تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن

تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن0%

تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن نویسنده:
گروه: سایر کتابها
صفحات: 10

تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن

نویسنده: محمدرضا كوچك زاده
گروه:

صفحات: 10
مشاهدات: 4954
دانلود: 26

توضیحات:

تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن
  • پيش گفتار

  • بخش اول : برگزيده اى از تاريخچه شهر مقدس قم

  • شهر مقدس قم

  • مقدمه

  • شواهد و اسناد تاريخى مربوط به قدمت قم

  • شرافت قم و اهل آن با توجه به احاديث و روايات

  • نگين قم

  • القاب قم

  • مؤلف اصلى تاريخ قم

  • علت نام گذارى نام قم

  • نتيجه

  • اشعريان چه كسانى بوده اند و چه دينى داشته اند؟

  • مردم قبل از آمدن اشعريان چه دينى داشته اند؟

  • علت مهاجرت عرب اشعرى از كوفه

  • علل عزيمت اقوام عرب به ايران

  • علل آمدن عرب ها به قم

  • برخى از دلايل توجه سادات و امامزادگان به قم

  • اسامى برخى از امامزادگان قم

  • برخى از آثار تاريخى قم

  • نگرشى بر وضعيت قم از اوايل هجرت تا زمان قاجاريه

  • برخى از شورش ها و قيام هاى مردم قم در دوره هايى از تاريخ

  • انقلاب اسلامى و قيام مردم قم

  • قيام 19 دى ماه مردم قم

  • رجال برجسته علمى و سياسى قم

  • مقابر برخى از علما، محدثين ، شهدا و بزرگان مدفون در شهر مقدس قم

  • الف - در حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام

  • ب - در صحن مطهر حضرت معصومه عليها السلام

  • ج - در مقبره و گلزار شهداى شيخان

  • د - در اماكن ديگر قم

  • ه - در گلزار شهدا، چهار مردان

  • برگزيده اى از جغرافياى استان قم

  • الف - موقعيت جغرافيايى

  • ب - تقسيمات سياسى و ادارى

  • ج - تراكم جمعيت

  • د - سطح سواد و امكانات آموزشى

  • اهميت استان از نظر منطقه اى و معادن

  • حوزه علميه قم و نقش علما در رشد آن

  • فصل اول : حوزه علميه قم

  • مقدمه

  • قسمت اول : تاءسيس حوزه علميه قم

  • قسمت دوم : شرح بعضى از مدارس حوزه علميه قم

  • مدرسه فيضيه

  • مدرسه دارالشفاء

  • قسمت سوم : مديريت حوزه علميه قم

  • قسمت چهارم : برنامه تحصيلى طلاب

  • 1 - دوره مقدماتى

  • 2 - دوره سطح

  • 3 - دوره خارج

  • قسمت پنجم : مركز جهانى علوم اسلامى

  • قسمت ششم : علل عمده پيشرفت تحصيلى طلاب

  • فصل دوم : نقش عده اى از علماى اسلام در احياى حوزه علميه قم

  • مقدمه

  • الف - حضرت آيه الله محمد فيض

  • ب - آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى

  • ج - حضرت آيه الله العظمى سيد حسين بروجردى

  • چگونگى عزيمت حضرت آيه الله العظمى بروجردى به قم

  • فعاليت و خدمات ايشان

  • تاءليفات ايشان

  • سياست حوزوى ايشان

  • د - حضرت آيه الله الغظمى روح الله الموسوى الخمينى قدس سره

  • ولادت ايشان

  • موقعيت خانوادگى حضرت امام خمينى قدس سره

  • تحصيلات ايشان

  • زندگى خانوادگى

  • مبارزات سياسى و نقش ايشان - امام خمينى - در حوزه علميه

  • 1 - حاج شيخ فضل الله نورى :

  • 2 - آخوند خراسانى :

  • 3 - شيخ محمد تقى بافقى :

  • 4 - سيد حسن مدرس :

  • 5 - حاج آقا نورالله اصفهانى :

  • معرفى كتابخانه بزرگ حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى

  • تاريخچه فعاليت

  • اهداف

  • واحدهاى كتابخانه

  • بخش دوم : حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها

  • شخصيت و فضايل حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

  • چگونگى عزيمت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از مدينه به قم

  • محل فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام يا ستى فاطمه در قم

  • مخدرات مدفون در داخل حرم

  • اطلاعات كوتاه از تاريخچه حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

  • حضرت فاطمه معصومه عليها السلام قبل از حضرت رضا عليه السلام از دنيا رفته است .

  • القاب حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

  • جريان مسافرت و ورود حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم

  • حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام در قم

  • تاءثير دفن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در وضع قم

  • كرامات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

  • كرامت اول

  • كرامت دوم

  • بخش سوم : مساجد تاريخى قم

  • مساجد

  • مقدمه

  • ويژگى هاى مسجد نمونه

  • نمودهاى مسجد در فرهنگ اسلامى

  • الف - مسجد نخستين پايگاه عبادى - سياسى در جامعه اسلامى

  • ب - مسجد به عنوان نخستين كانون عبادى

  • ج - مسجد نخستين جايگاه دانش

  • د - مسجد به عنوان نخستين نهاد سياسى در جامعه اسلامى

  • آداب مسجد

  • بهداشت مساجد

  • دهه آخر ماه معظم شعبان به عنوان دهه بهداشت مساجد

  • خادمين مساجد چگونه بايد باشند؟

  • معمارى مساجد

  • اهميت نماز (جمعه و جماعات)

  • آداب و احكام نماز

  • ويژگى هاى امام جماعت

  • مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

  • مقدمه

  • برگزارى نمازهاى جماعت در اين مسجد

  • نام برخى از ائمه جماعات پيشين مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

  • نام برخى از ائمه جماعات فعلى مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

  • برنامه هاى مذهبى و ملى اين مسجد

  • موقعيت و تاريخچه مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام با توجه به نظريات محققان و نويسندگان

  • در توصيف از بقعه شاهزاده ناصر

  • بررسى و نتيجه گيرى از نظرات نويسندگان در مورد مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

  • توصيف فيزيكى مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

  • الف - ايوان مهد عليا صفوى :

  • ب - شبستان ها:

  • ج - مقابر الشيوخ :

  • د - سرداب و شبستان غربى مسجد:

  • ه - شبستان نو بنيان غربى :

  • مسجد جامع قم

  • مقدمه

  • ابياتى راجع به عظمت بنا و فضيلت مسجد جامع قم

  • توصيف فيزيكى مسجد جامع قم

  • الف - ايوان مجلل و باشكوه :

  • ب - مقصوره :

  • ج - گوشوارها:

  • د - شبستان ها:

  • ه - ايوان شمالى :

  • و - سر در ورودى :

  • ز - محراب ها:

  • ح - صحن مسجد:

  • ط - زيرزمين مسجد:

  • ى - نمونه هاى ديگر:

  • تاريخچه بناى مسجد جامع قم

  • نظر عده اى از نويسندگان در مورد مسجد جامع قم

  • الف - تاريخ بنا و بانى آن

  • ب - موقعيت جغرافيايى مسجد جامع

  • ج - مسجد جامع اصلى قم

  • د - چگونگى بناى اولين مسجد جامع قم

  • بررسى و نتيجه گيرى از نظرات نويسندگان درباره مسجد جامع

  • نتيجه گيرى كلى :

  • مطالبى ديگر در ارتباط با مسجد جامع

  • داستان دعبل و ارتباط آن با قم و مسجد جامع

  • مدرسه غياثيه :

  • در توصيف از مناره نزديك آن

  • برگزارى نماز جماعت در مسجد جامع (جمعه)

  • مشكلات عمده و اساسى مسجد جامع

  • مسجد مقدس جمكران

  • توصيف مسجد مقدس جمكران

  • تاريخچه مسجد مقدس جمكران

  • حكايت بناى مسجد جمكران قم

  • كرامتى از حضرت بقيه الله الاعظم (عج) در مسجد مقدس جمكران

  • نقش حاج شيخ محمدتقى بافقى در احياى مسجد مقدس جمكران

  • اعتكاف

  • شرايط صحت اعتكاف

  • آثار اعتكاف

  • آيا اعتكاف به معناى دورى از مسؤوليت اجتماعى است ؟

  • حسن ختام اين مبحث

  • برخى مساجد مهم ديگر قم

  • مسجد عشقعلى :

  • مسجد صينى :

  • مسجد بالاسر:

  • مسجد اعظم :

  • توصيف گنبد مسجد اعظم :

  • مسجد امام حسن مجتبى عليه السلام

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 10 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • مشاهدات: 4954 / دانلود: 26
اندازه اندازه اندازه
تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن

تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن

نویسنده:
فارسی
پيش گفتار


تاريخچه قم و مساجد تاريخى آن

نويسنده : محمدرضا كوچك زاده

پيش گفتار

شهر مقدس قم ، همواره مورد عنايت و توجه ائمه اطهار (عليهم السلام)، علما و مردم بوده و در شاءن و منزلت اين شهر و مردم آن ، احاديث فراوانى نقل شده است .
موقعيت مذهبى ، علمى و وجود مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام و حوزه علميه و سابقه شهر قم ، بر عظمت آن افزوده و توجه همگان را به خود جلب كرده است ، به طورى كه امروزه در زمره يكى از مهم ترين شهرهاى جهان از نظر علمى و مذهبى قرار گرفته است . شهرى كه همواره مهد پرورش علماى بزرگوار و خادمان به جهان اسلام ، بوده و منشاء تحولات عظيمى چون انقلاب اسلامى شده است . از اين رو، نگارش و تبيين تاريخ اين شهر باستانى يكى از خدمات ارزنده و مفيدى است كه مى توان در راستاى معرفى اين شهر به جهانيان عرضه نمود.
تاكنون دانشمندان ، علما و مورخان بزرگوارى به اين امر خطير همت گمارده اند؛ اما ما ضمن اعتراف به شاگردى خود در مقابل آن بزرگان ، برآنيم تا اين شهر مقدس را از زاويه اى ديگر، مورد بررسى قرار داده و به طور خلاصه به بيان تاريخچه آن ، قبل از اسلام تاكنون يعنى استان قم بپردازيم .
به هر حال در بيان معرفى اين كتاب بايد گفت نوشتار حاضر، تحقيق مختصرى است درباره قم و مساجد تاريخى آن ؛ كه البته اين كتاب با توجه به محتواى آن - كه به طور مفصل به معرفى مساجد تاريخى قم پرداخته است - تقريبا كارى نو و تازه است . اين تحقيق از سال ١٣٧٣ شمسى آغاز شده و در سال ١٣٧٧ (يعنى در مدت چهار سال) به پايان رسيد. گرچه تقريبا همه مطالب كتاب ، با هم ارتباط تنگاتنگ دارند، اما جهت سهولت مطالعه و تفكيك مطالب ، آن را به سه بخش كلى تقسيم نموده ايم كه به طور خلاصه عبارتند از:
بخش اول : كلياتى درباره شهر مقدس قم و تاريخچه آن ، و مسائل ديگرى كه مربوط به اين شهر بيان گرديده و سعى شده در عين اختصار، جامع و مفيد نيز باشد.
بخش دوم : كليات و مطالبى درباره كريمه اهل بيت ، حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام است كه به حق ، اين كتاب به نام و موضوعاتى درباره آن حضرت مزين شده است ؛ و انصاف حكم مى كند ما كه در سايه كريمه اهل بيت از عنايات ايشان برخورداريم ، شناخت مختصرى از زندگينامه اين بانوى دوعالم داشته باشيم .
بخش سوم : مطالبى درباره برخى از مساجد تاريخى قم و ديگر اماكن باستانى است ، كه البته تعدادشان هم كم نيست .
در اين بخش ، سعى شده كه با استفاده از نظرات دانشمندان گذشته و حال ، و با استفاده از منابع معتبر، تاريخچه تقريبا دقيقى از اين اماكن تهيه گردد و در اختيار شما علاقه مندان قرار گيرد.
هدف از تاءليف اين كتاب ، آشنايى دانش پژوهان و محققين و مردم خوب قم و زائرين محترم و ساير مردم با مطالب فوق مى باشد كه انشاءالله مفيد و مؤثر واقع گردد. البته بعضى از مطالب به دليل اهميت و يا جالب بودن آن ها، عينا از روى همان كتاب (البته با ذكر نام كتاب و نويسنده) مكتوب گرديده است ، كه انشاءالله مورد رضايت شما قرار گيرد و ما را با ارائه نظرات و پيشنهادات و انتقادات سازنده يارى نماييد.
در پايان لازم است از باب تذكر، لطف و عنايت بارى تعالى را سپاس گويم كه اين حقير را توفيقى چنين عطا فرمود و نيز بر خود فرض مى دانم به مصداق لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق از همه عزيزان و سرورانى كه در راستاى اين تحقيق ، ياور و راهنما بودند تقدير و تشكر نمايم .
اسامى عده اى از اين عزيزان و نيز ارگان ها و سازمان ها عبارتند از:
١- استاد گرانقدر، نويسنده و دانشمند محترم ، جناب آقاى على اصغر فقيهى كه قسمت عمده اين تحقيق را مرهون راهنمايى هاى بسيار عالى و متواضعانه ايشان مى باشم .
٢- امام جماعت محترم مسجد جامع قم ، حضرت حجه الاسلام و المسلمين جناب حاج آقا سيد مهدى صحفى كه مرا از راهنمايى هاى ارزشمند بهره مند ساختند.
٣- حضرت حجه الاسلام و المسلمين حاج آقا على احتشام ، يكى از روحانيون برجسته محله مسجد جامع .
٤- حضرت آيه الله حاج مهدى فيض يكى از ائمه جماعت مسجد امام حسن عسكرى (عليه السلام).
٥- آقاى محمد حاج على اكبرى ، تلاش در جهت چاپ و نشر اين كتاب .
٦- آقاى محمد جواد حاج على اكبرى تلاش در جهت امور ادارى و اجرايى مربوط به اين كتاب .
٧- عوامل ادارى و اجرايى كتابخانه پر فيض مرحوم حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى به ويژه توليت محترم آن حضرت حجه الاسلام و المسلمين دكتر سيد محمود مرعشى نجفى .
٨- مسئولين و عوامل كتابخانه ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران .
٩- مسئولين اداره كل اوقاف و امور خيريه استان قم .
١٠- مركز جهانى علوم اسلامى .
١١- مديريت محترم حوزه علميه قم .
و... ديگر دوستان و دانش پژوهان و مراكز علمى و مذهبى كه يارى و الطاف آنان محل تقدير و سپاس است .
اجركم عندالله
محمدرضا كوچك زاده - دهه مباركه فجر ١٣٧٧

بخش اول : برگزيده اى از تاريخچه شهر مقدس قم

در اين بخش ، مطالبى درباره سابقه تاريخى قم و اهميت آن ، علت نام گذارى نام قم ، علل مهاجرت عرب ها و نيز سادات و امامزادگان به اين شهر، قيام هاى مردم قم بر عليه ستمگران و همچنين كلياتى در مورد جغرافياى استان قم ، ارائه خواهد شد.
همچنين از آن جا كه حوزه علميه قم ، در زمره بهترين و باشكوه ترين حوزه هاى علميه دنيا به شمار مى رود، ارائه مطالبى درباره آن - هر چند مختصر - ضرورى است .
بنابراين ، مطالب اين بخش براى كسانى مفيد خواهد بود كه علاقه مند هستند تا با نحوه شكل گيرى اين حوزه مقدسه و نيز با علمايى كه با تلاش و كوشش خود، آن را پابرجا و احيا نموده اند، آشنا شوند.
در پايان بخش اول نيز مطالب كوتاهى در مورد كتابخانه بزرگ مرحوم حضرت ايه العظمى مرعشى نجفى - كه يكى از بزرگترين كتابخانه هاى ايران مى باشد - ارائه گرديده است تا علاقه مندان و دانش پژوهان محترم ، با اين نمونه بارز باقيات الصالحات بيشتر آشنا شوند.

شهر مقدس قم

مقدمه :

شهر قم مدت ها پيش از ظهور اسلام وجود داشته و از شهرهاى آباد ايران بوده است . (١)
قديمى ترين منبعى كه قم را از شهرهاى مستحدث اسلامى معرفى كرده ، سفرنامه منسوب به ابى دلف است .
اين سرزمين را در دوران باستان براوستان مى گفتند و حوزه رستاقى (٢) آن كميدان و مركز رستاق را به نام كم مى خواندند.
در قرن اول اسلامى ، اين شهر به نام كم معروف بود، و از رساتيق اصفهان به شمار مى آمد.
در سال ١٨٩ ه .ق از اصفهان جدا گرديد و به صورت شهر مستقلى درآمد و جايگاه پرورش فقها و دانشمندان شد.
در طى قرون و اعصار، شهر مقدس و مذهبى قم صدمات جبران ناپذيرى از طرف ستمگران بر آن وارد شد كه فهرست قسمتى از آن ها به شرح ذيل است :
١- قتل عام و تخريب شهر در عهد ماءمون به جهت امتناع از خراج ؛
٢- قتل عام و تخريب كامل شهر در حمله مغول ؛
٣- قتل عام و تخريب شهر در حمله امير تيمور گرگانى ؛
٤- قتل عام و تخريب در زمان معتز (خليفه عباسى - پسر متوكل)؛
٥- كشتار مردم در حمله افغان ها؛
٦- كشتار مردم توسط نادرشاه ؛
٧- كشتار گروهى از مردم توسط آقا محمد خان قاجار. (٣)
تعداد امامزادگان و بندگان صالحى را كه در اين شهر مدفون هستند و گنبد و بارگاه دارند، بالغ بر ٤٤٤ قبه نوشته اند. (٤)
بعد از ظهور اسلام و توجه شيعه به اين شهر، عده اى از امامزادگان ، علما و محدثان در قبرستان قم - كه خارج از شهر و در سمت مغرب بود - مدفون گرديدند.
در اواخر قرن دوم هجرى ، حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام خواهر حضرت امام رضا (عليه السلام) كه به قصد ديدار برادر خود به خراسان مى رفت ، در شهر قم بيمار شد و در همين شهر رحلت فرمود و در قبرستان قم به خاك سپرده شد.
از آن زمان به بعد مردم به تدريج مساكن خود را به قبرستان نزديك كردند تا به مدفن حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام نزديك باشند و از زيارت قبر وى بهره مند شوند.
از اين رو به مرور زمان ، ساختمان هاى شهر در قسمت هاى مشرق متروك ماند و مردم به سمت غرب شهر روى آوردند.
شهر قم در سال ٢٣ ه .ق به دست ابو موسى اشعرى فتح شد و اسلام در آن جا به حدى نفوذ پيدا كرد كه به سرعت مردم به مذهب تشيع گرويدند. (٥)

شواهد و اسناد تاريخى مربوط به قدمت قم

برخى از شواهد و اسناد تاريخى مربوط به وجود شهر قم ، پيش از اسلام و بلكه قرن ها پيش از آن با توجه به كتاب تاريخ مذهبى قم - كه آن خود نيز برگرفته از كتاب هاى معتبر است - عبارتند از:
١- به تصريح بلاذرى ، (٦) اعثم كوفى و (٧) نويسنده تاريخ قم (٨) شهر قم در سال ٢٣ هجرى به دست مسلمانان به سردارى ابوموسى اشعرى فتح شد؛ بنابراين مقارن با ظهور اسلام و در دوره ساسانيان ، شهرى به نام قم وجود داشته كه مسلمانان آن را فتح كرده اند.
٢- يعقوبى - مورخ معروف قرن سوم هجرى - قم را جزء شهرهاى عصر ساسانى نام برده است . (٩)
٣- در دو بيت زير (١٠) نام قم جزء شهرهاى عصر پيشداديان و كيانيان آمده است :
بفرمود عهد قم و اصفهان
نهاد بزرگان و جاى نهان
نوشتن زمشك و زعنبر دبير
يكى نامه از پادشاه بر حرير
٤- در دهى از ده هاى قم به نام مزدكان ، آتش آتشكده آذرگشسب قرار داشته است . (١١)
٥- در جنگ قادسيه ، سپاهى از شهرهاى قم و كاشان به سردارى شيرزاد - والى اين دو شهر - به كمك سپاه ايران آمده بود تعداد اين سپاه بيست و پنج هزار سواره و پياده بود و نيز در جنگ نهاوند سپاهى به تعداد بيست هزار سوار از قم و كاشان شركت داشته و پس از شكست سپاه ايران ، امير قم در اصفهان نزد يزدگرد رفت . (١٢)
٦- قم در زمان ساسانيان جزء بلاد پهلويان به حساب آمده است . (١٣)
٧- شهرستان قم مقارن حمله مسلمانان به اندازه اى وسعت داشت و پرجمعيت بود كه تنها از يك قريه چهار هزار مرد بيرون آمدند، كه هر يك خدمتكار و نان پز و آشپزى به همراه داشت .(١٤)
٨- دينورى مى گويد: انوشيروان كشور را به چهار قسمت كرد و در هر قسمت مردى مورد اعتماد از طرف خود قرار داد؛ شهر قم جزء شهرهاى قسمت دوم بود. (١٥)
٩- دينورى مى گويد كه يزدگرد پس از شكست در مقابل مسلمانان به قم و كاشان فرود آمد.
فخرج يزد جرد هاربا حتى نزل قم و قاشان . (١٦)
١٠- در منظومه ويس ورامين - كه اصل داستان آن مربوط به پيش از اسلام است - در چند مورد نام قم آمده است ؛ از جمله :
ز گرگان و رى و قم و صفاهان
ز خوزستان و كوهستان و آزان (١٧)
ز گرگان و رى و قم و صفاهان
كه رامين رابدندى ، نيك ، خواهان (١٨)
شهر مقدس قم ، نه فقط در اين عصر و زمان ، الگو و سرمشق ديگر شهرها و كشورهاى جهان است ، بلكه از زمان هاى دور، چنين بوده است . شاهد اين ادعا، احاديث و رواياتى است كه به چند نمونه آن ها در بخش آتى اشاره شده است .

شرافت قم و اهل آن با توجه به احاديث و روايات

از جمله اماكن مقدسه ، شهر مذهبى قم است كه از دير زمان داراى مزايا و امتيازات خاصى بوده است و هم اكنون اين شهر مقدس از دو جهت به دو نور، منور و روشن است :
١- نور ولايت كه از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام ساطع و لامع است .
٢- نور علم و دانش كه از دانشگاه حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) (حوزه علميه مقدسه قم) نورافشانى كرده و از اين شهر (معدن علم) به ساير نقاط دوردست ايران اسلامى و جهان اسلام تابش مى كند و دل ها را منور و روشن مى نمايد.(١٩)
١- قال الصادق عليه السلام :
ان الله حرما و هو مكه و ان للرسول حرما و هو المدينه وان لامير المؤمنين حرما و هو الكوفه ولنا حرما وهو قم و ستدفن فيها امراه من ولدى تسمى فاطمه ، من زارها و جبت له الجنه (قال عليه السلام ذلك و لم تحمل بموسى امه) (٢٠)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
خدا داراى حرمى است كه آن مكه است و پيامبرش هم حرمى دارد كه مدينه است و اميرالمؤمنين هم حرمى دارد كه كوفه است و ما هم داراى حرمى هستيم كه قم ؛ و به زودى بانويى از فرزند من آن جا دفن مى شود كه نامش فاطمه است ؛ هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى شود. (امام صادق (عليه السلام) هنگامى اين جمله را فرمودند كه هنوز مادر امام موسى بن جعفر به او حامله نشده بود.)
٢- عن ابى الحسن الرضا عليه السلام قال :
ان للجنه ثمانيه ابواب ، ولاهل قم واحد منها فطوبى لهم ، ثم طوبى لهم ثم طوبى لهم : (٢١)
امام رضا (عليه السلام) فرمودند:
بهشت داراى هشت در است ، يكى از آن ها براى قمى هاست ، پس خوشا به حالشان و آفرين بر آنان و آفرين بر آنان .
٣- روى عن الائمه :
لولا القيمون لضاع الدين (٢٢)
از ائمه (عليهم السلام) نقل شده كه فرمودند: اگر مردم قم نبودند، دين تباه مى شد.
٤- قال الصادق عليه السلام :
اذا اصابتكم بليه و عناء فعليكم بقم ، فانه ماءوى الفاطمين .(٢٣)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
زمانى كه رنج و گرفتارى به شما روآورد، به قم روى آوريد؛ زيرا قم پناهگاه فاطميان و محل آسايش مؤمنان است .
٥- عن ابى عبدالله عليه السلام قال :
ان الله اختار من جميع البلاد كوفه و قم و تفليس .(٢٤)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
خداوند از ميان همه شهرها كوفه ، قم و تفليس (٢٥) را برگزيده است .
٦- قال الصادق عليه السلام :
فى قم شيعتنا و موالينا و تكثر فيها العماره ، و يقصده الناس و يجتمعون فيه حتى يكون الجمر بين بلدتهم . (٢٦)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
در شهر قم شيعيان و دوستان ما هستند، در آينده ساختمان در آن شهر زياد مى شود و مردم راهى آن جا شده و در آن شهر اجتماع مى كنند تا جايى كه نهرجمر (٢٧) وسط شهر قرار مى گيرد.
البته احاديث فراوانى در مورد عظمت شهر قم نقل شده كه جهت اختصار فقط به نمونه هايى از آن اشاره گرديد و بعضى از احاديث نيز در مابين مطالب بيان خواهد شد.

نگين قم (٢٨)

شهرها انگشترند و قم نگين
قم هماره حجت روى زمين
تربت قم قبله عشق و وفاست
شهر علم و شهر ايمان و صفاست
مرقد معصومه عليهاالسلام چشم شهرها
مهر او جانهاى ما را كهربا
در حريمش مرغ دل پر مى زند
هر گرفتار آمده در مى زند
اين حرم باشد ملائك را مطاف
زائران را ارمغان عشق و عفاف
حوزه قم هاله اى برگرد آن
فقه و احكام خدا را مرزبان
قم هميشه رفته راه مستقيم
بوده در مهر هدايتها مقيم
شهر خون شهر شرف شهر جهاد
شهر فقه و حوزه ، علم و اجتهاد
هر كجا را هرچه سيرت داده اند
اهل قم را هم بصيرت داده اند
نقطه قاف قيامند اهل قم
برق تيغ بى نيامند اهل قم
اهل قم از ياوران قائم اند
در قيام و پيشتازى دائمند

القاب قم (٢٩)

قم از جمله شهرهايى است كه القاب متعدد به آن داده شده است ؛ و اين القاب مانند القابى كه به ديگر شهرهاى اسلامى داده اند، مفهوم دينى و مذهبى دارد.
آنچه از القاب قم در آثار نويسندگان از دوره مغول به بعد بوده عبارت است از: دارالمؤمنين ، دارالعباده ، دارالمؤحدين ، دارالعلم ، دارمدينه المؤمنين ، بلده المؤمنين ، مدينه المؤمنين ، خاك فرج (٣٠)

مؤلف اصلى تاريخ قم

مؤلف اصلى تاريخ قم ، حسن بن محمد بن حسن قمى است كه آن را در سال ٣٧٨ هجرى به نام صاحب بن عباد - وزير معروف و دانشمند آل بويه - تاءليف كرده است .
قديمى ترين نويسنده اى كه از تاريخ قم و مؤلف آن نام برده است ، ابن طباطبا - از علماى قرن پنجم - مى باشد كه در كتاب منتلقه الطالبيه در چند مورد از كتاب تاريخ قم به عنوان كتاب قم نقل كرده است .
در دوره صفويه تنها نويسنده اى كه گويا متن تاريخ قم را در دست داشته ، بنا بر نوشته مرحوم حاجى نورى ، امير سيد احمد حسينى ، مؤلف كتاب فضايل السادات مسمى به منهاج الصفوى است ؛ و از علماى متاءخر، عالم جليل آقاى محمدعلى ، پسر استاد على اكبر بهبهانى است كه در حواشى نقد الرجال از اصل كتاب تاريخ قم نقل كرده است .
متاءسفانه اصل عربى اين كتاب موجود نيست ، اما فقط ترجمه يك چهارم كتاب پنج باب از بيست باب موجود است .
ترجمه مزبور در سالهاى ٨٠٥ و ٨٠٦ هجرى انجام يافته و مترجم كه معلوم است مردى مطلع بوده ، به نام حسن بن على بن عبدالملك قمى است كه آن را به نام ابراهيم بن محمود على صفى ترجمه كرده است .
لازم به ذكر است كه خاندان صفى در قرون هشتم و نهم در شهر قم شهرتى داشته اند و افرادى از اين خاندان در اين شهر داراى نفوذ و قدرت و مقامى بوده اند. (٣١)
قبل از تاءليف كتاب تاريخ قم ، كتاب ديگرى ، مشتمل بر مجموع اخبار قم ، تاءليف شده بود كه آن را مردى عرب مقيم قم به نام على بن حسين بن محمد بن عامر در سال ٣٢٨ نوشته بود. كتاب مزبور به دست نويسنده تاريخ قم نرسيد، زيرا مؤلف ، آن را در اتاقى گذاشت و به علت فرود آمدن سقف آن اتاق كتاب از بين رفت .

علت نام گذارى نام قم

در كتاب تاريخ قم ، تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى در بيان علت نام گذارى قم چنين آمده است :
شهر قم را بدين علت قم ناميدند كه محل جمع شدن آب ها و آب تيمره و انار بوده است (تيمره را ديمره هم مى گفته اند كه ظاهرا از رودهاى آن زمان بوده است) كه چون آب در آن جا جمع مى شده و آن را هيچ منفذ و رهگذرى نبوده ، در اطراف آن جا علف و گياهان و نباتات فراوان مى روييده است و در عرب ، جمع شدن آب را قم گويند؛ كه بعضى قمقمه را معرب كمكم دانسته اند و گلاب پاش را نيز نوعى از قمقمه وصف كرده اند و جمع آن را قماقم ناميده اند؛ با اين تفاوت كه وقتى در آن نواحى علف زار و سبزه زار زياد مى شد، چوپانان براى چرانيدن گوسفندان خود، برگرد علف زارها خيمه مى زدند و خانه هايى را بنا مى كردند و خانه هاى ايشان را در فارسى ، كومه ناميدند و به مرور زمان كومه تبديل به كم شد؛ پس آن را معرب گردانيده و قم ناميدند.
در اين مورد مناسب است به حديثى اشاره نماييم :
از حضرت صادق (عليه السلام) از پدران بزرگوارش از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود در شب معراج كه به سوى آسمان مى رفتم ، جبرئيل مرا بر كتف راستش نشانده بود، در زمين جبل بقعه اى ديدم از مشك خوشبوتر و از زعفران خوشرنگ تر، ناگاه ديدم پيرمردى كلاه درازى بر سر دارد؛ به جبرئيل گفتم اين بقعه چيست ؟ گفت : جايگاه شيعيان تو و شيعيان وصى تو على (عليه السلام) است . گفتم : اين پيرمرد كيست ؟ گفت : شيطان است . گفتم : از ايشان چه مى خواهد؟ گفت : مى خواهد آنان را از دوستى و ولايت امير المؤمنين (عليه السلام) بازدارد و به نافرمانى خدا و گناه دعوتشان كند، گفتم : اى جبرئيل ما را به آن مكان ببر. با حركتى سريع تر از برق ما را به آنجا رسانيد. گفتم : يا ملعون ، قم ! يعنى اى ملعون برخيز و برو، در اموال و اولاد و زنان دشمنان ايشان شركت كن ؛ زيرا به راستى تو را بر شيعيان من و شيعيان على سلطنتى نيست ، از اين رو آن مكان قم ناميده شد. (٣٢)
سئل ابو عبدالله (عليه السلام) اين بلاد الجبل ؟ فانا قد روينا انه اذا رد اليكم الامر يخسف ببعضها، فقال : ان فها موضعا يقال له بحر و يسمى بقم و هو معدن شيعتنا .
از امام صادق (عليه السلام) سؤ ال شد: شهرهاى جبل كجاست ؟ براى ما نقل كردند: زمانى كه حكومت به شما برگردد قسمتى از آن از بين مى رود. امام فرمودند: در آن جبل مكانى است كه به آن بحر گفته مى شود و آن قسمت قم ناميده مى شود و آنجا مركز شيعيان ماست . (٣٣)
همچنين در مورد اين مطلب كه چه كسانى نخستين بار قم را بنا كردند و به چه علت آن را بدين نام گذاشتند، مطالبى را عينا از كتاب تاريخ قم تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى بيان مى داريم :
چنين گويند كه قم را در قديم الايام ، صفرا نام نهادند و صفرا خواندند و در روزگار عجم تا آن گاه كه آل سعد بن ملك به قم نزول كردند، آب عزيز الوجود (٣٤) و كم بوده است ؛ و در كتاب سير الملوك عجم چنين آمده است كه : چون بهرام گور به جانب بلاد ارمنيه مى رفت ، اتفاقا رهگذر او بر ديهى (٣٥) بود از تخوم (٣٦) ساوه كه آن را طغرود مى گويند؛ بدين ديه آتشكده بنا نهاد و آتش در آن برافروخت و بازارى در آن پديد كرد و قم و روستاق هاى روستا آن را بنا نهاد و آن را ممجان نام نهاد و به مزدجان بارو كشيد و ابو عبدالله احمد بن اسحق همدانى الفقيه چنين روايت كند در كتابى كه آن را كتاب بلدان نام كرده است قم را قمساره بن لهراسب بنا كرده است .
ابو عبدالله حمزه بن حسن اصفهانى در كتاب اصفهان ياد كرده است كه چون عرب اشعريان به قم آمدند. در جوانب قم در خيمه هايى از مو بزول كردند. چون در اين ناحيه متمكن شدند. در صحارى (٣٧) هفت ده و خطه و منزل ساختند و سراها و بناها و قصرها و عمارت ها بنا نهادند و فرود آمدند و آن هفت ده ممجان ، قزدان ، مالون ، جمر، سكن ، جلنبادان و كميدان بودند. چون اين روستاها به هم نزديك شد، از مجموع آن نام ها كميدان را اختيار كردند و مجموع اين ده ها را كميدان ناميدند. پس از مدتى براى اختصار، چهار حرف آن را حذف كردند و آن را كم ناميدند كه پس از معرب ساختن ، قم ناميدند.

نتيجه

شايد در بين علل مختلفى كه براى وجه تسميه قم ذكر كرده اند از همه صحيح تر اين باشد كه كلمه قم معرب كومه است ؛ بدين شرح كه چون سرزمين قم پيش از آن كه به صورت شهر در آيد داراى گودال هاى پر آبى بوده و چوپانان گوسفندان خود را براى آشاميدن آب و چرانيدن در سبزه زارهاى اطراف آن گودال ها مى برده اند، به تدريج عده اى از چوپان ها به دليل توقف طولانى در آن سرزمين ، براى خود مساكن موقتى - كه در فارسى به آن كومه گويند - ساخته اند. اين كومه ها كم كم زياد شده و توسعه پيدا كرد پس از مدتى به صورت ده درآمد و چون آب سرزمين از لحاظ طبيعى براى شهر مناسب بود، به مرور زمان و زياد شدن سكنه آن ، مبدل به شهر شد؛ ولى به مناسبت مساكن اوليه چوپانان ، نام كومه براى آن باقى ماند. بعد از ظهور اسلام و نفوذ زبان و ادبيات عرب و ايران در يكديگر، بسيارى از كلمات فارسى تغيير شكل داد و از جمله كوم مبدل به قم گرديد.
در اين قسمت با مطالبى درباره اشعريان و علت مهاجرت آنان به قم و مطالبى ديگر، آشنا خواهيد شد.
مطالعه اين قسمت ، بسيار لازم و ضرورى است ؛ چرا كه نام قم بدون وجود اشعريان ، و وجود اشعريان بدون قم ، امكان پذير نيست .

اشعريان چه كسانى بوده اند و چه دينى داشته اند؟

اشعريان از عرب هاى قحطانى و در اصل مقيم يمن بودند و چون جد ايشان - ادر - هنگامى كه از مادر زائيده شد سر او پر مو بود، وى را اشعر (٣٨) ناميدند.
نخستين فرد از آل اشعر كه به قصد مسلمان شدن از يمن بيرون آمد و در مدينه به حضور پيغمبر (صلى الله عليه وآله) رسيد، ملك بن عامر اشعرى بود كه در اسلام مقام بلندى يافت .
نويسنده تاريخ قم گويد: همچنين از مفاخر ايشان (آل اشعر) آن كه فرزندان ملك بن عامر اشعرى ؛ مخصوص شدند به اعتقاد مذهب شيعت به خلاف ديگر مردمان و اين مذهب را اظهار كردند و خود را بدان شهرت دادند. آن طور كه معلوم است از قبيله اشعر، كسانى كه به كوفه آمدند و متوطن شدند، شيعه يا متمايل به مذهب شيعه بودند و از ميان اينان ، فرزندان ملك بن عامر؛ در مذهب شيعه قدمى ثابت داشتند و اشعريانى كه به قم آمدند از ايشان بودند. (٣٩)
همچنين در آثارى از قبيل : تاريخ طبرى و كامل اين اثير، در ضمن شرح خروج عبدالرحمن بن محمد بن الاشعث بر حجاج ، ذكرى از بنى الاشعر و آمدن ايشان به قم نشده است ؛ اما اين مطلب را متعرض شده اند كه در سپاه عبدالرحمان ، جمعى از علماى تابعين و قاريان قرآن از جمله : كميل بن زياد و سعيد بن جبير - كه از شيعيان معروف هستند - قرار داشتند.
همچنين نويسنده تاريخ قم گويد: از ديگر مفاخر اشعريان اين است كه موسى بن عبدالله بن سعد اشعرى نخستين كسى بود كه در قم ، اظهار مذهب شيعه كرد تا ديگر مردم قم به او اقتدا كردند. (٤٠)

مردم قبل از آمدن اشعريان چه دينى داشته اند؟

بر خلاف گفته نويسنده تاريخ قم و ياقوت حموى ، مردم قم از اوايل فتح شهر به دست مسلمانان ، جزء دوستداران خاندان پيغمبر (صلى الله عليه وآله) در آمده اند و همواره با عمال اموى مبارزه مى كرده اند.
قم يكى از اماكن امن براى قيام كنندگان در مقابل بنى اميه بوده است ؛ از اين رو، كسانى كه در مقابل امويان علم مخالفت برافراشتند، به قم و كاشان روى آوردند از جمله در سال ٧٧ هجرى مطرف بن مغيره بن شيعه چون در مقابل حجاج بن يوسف - والى عراق - از طرف عبدالملك مروان قيام كرد، به قم و كاشان آمد واز اطراف استمداد كرد و مردم او را يارى رساندند.
در تاريخ بلعمى ضمن شرح آمدن مطرف به قم ، به شيعه بودن مردم قم هنگام آمدن مطرف تصريح شده است ؛ در حالى كه آمدن اشعرى ها به قم در حدود پانزده سال بعد از واقعه مطرف مى باشد؛ البته عرب هاى غير اشعرى هم در قم بوده اند؛ مانند: عده اى از بنى اسد، قومى از آل مذحج ، قبيله قيس و نيز قبيله عنزه در روستاهاى چاپلق و برقه رود متوطن بودند. (٤١)

علت مهاجرت عرب اشعرى از كوفه

به نقل از ترجمه تاريخ قم ، عرب اشعرى در كوفه داراى حشمت و جلالت و جمعيت بودند و در اين قبيله ، شجاعان نامدارى وجود داشتند؛ به اين دليل واليان كوفه هميشه جانب ايشان را رعايت مى كردند.
اين قبيله از نژاد اشعرين سباءبن يشجب بن يعرب بن قحطان بن هود پيغمبر بودند. سباء داراى ده فرزند بود كه هر كدام از آن ها سرسلسله قوم بزرگى شدند. اين قبايل عبارتند از: ازد، كنده ، مذحج ، اشعر، انمار، حمير، عامله ، جزام ، لحم و غسان .
قبيله اشعرى در آغاز بعثت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) از يمن به مكه معظمه هجرت كردند و به آن حضرت ايمان آوردند و شيخ قبيله به نام مالك بن عامر هانى بود كه در جنگ قادسيه پس از برداشتن جسر (٤٢) توسط سپاه ايران اسب خود را به دجله افكند و از سوى ديگر بيرون آمد و به دنبال وى ساير سواران نيز از دجله گذشتند.
مالك ، داراى دو فرزند به نام هاى سائب و سعد بود. سائب بن مالك ، همان فرد نامدارى است كه مختار ابن ابى عبيده ثقفى را براى نهضتى كه براى خونخواهى حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) به پاداشته بود، حمايت نمود و با همكارى وى و ابراهيم بن مالك اشتر بر مشكلات فائق آمد؛ ابن مطيع ، والى كوفه را مجبور به فرار كرد و بر عراق و ايران و ارمنستان حكومت يافت و از حدود ٨٠٣٣ قتله امام حسين (عليه السلام) آن چنانكه شايسته بود انتقام گرفت .
وفاى سائب تا حدى بود كه تا لحظه آخر از مختار دست بردار نبود و سرانجام نيز به اتفاق او دستگير و در دارالعماره كوفه به فرمان مصعب بن زبير پس از آنكه از صبح تا ظهر با زبان روزه جنگ كردند، سرانجام به قتل رسيدند.
سائب فرزندى به نام محمد بن سائب داشت كه پس از قتل پدر محبوس ‍ گشته و پس از مدتى آزاد گرديد كه قدرت او را برابر با هزار نفر ارزيابى مى كردند. بازان از طريق آذربايجان يا قزوين به نزد حجاج در كوفه رفت و از او تقاضاى هزار نفر نيرو (جنگجو) كرد تا بر منطقه خود و ديلمان و طبرستان نفوذ يابد و حجاج ، محمد را با وى اعزام كرد.
محمد بن سائب منطقه او را پاكسازى و امن نمود و نيز دشمنانش را سركوب كرد و خود را به مردم آن سامان نشان داد و چون بازان از شر دشمنان آسوده شد، او (محمد) با موافقت بازان اما بدون كسب اجازه از حجاج ، محرمانه به كوفه مراجعت نمود تا پس از چند روز بازگردد. به حجاج خبر دادند كه شب ها اسبى را لب آب مى آورند كه از ابن سائب است . حجاج عده اى را براى يافتن او تعيين نمود، و شبانه او را در خانه نزد مادرش - كه دختر ابوموسى اشعرى بود - يافته ، هنگام خواب او را در بستر دستگير نمودند. در آن حال مادرش او را از مقاومت بازداشت و سوگند خورد كه اگر تسليم نشود سربرهنه بيرون آيد ناچار، محمد شمشيرش را به زمين انداخت و تسليم شد و حجاج هم همان شب او را به قتل رسانيد. به دنبال آن به منادى دستور داد كه اعلام نمايد هرگاه ، پس از سه روز از آل سائب يا مالك بن عامر، كسى را در كوفه بيابد، خونش هدر باشد. بنابراين ، اشعريون مجبور به ترك كوفه شدند و به طرف ايوان مهاجرت نمودند تا به نهاوند و دينور رسيدند. از جمله بزرگان آن ها، پنج پسر سعد، به نام هاى عبدالله ، احوص ، عبدالرحمن ، بكر و نعيم بودند كه از ميان آن ها، احوص به شجاعت و پيروى از مذهب تشيع معروف بود. او از هر فرصتى استفاده كرده ، عليه خلفاى اموى قيام مى كرد. به اين علت ، حجاج نسبت به او بدبين بود و منتظر فرصتى بود تا او را از پاى در آورد؛ بنابراين آن ها، به دنبال آنان تا نهاوند آمدند و چون آل سائب به طرف اصفهان كوچ كردند، ايشان هم به راه افتادند تا به سرزمين قم رسيدند.
همچنين در بيان علت مهاجرت پسران سعد، نقل كرده اند كه چون عبدالرحمن بن محمد بن اشعث كندى از طرف حجاج ، امير سيستان بود، عليه وى خروج كرد و كرمان را تسخير كرده ، بر فارس و اهواز نيز استيلا يافت و وارد بصره شد. احوص هم با برادران و ياران و غلامان خود، به او پيوست و فرمانده پياده نظام لشكر او شد. حجاج با سپاه بسيارى به طرف بصره حركت نمود و بدون اطلاع از پيوستن احوص به ابن اشعث ، برادر او عبدالله بن سعد را جانشين خويش قرار داده و در كوفه خليفه خود گردانيد و در دير الجماجم ، طرفين با يكديگر برخورد كردند كه به دنبال آن جنگ سختى درگرفت . اين جنگ ، سه روز به طول انجاميد و گروه زيادى از دو طرف كشته شدند و سرانجام عبدالرحمن شكست خورد و به طرف سيستان گريخت و ياران او هم پراكنده شدند.
در بين آنان ، هفده نفر از مردم عراق و علماى تابعين (٤٣) بودند كه به طرف ايران فرار كردند و از ياران او، چهار قبيله به نام هاى قيس ، عنزه يا عدى و اشعرى به ايران هجرت كردند كه تيم ، در طيره اصفهان ، قيس در رستاق انار، كمره و عدى در رستاق چاپلق و برقه رود و اشعرى در كميدان - كه در آخرين رستاق اصفهان بود - منزل كرده و اقامت نمودند.
عرب اشعرى به نهاوند آمده و چند روز در آن جا اقامت نمودند؛ اما به علت ابتلا به مرض وبا بسيارى از آن ها از بين رفتند؛ به طورى كه از چهل پسر عبدالرحمن ، فقط دو نفر باقى ماندند. به ناچار آن ها به طرف اين سرزمين (قم) حركت نمودند و تعداد كسانى كه وارد قم شدند، جمعا حدود هفتاد نفر بوده و اين هجرت در سال ٩٤ ه .ق اتفاق افتاده است .
در پايان اين قسمت جا دارد به حديثى در مورد خالى شدن كوفه از مؤمنين و مركزيت علمى قم اشاره نماييم .
عن الصادق (عليه السلام) انه دكر كوفه و قال :
ستخلوا كوفه من المؤمنين و يارز عنها العلم كما تاءرز الحيه فى حجرها، ثم يظهر العلم بلده يقال لها قم ، و يصير معدنا للعلم و الفضل حتى لا يبقى فى الارض مستضعف فى الدين حتى المخدرات فى الحجال ، و ذلك عند قرب ظهور قائمنا . (٤٤)
امام صادق (عليه السلام) يادى از كوفه كردند و فرمودند:
كوفه به زودى از مؤمنان خالى مى شود و علم از آن جمع مى شود؛ همان طور كه مار در لانه اش جمع مى شود، سپس علم و دانش در شهرى كه به آن قم مى گويند، ظاهر مى شود و آن جا مركز علم و فضيلت مى گردد تا جايى كه هيچ كس حتى خانم هاى خانه دار در دين مستضعف باقى نمى مانند و اين نزديك ظهور قائم ما، حضرت مهدى - عجل الله تعالى - خواهد بود.

علل عزيمت اقوام عرب به ايران

در فتوح اسلامى ، به ويژه هنگام فتح ايران ، مسلمانان عرب با دنياى تازه هاى روبه رو شدند. ديدن شهرهاى آباد و سرزمين هاى سبز و باغ هاى خرم و آب فراوان و ثروت سرشار، ايجاب كرد كه عده اى از آنان به اين نواحى كوچ كنند و مقيم شوند و به مرور زمان ، جزء ساكنان بومى به حساب آيند؛ البته اين كار فقط به ايران اختصاص نداشت . پس از فتح مصر و شمال آفريقا و اسپانيا عده زيادى از قبايل عرب به آن جا كوچ كردند.
لازم به ذكر است كه آمدن عرب ها به ايران و رفتن ايرانيان به سرزمين عرب ، پيش از اسلام نيز سابقه داشته است .

علل آمدن عرب ها به قم

١- قم شهر دور افتاده اى بود و مانند امروز سر راه نبود و كسى كه در آن سكونت اختيار مى كرد معمولا از آسيب خلفا و تعقيب آنان در امان بود.
٢- رسم مردم قم در ميهمان نوازى و حمايت از ميهمانان كم نظير بود.
٣- آب و هواى قم ، از نظر خشكى هوا و دلايل ديگر، با زندگى عرب ها مناسبت داشت .
٤- در مورد بنى الاشعر، بايد بدانيم كه بنا بر نوشته تاريخ قم ، هنگام ورودشان به قم ، از مردم اين شهر در برابر حمله ديلم حمايت كردند و از اين جهت مردم قم مقدمشان را گرامى داشتند و از آنان خواستند كه در قم بمانند.
٥- بنى اسد، پس از قيام مختار به قم آمدند و در قريه جمكران اقامت كردند.آمدن بنى اسد به قم ٢٥ سال قبل از اشعرى ها بوده است . زيرا قيام مختار در سال ٦٦ و ٦٧، و آمدن اشعرى ها به قم در حدود سال ٩٣ بوده است . (٤٥)

برخى از دلايل توجه سادات و امامزادگان به قم

براى بسيارى از مردم اين سؤ ال مطرح است كه چرا سادات و امامزادگانى كه هم اكنون در قم مدفون هستند، از بين تمام شهرهاى ايران ، شهر مقدس ‍ قم را انتخاب كرده و در آن سكنى گزيده اند؟
براى رفع اين سؤ ال و ابهام ، به برخى از دلايل و شواهد با استفاده از كتاب هاى مختلف تاريخى ، (٤٦) اشاره مى نماييم :
١- بسيارى از سادات ، داستان هجرت عرب اشعرى از كوفه و توطن آن ها را در ناحيه قم ، و نيز وضع زندگانى ، استقلال ، جاه و جلال و عظمتشان را در اين شهر شنيده بودند و اين يكى از عواملى بود كه آنان را مصمم ساخت در اين شهر اقامت گزينند.
٢- توجه و عنايت زياد و زير آن زمان ، - اسماعيل ابن عباد - نسبت به مردم شهر قم و برآوردن حوائج و خواسته هاى آنان مانند: احداث نهرهاى زياد در داخل و خارج شهر و وقف كتاب هاى بسيارى براى طلاب و صاحبان علم ، يكى ديگر از دلايل سكونت سادات در اين شهر بوده است .
٣- ارادت و توجه زياد مردم قم - كه عموما خود شيعه اثنى عشرى و از صحابه ائمه اطهار (عليهم السلام) بودند - نسبت به سادات مهاجر و تعظيم و تكريم و فراهم آوردن وسايل رفاه و آسايش آن ها، از ديگر دلايل توجه سادات به اين شهر بوده است .
٤- از آن جا كه ائمه اطهار (عليهم السلام) از شهر قم به عنوان آشيانه آل محمد و ماءواى فاطميان و جايگاه شيعه ايشان ياد كرده اند و نيز در روايتى اهل قم از انصار و ياوران اهل بيت خوانده شده اند، طبيعى است كه در زمان آل عباس - كه اولاد حضرت على (عليه السلام) در شكنجه و فشار قرار مى گرفتند - اين شهر يكى از پناهگاه هاى اصلى علويان واقع شود.
از اين رو، عده زيادى از آل على (عليه السلام) اين شهر روى آورده و سكونت گزيدند. بعد از دفن حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام توجه علويان و سادات ، نسبت به قم افزايش يافت و در فاصله كوتاهى عده بسيارى از فرزندان امام حسن و امام حسين و امام موسى بن جعفر و امام على بن موسى الرضا (عليهم السلام) و از فرزندان محمد حنيفه و زيد بن على بن الحسين و اسماعيل (فرزند امام صادق (عليه السلام)) از اطراف به قم روى آوردند.
امروز كثرت سادات در قم محسوس و مشهود است ، به طورى كه چند محله به نام علويان و سادات وجود دارد كه بيشتر ساكنان آن ها سيد هستند؛ مانند محله سيدان ، محله موسويان و محله موسى بن مبرقع ؛ و نيز خاندان هاى سادات زيادى همانند: خاندان چاووشى ، حسينى ، علوى ، طباطبايى ، موسوى ، لاجوردى و... در قم وجود دارند كه مورد احترام مردم هستند.
٥- همچنين سادات ، به ويژه سادات علوى در قرون دوم و سوم ، از طرف خلفايى همچون منصور دوانيقى و متوكل ، در دشمنى با آل عباس ‍ (عليه السلام) افراط مى كردند. آل على هم از فرصتى براى مبارزه با آل عباس استفاده مى كردند و با مخالفان و دشمنان آل عباس همدست مى شدند و چون شكست مى خوردند به دنبال پناهگاهى مى گشتند و اين پناهگاه در درجه اول ، ديلم (٤٧) و قم بود.همچنين قم براى آل على ، محل امنى بود و هيچ خطرى در اين جا آنان را تهديد نمى كرد؛ در صورتى كه در نواحى ديگر، گاهى خطراتى براى ايشان به وجود مى آمد تا آن جا كه خونشان ريخته مى شد.
البته گذشته از قم ، علويان به مازندران و ديلم و نواحى ديگر مى رفتند؛ چرا كه امروزه در هر گوشه اى از كشور ايران ، قبورى از آل على با بقعه و گنبد و موقوفات فراوان وجود دارد؛ ولى عنايت علويان به قم ، با توجه به دلايل فوق بيشتر بوده است .
در استان و شهر مقدس قم ، تعداد زيادى از امامزادگان وجود دارند كه به علل مختلف به اين شهر مهاجرت نموده اند.عده اى از آنان به دست مخالفين و دشمنان اسلام به شهادت رسيده اند و عده اى هم به مرگ طبيعى از دنيا رفته اند.
در صفحه بعد به تعدادى از اسامى امامزادگان قم اشاره مى شود.
لازم به ذكر است كه پرداختن به زندگينامه اين امامزادگان از حوصله اين كتاب خارج است ؛ اما مطالعه كنندگان محترم مى توانند جهت اطلاع بيشتر در اين زمينه ، به كتبى كه اسامى آن ها در پايان اين كتاب آورده شده است مراجعه نمايند.

اسامى برخى از امامزادگان قم

١- موسى مبرقع (در محله چهل اختران)
٢- شاهزاده احمد قاسم (در محله دروازه قلعه)
٣- شاهزاده جمال الدين (واقع در يك فرسنگى شهر در جاده اراك)
٤- امامزاده هادى و مهدى (واقع در قريه جمكران)
٥- شاهزاده احمد (معروف به امامزاده خاكفرج)
٦- امامزاده على بن جعفر (محله دربهشت ، بيرون دروازه كاشان)
٧- شاهزاده ابراهيم و گنبد سبز (محله دربهشت ، بيرون دروازه كاشان)
٨- امامزاده ابراهيم و شاه محمد (واقع در بخش ٢ قم ، پشت راه آهن خط تهران)
٩- امامزاده شاه جعفر (در نزديكى شاه ابراهيم)
١٠- شاهزاده سيد على (در خارج از دروازه رى)
١١- شاهزاده احمد (در نزديكى شاهزاده سيد على)
١٢- چهار امامزاده ، شامل : شاهزادگان حسن ، حسين ، ابراهيم ، جعفر ، از فرزندان امام زين العابدين (عليه السلام). (در نزديكى شاهزاده احمد)
١٣- شاهزاده طيب و طاهر (واقع در شش كيلومترى جاده سراجه)
١٤- امامزاده شاه جعفر غريب (در نزديكى مسجد جمكران)
١٥- امامزاده شاه جمال (نزديك شاه جعفر غريب)
١٦- شاهزاده زيد (در نزديك شاهزاده حمزه ، واقع در خيابان آذر)
١٧- شاهزاده حمزه (در خيابان آذر، محله اى به همين نام)
١٨- امامزاده شاه اسماعيل (در روستاى شاه اسماعيل)
١٩- امامزاده اسحاق (بالاى قريه ميم)
٢٠- امامزاده فاضل (در روستاى بيدهند)
٢١- امامزاده محسن (در روستاى قبادبزن)
٢٢- امامزاده سكينه خاتون (در روستاى قاسم آباد)
٢٣- شاهزاده هادى (در روستاى وشنوه)
٢٤- امامزاده نور (در روستاى كرمجگان)(٤٨)

برخى از آثار تاريخى قم (٤٩)

همان گونه كه بيان شد شهر مقدس قم يكى از شهرهاى تاريخى و داراى قدمت بسيار است . اينك براى نمونه به چند اثر تاريخى ، به صورت فهرست وار اشاره مى شود:
١- بناى گنبد مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام كه در سال ٥٢٩ ه .ق ساخته شده و به تدريج بر بناى آن افزوده گرديده است .
٢- گنبد على بن جعفر در سال ٧١٠ ه .ق .
٣- گنبد احمد بن قاسم در ٢٠ محرم سال ٧٠٨ ه .ق .
٤- گنبد حارث بن احمد بن زين العابدين كه به خاكفرج معروف است در اوايل قرن هشتم هجرى .
٥- بناى امامزاده جعفر در سال ٦٧٧ ه .ق .
٦- بناى امامزاده ابراهيم كه بيش از ٤٠٠ سال از تاريخ بناى آن مى گذرد.
٧- گنبد موسى مبرقع كه تاريخ بناى آن پيش از قرن هفتم است .
٨- بناهاى باغ سبز، مدفن سه برادران در تاريخ ٧٩٢ ه .ق بنا شده است .
٩- بناى آستانه زيد بن على در تاريخ ٨٤٨ ه .ق .
١٠- بناى گنبد چهل اختران در سال ٩٣٥ ه .ق .
١١- بناى مسجد جامع از بناهاى اواسط قرن هفتم هجرى (البته در تاريخ بنا اختلاف است كه در مبحث مسجد جامع اشاره خواهد شد).

