نفوذ اراده اميرالمؤ منينعليهالسلام
در موجودات
همچنين ولى الله على خلقه اميرالمؤ منينعليهالسلام
اشاره فرمود به خورشيدِ غروب كرده ، پس برگشت و با او تكلم فرمود.
۱ - نفوذ اراده حضرت مجتبىعليهالسلام
در مخلوقات
و به آن خارجى فرمود: اخساء - و اين خطاب به سگ است يعنى : گم شو- پس سر او سر سگ شد؛ و به آن ناصبى ديگر، پس سگ سياه شد. پس اظهار ذلت كرد، رحمت او را فرا گرفت و آدم شد.
و فرمود به آن ميت دفن شده : برخيز به اذن خدا. پس برخاست و نشست بر سر قبر. و مكرر مرده هايى زنده كرد.
و كلامى به گوش فرمود و آب دهن خود در دهان او انداخت ، فورى حافظ تمام قرآن شد بعد از آنكه هيچ قرآن را ياد نداشت مگر سوره اى كه در نماز مى خواند.
و دست مبارك را زد به آن درخت خشك شده كه پوست آن ريخته شده بود و فرمود: بشو به اذن خدا درخت سبز ميوه دهنده پس فورى سبز و خرم شد و ميوه داد.
و اشاره به آن درخت انار خشك شده كرد، پس سبز شد و انار داد.
و چوب زردى زد به فرات و فرمود: منفجر شو. پس دوازده چشمه شد هر چشمه اى مثل كوهى
و زلزله اى واقع شد، پس دست مبارك را زد به زمين و آرام كرد آن را و فرمود: ساكن شو. پس ساكن شد.
و يك قبضه سنگريزه برداشت و اراده فرمود جواهر شد.
و وارد شد بر رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و حال آنكه مبتلا به تب شديدى بود، پس دست مبارك بر سينه پيامبر گذاشت و فرمود: اى ام ملدم (اسم تب است) خارج شو از بدن پيامبر. پس خارج شد از بدن پيامبر. پس پيامبر حركت كرد و فرمود: يا على ، خدا تو را فضيلت داده به خصلتهايى كه از آن جمله است كه تمام دردها در فرمان تو است ، پس نيست چيزى كه آن را زجر و دفع كنى مگر آنكه منزجر و مندفع شود.
و غير آن زياد است
نفوذ اراده حضرت مجتبىعليهالسلام
در مخلوقات
همچنين ابو محمدالحسن المجتبىعليهالسلام
به آن مرد شامى فرمود: برخيز اى زن ! آيا حيا نمى كنى كه بين مردها مى نشينى ؟! پس فورى زن شد و زوجه او مرد شد و مجامعت كردند فرزندى خنثى متولد شد.
و مرد ديگر از بنى اميه كه جسارت و بى ادبى در مجلس معاويه به آن حضرت كرد، پس حضرت نفرين كرد و فورى زن شد و فرج او فرج زن شد و ريش او ريخت
و غير آن زياد است
نفوذ اراده سيدالشهداعليهالسلام
در موجودات
همچنين مولى الاولين و الآخرين ابا عبدالله الحسينعليهالسلام
آب دهن انداخت به پيشانى حبابه والبيه كه مرض پيسى در او ظاهر شده بود، برطرف شد.
و احيا كرد زنى را كه وصيت نكرده بود، پس وصيت كرد و بعد از دنيا رفت
و عيادت فرمود عبدالله بن شداد را كه مبتلا به تب سختى بود، پس به ورود امامعليهالسلام
تب او برطرف شد. پس حضرت فرمود: قسم به خداوند كه خلق نكرده خدا چيزى را مگر آنكه امر كرده آن را كه اطاعت كند ما را.
و دو زن در طفل شيرخوارى نزاع مى كردند، حضرت فرمود: اى طفل ، سخن گو به اذن خدا. پس به سخن آمد و عرض كرد: آقا، من بچه اين و آن نيستم بلكه بچه فلان چوپان مى باشم پس امر فرمود سنگسار كردند آن زن را.
و غير اينها زياد است
نفوذ اراده امام سجادعليهالسلام
در خلايق
همچنين آقا زين العابدين و سيدالساجدينعليهالسلام
امر فرمود حجرالاسود را كه شهادت دهد به امامت آن حضرت نزد محمد بن حنفيه ، پس حجرالاسود فرمود: اى محمد، تسليم كن امر را به سوى پسر برادرت كه او حق است از تو و اوست امام تو.
