مطالعه قضا و قَدَر
براساس مطالعه در زمينه قانون حاكم بر خلقت مى توان دريافت كه بر نظام خلقت از كوچكترين ذرات عالم تا بزرگترين آنها قانون خداوند متعال حاكم مى باشد و اگر لحظه اى خداى تعالى نظر لطفش از اين جهان برتابد، جهان و هرچه در او هست دگرگون خواهد گرديد.
مطالعه قوانين حاكم بر عالم ، براساس يافته هاى دانشمندان تا عصر ما، تنها بخشى از قانون حاكم بر جهان را مد نظر قرار داده است و بشر تا سطح توان علمى خود توانسته است راز اين قوانين را كشف نمايد. اما بايد توجه داشت كه بر جهان ، قوانينى حاكم است كه علم دانشمندان زمان ما نيز نمى تواند بر آنها احاطه يابد، مگر اينكه اين قوانين را براساس آيات نورانى قرآن كريم و روايات اسلامى مورد بررسى قرار دهيم
همچنان كه بر جهان مادى ما قوانين خداى متعال حاكم است ، حكومت قانون خداى تعالى در زندگى و رفتار انسان ها نيز جارى مى باشد. مطالعه قوانينى كه در اين زمينه از طريق روايات اسلامى ارائه گرديده است ، درستى اين موضوع را مورد تاءييد قرار مى دهد.
قوانين حاكم بر خلقت ، چه بر عالم ماده و چه بر رفتار انسانها، داراى يك خاستگاه مى باشد؛ زيرا كه همه آنها براساس قانون خداى تعالى تدوين يافته است
مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليهالسلام
مى فرمايند:
«بر امور واقع نشده به آنچه واقع شده است ، استدلال نما و با مطالعه قضاى تحقق يافته ، حوادث تحقق نيافته را پيش بينى كن ؛ زيرا كه امور جهان همانند يكديگرند....
»
همچنان كه قانون خداى تعالى بر تمام ذرات كوچك و بزرگ عالم حاكم است ، بر زندگى انسانها نيز حاكم مى باشد كه اين قوانين را با عنوان قضا و قدر مورد مطالعه قرار خواهيم داد.
يكى از قوانين بسيار مهم كه حاكم بر خلقت جهان مى باشد، قانون قضا و قدر است موضوع قضا و قدر يكى از مسائل بحث انگيز انسان در طول تاريخ بوده است و چون انسانها از چگونگى و كيفيت آن بى اطلاع بوده اند، از طريق حقيقت منحرف شده و گاهى به جبر معتقد شده اند؛ زيرا بحث قضا و قدر از قوانين پيچيده اى است كه علم انسان به آسانى نمى تواند به تحليل آن بپردازد و بدون تمسك جستن به علم الهى ، امكان بحث در اين زمينه وجود ندارد.
از مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليهالسلام
از موضوع قدر سؤ ال كردند؛ آن بزرگوار فرمودند:
«راهى است تاريك ، آن را مپيمائيد؛ و دريايى است ژرف ، وارد آن نشويد؛ و رازى است خدايى ، خود را به زحمت نيندازيد.
»
مشكل بودن تحليل قضا و قدر در اين كلام مولاى بزرگوارعليهالسلام
بطور آشكار قابل تاءمل است ؛ زيرا كسى كه علم كافى در اين زمينه نداشته باشد، احتمال انحراف او و گمراه شدنش بسيار زياد است ، همچنانكه در طول تاريخ ، افرادى را مشاهده مى كنيم كه چون آگاهى كافى در اين زمينه نداشته اند، گرفتار جبر شده و گمراه گرديده اند.
مردى از مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليهالسلام
از جبر و اختيار سؤ ال كرد حضرت دو سه بار دست خود را تكان دادند و سپس فرمودند:
«اگر پاسخت را بگويم ، همانا كافر مى شوى !
»
مفهوم كلام مولاى بزرگوارعليهالسلام
نيز بدين معنى است كه اگر فردى در اين زمينه آگاهى و اطلاعات كافى نداشته باشد و نتواند به درستى آن را تحليل نمايد، دچار كفر و گمراهى مى گردد.
