بخش يازدهم : ديدار سوم
١ - مگر قرآن نخوانده اى ؟
و سيد بى آن كه بداند دوباره چه اتفاقى مى افتد، هنوز چند قدم عقب نكشيده خود را مقابل گوژپشت يافت و ديد كه او بى وقفه به حيات از دست رفته اش حسرت مى خورد. همين كه خواست پرسش هاى ديگرش را مطرح كند، خود سيد را مخاطب قرار داد و گفت : لابد هنوز هم سؤ ال دارى ؟! يادت باشد اين سومين بار است كه همديگر را مى بينيم وفاى به عهدت يادت نرود!
سيد كمى مكث كرد و گفت : بله ، حتما اگر خدا بخواهد. شما به من خيلى كمك كرديد. هنوز پرسش هاى زيادى دارم ، اما ابتدا مى خواهم اين نكته را بدانم ، چرا اغلب برزخيان آماده پاسخگويى هستند و ارواح و اشباح اين عالم با آن كه خود سرگردانند، ولى با گوش دادن به حرف ها به سهولت جواب پرسش ها را مى دهند، حال آن كه مى گويند انسان ها در قيامت ، همه از يكديگر گريزانند و حتى نزديكترين فرد مانند پدر و مادر و برادر و همسر انسان از او فرار مى كند و وى را تنها مى گذارد؟
گوژپشت ، عمق نگاهش را به سيد دوخت و گفت : مگر قرآن نخوانده اى كه زلزله قيامت عظيم است ؟
تكان برپايى محكمه قيامت بحدى شديد است كه مادر شيرده سراسيمه نوزادش را در حين شير دادن فراموش مى كند كه گويى از شدت هيبت زلزله و عذاب وعده داده شده فقط به فكر نجات خويش است
سيد با دلهره در ميان حرفهايش دويد و گفت : مگر در حين وقوع آن زلزله بزرگ ، هنوز زندگانى در دنيا زندگى مى كنند؟
گوژپشت پاسخ داد: بله ، حتما! اما همچنان كه دانستى ، نشئه برزخ ، حدوسط بين دو نشئه دنيا (فنا) و قيامت (قرار) يا بين دو مرحله موقت و ابديت واقع است كه با دنيا از نظر گذرايى و عبورى مشترك است و از نظر كشف اكثر اسرار، نوع و سنخ عذاب و ثواب و نيز بى نيازى انسان از تغذيه مادرى ، مقدمه پيش درآمد و شبيه قيامت است
٢ - برزخ ، پيش پرده قيامت
بله ، آن روز صداى تك انفجار آفرينش ، پايان دوره ناپايدارى دنيا و آغاز ابديت را اعلام مى دارد و مردم از هراس صدور حكم نهايى بى قرارند و دنبال راه فرار. پس خوب گوش كن تا در حد توان و ضرورت آگاهى يافتن تو چند نكته ديگر را يادآورى كنم :
الف) بر اساس نشانه ها و نمونه ها، ارواح مردگان در برزخ در حال انتظارند و از دنيا به اشكال مختلف (خصوصا صدقه جاريه) خيرات و مبراتى دريافت مى دارند و يا برعكس آثار و خيانت هاى به جا مانده خويش را مى بينند و در هاله اى از بيم و اميد چشم به راه زندگانند و رگ رگ اين آب شيرين يا آب شور حيات دنيا تا آن زمان (نفحه صور اول) بر خلايق مرده خواهد رسيد.
با دميدن فرشته خدا (اسرافيل) در صور اول ، كار دنيا و انتظار مردگان نيز به سر مى رسد و راه بر همه بسته مى شود.
ب) چون در دوره برزخ ، اجساد به حال خود واگذاشته شده اند، يعنى در حقيقت نيمى از وجود انسان در خواب مرگ است اما ارواح و اجسام مثالى در جنب و جوشند. پس در قيامت يك باره اجساد خاكى نيز زنده مى شوند و همراه ارواح ، يك پارچه مى خروشند و سراسيمه به صف محشر روان مى شوند.
پ) عذاب يا پاداش برزخى هركس نمونه اى از عذاب و پاداش نهايى او و به تعبيرى پيش پرده نشئه قيامت اوست و تبه كار با روزنه حفره اى به جهنم و نيكوكار در باغى به بهشت متصل است اما بعد از واقعه كبير قيامت ، تبه كار در متن و بطن جهنم سوزان و نيكوكار در قصرها و باغ هاى سراسرى گسترده ميوه ها، با نهرهاى آب زلال و شير و عسل مصفا و... قرار مى گيرد.
ت) تا برپايى رستاخيز عظيم ، انسان زنده و مرده با حقوق متقابل انسانى خصوصا خويشاوندى اعم از والدين و اولاد و همسران با دعا و استغفار و گذشت تا حدودى مى توانند يكديگر را برى ءالذمه و براى هم طلب مغفرت نمايند. البته در پاى محكمه عدل الهى نيز چنانچه افرادى يكديگر را ببخشند، اميدى هست كه خدا هم از گناهان آنها بگذرد. وانگهى در عرصه قيامت رابطه ها، تنها بر اساس سنخيت در انديشه و عمل است و نسب و خويشاوندى ، مفهوم دنيوى خود را از دست خواهد داد.
ث) در برزخ هنوز همه زشتى ها و زيبايى ها براى همه كاملا برملا نشده ، اما بعد از برانگيخته شدن و حضور در عرصه محشر همه رازهاى مكتوم ، پيش همه چشم ها آشكار مى گردد.