فرمود امام سجادعليهالسلام
به منجمى : آيا نمى خواهى دلالت كنم تو را بر مردى كه از وقتى كه بر ما وارد شدى تا حال ، چهارده عالم را سير كرده هر عالمى سه مقابل دنيا و از جاى خود حركت نكرده ؟ عرض كرد: كيست ؟ فرمود: من و اگر بخواهى خبر دهم تو را به آنچه خورده اى و آنچه در خانه ذخيره نموده اى
و حبابه والبيه صد و سيزده سال از عمرش گذشته بود. حضرت دعا فرمود و جوانى او برگشت و اشاره به او فرمود، حايض شد همان وقت
حضرت به ابوخالد كابلى فرمود: فردا مرد ثروتمندى از شام مى آيد و دختر او ديوانه مى باشد. به او بگو: من دختر تو را به ده هزار درهم معالجه مى كنم پس آمد و فردا رفت و به امر امامعليهالسلام
به گوش او گفت : اى خبيث ، على بن الحسين مى فرمايد: دور شو از اين دختر. پس گفت و خوب شد.
سنگريزه را براى ام سليم ياقوت قرمز قرار داد.
ابوحمزه ثمالى نقل مى نمايد كه عبدالله بن عمر مشرف شد خدمت امام سجادعليهالسلام
عرض كرد: آقا، شما مى فرماييد كه يونس بن متى مبتلا به حبس شكم ماهى شد. براى توقفش در ولايت اميرالمؤ منينعليهالسلام
فرمود: بلى ؛ مادرت به عزايت بنشيند! پس عرض كرد: به من نمايش بده
ابوحمزه مى گويد: پس چشمهاى من و او را بست پس ساعتى نگذشت امر فرمود چشمها را باز نموديم و خودمان را لب دريا ديديم و موجها در حركت بودند. پس احضار نمود ماهى را و عرض مى كرد: لبيك ! لبيك يا ولى الله ! حضرت فرمود: تو كيستى ؟ عرض كرد: من ماهى يونس هستم اى آقاى من ، خداوند هيچ پيغمبرى از آدم تا خاتم نفرستاد مگر آنكه ولايت شما را بر او عرضه داشت هر كس قبول كرد، سالم ماند و خلاص شد. و هر كس توقف كرد، مبتلا شد.
از جمله يونس گفت : چگونه ولايت كسى را كه نديدم قبول نمايم ؟! پس خدا به من وحى فرستاد كه يونس را فرو برم پس فرو بردم و چهل روز در شكم من ماند و ندا مى كرد: لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين
قبول كردم ولايت على بن ابى طالب و ائمه از فرزندان او را. پس وقتى كه ايمان آورد امر كرد خدا مرا كه من او را بيرون اندازم ، پس بيرون انداختم
در قصه معروف مرد بلخى كه تحفه ها و هديه ها براى حضرت مى آورد، وقتى كه عيالش اظهار كرد كه شما اين تحفه ها و هديه ها را مى بريد و حضرت عوض آن به شما چيزى نمى دهد، وقتى كه مشرف شد خدمت امامعليهالسلام
و غذا ميل فرمودند، به دست امام آب ريخت ميان طشت ، پس ثلث آن پر شد، فرمود: چه مى بينى ؟ عرض كرد: آب امام فرمود: ياقوت احمر است پس فرمود: آب بريز. پس آب ريخت پس فرمود: چيست ؟ عرض كرد: آب است فرمود: اين زمرد است پس در مرتبه سوم آب ريخت ، دُرّ سفيد شد. و به امر امامعليهالسلام
آب سه جوهر گرانبها شد. فرمود: اينها را عوض تحفه ها و هديه ها براى عيالت ببر و عذر ما را بخواه و در آخر قصه كه عيال او فوت كرد، امر فرمود عزرائيل را كه روح او را برگرداند، پس برگردانيد و زنده شد.
نفوذ اراده امام باقرعليهالسلام
در خلايق
همچنين حضرت امام محمد باقرعليهالسلام
پس از آن كه آن مرد شامى وفات كرد، حضرت او را زنده كرد و بعد از زنده شدن اظهار كرد، كه بعد از قبض روح من بانگ منادى را شنيدم كه ندا مى كرد: روح را برگردانيد؛ كه امام باقرعليهالسلام
امر فرموده است
و در ميان صحرا كه خيمه او را زدند، آمد نزد آن نخل و فرمود: اطعام كن ما را. پس رطب قرمز و زرد از آن ريخت و ميل فرمود.
