راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ0%

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: تقى ژاله فر
گروه: مشاهدات: 17510
دانلود: 3287

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17510 / دانلود: 3287
اندازه اندازه اندازه
راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

راز آفرينش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

استدراج

از قوانين بسيار مهمى كه در قضا و قدر دخالت دارد و فهم درست آن مى تواند در تحليل قضا و قدر مؤ ثر باشد، قانون استدراج است اين اصطلاح مبين حالتى است كه فردى به گناهى مشغول باشد و خداوند بجاى تاءديب ، نعمت فراوان به او ببخشد و از گناهى كه انجام مى دهد، استغفار را فراموشش سازد.

در روايتى از مولاى بزرگوار امام صادقعليه‌السلام تبيين اين قانون با تكيه بر آيات قرآن كريم به خوبى مورد بررسى قرار گرفته است

سماعة بن مهران گويد؛ از آن بزرگوار در تفسير گفتار خداى عزوجل كه مى فرمايد:

( وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ ) (اعراف ، ١٨٢)

«(و منكران آيات خود را) به آهستگى و تدريج از راهى كه ندانند، غافلگير كنيم .»

امام بزرگوارعليه‌السلام فرمودند:

«آن بنده اى است كه گناهى مرتكب شود، و خداوند باز به او نعمت دهد و همين نعمت او را از طلب آمرزش براى گناهى كه مرتكب شده است ، بازدارد.(٧١) »

مفهوم قانون استدراج در اين آيه و تفسير آن توسط مولاى بزرگوارعليه‌السلام قابل بررسى مى باشد و ما را با مفهوم آن آشنا مى سازد.

بطور كلى مى توان گفت زمانى كه بنده اى مشغول گناه باشد و خداوند نعمت فراوان به او عنايت فرمايد و بدين وسيله او از نعمت استغفار غافل باشد، چنين عاملى پر مخاطره ترين و هولناك ترين حالتى است كه يك انسان مى تواند داراى آن باشد.

مفهوم قانون استدراج در روايتى از مولاى بزرگوار، امام حسينعليه‌السلام به خوبى قابل بررسى مى باشد؛ آن بزرگوار مى فرمايند:

«استدراج خداوند براى بنده اش آن است كه او را از نعمت فراوان برخوردار نمايد و توفيق شكرگزارى را از او سلب نمايد. »

با توجه به قانون استدراج ، مى توان گفت كه اين پديده اگر دامنگير فردى شود سرگرم شدن او به مواهب دنيوى بيشترى مى شود، در حالى كه از استغفار غافل مى گردد و در نتيجه انسان در گِردابى هراس انگيز گرفتار مى شود كه از اين حالت بايد به خداى تعالى پناه بُرد.

مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليه‌السلام مى فرمايند:

«...بسا كسى كه نعمت به او بخشيده شده ، و همان نعمت ، او را اندك اندك به دام انداخته (و غافلگير كرده) است(٧٣) »

به جراءت مى توان گفت كه اگر خداى عالى به بنده اى چنين قضايى مقدر فرمايد، او را در هولناك ترين و خطرناك ترين شرايط زندگى قرار داده است ؛ زيرا فرد زمانى كه در مال او و ثروت غوطه ور باشد و اين عامل سبب مى شود كه او از ياد خدا غفلت ورزد و به دستوراتى كه او برايش مقدر فرموده است ، سرباز زند؛ چنين موقعيتى ممكن است بظاهر براى فرد مطلوب باشد؛ اما او ندانسته در گردابى فرو مى رود كه خارج شدنش بسيار مشكل است .مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

«چون خدا بنده اى را ناخوش دارد، مال را محبوب او مى گرداند، و فراوان در اختيارش مى نهد و فكر او را مشغول دنيا مى سازد، و او را به هوى نفسش ‍ باز مى گذارد؛ پس بر مركب سركشى سوار مى شود و به گستردن تباهى مى پردازد و بر بندگان خدا ستم مى كند.(٧٤) »

