٢ - رجعت و ظهور
رجعت همانگونه كه گذشت آنست كه گروهى از مؤ منان خالص و سردمداران كافر كه از دنيا رفته اند، به دنيا بر مى گردند، تا گروه اول به عزت نائل شوند و گروه دوم به ذلت دنيوى برسند، اين معنا با ظهور امام دوازدهمعليهالسلام
، متفاوت است ، چرا كه «ظهور» در فرهنگ شيعه آن است كه امام دوازدهم حضرت حجه بن الحسن العسكرى ،عليهماالسلام
، پس از غيبت بسيار طولانى آنگاه كه جهان پر از ظلم و ستم شود، ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.
رجعت و ظهور در يك جهت اشتراك دارند و آن اينكه هر دو در آخرالزمان و قبل از قيامت اتفاق مى افتد، اما فقرشان اين است كه خداوند براى بر چيدن ريشه هاى ظلم و ستم و ايجاد عدالت در روى زمين ، ولى خويش را پس از غيبتى طولانى ، آشكار مى سازد. ولى رجعت آن است كه در هنگام ظهور، براى يارى حضرتش و نيز استمرار حاكميت حق بعد از برقرارى عدالت ، خداوند گروهى از مؤ منان را كه از دنيا رفته اند، به دنيا باز مى گرداند تا براى يارى وى بشتابند. مؤ منانى كه ساليان درازى انتظار فرجش را مى كشيدند، ولى قبل از ظهور و رؤ يت حضرتش ، ديده از جهان فرو بستند.
رجعت يكى از وقايع مهمى است كه در آستانه ظهور رخ مى دهد و زمان آن هنگام ظهور است ، نه قبل و نه بعد ظهور، بلكه در همان هنگام است كه برخى پيامبران الهى و ائمه اطهار،عليهمالسلام
، و مؤ منان صالح به دنيا بر مى گردند تا شاهد اعتلاى كلمه اسلام در روى زمين باشند. اما نبايد چنين تصور كرد كه رجعت همان ظهور است ، رجعت يعنى بازگشت عده اى از مؤ منان و كفار، ولى ظهور به معناى آشكار شدن و قيام دوازدهمين ذخيره الهى پس از غيبت طولانى است ، در نتيجه نزديكى زمان اتفاق آن دو واقعه نبايد موجب شود كه آنها را يكى تلقى كنيم
شايد اين مطلب در مورد رجعت از روايات و كلمات علما به دست بيايد، آنجا كه شيخ مفيد، قدس سره ، فرمود:
ذلك عند قيام مهدى آل محمد،عليهالسلام
.
رجعت هنگام قيام مهدى آل محمد،عليهالسلام
، خواهد بود.
و نيز سيد مرتضى از علماى بزرگ اسلام در مورد رجعت مى گويد:
آنچه كه شيعه به آن اعتقاد دارد اين است كه ، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان مهدى ،عليهالسلام
، گروهى از شيعيان را كه از دنيا رفته اند، به دنيا بر مى گرداند.
پس با اين بيان روشن شد كه رجعت هرگز به معناى ظهور حضرت ولى عصر،عليهالسلام
، نيست
يكى از مستشرقين به نام «دويت نلسون» در كتاب عقيدة الشيعه از ظهور امام زمان ،عليهالسلام
، به رجعت تعبير مى كند، كه اين خلاف معناى رجعت در اصطلاح كلام شيعه است
اين چنين اشتباهى گاهى سبب شده تا كسانى به غلط تصور كنند كه واقعيت رجعت نيز همان ظهور امام عصر،عليهالسلام
، است
از اين رو صاحب كتاب الدعوة الاسلامية مى نويسد:
اگر منظور از رجعت ، ظهور حضرت ولى عصر،عليهالسلام
، باشد، اين حرف قابل قبول است ولى اگر منظور بازگشت عده اى به جهان ، قبل از قيامت است ، اين باطل است و اخبارش با آن همه كثرت فايده اى نداشته و مطلبى را اثبات نمى كند.