نگرشى بر وضعيت قم از اوايل هجرت تا زمان قاجاريه

در زمان هارون الرشيد، حمزه بن يسع كه يكى از بزرگان قم بود به حضور خليفه رسيد و از او درخواست كرد كه قم را از اصفهان جدا كند و اجازه داده شود نماز جمعه و عيدين در آن انجام يابد. خليفه تقاضاى او را پذيرفت و بدين گونه قم محل امنى شد براى كسانى كه از خليفه يا حاكم وحشت داشتند.
اولين دسته از عرب ها كه به قم پناهنده شدند، جمعى از بنى الاشعر بودند كه در زمان حكومت حجاج بن يوسف ثقفى در عراق به اين شهر روى آوردند.
شرح قضيه به طور اجمال اين است كه در زمان خلافت عبدالملك مروان ، چون عراق (٥٠) زياد آشفته بود، عبدالملك ، حجاج را كه مردى بى باك و ستمگر و در عين حال كاردان بود به حكومت آن جا منصوب كرد اعمال ظالمانه حجاج ، معروف است و لازم به توضيح نيست . با اين كه او سركشان و مخالفان زا به سخت ترين وجهى مجازات مى كرد باز هم همواره اوقات او صرف زدوخورد با خوارج و كسانى كه از ظلم او به ستوه آمده بودند، مى شد.
از حمله كسانى كه بر حجاج خروج كرد و قصد داشت با سپاهى انبوه او را از بين ببرد، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قيس بود.وى يكى از سرداران معروف و كارآزموده حجاج بود و مدتى در مشرق ايران از طرف وى فرماندهى سپاه را به عهده داشت ؛ ولى مظالم و خونخوارى هاى حجاج و ناراضيتى مردم عبدالرحمن را وادار به نافرمانى و قيام نمود.خروج عبدالرحمن نزديك بود حجاج را به كلى مستاءصل (٥١) كند.عاقبت ، نفاق عده اى از همراهان ، باعث شكست او در محلى به نام ديرالجماجم (٥٢) و متوارى شدن يارانش گرديد.
اشعريان از جمله همراهان عبدالرحمن بودند كه پس از شكست او به قم پناهنده شدند.قبل از آمدن اشعريان به قم ، ساكنان اصلى شهر در قلعه اى زندگى مى كردند كه در وسط شهر قرار داشته است . مدت ها بين اشعريان و ساكنان قلعه ، زدوخورد بوده است .
نهايتا اشعريان در اين مقابله چيره شده و قم را زير نفوذ خود قرار دادند و به قولى ، اهالى قم با آغوش باز اشعريان را پذيرفتند.
در زمان خلافت عباسى - كه بيشتر اوقات ، آل على (عليه السلام) را تعقيب و شكنجه مى كردند - بسيارى از سادات و فرزندان حضرت على (عليه السلام) به قم پناه آوردند و از همين موقع عقايد شيعه در اذهان ساكنان قم رسوخ پيدا كرد و به تدريج ، يك شهر شيعه نشين شناخته شد و به همين علت خلفا به اين شهر نه توجهى داشته اند و نه نظر مساعدى . (٥٣)


۱
برخى از شورش ها و قيام هاى مردم قم در دوره هايى از تاريخ

برخى از شورش ها و قيام هاى مردم قم در دوره هايى از تاريخ

از آن جا كه مردم قم همواره به عنوان مردمى خونگرم و متعصب نسبت به دين و اعتقادات مذهبى ، مشهور و معروف اند و اين روند از نسلى به نسل ديگر در جريان بوده است ، لذا در طول تاريخ ، مبارزات و شورش هاى آنان عليه بى دينى و بى قانونى ادامه داشته و برخى از آنها ثبت و ضبط گرديده است كه در اين جا به طور خلاصه به بعضى از آن ها اشاره مى نماييم :
١- در سال ٢١٠ هجرى مردم قم عليه ماءمون خليفه عباسى شورش كردند و از پرداختن خراج به او خوددارى نمودند.علت واقعه را چنين مى نويسند:
ماءمون در مسير خود از خراسان به عراق ، چند روزى در رى توقف كرد و مقدارى از خراج سالانه آنان را تخفيف داد.مردم قم كه خراج آنان در سال به دو ميليون درهم مى رسيد، به وى نامه نوشتند و درخواست كردند ماليات سالانه آنان نيز كاهش يابد اما ماءمون نپذيرفت و قمى ها از پرداخت خراج سرباز زدند.
ماءمون لشگرى را به سردارى على بن هشام و عريف بن عنيسه به اين ناحيه روانه نمود كه با اهالى قم جنگيدند و بر آنان پيروز شده و باروى (٥٤) قم را ويران ساختند.
همچنين يحيى بن عمران اشعرى ، رئيس قم را كشتند و خراج دو ميليونى را كه مردم از سنگينى آن مى ناليدند، به هفت ميليون درهم افزايش ‍ دادند.
پس از اين تا مدتى طولانى ، خراج قم ، رقم هنگفتى بود و حتى در اواخر قرن سوم نيز به چهار ونيم ميليون درهم بالغ مى گرديد.
٢- در سال ٢١٧ هجرى در زمان خلافت معتصم ، بار ديگر مردم قم دست به شورش زدند.معتصم ، على بن عيسى را با لشگرى انبوه روانه كرد. آن ها بسيارى از باغ ها و بستان ها را سوزاندند و خسارات زيادى را وارد آوردند.
٣- در سال ٢٥٤ و در زمان خلافت معتز، مردم قم عليه او شورش كردند و او موسى بن بغا را كه براى جنگ با علويان مازندران با لشگرى انبوه گسيل داشته بود به قم فرستاد.موسى شهر را با زور تصرف كرد و عده زيادى از مردم را قتل عام كرد و باروى شهر را مجددا ويران ساخت . در اين واقعه ، عده اى از رؤ سا و بزرگان قم را نيز دستگير كرده و به بغداد فرستادند.
٤- در سال ٢٦٨ همزمان با خلافت معتمد، تا چندين سال نگذاشتند حاكمى كه طرف خليفه فرستاده شده بود وارد قم شود، تا آن كه از كوتكين بن ساتكين ترك با كاتب خود ابوالحسن احمد بن ماردانى به قم فرود آمد و باروى آن را به كلى خراب كرد، به طورى كه اثرى از آن به جاى نماند.
٥- در زمان خلافت معتضد(٢٨٩-٢٧٩)، قمى ها حكمرانان و عاملانى را كه از طرف او فرستاده شده بودند از شهر بيرون راندند.
معتضد، ابراهيم كيلغ را فرستاد تا عده اى از آنان را كشته و عده ديگر را به بردگى بگيرد و گروه زيادى را از خانه و زندگى آواره كند.
٦- در اواخر قرن سوم ، مردم قم هر كس را كه از طرف خلفا فرستاده مى شد به شهر راه نداده و با او به جنگ برمى خاستند تا آن كه خلفا مجبور شدند به همراه حكام و واليانى كه براى حكومت به اين شهر مى فرستادند، لشگر عظيمى نيز گسيل دارند.
٧ - در سال ٤٢٦ عليه سلطان مسعود غزنوى شوريدند و مدتى از وى فرمانبردارى نمى كردند. ابوسهل حمدونى كه مقيم رى بود، از طرف حاكم اين نقاط ماءموريت داشت ، ولى جراءت حمله به قم را نداشت ، تا آن كه سلطان مسعود با لشگر عظيمى به طرف جرجان و طبرستان به راه افتاد و از اين رو عاملان او در عراق نيرو يافته ، ابوسهل سپاهى به قم فرستاد تا مردم را مجددا به قم فرستاد تا مردم را مجددا به اطاعت از سلطان غزنوى وادار سازد. (٥٥)
البته نتيجه اين قيام ها در كوتاه مدت و يا دراز مدت به نفع مردم بود؛ زيرا واليان و حكمرانان ، حداقل به اين نتيجه رسيده بودند كه مردم قم ، مردمى خونگرم و انقلابى هستند و نمى توان آنان را به سازش واداشت ؛ بنابراين اين گونه قيام ها در واقع سد مقاومى در مقابل حاكمان ظلم و ستم و بى عدالتى بود همچنين الگويى براى ديگر شهرهاى كشور ايران و ساير كشورها بود.
لازم به ذكر است كه در اين جا به قيام هاى قرن سوم تا پنجم مردم قم اشاره شد و ديگر قيام ها و شورش هاى آنان جهت مختصر بودن و پرهيز از اطاله مطالب نقل نشده است ، وگرنه مردم قم همواره عليه زورگويان و مستكبران دست به قيام و مبارزه زده اند.
شاهد اين ادعا، قيام عظيم مردم قم و سپس ساير شهرهاى كشور بود كه منجر به شكل گيرى انقلاب اسلامى ايران شد. كه در واقع ، بزرگترين و باشكوهترين و اسلامى ترين قيام ها بوده است . بنابراين لازم است به طور مختصر درباره اين قيام عظيم ، مطالبى را بيان داريم .

انقلاب اسلامى و قيام مردم قم

نهضت اسلامى ، به رهبرى امام خمينى قدس سره در سال ١٣٤١ ه .ش از درون حوزه علميه قم آغاز شد. با اين توضيح مختصر كه پس از فوت مرحوم حضرت آيه الله العظمى بروجردى ، رژيم شاه تصور مى كرد كه نيروى مرجعيت از نظر سياسى ضعيف شده است . به اين دليل لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى را در هياءت دولت مطرح ساخت و آن را در ١٦ مهرماه ١٣٤١ به تصويب رساند.
به موجب اين لايحه به زنان حق راءى داده مى شد (البته منظور آنان عوام فريبى بوده است) و از شرايط انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان قيد سوگند به قرآن حذف شده و افراد مى توانستند با هر كتاب آسمانى مراسم تحليف (٥٦) به جاى آورند.
امام خمينى قدس سره كه در اين زمان در قم اقامت داشتند به توطئه رژيم شاه پى برده و مى دانستند كه رژيم شاه با اين كار مى خواهند، در واقع ، روحانيت را امتحان كرده و عكس العمل آن ها را ارزيابى كند؛ بنابراين امام خمينى قدس سره به سرعت واكنش نشان داده و براى اتخاذ تصميمات لازم ، علماى طراز اول قم را به تبادل نظر دعوت كردند.
علما در اين تبادل نظر به نتايج مطلوبى دست يافتند كه از جمله آن ، درخواست لغو اين لايحه بود كه در نهايت با هوشيارى حضرت امام خمينى قدس سره اين لايحه ، پس از كارشكنى هاى متعدد از جانب رژيم شاه ، در تاريخ دهم آذرماه همان سال ، به طور رسمى لغو گرديد كه اين خود يكى از نقاط آغاز مبارزه عليه رژيم شاه بود.
حادثه مهم ديگر در سال ٤١، پس از شكست لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى ، رفراندوم لوايح شش گانه بود كه شاه آن را انقلاب سفيد نام نهاده بود.
شاه يك روز قبل از رفراندوم و همه پرسى يعنى روز چهارم بهمن ١٣٤١ جهت جلب نظر علما وارد قم شد، اما امام با آگاهى تمام ، طى اعلاميه اى خروج مردم از خانه ها را تحريم كردند. شاه پس از ورود به قم ، هيچ استقبال كننده اى را نديد مگر همان مزدورانى كه روز قبل براى استقبال به قم آورده شده بودند، كه اين كار خشم رژيم را چندين برابر كرد.
به هرحال رفراندوم تقلبى انجام شد و رسانه ها اعلام كردند كه اين لوايح ششگانه با پنج ميليون و ششصد هزار راءى موافق در مقابل چهارهزار و صد و پنجاه راءى مخالف به تصويب رسيد.
اما امام خمينى قدس سره اين بار نيز هوشيارانه در جلسه اى كه با علماى قم داشتند پيشنهاد كردند كه مراسم نماز جماعت و وعظ و خطابه در اين ماه (ماه مبارك رمضان) تعطيل شود؛ بدين دليل ، مساجد بسيارى از شهرها، از جمله : تهران ، قم ، اصفهان ، شيراز، مشهد و بعضى شهرهاى ديگر تعطيل شد كه اين كار خشم و نفرت مردم را نسبت به رژيم شاه افزايش داد. همچنين در عيد فطر همان سال ، مردم قم و بعضى شهرهاى ديگر كه عازم قم شده بودند به منزل امام رفته و امام خمينى قدس سره طى سخنانى به افشاى رژيم شاه و اين رفراندوم ساختگى پرداختند. ادامه اين نهضت در پانزدهم خرداد ١٣٤٢ بود كه اگر چه بى رحمانه توسط رژيم شاه سركوب شد، اما اين سركوبى باعث نابودى آن نگرديد، بلكه همچون بذرى بود كه در ٢٢ بهمن ١٣٥٧ سر از خاك برآورد و شكوفه و ميوه داد.
نهضت پانزدهم خرداد داراى ويژگى هايى بود كه آن را از ساير نهضت هاى مادى ، متمايز مى ساخت . برخى از ويژگى هاى اين نهضت الهى عبارت بودند از:
اسلامى و مردمى بودن ، بيگانه ستيزى ، مخالفت با اصل سلطنت ، حضور روحانيت در صحنه مبارزات ؛ كه همه اين ها حول محور رهبرى كه داراى اخلاص و قاطعيت بود، مى چرخيد. قيام پانزدهم خرداد چنان تاءثيرى در جامعه به جاى گذاشت كه در واقع سرنوشت سياسى و اجتماعى آينده ايران را رقم زد.
افزايش رشد و بينش سياسى در ميان مردم و گروه هاى سياسى و روحانيون ، رواج و توسعه مذهب در ميان دانشجويان و تحصيل كرده ها و برملاشدن چهره منافقانه شاه از جمله تاءثيرات اين قيام بود.
رژيم شاه ، جهت حفظ حكومت و سلطنت خود و سركوب نمودن رشد سياسى و مذهبى مردم ، به اقداماتى دست زد كه يكى از آن ها، دستگيرى امام خمينى قدس سره - رهبر اين نهضت عظيم - بود، اما اين كار رژيم ، نه فقط نتوانست نداى مردم را خاموش كند، بلكه عكس العمل و مقاومت آنان را نسبت به رژيم شاه بيشتر كرد.
از جمله اين عكس العمل ها اقداماتى نظير اعتصابات طولانى توسط بازاريان و بيانيه ها و اعلاميه هاى شجاعانه توسط علما و حضور گسترده و اعتراض شديد از جانب مردم بود.
رژيم شاه مجبور شد ابتدا امام خمينى را در تاريخ ١١ مرداد ١٣٤٢ از زندان آزاد كند و ايشان را به منزلى در شمال شهر تهران منتقل سازد و سپس در پى اعتراضات دوباره مردم ، بازهم مجبور گرديد امام خمينى را پس از ده ماه يعنى در هجدهم فروردين سال ١٣٤٣ به قم منتقل نمايد.
شاه تصور مى كرد امام خمينى از اين پس سكوت خواهد نمود؛ اما برخلاف تصور شاه مبارزات امام خمينى در برابر بى دينى و بى عدالتى همچون گذشته ادامه يافت و لحظه اى متوقف نشد.
يكى از عكس العمل هاى ايشان ، عليه قانون ننگين كاپيتولاسيون بود كه در ٢١ مهرماه ١٣٤٣ در مجلس شوراى ملى به تصويب رسيده بود. اين عكس ‍ العمل شديد امام ، مردم را بيش از پيش آگاه و بيدار كرد.
از آن جا كه حضرت امام خمينى هيچگاه حاضر نبود دست از مبارزه بردارد، رژيم شاه براى مقابله با ايشان و براى مقابله با نهضت دست به اقداماتى تازه زد و ايشان را شبانه از منزل دستگير و صبح روز ١٣ آبان ١٣٤٣ از فرودگاه مهرآباد به تركيه فرستاد و پس از يازده ماه ايشان را از تركيه به عراق منتقل ساخت تا به گمان پليد خود، رهبر اين نهضت را همچنان از مردم دور نگه دارد، اما امام خمينى قدس سره همچون خورشيد در پشت ابر، مردم را همچون گذشته با ارسال اعلاميه ها و بيانيه ها آگاه و هوشيار مى نمودند.
نخستين مراكزى كه با اين كار امام آگاه تر و بيدارتر مى شدند، حوزه علميه قم و بازار و دانشگاه ها بود كه رژيم شاه آن ها را به عنوان مراكز طغيان مى دانست . بنابراين اين گونه مراكز را از طريق ساواك شديدا كنترل مى نمود تا مردم را به سكوت وادارد.
اشاعه فرهنگ بى بند و بارى ، فكر بسيارى از جوانان را تخدير (٥٧) كرده بود و با اين كار مى خواست آنان را از آرمان هاى متعالى بازدارد؛ اما از طرفى ، مردم آگاه و هوشيار، از راه هاى مختلف به مقابله با رژيم برخاستند كه در اين ميان نقش روحانيت بسيار حايز اهميت بوده است .
اگر بخواهيم از انواع مبارزات اقشار و توده هاى مردم عليه رژيم نام ببريم مى توانيم آن ها را به سه دسته تقسيم كنيم : مبارزه سياسى ، مبارزه مسلحانه و مبارزه فرهنگى ، كه هركدام به نوبه خود حائز اهميت بوده است .
براى مقابله با مبارزات مردم ، رژيم شاه به انواع حيله ها متوسل مى شد كه يكى از آن ها، شهادت حاج آقا مصطفى خمينى بود كه در تاريخ آبان ماه ١٣٥٦ در نجف كه به طور مرموز اتفاق افتاد و شايد آن ها مى خواستند با اين كار خللى در روحيه امام ايجاد نمايند، اما امام خمينى قدس سره در تاريخ ١٠/١٠/١٣٥٦ خطاب به روحانيون و دانشگاهيان سخنانى ايراد فرمودند و شهادت آقا مصطفى را از الطاف خفيه الهى دانستند، كه البته به حق چنين بود؛ زيرا شهادت حاج آقا مصطفى در واقع شروع تازه مبارزات مردم عليه رژيم شاه بود.

قيام ١٩ دى ماه مردم قم

رژيم شاه پس از شهادت حاج آقا مصطفى ، احساس كرد كه محبوبيت امام در دل مردم بيشتر شده است ؛ از اين رو تصميم گرفت كه به شخصيت ايشان لطمه وارد نمايد. اين بود كه در تاريخ ١٦/١١/١٣٥٦، در روزنامه اطلاعات مقاله اى را با امضاى مستعار احمد رشيدى مطلق منتشر كرد كه آكنده از توهين و بى احترامى نسبت به امام خمينى قدس سره بود. اين اعلاميه ، مردم مسلمان ايران ، به ويژه مردم و حوزه علميه را سخت متاءثر و خشمگين نمود؛ تا آن جا كه روحانيون به دنبال اين ماجرا، فرداى آن روز درس هاى حوزه را تعطيل و به سوى منزل مراجع قم حركت كردند. آنان در خيابان ها با تظاهرات ، خشم خود را نشان دادند و اين تظاهرات تا روز ١٩ دى ماه ادامه يافت .
رژيم شاه به خيال خود براى سركوبى اين قيام ، عصر روز ١٩ دى ماه ١٣٥٦، طلاب و عده اى از مردم قم را به رگبار گلوله بست و بسيارى از آن ها را شهيد و مجروح ساخت ، اما اين اقدام شاه نيز به سرنگونى زودتر او كمك كرد؛ زيرا در پى اين اقدام عمال شاه ، مردم تبريز به مناسبت چهلم شهداى قم و پس از آن مردم يزد، مراسم عزادارى گرفته و تظاهرات نمودند. سپس ‍ شهرهاى جهرم ، كازرون ، اصفهان ، تهران ، شيراز، مشهد، رفسنجان ، همدان و نجف آباد و ساير شهرهاى ايران به قيام و مبارزه برخاستند و امام خمينى قدس سره نيز با ارسال اعلاميه ها بيانيه ها، مردم را آگاه تر و بيدارتر مى كرد.
به دنبال اين راهپيمايى ها و قيام ها، راهپيمايى روز عيد فطر ١٦ شهريور ماه و سپس تجمع در ١٧ شهريور ماه (كه روز قبل اعلام شده بود) در ميدان شهداى (ژاله سابق) تهران در مخالفت با سياست هاى مرموزانه رژيم شاه بود كه در اين تجمع و تظاهرات بسيارى از مردم شهيد و مجروح گرديدند و خون هاى گرمشان روى آسفالت هاى داغ ميدان شهدا جارى شد.
البته در صبح هفدهم شهريور ماه رژيم شاه ، به خيال خود جهت حفظ امنيت شهرها، تهران و يازده شهر (اصفهان ، مشهد، شيراز، تبريز، اهواز، آبادان ، جهرم ، كازرون ، قم ، قزوين و كرج) را، حكومت نظامى اعلام كرده بود؛ اما همه اين ها در واقع شمارش معكوسى بود عليه رژيم شاه ، و دليل آن قيام هايى شد كه يكى پس از ديگرى رخ مى داد؛ همچون حادثه ١٣ آبان سال ١٣٥٧ كه عده اى از دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت سالروز تبعيد امام از ايران به تركيه در سال ١٣٤٣ عليه رژيم شاه تظاهرات و تجمع كرده بودند و در حدود ظهر، ناگهان نيروهاى مسلح به سوى آن ها آتش ‍ گشوده و عده اى از آنان را به خاك و خون كشيده و شهيد و مجروح نمودند. به اين مناسبت و به ياد ايثارگرى هاى اين دانش آموزان ، روز سيزدهم آبان را، روز دانش آموز نام نهادند.
حادثه ديگر، راهپيمايى تاسوعا و عاشوراى سال ٥٧ بود كه طول اين راهپيمايى بيش از ١٢ كيلومتر بود. در اين راهپيمايى ، مردم تهران با شعارهاى الله اكبر، خمينى رهبر استقلال ، آزادى ، حكومت اسلامى مرگ برشاه و نه شرقى ، نه غربى ، جمهورى اسلامى به راه افتادند و اعلام كردند كه ما ديگر شاه را نمى خواهيم و در واقع اين يك رفراندوم عمومى جهت عزل شاه خائن بود.
همچنين انجام اعتصابات گسترده - كه بيشتر از طرف بازاريان و كسبه و دانش آموزان و دانشجويان و فرهنگيان بود - كمر شاه خائن را شكست و او را بيشتر درمانده كرد؛ بنابراين شاه به اين نتيجه رسيد كه ديگر نمى تواند در اين كشور بماند و به تساوى حقوقى افراد تظاهر كند؛ از اين رو در تاريخ ٢٦ دى ماه ١٣٥٧ از ايران فرار كرد.
پس از فرار شاه معدوم از ايران ، امام خمينى قدس سره در تاريخ ١٢ بهمن ١٣٥٧ پس از سال ها تبعيد، قلوب مردم ايران را شادمان نموده و به وطن بازگشتند و در ميان استقبال بى سابقه و گرم مردم با برنامه ريزى قبلى كه خود انجام داده بودند، يكسره به بهشت زهرا، در كنار تربت پاك شهيدان رفتند و در آن جا سخنرانى مهمى ايراد فرمودند. قسمتى از سخنرانى ايشان چنين بود: من دولت تعيين مى كنم ، من توى دهن اين دولت (دولت بختيار) مى زنم ، من به پشتيبانى اين ملت ، دولت تعيين مى كنم .
سرانجام انقلاب اسلامى ايران ، پس از سال ها و مبارزه عليه طاغوتيان در ٢٢ بهمن ١٣٥٧ به پيروزى رسيد و پرچم پرافتخار جمهورى اسلامى در آن به اهتزاز درآمد.
لازم به ذكر است كه از زمان ورود امام تا پيروزى انقلاب كه ١٠ روز فاصله داشت ، حوادثى مهمى اتفاق افتاد كه بعضى از آن ها عبارتند از:
تشكيل دولت موقت ، پيوستن نيروى هوايى به مردم ، در اختيار گرفتن راديو و تلويزيون توسط مردم و اعلام پيروزى انقلاب از طريق صدا و سيما و شكست حكومت نظامى ٢١ بهمن كه به فرمان امام خمينى انجام شد. (٥٨) (البته حوادثى نيز پس از پيروزى انقلاب رخ داد كه در اين مختصر نمى گنجد).

رجال برجسته علمى و سياسى قم

از آن جا كه شهر قم از ابتدا مركز تشيع بوده است ، عده اى از بزرگترين علما و محدثين شيعه از اين شهر برخاسته اند.
برخى از معروف ترين علما و دانشمندان شيعى عبارتند از:
١ - زكريا بن آدم عبدالله اشعرى : او از صحابه خاص امام على بن موسى الرضا عليه السلام به شمار مى رود و از فضايل ايشان آن است كه در سفر مكه هم كجاوه حضرت رضا عليه السلام بوده و هم مسائلى را كه از آن امام استماع نموده عينا روايت كرده است . مقبره او در شيخان است .
٢ - ابو جرير زكريان ادريس بن عبدالله اشعرى : او نيز از اجله اصحاب (٥٩) ثامن الحجج على بن موسى الرضا عليه السلام است كه از ناحيه آن امام مورد ستايش قرار گرفته است . سال رحلتش پس از رحلت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به سال ٢٠١ و مدفنش در قبرستان شيخان مى باشد.
٣ - على بن بابويه : محدث وجيهه (٦٠) و عالم معتمد و فقيه ابوالحسن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى از اجلاء فقها اصحاب و اعاظم (٦١) مشايخ روات ، (٦٢) داراى مقامات عاليه و كرامات و صاحب تصنيفات و تاءليفات ، غيور در امر دين و ساعى (٦٣) در مبارزه با كفر و الحاد خوانده شده است . مقبره او در قم (ابتداى خيابان چهارمردان) مى باشد. پسرش محمد بن على ، رئيس المحدثين ملقب به صدوق كه با دعاى حضرت بقيه الله الاعظم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - متولد گرديد، او در شهر رى مدفون مى باشد.
احمد برقى : عالم جامع و كامل ابو جعفر احمد بن عبدالله محمد بن خالد بن عبدالرحمن محمد بن على البرقى ، از اجلاء مشاهير اصحاب طايفه و از صحابه امام جواد و امام هادى عليهم السلام به شمار مى رود. پدرش ‍ ابوعبدالله محمد نيز از اكابر روات و محدثين و اعاظم اهل فضل و دين و از ثقات (٦٤) اصحاب امام كاظم و امام رضا عليهم السلام خوانده شده است .
٥ - ابن قولويه : شيخ جليل ، فقيه محدث ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمى از اعاظم روات و فقهاى طايفه و از كبار (٦٥) مشايخ و از ثقات اصحابى است كه از شيخ كلينى و از پدر خود، محمد بن قولويه مدفون به قم روايت كرده است .
٦ - خواجه نصير الدين (محمد بن محمد بن حسن طوسى جهرودى قمى): از حكماى مشهور اللهى و فقهاى بزرگ اسلامى ، تولدش در قريه طوس نو از قراء جهرود قم و تاريخ ولادتش پانزدهم جمادى الثانى سال ٥٩١ و تحصيلاتش در طوس خراسان و رحلتش در هيجدهم ذى حجه سال ٦٧٢ ه .ق و مدفنش در رواق غربى مشهد كاظمين ، ميان دو در ورودى حرم امامين در جايگاه مستقلى است .
٧ - فياض لاهيجى : فياض لاهيجى قمى ، ملا عبدالرزاق بن على بن الحسين ، فاضلى متكلم و حكيمى متشرع و اديبى لبيب (٦٦) و محققى مدقق بوده است . او داراى تصنيفاتى در حكمت و كلام مى باشد.
٨ - صدرالمتاءلهين شيرازى : استاد فيض و فياض صدرالدين محمد ابراهيم شيرازى معروف به ملاصدرا، نويسنده ، كتاب اسفار است او نزد ميرداماد و شيخ بهايى در قم شاگردى كرده و تاءليفات ديگرى هم دارد؛ از جمله : شرح بر اصول كافى شيخ كلينى و شرح بر هدايه ميبدى و حاشيه اى بر الهيات شفاى بو على سينا و شرح بر حكمه الاشراق و تفسيرى بر قرآن و كتاب شواهد الربوبيه . رحلتش در سال ١٠٥٠ در راه مكه معظمه در بصره اتفاق افتاد كه همان جا هم مدفون گرديده است .
٩ - شيخ مفيد قمى : شيخ المشايخ محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابرين بن سعيد عكبرى قمى از اجله مشايخ طايفه و اعاظم و اساتيد علماى فرقه اماميه بود. در فقه و كلام ، درايت داشته و اعلم (٦٧) اوثق (٦٨) عصر خود شناخته شده است . در سال يازدهم ذى قعده ٣٣٦ در عكبر متولد و در ٢٧ رمضان سال ٤١٣ رحلت نمود.
١٠ - عبدالله بن سعد بن مالك اشعرى : شيخ جليل عبدالله بن سعد اشعرى از صحابه امام محمد باقر عليه السلام بود كه زمان امام جعفر صادق عليه السلام را هم درك كرد.
عبدالله داراى پانزده فرزند بود كه پس از تسخير حصارهاى قم ، هر يك از آنان در حصارى به تعليم الفباى قرآن پرداختند و ظرف مدت كوتاهى جمع كثيرى از زرتشتيان اين بخش را به قبول دين مقدس اسلام و پذيرش آيين تابناك تشيع مفتخر ساختند.
١١ - ملا محمد فيض كاشانى : صاحب كتاب وافى در سال ١٠٠٧ در قم متولد و در سال ١٠٩١ در كاشان رحلت نمود.
١٢ - ابوالمحارب ، حنين بن محارب (از اطباء بوده است).
١٣ - قاضى سعيد (از فلاسفه بوده است).
مردم قم در شعر و ادبيات هم داراى جايگاه خاصى بوده اند و شاعران بسيارى را در خود ديده اند، همانند:
١٤ - ابوالاشعث قمى ، قديمى ترين شاعر عراقى .
١٥ - جعفر بن محمد بن على العطار قمى كه او را در شعر، از رودكى بالاتر مى دانسته اند.
١٦ - ركن الدين قمى (شاعر قرن هفتم).
١٧ - شهيدى قمى : معاصر سلطان حسين صفوى و بسيارى ديگر.
از رجال ادب و سياست مى توان افراد زير را نام برد:
١٨ - ابوالفضل ابن عميد و پسرش ابوالفتح .
١٩ - تاج الملك وزير ملك شاه سلجوقى .
٢٠ - مؤيد الدين محمد بن عبدالكريم قمى .
از وزراى خلفاى عباسى :
٢١ - مجد الملك براوستانى وزير بركيارق و ابن علقمى را مى توان نام برد.
٢٢ - از علماى صرف و نحو مى توان از نظام الاعرج قمى مؤلف كتاب شرح شافيه ابن حاجب نام برد.
٢٣ - شيخ طبرسى : شيخ جليل امين الاسلام ابو على فضل بن حسن بن فضل تفرشى مشهدى از مفسرين بنام و محدثين اسلام است كه صاحب سه تفسير كبير و وسيط و وجيز (٦٩) بود كه به اسامى مجمع البيان و جامع الجوامع و وجيز موسومند.
٢٤ - قطب راوندى : شيخ اجل سعيد بن هبه الله بن حسن راوندى از اعاظم فقها و مفسرين بن و اكابر علما و محدثين اماميه در قرن ششم و شيخ علماى قم بوده است . وى نخستين كسى است كه خطب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را شرح داد و سپس ابن ابى الحديد از شرح او اقتباس و استفاده كرد.
البته علما و دانشمندان ديگرى كه پس از آن زمان ها برخاسته اند بسيار بوده و هستند و نياز به بحث جداگانه اى دارد، علمايى همچون حضرت آيه الله العظمى بروجردى و حضرت آيه الله العظمى امام خمينى از آن جمله اند.

مقابر برخى از علما، محدثين ، شهدا و بزرگان مدفون در شهر مقدس قم

الف - در حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام

١ - آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى
٢ - آيه الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى
٣ - آيه الله العظمى سيد صدرالدين صدر
٤ - آيه الله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى
٥ - آيه الله علامه سيد محمد حسين طباطبايى
٦ - آيه الله سيد احمد خوانسارى
٧ - آيه الله حاج ميرزا محمد فيض قمى
٨ - آيه الله شيخ مرتضى حائرى (فرزند شيخ عبدالكريم)
٩ - آيه الله ميرزا هاشم آملى
١٠ - آيه الله ميرزا مهدى بروجردى
١١ - آيه الله شيخ ابوالقاسم قمى معروف به آيه الله كبير قمى
١٢ - آيه الله شهاب الدين اشراقى
١٣ - علامه شهيد مرتضى مطهرى
١٤ - شهيد محراب آيه الله سيد اسدالله مدنى
١٥ - شهيد آيه الله على قدوسى
١٦ - شهيد آيه الله حاج شيخ محمد مهدى ربانى املشى
١٧ - شهيد آيه الله سيد محمد مهدى حكيم
١٨ - شهيد حجه الاسلام شيخ فضل الله محلاتى
١٩ - شهيد حجه الاسلام عباس شيرازى
٢٠ - شهيد حجه الاسلام محمد منتظرى
٢١ - آيه الله حاج سيد حسن انگجى
٢٢ - آيه الله حاج سيد محمدعلى انگجى
٢٣ - آيه الله سيد عباس مهرى
٢٤ - آيه الله شيخ عبدالكريم ربانى شيرازى
٢٥ - آيه الله سيد محمد صادق لواسانى
٢٦ - آيه الله سيد ابوالحسن حسينى ، مشهور به رفيعى قزوينى
٢٧ - سيد محمد قمى برقعى
٢٨ - حاج سيد اسماعيل قمى
٢٩ - حاج سيد حسين كوچه حرمى
٣٠ - آيه الله العظمى حاج محمد على اراكى
٣١ - آيه الله العظمى سيد رضا بهاءالدينى
٣٢ - آيه الله احمدى ميانجى
٣٣ - آيه الله سيد مهدى روحانى
٣٤ - آيه الله سيد جمال الدين خوئى

ب - در صحن مطهر حضرت معصومه عليها السلام

١ - سعيد بن هبه الله راوندى معروف به قطب راوندى
٢ - عبدالرزاق لاهيجى (داماد ملاصدراى شيرازى)
٣ - شهيد آيه الله شيخ فضل الله نورى
٤ - شهيد حجه الاسلام دكتر محمد مفتح
٥ - شهيد مهدى عراقى
٦ - شهيد حسام عراقى (فرزند مهدى عراقى)
٧ - شهيد عبدالحميد ديالمه
٨ - پروين اعتصامى

ج - در مقبره و گلزار شهداى شيخان :

١ - زكريابن آدم
٢ - زكريا بن ادريس (معروف به ابو جرير قمى)
٣ - آدم بن اسحاق
٤ - ميرزا ابوطالب قمى
٥ - حاج آقا احمد طباطبايى
٦ - حاج ملامحمد صادق قمى
٧ - حاج سيد صادق قمى
٨ - حاج سيد جواد قمى
٩ - ميرزا ابوالقاسم قمى (صاحب كتاب قوانين الاصول)
١٠ - آيه الله ميرزا جواد ملكى تبريزى
١١ - حجه الاسلام شيخ مرتضى انصارى ، فرزند شيخ محمد حسين قمى
١٢ - شهيد حجه الاسلام غلامحسين حقانى
١٣ - شهيد حجه الاسلام عبدالوهاب قاسمى
١٤ - شهيد حجه الاسلام نورالله طباطبايى نژاد
١٥ - شهيد حجه الاسلام عمادالدين كريمى يثربى نژاد
١٦ - شهيد على اكبر هاشمى سنجانى
١٧ - شهيد حجه الاسلام محمد حسين صادقى
١٨ - حاج ملا حسين مولوى (مداح اهل بيت)

د - در اماكن ديگر قم :

١ - آيه الله العظمى سيد حسين بروجردى (در مسجد اعظم)
٢ - على بن ابراهيم فرزند هاشم قمى (باغ ملى)
٣ - على بن الحسين بن موسى ابن بابويه (ابتداى خيابان چهار مردان ، پشت پاساژ ملت )
٤ - آيه الله العظمى سيد محمد حجت كوه كمرى مدرسه حجتيه)
٥ - آيه الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (مقابل در ورودى كتابخانه ايشان)
٦ - ميرزا حسين كاشفى لاهيجى (خيابان ارم ، ابتداى خيابان چهارمردان)
٧ - شهيد آيه الله سيد محمدرضا سعيدى (مدفون در قبرستان وادى السلام خاكفرج)
٨ - مجاهد شهيد سيد مجتبى نواب صفوى (قبرستان وادى السلام)
٩- شهيد آيه الله شيخ حسين غفارى (قبرستان باغ رضوان)

ه - در گلزار شهدا، چهار مردان :

١٠ - شهيد سرلشگر مهدى زين الدين ، فرمانده لشگر ١٧ على بن ابيطالب عليه السلام
١١ - شهيد حاج اسماعيل صادقى ، رئيس ستاد لشگر ١٧ على بن ابيطالب عليه السلام
١٢ - شهيد جواد عابدى ، فرمانده عمليات لشگر ١٧ على بن ابيطالب عليه السلام
١٣ - شهيد جواد دل آذر، فرمانده لشگر ١٧ على بن ابيطالب عليه السلام
١٤ - شهيد حسين صبورى ، فرمانده عمليات لشگر ١٧ على بن ابيطالب عليه السلام
١٥ - حجه الاسلام والمسلمين شهيد سيد حسين سعيدى ، فرزند شهيد آيه الله سعيدى
١٦ - سرهنگ شهيد على طاهايى معاونت اطلاعات سپاه
١٧ - شهيد مجيد زين الدين ، برادر شهيد مهدى زين الدين
١٨ - شهيد على عابدى ، برادر شهيد جواد عابدى ، و... بسيارى از شهداى ديگر
با توجه به اين كه شناخت دقيق تاريخ يك منطقه ، ارتباط مستقيم با شناخت جغرافيايى آن منطقه دارد و بيان نمودن مطالبى درباره جغرافياى يك شهر يا استان يا كشور، در واقع بيان نمودن تاريخ آن منطقه است ، در پايان اين بخش ، ضرورى به نظر مى رسيد تا اطلاعاتى هر چند كوتاه از جغرافياى جديد استان قم ارائه گردد تا با مطالعه دقيق آن ها اهميت شهر قم و موقعيت كنونى آن - كه بسيار مهم و حساس است - برهمگان واضح و روشن شود.
لازم به ذكر است كه در اين جا اطلاعات جغرافيايى خاصى مورد مطالعه قرار گرفته و بقيه اطلاعات ، همچون انواع آب و هوا و نوع محصولات كه چندان تاءثيرى در شناخت تاريخ قم ندارد، بيان نگرديده است . مطالعه كنندگان محترم جهت كسب اطلاع بيشتر از جغرافياى استان قم مى توانند به كتاب هايى در اين مورد مراجعه نمايند.

برگزيده اى از جغرافياى استان قم (٧٠)

الف - موقعيت جغرافيايى :

استان قم ، تقريبا در مركز ايران قرار دارد. مساحت آن در حدود ١٤٦٣١ كيلومتر مربع مى باشد. اين استان از شمال به استان تهران ، از شرق به استان سمنان ، از جنوب به استان اصفهان و از غرب به استان مركزى ، محدود است . بنابراين استانى است كه در مسير استان هاى مهم ايران قرار دارد كه از نظر بازرگانى و اقتصادى ، سياحتى و زيارتى اهميت استان را دوچندان مى كند. همچنين اين استان در غرب درياچه نمك (مسيله) و دشت كوير واقع شده است .

ب - تقسيمات سياسى و ادارى :

تا سال ١٣١٦ هجرى شمسى ، ايران از نظر تقسيمات كشورى ، به ترتيب به ايالت ، ولايت و بلوك تقسيم مى شد. در اين ميان نخستين قانون تقسيمات كشورى به صورت جديد تصويب شد. در اين قانون ، ايران به ١٠ (ده) استان و ٤٠ (شهرستان) تقسيم شده بود كه استان ها با شماره مشخص شده بودند. استان فعلى قم جزئى از استان دوم به شمار مى آمد. شهرستان هاى استان دوم عبارت بودند از سارى ، گرگان ، سمنان ، تهران ، قم و كاشان .
در سال ١٣٣٩ طبق قانونى كه از مجلس گذشت مقرر شد كه استان ها به جاى شماره ، به اسامى اصلى و تاريخى خود ناميده شوند. در اين ميان تقسيم بندى محدوده استان قم جزء استان مركزى ، و تهران ، مركز اين استان به شمار آمد.
به دنبال تشكيل استان جديدى به نام استان تهران ، با تصويب هياءت دولت در سال ١٣٦٥، شهرستان قم از استان مركزى جدا گرديد و جزء استان تهران شد.
سرانجام در سال ١٣٧٤ در پى سفر پر خير و بركت رهبر معظم انقلاب اسلامى ، حضرت آيه الله خامنه اى به قم - كه مصادف با ايام ولادت با سعادت حضرت على عليه السلام بود - شهرستان قم به امر ايشان و نيز با تصويب مجلس شوراى اسلامى ، به استان جداگانه اى به نام استان قم تبديل شد تا به مشكلات ديرينه آن رسيدگى بيشترى گردد.
بنابراين شهرستان قم با تركيب چهار بخش ، شامل بخش مركزى ، بخش ‍ نوفل لوشاتو (كهك)، بخش خلجستان ، بخش جعفرآباد و شهرستان هاى قم ، كهك و گازران ، به استان مستقلى تبديل گرديد.

ج - تراكم جمعيت :

استان قم در سال ١٣٧٠ شمسى ، ٧٥٧١٤٧ نفر جمعيت داشته است كه از اين تعداد ١٠ درصد در روستا و بقيه در نقاط شهرى زندگى مى كنند؛ بنابراين بيشتر جمعيت اين استان ، شهرنشين هستند كه قسمت اعظم آنان در شهر قم اسكان يافته اند.
تراكم متوسط جمعيت در استان قم ، ٦١ نفر در كيلومتر مربع مى باشد. به دليل تفاوت هاى جغرافيايى ، جمعيت در سطح استان يكسان توزيع نشده است و بيشترين جمعيت ، در بخش مركزى و كمترين تراكم جمعيت را بخش جعفرآباد دارند. به طور كلى تراكم رد سطح استان بسيار كم مى باشد كه علت اساسى آن ، كمبود آب و خاك حاصل خيز است .

د - سطح سواد و امكانات آموزشى :

٧٢ درصد مردم قم استان قم با سواد هستند. اين در حالى است كه جمعيت با سواد كشور، ٥/٧٤ درصد است . تركيب سنى در استان قم بسيار جوان است و بيش از ٤٥ درصد جمعيت استان كمتر از ١٥ سال سن دارند. به علت گسترش شهرنشينى در سطح استان ، بيشترين امكانات آموزشى در سطح شهر قم وجود دارد كه اين امكانات نيز با توجه به رشد جمعيت شهرى كافى به نظر نمى رسد و با ميزان مطلوب فاصله دارد.
از نظر امكانات آموزش عالى نيز استان قم در سال هاى اخير، با رشد اين مراكز روبرو بوده است . اين مراكز كه در شهر قم متمركز شده اند، توجه دولت به بخش آموزش عالى را در اين شهر، نشان مى دهد.
مراكزى مانند دانشگاه آزاد اسلامى ، دانشگاه پيام نور، دانشگاه فاطميه ، دانشگاه قم ، دانشگاه مفيد، مجتمع آموزش عالى از آن جمله است . اهميت شهر قم از نظر امكانات آموزش حوزوى زياد مى باشد. حوزه علميه قم در سال ١٣٧٠ داراى بيش از ٢٣ هزار طلبه بوده است .
كتابخانه هاى مهم قم عبارتند از: كتابخانه حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى ، كتابخانه آستانه مقدسه قم ، كتابخانه حضرت آيه الله العظمى گلپايگانى و كتابخانه مسجد اعظم و چند كتابخانه مهم ديگر.

اهميت استان از نظر منطقه اى و معادن :

شهر قم به علت آن كه در مركز كشور قرار داشته ، از گذشته تاكنون محل تلاقى و عبور جاده هاى سراسرى كشور بوده است . در قرون نخستين اسلامى اين جاده ها اهميت بيشترى يافتند و شهر جديد در محل تلاقى اين راه ها شكل گرفت .
با گذشت زمان و ايجاد امنيت و ثبات در منطقه ، شهر قم داراى ١٣ راه و دروازه اصلى و فرعى گرديد كه نشان دهنده اهميت ارتباطى شهر قم مى باشد. امروزه نيز شهر قم با نزديكى به مركز ثقل سياسى جغرافيايى كشور داراى اهميت بسيار است .
قم يكى از استان هاى مهاجرپذير مى باشد. به طور كلى علل رشد جمعيت قم عبارتند از:
١ - دارابودن موقعيت مذهبى - سياسى شهر قم ٢ - گسترش مراكز تحصيلات علوم دينى ٣ - نزديكى به پايتخت ٤ - افزايش زاد و ولد در سال هاى اخير.
مهاجرت هاى خارجى افغانى ها، معاودين عراقى و محصلين علوم دينى كه از كشورهاى مختلف به قم آمده اند نيز بر رشد جمعيت دامن مى زند.
در اين استان حدود ٦ درصد به كار كشاورزى و ٤٤ درصد در بخش ‍ خدمات و صنعت مشغول كار هستند.
اين استان به علت نزديكى به شهر تهران و راه هاى ارتباطى كشور و نزديك بودن به دو استان صنعتى يعنى اراك و اصفهان بسيار مهم و باارزش تلقى مى گردد. در اين استان ، هم اكنون ٣٢ معدن فعال كوچك و بزرگ مورد بهره بردارى قرار گرفته است كه مهم ترين اين معادن عبارتند از: معادن سنگ ساختمانى ، سنگ گچ و منگنز كه مهم ترين آن منگنز مى باشد. همچنين معادن نفت و گاز در استان وجود دارد، ولى تاكنون مورد بهره بردارى قرار نگرفته است . سد مخزنى ١٥ خرداد نيز كه برروى رودخانه قمرود در عباس آباد واقع در محور قم - دليجان ساخته شده است بر اهميت اين استان افزوده است .

حوزه علميه قم و نقش علما در رشد آن

فصل اول : حوزه علميه قم

مقدمه :

شهر قم از ابتداى پيدايش ، پيوسته مهد دانش و فضيلت و سرچشمه فيضان حكمت و معرفت بوده ، از همان ابتدا تربتش به شرافت ، و مردمش به فضيلت ستوده شده اند.
خدمات برجسته و مساعى ارزنده دانشمندان قم ؛ راه احياى آيين تشيع و نشر معالم دين و فرهنگ اسلام به حدى بود كه تاج كرامت ابدى و دينى بر تارك شريف آنان نهاده شد. اجراى آيين اين تاج گذارى ، هفتاد و چند سال قبل از نزول حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم و در زمانى بود كه هنوز پدر بزرگوارش امام كاظم عليه السلام ديده به جهان نگشوده بود؛ يعنى زمانى بود كه جد امجد فاطمه معصومه عليها السلام (امام به حق ناطق ، حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ) از رحلت و از دفن وى در قم خبر داد و طى روايت مفصلى قم را حرم خود و اهل بيت خويش و كوفه صغير و آشيانه طالبين آل محمد عليهم السلام خوانده ، بر توجيه درى از درهاى بهشت به سوى مردم قم تصريح فرموده است . چرا كه اساس و پايه آن را گروهى از صحابه و دوستان ائمه از عرب اشعرى با مصالح ايمان و ملات تولى به كار گذاشتند و شالوده اين بلده طيبه را به سال ٩٤ هجرى در دوران امام محمد باقر عليه السلام طرح ريزى كردند.
براى نخستين بار مكتب اماميه توسط عرب اشعرى در قم افتتاح گرديد كه فقه شيعه به طور علنى و رسمى در آن تدريس مى گشت و مشعل هدايت و ارشاد شيعه در اولين بار در اين شهر فروزان گرديد و تربيت يافتگان مكتب قم بر ساير بلاد اسلامى نورافشانى كردند. از اين مكتب ، اساتيد و بزرگانى برخاستند كه نام نامى و لقب گراميشان براى هميشه زينت بخش صفحات كتاب هاى رجال و تراجم مى باشد.
امروزه شهر قم در واقع مركز معارف و فرهنگ اسلامى در سراسر جهان است . (٧١)
اكنون با توجه به موقعيت فرهنگى و تاريخى و مقام رفيع اين قطعه مباركه ، در جغرافياى سياسى و مذهبى معارف نورانى اهل بيت عليهم السلام برخود لازم ديدم كه با استمداد از الطاف الهى و توسل به عنايات معصومين عليهم السلام قطره اى از درياى بى كران خدمات متقابل قم و بينش ناب اسلامى شيعى را طى چند قسمت تقديم دارم :

قسمت اول : تاءسيس حوزه علميه قم :

قم از زمانى كه اشعريان آمدند و وضع آن را تغيير دادند، مركز علما و محدثان و راويان و فقها بوده است . عده اى از اشعرى هايى كه به قم كوچ كردند، جزء علماى تابعين بودند كه در سپاه عبدالرحمن بن محمد بن الاشعث با حجاج جنگ مى كردند. عبدالله بن سعد و پسرش موسى كه همراه ديگر اشعريان به قم آمدند. در شمار علماى آن روز محسوب مى شوند.
در قرن دوم هجرى دوازده پسر از سعد بن عبدالله بن ملك بن عامر اشعرى در شمار راويان و اهل حديث بوده و از ابن عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام روايت مى كرده اند و بيش از صد نفر از فرزندان عبدالله و احوص ، پسران سعد - كه جزء نخستين كسانى از آل اشعر بودند - كه به قم آمدند و از فرزندان سائب بن مالك و از فرزندان نعيم بن سعد از ديگر امامان روايت كرده اند.
در اواخر قرن دوم و قرون سوم و چهارم ، قم مهم ترين مركز علما و محدثان شيعه بوده است و در اين عصر، علمايى مانند محمد بن حسن صفار و ابوعبدالله محمد بن خالد برقى و ابو جرير زكريا بن ادريس از راويان امام صادق و امام كاظم و امام رضا عليهم السلام ، همچنين آدم بن اسحاق و زكريا بن آدم از اصحاب امام رضا عليه السلام و على بن بابويه و پسرش ‍ محمد، معروف به صدوق و ابن قولويه و على بن ابراهيم و ده ها تن ديگر از شهر قم برخاستند.
در قرون پنجم و ششم (دوره سلجوقيان) نيز قم ، مركزى بزرگ براى فقها و علماى شيعه بود و عده اى براى تحصيل به اين شهر مى آمدند و مدارس ‍ دائرى داشتند. شيخ عبدالجليل رازى وضع علمى قم را در قرن ششم شرح داده و مى گويد: مدارس دينى قم داراى وسايل كافى و علما و مدرسان و مفسران بزرگ مى باشد و كتابخانه هايى از كتاب هاى فرقه هاى مختلف در آن وجود دارد. شيخ عبدالجليل ، اسامى اين مدارس را كه در قم و در زمان او داير بود و فقها و پيشوايان دينى با شكوه تمام در آن مى زيسته اند، ذكر كرده است كه عبارتند از:
١ - مدرسه سعد صلت ٢ - مدرسه اثيرالملك ٣ - مدرسه سيد سعيد عزالدين مرتضى ٤ - مدرسه سيد زين الدين ٥ - مدرسه ظهرالدين عبدالعزيز ٦ - مدرسه ابوالحسن كميج ٧ - مدرسه شمس الدين مرتضى ٨ - مدرسه مرتضى كبير ٩- و مدرسه اى جنب مشهد مطهر ستى فاطمه بنت موسى بن جعفر. (٧٢)
در فاصله ميان سلجوقيان و صفويه در شهر قم ، حوادث گوناگونى رخ داد، و چند بار مردم آن قتل عام شدند و خود شهر ويران گرديد.
در زمان تيموريان ، شهر قم مدتى پايتخت بود و در زمان سلطان محمد تيمورى ، وى شرف الدين على يزدى عالم و مورخ و رياضى دان معروف آن روز را به قم دعوت كرد و شرف الدين مدتى در اين شهر اقامت داشت . او ظاهرا از علماى اهل تسنن بوده است .
در دوره صفويه ، وضع روحانيت قم تا حدى مشخص مى باشد. گويا پس از پيدايش صفويه از مدارس قم كه شيخ عبدالجليل بعضى از آن ها را نام برده ، زياد نبوده و بيشتر آن ها به دنبال تخريب ها و قتل عام هاى متعدد از ميان رفته بوده است و در اين عصر مدارس جديدى بنا شد كه آثار بعضى از آن ها امروزه باقى مى باشد. در اين مدارس ، جمعى از بزرگترين علماى شيعه از قبيل ملا محسن فيض و ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا صدراى شيرازى ، (حكيم معروف) و قاضى سعيد و ملا طاهر قمى به تحصيل با تدريس و تصنيف اشتغال داشته اند.
در دوره قاجاريه ، قم داراى مدارس متعدد بود كه اغلب آن ها هنوز هم باقى و داير است .
در اين عصر، علماى بزرگى در قم اقامت داشته يا از قم برخاسته اند كه از همه آنان معروف تر، ميرزا ابوالقاسم قمى معاصر فتحعلى شاه است و آثار علمى وى ، همواره مورد توجه علما بوده است .
قم پس از آمدن مرحوم آيه الله العظمى حائرى و تاءسيس حوزه جديد روحانيت ، به تدريج مركز دوم روحانيت شيعه به حساب آمد و شهرت جهانى پيدا كرد (مركز اول در آن زمان نجف بوده است) و هزاران تن از دور و نزديك و از كشورهاى خارج براى تحصيل به اين شهر رو آوردند و در اين مدت همواره محل اقامت جمعى از مراجع تقليد بزرگ شيعه بوده است . (٧٣)
لازم به ذكر است كه حوزه علميه نجف در نيمه دوم قرن پنجم هجرى به وسيله عالم بزرگ شيعه محمد بن حسن طوسى معروف به شيخ الطائفه و شيخ طوسى تاءسيس شد و هنوز هم برپاست .


۲
قسمت دوم : شرح بعضى از مدارس حوزه علميه قم

قسمت دوم : شرح بعضى از مدارس حوزه علميه قم :

همان گونه كه بيان گرديد در دوره صفويه مدارس جديدى در قم بنا شد كه آثار و بقاياى بعضى از آن ها هنوز هم باقى است (البته به برخى از علماى آن دوره در مطلب قبلى اشاره شده است).
امروزه قم در پرتو بارگاه مقدس حضرت معصومه عليهم السلام و موقعيت ممتاز علمى و وجهه روحانى و معنوى كه دارا است ، يكى از آبادترين ، و پرجمعيت ترين و پررفت و آمدترين شهرهاى ايران محسوب مى شود.
جا دارد كه اينك به دو مدرسه مشهور و مهم حوزه علميه قم نگاهى اجمالى داشته باشيم :

مدرسه فيضيه

مدرسه فيضيه در زمان صفويه (سال ٩٣٩ ه .ق) بنا نهاده شده و محلى كه اكنون ، حوض واقع است ، انتهاى مدرسه قبلى و به جاى حوض كنونى ، بالاخانه مروحى (٧٤) بوده است كه آن را مشرق الشمسين مى ناميده اند.
وجه تسميه آن به مشرق الشمسين به اين علت بوده است كه در هر بامداد چون خورشيد از مشرق بالاخانه طلوع مى كرده است ، گنبد مطهر هم در جنوب بالاخانه مانند خورشيدى مى درخشيد و آن جا مشرق دو خورشيد بوده است و اين بالاخانه محل رياضت مرتاضين بزرگ و جايگاهى بس ‍ شريف بوده است ؛ و از جمله ميرداماد را در آن جا مكاشفاتى دست داده ، شيخ بهايى در آن جا به رياضت اشتغال داشته ، ميرفندرسكى در همان جا به تحصيل و رياضت مى پرداخته ، صدرالمتاءلهين ، ملاصدراى شيرازى در همان نقطه به تاءليف و تدريس كتاب اسفار اربعه پرداخته و حكيم ربانى ، مولانا محسن فيض كاشانى و مولانا عبدالرزاق لاهيجى به تحصيل علوم مشغول بوده و اين دو حكيم هم روزگارانى را در آن مدرسه گذرانده اند.
از اين رو هنگامى كه ساختمان مدرسه را تغيير دادند در جايگاه مشرق الشمسين حوض موسعى بنا مى نهد تا مكان بالاخانه راهرو نشود.
به هر حال در زمان فتحعلى شاه در سال ١٢١٣ ه .ق مدرسه سابق را با دو بناى ديگر كه در شمال آن واقع بودند، از جاى برداشتند و به جاى آن ها مدارس فيضيه و دارالشفاء را بنيان نهادند.
در سال ١٢٢٣ به امر سلطان زمان ، آن را توسعه داده به شكل مربع مستطيل درآوردند و چهل و هشت حجره در آن بنا كردند.
در زمان مرحوم آيه الله العظمى حائرى ، به علت كثرت طلاب محترم ، بناهاى فوقانى بر آن افزوده شد. اكنون اين مدرسه ، مركز ساير مدارس قم و مجمع اهل دانش و بينش است .
مدرسه فيضيه ، همان مدرسه اى است كه در دوران قبل از انقلاب ، شاهد سخنرانى ها و مبارزات حضرت امام خمينى قدس سره عليه طاغوت و طاغوتيان بوده است .
مدرسه فيضيه همان مكانى است كه تاريخ هيچ گاه آن را فراموش نخواهد كرد و خون شهيدانى كه در آن مدرسه ريخته شد، هميشه جوشان است و راه و هدف امام خمينى قدس سره را تقويت خواهد نمود.

مدرسه دارالشفاء

مدرسه دارالشفاء كه در دوران قحط علمى ، همه حجرات آن از پيكرش جدا گرديد - ابتدا به نام مدرسه فتحعلى شاه خوانده مى شد؛ تا آن كه در سال ١٣٠٧ قمرى شاهزاده كامران ميرزاى قاجار (بانى تذهيب گلدسته هاى صحن عتيق)، اين مدرسه مستمندنشين تهى از طلبه را از دست غاصبين بيرون آورده و سردر آن را تجديد و حجراتش را تعمير نمود و آن را دارالشفاء گردانيد و در هر يك از حجرات غريبش دو تختخواب براى بسترى ساختن بيماران نهاد و فضاى آن را باغچه بندى و گلكارى كرد؛ ولى حجرات شرقى مدرسه را براى سكونت طبيب و پرستارانى كه مى بايست در تمام ساعات روز و شب مراقب بيماران مى بودند، اختصاص داد؛ يعنى هر دو الى سه حجره را براى يك نفر در نظر گرفته ، جلو درهاى آن ها را از طرف مدرسه ديوار كشيد و براى هر خانه درى به مدرسه بازگذاشت و از اراضى پشت مدرسه براى هر خانه محوطه اى منظور نموده ، ديواركشى كرد و براى هر يك درى هم به جانب قطعه زمين مزبور بنا نهاد. اين زمين كه در پشت دو مدرسه از جلو لايروبى بركه (مخزن آب انبار) و حفر چاه هاى آب و فاضلاب جهت حمام و انبار ساختن بوته و تيغ و سوخت زمستانى در نظر گرفته بودند كه از دالان زاويه شمال شرقى فيضيه هم درى به همين محوطه باز بود تا كسبه و حمامى بتوانند به داخل مدرسه اياب و ذهاب كنند.
در اين دالان ، حجره بزرگ و تاريكى وجود داشت كه شخصى به نام حسين بلبلى پز با هيكلى رشيد در آن جا زندگى مى كرد؛ به علاوه آن جا كارگاه طباخى و انبار سوخت او شده بود.
پس از مدتى حجرات شرقى از مدرسه يا بيمارستان جدا گرديد و به چند خانه براى سكونت متصديان دارالشفاء تبديل و تخصيص يافت .
هنگامى كه شاهزاده كامران ميرزا از دنيا رفت و آن زمان هم مصادف با دوران قحط علمى قم بود، اين خانه باز هم در تصرف بعضى از خدام مستمند و نيرومند درآمد و به مرور مورد تملك آنان قرار گرفت . خلاصه آن كه در قسمت شرقى دارالشفاء به جاى حجرات چند خانه ايجاد شد و از سوى ديگر، محل رفت و آمد زوار، از خيابان حضرتى به جانب روضه شريفه شده بود و مدرسه با ناامنى و عدم استقلال مواجه گرديد به طورى كه حتى شب ها هم نمى توانستند در آن را ببندند؛ زيرا با اعتراض ساكنان خانه ها مواجه مى گرديدند.
به تدريج حجرات شمالى هم به تصرف مسافرخانه هاى خيابان حضرتى و كسبه آن درآمد و انبار كالاهاى پيشه وران گشت ؛ چنان كه كليه حجرات مدرسه فيضيه نيز انبار بقالان و احيانا محل كسب يكى دو صحاف شده بود و عمارت مدرسه دارالشفاء در جانب غربى و اتاق برجى شكل مقابل آن در جانب شرقى و غرفه روى آن كه مخزن كتابخانه گرديده بود، در تصرف چندتن قهوه چى درآمد؛ محوطه مدارس هم مشترى نشين اين قهوه خانه عمومى شده بود.
وضع اين دو مدرسه تا سال ١٣٣٦ قمرى به اين منوال بود؛ تا آن گاه كه مرحوم آيه الله فيض به تدريج حجرات آن ها را طلبه نشين ساخته و از تصرف غاصبين بيرون آورد و مى توان گفت كه از آن تاريخ به بعد دوره رضاع (٧٥) حوزه علميه قم آغاز گرديد.
پس از تاءسيس حوزه علميه قم ، مرحوم آيه الله العظمى حائرى به مرمت آن پرداخت و بعد از رحلت آن مرحوم ، مرد خيرى به نام حاج ميرزا محمد على توتون فروش در سال ١٣٢٠ شمسى روى حجرات غربى آن را غرفه سازى كرد. در سال ١٣٣٥ مرحوم آيه الله العظمى بروجردى نيمى از خانه هاى شرقى مدرسه را از متصرفين خريدارى كرده و به احداث حجرات و غرفانى در جنوب و شرق آن پرداخت و بيست و شش حجره بر حجرات مدرسه اضافه كرد.
البته در اين مدرسه تغييرات ديگرى نيز در سال هاى متمادى از نظر سبك بنا و ساختمان رخ داده است ؛ به گونه اى كه هم اكنون اين ساختمان ، تغيير اساسى نموده و به هيچ وجه قابل مقايسه با ساختمان قبلى نيست و اكنون اين مدرسه مركز مديريت حوزه علميه قم گرديده است .

قسمت سوم : مديريت حوزه علميه قم :

همان گونه كه بيان شد مركز مديريت مركز حوزه در اين مدرسه قرار دارد و برخى از قسمت هاى آن بدين شرح است :
١ - مديريت حوزه ٢ - قائم مقام ٣ - معاون آموزش ٤ - تبليغات ٥ - روابط عمومى ٦ - گزينش و آمار ٧ - امور مالى ٨ - امور شهرستان ها ٩- امور ادارى ١٠ - طرح و برنامه ١١ - امور مدارس ١٢ - تداركات ١٣ - دبيرخانه ١٤ - مدارج علمى ١٥ - دفتر بررسى رساله ها ١٦ - امور شهريه ١٧ - معاونت تهذيب ١٨ - واحد كامپيوتر ١٩ - مركز مشاوره ٢٠ - جذب اساتيد و مديران ٢١ - انتقالات شهرستان ها ٢٢ - دفتر نظارت و...
در حوزه علميه ، شورايى به نام شوراى عالى سياست گذارى حوزه علميه وجود دارد. افراد اين شورا قبلا از طرف حضرت امام خمينى و آيه الله العظمى گلپايگانى و جامعه مدرسين معرفى مى شدند، اما پس از رحلت امام ، از طرف جامعه مدرسين انتخاب مى شوند كه اعضاى اين شورا شامل شش نفر بوده و بك نفر آن ها به عنوان مدير اين شورا انتخاب مى شود كه البته ممكن است فرد ديگرى را خارج از اعضا به عنوان مدير انتخاب نمايند. اهم وظايف اين شورا عبارتند از:
تصميم گيرى در مورد نحوه اداره حوزه و نحوه پذيرش ، ارتباطات بين حوزه ها، مسائل آموزشى و نحوه تدريس كتاب هاى حوزوى و...
در ضمن يادآور مى شويم كه شوراى مديريت در بخشى از مدرسه دارالشفاء مستقر است و بخش هاى ديگر، در اختيار مركز تربيت مدرس و حجره هايى براى سكونت طلاب وجود دارد.
به غير از قسمت هاى ياد شده در اين مدرسه ، اتاق خبر براى مطالعه مجموع روزنامه ها و مجلات و دايره امتحانات و بانك اطلاعات كامپيوترى نيز وجود دارد.

