قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)0%

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

نویسنده: آيت الله شيخ محمد تقى تسترى
گروه:

مشاهدات: 45357
دانلود: 3812

توضیحات:

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 45357 / دانلود: 3812
اندازه اندازه اندازه
قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

قضاوت های امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

فصل بيست و يكم: استنباط حكم از آثار طبيعت

۱- تشخيص فرزند

مردی دو كنيز داشت، اتفاقا هر دو با هم فرزند زاييدند، يكی پسر و ديگری دختر، كنيزی كه دختر زاييده بود دخترش را در جای پسر خوابانيده و پسر را در آغوش گرفت و گفت: پسر فرزند من است، مادر پسر هم می گفت: پسر فرزند من است.

اين قضيه در عهد خلافت اميرالمومنينعليه‌السلام اتفاق افتاده بود. خصومت به نزد آن حضرت بردند. امامعليه‌السلام دستور داد شير آنها را بسنجند و فرمود: شير هر كدام كه سنگين تر است پسر از اوست(۳۱۱)

و بعضی از مورخين قضيه ديگری از آن حضرت شبيه به همين قضيه در زمان خلافت عمر نقل كرده اند، چنانچه در كتاب التشريف بالمنن... علی بن طاووس آمده:

شريح قاضی می گويد: زمانی كه از سوی عمر قاضی بودم روزی مردی به نزد من آمد و گفت: شخصی دو زن يكی آزاد و ديگری كنيز نزد من به وديعت گذارده و من در خانه ای از آنان نگهداری می كردم، بامدادان امروز كه به سراغشان رفتم ديدم هر دو، فرزند زاييده اند يكی پسر و ديگری دختر، هر كدام، پسر را ادعا می كنند، اكنون بايد قضاوت كنی.

شريح می گويد: حكمش را ندانستم، از اين رو نزد عمر رفته ماجرا را برای او نقل كردم.

عمر گفت: چگونه داوری كرده ای؟

شريح: هيچ، اگر می دانستم كه نزد تو نمی آمدم.

پس عمر اصحاب پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را گرد آورد، و من به دستور وی داستان را برايشان شرح دادم. عمر پيرامون مساءله با آنان به گفتگو پرداخت. آنها همه حكم مسأله را به من و عمر رد می كردند.

عمر گفت: من مرجع و پناهگاه اين مشكل را می شناسم.

حضار: گويا مقصودت علی بن ابی طالب است؟

عمر: آری.

حضار: به نزد او بفرست بيايد.

عمر: چنين نخواهم كرد او دانشمندی بزرگ است و از طرف هاشم نيز دارای شخصيتی برجسته، برخيزيد به خانه اش برويم.

شريح می گويد: همگی به سوی خانه علیعليه‌السلام حركت كرديم، پس آن حضرتعليه‌السلام را ديديم كه در باغستان خود مشغول بيل زدن و كشاورزی بود و اين آيه را با خود زمزمه می كرد:

ايحسب الانسان ان يترك سدی؛ آيا انسان می پندارد كه واگذاشته می شود مهمل؟! و پيوسته اشك می ريخت، و پس از چند لحظه كه آرام شد عمر با همراهانش از آن حضرت اجازه حضور طلبيدند. علیعليه‌السلام خود به نزد آنان آمد و پيراهنی به تن داشت كه بيخ آستينش دو نيم شده بود، و آنگاه به عمر رو كرده و فرمود: برای چه كاری آمده ای؟

عمر: مشكلی پيش آمده است.

شريح داستان را بازگو كرد. علیعليه‌السلام به شريح فرمود: چگونه حكم كرده ای؟

شريح: حكمش را ندانسته ام.

آن حضرتعليه‌السلام با دست مبارك مقداری خاك از زمين برداشت و فرمود:

حكم اين مساءله از برداشتن اين خاكها هم آسانتر است. پس آن دو زن را احضار نموده و ظرفی نيز طلبيد و ظرف را به يكی از آنان داده به وی فرمود: در آن شير بدوش، و چون مقداری شير دوشيد حضرت آن را وزن كرد و سپس ظرف را به ديگری داده و او نيز به همان اندازه شير دوشيد و حضرت آن را وزن كرد و آنگاه به زنی كه شيرش سبكتر بود فرمود: دخترت را بردار! و به ديگری فرمود: پسرت را بردار! و در اين موقع به عمر رو كرده و فرمود: مگر نمی دانی خداوند زن را از نظر جسمی و فكری پايين تر از مرد آفريده و ميراثش را نيز كمتر قرار داده و همچنين شيرش را سبكتر از شير پسر؟ عمر گفت: يا علی! خلافت كه حق تو بود خواست به تو برسد ولی قوم تو ابا داشتند.

