موضوع يازدهم
اشتراك خاتون محشر فاطمه اطهرعليهالسلام
با رسول اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
و اميرالمؤمنينعليهالسلام
و ساير ائمه معصومينعليهالسلام
در مبدا خلقت بودن، در خوی و سرشت، و در شئون ديگر آفرينش.
مزيتی كه محمد و آل محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
در كيفيت خلقت نسبت به عموم بشر دارند مقام ولايت آنان را ثابت می كند، زيرا بدون داشتن آن مقام شامخ دارا بودن اين امتياز مخصوص در آفرينش امكان ندارد، و از اين مطلب، افضليت آنان بر جميع مخلوقات استفاده می شود.
رسول اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه اطهار صلوات الله عليهم اين موضوع را مبنای را مبنای استدلال برتری خودشان بر تمام انبيا و فرشتگان قرار داده اند، و با در نظر گرفتن اينكه حضرت صديقه سلام الله عليها در اين فضيلت، رديف و هم شان پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
می باشد، و با بررسی اخبار وارده در اين موضوع كاملا واضح و ثابت می شود كه حضرت فاطمه سلام عليها همانند معصومين ديگر از جميع انبيا و ملائك افضل است، و اگر نسبت به اين مطلب در اخبار تصريحی نداشته باشيم (كه تصريح داريم،) كيفيت آفرينش ممتاز و شئون خلقت آن حضرت حاكی از مقام ولايت و برتری رتبه آن وجود مقدس بر كافه مخلوقات خداوند تبارك و تعالی (از انس و جان) می باشد و در اين باره ما به بررسی چند روايت می پردازيم: روايت اول حديثی است از «مفصل بن عمر» كه او از حضرت صادق سلام الله عليه سؤال می كند كه ولادت فاطمهعليهاالسلام
چگونه بوده است؟
آن حضرت در ابتدای كلام می فرمايد: نعم...
گفتن كلمه نعم (بلی) در شروع سخن نشانگر عظمت موضوع و مويد اين است كه طرح اين سؤال، بسيار ارزنده و قابل بحث و گفتگو است و اين مطلبی است گفتنی و داستانی است شنيدنی.
نعم، بلی چه ولادتی، چه مولودی... چه داستان عجيبی...
«نعم، ان خديجه لما تروج بها رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
هجرتهانسوة مكه، فكن لا يدخلن عليها ولا يسلمن عليها ولا يتركن امراة تدخل عليها، فاستوحشت خديجة لذالك، و كان جزعها و غمها حذرا عليه، فلما حملت بفاطمة كانت فاطمة تحدثها من بطنها و تصبرها، و كانت تكتم ذلك من رسول الله، فدخل رسول الله يوما فسمع خديجه تحدث فاطمة، فقال لها يا خديجه من تحدثين؟
قالت الجنين الذی فی بطنی، يحدثنی و يونسنی قال يا خديجه هذا جبرئيل يخبرنی انها انثی، و انها النسله الطاهرة الميمونه و ان الله تبارك و تعالی سيجعل نسلی منها و سيجعل من نسلها ائمة و يجعلهم خلفاء فی ارضه بعد انقضاء وحيه، فلم تزل خديجه علی ذلك الی ان حضرت ولادنها فوجهت الی نساء قريش و بنی هاشم ان تعالين لتلين منی ما تلی النساء من النساء فارسلن اليها انت عصيتينا و لم تقبلی قولنا، تزوجت محمدا يتيم آل ابيطالب فقيرا لا مال له فلسنا نجی ولا نلی من امرك شيئا فاعتمت خديجه لذلك فبينا هی كذلك اذ دخل عليها اربع نسوة سمر طوال كانهن من نساء بنی هاشم، ففزعت منهن لما راتهن فقالت احداهن لا محزنی يا خديجه فانا رسل ربك اليك و نحن اخواتك انا ساره، و هذه اسية بنت مزاحم، وهی رفيقتك فی الجنة، و هذه مريم بنت عمران، و هذه كلثوم اخت موسی بن عمران بعثنا الله اليك لنلی منك ما تلی النساء من النساء فجلست واحدة عن يمينها و اخری عن يسارها، والثالثه بين يديها، و الرابعه من خلفها، فوضعت فاطمة طاهرة مطهرة، فلما سقطت الی الارض، اشرق