قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم)

قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم)0%

قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم)

نویسنده: سید جواد رضوی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 43988
دانلود: 44364

توضیحات:

قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 31 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 43988 / دانلود: 44364
اندازه اندازه اندازه
قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم)

قصه هاى قرآن (تاريخ انبياء از آدم تا خاتم)

نویسنده:
فارسی

پی نوشت ها:

۱- يوسف / ۱۱۱.

۲- اعراف / ۱۷۶.

۳- هود / ۱۲۰.

۴- نحل / ۳۶.

۵- هود / ۱۲۰.

۶- داستان حضرت آدمعليه‌السلام از آيات و سور زير اقتباس شده: بقره / ۲۹ - ۳۸، اعراف / ۱۰ - ۲۳، طه / ۱۱۴ - ۱۲۵، اسراء / ۶۰ - ۶۴، حجر / ۲۷ - ۴۳، ص / ۷۱ - ۸۵، فصلت / ۹ - ۱۲، رعد / ۲۰ و كهف / ۵۰.

۷- بقره / ۳۰ - ۳۳.

۸- تاريخ انبياء، محلاتى، ص ۵.

۹- نام ابليس، حارث بود. پس از آنكه از درگاه خدا رانده شد به ابليس لقب گرفت و شهرت يافت، زيرا ابليس يعنى نااميد گشته از رحمت خدا.

۱۰- بقره / ۳۴.

۱۱- اعراف / ۱۲.

۱۲- اعراف / ۱۴.

۱۳- اعراف / ۱۵.

۱۴- حجر / ۳۷ و ۳۸.

۱۵- اعراف / ۱۶ - ۱۷.

۱۶- ص / ۷۱ - ۸۳.

۱۷- اسراء / ۶۴.

۱۸- زخرف / ۶۲.

۱۹- يس / ۶۰.

۲۰- هماى سعادت، ص ۲۰۶.

۲۱- آنچه كه در بعضى روايات آمده است كه احوا از آخرين دنده چپ آدمعليه‌السلام گرفه از اسرائيليات است و و از فصل دوم «سفر تكوين» تورات تحريف يافته وارد روايات اسلامى شده است؛ زيرا تعداد دنده هاى زن و مرد تفاوتى ندارند و كمتر بودن يك دنده در مردان در جانب چپ از افسانه ها است.

۲۲- نورالثقلين، ح ۱، ص ۴۳۰.

۲۳- همان.

۲۴- اعراف / ۲۵ - ۱۹.

۲۵- طه - ۱۲۶ - ۱۱۵.

۲۶- تفسير نمونه، ج ۱، ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

۲۷- بقره / ۳۵، اعراف / ۱۹.

۲۸- اعراف / ۲۰.

۲۹- اعراف / ۲۱.

۳۰- اعراف / ۲۲.

۳۱- اعراف / ۲۷.

۳۲- اعراف / ۲۲.

۳۳- بقره / ۳۶.

۳۴- بقره / ۳۷.

۳۵- بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۳۳۶.

۳۶- تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۱۶ و ۵۹.

۳۷- خصال، ج ۲، ص ۶۳۹، ح ۱۴.

۳۸- خصال، ج ۲، ح ۴۵، ص ۳۵۸.

۳۹- تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۷۰، ح ۸۰، ط بيروت.

۴۰- علل الشرايع، ج ۲، ب ۱۴۲، ح ۲.

۴۱- الكافى، ج ۲، ص ۳۸۵، ح ۶، كتاب ايمان و كفر.

۴۲- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ج ۱، ب ۲۶، ح ۲۲.

۴۳- تفسير قمى، ج ۱، ص ۴۱.

۴۴- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ج ۱، ب ۱۵، ح ۱.

۴۵- در قرآن در شش مورد از درخت ممنوعه سخن به ميان آمده ولى از چگونگى و نام آن ذكرى نشده است و در روايات از امام رضاعليه‌السلام نقل شده كه آن درخت، درخت گندم بوده و علاوه بر گندم، محصول انگور نيز مى داده است و آدمعليه‌السلام وقتى كه مسجود فرشتگان واقع شد در ذهن خود گفت: آيا خداوند انسانى برتر از من آفريده است؟ خداوند به او فرمود: سرت را به سوى آسمان بلند كن، او چنين كرد ديد در ساق عرش نوشته شده: «معبودى جز خالق يكتا و بى همتا نيست محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) رسول خدا و على اميرمؤمنان است و همسرش فاطمه بانوى برجسته جهانيان است و حسن و حسين دو جوانان اهل بهشتند آدم عرض كرد: پروردگارا! اينها كيانند؟ خداوند فرمود: اينها از ذريه تو و بهتر از تو و همه خلايق مى باشند اگر آنان نبودند تو و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمى آفريدم از اين كه با چشم حسادت به آنان نگاه كنى بپرهيز و آرزوى وصول به مقام آنان را نكن... (تفسير نورالثقلين ج ۱ ص ۶۰) بنابراين آن درخت ممنوعه هم جنبه مادى داشته كه همان درخت گندم باشد و هم جنبه معنوى كه درخت حسد باشد. روى اين اساس آدم و حوا از دو درخت يا از يك درخت داراى دو ميوه خوردند و از دو حد مادى و معنوى تجاوز نمودند از اين رو از بهشت رانده شدند [نقل از قصه هاى قرآن محمدى اشتهاردى، ص ۲۱]

۴۶- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ج ۱، باب ۲۸، ح ۶۷.

۴۷- خصال، ص ۳۹۶، ح ۱۰۳.

۴۸- تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۰، ح ۱۱.

۴۹- تفسير قمى، ج ۱، ص ۴۴.

۵۰- علل الشرايع، ج ۱، ص ۱۵۰.

۵۱- تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۶۱.

۵۲- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۳۲، ح ۹ و ۱۰.

۵۳- الكافى، ج ۸، ص ۲۵۳، ح ۴۷۲.

۵۴- تفسير الامام العسكرىعليه‌السلام ، ص ۲۲۵ و ۲۲۶.

۵۵- علل الشرايع، ج ۲، ب ۱۴۲، ح ۱.

۵۶- كهف / ۵۰. جميل بن دراج مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام سئوال كردم كه آيا شيطان از فرشتگان بود يا كارى از كارهاى آسمانى به او سپرده شده بود؟ حضرت فرمود: نه از فرشتگان بود و نه كارى به او سپرده شده بود و نه مورد احترام و كرامتى بود. من نزد طيار [ظاهرا مقصود حمزه بن طيار است] آمدم و آنچه را شنيده بودم به او گفتم، طيار سخن امامعليه‌السلام را انكار كرد و گفت: چگونه او از فرشتگان نبود، در حالى كه خداى عزوجل مى فرمايد: «و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم، در برابر آدم سجده كردند مگر ابليس». پس طيار خدمت امامعليه‌السلام رسيد و در آن هنگام كه من هم خدمت حضرت بودم اين مطلب را جويا شد و عرض كرد: قربانت شوم اين كه خداى عزوجل در بسيارى آيات قرآنى مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد:يا اءيها الذين آمنوا آيا منافقان هم در اين خطاب داخل هستند؟ فرمود: آرى، منافقان هم در آن وارد هستند چنانكه گمراهان و هر كسى داخل در آن است كه به دعوت ظاهر اسلام اعتراف دارد. [شر: با همين جمله حضرت پاسخ او را داد يعنى همچنان كه خطابيا اءيها الذين آمنوا شامل منافقان و گمراهان نيز مى شود با اين كه آنها در واقع ايمان نياورده اند، همچنين ابليس نيز با اينكه از فرشتگان نبود، ولى چون با آنان بود از آنان محسوب مى شد و «فرشتگان» شامل او هم مى شود] نقل از روضه كافى، ص ۲۷۴، ح ۴۱۳.

۵۷- اعراف / ۱۲.

۵۸- اعراف / ۱۲. امام صادقعليه‌السلام فرمود: اولين كسى كه قياس كرد ابليس بود كه گفت: مرا از آتش و آدم را از گل آفريدى. اگر او به حقيقت خلقت آدم آگاه بود هرگز بر او فخر نمى نمود. خداوند عزوجل ملائكه را از نور و جنيان را از آتش و صنفى از جن را از باد و صنف ديگر را از آب آفريد. اما آدم را از گلى آميخته بيافريد و آنگاه نور و آتش و باد و آب را در وجودش قرار داد كه به وسيله نور ببيند و بداند و تعقل نمايد و به وسيله آتش بخورد و بياشامد كه اگر آتش در معده نبود غذا گوارش ‍ نمى يافت و اگر باد در اندورن نبود آتش معده افروخته نمى گشت و اگر آب در جوف آدمى نمى بود آتش معده اندرون را مى سوزاند پس خداوند در آدم پنج عنصر گرد آورده است. (خاك، آب، آتش، باد و نور) و در ابليس يك عنصر (آتش) بيش نبود و خود را بر آدم برتر مى دانست. (بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۰۲).

۵۹- تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۵۸.

۶۰- مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان ذيل آيه شريفهفتكونا من الظالمين چنين مى نويسد: كه منظور از ظلم در جمله مزبور ظلم به نفس و مخالفت ارشادى است نه معصيت و مخالفت امر مولوى پس نهى (نزديك اين درخت مشويد) نهى تنزيهى و ارشادى و خيرخواهانه بوده نه نهى مولوى كه نافرمانيش عذاب داشته باشد؛ مثل اينكه شما به فرزند خود بگويى پابرهنه راه نرو چون ممكن است ميخ پاى تو را سوراخ كند و مخالفت با اين نهى را معصيت نمى گويند. (الميزان، ج ۸، ص ۳۹ و ج ۱، ص ۲۰۱).

۶۱- سليمان بن عبدالله مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام پرسيدم: آيا فرزندان يعقوب به علت جرمى كه به پدر و برادر مرتكب شدند از ايمان خارج شدند؟ فرمود: آرى و پس از توبه، به ايمان بازگشتند. گفتم: درباره آدم چه مى فرماييد؟ فرمود: به آدم كار نداشته باش كه تو را توان درك آن نباشد. [نقل از تفسير نمونه، ج ۱].

۶۲- اعراف / ۲۳.

۶۳- مائده / ۲۷ - ۳۲.

۶۴- مجمع البيان، ج ۳، ص ۱۸۳.

۶۵- علل الشرايع، ص ۱۷.

۶۶- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۳۱۲.

۶۷- مائده / ۳۱ و مجمع البيان، ج ۳، ص ۱۸۵.

۶۸- آنچه كه بين برخى از مردم معروف است كه حوا در جده مدفون است، به همين سب آن شهر به جده موسوم گرديده ظاهرا بى اساس است؛ زيرا جده در لغت به معنى كنار دريا و نهر است. بلكه سبب ناميدن شهر جده به اين لفظ كنار دريا بودن آن است.

۶۹- سعدالسعود، ص ۳۷.

۷۰- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۱۱۰.

۷۱- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۲۷.

۷۲- الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۷۶.

۷۳- تفسير قمى، ج ۱، ص ۱۶۵.

۷۴- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۳۱۱.

۷۵- پيشين، ج ۱، ص ۱۶۶.

۷۶- علل الشرايع، ج ۱، ص ۳۶، ب ۲، ح ۱.

۷۷- بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۲۴۱، ح ۳۲.

۷۸- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۲۱۶، ح ۶.

۷۹- علل الشرايع، ج ۱، ص ۸۴،! ۱۷، ح ۲.

۸۰- اصول كافى، ج ۲، ص ۴۴.

۸۱- مريم / ۵۶ و ۵۷.

۸۲- انبياء / ۸۵ و ۸۶.

۸۳- ارشاد القلوب ديلمى، ج ۲، ص ۳۲۶.

۸۴- مريم / ۵۷ و تفسير نورالثقلين، ج ۳، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.

۸۵- همان، ص ۳۵۰.

۸۶- تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص ۱۴ و اثبات الوصيه، ص ۱۴.

۸۷- قصص الانبياء راوندى، ص ۷۸.

۸۸- كمال الدين، ج ۱، ص ۱۲۷، ب ۱.

