راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء0%

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء نویسنده:
محقق: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
مترجم: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
گروه: اخلاق اسلامی

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

نویسنده: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
محقق: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
مترجم: مولى محسن فيض كاشانى (قدس سره)
گروه:

مشاهدات: 37504
دانلود: 4155

توضیحات:

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 64 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37504 / دانلود: 4155
اندازه اندازه اندازه
راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

نویسنده:
فارسی

راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء

در فضيلت كامل به جا آوردن اركان

در الفقيه آمده كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «نماز ترازوست هر كس تمام دهد تمام گيرد.» مقصود اين است كه ركوعش مانند سجودش باشد و به يك اندازه در آنها درنگ كند، كسى كه نماز را به همين گونه كامل ادا كند به همين گونه اجر خود را كامل دريافت خواهد كرد.

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هر گاه بنده نماز را در وقت خود به جا آورد، و در انجام اين امر دقت داشته باشد، نمازش سپيد و پاكيزه به آسمان بالا مى رود، و به او مى گويد: مرا نگه داشتى، خدا تو را نگه دارد، و اگر نماز را در وقت خود به جا نياورد، و در انجام آن دقت نداشته باشد، نمازش سياه و تاريك از آسمان برمى گردد، و مى گويد: مرا ضايع كردى خداوند تو را ضايع كند.»

مى گويم: در خبر حسن از امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است:

«هنگامى كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در مسجد نشسته بود ناگهان مردى وارد شد و به نماز ايستاد، ليكن ركوع و سجود را كامل به جا نياورد، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود:

مانند كلاغ منقار بر زمين زد، اگر اين مرد بميرد و نمازش به همين گونه باشد بر غير دين من مرده است.» اين حديث را كافى و تهذيب هر دو روايت كرده اند.

از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده كه فرموده است: «دو نفر از امّتم به نماز بر مى خيزند، و ركوع و سجود را مانند هم به جا مى آورند، امّا تفاوت ميان نماز آنها از زمين تا آسمان است.» و اين سخن اشاره به مرتبه خشوع آنهاست.

در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «به خدا سوگند ممكن است پنجاه سال بر انسان بگذرد و خداوند يك نماز از او نپذيرد، و چه چيزى سخت تر از اين است. سوگند به خدا كه شما از همسايگان و ياران خويش كسى را مى شناسيد كه اگر براى يكى از شما نماز بگزارد به سبب سبك شمردنش آن را نمى پذيريد، و خداوند جز خوب را قبول نمى كند، و چگونه ممكن است چيزى را كه خفيف شمرده شده است بپذيرد.»

و نيز در حديث صحيح نقل شده كه فرموده است: «هر گاه بنده براى نماز به پاخيزد و نمازش را سبك ادا كند، خداوند به فرشتگان مى فرمايد: آيا به بنده من نمى نگريد كه گويا برآوردن حاجتهايش را به دست ديگرى غير از من مى بيند، آيا نمى داند كه برآوردن حوايج او به دست من است.» اين دو حديث در تهذيب روايت شده است.

فضيلت نماز جماعت

در الفقيه آمده است: «خداوند در آيه: وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ همان گونه كه امر به نماز كرده به برپايى آن به صورت جماعت دستور داده است. و خداوند در فاصله جمعه تا جمعه سى و پنج نماز بر مردم فرض و مقرّر كرده، كه يكى از آنها را در جماعت واجب فرموده و آن نماز جمعه است، امّا جماعت در نمازهاى ديگر واجب نيست ولى مستحبّ است، و هر كس بدون علّت از اين سنّت و از جماعت مسلمانان روى گرداند نمازى براى او نيست، و كسى كه سه جمعه پياپى بدون داشتن عذرى نماز جمعه را ترك كند منافق است. و نماز انسان در جماعت بر بيست و پنج نماز فرادا برترى دارد.»

مى گويم: اينها همه در احاديث صحيح و غير آن از مولاى ما امام صادق (عليه السلام) روايت شده است.

در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «كسى كه بدون علّت در مسجد با مسلمانان نماز نمى گزارد نمازى براى او نيست.»

