در جستجوى استاد

در جستجوى استاد0%

در جستجوى استاد نویسنده:
گروه: سایر کتابها

در جستجوى استاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: صادق حسن زاده
گروه: مشاهدات: 20596
دانلود: 2766

توضیحات:

در جستجوى استاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20596 / دانلود: 2766
اندازه اندازه اندازه
در جستجوى استاد

در جستجوى استاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پى نوشت ها

۱- اسوه عارفان ص ۱۸.

۲- الهى نامه آملى ص ۴۳.

۳- يعنى مى خواسته خود به خود چون اويسى قرنى به گوهر مقصود راه يابد.

۴- ديوان حافظ، چاپ قدسى ، غزل ۲۳۳.

۵- همان

۶- همان ، غزل ۱۹۱.

۷- همان ، غزل ۳۳۳.

۸- همان ، غزل ۲۷۸.

۹- همان ، غزل ۵۶۶.

۱۰- جمال آفتاب ۳/۱۱-۲۲.

۱۱- سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم ص ۱۷۶، تحقيق : علامه طهرانى

۱۲- اسوه عارفان ص ۷۱.

۱۳- طبيب دلها ص ۹۹

۱۴- براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به كتاب بحرالمعارف همدانى و روج مجرد علامه طهرانى ۱۵- مهر تابان ص ۲۸، چاپ دوم

۱۶- مجله معارف سال اول ، شماره دوم ، اسفند ماه ۱۳۴۵.

۱۷- شرح حال مفصل ايشان و پدرشان در آخر كتاب آمده است

۱۸- ذكر يونسيه آيه شريفه لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين

۱۹- مهر تابان ص ۳۳۲، چاپ دوم

۲۰- كليد خوشبختى ص ۹۷

۲۱- مجله حوزه شماره ۵۱-۵۰، ص ۳۱.

۲۲- سوره نمل ۲۷، آيه ۳۸-۴۰

۲۳- هزار و يك كلمه ۳/۴۵۰-۴۵۱

۲۴- معادشناسى ۲/۲۶۵-۲۶۷، چاپ پنجم

۲۵- در محضر استاد حسن زاده آملى ص ۹۷-۸

۲۶- هزار و يك كلمه ۲/۳۷۲

۲۷- مهر تابان پاورقى ص ۳۳۳، چاپ دوم

۲۸- نامه ها بر نامه ها ص ۲۰۷-۲۰۸، يادنامه علامه طباطبائى ص ۶

۲۹- مهر تابان ص ۳۷۱-۳۷۲، چاپ دوم

۳۰- طراط سلوك ص ۷۹

۳۱- مجله حوزه شماره ۵۲، ص ۳۰، سال ۱۳۷۱.

۳۲- كيهان فرهنگى شماره ۵، سال ۱۳۳۶ شمسى

۳۳- پيام حوزه ۱۷/۱۱۲

۳۴- پيام حوزه ۱۷/۱۱۳

۳۵- ميراث ماندگار ۲/۱۳۵.

۳۶- ميراث ماندگار ۲/۱۳۶

۳۷- نامه ها برنامه ها ص ۸۸.

۳۸- هزار و يك كلمه ۲/۱۰۶؛ نامه ها برنامه ها ص ۱۰۳.

۳۹- پيام سوره حمد ص ۷۰.

۴۰- صفحات من تاريخ اعلام على النجف الاشرف ، ص ۲۱۲، ۲۱۱.

۴۱- منتهى الامال ۲/۲۰۰، چاپ مومنين ، قم

۴۲- كيهان انديشه شماره ۵۶، ص ۱۷۲.

۴۳- ديوان اديب پيشاورى ص ۱۹۰، چاپ سال ۱۳۱۲ شمسى

۴۴- كيهان انديشه شماره ۵۶، ص ۱۹۰.

۴۵- ميراث ماندگار ۲/۱۳۳.

۴۶- مجله پيام انقلاب شماره ۱۵۰، ص ۱۷.

۴۷- مناجات شعبانيه

۴۸- روزنامه جمهورى اسلامى ، مورخ ۴/۷/۷۳.