۸۹- نسبت حضرت نوحعليه‌السلام را مورخين چنين ذكر كرده اند: نوح بن لمك بن متوشلخ بن اخنوخ (ادريس) بن مهلائى بن فينان بن انوش بن شيث بن آدم.

۹۰- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۶۱.

۹۱- نوح / ۸.

۹۲- هود / ۳۱ - ۲۱.

۹۳- اعراف / ۶۳ - ۶۰.

۹۴- نوح / ۲۰ - ۱۰.

۹۵- هود / ۲۹.

۹۶- شعراء / ۱۱۵.

۹۷- نوح / ۲۲.

۹۸- كمال الدين، ص ۷۹.

۹۹- مجمع البيان، ج ۴، ص ۴۳۳.

۱۰۰- هماتن، ج ۴، ص ۴۳۵.

۱۰۱- انبياء و صافات / ۷۶.

۱۰۲- قمر / ۱۰.

۱۰۳- شعراء / ۱۱۷ و ۱۱۸.

۱۰۴- هود / ۳۶.

۱۰۵- نوح / ۲۶ و ۲۷.

۱۰۶- هود / ۳۷.

۱۰۷- همان.

۱۰۸- هود / ۳۸.

۱۰۹- هود / ۳۸ و ۳۹.

۱۱۰- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۱۹.

۱۱۱- مجمع البيان، ج ۵، ص ۱۵۹.

۱۱۲- هود / ۳۸ و ۳۹.

۱۱۳- در اين كه آن تنور كجا بوده و منظور از آن چيست؟ در بخش پرسش ها و پاسخ ‌ها خواهد آمد.

۱۱۴- هود / ۴۰.

۱۱۵- گفته اند حضرت نوحعليه‌السلام دو زن داشت كه يكى كافر و ديگرى مؤمن بود و هيكل نام داشت. در سوره تحريم آيه ۱۰ از همسر نوح به نام واغله به عنوان زنى ناسازگار با آن حضرت سخن به ميان آورده است و فرموده واغله و همچنين زن لوط هر چند افتخار زوجيت بندگان صالح خدا را داشتند ولى اين انتساب، آنان را از آتش جهنم نگه نداشت و در كنار ساير اهل جهنم وارد آن خواهند شد زيرا به شوهران خود خيانت كردند. خيانت همسر نوح اين بود كه او كافر بود و در مورد شوهرش ‍ به مردم مى گفت: او ديوانه است! و هرگاه كه كسى به آيين او ايمان مى آورد، به سران قومش خبر ميد اد. (تفسير مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۱۹).

۱۱۶- هود / ۴۲.

۱۱۷- هود / ۴۳.

۱۱۸- همان.

۱۱۹- همان.

۱۲۰- هود / ۴۵.

۱۲۱- هود / ۴۶.

۱۲۲- هود / ۴۷.

۱۲۳- تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص ۱۸.

۱۲۴- هود / ۴۴. در روايات و تاريخ اسلامى مى خوانيم كه گروهى از كفار قريش، براى مبارزه با قرآن تصميم گرفتند آياتى چون آيات قرآن ابداع كنند و همانند آنرا بياورند، كفار قريش به مدت چهل روز بهترين غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان را برايشان تدارك ديدند، مغز گندم خالص، گوشت گوسفد و شراب كهنه! تا با خيال راحت به تركيب جمله هايى مانند قرآن بپردازند! اما هنگامى كه به ا ايه فوق رسيدند، چنان آنان را تكان داد كه بعضى به بعضى ديگر نگاه كردند و گفتند: اين سخنى است كه هيچ كلامى شبطه آن نيست و اصلا هيچ شباهتى به كلام ايشان ندارد، سپس از تصميم خود منصرف شدند و ماءيوسانه پراكنده گشتند. (مجمع البيان، ج ۵، ص ۱۶۵).

۱۲۵- هود / ۴۸.

۱۲۶- بحارالاءنوار، ج ۱۱، ص ۲۸۸.

۱۲۷- تاريخ انبياء، سيد هاشم رسولى محلاتى، ص ۸۲.

۱۲۸- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۴۱.

۱۲۹- امالى صدوق، ص ۳۰۶.

۱۳۰- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۹۰.

۱۳۱- كمال الدين، ص ۷۹.

۱۳۲- همان.

۱۳۳- الدرالمنثور، ج ۳، ص ۳۲۷.

۱۳۴- بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۵۲؛ حياة الحيوان، ج ۲، ص ۲۱۹.

۱۳۵- لئالى الاخبار، ج ۵، ص ۴۵۴.

۱۳۶- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۰۳.

۱۳۷- قمر / ۱۳ - ۱۱.

۱۳۸- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۳۱.

۱۳۹- اصول كافى، ج ۲، ص ۱۲۴.

۱۴۰- بحارالانوار، ج ۷۱۱، ص ۳۱۳.

۱۴۱- اعلام قرآن، خزائلى، ص ۲۸۱.

۱۴۲- خصال، ج ۱، ص ۶۵.

۱۴۳- مريد چنانكه راغب در مفردات گفته، به كسى مى گويند كه از نيكى ها و خيرات به دور باشد.

۱۴۴- قصص الانبياء، راوندى، ص ۸۵.

۱۴۵- همان، ص ۸۶.

۱۴۶- امالى صدوق، ص ۳۰۶.

۱۴۷- كامل ابن اثير، ج ۱، ص ۷۳.

۱۴۸- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۳۱؛ تفسير عياشى، ج ۱، ص ۱۴۴، ح ۱۹.

۱۴۹- تفسير نمونه، ج ۹، ص ۱۱۱.

۱۵۰- اعراف / ۱۳۷.

۱۵۱- مرحوم علامه طباطبايى در تفسير گرانسنگ خود در جواب اين سئوال مى فرمايد: اين از بى پايه ترين اعتراض هاست؛ چون هر هلاكتى هر چند عمومى باشد، عقوبت و انتقام نيست، زيرا بسيار است حوادث عمومى كه در يك لحظه و يا زمانى كوتاه هزاران هزار انسان و حيوان را در كام مرگ مى برد و اين حوادث كه يا زلزله است و يا طوفان و يا وبا و يا طاعون، حوادثى نادر نيست بلكه بسيار اتفاق افتاده و مى افتد و اين خداى سبحان است كه در مخلوقات خود هر حكمى بخواهد، مى راند. (تفسر الميزان، ج ۱۰، ص ۴۰۳ - ۳۷۱).

۱۵۲- تاريخ انبياء، سيد هاشم رسولى محلاتى، ص ۷۶ (نقل از علل الشرايع، ص ۲۲ و عيون الاخبار، ص ص ۲۳۱).

۱۵۳- هود / ۵۰ - ۶۰.

۱۵۴- فصلت / ۱۵.

۱۵۵- شعراء / ۱۲۸.

۱۵۶- مجمع البيان، ج ۷، ص ۱۹۸.

۱۵۷- هود / ۵۸.

۱۵۸- همان.

۱۵۹- كنزالفوائد، ص ۱۷۹.

۱۶۰- اثبات الوصيه، ص ۲۲.

۱۶۱- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۶۰.

۱۶۲- تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۹۶.

۱۶۳- احتجاج، ج ۲، ص ۳۴۴.

۱۶۴- مجمع البيان، ج ۱، ص ۴۸۷ - ۴۸۴.

۱۶۵- قصه هاى قرآن، محمدى اشتهاردى، ص ۶۴ (نقل از جوامع الحكايات، محمد عوفى ص ۳۶۵).

۱۶۶- اعراف / ۷۴.

۱۶۷- شعراء، آيات ۱۴۳ - ۱۵۲.

۱۶۸- هود / ۶۳ - ۶۱.

۱۶۹- اعراف / ۷۴.

۱۷۰- همان.

۱۷۱- در روايتى از ابن عباس نقل شده كه قوم ثمود براى تابستان و ايامى كه هوا ملايم بود، خانه هايى در زمين هاى مسطح مى ساختند و براى زمستان ها دل كوه را مى تراشيدند و از آنان خانه درست مى كردند تا محكم تر و گرم تر باشد. (مجمع البيان، ج ۴، ص ۴۴۰).

۱۷۲- شعراء / ۱۵۳.

۱۷۳- مؤمنون / ۳۳.

۱۷۴- مؤمنون / ۳۴.

۱۷۵- مؤمنون / ۳۵ و ۳۶.

۱۷۶- مؤمنون / ۳۷.

۱۷۷- نمل / ۴۸.

۱۷۸- نمل / ۴۹ و ۵۰.

۱۷۹- نمل / ۵۰.

۱۸۰- الكافى، ج ۸، ص ۱۸۵.

۱۸۱- هود / ۶۴.

۱۸۲- قمر / ۲۷ و ۲۸.

۱۸۳- اعراف / ۷۷.

۱۸۴- همان.

۱۸۵- نمل / ۴۶.

۱۸۶- هود / ۶۵.

۱۸۷- هود / ۶۷ و ۶۸.

۱۸۸- هود / ۶۷.

۱۸۹- نمل / ۵۲.

۱۹۰- هود / ۶۶.

۱۹۱- همان.

۱۹۲- مجمع البيان، ج ۴، ص ۴۴۰.

۱۹۳- روضه كافى، ص ۱۸۷.

۱۹۴- تفسير قمى، ص ۳۰۸.

۱۹۵- مجمع البيان، ج ۴، ص ۴۴۱.

۱۹۶- كامل التواريخ، ج ۱، ص ۹۰.

۱۹۷- مجمع البيان، ج ۴، ص ۴۴۱.

۱۹۸- بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۹۱.

۱۹۹- روضه كافى، ص ۱۸۸.

۲۰۰- نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.

۲۰۱- شواهد التنزيل، ج ۲، ص ۳۳۵.

۲۰۲- ص / ۴۷.

۲۰۳- نحل / ۱۲۲.

۲۰۴- نحل / ۱۲۰.

۲۰۵- مريم / ۴۱.

۲۰۶- توبه / ۱۱۴.

۲۰۷- همان.

۲۰۸- نحل / ۱۲۰.

۲۰۹- همان.

۲۱۰- همان.

۲۱۱- همان.

۲۱۲- نحل / ۱۲۱.

۲۱۳- همان.

۲۱۴- همان.

۲۱۵- نحل / ۱۲۲.

۲۱۶- همان.

۲۱۷- نحل / ۱۲۳.

۲۱۸- تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۱۴۰.

۲۱۹- آزر عموى ابراهيم بود ولى ابراهيم به خاطر سرپرستى آزر، او را پدر خطاب مى كرد. در حقيقت ابراهيم در اينجا دعوتش را از پدرش شروع مى كند، به اين دليل كه نفوذ كلام در نزديكان لازم تر است. همان گونه كه پيامبر اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نخست مأمور شد كه اقوام نزيك خود را به اسلام دعوت كند.

۲۲۰- مريم / ۴۲.

۲۲۱- مريم / ۴۳.

۲۲۲- مريم / ۴۴.

۲۲۳- مريم / ۴۵.

۲۲۴- مريم / ۴۶.

۲۲۵- مريم / ۴۷.

۲۲۶- مريم / ۴۸.

۲۲۷- مريم / ۴۹.

۲۲۸- ابراهيم / ۴۱.

۲۲۹- تفسير جامع الجوامع، ج ۲، ص ۲۲۴.

۲۳۰- انبياء / ۵۷.

۲۳۱- صافات / ۹۰ - ۸۸.

۲۳۲- همان.