و نيز پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «كسى كه نمازش را در خانه اش مى خواند، و از جماعت ما روى گردانيده آنچه در پشت سر او گفته شود غيبت نيست، و آن كه از جماعت مسلمانان اعراض كند غيبت او بر مسلمانان واجب، و ميان آنان عدالتش ساقط، و دورى از او واجب است، و هر گاه از او نزد پيشواى مسلمانان شكايت كنند بيم دادن و ترسانيدن او بر رهبر مسلمانان واجب مى باشد تا در جماعت مسلمانان حاضر شود، و گرنه بايد خانه اش را بسوزاند.»

شيخ شهيد از پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت كرده كه فرموده است: «اگر از كسى كه در جماعت حاضر نمى شود از تو بپرسند بگو او را نمى شناسم.»

او از امام صادق نقل كرده كه فرموده است: «نماز در پشت سر عالم برابر هزار ركعت و در پشت سر غير عرب معادل بيست و پنج ركعت است.»

وى گفته است در الفقيه آمده كه محمّد بن مسلم از ابى جعفر امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرموده است: «از همسايگان مسجد هر كدام در نماز حاضر نشود نمازى برايش نيست مگر آن كه بيمار يا گرفتار باشد.»

پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به دسته اى از مردم فرمود: «به مسجد حاضر شويد و گرنه خانه هايتان را مى سوزانم.»

و نيز فرموده است: «هر كس نمازهاى پنجگانه را به جماعت بخواند گمان همه خوبيها را نسبت به او داشته باشيد.»

و فرموده است: «دو نفر جماعت است.»

حسن صيقل از ابى عبد الله امام صادق (عليه السلام) از كمترين تعداد جماعت پرسش كرد، امام (عليه السلام) فرمود: «يك مرد و زن، و اگر كسى در مسجد حاضر نباشد، مؤمن به تنهايى جماعت است، زيرا زمانى كه اذان و اقامه گفت دو صف از فرشتگان در پشت سر او به نماز مى ايستند، و چنانچه تنها اقامه گفت يك صف از فرشتگان به او اقتدا مى كنند، و پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: مؤمن به تنهايى حجّت، و به تنهايى جماعت است.»

پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) يك روز چون نماز بامداد را خواند روى به اصحاب خود فرمود، و از حال كسانى كه نام آنها را برد پرسش كرد كه «آيا به نماز حاضر شده اند يا نه؟» گفتند: اى پيامبر خدا! نه، فرمود: «آنها در مسافرتند.»،

عرض كردند: نه، فرمود: «آگاه باشيد كه هيچ نمازى بر منافقان از اين نماز و نماز خفتن سنگين تر نيست، و اگر آنها فضيلتى را كه در اين دو نماز است مى دانستند هر چند روى چهار دست و پا حركت كرده حاضر مى شدند.»

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: هر كس نماز بامداد و خفتن را به جماعت گزارد او در امان خداست، و كسى كه به او ستم كند به خداوند ستم كرده، و هر كس او را تحقير كند خدا را تحقير كرده است. و هر گاه باران ببارد يا هوا سرد باشد جايز است كه انسان نمازش را در خانه اش بخواند و در مسجد حاضر نشود، چه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «هنگامى كه كفشها تر شود، نماز در خانه هاست.»

مى گويم: حضور در نماز جماعت اهل سنّت مستحبّ مؤكّد است، ليكن به قرائت آنها اعتنا نكند بلكه حمد و سوره را هر چند به صورت حديث نفس براى خودش بخواند.

در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرموده است: «هر كس با آنها (اهل سنّت) در صف اوّل نماز گزارد، مانند آن است كه در پشت سر پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در صف اوّل نماز گزارده است.»

و نيز در خبر صحيح از آن حضرت نقل شده است: «هر گاه با آنها داخل در (نماز) شوى هر چند به آنها اقتدا نكنى براى تو همان ثواب است كه با كسى باشى كه به او اقتدا مى كنى.»

و نيز در روايت صحيح آمده كه فرموده است: «هر بنده اى كه نماز خود را در وقت بخواند و پس از فراغ از آن بر آنها وارد شود و در حالى كه با وضوست با آنها نماز گزارد، خداوند بيست و پنج درجه براى او مى نويسد.»

غزّالى مى گويد: «پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «هر كس چهل روز نمازهايش را به جماعت بخواند، و تكبيرة الاحرام از او فوت نشود براى او دو بيزارى نوشته مى شود يكى از نفاق و ديگرى از آتش.»

