فصل دوم : عالم برزخ كجاست ؟
دانستيم فاصله زمانى بين مرگ و قيامت «عالم برزخ» ناميده شده و مردگان تا برپائى قيامت ، در عالم برزخ بسر مى برند. لازمه اين علم اين است كه معتقد شويم همه آنهائى كه از ابتداء خلقت عالم هستى تاكنون از دنيا رفته و از اين پس نيز مى ميرند از انبياء و اولياء و صالحين گرفته تا پادشاهان و ظالمين و مستكبرين و مشركين ، همگى در آن عالم جمع هستند و در انتظار برپائى قيامت بسر مى برند كه البته معتقد هم هستيم
اينك به اين نكته مى پردازيم كه : عالم برزخ كجاست ؟ آيا عالم برزخ جزء اين عالم است ؛ يعنى آيا عالم برزخ در همين دنياست و مثلا همين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارد، و ارواح اموات چه مؤ من و چه كافر در روز اين عالم يك حالت و در شب اين عالم داراى حالت ديگرى هستند؟ يا اينكه طلوع و غروب خورشيد براى اهل اين دنيا تاءثير دارد و شب و روز براى برزخيان تاءثيرى ندارد؟.
اينها سؤ الاتى است كه در اذهان بسيارى از مؤ منين به معاد وجود دارد و ما توجه علاقه مندان را به مطالب زير به عنوان مقدمه جلب مى نمائيم :
١- عالم قيامت هنوز برپا نشده و يكى از مقدمات برپائى آن نابودى نظام اين عالم است و به تعبير قرآن ، قيامت وقتى برپا مى شود كه :
(
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿
١
﴾ وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ ﴿
٢
﴾ وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ ﴿
٣
﴾ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿
٤
﴾ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿
٥
﴾ وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ﴿
٦
﴾ وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿
٧
﴾ وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿
٨
﴾ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿
٩
﴾ وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ﴿
١٠
﴾ وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ ﴿
١١
﴾ وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ ﴿
١٢
﴾ وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ﴿
١٣
﴾ عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ ﴿
١٤
﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿
١٥
﴾ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ ﴿
١٦
﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿
١٧
﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿
١٨
﴾ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ﴿
١٩
﴾ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ﴿
٢٠
﴾
)
خورشيد منكدر و نابود شود، ستارگان در هم بريزند، كوهها غبار پراكنده شوند، درياها دگرگون شوند، ستارگان در هم و بر هم شوند، قبرها زير و رو شوند، زمين آن چنان به خود بلرزد كه كوهها مانند پنبه زده شده شوند و زمين مانند غبارى خفيف شود و...
اينها همه علائم فرو پاشيدن نظام اين عالم است ، و بايد بدانيم تا اين نظام وجود برپاست ، عالم قيامت برپا نشده و مردگان در عالم ديگرى بنام «عالم برزخ» بسر مى برند.
٢- در جاى خود ثابت است كه اين خورشيد و ماه در عالم قيامت وجود ندارند، و خداوند متعال عالم قيامت را بوسيله نيروى ديگرى روشن مى كند و البته در آنهم اختلاف است كه آيا نور و روشنائى قيامت ، بوسيله اعمال صالح هر شخص و آنهم براى خود اوست همانگونه كه قرآن شريف فرموده :
(
يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ
)
در آن روز، زنان و مردان منافق به مؤ منين مى گويند: از نور و روشنائى خود بما نيز بهره دهيد. به آنها خطاب مى شود: باز گرديد و از پشت سرتان (دنيا) نور بياوريد.
و يا چيزى همانند خورشيد، عالم قيامت را روشن مى گرداند و همه خلايق از آن بهره مى گيرند، در اين مورد نيز قرآن شريف مى فرمايد:
(
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ ﴿٦٨﴾ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
)
در صور دميده مى شود و همه آنهائى كه در آسمان و زمين هستند از بين مى روند مگر آنهائى را كه خدا نمى خواهد. (پايان دنيا)، براى مرتبه دوم در صور دميده مى شود، آنگاه است كه قيامت برپا مى شود و زمين قيامت بنور پروردگارش روشن مى شود و...