ماجراى غم انگيز چنين افرادى اگر به خود آيند و متوجه شوند كه در چه گرداب هولناكى غوطه ورند، بسيار تاءسف بار است ؛ اما متاسفانه افرادى كه در چنين موقعيتى قرار مى گيرند، براساس غوطه ور شدن در نعمت هاى مادى ، خداوند آنها را غافل مى سازد و هرگز به ذهنشان خطور نمى كند كه چه بلاى عظيمى دامنگير آنان گشته است .مولاى بزرگوار، اميرالمؤمنينعليه‌السلام در توصيف چنين افرادى مى فرمايند:

«چه بسيارند مهلت يافتگان غافل ، با نعمتى كه به ايشان داده مى شود، به دام غفلت مى افتند و با پرده اى كه بر گناه ايشان كشيده مى شود، گول مى خورند و با سخن نيكى كه درباره آنان گويند، در معرض آزمايش قرار مى گيرند؛ و خدا هيچكس را به چيزى مانند مهلت دادن ، در معرض ‍ آزمايش قرار نداده است(٧٥) »

مطالعه افرادى كه در معرض چنين آزمايش خطرناكى قرار گرفته اند، مى تواند ما را در شناخت اين قضاى مطلوب كه خود انسان در پديد آوردن آن نقش بسزايى دارد، يارى كند.در روايات اسلامى نمونه هاى بارزى وجود دارد كه مطالعه آنها بيانگر چگونگى مقدرشدن اين قانون در زندگى آنان مى باشد.مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام فرمودند:«پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را براى طعام دعوت كردند؛ چون به منزل ميزبان رفت ، مرغى را ديد كه روى ديوار تخم مى گذاشت ؛ سپس تخم مرغ افتاد و روى ميخى قرار گرفت ؛ نه به زمين افتاد و نه بشكست پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن منظره در شگفت شد.

مرد عرض كرد؛ از اين تخم مرغ تعجب مى كنى ؟ سوگند به آنكه تو را به حق مبعوث ساخته ، كه من هرگز بلايى نديده ام !

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاست و غذاى او را نخورد و فرمود:كسى كه بلايى نبيند، خدا به او نيازى ندارد!(٧٦) »

مطالعه ماجراى چنين افرادى كه خداوند كوچكترين ضرر مالى را از آنان دريغ مى دارد تا بدين وسيله آنان در غفلت و بى خبرى غوطه ور گردند و زندگى آنها تؤ ام با غوطه ور شدن در نعمت هاى مادى باشد و آنان نتوانند به آسانى خود را از اين حالت هولناك نجات دهند، قابل تاءمل است ماجراى ديگرى از شرح حال فردى ، مبين جارى شدن اين قانون الهى در زندگى بعضى از انسانها مى باشد.

مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

«خداى تبارك و تعالى فرشته اى را به زمين فرستاد و آن فرشته روزگارى در زمين بسر مى برد؛ سپس به آسمان بالا رفت

از او سؤ ال شد كه در زمين چه ديدى ؟

گفت : عجايب بسيار ديدم و عجيب تر از همه اينكه بنده اى را ديدم كه در نعمت تو مى غلطد و روزى تُرا مى خورد و ادعاى خدايى مى كند!

از جراءت او بر تو، و از حِلم تو بر او، تعجب كردم !

خداى عزوجل فرمود؛ از حلم من تعجب كردى ؟

عرض كرد؛ بله !