ابن عبّاس گفته است: هر كس آواز مؤذن را بشنود و دعوت او را اجابت نكند، خيرى را نخواسته و خيرى براى او خواسته نشده است. گفته مى شود: چون روز قيامت فرا رسد گروهى كه صورتشان مانند ستاره درخشان است گرد مى آيند، فرشتگان به آنان مى گويند اعمال شما چه بوده است؟ پاسخ مى دهند:

ما هنگامى كه اذان را مى شنيديم براى گرفتن وضو برمى خاستيم، و هيچ چيزى ما را از اين بازنمى داشت، سپس گروه ديگرى كه چهره هاشان مانند ماه تابان است گرد مى آيند، اينان پس از پرسش پاسخ مى دهند كه ما پيش از وقت اذان وضو مى گرفتيم، پس از آنها گروه ديگرى كه رخسارشان مانند خورشيد مى درخشد گرد مى آيند، اينان مى گويند ما اذان را در مسجد مى شنيديم.

حاتم اصمّ گفته است: جماعت از من فوت شد تنها بخارى به من تسليت گفت، و اگر فرزندى از من مرده بود بيش از ده هزار نفر به من تسليت مى گفتند، زيرا مصيبت دين نزد مردم سبكتر از مصيبت دنياست.

روايت شده است كه اسلاف صالح هر گاه تكبيرة الاحرام نماز جماعت از آنها فوت مى شد سه روز به يكديگر تعزيت مى گفتند، و اگر نماز جماعت بكلّى از آنها فوت مى گرديد هفت روز به هم تسليت مى گفتند. آنها در اين باره سعى فراوان داشتند تا آن كه بعضى از آنها جنازه مرده را به در خانه كسى كه در جماعت حاضر نمى شد حمل مى كردند، و اين اشاره بود به اين كه مرده كسى است كه از حضور در جماعت سرباز زند.

مى گويم: بنگر چگونه كسانى جانشين آنها شده اند كه أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ تا آن جا كه كار ما به اين وضع انجاميده است.

فضيلت سجود و ذكر آن

در الفقيه آمده كه امام صادق فرموده است: «بنده در حال سجده از هر موقع ديگر به خداوند نزديكتر است. حقّ تعالى فرموده است:وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ.»

و نيز فرموده است: «هنگامى كه بنده سجده اش را طولانى كند، شيطان فرياد مى زند: اى واى، اين اطاعت كرد و من نافرمانى كردم، اين سجده كرد و من خوددارى كردم.»

كافى به سند صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه فرموده است:

«پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در حالى كه مشغول اصلاح يكى از حجراتش بود مردى بر او گذشت و عرض كرد: اى رسول خدا! اجازه بده من اين كار را انجام بدهم فرمود: انجام بده. چون آن مرد از كار فارغ شد پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به او فرمود حاجت تو چيست؟ عرض كرد: بهشت، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) سرش را پايين انداخت، و پس از آن به او فرمود: آرى، و چون آن مرد خواست بازگردد به او فرمود: اى بنده خدا! ما را به طول سجده خود كمك كن.»

غزّالى مى گويد: روايت شده كه مردى به پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) عرض كرد: خدا را بخوان كه مرا از اهل شفاعت تو قرار دهد، و در بهشت همنشينى با تو را روزى ام گرداند، فرمود: «مرا به كثرت سجود كمك كن.»

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «بنده به چيزى برتر از سجود تضرّع آميز به خدا تقرّب نمى يابد.»

و نيز فرموده است: هيچ مسلمانى نيست كه براى خدا سجده كند مگر آن كه خداوند به سبب آن يك درجه او را بالا برده و گناهى را از او ساقط مى كند.»

خداوند فرموده است: سِيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ من أَثَرِ السُّجُودِ گفته اند: مراد از سيما آن قسمت از صورت آنان است كه به هنگام سجده بر زمين مى چسبد، و گفته شده كه آن نور خشوع است كه از باطنشان بر ظاهرشان مى تابد، و اين درست تر است، و نيز گفته شده: سپيدى پيشانى است كه بر اثر وضو در روز قيامت بر چهره هاى آنها نمايان مى باشد.

مى گويم: در الفقيه آمده است، «امام ابو الحسن موسى بن جعفر (عليه السلام) پس از گزاردن نماز به سجده مى رفت و سر برنمى داشت تا آنگاه كه آفتاب بالا مى آمد.»

