فضيلت خشوع و معناى آن
خداوند متعال فرموده است:الَّذِينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ و نيز: فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ
خداوند اينان را با اين كه نماز گزارند به سبب غفلت و عدم توجّه نكوهش كرده نه اين كه آنان نماز را فراموش كرده و ترك كرده باشند.
غزّالى مى گويد: خداوند متعال فرموده است: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي و نيز:
وَ لا تَكُنْ من الْغافِلِينَ و نيز: لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ و در تفسير سكارى گفته اند: از بسيارى انديشه ها در سكر و مستى باشند، و به قولى ديگر: از بسيارى محبّت دنيا، و اگر هم فرض شود مراد ظاهر اين واژه است در اين صورت نيز هشدارى است بر مستى دنيا زيرا علّت را بيان كرده و فرموده است: حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ، و چه بسيار نمازگزارانى كه شراب ناخورده نمى دانند در نماز خود چه مى گويند.
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «هر كس دو ركعت نماز گزارد كه در آن از دنيا با خود سخن نگويد گناهان پيشين او آمرزيده مى شود.»
و نيز فرموده است: «همانا نماز اظهار بيچارگى، فروتنى، زارى، درماندگى و پشيمانى است، و دست گدايى دراز مى كنى و مى گويى: بارالها، بارالها، و هر كس اين كار را نكند نمازش ناقص است.»
در كتب آسمانى پيشين از قول خداوند روايت شده كه فرموده است: «من نماز هر نمازگزارى را نمى پذيرم، تنها نماز كسى را مى پذيرم كه در برابر عظمت من فروتنى كند، و بر من تكبّر نورزد، و براى رضاى من مستمند گرسنه را سير كند.»
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «همانا وجوب نماز و امر به حجّ و طواف و برگزارى مناسك براى اقامه ذكر خداست» و چنانچه عظمت و هيبت كسى كه او را به زبان ياد مى كنى در دل تو نباشد ذكر او چه ارزشى دارد.
و نيز فرموده است: «چون نمازگزارى نماز وداع كننده گزار» يعنى با خود و هواى نفس و عمر خويش وداع كننده و به سوى مولاى خود رهسپار شونده باش، چنان كه خداوند فرموده است: يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ
و نيز فرموده است:وَ اتَّقُوا الله وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ.»
مى گويم: از طريق خاصّه از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «چون نماز واجب را در وقت خود ادا كنى آن را به گونه اى وداع كننده كه مى ترسى ديگر به آن بازنگردى به جاى آور.» و مانند اين حديث به طريق حسن از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نيز روايت شده است.
غزّالى مى گويد: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «هر كس نمازش او را از فحشا و منكر بازندارد، چيزى جز دورى از خدا عايد او نيست.»، و نماز راز و نياز با خداست، و اين با غفلت چگونه امكان پذير است.
گفته شده: اى فرزند آدم اگر بخواهى بى اجازه بر مولاى خود وارد شوى مى توانى پرسيدند اين چگونه ممكن است پاسخ داده شد: وضويى كامل به جاى آور، و به محراب خويش داخل شو، در اين صورت تو بى اجازه بر مولاى خود وارد شده و بدون استفاده از مترجم به گفتگوى با او پرداخته اى.
از عايشه روايت شده كه گفته است: پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با ما و ما با او سخن مى گفتيم چون هنگام نماز فرا مى رسيد پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) به سبب توجّه به عظمت حق تعالى چنان بود كه گويى ما را نشناخته و ما او را نمى شناسيم.
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «خداوند به نمازى كه نمازگزار دلش را با بدنش حاضر نمى كند، نظر نمى فرمايد». ابراهيم خليل (عليه السلام) چون به نماز مى ايستاد صداى تپيدن دل او از فاصله دو ميلى شنيده مى شد.
علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) چون وقت نماز فرا مى رسيد بدنش مى لرزيد و رنگ چهره اش دگرگون مى شد. به او گفته مى شد: اى امير مؤمنان! تو را چه شده است؟ مى فرمود: «وقت اداى امانتى فرا رسيده است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد، و آنها از تحمّل آن سرباز زدند و ترسيدند.»
از علىّ بن الحسين (عليه السلام) روايت شده است به هنگامى كه وضو مى گرفت رنگ چهره اش زرد مى شد اهل خانه اش به او مى گفتند: اين چه حالتى است كه در هنگام وضو به تو دست مى دهد مى فرمود: «آيا مى دانيد مى خواهم در پيش روى چه كسى بايستم؟» مى گويم: و از طريق خاصّه عدّة الداعى روايت كرده است كه آه ابراهيم (عليه السلام) از يك ميلى شنيده مى شد، و خداوند او را ستوده و فرموده است: إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ، و در آن هنگام كه به نماز مى ايستاد از او آوازى به گوش مى رسيد مانند آواز ديگ در موقعى كه به جوش آيد، و همين صدا از سينه مبارك پيامبر گرامى ما (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نيز شنيده مى شد. همچنين امير مؤمنان (عليه السلام) هنگامى كه وضو مى گرفت از ترس خداوند چهره اش دگرگون مى شد، و فاطمه (سلام الله عليها) به نماز كه مى ايستاد از خوف خدا نفسش به شماره مى افتاد.
امام حسن (عليه السلام) چون از وضويش فراغت مى يافت رنگ رخسارش تغيير مى كرد، چون اين موضوع را به او متذكر مى شدند مى فرمود: بر كسى كه اراده كرده بر صاحب عرش عظيم وارد شود حقّ است كه رنگ چهره اش تغيير كند. شبيه اين كلام را از امام زين العابدين (عليه السلام) نيز روايت كرده اند.
در تهذيب از ابو حمزه ثمالى روايت شده كه گفته است: علىّ بن الحسين (عليه السلام) را ديدم كه نماز مى خواند، و ردايش از دوشش افتاد، آن حضرت آن را برنگردانيد تا آن هنگام كه از نماز فارغ شد، مى گويد: سبب اين را از او پرسيدم، فرمود:
«واى بر تو، آيا مى دانى من در پيش روى كى بودم؟، هيچ نمازى از بنده پذيرفته نيست، مگر نمازى كه در آن دل به سوى خدا متوجّه باشد.»، عرض كردم: فدايت شوم ما نابوديم، فرمود: «هرگز، خداوند نمازتان را با نوافل كامل مى كند.»
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده است: «علىّ بن الحسين (عليه السلام) چون براى نماز برمى خاست رنگ چهره اش دگرگون مى شد، و زمانى كه به سجده مى رفت سر برنمى داشت مگر آنگاه كه عرق از او سرازير مى شد.»
و نيز آن حضرت فرموده است كه: «پدرم مى گفت: هنگامى كه علىّ بن الحسين (عليه السلام) به نماز مى ايستاد مانند ساقه درخت بى حركت بود مگر چيزهايى از او را كه باد به حركت در مى آورد.»
و نيز از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «از امام علىّ بن الحسين (عليه السلام) درباره حالتى پرسيدند كه در نماز به او دست مى داد به طورى كه مدهوش بر زمين مى افتاد، و چون به هوش مى آمد و آن حال را به او مى گفتند، مى فرمود: پيوسته اين آيه را در دل تكرار مى كردم تا اين كه آن را از گوينده اى شنيدم كه تن من توان ديدار قدرت او را نداشت.» گفته شده كه: زبان امام (عليه السلام) در آن حال مانند درخت طور بود در آن هنگام كه گفت: إنّى أنا الله.
و نيز از امام صادق (عليه السلام) روايت است: «كسى كه در دلش بيم و اميد جمع شود، بهشت بر او واجب مى شود. چون نماز را به جا آوردى از ته دل رو به سوى خدا كن، زيرا هيچ بنده مؤمنى در نماز و دعايش از ته دل رو به سوى خداوند نمى كند. مگر آن كه خداوند با توجّه دادن دلهاى مؤمنان به او رو به سوى او مى كند، و با ايجاد دوستى ميان وى و آنان او را براى رسيدن به بهشت يارى و پشتيبانى مى فرمايد.»