خداى تعالى فرمود؛ من او را چهار صد سال مهلت دادم و رگى از او آسيب نديد و هرچه از دنيا خواست به او دادم و هيچ خوراك و نوشيدنى بر او كم و زياد نشد.(٧٧) » تنها چاره رهايى انسان در زمانى كه خداى تعالى او را به اين بلاى عظيم گرفتار سازد، اين است كه حقوق مردم را كه به ناحق از آنان دريافت كرده است ، به صاحبانش برگرداند و حقوق واجب شرعى خود را بدون ترديد و شك بپردازد و بدين وسيله خود را از اين بلاى هولناك نجات بخشد و خود را در زمره افراد باايمان قرار دهد و از خداوند متعال درخواست نمايد كه او را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد.همگام با مولاى بزرگوار، امام حسينعليه‌السلام عرض مى كنيم :

اللّهمّ تستدرجنى بالاحسان ، و لاتؤ دّبنى بالبلاء

«خدايا، مرا با احسان خود به استدراج دچار مكن ، و با بلا و گرفتارى ادب مفرما.(٧٨) »

بداء

يكى ديگر از قوانينى كه در قضا و قدر تاءثير بسزايى دارد و مى تواند قضاى حتمى را دگرگون سازد، قانون بداء مى باشد.

گاهى خداوند متعال قضايى را بر فرد يا گروهى مقدر مى فرمايد، اما براساس حكمتى ، آن قضا را دگرگون مى سازد و در مورد آنان به اجرا در نمى آورد. چنين قانونى را كه خداوند متعال بر قضا مقدر مى سازد، بداء گويند.

براى فهم صحيح اين اصطلاح ، روايتى از مولاى بزرگوار، امام رضاعليه‌السلام فرا راه خود قرار مى دهيم ، آن بزرگوار مى فرمايند:

«پدرم از پدرانشان و از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده اند كه خداى عزوجل به يكى از پيامبرانش وحى فرمود كه به فلان پادشاه خبر بده كه در فلان موقع او را قبض روح خواهم كرد.آن پيامبر نزد پادشاه رفت و او را از آن موضوع مطلع كرد.

پادشاه پس از شنيدن اين خبر، به دعا و تضرع پرداخت به نحوى كه از روى تخت خود به زمين افتاد.

او از خداوند چنين درخواست كرد؛ خداوندا، به من مهلت بده تا فرزندم جوان شود و كارم را دنبال كند.

خداوند به آن پيامبر وحى فرمود:

نزد پادشاه برو و به او اطلاع بده كه مرگ او را به تاءخير انداختم و پانزده سال به عمر او اضافه كردم

آن پيامبر عرض كرد؛ خدايا، تو خود مى دانى كه من تا به حال دروغ نگفته ام !

خداى عزوجل به او وحى فرمود كه ؛ تو بنده اى هستى ماءمور، اين مطلب را به او ابلاغ كن ، خداوند در مورد كارهايش مورد سؤ ال واقع نمى شود.(٧٩) »

در اين روايت ، قانون بداء به خوبى قابل مطالعه مى باشد؛ زيرا كه خداى تعالى قضايى را كه بر آن پادشاه مقدر فرموده بود، براساس مصلحتى آن را به تاءخير انداخت يعنى قضاى حتمى را براساس مصلحتى تغيير داد. چنين قانونى در قضا و قدر، بداء ناميده مى شود.

روايت ارزشمند ديگرى از آن بزرگوار، در بررسى قانون بداء ما را يارى مى دهد. آن بزرگوار در مباحثه اى با سليمان مروزى مى فرمايند:

«اى سليمان ، بعضى از امور در نزد خداست و منوط و موكول به اراده اوست ، آنچه را بخواهد جلو مى اندازد و آنچه را بخواهد به تاءخير مى افكند، و آنچه را بخواهد، محو مى كند.»

