زخم فطرت پرهيزنامه ای از گناه
ب) پيآمدهاي گناه يک ـ آثار ارتکاب گناه
بيگمان، دست زدن به گناهان، پيآمدهايي دارد که شايسته است انسان براي جلوگيري از آنها، روح پاکش را به گناه آلوده نسازد. برخي از اين آثار عبارتند از:
١. محروم شدن از نماز شب
گناه رشته پيوند خالق و مخلوق را ميگسلد. چنانکه فاصلهاي ميان حرکت کارد و بريده شدن گوشت نيست؛ ميان گناه و اثر آن نيز فاصلهاي نيست و اثرش به زودي نمايان ميشود. امام صادق ( عليه السلام ) درباره تأثير گناه در محروم شدن از نماز شب ميفرمايد:
إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلاةَ اللَّيْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِي صاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْم.(١)
بهراستي که شخص، مرتکب گناه ميشود و بر اثر آن، از نماز شب محروم ميگردد و هر آينه اثر کار بد در [روح و جان] صاحبش سريعتر از اثر کارد در گوشت است.
٢. دوري از رحمت الهي
گناهکار مشمول رحمت الهي قرار نميگيرد. خداوند درباره گروهي از بنياسراييل ميفرمايد: پس آنان را به سبب پيمانشکنيشان لعنت کرديم (٢) لعنت خدا يعني دور ساختن از رحمت خويش. بر اين اساس خداوند درباره توبهکننده ميفرمايد: {فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْه} (مائده: ٣٩) توبة خدا بر بندگان به معناي بازگشت رحمت او به آنان است. بنابراين گناهکار قبل از توبه از رحمت خداوند دور بوده است.(٣)
٣. اجابت نشدن دعا
گناه، مانع استجابت دعا است. امام باقر ( عليه السلام ) ميفرمايد:
إِنَّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللهَ الْحَاجَةَ فَيَکُونُ مِنْ شَأنِهِ قَضَاؤُهَا اِلي أَجَل قَريبٍ اَوْ اِلي وَقْتٍ بَطِيءٍ فَيُذْنِبُ الْعَبدُ ذَنْباً فَيَقُولُ الله ـ تَبَارَک وَتَعالي ـ لِلْمَلَکِ لاتَقْضِ حاجَتَهُ وَاحْرِمْهُ إِيّاها فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطي وَاسْتَوجَبَ الْحِرْمانَ مِنّي.
همانا بنده از خدا حاجتي ميخواهد که [خداوند] در نظر دارد دير يا زود آن را برآورد. پس آن بنده، گناهي مرتکب ميشود و خداي تعالي به فرشته ميگويد: حاجتش را برآورده مساز و او را از آن محروم دار؛ زيرا خشمم را برانگيخت و سزاوار محروميت از درگاه ما شد.
حضرت علي ( عليه السلام ) نيز گناه را مانع اجابت دعا ميداند و ميفرمايد:
« اَلْمَعْصِيَةُ تَمْنَعُ الإِجَابَة ».(٤)
شخصي از حضرت امير پرسيد: چگونه است که ما دعا ميکنيم، اما اجابت نميشود؟ حضرت در پاسخش فرمود: دلهاي شما در هشت جا خيانت کردند: خدا را شناختيد، اما حق واجب او را بر خودتان ادا نکرديد. از اين رو، آن معرفت به کار شما نيامد؛
به پيامبر خدا ايمان آورديد، آنگاه با سنت و روشش مخالفت کرديد و شريعتش را از ميان برديد؛ پس پيآمد ايمانتان چه شد؟
کتاب خدا بر شما فرود آمد، آن را خوانديد، اما بدان عمل نکرديد و گفتيد: به گوش و دل ميپذيريم، اما با آن مخالفت کرديد؛
گفتيد: ما از آتش دوزخ ميترسيم، اما همواره با گناهان خود به سوي دوزخ ميرويد. پس ترس شما کجا رفت؟
گفتيد: ما مشتاق بهشتيم، اما همواره به کارهايي دست ميزنيد که شما را از بهشت دور ميسازند؛ پس علاقه و شوق شما به بهشت کجاست؟
نعمت خداي خود را خورديد، اما از او سپاسگزاري نکرديد. خداوند شما را به دشمني با شيطان دستور داد و فرمود: {إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا}؛ « همانا شيطان، دشمن شماست؛ شما نيز او را دشمن گيريد. » (فاطر: ٦) اما شما به زبان با او دشمني کرديد و در عمل، به دوستي با او برخاستيد.
عيبهاي مردم را در برابر ديدگانتان قرار داديد و عيبهاي خود را پشت سر انداختيد و از اين رو، کسي را نکوهش ميکنيد که خود به نکوهش در آنباره، سزاوارتريد. پس چگونه دعاي شما مستجاب شود با اينکه درهاي [اجابت] دعا و راههاي آن را بر خود بستهايد؟ پس از خداوند بترسيد و کارهايتان را اصلاح و به معروف، امر و از منکر، نهي کنيد تا خدا دعايتان را مستجاب کند.(٥)
امام سجاد ( عليه السلام ) در روايتي به برخي از گناهاني که مانع پذيرش دعا ميشوند اشاره کردهاند:
وَالذُّنُوبُ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعاءَ: سُوءُ النِّيَّةِ وَخُبْثُ السَّريرةِ وَالنِّفَاقُ مَعَ الإخوانِ وَتَرْکُ التَّصْدِيقِ بِالاجابَةِ وَتَأخِيرُ الصَّلواتِ المَفْرُوضاتِ حَتَّي تَذهَبَ اَوْقَاتُها وَتَرْکُ التَّقَرُّبِ اِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِرِّ وَالصَّدَقَةِ وَاسْتِعْمالُ البَذاءِ وَالْفُحشِ فِي الْقَولِ.(٦)
آن گناهاني که دعا را باز ميگرداند، بددلي، بدطينتي، دورويي با برادران ايماني، ايمان نداشتن به اجابت دعا، تأخير در نمازهاي واجب بهگونهاي که وقت آن بگذرد، نزديک نشدن به خداي ـ عزّوجلّ ـ با نيکي و صدقه و سرانجام، بد زباني است.