منها النور حتی دخل بيوتات مكة و لم يبق فی شرق الارض ولا غربها موضع الااشرق فيه ذلك النور، و دخل عشر من الحور العين، كل واحدة معها طست من الجنة، و ابريق من الجنة، و فی الابريق ماء من الكوثر فتنا ولتها المراة التی كانت بين يديها فغسلها بماء الكوثر و اخرجت خرقتين بيضاوين اشد بياضا من اللبن، و اطيب ريحا من المسك و العنبر، فلسفتها بواحدة و قنعتها بالثانيه، ثم استنطقتها، فنطقت فاطمة، بالشهادتين و قالت اشهدان لا اله الاالله، و ان ابی رسول الله سيد الانبياء، و ان بعلی سيد الاوصياء و ولدی سادة الاسباط، صم سلمت عليهن، و سمت كل واحدة منهن باسمها، و اقبلن يضحكن اليها و تباشرت الحورالعين، و بشر اهل السماء بعضهم بعضا بولادة فاطمه و حدث فی السماء نور زاهر لم تره الملائكه قبل ذلك و قالت النسوة خذيها، طاهرة مطهرة زكية ميمونه بورك فيها و فی نسلها، فتناولتها فرحة مستبشرة، و القمتها ثديها فدر عليها.»
«بعد از آنكه خديجهعليهالسلام
با پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
ازدواج كرد، زنهای مكه از او دوری جسته و ديگر به خانه او نمی آمدند و در هنگام ملاقات با خديجهعليهالسلام
از سلام كردن به او خودداری می كردند و از ورود زنان به خانه او جلوگيری می نمودند به اين جهت قلب خديجه را غم و وحشت فراگرفت، البته نه از ترس جان خودش بلكه برای خطری كه جان پيامبراكرم تهديد می كرد.
هنگاميكه خديجهعليهالسلام
به فاطمهعليهاالسلام
باردار شد، حضرت فاطمهعليهالسلام
در بطن او غفلتا رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
وارد خانه شد، و سخن گفتن فاطمه را با خديجه بشنيد، از خديجهعليهالسلام
سؤ ال فرمود، با چه كسی سخن می گفتی؟ عرض كرد:
اين كودكی كه در بطن من است، هم صحبت من و مونس تنهائی من است.
پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
ای خديجه، اينك جبرئيل به من خبر می دهد كه اين كودك، دختر است بدرستيكه اوست اصل و ريشه نسب مبارك و پاكيزه من، كه خدای تبارك و تعالی سلسله اولاد مرا از او قرار داده است، و از نسل اوست ائمه طاهرين و خلفای روی زمين، بعد از انقضاء دوران وحی من.
حضرت فاطمهعليهالسلام
تا هنگام ولادتش با خديجه سخن می گفت، و مونس و هم صحبت مادر بود وقتی كه ميلادش نزديك شد، خديجه (همانگونه كه بين ساير زنان مرسوم است) به زنان قريش و بنی هاشم پيغام داد كه زمان وضع حمل من نزديك است به نزد من آئيد، و مرا در ولادت نوزادم ياری و مساعدت نمائيد.
ولی آنان چنين پاسخ دادند: ای خديجه، چون تو در امر ازدواجت گفتار ما را قبول نكردی، و از سخنان ما سرپيچی نمودی، و محمد، يتيم آل ابيطالب را كه فقيری تهيدست است به همسری برگزيدی ما نيز به نزد تو هرگز نمی آئيم، و در هنگام زادن، يارو پرستارت نخواهيم بود حضرت خديجهعليهالسلام
از جواب رد آنان سخت غمگين و آزرده خاطر شد در آن بين، ناگهان چهار زن، همانند زنان بنی هاشم، به خانه جناب خديجه وارد شدند، در حالی كه خديجهعليهالسلام
از ديدار آنان هراسان شده بود، يكی از آن چهار زن به او گفت: ای خديجه، غم مخور، پروردگار تو ما را برای ياری تو فرستاده است، ما خواهران و ياوران تو هستيم، من، «ساوه» هستم، اين «آسيه» دختر «مزاحم» رفيق بهشتی تو است، اين، «مريم» دختر عمران، و اين، «كلثوم» خواهر «موسی بن عمران» است، خدا ما را برای كمك تو فرستاده است، تا (در اين حالت كه هر زنی معمولا به كمك زنان ديگر نيازمند است) يارو پرستار تو باشيم.