بررسى و تحقيق پيرامون دو آيه شريفه و اينكه روشنائى قيامت چگونه و به چه كيفيتى است ، به اين دليل كه مربوط به بحث قيامت است ، در اين كتاب نمى گنجد و علاقه مندان بايد براى درك معناى دو آيه به تفاسير مراجعه نمايند. ما تذكر اين نكته را در اين مورد ضرورى مى دانيم كه قطعا تضاد و تناقضى در دو آيه نيست ، غرض ما نيز از طرح آيات اين بوده كه خاطر نشان كنيم : «اين خورشيد و ماه پايان پذير هستند و نور قيامت بوسيله اين خورشيد نيست».
پس از بيان اين سه مقدمه ، به اصل بحث كه : «عالم برزخ كجاست ، خورشيد و ماه اين جهان ، شب و روز ما بر آنها هم اثر دارد يا نه» باز مى گرديم
در اين مورد از ميان آن همه احاديثى كه هست به نقل چند حديث مى پردازيم :
١- مرحوم شيخ كلينى در كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :
على بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن احمد بن محمد بن ابى نصر، عن الحسين بن ميسر قال : ساءلت اباعبداللهعليهالسلام
عن جنه آدمعليهالسلام
فقال : جنه من جنان الدنيا تطلع فيها الشمس والقمر ولو كانت من جنان الاخره ماخرج منها ابدا
حسين بن ميسر گفت : از حضرت صادقعليهالسلام
در مورد بهشتى كه حضرت آدمعليهالسلام
در آن بوده سؤ ال كردم حضرت فرمودند: آن باغى است از باغهاى دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مى كنند، و اگر از باغ هاى قيامت بود هرگز آدمعليهالسلام
از آن خارج نمى شد.
مرحوم مجلسى نيز اين حديث را با سند ديگرى در كتاب بحار نقل فرموده و به هر حال حديث فوق از چند جهت قابل توجه است :
الف» حضرت آدمعليهالسلام
در آن بهشتى كه در عالم قيامت وعده داده شده خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نكرده است
ب» در جائى از اين دنيا بهشتى وجود دارد كه قابل رويت و مشاهده انسانهاى عادى نيست و نمى توانند به آنجا رفت و آمد كنند و در حقيقت مى توان گفت : آن بهشت در عين حالى كه در دنياست ولى براى بشر از عوالم غيب محسوب است و البته بايد توجه داشت كه دنيا منحصر به كره زمين و چند صد كيلومتر اطراف آن نيست
ج» همين خورشيد و ماه ، آن بهشت را روشن مى كنند و بر آن طلوع و غروب دارند و بهترين دليل «الف و لام» عهد حضورى است كه حضرت بر كلمه «شمس " و قمر"» درآورده و در حقيقت مثل اين است كه فرموده باشند: اين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارند، وگرنه بايد «شمس و قمر» را بدون «الف و لام» و با تنوين ذكر مى كردند و مى فرمودند: «شمس و قمر» يعنى ماه و خورشيدى بر آن طلوع و غروب دارند.
٢- باز مرحوم شيخ كلينى به نقل از ضريس كناسى مى نويسد:
عده من اصحابنا، عن احمد بن محمد، و سهل بن زياد، و على بن ابراهيم ، عن ابيه ، جميعا عن ابن محبوب ، عن على بن رئاب ، عن ضريس الكناسى قال : ساءلت ابا جعفرعليهالسلام
ان الناس يذكرون ان فراتنا يخرج من الجنه فكيف هو، و هو يقبل من المغرب و تصب فيه العيون والاوديه ؟ فقال ابوجعفرعليهالسلام
: و انا اسمع ان لله جنه خلقها الله فى المغرب و ماء فراتكم يخرج منها، و اليها تخرج ارواح المؤ منين من حفرهم عند كل مساء فتسقط على ثمارها و تاءكل منها و تتنعم فيها و تتلاقى و تتعارف فاذا طلع الفجر هاجت من الجنه
ضريس گفت : از حضرت باقرعليهالسلام
پرسيدم : مردم (مقصود اهل سنت است) مى گويند «آب فرات از بهشت خارج مى شود». چگونه مى شود درست باشد در صورتى كه اين آب از مغرب جارى است (يعنى سر چشمه اش مغرب زمين است) و در بين راه چشمه ها و جويبارهاى ديگرى به آن ريخته مى شود؟ حضرت فرمودند: « بلى من هم شنيده ام (مقصود شنيدن از پدران و اجدادشان مى باشد) كه خداوند در مغرب زمين بهشتى خلق فرموده و آب فرات شما از آن خارج مى گردد، و ارواح مؤ منين عصر هر روز به آن بهشت مى روند و از ميوه هاى آن مى خورند و از نعمت هاى ديگر خداوند بهره مى گيرند، و همديگر را ملاقات مى كنند و چون فجر صادق طلوع كند از آن خارج مى شوند...».