قسمت چهارم : برنامه تحصيلى طلاب

هر طلبه بايد سه دوره را طى كند تا در راه نيل به درجه اجتهاد قرار گيرد:

١ - دوره مقدماتى :

اين دوره از مبادى صرف عربى و صيغه سازى شروع مى شود؛ سپس ‍ مبتدى مقدارى نحو و منطق فرا مى گيرد. كتابى كه هر طلبه در ابتداى كار بايد بخواند كتابى است به نام جامع المقدمات كه مجموعه اى است از چهارده كتاب كوچك به فارسى و عربى ، در صرف و نحو و منطق و روش ‍ درس خواندن و تمرين هاى دشوار صرفى .
كتبى كه در زمان قديم در حوزه تدريس مى شدند عبارتند از:
كتاب هاى شرح الفيه ابن مالك از جلال الدين سيوطى و شرح ابن عقيل و شرح جامى و كافيه ابن حاجب و شرح نظام و شرح رضى بر شافيه ابن حاجب . اين كتاب ها از جمله كتبى است كه طلبه بعد از جامع المقدمات بايد فرا مى گرفت و اشعار الفيه ابن مالك را حفظ مى كرد.
سپس براى آشنايى بيشتر با ادبيات عرب ، مغنى اللبيب از ابن هشام و مطول از سعد تفتازانى را ياد مى گرفتند و در ضمن ، كتبى از قبيل ؛ حاشيه مولى عبدالله يزدى و شرح شمسيه و گاهى مطالعه با توضيح بيشترى در منطق فراگرفته مى شد و نيز مختصرى در علم اصول فقه ، در پايان دوره مقدماتى تدريس مى شد و كتابى كه ماءخذ علم اصول در اين دوره مى باشد، كتاب معالم الاصول ، تاءليف عالم جليل القدر شيخ حسن ، فرزند شهيد ثانى ، مؤلف كتاب نفيس شرح لمعه است .
در دوره مقدماتى و گاهى در دوره سطح ، كتاب شرايع محقق هم ، جزء برنامه بوده و اصول اين برنامه از دوره صفويه به بعد معمول بوده است .
اما در حال حاضر مقدارى از كتاب هاى مذكور از برنامه حذف شده و برنامه درسى مختصرتر گرديده است .
برخى كتاب هاى مورد تدريس در حال حاضر عبارتند از:
١ - شرح الفيه ابن مالك جلال الدين سيوطى ٢ - حاشيه مولى عبدالله يزدى ٣ - اصول فقه مرحوم مظفر ٤ - ملحقات شهيد صدر ٥ - مغنى البيب ٦ - مختصر المعانى و...

٢ - دوره سطح :

مقصود از سطح ، خواندن و فراگرفتن از روى كتاب است . پس از آن كه طلبه ، دوره مقدماتى را به ترتيبى كه ذكر شد ياد گرفت ، به دوره سطح مى پردازد. در اين دوره كه او تقريبا فقه و اصول از روى كتاب هاى مربوط است .
كتاب هاى فقه و اصولى كه سال هاى متمادى ، جزء برنامه هاى دوره سطح بوده و هست عبارتند از:
شرح لمعه شهيد ثانى در فقه ؛ شرح رياض در فقه ؛ (در قديم) قوانين ميرزاى قمى در اصول (در قديم)؛ رسائل مرحوم علامه محقق استاد الفقها شيخ مرتضى انصارى در اصول ، مكاسب شيخ انصارى در فقه استدلالى ، و كفايه الاصول مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراسانى .

٣ - دوره خارج :

مقصود از اين دوره ، بحث كردن درباره مسائل مربوط به فقه و اصول از خارج است ؛ با اين توضيح كه وقتى طلبه اى در دوره قبلى تبحر پيدا كرد و توانست از روى كتاب هاى فقه و متون اخبار و احاديث ، مسائل مربوط به فقه را به خوبى درك كند، در محضر درس استاد حاضر مى شود، اگر جلسه درس مربوط به فقه باشد، مساءله اى فقهى و اگر مربوط به اصول باشد بحثى اصولى مطرح مى گردد.
استاد شروع به بحث مى كند و شاگردان در بحث مداخله و اظهار نظر مى كنند، گاهى يك بحث فقهى يا اصولى ، هفته ها و يا شايد ماه ها به طول مى انجامد تا حق مطلب به دست آيد.
مقصود نهايى از اين مباحث ، استنباط حكم به طرزى صحيح از روى ادله اربعه (٧٦) مى باشد. از اين به بعد، طلبه به تدريج ، طبق استعداد خود، در راه اجتهاد قرار مى گيرد.

قسمت پنجم : مركز جهانى علوم اسلامى

امروزه با گسترش و پيشرفت علوم و معارف اسلامى ، لزوم افزايش و ازدياد مراكز علوم دينى و مذهبى بيشتر نمايان مى گردد.
اگر روزى پيامبر اسلام - صلى الله عليه وآله - ماءمور بود مخفيانه به تبليغ دين اسلام بپردازد، به شكرانه خداوند، پس از حدود چهارده قرن ، امروزه تعداد مسلمين جهان ، افزون بر يك ميليارد مى باشد و هر روز كه مى گذرد بر تعداد مسلمين افزوده مى گردد.
در ميان اين مسلمانان ، عده زيادى از آنان ، علاقه شديدى دارند كه به اسلام ناب محمدى دست يابند و با تحصيل علوم معارف اسلامى به خواسته خود دست يابند.
حوزه هاى علميه نجف ، قم و ساير شهرهاى ايران و خارج از ايران ، گوياى اين حقيقت است ؛ زيرا به طور مرتب بر تعداد طلاب و جويندگان علوم افزوده مى گردد و بنابراين لزوم تشكيل و يا ازدياد مراكز دينى افزايش ‍ مى يابد.
شوق و علاقه فراگيرى مسائل و علوم دينى تا بدانجا گسترش يافته كه عده اى از مسلمانان و حتى غير مسلمانان ، كشور و شهر و ديار خود را ترك كرده و به سوى مركز دينى ايران و به ويژه به سوى حوزه علميه قم روانه گشته اند.
بديهى است كه لزوم تفكيك طلاب ايرانى يا غير ايرانى بيشتر آشكار مى شود، زيرا طلاب غير ايرانى ، داراى زبان هاى مختلف هستند و از آن جا كه دروس حوزه معمولا عربى و يا فارسى است ، لازم است ابتدا آنان آشنايى بيشترى با اين دو زبان داشته باشند و سپس به ديگر علوم دينى بپردازند.
مركز جهانى علوم اسلامى ، اين وظيفه خطير را به عهده گرفته و با تربيت طلاب علوم دينى ، در واقع شاخه اى از صدور اسلام و انقلاب را به كشورهاى ديگر ممكن ساخته است .
در اين مركز طلاب غير ايرانى ، پس از گزينش وارد حوزه شده و ابتدا تقريبا به مدت يك سال مشغول فراگيرى زبان فارسى مى شوند و سپس همانند ديگر طلاب محترم ، مشغول فراگيرى دروس حوزه از دوره مقدماتى تا خارج فقه مى شوند.
هم اكنون تعداد اين طلاب عزيز، نزديك به ٢٠٠٠ (دوهزار) نفر مى باشد كه از حدود ٨٠ كشور جهان مشغول تحصيل هستند.
در قسمت خواهران نيز جامعه الزهرا ، هم براى طلاب ايرانى و هم طلاب غير ايرانى ، برنامه هايى در نظر دارد و اين خواهران محترم ، با فراگيرى علوم و معارف اسلامى ، خدمتى ارزنده را به جامعه بشريت نموده و خواهند نمود.
لازم به ذكر است از آن جا كه بسيارى از اطلاعات مركز جهانى علوم اسلامى به لحاظ مسائل امنيتى براى طلاب و خانواده هاى آنان ، ممكن است مشكلاتى را در پى داشته باشد، مسؤولين ذى ربط، اطلاعات بيشترى را در اين زمينه در اختيار حقير قرار ندادند؛ بدين لحاظ نتوانستيم به طور كامل حق مطلب را ادا نماييم از اين رو ما به همين مختصر جهت آشنايى خوانندگان اكتفا مى نماييم . در آخر اين مبحث ، لازم به ذكر است به يكى از رهنمودهاى امام خمينى قدس سره درباره روحانيت كه در تاريخ ٢/٤/٥٨ ايراد شده ، توجه نماييم :
اگر شما ان شاء الله روحانى شديد هر كدامتان در يك بعدى يا در مملكتى ان شاء الله سرشناس شديد و مروج دين اسلام ، اگر خداى نخواسته انحرافى در شما پيدا شود، اين انحراف ، انحرافى نيست كه مثل ساير مردم باشد.

قسمت ششم : علل عمده پيشرفت تحصيلى طلاب

در روش تحصيلى طلاب ، چند عامل و دليل وجود دارد كه در دريافت درس و پيشرفت در زمينه درسى بسيار مؤثر و مفيد است كه شامل موارد ذيل مى باشد:
١ - مطالعه دقيق و عميق قبلى و به اصطلاح پيش مطالعه :
طلبه هنگامى كه وارد جلسه درس مى شود، كاملا به درس مربوطه تسلط دارد و همه جزئيات آن را از نظر گذرانيده است ، و فقط استاد بايد اشكالات او را برطرف نمايد.
٢ - آزادى و اختيار در زمينه درسى :
دومين علت پيشرفت آنان ، آزادى كامل آنان است در اظهار نظر كردن درباره درس ، اشكال وارد نمودن به درس و ايراد گرفتن به استاد؛ و اين موضوع ، مخصوصا در درس خارج ، مصداق صحيح و كامل دارد و گاهى در جلسه درس ، شاگردان با يكديگر به بحث مى پردازند و اين مباحثات و مناظرات معمولا با صداى بلند انجام مى شود.
٣ - مباحثه و تبادل فكر:
مباحثه درس و تبادل فكر در بين طلاب بسيار رايج است . معمولا طلاب پس از اتمام درس ، دو نفرى يا چند نفرى همان درس را با يكديگر مورد بحث قرار مى دهند و با يكديگر اشكالاتشان را برطرف مى نمايند. (٧٧)
٤ - ذوق و علاقه نسبت به درس :
معمولا طلاب ، رنج هاى سفر و غربت را به جان مى خرند، اكثر طلاب از شهرها و روستاهاى دور و نزديك به حوزه هاى علميه ، به خصوص حوزه علميه قم آمده و با ذوق و اشتياق كامل به مطالعه و درس مشغول مى شوند و از اين كه آنان به عنوان سربازان حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - مى باشند به خود مى بالند و ذوق و علاقه آنان صد چندان مى شود.
٥ - داشتن هدفى معين :
عده اى از محصلين و دانشجويان ، درس را براى اخذ مدرك و سپس يافتن كار مى خوانند نه براى يادگيرى و رشد خود؛ اما معمولا در بين طلاب هدف از درس و بحث معين است و كسب علم و فضيلت و تقوا مهمترين هدف يك طلبه است كه براى رسيدن به آن ها تلاش و كوشش بسيارى مى كند.

فصل دوم : نقش عده اى از علماى اسلام در احياى حوزه علميه قم

مقدمه :

علماى اسلام ، در طول تاريخ اسلام ، منشاء خدمات ارزنده و فراوانى بوده اند و رشد و بالندگى اسلام و مسلمين تا حد زيادى وابسته به آنان بوده است .
از ميان علماى اسلام ، عده اى همواره با تلاش و جديت بيشترى نسبت به ساير علما توانسته اند نقش مفيد خود را در جامعه ، بهتر ايفا نمايند و مردم نيز از آنان بيشتر بهره مند گردند.
بنابراين آنان همواره به عنوان بانيان و متوليان امور خيريه شهرت يافته اند؛ چرا كه از دوران طلبگى تا پايان عمر با بذل عمر و حتى جان خويش ، و ايثار و فداكارى كه از خود نشان داده اند، توانسته اند به جامعه بشريت خدمات مفيد و ارزنده و پابرجايى را ارائه دهند.
يكى از بهترين خدماتى كه عده اى از علماى سلف (٧٨) انجام داده و هنوز قم پابرجاست و روز به روز گسترش مى يابد، تاءسيس و احباى حوزه علميه قم است .
براى اين كه با خدمات عده اى از اين علماى عزيز و گرامى بيشتر آشنا شويم ، شرحى بسيار مختصر از زندگى و يا عملكرد هر يك را تقديم شما عزيزان مى نماييم تا ياد و خاطره آن ها علاوه بر روح و جان بشريت در اذهان و افكار نيز پايدارتر باقى بماند.
ناگفته نماند جاهايى كه به وجود روحانيت نياز بود، آن چنان در صحنه حاضر مى شدند و آن چنان قوى و نيرومند بودند كه بزرگ ترين حركت ها و جنبش ها را ابجاد مى كردند. هر وقت در ايران موج استعمارى شديد و ملموس مى شد و روحانيت اين موضوع را مى فهميد و درك مى كرد كه اين جريان با اسلام مخالف است ، چنان حركتى به وجود مى آورد كه موج شكسته مى شد. (٧٩)
به عنوان مثال ، فتواى مرحوم ميرزاى شيرازى بود كه با يك سطر توانست جريان تنباكو و فروش آن را لغو نمايد؛ بنابراين همان طور كه بيان شد علماى اسلام عموما نقش بسيار برجسته اى را در جهان اسلام ايفا كرده اند كه ما در اين جا به ذكر نام چند تن از اين علما اكتفا كرده و مطالعه بيشتر در مورد آن ها و ديگر علما را به شما عزيزان واگذار مى نماييم .

الف - حضرت آيه الله محمد فيض

ايشان در سال ١٢٩٣ در قم متولد گرديد؛ مقدمات و ادبيات را نزد استاد آقا شيخ محمد حسين علامه فراگرفت ؛ سپس در تهران نزد آيه الله حاج ميرزا حسن آشتيانى اصول را فرا گرفت و حكمت را نزد حكيم آقا ميرزا محمود شاطر آقا بزرگ و كلام را نزد آقا شيخ على رشتى تلمذ نمود. وى در سال ١٣١٧ به نجف اشرف مشرف شد، اصول نظرى را نزد آيه الله خراسانى (صاحب كفايه) و فقه استدلالى را نزد آيه الله سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى (صاحب عروه الوثقى) و حديث را نزد محدث جليل حاج ميرزا حسين نورى (صاحب مستدرك) تلمذ كرد.
پس از اخذ مدارك اجتهاد و اجازه روايت از اساتيد به سامراء رفت و در صف مدرسين قرار گرفت و به تدريس فقه و اصول اشتغال ورزيد و در شمار فضلاى اصحاب سامراء در آمد و مورد عنايت خاص آيه الله محمد تقى شيرازى واقع گشت ؛ با اين كه ده ها مجتهد جامع در آن حوزه وجود داشتند، احتياطات مطلقه خويش را به او ارجاع مى فرمود همين امر پايه و بنياد مرجعيت ايشان را مستحكم ساخت و چون به قم بازگشت ، گروهى از اهالى ساوه و قم و كاشان كه از آيه الله شيرازى درباره صلاحيت علما براى ارجاع احتياطات جويا مى شدند، همه را به ايشان ارجاع مى داد بناى مرجعيت وى بيش از پيش مستحكم گرديد.
حضرت آيه الله فيض در سال ١٣٣٣ از سامراء به قم مراجعت نمود و در سال ١٣٣٦ دو مدرسه فيضيه و دارالشفاء را تعمير اساسى نمود.
ايشان در سال ١٣٤٠ هجرى ، براى گسترش فرهنگ اسلامى رسما از آيه الله العظمى حائرى يزدى دعوت به عمل آورد. (٨٠) و در واقع همين دعوت از ايشان ، پايه نوين حوزه علميه قم بوده است .
لازم به ذكر است كه پدر آيه الله محمد فيض ، آقاى ميرزا على اكبر فيض ‍ مورخ و شاعر و نويسنده بوده است .

ب - آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى

پس از يك قرن دوره قحط علمى (از رحلت ميرزاى قمى تا هجرت ايشان به قم)، مؤسس نوين حوزه مباركه علميه قم ، آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى مى باشد.
آن مرحوم در سال ١٢٧٦ قمرى در قريه مهرجود از توابع ميبد اردكان يزد متولد شد. او علوم ادبى را در يزد فراگرفت و سپس به سوى عتبات عاليات رهسپار شد و در كربلا نزد آيه الله آقا ميرزا ابراهيم محلاتى و آيه الله آقا سيد محمد فشاركى اصفهانى به تلمذ پرداخت . مدتى هم از محضر آيه الله آقا ميرزا محمد تقى شيرازى كه در سامراء اقامت داشت بهره مند گرديد. در سال ١٣٣٢ به دعوت فرزندان مرحوم حاج آقا محسن عراقى به شهر اراك منتقل گرديد و در آنجا اقامت نمود.
در سال ١٣٤٠ قمرى ، آيه الله محمد فيض براى بسط دايره علوم و فرهنگ اسلامى و توسعه تشكيلات حوزه ، خود را به استعانت ديگران نيازمند ديد، در نتيجه از آيه الله العظمى حائرى يزدى كه تا آن زمان در شهر اراك سكونت داشتند براى هجرت به قم كتبا دعوت نمود.
سپس حجه الاسلام آقاى ميرزا سيد حسن برقعى را به اراك فرستاد و دعوت قبلى خود را با اعزام نام برده مؤكد ساخت و از آيه الله العظمى حائرى درخواست كردند به قم بيايند و حوزه علميه را در آن جا تشكيل دهند؛ چرا كه هم مزار مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در آن واقع است ، و هم به تهران - كه مركز ايران است - نزديك مى باشد.
بالاخره حضرت آيه الله العظمى حائرى به فاصله چند روز قبل از پايان سال ١٢٩٩ شمسى برابر با ١٣٤٠ قمرى از اراك به قم هجرت نمود و در اين شهر رحل اقامت افكند.
در ابتداى كار، هم تعداد طلاب زياد نبود و هم از نظر مالى در مضيقه بودند؛ تا اين كه كم كم آوازه تاءسيس حوزه علميه در قم به گوش همه مردم ايران رسيد و طالبان علم از هر شهر و ناحيه اى براى شركت در دروس حوزه ، رهسپار قم شدند و بازرگانان ، و ثروتمندان نيز براى كمك به اداره حوزه ، وجوه بيشترى به قم فرستادند و ايشان هم براى هر يك از طلاب مقرى تعيين نمودند؛ بنابراين طولى نكشيد كه در تمام مدارس در هر حجره چند طلبه سكونت داشتند و روز به روز بر شمار طلاب افزوده گرديد.
در نتيجه ، حوزه به تدريج وسعت يافت و با مشكلات زيادى كه براى آن پيش آمد، مقاومت كرد و بعد از گذشت چندين سال آمدن آيه الله العظمى مرحوم حاج آقا حسين بروجردى به قم ، روز به روز حوزه توسعه بيشترى پيدا كرد و شكوه بيشترى يافت .
لازم به ذكر است بر اثر تبليغات سوء رژيم رضاخان و جريان هاى ناسالم فرهنگى و نيز محدوديت ها و سخت گيرى هاى روزافزون رژيم نسبت به روحانيون و حوزه هاى علميه ، روحانيت به شدت رو به ضعف نهاد.
به موجب يك آمار در سال ١٣٠٤ (زمان به سلطنت رسيدن رضاخان)، تعداد مدارس دينى ايران ٢٨٢ عدد و تعداد طلبه هاى آن ٥٩٨٤ نفر بود.
شانزده سال بعد يعنى در سال ١٣٢٠ (آخرين سال سلطنت رضاخان) تعداد مدارس به ٢٠٦ عدد و تعداد طلبه هاى آن به ٧٨٤ نفر كاهش يافت . مدرسين اين مدارس نيز ٢٤٩ نفر بودند كه در مجموع كمى بيش از ١٠٠٠ نفر مى شدند. بدين ترتيب تعداد آنها كمتر از ٥/١ برابر شانزده سال پيش از آن بود.
حوزه علميه قم كه بزرگ ترين حوزه علمى كشور به شمار مى رفت ، در پايان حكومت رضاخان كمتر از ٣٠٠ نفر طلبه داشت (٨١)
همان طور كه مى بينيم و آمار نشان مى دهد، ايشان با مشكلات زيادى روبه رو بودند و تا آن جا كه توانستند حوزه را از نابودى نجات دادند و در رشد و بالندگى آن نقش به سزايى داشتند.
در سال ١٣١٥ قمرى ، آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى از جهان رحلت نمودند و بيم اين بود كه مشكلات روحانيت قم به كلى از هم متلاشى شود؛ ولى به همت چند نفر از علماى مبرز حوزه علميه قم ، همچون آيه الله العظمى مرعشى نجفى و آيه الله العظمى گلپايگانى ، موقعيت حوزه علميه محكم تر گرديد و حقوق ماهيانه طلاب تا ٥ برابر افزايش يافت .
پس از رحلت آيه الله حائرى در سال ١٣١٥ تا ١٣٢٥، كه آيه الله العظمى بروجردى در قم ساكن و تثبيت شدند، سه نفر از مراجع قم به نام هاى آيه الله خوانسارى ، آيه الله صدر و آيه الله حجت حوزه علميه اين شهر را اداره مى كردند.

ج - حضرت آيه الله العظمى سيد حسين بروجردى (٨٢)

ايشان يكى از بزرگ ترين و مشهورترين عالمان روزگار اخير مى باشند كه خدمات ارزنده اى را به جهان اسلام ارائه نمودند. همان طور كه از نام ايشان مشخص است ، اهل بروجرد بودند و براى ادامه تحصيلات ، مشكلات غربت و سفر را به جان خريدند، اما عشق به مطالعه ، اين گونه مشكلات را برايشان سهل و آسان مى كرد؛ به طورى كه دوستان ايشان مى گفتند كه ما هيچ وقت ايشان را بى كتاب نديديم و نيز مى گفتند ايشان جوان بسيار كوشا، جدى ، اهل درس و قرآن بود.
ايشان پس از ازدواج در سن ٢٢ سالگى ، براى ادامه تحصيلات ، ابتدا عازم اصفهان شده و در مدرسه صدر مشغول تحصيل شدند. مدت اقامت ايشان در اصفهان نه سال بود، كه در اين مدت عالمان و استادان بزرگوارى را درك نمودند.
عده اى از اساتيد عبارت بودند از: ميرزا جهانگير خان ، ملامحمد كاشانى ، شيخ جعفر اردبيلى ، سيد باقر درچه اى و عده اى ديگر.
حضرت آيه الله العظمى بروجردى پس از تحصيل در اصفهان عازم نجف اشرف شده و مدت هشت سال نيز در آن جا اقامت نموده و اساتيد بزرگوارى را همچون آخوند خراسانى و حاج ملا فتح الله درك نمودند.

چگونگى عزيمت حضرت آيه الله العظمى بروجردى به قم

ايشان به علت بيمارى ، در آن زمان به بيمارستان فيروز آبادى تهران منتقل شده و در آن جا بسترى شدند. پس از مدتى كه از بسترى شدن ايشان گذشته بود، عده اى از علماى قم و تهران به عيادتشان شتافتند. در اين هنگام عده اى از علما از او تقاضاى ورود به قم و سكونت در اين شهر را نمودند ايشان با مقدماتى اين تقاضا را پذيرفته و عازم شهر مقدس قم شدند و با استقبال گسترده مردم قم روبرو گرديدند. (٨٣)

فعاليت و خدمات ايشان

فعاليت و خدمات ايشان بسيار گسترده و وسيع بوده است كه اين چند سطر، ياراى بيان آن را ندارد؛ اما به طور فهرست وار به برخى از آن ها اشاره مى شود.
ايشان در عين حالى كه به تدريس فقه ، اصول و رجال مشغول بودند، روزها صدها نامه را مطالعه نموده و پاسخ مى دادند. همچنين ديدار با مردم ، دانشمندان ، مقامات و رسيدگى به امور مدارس داخل و خارج كشور، رسيدگى به وضعيت مدارس و مساجد و كتابخانه هاى نيمه تمام از جمله كارهاى ايشان بود.
يكى از كارهاى مهم ايشان ، اعزام روحانيون به خارج از كشور بود. به عنوان مثال ، ايشان آقاى صدر بلاغى را به انگلستان ، آقاى شريعت را به پاكستان ، آقاى فقيهى را به مدينه ، آقاى صدر را به لبنان و آقاى شيخ مهدى حائرى را به آمريكا فرستادند.
ايجاد اتحاد بين مسلمانان و برقرارى دارالتقريب مذاهب ، تاءسيس مسجد اعظم قم - كه يكى از باشكوه ترين و با بركت ترين مساجد دنيا مى باشد - از جمله خدمات ايشان مى باشد.
نمونه ديگرى از فعاليتهاى ايشان ، مبارزه با بهايى گرى است كه در اين راه زحمات بسيارى را تحمل نمودند تا توانستند از نفوذ و تسلط بهايى گرى در ادارات آن زمان جلوگيرى به عمل آورند.
همچنين از خدمات ديگر ايشان ، ساختن مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، كتابخانه ، حمام و دبستان در ايران ، عراق ، لبنان ، آفريقا و اروپا بوده است .

تاءليفات ايشان

حضرت آيه الله العظمى بروجردى در زمينه هاى گوناگون صاحب كتاب ها و آثار ارزنده اى مى باشند كه برخى از آثار ايشان عبارتند از:
حاشيه بر عروه الوثقى ، حاشيه بر كفايه الاصول ، حاشيه بر نهايه شيخ طوسى و مستدركات فهرست شيخ منتخب الدين رازى ، كتابى مربوط به خاندان هاى علمى شيعه ، رساله اى راجع به سند صحيفه ، اصلاح و مستدرك رجال شيعه ، اساتيد (استادهاى) كتاب هاى تهذيب ، من لايحصر الفقيه ، استيصار، خصال ، امالى ، تجريد، اساتيد علل الشرايع ، كتابى در فقه از طهارت تا ديات ، كتاب جامع احاديث الشيعه و بعضى آثار ديگر.

سياست حوزوى ايشان (٨٤)

سيد ابوالحسن اصفهانى در آن زمان (زمان محمدرضاشاه) رئيس مقتدر شيعه بود و در حوزه علميه نجف فعاليت داشت . پس از ايشان حضرت آيه الله العظمى بروجردى به قم آمده و حوزه علميه قم را توسعه دادند.
در آن زمان مرحوم آيه الله كاشانى ميدان دار حركت مذهبى ها در سياست بودند، و آيه الله العظمى بروجردى علمدار حركت تحصيلى و نظام روحانيت بودند. مرحوم شهيد نواب صفوى رهبر فدائيان اسلام بود و گروه همرزمان او قلب جوانان را تسخير كرده بودند.
در آن زمان چون عده اى عقيده داشتند كه بايستى با اين نظام طاغوتى مبارزه كرد و بايد روحانيت در صحنه باشد و لازم است مبارزه بر درس ‍ مقدم داشته شود، سياست آيه الله العظمى بروجردى بر اين بود كه در ساختن حوزه ها تلاش كند تا روحانيت جايگاه واقعى خود را بيابد و روحانيت سركوب شده و از ميدان كنار رفته ، دوباره در جامعه حضور پيدا كند.
البته ايشان با اين سياست توانستند در سراسر ايران حوزه هاى علميه را برقرار كنند و حتى در خارج ايران نيز پايگاه هاى تبليغى بسازند؛ همانند موسسه اى كه هم اكنون در هامبورگ است و از بهترين مؤسسه هاى تبليغى اروپاست و نظير اين مؤسسه در واشنگتن نيز وجود دارد كه يادگار اين مرد بزرگ است .

د - حضرت آيه الله الغظمى روح الله الموسوى الخمينى قدس سره (٨٥)

حضرت امام خمينى قدس سره يكى از بارزترين چهره هاى ديانت و سياست و فقاهت مى باشد كه عمر شريفش را در راه خدمت به اسلام و مسلمين صرف نمود و انسان هايى را پرورش داد كه هر كدام از آنان نيز به نوبه خود پرورش دهنده انسان هاى عالى مقام ديگر گرديدند.
شخصيتى همچون علامه بزرگوار شهيد مرتضى مطهرى - كه يكى از شاگردان حضرت امام بود - بهترين شاهد مثال ما در اين مورد مى باشد.
به بركت وجود امام ، جوان هايى پرورش بيافتند كه براى ايثار جان و مال خود لحظه شمارى مى كردند و شهادت در راه خدا را فوزى عظيم مى دانستند. جوانانى كه بهترين معشوق آنان خداوند و بزرگ ترين آرزوى آنها لقاء الله بود. همچنين پيرانى كه الگوى خود را حبيب بن مظاهر قرار داده و با خون خود غسل كردند.
دختران و زنانى كه زينب گونه صبر و مقاومت نموده و حسين ها را تقديم جامعه اسلامى كردند. اينان و بسيارى از اين شواهد گوياى خدمات بسيار ارزنده و ماندگار امام خمينى قدس سره مى باشد كه ما بايد از ادامه دهندگان راه ايشان و شهدا باشيم .
چون بحث ما در اين قسمت ، نقش علمائى بود كه تاءثير مستقيم در حوزه علميه داشته اند، نمى توانيم به همه موارد شخصيتى ايشان اشاره نماييم و اين چند سطر را براى نسل جوان كه آن روزها را به ياد ندارند بيان مى كنيم وگرنه مى دانيم كه انقلاب ما بى نام خمينى در هيچ جاى جهان شناخته شده نيست .

ولادت ايشان

امام خمينى قدس سره در روز بيستم جمادى الثانى سال ١٣٢٠ ه .ق برابر با اول مهرماه ١٢٨١ ه .ش و هم زمان با روز ولادت حضرت زهرا عليها السلام در شهر خمين ديده به جهان گشودند.

موقعيت خانوادگى حضرت امام خمينى قدس سره

آقا سيد احمد، معروف به سيد هندى (جد امام)، حدودا در اوايل قرن سيزدهم ه .ق از هندوستان به ايران آمد و در خمين مسكن گزيد. آقا سيد مصطفى (پدر امام) پسر آقا سيد احمد، از طلبه هاى همين قصبه بود كه مطابق معمول زمان ، براى تكميل تحصيلات دينى خود عازم نجف اشرف و سامراء شد. اين ايام مصادف بود با مرجعيت ميرزاى شيرازى كه سامراء را پايگاه خود قرار داده بود. او پس از پايان تحصيلات به زادگاه خود، خمين عزيمت نمود.
عده اى از دشمنان اسلام ، آقا مصطفى (پدر امام) را در ١٣ ذيقعده سال ١٣٢٠ قمرى در راه خمين به اراك به قتل رساندند و در نجف دفن كردند كه در اين زمان ، آقا روح الله كمتر از پنج ماه داشت .
ماجراى مرگ پدر، براى آقا روح الله كه پدر را به خاطر نمى آورد حماسه اى از شهامت و ايستادگى در برابر ظلم و ستم خوانين و حكام وقت و دفاع از محرومين و مستضعفين تا حد ايثار جان بود.
همچنين ايشان در سن پانزده سالگى مادر خود را نيز از دست داد كه البته يكى از عوامل پيشرفت امام را بايد صبر و مقاومت در مقابل چنين حوادثى دانست .

تحصيلات ايشان

هنگام كودكى ، ايشان خواندن و نوشتن و قرائت قرآن و ادعيه و متون ادبى رايج در آن روزگار را در مكتب خانه ملا ابوالقاسم فراگرفت و پس از اتمام آن ، دروس ابتدايى را نزد آقا شيخ جعفر و ميرزا محمود افتخار العلماء شروع كرد.
در خلال آن ، مقدمات دروس دينى را نزد حاج ميرزا مهدى دايى فراگرفت . منطق را نزد ميرزا نجفى خمينى شروع كرد و در ادامه آن سيوطى و شرح باب حادى عشر و مقدارى از مطول را نزد برادر بزرگتر خود، آقا سيد مرتضى آموخت .
ايشان در سال ١٣٣٩ قمرى يعنى در سن نوزده سالگى براى ادامه تحصيل عازم اراك شدند. پس از هجرت آيه الله العظمى حائرى به قم ، آقا روح الله نيز در حجره اى از مدرسه دارالشفاء مسكن گزيد و به ادامه تحصيل مشغول شد.
تتمه مطول را نزد اديب تهرانى (موسوم به آقا ميرزا محمد على) و سطوح را نزد حاج سيد محمد تقى خوانسارى و آقا ميرزا تقى خوانسارى و آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى فراگرفت و سپس به درس خارج آيه الله العظمى حائرى وارد شد كه عمده تحصيلات خارج را در محضر او گذراند.
گذشته از دروس معمول حوزه ، فلسفه را نزد حاج سيد ابوالحسن قزوينى ، عروض و قوافى و فلسفه غرب و فلسفه تكامل را از حاج شيخ محمدرضا اصفهانى مسجد شاهى و رياضيات را نزد وى و آقا ميرزا على اكبر يزدى آموخت . عرفان را نيز در همين سال ها از محضر آقا ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت .
پس از درگذشت آيه الله حائرى ، در سال ١٣١٥ شمسى تا ١٣٢٤ كه آيه الله بروجردى به قم آمد، با دوستان و همدرسان خود به بحث و مطالعه و تدريس معقول و سطوح عاليه اصول و فقه مشغول بودند. از آن پس براى ترويج و تثبيت مقام آيه الله بروجردى ، در درس ايشان شركت كرده و استفاده مى نمودند.
در همين زمان به تقاضاى تنى چند از فضلاى جوان ، از جمله شهيد آيه الله مرتضى مطهرى به تدريس خارج فقه مشغول شدند. در كنار اشتغال به تعليم و تعلم ، امام از سال ١٣٠٧ شمسى به تاءليف و تصنيف در موضوعات عرفان ، اخلاق ، فلسفه ، فقه و اصول مشغول بود.

زندگى خانوادگى

در سال ١٣٠٨ با خانم خديجه ثقفى (دختر آيه الله حاج ميرزا محمد ثقفى) ازدواج نمود كه حاصل آن ، هشت فرزند بوده است . بزرگ ترين فرزند ايشان حاج آقا مصطفى بود كه در سال ١٣٠٩ متولد شد و در سال ١٣٥٦ به شهادت رسيد.

مبارزات سياسى و نقش ايشان - امام خمينى - در حوزه علميه

در زمان رضاخان دو سياست عمده و متعارض در ميان روحانيت وجود داشت . جريان اول كه جريان غالب حوزه ها و روحانيت بود، اصولا تمايل به دخالت در سياست نشان نمى داد و از درگيرى هاى سياسى به شدت پرهيز داشت .
جريان دوم ، مبارزه و مقابله مدرس با رضاخان بود و امام نيز همانند مدرس ، عملا مخالفت خود را با رضاخان اعلام مى داشت . به عنوان مثال در اواخر سلطنت رضاخان حضرت امام درس اخلاق را به اميد آن كه زمينه هاى فكرى و تربيتى لازم را براى مبارزه با رژيم به وجود آورند، برپا كردند كه البته چون اين جلسه مخالف منافع رضاخان بود، وى آن را تعطيل نمود.
يكى از مهم ترين كارها و خدمات امام در حوزه اين بود كه تحجر و جمود فكرى را كه از گذشته ها تا آن زمان در حوزه هاى علميه وجود داشت ، از بين برد و حوزه را از اين گونه مسائل رهانيد.
تدريس فلسفه و عرفان كه توسط امام انجام مى گرفت خلاف معمول حوزه ها بود تا جايى كه خود حضرت امام مى فرمايند:
يادگرفتن زبان خارجه ، كفر و فلسفه و عرفان ، گناه و شرك به شمار مى رفت ، در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم ، مرحوم مصطفى از كوزه اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند؛ چرا كه من فلسفه مى گفتم . (٨٦)
يكى ديگر از فعاليت ها و خدمات عظيم امام خمينى قدس سره به حوزه ، تاءليف كتاب كشف الاسرار بود؛ زيرا اين كتاب در واقع پاسخ مناسب و مستندى بود به شبهات كتاب به نام اسرار هزارساله كه نويسنده آن شخصى به نام على اكبر حكمى زاده (فرزند يكى از علماى بزرگ قم) بود كه سابقه طلبگى نيز داشت .
كتاب اسرار هزارساله در سال ١٣٢٢ تاءليف گرديد و چون نويسنده آن خود طلبه بود و فرزند يكى از علماى بزرگ قم ، بنابراين خطر بدبينى و انحراف فكرى در ميان طلاب جوان را بيشتر مى كرد.
نويسنده كتاب اسرار هزارساله ، با الهام از مبانى مسلك وهابيت و انديشه هاى انتقادى كسروى ، از برخى اعتقادات شيعيان - كه آنها را خراقه مى پنداشت - و نيز تشكيلات روحانيت انتقاد كرده بود.
حضرت امام خمينى قدس سره كه در آن ايام جلسات درس اخلاق داشت ، درس خود را تعطيل كرد و كتاب كشف الاسرار را در مدت يك ماه و نيم الى الى دو ماه تاءليف كرده و به اين وسيله كتاب اسرار هزارساله را رد نمود.
اين كتاب كه در مدت زمان كوتاهى نوشته شد، خود معرف وسعت و عمق اطلاعات فلسفى ، كلامى و فقهى امام است .
در اين مطالب ، امام از يك سو با آوردن ادله كلامى ، فقهى ، تاريخى و سياسى به انتقاد و رد حكومت استبدادى رضاخان و ساختار حكومتى به جا مانده از او مى پردازد و از سوى ديگر طرح نوينى از حكومت اسلامى بر مبناى ولايت فقيه را به عنوان تنها حكومت مطلوب ، ارائه مى دهد.
يكى ديگر از خدمات امام خمينى قدس سره ، دعوت از آيه الله العظمى بروجردى براى اقامت در قم بود هنگامى كه ايشان در تهران بسترى بودند، امام خمينى ضمن ديدار، از ايشان دعوت نمودند تا در قم سكونت نمايند و ازاين رو براى تثبيت مرجعيت ايشان سهم به سزايى داشتند.
انگيزه امام خمينى قدس سره از انتخاب ايشان ، دلايل متعدد سياسى و مذهبى بود كه برخى از آن ها عبارتند از:
١ - امام معتقد بود كه مرجع تقليد شيعيان بايد در ايران باشد.
٢ - حضور آيه الله العظمى بروجردى در قم ، سبب تحكيم و تقويت حوزه علميه قم و علماى ايران بود.
٣ - تمركز مرجعيت تقليد در قم مى توانست مرجع تقليد را از نزديك در جريان رويدادهاى سياسى كشور قرار دهد.
٤ - آيه الله العظمى بروجردى داراى مكارم اخلاقى و معنوى ويژه اى بودند.
امام خمينى قدس سره براى تثبيت موقعيت ايشان در جلسات درس اين شخصيت بزرگوار شركت مى كردند و يكى از اعضاى مهم و فعال هياءت حاكمه بودند. اين هياءت به گروهى از فضلا و اساتيد حوزه اطلاق مى شد كه از طرف آيه الله العظمى بروجردى ماءمور اصلاح حوزه بودند.
امام خمينى قدس سره براى تداوم مبارزه با بهائيت و بيرون راندن بهايى ها از دستگاه ها و سازمان هاى دولتى ، چند بار با آيه الله بروجردى ملاقات نمود و ذهن ايشان را براى پيگيرى مساءله آماده نمود.
در طول دوران پانزده ساله مرجعيت آيه الله العظمى بروجردى ، امام به تدريس خارج فقه و اصول مشغول بودند و به مناسبت دروسى كه تدريس ‍ مى نمودند رساله هايى نيز تاءليف و تدوين كردند.
ايشان به خوبى دريافته بود كه براى وقوع يك انقلاب اسلامى تمام عيار، نخست بايد جو جمود و تحجر فكرى در حوزه هاى علميه شكسته شود و زمينه انقلاب فكرى و اعتقادى در حوزه ها و سپس در جامعه فراهم گردد؛ از اين رو در اين سال ها شاگردان مبرز فراوانى تربيت كردند كه هم از مبانى قوى و معلومات علمى خوبى برخوردار بودند و هم از تفكر سياسى ، اجتماعى و روحيه مبارزاتى اسلامى بهره داشتند.
امام ، هم در درس ها و هم در رساله هاى خود و در هر فرصت و مناسبتى به طرح مبانى فقهى ، سياسى خود مى پرداخت و گوشه هايى از مباحث مربوط به ولايت فقيه جامع الشرايط و ابعاد و كيفيت آن را به طور موجز تشريح مى نمود.
يكى ديگر از خدمات امام به حوزه و مردم قم اين بود كه وقتى در قم شايع شده بود كه مى خواهند سينما، مشروب فروشى و عشرتكده داير كنند (پس از رحلت آيه الله العظمى بروجردى)، طلاب جوان و مبارز حوزه ، طومارى تهيه كرده و در آن نسبت به اين نقشه شوم هشدار دادند و اين امام بود كه بلافاصله رئيس شهربانى قم را احضار كرد و طومار را به وى نشان داد و قاطعانه به او اخطار نمود و طلاب جوان را تشويق كرد كه همچنان هوشيارانه مواظب دسيسه هاى رژيم باشند.
حضرت امام نه فقط باعث تحكيم حوزه علميه قم گرديد، بلكه اعمال و رفتار و گفتار او، ديگر حوزه هاى علميه داخل و خارج ايران را تقويت كرد؛ چرا كه دشمنان مى خواستند اساس اسلام را از بين ببرند و امام در مقابل آن ها ايستادگى نمود.
به عنوان مثال مخالفت آشكار و كوبنده امام در مقابل تصويب لايحه كاپيتولاسيون كه آن را سند بردگى ملت ايران مى دانست و از علماى قم و نجف و ساير ملل و رهبران اسلامى استمداد كرد كه به داد ملت مظلوم ايران برسند، بهترين نمونه كمك به حوزه ها و اسلام مى باشد. همچنين امام بارها و بارها در صحبت ها و سخنرانى هاى خود آمريكا و اسرائيل را دشمن اصلى اسلام و مسلمين معرفى مى كردند.
مبارزه امام ، مبارزه اى دينى و معنوى بود كه انگيزه ، اصول و قواعد آن از قرآن و سنت پيامبر - صلى الله عليه وآله - و معصومين عليهم السلام تحصيل شده بود و از اين رو هيچ گونه شباهتى با حركت هاى سياستمداران حرفه اى نداشت .
او از ابتداى طلبگى تا پايان عمر براى حفظ اسلام و روحانيت و حوزه ها تلاش نمود. مبارزه با اعمال ناپسند رضاخان و سپس پسرش محمدرضا و ايادى آن ها، مبارزه با آمريكا و اسرائيل ، مبارزه با قوانين ظالمانه رژيم ، مبارزه با عقايد خرافى و روشن كردن افكار عمومى ، بيان طرح ولايت فقيه يا حكومت اسلامى ، مبارزه با ماجراى انجمن هاى ايالتى و ولايتى ، صحبت ها و سخنرانى هاى امام - هر جا كه احساس خطر مى كرد و مى ديد كه اسلام در خطر است - مبارزه با مقدس مآبان - كه مى توان گفت مهم ترين و خطرناك ترين جريان مخالف حركت امام بود - مبارزه با بهائيت و نفوذ آن ها در دستگاه هاى دولتى ، مبارزه با لايحه كاپيتولاسيون ، مبارزه با خائنين و اهانت كنندگان به ساحت مقدس پيامبر اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام كه نمونه بارز آن سلمان رشدى بود و امام قتل او را واجب دانست ، از نمونه هاى مبارزاتى و گام هاى اصلاحاتى ايشان مى باشد.
همچنين امام در رشد و آگاهى جوانان و مردم ايران و ساير كشورها كه در واقع بزرگ ترين خدمت به اسلام و جهان اسلام بود، نقش بسيار عمده اى داشت .
مبارزه مقدس اسلامى امام از موضع فقاهت و مرجعيت ، تكان سياسى فرهنگى ژرفى در حوزه هاى علميه پديد آورد كه بيش از هر حركت فرهنگى ديگر مؤثر بود و از آن پس اجتهاد سياسى در حوزه ها به صورت امرى متعارف درآمد.
تفكر دينى و چپ گرايى كه تا آن زمان در دانشگاه ها حاكم بود، پس از آن به تدريج جاى خود را به اسلام انقلابى و سازش ناپذير - بدان گونه كه امام معرفى كرده بود - داد تا به آن جا كه در سال هاى پايانى رژيم شاه ، اغلب دانشجويان مبارز، دانشجويان مذهبى بودند.
نقش علماى ديگر در احيا و شكوفايى حوزه علميه قم (٨٧)
اگر با يك نگاه عميق به اين مساءله بنگريم مى توانيم با اطمينان خاطر بگوئيم آن جوان و طلبه اى كه براى تحصيل و كسب علم و فضيلت شهر و ديار و روستاى خود را رها كرده و مشكلات سفر را به جان مى خرد و پس از مدت ها تلاش و كوشش به مدارج علمى و دينى مى رسد، در واقع در احياى حوزه علميه نقش دارد؛ و يا افرادى كه با بذل مال خويش و نيز اداى فريضه خمس و زكات و ساير وجوهات ، به حوزه هاى علميه كمك مى نمايند، مسلما در شكوفايى حوزه هاى علميه نقش به سزايى دارند.
اما سخن ما در اين مجال مربوط به اشخاصى است كه بيشترين خدمت را به حوزه نموده و نقش مستقيمى را در اين مقوله داشته اند.
با توجه به اين كه در قسمت قبل به شرح مختصر زندگى چهار عالمى كه در احياى حوزه علميه قم نقش فعالى را داشته و در واقع سرآمد ديگر علما هستند اشاره شده است ، در اين قسمت به ذكر نام چند عالم ديگر كه نقش ‍ تعيين كننده اى در حوزه علميه قم و ساير حوزه ها داشته اند مى پردازيم تا ان شاء الله بتوانيم آنان را نيز بيشتر به مردم معرفى نماييم .


۳
١ - حاج شيخ فضل الله نورى

١ - حاج شيخ فضل الله نورى :

وى يكى از علماى طراز اول تهران بود و در جريان تحريم تنباكو، مشاركت فعال داشت و از ابتداى جنبش مشروطه تا گشايش مجلس و پس از آن هنگام بحث درباره متمم قانون اساسى ، با ديگر رهبران روحانى جنبش ، همفكر و همراه بود.
از آن گذشته وى به عنوان مجتهدى برجسته ، حق خود مى دانست كه بنابر نظر و اجتهاد خويش با جنبه هاى غير اسلامى قانون اساسى و متمم آن - كه وى آن را بدعت مى شمرد - مخالفت كند.
ايشان را در هنگامى به رياست يكى از روحانى نمايان فراماسونر، محاكمه و محكوم به اعدام كردند و در روز ١٣ رجب سال ١٣٢٧ وى را در ميدان توپخانه تهران به دار آويختند تا در سال هاى بعد مردم نتوانند سوگوارى عمومى برگزار كنند؛ چرا كه سالروز شهادت ايشان مصادف با ١٣ رجب يعنى تولد حضرت على عليه السلام بود، مرقد مطهر حضرت مطهر فاطمه معصومه عليها السلام در قم مى باشد.

٢ - آخوند خراسانى :

او از علماى مشهور عراق بود و بدون توجه به تهديد دول انگلستان و روسيه كه از او و ديگر علما خواسته بودند به فعاليت هاى سياسى خود پايان دهند، تصميم گرفتند به منظور يارى رساندن به مجاهدان تبريز، دسته جمعى ايران آمده و مشروطه خواهان را از نزديك رهبرى نمايند. بدين ترتيب آنان به همراه ده ها هزار نفر از عشاير مسلح و مردم عادى ، نجف را به قصد ايران ترك كردند كه البته به عللى تا كربلا آمده و سپس به نجف برگشتند.

٣ - شيخ محمد تقى بافقى :

ايشان يكى از روحانيون بيدار، آگاه و دلسوزى كه حتى رضاخان را نيز با نوشتن نامه هاى كوبنده امر به معروف و نهى از منكر مى نمود. او از جمله كسانى بود كه كه در مقابل بى عدالتى و ظلم عكس العمل نشان مى داد كه البته اين كارهاى او، باعث شكنجه و آزار او از طرف ماءموران رضاخان گرديد و سرانجام نيز به خاطر همين آزارها و شكنجه ها به فيض شهادت نايل آمدند. امام خمينى قدس سره درباره بافقى فرموده اند: هركس بخواهد در اين عصر مؤمنى را زيارت و ديدار كند كه شياطين تسليم او هستند و به دست وى ايمان مى آورند، مسافرتى به شهر رى نموده و بعد از زيارت حضرت عبدالعظيم آقاى بافقى را زيارت كند. گاهى هم اين شعر معروف را مى خواند:
چه خوش بود كه برآيد به يك كرشمه دو كار
زيارت شه عبدالعظيم و ديدن بار

٤ - سيد حسن مدرس :

مدرس نيز از جمله علماى مبارزى بود كه نظير او را كم تر مى توان يافت . اقدامات و مبارزات او در زمان رضاخان بسيار چشمگير بوده است .
او در هنگام نمايندگى در مجلس آن زمان ، به عنوان يك نماينده مسلمان ، داد اسلام خواهى را از آن مجلس كذايى بلند كرد. مخالفان كه نتوانستند او را تحمل كنند؛ و ابتدا با مكر و حيله او را از نمايندگى مجلس حذف و سپس ‍ او را تبعيد نمودند و در آخر نيز به شهادت رساندند.

٥ - حاج آقا نورالله اصفهانى :

ايشان از علماى سرشناس و مشهور آن دوره اصفهان بود كه در سال ١٣٠٦ به همراه جمعى ديگر از روحانيون اصفهان به محدود شدن دامنه اختيارات روحانيون و قانون نظام اجبارى به قم آمده و به اعتراض برخاستند و به دنبال آن علماى ساير شهرها نيز به آنان پيوستند.
در اين جا جادارد به اين نكته اشاره نماييم كه به اصرار امام خمينى قدس ‍ سره - كه در زمان رضاخان از فضلاى قم به شمار مى رفت - حاج شيخ عبدالكريم حائرى تلگرافى به رضاشاه فرستاد و او را از اقدام به كشف حجاب برحذر داشت .
در تبريز دو نفر از علماى معروف يعنى آقا ميرزا صادق آقا و آقا سيد ابوالحسن انگجى به دولت اعتراض نمودند كه بلافاصله دستور تعقيب و دستگيرى آن ها صادر شد و به كردستان تبعيد گرديدند.
در مشهد نيز علماى بزرگ شهر، مانند حاج آقا حسينى قمى ، سيد يونس ‍ اردبيلى و آقازاده و جمعى ديگر جهت مشورت در مورد خلافكارى هاى رضاخان جلساتى تشكيل دادند. (٨٨)
همان گونه كه قبلا بيان شد در يك نگاه ، تمام علما و بلكه تمام طلاب و خدمتگزاران حوزه ، از لحاظ مادى و معنوى در شكوفايى حوزه نقش ‍ داشتند؛ اما علمايى كه در اين جا ذكرى از آنان به ميان آمده ، نقش مؤثرترى داشته اند و به يقين بسيارى از علماى ديگر ناشناخته مانده و نامى از آن ها برده نشده است . خداوند همه آن ها برده نشده است . خداوند همه آن ها را با اولياء الله محشور گرداند.

معرفى كتابخانه بزرگ حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى

كتابخانه حضرت آيه الله مرعشى نجفى از كتابخانه هاى كم نظير و شايد بتوان گفت بى نظير ايران است (امام خمينى قدس سره ٢٤/١٢/٦٧).
كتابخانه حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى ، بزرگ ترين كتابخانه استان قم و يكى از بزرگ ترين كتابخانه هاى ايران و نيز يكى از غنى ترين كتابخانه هاى جهان اسلام از لحاظ كتاب ها، اسناد خطى و چاپى و منابع معتبر و تجهيزات مى باشد. (٨٩)
براى اين كه خوانندگان محترم بتوانند با اين كتابخانه - كه نقش برجسته اى در توسعه تحقيقات علوم دينى در جهان دارد - آشنا شوند، به طور اجمالى به معرفى اين كتابخانه مى پردازيم تا اين گنجينه نفيس بيشتر ظاهر گردد.

تاريخچه فعاليت :

هسته اوليه اين كتابخانه هنگامى كه مؤسس بزرگوار كتابخانه در نجف اشرف به تحصيل اشتغال داشت شكل گرفت ، ايشان نخست فهرستى از كتاب هاى ارزشمند خطى و چاپى كم ياب را كه در كمتر كتابخانه اى يافت مى شد، تهيه نمودند و پس از آن با فروش وسايل شخصى و تحمل گرسنگى و حذف يك وعده غذاى شبانه روز خود و نماز و روزه استيجارى شروع به خريد آن ها كردند و همچنين كتاب هاى ارزشمندى كه از پدرشان به ارث رسيده بود نيز، در تشكيل اين مجموعه بى تاءثير نبود. ايشان در سال ١٣٤٢ ه .ق از عراق به ايران مهاجرت نموده و مجموعه هاى فراهم شده را نيز به ايران انتقال داده و در منزل شخصى خويش به نگاهدارى از آن ها پرداختند و به جمع آورى ديگر نسخه هاى ديگر نفيس نيز همچنان همت گماردند. به علت كمبود جا نخست ٢٧٨ نسخه خطى نفيس را، كه بيشتر به فارسى بودند، در سال ١٣٣٨ ش به كتابخانه دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران اهدا نمودند، سپس شمار بسيارى از نسخه هاى خطى و چاپى ديگر را به كتابخانه هاى بزرگ هديه كردند.
پس از تاءسيس مدرسه مرعشيه در سال ١٣٨٥ هجرى قمرى ، نخست كتابخانه كوچكى در دو اتاق مدرسه مزبور پى افكنده شد. آن گاه در سوم شعبان همان سال ، مطابق با ١٣٤٤ ه .ش ، با انتقال مجموعه اى از كتاب هاى چاپى و بعضى از نسخه هاى خطى به طبقه سوم مدرسه ، كتابخانه جديد گشايش يافت .
با استقبال روز افزون پژوهشگران و محققان ، اين كتابخانه با كمبود جدى فضا مواجه گشت سرانجام در سال ١٣٩٠ ه .ق با خريد هزار متر مربع زمين ، كلنگ بناى كتابخانه بزرگ به دست حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى به زمين زده شد، آن گاه در ١٥ شعبان ١٣٩٤ مصادف با ١٢ شهريور ١٣٥٣ كتابخانه عمومى آيه الله العظمى با بيش از ١٦٠٠٠ جلد كتاب خطى و چاپى افتتاح گرديد و چندى بعد پانصد متر مربع نيز به فضاى كتابخانه ، ضميمه گرديد.
با استقبال بى نظير علاقه مندان بار ديگر، كتابخانه با كمبود فضا روبه رو شد؛ به همين علت حضرت امام خمينى قدس سره طى حكمى در تاريخ ٢٤ اسفند ١٣٦٧ دولت وقت را موظف نمودند كه سريعا نسبت به گسترش ‍ كتابخانه با همكارى و راهنمايى حضرت حجه الاسلام دكتر سيد محمود مرعشى نجفى - متولى و رئيس كتابخانه - اقدام نمايد. در پى اين حكم ، ساختمان قديمى شركت بيمه ايران از سوى دولت به كتابخانه اهدا شد و توليت نيز با خريد زمين هاى اطراف ، مجموع زمينى بالغ بر ٢٤٠٠ متر تهيه گرديد. پس از بررسى نقشه هاى كتابخانه هاى جهان ، مشاوران و متخصصان داخلى و خارجى طرح نهايى را آماده ساختند و آن گاه در ٢٠ ذى الحجه ١٤١٠ / ٢٢ تير ماه ١٣٦٩ نخستين كلنگ ساختمان جديد توسط حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى به زمين زده شد. سرانجام پس از ده سال ساختمان جديد در ٧ طبقه و مجموعا با زيربناى ١٦٠٠٠ متر مربع با مدرن ترين تجهيزات مربوطه آماده بهره بردارى گرديده است . هم اكنون مجموع زيربناى ساختمان قديم و جديد بالغ بر ٢١٠٠٠ مترمربع مى باشد.
در حال حاضر كتابخانه با بيش از چهارصد مركز فرهنگى و كتابخانه هاى جهان ، ارتباط متقابل دارد.

اهداف

بنيانگذار اين كتابخانه ، از جمع آورى ذخاير اسلامى و تاءسيس مركزى بزرگ به منظور گردآورى و استفاده پژوهشگران از آن ذخاير، اهدافى داشتند كه فهرست وار، برخى از آن ها را برمى شماريم :
- ايجاد يك مركز بزرگ فرهنگى - اسلامى بين المللى كه روند توسعه و پيشبرد دستاوردهاى عظيم علمى دانشمندان مسلمان را طى چهارده قرن گذشته بنماياند؛
- گسترش فرهنگ تحقيق و پژوهش در جامعه كه ضرورت آن بيش از هر زمان ديگرى احساس مى شد؛
- آگاهى پژوهشگران از وجود منابع مكتوب گردآورى شده در يك مركز بزرگ و آشنايى بيشتر آنان با ميراث اسلامى كه در علوم و فنون مختلف نگارش يافته ، و نام بسيارى از آن ها در منابع موجود نيامده ، از طريق نگارش ‍ و انتشار و فهرست آن ها:
- گردآورى نسخه هاى خطى نفيس اسلامى و تمركز آن ها در يك مركز بزرگ به منظور جلوگيرى از تاراج اين ثروت ملى كه پيوسته از سوى سوداگران بين المللى از كشورهاى اسلامى خارج مى شد؛
- اولويت دادن به گردآورى نسخه هاى خطى كهن و يا نسخه هاى اصل به خطوط مؤلفان كه از اعتبار و اصالت برخوردارند و تمركز آن ها در يك مركز براى استفاده پژوهشگران ؛
- تهيه و جمع آورى تصوير و ميكروفيلم از نسخه هاى خطى نفيس اسلامى كه در صد سال اخير از ايران و يا كشورهاى اسلامى خارج شده و هم اكنون در كتابخانه هاى ديگر ملل قرار دارد؛ همچنين تمركز آن ها به منظور دستيابى پژوهشگران و بايگانى و نگهدارى از آن ها:
- تحويل اين گنجينه عظيم بشرى به نسل هاى بعدى ؛ تا از فرهنگ سرشار نياكان خود آگاهى يابند و بتوانند در تدوين تاريخ علم از اين ميراث مكتوب ، كه تنها كليد راهيابى به آن است ، استفاده نمايند؛
- حفظ و حراست از ذخاير مكتوب اسلامى كه از لابه لاى حوادث روزگار (از جمله : آتش سوزى ، بى توجهى زمامداران بى كفايت و علم ستيز به ميراث مكتوب ، اوج گيرى و تشديد اختلافات مذهبى و فرقه اى در طول اعصار، سيل و زمين لرزه) به ما رسيده است . نيز بازسازى و ترميم و تهيه ميكروفيلم از آن ها به منظور پيشگيرى از فرسايش بيشتر اين ميراث بشرى .