۲۳۳- در اينجا دو سئوال مطرح است، او اين كه چرا ابراهيم به ستارگا نگاه كرد و هدفش از اين نگاه چه بود؟ ديگر اينكه آيا به راستى او بيمار بود؟ در پاسخ اول با توجه به اعتقادات مردم بابل و رسوم و عادات آنان روشن است كه در علم نجوم مطالعاتى و يا مهارت هايى داشتند و حتى مى گويند: بت هاى آنها نيز «هياكل» ستارگان بود و به اين خاطر به آنها احترام مى گذاشتند كه سمبل ستارگان بودند. ابراهيم براى آن كه آنان را متقاعد كند، طبق رسوم آنان نگاهى به ستارگان افكند تا تصور كنند كه پيش بينى بيمارى خود را از مطالعه اوضاع كواكب كرده است، و قانع شوند! در مورد سئوال دوم پاسخ ‌هاى متعددى داده اند از جمله اين كه او واقعا بيمار بود هر چند اگر سالم هم بود هرگز در مراسم جشن بت ها شركت نمى كرد ولى بيماريش بهانه خوبى براى عدم شركت در آن مراسم و استفاده از فرصت طلايى براى درهم كوبيدن بت ها بود (برگرفته از تفسير نمونه).

۲۳۴- تفسير قمى، ص ۴۳۱.

۲۳۵- صافات / ۹۱.

۲۳۶- صافات / ۹۲.

۲۳۷- صافات / ۹۳.

۲۳۸- انبياء / ۵۹.

۲۳۹- انبياء / ۶۰.

۲۴۰- انبياء / ۶۱.

۲۴۱- انبياء / ۶۲.

۲۴۲- انبياء / ۶۳.

۲۴۳- انبياء / ۶۴.

۲۴۴- انبياء / ۶۵.

۲۴۵- همان.

۲۴۶- انبياء / ۶۶ و ۶۷.

۲۴۷- انبياء / ۶۸.

۲۴۸- انبياء / ۶۹ و ۷۰.

۲۴۹- صافات / ۹۷.

۲۵۰- بقره / ۲۵۸.

۲۵۱- انعام / ۷۶.

۲۵۲- انعام / ۷۶.

۲۵۳- همان.

۲۵۴- انعام / ۷۷.

۲۵۵- انعام / ۷۹.

۲۵۶- انعام / ۸۰.

۲۵۷- تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۱۶۰.

۲۵۸- بقره / ۲۵۹.

۲۵۹- تاريخ طبر، ج ۱، ص ۲۱۹.

۲۶۰- همان.

۲۶۱- اكمال الدين، ص ۲۸۹.

۲۶۲- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۱۹.

۲۶۳- اكمال الدين، ص ۸۲.

۲۶۴- كمال الدين، ص ۸۳.

۲۶۵- روضه كافى، ص ۳۷۰.

۲۶۶- بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۲.

۲۶۷- تفسير قمى، ص ۴۲۹

۲۶۸- حيوة القلوب، ج ۱، ص ۱۷۵.

۲۶۹- مجمع البيان، ج ۲، ص ۶۳۵.

۲۷۰- خصال، ج ۱، ص ۲۵۵.

۲۷۱- جوامع الحكايات، ص ۲۰.

۲۷۲- بحارالانوار، ج ۱۲، ۳۷.

۲۷۳- علل الشرايع، ص ۱۹۵.

۲۷۴- معانى الاخبار، ص ۴۴ - ۴۲.

۲۷۵- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ص ۱۱۰.

۲۷۶- تفسير نورالثقلين، ج ۱، ص ۲۷۶.

۲۷۷- علل الشرايع، ص ۱۹۵.

۲۷۸- خصال، ص ۱۲۷.

۲۷۹- روضه كافى، ص ۳۷۰، ح ۵۶۰.

۲۸۰- امالى، شيخ صدوق (رحمه الله)، ص ۱۷۸.

۲۸۱- علل الشرايع، ص ۲۴؛ امالى، صدوق، ص ۱۸۸.

۲۸۲- علل الشرايع، ص ۲۰.

۲۸۳- توبه / ۱۱۴.

۲۸۴- ابراهيم / ۴۱ ۳۹.

۲۸۵- توبه / ۲۸.

۲۸۶- مجمع البيان، ج ۶، ص ۳۹۱.

۲۸۷- همان، ج ۳، ص ۱۱۶.

۲۸۸- علل الشرايع، ص ۲۳؛ عيون الاخبار، ص ۲۳۱.

۲۸۹- فروع كافى، ص ۲۱۷؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۳.

۲۹۰- علل الشرايع، ص ۱۳.

۲۹۱- همان.

۲۹۲- همان، ص ۲۳.

۲۹۳- فسير قمى، ص ۱۴۱؛ تاريخ انبياء [رسولى محلاتى]، ص ۱۲۵.

۲۹۴- ابراهيم / ۳۹.

۲۹۵- مجمع البيان، ج ۶، ص ۳۱۹.

۲۹۶- صافات / ۱۰۰.

۲۹۷- برگرفته از تفسير نمونه.

۲۹۸- صافات / ۱۰۲.

۲۹۹- همان.

۳۰۰- مجمع البيان، ج ۸، ص ۴۵۲.

۳۰۱- صافات / ۱۰۴ و ۱۰۵.

۳۰۲- ابراهيم / ۳۷.

۳۰۳- آل عمران / ۹۶.

۳۰۴- بقره / ۱۲۷.

۳۰۵- فروع كافى، ج ۱، ص ۲۳.

۳۰۶- هود / ۷۵.

۳۰۷- تفسير قمى، ج ۱، ص ۶۰.

۳۰۸- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۱۹۲.

۳۰۹- علل الشرايع، ص ۴۳۷.

۳۱۰- الخصال، ج ۱، ص ۵۸.

۳۱۱- علل الشرايع، ص ۱۹۵.

۳۱۲- فروع كافى، ج ۱، ص ۲۲۰؛ (تاريخ انبياء، محلاتى، ص ۲۰۱).

۳۱۳- مجمع البيان، ج ۸، ص ۴۵۴؛ الميزان، ج ۱۷، ص ۲۳۴.

۳۱۴- شعراء / ۱۶۱.

۳۱۵- شعراء / ۱۶۲.

۳۱۶- شعراء / ۱۶۳.

۳۱۷- شعراء / ۱۶۴.

۳۱۸- شعراء / ۱۶۵.

۳۱۹- شعراء / ۱۶۶.

۳۲۰- شعراء / ۱۶۷.

۳۲۱- عنكبوت / ۳۱.

۳۲۲- عنكبوت / ۳۲.

۳۲۳- همان.

۳۲۴- همان.

۳۲۵- هود / ۷۹.

۳۲۶- حجر / ۶۸.

۳۲۷- حجر / ۶۹.

۳۲۸- حجر / ۷۰.

۳۲۹- حجر / ۷۱.

۳۳۰- در معناى سخن لوطعليه‌السلام كه گفت: «اينان دختران من هستند و براى شما پاكيزه ترند»، وجوه ديگرى هم گفته اند از جمله اينكه بعضى گفته اند منظور آن حضرت شايد دختران صلبى او نبود نظرش به همان زنان و همسران خودشان بود چون زنان امت هر پيغمبرى به منزله دختران او هستند، چنان كه مردانشان همچون پسران او هستند.

برخى نيز گفته اند: منظور لوط، عرضه دختران بر همه آن مردم نبود و آن مردم نيز كه بيش از هزار نفر ديگر بودند آن سه نفر ميهمان را براى خود نمى خواستند بلكه ميان آنان دو نفر زورمند و مقتدر بود كه رياست بر مردم لوط داشتند و مردم مى خواستند تا ميهمانان را براى آن دو نفر ببرند و تصادفا قبل از اين موضوع نيز از دختران لوط خواستگارى كرده بودند اما آن حضرت به خاطر كفرشان با وصلت آن دو مخالفت كرده بود، در اين هنگام كه با هجوم مردم آبروى خود را در خطر ديد و سخت درمانده شد به عنوان موافقت با اين وصلت اين سخن را گفت. پاسخ ديگرى كه عبدالوهاب نجار از فخر رازى و ديگران نقل كرده و آن را پذيرفته است، آن است كه لوط آن سخن را به طور جدى اظهار نكرد بلكه اظهار اين مطلب فقط براى آن بود كه آنها شرم كنند و از رسوايى ميهمانانش دست بردارند، مانند اين كه اگر شما ببينيد كه شخصى، ديگرى را كتك مى زند، شما براى وساطت و جلوگيرى از زدن به شخص ضارب مى گوييد او را نزن و مرا بزن. مسلم است كه شما اين سخن را فقط براى آن اظهار مى كنيد كه او را نزند و از زدن او دست بردارد و منظور شما اين نيست كه شما را هم بزند.

به اين پاسخ نيز كه در اول متن پاورقى ذكر شد، ايراد كرده اند و گفته اند: اين پاسخ صحيحى نيست زيرا چگونه لوط پيغمبر، پدر آن مردم كافر و زنان كافره بوده؟ و چگونه آنان را دختران خود مى خواند؟ با اينكه آنان منكر نبوت او بودند و او را به رسالت و پيغمبرى قبول نداشتند؟

اگر اشكال اين جواب فقط همين باشد، پاسخ آن روشن است زيرا پدر بودن پيغمبران خدا براى امت هاى خود نه به خاطر ايمان آوردن و نياوردن آنهاست، و نه تنها نسبت به آن دسته كه ايمان آورده اند اطلاق پدرى صحيح است بلكه به خاطر تقدم و برترى و امتيازى است كه انبيا نسبت به امت خويش دارند چنانكه مقام الوهيت و ربوبيت پروردگار متعال نسبت به بندگان به اطاعت و فرمانبردارى و شناختن او به يگانگى از طرف آنها نيست و بنده نافرمان نيز بنده خداست چنان كه بنده فرمانبردار بنده اوست و خداى تعالى نيز نافرمان را بنده خويش خوانده است و در سوره زمر مى فرمايد:قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا ؛ «اى بندگان من! كه درباره خويش زياده روى و ستم كرده ايد از رحمت خدا ناميد نشويد كه البته خدا همه بندگان را (چون توبه كنيد) خواهد بخشيد» [تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۲۳۰].

۳۳۱- هود / ۷۹.

۳۳۲- هود / ۸۰.

۳۳۳- هود / ۸۱.

۳۳۴- قمر / ۳۷.

۳۳۵- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۱۲.

۳۳۶- همان.

۳۳۷- همان.

۳۳۸- هود / ۸۱.

۳۳۹- هود / ۸۲.

۳۴۰- هود / ۸۳.

۳۴۱- تفسير قمى، ج ۱، ص ۳۳۶؛ فروع كافى، ج ۵، ص ۵۴۸.

۳۴۲- تحريم / ۱۰.

۳۴۳- علل الشرايع، ص ۱۸۵.

۳۴۴- مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۱.

۳۴۵- خصال، ج ۱، ص ۱۶۰.

۳۴۶- علل الشرايع، ص ۱۸۴.

۳۴۷- سفينه البحار، ج ۲، ص ۵۱۶.

۳۴۸- ثواب الاعمال، ص ۲۵۵.

۳۴۹- علل الشرايع، ص ۱۸۳.

۳۵۰- كهف / ۸۳.

۳۵۱- كهف / ۸۶ - ۸۴.

۳۵۲- كهف / ۸۶.

۳۵۳- كهف / ۸۶.

۳۵۴- كهف / ۸۸.

۳۵۵- كهف / ۹۰ ۸۹.

۳۵۶- كهف / ۹۱.

۳۵۷- مرحوم علامه طباطبايى در تفسير «الميزان» در ذيل اين روايت مى فرمايد اينكه در اين روايت فرمود: «اينك در ميان شما نيز مانند او هست» مقصودش خودش بود، چون يك طرف فرق مبارك ايشان از ضربت عمرو بن عبدود شكافته شد و طرف ديگر به ضربت عبدالرحمن بن ملجم مرادى (لعنة الله عليه) كه با همين ضربت دومى شهيد گرديد. (الميزان، ج ۱۳، ص ۵۲۱ - ۵۱۰).

۳۵۸- اكمال الدين، انتشارات اسلامى، ص ۳۹۳.

۳۵۹- مسند، روايتى است كه سلسله اسناد آن در تمام طبقات متصل به معصوم باشد.

۳۶۰- امالى صدوق، ص ۱۴۴؛ علل الشرايع، ص ۴۷۲.

۳۶۱- ر. ك: الميزان، ح ۱۳، ص ۵۴۴ - ۵۲۲.

۳۶۲- ر. ك: تفسير نمونه، ج ۱۲، ص ۵۴۵.

