راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء0%

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء نویسنده:
محقق: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
مترجم: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
گروه: اخلاق اسلامی

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

نویسنده: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
محقق: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
مترجم: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
گروه:

مشاهدات: 37482
دانلود: 4155

توضیحات:

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37482 / دانلود: 4155
اندازه اندازه اندازه
راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

نویسنده:
فارسی

در اين جا سخنان شيخ اجّل، پيشوا و رهبر ما در مذهب علّامه امينى كه خداوند او را زنده و پاينده بدارد، پايان يافت.

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

گردآورنده المحجّة البيضاء

او محمّد محسن بن شاه مرتضى بن شاه محمود است كه مولى محسن كاشانى گفته مى شود و معروف به فيض مى باشد، وى يكى از نوابغ علم در سده يازدهم هجرى است در شهر قم نشو و نما يافته، سپس به كاشان منتقل شده، هنگامى كه ورود سيّد ماجدين على بحرانى به شيراز به گوش او رسيد براى بهره بردن از دانش سرشار او و استفاده از مولى صدر الدّين شيرازى بدان شهر كوچ كرد، و پس از فراغت از تحصيل در نزد آنها، و ازدواج با دختر ملّا صدرا به كاشان بازگشته، و در آن جا مرجعى يگانه و بى مانند بوده تا آن كه در سال ١٠٩١ در سنّ هشتاد و چهار سالگى زندگى را بدرود گفته، و در آن شهر به خاك سپرده شده و قبر او مشهور و زيارتگاه مردم است.

سخنانى كه در ستايش مؤلّف گفته شده است

اتّفاق همه علما بر فضيلت و تقدّم و مهارت مرحوم فيض در علوم مختلف، ما را از سخن گفتن در ستايش او، و به كارگيرى الفاظ در مدح و تمجيد وى بى نياز مى كند.

محدّث متبحّر شيخ حرّ عاملى گفته است: محمّد بن مرتضى موسوم به محسن كاشانى دانشمندى فاضل، ماهر، حكيم، متكلّم، محدّث فقيه، محقّق، شاعر، اديب و از ميان نويسندگان همزمانش از حسن تأليف برخوردار بوده و داراى مصنّفاتى است. پس از شمردن تعدادى از تأليفات او مى گويد: سيّد على بن ميرزا احمد در كتاب سلافه او را نام برده و از او ستايش بسيار كرده است.

محمّد بن على اردبيلى، رجالى بزرگ گفته است: محسن بن مرتضى- كه رحمت خدا بر او باد- علّامه اى است محقّق، مدقّق، جليل القدر، عظيم الشأن، بلند مرتبه، فاضل، كامل، اديب و متبحّر در همه علوم.

سيّد نعمت الله جزايرى شوشترى گفته است: استاد محقّق ما مولى محمّد محسن كاشانى صاحب كتاب وافى و نزديك به دويست كتاب و رساله ديگر است.

شيخ يوسف بحرانى گفته است: محدّث كاشانى فاضل، محدّث و اخبارى سرسختى بوده است.

سيّد محمد شفيع حسينى در كتاب الروضة البهيّة در شرح حال مرحوم فيض گفته است: او عمر شريف خود را در ترويج احاديث رسيده از معصومين (عليهم السلام) و علوم الهى صرف كرد، و سخنان او در هر باب در نهايت پاكيزگى و متانت است، و او را تأليفات بسيارى است.

مؤلّف روضات الجنّات اين گونه از او ستايش مى كند: مقام او در فضل، فهم، مهارت او در فروع و اصول، تأليفات بسيار او كه با عبارات زيبا و استحكام معنا نگارش يافته اند مشهورتر از آن است كه بر احدى از اين طايفه تا پايان روزگار پوشيده باشد.

محدّث نورى گفته است: از جمله مشايخ و استادان علّامه مجلسى، عالم، فاضل، متبحّر، محدّث، عارف، حكيم مولى محسن بن شاه مرتضى بن شاه محمود مشهور به فيض كاشانى است.

محدّث قمى پس از آن كه او را به همان عناوينى كه ذكر شد نام مى برد، مى گويد:

مرتبه او در فضل و ادب، جامعيّت و وسعت اطّلاع، زيبايى تعبير، حسن نگارش و احاطه او به علوم معقول و منقول مشهورتر از آن است كه بر كسى پوشيده باشد.