همچنين در دعاي کميل آمده است: « خدايا! بيامرز برايم گناهاني را که از [استجابت] دعا جلوگيري ميکند ».
٤. گريز از حق
پيروي آدمي از خواهشهاي نفساني، او را از پيمودن راه کمال و فضيلت بازميدارد و به سراشيبي سقوط مياندازد. گناهکاري سبب گرفتار شدن انسان به کژباوري و انکار مقدسات ديني ميشود. قرآن کريم در اينباره به صراحت ميفرمايد:
{ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواي أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن} (روم: ١٠)
سرانجام کساني که کارهاي زشت کردند، آن بود که آيات خدا را تکذيب و مسخره ميکردند.
٥. گمراهي و هلاکت
قرآن مجيد براي جلوگيري از گرفتاري انسان در دام هوا، به او چنين هشدار ميدهد: {وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبيلِ اللَّه}؛ « از هواي نفس پيروي نکن که تو را از راه خدا گمراه ميسازد. » (ص: ٢٦)
امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) نيز در سخني کوتاه و رسا در همين زمينه ميفرمايد: « مَنْ أَطَاعَ هَوَاهُ هَلَکَ » (٧)؛ « کسي که از هواي نفس خود پيروي کند، هلاک ميگردد ».
اين سخن ارزشمند حضرت علي ( عليه السلام ) نيز از پيآمد بسيار زيانبار پيروي از گناه خبر ميدهد:
إِقْمَعُوا هَذِهِ النُّفُوسَ فَإِنَّهَا طَلعَةٌ إِنْ تُطِيعُوهَا تُزِغْ بِکُمْ اِلي شَرِّ غَايَةٍ.(٨)
اين نفسهاي سرکش را مهار کنيد که لجامگسيخته و خودسَرند و اگر از آنها پيروي کنيد و به دنبالشان برويد، شما را به بدترين پرتگاه ميافکند.
قرآن مجيد، بيايماني و گمراهي کافران را پيآمد پيروي آنان از هواي نفس ميشمرد:
{فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدي} (طه: ١٦)
آن کسي که به روز جزا ايمان نياورده و از هواي نفس خود
پيروي کرده است، تو را از ايمان به خدا باز ندارد که هلاک خواهي شد.
٦. عذابهاي اخروي
خداوند در آيهاي از قرآن مجيد، درباره عذابهاي اخروي گناهان ميفرمايد:
{وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون} (نمل: ٩٠)
و آنان را که کارهاي بد ميکنند در آتش سرنگون سازد و شما را جز بر اساس کارهايي که کردهايد، کيفر ندهند.
وضع گناهکاران در آخرت، در آيه ديگري چنين توصيف ميشود:
{يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ (١١) وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخيهِ (١٢) وَ فَصيلَتِهِ الَّتي تُؤْويهِ (١٣) وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ يُنْجيهِ (١٤) كَلاَّ إِنَّها لَظي (١٥) نَزَّاعَةً لِلشَّوي(١٦) } (معارج: ١١ـ ١٦)
گناهکار، دوست دارد فرزندانش را در برابر عذاب آنروز فدا کند و زنش و برادرش را و عشيرهاش که هميشه از او حمايت ميکرد و همه آنها که در روي زميناند، بلکه نجات يابد. اما هرگز چنين نيست. شعلههاي آتش سوزان است، پوست سر را ميکند.
قرآن در آيه کريمه ديگري از وضع ظاهري گناهکاران در آن روز پرده برميدارد و ميفرمايد:
{تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُون} (مؤمنون: ١٠٤)
آتش، چهرههايشان را ميسوزاند و لبانشان آماس کرده و برگشته است.
افزون بر اينها، چهره گناهکاران در قيامت دگرگون ميشود. معاذ بن جبل ميگويد: در منزل ابوايوب انصاري در محضر رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بودم. از آن حضرت پرسيدم: منظور از اين آيه چيست؟ {يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً }؛ « روز قيامت در صور دميده ميشود، پس مردم گروه گروه ميآيند. » (نبأ: ١٨)
آن حضرت در پاسخ فرمود:
ده گروه از امت من در قيامت با چهرههاي مخصوصي از سايرين متمايز هستند و با اين حال وارد صحنه ميشوند. گروهي به صورت ميمون يا خوک يا واژگونه يا کور يا گنگ و کر و گروهي زبانشان را ميجوند و از دهانشان چرک ميريزد که همه را ناراحت ميکند. بعضي بدتر از مردار گنديده، گروهي پوشيده به لباسهاي آتشين و مس گداخته و چسبان، برخي با دست و پاي بريده و گروه ديگر آويخته شده بر دارهاي آتشين.
گروه اول، سخنچينها هستند، گروه دوم، حرامخورهايند، گروه سوم رباخوارند، گروه چهارم قاضيان ستمگر هستند، گروه پنجم از خودراضي و خودبينان هستند، گروه ششم علما و قاضيان بيعمل ميباشند، گروه هفتم آزاردهندگان به همسايهاند، گروه هشتم جاسوسهاي نزد ظالم هستند، گروه نهم شهوترانان و کساني که حقوق خدا را از اموالشان نميپردازند و گروه دهم متکبران ميباشند.(٩)
٧. عذاب دنيوي
مصيبتهاي دنيايي از ديگر پيآمدهاي گناه به شمار ميرود. سخن ارزشمند علامه طباطبايي ( رحمه الله ) در اينباره خواندني است:
انسان مانند سايه انواع موجودات، وجودش مرتبط با ساير اجزاي عالم است و اعمالي که از او سر ميزند با ساير اجزاي عالم که محيط به او است ارتباط کامل دارد، به طوري که اگر حرکاتش صالح و سازگار با اجزاء و موجودات باشد، آن موجودات نيز سازگار با او خواهند بود و برکات به سويش سرازير خواهد شد و اگر سازگار نباشد عالم نيز با او سازگاري نداشته و در نابود ساختن او سعي خواهد نمود. (١٠)
قرآن مجيد ميفرمايد: « و هر مصيبتي به شما برسد به سبب دستاورد خودتان است و [خدا] از بسياري [از گناهان شما] درميگذرد ».