اى سليمان ، علىعليه‌السلام مى فرمود:

«علم (خدا) دو نوع است ؛ علمى كه خداوند به ملائك و پيامبرانش ‍ آموخته است ، كه آنچه را به ملائك و پيامبرانش آموخته باشد، انجام خواهد شد و (خداوند) به خود و ملائك و پيامبرانش خلاف نمى كند. و علمى ديگر كه در نزد خود اوست و مخزون مى باشد و اَحَدى از خلق را بر آن آگاه نساخته است

از ناحيه آن علم است كه آنچه را بخواهد جلو مى اندازد و آنچه را بخواهد به تاءخير مى افكند و آنچه را بخواهد محو مى كند و آنچه را بخواهد ثبت مى نمايد.(٨٠) »

خداوند متعال قوانين خاصى را بر جهان حاكم گردانيده است كه اين قوانين براساس قضاى الهى به اجرا در مى آيند. از اين قوانين ، ملائك و پيامبران و ائمه معصومينعليهما‌السلام نيز آگاهى دارند و اين بخشى از علم خداست اما خداوند متعال براساس علم نهان ديگرى ، گاهى اين قضاها را دگرگون مى سازد و بعضى را محو مى كند و برخى را به تاءخير مى اندازد.

از اين علم خداى تعالى هيچ فردى نمى تواند آگاهى داشته باشد؛ زيرا جز خداى تعالى كسى از آن آگاهى ندارد. اين علم در زمانهاى معين به اجرا در مى آيد.

در قرآن كريم اين قانون بطور شفاف بيان گرديده است خداى تعالى در (سوره رعد، آيه ٣٩) مى فرمايد:

( يَمْحُو اللَّـهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ )

«خداوند آنچه را خواهد محو مى كند و ثبت مى كند، و ام الكتاب نزد اوست .»

مولاى بزرگوار، امام صادقعليه‌السلام در تفسير اين آيه كريمه مى فرمايند:

«مگر نه اين است كه محو مى شود چيزى كه ثابت بوده و ثبت مى شود چيزى كه نبوده است(٨١) »

با توجه به مطالبى كه در زمينه بداء مورد بررسى قرار گرفت ، متوجه شديم كه اين قانون مى تواند قضايى را كه خداوند متعال قبلا مقدر فرموده بود، دگرگون سازد و قضاى ديگرى را جايگزين آن بنمايد.

مطالعه بداء ثابت مى كند كه اراده خود انسان در مقدر گشتن قضا دخالت دارد و فرد براساس اعمالى كه با اراده خويش انجام مى دهد، مى تواند به امر خداى تعالى قضاى حتمى را دگرگون سازد.

وقوع چنين پديده اى در تاريخ زندگى انسانها به وفور اتفاق افتاده است ماجرايى كه در زمان حضرت يونسعليه‌السلام اتفاق افتاد، يكى از نمونه آشكار اين قانون مى باشد.

يونسعليه‌السلام يكى از پيامبران خدا بود و خداوند او را به سوى قومش ‍ كه جمعيتى بيش از صدهزار نفر بودند، فرستاد و او آنان را دعوت به حق كرد؛ تنها جوابى كه به وى دادند، تكذيب و ردّ دعوت او بود. تا آنكه عذابى كه يونسعليه‌السلام به آن تهديدشان مى كرد، فرارسيد و يونسعليه‌السلام از ميان آنان بيرون رفت

تاءثير دعا در دگرگونى قضا

هنگامى كه آن قوم در آستانه عذاب قرار گرفتند و بطور آشكار آثار آن را مشاهده كردند، همگى ايمان آوردند و به درگاه خداى سبحان توبه نمودند و خداوند آن عذاب را كه در دنيا خوار و خفيفشان مى كرد، برطرف ساخت

مطالعه اين ماجراى واقعى كه قرآن و تاريخ گواه بر آن است ، قانون بداء را بطور شفاف مورد تاءييد قرار مى دهد و ثابت مى كند كه انسانها با اراده و تصميم خويش مى توانند سرنوشت خويش را تغيير دهند؛ خداى متعال نيز براساس اراده آنان قضاى حتمى خود را درباره آنها دگرگون مى سازد. اين موضوع ، آزادى كامل انسان را از جبر به اثبات مى رساند.

بطور يقين عواملى وجود دارند كه قضاى حتمى خداى متعال را دگرگون مى سازند. اينك ببينيم آنها چه عواملى هستند؟