ديدار از احوال ظالمين
هدايت : الان به منزلى خواهيم رسيد كه در آنجا گروه ، گروه از ظالمين با درجات عذاب متفاوت قرار دارند و در عذاب قهر خدا بسر مى برند، از اين به بعد ديگر مى خواهم تو از خود آنها علت عذابشان را بپرسى و پندگيرى و خدا را هميشه حاضر و ناظر بدانى
گفتم : چشم ، اما اگر زحمتى نيست در مواردى كه يادآورى نكته اى كه فراموش كردم لازم باشد تذكر بفرماييد تا اين سفر تكميل گردد.
هدايت : در اين منزل با كسانى ديدار و گفتگو خواهى داشت كه به ظالمين معروف هستند.
ظالمين در اينجا در طبقات مختلف از آتش قرار دارند چون كه ظلمى كه مرتكب شدند با هم متفاوت است ، در بعضى از اين طبقات مباشرين ظلم در عذابند، و گروهى ديگر به خاطر كمك به ظالمين عذاب مى شوند و گروهى به خاطر اينكه ظالمين را دوست داشتند در عذابند. آرى اينها علاوه بر ظلمى كه بر خودشان كردند...
من يك لحظه فرمايش هدايت را قطع كردم و با تعجب گفتم :
اينها به خودشان هم ظلم كردند؟
هدايت فرمود: آرى اينها به خودشان نيز ظلم كردند چرا كه ظلم بر ديگران حرام است و اينها آن را مرتكب شدند و با اين ارتكاب آتش غضب الهى را خريدند. آيا كسى كه خود را دانسته به آتش مى اندازد به خود ظلم نمى كند؟
در حالى كه جايگاه اصلى انسان بهشت است ، نه جهنم و سپس اينها به هم نوع خود كه هر كدام ارزششان از كعبه بالاتر بود ظلم كردند.
اينها با رواج فساد در جوامع بشرى ، همدستان ابليس لعين شدند، انسانيت را منزوى كردند و بالاخره انسان را در رسيدن به محبوب خويش باز داشتند.گفتم : سرورم ، آقاى من ، با اين سخن شيرين و دلپذيرت و ديدن عذاب ظالمين كه انتقام هر ذره از آه هاى مظلومين مى باشد، آرامش خاطرم زياد شد، اجازه بفرماييد درباره و رابطه اعمالشان در دنيا بپرسم
هدايت : محظورى نيست ، ظالمين «لعنهم الله» موظفند به تو پاسخ دهند. برويم كه راه باز است و عبرت زياد.
از يك وادى سر سبز گذشتيم ، كم كم سر سبزى به كويرى سوزناك رسيديم ديگر قدمها قادر نبودند به حركت ادامه دهند، عرق از سر و صورت و تمام بدنم سرازير شده ، تشنگى بر تمام وجودم غلبه كرده بود، ديگر حال حرف زدن نداشتم و يك دفعه به زمين افتادم و دستم سوخت ، سريع به پا خاستم ، فرياد برآوردم آى هدايت ! اينجا كجاست ، من تا به حال اين قدر رنج نديده بودم ؟
هدايت گفت : اينجا وادى نزديك منزل ظالمين است و حرارت آتش به قدرى زياد است كه اطراف آن نيز متاثر شده است
گفتم : قربانت گردم من نخواستم ، من نمى خواهم احوال ظالمين را ببينم ، «گر خانه كس است يك حرف بس است».
گفت : عجب ! خيلى بى طاقت شدى ، اگر تو جاى آنها بودى چه مى كردى ؟گفتم : خدا را سپاس مى گذارم كه نجاتم داد و من جاى آنها نيستم عزيزم ، من حتى به آتش چوب كبريت دنيا، دوام نداشته و ندارم ، چه رسد به اين آتش كه از غضب و قهر خدا نشانت گرفته
هدايت : خواستم بفهمى كه آنها چه مى كشند و الا از همين لحظه ديگر اين وادى و حتى منزل آتشين ظالمين براى تو سرد و سلامت خواهد شد.
صحبت هدايت تمام نشده بود كه من خنكى را احساس كردم مثل آب روى آهن گداخته ريختند و سرد كردند.