توجه در جملات حديث نكات زير را روشن مى كند:
الف» بهشتى در مغرب زمين وجود دارد كه آب فرات هم از آنجا عبور مى كند.
سر چشمه آب فرات
در اين زمينه كه آب فرات از كجا سر چشمه گرفته است گفته اند:
«رود فرات كه با طول ٣٠٦٥ (كم) در حوضه اى به مساحت (٦٧٣٠٠٠ كم) جريان دارد از كوههاى مركزى تركيه و در فاصله بسيار اندكى از سرچشمه هاى قزل ايرماق بر مى خيزد و ٩٧١ (كم) از مسير علياى آن در خاك تركيه جاى دارد، كه در اين بخش شاخه هاى چندى از چپ و راست بدان مى پيوندد، اين رود سپس وارد سوريه مى شود و با طى مسيرى از شمال غربى به جنوب شرقى ، اين كشور به دو نيم نابرابر بخش مى كند. آنگاه آبهاى بركت زاى خود را وارد عراق مى كند. رود فرات سراسر طول كشور عراق را از شمال غربى به جنوب شرقى در مى نوردد و اين كشور را به دونيم تقريبا مساوى و هم شكل تقسيم مى كند و سرانجام در قرنه به دجله مى پيوندد و با تشكيل اروند رود (شط العرب) به خليج فارس مى ريزد. فرات از رودهاى پر آب جهان است كه امروز از آب آن ، از سرچشمه تا مصب ، در كار آبيارى و توليد نيرو و جز آن استفاده مى شود. با اين همه ، ميزان تخليه آن را تا ٢٥٠٠ (م) در ثانيه بر آورد كرده اند.
از اين نكته نبايد غافل شويم كه : سرچشمه و مسير رود فرات نسبت به شهر مدينه و حجاز كه محل سكونت حضرت امام باقرعليهالسلام
در آن روز بوده ، حدودا در طرف غرب و مغرب محسوب مى شود و بهشتى كه حضرت نشانى آنرا در مغرب داده اند معلوم نيست در كدام قسمت از اين طول مسير واقع است آنچه به ضميمه احاديث مربوط به وادى السلام مورد استفاده است ، سرزمين فعلى عراق است
ب» نكته دومى كه از حديث استفاده مى شود و قابل توجه است اينكه : ارواح مؤ منين در هنگام شب وارد آن بهشت مى شوند و اذان صبح از آن خارج مى گردند.
ج» نكته سوم اين است كه : از اينكه طرف خطاب حضرت باقرعليهالسلام
يك فرد عادى است و او هم آن عالم را نديده طبيعتا آن حضرت هنگام محاوره از كلمه «عصر و صبح» همان معنائى را اراده فرموده كه شنونده مى فهمد و در حقيقت حضرت مطابق فهم و درك شنونده سخن گفته اند. از اين رو بايد گفت حركت خورشيد بر آن عالم اثر مى گذارد وگرنه «صبح و عصر» در مورد ارواح و حركت آنها صحيح نيست و مثلا مى بايست تعبير مى فرمودند:
«لحظاتى از شب و روز ما را در آن بهشت بسر مى برند».
د» براى عينيت دادن به حديث فوق نقل رؤياى مادر يك شهيد خالى از لطف نيست :
مادر يكى از شهداى جنگ تحميلى پس از دفن شهيد خود هر شب جمعه را تا به صبح بر مزار شهيدش در قبرستان شهداء بيتوته مى كرد و پس از طلوع آفتاب روز جمعه به خانه بر مى گشت اين روش مدتى ادامه داشت تا اينكه اين كار بصورت يك عادت براى اين مادر شهيد شده بود و بسيارى از منسوبين نيز مى دانستند، تا اينكه آن زن خود بخود دست از اين كار برداشته بود. از او پرسيدند: خوابيدن در قبرستان را رها كردى ؟ گفت : شبى از شبها وقتى به خواب رفتم ، ديدم تمامى شهداى آن قبرستان ساكهاى مسافرتى خود را بسته و آماده مسافرت هستند، از فرزندم پرسيدم : آنها عازم كجا هستند؟
گفت : هر روز عصر به نجف اشرف و زيارت حضرت اميرالمؤ منينعليهالسلام
مى رويم و صبح بر مى گرديم و اينها عازم نجف اشرف هستند.