امام صادق ( عليه السلام ) نيز در اينباره چنين فرمود:
هيچ رگي از بدن نميجهد و هيچ نکبتي نميرسد و هيچ سردرد و بيماري ديگري عارض کسي نميشود مگر به خاطر گناهي است که کرده، سپس آن حضرت اين آيه شوري را تلاوت نمود و در معناي آن فرمود: يعني آنچه که از عقوبتش صرفنظر ميکند بيشتر از آن گناهاني است که عقوبتش را به گناهکار ميچشاند.(١١)
اين آيات نيز همين نکته را باز ميگويد:
و چه بسيار شهرهايي را که [مردم آنها] ستمکار بودند، هلاک کرديم و [اينک ديوارهاي] آنها بر سقفهايشان فرو ريخته است و [چه بسيار] چاههاي رها شده و کاخهاي برافراشته [که صاحبانشان هلاک شدهاند].(١٢)
و خدا مثلي زده است: شهري را که امنيت و آرامش داشت و رزق آن به فراواني از هر نقطه بدان ميرسيد؛ پس نعمتهاي خدا را ناسپاسي کردند و خدا هم به سزاي آنچه ميکردند طعم گرسنگي و ترس فراگير را به آنان چشانيد.(١٣)
از امام صادق ( عليه السلام ) درباره اين آيه چنين روايت شده است:
قبل از شما قريهاي بود که خداوند در زندگي به آنان گشايش داده بود تا اينکه طغيان کردند و بعضي به بعضي ديگر گفتند: اگر به چيزي از اين نانها روي آوريم و آن را وسيلة استنجا قرار دهيم، براي ما از سنگ نرمتر خواهد بود و چون چنين کردند، خداوند جنبندههاي کوچکتر از ملخ را بر سرزمينهاي آنان فرستاد و آنها همه چيزهايي که خداوند آفريده بود از درخت و غير آن را خوردند. در نتيجه سختي به جايي رسيد که آنان به همان نانهايي که با آن استنجا کرده بودند، روي آوردند و آنها را خوردند و آن همان قريهاي است که خداوند فرموده است: {وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّة...} (نحل: ١١٢).(١٤)
اگر گناه در جامعهاي رواج يابد، خداوند آن جامعه و مردمان خوشگذران و گناهکار را نابود ميکند؛ چنانکه در اين آيه از قرآن آمده است:
{وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميرا} (اسراء: ١٦)
چون بخواهيم قريهاي را نابود کنيم، خوشگذرانان و عياشانشان را واميداريم تا در آنجا گناه کنند وعذاب خدا بر آنان محقق شود و يکسره آنجا را ويران کنيم.
خداوند همچنين در آيه ديگري ميفرمايد: {فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِم}؛ « پس آنها را به سبب گناهانشان نابود کرديم ». (انعام: ٦)
و يا در جاي ديگر ميفرمايد: « پس پروردگارشان به سبب گناهانشان برسرشان عذاب آورد و با خاک يکسانشان ساخت ».
امام علي ( عليه السلام ) نيز درباره گرفتار شدن اقوام به عذاب الهي بر اثر ارتکاب گناه ميفرمايد:
وَاحْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالاُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلاتِ بِسُوءِ الاَفْعَالِ وَذَمِيمِ الأَعْمَالِ فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَالشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَاحْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ.(١٥)
و بترسيد از آن عذابها و کيفرهاي سختي که بر اثر زشت کاريها و اعمال بد به ملتهاي پيش از شما رسيد و درنيکي و بدي، احوال آنها را ياد آور شويد و بترسيد که که همانند آنان گرديد.
٨. تسلط بيگانگان بر سرزمين اسلامي
يکي از آثار و پيآمدهاي رواج گناه، رخنه و نفوذ تدريجي بيگانگان و تسلط آنان بر ممالک اسلامي است.
ماجراي اندلس و چيرگي دشمنان بر مسلمانان و نابودي آنان در جنوب غربي اروپا بر اثر غرق شدنشان در گرداب گناهان، نمونهاي عبرتآموز در اين زمينه است.
طارق بن زياد از سوي موسي بن نصير، فرمانده منصوب خلفاي اموي در افريقا، فرمان يافت که اسپانيا را فتح کند. وي از راه تنگه جبل الطارق به خاک اسپانيا وارد شد و توانست به کمک سپاه دوازده هزار نفري خود، شهرهاي اسپانيا را يکي پس از ديگري فتح کند و حدود هشتصد سال در آنجا حکم راندند. هماکنون نيز آثار تاريخيشان مانند مسجد قرطبه، قصر اشبيليه، مسجدالحمراء و قصرالحمراء، منبع درآمد خوبي براي کشور اسپانياست. هنگامي که اسپانيا در دست مسلمانان بود، مسيحيت با امکانات و نقشههاي فراوان و جنگهاي خونين، نتوانست اين کشور را از آنان بازستاند، اما سرانجام با رواج دادن بيبندوباري و گناه در ميان جوانان اين کشور، به آرامي در آن رخنه کرد و با سرگرم ساختن آنان به عياشي و شهوتراني، جايگاههاي مهم را در اين کشور به دست گرفت و توانست بر اسپانيا مسلّط شود.