علیعليه‌السلام : دم فرو بند، ان يوم الفصل كان ميقاتا؛ بدون ترديد روز جدا شدن مردم از يكديگر (روز قيامت) وعده گاه است. ابن شهر آشوب قضيه فوق را در ضمن قضايای آن حضرت در زمان خلافت عمر نقل كرده و پس از آن می گويد: اطباء اين دستور را ملاك تشخيص پسر و دختر قرار داده اند(۳۱۲)

۲- نشانه بلوغ پسر

حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: پسر به حد بلوغ و تلقيح نمی رسد مگر هنگامی كه پستانهايش گرد، و بوی زير بغلش استشمام گردد(۳۱۳)

اسكافی در نقض العثمانيه آورده: علی بن عبدالله بن عباس از پسرش يازده سال بزرگتر بوده(۳۱۴) . و نيز ابن قتيبه در معارف آورده: عمروبن عاص از پسرش عبدالله دوازده سال بزرگتر بوده است.(۳۱۵)

۳- رشد كودك

علیعليه‌السلام فرمود: نوزاد سالی چهار انگشت به انگشان خودش رشد می كند(۳۱۶)

۴- حيوان تخم گذار و بچه زا

حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: هر حيوانی كه گوشهايش پنهان باشد تخم گذار است، و هر حيوانی كه گوشهايش ظاهر باشد بچه زاست(۳۱۷)

۵- آزمايش عنن

مردی مدعی عنن بود، علیعليه‌السلام به او فرمود: روی زمين بول كن آنگاه به قنبر فرمود: ببين اگر بولش زمين را سوراخ كرده ادعايش دروغ است و گرنه راست گفته است(۳۱۹)

۶- نوعی ديگر

زنی مدعی بود شوهرش عنين است، زن و شوهر از اميرالمومنينعليه‌السلام داوری خواستند، آن حضرت به قنبر فرمود: دست مرد را بگير و به رودخانه ببر و بنگر اگر پس از داخل شدن در آب آلتش تغيير نكرد عنين است، و اگر در آب، آلتش جمع شده و كوتاه گرديد زن دروغ گفته و شوهر سالم است(۳۱۹)

۷- تكيه بر دست

زنی را نزد عمر آوردند، شوهر زن، مرد سالمندی بود كه پس از مواقعه با زن از دنيا رفته بود، و زن باردار شده و پسر زاييده بود. پسران پيرمرد (از زن ديگر) بر زن ادعای زنا كرده بر آن گواهی دادند (و بدين وسيله می خواستند پسر زن را از ارث پدر محروم كنند). عمر دستور داد زن را سنگسار كنند، اتفاقا اميرالمومنينعليه‌السلام از كنار زن عبور می كرد، چون نگاه زن به آن حضرت افتاد گفت: ای پسر عم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كاغذی دارم.

علیعليه‌السلام فرمود: ببينم كاغذت را، چون آن را مطالعه كرد به همراهان زن رو كرده و فرمود: اين زن تاريخ ازدواج با شوهر و تاريخ همبستر شدن با او و كيفيت آن را در اين ورقه يادداشت كرده زود باشيد او را برگردانيد.

آنگاه روز ديگر آن حضرتعليه‌السلام كودكانی همسن و سال آن كودك جمع نموده و كودكان را با پسر زن به بازی مشغول ساخت، و چون سرگرم بازی شدند به آنان فرمود: بنشينيد! چون نشستند، بر آنان بانگ زد برخيزيد. و در اين هنگام كه پسر زن خواست برخيزد بر دو دست تكيه زد، اميرالمومنين از مشاهده اين حالت پسر را پيش خوانده او را از پدر ارث داد، و بر تمام برادرانش حد افتراء جاری كرد! عمر. حيرت زده گفت: يا علی چه كردی؟ حضرت فرمود: از تكيه پسر بر دستها، ضعف پيرمرد را دريافتم(۳۲۰)

۹- تدبير

زنی كودك شش ماهه ای را در پشت بام تنها گذاشته بود، كودك اندك اندك از پشت بام خارج شده در انتهای ناودان قرار گرفت مادر كودك از ديدن اين صحنه سخت در اضطراب و تشويش شده هر تدبيری كرد كه فرزند را نجات دهد نتوانست، نردبان آوردند ولی آن هم نتيجه ای نداشت؛ زيرا ناودان طولانی بود و با ديوار فاصله زيادی داشت. در اين موقع مادر گريه و زاری سر داد و طفل نيز گريه می كرد.