گفتم : مگر شما همراه آنها نمى روى ؟
گفت : خير.
گفتم : چرا؟
گفت : مهمان دارم ، بايد براى احترام او در حضورش باشم
گفتم : مهمانت كيست ؟
گفت : شما
گفتم : من ؟!
گفت : بلى و از خواب بيدار شدم ، قدرى با خود فكر كردم و گفتم هرگز سزاوار نيست من در قبرستان بمانم و فرزندم از فيض زيارت حضرت اميرالمؤ منين محروم بماند. از اين رو تصميم گرفتم هر شب جمعه پس از زيارت اهل قبور، تا روز باقى است قبرستان را ترك كنم
اين رؤيا كه يكى از رؤياهاى صادق است بخوبى نشان مى دهد كه :
اولا: روز و شب و عصر و صبحى كه براى ما مشهود است براى اموات نيز به همان معنا متصور است
ثانيا: همان گونه كه در حديث آمده «ارواح مؤ منين روزها در مكانى و شبها در مكانى ديگر بسر مى برند» ولى در اين رؤيا سخن از مهاجرت به نجف اشرف و زيارت حضرت اميرالمؤ منينعليهالسلام
در شب است و از طرفى در حديث ديگر محل بيتوته ارواح مؤ منين را بهشت معرفى نموده اينها منافاتى با هم ندارند؛ چون ممكن است بهشت مغرب زمين در حقيقت همان وادى السلام معروف باشد كه روايات آينده نيز به آن تصريح دارد. و به هر حال مقصود جابجائى ارواح در شب و روز است كه بر آنها نيز متصور است
٣- على بن ابراهيم قمى در تفسير آيه ٤٦ از سوره مباركه غافر آورده است :
النار يعرضون عليها غدوا عشيا، قال ذلك فى الدنيا قبل القيامه ، و ذلك ان فى القيامه لايكون غدوا و لا عشيا، لان الغدو والعشاء انما يكون فى الشمس و القمر، وليس فى جنان الخلد ونيرانها شمس ولاقمر. قال : وقال رجل : لابى عبداللهعليهالسلام
ما تقول فى قول الله عزوجل «النار يعرضون عليها غدوا و عشيا»؟ فقال ابو عبداللهعليهالسلام
: ما يقول الناس فيها؟ فقال : يقولون : انها فى نار الخلد وهم لايعذبون فيما بين ذلك» فقالعليهالسلام
: فهم من السعداء، فقيل له : جعلت فداك فكيف هذا؟ فقالعليهالسلام
: انما هذا فى الدنيا، فاما فى نار الخلد فهو قوله تعالى : «ويوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب»
اينكه خداوند در مورد فرعون و همراهان او فرموده : «آتش صبح و شام بر آنها عرضه مى شود مربوط به دنيا و قبل از برپائى قيامت است {يعنى عالم برزخ } زيرا روز قيامت صبح و شام ندارد، چون صبح و شام مربوط به ماه و خورشيدى است و در بهشت و جهنم قيامت ، ماه و خورشيدى وجود ندارد. سپس مى گويد: شخصى از حضرت پرسيد: معناى اين آيه شريفه كه خدا فرموده : «شب و روز آتش بر آل فرعون عرضه مى شود» چيست ؟ حضرت سؤ ال فرمودند: اهل سنت درمورد آيه چه مى گويند؟ جواب داد: آنها معتقدند مقصود آتش جهنم است و ارواح در عالم برزخ عذاب نمى شوند. حضرت فرمودند: «ارواحى كه در عالم برزخ عذاب نمى شوند ارواح اهل سعادت هستند» شخصى پرسيد: پس معناى آيه چيست ؟ حضرت فرمودند: «عرضه كردن آتش به آنها هنگام شب و صبح مربوط به دنيا {و پس از مرگ } است ، اما در مورد آتش جهنم خداوند در ذيل همين آيه فرموده است : «وقتى قيامت برپا شود آل فرعون را داخل عذاب سخت خواهيم نمود».