۳۶۳- تفسير نمونه، ج ۱۲، ص ۵۵۱.

۳۶۴- كهف / ۹۳ - ۹۲.

۳۶۵- كهف / ۹۶ - ۹۴.

۳۶۶- همان.

۳۶۷- همان.

۳۶۸- كهف / ۹۶ - ۹۴.

۳۶۹- همان.

۳۷۰- همان.

۳۷۱- كهف / ۹۶.

۳۷۲- كهف / ۹۷.

۳۷۳- انعام / ۸۴.

۳۷۴- يوسف / ۴.

۳۷۵- يوسف / ۵.

۳۷۶- يوسف / ۶.

۳۷۷- يوسف / ۸.

۳۷۸- همان.

۳۷۹- يوسف / ۱۰ - ۹.

۳۸۰- يوسف / ۱۲ - ۱۱.

۳۸۱- يوسف / ۱۳.

۳۸۲- همان.

۳۸۳- يوسف / ۱۴.

۳۸۴- تفسير جامع الجوامع، ص ۲۱۴.

۳۸۵- مرحوم طبرسى (رحمه الله) نقل كرده است كه چاه در بيابان دور افتاده و بى آب و علفى بود و سر راه كاروانيان نبود. كاروانى هم كه سر چاه آمد و يوسف را بيرون آورد علتش آن بود كه راه را گم كرده بود و بيراهه آمده بود و به طور تصادفى از آنجا مى گذشته اند [مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۱۹] در تفسير روح البيان آمده است كه آن چاه در سه فرسخى كنعان قرار داشت كه آن را شداد، هنگام آباد كردن سرزمين اردن حفر كرده بود و هفتاد ذرع يا بيشتر عمق داشت و مخروطى شكل بود. يعنى دهانه آن تنگ و قعر آن فراخ و وسيع بوده و معلوم نبود كه چرا آن را به اين شكل حفر كرده بودند [تفسير روح البيان، ج ۴، ص ۲۳۳]. بعضى نيز گفته اند كه آب آن شور و غير قابل استفاده بود و چون يوسف در آن چاه افتاد از بركت آن حضرت، آب چاه شيرين شد و مورد استفاده قرار گرفت. اما بعيد نيست از آيه شريفه قرآن كه مى فرمايد يكى از آنان گفت:لاتقتلوا يوسف و اءلقوه فى غيابت الجب لتقطه بعض السياره استفاده شود كه اولا، چاه مزبور چاه معروفى بوده و ثانيا، سر راه كاروانيان و رهگذران بوده است زيرا بعد نيست الف و لام در «الجب» الف و لام عهد باشد و از اين جمله هم كه گفت:يلتقطه بعض السياره مى توان فهميد كه چاه بر سر راه بوده نه در جاى پرت و دور افتاده [مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۲۰] (نقل از تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۲۶۶).

۳۸۶- يوسف / ۱۵.

۳۸۷- يوسف / ۱۶.

۳۸۸- يوسف / ۱۷.

۳۸۹- يوسف / ۱۸.

۳۹۰- يوسف / ۱۸.

۳۹۱- همان.

۳۹۲- يوسف / ۱۹.

۳۹۳- همان.

۳۹۴- يوسف / ۱۹.

۳۹۵- يوسف / ۲۰.

۳۹۶- تفسير قمى، ص ۳۱۷.

۳۹۷- آنچه عده اى گفته اند كه وقتى مردم مصر مطلع شدند كه يوسف را به معرض فروش گذارده اند به طرف بازار برده فروشان هجوم آورده و ساعت به ساعت قيمت يوسف بالا رفت تا اينكه او را به اندازه وزنش از طلا و نقره و حرير و مشك فروختند و آن را به وهب بن منبه نسبت ميد هند، افسانه اى بيش نيست. همچنين داستان پيرزن و كلافى كه به دست گرفت و به بازار آمد تا با همان كلاف كه كل دارايى او را تشكيل مى داد خود را جزو خريداران يوسف قلمداد كرد و ساير مطالبى كه براى شاعران خيال پرداز فارسى نيز زمينه و سوژه اى فراهم كرده است و درباره آنان اشعارى سرده اند بى اساس و خالى از اعتبار است (تاريخ انبياء، ص ۲۷۶).

۳۹۸- يوسف / ۲۱.

۳۹۹- يوسف / ۲۲.

۴۰۰- يوسف / ۲۳.

۴۰۱- يوسف / ۲۳.

۴۰۲- همان.

۴۰۳- علامه طباطبائى رحمه الله در تفسير گرانسنگ خود ذيل آيه شريفه مزبور چنين مى نويسد: يوسف در جوابش تهديد نكرد و نگفت من از عزيز مى ترسم و يا به عزيز خيانت روا نمى دارم و يا من از خاندان نبوت و طهارتم و يا عفت و عصمت من مانع از فحشاى من است و همچنين نگفت من از عذاب خدا مى ترسم و يا اميد به ثواب خدا دارم و اگر قلب او به سببى از اسباب ظاهرى بستگى و اعتماد داشت، طبعا در چنين موقعيت خطرناكى از آن اسم مى برد. اما مى بينيم كه به غير از «معاذ الله؛ پناه بر خدا» چيز ديگرى ذكر نكرد و به غير از عروة الوثقاى توحيد به چيز ديگرى تمسك نجست. پس معلوم مى شود كه در دل او جز پروردگارش احدى نبوده و ديدگانش جز به سوى او نمى نگريسته و اين همان توحيد خالصى است كه محبت الهى، وى را بدان راهنمايى نموده و يا تمامى اسباب و حتى ياد خودش را هم از دلش بيرون افكند، زيرا اگر انانيت خود را فراموش نكرده بود مى گفت: «من از تو پناه مى برم به خدا» و يا عبارت ديگرى نظير آن. بلكه گفت: «معاذ الله» و چقدر فرق است بين اين گفتار و گفتار مريم كه وقتى روح در برابرش به صورت بشرى ايستاد و مجسم شد گفت:انى اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا ؛ من پناه مى برم به رحمان از شر تو اگر پرهيزگار باشى» [مريم / ۱۸] (الميزان، ج ۱۱، ص ۱۷۵ - ۱۶۱).

۴۰۴- يوسف / ۲۴. در معنى اين جمله گفتگوى بسيار است همچنين در مورد برهان پروردگار كه باعث نجات يوسف شد، براى اطلاع بيشتر نگاه كنيد به تفسير نمونه، ج ۹، ص ۳۷۰.

۴۰۵- روايات بى مدركى كه بعضى نقل كرده اند كه مى گويد: يوسف تصميمش را بر گناه گرفته بود كه ناگهان در يك حالت مكاشفه جبرئيل يا يعقوب را مشاهده كرد كه انگشت خود را با دندان مى گزيد، يوسف اين منظره را كه ديد عقب نشينى كرد، اين گونه روايات كه هيچ سند معتبرى ندارد به روايات اسرائيل مى ماند كه زاييده مغزهاى انسان هاى كوتاه فكرى است كه هرگز مقام انبيا را درك نكرده اند.

۴۰۶- يوسف / ۲۵.

۴۰۷- همان.

۴۰۸- يوسف / ۲۵.

۴۰۹- يوسف / ۲۶.

۴۱۰- يوسف / ۲۷ - ۲۶.

۴۱۱- يوسف / ۲۸.

۴۱۲- يوسف / ۲۹.

۴۱۳- همان.

۴۱۴- يوسف / ۳۰.

۴۱۵- يوسف / ۳۱.

۴۱۶- همان.

۴۱۷- همان.

۴۱۸- يوسف / ۳۲.

۴۱۹- يوسف / ۳۳.

۴۲۰- يوسف / ۳۴.

۴۲۱- يوسف / ۳۵؛ تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۳۰۲ با اندكى تلخيص.

۴۲۲- يوسف / ۳۶.

۴۲۳- همان.

۴۲۴- همان.

۴۲۵- يوسف / ۳۷.

۴۲۶- يوسف / ۳۷.

۴۲۷- يوسف / ۳۸.

۴۲۸- يوسف / ۴۱.

۴۲۹- همان.

۴۳۰- يوسف / ۴۲.

۴۳۱- همان.

۴۳۲- همان.

۴۳۳- يوسف / ۴۳.

۴۳۴- همان.

۴۳۵- يوسف / ۴۴.

۴۳۶- يوسف / ۴۵.

۴۳۷- يوسف / ۴۶.

۴۳۸- يوسف / ۴۷.

۴۳۹- يوسف / ۴۸.

۴۴۰- يوسف / ۴۹.

۴۴۱- يوسف / ۵۰.

۴۴۲- همان.

۴۴۳- يوسف / ۵۱.

۴۴۴- همان.

۴۴۵- همان.

۴۴۶- - يوسف / ۵۲.

۴۴۷- همان.

۴۴۸- يوسف / ۵۳.

۴۴۹- يوسف / ۵۴.

۴۵۰- يوسف / ۵۵

۴۵۱- يوسف / ۵۶.

۴۵۲- يوسف / ۵۸.

۴۵۳- يوسف / ۵۹.

۴۵۴- همان.

۴۵۵- يوسف / ۶۰.

۴۵۶- يوسف / ۶۱.

۴۵۷- يوسف / ۶۲.

۴۵۸- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۶.

۴۵۹- همان.

۴۶۰- يوسف / ۶۴.

۴۶۱- همان.

۴۶۲- يوسف / ۶۵.

۴۶۳- همان.

۴۶۴- همان.

۴۶۵- يوسف / ۶۶.

۴۶۶- همان.

۴۶۷- يوسف / ۶۷.

۴۶۸- همان.

۴۶۹- همان.

۴۷۰- همان.

۴۷۱- يوسف / ۷۱.

۴۷۲- يوسف / ۷۲.

۴۷۳- همان.

۴۷۴- يوسف / ۷۴.

۴۷۵- يوسف / ۷۴.

۴۷۶- يوسف / ۷۵.

۴۷۷- يوسف / ۷۶.

۴۷۸- همان.

۴۷۹- يوسف / ۷۷.

۴۸۰- همان.

۴۸۱- همان.

۴۸۲- همان.

۴۸۳- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۵۵.

۴۸۴- يوسف / ۷۸.

۴۸۵- يوسف / ۷۹.

۴۸۶- يوسف / ۷۹.

۴۸۷- يوسف / ۸۰.

۴۸۸- همان.

۴۸۹- همان.

۴۹۰- همان.

۴۹۱- يوسف / ۸۲.

۴۹۲- يوسف / ۸۳.

۴۹۳- يوسف / ۸۳.

۴۹۴- يوسف / ۸۴.

۴۹۵- همان.

۴۹۶- همان.

۴۹۷- يوسف / ۸۵.

۴۹۸- يوسف / ۸۶.

۴۹۹- يوسف / ۷۸.

۵۰۰- همان.

۵۰۱- همان.

۵۰۲- يوسف / ۸۸.

۵۰۳- همان.

۵۰۴- همان.

۵۰۵- يوسف / ۸۹.

۵۰۶- يوسف / ۹۰.

۵۰۷- يوسف / ۹۱.

۵۰۸- يوسف / ۹۲.

۵۰۹- همان.

۵۱۰- يوسف / ۹۳.

۵۱۱- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۶۲.

۵۱۲- يوسف / ۹۴.

۵۱۳- همان.

۵۱۴- يوسف / ۹۵.

۵۱۵- يوسف / ۹۶.

۵۱۶- همان.

۵۱۷- يوسف / ۹۷.

۵۱۸- يوسف / ۹۸.

۵۱۹- يوسف / ۹۹.

۵۲۰- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۶۴.

۵۲۱- يوسف / ۹۹.

۵۲۲- يوسف / ۱۰۰.

۵۲۳- همان.

۵۲۴- همان.

۵۲۵- همان.

۵۲۶- يوسف / ۱۰۱.

۵۲۷- يوسف / ۱۰۰.

۵۲۸- همان.

۵۲۹- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۶۶.

۵۳۰- تفسير قمى، ج ۱، ص ۳۴۰.