حضرت اميرعليه‌السلام نزديك آمده لحظه ای به صورت كودك خيره شد و در آن هنگام كودك زمزمه ای كرد كه كسی معنای آن را نفهميد. پس علیعليه‌السلام فرمود: كودكی همسن و سال او را بياوريد، و چون آوردند به دستور آن حضرت كودك را در پيش اطفال با هم حرف می زدند. پس آن طفل از ناودان خارج شد و به پشت بام برگشت. پس چنان شادمانی و سروری در مدينه روی داد كه تا آن زمان مانند آن ديده نشده بود(۳۲۱)

۹- مبارزه عقل و جنون

تا دوران هيجده سالگی عقل و جنون در مبارزه هستند، هيجده سال كه تمام شد هر كدام كه بيشتر باشد بر ديگری غالب می آيد(۳۲۲) .

۱۰- دستور

به هنگام آميزش كم سخن بگوئيد كه گاه موجب گنگی فرزند می شود و در آن موقع به درون عورت زن نگاه نكنيد كه سبب كوری فرزند می گردد(۳۲۳)

۱۱- غريزه جنسی

اميرالمومنينعليه‌السلام می فرمود: خداوند شهوت را ده جزء آفريده، نه قسمت آن را در زنان قرار داده و يك قسمت را در مردان، و اگر خداوند حيا و عفت آنان را به اندازه شهوتشان قرار نداده بود در نتيجه هر مردی نه زن داشت متعلق به او(۳۲۴)

۱۲- تاثير آفتاب در بدن

اگر در آفتاب می نشينيد به خورشيد پشت كنيد؛ زيرا كه آن بيماری پنهان را آشكار می كند(۳۲۵)

۱۳- انتخاب زن شيرده

در انتخاب زنی كه فرزند شما را شير می دهد خوب دقت كنيد؛ زيرا آن شير سبب پرورش و نشو و نمو فرزندتان می شود، و اخلاق و روحيات زن شيرده در فرزند اثر می گذارد(۳۲۶)

۱۴- زيبايی

با زنانی ازدواج كنيد كه چشمی درشت، كف دستی بزرگ، رنگی گندمی و ميانه بلند داشته باشند و اگر رضايت نداشتيد مهر شما به عهده من(۳۲۷)

و در اين باره نيز كلياتی از عترت طاهرين آن حضرتعليه‌السلام وارد شده:

۱- حسين بن خالد می گويد: از امام (ابوالحسن) پرسيدم روايتی از رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ما رسيده كه هر كس شراب نوشد تا چهل روز نمازش قبول نمی شود.

امامعليه‌السلام فرمود: صحيح است.

عرض كردم: به چه علت چهل روز، نه كم و نه زياد؟

امام فرمود: خداوند آفرينش انسان را اندازه گيری نموده، چهل روز به حالت نطفه، و آنگاه نيز چهل روز، و پس از آن مضغه نيز چهل روز... پس كسی كه شراب نوشد تا چهل روز آن در مشامش او (نرمه سر استخوان كه می توان آن را جويد) باقی می ماند به مقدار انتقال حالتهای جنينی او. و آنگاه فرمود: و اين چنين است تمام غذاها و نوشيدنيهايی كه تناول می كند(۳۲۹)

۲- از امام كاظمعليه‌السلام از مشتبه بودن خون حيض و خون بكارت زن سوال شد. فرمود: مقداری پنبه در فرج فرو می برد و پس از لحظه ای آهسته آن را بيرون می آورد، اگر خون، تنها ظاهر پنبه را آلوده نموده باشد خون بكارت است و اگر در داخل آن نفوذ كرده و آن را خيس نموده باشد خون حيض است(۳۲۹)

۳- از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فرمود: هرگاه ندانی ماهی مذكی يا ميته است و ذكات او به اين است كه زنده از آب بيرون آورده شود. او را در آب بينداز، پس اگر روی آب بر پشت قرار گرفت ميته است و اگر بر رو مذكی است.