و نيز به سند حسن از آن حضرت روايت است كه «هنگامى كه وارد نماز شدى لازم است بر تو خشوع و فروتنى كنى و توجّه خود را به نماز خويش معطوف دارى، چرا كه خداوند متعال فرموده است:الَّذِينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ.»
در تفسير قول حقّ تعالى كه: يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ گفته اند يعنى با جدّيت و تلاش، و مراد از آن فارغ بودن از همه اشتغالات و افكار به هنگام تلاوت آن است.
از امام رضا (عليه السلام) روايت شده كه امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمود: «خوشا به
حال كسى كه عبادت و دعا را خالص براى خدا به جا آورد، و دلش به آنچه چشمانش مى بيند مشغول نشود، و به سبب آنچه گوشهايش مى شنود ذكر خدا را فراموش نكند، و به خاطر چيزى كه به ديگران داده شده دلتنگ نگردد.»
غزّالى مى گويد: از ابن عبّاس روايت شده كه داوود (عليه السلام) گفته است:
خداوندا! چه كسى در خانه تو سكنا مى كند؟ و نماز چه كسى را مى پذيرى؟
خداوند به او وحى فرمود كه اى داوود! در خانه من كسى سكنا مى كند، و نماز را از كسى مى پذيرم كه در برابر عظمت من فروتنى كند، و روز خود را به ذكر من بگذراند، و به خاطر من از هوسها دست كشد، گرسنه را سير كند، و به غريب جا دهد و بر مصيبت زده مهربانى كند، نور چنين كسى در آسمان مانند خورشيد مى تابد. هر گاه مرا بخواند اجابتش كنم، و اگر چيزى خواهد به او عطا كنم، وى را در تيرگيهاى جهل علم، و در غفلت ذكر، و در ظلمت نور بخشم، و او در ميان مردم مانند فردوس در بهشت است كه نهرهايش خشك نمى شود، و ميوه هايش دگرگون نمى گردد.
نقل شده كه حاتم اصمّ را از نمازش پرسيدند گفت: چون هنگام نماز فرا رسد وضو را كامل مى گيرم، و به مكانى كه نماز مى گزارم حاضر مى شوم، و در آن جا مى نشينم تا اعضايم آرام گيرد سپس براى نماز برمى خيزم، كعبه را ميان دو ابرويم، صراط را در زير گامهايم، بهشت را در جانب راست، دوزخ را در سمت چپ، و فرشته مرگ را در پشت سر خود مى انگارم، و مى پندارم كه اين آخرين نماز من است پس از آن در ميان خوف و رجا مى ايستم، و با خشوع تكبيرة الاحرام مى گويم و قرآن را به ترتيل (هموار و نيكو) مى خوانم، و با خضوع به ركوع مى روم، و با فروتنى سجده را به جا مى آورم بر سرين چپ مى نشينم، و پشت پاى چپ را مى گسترانم، و پاى راست را بر روى انگشت شست قرار مى دهم، و اخلاص را با آنها همراه مى سازم، سپس نميدانم از من پذيرفته مى شود يا نه.
ابن عبّاس گفته است: دو ركعت نماز به اختصار با تفكّر بهتر از عبادت شبى است كه دل از آن غافل باشد.
مى گويم: خشوع در نماز دو قسم است، يكى خشوع دل است، و آن اين است كه انسان افكارش را براى اين مقصد مجتمع سازد، و از غير آن روى گرداند به گونه اى كه در دل او جز معبود چيز ديگر وجود نداشته باشد. امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «اين كه از مؤمنان خواسته شده است در دنيا زهد ورزند براى اين است كه دلهاى آنها براى آخرت فارغ باشد.» ديگر خشوع جوارح است و آن عبارت از اين است كه چشمان را پايين اندازد، و دل را به سوى نماز متوجّه سازد، و به هيچ چيز ديگر توجّه نكند، و خود را با چيزى مشغول و سرگرم نسازد. خلاصه آن كه جز براى نماز حركتى در او پديد نيايد، و دست به انجام هيچ يك از مكروهات نزند.