۴۹- ۲۹ شوال ۱۳۹۱ مطابق با ۲۷/۹/۵۰ صحيح است

۵۰- ميراث اسلامى ايران دفتر نهم ، ص ۴۰۷-۴۰۸

۵۱- و لكن نسخه اى را كه حضرت استاد آملى به رسم امانت به من داده بود، از روى نوشته اصل به قلم والد ماجدش استنساخ شده بود؛ بلكه ظاهر عبارات آن چنين مى نمود كه نسخه اصل را يكى به ديگرى املاء يعنى ديكته مى كرد، و از آن نويسنده اغلاط املائى بسيار به عبارات روى آورد، لذا ما روايات را از مصادر آنها يافته ايم و نقل كرده ايم ، و اشعار فخر رازى را از تاريخ ابن خلكان تصحيح كرده ايم و هم چنين دو بيت ابن يمين را از ديوانش ، و بسيارى از كلمات را به موازين قواعد ادبى

۵۲- متاسفانه دعاى آن جناب مستجاب نشده است و الان كماكان

۵۳- در زمان ما نيز طايفه اى از آمل ها به نام طايفه جوان شهرت دارند، حتى فاميلى برخى به جوان آملى موسوم است در بيان بنوجوان تعليقه اى در هامش نسخه ياد شده به امضاى منه يعنى از مرحوم ملا محمد آملى بدين صورت مرقوم است : هم طائفه ينسبون الى العارف المحقق و المكاشف المحق طالب الاملىقدس‌سره حيث لقب بالجوان لما قاله فى بعض سوانحه : كه بختم جوانست و من هم جوانم و له ديوان شعر معروف حسن جيده و من هذه الطائفه المولى المحقق الشريف محمد المقلب بشريف العلماء طاب ثراه و جعلت الجنه مثواه ، منه ره

ديوان ملك الشعراء طالب آملى متوفى ۱۰۳۶ هق در سنه ۱۳۴۶هش به اهتمام و تصحيح و تحشيه و مقدمه فاظلانه شهاب از انتشارات كتابخانه سنانى طهران به حليت طبع متحلى و متجلى شده است

عبارت فوق طالب آملى : كه بختم جوانست و من هم جوانم مصراع دوم بيت يكى از قصايد ديوانش است و آن قصيده اى است كه به تعداد ۱۵۹ بيت بدين عنوان : قصيده در حسب حال خويش و مدح خان غازى ، و بدين مطلع :

اگر زاغ اگر صعوه ناتوانم

همين بس كه در جرگه بلبانم

برخى از ابيات آن قصيده چنين اند:

بر قصد ورق ز انتعاش سوادم

ببالد قلم ز التفات بنانم

چو من شمع دانش فروزم به مجلس

نمايد پروانگى عرشيانم

بسوزد سپند آسمان از كواكب

سر شعله چون تيز سازد زبانم

هنوز اين فطريست از خوان طبعم

هنوز اين پشيزى ز گنج بيانم

بدل دارم انديشه ها شكر الله

كه بختم جوانست و من هم جوانم

پيمبر منم معجزات سخن را

سنائى و خاقانى از امتانم

منم كاتش افروز نطق و بيانم

زمنى زاده اى برتر از آسمانم

به ص ۵۷-۶۳ طبع مذكور ديوانش رجوع شود. ۵۴- ابيات عربى فوق را از تاريخ ابن خلكان در ترجمه فخر رازى تصحيح كرده ايم ج ۲، ط ۱، رحلى چاپ سنگى ، ص ۴۹

۵۵- در تراجم ، اين دو بيت فارسى را از شيخ رئيس ابو على سينا دانسته اند نه فخر رازى شرح احوال و آثار و افكار شرف الملك حسين بن عبدالله بن سينا تصنيف و تاليف دكتر اكبر رضوانى ، ص ‍ ۱۹۰ و در اين شرح احوال چنين نقل شده است :

دل گر چه درين باديه بسيار شتافت يك موى ندانست ولى موى شكافت

اندر دل من هزار خورشيد بتافت و آخر بكمال ذره اى راه نيافت

۵۶- ابن يمين ، امير محمود فرزند امير يمين الدين فريومدى است تاريخ وفات ابن يمين ۷۶۹ هق است در صفحه ۴۵۰ ديوانش به تصحيح و اهتمام حسينعلى باستانى راد از انتشارات كتابخانه سنائى تهران ، بدين صورت است :

پيروى خردت روى ظفر بنمايد كه خرد بر سپه هستى تو هست يزك

به خرد راه توان برد به سوى درجات كه خدا گفت كه عاقل نبود ز اهل درك

رو هنر جمع كن از تفرقه مال و منال مرتضى را چه تفاوت كه بد غير فدك

مال مايل نود...