و نيز اگر قطعه گوشتی ديدی و ندانستی از حيوان مذكی است يا مردار مقداری از آن را روی آتش بگذار، اگر منقبض و جمع شد مذكی است و اگر فروهشت و سست شد ميته است(۳۳۰)

۴- و نيز فرموده اند: اگر ندانی كه ماهی حلال گوشت است يا حرام گوشت ابتدای دمش را بشكاف، پس اگر داخل آن به رنگ سبز بود حرام گوشت است و اگر به سرخی زد حلال گوشت است(۳۳۱)

۵- و نيز از امام كاظمعليه‌السلام نقل شده كه فرمود: هر گاه روزهای قاعدگی زن از حد معمولش زيادتر شود، سرش را حنا ببندد كه به حال سابقش برمی گردد(۳۳۲)

۶- امام صادقعليه‌السلام فرمود: كودك در هفت سالگی دندانهايش می ريزد و در نه سالگی وادار به نماز خواندن می شود، و در ده سالگی رختخوابشان از هم جدا می شود، و در چهارده سالگی محتلم می گردد و تا بيست و دو سالگی قد می كشد و در بيست و هشت سالگی عقل او به كمال می رسد مگر تجارب او كه ادامه دارد(۳۳۳)

فصل بيست و دوم: مخلوقات عجيبه

۱- راه تشخيص

در زمان خلافت اميرالمومنينعليه‌السلام كودكی كه دارای دو سر و دو سينه بر يك كمر بود به دنيا آمد، ميراثش را از آن حضرت جويا شدند.

امامعليه‌السلام فرمود: هنگامی كه خواب است بر او فرياد زنند اگر هر دو سر با هم بيدار شدند يك نفر است و يك ميراث می برد. و اگر يكی بيدار و ديگری همچنان خواب ماند دو ميراث می برد(۳۳۴)

۲- عمر استمداد طلبيد

مردی كه دو سر و دو دهن و دو بينی و دو آلت و دو مقعد و چهار چشم داشت همراه خواهرش نزد عمر آورده شد تا عمر بگويد يك نفر است يا دو نفر، عمر اصحاب پيامبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را جمع كرد و از آنان كمك خواست، اصحاب نيز از پاسخ آن عاجز ماندند، عمر با همراهانش به طرف حضرت امير روانه شدند.

آن حضرتعليه‌السلام فرمود: اگر در خواب تمام چشمانش را می بندد و يا از هر دو بينی خرخر می كند يك بدن است، و اگر بعض چشمانش را می بندد و يا از يك بينی صدا می كند دو نفر است، و راه ديگر اثباتش اين است كه غذا بخورد تا معده اش پر شود، اگر از هر دو مخرج بول و غايط با هم دفع می كند يك بدن است وگرنه دو بدن است(۳۳۵)

۳- نشانه مردی و زنی

فرستاده معاويه از اميرالمومنينعليه‌السلام سوالاتی كرد و اينك پاسخ يكی از پرسشهايش: (كسی كه معلوم نيست زن است يا مرد)، پس از بلوغ اگر محتلم شود مرد است و اگر حائض گرديده و پستانهايش بزرگ شود زن است و قبل از بلوغ نيز بر روی ديوار بول كند، اگر بولش به ديوار رسيد مرد است و اگر به عقب برگشت زن است(۳۳۶)

۴- دو كودك به هم چسبيده

در زمان خلافت عمر دو كودك به هم چسبيده متولد گرديد، يكی زنده و ديگری مرده، عمر گفت: آنان را با آهن از يكديگر جدا سازند، اميرالمومنينعليه‌السلام دستور داد مرده را دفن كنند، و در همان حال زنده را شير دهند، و چون چنين كردند پس از چند روز بدون آسيبی زنده از مرده جدا شد(۳۳۷)

فصل بيست و سوم: قرعه

۱- يك فرزند و سه پدر!

سه نفر با كنيزی(۳۳۹) در يك طهر همبستر شدند، كنيز فرزند زاييد. هر كدام از آن سه نفر فرزند را از خود می دانست، نزاع به نزد حضرت اميرعليه‌السلام بردند، آن حضرت مشكل را با قرعه حل نمود. و كودك را به مردی كه قرعه به نامش در آمده بود تسليم كرد و به وی فرمود: به هر كدام از دو نفر ديگر يك سوم ديه بپردازد.