در كافى به سند صحيح از زراره از ابى جعفر امام باقر (عليه السلام) روايت كرده كه فرموده است: «چون به نماز مى ايستى بر تو لازم است كه همه حواس خود را متوجّه آن سازى، زيرا از نماز تو تنها آنچه در آن حضور قلب داشته اى قبول و حساب مى شود. در نماز با دست و سر و ريش خود بازى مكن، با خود سخن مگو، دهن درّه مكن و خميازه مكش، و دستها را روى هم مگذار، چه اين عمل مجوس است و نقاب بر چهره مينداز، در سجود و جلوس پاها را به هم مچسبان و مانند شتر ميان دو پا را باز بگذار، بر دو زانو و انگشتان پا منشين، بازوهايت را بر زمين پهن مكن، انگشتانت را به صدا درنياور، زيرا همه اينها نقصان در نماز است. همچنين با كسالت و خواب آلودگى و سنگينى نماز را به جا مياور، چه اينها از صفات اهل نفاق مى باشد، و خداوند مؤمنان را از اين كه در حال سكر و بيهوشى به نماز ايستند نهى كرده است و مقصود از آن سكر خواب است، و به منافقان فرموده است: وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ الله إِلَّا قَلِيلًا.
در خبر صحيح از امام باقر (عليه السلام) روايت است: «زنهار از اين كه روى قدمهايت بنشينى، تا دچار اذيّت شوى و بر زمين نشسته نباشى، و قسمتى از بدنت بر قسمت ديگر نشسته باشد و نتوانى بر تشهّد و دعا صبر كنى.»
در خبر صحيح از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه: حبس كننده بول و غايط را نمازى نيست.» و او به منزله كسى است كه بول و غايط در جامه اش باشد.
غزّالى اين روايت را از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نقل كرده، و صاحب نعلين تنگ را بر آنها افزوده، و نيز امور زير را در نماز جايز ندانسته است:
١- صفن، يعنى بلند كردن يكى از دو پا ٢- صفد، يعنى دو پا را كنار هم قرار دادن ٣- اختصار، يعنى دستها را بر تهيگاه گذاشتن ٤- صلب، يعنى دست بر تهيگاه نهادن و بازوها را در حال قيام از يكديگر دور داشتن ٥- سدل، يعنى دستها را در حال ركوع و سجود در جامه داخل كردن ٦- كفّ، يعنى بافتن موى سر براى مردان ٧- تطبيق، يعنى قرار دادن يكى از دو كف دست بر ديگرى و داخل كردن آنها ميان رانها در حال ركوع.
٨- نفخ، يعنى دميدن بر محلّ سجده.
اصحاب ما (علماى شيعه) موارد زير را بر آنچه ذكر شد افزوده اند.
١- به چيزى نظر دوختن ٢- آب بينى انداختن ٣- اخلاط سينه را بيرون دادن ٤- آب دهن بيرون ريختن ٥- لبخند زدن، امّا قهقهه يعنى خنده صدادار موجب بطلان نماز است ٦- كف زدن جز به هنگام ضرورت ٧- تكيه كردن بر دستها يا بر يكى از آنها در وقت برخاستن ٨- تبازخ در ركوع، و آن پشت را به طرف بالا منحنى كردن و سينه به جلو دادن است ٩- تدبيخ در ركوع، و آن پشت را به طرف بالا منحنى كردن و سر را پايين آوردن است.
