پاسخ هشتم : آتش عذاب فراگير و برزخ قرنطينه قيامت
همان طور كه شنيده اى در متون اسلامى (قرآن و روايات) براى مجازات مجرمان از عذاب هاى مختلف نام برده شده ، كه همگى حكايت از آن دارد، چون جزا بازتاب عمل است ، بنابراين بر اساس هر عمل ، گناهكار، كيفر مناسب آن را خواهد ديد اما در بين آنها تنها با كيفر آتش به همه مجرمان هشدار داده شده است
و اين را نيز شنيده اى كه دنيا مزرعه عقبى است اگر از سويى بر اساس نظريه علمى (يا حقيقت ثابت) همه پديده هاى مادى زنده اين جهان بر اثر مرور زمان انرژى حرارتى خورشيد را در خود ذخيره مى كنند، بنابراين بايد گفت پيكر انسان كه خود يكى از مصاديق بارز ماده است و مانند همه عناصر مادى زنده ، منبع ذخيره انرژى است ، پس مى توان گفت با هر گناهى كه از انسان سر مى زند، چون در ديوان عمل (يا در وجودش) ثبت مى شود، يك روزى به فرمان خدا همان گناه به صورت بازتاب عمل او به نام آتش كه در سلول هاى وجودش ذخيره است ، شعله ور مى شود و همه ذرات هستى اش را مى سوزاند.
به عبارت ديگر، ريشه وجود انسان مادى هر چند از خاك است اما در سايه رشد و پرورش با مواد نباتى و حيوانى موجود در هستى ، مانند همان درخت و گياه سبز، انرژى خورشيد را در وجود خويش ذخيره مى نمايد و خود جداگانه كانون مستقلى براى حرارت انرژى مى گردد و از سوى ديگر، آدمى با هر گناهى كه مرتكب مى شود در حقيقت زمينه شعله ور ساختن آتش را نيز در خود فراهم مى نمايد. چنانچه گناه ، سنگين و مستمر شود وجود انسان منبع مملو ساختن خويش مى شود تا روزى كه شرايط لازم ، يعنى موعد مرگ فرا رسد و پس از يك دوره برزخى و فعل و انفعالات اسرارآميز آن ، وقتى رستاخيز الهى برپا گردد و تكليف نهايى محرز گردد، در جهنم موعود، وجود انسان يك پارچه به آتش تبديل شود و سلول ها و ذرات آلوده وجودش را بسوزاند، مگر اين كه انسان به موقع و قبل از مرگ ، آگاه شود و برگردد و از گناهش استغفار كند و خداوند با كيمياى توبه او، فلز ناخالص وجودش را به طلاى خالص تبديل كند و به تعبيرى ديگر، منبع اشتعال آتش وجودش را با توبه جدى يعنى عنصر شيميايى الهى ، به موقع خنثى و بلا و اثر و آلودگى نشسته بر دامنش را از وجودش محو نمايد.
آيا نشانه هاى مستند و مشهودى در اين باب توان يافت ؟
بله ، براى اين كه اصل ثابت كمى آسان شود، بايد گوش هوش بسپرى كه آتش از پيش در دنيا با انسان هست و به نشانه هاى زير به همه ، خصوصا بى ايمان ها و بدكاران احاطه دارد:
الف) در پايان هر بند از دعاى جوشن كبير، استغاثه به درگاه خدا اين است كه خداوندا ما را از آتش خلاص فرما
! و اين به معناى اين است كه گويا انسان در مهلكه اى باشد يا در زندان و چاهى افتاده و از فرياد رسى براى خلاصى و نجات خود كمك مى طلبد.
ب) از يك سو در بسيارى از مآخذ دينى «نار» كه به جاى جهنم و مقابل «جنت» قرار گرفته حكايت از آن دارد كه شؤون جهنم و هويت و حقيقت آن به تمام معنا همان آتش است و از سوى ديگر اين كه صريحا ياد شده كه جهنم در دنيا به كفار احاطه دارد
، چنين معنا مى دهد كه بر اثر گناهان ، در حقيقت نفس آتش ، بدكاران را در همان دنيا فرا گرفته است و اين تعبير در دعاهاى مختلف ، خاصه در تعقيب نمازهاى ماه رمضان به وضوح آمده كه : خدا يا بر من منت نه ، مرا از آتش آزاد فرما
!