۵۳۱- علل الشرايع، ط نجف، ص ۴۸ - ۴۵.

۵۳۲- تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۶۷.

۵۳۳- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۴۴؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۲۹۳ (اقتباس از تاريخ انبيا، محلاتى، ص ‍ ۳۳۳).

۵۳۴- تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۸۵، ح ۵۰؛ اصول كافى، ج ۲، ص ۳۴۱، ح ۱۷.

۵۳۵- تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۸۵، ح ۵۳.

۵۳۶- يوسف / ۸۷.

۵۳۷- روضه كافى، ص ۱۹۹، ح ۲۳۸.

۵۳۸- اصول كافى، ج ۲، ص ۳۱۲ - ۳۱۱.

۵۳۹- بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۸۵، ح ۳.

۵۴۰- امالى طوسى، ص ۴۵۷، ح ۱۰۲۱.

۵۴۱- دعوات، راوندى، ص ۱۲۴.

۵۴۲- علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۰۵، باب ۴۸، ح ۱.

۵۴۳- همان،! ۴۶، ح ۱.

۵۴۴- عنين: كسى كه نتواند با زنان نزديكى كند.

۵۴۵- تاريخ انبياء، محلات، ص ۲۷۹.

۵۴۶- يوسف / ۲۷ - ۲۶.

۵۴۷- مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۲۷.

۵۴۸- بايد توجه داشت كه اين حديث سند محكمى ندارد.

۵۴۹- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ص ۲۷۸.

۵۵۰- ر. ك به تفسير مجمع البيان و تفسير فخر رازى؛ ذل آيه ۶۷ سوره يوسف.

۵۵۱- ص / ۴۴ - ۴۱.

۵۵۲- انبياء / ۸۴ - ۸۳.

۵۵۳- مجمع البيان، ج ۴، ص ۳۳۰.

۵۵۴- اين روايت در تفسير «نورالثقلين» از تفسير على بن ابراهيم نقل شده و همين مضمون در تفسير قرطبى، فخر رازى، صافى و تفاسير ديگر با تفاوت هايى آمده است. (نقل از تفسير نمونه، ج ۱۹، ص ۲۹۵).

۵۵۵- خصال، باب ۷، ح ۳.

۵۵۶- همان، ح ۱۰۸.

۵۵۷- قصص الانبياء، راوندى، ص ۱۴۲.

۵۵۸- مروج الذهب، ج ۱، ص ۶۰.

۵۵۹- علل الشرايع، ج ۱،! ۶۵، ح ۵.

۵۶۰- خصال، باب ۷، ح ۱۰۸.

۵۶۱- بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۷۵.

۵۶۲- كامل التواريخ، ج ۱، ص ۵۵.

۵۶۳- قصص الانبيا، راوندى، ص ۱۴۶.

۵۶۴- هود / ۹۵ - ۸۴.

۵۶۵- شعرا / ۱۸۰ - ۱۷۶.

۵۶۶- شعراء / ۱۸۳ - ۱۸۱.

۵۶۷- قصص الانبيا، راوندى، ص ۱۴۷.

۵۶۸- بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۶.

۵۶۹- تفسير نورالثقلين، ج ۲، ص ۳۹۴.

۵۷۰- علل الشرايع، ص ۳۰.

۵۷۱- بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۳.

۵۷۲- كنزالفوائد، كراجكى، ص ۱۷۹.

۵۷۳- قصص الانبيا، راوندى، ص ۱۴۲.

۵۷۴- همان، ص ۱۴۶.

۵۷۵- بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۳.

۵۷۶- كليات حديث قدسى، ص ۶۰، ح ۳۸.

۵۷۷- سوره و آياتى كه نام موسىعليه‌السلام در آنها ذكر شده است عبارتند از: بقره / ۵۱، ۵۳، ۵۵، ۶۰، ۶۱، ۶۷، ۸۷، ۹۲، ۱۰۸، ۱۳۶، ۲۴۶، ۲۴۸؛ آل عمران / ۸۴؛ نساء / ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۶۳؛ مائده / ۲۲، ۲۴ ۲۷؛ انعام / ۸۴، ۹۱، ۱۵۴؛ اعراف / ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۱۴، ۱۱۶، ۱۲۱، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۳۰، ۱۳۳، ۱۳۷، ۱۴۱، ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۷، ۱۴۹، ۱۵۳، ۱۵۴، ۱۵۸، ۱۵۹؛ يونس / ۷۵، ۷۷، ۸۰، ۸۱، ۸۳، ۸۴، ۸۷، ۸۸د هود / ۱۷، ۹۷، ۱۱۱؛ ابراهيم / ۵، ۶، ۸؛ اسراء / ۲، ۱۰۱، ۱۰۲؛ كهف / ۶۱، ۶۷؛ مريم / ۵۱؛ طه / ۵، ۶، ۹، ۱۱، ۱۹، ۳۶، ۴۰، ۴۹، ۵۰، ۵۷، ۶۱، ۶۷، ۷۰، ۷۷، ۸۳، ۸۶، ۸۸، ۹۱؛ انبياء / ۴۸؛ حج ۴۴/؛ مؤمنون / ۴۵، ۵۰؛ فرقان / ۳۵؛ شعراء / ۳، ۵، ۱۰، ۴۳، ۴۵، ۶۲، ۶۴، ۶۶؛ نمل / ۷، ۹، ۱۰؛ قصص / ۳، ۷، ۱۰، ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۴۳، ۴۴، ۴۸، ۷۶، عنكبوت / ۳۹؛ سجده / ۲۳؛ احزاب / ۷، ۶۹؛ صافات / ۱۰۲، ۱۱۴؛ غافر / ۳، ۵، ۲۳، ۲۶، ۲۷، ۳۷، فصلت / ۴۵؛ شورى / ۱۳، زخرف / ۴۶؛ احقاف / ۱۲، ۳۰؛ ذاريات / ۳۸؛ نجم / ۳۶؛ صف / ۵؛ نازعات / ۱۵؛ اعلى / ۱۹.

۵۷۸- مجمع البيان، ج ۴، ص ۳۳۰.

۵۷۹- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۶.

۵۸۰- بحارالانوار، ج ۱، ص ۵۱.

۵۸۱- عرائس، ثعلبى، ص ۱۰۵.

۵۸۲- قصص / ۷.

۵۸۳- قصص / ۸.

۵۸۴- قصص / ۹.

۵۸۵- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۷۳.

۵۸۶- قصص / ۱۰.

۵۸۷- همان.

۵۸۸- همان.

۵۸۹- قصص / ۱۲.

۵۹۰- قصص / ۱۲.

۵۹۱- كمال الدين، ج ۱، ص ۱۴۹.

۵۹۲- قصص / ۱۳.

۵۹۳- طه / ۲۷.

۵۹۴- تاريخ انبياء، عمادزاده، ص ۴۹۹.

۵۹۵- قصص / ۱۵.

۵۹۶- همان. م

۵۹۷- همان.

۵۹۸- همان.

۵۹۹- قصص / ۱۶.

۶۰۰- عيون اخبار امام رضاعليه‌السلام ، ص ۱۱۰.

۶۰۱- قصص / ۱۸.

۶۰۲- همان.

۶۰۳- قصص / ۱۹.

۶۰۴- قصص / ۲۰.

۶۰۵- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۸.

۶۰۶- قصص / ۲۱.

۶۰۷- همان.

۶۰۸- مجمع البيان، ص ۲۳۹.

۶۰۹- قصص / ۲۲.

۶۱۰- قصص / ۲۳.

۶۱۱- همان.

۶۱۲- قصص / ۲۴.

۶۱۳- همان.

۶۱۴- قصص / ۲۵.

۶۱۵- همان.

۶۱۶- قصص / ۲۶.

۶۱۷- قصص / ۲۸ - ۲۷.

۶۱۸- قصص / ۲۹.

۶۱۹- قصص / ۳۰.

۶۲۰- طه / ۱۲.

۶۲۱- طه / ۱۷.

۶۲۲- طه / ۱۸.

۶۲۳- قصص / ۳۱.

۶۲۴- همان.

۶۲۵- قصص / ۳۲.

۶۲۶- همان.

۶۲۷- طه / ۲۸ - ۲۵.

۶۲۸- طه / ۳۰ - ۲۹.

۶۲۹- مؤمنون / ۴۵.

۶۳۰- انبياء / ۴۸.

۶۳۱- مريم / ۵۳.

۶۳۲- طه / ۳۵ - ۳۱.

۶۳۳- طه / ۳۶.

۶۳۴- شعراء / ۱۷.

۶۳۵- شعراء / ۱۸.

۶۳۶- همان.

۶۳۷- شعراء / ۱۹.

۶۳۸- شعراء / ۲۰.

۶۳۹- شعراء / ۲۱.

۶۴۰- همان.

۶۴۱- شعراء / ۲۳.

۶۴۲- شعراء / ۲۴.

۶۴۳- شعراء / ۲۵.

۶۴۴- شعراء / ۲۶.

۶۴۵- شعراء / ۲۷.

۶۴۶- شعراء / ۲۸.

۶۴۷- شعراء / ۲۹.

۶۴۸- شعراء / ۳۰.

۶۴۹- شعراء / ۳۱.

۶۵۰- شعراء / ۳۲.

۶۵۱- شعراء / ۳۳.

۶۵۲- شعراء / ۳۴.

۶۵۳- شعراء / ۳۵.

۶۵۴- اعراف / ۱۱۰.

۶۵۵- شعراء / ۳۷ - ۳۶.

۶۵۶- شعراء / ۳۸.

۶۵۷- شعراء / ۳۹.

۶۵۸- شعراء / ۴۱.

۶۵۹- شعراء / ۴۲.

۶۶۰- شعراء / ۴۳.

۶۶۱- شعراء / ۴۴.

۶۶۲- طه / ۶۵ - ۶۴.

۶۶۳- اعراف / ۱۱۶.

۶۶۴- طه / ۷۳.

۶۶۵- شعراء / ۴۵.

۶۶۶- شعراء / ۴۶.

۶۶۷- شعراء / ۴۷.

۶۶۸- شعراء / ۴۸.

۶۶۹- شعراء / ۴۹.

۶۷۰- همان.

۶۷۱- همان.

۶۷۲- شعراء / ۴۹.

۶۷۳- شعراء / ۵.

۶۷۴- تحريم / ۲.

۶۷۵- عرائس، ثعلبى، ص ۱۰۶.

۶۷۶- مؤمن / ۲۸.

۶۷۷- همان.

۶۷۸- همان.

۶۷۹- مؤمن / ۲۹.

۶۸۰- همان.

۶۸۱- مؤمن / ۳۰.

۶۸۲- مؤمن / ۳۱.

۶۸۳- همان.

۶۸۴- مؤمن / ۴۵.

۶۸۵- زخرف / ۵۱.

۶۸۶- زخرف / ۵۲.

۶۸۷- زخرف / ۵۳.

۶۸۸- نهج البلاغه، خطبه قاصعه.

۶۸۹- شعراء / ۵۲.

۶۹۰- همان.

۶۹۱- شعراء / ۶۲:

۶۹۲- شعراء / ۶۳.

۶۹۳- مجمع البيان، ج ۵، ص ۱۳۱.

۶۹۴- يونس / ۹۰.

۶۹۵- يونس / ۹۱.

۶۹۶- يونس / ۹۲.

۶۹۷- اعراف / ۱۳۸.

۶۹۸- همان

۶۹۹- مائده / ۲۱.

۷۰۰- مائده / ۲۲.

۷۰۱- مائده / ۲۳.

۷۰۲- مائده / ۲۴.

۷۰۳- مائده / ۲۵.

۷۰۴- مائده / ۲۶.

۷۰۵- همان.

۷۰۶- بقره / ۵۷.

۷۰۷- بقره / ۶۰.

۷۰۸- همان.

۷۰۹- بقره / ۶۱.

۷۱۰- همان.

۷۱۱- اعراف / ۱۴۲.

۷۱۲- همان.

۷۱۳- تاريخ انبياء، محلاتى، ص ۵۴۵.

۷۱۴- اعراف / ۱۴۵.