عبد الرّحمان بن حجّاج از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده است:

«هر كس در برابر نعمتى كه خدا به او داده است سجده شكر به جا آورد در حالى كه با وضو باشد خداوند ده نماز براى او ثبت، و ده گناه بزرگ از او محو مى كند.»

در كافى از ابى عبد الله (عليه السلام) نقل شده است: «پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در سفرى سوار بر ناقه خود حركت مى كرد، كه ناگهان از ناقه فرود آمد، و پنج سجده به جا آورد، چون سوار شد، عرض كردند اى پيامبر خدا! ما مشاهده كرديم شما كارى را انجام داديد كه پيش از اين انجام نداده بوديد فرمود: آرى جبرئيل به ديدار من آمد، و از سوى خداوند بشارتهايى به من داد، من سجده شكر براى خدا به جا آوردم، براى هر بشارتى سجده اى.»

و نيز در كافى است كه ابى عبد الله (عليه السلام) فرموده است: «هر گاه يكى از شما نعمت خدا را به ياد آورد بايد گونه اش را بر خاك نهد، و اگر به سبب موقعيّت نتواند از مركب فرود آيد گونه خود را بر كوهه زين بگذارد، و اگر اين را هم نتواند بر كف دست قرار دهد، سپس خدا را بر نعمتى كه به او ارزانى فرموده شكر و سپاس گويد.»

كافى به سند خود از هشام بن احمر نقل مى كند كه گفته است: به همراه ابى الحسن امام موسى بن جعفر (عليه السلام) در ناحيه اى از اطراف مدينه حركت مى كردم ناگهان ديدم امام (عليه السلام) از مركب خود فرود آمد و سر به سجده گذاشت و سجده اش طولانى شد، سپس سر بلند كرد و سوار مركبش شد، به او عرض كردم: فدايت شوم سجود را طولانى به جا آوردى، فرمود: «يكى از نعمتهايى كه خداوند به من ارزانى داشته به يادم آمد دوست داشتم پروردگارم را بدان شكر گويم.»

در الفقيه آمده كه اسحاق بن عمّار از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده است: «موسى بن عمران (عليه السلام) هنگامى كه نمازش را تمام مى كرد از جايش دور نمى شد مگر پس از آن كه گونه راست و چپش را بر زمين مى نهاد.»

ابو جعفر امام باقر (عليه السلام) فرموده است: «خداوند به موسى بن عمران (عليه السلام) وحى فرمود: آيا مى دانى به چه سبب تو را از ميان خلق به كلام خويش برگزيدم موسى (عليه السلام) عرض كرد: نه اى پروردگار من، فرمود: اى موسى، من ظاهر و باطن بندگانم را بررسى كردم، در ميان آنها كسى نيافتم كه بيش از تو نفس خويش را براى من خوار كند، اى موسى تو هنگامى كه نماز مى گزارى گونه هاى خود را بر خاك مى نهى.»

امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هنگامى كه بنده سر به سجده مى گذارد، و مى گويد: يا ربّ يا ربّ تا نفسش قطع گردد، پروردگار متعال مى گويد:

لبّيك حاجتت چيست؟» علىّ بن الحسين (عليه السلام) در سجود خود عرض مى كرد: «پروردگارا اگر تو را نافرمانى كردم، ليكن تو را در آنچه محبوبترين چيزها نزد توست و آن ايمان به توست اطاعت كردم، و اين منّتى است از تو بر من نه منّتى از من بر تو، و نافرمانى تو را در آنچه مبغوضترين چيزها نزد توست ترك كردم، و آن اين كه كسى را شريك تو بخوانم، و اين منّتى است از تو بر من، نه منّتى از من بر تو، و نافرمانى من در برخى چيزها از باب ستيزه جويى و دشمنى با تو، و سرپيچى از عبوديّت و بندگى تو، و انكار ربوبيّت تو نبوده است، بلكه پس از آن كه حجّت تو بر من تمام و امر تو به من ابلاغ شده بود از هوسهاى نفس پيروى كردم و شيطان مرا به گناه و لغزش كشانيد، اينك اگر مرا عذاب كنى به كيفر گناهان من است، و بر من ستم نكرده اى، و اگر بيامرزى و بر من رحم كنى به سبب دهش و بخشش تو است، اى مهربانترين مهربانان.»