پ) بى ترديد معناى جهنم و بهشت دو مفهوم متضاد در مكانند. همانطور كه در نمايش داستان آدم و حوا آمده ، اصل بر اين است كه بر اساس جرم و جوهره انسانى خاكى ، ابتدا او در بهشت نيايد باشد، ولى با ترك معاصى و بر اثر اعمال پسنديده توفيق ورود به بهشت را پيدا مى كند، اما در مورد جهنم همان طور كه گفته شد و نيز بر اساس دو اصل ثابت خلقت : (انسان پيوسته زيانكار است ، مگر مؤمن و صالح شود؛ نفس آدمى ، كشش به بدكارى دارد)
گويا گرفتارى او در جهنم و آتش محرز و مسلم است ، مگر اينكه با ترك گناه و انجام دادن اعمالى بتواند از آن مهلكه خلاصى پيدا كند.
ت) بهشت در كتابهاى آسمانى و لسان روايات ، مجموعه اى غير قابل تصور انسان از قصرها با فضاهاى زيبا و داراى نهرهايى از آب خوشگوار، شير خوش طعم و عسل مصفا، بوستان هايى از سبزه ها و چمن ها و باغ هاى ميوه هاى رنگارنگ و خدمتگزارانى از حور و غلمان و... است و هر كدام از مناظر و نعمتهاى آن ، جداگانه نيز قطعه اى از بهشت و به اهل ايمان اختصاص دارد و بهشتيان در آنجا حيات طيبه خود را مى گذرانند، اما جهنم هر چند كه مراتبى دارد اما چه سافل و چه اسفل آن داراى يك مفهوم و يك مصداق است و آن همان «نار» فراگيرى است كه با عذاب هاى وحشتناك ديگرى ، گناهكاران را بر حسب مراتب گناه در خود فرو گرفته است
ث) هر كس كه با دين حق مرده است ، از آغاز مرگ تا معركه قيامت ، دوره هاى برزخى تصفيه و پاكسازى زير را خواهد گذرانيد:
١) غسل داده شدن يا ضد عفونى از آلودگى هاى مادى ، مقدماتى براى ورود به عالم قبر.
٢) چشيدن فشار قبر يا عصاره كشى كلى از قاذورات و ضايعات به جا مانده مادى
٣) استحاله تدريجى پليدى هاى پيكر مادى انسان به پاكى ها و پاكيزگى به دو شكل :
مستقيم تغييرات فيزيكى يا متلاشى شدن شكل ظاهرى جسم و فعل و انفعالات شيميايى يا استحاله و تصفيه آن تا مرحله نهايى در درون خاك
غير مستقيم مشاهده شكنجه ارواح بدكاران ، رؤ يت مناظر ناخوشايند آتش از سكرات موت تا عرصه قيامت و تاءثير اضطرابات روحى بر دو بدن مثالى و مادى او و واكنش هاى هراس انگيز روح كه به سبب عذاب جسم برزخى و مادى خواهد داشت
٤) گذشتن همه مردگان از مسير جهنم و كشيدن و چشيدن عذاب پايانى و بالاخره عبور از پل سرنوشت ساز صراط، حتى براى كسانى كه كمترين لغزشى داشته اند
و پاك شدن از آخرين زنگارها و پاكيزه گشتن از باقيمانده پلشتى و پليدى هاى دنيا.
بنابراين بايد گفت ، به يك تعبير، دوره برزخ ، دوره قرنطينه قيامت و دوره آماده سازى انسان براى ورود به بهشت موعود است ؛ به عبارتى ديگر چون دنيا اختلاطى از پاكى ها و ناپاكى ها و بدى هاى مادى است و بر عكس ، بهشت جايگاه ملكوتى و مقدس و پاك است و همان طور كه در قصه آدم ابوالبشر روشن شد با ناپاكى و پليدى سازگارى ندارد، بنابراين براى ورود به آن جايگاه ، برگ جواز پاكى يا كارت مصونيت از ناپاكى لازم است
پس اگر آدمى قرار است به بهشت رود، چنانچه بدون توبه و ناپاك از دنيا آمده ، ابتدا بايد جوهرش وجودش از كثافت هاى مادى و پليدى هاى گناه پاكسازى شود و چه بهتر كه با جوهر آتش كه عالى ترين عنصر مطهر پاك كننده پلشتى ها و مطمئن ترين شيوه ضد عفونى كردن آلودگى ها و ناپاكى هاست ، ضد عفونى شود و مدتى در آتش جهنم جرم گيرى نهايى گردد تا براى ورود به بهشت آماده شود. به همين جهت است كه اهل كفر و شرك و نفاق و ارتداد و برخى از صاحبان گناهان كبيره مانند قتل نفس به دليل نشر و پخش گستردگى آلودگى هاى تطهير ناپذيرشان مانند گاز مشتعل ناشى از فوران چاه ها هميشه در آتش كيفرشان خواهند سوخت
