آثار نجات در برزخ
بنابر آنچه از كتاب و سنت استفاده مى شود، انسان پس از مرگ و پيش از برپايى قيامت «رستاخيز عمومى»، يك زندگانى محدود و موقت دارد كه برزخ و واسطه ميان حيات دنيا و حيات آخرت ناميده مى شود.
در آغاز ورود به عالم برزخ ، انسان به سبب اعتقادات خود و اعمالى كه در دنيا انجام داده ، مورد بازپرسى خصوصى قرار مى گيرد و پس از محاسبه اجمالى ، به يك زندگى شيرين و گوارا و يا تلخ و ناگوار محكوم مى شود و با همان زندگى ، در انتظار روز رستاخيز عمومى به سر مى برد.
«روح انسان در برزخ ، به صورتى كه در دنيا زندگى مى كرد، به سر مى برد؛ اگر از نيكان است ، از سعادت و نعمت و جوار پاكان و مقربان درگاه خدا برخوردار مى شود و اگر از بدان است ، در نقمت و عذاب و مصاحبت شياطين و پيشوايان ظلال مى گذراند.»
خداوند درباره سعادت مندان مى فرمايد:
(
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ
.)
و درباره شقاوت مندان مى فرمايد:
(
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ
لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ
)
.
و آيات ديگر.
درباره مساله برزخ و راحتى يا سختى آن ، روايات بسيار زياد و به حد تواتر است
در كتاب تفسير الدر المنثور، ذيل آيه(
لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ
)
،
روايتى را از پيامبر خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل كرده است كه به خاطر اهميت و فراگير بودنش به لحظه مرگ و حيات برزخى ، به آن مى پردازيم :
براء بن عازب مى گويد: ما با رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به دنبال جنازه اى از انصار براى تشييع بيرون شديم ، وقتى كه به قبر رسيديم ، هنوز لحد را نچيده بودند. حضرت نشست ، ما نيز در اطراف او نشستيم و چنان مرعوب و مجذوب بوديم كه گويى مرگ بر سر ما سايه افكنده بود. ايشان چوبى در دست داشت و آن را به زمين مى زد، ناگاه فرمود: بنده مومن اگر در دنيا دل از دنيا كنده باشد و همه دل بستگى اش به اخرت باشد، در دم مرگ ، فرشتگانى نورانى و سفيدروى با كفن هاى بهشتى و حنوطى از حنوط بهشت فرود مى آيند و در برابر مومن مى نشينند، به طورى كه مومن همه را مى بيند. آنگاه ملك الموت فرود آمده ، در بالين او مى نشيند و مى گويد: اى جان پاك ، به سوى مغفرت پروردگار و رضوان او بيرون شو. پس جانش مانند آبى كه از دهان مشك فرو مى ريزد بيرون مى آيد. آرى ، شما جان كندن را غير از اين مى بينيد و به چشم شما طور ديگرى مى آيد. به هر حال ، ملك الموت آن جان را مى گيرد و همين كه گرفت ، فرشتگان ديگر نمى گذارند حتى يك چشم بر هم زدن در دست او بماند، فورا از او مى گيرند و در لاى حنوط و كفنش مى گذارند؛ بويى خوشتر از هر مشكى از آن بر مى خيزد و به اين ترتيب او را به آسمان بالا مى برند، از هيچ جمعيتى از فرشتگان عبور نمى كنند؛ مگر اين كه از روى تعجب مى گويند: اين چه روح پاكى است ! و در جواب مى شنوند، اين روح فلان پسر فلان است در اينجا بهترين اسم هاى او را بر زبان مى آورند تا آن كه به اين عنوان به آسمان دنيايش برسانند. در آن جا اجازه ورود خواسته ، پس از كسب رخصت ، وارد مى شوند. در همين منزل ، مقربين هر آسمانى به استقبالش مى آيند و هر كدام تا آسمانى كه مامور آن آسمان است وى را بدرقه مى كنند، تا به آسمان هفتم برسد. در آن جا از سوى خداوند خطاب مى رسد كه نامه بنده مرا در عليين بنويسيد و او را به زمين برگردانيد؛ چون من بندگان مومن را از زمين آفريده ام و دوباره به زمين برمى گردانم و در قيامت ، از زمين بيرونشان مى آورم و آن وقت روحشان را به جسدشان باز ميگردانم پس روحش را به جسدش بر مى گردانند و آن دو ملك در قبرش فرود آمده ، او را مى نشانند و از او مى پرسند: پروردگارت كيست ؟
در جواب مى گويد: الله تعالى پروردگار من است
مى پرسند: دينت چيست ؟
پاسخ مى دهد: اسلام
مى پرسند: اين مرد كه در بين شما مبعوث شده چه كاره است ؟
مى گويد: رسول الله است
مى پرسند: از كجا مى گويى ؟
جواب مى دهد: كتاب خدا را خواندم و به او ايمان آوردم و تصديقش كردم