پيامبر گرامیصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از شنيدن اين قضاوت چنان متبسم نمود كه دندانهای مباركش نمايان گرديد(۳۳۹)

۲- اشتباه آزاد و برده

هنگامی كه حضرت اميرعليه‌السلام در يمن بود، چند نفر در اثر ويران شدن خانه بر روی آنان در زير آوار جان سپردند، اتفاقا دو كودك از آنان يكی آزاد و ديگری برده جان به سلامت بردند. حضرت اميرعليه‌السلام برای تعيين كودك آزاد قرعه زد و اموال را به او رد نمود، و ديگری را نيز آزاد كرد(۳۴۰)

۳- تعيين وصيت با قرعه

مردی وصيت كرد پس از مرگش يك سوم بردگانش را آزاد كنند. علیعليه‌السلام در تعيين آنان بين ايشان قرعه زد(۳۴۱)

۴- ترجيح به وسيله قرعه

هرگاه به دو نفر بر صدق ادعای خود گواه می آوردند، و گواهان هر دو از نظر عدد و عدالت با هم برابر بودند اميرالمومنينعليه‌السلام بين آنان قرعه می زد كه كدام يك سوگند ياد كند و قرعه به نام هر كدام در می آمد، اگر سوگند ياد می كرد بر طبق ادعايش حكم می نمود. و آن حضرتعليه‌السلام هنگام قرعه زدن اين دعا را می خواند:

«اللهم رب السموات السبع ايهما كان له الحق فاده اليه

خدايا! ای پروردگار آسمانهای هفتگانه! هركدام كه صاحب حق است حق را به او برسان(۳۴۲)

فصل بيست و چهارم: اصطلاحات شرعی

۱- معنای جزء

مردی به جزئی از مال خود وصيت كرد، پس از مرگش ورثه در معنای جزء اختلاف كردند در اين باره از امير المومنينعليه‌السلام نظر خواستند، آن حضرتعليه‌السلام فرمود: يك هفتم اموالش را در مورد وصيت صرف كنند و به آيه شريفه استشهاد نمود:( لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ) ؛ جهنم دارای هفت در است، برای هر دری گروه معنی از گمراهان.(۳۴۳)

۲- معنای سهم

مردی به سهمی از مال خود وصيت كرد، پس از فوتش ورثه در معنای سهم اختلاف كردنداميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: يك هشتم مالش را بيرون بياورند و اين آيه را تلاوتفرمود:( إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ ) . و آنان هشت صنفند برای هركدامشان يك سهم(۳۴۴)

۳- معنای قديم

مردی به آزاد نمودن غلامان قديم خود وصيت كرد، وصی معنای قديم را ندانست، آن را از حضرت اميرعليه‌السلام پرسش نمود. امام فرمود: هر غلامی كه شش ماه در ملك او بوده بايد آزاد شود، و اين آيه را تلاوت فرمود:( وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ ) ؛ برای ماه منزلها مقرر داشتيم (تا در آخر ماه) چون چوب خوشه خرمای خشكيده برگردد. و آب كش خرما پس از شش ماه از چيدن ميوه اش باريك و خميده می شود(۳۴۵)

۴- معنای حين

مردی نذر كرده بود حينی روزه بگيرد، حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: بايد شش ماه روزه بگيرد به دليل آيه شريفه( تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ) ؛ ميوه اش را در هر وقتی به فرمان پروردگارش می دهد و آن شش ماه است(۳۴۶)

۵- معنای شی ء

مردی به شی ء (چيزی) از مالش وصيت كرد، معنای شی ء را از امام سجادعليه‌السلام پرسيدند، آن حضرت فرمود: شی ء در كتاب علیعليه‌السلام يك ششم است(۳۴۷)

۶- معنای سفله

مردی نزد عمر آمده و گفت: همسرم به من گفته سفله (فرومايه)، من به او گفته اگر سفله باشم تو طلاق هستی. عمر به وی گفت اگر دنباله رو افراد قصه گو و معركه گير هستی، و به دربار پادشاهان می روی سفله ای و زنت از تو جداست.