ج) در مورد احاطه انسان به آتش (و براى تقريب و آشنايى ذهن) مى توان فرض كرد كه رابطه دستيابى انسان به بهشت و سعادت يا فرو ماندن و فرسودن در ته دره آلوده به بيمارى است كسى كه بايد به قله سلامت كوه بلند صعود كند، على القاعده از پايين كوه و دره آن آغاز خواهد كرد و بى ترديد براى رسيدن به قله و فتح آن ، آدمى بايد از پيچ و خم هايى بگذرد، تلاش كند و سختى را به خود هموار سازد تا برفراز آن دست يابد و سلامت خود را تضمين نمايد و بر عكس براى ابتلاى به بيمارى واگير، همان ماندن در دره آلوده يا همان نسپردن و نپيمودن به بلندى ها كافى است
براى وصول به بهشت ، پيمودن در صراط مستقيم ، دل كندن از زينت هاى دنيا و سير كمالى لازم است ، اما براى جهنمى شدن ، تنها به همان در جا زدن در بستر مادى حيات و سرگرم شدن به علقه هاى دنيوى هشدار داده شده است لذا براى دستيابى بهشتيان به مغفرت الهى و وصول به بهشت ، شتاب در حركت و شركت در مسابقه و سير و سلوك يا سير تكاملى و رسيدن به مدارج عاليه كمال توصيه شده است ،
اما براى جهنمى شدن كافى است كه آدمى در بستر مادى غرق شود و از حركت معنوى باز ماند. همت و حركت ملكوتى ، مقدمه صعود به بهشت است ، اما دون همتى و معطل ماندن در ماديات دنيا به معناى هلاكت و سقوط در جهنم است
براى بهشت بايد خود را بالا كشيد، ولى براى جهنم فقط بايد از سير و سلوك و بندگى دست كشيد.
براى بهشت خود را بايد بالا كشيد، ولى براى جهنم فقط بايد از سير و سلوك و بندگى دست كشيد.
پس انسان تا در دنياست و با زرق و برق دنيا قرين است ، در حقيقت در احاطه آتش و تهديد به سوختن است اگر وجود خويش را در همين دنيا در زير سپر ايمان و عمل صالح مستور ساخت ، وقتى اجل موعود فرا رسيد از آتش خواهد رست و به بهشت جاويدان دست خواهد يافت ، اما اگر خود، مواد و منبع شعله ور ساختن آتش را با گناه و اعمال بدش در دنيا فراهم ساخت ، به محض عبور از پل مرگ ، يك باره منفجر خواهد شد و خود را در دوره برزخ با پيكر مثالى و در قيامت و پس از آن با همين جسم و روح در همان آتش گناهش تا مدت ها يا ابد خواهد سوخت
چ) هر چند هر گناه با هر سنخيت جوهرى اش كيفر مناسب خود را خواهد داشت ، اما كيفر آتش جامع همه كيفرها و نهايى آنهاست لذا قوم نوح با آنكه با عذاب غرق شدن گرفتار و نابود شدند، در پى آن به كيفر آتش معذب گرديدند.
و نشانه هاى برزخ پيداست اگر به انسان گناهكار انواع عذاب هاى مانند رسوا و افشا شدن ، مسخ چهره ، دستان بريده ، كرى و كورى ، چشيدن آب جوش حميم ، خوردن ميوه تلخ درخت زقوم ، جويدن زبان ، وارونگى يا سرو ته شدن اندام ، بدبويى نفرت انگيز، غل و زنجير شدن ، تازيانه خوردن و... وعده داده شده ، آتش ، عذاب مشترك و جامع همه آنهاست
حال با دقت به يك اصل انكارناپذير، كه اگر آتش مصداق كامل و جامع كيفرهاى بدكاران است كه هست و اگر انرژى متراكم در موجودات زنده طبيعت به محض فراهم شدن شرايط و مواد سوختنى نفت و گاز و بنزين و جرقه اشتعال ، همه تبديل به آتش خواهند شد و به اصطلاح رستاخيز انرژى ها برپا خواهد شد،
بنابراين جايگاه اتم و اكمل آن در قيامت است و در نتيجه پيكرهاى مجرمان كه خود يكى از مصاديق مستند منبع انرژى محترقه و آتش زاست ، محققا با تراكم گناه و فراهم شدن شرايط سوختن در آنها برپايى رستاخيز الهى (بهشت و جهنم) از ديدگاه علل و اسباب كامل تر و روشن تر قابل درك و فهم خواهد بود، زيرا كه بر اساس سنخيت عمل و عكس العمل و رابطه گناه و كيفر، آتش جهان آخرت بايد با پديده گناه و پليدى عمل به تعبيرى مقابل و به مجانس باشد تا تاءثيرات گسترده و فراگير گناه آدمى را كيفر برابر و هماهنگ دهد.
پاسخ پرسش هشتم ، هر چند طولانى اما مفيد بود. اينك كنجكاوم بدانم كه به طور كلى ارواح مردگان در برزخ به چند طبقه تقسيم مى شوند.