و خشوع دل مستلزم خشوع جوارح است، از اين رو هنگامى كه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نمازگزارى را ديد كه ضمن نماز بازى مى كند فرمود: «اگر دل اين شخص خشوع داشت اعضايش خاشع بود.» و عكس اين درست نيست، چه دل اصل و محور اعمال آدمى است.
راه روشن ، جلد اول ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء
فضيلت مسجد و محلّ نماز
خداوند متعال فرموده است: إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ الله من آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ در الفقيه آمده كه ابو حمزه ثمالى از ابى جعفر امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است: «كسى كه نماز واجبى را در مسجد الحرام به جا آورد خداوند همه نمازهاى او را از زمانى كه نماز بر او واجب شده، و همه نمازهايى را كه تا زمان مردن به جا مى آورد مى پذيرد.»
پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «نماز در مسجد من برابر هزار نماز در جاى ديگر است جز مسجد الحرام، چه نماز در مسجد الحرام برابر هزار نماز در مسجد من است.»
امام باقر (عليه السلام) به ابو حمزه ثمالى فرمود: «مساجد چهار گانه عبارتند از مسجد الحرام، مسجد رسول الله (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مسجد بيت المقدس و مسجد كوفه، اى ابا حمزه! يك نماز واجب در آنها گزاردن معادل يك حجّ، و يك نافله در آنها برابر يك عمره است.»
على (عليه السلام) فرموده است: «يك نماز در بيت المقدس برابر هزار نماز، و يك نماز در مسجد اعظم (جامع) برابر صد نماز، و يك نماز در مسجد محلّه معادل بيست و پنج نماز، و نماز در مسجد بازار برابر دوازده نماز، و نماز انسان در خانه اش همان يك نماز است.»
امام باقر (عليه السلام) فرموده است: «كسى كه مسجدى هر چند به اندازه آشيانه مرغ قطا (سنگخواره) ساختمان كند، خداوند خانه اى در بهشت براى او بنا خواهد كرد.»
ابو عبيده حذّاء گفته است: من در حالى كه ميان مكّه و مدينه براى بناى مسجد سنگها را روى هم قرار مى دادم امام باقر (عليه السلام) از كنار من عبور كرد عرض كردم: اين هم از آن است؟ فرمود: «آرى.»
امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمود: «هر كس به مسجد رفت و آمد كند به يكى از هشت چيز مى رسد: ١- برادرى كه در طريق حق از او بهره مند شود ٢- دانشى نو و كمياب ٣- نشانه اى محكم ٤- رحمتى مورد انتظار ٥- كلمه اى كه او را از هلاكت برهاند ٦- شنيدن كلمه اى كه او را به راه هدايت دلالت كند ٧ و ٨- ترك گناهى به سبب ترس يا شرم از خدا.»
امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «هر كس به قصد مسجد گام بردارد بر هيچ خشك و ترى قدم نمى گذارد مگر آن كه تا هفتمين زمين خدا را براى او تسبيح مى كند.»
و نيز فرموده است: «هر كس از انداختن اخلاط سر و سينه در مسجد خوددارى و آنها را در جوف خود نگه دارد، مبتلا به هيچ بيمارى لاعلاجى نخواهد شد.»
پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «هر كس در روز پنجشنبه مسجد را جارو كند و خاك و خاشاكى را كه بر چشم مى نشيند از آن بيرون برد خداوند او را مى آمرزد.»
و نيز فرموده است: «هر كس در مسجد چراغى بيفروزد تا زمانى كه روشنى آن در مسجد باقى است پيوسته فرشتگان و حاملان عرش براى او طلب آمرزش مى كنند.»
روايت است: «در تورات نوشته شده: مسجدها خانه هاى من در زمينند. خوشا به حال بنده اى كه در خانه اش طهارت گيرد سپس مرا در خانه ام زيارت كند، آگاه باشيد كه احترام زيارت كننده بر زيارت شونده واجب است، هان كسانى كه در تاريكيها به سوى مسجدها گام برمى دارند نور درخشان روز قيامت را به آنان مژده دهيد.»