حضرت اميرعليه‌السلام به وی فرمود: اگر از آنچه كه می گويی و يا در باره ات می گويند باكت نيست، سفله می باشی(۳۴۹)

۷- معنای زمان

مردی نذر كرد زمانی روزه بگيرد، اميرالمومنينعليه‌السلام فرمود: زمان پنج ماه است و حين شش ماه(۳۴۹)

۸- معنای لا شی ء

از جمله سوالات كتبی پادشاه روم از معاويه يكی معنای لا شی ء بود معاويه پاسخش را ندانست. عمروبن عاص از قضيه با خبر گرديد، به معاويه گفت: اسب خوبی برای فروش به لشكرگاه علیعليه‌السلام بفرست و به فرستاده بگو اگر قيمت اسب را از تو پرسيدند بگو لا شی ء اميد است بدين وسيله مشكل حل می شود از اين رو مردی اسبی برداشت و به لشكرگاه علیعليه‌السلام رهسپار گرديد، اتفاقا حضرت امير با قنبر از كنار مرد عبور می كردند، علیعليه‌السلام به قنبر فرمود: برو اسب را از اين مرد بخر. قنبر نزد مرد رفت و به وی گفت: اسبت را به چند می فروشی؟

گفت: به لا شی ء.

علیعليه‌السلام به قنبر فرمود: اسب را از او بگير، مرد گفت: پس لا شی ء را به من بده.

اميرالمومنينعليه‌السلام او را در بيابان برد و سراب را به وی نشان داد و به او فرمود: اين لا شی ء است.

مرد گفت: از كجا می گوئی؟

علیعليه‌السلام : بدليل آيه قرآن يحسبه الظلمان ماءا حتی اذا جاءه لم يجده شيئا؛ تشنه سراب را آب می پندارد و چون بدان نزديك شود نمی يابد او را چيزی(۳۵۰)

۹- معنای اكراه و اجبار

حضرت اميرعليه‌السلام فرمود: سوگند بر قطع خويشاوندی و بر ستم نمودن و در صورت اكراه و اجبار اثری ندارد. فرق اكراه و اجبار را از آن حضرت پرسيدند فرمود: اكراه از طرف پادشاه است و اجبار از زن و فرزند(۳۵۱)

۱۰- معنای قامت

امام صادقعليه‌السلام فرمود: در كتاب علیعليه‌السلام قامت يك نزاع و دو قامت دو ذراع است.

مؤ لّف:

يعنی قامتی كه در روايات به عنوان آخر وقت نافله ظهر معين شده ذراع است، و دو قامتی كه به عنوان آخر وقت نافله عصر آمده و دو ذراع، و مقصود قامت انسان يا دو قامت انسان نيست. و علت اين اطلاق اين است كه قامت رحل پيغمبرصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يك ذراع بوده است چنانچه شيخ در تهذيب(۳۵۲) در باب اوقات نماز آن نقل كرده است و در اين باره نيز اخباری از عترت طاهرين آن حضرتعليه‌السلام وارد شده است: از جمله در معنای كثير.

چنانچه خطيب در تاريخ بغداد آورده كه متوكل (خليفه عباسی) بيمار شده بود نذر كرد كه با بهبودی از مرض مال كثيری در راه خدا انفاق كند و چون شفا يافت و خواست به نذر خود وفا كند معنای مال كثير را نمی دانست، آن را از فقهای عامه پرسش نمود، آنان در معنايش اختلاف كردند؛ برخی می گفتند: ده هزار درهم و بعضی می گفتند: صد هزار درهم.

متوكل مسأله را از امام هادیعليه‌السلام سوال كرد، آن حضرت فرمود: مال كثير هشتاد و سه است به دليل آيه قرآن:( لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ) ؛ خداوند شما را در جاهای بسياری ياری كرده است و آنها هشتاد و سه مورد بوده اند(۳۵۳)

و از جمله در معنای قليل چنانچه صدوقرحمه‌الله در معانی الاخبار از امام باقرعليه‌السلام درباره قول خدای تعالی: و ما آمن معه الا قليل؛ ايمان نياورد با او (حضرت نوح) مگر عده قليلی نقل كرده كه فرمود: آنان هشت نفر بوده اند(۳۵۴)

و نيز امام صادقعليه‌السلام درباره كسی كه چنين نذر كرده: انا اهدی هذا الطعام فرمود: چيزی بر او نيست؛ زيرا كلمه هدی اصطلاح خاصی است در مورد قربانی كردن شتر(۳۵۵) .