نكته اى كه در كلام مرحوم على بن ابراهيم قابل توجه است اين است كه : وى خواسته وجود شب و روز در عالم برزخ را ثابت نمايد و تلويحا فهمانده : طلوع و غروب خورشيد بر آن عالم يك امر طبيعى است
٤- حديث ديگرى از حضرت امام صادقعليهالسلام
منقول است كه داراى ابعاد مختلفى است ولى ما همان قسمت از حديث را كه مربوط به بحث است ذكر مى كنيم :
... فالمؤ من ينتقل روحه من جسده الى مثل جسده فى الصوره فيجعل فى جنات من جنان الدنيا، يتنعم فيها الى يوم الماءب ، والكافر ينتقل روحه من جسده الى مثله بعينه و يجعل فى نار فيعذب بها الى يوم القيامه
امام صادقعليهالسلام
در اين قسمت از حديث فرموده اند: «مؤ من وقتى بميرد روحش به جسد ديگرى كه مثل همين جسد دنيائى اوست منتقل مى شود و تا روز قيامت در باغهائى از باغهاى دنيا هستند و از نعمتهاى خداوند بهره مند خواهند بود، و كافر هم روحش به جسد ديگرى كه شباهت با بدن دنيائى او دارد منتقل مى شود و تا روز قيامت به عذاب خداوند معذب خواهد بود».
در ارتباط با احاديث فوق نكات زير قابل توجه است :
الف» از اينكه حضرت فرمودند: «و تا روز قيامت در باغهائى از باغهاى دنيا هستند و از نعمتهاى خداوند بهره مند خواهند بود» بدليل جمله اى كه در ابتداء حديث است و اين سؤ ال را تشكيل مى دهد: «از حضرت در مورد كسانى كه مى ميرند و از اين دنيا مى روند، روحشان كجا مى رود سؤ ال شد» معلوم مى شود مقصود از باغهاى دنيا، باغهاى دنيا در عالم برزخ است
ب» از آيات سوره هاى «بقره ، اعراف و طه» كه در مورد بهشت حضرت آدمعليهالسلام
نازل شده به انضمام روايات مربوط به آن استفاده مى شود، بهشتى كه آن حضرت در آن بوده و با همين خورشيد و ماه روشن مى شود غير از بهشت برزخى است كه مورد بحث ماست ، و ما از آوردن حديث اول اين فصل نخواسته ايم استفاده كنيم آن بهشت و اين بهشت يكى هستند، بلكه مقصود يكى بودن خورشيد و ماه اين عالم و آن بهشت بوده
ج» نكته سوم اين است كه : حضرت صادقعليهالسلام
به وجود قالب مثالى تصريح فرموده كه روح انسانى پس از خارج شدن از اين بدن به بدنى كه در خور عالم برزخ است حلول مى كند و ادامه حيات مى دهد.
احاديث فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه اين موضوع (اينكه عالم برزخ در همين دنياست و از نور خورشيد و ماه همين عالم بهره مى گيرد) را تاءكيد مى كند ولى چون هدف اصلى آنها موضوع ديگرى است ، در طول مباحث كتاب مورد دقت نظر قرار خواهند گرفت اين احاديث به مناسبتهاى مختلف ، سخن از طلوع و غروب خورشيد، يا طلوع فجر صادق و... به ميان آورده و تلويحا معلوم مى كند «طلوع خورشيد، طلوع ماه ، طلوع فجر» بر برزخيان مؤ ثر و مشهود است و آنها نيز مثلا در روز ما، يك حالت و در شب ما يك حالت ديگر دارند.
از باب مثال در حديثى آمده است : «اگر اموات خود را قبل از طلوع خورشيد زيارت كنيد كذا مى شود و اگر بعد از طلوع خورشيد زيارت كنيد فلان مى شود و مطالب ديگرى از اين قبيل برداشت ما از اين احاديث اين است كه چون طلوع و غروب خورشيد و ماه بر عالم برزخ مؤ ثر است پس عالم برزخ جز و همين عالم (دنيا) است ولى از نظرها غايب است