واحدهاى كتابخانه

اين كتابخانه ، از مراكز، واحدها و بخش هاى مختلفى تشكيل شده است ، كه زير نظر مستقيم توليت و رياست كتابخانه حضرت حجه الاسلام و المسلمين دكتر سيد محمود مرعشى نجفى از آغاز تاءسيس تاكنون انجام وظيفه مى نمايد. اين مراكز، واحدها و بخش ها عبارتند از:
الف - حوزه متولى و رياست :
متشكل از دفتر كار و اتاق هاى ملاقات متولى ، دفتر معاون متولى ، دفتر مسئول واحد خواهران و مسئول دفتر متولى . متولى كتابخانه بالاترين مقام و مسؤ ول كليه امور است .
١ - امور موقوفات وابسته به كتابخانه :
تعدادى ساختمان مسكونى و تجارى در قم ، تهران و اصفهان سال ها قبل از سوى افراد نيكوكار وقف اين كتابخانه گرديده است .
٢ - روابط عمومى و امور بين الملل :
اين بخش داراى مسؤوليت هايى از قبيل هماهنگى و برنامه ريزى ميهمانان و بازديد كنندگان داخلى و خارجى و نيز تهيه و تنظيم اخبار كتابخانه و ارائه آن ، ايجاد ارتباط با مراكز فرهنگى ، تدارك برگزارى همايش ها و نمايشگاه ها، برگزارى اردوها و مسابقات معارف ، نظرسنجى از مراجعان ، تنظيم عملكرد و آمار نامه هاى ماهانه و سالانه و... است .
٣ - تشريفات و استقبال .
٤ - دبيرخانه .
٥ - واحد خواهران .
٦ - مراسلات .
ب - مركز خدمات همگانى :
اين واحد پاسخگوى مراجعان ، اعم از عادى ، متخصص و پژوهشگران خواهر و برادر است . بخش هاى اين مركز به ترتيب عبارتند از:
١ - تالار بزرگ ابن سينا:
براى استفاده عموم مطالعه كنندگان مى باشد.
٢ - تالار ويژه كتاب ها حوزوى .
٣ - تالار خواجه نصير الدين طوسى .
٤ - تالار شيخ مفيد.
٥ - فروشگاه كتاب .
ج - مركز منابع و خدمات ويژه (كانون پژوهش):
اين مركز داراى واحدهايى به شرح زير است :
١ - گنجينه نسخه هاى خطى :
تا پايان اسفند ١٣٧٩ تعداد نسخه هاى خطى كتابخانه شصت هزار عنوان ، مشتمل بر بيش از ٣١٠٠٠٠ مجلد است كه ٦٥ درصد آن به عربى و بقيه به فارسى و اندكى نيز به ديگر زبان ها است . به طور متوسط هر سال در حدود ٥٠٠ تا ٨٠٠ نسخه خطى نفيس گزينش شده به صورت خريدارى و يا اهدايى به اين گنجينه افزوده مى شود.
كهن ترين نسخه بدون تاريخ اين گنجينه در حال حاضر بخشى از قرآن كريم به خط كوفى كهن از اوايل سده دوم و برخى ديگر از سده هاى سوم و چهارم هجرى قمرى است و نيز قديمى ترين نسخه هاى تاريخ دار، دو جزء از قرآن كريم به خط كوفى على بن هلال ، مشهور به ابن بواب است كه در بغداد به سال ٣٩٢ ق / ١٠٠٢ م كتابت نموده است .
اين نسخه ها يكى از غنى ترين گنجينه هاى ارزشمند جهان اسلام به شمار مى آيد. و به خطوط دانشمندان متقدم و متاءخرى چون شيخ طوسى ، محقق حلى ، علامه حلى ، ملاصدرا، ميرداماد، مجلسى و بسيارى ديگر از بزرگان نام آور اسلامى مزين است .
از فهرست نسخه هاى خطى موجود در اين گنجينه تاكنون تعداد سى جلد شامل ١٢٢٠٠ نسخه خطى چاپ و منتشر گرديده و بقيه نيز كه بالغ بر شصت جلد مى شود، به تدريج چاپ خواهد شد.
٢ - گنجينه نسخه هاى عكسى (تصويرى):
مشتمل بر بيش از چهارهزار مجلد كه از نسخه هاى خطى نفيس موجود در كتابخانه هاى خارج از كشور و اندكى نيز از كتابخانه هاى داخلى تهيه شده است .
٣ - گنجينه ميكرو فيلم و ميكرو فيش :
اين گنجينه شامل ميكرو فيلم هايى است كه از حدود دوازده هزار و دويست نسخه خطى نفيس تهيه شده است .
٤ - گنجينه اسناد مكتوب :
در اين گنجينه بيش از صدهزار سند دست نويس از پنج سده قبل تاكنون وجود دارد.
٥ - نمايشگاه دايمى نمونه هايى از نسخه هاى نفيس خطى كتابخانه .
٦ - گنجينه آثار علمى مكتوب و غير مكتوب بنيانگذار كتابخانه .
٧ - گنجينه نسخه هاى چاپى بسيار كهن :
كه سابقه چاپ برخى از آن ها به ٥ سده قبل بالغ مى گردد.
٨ - گنجينه نسخه هاى چاپ سنگى نادر و كمياب .
٩- گنجينه هاى مركزى كتاب هاى چاپى غير لاتين (فارسى ، عربى ، تركى و اردو):
در ٣ طبقه كامل با گنجايش سه ميليون جلد كتاب .
١٠ - گنجينه روزنامه ها و مجلات ادوارى غير لاتين :
در اين گنجينه تاكنون بيش از ٢٥٠٠ عنوان مجله و روزنامه به زبان هاى فارسى ، عربى ، تركى و اردو وجود دارد.
١١ - گنجينه كتاب هاى مرجع و قفسه باز.
١٢ - گنجينه فهارس نسخه هاى خطى اسلامى كتابخانه هاى جهان .
١٣ - گنجينه كتاب هاى چاپى و مجلات و روزنامه هاى لاتين .
١٤ - آرشيو كتاب هاى ممنوعه .
١٥ - گنجينه اطلس ها و نقشه هاى جغرافيايى .
١٦ - گنجينه كتاب هاى چاپى مكرر.
١٧ - تالار بزرگ .
١٨ - بخش ويژه پژوهشگران نسخه هاى خطى و اسناد مكتوب .
١٩ - مركز قم شناسى .
٢٠ - بخش تبارشناسى .
٢١ - بخش فهرست نگارى نسخه هاى خطى كتابخانه .
٢٢ - بخش بررسى و تنظيم و انتشار آثار علمى بنيانگذار كتابخانه .
٢٣ - بخش تصحيح و تحقيق و پژوهش نسخه هاى خطى اسلامى .
د - مركز خدمات پشتيبانى ادارى :
شامل بخش هاى امور مالى ، بخش گزينش و امور كاركنان ، بخش آموزشى ، واحد تعاون و رفاه كاركنان ، واحد بهداشت و درمان ، واحد ورزش و تفريحات سالم ، واحد حمل و نقل و ترابرى و بخش ملاقات با كاركنان كتابخانه است .
ه -مركز خدمات پشتيبانى اجرايى :
اين مركز از ١٨ واحد مختلف تشكيل گرديده است . بدين ترتيب : بخش ‍ خدمات رايانه اى مخابرات و شبكه هاى ارتباط داخلى و پست الكترونيكى اينترنت بخش چاپ و انتشارات ، امور نمايشگاه ها، امور همايش ها، مهمان سرا، رستوران ، مركز تاءمين و تهيه منابع كتابخانه ، بخش لابراتوار، عكس و تصوير، دفتر فنى گروه مشاوران ساختمانى ، دفتر فصلنامه ميراث شهاب ، دفتر تهران ، دفتر ترجمه ، دفتر طرح و برنامه ، امور مربوط به شعبه هاى كتابخانه ، واحد فنى تاءسيسات و مراكز حفاظت و نگهبانى فيزيكى از كتابخانه .
و - مركز پژوهش هاى خدمات فنى كتابدارى و اطلاع رسانى .
ز - مركز حفاظت ذخاير و منابع كتابخانه شامل :
بخش آسيب شناسى ، قرنطينه ، مرمت و بازسازى ، مركز ميكروگرافى ، مركز صحافى و جلد سازى و واحد اعلام و اطفاى حريق .
ح - گنجينه اشياى غير مكتوب .
ط - مركز دايره المعارف كتابخانه هاى جهان :
كه وظيفه تهيه و تدوين تاريخچه كتابخانه هاى بزرگ جهان كه داراى مخطوطات اسلامى مى باشند بر عهده دارد و در نظر است در چندين مجلد به زبان هاى فارسى ، عربى و انگليسى چاپ و منتشر گردد.
برگزيده اى از زندگانى حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى
حال كه با مختصرى از كتابخانه حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره آشنا شديم جاى آن دارد كه با گوشه اى از زندگانى پر خير و بركت اين عالم ربانى نيز آشنا شديم ؛ بنابراين به صورت فشرده و مختصر به شرح زندگانى ايشان مى پردازيم .
آيه الله العظمى مرعشى نجفى در روز پنجشنبه ٢٠ صفر ١٣١٥ در نجف اشرف ، شهر علم و كمال و پايگاه ولايت و امامت ، در خانواده تقوا و فضيلت دانش و معنويت ، پا بر دايره هستى نهاد. نام پدر ايشان آيه الله سيد شمس الدين محمود حسينى مرعشى نجفى است ، آيه الله العظمى نجفى با ٣٣ واسطه به حضرت امام سجاد عليه السلام مى رسند.
نخستين كلماتى كه در خارج از محيط خانوادگى به او تلقين گرديد، جمله هوالفتاح العليم بود. سپس پدر بزرگوارش او را به حرم مطهر و روضه منوره حضرت امير المؤ منين عليه السلام برد و در مقابل ضريح آن حضرت ، خمير مايه تمامى علوم و معارف بشرى ، يعنى حروف الفبا را به او ياد داد و در همان حرم مطهر او را مفتخر به عمامه و لباس روحانيت ساخت .
ايشان را يكى از پراستادترين چهره هاى معاصر دانسته اند؛ زيرا ايشان از محضر اساتيد بسيارى برخوردار شده اند؛ به طورى كه در سن ٢٧ سالگى در اثر كوشش هاى خستگى ناپذير و مستمرشان ، در شمار علما و فقها قرار گرفتند. ايشان از تلاش ها، كوشش ها و جديت هاى تحصيلى خود چنين ياد كرده است :
هيچ گاه در سنين جوانى به دنبال تمايلات نفسانى نرفتم . هميشه در پى تحصيل علم بودم . به صورتى كه شبانه روز بيش از چند ساعت نمى خوابيدم و هر كجا نشانى از استاد يا عالمى و يا جلسه درس مفيدى مى يافتم ، لحظه اى در رفتن به نزد آن استاد عالم و جلسه درس درنگ نمى كردم .
آيه الله العظمى مرعشى در طول عمر با بركت خود موفق به دريافت بيش از چهار صد اجازه روايتى و تعدادى اجازه اجتهاد گرديد كه اجازات كتبى ايشان نزديك به يكصد و پنجاه و اجازه و فقيه شفاهى است و به همت فرزند ايشان آقاى سيد محمود مرعشى نجفى اين اجازات در دو جلد به نام المسلسلات چاپ و منتشر گرديده است .
معظم له در ٢١ محرم الحرام ١٣٤٢ از نجف اشرف به قصد زيارت حضرت على به موسى الرضا عليه السلام به مشهد مقدس مشرف شدند و با علماى اين شهر ديدار و از كتابخانه آستان قدس رضوى بازديد كردند؛ سپس راهى تهران شدند و در دوازدهم شعيان ١٣٤٣ به منظور زيارت حضرت فاطمه معصومه - سلام الله عليها - به شهر عالم پرور قم سفر نمودند و به امر و درخواست حضرت آيه الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس ‍ حوزه علميه قم در اين شهر رحل اقامت افكندند و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى درس آيه الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى ، آيه الله مير سيد على يثربى كاشانى و حاج ميرزا على اكبر مدرس يزدى ، (معروف به حكيم الهى) و ديگر دانشمندان شركت كردند.
ايشان از زمان ورود به قم ، تلاشى پيگير در راه استحكام پايه هاى حوزه نوپايى كه آيه الله حائرى تاءسيس كرده بود، همگام با ايشان آغاز كرد و در اين تلاش تا آخر عمر با بركت ايشان ادامه داشت .
پس از رجلت آيه الله حائرى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه ، كوشش ‍ فراوانى كردند و با آيات سه گانه ، آيه الله حجت ، آيه الله صدر و آيه الله خوانسارى ، همكارى نزديكى در نگهبانى و حفظ و حراست از اين سنگر علم و فضيلت داشته اند.
آيه الله العظمى مرعشى ، پس از رحلت آيه الله بروجردى در سال ١٣٨٠ قمرى جزء معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره حوزه علميه قم شركت نمود.
در مدت ٧٠ سال تدريس ، شاگردان گران قدرى همچون آيه الله شهيد مطهرى ، شهيد مفتح ، شهيد بهشتى ، آقا مصطفى خمينى ، محمود مرعشى و بسيارى ديگر تربيت نمودند.
بيش از ١٥٠ كتاب و رساله ، حاصل عمر پربركت ايشان است . كتاب هايى مانند تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى كه تاكنون ٣٦ جلد آن چاپ شده و در سال ١٣٧٣ شمسى كتاب سال شناخته شد؛ و مشجرات آن رسول الله الاكرم صلى الله عليه و آله كه يكى از آثار بزرگ و گران بها در علم انساب به شمار مى رود. خدمات فرهنگى و اجتماعى ايشان شامل تاءسيس مدارسى همچون مهديه ، مؤمنيه ، شهابيه و مرعشيه و... مى باشد. همچنين ايشان در زمينه تاءسيس مساجد، بيمارستان ها و كتابخانه ها تلاش هاى پيگيرى داشته اند.
مبارزات سياسى و سجاياى اخلاقى ايشان مانند علاقه خاص به خاندان عصمت و طهارت و خصوصا حضرت امام حسين عليه السلام جاى بحث جداگانه اى است كه در اين مقوله نمى گنجد.
ايشان داراى هشت فرزند (چهار پسر و چهار دختر) مى باشند كه هم اكنون حجه الاسلام والمسلمين دكتر حاج سيد محمود مرعشى نجفى متولى كتابخانه مى باشند.
ايشان در روز چهارشنبه هفتم ماه صفر ١٤١١ ه .ق برابر با هفتم شهريور ١٣٦٩، در سن ٩٦ سالگى ، پس از اقامه آخرين نماز جماعت در صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و بازگشت به منزل ، گرفتار حمله قلبى شده و جان پرثمر خود را تقديم جانان نمود.
پيكر مطهر ايشان پس از مراسم غسل ، كفن ، در حسينيه ايشان گذاشته شد و طبق وصيت شان مراسم خاصى همچون وداع سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليه السلام با اهل بيت طاهرش خوانده شد و مراسم تدفين نيز طبق وصيت ايشان انجام شد.
پيكر مطهر ايشان در كنار كتابخانه عمومى معظم له دفن گرديد؛ زيرا ايشان فرموده بودند كه : ميل دارم در كنار كتابخانه عمومى ، زير پاى افرادى دفن شوم كه به دنبال مطالعه علوم آل محمد صلى الله عليه و آله به اين كتابخانه مى آيند. (٩٠)

بخش دوم : حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها

بيان نمودن شخصيت و فضايل حضرت فاطمه معصومه عليها السلام كارى است بس دشوار و گاهى اوقات غير ممكن ؛ چرا كه از ما تمجيد و ستايش از كسى شناخت دقيق او مى باشد و اين افراد كسانى نيستند جز اولياء و ائمه اطهار عليهم السلام و به خصوص حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام كه ما هم در قسمتى از اين بخش با نقل احاديثى به ستايش ‍ ايشان - كه كارى لازم و ضرورى است - مى پردازيم .
در قسمتى ديگر به چگونگى عزيمت حضرت فاطمه معصومه عليه السلام از مدينه به قم و محل دفن ايشان و اطلاعاتى كوتاه از تاريخچه حرم مطهر بى بى دو عالم و نيز برخى از كرامات ايشان اشاره شده است .

شخصيت و فضايل حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

شاهزاده معظمه و بانوى مكرمه ، مهين دخت هفتمين خورشيد آسمان امامت ، حضرت باب الحوائج موسى بن جعفر عليه السلام به ستودگى صفات و روحانيت و عبادت و بزرگى منزلت و تقوى ممتاز بود.
به تعبير مرحوم سپهر (نويسنده ناسخ التواريخ)، حضرت وليه الله و صفيه ، خاتون خلق جهان و ناموس خداوند عالميان ، عابده زاهده متقيه ، عارفه كامله مستوره ، مخدره معصومه ، فاطمه دختر امام موسى كاظم عليه السلام را مقامى عالى و منزلتى متعالى و شاءنى رفيع و مكانى منبع است كه خداوندش عطا فرموده است . مزار كثيرالانوارش در مدينه المؤمنين ، قم است و حرمش ملجاء (٩١) زائرين و تمام مسلمين و مؤمنين و محل اجابت دعوات و بروز كرامات و خوارق عادات ، ثواب زيارتش چون اجر و مزد زيارت ، ائمه هدى عليهم السلام با بهشت برين معادل است . (٩٢)
ثقه الاسلام و المحدثين مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى نويسد: دختران حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بر حسب آنچه به ما رسيده است ، افضل آن ها سيده جليله ، فاطمه بنت امام موسى عليه السلام معروف به حضرت معصومه عليه السلام مى باشد كه مزار شريفش در قم و داراى قبله عاليه و ضريح و صحن هاى متعدد و خدمه بسيار و موقوفات و روشنى چشم اهل قم و ملاذ و معاذ (٩٣) عامه خلق است
در هر سال جماعت بسيارى از شهرهاى دور، تعب و رنج سفر بر خود مى خرند تا زيارت آن معظمه كسب فيض نمايند.
در فضيلتش همين بس كه چندين سال پيش از آن كه از مادر متولد شود حضرت صادق عليه السلام هنگامى كه شهر قم را به فضيلت اهميت ياد نمود، از مقام و منزلت او خبر داد:
قال الصادق عليه السلام :
ان لله حرما و هو مكه و لرسوله حرما و هو المدينه ، و لامير المؤمنين حرما و هو الكوفه و لنا حرما و هو قم ، و ستدفن فيها امراه من ولدى تسمى فاطمه ، من زارها وجبت له الجنه (قال عليه السلام ذلك و لم تحمل بموسى امه) (٩٤)
امام صادق عليه السلام فرمودند:
خدا داراى حرمى است كه آن مكه است و پيامبرش هم حرمى دارد كه مدينه است و اميرالمؤمنين هم حرمى دارد كه كوفه است و ما هم داراى حرمى هستيم كه قم است و به زودى بانويى از فرزندان من آن جا دفن مى شود كه نامش فاطمه است ، هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى شود (امام صادق عليه السلام هنگامى اين جمله را فرمود كه هنوز مادر امام موسى بن جعفر به او حامله نشده بود).
و نيز از امام جواد عليه السلام در فضيلت زيارت اين بانوى مكرمه نقل شده است كه :
عن ابن الرضا عليه السلام قال :
من زار عمتى بقم فله الجنه . (٩٥)
از امام جواد عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند او اهل بهشت است .

چگونگى عزيمت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از مدينه به قم

در سال دويست هجرى ، ماءمون حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام را از مدينه به مرو دعوت كرد تا ايشان را وليعهد خود قرار دهد. آن حضرت به مرو آمد و ضمن جريان هاى مفصلى كه در كتاب هاى اخبار و تاريخ ذكر شده ، با شرايطى وليعهدى ماءمون را پذيرفت يا ناچار شد بپذيرد.
تقريبا يك سال گذشت و ظاهرا در اين مدت ، اطلاع زيادى از آن حضرت به خاندانش در مدينه نرسيده بود. فاطمه معصومه عليها السلام خواهر وى براى اطلاع از حال برادر در سال ٢٠١ از مدينه به خراسان حركت كرد؛ ولى چون به ساوه رسيد از وجود قم در نزديكى ساوه اطلاع پيدا كرد. به همين جهت پرسيد تا قم چند فرسنگ فاصله است ؟ گفتند: ده فرسنگ . به خادم مخصوص خود فرمود تا وى را به قم كه مى دانست مركز شيعه است ، ببرد.
سخن درست اين است كه خبر ورود فاطمه به ساوه و حركت او به سوى قم ، به مردم قم رسيد آل سعد اشعرى بر اين توافق كردند كه از او درخواست نمايند كه به قم بيايد. از بين آن ها موسى بن خزرج بيرون آمد و به شرف ملازمت ستى فاطمه رسيد؛ زمام نافه او را گرفت و به طرف شهر كشيد و به سراى خود فرود آمد. (٩٦)

محل فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام يا ستى (٩٧) فاطمه در قم

خانه موسى بن خزرج كه محل فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است در آن روز در منتهااليه جنوب غربى شهر قم بود و امروز جاى آن مشخص است .
يكى از محله هاى قديمى قم امروز به نام ميدان مير است ؛ ولى هنگام ورود حضرت فاطمه معصومه عليه السلام همان طور كه گفته شد در منتهااليه جنوب غربى بوده است ؛ زيرا شهر قم از روى آثار و اطلاعى كه هنوز باقى است درست در شمال شرقى شهر فعلى قرار داشته و به تدريج به طرف غرب و جنوب كشيده شده است و محله درخت پير به نام سر بازار و در ميان شهر بوده است .
امروزه در محله ميدان مير، محلى است به نام ستيه كه مسجد و مدرسه اى در اطراف آن ساخته اند و از زمان هاى قديم ، سينه به سينه رسيده است كه اين مكان جاى فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است و مى دانيم كه مردم قم به حضرت فاطمه معصومه ، ستى فاطمه مى گفته اند و در تاريخ قم ، در چند مورد كلمه ستى فاطمه آمده است .
اقامت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قم هفده روز بود و پس از اين مدت ، از دنيا رحلت فرمودند. آن حضرت را غسل دادند و كفن كردند و موسى بن خزرج پيكر مطهر او را در زمينى كه در باغى به نام باغ بابلان داشت ، دفن كرد.
صاحب تاريخ قم گويد: فاطمه را بعد از غسل و كفن به مقبره بابلان بر كنار سردابى كه براى او ترتيب داده بودند حاضر كردند. از كلمه مقبره بابلان معلوم مى شود كه در آن جا قبرستانى بوده است ؛ اما احتمال دارد كه آن جا قبرستان خانوادگى بوده است . (٩٨)
براى دفن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام آل سعد با هم گفتگو كردند كه چه كسى لياقت دارد داخل سرداب شده و بدن مبارك او را دفن كند، پس از توافق آن ها، بنا شد كه خادمشان كه مردى سالمند و صالح و شايسته به نام قادر بود حاضر شود تا ايشان را دفن نمايند؛ اما در اين هنگام مشاهده كردند كه دو سوار نقاب دار با شتاب و عجله از طرف ريگزار نمايان شدند. آن دو سوار پس از نزديك شدن به آن جنازه معظم ، پياده شدند و بر بدن مطهر نماز خواندند و سپس داخل سردابى كه براى آن بى بى آماده كرده بودند، شدند و بدن شريفش را به خاك سپردند و بيرون آمدند.
پس از آن سوار شدند و رفتند تا از نظرها پنهان شدند و كسى آن ها را نشناخت .
آيا آن دو سوار، دو سيد جوانان بهشت ، امام حسن و امام حسين عليهم السلام بودند يا حضرت موسى بن جعفر و امام هشتم عليهم السلام بودند؟ يا افراد ديگرى بودند؟ به هر حال موسى بن خزرج از بوريا و حصير سقفى بر روى قبر مطهر قرار داد تا آن كه زينب دختر امام جواد عليه السلام بر روى قبر شريف وى قبه اى بنا نهاد و سپس عده اى از دختران حضرت زهرا عليهاالسلام و فرزندان امام رضا عليه السلام در بقعه حضرت معصومه عليهاالسلام مدفون گرديدند.

مخدرات مدفون در داخل حرم

در داخل حرم مطهر و در زير گنبد علاوه بر حضرت معصومه عليه السلام پنج تن از مخدرات آرميده اند كه عبارتند از:
١ - ميمونه ، دختر موسى مبرقع و نوه حضرت امام جواد عليه السلام .
٢ - ام محمد، دختر موسى مبرقع و نوه حضرت امام جواد عليه السلام .
٣ - ام قاسم ، دختر على كوكپى .
٤ - ام اسحاق ، جاريه محمد فرزند موسى مبرقع .
٥ - ام حبيب ، جاريه ابوعلى ، نوه حضرت امام رضا عليه السلام .
طبق گزارش تاريخ قم ، در قرن سوم هجرى دو قبه به جاى گنبد فعلى بود كه قبه اول بر فراز قبر مطهر حضرت معصومه عليها السلام و قبور ام محمد و ام اسحاق قرار داشت و قبه دوم بر فراز قبور ام حبيب ، ام اسحاق و ميمونه قرار گرفته بود. (٩٩)
البته قبور ديگرى نيز در مقبره بابلان بوده است و امروزه اثرى از آن ها نيست . اين قبور عبارتند از:
١ - قبر ابوالحسن ، حسين بن الحسين بن جعفر بن محمد بن اسماعيل بن امام جعفر صادق عليه السلام .
٢ - حمزه بن احمد بن اسماعيل بن محمد بن عبدالله بن الباهر بن امام زين العابدين عليه السلام .
٣ - ديگر فرزند ابو جعفر بن حمزه .
٤ - و پسر ديگرش ابوالقاسم على بن محمد بن حمزه .
٥ - على بن حمزه برادر محمد بن حمزه .
٦ - ابو على احمد بن محمد بن على بن عمر بن امام زين العابدين عليه السلام .
٧ - محمد بن احمد بن على بن محمد بن على بن عمر بن امام زين العابدين عليه السلام .
٨ - ديگر، قبر پسر دبگر او ابو محمد حسن بن احمد.
٩- قبر ابو على احمد بن حسن بن احمد.
به جز علما، شهدا و بزرگان دين و مذهب كه در حرم مطهر مدفون هستند، عده اى از پادشاهان نيز دفن گرديده اند؛ زيرا به مناسبت احاديثى كه درباره فضيلت خاك قم روايت شده ، از قرن ها قبل ، حمل اموات به اين شهر و دفن در خاك آن معمول بوده است .
به طور كلى حمل جنازه به مشاهد معتبر از قرن سوم به بعد وجود داشته و تقريبا در هيچ شهرى به اندازه قم ، اجساد علما و پادشاهان و رجال دفن نشده است و هيچ شهرى مانند قم داراى قبرستان هاى متعدد و بزرگ نبوده است .
از پادشاهان صفويه چهار تن در قم مدفون هستند:
- شاه عباس دوم كه بقعه او در طرف جنوب غربى حرم حضرت معصومه عليها السلام و وصل به آن مى باشد.
- شاه صفى كه قبر او در رواق جنوبى حرم واقع است .
- شاه سليمان .
- شاه سلطان حسين كه بقعه اين دو در وسط بناى جديد مسجد بالا سر مى باشد. از پادشاهان قاجاريه فتحعلى شاه در قم مدفون است و بقعه او كه آن را در زمان حياتش تهيه كرده بود در شمال غربى صحن كهنه ، پشت مدرسه فيضيه مى باشد.
از شاهزادگان صفويه ، نزديك هفتاد نفر كه به دست افغان ها كشته شدند در سردابه بزرگى كه مقبره خانوادگى صفويه بود، در زير صحن موزه (سابق) مدفون شده اند.
ديگر محمد شاه پدر ناصر ادين شاه است و بقعه او در همين صحن در طرف جنوب غربى و در حد فاصل ميان صحن و مسجد اعظم مى باشد.
از شاهزادگان و رجال زمان قاجار، عده زيادى در قم مدفون هستند و بسيارى از خاندان هاى معروف آن زمان در صحن هاى قم بقعه مخصوص به خود دارند كه به نام خود صاحب بقعه است ؛ مانند بقعه اتابك ، بقعه مستوفى ، بقعه قوام السلطنه و وثوق الدوله ، بقعه قائم مقام (ميرزا عبدالرحيم ترك)، بقعه حاجب الدوله ، بقعه حاج معين بوشهرى ، بقعه نظام الدوله و بقعه سعدالسلطنه . (١٠٠)
لازم به ذكر است ، هدف از نام بردن پادشاهان و مكان دفن آن ها، صرفا جهت اطلاعات عمومى و تاريخى است و هيچ نشانى از تاءييد آن ها، به علت تدفين آن ها در حرم مطهر وجود ندارد.

اطلاعات كوتاه از تاريخچه حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام (١٠١)

١ - پس از دفن كريمه اهل بيت ، موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر قبر شريفش قرار داد.
٢ - آن گاه زينب دختر امام جواد عليه السلام قبه اى از آجر بر فراز آن بنا كرد.
٣ - در سال ٤١٣ هجرى حرم مطهر با كاشى هاى نفيس مزين شد.
٤ - در سال ٥٢٩ گنبد جديدى توسط يكى از زنان بلند همت به نام شاه بيگم بنا گرديد.
٥ - در سال ٩٢٥ شاه اسماعيل صفوى ايوان شمالى را ساخت .
شاه طهماسب براى توليت آستانه مير سيد حبيب الله ، پسر مير سيد حسين خاتم المجتهدين را كه اصل و نژاد او از جبل عامل بود، از اصفهان دعوت كرد.
٦ - در سال ١٠٧٧ شاه صفى اول ، صحن زنانه را ساخت .
٧ - در سال ١٢١٨ فتحعلى شاه ، گنبد را طلا نمود و در آن سال روى گنبد با ١٢٠٠٠ خشت طلا مزين گرديد.
٨ - در سال ١٢٣٦ مسجد بالا سر بنا شد.
٩- ضريح نقره اى به سال ١٢٧٥ ساخته شد.
١٠ - ماءذنه هاى ايوان طلا به سال ١٢٨٥ بنا گرديد.
١١ - اين ماءذنه ها به سال ١٣٠١ تذهبب شد.
١٢ - در خاتم روضه مطهره به سال ١٢٩٢ ساخته شد.
١٣ - در اواخر قرن سيزدهم هجرى شالوده و بنيان صحن جديد به وسيله آقا ابراهيم امين السلطان ، ريخته شد و ساختمان آن را پسرش ميرزا على اصغر خان اتابك در سال ١٣٠٣ به پايان رسانيد.
معمار اين ساختمان زيبا، استاد حسن معروف است كه بناى تيمچه بزرگ - كه به طور يقين از بناهاى كم نظير مى باشد - و نيز طاق مسجد سپهسالار در تهران از آثار اوست .
١٤ - در نقره اى حرم مطهر به سال ١٣٠٦ ساخته شد.
اكنون در حرم مطهر تغييرات جزئى و جديدى صورت مى گيرد كه البته كافى نيست و گسترش حرم مطهر، بايد در اولويت كار قرار گيرد؛ زيرا اكنون ، هم جمعيت نسبت به گذشته رشد فراوان داشته و هم شيفتگان و علاقه مندان اين خاندان نسبت به گذشته بيشتر شده است ، و فضاى بهتر و بيشترى را مى طلبد.


۴
حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

حضرت فاطمه معصومه عليها السلام قبل از حضرت رضا عليه السلام از دنيا رفته است .

وفات حضرت معصومه عليها السلام بنابر نوشته تاريخ قم ، در سال ٢٠١ و سال شهادت حضرت رضا عليه السلام سال ٢٠٣ ه .ق بوده است . (١٠٢)
علامه مجلسى از بعضى از كتب زيارات ، از على بن ابراهيم ، از پدرش ، از سعد، از على بن موسى الرضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمودند: اى سعد، ما در شهر قم قبرى داريم . سعد پرسيد: آيا مقصود قبر فاطمه بنت موسى عليه السلام است ؟ حضرت فرمودند: آرى ، هر كس به شناختن حق او، وى را زيارت كند، بهشت براى آن فرد واجب مى شود. سپس زيارت نامه اى از قول آن حضرت براى فاطمه معصومه عليها السلام ذكر كرده است كه در كتاب مفاتيح الجنان موجود است . (١٠٣)
عن ابن الرضا عليه السلام قال :
من زار عمتى بقم فله الجنه . (١٠٤)
از امام جواد عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند، او اهل بهشت است .
لازم به ذكر است كه در ميان امامزادگان ، تنها حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است كه زيارت او از امامى نقل شده و آن امام حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام مى باشد.
و نيز حضرت فاطمه معصومه عليها السلام داراى همسرى نبوده است ؛ زيرا مؤلف تاريخ قم مى گويد: به من رسيده است كه رضائيه ، دختران خود را به شوهر نمى دادند؛ زيرا كسى كه همسر و كفو ايشان باشد نمى يافتند و موسى بن جعفر عليه السلام را بيست و يك دختر بوده است و از اين جهت هيچ يك از ايشان به شوهر نداده است .
از مدت عمر حضرت معصومه عليها السلام اطلاعات دقيقى در دست نمى باشد جز اين كه مسلما از بيست و سه سال كمتر نبوده است ؛ زيرا بنا بر نوشته تاريخ قم و كشف الغمه و ديگر كتب اخبار، حضرت موسى به جعفر عليه السلام پدر حضرت معصومه در سال ١٧٩ هجرى به دستور هارون الرشيد گرفتار شد و تا آخر عمر در زندان بود و وفات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام هم همان طور كه قبلا بيان گرديد در سال دويست و يك هجرى اتفاق افتاد و اين فاصله كه در حدود بيست و سه سال است ، حداقل عمر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است .

القاب حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

به غير از معصومه و كريمه اهلبيت ديگر القاب ايشان عبارتند از:
١ - طاهره ٢ - حميده ٣ - بره ٤ - رشيده ٥ - تقيه ٦ - نقيه ٧ - رضيه ٨ - مرضيه ٩- سيده ١٠ - اخت الرضا (١٠٥) ١١ - صديقه ١٢ - سيده النساء العالمين .
همچنين بايد بدانيم مادر گرامى حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نجمه خاتون ، مادر بزرگوار امام رضا عليه السلام است . نجمه خاتون از بانوان با فضيلت و از مخدرات كم نظير تاريخ بوده است .
براى او ده نام در كتاب هاى تاريخ نقل شده است كه عبارتند از:
١ - نجمه (ستاره) ٢ - ام البنين (مادر پسران) ٣ - تكنم (يكى از نام هاى زمزم) ٤ - طاهره ٥ - خيزران مرسيه (بسيار لطبف و انعطاف پذير) ٦ - اءروى (آب فراوان و خوشگوار، صاحب انديشه و تفكر) ٧ - سكن (كسى كه همه اعضاى خانواده به او پناه برند.) ٨ - سمانه (طالب فزونى در شرف و مال و منال) ٩- شقراء (بانويى سيمين تنى كه چهره نورانى ، ديدگانى نافذ و گونه هاى سرخ و گلگون داشته باشد.) ١٠ - صقر (تابش خورشيد، باز شكارى ، شيره عسل ، گونه اى كه از خرما و انگور فرو ريزد.) (١٠٦)
محل ولادت فاطمه معصومه عليها السلام مدينه منوره و تاريخ ولادت ايشان ، اول ذيقعده الحرام ١٧٣ ه .ق بوده است البته در سال وفات آن حضرت اختلافى وجود ندارد و همان طور كه بيان شد ٢٠١ هجرى بوده است ، اما از ماه و روز وفات آن حضرت اطلاعى در دست نيست . در برخى از كتاب ها دوازدهم ربيع الثانى و در برخى از كتاب ها دهم ربيع الثانى نقل شده است ؛ اما چند سالى است كه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام از دهم تا دوازدهم ربيع الثانى را مراسم عزادارى بر پا نموده و به عنوان ايام معصوميه نام گذارى كرده است .

جريان مسافرت و ورود حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به قم

عصمت حق دخت شاه انس و جان
عفت يزدان و خاتون جهان
دختر موسى بن جعفر فاطمه
حضرت معصومه خاتون همه
شد برون از خانه و شهر و ديار
سوى ارض اقدس قم بست بار
بهر قم طى كرد راه دور را
در عقب بگذاشت كوه طور را
از مدينه سوى قم پيمود راه
تا كند در ارض اقدس جايگاه
حضرت معصومه چون بيمار شد
شهر ساوج تب به جسمش بار شد
بود آن بى بى چو دولت خواه قم
جستجو كرد از قم و از راه قم
امر كرد آن برج عصمت را قمر
بر شتر بندند محمل زودتر
ارض قم را واقعا تجليل كرد
بهر رفتن سوى قم تعجيل كرد
به به از شهزادگان با وقار
به به از آن راه و مركوب و سوار
اهل قم را از صغير و از كبير
گونيا آمد دو صد عيد غدير
پير و برنا سوى محمل تاختند
مقصد و مقصود خود را يافتند
گرد محمل از يمين و از يسار
جمله را جان بر كف از بهر نثار
ز اهل قم همچون كنيزان و غلام
بر فلك شد نعره هاى السلام
السلام اى دخت ختم المرسلين !
آمدى خوش آمدى صد آفرين !
آفرين اى دختر شير خدا!
بقعه زهرا تو را صد مرحبا!
موسى خزرج براى افتخار
نافه را بگرفت اندر كف ، مهار
سوى منزل گاه خود آن خوش ضمير
نافه را آورد تا ميدان مير
حضرت معصومه آن بحر كمال
شد برون از برج محمل با جلال
شام قم از نور رويش روز شد
روز قم به از دو صد نوروز شد
شانزده روز آن پيمبر را سليل
بود در آن شهر بيمار و عليل
روز هفده آن جوان نامراد
پاى اندر جنت اماءوى نهاد
در نمازش اشعريين بالتمام
جمع گرديدند با صد احترام
نعش بر دوش و پريشان كرد موى
سوى باغ بابلان كردند روى
وقت دفن جسم پاك فاطمه
حمله را بگرفت بيم و واهمه
كين بود ناموس خلاق زمن
كيست بنهد دست خود بر اين كفن ؟!
بود قادر نام شيخى نيك خو
اهل قم گفتند لايق هست او
چون كه او باشد تقى و مؤتمن
بايدى او دفن سازد اين بدن
ناگهان از دور گردى شد پديد
دو سوار از سمت ريگستان رسيد
آن دو تن معصومه را با عز و ناز
دفن بنمودند و برگشتند باز
ليك اندر كربلا از ظلم و كين
بد سه روز عريان تن سلطان دين (١٠٧)

حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام در قم

درباره عبور حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام از قم ، هنگام رفتن به مرو بنا به دعوت ماءمون ، در بيشتر ماءخذ اشاره شده است ؛ اما شواهد و مداركى ، آمدن آن حضرت به قم را تاءييد مى كند.
١ - اكنون در قم ، محله اى به نام شاه خراسان واقع در خيابان آذر، جنب ٤٥ مترى عمار ياسر، وجود داريد (البته قبلا كوچه اى بود و هنگام احداث خيابان آذر، جزء خيابان شده ؛ ولى هنوز نام اين محل باقى است) و نيز مسجدى هم ، به همين نام در اين محل وجود دارد كه در سال هاى اخير آن را تجديد بنا نمودند.
٢ - در همين محل ، مدرسه اى است با بركت ، به نام مدرسه رضويه كه مردم قم ، از زمان هاى قديم معتقد بوده اند كه در هنگام ورود حضرت امام رضا عليه السلام به اين شهر، در همين محل ، نزول اجلال فرمودند و از چاهى كه هم اكنون در مدرسه رضويه است آب نوشيدند و غسل كردند و وضو ساختند و بعضى نيز معتقدند كه اين چاه را خود حضرت احداث نمودند. به هر حال اين شواهد از طريق مردم ، سينه به سينه نقل شده تا به ما رسيده است .
٣ - همچنين در كتاب مفاتيح الجنان (در قسمت سفر امام رضا عليه السلام به خراسان) نقل شده : كه از طريق كوفه به بغداد و از آن جا به قم آمد، اهل قم به پيشباز آن حضرت آمدند و با هم مخاصمه مى كردند در باب ضيافت آن حضرت ؛ و هر كسى مايل بود كه آن بزرگوار بر او وارد شود. حضرت فرمودند كه شتر من ماءمور است ؛ يعنى هر كجا فرود آمد، من آنجا وارد مى شوم . پس آن شتر آمد تا در يك خانه خوابيد و صاحب آن خانه ، شب آن روز در خواب ديده بود كه حضرت امام رضا عليه السلام فردا ميهمان او خواهد بود. پس چندى نگذشت كه آن محل ، مقام رفيعى يافت و در زمان ما، مدرسه معموره است .
در اين جا ذكر اين نكته مهم به نظر مى رسد كه بر تمام مسلمانان جهان ، به خصوص مردم ايران و بالاخص مردم قم لازم است هرچند مدت يك بار، حضرت امام رضا عليه السلام را در خراسان و خواهر گرامى اش حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قم را زيارت نموده و از آن دو بزرگوار در كارهايشان استمداد بجويند؛ زيرا بركت و عزت ايران و جهان در سايه اين بزرگواران است .
بعضى از بزرگان ، پس از وفات به خواب عده اى از افراد آمده اند و چنين بيان داشته اند كه به تعداد زيارتى كه ما در زمان حيات از امام رضا عليه السلام به جا آورديم ، به همان تعداد به ديدار ما آمده اند و همچنين در احاديثى پاداش زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام را كه با معرفت انجام گيرد، بهشت بر شمرده اند.

تاءثير دفن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در وضع قم

به دليل موقعيت ممتاز حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در ميان ديگر امامزادگان ، مدفون شدن وى در قم وضع اين شهر را به كلى تغيير داد. برخى از اين تغييرات عبارتند از :
١ - شهر قم به تدريج از شمال شرقى ، به جنوب غربى كه محل دفن آن حضرت بود كشيده شد؛ به طورى كه حرم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام كه در فاصله اى از شهر قرار داشت ، امروزه در مركز شهر قرار گرفته است .
٢ - توجه پادشاهان و امرا و نيز گروه هاى مختلف مردم به اين شهر بيشتر شد و عده بسيارى از مردم به قم مهاجرت كردند؛ به طورى كه هم اكنون شهر قم يكى از مهاجر پذيرترين شهرهايى مى باشد كه از اقصى نقاط كشور و حتى از ديگر كشورها، به اين شهر روى مى آورند.
٣ - قم ، موقعيت مذهبى خاصى به خود گرفت و در واقع مركز روحانيت شيعه شد؛ به طورى كه عده اى از بزرگترين علماى شيعه در آن اقامت داشته و يا از آن برخاسته اند.
٤ - در هر سال هزاران نفر از مردم داخل و يا خارج كشور جهت زيارت به اين شهر مقدس سفر مى كنند و حتى عده اى از توريست ها نيز جهت بازديد از شهر و حرم حضرت معصومه عليها السلام و مناظر زيباى آن (ايوان هاى طلا، آينه كارى و كاشى كارى) به اين شهر روى مى آورند. (١٠٨)

كرامات (١٠٩) حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

حضرت فاطمه معصومه عليها السلام تاكنون داراى كرامت هاى بسيار زيادى بوده است كه اگر بخواهيم آن ها را جمع آورى نماييم چندين كتاب خواهد شد. بسيارى از كرامت هاى اين بانوى دو عالم ثبت و ضبط نگرديده است ؛ زيرا ممكن است بعضى از افراد متوجه آن كرامت بى بى شده باشند؛ مثلا مشكل روحى و روانى داشته اند؛ آن مشكل حل شده است و با برخى از افراد مايل نيستند كه مردم از وضعيت آنان و يا از جريان شفا گرفتنشان آگاهى يابند.
اما برخى از كرامت هاى اين بانوى دو جهان با تاريخ و سند معتبر ثبت و سپس انتشار يافته است . در كتاب كريمه اهل بيت عليهم السلام نوشته آقاى على اكبر مهدى پور يكصد كرامت از حضرت معصومه عليها السلام به چاپ رسيده است كه كتابى بسيار زيبا و پند آموز است و ما تنها به دو كرامت از اين كتاب عينا اشاره مى نماييم و به خوانندگان توصيه مى كنيم تا كتاب مورد نظر را مطالعه بفرمايند.

كرامت اول

پس از فرو پاشى نظام منحط كمونيستى و گشوده شدن راه آذربايجان شوروى به ايرانيان و بالعكس ، گروهى از مسؤولين حوزه علميه قم به آذربايجان مى روند تا عده اى از جوانان مستعد را انتخاب كنند و به حوزه علميه قم آورده ، با متد (١١٠) مناسبى آنان را آموزش دهند تا به آذربايجان برگشته ، خلاء فرهنگى شيعيان آن سامان را كه در مدت سيطره ظالمانه كمونيست ها پديد آمده ، در حد توان پر كنند.
در نخجوان نوجوانى به نام حمزه داوطلب اعزام به قم مى شود؛ ولى مسؤولين از پذيرش او پوزش مى طلبند؛ زيرا يكى از شرايط گزينش ، نداشتن نقص عضو بود و يكى از ديدگان حمزه معيوب بود و به چشم مى خورد و طبعا در رغبت مردم نسبت به يك سخنگوى مذهبى ، داشتن چنين عضوى اثر منفى دارد.
حمزه گريه فراوان مى كند كه چرا من با داشتن استعداد و علاقه سرشار از اين سعادت محروم شوم ، پدرش نيز اصرار مى كند كه او را بپذيرند تا اثر روحى نامطلوبى بر افكار او نگذارد. مسؤولان بر خلاف شرط پذيرش ، تحت تاءثير عواطف انسانى او را مى پذيرند و همراه بيش از يكصد نفر از جوانان داوطلب او را به ايران مى آورند.
در تهران از اين جوانان پر شور آذربايجان مراسم استقبال با شكوهى به عمل مى آيد. از طرف صداوسيما و ديگر نهادها و ارگان ها عكس و فيلم فراوان برداشته مى شود. يكى از فيلمبرداران طبق شيوه نكوهيده برخى به اصطلاح هنرمندان ، همه اش دوربين را متوجه چشم برآمده حمزه مى كند و ده ها بار در ضمن مراسم استقبال ، چشم معيوب حمزه را آگرانديسمان (١١١) مى كند.
هنگامى كه اين جوانان داوطلب به حوزه علميه قم مى آيند و در يكى از مدارس قم اسكان مى يابند يك حلقه از آن فيلم به سرپرست مدرسه داده مى شود تا در آرشيو مدرسه نگهدارى شود. سرپرست مدرسه يك روز براى تنوع و سرگرمى اين جوانان به دور از وطن ، اين فيلم را در سالن مدرسه به نمايش مى گذارد.
هر بار كه دوربين به طرف چشم حمزه نشانه مى رود شليك خنده از هم شاگردى هاى حمزه كه نوعا كم سن و سالند، بلند مى شود.
در اين جلسه ، حمزه بسيار احساس حقارت مى كند و ديگر زندگى در نظرش ‍ بى ارزش مى شود. حمزه تصميم مى گيرد كه رخت سفر بربندد و به وطن خود برگردد، زيرا پس از اين جلسه او همه جا تحقير خواهد شد و هر يك از بچه ها با ديدن او لبخند تلخى خواهد زد.
بنابراين حمزه به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام مشرف مى شود و با دلى شكسته ، اشك فراوان مى ريزد و عرضه مى دارد:
اى دختر باب الحوائج ، من صدها فرسنگ راه آمدم كه در زير سايه شما درس بخوانم و مبلغ مذهبى شوم ؛ ولى نمى توانم اين همه تحقير را تحمل كنم و ناگزيرم به شهر و وطن خود باز گردم و از نعمت مجاورت حرم شما محروم شوم
حمزه عقده دلش را در پيشگاه كريمه اهل بيت باز مى كند و براى هميشه از حضرت معصومه عليها السلام خداحافظى مى كند. چون از حرم بيرون مى آيد با يكى از هم كلاسيهايش روبرو مى شود، به او سلام مى كند، او به عنوان ناشناس سلام او را عليك مى گويد. حمزه او را با نامش صدا مى كند، او بر مى گردد و به سيماى حمزه خيره مى شود و مى گويد: حمزه تويى ؟ حمزه مى گويد: بلى ، مگر چطور؟ او مى گويد: پس چشم تو چه شد؟
تازه حمزه متوجه مى شود كه از عنايات حضرت معصومه عليها السلام چشم معيوبش شفا يافته ، او ديگر نه تنها تحقير نخواهد شد؛ بلكه به عنوان فرد سعادتمندى كه مورد عنايت حضرت معصومه عليها السلام قرار گرفته ، پيش چشم همگان عزيز خواهد بود و هنگامى كه به آذربايجان سفر كند. يكى از معجزات خاندان عصمت و طهارت در آن ديار خواهد بود؛ به ويژه در ميان خويشان و آشنايان خود كه او را به چشم معيوب ديده بودند.
حمزه فعلا يكى از محصلين حوزه علميه قم است ، در مجالس و محافل شركت مى كند، با يك دنيا شور و شعف سرگذشت خودش را بيان مى كند، از كريمه اهل بيت شكر بى پايان ابراز مى دارد و درود بى كرانش را بر آستانش نثار مى كند. (١١٢)

كرامت دوم (١١٣)

همچنين از كتاب كريمه اهل بيت نقل شده است كه مؤلف كتاب داستان هاى شگفت ، از شخصى به نام آقاى ابوالقاسم عبدالحسينى كه در آن ايام پليس موزه حضرت معصومه عليها السلام بود، نقل مى كند كه گفت :
در زمانى كه متفقين در ايران بودند و محموله هاى خود را از راه جنوب به شوروى مى بردند، من در راه آهن خدمت مى كردم . در اثر تصادف با كاميون حامل سنگ ، يك پاى من زير چرخ كاميون رفت . مرا به بيمارستان فاطمى شهرستان قم بردند و زير نظر دكتر مدرسى بسترى شدم . مدت پنجاه روز در آن جا بسترى بودم و پايم ورم كرده بود و در تمام مدت شبانه روز يك لحظه از شدت درد آرام نداشتم و به طور مداوم از شدت درد ناله مى كردم و فرياد مى كشيدم و همه اتاق ها و سالن هاى بيمارستان از ناله و فرياد من در اذيت بودند. در اين مدت من همواره به حضرت زهرا، حضرت زينب و حضرت معصومه - سلام الله عليهن - متوسل بودم و مادرم مرتب به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام مى رفت و توسل پيدا مى كرد. يك كودك سيزده چهارده ساله اى نيز در كنار من بسترى بود كه به پايش گلوله اصابت كرده بود و پدرش كارگر بود.
حال او از من بدتر بود، زيرا محل جراحت او تبديل به خوره و جذام شده بود و آقايان اطبا از او قطع اميد كرده بودند، چند روزى در حال احتضار بود، فقط گاهى صداى ضعيفى از او شنيده مى شد. هر وقت پرستارها مى آمدند، مى پرسيدند: تمام نكرده است ؟
من هم رفته رفته از بهبودى خود، نااميد شدم ديگر طاقت تحمل درد را نداشتم و لذا شب پنجاهم مقدارى سم تهيه كرده ، زير بالش خود نهادم و با خود گفتم : اگر امشب هم خوب نشدم ، خودم را راحت مى كنم .
هنگامى كه مادرم به ديدنم آمد به او گفتم : اگر امشب شفاى مرا از حضرت معصومه عليها السلام گرفتى فبها، والا صبح جنازه مرا روى تختواب خواهى ديد.
مادرم با وضع پريشان بيمارستان را به قصد حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام ترك كرد. شب لحظاتى مرا خواب گرفت ، در عالم رؤ يا ديدم سه بانوى مجلله از پنجره اى كه به فضاى بيمارستان باز مى شد، وارد اتاق من شدند. از كيفيت ورود و تواضع آنان در حق يكديگر، اين طور فهميدم كه اولى حضرت زهرا، دومى حضرت زينب كبرى و سومى حضرت معصومه - سلام الله عليهن - مى باشند. اين سه بانوى بزرگوار مستقيم به طرف تخت آن كودك رفتند و به رديف كنار تخت او ايستادند. حضرت زهرا عليها السلام به او فرمودند: بلند شو گفت : نمى توانم فرمودند: بلند شو گفت : نمى توانم فرمودند: بلند شو، تو خوب شدى .
در همان عالم رؤ يا ديدم كه آن بچه بلند شد و ننشست . من انتظار داشتم كه پس از آن همه توسل اين بزرگواران به من هم عنايتى فرمايند، ولى اصلا به طرف من توجه نفرمودند. در همان اثنا بيدار شدم و بسيار ناراحت شدم دست بردم زير بالش كه آن سم را بردارم و خود را راحت كنم .
يك لحظه با خود انديشيدم كه نبايد عجله كنم ؛ زيرا اين سه بانوى بزرگوار در اين اتاق قدم نهاده اند، امكان ندارد كه تشريف فرمايى آنان در حال من بى تاءثير باشد؛ لذا دست نگه داشتم و آرام دست خود را روى پايم نهادم ديدم درد نمى كند آهسته پايم را حركت دادم ، ديدم به راحتى حركت مى كند فهميدم كه من نيز از بركت قدوم آن مخدرات شفا يافتم .
صبح ، هنگامى كه پرستارها آمدند بچه خوابيده بود، خيال كردند كه تمام كرده است ، پرسيدند:
از بچه چه خبر؟ گفتم : خوب شده است ، گفتند: يعنى چه ؟
گفتم : مطمئن باشيد. بچه خوب شده ، ولى بيدارش نكنيد.
هنگامى كه بچه بيدار شد، دكترها آمدند و با كمال تعجب ديدند كه زخمش ‍ التيام يافته ، حتى از جاى زخم هم هيچ نشانى نمانده است .
پرستارها آمدند كه طبق معمول پاى مرا پانسمان كنند، چون باند را برداشتند با كمال تعجب ديدند كه هيچ زخم و جراحتى در پاى من نيست ، پايم به كلى خوب شده ، ورم پايم فروكش كرده و فاصله زيادى بين پا و پنبه ها ايجاد شده است .
مادرم از حرم آمد، چشمانش از زيادى گريه ورم كرده بود، پرسيد: چگونه هستى ؟ نخواستم بگويم شفا يافته ام ، زيرا ممكن بود از شدت خوشحالى قالب تهى كند و لذا گفتم : بهتر هستم ، برو عصايى بياور كه برويم منزل ، البته نيازى به عصا نداشتم به طرف منزل رفتيم و بعدها جريان را براى مادرم نقل كردم ؛ اما در بيمارستان هنگامى كه دكترها و پرستارها وضع من و بچه را مشاهده كردند غوغا به پا كردند، صداى گريه و صلوات بيمارستان را پر كرده بود.

بخش سوم : مساجد تاريخى قم

شهر مقدس قم ، به دليل سابقه تاريخى آن داراى آثار و امكنه باستانى و تاريخى فراوانى است كه مى توان به آسانى قدمت اين شهر را با توجه به آن ها تشخيص داد. نمونه بارز آن ، مساجد تاريخى با سوابق كهن مى باشد. كه هم اكنون در اين شهر مقدس ، پس از ساليان طولانى ، همچنان محكم و پابرجا باقى مانده اند و شگفتى و تعجب انسان را بر مى انگيزند. از جمله اين مساجد ( كه در اين كتاب به آن ها اشاره شده است) مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام مسجد جامع ، مسجد مقدس جمكران و برخى مساجد، ديگر است كه سعى شده تمام مطالب كتاب به خصوص اين بخش ، همراه با اسناد و شواهد، معتبر ارائه گردد تا جامع و متقن باشد.
بنابراين با توجه به توضيحات فوق ، از مطالعه كنندگان محترم تقاضا مى نماييم ، تا اين قسمت را به دقت مطالعه نموده تا ابهامات موجود (درباره تاريخچه اين مساجد) برطرف شود. شايان ذكر است كه در اين قسمت سعى شده ، قبل از پرداختن به تاريخچه اين مساجد مطالبى در مورد جايگاه و اهميت مساجد، آداب و احكام آن ها اهميت نماز و ويژگى هاى امام جماعت و نيز خادمين مساجد و پاره اى مطالب ديگر، بيان شود.

مساجد

مقدمه :

انما يعمر مساجد الله من امن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوه و اتى الزكوه و لم يخش الا الله فعسى اولئك ان يكونوا من المهتدين (١١٤)
جز اين نيست كه آباد مى كند مساجد خدا را آن كه ايمان آورده است به خدا و روز بازپسين و به پا داشته است نماز را و پرداخته زكات را و به جز خدا از كس ديگر نترسيده است ، پس اميد است كه آنان از هدايت شدگان باشند.
مسجد النبى مركز سياست اسلام بوده است و ثقل قدرت اسلامى . (١١٥)
در صدر اسلام ، هر وقت مسلمين مى خواستند به جنگ عزيمت كنند، از مساجد تجهيز مى شدند و هر وقت كه كار مهمى داشتند در مساجد آن را مطرح ساخته و درباره مسائل سياسى به بحث و گفتگو مى نشستند. (١١٦)
در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى داريم . لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از مساجد كه دژهاى محكم اسلامند زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پيش برند. (١١٧)
يكى از علل پيروزى انقلاب اسلامى ايران و سهولت اين پيروزى لااقل اين بود كه مردم به مساجد اقبال پيدا كردند، جوان ها مساجد را پر كردند، علماى اعلام ، مساجد را به عنوان يك مركزى براى تعليم ، حركت ، آگاهى ، نهضت ، افشاى اسرار زمامداران فاسد و خود فروخته رژيم طاغوت در دوره مشروطيت هم همينجور بوده است . دوره ملى شدن صنعت نفت هم تا حدودى همينجور بود. زمان انقلاب نيز كه اين به حد اعلا رسيد، مساجد را بايد ملت ايران مغتنم بشمارند، پايگاه معرفت و روشن بينى و روشنگرى و استقامت ملى به حساب بياورند. (١١٨)
مقدمه مساجد را با آيه اى از قرآن و فرمايشات رهبر كبير انقلاب اسلامى ، امام خمينى قدس سره و مقام معظم رهبرى آغاز نموديم و مطالب خود را متبرك نموديم و چندان شايسته نيست كه سخنى بالاتر از آن ها گفته شود، زيرا اگر با دقت به آن ها نگريسته شود حق مطلب به خوبى ادا شده است ؛ بنابراين موضوعات ديگرى كه از اين پس بيان خواهد شد، درباره مسائل مربوط به نماز، تاريخچه بعضى از مساجد تاريخى و معروف قم خواهد بود كه به صورت جداگانه ، بحث خواهد شد.

ويژگى هاى مسجد نمونه

هرگه نامى از مسجد به ميان مى آيد، اذهان اغلب مردم ، متوجه نماز و قرآن و امثال اين گونه عبادات مى شود و غالبا چنين تصور مى شود كه مسجد منحصر به همين اعمال عبادى است ، در صورتى كه مسجد مكانى براى عبادات و اطاعت خالصانه خداوند است كه البته اين عبادت و اطاعت مى تواند شامل موارد ذيل باشد و اگر مسجدى داراى چنين خصوصياتى بود از آن مى توان به عنوان مسجد نمونه ياد كرد:
١ - ايجاد زمينه مناسب جهت حضور مردم و به خصوص جوانان در مسجد:
زيرا مساجد مخصوص افراد سالخورده و ناتوانى كه دستشان از همه جا كوتاه شده و مكان ديگرى را جز مسجد نمى شناسند نيست بلكه بايد مساجد به گونه اى باشد كه جوانان جهت حضور در آن لحظه شمارى كنند.
براى اين كار مى توان وضعيت نظافت و پاكيزگى مساجد را به نحو احسن تغيير داد و برنامه هاى متنوع مشروعى در مسجد پياده نمود تا زمينه حضور آنان را هموار سازيم .
٢ - انجام جلسات رسمى سخنرانى و نيز جلسات پرسش و پاسخ با مسؤولين در مسجد: زيرا در مسجد پيامبر نيز اين گونه جلسات تشكيل مى شد.
٣ - تشكيل جلسات دينى و معارف اسلامى مانند: آموزش قرآن ، احكام ، اعتقادات و اخلاقيات .
٤ - تشكيل كلاس هاى آموزشى و درسى مانند: كلاس هاى آموزش خانواده و كلاس هاى نهضت سواد آموزى .
٥ - تشكيل جلسات هنرى مانند: خطاطى ، طراحى ، سرود و...
٦ - ايجاد كتابخانه و يا سالن مطالعه در هر مسجد: زيرا مسجد تنها مكان قرائت قرآن و مفاتيح الجنان نيست ؛ بلكه مطالعه و قرائت ساير كتاب هاى مذهبى مانند: نهج البلاغه و كتاب هاى علمى و تاريخى امرى بسيار اساسى و مهم است ؛ بنابراين لازم است هنگام تاءسيس ساختمان مسجد، مكان مناسبى براى كتابخانه و سالن مطالعه اختصاص يابد.
٧ - انجام امور تعاونى در مساجد مانند: جمع آورى كمك براى نيازمندان ، پرداخت وام ، اعطاى خدمات درمانى ، اقدامات براى تسهيل ازدواج جوانان ، برنامه ريزى براى عيادت از بيماران و...
٨ - پرورش نيروهاى متعهد براى اداره امور جامعه اسلامى :
با برنامه ريزى دقيق ائمه جماعات مساجد و رعايت حال جوانان از طرف مردم و مشاركت جوانان در برنامه هاى مساجد مى توان به اين امر مهم دست يافت .
بنابراين مى توان گفت اين مسجد است كه در فضاى قدس و طهارت و شكوفايى علمى ، فرهنگى و تربيتى خود، بذر ايمان ، آگاهى و روشن بينى را در جان و دل جوانان حق جو مى پرورد.
٩- مسجد مكانى جهت اعزام رزمندگان به جبهه هاى حق عليه باطل و پشتيبانى از آنان : در صدر اسلام نيز هنگامى كه مسلمين قصد عزيمت به جنگ داشتند از مساجد تجهيز مى شدند.
١٠ - مكانى جهت حمايت از خانواده هاى عزيز ايثارگران و شهدا و جانبازان و آزادگان : با تشكيل ستادهايى از اين خانواده هاى عزيز در مساجد مى توان به مشكلات آنان رسيدگى بهترى انجام داد. (١١٩)
بنابراين مسجد مكانى براى اجراى امور عبادى ، تربيتى ، فرهنگى ، اجتماعى ، سياسى و نظامى و نيز مكانى جهت انسجام و پيوستگى نيروهاى انقلابى و متعهد است .

نمودهاى مسجد در فرهنگ اسلامى

الف - مسجد نخستين پايگاه عبادى - سياسى در جامعه اسلامى

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از هجرت به منظور تشكيل جامعه اسلامى و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام ، رسما دولت اسلامى را در اين شهر بنيان نهاد. طبيعى است كه ايجاد چنين دولتى ، پرداختن به امورى نوين ، بنياد مؤسسات و طرح مسائل جديد را ضرورى مى نمود كه از جمله آن ها تاءسيس نهادى اجتماعى جهت تجمع نيروها، و مركزى براى رسيدگى به مسائل مردمى و تبيين سياست اسلام بود.
بر اين اساس ، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مسجد را به عنوان نخستين پايگاه و مجتمع مسلمانان براى پرداختن به چنين امورى برگزيد. پس آن حضرت ، زمينى خريدارى نموده و بناى مسجد آغاز شد.
رسول خدا همراه با مهاجرين و انصار به عنوان يك حركت بنيادين اجتماعى به ساختن مسجد پرداختند و در اثر كوشش و اهتمام ايشان ، ساختن مسجد در مدت كوتاهى به انجام رسيد.
مسجدى بسيار ساده و بى پيرايه بود، زمينش از ريگ ، ديوارهايش از خشت ، منبرش درخت بنى و سقفش از شاخ و برگ درختان ؛ اما چون جايگاه عبادت و نيايش رسول خدا صلى الله عليه و آله و مؤمنان راستينش ‍ بود، فضايش آكنده از معنويت ، خلوص ، صفا، صميميت ، ايمان و عشق به پروردگار بود.
مسجد نه تنها به عنوان جايگاه اصلى اجتماع مؤمنان براى برگزارى مراسم عبادى مورد استفاده بود، بلكه كانون معارف و احكام اسلامى ، مركز جهاد تبليغى و ارشادى ، قرارگاه سياسى و اداره دولت نيز به شمار مى رفت . بدين ترتيب ، مسجد در آن روزگار از نظر عملكرد يك نهاد با چندين نقش بوده است .