سپس مى گويد:
اگر منظور رجوع به دنيا قبل از قيامت باشد، بايد توجه داشت كه مفهوم لفظ ظهور با مفهوم لفظ رجعت بسيار متفاوت است ، واژه اول در جايى به كار مى رود كه چيزى يا كسى بوده ولى پنهان شده و در زمان خاصى آشكار مى شود ولى از رجعت چنين به ذهن مى آيد كه چيزى يا كسى به جاى خاصى رفته باشد، بعد از مدتى به همان جا برگردد. مضافا اين كه در عرف شيعه بين معانى اصطلاحى آن دو نيز تفاوت بسيارى وجود دارد.
از اين رو اخبارى كه در مورد رجعت به دست ما رسيده است ، به خوبى گوياى بازگشت گروهى از مؤ منان به دنيا پيش از قيامت است ، و در برخى روايات نام تعدادى از آنان را بيان مى كند و يا برخى وقايع آن را بر مى شمارد، به طورى كه نمى توان آن را همان ظهور امام عصرعليهالسلام
دانست
مرحوم شيخ حر عاملى ، قدس سره ، دوازده فرق بين واژه رفعت و ظهور ذكر كرده به خاطر طولانى نشدن بحث از ذكر همه آنها خوددارى كرده و تنها به ذكر اين نكته اكتفا مى كنيم كه تنها در يك روايت در مورد وقايع حضرت ولى عصرعليهالسلام
به رجعت تعبير شده است و آن روايتى است كه در كتاب الغيبة النعمانى ذكر شده است :
ان القائم من ولد على ،عليهالسلام
، له غيبة كغيبة يوسف و رجعة كرجعة عيسى بن مريم ، ثم يظهر بعد غيبة مع طلوع النجم الاحمر و خراب الزوراء و هى الرى و خسف المزورة و هى بغداد و خروج السفيانى
حضرت قائمعليهالسلام
، از فرزندان حضرت علىعليهالسلام
، داراى غيبتى مانند غيبت يوسف ،عليهالسلام
، و رجعت و بازگشتى مانند رجعت عيسى بن مريم ،عليهالسلام
دارد، آن حضرت زمانى ظهور خواهد نمود كه وقايع زير به وقوع بپيوندد: طلوع ستاره قرمز، خراب شدن زوراء (رى) در زمين فرو رفتن مزورة (بغداد)، خروج سفيانى و...
بررسى روايت
در مورد اين روايت بايد گفت كه :
اولا: سند حديث به دو جهت مخدوش است ، يكى آنكه روايت مضمره است يعنى كعب الاحبار روايت را به پيامبرصلىاللهعليهوآله
، نسبت نداده است و اينگونه احاديث اعتبارى ندارد و ديگر آنكه راوى آن كعب الاحبار معروف است كه يهودى بود و احاديث بسيارى از يهوديت وارد اسلام كرده است ، البته بايد توجه داشت كه احايث مهدى ،عليهالسلام
تواترشان ثابت شده است و اينكه يك مورد از كعب الاحبار در مورد امام مهدى ،عليهالسلام
، نقل شود دليل نمى شود كه او اين عقيده را وارد مذهب شيعه كرده است
نكته ديگر آنكه منظور از رجعت در اين حديث ، رجعت اصطلاحى نيست ، زيرا همانطور كه گفته شد رجعت رجوع به دنيا پس از مرگ است در حالى كه در مورد حضرت ولى عصر،عليهالسلام
، چنين نيست كه وى از دنيا رفته باشد و پس از ساليانى به اين جهان برگردد، بلكه منظور رجعت لغوى است ، به خصوص با توجه به اينكه آن را به رجعت حضرت عيسى ،عليهالسلام
و غيبتش را به غيبت حضرت يوسف ،عليهالسلام
تشبيه كرده ، درصدد رفع استبعاد و بيان مقام والاى امام عصر،عليهالسلام
مى باشد.