اين، سرنوشت ملتي بود که با نگاهباني از دين و آيين خود، به بزرگترين موفقيتها دست يافتند، اما آنگاه که گناه در ميانشان رواج يافت، زمينه نابوديشان نيز فراهم آمد. امام باقر ( عليه السلام ) به نقل از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سرنوشت جوامعي که به گناه آلوده ميشوند را چنين توصيف ميکند:
هرگاه پس از من زنا پديدار شود، مرگ ناگهاني فراوان گردد و هرگاه از پيمانه و ترازو کم شود، خداوند آنان را به قحطي وکمي [خوراک و ديگر وسايل زندگي] گرفتار ميسازد و هرگاه [مردم] از دادن زکات دريغ کنند، زمين برکت خود را از زراعت و ميوهها و معادن، از آنان دريغ ميکند و هرگاه در احکام به ناحق حکم کنند، به ستم يکديگر دچار ميگردند و چون پيمانشکني کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنان چيره ميسازد و چون رحم را قطع کنند، خداوند، اموالشان را در دست اشرار قرار ميدهد و چون امر به معروف و نهي از منکر و از نيکان اهل بيت پيروي نکنند، خداوند، اشرار آنان را بر ايشان چيره ميگرداند، پس نيکانشان دعا ميکنند و مستجاب نميشود.
البته تنها ملت مسلمان اسپانيا نبود که بر اثر آلودگي به گناه و شهوتراني به شکست و نابودي تن داد، بلکه هر ملت آلوده به گناه، به همين سرنوشت دچار خواهد شد.
٩. زوال نعمت
يکي از سنتهاي الهي اين است که چنانچه ملتي به گناه و معصيت آلوده شود، نعمتها از آنان ستانده ميشود و خودشان از ميان ميروند. قرآن کريم در اينباره ميفرمايد:
آيا در زمين سير نميکنند تا بنگرند عاقبت پيشينيان چگونه بوده است؟ توانايي آنها و آثاري که در زمين پديد آورده بودند، از اينان بيش بود و خدا آنان را به کيفر کفرشان فراگرفت.(١٦)
اميرمؤمنان، علي ( عليه السلام ) نيز بر پايه روايتي چنين ميگويد:
به خدا سوگند، هرگز قومي در فراواني نعمتهاي زندگي به سر نبرده است مگر آنکه به سبب گناهاني که مرتکب شده، اين نعمتها را از دست داده است و خداوند هرگز به بندگانش ستم نميکند.
امام صادق ( عليه السلام ) هم در اين باره ميفرمايد:
خداي تعالي حکم قطعي و حتمي فرموده است که نعمتي به بندهاي ندهد که آن را از او بگيرد؛ جز آنکه بنده گناهي کند که مستحق کيفر آن گردد.
امام سجاد ( عليه السلام ) نيز برخي گناهان را در دگرگوني نعمتها مؤثر ميداند:
الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ: الْبَغْيُ عَلَي النَّاسِ وَالزَّوَالُ عَنِ الْعَادَةِ فِي الْخَيْرِ وَاصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ وَكُفْرَانُ النِّعَمِ وَتَرْكُ الشُّكْر.(١٧)
گناهاني که نعمتها را دگرگون ميسازد، عبارت است از ستم بر مردم، ترک عادت در کار خير و انجام کار نيک، کفران نعمت و ترک شکر و سپاسگزاري.
١٠. کاهش عمر
يکي از آثار گناهان، کاستهشدن از عمر آدمي است. امام صادق ( عليه السلام ) علت مرگ بيشتر مردم را گناهان آنان ميداند و ميفرمايد:
مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالآجَالِ.(١٨)
شمار کساني که بر گناهان ميميرند، بيش از کساني است که به عمر طبيعي از اين جهان ميروند.
امام سجاد ( عليه السلام ) نيز به گناهاني که موجب کوتاهي عمر ميشوند، چنين اشاره ميکند:
وَالذُّنُوبُ الَّتِي تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَالْيمينُ الْفَاجِرَةُ وَالاَقْوَالُ الکَاذِبَةُ وَالزِّناءُ وَسَدُّ طُرُقِ المُسْلِمِينَ وَادِّعاءُ الإمَامَةِ بِغَيرِ حَقٍّ.(١٩)
گناهاني که در نابودي [انسان] شتاب ميکنند، [عبارتند از:] قطع رحم، سوگند دروغ، سخنان دروغ، زنا، سد کردن راه مسلمانان و به ناحق ادعا کردن امامت و رهبري.
پيوند با خويشاوندان موجب طولاني شدن عمر ميشود و هرگونه قطع رابطه و پيوند با اقوام، کوتاهي عمر را در پي دارد.
امام صادق ( عليه السلام ) به درخواست منصور نزد او رفت. او فرمان داد که تشکي در کنارش بگسترند و امام را بر آن نشاند. آنگاه چند بار صدا زد: محمد را نزد من بياوريد! مهدي را پيش من بياوريد! (٢٠) هنگامي که پسرش آمد، به امام ( عليه السلام ) گفت آن حديثي را که درباره صله رحم نقل کردي، دوباره بگو تا مهدي نيز بشنود. امام فرمود: آري پدرم از پدرش و او از جدش اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) و او نيز از رسول خدا( صلي اللّه عليه و آله وسلم )چنين روايت کرده است:
إنَّ الرَّجُلَ لِيَصِل رَحِمَهُ وَقَد بَقِيَ مِنْ عُمرِهِ ثَلاثُ سِنِينَ فَيُصَيِّرُهَا الله عَزَّوَجَلَّ ثَلاثِينَ سَنَةً وَيَقْطَعُها وَقَد بَقِيَ منْ عُمْرِهِ ثَلاثُونَ سَنةً فَيُصَيِّرُهَا الله ثَلاثَ سِنِينَ.
بهراستي مرد صله رحم ميکند و از عمرش سه سال بيش نمانده است؛ ولي خدا عمر او را به سي سال افزايش ميدهد و قطع رحم ميکند در حالي که از عمرش سي سال مانده است، ولي خدا عمر او را به سه سال کاهش ميدهد.