يك نفر از آن چهار زن در سمت راست خديجهعليهالسلام
، دومی در طرف چپ او، سومی در پيش رويش، و چهارمی در پشت سر او (به ترتيبی كه برای تولد نوزاد مرسوم است) نشستند.
فاطمهعليهاالسلام
پاك و پاكيزه تولد يافت، و چون آن مولود مقدس بر زمين فرود آمد، نوری از طلعت او ساطع شد كه پرتو آن در تمام خانه های مكه وارد گرديد، و در شرق و غرب زمين محلی نماند كه از آن نور بی بهره باشد در آن هنگام ده نفر حورالعين، كه در دست هر يك آفتابه ای بهشتی، پر از آب كوثر و يك طشت بهشتی بود، وارد شدند و به خدمت آن بانوئی كه در پيش روی حضرت خديجهعليهالسلام
نشسته بود، تقديم كردند، و آن بانو، حضرت فاطمهعليهالسلام
را (نه با آبهای دنيا) بلكه با آب كوثر شست و شو نمود، و سپس در ميان پارچه ای كه از شير سپيدتر، و از مشك و عنبر خوشبوتر بود، پيچيد و از همان پارچه، مقنعه ای برای سر مبارك او ترتيب داد، و قبل از اينكه او سخن بگويد، فاطمهعليهاالسلام
چنين به سخن آغاز فرمود:
شهادت می دهم كه خدائی جز «الله» نيست، و اينكه پدرم پيام آور از جانب خدا و سيد و سالار پيمبران است، و اينكه همسرم سيدالاوصياء و فرزندانم سيد و سالار نوادگان رسول خدا هستند.
اين كلمات نخستين سخن حضرت صديقه سلام الله عليها، بعد از تولد اوست، و سپس فاطمهعليهالسلام
به هر يك از آن چهار زن با ذكر نامش سلام فرمود، و آنان شاد و خندان به سلام او پاسخ گفتند.
حوران بهشتی كه در آنجا حضور داشتند ولادت حضرت زهراعليهالسلام
را به يكديگر مباركباد گفتند، و دامنه اين شور و سرور به آسمانها كشيده شد، و اهالی آسمان هر يك در بشارت و تهنيت بر ديگران پيشی می گرفت آن نور بسيار درخشانی كه در ميلاد حضرت فاطمهعليهالسلام
در آسمانها حادث شد، نوری كه قبل از آن هرگز فرشتگان نظير آنرا مشاهده نكرده بودند، بشارت دهنده اين مطلب بود، كه عالم از طلعت اين نوزاد، چراغان است، و جهان از پرتو رحمت نور باران...
آن چهار بانو، نوزاد را به خدمت خديجهعليهالسلام
آوردند و گفتند:
ای خديجه، بگير فرزند خود را، كه پاك و پاكيزه و مطهر و مبارك است، و بركات بی پايان الهی در وجود او، و نسل اوست.
حضرت خديجهعليهالسلام
نوزاد را در آغوش گرفت و برای نوشيدن شير بر سينه اش نهاد.
آنچه بيان شد، صفات و خصوصيات بشری است كه «ولی الله» باشد، و اين كيفيت ولادت، مخصوص اولياء خداست، و اين شئون منحصر است به كسانی كه دارای مقام ولايتند و اولی بنفس ديگران...
خلق شدن از نوری كه پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
و علی سلام الله عليه از آن نور آفريده شده اند، و به سبب همان نور نيز بر جميع فرشتگان و جبرئيل برتری يافته اند، پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
خود اين مطلب را تصريح می فرمايد، هنگامی كه پرسيده شد يا رسول الله تو افضلی يا جبرئيل فرمود: من ابن عباس پسر عموی پيغمبرصلیاللهعليهوآلهوسلم
سؤ ال كرد چرا يا رسول الله؟
در جواب فرمود: «خدای تعالی مرا آفريده است (من نور مخزون مكنون فی علم الله) از نوری كه جز خدا كسی از كيفيت آن آگاه نيست.
