انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ0%

انسان در عالم برزخ نویسنده:
گروه: کتابخانه عقائد

انسان در عالم برزخ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد مظاهرى
گروه: مشاهدات: 12654
دانلود: 5615

توضیحات:

انسان در عالم برزخ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 38 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12654 / دانلود: 5615
اندازه اندازه اندازه
انسان در عالم برزخ

انسان در عالم برزخ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

انسان در عالم برزخ

نویسنده: محمد مظاهرى

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و صلى الله على محمد و آله الطاهرين و لعنه الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين

چون بر اثر رفت و آمد بيشتر با مردم ، در مراسم شهداء و اموات و شنيدن نوع سؤ الاتى كه در اين مورد داشتند، به اين احساس رسيدم : اكثر مردم نسبت به مسائلى از قبيل «فائده خيرات و صدقات براى اموات ، نتيجه خيرات و صدقات در عالم برزخ به آنها مى رسد يا منحصر به روز قيامت است ؟ اموات ، خيرات دهندگان را مى شناسند؟» و ده ها مسائل ديگر بى خبر هستند در حالى كه دانستن اين مسائل در سرنوشت اموات و عاملين ، اثرات و نتايج بسزايى دارد، و چه بسا انسانى كه از دنيا رفته و بحسب اعمال گذشته خود اهل جهنم است ، يا انسان زنده اى كه عاق والدين خود شده ولى بر اثر توجهى كه به پدر و مادر از دنيا رفته خود دارد، اهل بهشت مى شود و عاقبت بخير مى ميرد. از اين رو بر آن شدم مطالبى هر چند كوتاه و خلاصه پيرامون چگونگى انسان در عالم برزخ جمع آورى و در اختيار علاقه مندان قرار دهم تا به خواست خداوند منان در ارتقاء فرهنگ اسلامى جامعه مؤ ثر باشد.

توجه علاقه مندان را در ارتباط با مطالب كتاب به نكات زير معطوف مى دارد:

١- مطالب كتاب انفكاكى كه از هم داشته در دو بخش تهيه و موضوعات بخش اول در يازده فصل و بخش دوم در ده فصل تنظيم شده براى آگاهى بيشتر به فهرست مندرجات مراجعه فرمائيد.

٢- چون كتاب حاضر در مورد مسائل مربوط به «عالم برزخ» است و «عالم برزخ» همانند «عالم قيامت» از عوالم غيب است ، از اينرو هيچ يك از افراد بشر نمى تواند با علم عادى در مورد وضعيت و كيفيت اين دو عالم اظهار نظر كند و بگويد: عالم برزخ يا قيامت فلان طور است و فلان طور نيست ، مگر پيامبران و ائمه معصومينعليهم‌السلام كه با منبع وحى مرتبط هستند و اخبار عالم غيب را براى بشر به ارمغان آورده اند. پس به همين دليل منابع اطلاعاتى ما در اين كتاب رواياتى است كه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرينعليه‌السلام رسيده و در كتب حديث مدون گرديده است

٣- براى عينيت بخشيدن به بسيارى از احاديث مورد بحث به نقل رؤياهاى صادقى كه با بحث ، مناسبت دارد پرداخته ايم و خواسته ايم با اين كار احاديث وارده را با واقعيتهاى خارجى تطبيق كرده باشيم تا خوانندگان ، مطالب كتاب را بصورت تئورى نپندارند و با ديد تعبد از كنار آن نگذرند.

٤- بسيارى را عقيده بر اين است كه : «رؤيا صرفا خيالات باطلى است كه در شب روح را به خود مشغول مى كند، حقيقت ندارد و در زندگى اثر و بهره اى نيز نخواهد داشت». غافل از اينكه رؤيا به حسب روايات رسيده از طريق اهل بيت عصمتعليه‌السلام بر سه قسم است و يك قسم از آن كه رؤياى صادق (درست و صحيح) است حقيقت دارد و مى تواند دور نماى زندگى بشر واقع شود. بنابراين به خاطر اينكه برداشت نشود مؤ لف خواسته يك سرى مسائل مهم اعتقادى را با نقل چند رؤياى بى اساس ثابت نمايد، به عنوان مقدمه بحث ، مطالبى پيرامون «واقعيت رؤيا، علت پيدايش رؤيا، انواع رؤيا، رؤياهاى صادق و شرائط آن ، شرائط تعبير كنندگان رؤيا» تقديم خوانندگان مى گردد.