و نيز روايت شده است: «خانه هايى كه شب در آنها نماز گزارده مى شود نور آنها اهل آسمان را روشنى مى دهند، همان گونه كه ستارگان اهل زمين را روشنى مى بخشند.»
كسى كه مى خواهد وارد مسجد شود با آرامش و وقار داخل آن شود، زيرا مساجد خانه هاى خدا و محبوبترين قطعه هاى زمين در نزد اويند، و آن كه زودتر از همه به مسجد وارد و ديرتر از همه از آن خارج مى شود از ديگران در نزد خداوند محبوبتر است.
كسى كه مى خواهد داخل مسجد شود بايد پاى راست را مقدّم بر پاى چپ در مسجد بگذارد، و بگويد: بسم الله و بالله السلام عليك ايها النبى و رحمة الله و بركاته اللهم صل على محمد و آل محمد و افتح لنا ابواب رحمتك و اجعلنا من عمار مساجدك جل ثناء وجهك. و هنگامى كه بخواهد از مسجد خارج شود بايد پاى چپ را جلوتر از پاى راست بيرون نهد، و بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد و افتح لنا باب فضلك همه رواياتى كه ذكر شد نقل از كتاب الفقيه است.
در حديث صحيح از ابن سنان از امام صادق (عليه السلام) آمده كه گفته است شنيدم آن حضرت مى فرمود: «در زمان رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) گروهى بودند كه بعضى اوقات در گزاردن نماز در مسجد تأخير مى كردند پيامبر خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرمود:
نزديك است به كسانى كه در مسجد نماز مى خوانند دستور دهيم هيزم بر در خانه آنها گرد آورند و آنها را مشتعل سازند تا خانه هاى آنها بسوزد.»
و نيز امام صادق (عليه السلام) از على (عليه السلام) نقل كرده كه فرموده است: «همسايگان مسجد اگر بيكار و سالم باشند و براى گزاردن نمازهاى واجب در مسجد حاضر نشوند نماز آنها كامل نيست.»
از پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايت شده است: «چون يكى از شما وارد مسجد شود، پيش از آن كه بنشيند دو ركعت نماز بگزارد، و به دنبال آن خدا را بخواند و به پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) صلوات بفرستد سپس دعا كند و آنگاه حاجت خود را از خدا بخواهد.»
و نيز از آن حضرت روايت است: «نشستن در مسجد به انتظار نماز مادام كه دچار حدث نشود عبادت است عرض كردند: اى پيامبر خدا حدث چيست؟
فرمود: غيبت كردن است.»
غزّالى مى گويد: پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «فرشتگان براى هر يك از شما مادام كه در جايگاه نماز خود باقى هستيد دعا مى كنند و مى گويند: خداوندا او را بيامرز، خداوندا بر او رحم فرما»، و اين دعا تا هنگامى است كه حدث از او سر نزده و از مسجد بيرون نرفته باشد.
و نيز فرموده است: «كسى كه با مسجد انس گيرد خداوند با او انس مى گيرد.»
و نيز: «هر گاه مشاهده كنيد كسى به مسجد خو گرفته به ايمان او گواهى دهيد.»
و نيز: «در آخر الزّمان مردمى از امّتم به مساجد مى آيند و حلقه وار مى نشينند، ذكر آنها دنيا و محبّت دنياست، با آنها ننشينيد كه خدا به آنها نيازى ندارد.»
علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) فرموده است: هنگامى كه بنده مى ميرد مصلّاى او در زمين و مسير بالا رفتن عمل او به آسمان بر او مى گريند سپس اين آيه را خواند: فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ ابن عبّاس گفته است: زمين چهل روز بر او مى گريد.»
گفته شده: زمين در روز قيامت بر نماز او شهادت مى دهد. و گفته اند: هر گروهى كه در منزلى فرود آيند، آن منزل يا بر ايشان دعا مى كند و يا لعنت مى فرستد.