۷۱۵- همان.

۷۱۶- اين كه زيور آلات بنى اسرائيل از كجا تهيه شده بود، در بخش روايات خواهد آمد. ۷۱۷- اعراف / ۱۲۸.

۷۱۸- اعراف / ۱۴۹.

۷۱۹- اعراف / ۱۵۰.

۷۲۰- همان.

۷۲۱- همان.

۷۲۲- همان.

۷۲۳- اعراف / ۱۵.

۷۲۴- طه / ۹۶.

۷۲۵- طه / ۹۷.

۷۲۶- بقره / ۵۴.

۷۲۷- مجمع البيان، ج ۱، ص ۱۱۳ - ۱۱۱.

۷۲۸- همان.

۷۲۹- كامل التواريخ، ج ۱، ص ۱۹۳.

۷۳۰- بقره / ۶۳.

۷۳۱- بقره / ۶۴.

۷۳۲- بقره / ۶۷.

۷۳۳- همان.

۷۳۴- بقره / ۶۸.

۷۳۵- همان.

۷۳۶- بقره / ۶۹.

۷۳۷- بقره، آيات ۶۹ - ۷۳.

۷۳۸- تفسير قمى، ص ۳۹۸.

۷۳۹- كهف / ۶۰.

۷۴۰- كهف / ۶۱.

۷۴۱- كهف / ۶۲.

۷۴۲- كهف / ۶۳.

۷۴۳- كهف / ۶۴.

۷۴۴- كهف / ۶۵.

۷۴۵- همان.

۷۴۶- كهف / ۶۷.

۷۴۷- كهف / ۶۸.

۷۴۸- كهف / ۶۹.

۷۴۹- كهف / ۷۰.

۷۵۰- كهف / ۷۱.

۷۵۱- كهف / ۷۲.

۷۵۲- كهف / ۷۳.

۷۵۳- كهف / ۷۴.

۷۵۴- كهف / ۷۵.

۷۵۵- كهف / ۷۶.

۷۵۶- كهف / ۷۷.

۷۵۷- همان.

۷۵۸- كهف / ۷۸.

۷۵۹- كهف / ۸۲ - ۷۹.

۷۶۰- كهف / ۸۲.

۷۶۱- قصص / ۸۲ - ۷۶.

۷۶۲- تاريخ انبيا، محلاتى، ص ۵۷۷.

۷۶۳- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۷، ح ۱۵.

۷۶۴- فروع كافى، ص ۳۱.

۷۶۵- عرائس، تعلبى، ص ۱۰۵.

۷۶۶- كمال الدين، ص ۱۴۸.

۷۶۷- كمال الدين، ص ۱۴۸.

۷۶۸- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۵۳.

۷۶۹- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۴، ص ۴۵۷.

۷۷۰- كافى، ج ۱، ص ۲۳۱.

۷۷۱- كليات حديث قدسى، ح ۹۸.

۷۷۲- احتجاج، طبرسى.

۷۷۳- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۶۳.

۷۷۴- خصال، ج ۱، ص ۹۶.

۷۷۵- همان، ص ۴۷.

۷۷۶- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۹۱.

۷۷۷- كليات حديث قدسى، ح ۵۶ و ۱۰۰.

۷۷۸- امالى، طوسى، ص ۱۶۵، ح ۲۷۵.

۷۷۹- كليات حديث قدسى، ح ۱۱۶.

۷۸۰- كليات حديث قدسى، ح ۱۰۱.

۷۸۱- همان، ح ۱۳۸.

۷۸۲- تفسير قمى، ص ۴۹۱.

۷۸۳- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ص ۱۸۶.

۷۸۴- علل الشرائع، ص ۵۹، ح ۱.

۷۸۵- كمال الدين، ص ۳۹۱.

۷۸۶- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۳۰۱.

۷۸۷- همان، ص ۳۱۱.

۷۸۸- علل الشرايع، ج ۱، ص ۵۹.

۷۸۹- كمال الدين، ص ۳۹۰، ح ۴.

۷۹۰- بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۶۸.

۷۹۱- تهذيب، ج ۱، ص ۳۲.

۷۹۲- كليات حديث قدسى، ح ۴۷، ص ۸۴.

۷۹۳- مجالس، شيخ طوسى.

۷۹۴- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام .

۷۹۵- مجالس، شيخ طوسى.

۷۹۶- الغيبه، شهيد ثانى.

۷۹۷- كليات حديث قدسى، ح ۴۹.

۷۹۸- همان، ح ۵۰.

۷۹۹- پيشين، ح ۵۳.

۸۰۰- پيشين، ح ۶۰.

۸۰۱- كليات حديث قدسى، ح ۷۲.

۸۰۲- همان، ح ۱۲۰.

۸۰۳- همان، ح ۷۷.

۸۰۴- پيشين، ح ۷۷.

۸۰۵- پيشين، ح ۸۷.

۸۰۶- اعراف / ۱۴۹.

۸۰۷- اعراف / ۱۵۰.

۸۰۸- اعراف / ۱۵۲.

۸۰۹- اعراف / ۱۵۰.

۸۱۰- حيوه القلوب، علامه مجلسى، ج ۱، ص ۶۱۴.

۸۱۱- احتجاج، ج ۲، باب احتجاج امام زمانعليه‌السلام ، ح ۳۴۱.

۸۱۲- علل الشرايع، ص ۱۲۳.

۸۱۳- تاريخ انبياء، رسولى محلاتى، ص ۴۹۳.

۸۱۴- بقره / ۵۵.

۸۱۵- اعراف / ۱۴۳.

۸۱۶- همان.

۸۱۷- در اينجا نيز سئوالى مطرح است و آن اين كه موسى چرا پس از به هوش آمدن عرضه داشت: «توبه مى كنم»، در حالى كه كار خلافى انجام نداده بود؟ چه اين كه اگر اين درخواست را از طرف بنى اسرائيل كرده عملى بر طبق مأموريت بوده است و انجام وظيفه نموده و اگر براى خودش به منظور شهود باطنى سئوال كرده، اين هم كار خلافى محسوب نمى شود؟

از دو جهت مى توان اين سئوال را پاسخ داد: نخستين اين كه موسىعليه‌السلام به عنوان نمايندگى از بنى اسرئيل چنين درخواستى را كرد و باز در همين مقام و به همين صورت نمايندگى، تقاضاى توبه و اظهار ايمان نمود.

ديگر اين كه موسى اگر چه مأموريت داشت كه تقاضاى بنى اسرائيل را مطرح كند، ولى وقتى جريان تجلى پروردگار پيش آمد و حقيقت امر آشكار شد، مدت اين مأموريت پايان يافته بود، در اين موقع بايد به حالت نخست يعنى قبل از مأموريت بازگردد و ايمان خويش را ابراز دارد تا اشتباهى براى كسى باقى نماند. از اين رو آن ايمان را به صورت توبه بيان فرمود.

۸۱۸- احتجاج، ج ۲، باب احتجاج امام رضاعليه‌السلام بر فرق مختلف، ح ۳۰۸، ص ۴۶۲.

۸۱۹- همان، باب احتجاج امام زمانعليه‌السلام ، ح ۳۴۱.

۸۲۰- كامل ابن اثير، ج ۱، ص ۷۶.

۸۲۱- ص / ۱۹ - ۱۸.

۸۲۲- سباء / ۱۱.

۸۲۳- ص / ۲۰.

۸۲۴- ص / ۲۱.

۸۲۵- ص / ۲۲.

۸۲۶- ص / ۲۳.

۸۲۷- ص / ۲۴.

۸۲۸- ص / ۲۴.

۸۲۹- ص / ۲۵.

۸۳۰- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ص ۱۰۷.

۸۳۱- قصص الانبياء، راوندى، ص ۲۰۵.

۸۳۲- من لا يحضره الفقيه، كتاب قضاء و شهادت، ح ۳۲۵۵.

۸۳۳- تاريخ انبيا، محلاتى، ص ۶۴۳.

۸۳۴- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۹.

۸۳۵- كليات احاديث قدسى، ح ۱۶۰.

۸۳۶- اصول كافى، ج ۲، ص ۳۱۴.

۸۳۷- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ص ۱۷۴.

۸۳۸- من لايحضره الفقيه، كتاب حرمت زنا، ح ۴۹۸۶.

۸۳۹- كليات حديث قدسى، ح ۱۶۴.

۸۴۰- همان، ح ۱۶۶.

۸۴۱- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۲.

۸۴۲- كليات حديث قدسى، ح ۱۷۱.

۸۴۳- عده الداع، ص ۲۲.

۸۴۴- كليات حديث قدسى، ح ۱۷۹.

۸۴۵- همان، ح ۱۸۴.

۸۴۶- پيشين، ح ۱۹۵.

۸۴۷- كليات حديث قدسى، ح ۱۸۹.

۸۴۸- كامل ابن اثير، ج ۱، ص ۷۶.

۸۴۹- اعراف / ۱۶۶ ۱۶۳.

۸۵۰- سعدالسعود، ص ۱۱۹.

۸۵۱- تفسير منسوب به امام حسن عسكرىعليه‌السلام ، ص ۱۰۶.

۸۵۲- ص / ۳۰.

۸۵۳- انبى اى / ۷۹.

۸۵۴- همان.

۸۵۵- ص / ۳۴.

۸۵۶- ص / ۳۵.

۸۵۷- ص / ۳۶.

۸۵۸- ص / ۳۷.

۸۵۹- سباء / ۱۲.

۸۶۰- ص / ۳۸.

۸۶۱- ص / ۳۹.

۸۶۲- ص / ۴۰.

۸۶۳- نمل / ۱۷.

۸۶۴- همان.

۸۶۵- نمل / ۱۸.

۸۶۶- همان.

۸۶۷- البته از آيه شريفه كه مى فرمايد: «داخل لانه هاى خود شويد تا شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى فهمند» چنين استفاده مى شود كه عدالت سليمان حتى بر مورچگان نيز ظاهر بود چرا كه مفهومش اين است كه اگر آنان متوجه باشند حتى مورچه ضعيفى را پايمال نمى كنند و اگر پايمال كنند بر اثر بى توجهى است.

۸۶۸- تاريخ انبياء، محلاتى، ص ۶۶۷.

۸۶۹- در روايات نقل شده كه هدهد چنان تيزبين است كه آب هاى زير زمين را مى بيند چنان كه ما آب را در شيشه مى بينيم. از صاحب تفسير عياشى حديثى نقل شده كه ابوحنيفه به امام صادقعليه‌السلام عرض كرد: «چه شد كه سليمان ميان همه پرندگان از هدهد جويا شد؟» حضرت فرمود: «چون هدهد آب را در زير زمين مى بيند، چنان كه شما روغن را در شيه مى بينيد». ابوحنيفه رو به اصحاب خود كرد و خنديد، امامعليه‌السلام به او فرمود: چرا مى خندى؟ گفت: قربانت گردم! برتو پيروز شدم! امامعليه‌السلام فرمود: چگونه؟ گفت: مرغى كه آب را در زير زمين مى بيند چگونه دام را در زير خاك نمى بيند كه در آن مى افتد و گردنش را مى گيرد؟ حضرت فرمود: مگر نمى دانى وقتى قضا و قدر بيايد، چشم را مى پوشاند؟!

۸۷۰- نمل / ۲۱.

۸۷۱- نمل / ۲۲.

۸۷۲- همان.

۸۷۳- نمل / ۲۳.

۸۷۴- نمل / ۲۴.

۸۷۵- نمل / ۲۹.

۸۷۶- نمل / ۳۱ - ۳۰.

۸۷۷- نمل / ۳۲.

۸۷۸- نمل / ۳۴.

۸۷۹- نمل / ۳۵.

۸۸۰- نمل / ۳۶.

۸۸۱- نمل / ۳۷.

۸۸۲- نمل / ۳۸.

۸۸۳- نمل / ۳۹.

۸۸۴- نمل / ۴۰.

۸۸۵- نمل / ۴۱.

۸۸۶- نمل / ۴۲.

۸۸۷- همان.

۸۸۸- نمل / ۴۳.