در اين جا از آسمان ندايى مى رسد كه بنده مرا تصديق كنيد و از بهشت برايش فرش و لباس ببريد و از قبرش درى به سوى بهشت باز كنيد. سپس ، نسيم و بوى بهشت تا قبرش مى وزد و قبر او تا آنجا كه چشمش كار كند فراخ مى شود. آن وقت ، مردى خوش رو و خوش لباس و خوش بو به نزدش مى آيد و به او مى گويد: بشارت باد تو را به چيزى كه باعث مسرت تو است اين بود آن روزى كه در دنيا وعده داده شدى ،
مى پرسد: تو كيستى كه از سر و رويت خير مى بارد؟
پاسخ مى دهد: من عمل صالح توام
در اينجا از فرط خوشحالى عرض مى كند: پروردگارا! قيامت را زودتر به پا دار تا زودتر به اهل و مال خود برسم
سپس رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: بنده كافر وقتى به سوى آخرت و مرگ روى مى آورد و از دنيا نااميد مى شود، فرشتگانى سياه چهره با لباس هايى خشن به استقبالش مى آيند و در برابرش مى نشينند، آنگاه ملك الموت بر بالينش حاضر شده ، مى گويد: اى جان خبيث ، از بدن به سوى سخط و غضب پروردگار بيرون آى آنگاه مانند شانه كه خش و خاشاك را از پشم تر مى گيرد، جان او را از كالبدش بيرون مى كشد.
سپس فرشتگان بدون لحظه اى درنگ ، روح او را از ملك الموت گرفته در آن پلاسها نهاده ، بالا مى برند. در اينجا بويى گنديده تر از هر مردار از آن خارج مى شود و به هيچ جماعتى از فرشتگان عبور داده نمى شود، مگر اين كه از روى تعجب مى پرسند: اين روح پليد از كيست ؟
مى گويند: اين روح فلان بن فلان است و زشت ترين اسماء را به زبان مى آورند. همچنان او را مى برند تا به آسمان دنيا برسند. در آنجا اجازه ورود مى خواهند، ولى در را به رويشان باز نمى كنند.
در اينجا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
اين آيه را قرائت فرمود(
لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ
)
سپس فرمود: خداى متعال به فرشتگان خطاب مى كند، نام اين شخص را در سجين - در پايين ترين طبقات زمين - بنويسيد. ملائكه پس از شنيدن خطاب ، روح او را به وضع خفت بارى به دور مى اندازند. سپس رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
آيه :(
وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ
)
،
را تلاوت فرمود.
آنگاه افزود: روحش را در قبر به جسدش ملحق مى كنند؛ سپس دو فرشته ماءمور پرسش قبر، او را مى نشانند و درباره پروردگار، دين و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
از او مى پرسند و او در جوابشان مى گويد:
«هاه ، هاه ، نمى دانم».
آنگاه از آسمان ندا مى رسد: اين بنده من دروغگو است ، بسترش را از آتش فراهم كنيد و از قبرش درى به دوزخ باز كنيد تا از حرارت دوزخ و سموم آن به او برسد و قبر او چنان تنگ گردد كه شانه هايش در هم خرد شود.
آنگاه مردى زشت رو و كثيف و بدبو در برابرش مجسم مى شود و او را به وضع نكبت بارش بشارت مى دهد و مى گويد: اين همان روزى بود كه انبيا در دنيا فرارسيدنش را وعده مى دادند.
مى پرسد: تو كيستى كه از سر و رويت شر مى بارد؟
پاسخ مى دهد: من عمل بد توام آنگاه سر به آسمان برداشته ،
عرض مى كند: پروردگارا، قيامت را به پا مدار.
علامه طباطبايىرحمهالله
درباره اين روايت مى نويسد:
اين روايت ، از روايات مشهورى است كه بيشتر مولفان ، آن را به همين روش كه ديديد، روايت كرده اند و در معناى آن روايات ديگرى از طريق شيعه از ائمه اهل بيتعليهمالسلام
نقل شده است كه در جلد اول الميزان ، ذيل آيه(
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ..
.)
به پاره اى از آنها اشاره شده است
بنابراين ، قبر يا بوستانى از باغ هاى بهشت است و يا گودالى از گودال هاى دوزخ ، چنانكه حضرت علىعليهالسلام
فرمود: القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النار.
گفتنى است بنابر برخى از روايات ،مؤ منان گنه كار، متناسب با گناه خود در حيات برزخى عذاب مى بينند تا از گناهان خود تطهير شوند و پاك وارد عالم قيامت شوند.
چنان كه رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمود: ضغطة القبر للمومن كفارة لما كان منه من تضييع النعم
فشار قبر مومن ، سبب كفاره و جبران گناه اسراف و ضايع كردن نعمت هايى است كه انجام داده است و...