علّامه امينى در الغدير ج ١١ ص ٣٦٢ در ذكر احوال علم الهدى فرزند مؤلّف مى گويد: او پسر محقّق فيض است همان كسى كه پرچمدار فقه و حديث، منبع فلسفه، معدن عرفان، كوه اخلاق و دريايى از علوم و معارف بود. او فرزند همين دانشمند يگانه اى است كه زمانه كمتر مانند او را به خود ديده، و روزگار از آوردن نظير او ناتوان است.

استاد پژوهشگر مرتضى مدرّسى چهاردهى معلّم دانشسراى عالى دانشگاه تهران در كتاب خود به نام طبقات المفسّرين در ستايش و بزرگداشت او گفتارى دارد كه مايلم آن را در اين جا ذكر كنم، او مى گويد:

مرحوم فيض از بزرگان علماى اماميّه است، همانهايى كه به قرآن و حديث بى نهايت توجّه و اهتمام داشتند او در تفسير قرآن داراى روش خاصّى است، و در اين مورد طريقت و شريعت را با هم گرد آورده است.

وى در زمينه حقايق قرآنى كه بر اصول فطرت و حكمتى عالى استوار و بر نواميس طبيعت و عرفان صحيحى منطبق است و با فطرت و عقل انسان سازگارى دارد دو تفسير به نام صافى واصفى تأليف كرده است.

در كتاب خود به نام المحجة البيضاء كه آن را در تهذيب احياء العلوم غزّالى تأليف كرده اخبار بسيارى از ائمّه اهل بيت (عليهم السلام ) درباره علم اخلاق و شناخت نفس و تربيت آن به گونه اى روشن و جالب نقل كرده است، و براستى مى توان آن را تفسيرى بر قرآن و شرحى بر احاديث ائمّه (عليهم السلام ) دانست. او در اين كتاب به طور تحليلى از عقايد و آراى غزّالى بحث، و سپس با استناد به كتاب خدا و سنّت پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به نقد و تهذيب آنها پرداخته، و در همه تأليفات خويش براى آراى خود به قرآن و احاديث صادر از اهل بيت وحى استشهاد كرده است.

بى شكّ اگر ما او را در فهم آيات قرآن كريم و درك احاديث صادر از منبع وحى با ابو حامد غزّالى مقايسه كنيم برترى آشكار او را بر غزّالى- با همه شهرت جهانى او، و منحصر بودن شهرت فيض به جامعه شيعه- بخوبى احساس مى كنيم.

و اگر تبليغاتى كه پيرامون غزّالى در جهان به راه انداخته شده درباره فيض انجام مى شد برجستگى و نبوغ او آشكار مى گرديد، و پژوهشگران غرب به عظمت مقام علمى او واقف مى شدند، و در زمينه اخلاق و شناخت نفس و تربيت آن، به آراى ارزشمند و عقايد حقّه او در علم تفسير و حديث رو مى آورند.

پايان گفتار آقاى مدرّسى.

مشايخ وى و روايت كنندگان از او

علّامه فيض از گروهى از بزرگان و مشاهير روايت كرده كه از آن جمله اند:

١- شيخ بهائى محمّد بن حسين بن عبد الصّمد عاملى ٢- مولى محمّد طاهر بن محمّد حسين شيرازى نجفى قمّى ٣- مولى خليل غازى قزوينى شارح كافى ٤- شيخ محمّد بن شيخ حسن بن شهيد ثانى ٥- مولى محمد صالح شارح كافى ٦- سيّد جليل نبيل سيّد ماجد بن سيّد هاشم حسينى بحرانى ٧- حكيم متألّه فاضل محمّد بن ابراهيم شيرازى مشهور به مولى صدرا ٨- پدرش شاه مرتضى بن شاه محمود.

گروهى از بزرگان نيز از علّامه فيض روايت كرده اند كه از اين دسته اند:

١- علّامه مجلسى محمد باقر بن محمّد تقى مؤلّف بحار الأنوار ٢- سيّد نعمت الله جزائرى شوشترى ٣- قاضى سعيد قمّى ٤- فرزند برومندش معروف به علم الهدى.