منصور گفت: اين حديث نيکوست، اما مقصودم، اين حديث نبود. امام صادق ( عليه السلام ) فرمود: آري پدرم از پدرش و او از جدش و وي از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) روايت کرده است:
صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّيارَ وَتَزيدُ فِي الاعْمَارِ وَإِن کَانَ أَهْلُهَا غَيْرَ أَخْيَار.
صله رحم، خانه ها را آباد ميکند و بر عمرها ميافزايد؛ اگرچه انجام دهندگان آن، مردم خوبي نباشد.
منصور دوباره گفت: اين نيز حديث زيبايي است، اما مقصودم اين هم نبود. حضرت فرمود: آري پدرم از پدرش و او از جدش و او نيز از رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل فرموده است:
صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ وَتَقِي مِيْتةَ السُّوءِ.
صله رحم، حساب روز قيامت را آسان ميسازد و [انسان را] از مرگ بد حفظ ميکند.
منصور پس از شنيدن اين سخن امام، گفت: آري مقصودم همين حديث بود.(٢١)
درباره زناکاري نيز رسول خد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمودهاند: « إذا ظَهَرَ الزِّنا مِنْ بَعْدِي کَثُرَ مَوتُ الفُجأَةِ. » (٢٢)؛ « هرگاه پس از من زنا شايع شد، مرگ ناگهاني نيز بسيار ميشود ».
بنابر روايتهاي تاريخي، پس از رحلت حضرت موسي ( عليه السلام ) ، جانشين وي يوشع بن نون، همراه بنياسرائيل براي فتح شهرهاي شام به راه افتاد و چون به آنجا رسيد، شهر را محاصره کرد. از آن سو، حاکم شهر شام، بلعم بن باعور را فراخواند. بلعم بر اثر عبادت بسيار، « مستجاب الدعوه » شده بود و از اين رو، حاکم به وي فرمان داد براي از ميان بردن يوشع و لشکريانش نفرين کند. بلعم برخاست و بر الاغ خود سوار شد و به راه افتاد، اما الاغ از رفتن سرميپيچيد. سرانجام بلعم آن حيوان را با ضربههاي شلاق کشت و خود، پياده براي نفرين کردن به راه افتاد، اما در ميان راه با ديدن ماجرايي، نتوانست دعا کند و ناگزير نزد حاکم بازگشت و گفت: راهي براي نفرين کردن آنان نيست، اما من براي نابوديشان راه ديگري به شما نشان ميدهم: زنان بدکاره را زينت کنيد و به بهانه خريد و فروش، ميان آنان بفرستيد. پيشنهاد بلعم اجرا شد و روسپيان ميان لشکريان يوشع در آمدند. از اين رو، بسياري از سپاهيان وي به لغزش اخلاقي و طاعون دچار شدند و شمار فراواني از آنان، در چند روز مردند.
يکي از سرداران به نام منخاص که مردي غيرتمند و شجاع بود، از اين ماجرا آگاه شد، نيزه خود را برداشت و ميان لشکريان آمد و به زن و مرد سرگرم به زنا يورش برد و هر دو را کشت. آنگاه فرمان داد که اعلام کنند: از اين پس، سزاي چنين کاري، مرگ خواهد بود. سربازان يوشع با ديدن اين ماجرا، از کار زشتشان دست کشيدند و از اين رو، طاعون از ميان رفت و سپاهيان به رهبري يوشع، شهر را فتح کردند.(٢٣)
دروغ نيز از گناهاني است که ميتواند موجب کوتاهي عمر آدمي گردد. بر پايه روايتي، مردي در روزگار امام حسن ( عليه السلام ) به دروغ مدعي شد که هزار درهم از حسن بن علي ( عليه السلام ) طلبکار است. حضرت همراه آن مرد براي اثبات اين دعوي نزد شريح قاضي رفت. شريح به امام حسن ( عليه السلام ) رو کرد و گفت: آيا سوگند ميخوري که بدهکار نيستي؟ حضرت فرمود: اگر اين مرد سوگند بخورد، من پول را به او ميدهم. شريح به آن مرد گفت بگو: « بِاللهِ الّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عالِمُ الغَيبِ و الشَّهادَةِ »؛ « سوگند به خدايي که معبودي جز او نيست، داناي غيب و شهود ».
امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) به آن مرد فرمود: نه، نميخواهم چنين سوگند بخوري، بگو: « باللهِ اِنَّ لَکَ عَلَيَّ هذا وَخُذِ الاَلفَ »؛ « به خدا من اين مبلغ را از تو طلب کارم، سپس آن هزار درهم را بگير ».
مرد چنان سوگند خورد که امام فرموده بود، و پول را گرفت، اما همين که از جاي برخاست، به رو افتاد و مرد.(٢٤)
١١. پيآمدهاي جسمي و جاني
گناه، گونهاي از بيماري است. خداوند در قرآن کريم، مکر و نيرنگ را بيماري ناميده و درباره منافقان نيرنگباز با خدا و مؤمنان چنين فرموده است: {في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا}؛ « در دل اين منافقان فريبکار، بيماري است. » (بقره: ١٠)
اين سخن در روايات نيز آمده. براي نمونه، امام علي ( عليه السلام ) ميفرمايد:
لا وَجَعَ اَوجَعُ لِلقُلُوبِ مِنَ الذَّنبِ.(٢٥)
هيچ دردي براي دلها، بدتر از گناه نيست.
اَلذُّنوبُ الدّاءُ وَالدَّواءُ الإستِغفارُ وَالشِّفاءُ اَن لا تَعُودَ.(٢٦)
گناهان، دردند و داروي آنها، استغفار است و درمان اين بيماري آن است که ديگر به گناه باز نگردي.
الشَّهَواتُ اَعْلالٌ قاتِلاتٌ وَاَفضَلُ دَوائِها اِقْتِناءُ الصَّبْرِ عَنْها.(٢٧)
شهوتها، بيماري کشندهاي است که بهترين داروي آن، صبوري در برابر آنهاست.