من با آرامش تمام همراه دوست عزيزم ، به راه ادامه دادم تا رسيديم به يك دروازه كه در سر در آن نوشته شده بود، «منزلگاه هميشگى ظالمين».
آرى ما به آن منزل رسيديم ، اما دود سياه ، كه آتش در لابلاى آن مخفى شده بود آن منطقه را پوشانده بود و صداى ناله ها و شيون معذبين بر فلك مى رسيد.
خدايا چقدر اين آتش هولناك است و سهمگين ، پروردگارا! تو را شكر مى كنم كه دستم را گرفتى و مرا از اين مهلكه نجاتم دادى
خداوند! بر رسول گراميت و آل او درود فرست كه با زحمات شبانه روزى آنها در ساليان دراز، ما هدايت يافتيم و اين نجات ثمره مشقتهايى است كه آنها متحمل شدند. در اين فكر بودم و با خداى خود خلوت كرده بودم كه صدايى مهيب و خشن افكار مرا به هم زد و من از هراس آن صدا از جا پريدم و گفتم :
چه شده ، چه خبره ؟
هدايت : يكى از ظالمين تو را صدا مى زند.
(رو كردم به طرف ظالم) گفتم : چيه ، چه كار دارى ؟
ظالم گفت : از خدايت بخواه ، يك روز از عذاب ما كم كند.
گفتم : اولا اين درخواست تو از حيطه قدرت من خارج است و تو بايد از مامورين خدا مسئلت كنى و دوم اينكه اينجا درخواست شديدتر كردن عذاب اجابت مى شود نه كاستن عذاب
ظالم : از آنها خواستيم ولى عذاب را بيشتر كردند.
گفتم : بله ، من هم گفتم كه اينجا براى زيادى عذاب راهى هست ولى براى كم شدن آن هرگز.
آى ظالم ، خدا را شكر كه عذاب اليم را دچارتان كرد، يادت مى آمد آن زمان كه پيامبران الهى ، اوصياء آنها اولياء خدا فرياد مى زدند:(
قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا
.)
يادت مى آيد مظلوم از تو استمداد مى كرد از شكنجه هايى كه مى دادند يك ذره كم كنى و تو از كينه اى كه از ايمان و تقواى او به دل داشتى او را بيشتر شكنجه مى دادى !
آيا بياد دارى به زير دستانت با قهقه و تمسخر دستور مى دادى هيچ به مومنين رحم نكنند و تا توانستند آنها را شكنجه روحى و جسمى دهند؟
آرى خداوند هرگز وعده اش تخلف نمى يابد.
خدايا عذابت را بر اينها چند برابر كن و بر آنها لعنت كن
ظالم : ما غلط كرديم ، ما را به دنيا برگردانيد تا خوب عمل كنيم
گفتم : اى دروغگو! شما در دنيا هم كذاب بوديد و در اينجا نيز دروغ مى گوييد. ملعون ! خدا مى داند كه شما دروغ مى گوييد. لذا قبلا هم كه اين درخواست را كرده بوديد، خداوند قبول نفرمود.
حال منتظر باش كه اين ذره اى از عذاب الهى است كه مى بينيد چرا كه عذاب اكبر و بسيار دردناك در روز قيامت منتظر شما است
شما هنوز محاكمه نشده ايد، تازه شاكيان خصوصى ، شكايت مدعى العموم يعنى پيامبران و ائمه و ساير اولياء خدا از شما نشده پس ، منتظر بمانيد.
هدايت گفت : خوب عقده دلت را خالى كردى ، عجب حرفهايى زدى ، آفرين بر تو كه به جا و راست گفتى !