خدای تعالی كلامی فرمود كه از آن نوری حاصل شد، و سپس كلام ديگری فرمود كه از آن نيز نور ديگری حادث گشت، آنگاه آن دو نور بهم پيوستند، از نور اول ارواح ماه و از نور دوم پيكرهای ما بوجود آمدند».
پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
و امام سلام الله عليه در اثر همان نور است كه در رحم مادر بعد از انعقاد نطقه آنان و دميده شدن روحشان، از همه جا با خبر هستند، بر همه جا احاطه دارند، و همه چيز را می دانند.
حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها نيز عينا چنين است، و مراتب مذكور از خصوصيات نبوت و امامت نيست، بلكه از شئون ولايت، و اولی بنفس بودن بر جميع بشر است و از بركات همان مقام است كه حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها در هنگام ولادتش، به محض اينكه بر زمين فرود می آيد از همه چيز آگاه است، ديگر تمام و كمالش به بزرگی و كوچكی سن او وابسته نيست، همانگونه كه در ولادت پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
بر شانه مباركش كلمات: و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا نقش می بندد، حضرت زهراعليهالسلام
نيز در نخستين لحظات ميلادش از نبوت پدرش (كه هنوز منشور نگرديده، و ابلاغ نشده، و بيعتی انجام نيافته است) خبر می دهد، و به يكتائی خدا و رسالت محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
شهادت می دهد، علم او در روز ولادتش با دانش او در هنگام شهادتش هيچ فرقی ندارد، از همه چيز آگاه است، به اوضاع جهان بيناست، از تمام قضايا خبردار است، اسامی فرشتگان نامهای حورالعين و اهل جنت، اسم دشمنانش، - اسامی تمام انبيا را می داند، از اولين و آخرين چيزی بر او پوشيده نيست، او در بطن مادر و در روز ولادتش دارای همان علم خدادادی بوده است كه پدرش و اميرالمؤمنين واجد آن بوده اند، در نتيجه جای هيچگونه اشكال نيست اگر در ميلادش شهادت به رسالت محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
می دهد چنان كه علی بن ابيطالبعليهالسلام
در هنگام ولادتش قرآن تلاوت می فرمايد. تمام اينها از شئون ولايت سرچشمه می گيرد، و در اثر آن نور مباركی است كه مايه آفرينش او بوده است، نوری كه «محزون و مكنون فی علم الله» است، و جز خدا كسی از كيفيت آن آگاه نيست نوری كه مانند آئينه ای تمام نما، همه عوالم ملكوت در آن منعكس است.
نوری كه در برابر لوح محفوظ و لوح محو و اثباتی كه ملك حامل اوست، و در مقابل اسرافيل و ديگر فرشتگان، و روبروی جميع عوالم خلقت از ابتداء تا انتها قرار گرفته است و با احاطه علمی همه چيز را بی كم و كاست در بردارد، نوری كه پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
درباره اش می فرمايد: آنگاه كه خدای تعالی آن نور را آفريد، به سه بخش تقسيمش فرمود، و از آن سه قسمت من و، علی، و فاطمه بوجود آمديم.