تأليفات گرانبها و آثار ارزشمند او

شيخ يوسف بن احمد بن ابراهيم بحرانى پس از شرح حال علّامه فيض و ستايش او گفته است: وى تصانيف بسيارى دارد و خود او فهرست جداگانه اى براى آنها تخصيص داده كه ما خلاصه اى از آن را نقل مى كنيم: ١- الصّافي فى تفسير القرآن كه نزديك به هفتاد هزار بيت مى باشد، و در سال ١٠٧٥ از تأليف آن فراغت يافته است.

٢- الأصفى گزيده الصّافى و تقريبا مشتمل بر بيست و يكهزار بيت است.

٣- الوافي مشتمل بر پانزده جلد است كه هر جلد آن كتاب مستقلّى به شمار مى آيد، مجموع آنها نزديك به يكصد و پنجاه هزار بيت مى باشد، و در سال ١٠٦٨ از تصنيف آن فراغت پيدا كرده است.

٤- الشّافى كه منتخب وافي و مشتمل بر دو جلد است، جلد اوّل در عقايد و اخلاق و جلد دوّم در شرايع و احكام مى باشد، و هر يك از آنها داراى دوازده بخش و نزديك به بيست و شش هزار بيت است، و در سال ١٠٨٢ از تأليف آن فراغت يافته است.

٥- النّوادر، مشتمل بر احاديثى است كه در كتب اربعه مشهور شيعه (كافى، استبصار، من لا يحضره الفقيه، تهذيب) ذكر نشده و شامل هفت هزار بيت است (اخيرا به همّت مدير كتابفروشى شمس در تهران به چاپ رسيده است).

٦- معتصم الشّيعه في احكام الشّريعة. بخشى از آن به نام الصّلاة و مقدّماتها چاپ و منتشر شده، كلّا يك جلد و نزديك به چهارده هزار بيت مى باشد، و در سال ١٠٤٢ تأليف آن را به اتمام رسانيده است.

٧- التّحبة مشتمل بر خلاصه ابواب فقه و تقريبا در سه هزار و سيصد بيت است كه در سال ١٠٥٠ تأليف شده است.

٨- التّطهير گزيده التّحبة در بيان علم اخلاق و مشتمل بر نزديك پانصد بيت است.

٩- علم اليقين فى اصول الدّين نزديك به چهارده هزار و پانصد بيت مى باشد. در سال ١٠٤٢ اتمام يافته است.

١٠- المعارف، خلاصه خلاصه و فشرده كتاب علم اليقين و شامل تقريبا شش هزار بيت است كه در سال ١٠٣٦ تأليف شده است.

١١- اصول المعارف، خلاصه مسائل مهمّ كتاب عين اليقين تقريبا و مشتمل بر چهار هزار بيت است كه در سال ١٠٨٩ گردآورى شده است.

١٢- المحجّة البيضاء فى تهذيب الاحياء، مجموع آن تقريبا هفتاد و سه هزار بيت مى باشد كه در سال ١٠٤٦ از تأليف آن فراغت يافته است.

١٣- الحقائق فى اسرار الدّين، برگزيده و فشرده المحجّة و در هفت هزار بيت است. در سال ١٠٩٠.

١٤- قرّة العيون، سه هزار و پانصد بيت در سال ١٠٨٣ تأليف شده است.

١٥- الكلمات المكنونه في بيان التوحيد در هشتصد بيت در سال ١٠٩٠ تصنيف شده است.

١٦- جلاء العيون فى بيان أذكار القلب در دويست بيت.

١٧- تشريح العالم در بيان هيئت جهان و اجسام و ارواح آن و كيفيّت و حركات افلاك و عناصر و انواع اجسام بسيط و مركّب، در سه هزار بيت.

١٨- انوار الحكمه خلاصه اى از كتاب علم اليقين مى باشد به اضافه فوايد حكمت آميزى كه ويژه آن است، در شش هزار بيت به سال ١٠٤٣.

١٩- اللّباب، اين كتاب خلاصه اقوالى است كه درباره كيفيّت علم خداوند نسبت به اشيا گفته شده است در دويست بيت.

٢٠- اللّب، فشرده گفتارها درباره معناى حدوث عالم است در سيصد و هفتاد بيت.

٢١- ميزان القيامة، در اين كتاب قول حقّ درباره ميزان روز قيامت ذكر شده، و نزديك ششصد بيت است، در سال ١٠٤٠.