بعد من رو كردم به ظالم و گفتم : از حال خودت به ما بگو چه كردى كه به اين عذاب الهى گرفتار شدى ؟
ظالم از اعمالش در دنيا مى گويد
راستش ما بسيار گنهكاريم ، ما غاصب ، ظالم ، فاسد، و هر چه كه از گناه تصور كنى ، ما به آن وصف شده ايم
گفتم : اگر چنين نبوديد كه جاى شما اينجا نبود، به ما داستانت را بگو
. ظالم : من حق را از صاحبان حق به زور و حيله تصاحب نمودم ، حكومت را كه فقط از آن خداست و خدا آن را به اولياء خود تفويض كرده بود تا بندگان خدا را به راه درست هدايت كنند تا نماز را اقامه كنند و بندگى خداوند را به نحو شايسته بجا آورند از دستشان گرفتم ما براى اينكه چند صباحى با زرق و برق ماديادت دنيوى خوش باشيم امر به معروف و نهى از منكر را به مرور زمان از ميان مردم برداشتيم و فساد را رواج داديم ، آنچه حلال خدا بود، حرام نموديم و آنچه حرام بود، حلال جلوه داديم
و مردم را با فرهنگ ابتذال ، همسو كرديم و باطل را چنان جلوه داديم كه فكر كنند هر چه ما مى گوييم احكام خدا است و براى دعاى خود رواياتى را به نفع خود به دروغ جعل كرديم ، و به مرور زمان بر گرده شان ، نشستيم و اين مردم را در مقابل اولياء خداوند كه افرادى راستگو و درستكار بودند و دلسوز، قرار داديم و تا اينكه تبليغات سوء ما در مردم تاثير گذاشت ، با اينكه مردم به درستكارى آنها اعتقاد داشتند اما براى قتل و نابودى آنها مسابقه مى دادند.
گفتم : چطور اين كارها را مى كرديد؟
ظالم : ببين مردم چند دسته اند. گروهى عوام اند و گروه ديگرى خواص و گروه و سوم كسانى هستند كه نه از اين طرفى و نه آن طرفى هستند.
ما ابتدا گروه خواص را البته آنهايى كه شناختشان نسبت به دين عميق نبود ولى در جامعه جا زده بودند، خريديم و با وعده و وعيد با خود همراه نموديم و به بعضى پست و مقام داديم
از اين خواص عده اى كه بسيار خوب بودند و ايمانشان در دلشان رسوخ كرده بود و واقعا خداوند را در همه حال مد نظر داشتند و اينها رهبران واقعى و جانشينان بحق رسول الله بودند تا توانستيم آنها را منزوى كرده و با حيله و مكرهاى فراوان حضور فيزيكى آنها را از بين مردم برداشتيم
گفتم : چه كار كردى كه آنها ديگر در بين مردم نباشند؟
ظالم : اگر راهى بود كه از حضور آنها به نفع حكومت غاصبانه استفاده شود از آن راه مى رفتيم كما اينكه فكر كرديم ، اگر على بن موسى الرضاعليهالسلام
را وليعهد خود كنيم مردم به خاطر خوبى آنها فكر مى كنند ما هم خوبيم و ما هر چه خواستيم مى توانيم عملى كنيم و بعد هر وقت مى ديديم ، اينها هر لحظه حضور داشته باشند به همان ميزان پايه هاى حكومتمان را متزلزل مى كنند مثلا يادم مى آيد على بن موسى الرضاعليهالسلام
يكبار خواست نماز عيد بخواند و كار ديگرى نداشت اما آن نماز چون به شيوه واقعى مى خواست برگذار شود من مانع شدم و نگذاشتم بخواند.
و اگر مى ديديم اوضاع و احوال در بين مردم به خاطر سكوت مردم و ترك امر به معروف و نهى از منكر مساعد است آنها را از بين مى برديم و اين كار به چند صورت انجام مى گرفت :
اول اينكه سالها آنها را در حبس نگه مى داشتيم
وقتى مى ديديم در بين مردم ديگر به آن صورت مطرح نيستند سر به نيستشان مى كرديم و براى اينكه قتل ما موجب قيام مردم نشود آنها را به صورت مرموزى يعنى با سم به شهادت مى رسانديم و بعد شايع مى كرديم مريض شدند و به اجل طبيعى مردند.