ب - مسجد به عنوان نخستين كانون عبادى

اهتمام خاص رسول خدا به برگزارى نماز جماعت در مسجد، سبب مى شد كه همه مسلمانان در شبانه روز پنج بار براى شركت در اين آيين عبادى - سياسى در مسجد حضور يابند و با برپايى صفوفى منظم همه با هم به عبادت خدا بپردازند.
بديهى است ، چنين اجتماع و گردهمايى كه در آن كوچك و بزرگ ، ضعيف و نيرومند، فقير و غنى در كنار يكديگر به نماز مى ايستادند، تا چه حد نفاق ها، كينه ها، بدبينى ها و بدخواهى ها و همچنين اختلافات طبقاتى را از ميان مى برد و جاى خود را به مهر و صفا و برادرى و برابرى و مى داد و تا چه اندازه اين صفوف به هم فشرده مؤمنان سبب ايجاد وحشت و هراس در دل هاى منافقان و ديگر مخالفان آيين نوين مى شد.

ج - مسجد نخستين جايگاه دانش

زمانى اسلام در جزيره العرب ظهور كرد كه جهل و بى خبرى ، بخش ‍ گسترده اى از جهان آن روز را فراگرفته بود و امواج ظلمت حتى محيطهاى نيمه درخشان را سخت مى كوبيد، حجاز كه به مهبط وحى مفتخر شد، چنان در شرك ، خرقه پرستى و سنت هاى زشت جاهلى غوطه ور بود كه چيزى به نام دانش و آگاهى در آن محيط مفهومى نداشت .
اما با پيدايش زمينه اى كه اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد، دانش و تحصيل و آگاهى در ميان پيروان اين آيين ، رواج يافت و همچون فريضه اى دينى و واجبى عينى شد.
در پرتو اين مكتب ، مساجد كه جايگاه هاى اصلى عبادت بودند به عنوان نخستين كانون هاى دانش مورد استفاده قرار گرفتند و قرآن نيز به صورت اول كتاب و متن آموزشى مسلمانان درآمد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مسجد بزرگ مدينه را پايگاه اصلى علوم و معارف اسلامى قرار داد و خود به عنوان نخستين معلم ، در اين دانشگاه اسلامى ، عرب آن روزگار را براى كسب دانش در يك حلقه به گرد وجود خود فرا خواندند و در پرتو آيات قرآن كريم و افاضات آموزنده خويش به تعليم و تربيت ايشان پرداختند.
به اين ترتيب ، مسجد به عنوان نخستين پايگاه علمى در جامعه نوخاسته اسلامى رسالت خود را در انتشار علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامى آغاز و رد اين زمينه نقش بسيار مؤ ثرى را ايفا كرد. با گذشت زمان به تدريج موجبات علمى آن فراهم شد و همواره مسير رشد و ترقى را پيمود، بدين سان كه تا صده چهارم هجرى به عنوان مهم ترين جايگاه دانش در جهان اسلامى همچنان فعال بود.

د - مسجد به عنوان نخستين نهاد سياسى در جامعه اسلامى

از آن جا كه در حكومت اسلامى ، ميان مقامات مسؤ ول و توده هاى مردم جدايى نيست و مسلمانان مى توانند بر مسير و جهت گيرى هاى حكومت و بر روند امور جامعه نظارت كنند و موضع خود را در مسائل سياسى به طور آشكار اعلام نمايند و با ارائه برنامه ها، طرح ها و پيشنهادات سازنده حكومت را يارى دهند، بر اين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، پس از بنيان گذارى نظام نوين اسلامى در مدينه به منظور دخالت مسلمانان در شيوه حكومت و آگاه ساختن آنان با اهداف سياسى اسلام ، مسجد را كه مركز عمومى و محل تجمع مسلمانان براى اداى فرايض دينى بود، به عنوان پايگه حكومت و نهاد سياسى اسلام برگزيدند.
در اين جا به چند نمونه از فعاليت هايى كه در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و بعد از ايشان در مسجد صورت مى گرفت اشاره مى نماييم .
فعاليتهاى قضايى ، فصل خصومات ، اجراى حدود بر بزهكاران ، حبس و تاءديب ايشان ، معرفى خليفه ، مراسم بيعت با وى ، عزل و نصب استانداران و ديگر كارگزاران و مسؤ ولان مملكتى ، نشست هاى مشورتى ، تحريص و ترغيب مسلمانان براى جهاد با كفار، اعزام نيرو به جبهه هاى نبرد، همگى در مسجد صورت مى گرفت .
به اين ترتيب ، مسجد از آغاز حيات سياسى اش در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله تا اوايل عصر عباسى ، مركز همه فعاليت هاى سياسى نهضت جهانى اسلام به شمار مى رفت . همچنين مى توان از مسجد به عنوان نخستين پايگاه تبليغاتى و مركز خدمات اجتماعى نام برد. (١٢٠)

آداب مسجد

امام صادق عليه السلام فرمودند: چون به مسجد رسى ، بايد بدانى كه بارگاه پادشاه عظيمى را قصد كرده اى ، پادشاهى كه بر بساطش به جز پاكان و پاكيزگان قدم نمى گذارند و به جز صديقان به كسى اجازه همنشينى با او داده نمى شود، پس در قدم نهادن بر بساط خدمتش بايد هيبتى تو را فرا گيرد همچون هيبت پادشاه ؛ زيرا خطر بزرگى تو را تهديد مى كند و اگر غفلت ورزيدى ، پس بدان كه او بر هر چه مشيتش تعلق بگيرد، تواناست كه با تو عدل رفتار كند و يا فضيلتش شامل حال تو شود؛ پس اگر عطف توجهى به تو فرمايد، اطاعت اندك تو را با فضل و رحمتش مى پذيرد و پاداش فراوان بر آن اطاعت تو عنايت مى فرمايد و اگر از راه عدل ، آن صدق و اخلاصى را كه مستحق است از تو خواستار شود، تو را محجوب ساخته و اطاعت را هر چند فراوان باشد، رد خواهد كرد. پس او هر چه را كه بخواهد، مى كند. تو بايد به ناتوانى و تقصير و شكستگى و نيازمنديت در پيشگاه او اعتراف كنى زيرا تو براى عبادت و انس گرفتن با او روى آورده اى ؛ پس اسرار خود را با او در ميان بگذار و بايد بدانى كه رازهاى پنهان و آشكار همه خلق ، بر او پنهان هيچ نيست و همچون فقيرترين بندگان در پيشگاهش باش و دلت را از هر آنچه تو را مشغول كرده و از پروردگارت محجوب ساخته ، تهى كن ؛ زيرا او ز پاك تر و خالص تر تو را نمى پذيرد. (١٢١)

بهداشت مساجد

مساجد، به شكل شايسته اى غبار رويى شود و خدمت به مسجد كارى مردمى و همگانى شمرده شود. (١٢٢)

دهه آخر ماه معظم شعبان به عنوان دهه بهداشت مساجد

يكى از برنامه هاى مفيد و ارزنده پس از پيروزى انقلاب اسلامى ، اهميت دادن به مساجد و مساءله بهداشت آن است . اكنون چند سالى است كه مسؤولين ذيربط، اقدام به غبار روبى مساجد در زمانى معين و تشويق مردم به اين امر خير و خداپسندانه نموده اند.
براى استمرار و تحقق اين عمل ارزنده ، تذكر چند نكته لازم به نظر مى آيد:
١ - هدف از بهداشت مساجد تنها نظافت ظواهر آن ، مانند: تميز كردن فرش ها و شيشه ها و... نمى باشد؛ بلكه اگر مسجد نياز به بازسازى و تعمير داشت ، مسؤولين ذى ربط، امكانات رفاهى و مالى آن را فراهم نمايند تا مسجد از جلوه اى تميز و مرتب برخوردار گردد.
٢ - مسجد بايد يكى از زيباترين مكان ها گردد، چه اشكالى دارد كه در مساجدها چندين گلدان گل ، فرش هاى تميز، مفاتيح و قرآن هاى سالم و... وجود داشته باشد و هميشه بوى عطر و گلاب از آن برخيزد تا نسل جوان ما، با رغبت بيشترى به مساجد روى آورند؛ بنابراين كارهايى از اين قبيل نيز بايد جزء بهداشت مساجد قرار گيرند.
٣ - لازم است اين نكته مهم به مردم تفهيم گردد كه تنها دهه آخر ماه شعبان ، مخصوص نظافت مساجد نيست ؛ بلكه بايد در تمام ايام سال كار نظافت و پاكيزگى مساجد انجام پذيرد و اگر اين دهه را به اين امر اختصاص داده اند، يك اعلام عمومى و همگانى براى بسيج توده هاى مردم در زمانى معين به انجام اين كار و ادامه در روزها و ماه هاى ديگر سال بوده است .
٤ - اگر مسجد داراى ظاهرى تميز و زيبا باشد، اما طرز برخورد مردم با جوانان مناسب نباشد و با امام جماعت سرحال و شادابى نداشته باشد و يا خادمين مناسبى نداشته باشد، يقينا جوانان به حضور در اين گونه مساجد تمايل كمترى نشان خواهند داد.
بهرحال جاى آن دارد كه از مسؤولين ، به خصوص سازمان تبليغات اسلامى و اداره اوقاف تقدير و تشكر و موفقيت آنان را در انجام وظايف ديگر از خداوند درخواست نماييم و نيز بايد از مردم هميشه در صحنه و فعال و انقلابى ايران اسلامى كه هميشه در امور خير سهم مهمى داشته اند تشكر شود و ان شاء الله در آينده اى نه چندان دور شاهد همكارى بيشتر مردم و مسؤولين در رونق بخشيدن به مساجد و بازسازى و آبادانى آن ها باشيم .
چون بهداشت مساجد در اين جا مطرح گرديد به يك مساءله شرعى نيز در اين مورد اشاره مى شود.
نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل مسجد حرام است و هر كس ‍ بفهمد كه نجس شده است بايد فورا نجاست آن را برطرف كند و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس ‍ شود نجاستش را برطرف نمايند، مگر آن كه واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد. (١٢٣)

خادمين مساجد چگونه بايد باشند؟

مسجد نخستين پايگاه عبادى است كه مردم شبانه روز پنج نوبت ، با حضور در آن در آيين عبادى - سياسى (نماز جماعت) شركت مى نمايند؛ علاوه بر اين ، مراسم عزادارى نيز در مساجد برگزار مى شود؛ بنابراين مى توان گفت كه مسجد يكى از پرتجمع ترين اماكن عبادى است كه مردم هميشه در آن حضورى دائم دارند.
بديهى است در چنين مكان عبادى - سياسى ، نظافت و پاكيزگى ، اهميت به سزايى دارد. براى امر نظافت مسجد، فرد يا افرادى محترم و زحمت كش ، به نام خدام يا خادمين مسجد وجود دارند كه به نوبه خود كارشان ارزنده و داراى اهميت است .
در اين جا در مورد نحوه گزينش خادمين تذكر چند نكته لازم است .
١ - در حال حاضر رسم مساجد ما چنين است كه خادمين آن معمولا افرادى پير و سالخورده و غالبا ناتوان كه دستشان از همه جا كوتاه شده و يا از اداره يا سازمانى بازنشست شده اند به عنوان خادم مسجد معين و استخدام مى شوند (البته استثنا نيز وجود دارد).
مسلما آنچه در امر نظافت مسجد نقش عمده اى دارد، وجود خادمانى نيرومند مى باشد كه متاءسفانه اين امر مهم در مساجد كمتر به چشم مى خورد.
شايد يكى از دلايل اين موضوع ، كم بودن حقوق خادمين است كه معمولا افراد جوان كمتر رغبت مى كنند با اين حقوق كم در مسجد كار كنند و يا تصور مى كنند كه خادم مسجد حتما بايد فردى پير و مسن باشد؛
بنابراين بر مردم و مسؤولين محترم لازم است كه در اين باره برنامه ريزى اصولى و مدونى نمايند و همانند ادارات و سازمان ها، افراد جوان و پر تحرك را با حقوق مكفى استخدام نمايند و شرح وظايفشان را نيز بيان دارند؛ زيرا كار خادم مسجد فقط نظافت مسجد و روشن و خاموش كردن چراغ هاى آن نيست ؛ بلكه خادم بايستى علاوه بر اين ها، از نظر تميزى ، نظافت و برخورد با مردم باشد. الگو و راهنماى آنان اين امر در جذب جوانان بسيار مؤثر است .
٢ - در انتخاب خادم يا خادمين ، اخلاق و طرز برخورد او با مردم و خوشرويى و خوش خلقى بايد اولين و مهم ترين ملاك گزينش او باشد.
معمولا ديده مى شود كه خادمين به علت سالخوردگى كم حوصله شده و آن چنان كه شايسته است با اخلاقشان نمى توانند مردم و جوانان را جذب نمايند. (البته بيان اين مساءله به معناى توهين به ساحت مقدس اين عزيزان زحمت كش نيست ؛ بلكه راه حلى براى حضور بيشتر مردم در مساجد مى باشد؛ وگرنه بسيارى از خادمين ما داراى خلق و خويى خداپسندانه هستند.)
٣ - همان گونه كه بيان شد حقوق خادمين بايد طورى باشد كه بتوانند با آن امرار معاش نموده و شغل ديگرى نداشته باشند.
بنابراين از آن جا كه مساجد زير نظر اداره اوقاف و امور خيريه است حقوق اين عزيزان نيز از آن جا تاءمين شود تا بتوانند با ذوق و شور بيشترى فعاليت نمايند. (زيرا ديده شده كه برخى از خدام بين نمازها تقاضاى حقوق و وجهى از مردم مى نمايند كه اين كار پسنديده اى نيست و شايد لطمه اى به شخصيت آنان وارد شود).
٤ - بايد سعى شود كه مرتب ترين و تميزترين شخص به عنوان خادم مسجد انتخاب شود؛ زيرا اين مساءله معمولا در بين مردم جا افتاده است كه تا نامى از خادم برده مى شود تصورشان اين است كه او فردى سالخورده و ناتوان و داراى لباس هاى مندرس و فرسوده است كه ان شاء الله در آينده اى نزديك اذهان و تصورات مردم از خادم به عنوان يكى از تميزترين و مرتب ترين فرد تغيير خواهد نمود و مسلما اين كار با نحوه گزينش خادم و برخوردار بودن او از حقوقى مكفى رابطه نزديكى دارد.
٥ - خصوصيات ديگرى كه مى توان براى يك خادم برشمرد راستگويى و تدين اوست ؛ زيرا آنان در اماكنى فعاليت مى نمايند كه كانون عبادت است و لازم است افرادى كه مشغول كار در اين اماكن مقدس هستند متقى و متدين باشند.
٦ - در مساجد بزرگ ، خادمان بيشترى لازم است ؛ بنابراين مسجد بايد با استخدام چند خادم در شيفت هاى مختلف ، اداره شود تا خادمين محترم دچار خستگى نشوند.
٧ - از آن جا كه مسجد براى عبادت است و عبادت تنها در نماز خلاصه نمى شود، بلكه كل زندگى يك مؤمن عبادت است ، بنابراين لازم است كه مساجد از حدود يك ساعت قبل از اذان صبح تا ساعاتى بعد از نماز مغرب و عشا باز باشد تا مردم بتوانند از اين مكان مقدس براى برگزارى كلاس هاى احكام ، قرآن ، اعتقادات و... انجام فعاليت هاى فرهنگى و نظامى و نيز براى انجام امور خيريه به خوبى استفاده نمايند؛ بنابراين وجود خادمانى فعال ضرورى به نظر مى رسد. البته نكات ديگرى نيز در نحوه گزينش خادمين محترم وجود دارد؛ اما جهت اختصار، از آن پرهيز نموده و نكات اساسى را يادآور شديم .
در اين جا مجددا تذكر اين نكته ضرورى و لازم به نظر مى آيد كه اعمال اين گونه فعاليت ها و اجراى روش هاى مذكور ميسر نيست مگر با همكارى متقابل مردم و مسؤولين تا ان شاء الله در آينده اى نزديك شاهد مساجدى آباد و زيبا و مملو از جمعيت باشيم .


۵
معمارى مساجد

معمارى مساجد

آغاز هنر اسلامى ، در مساجد بود كه با حمايت و نظارت مسلمانان بالنده شد. مساجد نخستين ، ساختمان هاى معمولى بودند كه فقط براى نماز و وعظ برپا مى شدند و تمايلى به استحكام در معمارى آن ها نبود. در آغاز مساجد بسيار ساده بود؛ زيرا هر نوگرايى كه در مساجد پديد مى آمد در معرض انتقاد شديد قرار مى گرفت . هنگامى كه اسلام منتشر شد و قدرتش ‍ به بسيارى از شهرها امتداد يافت ، عرب با نژادهاى غير عربى در آميخت . اين امر موجب گسترش افق هنر در ديدگان مسلمانان شد و به فضل اين آميختگى توانستند با درنگ در مرزهاى ترسيمى از جانب دين نمودارهاى جديدى از نمونه برتر هنر خود را پديدار سازند.
ساختمان هايى كه عرب در سال هاى نخستين بنا كرد غالبا مسجد بود؛ اما پس از آن ، ساختمان هاى دينى و مذهبى ديگرى مانند: مدرسه ، تكيه و... بنا نمودند. (١٢٤)
در معمارى اغلب مساجد قديم نقاط مشتركى وجود دارند كه برخى از آن ها عبارتند از:
١ - مصالح ساختمانى : معمولا در مساجد از آجر معمولى (چهارگوش)، آجر كوچك ، آجر تراشدار، خشت گچ ، چوب و... استفاده مى شده است .
٢ - اسامى يا عبارات مقدس : متداول ترين طرح ، عبارت بود از طرح هاى حروف عربى كه نام مقدسين اسلامى يا عبارات دينى با آن نوشته مى شد، معمولا سطح به شكل افقى آجرچينى مى شد و حروف از محل بندهاى پهن تر تشكيل مى شد و اين بندها يا فرو رفته اند و يا با واحدهاى سفالينه لعابدار پر شده اند. گاهى اسامى مقدس در قالب طرح لوزى ساخته مى شد. در ساختمان هاى متاءخر اسامى مقدس ، اغلب با آجر لعابدار به رنگ آبى ، آبى سير و سفيد در زمينه آجر زرد رنگ ساخته شده است .
٣ - مناره : در اواخر قرن اول ، ماءذنه و مناره ها پديد آمدند، از آن جا كه در زمان هاى قديم رسانه هاى اطلاعاتى كم بوده و وسايلى همچون بلندگو وجود نداشته تا بتوان محدوده بيشترى را تحت پوشش قرار داد، بنابراين ماءذنه و مناره وسيله اى جهت ابلاغ بهترين پيام بود، يعنى اذان بود كه مؤذن ها هنگام نمازهاى پنجگانه بر فراز ماءذن ها رفته و مردم را جهت انجام فريضه نماز با خبر نموده و دعوت مى كردند.
٤ - محراب : در صدر اسلام استفاده از محراب ، براى مشخص كردن سمت مسجد الحرام شناخته شده نبود. معناى لغوى آن ، با توجه به كتاب هاى فرهنگ لغت ، چنين است : محراب يعنى صدر خانه و شريف ترين جاى آن ، محل ايستادن امام در مسجد، جاى نشستن شاهان ، كه از مردمان ممتاز باشند، شاه نشين ، محل جنگ و جمع آن محاريب است .
نزد عامه ، محراب مكانى در مسجد است كه امروزه آن را براى امام جماعت برپا مى كنند. محراب ها صدر مجالسند و نام گذارى محراب مسجد نيز از آن جهت است .
از طرفى محراب به معناى مكان جنگ است ؛ يعنى مكان جنگ با شيطان ، بنابراين بجاست كه اين مكان مقدس بر خلاف رسم متداول امروزه ، بسيار ساده باشد.
باستان شناسان در تعيين تاريخ آغازين بهره گيرى از محراب ها اتفاق نظر ندارند؛ لكن اكثرا برآنند كه در زمان حكومت وليد بن عبدالملك بوده است .
٥ - مقصوره (١٢٥): يكى از بناهاى ديگرى كه در معمارى مساجد راه يافت ، مقصوره بود تا ميان امام و ديگر نمازگزاران ، حايل شود. پس از كشته شدن عمر، عثمان بن عفان نخستين كسى بود كه در مسجد مدينه مقصوره را برگزيد تا به وسيله آن از اشرار در امان ماند. وى گرداگرد مصلايش ‍ مقصوره اى آجرى ساخت و مردم زا پنجره اى كه در آن تعبيه شده بود، امام جماعت را مى نگريستند.
٦ - گنبد: گنبد سقفى است نيم كروى يا مقعر كه معمولا در بالاى پلان هاى مدور، مربع و كثير الاضلاع كه با كمك گوشوار مدور مى شود، تعبيه مى گردد. گنبد داراى سوابق طولانى است كه قدمت و سير تحول آن به خوبى روشن نيست ؛ ولى با توجه به گفته هاى ويل دورانت مورخ هنر، چنين خانه هايى را در جايى كه روزى سرزمين سومر بوده است هم اكنون به آسانى مى توان ديد.
گاه گاهى در ميان ويرانه ها، آثار قوس يا سقف گنبدى ديده مى شود كه از سومريان به بابل رسيده و غير ماهرانه و بى آن كه بدانند سرنوشت طاق ها و قوس ها چه خواهد شد از آن بناهاى خود استفاده مى كردند.
با اين وصف مى توان استعمال گنبد را لااقل به هزاره چهارم قبل از ميلاد، نسبت داد. گنبد اصولا جنبه ، حفاظى دارد؛ ولى اين عنصر حفاظتى نيز مانند ساير عناصر انتفاعى ، عملا داراى جنبه هاى هنرى است . به عبارت ديگر، ذوق و سليقه زيبايى خواهى در آن وجود دارد و انواع ساده ، به خصوص نوع دوپوشى آن را مى توان در زمره هنرهاى تزيينى محسوب داشت .
گنبدهاى دوپوش داراى دوپوش جداگانه مى باشد. يكى از علل قراردادن دوپوش در بناها احتمالا براى جلوگيرى از نفوذ رطوبت ، برف و باران به قشر داخلى بنا، پوش ديگر با فاصله مناسب در بالاى پوش اول ايجاد و منافذى در آن پيش بينى كرده اند تا هوا در فضاى بين دوپوش جريان يابد و پوش داخلى خشك و در امان باقى بماند.
اين ملاحظه در نقاط مرطوب ، مانند شمال ايران منطقى به نظر مى رسد؛ ولى اجراى اين رويه در نقاط نسبتا خشكى چون مرو و اصفهان ، جاى تاءمل دارد و مى بايد منظور ديگرى نيز در بين باشد، به خصوص كه در اين نقاط و نقاط مجاور آن مثلا گنبدهاى يك پوش ، مانند گنبدهاى جنوبى و شمالى مسجد جامع اصفهان و گنبد مقبره امير سلطان سامانى در بخارا ساخته شده و هنوز پابرجاست .
همان گونه كه بيان شد گنبدهاى دوپوش داراى دوپوش جداگانه مى باشد و پوش داخلى غالبا مدور و پوش خارجى مدور، مخروطى ، هرمى و بيضوى است .
مى توان گفت در ايجاد گنبدهاى دوپوشى منظورهاى تزيينى و زيبايى خواهى نيز مؤثر بوده است ؛ زيرا اولا: ايجاد پوش دوم ، عظمت بيشترى به بنا مى دهد و عظمت از عوامل مهم زيبايى است .
ثانيا: خطوط منحنى گنبد نرم و مطبوع است و از يك طرف مانند خطوط عمودى نظر را به بالا مى كشاند و از طرف ديگر مانند خطوط افقى ، آرامش ‍ مى بخشد.
ثالثا: پوش خارجى گنبد سطح مناسبى براى هنرنمايى استادان آجرتراش ، كاشى كار، مقرنس ساز و نويسندگان خطوط بنايى ، نسخ و... مى باشد (١٢٦)

اهميت نماز (جمعه و جماعات)

اولين عملى كه در قيامت ، مورد توجه قرار مى گيرد، نماز است . اگر نماز انسان پذيرفته شود اعمال ديگر او مورد ارزيابى قرار مى گيرد و اگر قبول نشود به ديگر اعمال توجهى نخواهد شد (١٢٧)
ضمره بن حبيب گويد: در مورد نماز از پيغمبر صلى الله عليه و آله سؤ ال كردند، فرمودند: نماز از واجبات دين است ، موجب خشنودى خداست ، طريقه پيغمبران است ، محبت ملائكه را جلب مى كند، هدايت و ايمان است ، نور و معرفت و بركت رزق و راحت بدن است ، براى شيطان ناخوشايند است ، حربه اى در مقابل كفار، سبب مستجاب شدن دعا و قبول اعمال است ، توشه آخرت مؤمن است ، شفيع نزد ملك الموت ، مونس قبر و فرش زير پهلو است ، جواب نكير و منكر است ، نماز بنده در محشر ناجى است بر سرش ، و نورى در صورتش و لباسى بر تنش ، پرده اى است بين او و آتش ، حجتى است بين او و آتش ، موجب نجات از جهنم و عبور از پل صراط است ، كليد بهشت و مهر حورالعين و بهاى بهشت است ، نماز است كه بندگان را به بالاترين درجات مى رساند، چون مشتمل بر (انواع عبادات) تسبيح و تهليل و تكبير و تمجيد و تقديس خداوند و گفتار و دعا است . (١٢٨)
ملت ما گمان نكنند كه نماز جمعه يك نماز عادى است ، نماز جمعه با شكوه مندى كه دارد براى نهضت كوتاه عمر ما يك پشتوانه محكم ، و در پيشبرد انقلاب اسلامى ما عامل مؤثر و بزرگى است . (١٢٩)
بنابراين با توجه به اين بيانات گوهربار، بر ما است كه نمازهايمان را هر چه با شكوه تر و با جماعت برگزار نماييم ؛ زيرا نماز بالاترين ذكر است و اين نماز است كه انسان را از فحشا و منكر باز مى دارد و ارتباط او را با خالق هستى برقرار مى سازد.
همچنين بر تمام مسلمانان لازم است كه روزهاى جمعه ، در نماز عبادى - سياسى جمعه شركت كنند، زيرا اين فريضه به فرموده قرآن از هر عمل بهتر است : اى كسانى كه ايمان آورده ايد هرگاه بانگ داده شود براى نماز جمعه ، پس بشتابيد به سوى ياد خدا و رها كنيد سوداگرى و معامله را، اين براى شما بهتر است ، اگر بدانيد (١٣٠)

آداب و احكام نماز

نماز مهم ترين عمل دينى است كه اگر مورد قبول درگاه خداوند عالم واقع شود، عبادات ديگر نيز قبول مى شود و اگر پذيرفته نشود، اعمال ديگر هم قبول نمى شود و همان گونه كه اگر انسان شبانه روز پنج نوبت در نهر آبى شستشو كند، چرك در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنج گانه هم انسان را از گناهان پاك مى كند و سزاوار است كه انسان ، نماز را اول وقت بخواند و كسى كه نماز را پست و سبك شمارد، مانند كسى است كه نماز نمى خواند. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد، سزاوار عذاب آخرت است .
روزى حضرت در مسجد حضور داشتند مردى وارد منزل و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملا بجا نياورد. حضرت فرمودند: اگر اين مرد با اين حال از دنيا برود به دين من از دنيا نرفته است . پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتاب زدگى نماز نخواند و در حال نماز به ياد خدا، و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند و اگر انسان هنگام نماز كاملا به اين مطلب توجه كند، از خود بيخود مى شود، چنان كه در حال نماز تير را از پاى مبارك امير المؤمنين عليه السلام بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نيز بايد نمازگزار توبه و استغفار نمايد و گناهانى كه مانع قبول شدن نماز است ، مانند: حسد، كبر، غيبت ، خوردن حرام ، آشاميدن مسكرات و ندادن خمس و زكات ، بلكه هر معصيتى را ترك كند و همچنين سزاوار است كارهايى كه ثواب نماز را كم مى كند، بجا نياورد. مثلا در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نايستد و موقع نماز به آسمان نگاه نكند و نيز كارهايى كه ثواب نماز را زياد مى كند، بجا آورد مثلا انگشتر عقيق به دست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد. (١٣١) (مسائل مربوط به نماز در رساله هاى عمليه وجود دارد كه به دليل اختصار به آن اشاره نمى شود.)
يكى از آداب نماز، اهميت و مراقبت وقت نماز است . در اين مورد حضرت امام خمينى قدس سره چنين مى فرمايند: بدان كه مراقبت اوقات صلوه ها كه ميقات حضور رب و ميعاد جناب ربوبيت است ، از مهمات نزد اهل مراقبه است كه اهل مناجات و سلوك انتظار آن را مى كشيدند و قلوب خود را مستعد براى دخول آن مى كردند و با طهارت ظاهر و باطن از آن استقبال مى نمودند و از اشتغالات ديگر يكسره كناره مى گرفتند و قلب را به كلى منقطع از غير و متوجه به ميعادگاه حق مى كردند.
و از بعضى زوجات رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن بزرگوار با ما مشغول صحبت بود، ما هم با او مكالمه مى كرديم ، همين كه وقت نماز داخل مى شد، گويى ما را نمى شناخت و ما او را نمى شناختيم و از هر چيزى اشتغال خود را صرف مى كرد و به حق مشغول مى شد. (١٣٢)
يكى ديگر از آداب نماز، اين است كه ما آن را سبك و بى اهميت نشماريم ؛ زيرا ترك كردن و سبك شمردن نماز عواقبى را در دنيا و آخرت در پى خواهد داشت .
رسول خدا فرمودند: كسى كه نماز را ترك كند يا آن را سبك شمارد،
١ - خداوند بركت را از عمر و روزيش برمى دارد.
٢ - چهره خوبان از او گرفته مى شود.
٣ - كار نيك وى نتيجه واقعى را نخواهد داشت .
٤ - دعايش به اجابت نمى رسد.
٥ - از دعاى خوبان بهره اى نخواهد برد.
٦ - با ذلت و خوارى خواهد مرد.
٧ - گرسنه از دنيا مى رود.
٨ - تشنه مى ميرد.
٩- دو ملك در قبر، پيوسته او را عذاب مى دهند.
١٠ - قبر براى او تنگ خواهد شد.
١١ - قبر او تاريك خواهد بود.
١٢ - او را به صورت روى زمين مى كشند تا مردم متوجه شوند كه نماز را خوار كرده است .
١٣ - در مرحله حساب رسى بر او سخت خواهند گرفت .
١٤ - خداى متعال هرگز نظر رحمت بر او نخواهد كرد.
١٥ - عذاب سخت و دردناكى براى او خواهد بود.
١٦ - نماز نيز موجب دورى او از خدا خواهد بود.
١٧ - نمازش سياه مى شود و با اين چهره به آسمان برده مى شود، بعد نمازش به او نفرين مى كند و مى گويد: خدا تو را نابود كند كه حق مرا رعايت نكردى . (١٣٣)
همچنين اگر بخواهيم نشانه هاى بى توجهى به نماز را بفهميم ، مى توانيم اين موارد را در نظر بگيريم .
نشانه هاى بى توجهى به نماز اين است كه شخص نماز را:
١ - با عجله به جاى آورد.
٢ - در حال خستگى به جاى آورد.
٣ - بدون عذر در آخرت وقت به جاى آورد.
٤ - آگاهى به احكام نماز نداشته باشد.
٥ - مفاهيم نماز را درك نكند.
٦ - در حال خواب آلودگى نماز بخواند.
٧ - در جايى كه تشتت حواس باشد، نماز بخواند.
٨ - آداب نماز را رعايت نكند.
٩- آرامش جسمى نداشته باشد.
١٠ - آرامش روحى نداشته باشد.
١١ - تمركز حواس نداشته باشد.
١٢ - با معده و مثانه پر نماز بخواند.
١٣ - در نماز آرامش نداشته باشد. (١٣٤)
در اين جا لازم است به يك حديث جالب ، توجه نماييم .
امام باقر عليه السلام فرمودند: اسلام روى پنج پايه نهاده شده نماز، زكات ، روزه ، حج و ولايت و به چيزى مانند ولايت فرياد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و اين يعنى - ولايت - را رها كردند. (١٣٥)

ويژگى هاى امام جماعت

ائمه محترم جماعات مساجد كه در واقع رهبران نمازگزاران مساجد هستند، لازم است داراى ويژگى هاى شايسته اى باشند كه اهم آن ها عبارتند از:
عدالت ، مروت ، برخوردارى از مراتب علمى ، برخوردارى از تقوا و فضايل برنامه هاى آن ، استفاده از افراد داراى صلاحيت به عنوان معين و ياور امام جماعت ، سعه صدر، سالم بودن وضع مزاجى و ظاهرى مانند عدم ابتلا به بيمارى جذام و پيسى ، حضور منظم در مسجد به ويژه براى اقامه نماز، خوددارى از طولانى شدن نماز و ساير برنامه ها.
در اين جا لازم است به يكى از رهنمودهاى امام خمينى قدس سره در مورد وظايف و صفات ائمه جماعت اشاره نماييم ، ايشان در اين باره مى فرمايند:
مردم را متحول كنيد. علاج اين است كه مردم را آگاه كنيد و متحول كنيد به تقوا دعوت كنيد به ارزش هاى انسانى . ارزش هاى انسانى در طاغوت عبارت از اين است كه چند تا سگ دارد و چند تا اتومبيل دارد و جند تا پارك دارد و چند تا نوكر دارد. تمام ارزش هاى انسانى را زير پا گذاشتند و شما مردم را آگاه كنيد، در اين سمينارها راه پيدا كنيد و مردم كشورهاى خودتان را از مسائل ، از مسائل سياسى بالخصوص ، نترسيد از اين چهار تا دربارى كه مى گويند آخوند نبايد در سياست دخالت كند. ايران بحمدالله الان ، اكثريت قاطع اهل علمش در سياست دخالت مى كنند، در امور اجتماعى دخالت مى كنند و آن چند تايى كه آن ته مانده ، از دربار ماندند آن ها هم ديگر ازشان كارى نمى آيد شما بايد ملت را اين طور كنيد. (١٣٦)
بنابراين ائمه جمعه و جماعات با بهره گيرى از فرامين الهى و رهنمودهاى حضرت امام خمينى و مقام معظم رهبرى حضرت ايه الله خامنه اى مى توانند نقش بسيار ارزشمندى در رشد و بالندگى جامعه و جذب مردم به نماز جماعت ايفا نمايند.
يكى از برنامه هاى بسيار جالب كه در جمهورى اسلامى ايران به اجرا گذاشته شده است گردهمايى ائمه جمعه و گاهى ائمه جماعات است كه هر چند وقت يك بار تشكيل مى شود، تا تبادل نظرهايى در مورد چگونگى بهتر اجرا شدن اين فريضه الهى و ديگر مسائل سياسى و مذهبى صورت گيرد و اين از بركات نظام جمهورى اسلامى ايران است .

مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

مقدمه :

شهر مقدس قم ، مركز روحانيت و مملو از مساجد كوچك و بزرگى است كه بسيار با بركت و با معنويت و نوعا داراى سوابق و قدمتى تاريخى هستند كه اين خود بر عظمت آن ها مى افزايد. از جمله مساجدى كه دو خصوصيت بالا را دارا مى باشد. مسجد مبارك حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مى باشد كه از جمله مساجد كم نظير مى باشد. چرا كه اين مسجد، علما و شخصيت ها و ائمه جماعاتى را به خود ديده كه داراى روح عرفانى و خداجويى بوده اند كه در رشد و بالندگى خود و ديگران مفيد و مؤثر بوده اند. اين مسجد، مردم خوب و شريفى را به خود ديده كه علامت عبوديت و بندگى خداوند از چهره هايشان مشهود و آشكار بوده است . مردمى كه با شور و اشتياق ، فريضه نماز جماعت را معمولا در اوقات فضيلت آن به جماعت ، برگزار نموده و صحنه اى را وحدت همراه با خلوص آفريده و مى آفرينند.
مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام همچون گلستانى است در اين شهر مقدس كه بوى عطر دل آراى آن فضا را پر كرده است .
اين مسجد با عظمت ، به عللى داراى ويژگى هاى خاص و منحصر به فردى است كه آن را از ساير مساجد متمايز مى سازد:
١ - از آن جا كه اين مسجد با بركت در نقطه اى از شهر قرار گرفته كه اولا به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام نزديك است و از طرفى ديگر جند خيابان اصلى شهر در اطراف آن وجود دارد، در واقع در مركز قم قرار گرفته و مسجد مركزى شهر و به عبارت ديگر در حال حاضر در نظر مردم ، مسجد جامع قم تلقى مى گردد.
٢ - مردم همواره براى اين مسجد، ارزش و احترام خاصى قائل بوده اند؛ چرا كه معتقدند اين مسجد به امر مقدس يازدهمين اختر تابناك آسمان امامت و ولايت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ساخته شده و نيز علماى بزرگى در آن اقامه جماعت داشته و دارند.
البته اين مسجد داراى خصوصيات فيزيكى نيز مى باشد كه لازم است به تفصيل و جداگانه در مورد آن ها بحث شود تا مردم بيشتر و بهتر با اين مسجد با عظمت و تاريخى آشنا شوند.
آنچه در رشد و بالندگى معنوى و مادى اين مسجد نقش اساسى داشته و خواهد داشت عبارتند از:
ائمه قبلى و كنونى اين مسجد، هياءت رزمندگان اسلام لشگر ١٧ على بن ابيطالب عليه السلام با برنامه هاى خاصى كه ارائه مى دهند، افراد و بانيان خير، خادمين پر تلاش آن ، مسؤولين برگزارى اعتكاف و نمازگزاران خوب و متعهد اين مسجد، كه بجاست از آنان تقدير و تشكر به عمل آوريم .

برگزارى نمازهاى جماعت در اين مسجد

نماز يكى از بهترين اعمال و فرايضى است كه خداوند به بندگانش لطف نموده و به آن ها اجازه داده كه با او صحبت و رازونياز نمايند و روح خود را به وسيله انس با خداوند آرامش بخشند.
اهميت نماز تا به حدى است كه در صورت قبولى اين عبادت و فريضه الهى ديگر عبادات هم پذيرفته مى شود و اگر پذيرفته نشود، ديگر اعمال و عبادات مورد قبول خداوند قرار نمى گيرد. بنابراين اصل و اساس تمام عبادات ، نماز مى باشد.
حال چه زيباست كه اين فريضه عظيم الهى در بهترين شرايط زمانى يعنى اول وقت و در بهترين مكان ها و به بهترين وجه و شكل يعنى با جماعت برگزار شود تا بهتر و بيشتر مورد رضايت خداوند قرار گيرد.
اسلام براى نماز جماعت اهميت زيادى قائل شده تا جايى كه اگر تعداد نمازگزاران به تعداد انگشتان دست رسيده و با بيشتر شوند اجر و ثواب آن را كسى جز خداوند نمى تواند محاسبه نمايد.
نماز جماعت روح وحدت و يكپارچگى مردمى است كه طالب فضيلت و نيكوكارى هستند و چه فضيلتى بالاتر از نماز جماعت و انس هميشگى با خداوند متعال .
به شكرانه خداوند اين فريضه با شكوه الهى در كشور عزيزمان ايران عموما، در مساجد و يا جماعت برگزار مى گردد، به خصوص در شهر مقدس قم كه آشيانه آل محمد صلى الله عليه و آله است بيشتر از ساير نقاط ايران است .
يكى از جلوه هاى نماز جماعت را مى توان در مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام يافت . در اين مسجد باشكوه نه فقط يك نماز جماعت بلكه چندين نماز جماعت به علل مختلف برگزار مى گردد. ساليان متمادى است كه در اين مسجد عظيم ، نمازهاى جماعت جداگانه اى برگزار مى گردد.
يكى از علل پراكندگى نماز جماعت ، وضع فيزيكى اين مسجد است كه به لحاظ جمعيت زياد نمى توان در يك نقطه معين و در يك زمان نماز جماعت را برگزار نمود.
ائمه محترم جماعت اين مسجد داراى مقام علمى و معنوى و از شخصيت هاى معروف قم و بلكه ايران مى باشند. در اين جا بر خود لازم مى بينيم كه نامى از ائمه جماعت محترم سابق و كنونى ذكر نماييم تا توانسته باشيم ذره ناچيزى از خدمات آنان را با يادآورى اسامى شريفشان در اذهان زنده نماييم .

نام برخى از ائمه جماعات پيشين مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

در اين مسجد بابركت تاكنون ائمه جماعات زيادى اقامه نماز جماعت داشته اند؛ بنابراين جهت بزرگ داشت نام و خاطره آنان و نيز جهت اطلاع ، نام برخى از آنان را بادآور مى شويم :
١ - مرحوم حضرت آيه الله العظمى حاج ميرزا محمد تقى فيض
٢ - مرحوم حضرت آيه الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى
٣ - مرحوم حاج آقا آخوند ملاعلى
٤ - مرحوم حضرت آيه الله حاج سيد ابوالقاسم روحانى
٥ - مرحوم حضرت آيه الله حاج آقا محمد كبير
٦ - مرحوم حضرت آيه الله حاج شيخ ابوالقاسم قمى
٧ - مرحوم حضرت آيه الله حاج شيخ عباس مستقيم
٨ - مرحوم حضرت آيه الله حاج سيد على اكبر برقعى
٩- مرحوم حضرت آيه الله حاج آقا حسين كبير فرزند آيه الله محمد كبير
١٠ - مرحوم آيه الله حاج آقا مرتضى حائرى
١١ - مرحوم آيه الله حاج ملا محمود واعظ
١٢ - مرحوم آيه الله سيد صدرالدين صدر
١٣ - مرحوم حاج شيخ محمد موحدى
١٤ - مرحوم آقاى حاج ميرزا سيد حسام الدين

نام برخى از ائمه جماعات فعلى مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

ائمه جماعات اين مسجد عظيم كه هم اكنون اين امر خطير را به عهده دارند، (البته در زمان تاءليف اين كتاب) عبارتند از:
١ - حضرت آيه الله حاج آقا مهدى فيض
٢ - حضرت آيه الله حاج سيد محمد على روحانى
٣ - حضرت آيه الله حاج آقا محمود زاهدى
٤ - حضرت آيه الله حاج سيد حسين بدلا
٥ - حضرت آيه الله جزايرى
٦ - حجه الاسلام و المسلمين شاهرودى

برنامه هاى مذهبى و ملى اين مسجد

در اين مسجد باشكوه ساليان طولانى است كه برنامه هاى جالب مذهبى و ملى به خصوص ، پس از انقلاب اسلامى ايران برگزار شده و مى شود كه اينك به برخى از اين برنامه ها اشاره مى شود.
١ - برگزارى نمازهاى جماعت :
يكى از اماكن مذهبى كه خواندن نماز در آن فضيلت بيشترى دارد، همين مسجد باشكوه مى باشد.
٢ - برگزارى ادعيه :
٣ - برگزارى مراسم اعتكاف :
حدود ٨٠ سال است كه در اين مسجد مجلل برنامه معنوى اعتكاف داير است ، ولى در سال هاى اخير، گسترش اين برنامه تا بدانجا بوده كه اين مسجد كفاف معتكفين را نداده و به ساير مساجد مهم (مسجد جامع ، مسجد مقدس جمكران و مسجد اعظم) كشيده شده و عده زيادى از مشتاقان خالص و با معنويت به اين اماكن شريف روى مى آورند.
٤ - برگزارى مرثيه و جشن در ايام وفات و يا ولايت چهارده معصوم عليهم السلام
٥ - برگزارى برنامه هاى ملى :
همانند جشن پيروزى انقلاب و ساير مراسم مشابه ، در زمان انقلاب و پيش ‍ از آن نيز اين مسجد همواره مركز تجمع مبارزين و تظاهركنندگان بوده است .

موقعيت و تاريخچه مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام با توجه به نظريات محققان و نويسندگان

بيان نمودن تاريخچه اماكن عتيق (١٣٧) و قديمى كه ساليان طولانى از عمر آن ها مى گذرد نياز به مطالعات و بررسى هاى فراوان و تخصص كافى دارد.
اما استفاده از نظريات صاحب نظران و مورخين يكى از بهترين و مؤثرترين شيوه هاى كار خواهد بود. بر اين اساس ، درباره تاريخچه مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام به چند مورد از نظرات نويسندگان محترم اشاره مى نماييم .
١ - در كتاب گنجينه آثار قم ، تاءليف عباس فيض در مورد تاريخچه اين مسجد چنين مى خوانيم : (١٣٨)
مسجد امام قم كه جامع كنونى اين شهر شده است ، نزديك پل عليخانى و كنار بلوار (خيابان حضرتى سابق) و در حاشيه خيابان آذر واقع و داراى سه در ورودى از بلوار، خيابان آذر و خيابان آستانه است . در بيان علت نام گذارى اين مسجد، به نام مسجد امام ، بحث و گفتگوى متفاوتى است كه در ذيل به چند مورد از آن ها اشاره مى شود.
محدث نورى در كتاب نجم الثاقب جنين بيان نموده است كه احمد به اسحق اشعرى ، وكيل امام حسن عسكرى عليه السلام با كسب اجازه از امام ، به بناى آن اقدام نمود و به اين دليل ، ساختمان آن در اواسط قرن سوم ينا شده است .
ولى علامه مجلسى در كتاب تذكره الائمه چنين آورده است كه : اين مسجد مصلاى امام حسن مجتبى عليه السلام بوده است . در سفرى كه آن امام به همراه برادر خود، امام حسين عليه السلام براى جهاد با كفار همراه لشكر اسلام به ايران آمد هنگام مراجعت از طبرستان (١٣٩) در زمان خلافت عثمان در سال ٣٢ هجرى ، هنگامى كه به قم رسيد، در اين مكان نماز خواند.
البته در اردستان هم مسجدى به نام آن امام وجود دارد كه مصلاى آن حضرت بوده است كه شيخ نراقى در كتاب خزائن ، به نقل آن پرداخته است .
(آقاى عباس فيض در ادامه چنين بيان كرده است): معلوم نيست كه اين دو مؤلف نام برده (علامه مجلسى و شيخ نراقى) براى اثبات سخنان خود چه سندى را ارائه داده اند، همچنين بايد اضافه نمود كه در سال ٣٢، نه شهرى به نام قم وجود داشته و نه در راه اصلى بوده است و نه عرب اشعرى در آن بوده اند تا امام به اين سرزمين آمده باشند؛ بنابراين نمى توان براى نزول مركب مسعود مجتبوى به قم دليلى ارائه نمود.
برخى از نويسندگان چنين اظهار مى كنند كه مراد امام در انتساب اين مسجد، به امام حسن عسكرى عليه السلام آن است كه امام احمد بن اسحق عسكرى جد شاهزاده حمزه موسوى ، به بناى آن پرداخته است .
اين نظريه تخيلى ماءخوذ از احتمالى است كه محدث قمى درباره شخص ‍ مدفون در بقعه احمد بن اسحق واقع در برابر مدخل مسجد امام داده است و چنين بيان نموده است كه احتمال دارد احمد بن اسحق موسوى در اين بقعه مدفون باشد و به اين مناسبت به عنوان بقعه احمد بن اسحق خوانده شده باشد، سپس به دايره اين تخيل توسعه داده ، مسجد را هم از آثار او شمرده ، چنين ادعا كرده اند كه مقصود از امام عسكرى كه مسجد را به او منتسب مى سازند، همين احمد بن اسحق عسكرى است .
همچنين آقاى على اكبر فيض در تاريخ قم چنين بيان نموده است كه مسجد امام نزديك دروازه خاكفرج واقع است و اصل آن از بناهاى احمد بن اسحق قمى است كه وكيل حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام بوده است .
ايشان به امام حسن عسكرى عليه السلام نامه اى نوشتند و گفتند كه از وجوه بريه (١٤٠)، مقدارى به عنوان تنخواهى جمع شده است ، آن حضرت نوشتند، از آن وجوه ، مسجدى بنا كن . سپس اين مسجد را بنا نمود و آن مسجد مشتمل بر يك صفه (١٤١) مانند طنابى بزرگ بود.
در زمان سلطنت شاه سليمان صفوى ، مهد اولياء والده آن پادشاه ، ايوان بزرگى كه اكنون برپاست متصل به همان مسجد بنا نمود و صحن وسيعى را هم بر آن افزود و در اطراف آن هم مرافقى بنا كرد كه البته مرافق به مرور زمان رو به انهدام و تخريب رفت .
در زمان سلطنت خاقان فتحعلى شاه ، حاج حسين كدخدا جد طايفه حاج حسينى ، آن جا را مرمت ، و مبلغ ١٢٩٥ تومان (با توجه به آن زمان) براى تعمير آن هزينه نمود تا در سال ١٢٨٦ حاج ابراهيم تاجر قمى ، در طرف غربى اين مسجد سرداب بزرگى كه طولش به اندازه عرض مسجد است ، از نو بازسازى نمود و در سال ١٢٩٥ حاج على نقى تاجر، كاشى مرافق اطراف مسجد را خراب نمود و بناى محكمى بازسازى نمود و صفه احمد بن اسحق را هم خراب كرده ، از نو بنا نهاد. همچنين پشت بام و ديوارهاى اطراف مسجد را نيز تعمير نمود و دستشويى ها و درهاى مسجد را هم بازسازى نمود.
ناگفته نماند كه صفه احمد بن اسحق ، چشمه پوش (١٤٢) شرقى ايوان بزرگ به وسعت ١٢*١٦ متر است كه قسمتى از طول آن جزء راهرو شرقى مسجد شده است و اكنون مشتمل بر سيزده چشمه بر فراز هفت ستون آجرى مضلع داراى ازاره (١٤٣) مرمرهاى سيمانى و محراب آراسته و مزين به كاشى هاى گرهى (١٤٤) است كه به شبستان كبير مشهور شده است ؛ زيرا محل امامت حضرت آيه الله حاج آقا محمد كبير بوده و از طرف ايشان هم تعمير و تزيين شده است ، همچنان كه شبستان بزرگ شرقى منتسب به حضرت آيه الله فيض مى باشد. (١٤٥)
سرداب مذكور كه قبلا عرض آن هفت متر بيشتر نبود و جلو شبستان غربى قرار داشت ، اكنون با توجه به اين كه زير شبستان را هم بر آن اضافه نموده اند، عرضش چند برابر شده است .
شبستان هاى طرفين كرباس (١٤٦) شمالى مسجد به عرض ده متر بوده كه البته در مسير خيابان افتاده است .
٢ - اكنون درباره مسجد امام و تاريخچه آن مطالبى را به نقل از كتاب هاى معتبر ديگر بيان مى نماييم . (١٤٧)
مسجد جامع عتيق قم منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام از كهن ترين مساجد اين شهر است . بعيد نيست مسجد امام نخستين مسجد بنا شده در اين منطقه باشد كه پيش تر آتشكده بود. و احوص بن سعد اشعرى آن را ويران ساخته ، بر جاى آن مسجد مزبور را در، دزيل ساخت و اطراف آن را مرافقى ساخت . (١٤٨) همچنين مى تواند مسجد جامع ابوالصديم حسين بن على آدم اشعرى باشد كه آن را در سال ٢٦٥ ميان قم و كميدان بنا نمود و در زمان يحيى بن اسحاق در سال ٢٩١ (١٤٩) براى آن مناره اى نيز ساختند (١٥٠) اين مسجد در يك سوى رودخانه كنار پل بكجه قرار داشته (١٥١) منطقه كميدان در آن سوى رود برابر آن واقع بوده است (١٥٢) راه آن همان راه ساوه و آوه بوده است (١٥٣) و مى دانيم كه مسجد امام تا دوره صفوى بيرون دروازه ساوه قم قرار داشته است .
اين مسجد به خاطر انتساب به امام يازدهم ، از دير زمان مورد توجه بسيار بوده است . در وجه اين نسبت مردم قم معتقدند كه آن را احمد بن اسحاق اشعرى وكيل امام حسن عسكرى عليه السلام در قم (١٥٤) به دستور آن حضرت از محل وجوه شرعى و درآمد موقوفات امامان اهل بيت عليهم السلام در اين شهر بنا نهاد؛ (١٥٥) ليكن بناى احمد بن اسحاق را يك صفه مى دانند. (١٥٦) صفى الدين حسين قمى در بيان خود پس از نقل فرمان امام در مورد بناى مزبور - آن چنان كه مردم قم از دير زمان معتقد بوده اند - به دستور امام حسن عسكرى عليه السلام از خراج قم ، صفه اى در مسجد جامع ، بيرون قم ، نزديك روضه مقدسه فاطميه كنار رودخانه كه مشهور و معروف است ، به مسجد حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام به فرموده آن حضرت از وجوه خراج قم ساختند كه هم اكنون آن مسجد كثير الفيض ، باقى و مكان اقامه نماز شيعيان است (١٥٧) و او در ذيل سخن از جامعى كه ابوالصديم در بيرون شهر بنا كرد، مى نويسد و مخفى نماند، كه مسجد جامع بيرون ، همان مسجد است كه الحال (هم اكنون) به مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام معروف است و در آن مسجد صفه اى از سركار آن حضرت ساخته شده و بدان جهت آن را مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام مى خوانند. (١٥٨)
از سوى ديگر نگارنده انوار المشعشين اين شهرت را بى اساس مى داند (١٥٩) و در برخى نوشته هاى ديگر نيز وجه انتساب مزبور را به گونه ها و صورت هاى ديگر آورده اند. (١٦٠)
توليت و امامت و خطابت اين مسجد كه مقامى بزرگ بود از دير زمان با بزرگان شهر قم بود و از قرن نهم به بعد متوليان قديمى آستانه مقدسه و پيشوايى تقويصى آن را عهده دارى مى نموده اند.
امير ابوالفضل عراقى از امراى دوره طغرل اول سلجوقى (٤٦٥-٤٢٩) بود و مسجد جامع عتيق قم و مناره ها را او فرمان داده است ..(١٦١)
لازم به ذكر است كه در دوره فتحعلى شاه به دستور او از اين مسجد كه در آن زمان به علت سيل رودخانه آسيب ديده بود، مرمتى به عمل آمد و در دوره ناصرى و پس از آن تاكنون چندين بار قسمت هاى مختلف مسجد تجديد بنا و تعمير گرديده است .
٣ - مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام يا به زبان مردم ، مسجد امام ، امروزه مسجد جامع قم است . ظاهر بناى اين مسجد مانند مسجد جمعه زياد قديمى نيست ؛ اما مردم قم آن را مسجدى مى دانند كه در زمان امام حسن عسكرى عليه السلام و به دستور حضرت و بنا بر مشهور به وسيله احمد بن اسحاق اشعرى وكيل وى در قم بنا شده است و تداول چيزى در ميان مردم كه از نسلى به نسل ديگر رسيده است جزء معتبرترين اسناد محسوب مى شود.
مطلب قابل توجه در مورد مسجد مزبور اين است كه در زمان امام حسن عسكرى عليه السلام در اواسط قرن سوم هجرى ، محل مسجد امام در فاصله زيادى در حدود دو كيلومترى از شهر قم قرار داشته است و در چنين محلى بناى مسجدى بزرگ چه مناسبت دارد؟
در اين مورد به چند نكته بايد توجه كرد:
نخست اين كه در آن وقت ، مساجد بزرگ را بيرون شهر مى ساخته اند، تا در موقع لزوم و هنگامى كه اخطارهايى مى بايست از طرف واليان و فرمانروايان به عامه مردم شهر شود اجتماع آنان آسان باشد.
دوم اين كه به نقل از كتاب قم ، آل سعد در كنار رودخانه قم سراها و كوشك هايى ساخته بودند و براى تفريح و تفرج در آن ها مى نشستند و مشرف به رودخانه و باغ هاى اطراف آن جا مى شدند، تا اين كه در سال ٢٩٢ بر اثر سيل آن سراها و كوشك ها خراب شده ، بنابراين معلوم مى شود كه در اطراف اين مسجد كه در كنار رودخانه واقع بود و اكنون نيز جنب رودخانه است سراها و بناهاى باشكوهى بود كه افرادى در آن ها سكونت داشته اند.
سوم اين كه مسجد امام ، نزديك حرم فاطمه معصومه عليها السلام و در كنار قبرستان اطراف آن (كه قبلا در مقابل حرم بود و نيز قبرستان شيخان) بنا شد و مردم معمولا در اطراف آن در رفت و آمد هستند. (١٦٢)
چهارم اين كه مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام از ابنيه قديمى است كه احمد بن اسحق اشعرى به امر حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام آن را ساخته سپس تعميرات و اضافاتى در آن صورت گرفته است . چنان كه در محراب ايوان آن ، اين عبارت نوشته شده است : عمل كلب على بن استاد سلطان القمى ١١٢٩، ولى ابنيه فعلى به جز زيرزمين طرف غربى كه بناى مرحوم حاج محمد ابراهيم تاجر قمى است از مرحوم حاج على نقى تاجر كاشانى است در زمان سلطنت ناصر الدين شاه ابنيه قبلى را خراب و مسجد به صورت كنونى درآوردند كه البته در هنگام احداث خيابان قسمت شمالى آن با يك كرباس و سردر كه طرف بقعه احمد بن اسحق (شاهزاده ناصر) بود خراب شد و جزء خيابان آذر شد. (١٦٣)
هدف ما از نوشتن نظرات نويسندگان اين است كه از نظرات آنان آگاه شويم و هم از آن نتيجه گيرى كنيم : لازم است قبل از نتيجه گيرى به توصيف مختصرى از امامزاده اى كه روبروى مسجد امام قرار دارد و ما چندين بار نام ايشان را برديم ، بپردازيم .

در توصيف از بقعه شاهزاده ناصر

بقعه شاهزاده ناصر در خيابان آذر برابر مدخل مسجد امام است كه سابقا به نام بقعه احمد بن اسحق ناميده مى شد و به استناد همين تسميه است ؟ محدث قمى در منتهى الامال چنين نظر داده است كه احتمال دارد احمد بن اسحاق موسوى در اين بقعه مدفون باشد؛ زيرا احمد بن اسحق اشعرى در سر پل ذهاب مدفون است .
اما رمز انتساب اين بقعه به احمد بن اسحق اشعرى در بين مردم آن بود كه بر مبناى اين كه نام برده ، اين مسجد را به امر حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام بنا نموده است ، چنين شهرت يافته بود و احمد بن اسحق پس ‍ از احداث مسجد مزبور، اين بقعه را هم جهت مدفن خويش بنا نهاد؛ اما هنگام مراجعت از سامراء در سر پل ذهاب وفات يافت ؛ بنابراين او را همان جا دفن نمودند و چون اين بقعه بدون استفاده بوده و در حال مخروب شدن بود، لذا در عصر و زمان سلطان بركيارق ، امير ايپك ، مدرسه اى بنا نمود و اين بقعه را جزء حجرات آن مدرسه درآورد و هنگامى كه ناصر الدين على بن مهدى بطحايى در سال ٨٢٨ در قم رحلت يافت جسد او را در اين بقعه به خاك سپردند.
نام و نسب كامل شاهزاده ناصر چنين است : سيد جليل ناصرالدين بن مهدى بن محمد بن حسين بن زيد بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن عبدالرحمن بن محمد البطحايى بن قاسم بن حسن بن زيد بن امام حسن مجتبى كه در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم زندگى مى كرده است .
بقعه مورد نظر كه قسمتى از آن در مسير خيابان افتاده است اكنون بنايى چهار ضلعى است از آثار قرن دوازدهم يا اواخر صفويه كه هم زمان با ايوان مسجد امام بنا شده است . (١٦٤) و اكنون نيز تعميراتى در آن انجام گرفته است .

بررسى و نتيجه گيرى از نظرات نويسندگان در مورد مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

در اين قسمت ، ما نتيجه گيرى و بررسى مطالب بيان شده را به عهده شما عزيزان واگذار مى نماييم ؛ اما جهت يادآورى و نتيجه گيرى ، چند نكته را بيان مى نماييم :
١ - در اين كه نام اين مسجد، مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام است هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد؛ زيرا برخى از مساجد و يا اماكن قديمى ، داراى چندين نام مختلف مى باشند كه با يقين كامل نمى توان يكى از آن ها را انتخاب نمود.
٢ - همان گونه كه در اكثر نوشته ها و مطالب بيان گرديد و مردم نيز چنين معتقد هستند اين مسجد به دستور امام حسن عسكرى عليه السلام توسط احمد بن اسحق اشعرى كه وكيل ايشان در قم بوده اند، احداث گرديده است .
٣ - همان طور كه مشخص است ساختمان اين مسجد زياد قديمى نيست ؛ به عبارت ديگر چنين تصور نشود كه چون اين مسجد در زمان حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ساخته شده ، ساختمان اين مسجد هم براى همان زمان است ، چنين تصورى كاملا اشتباه مى باشد؛ زيرا ساختمان اين مسجد قبلا چنين نبوده و كوچكتر از بناى فعلى بوده است كه به مرور زمان بناهاى ديگرى را بر آن افزوده اند (كه قبلا به آن بناها اشاره شده و در مطالب آينده هم بيان خواهد شد) و همچنين به علل مختلف ساختمان هاى آن جا را تعمير و يا به كلى ويران نموده و تجديد بنا نموده اند؛ اما مكان اصلى مسجد امام همين منطقه بوده است .
٤ - حال كه معتقد هستيم اين مسجد به امر مقدس حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ساخته شده ، نتيجه مى گيريم كه در اواسط قرن سوم هجرى احداث گرديده است .
٥ - عظمت و در عين حال بركات وافر اين مسجد بر كسى پوشيده نيست ؛ بنابراين مى توانيم بگوييم فرمان امام حسن عسكرى عليه السلام درباره احداث اين مساجد، اخلاص بانيان خير و ائمه جماعات و مردم خوب و متدين ، شكوه و عظمت آن را صد چندان نموده است ؛ لذا يكى از بهترين مساجد قم و بلكه مساجد ايران مى باشد.
٦ - علاوه بر نتيجه گيرى فوق لازم است نظرات نويسندگان ديگر به خصوص استاد گران قدر آقاى على اصغر فقيهى را مد نظر داده تا بررسى و نتيجه گيرى شما در مورد اين مسجد مقدس كامل تر گردد.