قرآن نيز روي آوردن را به درگاه الهي، درمان گناه ميشمارد و ميفرمايد:
{قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً } (زمر: ٥٣)
بگو اي بندگان من که در حق خويشتن تندروي کرديد، از رحمت خدا نوميد نشويد که خدا همه گناهان را ميبخشد.
بوي غيبت، زنا، شهادت دروغ و کبر تا آسمانها بالا ميرود و فرشتگان را ميآزارد. مولوي در اينباره ميسرايد:
اين نجاست بويش آيد بيست iiگام آن نجاست بويش از ري تا به شام
بلکه بويش آسمانها بر iiرود بر دماغ حور و رضوان بر شود
هيچ عذابي بالاتر از اين نيست که حور و فرشته و حتي مؤمنان، بر اثر گناهان انسان از او بگريزند. هنگامه قيامت، {يَوْمَ تُبْلَي السَّرائِر} است که در آن باطنها و طبيعت گناهان آشکار ميشود. هر رذيله اخلاقي در آن روز با مصداقي مثالي رخ مينمايد چنانکه مولوي ميگويد:
اي دريده پوستين iiيوسفان گرگ برخيزي از اين خواب گران
اين سخنهاي چو مار و iiکژدمت مار و کژدم ميشود گيرد iiدُمت
برخي از سالکان طريقت که از درون آدميان آگاهند، هرگاه به گناهکاري نزديک ميشوند، بوي آزاردهنده گناهان او، آنان را ميآزارد. امام سجاد ( عليه السلام ) در مناجاتهاي پانزدهگانه (خمسه عشر) خود به آدمي ميآموزد که جامه گناه و پستي را از تنش برکند و با آب توبه، جسم و جانش را بشويد:
خداوندا! خطاها، جامه خواري بر تنم کرده و دوري از تو بر من پوشش بيچارگي افکنده است و جنايت بزرگ من، دلم را به مرگ کشانده است؛ پس به پذيرش توبه از طرف خود آن را زنده کن. اي آرمان و مطلوبم و اي خواسته و آرزويم! پس سوگند به عزت تو، براي گناهانم جز تو آمرزندهاي نيافتهام، براي شکست خود چارهاي غير از تو نديدهام و به تحقيق، من براي بازگشت به سوي تو فروتني کردهام.(٢٨)
١٢. از ميان رفتن شرم و حيا
يکي از پيآمدهاي زيانبار گناه، پاره شدن پردههاي شرم و از ميانرفتن حريمهاي اجتماعي است. پيامبر گرامي اسلام( صلي اللّه عليه و آله وسلم )ميفرمايد:
« براي مؤمن، هفتاد و دو پرده است که با هر گناهي، يکي از پردههايش دريده ميشود ».(٢٩)
همچنين امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد:
اَنَّ لِلّهِ تَبارَکَ وَتَعالي عَلَي عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ أَرْبَعينَ جُنَّةً فَمتي أَذْنَبَ ذَنْباً کَبِيراً رُفِعَ عَنْهُ جُنَّةٌ.(٣٠)
همانا براي خداي تبارک و تعالي بر بنده با ايمانش، چهل پرده است که هرگاه گناه بزرگي انجام دهد، يکي از آن پردهها برداشته ميشود.
انسان خواستار فضيلت و کمال، از گناهاني که پردههاي شرم و حيا را ميدرد و برانگيزنده شهوتها و غريزههاي نهفته حيواني است، بايد دوري کند و در تقويت فضايل اخلاقي بکوشد. سفارش معروف امام صادق ( عليه السلام ) به مُفَضّل بن عمرو اين نکته را نيز در بردارد:
انْظُرْ يَا مُفَضَّلُ إِلَي ما خُصَّ بِهِ الإِنْسانُ دُونَ جَمِيعِ الْحَيَوانِ مِنْ هَذَا الْخُلْقِ الْجَلِيلِ قَدْرُهُ الْعَظِيمِ غَنَاؤُهُ أَعْنِي الْحَيَاءَ فَلَوْلاهُ لَمْ يُقْرَ ضَيْفٌ وَلَمْ يُوفَ بِالْعِداتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ يُتَحَرَّ الْجَمِيلُ وَلَمْ يُتَنَكَّبِ الْقَبِيحُ فِي شَيْءٍ مِنَ الأَشْيَاءِ حَتَّي إِنَّ كَثِيراً مِنَ الأُمُورِ الْمُفْتَرَضَةِ أَيْضاً إِنَّمَا يُفْعَلُ لِلْحَيَاءِ فَإِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَياءُ لَمْ يَرْعَ حَقَّ وَالِدَيْهِ وَلَمْ يَصِلْ ذا رَحِمٍ وَلَمْ يُؤَدِّ أَمانَةً وَلَمْ يَعِفَّ عَنْ فَاحِشَةٍ.(٣١)
اي مفضل! دقت کن در صفتي که خداوند آن را به آدميان اختصاص داد و حيوانات از آن بيبهرهاند، آن خوي پرارج و بزرگ و آن خلق ارزنده و عظيم، شرم و حياست که اگر اين نعمت در وجود انسان نبود، مهماني گرامي داشته نميشد، به وعده وفا نميشد و [انسان] از هيچ کار زشتي روي گردان نبود. حتي به بسياري از واجبات نيز از روي شرم و حيا عمل ميشود؛ زيرا اگر شرم و حيا نبود، برخي از مردم، حق پدر و مادر خود را ادا نميکردند و به خويشاوندانشان رسيدگي نميکردند، امانت مردم را نميدادند و از هيچ کار زشتي روي گردان نبودند.
