حافظ قرآن
نبوغ درخشان فضه در عرصه اى ديگر نيز از وى بانويى اسوه ساخت. حفظ قرآن و استفاده از آن گوياى آگاهى فضه از معارف قرآنى بود خصوصا كه او در مكتب اهل بيتعليهمالسلام
پرورش يافت و مى توانست از آيات الهى براى استشهاد در مقابل حاكمان و نشر فرهنگ اهل بيتعليهمالسلام
سود برد.
«ابوالقاسم قشيرى» از جمله اشخاصى است كه با فضه نوبيه ملاقات كرد و تحت تأثیر قدرت شگفت انگيز حافظه او قرار گرفت. وى كه هر چه مى گفت، جواب خود را با آيات الهى از زبان بانويى گمنام مى شنيد، به دقت، محتواى گفتگوى خود با فضه را به خاطر سپرد و آن را به يادگار گذاشت.
در منابع گوناگون شيعى و سنى از جمله «بحارالانوار و الدرالمنثور» مورد اشاره قرار گرفته است:
وى از آن رويداد تاريخى اين گونه ياد مى كند:
روزى در بيابان از قافله عقب افتادم و به ناچار تنها مسير را ادامه دادم. در بين راه بانويى را ديدم كه او نيز از قافله اش عقب افتاده بود، از او پرسيدم: شما كيستيد؟
گفت:(
وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
)
(بگو به سلامت كه بزودى آگاه مى شوند.)
سلام كردم و دوباره پرسيدم: در اين بيابان چه مى كنيد؟
-(
مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ
)
(هر كس را خدا هدايت كند، گمراه كننده اى برايش نخواهد بود.)
از آدميان هستى يا از طايفه جن مى باشى؟
-(
يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ
)
(اى فرزندان آدم زيورهاى خود را در مقام عبادت به خود برگيريد)
- از كجا مى آيى؟
-(
يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ
)
«آن مردم از مكانى دور دعوت مى شوند.»
- به كجا مى روى؟
-(
وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا
)
«براى خدا، حج خانه (كعبه) بر عهده مردم است هر كه توانايى رسيدن به آنجا را داشته باشد.»
- چند روز است از خانه و كاشانه ات بيرون آمده اى؟
-(
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ
)
«خداوند آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد.»
متوجه شدم شش روز است كه در راه مى باشد.
- غذاى تو چيست، توشه ات كدام است؟
-(
وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ
)
«پيامبران را بدون بدن قرار نداديم تا به غذا نياز نداشته باشند.»
فهميدم كه غذايش تمام شده است، پس آنچه داشتم، تقديم كردم و او تناول كرد. آن گاه به او گفتم: در راه رفتن كمى عجله كنيد تا به كاروان برسيم.
گفت:(
لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها
)
.
«خداوند شخصى را مكلف نمى كند؛ مگر به مقدار توانش.»
- گفتم: بيا بر پشت من روى حيوان بنشين.
گفت:(
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا
)
(اگر در آسمان و زمين به جز خداوند، خدايى وجود داشت، فساد در آسمان و زمين رخ مى داد.)
پياده شدم و او را سوار كردم او گفت: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا
»
(شكر خداى را كه اين را به اختيار ما در آورد.)
من زمام شتر را گرفته بودم و هم چنان راه مى رفتم تا اين كه سياهى قافله از دور پيدا شد و ما ساعتى بعد خود را به قافله رسانيدم. از او پرسيدم كه آيا در ميان كاروانيان آشنايى دارى؟
گفت:(
یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ
)
(
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ
)
(
يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ
)
(
يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ
)
«اى داود ما تو را جانشين در زمين قرار داديم و محمد نيست؛ مگر پيامبرى، اى يحيى كتاب را بگير، اى موسى من خدا هستم.»
فهميدم كه او چهار فرزند دارد به ميان كاروان رفتم و اين چهار نام را با صداى بلند تكرار كردم، اندكى بعد چهار جوان به سوى من آمدند و با ديدن مادر به سوى او رفتند.
از او پرسيدم: اين ها چه كسانى هستند؟
گفت:(
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
)
«مال و فرزندان زينت زندگى دنيايى اند.»