و در باره كسی كه به عنوان هدی(۳۵۶) نذر كرده فرمود: بايد شتری را تقليد و اشعار نموده(۳۵۷) آن را به عرفات برد و در منی نحر نمايد. و كسی كه نذر كرده جزوری(۳۵۹) قربانی كند، فرمود: هر جا بخواهد آن را نحر می كند(۳۵۹) .

فصل بيست و پنجم: جنگ و حماسه

هنگامی كه حضرت اميرعليه‌السلام ياران خود را به نبرد با دشمن ترغيب می نمود اين دستورات را به آنان گوشزد می كرد:

زره داران را در پيش روی لشكر و جنگجويان بی سلاح را عقب لشكر قرار دهيد دندانهايتان را بر هم بفشاريد؛ زيرا كه آن سبب می شود شمشيرها كمتر به سرتان كارگر شود؛ به هنگام پرتاب نيزه پيچ و خم بخوريد كه در اصابه نيزه به دشمن موثر است؛ نگاهتان را پايين بيندازيد كه دل را قوی و قلب را آرامتر می كند؛ سر و صدا و هياهو نكنيد؛ زيرا متانت و وقار بيش از هر چيز ترس و هراس را برطرف می سازد؛ پرچم خود را استوار نگهداشته و اطرافش را خالی نكنيد، و آن را به دست دليران سپاه و كسانی كه خطرها را از شما دور می كنند بسپاريد(۳۶۰) آنان هستند كه اطراف پرچم را می گيرند و از چهار جانب آن را نگهداری می كنند، نه از آن عقب می افتند كه تسليم دشمن شوند، و نه بر آن پيشی می گيرند كه تنها بماند(۳۶۱) .

و نيز آن حضرتعليه‌السلام در بعض روزهای صفين به ياران خود فرمود: ترس از خدا را شعار خود سازيد، و ثبات قدم و آرامش را پيشه كنيد دندانهايتان را بر هم بفشاريد كه شمشيرها را از سرتان دورتر می كند، زره را با دقت در بركنيد، شمشيرها را در غلاف حركت دهيد، با گوشه چشم غضب آلود به دشمن نظر افكنيد، از هر طرف نيزه بپرانيد، با نوك شمشير زد و خورد كنيد اگر شمشيرتان نمی رسد با پيش رفتن آن را به دشمن برسانيد(۳۶۲)

فصل بيست و ششم: دفع شبهه

۱- اجزای حرام گوسفند

روزی اميرالمومنينعليه‌السلام به بازار قصابها گذر نموده آنان را از فروختن هفت چيز از گوسفند نهی كرد:

۱- خون.

۲- گوشه های دل.

۳- سپرز.

۴- رگ نخاع.

۵- غده ها.

۶- خصيه ها.

۷- آلت نری.

يكی از قصابها گفت: يا اميرالمومنين! سپرز و كبد يكی هستند و فرقی بين آنها نيست.

امامعليه‌السلام به او فرمود: چنين نيست اكنون دو ظرف آب برايم بياور دو ظرف آب، و كبد و سپرزی برای آن حضرت آوردند، آنگاه فرمود: كبد و سپرز را از وسط بشكافيد و سپس دستور داد آنها را در آب بخيسانند، و چون چنين كردند كبد سفيد شده چيزی از آن كم نگرديد ولی سپرز سفيد نشده و تمامش مبدل به خون گرديده و به صورت پوست و مقداری رگ درآمد، در اين هنگام آن حضرتعليه‌السلام به معترض رو كرده و فرمود: اين كه ديدی فرق آنها بود، كبد گوشت است و سپرز خون(۳۶۳)

۲- حيا و عفت زنان

سروی در مناقب آورده: چهل زن نزد عمر رفته از او از شهوت آدمی پرسش نمودند.

عمر گفت: مرد دارای يك جزء و زن دارای نه جزء است.

پرسيدند، پس چگونه است كه مردان از انواع زنان دائم و متعه و كنيز استفاده می كنند ولی برای زنان جزء يك مرد جايز نيست؟!

عمر پاسخشان را ندانست، از اميرالمومنينعليه‌السلام سوال كرد اميرالمومنين به آنان دستور داد هر كدام ظرفی پر از آب بياورند، و آنگاه فرمود تا همه آبها را در ظرف بزرگی بريزند و سپس به هر يك فرمود: حالا هر كدامتان آبی را كه ريخته ايد بردارد.

گفتند: قابل تميز نيست.