٢٢- مرآة الآخرة، در اين كتاب حقيقت بهشت و دوزخ و وجود آنها در حال و محلّ آنها در دنيا معلوم مى شود، و آن در نهصد بيت است كه در سال ١٠٤٤ تأليف شده است.

٢٣- ضياء القلب در بررسى حقيقت احكام پنجگانه اى كه بر درون انسان حاكم است، نزديك پانصد بيت مى باشد و در سال ١٠٥٧ تأليف شده است.

٢٤- تنوير المذاهب، تعليقاتى است بر تفسير قرآن منسوب به كاشفى به نام مواهب، نزديك به سه هزار بيت.

٢٥- شرح الصّحيفة السجّادية، شرحى است موجز و مختصر بر صحيفة كه شايد خود احتياج به شرح داشته باشد، نزديك به سه هزار و سيصد بيت.

٢٦- سفينة النّجاة درباره اين كه مأخذ احكام شرعى تنها محكمات كتاب و سنّت است، نزديك به يكهزار و پانصد بيت كه در سال ١٠٥٨ تأليف شده است.

٢٧- الحقّ المبين فى تحقيق كيفيّه التفقه في الدّين، نزديك به دويست و پنجاه بيت است، و در سال ١٠٦٨ گردآورى شده است.

٢٨- الاصول الأصليّة، مشتمل بر ده اصل است كه از كتاب و سنّت استخراج شده اند، و مشتمل بر يكهزار و هشت بيت است كه در سال ١٠٤٤ تأليف گرديده است.

٢٩- تسهيل السّبيل در استدلال بر انتخاب كشف المحجّة نوشته سيّد بن طاووس علوى، نزديك به نهصد بيت در سال ١٠٤٠.

٣٠- نقد الاصول الفقهيّة، مشتمل بر خلاصه اى از علم اصول فقه كه آن را در آغاز جوانى نوشته و نخستين تأليف اوست و نزديك به دو هزار و سيصد بيت است.

٣١- اصول العقائد در بررسى اصول پنجگانه دين نزديك به هشتصد بيت، در سال ١٠٣٦.

٣٢- منهاج النّجاة، در بيان علمى كه تحصيل آن بر هر مسلمانى واجب است، نزديك به دو هزار بيت كه در سال ١٠٤٢ گردآورى شده است.

٣٣- خلاصة الأذكار، نزديك به دو هزار و سيصد بيت، و در سال ١٠٣٣ تأليف گرديده است.

٣٤- ذريعة الفراغة، درباره همه دعاهايى كه متضمّن مناجات مى باشد و از ائمّه (عليهم السلام ) نقل شده اند، نزديك به پنج هزار بيت و در سال ١٠٥٠ و اندى گردآورى گرديده است.

٣٥- مختصر الأوراد، مشتمل بر اذكار و ادعيّه اى كه در هر روز و شب و هفته و سال بايد خواند، نزديك به پنج هزار و پانصد بيت، و در سال ١٠٦٧ از تأليف آن فراغت يافته است.

٣٦- اهمّ ما يعمل، مشتمل بر اعمال مهمّى كه در شرع مطهّر وارد شده است نزديك به پانصد بيت.

٣٧- الخطب، شامل يكصد و چند خطبه براى نمازهاى جمعه در سال و دو عيد فطر واضحى، نزديك به چهار هزار بيت، گردآورى آنها در سال ١٠٦٧ به انجام رسيده است.

٣٨- شهاب الثاقب، در تحقيق وجوب عينى نماز جمعه در زمان غيبت، در سال ١٠٥٧ تأليف شده است.

٣٩- ابواب الجنان، در بيان وجوب نماز جمعه و شرايط و آداب و احكام آن، در پانصد بيت به فارسى براى استفاده عموم مردم نوشته شده، و در سال ١٠٥٥ گردآورى گرديده است.

٤٠- ترجمة الصّلاة، در آن اذكار نماز در چهارصد و پنجاه بيت به فارسى ترجمه شده، و در سال ١٠٤٣ تأليف آن انجام گرفته است.

٤١- مفاتيح الخير، احكام نماز و آنچه بدان ملحق و مربوط مى باشد، به فارسى نزديك به دويست و پنجاه بيت.

٤٢- ترجمة الطّهارة و احكام و آنچه به آن مربوط است به فارسى در دويست و هشتاد بيت.

٤٣- اذكار الطّهارة مشتمل بر اذكارى كه مربوط به طهارت است در پنجاه بيت.