به آن ها رو كرد و گفت:(
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ
.)
«اى پدر اين مرد را به خدمت اجير كن؛ زيرا بهترين كسى كه بايد به خدمت برگزيد، كسى است كه امين و توانا باشد.»
و آن ها كه متوجه منظور مادر شده بودند، به من هديه هايى دادند.
آن بانو بار ديگر به فرزندانش گفت:(
وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ
)
«خدا براى هر كه بخواهد، بيفزايد»
و به اين ترتيب آن جوانان بر هديه هايشان افزودند.
من كه از اين همه پاسخ گويى و تسلط به آيات الهى شگفت زده شده بودم، از آنان پرسيدم: اين بانو كيست كه چنين آيات الهى را حفظ كرده است و به موقع از آن استفاده مى كند؟ گفتند: اين مادر ما؛ فضه، خادمه حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام
است و بيست سال است كه با قرآن سخن مى گويد.
هر چند حفظ قرآن و استفاده مناسب از آن در مسايل روزمره خود امتياز بزرگى است اما برخى سابقه مبارزاتى فضه را در حفظ قرآن، دخيل مى دانند و معتقدند از آن روز كه خليفه در مقابل پيامبر به پا خاست و مانع از نوشتن وصيت شد و گفت: كتاب خدا ما را كافى است، توسط خليفه و عوامل وى از نشر احاديث و سخنان معصومان خصوصا علىعليهالسلام
به شدت ممانعت به عمل آمد. به اين ترتيب زمينه هاى مهجور ماندن اهل بيتعليهمالسلام
و احاديث و حقايق دينى كه آن ها بيان مى كردند، به وجود آمد.
به اين ترتيب بعد از وفات پيامبرصلىاللهعليهوآله
عموم مردم از منبع جوشان اهل بيت محروم شدند و جامعه اى به وجود آمد كه قرآن ظاهرى پايه فكرى اش و حاكمان، تنها مفسرين آن شدند. در راستاى همين سياست مفسران مستقل نيز به طور محسوس از سوى خلفا تحت فشار بودند تا از حريم ظاهرى قرآن تجاوز نكنند و به سيره و سخن حضرت علىعليهالسلام
اشاره ننمايند.
فضه در چنين فضايى تصميم گرفت از تمام امكانات و توان وجودى خود سود برد كه سخن گفتن با آيات الهى و اشاره به آرمان هاى اهل بيت در قالب آيات الهى يكى از آن ها بود. با استشهاد به قرآن جلوى هر نوع اعتراض حاكمان و عوامل آن ها گرفته شد و او آزادانه به نشر فرهنگ اهل بيتعليهمالسلام
پرداخت.
يكى از نويسندگان با توجه به همين تحليل مى نويسد: «فضه يكى از زنان تاريخى است كه حافظ قرآن و سرشار از علوم اهل بيتعليهمالسلام
بود. در هر باب به آيات و احاديث استشهاد مى كرد. وقتى ديد مردم روايات وارده را در باب سفارش اهل بيتعليهمالسلام
و ساير حقايق دين پشت سر انداختند، تصميم گرفت جز به آيات قرآن استشهاد نكند. پس از وفات دختر پيامبر اين تصميم به صورتى درآمد كه گفتند بيست سال بر او گذشت و جز به كلام خدا سخن نگفت.»
البته منظور تداوم در ارائه جواب هاى قرآنى در طى بيست سال است و به طور قطع وى در جايگاه هاى خاص به پاسخ گويى با قرآن مى پرداخت و در موارد ديگر به غير قرآن سخن مى گفت از جمله آن گونه كه در نقل اخبار مربوط به شهادت فاطمه زهراعليهاالسلام
ثبت شده است، كه وى با ذكر حديثى طولانى وقايع آن روز را حتى در ضمن اشعارى شرح مى دهد. در روايت فوق نيز هر چند اشاره اى به موضع گيرى فضه در قبال اهل بيتعليهمالسلام
نشده است، ولى نقل آن حداقل گوياى وجود چنين استعدادى است كه به طور قطع در مواضع لازم مى توانست به نفع اهل بيتعليهمالسلام
از آن سود ببرد.