از مولاى بزرگوار، امام صادقعليهالسلام
در زمينه جبر و تفويض سؤ ال شد؛ فرمودند:
«نه جبر است و نه تفويض ؛ بلكه منزلى است ميان آن دو كه حق آنجاست و آن منزل را نداند جز عالم و يا كسى كه عالم به وى آموخته باشد.
»
مفهوم كلام مولاى بزرگوارعليهالسلام
حاكى از آن است كه اگر كسى علم كافى در تحليل قضا و قدر نداشته باشد، امكان ندارد بتواند اين موضوع را بطور صحيح تبيين نمايد مگر آنكه براساس علمى باشد كه از سوى ائمه معصومينعليهماالسلام
تبيين شده باشد.
بنابراين راه صحيح آن است كه تحليل اين موضوع مهم را براساس آيات نورانى قرآن كريم و روايات ارزشمند ائمه معصومينعليهماالسلام
مورد بررسى قرار دهيم اگر ما بتوانيم بحث قضا و قدر را با اين شيوه مطالعه كنيم ، هيچگونه مشكلى در اين مورد نخواهيم داشت
براى بررسى قضا و قدر، لازم است ابتدا واژه هاى بكار رفته در آن را به خوبى مورد تحليل قرار دهيم تا براساس آن بتوانيم به فهم قضا و قدر نايل گرديم
براى آشنا شدن با مفهوم قضا و قدر، بهتر است آن را با ارائه مثال هايى مورد بررسى قرار دهيم ؛ زيرا اگر بتوانيم براساس مثالهايى اين موضوع را تبيين كنيم ، به فهم درست اين پديده مهم موفق خواهيم شد.
مثال ١ تصور كنيد، فردى گرسنه است ، حالت گرسنگى براى اين فرد قضا محسوب مى شود؛ زيرا كه خداوند متعال براساس عوامل و قوانينى كه حاكم بر جسم انسان قرار داده ، با چنين پديده اى فرد را مواجه ساخته است بنابراين مى توان گفت كه عامل قضا براساس امر الهى صورت مى گيرد و هيچ قدرتى جز خداى تعالى نمى تواند قضايى براى انسان مقدر سازد؛ زيرا هر قضايى براساس قوانينى ايجاد مى گردد كه خداوند متعال آن را مقدر فرموده است
زمانى كه شخص پس از احساس گرسنگى ، اقدام به خوردن غذاى مورد علاقه خويش مى نمايد كه اين امر با اراده فرد صورت مى گيرد؛ زيرا فرد با اراده خويش مطلوب ترين غذا را براى اطفاء گرسنگى خويش انتخاب مى كند.
پس ، عامل دوم در تحليل قضا و قدر، عامل اراده مى باشد.
در اين مثال ، انتخاب بهترين و مطلوب ترين غذا بر اطفاء گرسنگى ، قدر ناميده مى شود.
در اين مثال ، سه عامل بسيار مهم وجود دارد كه اگر به درستى مورد بررسى قرار گيرد، بحث قضا و قدر به آسانى مورد تحليل قرار خواهد گرفت
چنانكه گفته شد، عامل قضا، امرى است كه از جانب خداى تعالى ، براساس قانون حاكم بر خلقت صورت مى پذيرد.
عامل دوم ، اراده انسان مى باشد؛ زيرا انسانها براساس اراده اى كه خداى تعالى به آنان عنايت فرموده است ، قادر هستند براساس تعقل و انگيزه خويش از آن استفاده كنند.
نقش عامل دوم ، يعنى اراده ، در وقوع قضا و قدر بسيار مهم است ؛ بطورى كه اگر اراده انسان را در بحث قضا و قدر حذف كنيم ، به جبر معتقد خواهيم شد و نكته بسيار اساسى همين است كه افراد بر اثر ناديده گرفتن اراده در امر قضا و قدر، دچار انحراف گشته و به جبر معتقد گرديده اند.
اراده ، عاملى است كه خداوند متعال در ضمير قلب انسان قرار داده است ، تا او بتواند براساس تعقل و انگيزه هاى خود، مناسب ترين قدرها را براى خود انتخاب كند.