رويا يك واقعيت است

ممكن است خيال شود آن چه انسان در عالم خواب مشاهد مى كند بدون استثناء قابل خدشه بوده و منشاء همه آنها خيالات باطل روزانه است كه در شب روح انسان را به خود مشغول مى دارد، در صورتى كه به عقيده حكما: «خواب اتصال روح انسان به عالم غيب ما فوق الطبيعه و كشف مغيبات است»(١)

و در اينكه بسيارى از رؤياها يك حقيقت و واقعيت انكارناپذير است و در بسيارى موارد رؤيا كاشف امورى نسبت به آينده است ، هيچ شك و ترديدى وجود ندارد.

مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از حضرت رضاعليه‌السلام آورده است :

... عن الرضاعليه‌السلام قال : ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كان اذا اصبح قال لاصحابه : هل من مبشرات ؛ يعنى به الرؤيا.(٢)

سيره دائمى و مستمر حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين چنين بود كه هر روز صبح به اصحاب خود مى فرمودند: آيا بشارت خوبى هست ؟ و مقصودشان از اين كلام اين بوده كه آيا كسى خواب خوبى ديده است ؟.

و در همان كتاب به نقل از حضرت امام باقرعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى جعفرعليه‌السلام قال : قال رجل لرسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى قول الله عز و جل : «لهم البشرى فى الحياه الدنيا» قال هى الرؤيا الحسنه يرى المؤ من فيبشربها فى دنياه(٣)

مردى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد آيه شريفه( لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّـهِ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) سؤ ال كرد كه مقصود از بشارت در دنيا چيست ؟

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جواب فرمودند: مقصود رؤياهاى صادقى است كه مؤ من مى بيند و تعبير نيك آنها بشارتى است براى آنها.

از دو حديث فوق استفاده شد كه رؤياهاى صادق در حديث اول صريحا به عنوان «مبشرات»؛ يعنى خوابهاى خوبى كه حامل بشارت براى مؤ من است معرفى شده و در حديث دوم ، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بشارت در سوره يونس را به رؤياهاى صادق مؤ من تفسير فرموده كه حقايقى را نسبت به آينده به مؤ من مى فهماند و اين هر دو، دليل بر اين است كه يك قسم از رؤيا حقيقت دارد و يك واقعيت است ، نه اينكه تصور شود همه انواع رؤياها بجز خيالات باطل چيز ديگرى نيستند.

علت پيدايش رؤيا

شايد اكثريت قريب به اتفاق مردم جهان كه با پديده خواب ديدن (رؤيا) آشنايى دارند خيال كنند رؤيا چيزى است كه جزء خلقت و سرشت بشر بوده و همزمان با خلقت حضرت آدم ابى البشرعليه‌السلام خواب ديدن (رؤيا) نيز خلق شده و انسانهاى اوليه هم حقايق و واقعياتى را در خواب مى ديده اند، در صورتى كه از كلمات و سخنان ائمه معصومينعليهم‌السلام خلاف اين تصور استفاده مى شود. در اين مورد به يك حديث از كتاب تفسير نورالثقلين بسنده مى شود:

فى روضه الكافى عن بعض اصحابنا، عن على بن العباس ، عن الحسن بن عبدالرحمان عن ابى الحسنعليه‌السلام قال : ان الا حلام لم تكن فيما مضى من اول الخلق ، و انما حدثت ، فقلت : و ما العله فى ذلك ؟ فقالعليه‌السلام : ان الله عز ذكره بعث رسولا الى اهل زمانه فدعاهم الى عباده الله و طاعته ، فقالوا: ان فعلنا ذلك ، فما لنا؟ فوالله ما انت باكثرنا مالا و لا باعزنا عشيره ، فقال : ان اطعتمونى ادخلكم الله الجنه ، و ان عصيتم ادخلكم الله النار فقالوا: و ما الجنه و النار؟ فوصف لهم ذلك ، فقالوا: متى نصير الى ذلك ؟ فقال : اذا متم ، فقالوا: لقد راءينا امواتنا صاروا عظاما ورفاتا، فازدادوا له تكذيبا و به استخفافا، فاحدث الله عزوجل فيهم الاحلام ، فاتوه فاخبروه بما راءوا و ما انكروا من ذلك ، فقالعليه‌السلام : ان الله عزوجل اراد ان يحتج عليكم بهذا، هكذا تكون ارواحكم اذا متم ، و ان بليت ابدانكم ، تصير الارواح الى عقاب حتى تبعث الابدان(٤)