٤٤- ترجمة الزكاة، به فارسى در دويست و شصت بيت.

٤٥- ترجمة الصّيام، و آن مانند ترجمة الزكاة نزديك به سيصد بيت است.

٤٦- ترجمة العقايد، فارسى است.

٤٧- رساله السّانح الغيبي، در تحقيق معناى ايمان، كفر و مراتب آنها.

٤٨- رساله راه صواب، فارسى است و در آن علل اختلاف مسلمانان در مذاهب و اقدام آنها در تدوين اصول و بررسى به معناى اجماع در پانصد بيت كه در سال ١٠٤٠ و اندى تأليف شده است.

٤٩- رساله شرايط الايمان كه برگزيده اى از رساله راه صواب است.

٥٠- ترجمة الشّريعة فارسى است و در آن معناى شريعت و فايده و چگونگى سلوك آن با مكلّفان و اقسام حسنات و سيّئات شرح داده شده است.

٥١- الاذكار المهمّة، مختصر كتاب خلاصة الاذكار اوست كه در سيصد و چهل بيت به فارسى نوشته شده است.

٥٢- الرّفع و الدّفع، در رفع آفات و دفع بليّات از طريق توسّل به قرآن، دعا، تعويذ، طلسم و دارو به فارسى در چهارصد و بيست بيت.

٥٣- رساله آيينه شاهى، برگزيده اى از كتاب ضياء القلب به فارسى و نزديك به سيصد بيت است كه در سال ١٠٦٦ تأليف شده است.

٥٤- رساله وصف الخيل، مشتمل بر احاديثى است كه درباره انتخاب اسب و شناسايى و علامات آن از ائمه معصومين (عليهم السلام) نقل شده، و به فارسى است، نزديك دويست بيت، و در سال ١٠٦٧ گردآورى شده است.

٥٥- رساله زاد السّالك، در آن چگونگى سلوك راه حقّ و شرايط و آداب آن ذكر شده است. (اين كتاب به همّت استاد بزرگوار آقاى سيد جلال الدّين محدّث به چاپ رسيده است).

٥٦- رساله النخبة الصّغوى، مشتمل بر خلاصه احكام طهارت، نماز و روزه است. در عبارت مؤلّف، متعلّقات النخبة الصّغرى آمده كه در آن كتاب آنچه را به اجمال گفته است تفصيل داده، و هر چه را مبهم بيان كرده روشن ساخته است.

٥٧- رساله الضّوابط الخمس، در احكام شكّ، سهو و نسيان در نماز.

٥٨- رساله حرمان الأموات، مشتمل بر مسائل مهمّ شرعى مربوط به جنائز.

٥٩- رساله في بيان اخذ الاجرة على العبادات، درباره اخذ اجرت بر عبادات و مغايرت آن با دين، نزديك به يكصد و پنجاه بيت.

٦٠- رساله در تحقيق اثبات ولايت بر باكره در تزويج و آنچه بدان مربوط است در يكصد و هشتاد بيت.

٦١- رساله عنية الأنام في معرفة الأيّام و السّاعات، بنا بر آنچه از احاديث اهل بيت (عليهم السلام) استفاده مى شود.

٦٢- رساله معيار السّاعات و آن غير از غنيه و فارسى است.

٦٣- رساله الأحجار الشّداد و السّيوف الحداد در ابطال جوهر فرد.

٦٤- رساله المحاكمة كه مشتمل است بر داورى ميان نظريه دو تن از دانشمندان مجتهد شيعه درباره تقيّه در دين.

٦٥- رساله دفع الفتنه در بيان حقيقت علم و علما، و گفتارى درباره معناى زهد و عبادت و عابدان.

٦٦- فهرست علوم، در آن انواع و اقسام دانشها شرح داده شده است.

٦٧- رساله اى درباره پاسخ نامه ها و پرسشهايى كه از كتب دانشمندان و اهل معرفت استخراج شده اند و اشعار آنها.

٦٨- رساله شرح صور كه مشتمل بر مجملى است از حالات و مصيباتى كه در دوران عمر خويش ديده ام و بر من گذشته است اعمّ از روزگار هجرت، اقامت، تحصيل، تدريس، عزّت، مقامات، گمنامى، شهرت، خلوت، صحبت، دورى از دوستان عزيز و معاشرت با ياران كريم، اين رساله شمّه اى از حال و ناله اى از سينه دردمند من است كه در سال ١٠٦٥ به نگارش در آمده است.