بسياري از مردم، از روي شرم و آزرم به گناه آلوده نميشوند و بر اثر حيا، ترس از رسوايي و بيزار شدن ديگران از آنان، از گناه دست ميکشند. دست زدن به برخي از گناهان، موجب از ميان رفتن پردههاي حيا ميشود. امام سجاد ( عليه السلام ) در اينباره ميفرمايد:
الذُّنُوبُ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَاللَّعِبُ بِالْقِمَارِ وَتَعاطِي مَا يُضْحِكُ النّاسَ مِنَ اللَّغْوِ وَالْمِزاحِ وَذِكْرُ عُيُوبِ النّاسِ وَمُجالَسَةُ أَهْلِ الرَّيْبِ.(٣٢)
گناهاني که پردهها را ميدرد، نوشيدن شراب، قماربازي، رد و بدل کردن سخنان لغو و شوخي براي خندان مردم، بيان عيوب مردم و همنشيني، با انسانهاي بدنام است.
امام صادق ( عليه السلام ) نيز به نقل از رسول خد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميفرمايد:
لا يَزالُ العَبدُ في فُسحَةٍ مِنَ اللهِ حَتّي يَشرَبَ الخَمرَ فَإذا شَرِبَها خَرَقَ اللهُ عَنهُ شِربا لَهُ و کانَ وَليُّهُ وَاَخُوهُ اِبليسُ، سَمعُهُ وَبَصَرُهُ وَيَدُهُ وَرِجلُهُ يَسُوقُهُ اِلي کُلِّ شَرٍّ وَيَصرِفُهُ عَن کُلِّ خَيرٍ.(٣٣)
بنده خدا تا شراب نخورده، پيوسته در کنف حمايت و آمرزش خداست. چون شراب خورَد، پردهاش را ميدرد و در آن حال، سرپرست و برادرش و همچنين گوش و چشم و دست و پايش همه شيطان است که او را به هر کار بدي ميکشاند و از هر کار خيري باز ميدارد.
١٣. گناه و تيرگي قلب
گناه موجب تيرگي و سختي قلب انسان ميشود و تکرار گناه، قبح و زشتي گناهان بزرگ را از ميان ميبرد. اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) ميفرمايد: « اشک، خشک نميشود مگر به سبب سختي دل و دل، سخت نميشود؛ مگر به سبب فراواني گناه ».(٣٤)
امام صادق ( عليه السلام ) نيز به نقل از پدر بزرگوارش ميفرمايد:
ما مِنْ شَيْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُواقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزالُ بِهِ حَتَّي تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَسْفَلَهُ أَعْلاه.(٣٥)
چيزي بيشتر از گناه، قلب را فاسد نميکند. قلب، گناه ميکند و بر آن پافشاري ميورزد و در نتيجه، سرنگون و وارونه ميشود [و پند و نصيحت بر آن اثر نميکند].
امام کاظم ( عليه السلام ) نيز در اينباره ميفرمايد:
إِذا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْداءُ فَإِنْ تابَ انْمَحَتْ وَإِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّي تَغْلِبَ عَلَي قَلْبِهِ فَلا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً.(٣٦)
وقتي انسان گناه ميکند، در قلب او نقطهاي سياه پديد ميآيد. اگر توبه کند، آن نقطه پاک ميشود و اگر بر گناه خود بيفزايد، آن نقطه گسترده ميشود؛ به گونهاي که همه قلب وي را فراميگيرد و پس از آن هرگز رستگار نميشود.
١٤. ارتکاب گناهان ديگر
هر گناهي انسان را به سوي ديگر گناهان سوق ميدهد. خداوند علت کفر بنياسرائيل و آلودگي دستهايشان را به کشتن پيامبران چنين بيان ميکند:{ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُون}؛ « اين بدان سبب بود که نافرماني کردند و تجاوزکار بودند. » (بقره: ٦١)
همچنين درباره علت فرار رزمندگان اسلام در جنگ اُحُد ميفرمايد:
کساني از شما که روز برخورد آن دو گروه [در اُحُد] پشت به جبهه کردند، جز اين نبود که شيطان آنان را بر اثر بعضي از گناهاني که مرتکب شده بودند، لغزانيد.(٣٧)
علامه طباطبايي ( رحمه الله ) در تفسير اين آيه در الميزان مينويسد:
شيطان ميخواست آنان را دچار لغزش کند و اين را نخواست، مگر به سبب بعضي از انحرافهايي که در دل و در اعمال داشتند، چون گناهان هر کدامش آدمي را به سوي ديگري ميکشاند، چون اساس گناه پيروي هواي نفس است و نفس وقتي هواي فلان گناه را ميکند، هواي امثال آن را نيز ميکند.(٣٨)
١٥. سرمستي و بي خبري
لذت بردن و شادمان شدن از گناه، باعث بزرگ شدن گناه و سخت شدن کيفر آن ميشود. آموزههاي روايي براي از بين رفتن اين ويژگي، پشيماني زودهنگام پس از ارتکاب غافلانه گناه، نکات ارزشمندي را يادآور شدهاند. پيامبر اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميفرمايد:
مَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً وَهُوَ ضَاحِكٌ دَخَلَ النَّارَ وَهُوَ بَاکٍ.(٣٩)
کسي که گناه کند و در آن حال خندان باشد، وارد آتش دوزخ ميشود در حالي که گريان است.
امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) ميفرمايد:
مَنْ تَلَذَّذَ بِمَعَاصِي اللهِ أَوْرَثَهُ اللهُ ذُلاًّ.(٤٠)
کسي که از گناه و نافرماني خدا لذت ببرد، خداوند ذلّت را به جاي آن لذت به او ميرساند.
امام سجاد ( عليه السلام ) نيز روايات تأملبرانگيزي در اينباره فرمودهاند: « لا خَيْرَ فِي لَذَّةٍ بَعْدَهَا النَّارُ » (٤١)؛ « در لذتي که بعد از آن، آتش است خيري نيست ».
همچنين ميفرمايد: « حَلاوَةُ الْمَعْصِيَةِ يُفْسِدُهَا أَلِيمُ الْعُقُوبَة » (٤٢)؛ « عذاب دردناک گناه، شيريني آن را تباه ميسازد ».