«عمار» می گويد:
«شهدت علی بن ابيطالب قد ولج علی فاطمة، فلماابصرت به نادت: ادن لا حدثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن الی يوم القيامة، حين تقوم الساعه، قال عمار: فرايت اميرالمؤ منينعليهالسلام
يرجع القهقری فرجعت برجوعه اذ دخل علی النبی، فقال له ادن يا اباالحسن، فدنا، فلما اطمئن به المجلس، قال له يا علی تحدثنی ام احدثك؟، قال اميرالمؤ منين سلام الله عليه: الحديث منك احسن يا رسول الله فقال: كانی بك قد دخلت علی فاطمه، و قالت لك كيت و كيت فرجعت فقال علیعليهالسلام
بلی، فقال علی: نور فاطمة من نورنا؟ فقال اولا تعلم؟ فسجد علی شكرا الله تعالی قال عمار: فخرج اميرالمؤ منين، و خرجت بخروجه فولج علی فاطمه و ولجت معه، فقالت يا اميرالمؤ منين كانك رجعت الی ابی فاخبرته بما قلته لك، قال كان كذالك يا فاطمة فقالت اعلم يا اباالحسن: ان الله تعالی خلق نوری و كان يسبح الله جل جلاله، ثم اودعه بشجرة من شجر الجنه، فاضائت، فلما دخل ابی الجنه اوحی الله اليه الهاما ان اقتطف الثمر من تلك الشجرة و...ها فی لهواتك ففعل، فاودعنی الله سبحانه طلب ابی، ثم اودعنی خديجه بنت خويلد فوضعتنی، و انا من ذللك النور، اعلم ما كان و ما يكون و ما لم يكن، يا اباالحسن، المومن ينظر بنورالله»
اميرالمؤ منينعليهالسلام
از نزد زهراعليهالسلام
به حضور پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
شتافت، و به محض ورود او، رسول خداصلیاللهعليهوآلهوسلم
فرمود:
يا اباالحسن، نزديكتر بيا، و چون علیعليهالسلام
جلوس نمود، پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
به او فرمود: يا علی، من داستان را بازگو كنم، يا كه تو خود می گوئی؟
اميرالمؤ منين سلام الله عليه عرض كرد: اگر شما لب به سخن بگشائيد، نيكوتر و زيباتر است. پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: گوئی من همراه تو بودم كه بر حضرت صديقه زهرا (سلام الله عليها) وارد شدی، و او چنين و چنان گفت، و تو از آنجا (به نزد من) بازگشتی و مطلب را با من در ميان گذاشتی.
علیعليهالسلام
عرض كرد: بلی، يا رسول الله، و سپس افزود: آيا نور فاطمه از نور ماست؟ پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: مگر اين (موضوع) را نمی دانی؟ آنگاه علیعليهالسلام
سجده شكر بجای آورد. طرز سوال و جواب، نشان می دهد كه اين پرسش و پاسخ فقط برای تفهيم موضوع به ديگران است (آيا نور فاطمه از نور ماست - آری، مگر تو خود نمی دانی؟) در اينجا ندانستن مطرح نيست، و علیعليهالسلام
نمی گويد نه نمی دانم، بلكه همانطوريكه گفته شد اين گفت و شنود برای تشريح موضوع، جهت آگاهی ديگران است و بس. «عمار» می گويد: اميرالمؤ منينعليهالسلام
از حضور پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
به سوی خانه فاطمهعليهالسلام
روان شد، و من نيز همراه او وارد خانه زهراعليهاالسلام
شدم.
حضرت فاطمهعليهالسلام
عرض كرد: يا اميرالمؤ منين، از اينجا به حضور پدرم بر گشتی و آنچه را كه من به تو گفته بودم به آن حضرت بازگو نمودی.
علیعليهالسلام
فرمود: بلی، اينچنين بود يا فاطمه.
حضرت زهراعليهالسلام
عرض كرد: يا اباالحسن، هنگامی كه خدای تعالی، نور (وجود) مرا آفريد، اين نور پيوسته خدا را تسبيح و ستايش می كرد، سپس پروردگار آنرا به درختی از درختهای بهشتی امانت داد، و اين نور همواره پرتو افكن و روشنائی بخش بود، تا اينكه پدرم به بهشت وارد گرديد، و از جانب خدا به او الهام شد، كه از ميوه آن درخت بر گيرد، در آن هنگام، نور مرا خدای سبحان به صلب پدرم، و بعدا به رحم خديجه بنت خويلدعليهالسلام
منتقل فرمود، تا اينكه از او متولد شدم، من از همان نورم، و از آنچه در گذشته واقع شده است و يا در آينده واقع خواهد شد، و از آنچه هرگز واقع شدنی نيست با خبرم، يا اباالحسن، مومن با نور خدائی نظاره می كند.
در اين حديث كه به كيفيت خلقت ائمه اطهار و حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها اشاره شده است، نشان می دهد كه نور چهارده معصومعليهمالسلام
نور واحد است، و دانش خداداد آنها نيز از همين نور سرچشمه می گيرد، نوری كه نزد خدای تبارك و تعالی مخزون و مكنون است و جز او كسی از كيفيت آن آگاه نيست، و علم اولين و آخرين در آن نور منعكس است.