۸۸۹- نمل / ۴۴.

۸۹۰- همان.

۸۹۱- نمل / ۴۴.

۸۹۲- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۸، ص ۳۸۳.

۸۹۳- علل الشرايع، ص ۳۶.

۸۹۴- تاريخ انبياء، محلاتى، ص ۶۸۱.

۸۹۵- تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۹، ص ۳۷۰.

۸۹۶- يونس / ۹۸.

۸۹۷- انبياء / ۸۸.

۸۹۸- صافات / ۱۳۹.

۸۹۹- -: / ۴۸.

۹۰۰- - ن / ۵۱.

۹۰۱- نينوا از شهرهاى سرزمين آشور بوده كه در كرانه شرقى دجله و در نزديكى موصل بنا شده است.

۹۰۲- عارف نامور، محى الدين ابن عربى اسنباط كرده است كه حضرت يونسعليه‌السلام از محبت خاص الهى برخوردار بود و خداوند بر اثر محبوب بودن يونس به قوم او احسان مخصوصى روا داشت كه نسبت به اقوام و امم ديگر روا نداشت، زيرا عذابى كه در آستانه نزول بود برطرف كرد و ايمانى كه سودمند نبود نافع قرار داد. (نقل از سيره پيامبران در قرآن؛ حضرت آيه الله جوادى آملى حفظه الله تعالى ص ۳۱۰).

۹۰۳- صافات / ۱۴۸.

۹۰۴- تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۲۹.

۹۰۵- همان، ص ۱۳۵.

۹۰۶- مناقب آل ابى طالب، ج ۳، ص ۲۸۱.

۹۰۷- تفسير قمى، ج ۲، ص ۷۵.

۹۰۸- اصول كافى، ج ۲، ص ۸۵۱.

۹۰۹- آل عمران / ۴۱ - ۳۷.

۹۱۰- علل الشرايع، ص ۳۸.

۹۱۱- تاريخ انبيا: محلاتى، ص ۷۱۵.

۹۱۲- عيون اخبار الرضاعليه‌السلام ، ب ۲۸، ح ۵۳۸.

۹۱۳- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۶، ص ۵۰۶.

۹۱۴- من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۳.

۹۱۵- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۶۷.

۹۱۶- اصول كافى، ج ۲، ص ۶۶۵.

۹۱۷- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۶۵.

۹۱۸- همان، ص ۱۶۶.

۹۱۹- احتجاج، طبرسى، ج ۲، ح ۳۴۱.

۹۲۰- امالى، شيخ طوسى، ص ۲۱۶.

۹۲۱- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۶، ص ۵۰۲.

۹۲۲- تفسير مى ت ص ۶۱۶.

۹۲۳- تفسير نور الثقلين، ج ۳، ص ۳۲۴.

۹۲۴- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۶۸.

۹۲۵- همان، ج ۴۵، ص ۳۱۴.

۹۲۶- پيشين، ص ۱۸۲ و ۳۵۶.

۹۲۷- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۵۶.

۹۲۸- آل عمران / ۳۷.

۹۲۹- آل عمران / ۴۴.

۹۳۰- آل عمران / ۳۷.

۹۳۱- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۱۷۱.

۹۳۲- آل عمران / ۴۲.

۹۳۳- نورالقلين، ج ۱، ص ۳۳۶.

۹۳۴- آل عمران / ۴۳.

۹۳۵- مريم / ۱۷ - ۱۶.

۹۳۶- مريم / ۱۹ ۱۸.

۹۳۷- ميم / ۲۱ - ۱۹.

۹۳۸- امالى، طوسى، ص ۱۲۵.

۹۳۹- تاريخ انبياء، محلاتى، ص ۷۲۵.

۹۴۰- مريم / ۲۳.

۹۴۱- مريم / ۲۶ ۲۴.

۹۴۲- مريم / ۲۷.

۹۴۳- همان.

۹۴۴- مرحوم طبرسى در جلد ششم مجمع البيان مى گويد: در معناى اين جمله كه به مريم گفتند: «اى خواهر هارون... » مفسرين چهار وجه گفته اند: هارون نام مرد صالحى دربنى اسرائيل بود كه هر شخص صالحى را به او تشبيه مى كردند. بنابراين معناى جمله اين گونه مى شود: «اى شبيه و ماند هارون... »؛ كلبى گفته: هارون نام برادر پدرى مريم بوده كه به خير و صلاح معروف بوده است؛ منظور از هارون برادر حضرت موسىعليه‌السلام است كه نسبت مريم به او مى رسد و در عرب رسم است كه هر كس از تيره كسى باشد، به لفظ «اخ» يا «اخت» او را به آن شخص نسبت مى دهند، چنان كه مى فرمايند يا اخا تميم؛ هارون نام مرد فاسقى بود كه به فساد و زنا مشهور بود و منظورشان سرزنش مريم و تشبيه كردن او به آن مرد در انجام عمل زشت زنا بوده است. اما آنچه صحيح تر به نظر مى رسد؛ اين است كه هارون مرد پاك و صالحى بود، آن چنان كه در ميان بنى اسرائيل ضرب المثل شده بود، هر كس را مى خواستند به پاكى معرفى كنند، مى گفتند: او برادر يا خواهر هارون است و مرحوم طبرسى در مجمع البيان نيز اين معنى را در حديث كوتاهى از پيامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) نقل كرده است.

۹۴۵- مريم / ۲۸.

۹۴۶- مريم / ۲۹.

۹۴۷- مريم / ۳۳ - ۳۰.

۹۴۸- اصول كافى، ج ۱، ص ۳۸۲.

۹۴۹- همان، ص ۳۸۴.

۹۵۰- همان.

۹۵۱- همان.

۹۵۲- قصص الانبيا، نجار، ص ۴۰۵.

۹۵۳- تاريخ انبيا، رسولى محلاتى، ص ۷۵۰.

۹۵۴- مائده / ۱۱۲.

۹۵۵- همان. پ

۹۵۶- مائده / ۱۱۳.

۹۵۷- مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۶۶.

۹۵۸- مائده / ۱۱۴.

۹۵۹- مائده / ۱۱۵.

۹۶۰- تفسير نمونه، ج ۵، ص ۱۳۰.

۹۶۱- مائده / ۱۱۰.

۹۶۲- آل عمران / ۴۹ و ۴۸.

۹۶۳- تاريخ انبيا، محلاتى، ص ۷۳۴.

۹۶۴- آل عمران / ۵۵.

۹۶۵- نساء ۱۵۷.

۹۶۶- تفسير قمى، ص ۹۳.

۹۶۷- تفسير فرات، ص ۴۴.

۹۶۸- تاريخ انبى، رسولانى محلاتى، ص ۷۵۴.

۹۶۹- اصول كافى، ج ۲، ص ۳۰۶.

۹۷۰- اصول كافى، ج ۲، ص ۳۱۸.

۹۷۱- روضه الكافى، ص ۳۳۷.

۹۷۲- اصول كافى، ج ۱، ص ۳۷.

۹۷۳- همان، ج ۲، ص ۴۰۰.

۹۷۴- كليات حديث قدسى، حديث ۲۰۸.

۹۷۵- امالى، صدوق، ص ۱۰۹.

۹۷۶- همان، ص ۱۸۳.

۹۷۷- پيشين، ص ۳۳۱.

۹۷۸- پيشين، ص ۳۲۴.

۹۷۹- تحف العقول، باب پندهاى مسيح، ح ۱۶.

۹۸۰- همان، ح ۱۷.

۹۸۱- همان، ح ۲۱.

۹۸۲- پيشين، ح ۲۲.

۹۸۳- پيشين، ح ۲۶.

۹۸۴- پيشين، ح ۳۲.

۹۸۵- پيشين.

۹۸۶- پيشين.

۹۸۷- خصال، ج ۱، ص ۵۶.

۹۸۸- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۲۳.

۹۸۹- تنبيه الخواطر، ج ۱، ص ۱۲۳.

۹۹۰- كليات حديث قدسى، ح ۲۰۱.

۹۹۱- همان، ح ۲۰۴.

۹۹۲- خصال، ج ۱، ص ۹۶.

۹۹۳- همان، ص ۱۰۷.

۹۹۴- اصول كافى، ج ۱، ص ۳۸۲.

۹۹۵- علل الشرايع، ج ۱، ب ۱۲، ح ۱.

۹۹۶- فروع كافى، ج ۱، ص ۷۲.

۹۹۷- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۱۷۴.

۹۹۸- علل الشرايع، ج ۱، ب ۷۴، ح ۱.

۹۹۹- امالى، ص ۲۷۹.

۱۰۰۰- تفسير قمى، ج ۱، ص ۱۰۳.

۱۰۰۱- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۱۷۵.

۱۰۰۲- قصص الانبياء جزايرى، ص ۵۹۶

۱۰۰۳- احتجاج، ص ۳۲۵.

۱۰۰۴- كهف / ۹.

۱۰۰۵- كهف / ۱۰.

۱۰۰۶- كهف / ۱۰.

۱۰۰۷- كهف / ۱۱.

۱۰۰۸- كهف / ۱۷.

۱۰۰۹- كهف / ۱۷.

۱۰۱۰- همان.

۱۰۱۱- همان.

۱۰۱۲- پيشين.

۱۰۱۳- پيشين.

۱۰۱۴- كهف / ۱۹.

۱۰۱۵- پيشين.

۱۰۱۶- همان.

۱۰۱۷- پيشين.

۱۰۱۸- كهف / ۲۰.

۱۰۱۹- كهف / ۲۱.

۱۰۲۰- همان.

۱۰۲۱- پيشين.

۱۰۲۲- پيشين.

۱۰۲۳- پيشين.

۱۰۲۴- پيشين.

۱۰۲۵- كهف / ۲۲.

۱۰۲۶- كهف / ۲۵.

۱۰۲۷- الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۱۵.

۱۰۲۸- كهف / ۱۷.

۱۰۲۹- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۱۱.

۱۰۳۰- همان، ص ۴۲۰.

۱۰۳۱- پيشين، ص ۴۲۶.

۱۰۳۲- تفسير الميزان، ج ۱۳، ص ۴۰۵.

۱۰۳۳- توبه / ۳۰.

۱۰۳۴- مجمع البيان، ج ۱، ص ۳۷۰.

۱۰۳۵- نكته: در ان كه خداوند چه كسى را مدت يكصد سال ميراند و سپس زنده كرد، اختلاف نظر وجود دارد. بعضى فرد مورد نظر را «ارميا»ى پيغمبر و گروهى «عزير» دانسه اند. روايات هر دو نفر را تاءييد مى كند، اما احاديثى كه عزير را ترجيح مى دهند، شايع تر مى باشد.

۱۰۳۶- تفسير عياشى، ج ۱، ص ۱۴۱.

۱۰۳۷- فروع كافى، ج ۶، ص ۳۰۲.

۱۰۳۸- عيون اخبار الرضا @@عليه‌السلام @@@، ج ۱، ص ۲۰۷.

۱۰۳۹- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۸.

۱۰۴۰- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۴۵۶.

۱۰۴۱- بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۲۴۰.

۱۰۴۲- قلم / ۱۸ و ۱۷.

۱۰۴۳- قلم / ۲۰ و ۱۹.

۱۰۴۴- قلم / ۲۲ و ۲۱.

۱۰۴۵- قلم / ۲۴ و ۲۳.

۱۰۴۶- قلم / ۲۵.

۱۰۴۷- قلم / ۲۷ و ۲۶.

۱۰۴۸- قلم / ۲۸

۱۰۴۹- قلم / ۲۹.

۱۰۵۰- قلم / ۳۰.

۱۰۵۱- قلم / ۳۱.

۱۰۵۲- قلم / ۳۲.

۱۰۵۳- قلم / ۳۳.

۱۰۵۴- كهف / ۳۲.

۱۰۵۵- همان.

۱۰۵۶- پيشين.

۱۰۵۷- كهف / ۳۵.

۱۰۵۸- كهف / ۳۶.

۱۰۵۹- كهف / ۳۸.

۱۰۶۰- كهف / ۳۹.