مى گويم (مصحّح) گفتار مذكور تا اين جا از كتاب لؤلؤة البحرين (نسخه چاپى آن) نقل شده است، و اشتباهات و اغلاط و حذفهاى آن پوشيده نيست.

عالم متبحّر آگاه شيخ محمّد على مدرّس تبريزى در ريحانة الادب ج ٣ ص ٢٤٢ كتابهاى ديگرى را از علّامه فيض به شرح زير ذكر كرده است:

٦٩- آب زلال، مثنوى است فارسى كه در نيمى از آن نفس خويش، و در نيم ديگر آن پروردگار را مخاطب قرار مى دهد.

٧٠- الأربعون حديثا در مناقب امير مؤمنان (عليه السلام).

٧١- الفت نامه، در ترغيب مؤمنان به انس و اتّحاد و فارسى است.

٧٢- الأمالى.

٧٣- رساله الانصاف در طريق علم به اسرار دين.

٧٤- انموذج اشعار اهل العرفان، مشتمل بر هفتاد غزل در توحيد به فارسى است.

٧٥- بشارة الشيعة.

٧٦- كتاب التوحيد.

٧٧- ثناء المعصومين.

٧٨- الجبر و الاختيار.

٧٩- الكلمات المحزونة، مختصر كلمات مكنونه است.

٨٠- حاشية على رواشح السماويّة، تأليف ميرداماد.

٨١- حاشية على صحيفة السجادية.

٨٢- ديوان اشعار او (اخيرا به همّت مدير كتابفروشى شمس در تهران به چاپ رسيده است).

٨٣- شوق الجمال، شوق العشق و شوق المهدى (عليه السلام) از منظومات او است.

٨٤- فهرست مصنّفاته (چنان كه پيش از اين گفته شد).

٨٥- گلزار قدس (ضميمه ديوان او به چاپ رسيده است).

٨٦- المصفّى في تفسير القرآن (مى گويم: اين ثابت نشده و در آن حرف است).

٨٧- مثنويّات به نام تسنيم، سلسبيل، ندبة العارف، ندبة المستغيث و جز اينها.

٨٨- مفاتيح الشرايع، در فقه ٨٩- عين اليقين.

شيخ يوسف بحرانى در لؤلوه گفته است: او براى تحصيل در نزد سيّد ماجد بحرانى و مولى صدر الدّين شيرازى از شهر كاشان به شيراز كوچ كرد.

سيّد سعيد سيّد نعمت الله جزائرى شوشترى نقل كرده است كه: استاد محقّق ما مولى محمّد محسن كاشانى مؤلّف وافي و نزديك به دويست كتاب و رساله ديگر، در شهر قم پرورش يافت، چون ورود شيخ اجّل محقّق مدقّق امام سيّد ماجد بحرانى صادقى را به شيراز شنيد تصميم گرفت براى اخذ دانش از او بدان شهر كوچ كند، ليكن پدرش در دادن اجازه به او ترديد داشت، و بناى رخصت و يا عدم آن را بر استخاره گذاشت، چون قرآن را باز كرد اين آيه آمد:

فَلَوْ لا نَفَرَ من كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا في الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ. و هيچ آيه اى براى اين مطلب صريحتر و روشنتر و گوياتر از اين آيه در قرآن نيست، سپس به ديوان منسوب به امير مؤمنان (عليه السلام) تفأل زد، ابيات زير آمد:

تغرّب عن الأوطان في طلب العلى و سافر ففي الأسفار خمس فوائد تفرّج همّ و اكتساب معيشة و علم و آداب و صحبة ماجد فإن قيل في الأسفار دلّ و محنة و قطع الفيا في و ارتكاب الشّدائد فموت الفتى خير له من معاشه بدار هوان بين واش و حاسد و اين اشعار نيز براى اين مقصود از هر چيزى مناسبتر بود، بويژه جمله «و صحبة ماجد» از اين رو رخت سفر به شيراز بست و از سيّد ماجد بحرانى علوم شرعى را اخذ كرد، و علوم عقلى را از حكيم فيلسوف مولى صدر الدّين شيرازى فرا گرفت و با دختر او ازدواج كرد.

على اكبر غفّارى