سماك به كسر اول نام دو ستاره روشن از ثوابت است : يكى به نام سماك اعزل ، و ديگرى به نام سماك رامح

۵۷- عبارات فوق در وصف علم متخذ از دو روايت است : يكى از حضرت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه از امالى شيخ طوسى رضوان الله عليه در بحار روايت شده است ج ۱، ط ۱ كمپانى ، ص ۵۵ ؛ و ديگرى از جناب وصى امام اميرالمومنين علىعليه‌السلام كه از امالى صدوق رضوان الله عليه نيز در بحار روايت است ج ۱، ط ۱، كمپانى ، ص ۵۴

۵۸- به باب ذم علماء و لزوم التحرز عليهم از بحار رجوع شود. ج ۱، ط ۱ كمپانى ، ص ‍ ۹۷.

۵۹- بحار الانوار، ج ۱، ط ۱ كمپانى ، ص ۸۰.

۶۰- از فرموده هاى حضرت وصى اميرالمومنين امام علىعليه‌السلام به شاگردش كميل كاملرحمه‌الله است نهج البلاغه ، حكمت ۱۴۷، ط تبريز چاپ سنگى رحلى ، ص ۲۷۷ و ۲۸۸

۶۱- بعد از آن كه نسخه اصل امانى را استنساخ ، به حضرت استاد آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملىقدس‌سره الشريف مسترد داشته ام ، از آن جناب پرسيدم كه براى مرحوم والد ماجد شما چه واقعه تلخى پيش آمده بود كه آن بزرگوار اين همه ناله و سوز و گداز دارد و اظهار تاسف و تلهف مى فرمايد و از افرادى سخت دلگير و اندوهگين است و از آنان شكايت دارد و تبرى مى جويد و...؟

در پاسخم فرمودند: پدرم چون حاج شيخ فضل الله نورى جدا مخالف با مشروطه و مشروطه خواهان بوده است منطق ايشان اين بود كه اين مردم به ما دروغ مى گويند و با ما سر خدعه و مكر و حيله دارند؛ ما بايد فقط قرآن كريم را كه كتاب وحى الهى و دستور العمل مدينه فاضله انسانى ، و معجزه باقيه حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است حفظ كنيم ؛ ما نمى دانيم كه حرف مشروطه از كجا برخاسته است و از چه دهن آلوده اى تلفظ و تفوه شده است و بيگانگان به دنبال اين گونه حرف ها برويم ؟

سپس فرمودند كه كار ما به جايى رسيده بود كه وقتى من به حكم ضرورت از خانه بيرون آمده بودم و به جايى مى رفتم مردم از كنار خيابان و مغازه ها از روى استنكار و بيزارى به من اشاره مى نمودند كه اين شخص پسر فلانى است ، بدين معنى كه كان ما از دين خدا برگشته ايم و از قرآن و اسلام روى برتافته ايم برخى از اشارات در مكتوب دومين كه در شرح حال آن جناب است گفته آيد.

و آن كه فرموده است : و ان اصروا انداه استاد عزيزم حضرت آيت الله آقا عزيز الله طبرسى رضوان الله عليه روزى بعد از تمام جلسه درس به مناسبتى كه سخن از مشروطه پيش آمد، فرمود: مشروطه خواهان پس از شهادت حاج شيخ فضل الله نورى و فجايع ديگر گفته اند: ما مشروطه مى خواستيم ، نه اين مشروطه

۶۲- مرادش از اين جماعت اهل حق علماى مخالف مشروطه است مانند آيات عظام : حاج شيخ فضل الله نورى و حاج شيخ عبدالنبى نورى و خود آن جناب اعنى مولى محمد تقى آملى در تهران ، و آقا سيد مهدى نوائى آملى قدس الله اسرارهم در نجف اشرف

۶۳- اصول كافى معرب ، ج ۱، ص ۴۴، حديث دوم باب البدع و الراى و المقاييس نظير اين معاويه بن وهب قال : سمعت ابا عبداللهعليه‌السلام قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ان لله عند كل بدعه تكون بعدى يكاد بها الايمان وليا من اهل بيتى موكلا به يذب عنه ينطق بالهام من الله و يعلن الحق و ينوره و يرد الكائدين و يعبر عن الضعفاء فاعتبروا يا اولى الابصار و توكلوا على الله ج ۱، ط ۱، چاپ كمپانى ، ص ۱۶۶