۱۰۶۱- كهف / ۴۱ و ۴۰.

۱۰۶۲- كهف / ۴۱.

۱۰۶۳- كهف / ۴۲.

۱۰۶۴- كهف / ۴۳.

۱۰۶۵- بحارالانوار ج ۱۳، ص ۴۲۵.

۱۰۶۶- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۸، ص ۳۱۵.

۱۰۶۷- مجمع البيان، ج ۸، ص ۳۱۷.

۱۰۶۸- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۸، ص ۳۱۶.

۱۰۶۹- اعلام قرآن، خزائى، ص ۷۱۹.

۱۰۷۰- ر. ك به نهج البلاغه نامه ۳۱.

۱۰۷۱- سيره پيامبران در قرآن، ص ۲۳۴.

۱۰۷۲- المواعظ العدديه، ص ۱۴۲.

۱۰۷۳- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۳۰.

۱۰۷۴- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۸، ص ۳۱۷.

۱۰۷۵- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۳۳.

۱۰۷۶- همان.

۱۰۷۷- روضه كافى، ص ۳۴۸.

۱۰۷۸- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۲۸.

۱۰۷۹- همان، ص ۴۱۷.

۱۰۸۰- پيشين، ص ۴۳۱.

۱۰۸۱- اصول كافى، ج ۲، ص ۱۳۴.

۱۰۸۲- لقمان / ۳۱.

۱۰۸۳- لقمان / ۱۶.

۱۰۸۴- لقمان / ۱۹ - ۱۷.

۱۰۸۵- بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۴۳۳.

۱۰۸۶- همان.

۱۰۸۷- قصه هاى قرآن، اشتهاردى، ص ۵۸۰.

۱۰۸۸- بلبل بوستان حضرت مهدىعليه‌السلام ، ج ۱، ص ۲۰.

۱۰۸۹- ارهاصات به حوادث مهم تاريخى و اتفاقات غير عادى گويند كه معمولا مقارن ظهور پيامبران بزرگ الهى رخ مى دهد و به گفته يكى از نويسندگان به منزله آژير خطرى است كه به مردم آماده باش ‍ مى دهد و خبر از پيشامد مهمى در آينده مى دهد.

۱۰۹۰- بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۳۰.

۱۰۹۱- علل الشرايع، شيخ صدوق، ص ۱۷۶.

۱۰۹۲- تفسير قمى، ج ۲، ص ۴۲۲.

۱۰۹۳- مجمع البيان، علامه طبرسى، ج ۱۰، ص ۵۴۰.

۱۰۹۴- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۱۳۸.

۱۰۹۵- اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳.

۱۰۹۶- مجمع البيان ج ۱۰، ص ۵۴۵.

۱۰۹۷- براى اطلاع بيشتر ر. ك به كتاب فروغ ابديت، جعفر سبحانى، ج ۱، ص ۱۲۰.

۱۰۹۸- مادر عبدالله، ابوطالب و زبير: «فاطمه» دختر عمرو بن عائذ مخزومى بود.

۱۰۹۹- او كنيز عبدالله بود.

۱۱۰۰- سيره حلبى، ج ۱، ص ۱۰۶.

۱۱۰۱- زندگانى حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، رسول محلاتى، ص ۶۵.

۱۱۰۲- تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۱.

۱۱۰۳- زندگانى حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، رسولى محلاتى، ص ۷۳.

۱۱۰۴- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۴.

۱۱۰۵- زندگانى حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، رسولى محلاتى، ص ۱۰۲.

۱۱۰۶- مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ص ۲۶.

۱۱۰۷- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.

۱۱۰۸- همان، خطبه ۱۹۲.

۱۱۰۹- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ۱۳، ص ۲۰۷.

۱۱۱۰- تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۷.

۱۱۱۱- مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۴۴.

۱۱۱۲- كوه حرا در شمال شرقى مكه قرار گرفته است و به دليل اين كه محل طلوع خورشيد وحى بوده به «جبل النور» (كوه نور) شهرت پيدا كرده است. اين كوه تا چند سال پيش با شهر مكه فاصله داشت ولى اكنون به علت توسعه شهر مكه تا دامنه كوه خانه سازى شده است. كوه حرا كه در ميان يك سلسله كوه هاى به هم پيوسته قرار گرفته است، از كوه هاى مجاور بلندتر و با قله سربرافراشته از همه بارزتر است. غار حرا كه در قله كوه قرار گرفته است، در واقع غار نيست بلكه تخته سنگى عظيم روى دو صخره بزرگ ديگر غلتيده و از قرار گرفتن آنان فضاى كوچكى در حدود يك متر و نيم به وجود آمده است. دهانه غار گشاد است و افراد معمولى مى توانند به راحتى وارد و خارج شوند. اما نيمه دوم آن تنگ و سقفش كوتاه است و نور خورشيد تا نيمه غار بيشتر نميرسد و نيم ديگر آن در تاريكى دائمى فرو رفته است.

۱۱۱۳- علق / ۱ - ۵.

۱۱۱۴- الغدير، ج ۳، ص ۲۳۷.

۱۱۱۵- همان.

۱۱۱۶- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج ۳، ص ۲۵۸.

۱۱۱۷- الغدير، ج ۳، ص ۲۳۷.

۱۱۱۸- احقاق الحق، ج ۳، ص ۱۱۴.

۱۱۱۹- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.

۱۱۲۰- الكامل، ابن اثير، ج ۲، ص ۵۷.

۱۱۲۱- الاستيعاب، ج ۳، ص ۱۶۵.

۱۱۲۲- واقعه / ۱۰.

۱۱۲۳- شعراء / ۲۱۴.

۱۱۲۴- احقاق الحق، ج ۴، ص ۶۲.

۱۱۲۵- تاريخ زندگانى حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، رسولى محلاتى، ص ۱۴۱.

۱۱۲۶- مسد / ۱ ۳.

۱۱۲۷- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۷۲.

۱۱۲۸- فروغ ابديت، جعفر سبحانى، ج ۱، ص ۲۳۷.

۱۱۲۹- تاريخ كامل، ابن اثير، ج ۲، ص ۴۷.

۱۱۳۰- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۳۷.

۱۱۳۱- تفسير نمونه، ج ۵، ص ۲۱۱.

۱۱۳۲- زندگانى حضرت محمد @@صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم @@@، محلاتى، ص ۱۶۳.

۱۱۳۳- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۷۳.

۱۱۳۴- اسراء / ۱.

۱۱۳۵- نجم / ۱۸.

۱۱۳۶- تفسير البرهان، ج ۲، ص ۴۰۰.

۱۱۳۷- شرح آن در بحث روايى خواهد آمد.

۱۱۳۸- قصى بن كلاب، جد اعلاى رسول خدا @@صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم @@@، پس از اين كه بر تمام قبايل قريش، سيادت و آقاى يافت، از جمله كارهايى كه در مكه انجام داد اين بود كه خانه اى را براى مشورت در اداره كارها و حل مشكلات و پيشامدها اختصاص داد و پس از وى نيز بزرگان مكه براى مشورت در كارهاى مهم خويش در آنجا اجتماع مى كردند، آن خانه را «دارالندوه» ناميدند.

۱۱۳۹- انفال / ۳۰.

۱۱۴۰- مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۱۷۵.

۱۱۴۱- نحل / ۱۲۶.

۱۱۴۲- نساء/ ۵۱.

۱۱۴۳- ابن ابى الحديد مى گويد: هرگاه استاد تاريخ من (ابوالخير) اين بخش از تاريخ را توضيح مى داد، چنين مى گفت: عمرو در حقيقت از نبرد با علىعليه‌السلام مى ترسيد؛ زيرا او در جنگ بدر و احد حاضر بود و دلاورى هاى علىعليه‌السلام را ديده بود، از اين جهت مى خواست على را از نبرد با خود منصرف سازد.

۱۱۴۴- احقاق الحق، ج ۶، ص ۴.

۱۱۴۵- ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه [ج ۴ ص ۴۶۲] درباره شجاعت آن حضرت در آن روز و قتل عمرو بن عبدود گويد: اهميت آن خيلى مهم تر از آن است كه كسى بگويد: مهم بود، و بزرگ تر از آن است كه بگويد: بزرگ بود. بهتر آن است كه آنچه را استاد ابوالهذيل در اين باره گفته است بگوييم، وى در پاسخ مردى كه از او پرسيد: آيا منزلت و مقام على در پيشگاه خدا بيشتر است يا منزلت ابوبكر؟ وى در پاسخش گفت: اى برادرزاده! به خدا سوگند مبارزه علىعليه‌السلام در جنگ خندق با عمرو از اعمال همه مهاجر و انصار و طاعات و عبادات آنان بهتر است تا چه رسد به ابى بكر.

۱۱۴۶- زندگانى حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، ص ۴۵۹.

۱۱۴۷- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۲۵۰.

۱۱۴۸- حديبيه، قريه اى در نزديكى مكه بود كه حدود ۲۰ كيلومتر با مكه فاصله داشت.

۱۱۴۹- فتح / ۲۷.

۱۱۵۰- فتح / ۱۵.

۱۱۵۱- نگارش فتح مكه، مقارن با شب دهم رمضان ۱۴۲۵ ه. (قدس سره)، يعنى حركت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) از مدينه به مكه جهت فتح مكه به وقوع پيوست.

۱۱۵۲- يوسف / ۹۲.

۱۱۵۳- ممتحنه / ۱۲.

۱۱۵۴- اصحاب صفه افرادى بودند كه از مكه به مدينه مهاجرت كرده بودند و چون خانه و مسكنى نداشتند، رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آنان را در مسجد جاى داده بود و از درآمد عمومى بيت المال جيره اى برايشان مقرر كرده بود و به آنان مى داد.

۱۱۵۵- به نقل از شيخ مفيد رحمه الله در الارشاد.

۱۱۵۶- البته در بعضى از نقل هاست كه سوره والعاديات در حالى نازل شد كه هنوز سربازان اسلام به مدينه بازنگشته بودند و پيامبر خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آن روز براى نماز صبح كه به مسجد آمده بودند اين سوره را در نماز تلاوت فرمود، بعد از پايان نماز، اصحاب عرض كردند: اين سوره اى است كه تا به حال نشنيده بوديم. حضرت فرمود: آرى، على بر دشمنان پيروز شد و جبرئيل شب گذشته با آوردن اين سوره به من چنين بشارتى را داد و چند روز بعد علىعليه‌السلام با غنايم و اسيران به مدينه وارد شد.

۱۱۵۷- توبه / ۲۵ و ۲۶.

۱۱۵۸- توبه / ۹۲.

۱۱۵۹- توبه / ۸۱ و ۸۲.

۱۱۶۰- توبه / ۴۹.

۱۱۶۱- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۱۸.

۱۱۶۲- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۱۶۳.

۱۱۶۳- نقل از تفسير نمونه، ذيل آيات مربوطه در سوره توبه.

۱۱۶۴- زندگانى حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )، رسولى محلاتى، ص ۶۱۲.

۱۱۶۵- داستان مسجد ضرار در سوره توبه، آيات ۱۰۷ تا ۱۱۰ آمده است.

۱۱۶۶- مشروح آن سخنرانى در تحف العقول و خصال شيخ صدوق رحمه الله نقل شده كه خوانندگان گرامى مى توانند به آن مراجعه كنند.

۱۱۶۷- مائده / ۳.

۱۱۶۸- در روايت ديگرى نام «نعمان بن حارث فهرى» ذكر شده است.

۱۱۶۹- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۵۲.

۱۱۷۰- توبه / ۷۴ (تفسير عياشى، ج ۲، ص ۹۸. )

۱۱۷۱- توبه / ۷۸ - ۷۵ (نقل از مجمع البيان، ج ۵، ص ۵۳).

۱۱۷۲- آل عمران / ۵۹.

۱۱۷۳- آل عمران / ۶۱.

۱۱۷۴- احقاق الحق، ج ۳، ص ۵۶.

۱۱۷۵- اخزاب / ۳۳.

۱۱۷۶- مجمع البيان، ج ۸، ص ۵۵۹.