و دست مبارك را به چشمهاى ابوبصير كه اعمى بود ماليد، خوب و بينا شد چنانكه همه را ديد. پس فرمود امامعليهالسلام
: اگر خواهى بينا باش و حسابت بر خدا باشد. و اگر خواهى مثل اول شوى و ثواب تو بهشت باشد. پس گفت : بهشت براى من بهتر است پس دست ماليد، مثل اول نابينا شد.
و فرمود امامعليهالسلام
: گمان مى كنيد ما شما را نمى بينيم و كلام شما را نمى شنويم ؟! بدگمانى كرديد! اگر اين طور باشد براى ما فضيلتى بر مردم نخواهد بود.
و نمايش دادن حضرت به جابر ملكوت زمين را و سير دادن او را به پنج عالم و غير اين زياد است ؛ اكتفا به همين مقدار مى شود.
نفوذ اراده امام صادقعليهالسلام
در ممكنات
همچنين امام به حق ناطق جعفر صادقعليهالسلام
فرمود به آن نخله خاويه - يعنى قطع شده -: اطعام كن ما را؛ رطبهاى مختلف الالوان از آن ريخت و خوردند و سير شدند.
در حال طواف ابوبصير عرض كرد: خدا همه اين خلق را مى آمرزد؟ فرمود: اكثر اينها بوزينه و خوك مى باشند. پس دست مبارك به چشم او كشيد، ديد مخالفان را به صورت بوزينه و خوك پس ترسيد. پس امام دو مرتبه دست كشيد مثل اول شد.
و با پاى مبارك زد به آن گاو مرده ، او را زنده كرد به اذن خداوند.
و فرمود: بياور كليد را. راوى مى گويد: كليد را به حضرت دادم پس به اراده آن حضرت شير شد. فرمود: بگير و نترس پس گرفتم باز مثل اول شد. و به اراده حضرت آتش تنور هارون مكى را نسوزانيد.
و پاى مبارك را زد به زمين و اراده فرمود، پس آب موجود شد مثل برف پس وضو گرفتند و نماز خواندند. و بعد از نماز فرمودند به راوى : اى داوود، ميل به رطب دارى ؟ عرض كرد: بلى و در آن محل چوب خرمايى بود پوسيده پس دست مبارك را زد به آن ، پس سبز شد و سى و دو نوع از انواع رطب داد. پس دست مبارك را زد و فرمود: برگرد به حالت اول پس شد آنچه فرمود.
و معجزات حضرت زياد است
نفوذ اراده امام كاظمعليهالسلام
در مخلوقات
همچنين آقا موسى الكاظمعليهالسلام
با دست مبارك صورت آن زن را كه به عقب سر برگشته بود برگردانيد به طرف رو و اصلاح فرمود. و به امر خود ابرها را حاضر نمود و ابرى كه ماءمور طالقان و ابر رحمت بود على بن صالح طالقانى را بر آن نشانيد و به آن امر فرمود او را به زمين طالقان برساند، به كمتر از چشم به هم زدن به طالقان رسيد.
و در مجلس هارون الرشيد شخصى شعبده بازى كرد و بى ادبى به حضرت كرد، حضرت به صورت شيرى كه در ديوار بود فرمود: بگير اى شير دشمن خدا را. پس به اراده حضرت شير شد و وارد در مجلس شد و او را دريد و خورد و اثرى از او باقى نماند. پس آن حضرت به قدرت خدا كه داشت هم خلق فرمود و هم روزى داد و هم عذاب فرمود.
و مثل پدر بزرگوارش پاى مبارك را به آن گاو مرده زد و او را زنده كرد.
و در مورد ديگر الاغ مرده را زنده كرد به اراده خود.
و معجزات آن حضرت زياد است و در بحار و غيره ضبط شده است
نفوذ اراده امام رضاعليهالسلام
در مخلوقات
همچنين آقا على بن موسى الرضاعليهالسلام
در صحرا با جماعتى كه در خدمت حضرت بودند تشنگى بر آنها غالب شد، اراده ايجاد آب كرد در موضع معين ، پس آب موجود شد و خوردند و سيراب شدند.
محمد بن فضيل به دو مرض مبتلا بود، يكى در پهلو و يكى در پا، اشاره به پهلوى او فرمود، به اراده حضرت خوب شد. و نسبت به پا اراده نفرمود و ترغيب به صبر نمود.