توصيف فيزيكى مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام

همان طور كه قبلا بيان شد اين مسجد تاكنون چندين بار مورد تعمير و مرمت قرار گرفته است ؛ بنابراين ساختمان آن چنان كه مردم فكر مى كنند قديمى نيست ؛ بلكه نسبت به اين زمان قديمى به نظر مى رسد؛ وگرنه همانند ساختمان مسجد جامع اصل آن قديمى است كه هر بار تعمير و بازسازى شده است ؛ اما به هرحال ساختمان اين مسجد جذاب و ديدنى و مملو از هنرهاى معمارى و تزيينى است و ما در اين قسمت سعى مى نماييم با توجه به مطالب كتاب گنجينه آثار قم (١٦٥) شما عزيزان را بيشتر با اين مسجد با بركت آشنا نماييم ؛ البته ما آن مسجدى را توصيف نموده ايم كه در كتاب مذكور بيان گرديده است و اكنون تغييرات جزئى در اين مسجد صورت گرفته است كه چندان در ساختمان آن تغييرى حاصل نشده است ؛ لذا توصيف مختصرى از لحاظ فيزيكى و ساختمان و معمارى آن خدمتتان تقديم مى گردد. اين مسجد داراى چهار شبستان و يك ايوان و يك سرداب زيباست كه جداگانه به توصيف آن ها مى پردازيم .

الف - ايوان مهد عليا صفوى :

اين ايوان از آثار مهد عليا همسر يا مادر سليمان صفوى است كه در سال ١١٢٩ بنا گرديده است ، اين ايوان به دهانه ١١ و طول ١٢ و ارتفاع ١٤ متر با جدار (١٦٦) و جرزهاى (١٦٧) آجرى و محرابى زيبا آراسته به گچ پزى و كتيبه اى كمربندى (١٦٨) و پوشش رسمى بندى در سه قسمت با غرفه يا صفه هاى فوقانى است كه با چند درگاه از طرفين به دو شبستان شرقى و غربى مرتبط مى باشد. جرزهاى طرفين ايوان به قطر ٤ متر و روى هم جرزى سه صفه محرابى ساخته شده است كه صفه اولى و دومى داراى پوشش مقرنس (١٦٩) گچى هستند و از صفه دوم درى به غرفه هاى ايوان باز مى شد كه البته جلوى آن را مسدود نموده اند.
غرفه هاى چهارگانه طرفين ايوان با صفه هاى زيباى جلو آن ها در قطر پايه ساخته شده اند كه پوشش آن ها مانند پوشش سه صفه جنوبى ، مقرنس ‍ گچى است و بغله (١٧٠) و اسپرشان (١٧١) با نقشه ملات سازى طلايى آراسته و در سينه اسپر صفه هاى مقابل قسمتى كاشى كارى ورودى آن به خط بنايى از كاشى هاى دوالى (١٧٢) و در صفه وسطى چهار نام محمد به طور معكوس و در صفه طرفين ، چهار نام على نيز به صورت معكوس ، خوانده مى شود و غرفه هاى دو طرف ايوان به صفه هاى مقابل ، راه داده شده است و اين غرفه ها در ايام اعتكاف (١٣ و ١٤ و ١٥ رجب) جايگاه معتكفين و انجام عمل ام داوود مى باشد.
در كمربند ايوان ، زير صفه ها كتيبه اى گچ برى به خط برجسته ثلث است كه روى آن تمام سوره مباركه جمعه و دنباله آن تاريخ بنا، به عبارت (فى سنه تسع و عشر بن و مائه بعد الالف ١١٢٩) و سپس هفت آيه از سوره مباركه (تبارك الذى بيده الملك) منتهى به جمله (تكاد تميز بن الغيظ) (١٧٣) خوانده مى شود.
يكى ديگر از آثار ارزنده هنرى اين ايوان ، محراب زيباييست به شكل مضلع هفت تركى كه مزين به گچ برى هاى اصيل و مستندى است كه تاريخ ساخت خود را هم حفظ كرده است . دهانه محراب ٢ متر و ارتفاعش ٣ متر به ازاره اى به ارتفاع ١ متر و ٢٠ سانتيمتر، مزين به كاشى هاى منقش هفت رنگ قديمى و بالاى آن گچ برى با نقشه ملات سازى به صورت آجرى است كه در كمرگاه آن مقرنس ريزى ، است كمربندى به عرض ٣٠ سانتيمتر و روى آن در سينه هر يك از اضلاع هفتگانه ترنجى اعم از فلكه اى و بيضى متضمن كتيبه اى به خط برجسته ثلثى ريحانى گچ برى تواءم با كنده كارى شده است كه در ميان هر ترنجى عباراتى به شرح زير خوانده مى شود:
در ترنج نخست عمل كلب على بن سلطان القمى و در ترنج آخرى در كنار آن فى سنه تسع و عشرين و مائه بعد الالف ١١٢٩ و در ترنج هاى دومى و ششمى قرينه يكديگر روى يكى يا قاضى الحاجات يا رفيع الدرجات يا مستعان يا سبحان و روى ديگرى هفت نام از اسامى جلاله بدين ترتيب يا غفران يا مستعان يا برهان يا سبحان يا رضوان يا حنان يا منان به شكل دورى به طورى كه از تداخل الف ها نقوش بديعى تجلى مى كند. روى ترنج هاى سومى و پنجمى در هر يك جنات عدن مفتحه لهم الائواب (١٧٤) و در ترنج وسطى به صورت معكوس چهار نام حضرت على عليه السلام گچ برى شده است .


۶
ب - شبستان ها:

ب - شبستان ها:

دو طرف ايوان دو گوشوار يا شبستان است كه از هر يك دو درگاه به ايوان و سه درگاه به صحن گشوده مى شود و جلو آن ها درهاى سراسرى يا شبكه آجرى نصب گرديده است و گوشوار غربى به مساحت ١١*١٢ متر مشتمل بر نه چشمه پوش بر فراز چهار ستون آجرى با محرابى آراسته به كاشى هاى گرهى دوال كشى است كه اين دو شبستان با ايوان بزرگ در ضلع جنوبى مسجد واقع هستند.
اما شبستان بزرگ با چهل ستون شرقى كه شش چشمه آن در مسير خيابان افتاده است اكنون داراى بيست و هشت چشمه است كه بر فراز شانزده ستون آجرى مضلع بيست و چهار نيم ستون حمل شده اند و داراى ١٢ متر عرض و ٣٢ متر طول مى باشد كه در رديف نه درگاه به جانب صحن مسجد دارد كه جلو آن ها درهاى چهار لنگه شيشه پوش نصب شده است و داراى محرابى آراسته به كاشى كارى گرهى كه معروف به شبستان آيه الله فيض ‍ است ، مى باشد؛ زيرا كه مصلاى ايشان بوده و در سال ١٣٦٠ هجرى از طرف ايشان تعمير و تزيين گرديد. بانى اين شبستان مرحوم حاج على نقى كاشانى است .

ج - مقابر الشيوخ :

سردر ورودى مسجد از جلو خان ، داراى ايوانى است به دهانه ٥ و عرض ٣ و ارتفاع ٦ متر با ازاره سنگى و جرزهاى آجرى و پوشش رسمى بندى آراسته به كاشى هاى دوالى و كاشى كارى هاى معقلى و در كمرگاه آن كتيبه ايست از كاشى هاى خشتى ، زمينه لاجوردى كه روى آن به خط سفيد ثلثى آيه شريفه انما يعمر مساجد الله من امن بالله ... (١٧٥) نوشته شده است .
در انتهاى در ورودى مسجد، كرباس مجللى است به صورت هشت ضلعى مختلف الاضلاع كه در طرف جنوبى و شمالى آن شاه نشينى ساخته شده است و از شاه نشين جنوبى چند در به مقبره بانى مرحوم حاج على نقى باز مى شود و از اين مقبره مانند مقابر الشيوخ به محوطه قبرستان باز مى شده است كه چون در اراضى قبرستان مستقلاتى بنا شد، هر چند مرحوم آيه الله فيض يك قطعه زمين به نام برف انداز مسجد، به عرض ٣ متر پشت ديوار مسجد تهيه نمود، با اين حال درهايى متعلق به برف انداز هم مسدود گرديد و در گوشه ديگر، كرباسى در مجاورت مقبره بانى بقعه ديگرى است كه در سابق چهار طاقى مستقل و باستانى در كنار مقبره بابلان بود، مدفن دوازده تن از سادات شريف و محدثين قم مى باشد و چون سطح آن را بالا آورده اند الواح قبور (١٧٦) زير آوار دفن گرديده است .

د - سرداب و شبستان غربى مسجد:

طرف غربى صحن مسجد به جاى سرداب محدود سابق ، زيرزمينى وسيع از طرف مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى كه يكى از ائمه جماعات مسجد بوده است در سال ١٢٨٥ هجرى ساخته شد.
اين سرداب به طول ٣٢ و عرض ٢٤ متر با ارتفاع هاى مختلف كه قسمت مقدمش ٤ متر و قسمت مؤخرش ٥ متر است داراى آبدارخانه و انبار و جايگه اعتكاف مى باشد. اين سرداب متشكل از قسمت اول همان زيرزمين سابق بود كه تجديد و تزيين گشت و قسمت دوم كه زير شبستان بود بعدا به آن اضافه شد.
ازاره اين زيرزمين از بهترين سنگ هاى مرمر شفاف و صيقلى بوده است و بالاى آن جرزها و جدار از آجر تراش و پوشش آن تير آهنى با نقشه خفته رستى (١٧٧)و آراسته به كاشى هاى معقلى است كه بر فراز سى و دو ستون لوله آهنى قرار گرفته است . در اين زيرزمين دو محراب زيبا، هر كدام در يك قسمت آن ساخته شده است كه جرزها و جبهه و بدنه آن ها با كاشى كارى معرق خوش نقش و لعابى تزيين يافته است . اين كاشى كارى سه طرف محراب را فراگرفته و لبه محراب به طره (١٧٨) پيچ فيروزه فام ظريفى آراسته است و در سينه آن ترنجى از كاشى و درون آن كلمه الله جل جلاله با خط ثلث طلايى رنگى از كاشى هاى خشتى به طول ٩متر كه سراسر ضلع جنوبى قسمت مؤخر سرداب را زينت بخشيده است و روى آن به خط ثلث سفيد سوره مباركه والشمس نوشته شده است . در ضلع جنوبى سرداب نيز آبدارخانه و مخزن جامعى است كه راهرو و مسجد كه طرف بلوار قرار دارد، از بالاى آن مى گذرد.
در ضلع شرقى سرداب (زيرزمين) محوطه اى به عرض ٣ و ارتفاع ٥/٢ متر است كه زير صحن مسجد قرار دارد و به وسيله در و پنجره اى از محوطه سرداب متمايز مى شود؛ همچنين جايگاهى براى اعتكاف است و احيانا راهروى از جلو راه پله تا آبدارخانه است كه جهت رفت و آمد خدمت گزاران مجلس هنگام تشكيل صفوف جماعت و يا لحظات اجتماع مردم در سرداب ، استفاده مى شود. (البته همان گونه كه قبلا بيان شد. تغييراتى در ساختمان اين مسجد روى داده است ؛ اما براى آن كه مطالعه كنندگان محترم با ساختمان هاى قديمى تر اين مسجد آشنايى بيشترى پيدا نمايند، مطلب نوشته شده مربوط به آن زمان مى باشد).

ه - شبستان نو بنيان غربى :

روى قسمت مقدم سرداب مهتابى است و بر بالاى قسمت مؤخر آن شبستانى است كه كف آن از سطح مهتابى حدود يك متر ارتفاع دارد.
اين بناى مجلل به عرض ١٢، طول ٣٢ و ارتفاع ٨ متر با همكارى نيكوكاران زير نظر حضرت آيه الله زاهدى ساخته شده كه داراى هشت درگاه نيم تنه به طرف بلوار، سه درگاه به خيابان آذر و هشت درگاه تمام به سوى مهتابى است كه جلو آن ها درهاى آهنى شيشه پوش نصب شده است .
از اين شبستان يك در مورب در جهت زاويه شمالى غربى ، محل تلافى بلوار با خيابان وجود دارد و در طرفين اين درگاه و دريچه ، نيم تنه و در جبهه آن كتيبه اى از كاشى معرق است كه روى آن ، آيه شريفه لمسجد اسس ‍ على التقوى مين اول يوم حق ان تقوم فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين (١٧٩) خوانده مى شود و در دو طرف آن در پيشانى دريچه ها درون ترنجى كشيده اللهم صل على محمد و آل محمد نوشته شده است .
اما تزيينات داخل كه جالب و ديدنى است عبارت است از ازاره نفيسى از مرمر خوش نقش شفاف صيقلى به ارتفاع يك متر و جرزهاى فاصل ميان درگاه ها كه آراسته به سنگ هاى مرمر ماشينى است و لچك هاى (١٨٠) طرفين قوسى هاى پوشش درگاه ها مزين به كاشى هاى معرق و متضمن (١٨١) ترنجى مشتمل بر اساس جلاله است .
در سقف آن ٢٤ قاب بزرگ به دهانه هر چشمه تعبيه شده است كه قاب بندى آن آجرى و متن آن مزين (١٨٢) به كاشى كارى هاى معرق زمينه فيروزه اى يا لاجوردى متضمن (١٨٣) گل و بوته هاى رنگارنگ همانند سبدى مملو از گل مى باشد.
در اين شبستان محرابى است پنج تركى با ازاره مرمر و جدار كاشى كارى معرق و پوشش رسمى بندى نيز آراسته به كاشى هاى معرق الوان كه در سه طرف آن كتيبه اى به عرض چهل سانتيمتر با دو حاشيه فيروزه فام ده سانتيمترى از كاشى هاى معرق كه روى آن به خط ثلث سفيد، سوره مباركه قد افلح المؤمنون (١٨٤) و در پايان سوره عبارت صدق الله العظيم ١٣٨٨ معرق گرديده است ، به چشم مى خورد. (١٨٥)

مسجد جامع قم

مقدمه :

در گوشه اى از شهر مقدس قم ، در لابه لاى كوچه هاى تنگ و باريك جنوب قم ، كه قبلا مركز اين شهر بوده است ، از دور گنبد آجرى عظيمى توجه انسان را به خود جلب مى كند، در همان لحظات نخست آنچه از مقابل ديدگان انسان خواهد گذشت و آنچه در ذهن تصور خواهد شد. اين است كه اين گنبد عظيم كه از دور خودنمايى مى كند. نمايان گر مسجدى با عظمت و قديمى است .
باز در همان نگاه و فكر اول تصور انسان اين است كه اين مسجد حتما بايد داراى نماز جماعت باشكوه و مفصلى باشد.
براى اين كه پاسخ جامع و كاملى براى اين گونه سؤ ال هايمان بيابيم . بايد كوچه هاى پيچ در پيچ و تنگ و باريك آن منطقه و محله را پشت سر بگذاريم تا از نزديك آنچه را تصور مى كرده ايم ، مشاهده نماييم .
هنگامى كه از يكى از درهاى ورودى آن داخل مى شويم اولين چيزى كه توجه انسان را به خود جلب مى نمايد مسجد با عظمت و باشكوهى است كه حتى در تصور و فكر هم گنجانده نمى شود، مسجدى وسيع و مملو از هنرنمايى هاى معماران ايرانى و اسلامى كه حكايت از قدمت آن دارد در لحظات اوليه براى چند دقيقه هم كه شده ، انسان مات و مبهوت ، توقف نموده و به اطراف خود، نگاهى جستجوگرانه مى اندازد، اما فكر جستجوگر انسان اقتضا مى كند كه براى تفحص بيشتر و بهتر، بازديدى از قسمت هاى مختلف مسجد داشته باشد و اگر دوربينى همراه داشته باشد به رسم يادبود و براى تفرج خاطر، چند عكس از قسمت هاى مختلف مسجد بگيرد.
با اين حال آنچه در ذهن و نگاه يك انسان محقق جلوه گر خواهد شد، حكايت از غربت اين مسجد دارد؛ زيرا اين جا جزء اولين مساجدى بوده كه در قم بنا شده و ائمه جماعات بسيارى همچون حضرت آيه الله العظمى بروجردى در آن اقامه نماز جماعت داشته اند.
اما اكنون اين مسجد در لابه لاى كوچه هاى تنگ و باريك و مستضعف نشين محله مسجد جامع ، مخفى گشته و از توجه و عنايت بسيارى از مسؤولين ذى ربط مخفى و دور مانده است .
در اين مكان ، با وجود عظمت بنا و معمارى بسيار جالب ، آن طور كه بايد و شايد نماز جماعت باشكوه و با عظمتى را نخواهيم ديد، در صورتى كه اين مكان مقدس مى تواند پذيراى هزاران نمازگزار باشد. لكن ، گذشته از اين ها مسجد جامع ، مسجدى است كه سراسر نورانيت و صفاست ، زيرا گذشته از نوع معمارى خاصى كه در آن به كار رفته و موجبات شادابى روح و روان انسان را ميسر مى گرداند، مسجدى است كه علما و فضلاى بزرگى در آن اقامه جماعت نموده اند كه در مباحث آينده به آن اشاره خواهد شد.
اما از آن جا كه ابهامات و سؤ الات زيادى اين مسجد وجود داشته بر آن شديم تا تاريخچه كوتاه و مختصرى از بناى و نيز علمايى كه در اين مسجد اقامه جماعت داشته اند و نيز پاره اى مسائل ديگر در مورد اين مسجد را تقديم شما عزيزان هم شده باشيم .

ابياتى راجع به عظمت بنا و فضيلت مسجد جامع قم

به دل بخشد ضيا نور و صفاى مسجد جامع
بود حيرت فزا، مجد و علاى مسجد جامع
مقرنس كاريش ، تحسين برانگيز است بر عارف
شگفت آور بود، صحن و سراى مسجد جامع
بود بيت خدا مسجد زند موج از دعا مسجد
رضا از قائمين باشد، خداى مسجد جامع
معطر مكتب و منبر بود چون سد اسكندر
بناى استوار عرش ساى ، مسجد جامع
بقايش در كنار قم ، رجال حق بر او انجم
خدا دارد نظر، بر اتقياى مسجد جامع
ز تبليغ و سخنرانى ، هم از آيات قرآنى
طنين افكن بود، بانگ رساى مسجد جامع
خدا خواهى بيا اين جا، دوا خواهى بيا اين جا
مسيحا دم بود، حال و هواى مسجد جامع
مرتب از جوانان رشيد و لايق و صالح
مقدس پايگاه (١٨٦) بى رياى مسجد جامع
بر اين ياران پيغمبر بهشت و طوبى و كوثر
عطا سازد خداى ذوالعطاى مسجد جامع
به بر اهل دعا دارد مريد با خدا دارد
نداند جز خداى قدر و بهاى مسجد جامع
به دل ها نور مى بخشد به سرها شور مى بخشد
صلوه خاضع و ايزد نماى مسجد جامع
به محرابش تذلل كن ، به ذات حق توسل كن
شفاعت جو ز اخلاق جزاى مسجد جامع
ز يزدان مساءلت دارم نياز معرفت دارم
كه باشم وافى عهد و وفاى مسجد جامع
به سعى و كوشش فرهنگيان مكتب مهدى (عج) (١٨٧)
منور گشته آثار و بناى مسجد جامع
تمام سال اعياد مقدس مى شود برپا
به يمن همت اهل ولاى مسجد جامع
درود حق ، به روح آيت عظمى بروجردى قدس سره
كه مى خواندى جماعت در فضاى مسجد جامع
ز معمارى بها دارد، سراى جان فزا دارد
چو (مهدى) (١٨٨) پيشوا دارد، كساى مسجد جامع
كلاس مكتبش گلشن ، قلوب عاشقان روشن
صفا دارد حضور پيشواى مسجد جامع
ز نسل احمد و زهرا، صلوه حق شود برپا
به محراب دعا صبح و مساى مسجد جامع
كند برپا نماز حق ، شود غرق نياز حق
فدا بنموده عمرش را به پاى مسجد جامع
چنان گنجى به ويرانه شده احيا و افسانه
كه هر بيگانه باشد آشناى مسجد جامع
الا تا جان به تن دارم ولاى پنج تن دارم
زحى ذوالمتن دارم به بقاى مسجد جامع
دوام عزت و عمر عزيز حاج سيد مهدى
تقاضا دارم از فيض دعاى مسجد جامع
حياتم را مصفا كن ، بيانم را تو شيوا كن
كه باشد الكن از مدح و ثناى مسجد جامع (١٨٩)

توصيف فيزيكى مسجد جامع قم

مسجد جامع عتيق و تاريخى قم مجموعه اى از بناهاى چند عصر و دوره بوده و داراى مقصوره و گنبدى باستانى و ايوانى قديمى با دو گوشواره و سه شبستان و زيرزمين و ايوان و صحن و سردر ورودى است كه اكنون به طور جداگانه به توصيف هر يك مى پردازيم .

الف - ايوان مجلل و باشكوه :

يكى از زيباترين و باشكوه ترين بناهاى اين مجموعه ، ايوان بسيار مجلل آن است كه هر انسان هنر دوستى از ديدن آن متعجب و متحير خواهد شد. اين ايوان به دهانه ١٤، عرض ٧ و ارتفاع ١٨ متر در تناسب اندام و حسن منظر و زيبايى پيكر، ممتاز و بى نظير است .
در اين ايوان ، آنچه موجب تعجب معماران هنرمند مى شود، مقرنس گچى پوشش آن و نيز نقشه كاشى كارى ديوار آن مى باشد كه در ميانه قاب هايى (١٩٠) از آجر كلوكى (١٩١) و تراش تواءم با نمابندى كتايب (كتيبه ها) متعدد موضعى و كمربندى جلب توجه مى كند.
در توصيف اين ايوان بايد گفت كه مظهر جمال و زيبايى و اعتدال و يكنواختى است ؛ زيرا تمام اجزاى آن در جاى خود قرار گرفته و متناسب است و براى عدل هم به جز جمال مفهومى نيست ؛ اما مقرنس پوشش آن با نقشه بسيار جالبى طراحى شده كه دربرگيرنده دوكوه مطبق و معلق (١٩٢) در دو طرف آن است و اگر بخواهيم آن را توصيف نماييم ، بايد گفت كه همانند دو گنبد پنج طبقه اى است كه هر طبقه داراى پنج قطار با پنج حوضچه بزرگ و كوچك مى باشد.
در ميان دو گنبد آويزان هم سه حوض بزرگ وارونه با سطح قوسى آراسته و مزين به ترنج هايى از كاشى معرق (١٩٣) است كه در ميان قابى از كاشى هاى سفالى با جدار مثمن (٨ تايى) صفه دار نمودار مى باشد.
بين حوض ها نيز جدارى شبيه با دو گنبد كوچك و معلق با حوضچه هاى متنوع و منظم در سه رديف با قطارهاى مشابه است كه مشخص نيست اين مصالح ساختمانى سنگين را با چه طناب يا وسيله اى به سقف آويخته اند كه پس از قرن ها هنوز هم بدون هيچ خدشه و شكستى پابرجا و سالم مانده است ، آن چنان كه گويى ، جديدا ساخته و پرداخته شده است .
اين مقرنس بى نظير و ممتاز، كه از نقاشى ملات سازى ، تواءم با رنگ آميزى طلايى برخوردار گرديده از دور به صورت مقرنسى از آجر نمايان است .
تزيينات كاشى آن ، از زمان فتحعلى شاه و در سال ١٢٤٨ قمرى بوده كه به مرور شكسته و ريخته بود و ابتدا از طرف مرحوم حضرت آيه الله فيض در سال ١٣٦٥ قمرى تمام مسجد تعمير و به ازاره سنگى آراسته و مزين گشت . (زيرا در ماه مبارك رمضان مدت بيست سال بزرگترين جماعات دينى نماز ظهر و عصر در اين جامع به امامت يكى از اين دو بزرگوار تشكيل مى شد كه تمام قسمت هاى محوطه اى پايين و بالاى پشت بام را صفوف جماعت فرا مى گرفت)
اين كاشى كارى بر فراز ازاره اى از سنگ تراش سفيد به ارتفاع ٢٠/١ متر است و تمام بدنه ايوان را از بغله ها و اسپر تا به كتيبه كمربندى زينت بخشيده است .
كاشى هاى آن خشتى منقش هفت رنگ (١٩٤) و از آثار زمان فتحعلى شاه در سال ١٢٢٨ قمرى است كه با نقشه بند اسليمى (١٩٥) و اژدربندى (١٩٦) مى باشد و در ميانه كاشى كارى آن ، چند خط عمودى و افقى از آجر كلوكى و تراش ‍ ديده مى شود كه مانند قابى كاشى ها را در ميان گرفته اند و وسط هر قابى ، نمايى ساخته شده و درون هر نما ترنجى ديده مى شود كه روى آن آيه شريفه و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون (١٩٧) نوشته شده است كه اين آيه در كتيبه هاى معابد و مشاهد از آثار مخصوص فتحعلى شاه است و در سينه اسپر بالاى پوشش دو قوسى سه درگاه ورودى به مقصوره سه قاب آجرى مربع مستطيل گرفته شده كه درون آن ها با كاشى هاى خوش نقش و زيبا و شفافى مزين شده است و در قاب وسطى در ترنجى كشيده به خط ريز ثلث آيه الكرسى و در پايان فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين (١٩٨) نوشته شده است .
در ترنج كشيده ديگرى لااله الا الله ، محمد رسول الله ، على ولى الله - تعمير ١٣٦٥ هجرى خوانده مى شود و در سومى انا مدينه العلم و على بابها جلب توجه مى كند و در كمرگاه ايوان كتيبه اى است كمربندى از كاشى خشتى ، زمينه لاجوردى به خط ثلث سفيد كه روى آن سوره مباركه جمعه و در پايان سبحان ربك رب العزه عما يصفون و سلام على المرسلين والحمداله رب العالمين (١٩٩) فى تاريخ شهر ربيع الثانى سنه ست و اربعين و ماتين بعد الف من هجره النبويه خوانده مى شود و لبه ايوان از دو قوس بالا و نيز طرفين به صورت گيلويى و روى آن طره برجى پيچى از كاشى فيروزه فام (٢٠٠) هر يك به اندازه ٤٠ در ٤٠ به كار برده شده است كه همانند آثار قرن هشتم است و منظره ايوان را بسيار زيبا كرده است .
نظير آن در جلو ايوان صفه صفا در مشهد اردهال (٢٠١) ديده مى شود اين طره مانند ستون برجى است و ته ستون آن از دو طرف به گلدانى بديع نمودار است كه البته ته ستون دو طرف شرقى و غربى آن شكسته و به جاى آن ته ستون ديگرى از نو ساخته شده و آن را به كار برده اند كه رنگ نامناسب آن (نسبت به رنگ آن طره) نشان از نو بودن آن مى دهد. در دو طرف ايوان جرزهاى است به عرض ٢ متر و ٥٠ سانتى متر و ارتفاع ١٨ متر و متصل به آن ها صفه محرابى است كه بر فراز هر يك ايوانى با پوشش مقرنس بديع مى باشد و در كنار آن نيز جرز ديگرى قرار دارد كه جمعا چهار جرز مى شود و سراپا به كاشى هاى خوش نقش و زيبا آراسته شده اند. لچكى ها و پيشانى ايوان نيز آراسته به كاشى گره سازى است .
در پيشانى ايوان و دو ايوانچه دو طرف آن كتيبه اى به طول ٢٨ و عرض ١ متر از كاشى هاى خشتى قرار دارد. روى اين كاشى خشتى كه با خط خاصى كه برگرفته از خطوط ثلث و نسخ و ريحانى است به طور مداخل آيه اى از سوره مباركه نور الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوه فيها مصباح المصباح فى زجاجه الزجاجه كانها كوكب درى يوقد من شجره مباركه زيتونه لاشرقيه ولاغريبه يكاد زينها يضى ء و لولم تمسسه نار نور على نور (٢٠٢) كه البته اين خط با خط رقاع (٢٠٣) (كه بر خط شكسته و ويژه رقعه نويس اطلاق مى شود) تفاوت دارد.

ب - مقصوره :

در طرف جنوبى ايران مذكور، مقصوره مجلل و باشكوهى است به ارتفاع ٣٠ و دهانه ٢٣/١٣ متر كه در ضلع جنوبى آن محراب بزرگى قرار دارد. در ضلع شمالى آن سه درگاه بزرگ و كوچك به ايوان و از طرف شرقى و غربى آن هم دو درگاه به دو گوشوارى كه در دو طرف قرار دارد، گشوده شده است . محراب شاه نشين آن به عرض ١ متر و دهانه ٤ متر با پوشش پخ (٢٠٤) و بغله ها و اسير كه به كاشى هاى خشتى منقش هفت رنگ زمان فتحعلى شاهى مزين گشته و داراى پوشش رسمى بندى و معقلى (٢٠٥) است بقيه ديوار از جرز و اسپر، داراى ازاره ٣٠/١ متر سنگى و بالاى آن آراسته به گچ برى با نقشه ملات سازى طلايى است و سه درگاه ورودى آن يكى در وسط به دهانه ٥ متر و دو درگاه ديگر هر كدام با دهانه ٢ متر در طرفين قرار دارد.
در كمر آن كتيبه اى كمربندى از گچ برى به خط ثلث ممتاز شيخ محمد حسن قمى كه روى آن تبارك نوشته شده وجود دارد و در پايان عباراتى كه نشان از تعمير مقصوره و احداث شبستان ها از طرف فتحعلى شاه در سال ١٢٤٦ گچ برى شده است به چشم مى خورد كه البته اكثر آن ساييده و محكوك شده و غير قابل خواندن است و فقط در ضلع غربى آن ، نام فتحعلى شاه قابل رؤ يت است . در چهار طرف مقصوره ، نيم طاقى بالا آمده كه صورت مربع را به شكل هشت ضلعى مبدل ساخته است و تمام بدنه آن ها كه به صورت قوسى مقعرند، آراسته به كنده كارى تواءم با نقاشى هاى رنگين است كه پوشش آن ها با پوشش درگاه ها در يك سطح قرار گرفته اند. در اين قسمت هشت نما با بدنه گچ برى شده تجلى دارد و بالاى آن صورت ساختمان به شكل شانزده ضلعى درآمده ، شانزده نما ساخته شده كه يكى در ميان ، نورگير و ميان تهى ديده مى شود و بقيه توپر بوده و به وسيله كنده كارى تواءم با رنگ آميزى مزين شده است . بر فراز آن ها، صورت مقصوره از مضلع به مدور تبديل شده و پاطاق (٢٠٦) گنبد به صورت عرقچينى (٢٠٧) بالا رفته است و بدنه پوشش كه همانند قدحى (كاسه اى) گلدار كه آن را واژگون قرار داده باشند، آراسته به مقرنس آجرى است كه بدنه آن ها حوضچه ها و ديوار با نقشه ظريفى گچ برى و رنگ آميزى شده كه نقشه هر يك با نقشه ديگر متفاوت است .
در اضلاع شرقى و غربى مقصوره ، در وسط يك نما و در دو طرف آن دو درگاه با ديوار آجرى زيبا و پوشش دو قوسى است كه به طرف گوشوارها باز هستند.

ج - گوشوارها:

در دو طرف مقصوره ، دو گوشوار چشمه پوش با ستون هاى مضلع آجرى وجود دارد كه هر چشمه به دهانه ٥ متر كه با دو درگاه بزرگ به مقصوره مرتبط بوده و باعث مى شوند كه صفوف جماعت به يكديگر متصل شوند.
گوشوار شرقى مشتمل بر نه چشمه در سه رديف به وسعت ٢١*٢١ متر است كه در آن دو محراب آجرى وجود دارد؛ ولى گوشوار غربى مشتمل بر شش چشمه در دو رديف به وسعتى كه از شمال به جنوب ٢١ متر و از شرق به غرب ٢٣/١٢ متر مى باشد كه وسعت دو شبستان با مقصوره از شرق به غرب جمعا ٤٩ متر مى گردد.

د - شبستان ها:

مقابل ايوان صحنى وسيع است كه از سه طرف محصور به شبستان هاى زيباى چشمه پوشى است كه از آثار دوران فتحعلى شاه مى باشد. قدمت شبستان شرقى بيشتر است ، اين شبستان داراى نه رديف سه چشمه اى يعنى بر فراز هيجده ستون مسدس و نه ستون مربع ، يعنى جرزهاى جلو صحن مى باشد كه با درهاى آهنى شيشه پوش محصور گرديده است .
شبستان غربى نيز داراى نه درگاه در سه رديف است ؛ ولى انتهاى آن سردابى سراسرى است كه از طرف محمد حسين خان نظام الدوله شاهسوند شهاب الملك) كه بانى گلدسته هاى طلايى صحن عتيق در سال ١٣٠٥ بوده ، احداث شده است . در نتيجه كف شبستان را يك متر بالا آورده اند كه اين كار از زيبايى و جذابيت آن كاسته شده است ، اما شبستان شمالى به علت وجود ايوان شمالى از جلو به دو قسمت تقسيم شده است كه از هر طرف داراى دو چشمه است ؛ ولى از قسمت آخر كه متصل به هم مى باشند؛ پنج چشمه به عرض ١١ و طول هر قسمت ٤٩ متر بنا شده است .

ه - ايوان شمالى :

در بين شبستان هاى شمالى ، ايوانى وجود دارد به دهانه ٧ عرض ٧ و ارتفاع ١٤ متر كه از آثار زمان فتحعلى شاه يعنى سال ١٢٤٨ ه .ق مى باشد كه ديوار آن مزين به كاشى خشتى كه روى آن به خط ثلث سفيد سوره مباركه منافقون و در پايان عبارت كتيبه به خط محمدرضا الشريف القمى فى ١٢٤٨ نوشته شده است . در دو طرف آن دوچشمه و در قسمت بالا و دو طرف ايوان ، دو ايوان فوقانى با پوشش مقرنس گچى با جرزهاى آجرى و لچكى هاى كاشى كارى معقلى وجود دارد.

و - سر در ورودى :

در قسمت ورودى صحن مسجد از طرف غربى ايوان ، سردرى به دهانه ٦، عرض ٢، ارتفاع ٨ متر كه با جدار سفيدكارى و پوشش مقرنس گچى وجود دارد كه از آثار زمان فتحعلى شاه مى باشد. در قسمت كمر آن كتيبه اى كمربندى از كاشى خشتى زمينه لاجوردى قرار دارد و روى آن به خط ثلث ، آيات يا ايها الذين امنو اذا نودى للصلوه ... و الله خير الرازقين (٢٠٨) و در پايان كتيبه جمله اقل الحاج شيخ عباس مصباح زاده ١٣٨١ قمرى خوانده مى شود. در دو طرف ايوان ، جرزى آجرى وجود داشته و در كنار آن از دو طرف صفه اى محرابى با پوشش مقرنس قرار دارد كه مشتمل بر دو طبقه فوقانى (پايينى و بالايى) مى باشد. (٢٠٩)

ز - محراب ها:

معمولا در هر مسجدى محراب يا محراب هايى وجود دارد كه هر كدام با معمارى خاصى ساخته شده اند. وجود محراب در هر مسجد، نمايانگر حداقل دو مساءله اساسى است :
الف - مشخص نمودن قبله : انسان در هر مسجدى كه وارد مى شود اگر بخواهد به اقامه نماز مشغول شود مهم ترين ركن كه برايش حائز اهميت است ، قبله شناسى است و بهترين وسيله ، محراب مساجد مى باشد.
ب - محراب به عنوان جايگاه مخصوص امام جماعت : معمولا ائمه جماعات مساجد براى برقرارى نظم ، در جايگاه مخصوصى كه محراب نام دارد، قرار مى گيرند و ماءمورين نيز در صفوفى منظم در پشت سر امام جماعت به اقامه نماز مى پردازند.
نكته مهمى را كه بايد در نظر بگيريم ، اين است كه كلمه محراب از حرب به معنى جنگ گرفته شده است و محراب نيز به معناى مكان جنگ با شيطان است ؛ بنابراين محراب با رنگ و روغن هاى گران قيمت و آينه كارى و... آن را از مكان جنگ با شيطان دور مى كند و در اسلام نيز سفارش شده است كه از عواملى كه در هنگام نماز باعث حواس پرتى انسان مى شود دورى گزينيد، لذا ساختن چنين محراب هاى آراسته و گران قيمت جاى بحث دارد.
در مسجد جامع قم نيز همانند ديگر مساجد محراب وجود دارد؛ اما نه يك محراب ، بلكه محراب هاى متعددى كه هر كدام براى منظور خاصى ساخته شده است ، و نه از نوع محراب هايى كه در اين زمان ها ساخته مى شود؛ بلكه در عين سادگى و بى آلايشى داراى معمارى جالبى است كه ما در اين جا به شرح يكى از اين محراب ها مى پردازيم : در يكى از شبستان هاى شرقى مسجد محرابى وجود دارد كه بسيار جالب و ديدنى است كه تنها به عنوان محراب نشده است ؛ بلكه اين محراب ، اولا در مكانى پايين تر از جايگاه نمازگزاران قرار داده تا هم نشانه خشوع امام جماعت باشد و مهم تر از آن كسانى كه در حياط مسجد قرار دارند، هم سطح با امام جماعت قرار گيرند؛ زيرا امام جماعت نمى تواند بالاتر از ماءمورين قرار گيرد. ثانيا: در داخل اين محراب و روبروى امام جماعت مشبك هايى وجود دارد كه در فصول گرم سال همانند دستگاه تهويه هوا و كولر، هواى سرد و مطبوع را به داخل محراب هدايت مى نمايد تا هم امام جماعت و هم ماءمومين از هواى دلپذير آن استفاده نمايند (متاءسفانه هم اكنون اين مشبك ها به دلايلى مسدود گرديده است كه ان شاء الله دوباره به حالت اول برگردد.) ثالثا: در دو طرف اين محراب پله هايى وجود دارد و به جايگاهى كه مانند منير است ، منتهى مى شود و ائمه جماعات پس از اقامه نماز و يا قبل از آن بالاى آن مكان مستقر مى شدند و به ايراد وعظ و خطابه مى پرداختند.

ح - صحن مسجد:

صحن مسجد زمينى مستطيل شكل است كه چهار طرف آن محصور به بناهاى مسجد (گنبد، شبستان ها، گوشوارها، زيرزمين ، سردر ورودى و ايوان شمالى و جنوبى) گرديده است .
در وسط صحن ، حوضى وجود دارد كه بر زيبايى آن افزوده است و در وسط حوض آب انبارى وجود داشته كه البته اكنون مسدود گرديده است .
در فصل تابستان و در مواقع گرم سال ، مخصوصا شب ها نماز جماعت در صحن مسجد اقامه مى شود؛ زيرا داراى هواى مطبوع و لطيفى است .

ط - زيرزمين مسجد:

گذشته از بناهايى كه تاكنون يادآور شديم ، زيرزمين اين مسجد به نوبه خود داراى اهميت و ارزش خاصى است و جلوه اى ديگر از هنرنمايى هاى معماران ايرانى و اسلامى است . هواى مطبوع و بسيار دلپذير آن از دهها دستگاه تهويه هوا مؤثرتر و بهتر است ، اين زيرزمين در طرف غربى مسجد قرار گرفته كه روى آن شبستان بزرگى وجود دارد. اين زيرزمين ، به غير از ستون هاى ديوار شبستان داراى هيجده ستون مى باشد كه اخيرا توسط سازمان ميراث فرهنگى قسمتى از آن تعمير و مرمت گرديده است .

ى - نمونه هاى ديگر:

در مورد شكوه و عظمت مسجد جامع هر آنچه نوشته و گفته شود، كم است و مطالبى وجود دارد كه بيان و قلم از گفتن و نوشتن آن عاجز است . به عنوان مثال اخلاصى كه در مورد بناى اين مسجد وجود داشته ، غيرقابل توصيف است ؛ زيرا آن زمان به دليل عدم وجود مساجد متعدد دغدغه هاى خاطرى كه گاهى اوقات امروزه ديده مى شود مانند: ريا و خودنمايى وجود نداشته ، و بدين دليل مساجد را طورى مى ساخته اند كه ساليان سال محكم و پابرجا باقى بماند.
وظيفه ما اين است كه ياد و خاطره آنان را گرامى داشته و با احياى مساجد روح آنان را از خود راضى نگه داريم .
در اين قسمت به برخى نمونه هاى ديگرى كه هنوز اشاره نكرده ايم ، مى پردازيم و از مطالعه كنندگان محترم تقاضا داريم پس از مطالعه اين قسمت ها بازديدى از اين اماكن و به خصوص مسجد جامع داشته باشند تا از نزديك بتوانند بهتر و بيشتر به مقوله هنر و اخلاص پى ببرند.
شاخص تعيين وقت نماز:
يكى از قسمت هاى بسيار ساده ، اما جالب اين مسجد شاخصى است كه به وسيله آن مى توان هنگام نماز ظهر را مشخص نمود، ساختمان اين شاخص ‍ تشكيل شده از سنگى كه روى آن خطى به صورت مورب حكاكى شده است ، به طورى كه اگر آفتاب به وسط اين شاخص نزديك شود نشان دهنده ظهر شرعى است . اين شاخص در قسمت شمال مسجد بر روى تخته سنگى حكاكى شده است .
گنبد باشكوه و كم نظير مسجد:
گنبد رفيع اين مسجد يكى از باشكوه ترين ، شگفت آورترين و نيز رفيع ترين گنبدهاى مساجد ايران است و حتما براى هر بيننده اى اين سؤ ال ها مطرح خواهد شد كه اين گنبد با عظمت را چه كسانى ، چگونه و با چه وسايلى ساخته و اين طور دقيق و حساب شده اندازه گيرى نموده و منظم كرده اند كه هنوز پس از ساليان سال يكى از عجايب معمارى اسلامى است .
ساختمان بدون آهن :
در اين مسجد باشكوه كه حدود ٦٠٠٠ متر مربع مساحت دارد حتى يك شاخه آهن هم به كار نرفته و اين در حالى است كه پس از گذشت ساليان سال همچنان پابرجا و استوار باقى مانده است .
زنجير در ورودى مسجد:
يكى از سؤ ال ها و ابهاماتى كه براى بسيارى از افراد (حتى افراد محل) هميشه مطرح بوده اين است كه زنجيرى كه در مقابل در اصلى مسجد وجود دارد به چه علت تعبيه شده كه البته هركس بر اساس حدس و گمان به اين سؤ ال پاسخ داده است ، اما پاسخ اصلى اين سؤ ال با توجه به تحقيقى كه اينجانب نموده ام و با توجه به مطلبى كه دانشمند محترم جناب آقاى على اصغر فقيهى در كتاب تاريخ مذهبى قم نقل از ناسخ التواريخ جلد مربوط به قاجاريه بيان داشته اند چنين است : در ايام قديم كه قانون و مقرراتى براى رسيدگى به اتهامات و اختلافات وجود نداشت و اغلب اراده افراد، حاكم بر سرنوشت مردم بود هركس مورد تهمت يا اعمال غرض قرار مى گرفت ، به درون مسجد يا امامزاده يا مكان محترمى پناه مى برد تا خشم ها فرو نشيند و از شدت و حدت طرف كاسته شود و بى گناهى او معلوم گردد.
مقررات اجتماعى اين رسم را پذيرفته بود. حتى اگر متهم يا فرد مورد تعقيب به مسجد يا مقبره امامزاده اى دسترسى نداشت ، مكان هاى ديگرى بود كه مى توانست در آن ها بست نشينى اختيار كند. به تدريج از بست نشينى سوءاستفاده شد و مجرمين و جنايتكاران هم براى رهايى از مجازات بست مى نشستند تا مورد عفو قرار گيرند. از اين جهت مردان اصلاح طلب همواره با بست نشينى مخالف بودند و آن را لغو مى كردند.
نخستين كسى كه در ايران بست نشينى را از ميان برد ميرزا تقى خان امير كبير بود. زنجير در ورودى مسجد جامع بدين معنى بود كه هركس آن حلقه هاى زنجير را در درست مى گرفت در امنيت به سر مى برد و شايد معناى باطنى اين مطلب چنين باشد. كه هركس حلقه هاى زنجير را در دست گيرد از شر شيطان به خداوند پناه برده و در امنيت خواهد بود.
كتايب (كتيبه ها) مسجد:
مسجد جامع همانند بسيارى از مساجد و مدارس داراى كتيبه هاى زيادى است . يكى از اين كتيبه ها، كتيبه بالاى ايوان جنوبى است كه نويسنده آن محمد حسين الشيرازى بوده و آن را در سال ٥٢٩ هجرى نوشته است . متن اين كتيبه ، قسمتى از سوره مباركه نور مى باشد كه با خطى زيبا و جالب با كاشى معرق ، منقوش گرديده است ؛ البته اين كتيبه به دستور مرحوم حضرت آيه الله العظمى بروجردى بنا گرديد؛ زيرا به مرور زمان از اين اثر نفيس جز بقايايى باقى نمانده بود.
نكته جالب توجه اين كه : اين كتيبه با خطى درشت نوشته شده ، به طورى كه مى توان از فاصله دور آن را به راحتى خواند، به صورتى كه حرف الف آن تقريبا يك متر ارتفاع دارد. (٢١٠)
مشبك هاى بناهاى مسجد:
قسمت هاى زيادى از بناها و ساختمان هاى مسجد را مشبك هاى آن تشكيل مى دهند. اين مشبك ها حداقل داراى دو فايده اساسى هستند، اولا: به وسيله آن ها نور كافى و مطلوب به درون ساختمان ها رسانده مى شود، ثانيا: جهت تهويه هوا و خنك شدن قسمت هاى مختلف بنا، طراحى و معمارى بسيار جالبى ، شده اند به طورى كه در فصول گرم سال بدون به كاربردن دستگاه هاى خنك كننده ، مى توان به اقامه نماز جماعت پرداخت و از هواى مطبوع آن استفاده كرد.

تاريخچه بناى مسجد جامع قم

در قرن سوم هجرى يكى از علما و محدثين قم به نام ابوالصديم حسين بن على ين آدم اشعرى كه در زمره صحابه حضرت امام على النقى عليه السلام و حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام به شمار مى رفت ، مسجدى را در قم بنا مى كند. طبق نوشته كتاب تاريخ قم كه در قرن چهارم هجرى نوشته شده است ، ابوالصديم ، مسجد جامعى در قم بنا كرده كه اكنون معلوم نيست محل آن مسجد در كدام يك از اين سه مكان زير بوده است :
اول : مسجدى كه در يكى از محله هاى قديمى قم ، به نام مسجد جامع در نزديكى هاى دروازه رى واقع شده است .
دوم : مسجدى كه اكنون به نام مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام معروف و مشهور است .
سوم : مسجدى كه در حدود خاكفرج و اراضى كميدان واقع بوده است و اكنون اثرى از آن نيست كه به موجب قرائن تاريخى و به احتمال قوى همين مسجد بوده است ؛ اما مسجدى كه هم اكنون پابرجاست و به نام مسجد جامع قم معروف است ، همان است كه در محله مسجد جامع در خيابان آذر و در نزديكى هاى دروازه رى واقع شده است .
در اين جا از مسجد جامعى ، صحبت خواهد شد كه وجود عينى داشته و بين مردم به همين عنوان مشهور شده است ، زيرا اين مسجد؛ اگر هم مسجد جامع اصلى قم نباشد، مساءله اى نيست ، اما مسجدى بسيار قديمى است كه در كتاب هاى تاريخ قم ، به عنوان مسجد جامع ثبت شده است . به هر حال ، براى معرفى بيشتر اين مسجد، به پاره اى نظرات نويسندگان كتاب هاى تاريخى اشاره مى نماييم و نظرات آنان را به صورت موضوعى خدمت شما عزيزان ارائه مى نماييم .

نظر عده اى از نويسندگان در مورد مسجد جامع قم

در اين كه بنيان گذار مسجد جامع كيست و تاريخ بناى آن چه زمانى بوده است ، اختلافاتى وجود دارد كه در اين قسمت سعى در اين است ابتدا به بيان اين نظرات و اختلافات پرداخته و پس از به دست آوردن نظرات مشترك آنان ، نتيجه اى نسبى حاصل گردد.

الف - تاريخ بنا و بانى آن

١ - مرحوم صنيع الدوله اعتماد السلطنه در كتاب مرآت البلدان (٢١١) بناى مسجد جامع قم را به ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى در نيمه دوم قرن سوم ، نسبت مى دهد.
٢ - اين بنا به اواسط قرن هفتم هجرى ، نسبت داده شده است . (٢١٢)
٣ - در بخشى از كتاب تاريخ قم كه ويژه مساجد قم است چنين نوشته شده است : (٢١٣)
مسجد جامع در آخر شهر واقع شده است و از بناهاى قديم اين شهر است كه بانى او بر اين بنده معلوم نشده است . محمد حسن خان صنبع الدوله اعتماد السلطنه در يكى از كتاب هاى خود نوشته است مسجد جامع عاليه قم از بناهاى ابوالصديم اشعرى است . (٢١٤)
٤ - در سال ٢٦٥ ابوالصديم حسين بن على آدم اشعرى نخستين مسجد جامع قم را بيرون شهر بنا كرد. (٢١٥)
٥ - بناى مقصوره رفيع مسجد جامع مربوط به نيمه قرن هشتم هجرى (٢١٦) است .
٦ - در كتاب عباس نامه (٢١٧) به نقل از كتاب گلستان هنر چاپ بنياد فرهنگ ايران ذيل سرگذشت حافظ قنبر شرفى مى نويسد:
خط ثلث را خوش مى نوشته و كتابه درگاه مسجد جامع دارالمؤمنين قم و محراب مسجد به خط اوست . از اين سخن برمى آيد كه در نيمه نخستين قرن دهم از اين مسجد مرمتى به عمل آمده است ، شاه عباس دوم در سفرى به قم در همين مسجد پشت سر ملامحسن فيض دانشمند نامى آن دوره نماز گزارد.
٧ - در كتاب تاريخ دارالايمان قم (٢١٨) و از آن جا در مرات البلدان اصل بناى مقصوره را از ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى در سال ٢٦٥ دانسته و چنين نوشته شده است .
آنچه از سياحان شنيده مى شود، در هيچ شهرى مقصوره اى به اين ارتفاع و وسعت نيست ، در كمال استحكام ديوار آن را با ساروج كشيده اند كه از سنگ سه سخت تراست ، بانى آن ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى است .
٨ - همين مؤلف در كتابچه تفصيل احوالات دارالايمان قم مى نويسد:
اصل بناى آن را ابوالصديم كه از رؤ ساى اشعرى و جمكران اين بلد بود، بنيان كرد مقصوره و ايوان رفيعى دارد مثل گنبد هرمان (٢١٩) از سنگ سخت تر است ...... حتى مسجد جامع ساوه و سمان كه مشهور است به اين اعتبار نيست .
٩- تاريخ ٥٢٩ در پايان كتيبه اى ديگر تا پيش از تعميرات فتحعلى شاه به وضوح بوده است . (٢٢٠)
١٠ - در كتاب النقض (٢٢١) از جامعى كه كمال ثابت قمى ، وزير بزرگ قمى سلطان مسعود سلجوقى و كشته شده به سال ٥٣٣ در درون شهر قم ، بنا نهاد، ياد مى شود و آن بدون ترديد همين مسجد است .
١١ - اما در كتاب گنجينه آثار قم (٢٢٢) چنين آمده است :
بانى اين مسجد و نيز مدرسه روبروى آن به مدرسه جانى خان ، سلطان جانى خان پادشاه تاتار تركستان است و تاريخ بناى آن هم به سال ٧٥٥ بوده است .

ب - موقعيت جغرافيايى مسجد جامع

همچنين درباره موقعيت جغرافيايى اين مسجد هم اختلافاتى مشاهده مى گردد.
١ - در كتاب قم را بشناسيد ص ٤٩ (قلم گروهى از نويسندگان ، همچون فقيهى ، شهابلو، وفايى ، كريمان و رهنما) چنين آمده است كه مسجد جامع در يكى از محلات شمال شهر به همين نام واقع شده است .
٢ - در كتاب زندگانى حضرت معصومه عليها السلام و تاريخ قم (٢٢٣) تاءليف حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد مهدى صحفى چنين مى خوانيم : مسجد جامع از بناهاى ديدنى و تاريخى و نفيسى است كه در طرف شرقى قم نزديك دروازه رى كه پيش تر مركز شهر واقع شده است .
البته درباره اين موضوع و موضوعات ديگر در آينده بحث و بررسى خواهد شد.

ج - مسجد جامع اصلى قم

همچنين در مورد اين كه آيا اين مسجد، در واقع مسجد جامع اصلى قم مى باشد يا خير، مطالبى بيان مى شود.
١ - در كتاب قم را بشناسيد چنين نقل شده است : (٢٢٤)
ظاهر بناى اين مسجد، قسمتى مربوط به زمان فتحعلى شاه و قسمتى ديگر مربوط به زمان ناصرالدين شاه مى باشد و چند كتيبه اى كه در ايوان ها و مقصوره مشاهده مى شود متعلق به زمان فتحعلى شاه است ؛ ولى از وضع استيل بنا و نوشته پاره اى از نويسندگان معلوم مى شود كه اصل بناى اين مسجد از هزار سال هم متجاوز است .
نويسنده كتاب مرات البلدان در حرف جيم از كتاب مزبور گويد كه : جامع قم از بناهاى ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى مى باشد، سپس به توصيف مقصوره آن پرداخته ، مى گويد نظير آن در هيچ جا نيست . از مراجعه به كتاب هاى رجال و به دست آوردن شرح حال ابوالصديم كه از محدثان بنام مى باشد، معلوم مى شود كه او در قرن سوم هجرى مى زيسته و نمى توان گفت كه مقصود از جامع قم ، مسجد جامع ديگرى غير از جامع فعلى است ؛ زيرا با توصيفى كه از مقصوره آن كرده ، مسلم است كه در قم مسجد ديگرى نيست كه داراى چنين مقصوره اى باشد. نتيجه اين كه از تاريخ بناى مسجد جامع بيش از يازده قرن مى گذرد.
٢ - در كتاب تاريخ مذهبى قم (٢٢٥) از آن به عنوان مسجد جامع ياد شده و چنين آمده است :
به طور مسلم ، محله مسجد جامع ، امروز در حدود دروازه رى در آن وقت (قرن سوم) بيرون شهر بوده و مسجد ابوالصديم در همين محل بنا شده است و به مناسبت اين كه شهر رفته رفته از شمال شرقى به جنوب غربى كشيده مى شد تا به مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نزديك شود، مسجد جامع ابوالصديم در داخل شهر قرار گرفت و نام محله مسجد جامع بر آن نهادند كه تا به امروز هم به همين نام است .
هم اكنون در محل مسجد جامع يا مسجد جمعه ، مسجد با عظمتى است كه از قديم به آن مسجد جامع يا مسجد جمعه مى گفته اند و مردم همواره اعتقاد داشته اند كه مسجد جامع قديمى قم همين مسجد است .
اما آنچه امروز در مسجد مزبور ديده مى شود از زمان فتحعلى شاه به بعد است .
٣ - اما در كتاب گنجينه آثار قم ، (٢٢٦) مسجد جامع قم به عنوان مسجد جامع اصلى قم ، ياد نشده است و با دلايلى آن را رد كرده و چنين نوشته است :
مسجد ابوالصديم جداى از مسجد جامع است ؛ زيرا اولا: سبك بناى مسجد جامع با آثار قرن سوم سازگار نيست ، ثانيا: مسجد هم جداى از مناره منفردى كه يحيى بن اسحق اشعرى در جوار آن به سال ٢٩٢ هجرى بنا نهاد (در نزديكى هاى ميدان كهنه) يعنى از همين مناره موجود ميدان قابل تصور نيست .
در صورتى كه جامع مورد نظر از اين مناره دور است .
ثالثا هدف ابوالصديم از احداث مسجد جامعى در خارج حصار قم ، آن بود كه مردم كميدان هم بتوانند بدون رنج راهپيمايى ، در سرما و گرما در مراسم عبادى نماز جمعه شركت كنند و جز با احداث مسجد در وسط اين دو حصار نمى توان به اين هدف رسيد؛ زيرا هرگاه مكان آن در نزديكى حصار كميدان باشد، قهرا مردم حصار قم دچار رنج راهپيمايى شده اند.


۷
د - چگونگى بناى اولين مسجد جامع قم

د - چگونگى بناى اولين مسجد جامع قم

١ - در كتاب تاريخ مذهبى قم ، (٢٢٧) در مورد بناى جوامع و مسجد مطالب زير را مى خوانيم :
پس از اين كه اشعريان در اواخر قرن اول هجرى به قم آمدند، آتشكده قم را خراب كردند و به جاى آن مسجد بنا نهادند و اين نخستين مسجدى بود كه در شهر قم بنا شد. (٢٢٨)
سال ها قبل يك عرب به نام خطاب بن اسدى در قم ، در روستاى جمكران مسجدى ساخته بود خود تنها در آن نماز مى گذارد. (٢٢٩)
محل مسجدى كه اشعريان بنا كردند در نزديكى هاى خاكفرج و وادى السلام امروزى بوده است ؛ زيرا طبق نوشته تاريخ قم ، مسجد مزبور در كنار راهى قرار داشته است كه به ساوه منتهى مى شود و نيز به موجب مزبور در كنار راهى قرار داشته است كه به ساوه منتهى مى شود و نيز به موجب گفته يعقوبى چند پل روى رودخانه بود كه دو قسمت شهر را به يكديگر متصل مى كرده است كه اين پل ها در حدود خاكفرج و وادى السلام واقع بود و براى رفتن به ساوه از روى اين پل ها عبور مى كردند.
٢ - در مورد اولين مسجدى كه در قم بنا نهاده شد؛ مطالبى آمده كه خلاصه آن چنين است . (٢٣٠)
هنگامى كه عبدالله بن سعد اشعرى كه مرد زاهد و عابدى بود وارد قم شد بيشتر راغب و مايل بود كه به قزوين رود؛ زيرا نمى خواست نمازش را در سراهاى مجوس (زرتشتيان) بخواند. به اين علت هر روز مى گفت كه من از اين جا خواهم رفت . پس برادرش احوص به او مى گفت كه اين مكان هم ثغرى (٢٣١) است كه ديلم به آن متوجه مى شوند و زحمت مى دهند (يعنى اين جا سرزمين و مرز دشمن است كه ديلم به آن توجه دارند و ممكن است به آن حمله كنند). اگر هدف تو آن است كه به ثغر قزوين روى ، تا كفار و مخالفان را دفع نمايى و اجر و ثواب حاصل كنى ، در اين جا نيز ديلم مى آيند. پس در اين مكان بمان تا من براى تو مسجدى بنا كنم تا تو رد آن نماز بگزارى . سپس احوص براى برادرش عبدالله مسجد عتيق (٢٣٢) را در دزپل (دريل) بنا كرد كه آن مكان آتشكده اى بود و او آن را خراب نمود و به جاى آن مسجد بنا كرد و عبدالله در تمام مدت حيات خود در آن مسجد نماز مى گزارد كه آن سرا مشهور و معروف به مردى بود كه او را ثبخين لقب نهاده بودند. بعد از آن چون حمزه بن يسع اشعرى در سال ١٨٩ را كه تا آن زمان از لحاظ خراج تابع اصفهان بود و خود استقلال نداشت به صورت شهرستان درآورد. در مسجد مزبور منير قرار دادند؛ زيرا منبر به مسجد جامع اختصاص داشت و شهرى مى توانست مسجد جامع داشته باشد كه از لحاظ خراج تابع شهر ديگرى نباشد.
همچنين در كتاب تاريخ مذهبى قم (٢٣٣) در اين موارد چنين بيان شده است كه : در سال ١٩٥ در مسجد دزپل يا در پل ، منبر قرار داده شد و از اين رو قم از لحاظ شهرى استقلال يافت .
پس از مدفون شدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در قم اين شهر وضع ديگرى پيدا كرد و رو به آبادانى نهاد و لازم آمد كه مسجد جامعى متناسب با وسعت شهر در آن بنا شود. از اين رو در سال ٢٦٥ ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى بن عبدالله اشعرى ، نخستين مسجد جامع قم را در بيرون شهر بنا كرد و منبر را از مسجد عتيق (دز پل) به آن جا منتقل نمود و همان طور كه قبلا بيان شد، مسجد عتيق يا مسجد دزپل در حدود خاكفرج فعلى يا مقابل آن در سمت راست رودخانه (حوالى چهار امام زاده) بوده است ، بنابراين مسجد جامع ابوالصديم در نقطه ديگرى خارج از شهر قرار داشته است .
همچنين در كتاب تاريخ قم تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى از مسجد ديگرى به نام سعد آبادى نام برده كه در بازار قم واقع بوده و در آن ، نماز جمعه مى گزاردند.
بازار قم در آن روزگار، معلوم نيست در كدام نقطه بوده ، براين اساس بايد در بيرون دروازه رى و در محلى كه قبلا كوره پزى ها بوده ، وجود داشته باشد؛ زيرا به تدريج كه شهر به طرف غربى آمد بازار هم به همين سمت امتداد يافت ، ابتدا در محل فعلى درخت پير بازار به وجود آمد، سپس در قرون بعد، كم كم به طرف حرم حضرت معصومه عليها السلام كشيده مى شد و با به وجود آمدن بازارهاى جديد، بازار قديم از ميان مى رفت .
مجددا در تاريخ مذهبى قم ، (٢٣٤) مطلب ديگرى درباره مسجد جامع (ديگرى) بيان شده است و آن مطلب چنين است :
شيخ عبدالجليل رازى از مسجد جامع عتيق ديگرى در قم نام مى برد كه بانى آن ابوالفضل عراقى در عهد طغرل سلجوقى است . اين مسجد مناره هايى هم داشته است ، بعيد به نظر مى رسد كه مسجد جامع امروزى ، مسجد ابوالفضل عراقى باشد؛ زيرا هيچ گونه از مناره در آن ديده نمى شود؛ بلكه همان طور كه احتمال داده شد مسجد جامع فعلى به جاى مسجد جامع ابوالصديم است .
درباره محل و مسجد ابوالفضل عراقى ، احتمال قوى اين است كه در حدود ميدان كهنه امروزى قرار داشته و دو مناره و سردرى كه در اواخر خيابان آذر و در مشرق ميدان كهنه ديده مى شود، مربوط به همان مسجد است .
اگر اين احتمال صحيح باشد، بايد گفت كه مسجد مزبور، بسيار وسيع بوده است ؛ زيرا در فاصله اى حدود يك صد متر از اين سردر و مناره ها در سمت غربى آن ، مناره اى است كه از جهت كهنگى و طرز بنا مانند آن دو مناره است ؛ اما بالاى اين مناره ريزش كرده و در سال هاى اخير از نو آن را به سبك بالاى مناره هاى قرون بعدى ، به صورت گلدسته ساخته اند. مناره مزبور بر اين اساس در كنار سردر غربى مسجد قرار داشته است .
شيخ عبدالجليل (٢٣٥) درباره مسجد ابوالفضل عراقى گويد كه : آن مسجد در خارج شهر بوده است .