حضرت در گفتار ديگري چنين توصيه مينمايد:
إِيَّاكَ وَالابْتِهَاجَ بِالذَّنْبِ فَإِنَّ الابْتِهَاجَ بِهِ أَعْظَمُ مِنْ رُكُوبِه.(٤٣)
از شاد شدن هنگام گناه بپرهيز که [گناه] اين شادي، بزرگتر از انجام خود گناه است.
١٦. پيآمدهاي ديگر گناه
اصولاً رسيدن هر نکبت و بدبختي به انسان را در گناه بايد جست؛ چنانکه امام باقر ( عليه السلام ) فرمودند: « ما مِنْ نَكْبَةٍ تُصِيبُ الْعَبْدَ إِلاَّ بِذَنْبٍ » (٤٤)؛ « هيچ نکبتي به بنده نميرسد، مگر به خاطر گناه ».
افزون بر اين، شايد کار آدمي حتي به الحاد و انکار بيانجامد؛ چنانکه رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمودند:
فَإِنَّ الْمَعاصِيَ تَسْتَوْلِي الْخِذْلانَ عَلَي صاحِبِها حَتَّي تُوقِعَهُ فِي رَدِّ وَلايَةِ وَصِيِّ رَسُولِ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وَدَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِيِّ اللهِ وَلا تَزَالُ أَيْضاً بِذَلِكَ حَتَّي تُوقِعَهُ فِي دَفْعِ تَوْحِيدِ اللهِ وَالإِلْحادِ فِي دِينِ الله.(٤٥)
گناهان، گمراهي را بر گنهکار مسلط مينمايد تا آنجا که گنهکار را به رد ولايت و امامت وصي رسول خد ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و انکار نبوت پيامبر خدا( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) وا ميدارد و به همين منوال کار او به جايي ميرسد که به گناه انکار يکتايي خدا و الحاد و کفر در دين خدا آلوده ميگردد.
همچنين روزيِ آدمي بر اثر گناهکاري او قطع ميشود؛ چنانکه امام باقر ( عليه السلام ) در کلامي ديگر ميفرمايد: « إِنَّ الرَّجُلَ لَيُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْقُ » (٤٦)؛ « مردي گناهي را انجام ميدهد و در نتيجه روزي از او دور ميشود ».
گناهکار از بلاهاي شبگير و ناگهاني نيز در امان نيست. امام علي ( عليه السلام ) در اينباره هشدار ميدهد: « آدم گناهکار نبايد خود را از بلاهاي شبگير و حوادث ناگهاني ايمن بداند ».(٤٧)
قطع باران، ويراني خانه، حبس صد ساله در قيامت، خشم و لعن الهي، بلاهاي بيسابقه، پشيماني، زلزله، فقر عمومي، اندوه، بيماري و تسلط اشرار نيز از ديگر آثار شوم گناهان شمرده شدهاند.(٤٨)
پاورقى:
______________________
١ . اصول کافي، ج ٣، ص ٣٧٤.
٢ . مائده: ١٣.
٣ . وسائل الشيعه، ج ١٥، ص ٣٠٢.
٤ . غرر الحکم و درر الکلم، ح ٣٧٦٦.
٥ . بحارالانوار، ج ٩٣، صص ٣٧٧ ـ ٣٧٦.
٦ . معاني الاخبار، ص ٢١٧.
٧ . غررالحکم و درر الکلم، ص ٦١٣.
٨ . غررالحکم و درر الکلم، ص ١٣٨.
٩. مجمع البيان، ج ١، ص ٤٢٣.
١٠. الميزان، ج ٨، ص ٢٥٠.
١١. اصول کافي، ج ١، ص ٥٨١.
١٢. حج: ٤٥.
١٣. نحل: ١١٢.
١٤. تفسير عياشي، ج ٢، ص ٢٧٣.
١٥. نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، ص ٧٩٢.
١٦. غافر: ٢١.
١٧. معاني الاخبار، ص ٢٧٠.
١٨. بحارالانوار، ج ٥، ص ١٤٠.
١٩. معاني الاخبار، ص ٢٧١.
٢٠. محمد، نام پسر منصور و مهدي لقبش بود.
٢١. سفينة البحار، ج ١، ص ٥١٤.
٢٢. اصول کافي، ج ٤، ص ٨١.
٢٣. الکامل، ابن اثير، ج١، ص ٦٨.
٢٤. مناقب ابن شهر آشوب، ج ٤، ص ٧.
٢٥. بحارالانوار، ج ٧٣، ص ٣٤٢.
٢٦. مستدرک الوسائل، ج ١٢، ص ١٢٩.
٢٧. بحارالانوار، ج ٧٣، ص ٧٢.
٢٨. مفاتيح الجنان، دعاي خمس عشر، مناجات التائبين.
٢٩. بحارالانوار، ج ٧٣، ص ٣٦٢.
٣٠. الاختصاص، شيخ مفيد، ص ٢٢٠.
٣١. بحارالانوار، ج ٣، ص ٨١.
٣٢. معاني الاخبار، ص ٢٧٠.
٣٣. وسائل الشيعه، ج ٣، ص ٣٥٧.
٣٤. اصول کافي، ج ١، ص ٢٧١.
٣٥. همان، ج ٢، ص ٢٦٨.
٣٦. بحارالانوار، ج ٧٣، ص ٣٢٧.
٣٧. آل عمران: ١٥٥.
٣٨. الميزان، محمدحسين طباطبايي، ج ٤، ص ٧٧.
٣٩. وسائل الشيعه، ج ١١، ص ٢٦٨.
٤٠. غررالحکم، ج ١، ص ٤٤٦.
٤١. بحارالانوار، ج ٧٨، ص ١٥٩.
٤٢. همان.
٤٣. همان.
٤٤. اصول کافي، ج ٢، ص ٢٦٩.
٤٥. بحارالانوار، ج ٧٣، ص ٣٦٠.
٤٦. اصول کافي، ج ٢، ص ٢٧١.
٤٧. همان، ص ٢٦٩.
٤٨. همان، صص ٢٧٢ـ٢٧٥ و ٤٤٥ و ٤٤٦.