در اين جا سيد از خوف تنهايى صيحه اى زد و زانوهايش از يادآورى آن روز وانفسا خم شد و به سمت جلو قوس برداشت و خود با نشيمن به عقب نشست آن گاه دست چپ را ستون بدن كرد و با دست ديگر ابتدا گوژپشت را وادار به سكوت كرد و سپس آرام همان دست را بر سرش فرود آورد و لحظه اى به درماندگى خويش و بيچارگى همه آدم هاى خسران ديده انديشيد. او وقتى كه آن روز تنهايى را ياد آورد كه هيچ عاطفه خويشاوندى ، حتى آن همه انس و علقه پدر و مادرى و فرزندى دنيا به دردش نمى خورد و او شخصا بايد پاسخگوى اعمالش باشد، زانوى غم را بغل گرفت و خيلى غصه خورد و هاى هاى گريه كرد و كمى بعد او سرش را بالا گرفت و به هر زحمتى بود بر روى پاها بلند شد و گوژپشت را دوباره مخاطب قرار داد كه : داشتى مى گفتى ، بگو! از نشانه هاى قيامت باز هم بگو، چه اتفاقى خواهد افتاد و آن جا چه خبر است كه كسى جواب كسى را نمى دهد؟
٣ - وقتى كاينات درهم مى ريزد
و گوژپشت ادامه داد كه بله اين يادآورى ها نمونه است عظمت رويداد رستاخيز، سهمگين تر از اينهاست آن زمان كه خورشيد فروزان از تابش بماند و تاريك گردد، وقتى اختران آسمان بى نور و بى فروغ و محو شوند و يا فرو ريزند، وقتى آسمان بلند و گسترده بشكافد و از جا بركنده و به يكسو افكنده شود، وقتى كوههاى سخت و صعب العبور مانند پشم زده متلاشى و همانند خاك به دم باد افشان و پراكنده گردند.
وقتى كره خاكى زمين يك دست و هموار گرديد و بارهاى سنگين و اسرارش را بيرون افكند، وقتى هركس از همه خلايق ، يكباره تنها سر از خاك ها درآورد و بعد فوج فوج به محشر وارد شوند، و سرانجام وقتى اسرار و راز هركس براى همه آشكار شود و همه نگران سرنوشت خويش شوند.
چه انتظارى هست كه در آن اوضاع بحرانى چه كسى به كسى نيست ، در ميان انبوه آدم هاى سرگردان ، كسانى آرام بمانند و به پرسش ها پاسخ گويند؟ آن روز همه مثل هم گرفتارند. آن روز، روز تبلى السرائر است و همه پرسش ها خود پاسخ است آيا نبايد در آن روز، آدم ها از هول افشاى راز و شدت عذاب ، مانند ملخ هاى پراكنده بى هدف و سر درگم به هر طرف فرار كنند؟!
سيد بى درنگ ناله سر داد كه واى بر من ! واى بر انسان غافل ! اين همه نشانه ها و دگرگونى ها از گذشت ايام ، زاد و مير خلقها، كودكى و پيرى آدم ها، آبادى و ويرانى بناها، نابودى اقوام و ملل در طول تاريخ و اين همه هشدارها در كلام متقن خدا و متن مستند و حى آمده است شگفتا كه باز هم انسان در غفلت است گويى اصلا اتفاقى نيفتاده و نمى افتد!
گوژپشت گفت : بله ، طبيعت انسان همين است كمتر از حادثه ها عبرت مى گيرد. خودت را بنگر تا تصويرى از اين عالم در دوربين ذهنت نقش نبسته بود، تو هم سر طغيان داشتى اكثر بنى نوع انسان هم همينند. آدمى تا در مهلكه نيفتد به فكر خطر هلاكت نيست و هر كجا كه از بلايى رهايى يافت ، زود فراموش مى كند. تا خود به مصيبتى گرفتار نشود گويى همه مصيبت ها از آن ديگران است خوشا به حال زندگان آگاه كه فرصت و قدر حيات را مى دانند! حال هر چه باشد از ما گذشته و همه ما منقطع از دنيا و در قرنطينه قيامتيم و اين است حال و روزگار سخت ما در اين برهوت تا در آن جا در كجاى دوزخ به چه ميزان و تا چه وقت گرفتار عذاب موعود خواهيم بود فقط خدا مى داند!
من و تو چگونه خواهيم يافت كه ميزان عذاب دوزخ «سقر» تا چه حد است ؟
مردم چگونه روز جدايى كامل حق و باطل و فاصله افتادن بين خويشاوندان صالح و ناصالح را خواهند درك كرد؟ تو و هر زنده اى از عظمت روز جزا چگونه خواهيد سر درآورد؟ چگونه من و تو به سختى عذاب «سجين» پى خواهيم برد؟ روز وحشت «قارعه » و اضطراب عمومى خلايق را در آن روز چگونه مى توان توصيف كرد؟ ابهت عمق «هاويه» جهنم را چه كسى مى تواند تصور كند؟ چه كسى مى تواند شدت سوزش آتش «حمطه» برافروخته خدايى را معلوم كند؟
و سرانجام آن روزى كه به فرمان خدا طومار كاينات درهم مى پيچد و نظم منظومه شمسى از خورشيد تا ستاره ها از آسمان و زمين و كوه ها و درياهاى آن به هم مى خورد، آسمان چون فلز گداخته مى شود، آب درياها از شدت حرارت مشتعل و تفتان مى گردد، كوه هاى سنگى مرتفع و سر به فلك كشيده ، ريز ريز همچون پشم زده شده و ذره ذره مانند خاك بر باد مى شوند و شكل اين كره خاكى بر اثر فعل و انفعالات شيميايى و فيزيكى درهم مى ريزد و به شكل ديگرى در مى آيد و عرصه محشر پديد مى آيد، آن روز انسان ها از هراس و هول رستاخيز، بى اختيار و بى هدف راه فرا مى جويند و هر كس به فكر نجات خويش است