تفسير نورالثقلين از جلد هشتم كافى به نقل از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام مى گويد درابتداء خلقت انسان ديدن در خواب (رؤيا) وجود نداشته ولى بعدا بوجود آمده است {رواى حديث مى گويد: به حضرت } گفتم : چه علتى داشت ؟ حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالى پيامبرى براى هدايت مردم آن زمان فرستاد، او نيز مردم زمان خود را به عبادت و اطاعت از خداوند فرا خواند، گفتند: اگر عبادت كنيم چه بهره اى خواهيم برد؟ پيامبر گفت : اگر اطاعت كنيد شما را داخل بهشت مى كند و اگر نافرمانى كنيد شما را به جهنم مى برد. پرسيدند: بهشت و جهنم چيست ؟ براى آنها توضيح داد. گفتند: چه وقت است ؟ گفت : پس از مرگ گفتند: بسيار ديده ايم كه پس ‍ از مرگ استخوانهاى مردگان پوسيده و بدن هاى آنها از ميان مى رود و خلاصه هر چه بيشتر براى آنها توضيح مى داد و آنها را موعظه مى كرد، بيشتر آن حضرت را انكار مى كردند تا اينكه خداوند ديدن در خواب (رؤ يا) را بر آنها ايجاد فرمود و از اين پس هر وقت به خواب مى رفتند مناظرى را در خواب مشاهده مى كردند. پيش پيامبر آمدند و آنچه را در خواب ديده بودند تعبير آنرا از او پرسيدند، پيامبر تعبير خواب آنها را بيان كرد و سپس ‍ فرمود: همين طورى كه هنگام خواب روح از بدن شما خارج مى شود و به جاهاى مختلفى مى رود و انواع غذاها را مى خورد و... وقت مردن ، روح انسان بطور كلى از بدن خارج شده و همچنان باقى است و از نعمت هاى خدا بهره مند مى شود تا وقتى قيامت برپا شود، اين بدنها را دوباره زنده مى كند و به بهشت و يا جهنم مى برد و فرمود: خداوند خواسته است با اين رؤياها حجت را بر شما تمام كند و بشما بفهماند: گر چه بدن هاى شما مى پوسد ولى روح زنده و سالم است و در انتظار قيامت بسر مى برد.

در ارتباط با حديث فوق توجه به مطالب زير خالى از لطف نيست :

١- گر چه در سند حديث شخص على بن العباس الجرازينى الرازى وجود دارد و متخصصين علم رجال او را اهل غلو تشخيص داده و اخبار وى را به همين جهت ضعيف دانسته اند، ولى از اين بابت كه غالى بودن او دخالتى در اين حديث از جهت موضوع ندارد و از طرفى با «كذاب» بودن قابل مقايسه نيست ، بنابراين حديث مذكور از جهت سند مورد قبول است

٢- ممكن است استبعاد شود كه چگونه ممكن است رؤيا همزمان با خلقت انسان خلق نشده باشد زيرا طبيعى است كه وقتى هنگام خواب روح از بدن خارج شود مشاهداتى دارد و انسان ، ناگزير خواب مى بيند؟

پاسخ اين استبعاد اين است كه : به كرات خوابيده ايم و روح از بدنمان خارج شده و خوابى هم نديده ايم مگر اندك زمانى كه در خواب ديده ايم فلان كار را انجام داده و يا فلان شخص را ملاقات نموده ايم

٣- حديث فوق بيان گر اين حقيقت است كه خداوند متعال بندگان خود را از راه رؤيا متنبه نموده و از اين راه هدايتشان فرمود.

آنها از اين راه فهميدند گر چه بدن انسان پس از خارج شدن روح مى پوسد و نابود مى شود ولى روح كه ميوه اين بدن و تكامل يافته در اين بدن است ، پس از خارج شدن از بدن در عالم ديگر ظاهر شده و به زندگى خود ادامه مى دهد.

