روياهاى صادق قرآن
چون سخن ما در اين باب پيرامون اهميت دادن به رؤياهاى صادق بود لذا براى اهميت بيشتر به برخى از رؤياهاى صادق قرآن نيز اشاره مى كنيم :
١- خوابى است كه حضرت ابراهيمعليهالسلام
در مورد قربانى نمودن فرزندش حضرت اسماعيلعليهالسلام
مى بيند و قرآن شريف از اين رؤيا چنين ياد فرموده :
(
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِينَ
)
وقتى حضرت ابراهيمعليهالسلام
با فرزندش اسماعيلعليهالسلام
به سعى شتافت به او گفت : اى فرزندم ، در عالم خواب چنين ديدم كه ترا قربانى مى كنم ، نظر تو چيست ؟ پسر جواب داد: «هر آنچه ماءموريت يافته اى انجام ده ، انشاء الله مرا در اين امر صابر خواهى يافت».
آن عده از افرادى كه رؤيا را تراوشات قوه مخيله انسان مى دانند، طبيعى است كه وقتى اين رؤيا را مى شنوند نمى توانند تحليل كنند و آن را با قوه مخيله مربوط مى دانند، در صورتى كه چون فعاليتهاى روزمره فردى مثل حضرت ابراهيمعليهالسلام
با قتل فرزند، كمترين ارتباطى ندارد و قبل نفس ، مخصوصا قتل نفس فرزند دلبندى همچون اسماعيل از نظر حضرت ابراهيمعليهالسلام
كه يكى از پيامبران بزرگ الهى است مردود بوده و تخيل چنين كارى براى آن حضرت از محالات است و طبيعى است كه اگر فردى چون حضرت ابراهيمعليهالسلام
چنين خوابى ببيند جنبه ملكوتى دارد و در حقيقت وحى الهى است كه به اين صورت ظهور و بروز كرده است ؛ زيرا پيامبران از رؤياهائى كه جنبه شيطانى و يا اضغاث و احلام داشته باشد به دور هستند، و لذا وقتى رؤياى خود را براى فرزندش اسماعيلعليهالسلام
بيان كرد، او نيز آنرا وحى الهى تلقى نمود و گفت : «هر آنچه ماءموريت يافته اى عمل نما اميد است مرا بر آن صابر ببينى».
٢- خوابى است كه حضرت يوسفعليهالسلام
در كودكى ديده قرآن شريف اين رؤيا را چنين توصيف فرموده :
(
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ
)
وقتى يوسف به پدر خود گفت : در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه به من سجده مى كردند، پدر گفت : اى فرزند عزيزم خوابت را براى برادرانت نقل نكن زيرا نسبت به تو حسد مى برند.
ظاهر اين رؤيا براى كسانى كه علم تعبير خواب ندارند اعجاب انگيز است و منشاء آنرا خود بزرگ بينى در روز مى دانند كه درشب با كمك قوه مخيله آنرا به صورت سجده كردن ستاره و ماه و خورشيد جلوه داده ، در صورتى كه وقتى يعقوب پيامبرعليهالسلام
اين خواب را مى شنود به عظمت و بزرگى فرزندش يوسف پى مى برد و براى اينكه ازكيد حسودان و كينه توزان مصون بماند، توصيه مى كند خوابش را براى كسى مطرح نكند.
٣- خوابى است كه دو نفر هم زندانى يوسفعليهالسلام
در زندان ديدند و با حضرت يوسفعليهالسلام
درميان گذاشتند. قرآن شريف اين جريان را اين گونه بيان داشته :
(
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ
)
«همراه يوسفعليهالسلام
دو جوان ديگر زندانى شدند، يكى از آنها گفت : در خواب ديدم مشروب مى گرفتم (انگور مى فشردم) و ديگرى گفت : در خواب ديدم روى سر، نان حمل مى كردم و پرندگان از آن مى خوردند، اى يوسف ما را از تعبير خوابمان آگاه كن يوسفعليهالسلام
گفت : آنكه مشروب مى ساخت از زندان آزاد مى شود و ساقى سلطان مى گردد، و آن ديگرى كه نان حمل مى كرد، بدار آويخته و مرغان و پرندگان هوا از سرش مى خورند»
٤.خوابى است كه سلطان مصر ديده و همه تعبير كنندگان رؤيا، در آن روز از تعبيرش عاجز ماندند و ناگزير آنرا خيالات به هم آميخته (اضغاث احلام) دانستند ولى يوسف پيامبرعليهالسلام
آنرا رؤياى صادق دانسته و تعبير نمود. قرآن شريف از اين رؤيا اين گونه ياد كرده است :
(
وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَىٰ سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ ﴿
٤٤
﴾ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿
٤٥
﴾ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿
٤٦
﴾ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ ﴿
٤٧
﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ
)
سلطان مصر گفت : در خواب ديده ام ، هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر خوردند، و هفت خوشه سبز را هفت خوشه خشك نابود كردند. اى جمعيت مرا به تعبير اين خواب آگاه كنيد. گفتند: اين رؤيا، خيالات است و ما تعبير رؤياهاى خيال آلود را نمى دانيم زندانى نجات يافته به يوسف گفت : تعبير اين رؤ يا چيست ؟ يوسفعليهالسلام
گفت : هفت سال متوالى زراعت كنيد، و آنچه درو مى كنيد بجز اندكى كه براى خوردن مى خواهيد بقيه را در خوشه هاى آن ذخيره كنيد سپس هفت سال ، قحطى سختى پيش مى آيد و شما آنچه را ذخيره كرده ايد مصرف مى كنيد.
ظاهر اين دو رؤيا (سوم و چهارم) از نظر كسانى كه با تعبير خواب بيگانه هستند جز خيالات چيز ديگرى نيست ، در حالى كه وقتى حضرت يوسفعليهالسلام
آنرا مى شنود بر خلاف انتظار، تعبير مى كند خصوصا كه رؤياى چهارم را نيز بر خلاف انتظار تعبير كنندگان معروف آن زمان ، به نحوى تعبير نموده كه نتيجه آنرا نيز مشاهده نمودند.
رؤياهاى صادق ديگرى در قرآن شريف وجود دارد ولى ما از ذكر يكايك آنها خوددارى نموده بهمين مقدار بسنده مى نمائيم
قصد ما از بيان اين قسمت (رؤياهاى صادق و مطالب مربوط به آن) بيان اين حقيقت بود كه :
اولا: اين گونه نيست كه رؤيا بطور كلى مردود باشد، بلكه قسمى از آن به عنوان رؤياى صادق مورد تاءييد قرآن شريف و رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه اطهارعليهالسلام
مى باشد.
ثانيا: خواسته ايم رواياتى كه در مورد برزخ رسيده با واقعيتهاى خارجى تطبيق نمائيم تا به احاديث مربوطه عينيت داده باشيم