بررسى و نتيجه گيرى از نظرات نويسندگان درباره مسجد جامع

همان طور كه در ابتداى اين مبحث بيان شد، از نظر مجموع نظرات نويسندگان كه درباره مسجد جامع قم مطالبى را بيان داشته اند (در مورد تاريخ بنا و بانى آن ، موقعيت جغرافيايى ، مسجد جامع اصلى قم ، چگونگى بناى اولين مسجد قم) نتيجه گيرى نسبى خواهد شد تا نظرات آنان بيشتر به اذهان نزديك گردد و اگر اختلاف نظر مشاهده مى گردد؛ با برخى از ادله و شواهد رفع گردد.
اينك به صورت فهرست وار اين نظرات را بررسى مى نماييم :
١ - در سال ٢٦٥ هجرى مسجد جامعى در قم بنا گرديد كه بانى آن ابوالصديم حسين بن على بن آدم اشعرى بوده است ؛ اما تاكنون ، براى كسى به طور يقين مشخص نگرديده اين مسجد جامع در كجا واقع بوده است ؛ زيرا ما در ابتداى اين مبحث به اين نكته اشاره نموديم كه مسجد جامع ممكن است در يكى از سه محل زير باشد:
الف - مسجدى كه هم اكنون به نام مسجد جامع خوانده مى شود و آن در محله مسجد جامع است .
ب - مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام در نزديكى چهارراه بازار
ح - مسجدى كه قبلا در حدود خاكفرج واقع بوده و اكنون اثرى از آن نيست .اگر ما مى توانستيم مكان اصلى اين مسجد را با توجه به سه مكانى كه اشاره شد بيابيم ، به يقين مى توانستيم مسجد جامع اصلى كجاست و سپس تاريخ بنا و بانى آن را نيز مشخص مى گرديد؛ اما متاءسفانه تاكنون ، كسى نمى تواند به يقين بگويد مسجد جامع اصلى قم كجا بوده است ؛ بلكه تمام مطالبى كه تاكنون بيان گرديده حاصل حدس و گمان و احتمال بوده است ؛ اما در نظر اكثر مردم ، بلكه اكثر نويسندگان ، مكان اصلى مسجد جامع با توجه به قراين و شواهد، همين مكان فعلى كه در مجله مسجد جامع واقع است ، مى باشد؛ ولى همان طور كه قبلا بيان گرديد اين ساختمان و بنا، آن ساختمان هزار سال پيش نيست ؛ بلكه در زير اين ساختمان ؛ مسجدى بوده كه به مرور زمان رو به فرسايش گذاشته و سپس در دوره هاى مختلف تعمير و بازسازى گرديده است .
٢ - اگر نتوانيم به راحتى باور نماييم اين جا مسجد جامع اصلى قم است ، اما مى توانيم قبول نماييم كه يكى از اولين مساجد ايران بوده است كه معماران زيردست با هنرمايى هاى خود در آن مشغول فعاليت گرديده و توانسته اند چنين بناى با عظمت و حيرت انگيزى را بيافرينند. اكنون كه هنر معمارى و ساختمان سازى بسيار پيشرفت نموده است باز هم براى بسيارى از معماران و مهندسان معمارى ، اين مسجد بسيار عجيب مى نمايد؛ زيرا در آن زمان كه وسايل ساختمان سازى محدود بوده است ، چگونه توانسته اند گنبد و مقصوره اى با اين عظمت و زيبايى خلق نمايند كه حتى يك شاخه آهن نيز در آن به كار نرفته است . اين موارد نشان دهنده مهارت معماران اسلامى و وجدان كارى آن ها و نيز اخلاص در رفتار و عملشان به خصوص ‍ در مورد بناهاى مقدس ، همچون مساجد بوده است .
٣ - همان طور كه قبلا اشاره شد، نظرات مختلفى در مورد تاريخ بنا وجود دارد يكى از دلايل ديگر اين اختلاف ، اين بوده كه مسجد جامع در يك زمان خاص ساخته نشده است ، بلكه در زمان هاى مختلفى بنا گرديده است .
به عنوان مثال قدمت گنبد و مقصوره مسجد، بيش از حياط و صحن و شبستان هاى آن است . افزايش جمعيت و نياز به مكانى جهت اقامه جماعت باعث شد كه قسمت هاى فوق به فضاى گنبد و گوشوارها اضافه گردد؛ بنابراين اختلاف در اين گونه نظرات ، چندان دور از انتظار نيست .
٤ - در اين نكته كه طرز ساختمان سازى و معمارى و مصالحى كه در اين مسجد به كار رفته و باعث استقامت آن گرديده هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد؛ زيرا اين كار باعث گرديده قدمت و استقامت اين مسجد نسبت به برخى مساجد ديگر همان دوره بيشتر گردد و يا حداقل فرسودگى آن كمتر از مساجد ديگر گردد.
٥ - يكى از دلايلى كه نويسندگان ، به عنوان سند موجوديت و اصالت مسجد جامع مى دانند. مقصوره زيباى آن است كه از نظر ارتفاع و زيبايى در هيچ جاى ايران نيست و با توجه به كتاب مرات البلدان و برخى كتاب هاى ديگر، اين شاهدى بر مسجد جامع اصلى قم است .
٦ - در اين مورد كه برخى نويسندگان ، موقعيت جغرافيايى مسجد جامع را در شمال شهر و برخى ديگر در طرف شرقى قم و يا جهات ديگر نوشته اند به اين دليل بود كه پس از مدفون شدن حضرت فاطمه معصومه عليها السلام اكثر مردم مايل بودند كه منازل خود را در نزديكى حرم مطهر بنا كنند؛ بنابراين رفته رفته شهر از شمال شرقى به جنوب غربى كشيده شد و مسجد جامع كه تقريبا بيرون از شهر و در نقطه شمالى شهر بود داخل شهر قرار گرفت و در طرف شرقى شهر واقع گرديد.
٧ - در مورد چگونگى بناى اولين مسجد قم مطالبى كه از كتاب تاريخ مذهبى قم (٢٣٦) و تاريخ قم (٢٣٧) بيان گرديد، كاملا صحيح است ؛ زيرا رسم اشعريان چنين بوده كه هر كجا آتشكده اى را مى يافتند آن را تبديل به مسجد مى كردند و نيز در مورد بناى مسجد جامع هم مطلب اين چنين است ، اما همان طور كه بيان شد ابتدا بايد در مورد اصالت مسجد جامع تحقيق كرد و پس از رسيدن به يقين مطالبى كه در مورد چگونگى بناى اولين مسجد قم بيان گرديده ، در مورد مسجد جامع صدق مى كند.
٨ - ممكن است در يك شهر چند مسجد جامع وجود داشته باشد؛ زيرا در برخى از شهرهاى بزرگ مانند تهران ، هر منطقه داراى مسجد جامعى باشد.
گاهى اوقات مساجد را با توجه به علل ديگرى همچون موقعيت مركزى و يا جمعيت پذيرى ، مسجد جامع مى نامند؛ به عنوان مثال در شهر مقدس ‍ قم ، عده اى از مردم به مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام مسجد جامع مى گويند زيرا از لحاظ جمعيت و موقعيت مركزى در بين ساير مساجد ممتاز است و گاهى اوقات به مسجد اعظم قم به دليل جمعيت پذيرى و آشنايى با بسيارى از مردم با اين مسجد، جامع اطلاق مى شود.
اما گاهى اوقات مساجد را از لحاظ معمارى و قدمت ، مسجد جامع مى گويند؛ بنابراين از نظر معمارى و طرز ساخت به مسجدى كه در نزديكى دروازه رى مى باشد و بيشتر از آن صحبت شد مسجد جامع گفته مى شود.
شايد علت اين كه براى ما كاملا روشن نشده كه مسجد جامع اصلى كجاست با توجه به دلايل و نظريان فوق باشد، يعنى اطلاق مسجد جامع به جمعيت و يا موقعيت جغرافيايى و با معمارى ، يا اين ديدگاه هنگامى كه از مسجد جامع نامى برده مى شود هر كس تصور جداگانه اى از مسجد جامع خواهد داشت و اگر همين تصورات به صورت مكتوب درآيد، پس از گذشت زمان هاى طولانى براى نويسندگان و محققان يافتن مسجد جامع اصلى مشكل خواهد بود.
به هر حال از نظر ما و بسيارى از نويسندگان مشهور، مسجد جامع قم همين مسجد است ؛ زيرا با توجه به دلايلى كه قبلا اشاره گرديد مسجد جامع ديگرى متصور نيست ، چرا كه مسجدى كه در خاكفرج بوده اكنون به طور كلى ويران گشته و مسجد امام حسن عسكرى عليه السلام نيز داراى مقصوره و ايوان رفيعى نمى باشد كه در برگيرنده نظرات نويسندگان باشد.
٩- هنگامى كه به بررسى تاريخ بناى مسجد جامع مى پردازيم و اختلاف نظرها را درباره آن مشاهده مى نماييم حداقل سال تاءسيس مسجد جامع ٢٦٥ هجرى و حداكثر ٧٥٥ قيد گرديده است . اگر سال تاءسيس را ٢٦٥ بدانيم ، اكنون (٢٣٨) در حدود ١١٥٢ سال از تاءسيس آن گذشته و اگر سال تاءسيس آن را ٧٥٥ هجرى بدانيم اكنون در حدود ٦٦٢ سال از تاءسيس و ساخت آن مى گذرد.
به هر حال اين جا مسجدى است كه قدمت چند صد ساله دارد.
١٠ - اما در كتاب گنجينه آثار قم ، تاءليف عباس فيض ، تفاوت فاحشى در مورد تاريخ بنا و اصالت اين مسجد نسبت به ساير نويسندگان به چشم مى خورد.
او بانى مسجد جامع كنونى را سلطان جانى خان پادشاه تاتار تركستان و تاريخ بناى آن را هم به سال ٧٥٥ نقل مى كند.
همچنين او مسجد ابوالصديم را جداى از مسجد جامع دانسته و با دلايلى آن را در كرده است . از جمله دلايل اين است كه او سبك بناى مسجد جامع را با آثار قرن سوم سازگار نمى داند.
مطالبى را كه ما در اين جا بيان خواهيم كرد مبنى بر تاءييد يا رد نظريه آقاى عباس فيض نيست بلكه جهت رفع شك و شبهه احتمالى بين مردم و مطالعه كنندگان گرامى ، به آن اشاره مى نماييم . اكثر نويسندگان ، اين مسجد را با توجه به شواهد فراوان به عنوان مسجد جامع در نظرگرفته و بانى مسجد جمعه (جامع) را ابوالصديم و سال تاءسيس آن را ٢٦٥ هجرى دانسته اند. يكى از مواردى كه يقين انسان را در هر مساءله اى بيشتر مى نمايد، اجماع و تمركز نظرات نويسندگان و صاحب نظران است .
بنابراين ما هم به پيروى از دانشمندان و نويسندگان اين مكان را با احتمالى قوى مسجد جامع مى ناميم .
اما اين مطلب را كه بيان شده سبك بنا با آثار قرن سوم مطابقت ندارد، در نمى كنيم ؛ ولى همان طور كه قبلا بيان شد اين مسجد بارها تعمير و بازسازى و حتى مورد نوسازى قرار گرفته و ناگفته پيداست كه حتما قسمت هايى از اين مسجد طورى ساخته شده كه با همان تاريخ و عصرى كه تجديد بنا شده سازگارى دارد؛ اما مكان مسجد جامع به احتمال قوى همين قسمت بوده و قسمت هايى بر آن افزوده گرديده است .

نتيجه گيرى كلى :

اگر باز هم بخواهيم از مطالب بيان شده نتيجه گيرى بسيار مختصرى داشته باشيم نكات ذيل را يادآور مى شويم :
الف - مسجد جامع ، گذشته از سوابق تاريخى ، يكى از اماكن مقدس و ويژه است ؛ زيرا علما و صلحاى بزرگى در آن اقامه نماز جماعت داشته و مردم همواره با حضور در اين مسجد باعث نزول رحمت خداوند گرديده اند.
ب - تا به حال كسى نتوانسته با يقين كامل ، مكان اصلى مسجد جامع را بيان كند، بلكه تمام اين نظريان بنا به شواهد و مدارك تقريبا مستدل و قوى بوده است و احتمال آن را افزايش داده است .
اگر ما بتوانيم مكان مسجد جامع را با توجه به موقعيت جغرافيايى شهر در آن موقع مشخص كنيم ، به راحتى و با يقين مى توانيم تاريخ بناى آن را كه ٢٦٥ هجرى و بانى آن را كه ابوالصديم حسين بن على ين آدم اشعرى بوده ، بيان نماييم .
ج - اين مسجد بارها در زمان هاى مختلف و نيز در همين قرن اخير مورد بازسازى و مرمت قرار گرفته است و ما نبايد چنين تصور نماييم كه اين مكان همان مسجد اوليه قرن سوم است ، بلكه مى توانيم اين مطلب را بگوييم كه در زير اين مسجد بنايى بسيار محكم و استوار بوده است و بعدا آن بنا تجديد گرديده و تعمير شده است ؛ اما باز هم جاى شگفتى است كه اين بناهاى تجديد شده هم كه ساليان سال از قدمت آن مى گذرد هنوز پابرجا و محكم همچون كوه ، مقاوم مانده است .

مطالبى ديگر در ارتباط با مسجد جامع

در اين قسمت سعى شده تا مطالبى كه با تاريخچه اين مسجد با عظمت در ارتباط هستند نيز بيان گردد؛ زيرا مطالعه تاريخچه مكانى ، صرف نظر از مسائل جانبى و فرعى آن ، كارى ناقص و كم اهميت است .
بنابراين ما در اين قسمت با آوردن داستان دعبل و بيان نمودن تاريخچه مدرسه غياثيه و نيز مناره نزديك آن سعى نموده ايم تا تاريخچه اين مسجد شفاف تر جلوه گر شود؛ بنابراين توصيه مى شود، مطالب اين قسمت را مطالعه نماييد البته اين مطلب پرانتز مبحث ما محسوب مى شود و مجددا به مطالب اصلى مسجد جامع بازمى گرديم .

داستان دعبل و ارتباط آن با قم و مسجد جامع

دعبل بن خزاعى در زمره شاعران شيعه است كه با ماءمون عباسى معاصر بوده است . وى در هجو (٢٣٩) خلفاى عباسى و وزيرانشان اشعارى دارد كه مشهور است و در كتاب هاى ادب ثبت شده است .
ابوالفرج اصفهانى در كتاب اغانى شرح حال دعبل را به تفصيل نوشته است . علت عمده شهرت دعبل در نزد شيعه ، قصيده معروف او كه همان قصيده مدارس آيات بوده مى باشد؛ زيرا ظاهرا از لحاظ اين كه بهترين ابيات آن اين بيت است :
مدارس آيات خلت عن تلاوه
و منزل وحى مقفر العرضات
دعبل پس از سرودن قصيده مدارس آيات به خراسان رفت و خدمت على ابن موسى الرضا عليه السلام رسيد و قصيده را براى آن حضرت بيان نمود و همان طور كه معروف است ، حضرت بيتى به آن افزود. اين موقعى بود كه حضرت رضا عليه السلام عنوان ولايت عهدى ماءمون را داشت و به نام ايشان سكه زده بودند.
حضرت به رسم جايزه و صله ده هزار درهم از همان درهم هايى كه نام مباركشان بر روى آن نقش بسته بود به دعبل عطا فرمود. او در مراجعت از خراسان عبورش به شهر قم افتاد و مردم قم از او هر درهم را به ده درهم خريدند. (٢٤٠)
به نقلى ديگر، حضرت علاوه بر ده هزار درهم يكى از جامه هاى برد خود را نيز به دعبل عطا فرمودند، چون دعبل به قم رسيد، قمى ها از او خواستند كه سى هزار درهم بگيرد و جامه را بدهد ولى او نپذيرفت و به راه خود ادامه داد. هنگامى كه از حدود قم خارج شد، جمعى از جوانان قم كه در راه او كمين كرده بودند جلوى راهش را گرفتند تا جامه را بگيرند و سى هزار درهم بدهند، دعبل قسم ياد كرد كه جامه را نمى فروشد، مگر اين كه قطعه اى از آن را به وى دهند تا در كفن خود قرار دهد. آن جوانان يك آستين لباس را به او دادند. (٢٤١)
و به روايت ديگر، خبر قصيده و جبه مخصوص حضرت قبلا به مردم قم رسيده بود. هنگام آمدن دعبل به قم مردم از او خواستند كه قصيده را برايشان بخواند.
دعبل در مسجد جامع حضور يافت و قصيده را خواند. مردم قم مال و خلعت بسيار به او بذل كردند و خواهش كردند جبه را به هزار دينار به ايشان بفروشد و او حاضر نشد. (٢٤٢)

مدرسه غياثيه :

سردر و مناره هاى مدرسه غياثيه در نزديك ميدان كهنه شهر كه نام آن به همين صورت در كتاب ها و اسناد دوره صفوى و قاجار مكررا ديده مى شود، از آثار نيمه قرن نهم ، يعنى سال ٨٣٠ است .
سردر مدرسه به بلندى ١٢ و دهانه و پهناى ٧ در ٤ متر به سوى شرق بنا شده و دو طرف آن برپايه هاى خارجى ايوان هر طرف دو طاق نما - يكى پايين و ديگرى بالاى آن - برافراشته اند. در كمربند ايوان كتيبه اى سراسرى بوده كه فرو ريخته و هيچ اثرى از آن بر جاى نمانده است . دو مناره بالاى سردر به قطر ٢٠/٢ متر و بلندى ١٣ متر از بالاى بام (٢٥ متر از سطح زمين)با پوشش آجرى است كه از پايين تا گلوگاه به نقشه شطرنجى لوزى در ١٩ رديف با طرحى از كاشى فيروزه اى ميان لوزى ها در كمرگاه و گلوگاه هر دو مناره و در بالا با كتيبه اى از كاشى خشتى آراسته شده و در بالاى كتيبه نقشه آجرچينى دگرگون گرديده و پس از چند رديف ، سه رديف مقرنس ‍ آجرى به شكل كنگره در بالاى مناره ها نمودار است . (٢٤٣) البته چند سال پيش بر اثر زمين لرزه قسمتى از اين مناره تخريب گرديد كه سازمان ميراث فرهنگى استان قم آن را تعمير نمود.
در مقابل اين مدرسه حمامى بوده كه شخصى به نام غياث الدين رضوى آن را وقف آستانه نمود، پس از آن بعضى از سادات قم آن محوطه را به نام آن واقف يعنى غياث الدين رضوى كه در زمان شاه اسماعيل صفوى سركشيك آستانه مقدس رضوى بوده است ، مدرسه غياثيه ناميدند. اين شخص در سال ٩٣٤ در مشهد رحلت نمود. به هر حال از مجموع ابنيه اين مدرسه وسيع جز همين ايوان و سردر و دو مناره چيزى باقى نمانده است .
همچنين اين مدرسه را مدرسه شرفيه نيز ناميده اند؛ زيرا گويند اين مدرسه را به دستور شرف الدين ابوطاهر بن على قمى وزير سلطان سنجر سلجوقى در سال ٥٤٧ كه براى امور عراق به قم آمده بودند بنا نهادند.
اين مدرسه - كه البته داراى مسجدى هم بوده است - يكى از بزرگترين مدرس شهر محسوب مى شده است كه براى رفاه حال طلاب و اهل علم در فصل تابستان زير صحن آن را هم سردابى مجلل و موسع ساخته بودند.
سپس در اطراف مدرسه مذكور قيصريه و چهار سوق نو بنيان قم ساخته شد.
چنان كه مداخل مدرسه از شرق يعنى سردر آن با دو مناره در بازار شرقى افتاد و از مقصوره مسجد شمالى آن هم درى به طرف قيصريه باز مى شد و در طرف غربى آن هم سردرى بود كه به سراى تجارتى باز مى گرديد كه قسمتى از محوطه جنوبى مدرسه جزء خيابان آذر گرديد و قسمتى هم زير ساختمان مغازه هاى حاشيه خيابان و همچنين حجرات ميدان بارفروشى و قسمتى در زيرگاراژ قرار گرفت .
اين مدرسه در اثر سيل در سال ١٠٤٥ ويران گرديد و همان طور كه قبلا بيان گرديد. از مجموع آثار آن به غير از ايوان و سردر و دومناره آثارى باقى نمانده است .

در توصيف از مناره نزديك آن

به غير از مناره هاى زوجى كه سردر مدرسه غياثيه (يا به عبارت ديگر شرفيه) در ميدان كهنه قم قرار دارد كه مى توان آن ها را در شمار نخستين مناره هاى زوجى ايران دانست . در نزديكى اين مدرسه مناره انفرادى ديگرى وجود دارد كه به شرح مختصرى از آن مى پردازيم .
از مجموع تواريخ و اخبار چنين برمى آيد كه نخستين مناره اى كه در عالم اسلام ساخته شده مناره اى بود كه ابودلف قاسم بن عيسى بن ادريس بن معقل بن عمير در خلافت معتصم عباسى در كنار مسجد مجللى كه در شهر نو بنيان سامراء احداث كرد، بنا نهاد. اين ماءذنه به ارتفاع ١٢ متر با راه پله خارجى حلزونى بود.
دومين مناره اى كه ساخته شد، در سال ٢٤٠ هجرى از طرف متوكل ، خليفه عباسى ، در كنار مسجد جامع احدائى وى در سامراء بود كه هم ماءذنه مسجد و هم محل افراشتن لواى خلافت بود كه به نام ملويه شهرت يافته است .
ارتفاع اين مناره ٥٢ متر است و در تارك (٢٤٤) آن غرفه اى قرار داشت كه اكنون خراب شده است و قطر قسمت پايين آن نيز به ٥٠ متر مى رسد.
به فاصله نيم قرن ، سومين مناره را مردم قم بنا كردند؛ اما اين مناره در كنار مسجد ابوالصديم اشعرى با نقشه استوانه اى و راه پله پيچ درونى ساخته شد.
ارتفاع اين مناره كه در كنار محوطه ميدان كهنه قرار دارد، ٢٥ متر و قطر آن ٥/٣ متر مى باشد. اين مناره در سال ٢٩١ هجرى در دوره حكومت يحيى بن اسحق به خوديارى عرب اشعرى ميان شهر جديد اسلامى و شهر قديم كميدان بنا نهاده شد تا صداى مؤذن به هر دو شهر برسد و همان طور كه مشخص است جدار اين مناره آجرى ساده و فاقد هر نوع تزيينات مى باشد. آنچه از ملاحظه اسناد و مدارك مربوط و سبك بناى مناره مورد سخن برمى آيد اساس مناره كهن و مربوط دوره سلجوقى است كه باگذشت زمان فرسوده شده و قسمت هايى از آن نيز فروريخته بود تا در سال ١١٩١ به وسيله يكى از امراى زند مرمت گرديده و نماى آجرى كنونى از همين مرمت برجاى مانده است . پس از آن ماءذنه جديدى را بالاى آن ساختند. (٢٤٥)
همان طور كه بيان شد اين مناره سومين مناره در جهان اسلام و اولين مناره احداثى در قم و در ايران بوده است كه به مرور زمان تجديد بنا شده و اكنون نيز از طرف ميراث فرهنگى استان قم تعمير و مرمت شده است .
لازم به ذكر است راهرو اين مناره در مسجد ميدان كهنه قرار دارد، همان مكانى كه در سال ١٣١٠ شمسى از طرف حضرت آيه الله حاج ميرزا محمد فيض در محوطه اى به طول ٢١ متر و عرض ١٢ متر به ارتفاع ٦ متر مركب از ده چشمه بر فراز چهار ستون سنگى مضلع با نقشه چشمه پوش ساخته شد و به اين دليل به آن مسجد فيض مى گويند، اين مسجد، هم اكنون در گوشه اى از شمال شرقى ميدان كهنه قرار دارد كه در آن نماز جماعت و مجالس روضه خوانى منعقد مى گردد؛ البته قبل از احداث مسجد، مدخل اين مناره روى پشت بام مغازه اى قرار داشت كه حضرت آيه الله فيض آن مغازه را خريدارى و سپس خراب نمود و در جاى آن مسجد كنونى ميدان را بنا كرد كه راه پله اين مناره در اين مسجد قرار گرفته است .

برگزارى نماز جماعت در مسجد جامع (جمعه)

مسجد جامع يكى از اماكن مقدسى است كه همواره نماز جماعت هاى باشكوه به خصوص در زمان هاى گذشته در آن برگزار مى شده است كه در اين جا به چند نمونه از آن اشاره مى شود:
از نماز جماعت هاى باشكوه قم ، نماز جماعت مرحوم حضرت آيه الله العظمى بروجردى در ماه مبارك رمضان ابتدا در مسجد جمعه و بعدا در مسجد اعظم بود در مسجد جمعه مخصوصا روزهاى جمعه زير گنبد و طرفين گنبد و تمام حياط وسيع مسجد و قسمت هاى مسقف (٢٤٦) اطراف مسجد و پشت بام ها و كوچه هاى اطراف مستور و پوشيده از جمعيت بود.
ديگرى نماز جماعت مرحوم آقا شيخ مهدى حكمى در ماه مبارك رمضان در مسجد جمعه ، همچنين در حدود يك قرن قبل نماز جماعت حاج سيد جواد عالم بزرگ قم در زمان ناصر الدين شاه در مسجد جمعه از نمازهاى باشكوه و باعظمت و پرجمعيت و معروف زمان خود بوده است . در زمان فتحعلى شاه نماز جماعت مرحوم ميرزاى قمى و در زمان صفويه نماز جماعت مولا محسن فيض هر دو در مسجد جمعه شهرت فراوان دارد. (٢٤٧)
در چند دهه اخير نيز مرحوم حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى در ماه هاى مبارك رمضان اقامه نماز جماعت داشته اند. همچنين در سال هاى اخير حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاى شيخ محمد صادق تهرانى در حدود ٤٠ سال اقامه جماعت داشته اند و اكنون حضرت حجه الاسلام والمسلمين آقاى سيد مهدى صحفى امام جماعت محترم مسجد جامع مى باشند.
البته بسيارى از علما و فضلا بزرگوار ديگرى اقامه جماعت داشته اند كه در اين جا فقط به چند نمونه اشاره شد .
اما متاءسفانه چند سالى است كه نماز جماعت مسجد جامع بسيار كم جمعيت و خلوت شده است ، در صورتى كه جمعيت آن محله و مناطق ديگر نسبت به گذشته چندين برابر شده است . اين امر دلايل زيادى دارد كه يكى از اين دلايل ساخت و ساز مساجد متعدد در اطراف مسجد جامع و در نتيجه باعث پراكندگى جمعيت شده است كه در مبحث بعد به آن اشاره خواهد شد.

مشكلات عمده و اساسى مسجد جامع

بيان كردن مشكلات هميشه به معناى انتقاد و شكايت نيست ، بلكه در پاره اى مواقع به معناى بررسى و حل آن اس . بنابراين جهت بررسى و رفع اين مشكلات به چند مورد مهم آن اشاره مى كنيم .
١ - موقعيت نامناسب مسجد از لحاظ جغرافيايى و دورى آن به مركز شهر
٢ - عدم توجه كافى مسؤولين (شهرى و استانى) به مسجد
٣ - فقدان و يا كمبود بودجه كافى جهت مرمت و بازسازى مسجد
٤ - تخريب قسمتهايى از مسجد توسط عوامل طبيعى و نيز افراد ناآكاه
٥ - عدم آشنايى مردم با مسجد جامع
٦ - عدم حضور مستمر علما در اين مسجد باعظمت
با توجه به مشكلاتى كه بيان شد، توصيه هاى زير ارائه مى گردد.
١ - احداث خيابان اصلى از مقابل مسجد
٢ - تعيين متولى براى مسجد جامع
٣ - تخصيص بودجه كافى
٤ - بازسازى قسمتهاى تخريب شده و كنترل بيشتر مسجد
٥ معرفى بيشتر اين مسجد به همگان از طريق نشريات و صداوسيما از موقعيت هاى مختلف فرهنگى ، مذهبى و معمارى و...
٦ - حضور هفتگى شخصيت هاى علمى ، مذهبى (علما، مراجع و...) در نماز جماعت اين مسجد.
ضمنا در اين مسجد به جز انجام امورى كه در مساجد رايج است مانند نماز جماعت و نماز عيدين و مراسم جشن و شهادت ائمه و ادعيه ، مراسم اعتكاف نيز برگزار مى گردد.

مسجد مقدس جمكران

توصيف مسجد مقدس جمكران

مسجد مقدس جمكران نامى آشنا و باصفا براى كسانى است كه روز و شب ، عاشقانه و عارفانه ، حضرت بقيه الله لاعظم - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را مى خوانند.
آنان كه هر جمعه در دعاى ندبه ، اين معز الاولياء و اين مذل الاعداء، اين الطالب بدم المقتول بكربلا و اين ..... و بنفسى انت من عقيد عز لا يسامى و...... را با تمام وجود زمزمه مى كنند.
و هر صبح و شام در دعاى فرج و دعاى عهد و... فرج منجى عالم بشريت را از خداوند متعال خواستارند.
مسجد جمكران ، همان مكانى است كه قدوم مقدس و منور و پاك حضرت حجت - روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه - بر زمين آن فرود آمد و به امر اين خورشيد عالم تاب ، مسجدى با اين عظمت و شكوه برپا گرديد.
مسجد جمكران قرارگاه شيفتگان و دلسوختگان جمال و دل سوخته اش ‍ مى باشد.
مسجدى كه در آن اگر نتوان به راحتى يار را ديد (البته براى افراد عادى) اما مى توان بوى دلنشينش را استشمام كرد. بدين جهت است كه اين مسجد پربركت ، نه فقط پذيراى مشتاقان و شيفتگان حضرت مهدى عليه السلام از شهر مقدس قم و ديگر نقاط ايران است ، بلكه از ديگر كشورهاى جهان به خصوص كشورهاى اسلامى نيز جهت زيارت بانوى دو جهان حضرت فاطمه معصومه عليها السلام و نيز به جاى آوردن نماز حضرت ولى عصر عليه السلام در مسجد جمكران ، راهى اين مسجد با عظمت مى شوند و اين مسجد مقدس شب هاى چهارشنبه و شب هاى جمعه و روزهاى دوشنبه و حتى تمام روزها پذيراى عاشقان و دلباختگان مهدى زهرا عليه السلام مى باشد.
لازم به ذكر است كه از حضرت مهدى عليه السلام تاكنون در اين مسجد كراماتى مشاهده شده كه بسيارى از آن ها ثبت و ضبط شده است (٢٤٨) و شايد بسيارى از كرامات آن حضرت به چشم نيايد و يا در كتاب ها نيز نوشته نشود، به عنوان مثال همين كه انسان توفيق تشرف به مسجد مقدس ‍ جمكران را مى يابد و سپس در آن جا به انسان حال و هوايى دلنشين و ملكوتى دست مى دهد (هر چند كوتاه باشد) و باعث مى شود انسان لحظه اى از كالبد مادى خارج شده و عاشقانه بودن را بچشد، اين خود نوعى كرامت آقا و مولا امام زمان عليه السلام مى باشد.
از آن جا كه بسيارى از مشتاقان و شيفتگان حضرتش بسيار مايل بوده و هستند كه با چگونگى بناى اين مسجد مقدس آشنا شوند، بنابراين تاريخچه اى مختصر از بناى اين مركز باعظمت خدمت خوانندگان محترم و گرامى تقديم مى گردد.
شايد كه اين كار وسيله اى جهت تقرب معنوى ما و شما عزيزان باشد.

تاريخچه مسجد مقدس جمكران

در خارج از شهر مقدس قم ، در حدود شش كيلومترى جاده قم - كاشان ، نزديك روستاى جمكران ، مسجد باصفايى به نام مسجد جمكران وجود دارد.
اصل بناى اين مسجد حكايتى دارد كه مرحوم حاج ميرزا حسين نورى در كتاب نجم الثاقب (٢٤٩) و در كتاب كلمه طيبه (٢٥٠) به نقل از تاريخ قم ، تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى كه او نيز از كتاب مونس الحزين فى معرقه الحق و اليقين شيخ صدوق نقل نموده است (٢٥١) و ما در اين جا اين حكايت مشهور را نقل مى كنيم : شيخ عفيف صالح حسن حسن بن مثله جمكرانى مى گويد:
شب سه شنبه ، هفدهم ماه مبارك رمضان سال ٣٩٣ ه .ق در سراى خود خوابيده بودم (البته سال ٣٩٣ نمى تواند سال كاملا درستى براى تاءسيس ‍ مسجد جمكران باشد؛ زيرا تاريخ قم كه اين داستان را نقل نموده در سال ٣٧٨ تاءليف گرديده و حال آن كه چگونه مى توان حادثه اى را كه ١٥ سال بعد رخ خواهد داد، در كتابى درج نمود. پاسخ اين ابهام در كتاب نجم الثاقب (٢٥٢) چنين آمده كه :
مؤلف گويد: در نسخه فارسى تاريخ قم و در نسخه عربى آن كه عالم جليل آقا محمد على كرمانشاهى مختصر اين قصه را از آن نقل كرده در حواشى رجال مير مصطفى در باب حسن ، تاريخ قصه را در ثلث و تسعين يعنى نود و سه نقل كرده و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شد و اصل سيعين بوده كه به معنى هفتاد است ؛ زيرا كه وفات شيخ صدوق پيش از سال نود بوده است ؛ بنابراين سال درست و صحيح تاءسيس مسجد ٣٧٣ ه .ق مى باشد) كه ناگهان جماعتى به در سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته بود، مرا بيدار كردند و گفتند: برخيز و فرمان امام مهدى صاحب الزمان عليه السلام را اجابت كن كه تو را مى خواند .
حسن بن مثله مى گويد: من برخاستم و آماده شدم ، گفتم بگذاريد تا پيراهن بپوشم ، از در سراى ندا آمد كه هو ماكان قميصك : پيراهن نپوش كه از تو نيست . دست دراز كردم و سراويل خود را برداشتم ، آوازى آمد كه :
ليس ذلك منك فخذ سراويلك : آن سراويل را كه برداشتى براى تو نيست ، آن را از خود رها كن .
آن را انداختم و از خود دور كردم و...
(سپس) در سراى خود به دنبال كليد گشتم ، (به جستجوى كليد رفتم) ندا آمد كه الباب مفتوح : در باز است . هنگامى كه به در سراى آمدم ، جماعتى از بزرگان را ديدم ، سلام كردم ، جواب دادند و مرحبا گفتند و مرا به آن جايگاه كه اكنون مسجد (جمكران) است ، آوردند. چون خوب نگاه كردم تختى را ديدم كه نهاده شده و فرشى نيكو بر آن تخت گسترده شده و بالش هاى نيكو نهاده (قرار داده شده) و جوانى ديدم سى ساله بر روى تخت كه بر چهاربالش تكيه كرده است و پيرى در مقابل او نشسته و كتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى خواند. و بيش از شصت مرد كه عده اى از آن ها جامه هاى سفيد و عده اى ديگر جامه هاى سبز بر تن داشتند برگرد او روى زمين نماز مى خواندند.
آن پيرمرد كه حضرت خضر عليه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام عليه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود:
(برو به حسن به مسلم بگو: تا چند سال است كه اين زمين را عمارت مى كنى و مى كارى و ما خراب مى كنيم و پنج سال است كه زراعت مى كنى و امسال بار ديگر (زراعت را) از سر گرفتى و عمارتش مى كنى ، رخصت نيست كه تو ديگر (در اين زمين) زراعت كنى ، بايد هرچه از اين زمين منفعت برده اى ، برگردانى تا در اين موضع مسجد بنا كنند.
به حسن بن مسلم بگو: اين زمين شريفى است و خداى تعالى اين زمين را از زمين هاى ديگر برگزيده و شريف كرده است . تو آن (زمين) را گرفته و به زمين خود ملحق كرده اى ، خداى تعالى دو پسر جوان از تو گرفت و تو هنوز متنبه (بيدار و آگاه) نشده اى و اگر از اين كار دست برندارى ، آزار خداوند از جايى كه گمان نمى برى به تو خواهد رسيد.
حسن به مثله گفت : يا سيدى و مولاى ، براى من در اين كار نشانى لازم است ؛ زيرا مردم سخن مرا بدون نشانه و دليل نمى پذيرند و سخن مرا تصديق نمى كنند.
امام عليه السلام فرمودند:
انا مسنعلم هناك علامه : برو و رسالت خود را انجام بده ما در آن جا علامتى مى گذاريم تا تقديق گفتار تو باشد.
به نزد ابوالحسن برو و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله را كه برده از او بگيرد و به ديگران بدهد تا بناى مسجد را انجام دهند و مابقى وجوه را از رهق به ناحيه اردهان كه ملك ماست بياورد و مسجد را تمام كند و نصف رهق را بر اين مسجد وقف كرديم كه هر ساله وجه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد كنند.
به مردم بگو تا به اين موضع رغبت كنند و عزيز دارند و چهار ركعت نماز اين جا بگذارند: دو ركعت نماز تحيت مسجد، در هر ركعت يك حمد و هفت مرتبه قل هو الله احد و تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و دو ركعت نماز صاحب الزمان بگذارند، به اين صورت كه در فاتحه (سوره حمد) هنگامى كه به اياك نعبد و اياك نستعين برسند صدبار بگويند و بعد از آن سوره فاتحه را تا آخر بخوانند و در ركعت دوم نيز به همين صورت انجام دهند؛ تسبيح ركوع و سجود را هفت بار بگويند و هنگامى كه نماز تمام شد، تهليل (لا اله الا الله) بگويند و تسبيح حضرت فاطمه الزهرا عليها السلام بخوانند و هنگامى كه تسبيح گفتند، سر بر سجده گذارند و صدبار صلوات بر پيغمبر و آلش فرستند.
و اين نقل از لفظ مبارك امام عليه السلام است كه فرمود:
فمن صلاهما، فكانما صلى فى البيت العيق .
هر كس اين دو ركعت نماز را بخواند مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه گزارده باشد. حسن به مثله جمكرانى مى گويد: هنگامى كه من اين سخن را شنيدم ، در دل خود گفتم كه تو اين موضعى را كه مى پندارى (زمين عادى باشد)، اين جا مسجد حضرت صاحب الزمان عليه السلام است .
انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان عليه السلام
پس آن جوان (صاحب الزمان) به من اشاره كردند كه برو.
هنگامى كه مقدارى راه پيمودم ، دوباره مرا صدا كردند و فرمودند:
در گله جعفر كاشانى (چوپان) بزى است كه بايد آن بز را بخرى ، اگر مردم پول آن را بدهند، بخر، وگرنه پول آن را خودت بده .
فردا شب آن بز را بياور و در اين موضع بكش (آن را ضبح كن)، آن گاه روز چهارشنبه ، هجدهم ماه مبارك رمضان ، گوشت آن بز را بر بيماران و كسانى كه مرض سخت دارند انفاق كن كه حق تعالى همه را شفا مى دهد.
آن بز ابلق (٢٥٣) است و موهاى زيادى دارد، هفت نشان سياه و سفيد، هر يك به اندازه يك درهم در دو طرف آن است كه سه نشان در يك طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است .
سپس به راه افتادم يك بار ديگر مرا فرا خواند و گفت :
هفت روز يا هفتاد روز ما اينجاييم (٢٥٤).
همان طور كه بيان شد اين ملاقات در شب هفدهم رمضان رخ داده است ، اگر آن را بر هفت حمل كنى ، مطابق با شب بيست و سوم خواهد شد و اگر بر هفتاد حمل كنى مطابق شب بيست و پنجم ذيقعده الحرام مى شود كه نيز روز مباركى است .
حسن بن مثله مى گويد: من به خانه رفتم و تمام شب را تا صبح در فكر بودم .
نماز خواندم و به نزد على منذر رفتم و آن داستان را با وى در ميان گذاردم .
على منذر با من به جايگاهى كه ديشب در آن جا بودم ، پس او گفت :
به خدا قسم نشان و علامتى كه امام عليه السلام به من گفته بود يكى اين است كه اين زنجيرها و ميخ ‌ها اين جا (در حدود مسجد) نمايان مى باشد.
سپس به نزد سيد شريف ابوالحسن الرضا رفتيم . هنگامى كه به در سراى او رسيدم ، خادمان او را ديدم كه به من گفتند از هنگام سحر سيد ابوالحسن منتظر تو است .
تو از جمكران هستى ؟ گفتم آرى ،
پس وارد شدم و سلام كردم و جواب نيكو داد و احترام نمود و مرا در جاى نيكو و خوبى نشاند. پيش از آن كه من وارد سخن شو، او شروع به سخن كرد و گفت : اى حسن به مثله !من خوابيده بودم ، شخصى در عالم رؤ يا به من گفت :
شخصى با نام حسن بن مثله هنگام بامداد از جمكران به نزد تو خواهد آمد بايد هر چه مى گويد. سخنش را تصديق كنى و به او اعتماد كنى كه سخن او سخن ماست ، هرگز سخن او را رد نكنى . از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت منتظر بودم .
حسن بن مثله داستان را براى او توضيح داد.
سيد ابوالحسن در همان حال دستور داد تا بر اسب ها زين قرار دادند و سوار بر اسب ها شدند تا به نزديك ده جمكران رسيدند در آن جا جعفر چوپان را ديدند كه گله اش را در كنار راه به چرا آورده است .
حسن بن مثله به ميان گله رفت و آن بز كه از پشت سر گله مى آمد به سوى او (حسن به مثله) دويد.
حسين به مثله بز را گرفت و خواست كه پولش را پرداخت كند.
جعفر چوپان قسم خورد كه من هرگز اين بز را تا به امروز نديده بودم و در گله من نبوده است ، جز امروز كه آن را مى بينم و هر چه مى خواستم اين بز را بگيرم ، ميسر نمى شد.
سپس بز را همان طور كه سيد فرموده بود به آن جايگاه آوردند و آن را سر بريدند.
سيد ابوالحسن الرضا عليه السلام به آن محل آمد و حسن بن مسلم را احضار كرد و منافع زمين را از او گرفت . سپس وجوه ده رهق را نيز (از اهالى ده رهق) گرفتند، (و پس از ساختن مسجد) سقف آن را با چوب پوشانيدند.
سيد ابوالحسن الرضا عليه السلام زنجيرها و ميخ ‌ها را به قم آورده و در سراى خود گذاشت ، هر بيمار صعب العلاجى كه خود را به اين زنجيرها مى ماليد، خداوند تعالى او را شفاى عاجل عنايت مى فرمود.
ابوالحسن محمد حيدر مى گويد: به طور مستفيض (٢٥٥) شنيدم ، پس از آن كه سيد ابوالحسن الرضا وفات يافت ، او را در محله موسويان قم (آذر فعلى) مدفون نمودند. يكى از فرزندانش كه بيمار شده بود داخل خانه و اطاق شد و در صندوق را باز كرد، اما زنجيرها و ميخ ‌ها را نيافت .


۸
حكايت بناى مسجد جمكران قم

حكايت بناى مسجد جمكران قم (٢٥٦)

بعد حمد خداى جز و ملك
آفريننده سما و سمك
بشنو اين حكايت مشهور
كه به تاريخ قم بود مسطور
بود مردى بزرگ و دانايى
زاهدى صالحى نكورايى
قدس و تقواى بيكران بودش
مسقط الراءس (٢٥٧) جمكران بودش
همچو افعال خود به نام حسن
عاقل و زيرك و فهيم و فطن (٢٥٨)
اين چنين گويد آن كه بى تشويش
خفته بودم شبى به كلبه خويش
نيمى از شب گذشته يا كمتر
كه گروهى زدند حلقه به در
تا از آن خفتگى به پاى شدم
همچنان ، تا در سراى شدم
ديدم آن جا گروهى از مردم
مرمرا بانك مى زدند كه قم (٢٥٩)
خود تو را خوانده حجت معبود
هادى دهر، مهدى موعود
اين سخن چون مرا رسيد به سمع
به سماع آمدم ميانه جمع
شدم از بس كه خوش دل و خرم
تنگ شد بر نشاط من عالم
گفتم اين قوم مهلتى بر من
تا بپوشم قميص (٢٦٠) خويش به تن
رفتم آن سان كه سوى سيم حريص
دست بردم چنين به سوى قميص
خود رسيدم به گوش اين سخنا
كه به بركن قميص خويشتنا
زان سبب كان قميص آن تونيست
چشم بر مال ديگريت زچيست
پس قميصى زخويش بگرفتم
راه طاعت به پيش بگرفتم
خواستم تا ازار (٢٦١) در پوشم
كامد اين بانگ نغز بر گوشم
كاى تو اندر طريق ما سالك
ليس ذامنك خذ سرا ويلك (٢٦٢)
پس نمودم ازار خويش به پاى
چابك و چست خاستم از جاى
بستم از بهر طاعتش چه كمر
آمدم تا همى گشايم در
كه سروش دگر به استعجاب
گفت ماييم فاتح الابواب
خود نهان بود صاحب آواز
ليك در را به روى ديدم باز
زين عجب صبر و تاب توشم رفت
الله الله كه عقل و هوشم رفت
چشم شد خيره ، عقل شد گمراه
عجبا لا الله الا الله
گفتم اين خواب يا بيدارى است
عين مستى است با به هوشيارى است
الغرض تا برون خانه شدم
با رسولان شه ، روانه شدم
تا رسيدم به جايگاه نشان
كه بود مسجد امام زمان
ديدم اندر مكان دلجويى
كه به پايست تخت نيكويى
گستريده به تخت از اطلس
پرنيان ها و ديبه املس (٢٦٣)
نوجوانى نشسته بر كرسى
كه زعمرش فزون نرفته زسى
پيرى آن جا نشسته همچون شمع
همچو پروانه گرد او يك جمع
بد كتابى به دست پير كهن
خواند بر آن جوان به صورت حسن
آن جوان بد امام جن و بشر
نيز آن پير خضر پيغمبر
بيش از شصت تن در آن مسكن
اقتدا كرده بر امام زمان
همه با جامه هاى سبز و سفيد
همه بر ذكر حق بگفت و شنيد
پير بنشاند چون مرا زقيام
بعد از آنم به نام خواند امام
كه برو اين سخن نماى بيان
بر حسن پور مسلم بن فلان
كه تو تاكى در اين شريف مكان
هى عمارت كنى و ما ويران
چند سالست تا به كشت و به زرع
مى برى نفع وى زاصل و زفرع
باز، دارى سر عبارت او
رخصتت نيست زين طريق مپو
بلكه هر سود برده از اين جا
صرف مسجد نماز روى رضا
كاين زمين را خداى جن و بشر
برگزيده از اراضى ديگر
هم بگو از چه مى نمايى كشت
نه پشيمان شوى زكرده زشت
بهر تنبيه تو دو پور جوان
از تو بگرفت قادر سبحان
گرنه تنبيه كردى از رفتار
مى رسد بيش از اين به تو آزار
پس بگو آن كسان كه ديندارند
اين زمين را شريف مى شمارند
جمله آهنگ صدق و ساز كنند
چار ركعت در او نماز كنند
گويى آن كس به نزد رب ودود
در بيت الحرام برده سجود
گفت از بعد طى اين سخنا
رو بگو به سيد ابوالحسنا
تا كه برخيزد او قوى خاطر
مرد مذكور را كند حاضر
سودهايى كه زين زمين برده
آنچه را باقى است و ناخورده
زو ستاند دهد به ديگر كس
صرف مسجد كند تمامت و بس
ما بباشيم اندر اين جا شاد
مدت هفت روز يا هفتاد
نيمه اى از رهق نمودم وقف
تا وجوهش شود به مسجد صرف
گفتش سيدى و مولايى
گرچه ناگفته خويش دانايى
به كه در صدق قولم از اين سر
مى نمودى علامتى ظاهر
گفت از بهر صدق قول تو من
مى گذارم علامتى روشن
تا دل و خاطر تو شاد كنند
همه بر قولت اعتماد كنند
سخن شاه چون به پايان شد
رخصت او مرا نمايان شد
چون كه رجعت نمودم از بر شاه
باز خواندند مرمرا از راه
كه برو صبح تا بر جعفر
جعفر كاشى آن نكو اختر
كه بزى هست در فصيله او
همچنان نغز و دلكش و نيكو
رنگ مويش سفيد و هم سيه است
اين چه لؤ لؤ و آن دگر شبه است
هفت او را علامت است به بر
سه به يك سوى و چار سوى دگر
چون كه بز را خريديش به بها
خون وى را بريز در اين جا
گوشتش را بده به هر بيمار
كه شفا اندر او بود ناچار
شاه با من چه كرد طى سخن
رخصتم داد بهر باز شدن
از بر شه شدم به خانه خويش
تا سحرگاه جمله در تشويش
طارم نيلگون چه بار دگر
چادر قيرگون كشيد از سر
مهر رخشان چو سر زد از افلاك
جستم از جاى و آمدم چالاك
تا به نزد على بن منذر
شرح احوال گفتمش يكسر
چو سراسر زمن شنيد سخن
گفت بايد شدن در آن مسكن
هردو تن باتفاق يكديگر
آن مكان را شدند راه سپر
تا رسيديم اندر آن ماءوا
كه شبش ديدم آن چنان زيبا
خورد آنكه على به سوى سوگند
به كسى كآفريد پست و بلند
كان علائم كه گفته بود امام
اندر اين جاى ظاهر است تمام
غل و مسمار (٢٦٤)ها كه هست عيان
خود نشان است از امام زمان
پس شدم زان مكان چه باد زمان
در بر سيد ابوالحسن پويان
مى دويدم به چابكى چون باد
تا رسيدم به خانه اش دلشاد
آنچه بودش عيان زخيل و خدم
خواستندى مرا زپيش قدم
كز سحرگاه ديده آقا
هست در راه انتظار شما
تا شدم در درون خانه چه باد
ديدم آن جا نشسته خرم و شاد
گفت او چون زمن شنيد سلام
كه عليك السلام والاكرام
ديده بگشود مرمرا بشناخت
آنگهم در جوار خود بنشاند
من نكرده هنوز عنوانى
گفت برگو، هر آنچه مى دانى
زانكه من نيز خفته بودم دوش
كاين سروش آمدم همى برگوش
كه رسولى زمات آيد پيش
سخن او زماست بى كم و بيش
سخنش زنگ غم زدل بزدود
عجبم بر عجب همى افزود
مختصر جمله ز اول و آخر
شرح احوال گفتمش يك سر
پس بفرمود تا به سور و سرور
بر نهادند زين ، به كوهه بور
همه در خدمتش سوار شديم
رو بدانجاى رهسپار شديم
چون كه قدرى ز راه پيموديم
پس به اميد ديده بگشوديم
بود جعفر فسيله اش در پيش
اندر او خيل بره و بز و ميش
بود آن بز قفاى جمله عيان
چون مرا ديد شد به پيش دوان
گفتم اين را، بها چه مقدار است
كه بجاى قيمتش سزاوار است
گفت بالله كه در فسيله ما
تا به امروز نبد پيدا
چون زكيفيتش نه آگاهم
نيز از تو بها نمى خواهم
الغرض زان مكان شديم چه باد
تا رسيديم به خانه اش دلشاد
پس بفرمود مير با تمكين
تا گرفتند انتفاع زمين
از وجود رهق هم آوردند
مسجد عاليى بنا كردند
كشته شد بز در آن شريف مكان
شد بهر درد گوشتش درمان
سيد آن گاه برد بى تشويش
غل و مسمارها به خانه خويش
هركه بيمار بود و زار و نحيف
از الم لاغر و نزار و ضعيف
خويش را چون به آن سلاسل برد
زان سلاسل شفاى عاجل برد
بود تا سيد ابوالحسن زجهان
رفت و زنجير و ميخ شد پنهان
زان غل و ميخ بعد از آن ديگر
گفتى از وى كسى نيافت اثر
راى شاهان بلى چون باشد
اين چنين است و به از اين باشد
خاصه شاهى كه از مكانت و جاه
زده بر اوج لامكان خرگاه
هم رموز دقايق عرفان
هم كنوز حقايق ايقان (٢٦٥)
اى شهنشاه دين ، امام زمان
برزخ بين واجب و امكان
اى وجود تو فانى فى الحق
فانى حق و باقى مطلق
بهر ديدار حق تو مرآتى
علم الله كه آينه ذاتى
آسمان نقطه اى زپر كارت
مهر و مه پر تويى ز رخسارت
تا كه مداحى تو حاصل ماست
مهر رخشان چراغ محفل ماست
اين كه نطقش به مدحت گوياست
غرقه در قلزم (٢٦٦) گنه ، شيوا است
نيست آن دم كه هيچ كس باكس
چشم اميد بر تو دارد و بس
وه كه از يمن آن مكان شريف
شد چه كوه ثقيل بحر خفيف (٢٦٧)

كرامتى از حضرت بقيه الله الاعظم (عج) در مسجد مقدس جمكران

همان طور كه مى دانيم ائمه اطهار عليهم السلام داراى معجزات و كرامات زيادى بودند، اكنون كه حضرت بقيه الله الاعظم عليه السلام زنده هستند و بر عالم هستى فرمانروايى مى نمايند، دور از انتظار نيست كه داراى معجزات و كراماتى باشند.
در اين قسمت يكى از اين كرامات را كه در شب دوازدهم جمادى الاولى سال ١٤١٤ هجرى قمرى در مسجد مقدس جمكران در مورد يك كودك ١٣ ساله زاهدانى انجام يافته ، عينا و به نقل از كتاب ارزشمند كريمه اهل (٢٦٨) بيت براى آشنايى و معرفت بيشتر خوانندگان نسبت به ائمه اطهار عليهم السلام بازگو مى نماييم :
اين كودك سعيد چندانى دانش آموز كلاس پنجم ابتدايى است كه در دبستان محمد على فائق ، در زاهدان مشغول تحصيل است .
سعيد، در يك خانواده مذهبى در زاهدان متولد شده و بر شيوه عقايد اهل تسنن تربيت يافته است .
مادر سعيد اگر چه از لحاظ نسب به خاندان عصمت و طهارت منسوب است ، ولى او نيز سنى حنفى است .
سعيد يك سال و هشت ماه پيش (با توجه به تاريخ آن كرامت) در يك تعميرگاه ماشين پايش مى لغزد و به چاهى كه روغن و فاضلاب تعميرگاه در آن مى ريخته ، مى افتد و جراحات مختلفى بر بدنش وارد مى شود، اين جراحات بهبود مى يابد؛ ولى غده اى در ناحيه شكم پديد مى آيد، نخست خيال مى كنند كه فتق است ، ولى با گذشت چند ماه پزشكان معالج اظهار مى كنند كه غده سرطانى است و بايد او را براى معالجه به تهران ببرند.
او را به تهران مى آورند و در بيمارستان هزار تختخوابى بسترى مى كنند، پس ‍ از نمونه بردارى و احراز غده بدخيم سرطانى ، او را به بيمارستان الوند منتقل مى كنند و غده اى به وزن يك كيلوگرم از شكم او بيرون مى آورند ولى در مدت كوتاهى جاى غده پر مى شود؛ پزشكان اظهار مى كنند كه با اين رشد سريع غده ، ديگر كارى از ما ساخته نيست .
مادر سعيد شبى در خواب مى بيند كه به او مى گويند: سعيد را ببريد به مسجد جمكران . طبعا به زن سنى نمى داند كه مسجد جمكران يعنى چه ؟
ولى هنگامى كه خوابش را براى ديگران نقل مى كند، او را به مسجد جمكران قم راهنمايى مى كنند. وى سعيد را با ديگر فرزندش محمدنعيم به قم مى آورد و بلافاصله به مسجد مقدس جمكران مشرف مى شوند.
سعيد روز سه شنبه ، يازدهم جمادى الاولى سال ١٤١٤ هجرى قمرى يك ساعت ونيم بعد از ظهر وارد مسجد جمكران مى شود. خدام مسجد وضع او را كه به اين منوال مى بينند او را در اتاق شماره هشت زائر سراى مسجد اسكان مى دهند.
مادر سعيد اعمال مسجد را فرا مى گيرد، با پسرش ، محمدنعيم ، اعمال مسجد را انجام مى دهد، آن گاه عريضه اى تهيه مى كند و آن را در چاه مى اندازد و بادلى سرشار از اميد به ذيل عنايت حضرت بقيه الله - ارواحنافداه - متوسل مى شود.
شب فرا مى رسد و عاشقان حضرت بقيه الله - ارواحنافداه - طبق رسم سنواتى (كه شب هاى چهارشنبه از راه هاى دور و نزديك به مسجد مقدس ‍ صاحب الزمان در جمكران مشرف مى شوند) دسته دسته مى آيند و در مسجد به عبادت و نيايش مى پردازند.
مشاهده اين شور و هيجان مردم در دل مادر سعيد طوفانى ايجاد مى كند، او نيز همراه ده ها هزار زائر به عبادت و دعا و تضرع مى پردازد و شفاى فرزندش را از حضرت بقيه الله الاعظم با اصرار و الحاح (٢٦٩) مساءلت مى كند.
هنگامى كه به اتاق مسكونى اش در زائر سراى مسجد مى آيد، دو نفر از خادمان با اخلاص به اطاق او مى آيند و در آن جا عزادارى مى كنند و براى شفاى سعيد به طور دسته جمعى دست به دعا برمى دارند.
سعيد مى گويد:
درست ساعت ٣ بعد از نيمه شب بود كه در عالم رؤ يا ديدم نورى از پشت ديوارى ساطع شد و به طرف من به راه افتاد.
او يك انسان بود، ولى من از او فقط نور خيره كننده اى مى ديدم كه آهسته آهسته به من نزديك مى شد.
من اول مضطرب شدم ، ولى سعى كردم كه بر خودم مسلط شوم .
هنگامى كه نور به من رسيد به ناحيه سينه و شكم من اصابت كرد و برگشت .
من از خواب بيدار شدم و چيزى متوجه نشدم و باز هم خوابيدم .
صبح كه از خواب برخاستم ، سعى كردم كه خودم را به عصايم نزديك كنم و عصا را بردارم . ناگاه متوجه شدم كه بدنم سبك شده و آن حالت درد شديد به كلى از من رفع شده است .
در آن وقت فهميدم كه شفا يافته ام و آن نور، وجود مقدس حضرت صاحب الزمان عليه السلام بوده است .
اين معجزه باهره (٢٧٠) و كرامت ظاهره ، در شب چهارشنبه ١٢ جمادى الاولى سال ١٤١٤ هجرى قمرى برابر با ٥ آبان ١٣٧٢ شمسى صادر گرديد.
سعيد با مادر و برادر خود سه شب در زائرسراى مسجد اقامت كردند، شب سوم كه شب جمعه بود عنايت ديگرى شد، كه اين بار در بيدارى انجام پذيرفت ، و اينك متن آن واقعه از زيان سعيد:
شب جمعه در اتاق شماره هشت نشسته بودم ، مادرم مشغول تلاوت قرآن بود، احساس كردم كه شخصى در كنار من نشست ، و براى من رهنمودها و دستورالعمل هايى را بيان فرمود:
چون سخنانش تمام شد، برگشتم و كسى را نديدم ، از مادر پرسيدم كه : مادر با من بودى ؟
گفت : من قرآن مى خواندم ، با تو نيستم .
پرسيدم : پس اين چه كسى بود كه با من سخن مى گفت ؟ مادرم گفت : كسى اين جا نيست . آن موقع پتو را بر سرم كشيدم و هرچه به مغزم فشار آوردم كه مطالب آن شخص را به خاطر بياورم چيزى به يادم نيامد.
روز جمعه سعيد و مادرش به تهران باز مى گردند و به بيمارستان الوند مراجعه مى كنند، پس از عكس بردارى معلوم مى شود كه سعيد صحيح و سالم است و از غده بدخيم سرطانى هيچ خبرى نيست .
بدين گونه اين كودك سعادتمند كه به جق سعيد نام گذارى شده ، از معجزات باهره حضرت ولى عصر بهبودى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كامل خود را در مى يابد.
نويسنده كتاب كريمه اهل بيت عليهم السلام مى نويسد: دو هفته اى بعد (شب چهارشنبه ٢٥ جمادى الاولى ، برابر با ١٩/٨/٧٢ سعيد با مادر و برادرش محمدنعيم به جمكران آمده بود تا پيشانى ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزمان بسايد و از محضر مولا و مقتدايش تشكر نمايد. خوشبختانه حقير هم در مسجد بودم از داستان شفايافتن او آگاه بودم ، با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور ده ها نفر از دوستان ، مطالب بالا را از زبان سعيد بدون واسطه شنيدم .
ان شاء الله كه بيان اين معجزات و كرامات اعتقاد و يقين ما را نسبت به ائمه اطهار عليهم السلام بيشتر كند، تا در پرتو عنايات ايشان نورانيتى خاص در قلوبمان ايجاد گردد.