انواع رؤياها

طبق احاديث اهل بيتعليه‌السلام رؤيا به سه قسم تقسيم شده است كه فقط يك قسم از آن ، مورد بحث است مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از تفسير على بن ابراهيم آورده است :

على بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن ابن ابى عمير، عن سعد بن ابى خلف ، عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : الرؤيا على ثلاثه وجوه : بشاره من الله للمؤ من ، و تحذير من الشيطان ، و اضغاث احلام(٥)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمودند: رؤيا بر سه قسم است : يكى خوابى كه در آن از خداوند بر مؤ منان بشارت است ، دوم خوابى كه از شيطان ، ترس و وحشت است ، و سوم خوابى كه خيالات است و در آن بهره اى وجود ندارد.

پس در اين حديث و نظائر آن (كه از نقل آن بعلت رعايت اختصار خوددارى كرده ايم) خواب را بر سه قسم تقسيم نموده كه يك قسم از آن رؤياهاى صادق است سخن ما نيز از اين پس ، پيرامون رؤياهاى صادق است

شرايط رؤياهاى صادق

اين گونه نيست كه هر رؤيايى ، رؤياى صادق و داراى بشارت باشد، بلكه رؤياى صادق داراى شرائطى است كه در برخى احاديث معتبر بيان شده است

مرحوم شيخ كلينى در حديث طولانى به نقل از ابابصير از حضرت امام صادقعليه‌السلام كلامى را در اين ارتباط نقل نموده و ما به آن مقدار از حديث كه مورد نظر است اكتفا مى كنيم :

... واما الصادقه اذا رآها بعد الثلثين من الليل مع حلول الملائكه و ذلك قبل السحر، فهى صادقه لاتخلف ان شاء الله الا ان يكون جنبا او ينام على غير طهور و لم يذكر الله عزوجل حقيقه ذكره ، فانها تختلف و تبطى ء على صاحبها(٦)

حضرت فرمودند: اما رؤياى صادق بعد از دو سوم شب و قبل از سحر است كه ملائكه نيز حاضر مى شوند، اين رؤياى صادق است و انشاءالله تخلف پذير نيست مگر اينكه خواب بيننده جنب باشد و يا بدون وضو خوابيده و نام خداى متعال را بر زبان جارى نكرده باشد.

حديث مذكور براى رؤياى صادق سه شرط ذكر نموده :

الف» رؤياى صادق در ثلث سوم شب (قبل از سحر) واقع مى شود.

ب» خواب بيننده بايد اگر جنب است غسل كند و اگر جنب نيست با وضو بخوابد.

ج» هنگام خوابيدن بسم الله الرحمن الرحيم بگويد، با اين شرائط ملائكه حضور مى يابند و در طول مدتى كه مؤ من خوابيده ملائكه همراه هستند و اگر در اين حال خواب ببيند، آن رؤيا، رؤياى صادقى است كه انسان به آن خواهد رسيد انشاء الله

شرايط تعبير كنندگان رؤيا

از اين نظر كه همه مردم در مورد تعبير خواب اطلاعات كافى ندارند ناگزير بايد براى فهميدن تعبير خوابهاى خود به كسانى كه عالم به تعبير خواب هستند مراجعه كنند. و چون رؤيا براى خواب بيننده سرى از اسرار است لذا صاحب رؤيا نبايد رؤياى خود را براى كسى مطرح نمايد. از اين رو در اخبار و احاديث و برخى آيات قرآن شريف براى تعبير كنندگان رؤيا شرائطى را در نظر گرفته اند صاحبان رؤيا بايد با در نظر گرفتن اين شرائط رؤياى خود را براى افراد مطرح نمايند. ما براى آگاهى بيشتر طالبين ، چند نمونه از اخبار و احاديث و آياتى را كه در اين باره تاءكيداتى دارند يادآور مى شويم :

١- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از حضرت باقرعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى جعفرعليه‌السلام ان رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كان يقول : ان رؤيا المؤ من ترف بين السماء و الارض على راس صاحبها حتى يعبرها لنفسه او يعبرها له مثله ، فاذا عبرت لزمت الارض ، فلا تقصوا رؤياكم الا على من يعقل(٧)

كار هميشگى پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود كه مى فرمود: رؤياى مؤ من بالاى سر او ميان آسمان و زمين در حركت است تا اينكه خود و يا ديگرى آنرا تعبير كند كه پس از تعبير گريبان گير او مى شود، پس خوابهاى خود را براى مؤ منين خردمند بازگو كنيد.