دوم اينكه از آن عده اى از خواص كه مردم را به قيام بر عليه ما دعوت مى كردند و حاضر نبودند با ما سر سازش فرود بياورند و از طرفى چون عده اى را داشتند كه تا آخرين قطره خون از او و كيان و ارزشهاى اسلامى دفاع كنند آنها را به عنوان خارجيان ،
يعنى كسانى كه بر عليه حكومت اسلامى قيام كردند به مردم معرفى مى كرديم
و سپس با تشكيل جبهه جنگ ، مردم را براى نابودى آنها روانه مى كرديم
و براى اينك مردم حرف ما را باور كنند از آن عده خواصى كه با پول و جاه مقام آنها را خريده بوديم ، مثل «شريح قاضى» و ديگران استفاده مى كرديم تا بوسيله فتوايى مبنى بر اينكه قتل اين عده واجب است اقدام كنند
آنگاه هزاران نفر را براى محو كامل ، خداجويان ، روانه كارزار مى كرديم و حتى آب را از حيّز وجود آنها منع كرده و به طفل شير خواره نيز رحم نمى كرديم .آن ظالم در حالى كه از ظلمهاى خود مى گفت من بياد اما حسينعليهالسلام
اشك مى ريختم چون با او چنين كردند و بر صغير و كبير رحم نكردند و اهل و عيال فرزند رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را به وضع خفت بارى با اسارت بردند.
ظالم خطاب به من گفت : چرا اشك مى ريزيى ؟
گفتم : تو كه سازنده ماجراها هستى ، تو كه عمق جنايتهايى كه كردى مى دانى از من مى پرسى چرا گريه مى كنم ؟
مگر من سنگم كه اشك نريزم در حالى كه بر قتل پسر پيغمبر اسلام سنگ نيز اشك ريخت ، زمين و زمان گريست ، جبرئيل امين گريست و...
مثل ابر بهارى ، اشك از گونه هاى من سرازير مى شد در اين اثنا هدايت خطاب به ظالم گفت :
اى ملعون ! ديگر چه كرديد و از كجا اين جرات را پيدا كرديد؟
ظالم : من و همكارانم از ضعف مردم استفاده كرديم
گفتم : ضعف مردم ! مگر مردم چه ضعفى از خود نشان دادند كه تو و يارانت توانستيد سوء استفاده كنيد؟
ظالم : آرى ما از ضعف مردم استفاده مى كرديم ، مردم از روزى كه رسول خدا سر به زمين گذاشت و رحلت كرد. ضعف خود را نشان دادند يعنى با اينكه همه مى دانستند، جانشين واقعى پيامبر كيست براى تصميمات شورا سكوت كردند و از آن همه مردم كه در غدير خم حضور داشتند. تنها چهار نفر به پا خواستند و اعتراض كردند و اين سكوت مرگ بار پايه هاى ظلم ما را پى ريزى كرد و ما يواش يواش با تعويض و نابودى مهره هاى خوب و جايگزينى مهره هاى بد و پست ، زمينه حكومتمان را فراهم كرديم و بالاخره تا زمان خليفه سوم توانستيم اركان اصلى خود را مستحكم نماييم
و سپس با پراكنده كردن مردم از اطراف على و حسنعليهالسلام
اقدامات خود را به اوج رسانديم
اين خلاصه اى از ظلمهاى ما بود كه به ريزه كاريهاى آن از قبيل شراب خوارى ، ايجاد حرمسرا و ترويج فحشا و زنا و هزاران كار بد ديگر اشاره نمى كنم !
از اينكه مى ديدم ظالمين به اين صورت عذاب مى بينند خوشحال بودم و خداوند را براى اين انتقام شكر مى كردم و آرزو مى كردم مردم احكام الهى را عمل كنند تا اين چنين صحنه هايى ، ديگر تكرار نشود و به عذاب الهى گرفتار نگردند. گفتم : خدايا بر قاتلان حضرت زهرا و امام على و حسن و حسين و على بن الحسين و امام باقر و امام موسى بن جعفر و امام رضا و امام جواد و امام هادى عسكرىعليهالسلام
، الساعه تا روز قيامت لعنت بفرست و با ظهور وليت امام زمان ، قلب زهراى اطهر را شاد فرما!
هدايت گفت : آمين يا رب العمالمين ، اللهم العن قتله ائمه المسلمين