نقش حاج شيخ محمدتقى بافقى در احياى مسجد مقدس جمكران

هنگامى كه صفحات تاريخ را ورق مى زنيم به شخصيت هايى برمى خوريم كه هيچ قلم و بيانى ، ياراى توصيف آن ها نمى باشد و تنها كارى كه از ما برمى آيد اين است كه زندگى و شرح حال آنان را مطالعه نموده و آن ها را الگو و اسوه خود قرار دهيم .
يكى از اين شخصيت هاى استثنايى ، مرحوم حاج شيخ محمد تقى بافقى قدس سره مى باشد كه نمونه بارزى از پرهيزكارى ، شجاعت و توكل به خدا است .
برخى از فضايل و خصوصيات وى چنين بوده است ؛
دائم الذكر، دائم الحضور و دائم الحال بود.
او از تشرف يافتگان به ديدار حضرت ولى عصر عليه السلام بود و همانند مقدس اردبيلى ، و علامه بحرالعلوم ، به كسب اين افتخار نائل آمده بود.
او يكى از بارزترين مجاهدين قرن چهاردهم بود كه از هيچ كس جز خدا ترس و هراسى نداشت ، از طرفى ديگر، علاقه اى وافر نسبت به فرزندان پيغمبر صلى الله عليه و آله و سادات داشت و همواره در اطرافش افرادى روشن بين از فضلا و سادات بودند و در اهداف مقدس او همگام بودند، بنابر نوشته كتاب مجاهد شهيد آيه الله حاج شيخ محمدتقى بافقى ، تاءليف محمد رازى ، عده اى از علما و فضلا كه با او همراه و همگام بودند، عبارتند از:
١ - حضرت آيه الله العظمى امام خمينى قدس سره .
٢ - حضرت آيه الله مرحوم حاج سيد محمود طالقانى .
٣ - حضرت آيه الله مرحوم سيد شمس الدين ابهرى .
٤ - حضرت آيه الله مرحوم سيد محى الدين طالقانى .
٥ - حضرت آيه الله حاج سيد حسن مدرسى يزدى .
٦ - حجه الاسلام سيد محمدباقر مرعشى .
٧ - حجه الاسلام سيد عبدالرسول رضايى تهرانى .
٨ - حجه الاسلام حاج سيد محمود يزدى مدرسى .
٩- حجه الاسلام حاج سيد مرتضى سجادى .
١٠ - حجه الاسلام حاج سيد على نقى جلالى تهرانى .
حاج شيخ محمدتقى بافقى ، فرزند صالح و صادق مرحوم حاج محمدباقر، تاجر بافقى بود كه در سال ١٢٩٢ هجرى در قريه بافق يزد به دنيا آمد و تا حدود چهارده سالگى ، تحت تربيت پدر پرهيزكار خود، تربيت و تزكيه گرديد.
او پس از سن چهارده سالگى از بافق يزد حركت كرد و تا مدت چهارده سال نزد اساتيد بزرگ آن زمان مانند مرحوم ميرزا سيد على مقدس يزدى قدس ‍ سره كه پيكره زهد و تقوا بود، شاگردى نمود. همچنين نزد اساتيد ديگر، علوم فقه و... را آموخت و از آن جا به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام با پاى پياده به قم ، و از قم نيز پياده به مسجد عبدالعظيم حسنى مشرف شده و از آن جا به مشهد مقدس و بارگاه حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام مشرف گرديد و بعد به يزد مراجعت نمود.
او در سن ٢٨ سالگى در سال ١٣٢٠ جهت ادامه تحصيلات و كمالات خود راهى نجف اشرف شده و در مدت هفده سالى كه در آن جا بود در تمام شب هاى پنجشنبه كه دروس تعطيل مى شد، به طرف مسجد سهله حركت نموده و شب را در آن بيتوته مى نمود و هنگام صبح از همان جا حركت نموده و به طرف كربلاى معلى عزيمت مى نمود و پس از به جاى آوردن آداب زيارت صبح ، مشرف به روضه منوره حضرت عباس عليه السلام گرديده و از آن جا مراجعت به نجف مى نمود.
ايشان پس از هفده سال توقف در نجف و تكميل علم و اخلاق در سال ١٣٣٧ هجرى به طرف ايران حركت نموده و به سرزمين شريف قم وارد شدند و اين در حالى بود كه ايشان در آن هنگام داراى مراتب كماليه در علم و عمل بود.
مسجد جمكران تا قبل از ورود بافقى ، متروك و مخروب بود و مردم چندان توجهى به آن نداشتند تا آن بزرگوار با آن روح دنى و همت مردانه و اتصال و قربش به حضرت ولى عصر عليه السلام توانست با رفتن به آن مسجد و دعوت كردن مردم و تشويق آنان به اين مكان شريف ، آن جا را از غربت بيرون آورد.
گويا، گوش او گوش حسن مثله جمكرانى بود كه از آن حضرت استماع كرده و فرمان دعوت مردم را بدان جا اخذ نمود، كه در هر هفته يك مرتبه يا بيشتر، مخصوصا در شب هاى پنجشنبه و جمعه كه مزاحمتى براى تحصيل طلاب هم نباشد، بدان جا مشرف شده با جمعى از طلاب متدين و محصلين پرهيزكار شب را در آن جا اقامت مى نمودند.
اولين اقدام ايشان براى تعمير آن جا، ساختن آب انبار بود كه ايشان حتى با نفس نفيس خود، خشت و گل را آماده نموده و با دلى پر از شوق كار مى كرد، به طورى كه به يقين مى توان گفت : احياى مسجد جمكران ، مرهون اقدامات اين مرد بزرگ بوده و هست .
آرى ، بايد چنين باشد؛ زيرا كسى كه همتش تا اين حد بلند باشد كه زمستان و تابستان ، شب هاى سرد و روزهاى گرم ايام سال ، آن هم مواقعى كه باد و باران و برف معمولا تلاش انسان را محدود مى نمايد، او را سست ننموده ، از احياى آن مسجد به هيچ وجه دريغ نكند و در آن شب هاى سرد با نبودن وسايل استراحت در آن مكان شريف شب را تا صبح بيدار بماند، مى بايد تا قيامت سهيم و شريك در اين فضيلت باشد.
آخر بافقى يگانه كسى بود كه در قرون اخير سرتاپا محو جمال مولاى خود حضرت صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - و پيوسته در انتظار آن مرآت جلال و جمال الهى بود و پيوسته زبان حالش بدين ابيات مترنم بود.
اى شاهد شاهدان كجايى
واى آب رخ مهان كجايى
اى چشم و چراغ عالم دل
وى جان جهان جان كجايى
بى روى تو طاقتى ندارم
وى صاحب انس و جان كجايى
آخوند بافقى مسجد جمكران را براى قم به منزله مسجد سهله كوفه مى دانست ؛ زيرا هر دو براى يك شخصند.
اشخاصى كه معاصر با آن مرد شريف بودند، مى گويند وقتى به مسجد جمكران وارد مى شويم ناله جان گداز و عالم سوز آن بزرگوار را از در و ديوار مسجد مى شنويم كه با دلى ، پر از آتش و قلبى مملو از حرارت شوق ، آقا امام زمان عليه السلام را مى خواند.
آخوند بافقى در روز دوازدهم جمادى الاولى سال ١٣٦٥ هجرى ، پس از سال ها توكل به خدا و مبارزه با استعمار و دستگيرى و شكنجه كردن او و نيز به دليل مبتلا شدن به بيمارى جان به جان آفرين تسليم نمود (لذا جا دارد كه او را مجاهد شهيد بناميم).
جنازه او را با تجليل ، به طرف باغ شيخ بزرگوار، صدوق ، حمل نموده و در آن جا مراسم غسل را به عمل آوردند و سيد جليل سيد حسين اثنى عشرى ، صاحب تفسير اثنى عشر، متكفل غسل ايشان گرديد و سپس از آن جا به طرف صحن عبدالعظيم حسنى حركت داده و پس از طواف با جمع زيادى از علماى تهران و شهررى و اصناف و تجار و... به طرف قم حركت نمودند و در جوار حضرت فاطمه معصومه عليها السلام ، جنب سيد بزرگوار، محمدباقر قزوينى ، دفن گرديد. (٢٧١) روحش شاد و راهش ‍ پررهرو باد.
همان طور كه شما عزيزان توجه نموديد در سه مسجد مذكور (مساجد امام حسن عسكرى ، جامع و جمكران) برنامه هاى مشتركى وجود دارد كه يكى از اين برنامه ، مراسم پرفيض اعتكاف مى باشد كه ما سعى كرديم در پايان تاريخچه اين سه مسجد ذكر نماييم تا علاقه مندان محترم ، با اين مراسم عبادى ، آشنايى بيشترى پيدا نمايند.
البته در مسجد اعظم نيز اين برنامه ، تا به حال انجام شده است .

اعتكاف

اعتكاف عبادتى پرفضيلت است كه يكى از سنت هاى حسنه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام به شمار مى رود. اعتكاف به معنى توقف و باقى ماندن در مكانى خاص ، جهت عبادت و بندگى خداوند متعال و خودسازى و تزكيه روح است . اين مكان مقدس ‍ عبارت است از مسجد جامع و مسجد اصلى هر شهر.
مساجد به عنوان خانه هاى خداوند متعال ، بهترين مكان جهت اقامت در آن و خلوت با معبود يگانه و تربيت و پرورش روح مى باشند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله همه ساله ده روز آخر ماه مبارك رمضان را در مسجد الحرام يا مسجد مدينه به اعتكاف مى پرداختند، در حال حاضر نيز تعداد زيادى از مؤمنين همه ساله در مسجد جامع شهرهاى خود چند روزى را به اعتكاف مى پردازند.
اگر چه اعتكاف عمل دشوارى نيست اما داراى احكام و شرايط خاصى است كه در كتاب ها فقهى يا در كتبى كه در خصوص اعتكاف نوشته شده ، به تفصيل بيان شده است ؛ اما به طور اجمال مى توان امورى را به عنوان احكام و شرايط اعتكاف برشمرد.
باقى ماندن حداقل سه روز در مسجد جامع در حال روزه ، و خارج نشدن از آن مگر براى كارهاى ضرورى ، نبوييدن بوى خوش و پرهيز از بحث و جدال و نيز پرهيز از امور جنسى و خريد و فروش ، از اساسى ترين احكام و شرايط اعتكاف مى باشند.

شرايط صحت اعتكاف

براى آن كه اعمال انسان مورد قبول و رضايت خداوند قرار گيرد لازم است شرايط صحت آن رعايت شود. همچنين عمل پرفضيلت اعتكاف داراى شرايطى است كه به طور اجمال به آن اشاره مى شود:
١ - اسلام و ايمان : بنابراين اعتكاف غير مسلمان صحيح نيست ، گذشته از اين كه وقوف او در مسجد اشكال دارد.
٢ - عقل : اعتكاف اشخاص ديوانه و مست صحيح نيست .
٣ - نيت قربه الى الله : يعنى سه روز ماندن معتكف ، در مسجد، به قصد تعبد و تقرب و اخلاص باشد. ابتداى زمان نيت مقارن با شروع اعتكاف در اول فجر روز اول است . اگر چه بهتر است از اول شب باشد و شب اول هم در اعتكاف داخل گردد.
٤ - روزه گرفتن : اعتكاف بدون روزه منعقد نمى شود، بنابراين در عيد فطر و قربان كه روزه حرام است و در ايام مسافرت ، نمى توان معتكف شد. مگر در مواردى كه روزه مسافر صحيح است . (٢٧٢)
٥ - زمان آن از سه روز كمتر نباشد. به طورى كه حداقل از طلوع فجر روز اول شروع شده و به غروب شرعى روز سوم خاتمه يابد.
البته مى توان بيش از سه روز نيز در مسجد ماند، ولى بايد توجه داشت كه در قبال هر دو روز، اعتكاف روز سوم آن واجب مى شود، بنابراين اگر كسى پنج روز معتكف شود، ششمين روز بر او واجب خواهد شد.
٦ - مكان آن مسجد جامع هر شهر باشد.
البته در اين باره امام راحل قدس سره اعتكاف در غير مسجدالحرام و مسجد النبى و مسجد كوفه و مسجد بصره را محل اشكال دانسته و نيت رجاء را در آن ها احتياط واجب مى شمارند.
٧ - اجازه شوهر براى زنى كه قصد اعتكاف دارد و نيز اجازه پدر و مادر براى فرزند، اگر اعتكاف موجب اذيت آنان مى گردد، لازم است .
٨ - عدم خروج از مسجد در طى مدت اعتكاف ؛ مگر به خاطر انجام امور ضرورى مانند غسل ، تشييع جنازه و برخى از موارد ديگر كه در كتاب هاى فقهى و كتاب هاى اعتكاف به آن اشاره شده است . (٢٧٣)

آثار اعتكاف

اگر عمل پرفيض اعتكاف خالص و با نيتى پاك صورت گيرد، چنان تاءثيرى در روح و جان و اخلاق فردى و اجتماعى و... خواهد گذاشت كه انسان حلاوت و شيرينى آن را علاوه بر جهان آخرت ، در همين دنيا نيز درك خواهد كرد. به عنوان مثال يكى از محرمات اعتكاف پرهيز از بحث و جدل مى باشد، اگر اين كار، بعد از اعتكاف هم ادامه يابد، دنيايى گلستان خواهيم داشت .
در اين قسمت به چند اثر ارزشمند اعتكاف در روح و روان انسان به طور خلاصه اشاره مى شود:
١ - آموزش گناهان : من اعتكاف ايمانا و احتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه (٢٧٤)
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند: چون معتكف بيرون آيد، او را گويند: بيرون آى از گناه خويش چون روزى كه از مادر زاييده شدى . (٢٧٥)
٢ - ميهمان شدن بر خداوند: زيرا معتكف لازم است حداقل سه روز در مسجد جامع يعنى خانه خداوند توقف داشته باشد.
٣ - بهره مندى از بركات مناجات با خداوند: از آن جا كه مسجد، محل راز و نياز با خداوند سبحان مى باشد فرد معتكف اين احساس را در خود مى يابد كه در اين مكان مقدس بيشتر به ياد خداوند رحمان و رحيم باشد و با او مناجاتى عاشقانه و عارفانه داشته باشد.
٤ - مداومت بيشتر به تلاوت قرآن كريم : از آن جا كه انسان ، معتكف بهترين پناه را قرآن كريم مى داند در كنار راز و نيازها و مناجات خود، قرآن تلاوت مى كند و يا آن را حفظ مى كند و يا در مورد سوره يا آيه اى به تفكر مى پردازد و يا با ديگران در اين زمينه به مباحثه مى پردازد.
٥ - دورى از آتش جهنم : فردى كه حداقل سه روز با اخلاص ميهمان خداوند رحمان و رحيم شده است و از گناهان خود توبه نموده است در واقع خود را از آتش جهنم دور كرده است (٢٧٦)
٦ - آثار اعتكاف در زندگى خانوادگى : انسانى كه با خلوص حداقل سه روز ميهمان خداوند متعال بوده است و تصميم بر ترك گناه گرفته است ، يقينا از اعمال و كارهايى كه منجر به برهم خوردن ثبات خانواده مى شود، پرهيز مى نمايد و با همسر و فرزندان خويش آن طور كه شايسته است ، برخورد مى نمايد.
٧ - آثار اعتكاف در زندگى اجتماعى : اگر عمل اعتكاف قربه الى الله و با نيتى پاك صورت گرفته باشد چنان اثرات مثبتى در جامعه خواهد داشت كه فرد معتكف را مسؤوليت پذيرتر، و ديگران نيز به تبع او، عادت به مسؤوليت پذيرى را خواهند پذيرفت .
به عنوان مثال كمك به هم نوعان كه خود يك مسؤوليت اجتماعى و دينى و اخلاقى است ، عمل لازمى است كه معتكف يقينا انجام خواهد داد و او با اين كار، به ديگران نيز درس ايثار و از خودگذشتگى مى آموزد.

آيا اعتكاف به معناى دورى از مسؤوليت اجتماعى است ؟

اسلام دين مسؤوليت است و تعهدات اجتماعى در آن جايگاهى ويژه دارد، اسلام گوشه گيرى و عبادت محض و رهبانيت را نمى پذيرد، اگر برنامه هايى همچون اعتكاف را تشويق مى كند، هم زمان با آن و در كنار آن ، رسيدگى به امور همنوعان و همدردى با ديگران را مطرح مى نمايد و با تاءكيد بر اهميت مسؤوليت پذيرى اجتماعى ، از بى تفاوتى و عزلت و صوفى منشى به شدت بر حذر مى دارد.
اين است كه مى بينيم در متن روايات اعتكاف احاديثى درباره رسيدگى و تلاش در برآوردن حاجات مسلمانان ديگر وارد شده است .

حسن ختام اين مبحث

اعتكاف : روزه گرفتن ، سكوت داشتن ، از غير و نامحرم دور شدن ، از معاشرت با غير پرهيز كردن ، از حرف زدن و كلام غير ذكر و دستورات خاص آن ايام تبرى جستن ، با همنوعان خويش كه همدل اند، انس داشتن ، از لذايذ مادى دورى كردن ، از زندان نفس فرعونى مسلك آزاد شدن ، با غسل و نيت آن جان را تطهير كردن ، با عمل ام داود دستورالعمل از كاملى مكمل گرفتن است ، خود را دريافتن ، دل بدان كامل و اصل سپردن ، با اسماى حسناى حق در دعاى عمل ام داود در روز پانزدهم (رجب) بعد از زوال محشور شدن ، قرآن را كه ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم
است در دل جاى دادن و در نهايت ، انسانى قرآنى شدن است كه لايمه الا المطهرون گرديدن است . (٢٧٧)
همان طور كه قبلا نيز اشاره شد، شهر مقدس قم و نيز استان قم ، داراى اماكن تاريخى فراوانى مى باشد كه يك نمونه از آن مساجد مى باشند كه تابه حال به سه مسجد معروف و مشهور آن اشاره گرديده است ؛ اما مساجد تاريخى به اين چند مسجد ختم نمى گردد، بلكه مساجد تاريخى ديگرى نيز وجود دارند كه آن ها نيز داراى اهميت ويژه اى هستند و ما اكنون به چند نمونه از آن ها اشاره مى نماييم .

برخى مساجد مهم ديگر قم

مسجد عشقعلى :

درباره بانى و تاريخ دقيق آن ، اسناد درستى ، در دست نيست ، جز آن كه در كتابچه ثبت موقوفات نسخه كتابخانه عمومى حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى برگ ١٠٥ بر اساس دفاتر قديم از موقوفات سركار سيد عشقعلى ياد مى شود و بناى قديم آن ظاهرا در دوره صفويه يا قبل از آن بوده است .
لازم به ذكر است اين مسجد را اخيرا به كلى تجديد بنا نموده اند و از آثار قديم چيزى باقى نمانده است .

مسجد صينى :

مشهور به پنجه على است كه در محله اى به همين نام قرار دارد.
بالاى محراب مسجد جاى پنجه اى است كه گويند جاى پنجه حضرت على عليه السلام واضح است اين حرف سند صحيحى ندارد، ايوان جلو مسجد كتيبه اى دارد كه تاريخ آن سال ٨٨٦ هجرى است .


۹
مسجد بالاسر:

مسجد بالاسر:

در طرف غربى روضه مطهره حضرت معصومه عليها السلام واقع شده است ، ابتدا دو مرافق و مكان از بيوتات روضه مطهره بود و از بناهاى شاه اسماعيل صفوى شاهزاده محمدتقى ميرزاى حسام السلطنه پسر خاقان فتحعلى شاه در سال ١٢٣٤ آن دو مكان را يكى كرده و مسجد نمودند، پس ‍ از آن عده اى از بازرگانان تهران خانه معروف به جبرئيل را خريده و ضميمه مسجد نموده و مسجد را بزرگ نمودند، هم اكنون در اين مسجد با بركت عده زيادى از علما و فضلاى بزرگ مدفون شده اند.

مسجد اعظم :

مسجد بابركت اعم كه متصل به حرم حضرت معصومه عليها السلام مى باشد، از اقدامات مهم و شاهكارهاى حضرت آيه الله العظمى بروجردى قدس سره مى باشد كه به اراده آن بزرگ مرد روحانى و همت مسلمانان باتقوى ، در روز يازدهم ذيقعده سال ١٣٧٣ هجرى قمرى كه بنا بر مشهور مصادف با روز ميلاد حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام است ، به دست تواناى آن عالم ربانى كلنگ اول آن زده شد و مسجدى بزرگ و آبرومند كه از هر جهت نياز زائرين محترم را تاءمين كند، بنا فرمودند، ارزش اين مسجد خصوصا در ايام اعياد اسلامى و ملى و روزهاى سوگوارى و ايام عاشورا و ماه مبارك رمضان بر همه روشن است و به طور مسلم اين مسجد يكى از افتخارات كشور و ملت مسلمان ايران مى باشد.
كتابخانه مسجد اعظم نيز از كتابخانه هاى مهم و پرارزش است كه با داشتن كتاب هاى فراوان و مورد نياز و تشكيلات و مجهز، مورد استفاده سربازان رشيد آقا امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - و طلاب محترم علوم دينى و ساير مردم مى باشد. (٢٧٨)

توصيف گنبد مسجد اعظم :

اين مسجد عظيم ، مشتمل بر يك مقصوره موسع و گنبد مرتفع و ايوان معظم و دو گوشوار چهل ستون و كتابخانه جامع و ساير مرافق و بيوتات مى باشد. در بناى اين مسجد تلفيقى از سبك قديم با اسلوب ساختمانى جديد به كار رفته است زيرا مقصوره و گنبد و گلدسته هايش با استيل باستانى و سبك كنونى بنا شده ، ولى چهل ستون هايش با نقشه روز ساخته شده است .
مقصوره اين مسجد كه در وسعت و رفعت و زينت در عالم اسلام كم نظير و بلكه بى نظير است ، تماما آراسته به كاشى كارى معرق بالاى ازاره مرمرى مى باشد. معمار مسجد ابتكارى به خرج دادند، بدين گونه كه ايشان دستور دادند تا استخوان بندى و اسكلت آن را با مقتول به پا داشتند و در سربند مفاصل آن با اكسيژن جوشكارى به عمل آوردند و سپس از هر طرف ، اين اسكلت فلزى را با آجر پوشاندند، يعنى در طرفين آن از داخل و خارج جدارى به قطر چهارده آجر، هر طرف هفت رديف با ملات كه متشكل از سيمان و آهك و ماسه بود، بالا بردند، به طورى كه طول عمر آن هزار سال قابل پيش بينى است .
قاعده گنبد از خارج و داخل چهار ضلعى متساوى به دهانه ١٩ و ارتفاع ٢٤ متر با تزئينات متنوع مرمرى و كاشى كارى است كه در چهار گوشه آن نيم طاقى بالا آورده شده و صورت مربع را با نقشه يزدى سازى به شكل فلكه اى در آورده اند و نيز پا طاق پوشش عرقچينى آن را بالا برده اند.
در ضلع جنوبى اين مقصوره محرابى است مجلل و مضلع پنج تركى به دهانه ٣ و ارتفاع ٥ متر با ازاره مرمرى و بدنه و جرزهاى كاشى كارى معرق و پوشش مقرنس خوش قطارى در سه رديف از كاشى هاى شفاف خوش رنگ و لعابى است كه در سينه آن ترنجى نمودار و در ميانه آن به خط ثلث طلايى كلمه مبارك الله خوانده مى شود. البته گنبد و بقيه قسمت هاى مسجد، مملو از هنر معمارى و تزئينات فراوان است كه جهت اختصار، به همين چند سطر بسنده نموده ايم . جا دارد شما مطالعه كنندگان گرامى اماكن نامبرده را از نزديك مشاهده نماييد تا بهره بيشترى از آن ها ببريد.

مسجد امام حسن مجتبى عليه السلام

مسجد امام حسن مجتبى عليه السلام گرچه مسجدى تاريخى با آن شكل كه ما تعريف نموديم ، نيست اما اين مسجد از نمونه مساجد مقدسى است كه مطالعه تاريخچه آن بسيار جالب و شنيدنى است كه حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - به آن نظرى خاص داشته اند و ما هم جهت حسن ختام اين كتاب آن را تقديم شما عزيزان مى نماييم .
مسجد امام حسن مجتبى به اراده و نقشه حضرت امام زمان عليه السلام ساخته شده است كه سرگذشت آن به نقل از كتاب ديدنى هاى قم ، ، كه او از كتاب پاسخ ده پرسش حضرت آيه الله آقاى حاج شيخ لطف الله صافى نقل نموده است چنين است :
اكثر مسافرينى كه از قم به تهران و از تهران به قم مى آيند و اهالى قم اطلاع دارند اخيرا در محلى كه سابقا بيابان و خارج از شهر قم بود - جاده قديم تهران - جناب مرحوم حاج يدالله رجبيان كه از اخيار قم بودند مسجد مجلل و باشكوهى به نام مسجد امام حسن مجتبى عليه السلام بنا كرده است كه هم اكنون داير است و نماز جماعت در آن منعقد مى گردد. در شب چهارشنبه بيست و دوم ماه مبارك رجب ١٣٩٨ مطابق با تير ماه ١٣٥٧ حكايت زير را راجع به اين مسجد شخصا از صاحب حكايت آقاى احمد عسگرى كه از اخيار است و سال ها است در تهران موطن است در منزل جناب آقاى رجبيان با حضور ايشان و بعضى ديگر از محترمين شنيدم .
آقاى عسگرى نقل كرد: حدود ١٧ سال پيش روز پنجشنبه اى بود، مشغول تعقيب نماز صبح بودم كه در زدند، رفتم بيرون ديدم ، سه نفر جوان كه هر سه مكانيك بودند با ماشين آمده اند، گفتند: تقاضا داريم امروز پنجشنبه است ما را همراهى نماييد تا به مسجد جمكران مشرف شويم ، دعا كنيم ، حاجت شرعى داريم .
اين جانب جلسه اى داشتم كه جوانان را در آن جمع مى كردم و نماز و قرآن به آن ها تعليم مى دادم ، اين سه نفر جوان از همان جوانان بودند، من از اين پيشنهاد خجالت كشيدم ، سرم را پايين انداختم و گفتم : من چه كاره ام بيايم دعا كنم ، بالاخره اصرار كردند، من هم ديدم نبايد آن ها را رد كنم ، موافقت كردم ، سوار ماشين شدم و به سوى قم حركت كرديم .
در جاده تهران (نزديك قم) ساختمان هاى فعلى نبود، فقط دست چپ يك كاروان سراى خرابه به نام قهوه خانه على سياه بود، چند قدم بالاتر از همين جا كه فعلا حاج آقا رجبيان مسجد امام حسن مجتبى عليه السلام را بنا كرده است ، ماشين خاموش شد.
رفقا كه هر سه مكانيك بودند، پياده شدند، سه نفرى كاپوت ماشين را بالا زدند و مشغول تعمير آن شدند، من از يك نفر آن ها به نام على آقا يك ليوان آب گرفتم كه براى قضاى حاجت و تطهير بروم . وقتى داخل زمين هاى فعلى شدم ديدم سيدى بسيار زيبا و سفيد، ابروهايش كشيده ، دندان هايش سفيد و خالى بر صورت مباركش بود، با لباس سفيد و عباى نازك و نعلين زرد و عمامه سبز مثل عمامه خراسانى ها ايستاده و با نيزه اى كه به قد هشت متر بلند است زمين را خط كشى مى نمايد، با خود گفتم : اول صبح آمده است ، اين جا جلوى جاده دوست و دشمن مى آيند، رد مى شوند نيزه دستش ‍ گرفته است !
آقاى عسگرى (در حالى كه از اين سخنان خود پشيمان بود و عذرخواهى مى كرد) گفت : در دل با خود خطاب به او گفتم : عمو، زمان تانك و توپ و اتم است ، نيزه را آورده اى چه كنى !برو درست را بخوان ، رفتم براى قضاى حاجت نشستم ، صدا زد: آقاى عسگرى آن جا ننشين ، اين جا را من خط كشيده ام ، مسجد است .
من متوجه نشدم كه از كجا مرا مى شناسد، مانند بچه اى كه از بزرگ تر اطاعت مى كند گفتم : چشم !پاشدم ، فرمود، برو پشت آن بلندى ، رفتم آن جا؛ به خود گفتم : سر سؤ ال را با او باز كنم ، بگويم آقا جان ، سيد، فرزند پيغمبر، برو درست را بخوان .
سه سؤ ال پيش خود طرح كردم .
١ - اين مسجد را براى اجنه مى سازى يا ملائكه كه دو فرسخ از قم آمده اى بيرون زير آفتاب نقشه مى كشى و درس نخوانده معمار شده اى ؟
٢ - هنوز مسجد نشده چرا در آن قضاى حاجت نكنم ؟
٣ - در اين مسجد كه مى سازى جن نماز مى خواند يا ملائكه ؟
اين پرسش ها را پيش خود طرح كردم ، آمدم جلو آمدم سلام كردم بار اول او ابتدا به من سلام كرد نيزه را به زمين فرو برد و مرا به سينه گرفت ، دست هايش سفيد و نرم بود، چون اين فكر كرده بودم كه با او مزاح كنم ، چنان در تهران هر وقت سيدى شلوغ مى كرد مى گفتم : مگر روز چهارشنبه است ، هنوز عرض نكرده بودم ، تبسم كرد و فرمود: پنجشنبه است ، چهارشنبه نيست و فرمود: سه سؤ الى را كه دارى بگو، من متوجه نشدم كه قبل از اين كه سؤ ال كنم از مافى الضمير به من اطلاع داد، گفتم : سيد فرزند پيغمبر درس اول كرده اى ، صبح آمده اى كنار جاده نمى گويى اين زمان تانك و توپ ، نيزه به درد نمى خورد و دوست و دشمن مى آيند رد مى شوند برو درست را بخوان ! خنديد چشمش را انداخت به زمين ، فرمود: دارم نقشه مسجد مى كشم ، گفتم : براى جن يا ملائكه فرمود: براى آدمى زاد اين جا آبادى مى شود.
گفتم : بفرماييد ببينم اين جا كه مى خواستم قضاى حاجت كنم ، هنوز مسجد نشده است ، فرمود، يكى از عزيزان فاطمه زهرا عليها السلام در اين جا بر زمين افتاده و شهيد شده است ، من مربع مستطيل خط كشيده ام اين جا مى شود محراب ، اين جا مى بينى قطرات خون است كه مؤمنين مى ايستند.
اين جا كه مى بينى توالت مى شود اين جا دشمنان خدا و رسول به خاك افتاده اند، همين طور كه ايستاده بود، برگشت و مرا هم برگرداند، فرمود: اين جا مى شود حسينيه و اشك از چشمانش جارى شد، من هم بى اختيار گريه كردم .
فرمود، پشت اين جا مى شود كتابخانه ، تو كتاب هايش را مى دهى ؟
گفتم : پسر پيغمبر به سه شرط:
شرط اول : اين كه من زنده باشم ، فرمود: ان شاء الله .
شرط دوم : اين است كه اين جا مسجد شود، فرمود: ان شاء الله .
شرط سوم : اين است كه به قدر استطاعت ولو يك كتاب شده ، براى اجراى امر تو پسر پيغمبر بياورم ؛ ولى خواهش مى كنم برو درست را بخوان ، آقا جان اين هوا را از سرت دور كن . خنديد، دو مرتبه مرا به سينه خود گرفت .
گفتم : آخر نفرموديد اين جا را كى مى سازد؟
فرمود: يدالله فوق ايديهم
گفتم : آقا جان من اين قدر درس خوانده ام يعنى دست خدا بالاى همه دست هاست ، فرمود:
آخر كار مى بينى وقتى ساخته شد به سازنده اش از قول من سلام برسان .
در مرتبه ديگر هم مرا به سينه گرفت ، فرمود: خدا خيرت بدهد.
من آمدم ، رسيدم سر جاده ديدم ماشين راه افتاده است .
گفتم : چه شده بود؟
گفتند: يك چوب كبريت گذاشتيم زير اين وقتى آمدى درست شد.
گفتند: با كى حرف مى زدى ؟
گفتم : مگر سيد به اين بزرگى را با نيزه ده مترى دستش بود نديديد!من با او حرف مى زدم .
گقتند: كدام سيد؟ خود برگشتم ديدم سيد نيست ، زمين مثل كف دست پستى و بلندى نداشت ، ولى هيچ كس نبود.
من يك تكانى خوردم آمدم داخل ماشين نشستم ، ديگر با آن ها حرف نزدم به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرف شديم . نمى دانم چه طورى نماز ظهر و عصر را خواندم ، بالاخره آمديم جمكران ناهار خورديم ، نماز خوانديم گيج بودم ، رفقا با من حرف مى زدند من نمى توانستم جوابشان را بدهم .
در مسجد جمكران يك پيرمرد يك طرف من نشسته و يك جوان طرف ديگر، من هم وسط ناله مى كردم ، گريه مى كردم ، نماز مسجد جمكران را خواندم مى خواستم بعد از نماز به سجده بروم ، صلوات را بخوانم ، ديدم آقايى كه بوى عطر مى داد، فرمود: آقاى عسگرى سلام عليكم ، نشست پهلوى من .
تن صدايش همان تن صداى سيد صبحى بود به من نصيحتى فرمود، رفتيم به سجده ذكر صلوات را گفتم ، دلم پيش آن آقا بود، سرم به سجده گفتم سربلند كنم ، بپرسم شما اهل كجا هستيد؟ مرا از كجا مى شناسيد؟ وقتى سربلند كردم ديدم آقا نيست .
به پيرمرد گفتم : اين آقا كه با من حرف مى زد كجا رفت او را نديدى ؟
گفت : نه .
از جوان پرسيدم ، او هم گفت : نديدم .
يك دفعه مثل اين كه زمين لرزه شد، تكان خوردم ، فهميدم كه حضرت مهدى عليه السلام بوده است . به سرعت به سوى تهران برگشتم . يكى از علماى تهران را در اولين فرصت ملاقات كردم و ماجرا را براى ايشان تعريف كردم و خصوصيات را از من پرسيد.
گفت : خود حضرت بوده اند، حالا صبر كن اگر آن جا مسجد شد درست است .
مدتى بعد روزى يكى از دوستان ، پدرش فوت كرده بود به اتفاق رفقا كه در مسجد با من بودند او را آورديم قم ، به همان محل كه رسيديم ديدم دو پايه خيلى بلند بالا رفته است ، پرسيدم : اين جا چيست ؟
گفتند: اين مسجدى است به نام امام حسن مجتبى عليه السلام
گفتم : اين مسجد را كى مى سازد؟
گفتند: حاج يدالله رجبيان .
تا گفتند: يدالله قلبم به طپش افتاد با خود گفتم : يدالله فوق ايديهم (٢٧٩)
فهميدم : حاج يدالله است ، ايشان را هم تا آن موقع نديده و نمى شناختم ، برگشتم به تهران به آن عالم كه قبلا جريان را به او گفته بودم ، اين قصه را هم گفتم .
فرمود: برو سراغش ، درست است . من بعد از آن كه چهارصد جلد كتاب خريدارى نموده ، به محل كار حاج يدالله در قم رفتم .
ايشان گفت ، من اين طور كتاب ها را قبول نمى كنم ، جريان را بگو.
بالاخره جريان را گفتم و كتاب ها را تقديم كردم ، رفتم در مسجد هم دو ركعت نماز حضرت خواندم و گريه كردم . مسجد و حسينيه را طبق نقشه اى كه حضرت كشيده بودند حاج يدالله به من نشان داد و گفت ، خدا خيرت بدهد، تو به عهدت وفا كردى .



پى نوشت ها
1- شواهد و مدارك آن در مباحث آتى ارائه خواهد شد.
2- روستا
3- على اكبر مهدى پور، كريمه اهل بيت ، ص 18 - 16 (با اندكى تلخيص).
4- دائره المعارف شيعه ، ج 3، ص 231.
5- لغت نامه دهخدا، ص 463.
6- فتوح البلدان ، ص 384 و 385.
7- تاريخ اعثم كوفى ، ص 34.
8- ص 25 و 26.
9- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 144.
10- شاهنامه فردوسى ، ج 4، ص 128.
11- تاريخ قم ، ص 89.
12- تاريخ اعثم كوفى ، ص 43 و 94 و 105.
13- ابن الفقيه ، ص 209.
14- همان ، ص 211.
15- اخبار الطوال ، ص 67 و غرر ملوك الفرس ، ص 609.
16- اخبار الطوال ، ص 128.
17- منظومه : ويس ورامين ، ص 333.
18- همان ، ص 522و
19- سيد مهدى صجفى ، زندگانى حضرت معصومه عليهاالسلام و تاريخ قم ، ص 22 و 23.
20- بحارالانوار، 60/216.
21- همان ، 60/215.
22- سفينه النجاه 2/446.
23- بحارالانوار، 60/215.
24- همان ، 60/214.
25- تفليس شهرى در اتحاد جماهير شوروى سابق و پايتخت گرجستان بوده و مدت ها متعلق به ايران بوده است .
26- بحار الانوار، 60/215.
27- رودخانه
28- از حجه الاسلام و المسلمين جواد محدثى .
29- مقصود لقب هايى است كه در عصر اسلامى بر آن اطلاق شده است .
30- تاريخ مذهبى قم ، ص 13.
31- تاريخ مذهبى قم ، ص 31.
32- سيد مهدى صحفى ، زندگانى حضرت معصومه عليهاالسلام و تاريخ قم ، ص 23.
33- بحار الانوار، ج 6، ص 212.
34- كمياب
35- ده
36- وسط
37- جمع صحرا
38- اشعر در زبان عربى به معنى كسى است كه پرمو باشد.
39- تاريخ قم ، ص 278.
40- همان ، ص 27.
41- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 40 - 35.
42- پل
43- كسانى كه خدمت پيامير نرسيدند؛ اما صحابه حضرت را ديده اند.
44- بحار الانوار، 60/213.
45- على اصغر فقيهى ، تاريخ قم ، ص 46 تا 49 (با تلخيص).
46- مانند كتاب انجم فروزان و تاريخ مذهبى قم .
47- ديلم ، قسمتى از گيلان فعلى و گاهى شامل همه گيلان مى شود.
48- حسين آوردى ، ديدنى هاى قم ، ص 22.
49- لغت نامه دهخدا، ص 465.
50- مقصود كوفه و يصره و توابع آن ها.
51- بى توان ، پريشان .
52- در هفت فرسخى كوفه در كشور عراق قرار دارد.
53- فقيهى ، شهابلو، وفايى ، كريمان و رهنما (گروهى از نويسندگان)، قم را بشناسيم ؛ ص 37 تا 39.
54- قلعه
55- سيد حسين مدرسى طباطبايى ، قم در قرن نهم هجرى ، ص 94 تا 98.
56- سوگند، قسم .
57- بى حس كردن ، بى هوش كردن .
58- اين مطالب اقتباسى است از كتاب تاريخ معاصر ايران ، سال سوم نظام قديم متوسطه .
59- بزرگوارترين ياران
60- با قدر و منزلت
61- بزرگان
62- جمع راوى ، به معناى حكايت كننده ، روايت كننده
63- كوشا
64- معتمدان ، اشخاص مورد اطمينان
65- بزرگان
66- زيرك ، باهوش
67- داناترين
68- بااعتمادترين
69- مختصر، كوتاه از هرچيزى و از هر سخنى .
70- به نقل از كتاب جغرافياى سال دوم متوسطه نظام قديم آموزشى .
71- عباس فيض ، گنجينه آثار قم ، ج 1، ص 88 و 89.
72- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 166؛ عبدالجليل رازى ، النقض ، ص 164.
73- تاريخ مذهبى قم ، ص 166.
74- دلگشا
75- در لغت به معناى شيرخوارگى و در اين جا به معناى آغازين يا شروع به كار رفته است .
76- دلايل چهارگانه يعنى : قرآن ، سنت ، اجتماع ، و عقل .
77- على اصغر فقيهى ؛ تاريخ مذهبى قم ، ص 175.
78- گذشته ، قديم .
79- به نقل از حجه الاسلام والمسلمين على اكبر هاشمى رفسنجانى ، نقش روحانيت در انقلاب ، ص 60 و 61.
80- عباس فيض ، گنجينه آثار قم ، ج 1، ص 332 تا 339.
81- آمار به نقل از: محمدحسن رجبى ، زندگينامه سياسى امام خمينى از آغاز تا تبعيد، ج 1، ص 77.
82- مطالب اين قسمت به نقل از كتاب آيه الله بروجردى ، زعيم بزرگ ، تاءليف عباس عبيرى (با تلخيص).
83- جهت كسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه ، به كتاب آيه الله بروجردى زعيم بزرگ ، تاءليف عباس عبيرى ، ص 91 رجوع كنيد.
84- به نقل از كتاب نقش روحانيت در انقلاب ؛ برگرفته از سخنرانى آقاى اكبر هاشمى رفسنجانى .
85- اكثر مطالب اين قسمت ، به نقل از كتاب زندگينامه سياسى امام خمينى از آغاز تا تبعيد ، ج 1؛ تاءليف حسن رجبى مى باشد.
86- محمد حسن رجبى ؛ زندگينامه سياسى امام خمينى از آغاز تا تبعيد، ج 1، ص 133.
87- محمدحسن رجبى ، زندگينامه سياسى امام خمينى از آغار تا تبعيد، ج 1، (با تلخيص).
88- محمدحسن رجبى ، زندگينامه امام خمينى از آغاز تا تبعيد، ج 1. (با تلخيص)
89- مهمترين كتابخانه هاى ايران عبارتند از: 1 - كتابخانه مجلس شوراى اسلامى 2 - كتابخانه مركزى و مركز اسناد دانشگاه تهران 3 - كتابخانه ملى جمهورى اسلامى ايران 4 - كتابخانه حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى 5 - كتابخانه بزرگ آستان قدس رضوى .
90- اين مطالب به طور خلاصه ، از كتاب كتابخانه بزرگ حضرت آيه الله العظمى مرعشى نجفى (ره) در يك نگاه (چاپ 1380 ش) و كتاب بر ستيغ نور) و فصل نامه هاى خبرى شهاب نقل شده است .
91- پناهگاه
92- سيد مهدى صحفى ؛ زندگانى حضرت معصومه عليها السلام و تاريخ قم ، ص 37.
93- پناهگاه
94- بحارالانوار، ج 60، ص 216.
95- شيخ عباس قمى ، سفينه البحار، ج 2، ص 376.
96- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 84.
97- ستى ، گويا مخفف سيدتى است ، اين طور كه معلوم مى شود مردم قم و به تبعيت از آنان ، بعضى از نويسندگان زمان صفويه به حضرت فاطمه ، ستى فاطمه مى گفته اند و امروز هم به محل عبادت آن حضرت ستيه مى گويند.
98- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 86.
99- على اكبر مهدى پور، كريمه اهل بيت ، ص 183.
100- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 160 - 157.
101- به نقل از: قم را بشناسيد، ص 50 و 51؛ لغت نامه دهخدا، ص 464؛ كريمه اهل بيت (على اكبر مهدى پور)، ص 181.
102- حسن بن محمد ين قمى ، تاريخ قم ، ص 59، 199، 213.
103- تاريخ مذهبى قم ، ص 93.
104- سفينه البحار، ج 2، ص 376.
105- شيخ محمد على بن كاتوزيانى تهرانى ، انوار المشعشعين ، ج 1، ص 211؛ على اكبر مهدى پور، كريمه اهل بيت ، ص 46.
106- على اكبر مهدى پور، ص 81 تا 86، با اندكى تلخيص .
107- اين شعر از مرحوم حجه الاسلام حاج شيخ غلام حسين قمى نقل شده است .
108- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 94.
109- كرامت همانند معجزه است ؛ با اين تفاوت كه در معجزه معمولا دعوت به مبارزه و هدايت خلق ، مطرح است ، ولى در كرامت تحدى و مبارزه طلبى در كار نيست .
110- روش ، اسلوب
111- بزرگ كردن عكس به وسيله دستگاه مخصوص
112- كريمه اهل بيت ، ص 213.
113- همان ، ص 312.
114- سوره توبه (9)، آيه 18.
115- از بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره مركزى آستان قدس رضوى در تاريخ 3/5/61.
116- از بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه مراكز استان هاى سراسر كشور در تاريخ 23/1/61.
117- قسمتى از پيام امام خمينى به مناسبت حلول ماه مبارك رمضان در تاريخ 3/5/58.
118- قسمتى از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى ، حضرت آيه الله خامنه اى ، در ديدار جمعى از مردم قم در تاريخ 19/10/75.
119- رحيم نو بهار، مسجد نمونه .
120- تلخيص از عباس على فراهتى از دو ماهنامه ، مجله مسجد، شماره 18.
121- حضرت امام خمينى (ره)، سرالصلوه ، ص 95 و 96 و به نقل از مصباح الشريعه ، ص 95.
122- مقام معظم رهبرى ، حضرت آيه الله خامنه اى .
123- امام خمينى ، رساله توضيح المسائل ، مساءله 900، قسمت احكام مسجد، ر.ك : به مساءله 900 تا 915.
124- عبدالوهاب حموده ، ره آورد مسجد در فرهنگ اسلامى ، ترجمه مهدى اسفنديارى ، ج 19.
125- در معناى لغوى اتاق كوچك است .
126- به نقل از دو ماهنامه مجله مسجد، شماره 18 از عباس زمانى و مطلب ياد شده از ويل دورانت از كتاب تاريخ تمدن مشرق زمين ، گاهواره تمدن ، ترجمه احمد آرام ، ص 187 و 382.
127- بحارالانوار، ج 2، ص 227.
128- على مشكينى ، نصايح ، ص 369.
129- از فرمايشات حضرت امام خمينى (ره)، در تاريخ 21/6/58.
130- سوره جمعه (62)، آيه 9
131- حضرت امام خمينى (ره)، رساله اجكام ، (احكام نماز) ص 82.
132- سرالصلوه ، ص 103.
133- محمد حسين حق جو، احكام و آداب نماز، ص 27 تا 30.
134- محمد حسين حق جو، احكام و آداب نماز، ص 29.
135- كلينى ، اصول كافى ، ج 3، ص 29.
136- بيانات و خاطرات امام خمينى درباره نماز، امام در سنگر نماز، ص 145.
137- قديمى
138- مطالب با تغييرات جزئى از نطر نگارش ، بيان خواهد شد.
139- مازندران كنونى .
140- پول هايى كه براى انجام كارهاى خير جمع آورى شده است ، مانند خمس و زكات و...
141- املا؟وجيزهايى كه منبع درآمد باشد.
142- طرز مخصوصى از ساختن طاق هاى اتاق ، يا مسجد و... كه در معمارى قديم استفاده مى شده است .
143- پايين ديوار و آنچه به پايين ديوار بمالند از سيمان يا ساروج و امثال آن براى استجكام ديوار.
144- به آجر لعاب دار ساده يا نقاشى شد كاشى مى گويند، كاشى گرهى نوعى كاشى است كه در تزيينات ساختمان به كار مى رود.
145- گنجينه آثار قم ، ج 2، ص 673 تا 675.
146- محوطه درون سراى - دربار شاه - جلو در خانه .
147- سيد حسين مدرسى طباطبايى ، تربت پاكان ، ج 2، ص 115.
148- كتاب قم ، ص 37، سطر 9و 10، ص 251، سطر 2 تا 4.
149- همان ، ص 105، سطر 11 و 12.
150- همان ، ص 26 سطر 8-6، ص 27 سطر 18.
151- همان
152- همان ، ص 36، 8-6.
153- همان ، ص 26 سطر 24.
154- همان ، ص 211 سطر 15.
155- رياض الرضا، ص 214.
156- تاريخ دارالايمان ، ص 51 و 52.
157- خلاصه البلدان ، ص 43.
158- همان ، فصل پنجم مطلب پنجم .
159- جلد سوم ، ص 188.
160- سفرنامه افضل الملك ص 85.
161- الثقص ، ص 220.
162- على اصغر فقيهى ؛ تاريخ مذهبى قم ، ص 123.
163- ناصر الشريعه ، تاريخ قم ، موسوم به مختار البلاد، ص 160.
164- گنجينه آثار قم ، ج 2، ص 684 تا 686.
165- تاءلبف عباس فيض .
166- ديوار
167- ديوار، پايه ساختمان - پايه كه از سنگ يا آجر ساخته شود.
168- به متون قرآنى و يا ساير متونى كه روى ديوار نوشته شده و همانند كمربندى دور تا دور كمر يا سينه ديوار كتيبه كمربندى گفته مى شود.
169- پركردن يك ناحيه يا سطح مقعر با دو يا چند طبقه ربع گنبدى كوچك كه در آن راءس ربع گنبدها در طبقه از طبقه زير پيش آمده تر است . بين هر ربع گنبد مقعر يك هلال محدب وجود دارد، معمولا دو پايه هر ربع گنبد روى پايه هاى هلال خود آن ها دورتر از راءس گنبدهاى طبقه زير قرار دارند. در شكل مربع گنبدها تنوع قابل ملاحظه مشاهده مى شود كه عبارتند از: مربع گنبد ساده ، حجراتى كه در ميانشان سوراخ ‌هاى ريز دارند و اين وسيله اى بود كه اجازه مى داد اشكال فرم نازكترى به خود بگيرند و حجراتى كه طاق هاى كوچك تونلى در راءس دارند. (معمارى اسلامى ايران در دوره ايلخانان ، ص 78.)
170- كنار
171- ديوار ميان دو مجراى از بيرون سر، بدنه ديوار به طور كامل از آحر و غير آن كه زير طره باشد بر قسمت بيرون ساختمان .
172- كاشى باريك ، كوتاه ، نازك ، اين كاشى ها معمولا دور محراب به كار مى رود. دوال : به كمند هايى كه در طرح هاى اسليمى در قالى و پارچه ها و شال ها اندازند و آن در اصل نقش پيچ و خم اژدها بوده است .
173- سوره ملك (67)، آيه 1 تا 7.
174- سوره ص (38)، آيه 50.
175- سوره توبه (9)، آيه 18.
176- سنگ هاى قبر
177- سنگ هاى قبر
178- كنگره اى كه بر سر ديوار از آجر يا كاشى سازند؛ كناره جيزى .
179- سوره توبه (9)، آيه 108.
180- سه گوش ، مثلث شكل ، پارچه يا نقشى به صورت مثلث متساوى الاضلاع .
181- از طرح هاى قراردادى هنرهاى تزيينى ايران و آن چهار گوشه پيچ و خم دارا است كه در وسط آن برگ هايى طراحى شده است .
182- تزيين شده ، زينت داده شده .
183- دربرگيرنده .
184- سوره مؤمنون (18)، آيه 1.
185- گنجينه آثار قم ، ج 2، ص 672 تا 676.
186- منظور پايگاه محمد رسول الله است كه پس از شروع جنگ تحميلى در اين مسجد مستقر شده و هم اكنون داراى فعاليت هاى مختلفى مى باشد.
187- منظور سالن مطالعه و كتابخانه حضرت بقيه الله الاعظم (عج) مى باشد كه به همت جوانان پرشور و با هدف جذب جوانان و مقابله به استعمار فرهنگى ، به فعاليت هايى در زمينه هاى درسى و آموزشى و مذهبى اقدام نمود.
188- منظور حجه الاسلام والمسلمين حاج آقا سيد مهدى صحفى ، امام جماعت كنونى اين مسجد است كه ايشان از نطر سيادت و بزرگوارى و كمك به ديگران شهرت به سزايى دارد.
189- از اشعار جناب آقاى محمد حياتبخش .
190- چهارچوب
191- آجرى كه كامل نيست ، آجر كوجك .
192- درهم پيچيده (طبقه طبقه) و آويزان .
193- نوعى از كاشى را گويند كه از تكه هاى ربزريز به اشكال گوناگون ساخته مى شود.
194- رنگ هايى مانند: سبز، زرد طلايى ، قهوه اى بادمجانى ، آبى روشن ، آبى سير، و... لازم به ذكر است كه مركز كاشى كارى و كاشى سازى ، اصفهان ، يزد و كرمان بوده است . مايه گرفتن از دو رنگ آبى روشن و سير نه تنها در قرن چهاردهم بلكه در تمام دوره تيمورى و اوايل دوره صفوى رواج بيشتر داشت . (معمارى اسلامى ايران در دوره ايلخانان ، ص 91)
195- از طرح هاى اساسى و قراردادى هنرهاى تزيينى ايران ، مركب از پيچ و خم هاى متعدد كه انواع مختلف آن ، با شباهت به عناصر طبيعت مشخص مى گردد و نيز به معنى نوعى خط در قديم اطلاق مى گردد.
196- اژدها - در افسانه هاى باستانى نام مار بزرگى بوده است .
197- سوره ذاريات (51)، آيه 56.
198- سوره يوسف (12)، آيه 64.
199- سوره صافات (37)، آيه 180 تا 182.
200- به رنگ فيروزه كه آبى آسمانى است .
201- روستايى بين كاشان و نراق ، امامزاده سلطان على پسر امام محمد باقر عليه السلام .
202- سوره نور (24)، آيه 35.
203- نام يك قسم خط از شش خطى كه ابن مقله اختراع كرده است .
204- پهلو و چيزى كه لبه آن گرد باشد و تيزى نداشته باشد.
205- كوه مانند.
206- پاطاق : مهم ترين طرح و شكل معمارى قبل از اسلام ايران در دوره ساسانيان و معمارى دوره اسلامى ، ساختن گنبد روى طاق مربع شكل است . قراردادن پايه مدور گنبد روى چهار ضلع ديوار اطاق يك مساءله عمده ساختمانى بود. ايرانى ها راه حل ساده اى براى اين مساءله پيدا كردند و قرن ها آن را به كار بردند. اين راه حل عبارت بود از پاطاق كه به عنوان شكل اصلى ناحيه برزخ بين مكعب و گنبد مورد استفاده قرار گرفت . در داخل اطاق گنبد طاق هاى مورب در فاصله بين دو ديوار كنار اطاق قرار گرفت . در داخل زاويه گوشه اطاق ساخته مى شده پس از ساختن چهار اطاق از اين قسم طاق ها، وزن گنبد كه در بالاى آن ها ساخته مى شد بين هشت ناحيه در امتداد ديوارهاى اطاق تقسيم مى گرديد. هشت ناحيه ميانه در امتداد اين ديوارها، وزن زيادى تحمل نمى كردند و فرصت زيادى براى استفاده تزيينى مى دادند. اين نواحى نقطه وسط هر ديوار و ناحيه بين طاق ها بود. در نقاط وسط اغلب پنجره ساخته مى شد. پاطاق ها يا نواحى داخل زاويه طاق ها ممكن بود به عنوان پيش آمدگى آويزان محسوب شده و با بناى كروى يا مثلث شكل با به شكل شعبه ساختمانى درآيد؛ ولى سازندگان توجه بيشترى به نقش تزيينى آن ها داشتند. (معمارى اسلامى ايران در دوره ايلخانان ، ص 78)
207- عرقچين ، كلاهى بوده كه معمولا در قديم بر سر مى گذاشتند و در اين جا منظور اين است كه طرز ساخته اين گونه ساختمان ها، مانند عرقچينى بوده است .
208- سوره جمعه ، آيه 9تا 11.
209- عباس فيض ، گنجينه آثار قم ، ج 2، ص 473 تا 483، با اندكى ويرايش در متن .
210- متن آيه و توضيحات بيشتر در قسمت ايوان مجلل و باشكوه آمده است .
211- ناصر الشريعه ، ص 16.
212- راهنماى قم ، نشريه آستانه مقدسه فاطميه ، ص 134 و لغت نامه دهخدا، ص 465.
213- تاءليف مرحوم مغفور على اكبر فيض ، باب چهارم ، فصل اول .
214- گنجينه آثار قم ، ج ، ص 461.
215- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 119.
216- سيد حسين مدرسى طباطبايى ، تربت پاكان ، ج 2، ص 109.
217- ص 186.
218- تاءليف محمد تقى بيك ارباب ، ص 51.
219- در كشور مصر قرار دارد.
220- محمد حسين طباطبايى ، تبصره المسافرين ، نسخه 14، ص 23، سطر 15.
221- تاءليف قزوينى رازينى ، عبدالجليل ؛ ص 163.
222- تاءليف عباس فيض .
223- ص 72.
224- ص 49 و 50.
225- ص 119.
226- ج 2، ص 464.
227- ص 117.
228- تاريخ قم ، ص 38.
229- تاريخ قم ، ص 26.
230- حسن بن محمد بن حسن قمى ، تاريخ قم ، ص 37.
231- سر حد زمين دشمن .
232- قديمى
233- ص 118.
234- ص 121 و 122.
235- عبدالجليل رازى ، النقض ، ص 163.
236- تاءليف على اصغر فقيهى .
237- تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى .
238- هنگام تاءليف كتاب ، سال 1418 هجرى قمرى .
239- بدگويى كردن .
240- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 142.
241- معجم الادبا، ج 4، ص 149.
242- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 71، روضات الجنات ، ج 3، ص 311.
243- حسسن مدرسى طباطبايى : تربت پاكان ، ج 2، ص 127.
244- قسمت اعلاى هر چيز، راءس .
245- حسين مدرسى طباطبايى ، تربت پاكان ، ج 2، ص 149.
246- قسمت هاى پوشيده شده ، مانند شبستان ها.
247- على اصغر فقيهى ، تاريخ مذهبى قم ، ص 216 و 217.
248- در مباحث آينده به يك مورد اشاره خواهيم كرد.
249- ص 219.
250- ص 252.
251- البته اين حكايت در كتاب هاى ديگرى همچون تاريخ قم ، تاءليف ناصر الشريعه ، ص 163، نيز بيان گرديده است . تاريخ قم تاءليف حسن بن محمد بن حسن قمى شامل بيست باب بوده است كه اكنون 15 باب آن موجود نيست و تنها 5 باب از آن كتاب باقى است . بيان داستان جمكران در اين 5 باب موجود نيست و شايد در 15 باب ديگر اين كتاب بوده است .
252- ص 297، انتشارات مسجد جمكران .
253- سياه و سفيد.
254- البته در كتاب كريمه اهل بيت از جنه الماوى نقل كرده كه هفت روز يا هفتاد روز در اين مكان اقامت كن .
255- فيض برنده ، طالب فيض .
256- شعر از مرحوم محمود خان تندرى (شيوا) ملقب به صمصام .
257- در اصطلاح به معناى محل تولد است .
258- زيرك
259- از جا برخيز.
260- پيراهن
261- شلوار
262- اين لياس از تو نيست ، ازار خود را بپوش .
263- صاف
264- ميخ
265- يقين كردن .
266- فرومايه ناكس .
267- بحر خفيف : نوعى شعر كه درك آن براى شنونده آسان باشد.
268- على اكبر مهدى پور
269- پافشارى
270- آشكار
271- تلخيص و به نقل از: محمد رازى ؛ مجاهد شهيد، آيه الله حاج شيخ محمدتقى بافقى .
272- البته احكام آن در كتاب ها فقهى آمده است .
273- واحد تحقيقا مسجد مقدس جمكران ، اعتكاف ، ص 35 تا 37.
274- كنزالعمال ، ج 8، خ 24007.
275- كشف الاسرار، ج 1، ص 506.
276- برگرفته از كتاب اعتكاف ، واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران ، ص 26 و 27.
277- داوود صمدى آملى ، جزوه اعتكاف راهى به سوى ملكوت ، ص 8.
278- سيد مهدى صحفى ، زندگانى حضرت معصومه عليها السلام و تاريخ قم ، ص 74.
279- سوره فتح (48)، آيه 10.


۱۰