در قضيه استسقاى حضرت و آمدن باران و كلمات مداحين در مدح آن حضرت ، ملعونى فضيلت حضرت را انكار كرد و كلمات كفرآميز گفت و اظهار كرد به حضرت كه : اگر راست مى گويى زنده كن اين دو صورت شير را و مسلط كن بر من پس آن حضرت بر او غضب كرد و فرمود به آن دو صورت شير: بگيريد اين فاجر را! و به اراده حضرت آمدند و او را ربودند و اثرى از او باقى نماند و اين ماجرا معروف و مشهور است
نفوذ اراده امام جوادعليهالسلام
در ممكنات
همچنين آقا ابوجعفر الجوادعليهالسلام
وقتى كه در گهواره بود محمد بن ميمون نامه حضرت رضاعليهالسلام
را براى او آورد و حال آنكه اعمى بود، حضرت جوادعليهالسلام
دست مبارك را بر چشمهاى او كشيد، به يك اراده چشم او خوب شد.
و ايضا بادى در زانوى كنيزى واقع شده بود، حضرت از روى لباس دست به زانوى او ماليدند، خوب شد.
و همچنين چشمهاى محمد بن سنان را شفا داد و حضرت رضاعليهالسلام
امر فرمود كه مخفى نما اين را. و تا مدتى كه مخفى نمود خوب بود، بعد كه ظاهر نمود برگشت درد.
و به اراده حضرت عصاى در دستش شهادت به امامت او داد.
و غير اينها زياد است
نفوذ اراده امام هادىعليهالسلام
در خلايق
همچنين آقا ابوالحسن على الهادىعليهالسلام
صالح بن سعيد به ايشان عرض كرد: آقا شما را اذيت كردند و جاى دادند در محل فقرا. پس حضرت به يك اشاره و اراده باغهاى خرم فرح انگيز دلربا كه در او بود حوريه هاى خوشبو و ولدان خوشرو مثل لؤ لؤ مكنون و مرغان و آهوان خوش منظر به او ارائه داد و فرمود: هر جا باشم اينها با ما و نوكران مايند.
و آن سنگريزه را در دهان خود مكيده و بيرون كرد و بعد ابوهاشم جعفرى به دهن گذاشت گفت : والله از جاى خود حركت نكردم تا به هفتاد و سه لغت سخن مى گويم
و يك مقدار سنگريزه از زمين برداشت و اراده فرمود، طلاى احمر شد و به ابوهاشم لطف فرمود.
در مجلس متوكل شعبده بازى نانها را ترتيب داد به طورى كه وقتى امام خواست نان بردارد، نان پريد. و اهل مجلس خنديدند. پس حضرت دست مبارك را به آن صورت شير كه در پرده بود زد و فرمود: بگير او را! پس يكمرتبه شيرى شد درنده و از جاى جست و آن خبيث را بلعيد و اثرى از او باقى نماند و او ديگر ديده نشد.
در مجلس متوكل پرنده ها از چهار طرف صدا مى كردند به طورى كه مردم كلمات يكديگر را نمى شنيدند. حضرت وارد شد و به اراده و تصرف امام ، تمام ساكت و صامت شدند تا آنكه حضرت خارج شد، بعد پرنده ها مشغول آواز شدند.
نفوذ اراده امام عسكرىعليهالسلام
در مقدورات
همچنين آقا امام حسن عسكرىعليهالسلام
به يك اراده آن اسب چموش را كه احدى قدرت نزديك شدن به او را نداشت ، رام و ذليل نمود.
احمد بن اسحاق عرض كرد: آقا، من نمى توانم به پهلوى راست بخوابم ، بايد به پهلوى چپ بخوابم و خيلى افسرده ام جهت اين قسمت ؛ چون خواب منافقين است پس حضرت دست راست به پهلوى چپ او و دست چپ به پهلوى راست او سه مرتبه كشيد. احمد گفت : من ديگر به پهلوى چپ نتوانستم بخوابم
و معجزات حضرت و همچنين معجزات آقا امام زمان ولى عصرعليهالسلام
و على آبائه الطاهرين از حد و عد خارج است و قدرت بر احصاى آن نيست
آرى ؛ اين بزرگواران بر هر چيزى دانا و توانا هستند و بر آنها هيچ ذره اى مخفى نيست
و اصحاب آن بزرگواران كه تابع صرف آنها بودند، به مقامات و كرامات عاليه رسيدند؛ مانند سلمان و ميثم تمار و رشيد هجرى و حبيب بن مظاهر اسدى و ابو حمزه ثمالى و جابر جعفى و امثال آنها.
و در هر زمان از قبور مقدسه ائمهعليهمالسلام
معجزات و كراماتى ظاهر مى شود كه كتابها در خصوص آنها نوشته شده و اين مختصر گنجايش ذكر آنها را ندارد.
اينك به ذكر مطالبى كه اساس تمام علوم و كمالات پيامبر و ائمهعليهالسلام
م مى باشد مى پردازيم