٢- باز در همان كتاب به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الرؤيا لاتقص الا على مؤ من خلا من الحسد و البغى(٨)

پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «رؤياى مؤ من به جز براى مؤ منى كه از حسد و زنا بدور باشد مطرح نمى شود.»

٣- خداوند متعال از زبان يعقوب به فرزندش يوسف در قرآن شريف چنين آورده است :

( قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِين ) (٩)

يعقوب پس از آنكه رؤياى فرزندش يوسف را شنيد به او گفت : فرزندم رؤياى خود را براى برادرانت بازگو نكن كه در مورد تو حسد مى ورزند، شيطان هم براى انسان دشمنى آشكار است

ملاحظه مى فرمائيد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حديث اول صاحبان رؤيا را از اينكه رؤياى خود را براى هر كسى نقل كنند جلوگيرى فرموده و شرط تعبير كننده خواب را «من يعقل» صاحب تعقل و درايت دانسته ، و در حديث دوم ، سه شرط ديگر به آن اضافه كرده و فرموده «به جز براى مؤ منى كه از حسد و زنا دور باشد رؤياى خود را نقل نكنيد»؛ يعنى تعبير كننده بايد مؤ من باشد آنهم نه مؤ من حسود و نه مؤ من زناكار، بلكه مؤ منى كه از رذايل اخلاقى پاك باشد و كينه و حسد به خود راه ندهد.

يعقوبعليه‌السلام نيز چون مى داند برادران يوسف افراد حسود و كينه توز هستند يوسف صديقعليه‌السلام را از اينكه بخواهد خوابش را براى برادران خود نقل كند نهى مى كند.

از طرف ديگر همان گونه كه در حديث اول آمده ، رؤيا تا قبل از تعبير دور سر صاحبش مى چرخد و به هر نحوى تعبير شود همانطور عملى مى گردد. در اين مورد نيز در حديث ديگرى از كتاب كافى به نقل از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام آمده است :

... فقال ابوالحسنعليه‌السلام ان امراءه راءت على عهد رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ان جذع بيتها قد انكسر، فاءتت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقصت عليه الرؤيا، فقال لها النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم يقدم زوجك و ياءتى و هو صالح ، و قد كان زوجها غائبا فقدم كما قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثم غاب عنها زوجها غيبه اخرى فراءت فى المنام كان جذع بينها قد انكسر فاءتت النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقصت عليه الرؤيا فقال لها: يقدم زوجك و ياتى صالحا فقدم على ما قال ، ثم غاب زوجها ثالثه فراءت فى منامها ان جذع بيتها قد انكسر فلقيت رجلا اعسر فقصت عليه الرؤيا فقال لها الرجل السوء: يموت زوجك ، قال : فبلغ ذلك النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال :الا كان عبر لها خيرا(١٠)

درزمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زنى كه شوهرش در مسافرت بود در خواب ديد تير سقف منزلش شكسته ، پيش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و از تعبير آن جويا شد. حضرت فرمود شوهرت از مسافرت باز مى گردد و هم اينطور هم شد، مرتبه دوم كه مجددا شوهرش به مسافرت رفته بود همين خواب را ديد، باز پيش رسول خدا آمد و آن حضرت همان تعبير را براى او بيان فرمود و همان هم شد. باز براى مرتبه سوم شوهرش به سفر رفته بود و آن زن همان خواب را ديد، به قصد رفتن نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از منزل خارج شد و در بين راه به مرد نالايقى برخورد كرد، خواب خود را براى او نقل كرد، آن مرد بد طينت خواب وى را اين گونه تعبير كرد كه : «شوهرت از دنيا مى رود و خبر مرگ او را براى تو مى آورند» زن ناراحت شده داستان را نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برد، حضرت فرمود: چرا آن مرد رؤياى زن را به خير و خوبى تعبير نكرد؟!