ثانيا: اگر خوب دقت كنيم در مى يابيم كه از غيبت به رجعت تعبير نشده ، بلكه گفته شده است كه حضرت علاوه بر غيبت داراى رجعتى نيز هست و در اين حديث رجعت و غيبت كنار هم ذكر شده است و لذا كيفيت غيبت حضرت را از نوع غيبت حضرت يوسفعليهالسلام
، و رجعت حضرت را همانند رجعت حضرت عيسى ،عليهالسلام
بيان مى كند، خلاصه سخن آنكه سند حديث تمام نيست و بر فرض قبول سند، جهت دلالتى آن مخدوش است
بديهى است كه زمان دقيق رجعت را با ذكر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نمى توان معلوم كرد، اما به طور كلى مى توان گفت كه رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدى ،عليهالسلام
رخ خواهد داد. چنانكه در برخى از كلمات علما از زمان رجعت به «بعد ظهوره» تعبير شده است ، يعنى بعد از ظهور ولى عصر،عليهالسلام
رجعت اتفاق خواهد افتاد. و نيز در دو روايت به اين مطلب تصريح شده است از جابر جعفى نقل شده كه گفت از امام باقرعليهالسلام
شنيدم كه فرمود:
و الله ليملكن رجل منا اهل البيت الارض بعد موته ثلاثمائة سنة : و يزداد تسعا، قال : قلت : فمتى ذلك ؟ قال : بعد موت الاقائم قال : قلت : و كم يقوم القائم فى عالمه حتى يموت ؟ قال تسع عشرة سنة من يوم قيامه الى يوم موته قال قلت : فيكون بعد موته هرج ؟ قال نعم ، خمسين سنة ، قال : ثم يخرج المنصور الى الدنيا و فيطلب بدمه و دم اصحابه فيقتل و يسبى حتى يخرج السفاح و هو امير المؤ منين
به خدا سوگند كه او مردى از اهل بيت ما را پس از سيصد و نه سال از وفاتش قدرت مى دهد. جابر گفت : پرسيدم اين واقعه چه زمانى خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم ،عليهالسلام
پرسيدم قائم تا هنگام مرگش چند سال در جهان حكومت مى كند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قيامش تا وقت مرگش به طول مى انجامد. پرسيدم : آيا بعد از او جهان دچار آشوب مى شود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه كردند و بعد از آن منصور (امام حسين ،عليهالسلام
) به دنيا بر مى گردد تا انتقام خون خود و يارانش را بگيرد. تا اينكه سفاح قيام كند، كه همان امير المؤ منين على ،عليهالسلام
، است
حديث ديگرى از على بن مهزيار نقل شده است ، وى مى گويد: در خواب ديدم كسى مى گويد: امسال حج انجام بده تا صاحب زمان ،عليهالسلام
را زيارت كنى بعد او با حضرت سخن مى گويد و ايشان وقايع ظهور را بيان مى كنند و مى فرمايد:
احج بالناس حجة الاسلام و اجى ء الى يثرب قلت : يا سيدى ما يكون بعد ذلك ؟ قال : الكرة الكرة الرجعة الرجعة
حج را با مردم به جا آورده و به سوى يثرب عازم شو... عرض كردم : آقاى من بعد از آن چه رخ خواهد داد. فرمودند: برگشت برگشت ، رجعت رجعت
چنانچه مشاهده مى شود در هر دو حديث تصريح شده كه رجعت بعد از ظهور خواهد بود، روشن است كه منظور از «بعد از ظهور» اين نيست كه وقتى ظهور تمام شد، رجعت اتفاق مى افتد، بلكه مقصود آن است كه اندكى پس از ظهور حضرت ، مردمانى نيكو همچون برخى انبيا و صلحا براى يارى حضرت به دنيا بر مى گردند. و رجعت به صورت تدريجى خواهد بود. يعنى برخى از افراد همانند امير المؤ منين ،عليهالسلام
، و پيامبرصلىاللهعليهوآله
، و برخى ديگر رجعتشان تقريبا همزمان به ظهور است و رواياتى در مورد اين مطلب داريم كه آنان حضرت ولى عصر،عليهالسلام
را يارى مى دهند و اين طبعا با همزمانى رجعت آنان با ظهور سازگارى دارد. و نيز در برخى روايات داريم كه وقتى حضرت ظهور مى كند، به بعضى از مؤ منين در قبر خطاب مى شود كه حضرت ظهور كرده اگر مايليد مى توانيد امروز حضرتش را يارى دهيد.
البته بعضى از ائمه ممكن است رجعتشان مدتى بعد از ظهور باشد.
خلاصه سخن آنكه رجعت يكى از وقايع همزمان با ظهور است و نبايد آنها را دو نام براى يك واقعيت پنداشت