بايد توجه داشت كه عامل سوم ، يعنى انتخاب غذا، براساس اراده فرد مى باشد؛ زيرا انسان در انتخاب نوع غذا كاملا آزاد است او مى تواند براساس اراده اى كه خداى تعالى به او ارزانى داشته است ، مناسب ترين غذا را براى اطفاء گرسنگى خود انتخاب كند. بنابراين قدر عامل سوم است كه فرد براساس اراده خويش آن را انتخاب مى كند.
بدين ترتيب مى توان گفت كه قضا و قدر و اراده همه براساس قانون و امر خداى تعالى صورت مى گيرد؛ زيرا در اين مثال ، گرسنگى ، قضايى است كه براساس قانون خداى تعالى در جسم انسان ظاهر مى شود و اراده عامل بسيار مهمترى است كه خداوند به انسان عطا فرموده است كه او در انتخاب مناسب ترين قدرها آزاد باشد و قدر كه براساس اراده فرد صورت مى گيرد، به امر خداى تعالى صورت مى پذيرد؛ زيرا كه اراده فرد در انتخاب آن دخالت دارد.
در يك روايت ارزنده از مولاى بزرگوار، امام سجادعليهالسلام
موضوع قضا و قدر به نحو بسيار مطلوبى مورد مطالعه قرار گرفته است كه براساس آن مى توان به حقيقت قضا و قدر و اراده انسان به خوبى پى برد.
احمد بن محمد گويد؛ به مولاى بزرگوار، امام رضاعليهالسلام
عرض كردم :
بعضى از اصحاب ما شيعيان قائل به جبر و بعضى قائل به استطاعتند؛ حضرت فرمودند، بنويس :
«بسم اللّه الرحمن الرحيم ،
على بن حسينعليهالسلام
فرمود؛ خداى عزوجل فرموده است :
«اى پسر آدم ، تو به خواست من مى خواهى ، و به قوت من واجباتم را انجام مى دهى و به وسيله نعمت من بر نافرمانيم توانا گشتى ، من تُرا شنوا و بينا كردم ، هر نيكى كه به تو رسد، از خداست و هر بدى كه به تو رسد از خود تو است ؛ زيرا من به نيكى هايت از تو سزاورترم و تو به بدى هايت از من سزاوارترى ؛ زيرا من از آنچه كنم بازخواست نشوم ولى مردم بازخواست شوند.»
سپس امامعليهالسلام
فرمودند؛ هر چه مى خواستى برايت بيان مى كنم
»
در كلام ارزشمند مولاى بزرگوارعليهالسلام
عامل قضا كه از سوى خداى تعالى براساس قانون خلقت به بندگان ارائه مى شود، بررسى شده است و عامل اراده كه امر خداى تعالى در انسان وجود دارد، مورد تاءييد قرار گرفته است ؛ زيرا انسانها براساس آنچه كه با اراده خويش انتخاب و عمل مى كنند، مورد بازخواست قرار مى گيرند.
براساس كلام مولاى بزرگوارعليهالسلام
رفتار خود انسانها در تعيين قضا و قدر عامل مؤ ثر مى باشد و خداى تعالى براساس اعمال آنها، قضاهايى بر آنان مقدر مى فرمايد؛ زيرا اگر انسانها براساس اراده خويش «قدر» را انتخاب نمى كردند، مورد بازخواست نيز قرار نمى گرفتند.
.بنابراين اگر عامل اراده را از قانون قضا و قدر حذف كنيم ، اعمال انسان حالت جبر پيدا مى كند، در صورتى كه در رفتار انسانها مشاهده مى كنيم ؛ آنها با اراده خود مناسب ترين قدرها را انتخاب مى كنند.
مثال ٢ اينك مثالى را مورد بررسى قرار مى دهيم كه در زمان مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليهالسلام
اتفاق افتاده است و آن بزرگوار، عامل قضا و قدر را براساس اراده انسان مورد تحليل قرار داده اند.