روايت ديگری نيز از حضرت رسول اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
در اين زمينه نقل شده است كه می فرمايد:
«لما خلق الله الجنة، خلقها من نور وجهه ثم اخذ ذلك النور فقذفه، اصابنی ثلث النور، و اصاب فاطمة ثلث النور، و اصاب عليا و اهل بيته ثلث النور، فمن اصابه ذلك النور، اهتدی الی ولاية آل محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
، و من لم يصبه من ذلك النور، ضل عن ولاية آل محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
»
«آنگاه كه خدای متعال بهشت را از نور جمالش آفريد، آن نور را باپس گرفت و ثلث آن را بر وجود من افكند، ثلث ديگرش را بر فاطمه، و ثلث آخرين را بر علی و اولاد علی.
بر هر كس پرتوی از آن نور افكنده شود به ولايت آل محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
راه يابد، و هر كس از آن نور بی بهره ماند، دور از ولايت آل محمدصلیاللهعليهوآلهوسلم
به گمراهی و تباهی افتد. بر هر يك از شيعيان نيز شعاعی از اين نور تابيده است، كه درباره آنان، فرموده اند: شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا شعيعيان ما از ته مانده خمير مايه خلقت ما آفريده شده اند.
پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
در توصيف نور مذكور، آنرا با تعبيرات مختلف، نور وجدالله، نور عظمه الله، نورالجلال و نورالكمال ناميده است و سپس چنين به سخن ادامه می دهد: نور، مخزون، مكننون، فی علم الله - نوری است پوشيده و پنهان در علم خدائی. همانطور كه بيان شد اين نور به سه قسمت (مساوی) تقسيم شده است كه از يك قسمت آن محمد بن عبداللهصلیاللهعليهوآلهوسلم
، از يك ثلثش فاطمهعليهالسلام
، و از يك سوم ديگرش علیعليهالسلام
و اولاد علیعليهالسلام
آفريده شده اند، همانند ميوه ای كه به طور مساوی بين سه نفر تقسيم شود، بهره هر يك از سه نفر بدون كم و زياد با ديگران برابر بوده است.
آنچه پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
، به اقتضای خلقتش از آن نور مبارك، (در شئون آفرينش، در عالم اظله، در عالم الست، در عالم ارواح، در عالم جنين، در اين جهان، در قبر، در برزخ، در حشر، و در جنت) دارد، صديقه زهرا سلام الله عليها و اميرالمؤ منينعليهالسلام
و اولاد معصومش، ادرا می باشند، در تمام عوالمی كه آنها سير كرده اند همه يك نسق، و به يك وضع، و به يك رديف بوده است.
به عنوان مثال، اگر در هنگام ولادت پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
، از نور او جميع خانه های مكه و تمام عوالم بالا و پائين روشن می شود، و فرشتگان ولادت او را بشارت می دهند، (به اقتضای آفرينش از همان نور مقدسی كه بيان شد) در ميلاد حضرت زهرا سلام الله عليها نيز اين چنين است. آن نور خدائی، سرچشمه علم و تقوی، زهد و صفا، رحمت و عظمت، و سير در عوالم معنوی است.
اينكه در روايات مختلف، خلقت چهارده معصومعليهمالسلام
، دو هزار سال، ده هزار سال، شانزده سال، و يا بيست هزار سال قبل از آفرينش بشر نقل شده است هدف اصلی اعلام اين مطلب بوده است كه همه بدانند اين چهارده تنعليهالسلام
قبل از خلقت فرشتگان و آدميان آفريده شده اند، نه اينكه تعداد دقيق سنوات مذكور اراده شده باشد. آنها نور واحدند، كه همرديف و يكنواخت، تمام عوالم معنوی را با هم سير كرده اند، و همين يك منقبت و اخبار ياد شده در اين موضوع ايجاب می كند كه حضرت صديقه زهرا سلام الله عليها همانند پيامبر اكرمصلیاللهعليهوآلهوسلم
و علیعليهالسلام
و اولاد معصومش، صاحب ولايت كبری بوده باشد.