سخن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين حديث كنايه از اين است كه : رؤيا را به هر نحوى تعبير كنند همان گونه پياده مى شود. بنابراين مسئله مهم در تعبير خواب اين است كه صاحب رؤيا به شرايط تعبير كننده خواب توجه كند و رؤياى خود را با هر كس و ناكسى در ميان نگذارد.

روياهاى صادق قرآن

چون سخن ما در اين باب پيرامون اهميت دادن به رؤياهاى صادق بود لذا براى اهميت بيشتر به برخى از رؤياهاى صادق قرآن نيز اشاره مى كنيم :

١- خوابى است كه حضرت ابراهيمعليه‌السلام در مورد قربانى نمودن فرزندش ‍ حضرت اسماعيلعليه‌السلام مى بيند و قرآن شريف از اين رؤيا چنين ياد فرموده :

( فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ) (١١)

وقتى حضرت ابراهيمعليه‌السلام با فرزندش اسماعيلعليه‌السلام به سعى شتافت به او گفت : اى فرزندم ، در عالم خواب چنين ديدم كه ترا قربانى مى كنم ، نظر تو چيست ؟ پسر جواب داد: «هر آنچه ماءموريت يافته اى انجام ده ، انشاء الله مرا در اين امر صابر خواهى يافت».

آن عده از افرادى كه رؤيا را تراوشات قوه مخيله انسان مى دانند، طبيعى است كه وقتى اين رؤيا را مى شنوند نمى توانند تحليل كنند و آن را با قوه مخيله مربوط مى دانند، در صورتى كه چون فعاليتهاى روزمره فردى مثل حضرت ابراهيمعليه‌السلام با قتل فرزند، كمترين ارتباطى ندارد و قبل نفس ، مخصوصا قتل نفس فرزند دلبندى همچون اسماعيل از نظر حضرت ابراهيمعليه‌السلام كه يكى از پيامبران بزرگ الهى است مردود بوده و تخيل چنين كارى براى آن حضرت از محالات است و طبيعى است كه اگر فردى چون حضرت ابراهيمعليه‌السلام چنين خوابى ببيند جنبه ملكوتى دارد و در حقيقت وحى الهى است كه به اين صورت ظهور و بروز كرده است ؛ زيرا پيامبران از رؤياهائى كه جنبه شيطانى و يا اضغاث و احلام داشته باشد به دور هستند، و لذا وقتى رؤياى خود را براى فرزندش اسماعيلعليه‌السلام بيان كرد، او نيز آنرا وحى الهى تلقى نمود و گفت : «هر آنچه ماءموريت يافته اى عمل نما اميد است مرا بر آن صابر ببينى».

٢- خوابى است كه حضرت يوسفعليه‌السلام در كودكى ديده قرآن شريف اين رؤيا را چنين توصيف فرموده :

( إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ) (١٢)

وقتى يوسف به پدر خود گفت : در خواب ديدم يازده ستاره و خورشيد و ماه به من سجده مى كردند، پدر گفت : اى فرزند عزيزم خوابت را براى برادرانت نقل نكن زيرا نسبت به تو حسد مى برند.

ظاهر اين رؤيا براى كسانى كه علم تعبير خواب ندارند اعجاب انگيز است و منشاء آنرا خود بزرگ بينى در روز مى دانند كه درشب با كمك قوه مخيله آنرا به صورت سجده كردن ستاره و ماه و خورشيد جلوه داده ، در صورتى كه وقتى يعقوب پيامبرعليه‌السلام اين خواب را مى شنود به عظمت و بزرگى فرزندش ‍ يوسف پى مى برد و براى اينكه ازكيد حسودان و كينه توزان مصون بماند، توصيه مى كند خوابش را براى كسى مطرح نكند.

٣- خوابى است كه دو نفر هم زندانى يوسفعليه‌السلام در زندان ديدند و با حضرت يوسفعليه‌السلام درميان گذاشتند. قرآن شريف اين جريان را اين گونه بيان داشته :

( وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ) (١٣)

«همراه يوسفعليه‌السلام دو جوان ديگر زندانى شدند، يكى از آنها گفت : در خواب ديدم مشروب مى گرفتم (انگور مى فشردم) و ديگرى گفت : در خواب ديدم روى سر، نان حمل مى كردم و پرندگان از آن مى خوردند، اى يوسف ما را از تعبير خوابمان آگاه كن يوسفعليه‌السلام گفت : آنكه مشروب مى ساخت از زندان آزاد مى شود و ساقى سلطان مى گردد، و آن ديگرى كه نان حمل مى كرد، بدار آويخته و مرغان و پرندگان هوا از سرش ‍ مى خورند»