وقتى مولاى بزرگوارعليهالسلام
با سربازان خويش از صفين بازمى گشتند، پيرمردى از ايشان پرسيد؛ آيا رفتنشان به جنگ با شاميان ، براساس قضا و قدر بوده است ؟
آن بزرگوار فرمودند:
«سوگند به خدايى كه دانه را آفريد و آدميان را به وجود آورد، هيچ دره اى را نپيموديم و از هيچ تپه اى بالا نرفتيم ، جز با قضا و قدر الهى
مثل اينكه تو قضا را امرى لازم و قدر را موضوعى حتمى و اجتناب ناپذير مى دانى (بطورى كه از تو سلب اراده و اختيار كند) اگر چنين بود، نويد بيم و پاداش و كيفر معنى نداشت و گنهكار از سوى خدا سرزنش نمى شد و نيكوكار مورد ستايش او قرار نمى گرفت و سزاوارىِ نيكوكار به پاداش احسان و نيكوكاريش از بدكار بيشتر نبود. اين سخن ، كلام گروههاى بت پرست و مجوس اين امت است خداوند به كارهاى خوب فرمان داده است و انسان از روى اختيار و اراده ، آنها را انجام مى دهد (و انسان را) از باب برحذر داشتن از بدى نهى فرموده است نه با زور، (خداى تعالى) نافرمانى مى شود ولى نه به زور و اجبار، و اطاعت مى شود (نه به زور) و اختيارات خود را هم تفويض نكرده است
» در اين مثال ، وقوع جنگ كه براساس قوانين حاكم بر جامعه مى باشد، قضا مى باشد كه اتفاق افتاده است و سربازان با اراده و اختيار خود براى سركوبى دشمنان اسلام اقدام نموده اند و بالا رفتن از تپه ها و سرازير شدن از كوهها، براساس اراده آنها صورت گرفته است كه قدر مى باشد و آنها با اراده و اختيار خود مناسب ترين قدر را انتخاب نموده اند.
اگر عامل اراده و اختيار را از رفتار آنان سلب كنيم ، ديگر آنها نه مستوجب پاداشى مى شوند و نه گنهكاران مستوجب عذاب خواهند بود.
براى تبيين مفهوم قضا و قدر، روايت ديگرى را مورد بررسى قرار مى دهيم :
«اصبغ بن نباته گويد: مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليهالسلام
از زير ديوار مايلى كه خطر خراب شدن داشت ، به طرف ديگر رفت
شخصى از ايشان سؤ ال كرد: يا اميرالمؤمنين از قضاى خداوند فرار مى كنى ؟
امام بزرگوارعليهالسلام
فرمودند: از قضا به قدر مى گريزم
»
در اين روايت بسيار پر معنى ، ديوار مشرف به خراب شدن بعنوان قضاى الهى است مولاى بزرگوارعليهالسلام
بهترين قدر را با اراده خويش انتخاب مى كنند و آن ننشستن در كنار آن ديوار و ترك آنجا مى باشد. بنابراين ، انسان با اراده خود در مقابل هر قضايى مى تواند بهترين قدر را انتخاب كند.با توجه به مثالهايى كه ارائه گرديد، متوجه شديم هر عملى كه براى انسان اتفاق مى افتد، قضا ناميده مى شود كه براساس قانون مدون خداى تعالى مى باشد. انسان در مقابل چنين قضايى واكنشى از خود بروز مى دهد و اقدام به عملى مى نمايد كه قدر ناميده مى شود. اما هر قدرى را كه انسان انتخاب مى كند، به اراده خود او بستگى دارد؛ زيرا انسان مى تواند قدرى را انتخاب كند كه مناسب آن قضا باشد و آن قضا را به نحو مطلوبى سامان مى دهد.
وقتى انسان بيمار مى شود، (قضا) با اراده خود مناسب ترين روش را براى مقابله با آن بيمارى انتخاب مى كند، (قدر) و آن مراجعه به پزشك و خوردن داروى مناسب است اما اين عمل فرد (قدر) با اراده خود فرد صورت مى پذيرد؛ زيرا او مى توانست براى درمان بيمارى خود روشهاى ديگرى را انتخاب كند.