امامعليه‌السلام نتيجه گرفت كه اگر آن قانون نبود فرق بين اولاد و نسب ممكن نبود و ميراث و نسب باطل می گشت(۳۶۴) .

مؤ لّف:

خداوند اين موضوع را با زيادی صبر و حيا و عفت زنان جبران نموده چنانچه اين مطلب در روايتی كه اصبغ بن نباته از آن حضرتعليه‌السلام نقل كرده آمده است(۳۶۵) . و نيز در خبر مسعده آمده كه خداوند به هر زنی صبر و پايداری ده مرد را اعطا كرده است.(۳۶۶)

۳- اسكات

هنگامی كه حضرت اميرعليه‌السلام بر اهل بصره پيروز گرديد و اسيرانشان را آزاد كرد بعضی از ياران آن حضرت به امامعليه‌السلام عرضه داشتند: چگونه خونهای آنان بر ما حلال بود ولی اسيرانشان بر ما حرام؟ حضرت فرمود: چگونه حلال باشد بر شما زنان و فرزندانی كه در مملكت اسلام و مسلمانان زندگی می كنند، آنچه را كه دشمن در لشكرگاه خود بر جای گذاشته برای شما غنيمت است، ولی آنچه كه در خانه ها پنهان كرده بر شما حلال نيست. و چون بر گفتار خويش اصرار ورزيدند آن حضرتعليه‌السلام به منظور اسكات آنان به ايشان فرمود: پسر بر عايشه (همسر رسول خدا) قرعه بزنيد، قرعه به نام هر كس در آمد عايشه را به او خواهم داد. آنان به خود آمده توبه و استغفار نموده و از نزد آن حضرت خارج شدند(۳۶۷)

۴- اعور

مردی نزد حضرت اميرعليه‌السلام آمده گفت: من هم شما را دوست دارم و هم فلان دشمنتان را.

امامعليه‌السلام به او فرمود: تو الان اعور (يك چشمی) هستی، يا تمام كور شو و يا تمام روشن(۳۶۹)

فصل بيست و هفتم: بيان حكمت

۱- موجودات زنده در آب و هوا

حضرت علیعليه‌السلام فرمود: از پشت بام در هوا، و نيز در آب جاری بول نكنيد و هر كس چنين كند و به بلايی گرفتار شود سرزنش نكند مگر خودش را زيرا آب و هوا دارای موجودات زنده هستند!(۳۶۹) .

۲- خطای عمر

عمر خواست حلی و حلل خانه كعبه را تصرف كند. اميرالمومنينعليه‌السلام به وی فرمود: قرآن بر پيامبر نازل شده و اموالی را كه جنبه عمومی دارند چهار قسم قرار داده: ۱- ارث. ۲- فی. ۳- خمس. ۴- صدقات و زكوات، و مصرف هر كدام را نيز معين نموده است. و زيورهای خانه كعبه هم آن روز وجود داشت و خداوند برای آنها حكمی نفرمود، نه اين كه آنها را نديده و يا فراموش كرده باشد. و اينك تو هم آنها را به حال خود بگذار.

عمر به فرموده اميرالمومنين عمل كرد و به آن حضرت گفت: اگر تو نبودی مفتضح، و رسوا می شديم(۳۷۰) .

۳- نفع و زيان حجرالاسود

هنگامی كه عمر حجرالاسود را بوسيد به آن خطاب كرد و گفت: می دانم كه تو سنگی هستی و به كسی نه زيانی می رسانی و نه نفعی، و اگر نه اين بود كه رسول خداصلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ديده ام تو را می بوسيد هرگز تو را نمی بوسيدم.

اميرالمومنينعليه‌السلام به عمر فرمود: بلكه اين سنگ هم زيان می رساند و هم نفع.

عمر گفت: چگونه؟

آن حضرت فرمود: آنگاه كه خداوند از بنی آدم پيمان گرفت عهدنامه ای برايشان نوشت و همين سنگ آن را در خود فرو برد. پس در روز رستاخيز به وفای مؤ من و انكار كافر گواهی خواهد داد. و اين معنای دعائی است كه مردم در موقع استلام حجر می خوانند:

«اللهم ايمانا بك، و تصديقا بكتابك، و وفاءا بعهدك

خدايا به تو ايمان می آورم، و كتاب تو را تصديق می كنم، و به عهد تو وفا می نمايم(۳۷۱)