٤.خوابى است كه سلطان مصر ديده و همه تعبير كنندگان رؤيا، در آن روز از تعبيرش عاجز ماندند و ناگزير آنرا خيالات به هم آميخته (اضغاث احلام) دانستند ولى يوسف پيامبرعليه‌السلام آنرا رؤياى صادق دانسته و تعبير نمود. قرآن شريف از اين رؤيا اين گونه ياد كرده است :

( وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَىٰ سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِمِينَ ﴿ ٤٤ ﴾ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ ﴿ ٤٥ ﴾ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿ ٤٦ ﴾ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ ﴿ ٤٧ ﴾ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ ) (١٤)

سلطان مصر گفت : در خواب ديده ام ، هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر خوردند، و هفت خوشه سبز را هفت خوشه خشك نابود كردند. اى جمعيت مرا به تعبير اين خواب آگاه كنيد. گفتند: اين رؤيا، خيالات است و ما تعبير رؤياهاى خيال آلود را نمى دانيم زندانى نجات يافته به يوسف گفت : تعبير اين رؤ يا چيست ؟ يوسفعليه‌السلام گفت : هفت سال متوالى زراعت كنيد، و آنچه درو مى كنيد بجز اندكى كه براى خوردن مى خواهيد بقيه را در خوشه هاى آن ذخيره كنيد سپس هفت سال ، قحطى سختى پيش مى آيد و شما آنچه را ذخيره كرده ايد مصرف مى كنيد.

ظاهر اين دو رؤيا (سوم و چهارم) از نظر كسانى كه با تعبير خواب بيگانه هستند جز خيالات چيز ديگرى نيست ، در حالى كه وقتى حضرت يوسفعليه‌السلام آنرا مى شنود بر خلاف انتظار، تعبير مى كند خصوصا كه رؤياى چهارم را نيز بر خلاف انتظار تعبير كنندگان معروف آن زمان ، به نحوى تعبير نموده كه نتيجه آنرا نيز مشاهده نمودند.

رؤياهاى صادق ديگرى در قرآن شريف وجود دارد ولى ما از ذكر يكايك آنها خوددارى نموده بهمين مقدار بسنده مى نمائيم

قصد ما از بيان اين قسمت (رؤياهاى صادق و مطالب مربوط به آن) بيان اين حقيقت بود كه :

اولا: اين گونه نيست كه رؤيا بطور كلى مردود باشد، بلكه قسمى از آن به عنوان رؤياى صادق مورد تاءييد قرآن شريف و رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه اطهارعليه‌السلام مى باشد.

ثانيا: خواسته ايم رواياتى كه در مورد برزخ رسيده با واقعيتهاى خارجى تطبيق نمائيم تا به احاديث مربوطه عينيت داده باشيم

بخش اول : وضعيت ارواح در عالم برزخ

فصل اول : برزخ از نظر لغت و اصطلاح

كلمه «برزخ» معمولا در محاورات ، همراه با كلماتى مثل «ما بين»، «مابينهما» بكار مى رود، مثلا گفته مى شود «برزخ ما بين اين دو» يا «برزخ بين دو چيز» و يا «برزخ بين دنيا و آخرت» و در قرآن شريف آمده است :

( بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ ) (١٥) ( وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَـٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَـٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا ) (١٦)

مشاهده مى شود كه ، «برزخ» در دو آيه فوق همراه با كلمه «بينهما» بكار رفته است و اين بدان علت است كه «برزخ» در لغت به معناى «حاجز و مانع» است ، و حاجز و مانع در محاورات يك معناى مستقلى نيستند، درست مثل معناى «فى» در عربى و كلمه «در»، در فارسى است گر چه اين دو كلمه به خودى خود داراى معنا و مفهومى هستند{يعنى : تو، داخل ، درون }، اما اين معنا، معناى مستقلى نيست و براى تمام شدن معناى آن احتياج به كلمه و يا كلمه هاى ديگر است ، مثل اينكه مى گوئيم : «در خانه ، در مدرسه و...» كه كلمه «در» همراه با «خانه و مدرسه» توانسته است معناى خود را ايفاء كند. روى همين حساب اگر معناى لغوى «برزخ» حاجز و مانع باشد بايد معلوم شود حاجز ميان چه و چه چيزى ، و يا مانع ميان كدام دو چيز.