كافى ضمن حديث صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه فرموده است:

«در دعاى خود بگو: يا رب الارباب و يا ملك الملوك و يا سيد السادات و يا جبّار الجبابرة و يا اله الالهة صل على محمد و آل محمد و افعل بى كذا و كذا، سپس بگو: انّى عبدك، ناصيتى فى قبضتك، پس از آن براى هر چه مى خواهى دعا و آن را مسألت كن، چه او بخشنده اى است كه هيچ چيزى براى او بزرگ نيست.»

در روايت ديگرى است: در سجده براى دنيا و آخرت خود دعا كن، چه او پروردگار دنيا و آخرت است.»

محمّد بن سليمان از پدرش از امام كاظم (عليه السلام) نقل كرده كه گفته است: در خدمت آن حضرت به سوى يكى از املاك او بيرون رفتم، آن بزرگوار براى اداى نماز ظهر به پا خاست، چون از آن فارغ شد سر به سجده گذاشت و شنيدم با آوازى سوزناك در حالى كه گريه گلويش را گرفته بود مى گفت: رب عصيتك بلسانى و لو شئت و عزتك لا خرستنى، و عصيتك ببصرى و لو شئت و عزتك لا كمهتنى، و عصيتك بسمعى و لو شئت و عزتك لا صممتنى، و عصيتك بيدى و لو شئت و عزتك لكنعتنى، و عصيتك برجلي و لو شئت و عزتك لجذمتنى، و عصيتك بفرجى و لو شئت و عزتك لعقمتنى، و عصيتك بجميع جوارحى التى انعمت بها علىّ و ليس هذا جزاوك منى. گفته است سپس شمردم هزار بار گفت:

العفو، العفو، پس از آن گونه راست را بر زمين گذاشت و شنيدم كه با آوازى حزن انگيز مى گفت: با گناه خود به سوى تو بازگشتم، بد كردم، و به خودم ستم كردم، مرا بيامرز كه كسى غير از تو گناهان را نمى آمرزد، اى آقاى من، و اين را سه بار تكرار فرمود، سپس گونه چپ را بر زمين چسبانيد و شنيدم مى گفت:

ببخشاى كسى را كه بدى و گناه كرده، و زارى و اعتراف مى كند، و اين را سه بار تكرار كرد، سپس سر از سجده برداشت.

در الفقيه آمده: «سزاوار است كسى كه سجده شكر به جا مى آورد بازوهايش را بر زمين گذارد، و سينه اش را به زمين بچسباند.»

در روايت ابو الحسن اسدى است كه امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «سجده اى را كه نمازگزار پس از نماز واجب به جا مى آورد براى اين است كه خداوند را به سبب اين كه بر او منّت گذاشته تا اداى واجب كند شكر گويد، و كمترين چيزى كه در اين سجده كفايت مى كند اين است كه سه بار شكرا لله بگويد.»

احمد بن ابى عبد الله از پدرش از محمّد بن ابى عمير از حريز از مرازم از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده است: «سجده شكر بر هر مسلمانى واجب است، نمازهايت را به آن كامل، و پروردگارت را بدان خشنود مى گردانى، و فرشتگان را از خود به شگفت مى آورى، هنگامى كه بنده نماز گزارد و پس از آن سجده شكر به جا آورد خداوند حجاب ميان آن بنده و فرشتگان را برمى دارد، و مى گويد: اى فرشتگان من به بنده ام بنگريد، واجب مرا ادا كرده، و ميثاق مرا انجام داده، سپس بر نعمتى كه به او ارزانى داشته ام برايم سجده شكر به جا آورده است. اى فرشتگان من! چه چيزى براى او نزد من است؟ فرشتگان مى گويند: اى پروردگار ما رحمت تو، سپس خداوند مى گويد:

پس از آن چه؟ فرشتگان مى گويند: پروردگارا بهشت تو خداوند مى گويد:

پس از آن چه؟ فرشتگان مى گويند: پروردگارا مشكلات او را برطرف كن خداوند مى گويد: ديگر چه؟ فرشتگان همه خير و خوبيها را براى او درخواست مى كنند، خداوند مى گويد: اى فرشتگان ديگر چه؟ فرشتگان مى گويند:

پروردگارا ديگر نمى دانيم پس خداوند مى گويد: همان گونه كه مرا شكر كرده او را شكر مى كنم، و با فضل و بخشش خود به او رو مى آورم، و خود را به او مى نمايانم.»