برزخ در كتب لغت

١- در كتاب «المنجد» كه كلمات مستعمله در لغت عرب را معنا مى كند در ماده «برز» آمده است :

البرزخ : الحاجز بين الشيئين ، ما بين الدنيا و الاخره من وقت الموت الى البعث

يعنى : برزخ مانع ميان دو چيز است ، و زمان ميان دنيا و آخرت از هنگام مرگ تا قيامت نيز برزخ است

٢- كتاب مفردات راغب اصفهانى كه لغات قرآن شريف را معنا مى كند در مورد برزخ آورده است :

البرزخ : الحاجز والحد بين الشيئين ، و البرزخ فى القيامه : الحائل بين الانسان و بين بلوغ المنازل الرفيعه فى الاخره و منه قوله تعالى : و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون

يعنى : برزخ مانع و حد فاصل بين دو چيز است ، و برزخ در قيامت همان فاصله بين انسان و رسيدن او به درجات رفيع درآخرت است ، و از همين باب است فرمايش خداوند كه فرموده : «پشت سر اينها (مردگان) برزخى است تا روز قيامت».

٣- و در كتاب «مجمع البحرين» در همان ماده آورده اند:

البرزخ : الحاجز بين الشيئين ، والبرزخ فى قولهعليه‌السلام «نخاف عليكم هول البرزخ» هو مابين الدنيا و الاخره من وقت الموت الى البعث ، فمن مات فقد دخل البرزخ ، و فيه الحديث كلكم فى الجنه ولكنى والله اتخوف عليكم فى البرزخ ، قلت : و ما البرزخ ؟ قال : القبر منذ حين موته الى يوم القيامه

يعنى : برزخ مانع بين دو چيز است ، و در اين حديث از امام صادقعليه‌السلام كه فرمود: «من از هول و سختى برزخ براى شما مى ترسم» مقصود همان زمانى است كه فاصله ميان دنيا و آخرت از هنگام مرگ تا قيامت است پس ‍ هر كس كه مرد، داخل عالم برزخ مى شود، و از همين باب است حديثى كه فرموده : «همه شما در بهشت هستيد جز اينكه من از عالم برزخ شما مى ترسم»، سؤ ال شد: برزخ چيست ؟

حضرت فرمود: «قبر است از زمان مرگ تا قيامت».

آنچه از نقل كتب لغت استفاده شد، اين بود كه : «برزخ» داراى دو معناى لغوى و اصطلاحى است معناى لغوى كه همان حاجز و مانع است ، مانند پرده اى كه بين زرده و سفيده تخم مرغ است اين پرده مانع از مخلوط شدن اين دو ماده به يكديگر است و معناى اصطلاحى كه به معناى فاصله زمانى بين دنيا و عالم آخرت است

قرآن شريف در مورد معناى اصطلاحى برزخ مى فرمايد:

( حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿ ٩٩ ﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ) (١٧)

در مقام بيان و تفسير آيه شريفه نيستيم ، آنچه محل بحث است اينكه : وقتى مرگ آنها مى رسد مى گويند: «خدايا ما را به دنيا باز گردان تا اعمال صالح انجام دهيم» پاسخ اين است كه «نه چنين است ، اين حرفى است كه اينها مى زنند» سپس فرمود: «پشت سر اينها؛ يعنى پس از اينكه از دنيا مى روند، تا روز قيامت عالم «برزخ» است».

در آيه شريفه ، حد فاصل بين مرگ و قيامت را «برزخ» ناميده است ، و در احاديث فراوانى از ائمه معصومين نيز همين حد فاصل را عالم «برزخ» ناميده اند.

بنابراين ، دو معناى لغوى و اصطلاحى از نقل كلمات اهل لغت و آيات و احاديث مربوط به بحث ، به خوبى نمايان است ، و سخن ما در اين كتاب پيرامون حالات انسانها پس از مرگ و در عالم برزخ است كه بطور مفصل در صفحات آينده خواهيد خواند.