۶۴- يكى از اساتيد حضرت آيت الله استاد حاج شيخ محمد تقى آملى ، عالم اوحدى آيت الله جناب حاج شيخ عبدالنبى نورى بوده است چنان كه به نص صريح آن جناب در شرح حالش در مكتوب دوم گفته آيد. روزى اين كمترين حسن زاده آملى به تنهايى در محضر مباركش در منزل آن جناب در چهار راه حسن آباد تهران براى جواب گرفتن از مسائلى علمى تشرف حاصل كرده است در آن روز پس از چند سوال و جواب به مناسبتى فرموده اند كه : تهران زمان ما بلد علم بود، و علماى بزرگ و نامدارى در معقول و منقول بودند، و مع ذلك جناب حاج شيخ عبدالنبى نورى در معقول و منقول اعلم من فى البلد بود

و نيز معلم عصر علامه ذوالفنون حضرت استاد آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى جزاء الله عنا خير جزاء المعلمين يكى از اساتيدش حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى بوده است روزى كه پس از جلسه درس عمومى ، من شخصا براى درس خصوصى هيات و رياضيات به حضور انورش ‍ مشرف بودم ، به مناسبتى از رفتار مردم زمانه با استادش حاج شيخ عبدالنبى نورى سخن به ميان آورد، و فرمود: آقا، با اين كه در تهران زمان ما علماى بزرگ در علوم عقلى و نقلى بودند، جناب حاج شيخ عبدالنبى نورى در معقول و منقول اعلم من فى البلد بوده است يعنى همان حرفى را كه حاج شيخ محمد تقى آملى فرموده بود ايشان نيز فرمودند.

پس از آن مرحوم استاد شعرانى فرمود:جناب حاج شيخ عبدالنبى نورى در اواخر عمرش بر اثر ضعف چشم قادر بر مطالعه كتاب نبود، مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى آن چنانى كه خود استاد بلد آن روز بود احتراما به مجلس درس حاج شيخ عبدالله گوش مى داد كه همين خواندن و گوش كردن به منزلت مطالعه كردن حاج شيخ عبدالنبى بود، سپس مرحوم حاج شيخ عبدالنبى شروع مى فرمود براى شاگردان محضر كه از آن جمله من خودم بودم ، مقصود و مراد صاحب اسفار را تقرير كردن ، آن چنان كه مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى يكپارچه اذن و اعيه فانى در تقرير كردن ، آن چنان كه مرحوم ميرزا طاهر تنكابنى يكپارچه اذن و اعيه فانى در تقرير مطالب اسفار از زبان مبارك حاج شيخ عبدالنبى نورى بوده است

پس از آن استاد علامه شعرانى فرمود: آقا، اين حاج شيخ عبدالنبى نورى آن چنانى مانند مرحوم حاج شيخ فضل الله نورى سخت مخالف مشروطه خواهان بوده است ، و تبليغات سوء كار را به جايى كشيده است كه مردم علاوه بر اين كه درب مسجد را مسجد حاج شيخ عبدالنبى نورى در سرچشمه تهران را به روى او بسته اند، خانه او را در سرچشمه مقابل مسجدش در حالى كه خود آن جناب و عائله او در خانه بوده اند سنگسار كرده اند. و پس از شهادت حاج شيخ فضل الله نورى و وقايع ناگوارى كه در تهران و ساير بلاد از قتل و هتك و حبس و نهب و تبعيد و غيرها كه مردم فهميدند از ايادى اجانب چه زخمى خورده اند، كثرت جمعيت نمازگزار با حاج شيخ عبدالنبى در مسجد نامبرده ديدنى بود.

۶۵- سر سلسله شهداى فاجعه مشروطه ، جناب آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى رضوان الله عليه بوده است روزى حضرت استاد اعظم آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن حسينى رفيعى قزوينى رفع الله درجاته پس از جلسه درس به مناسبتى فرمودن : مرحوم حاج شيخ فضل الله نورى در مجتهد مسلم بوده است ، و بسيار جاى تعجب است كه چه پيش آورده اند كه يك روحانى مجتهد مسلم براى حفظ جانش تقيه نكرده است

و نيز حضرت استاد علامه شعرانى روزى بعد از جلسه درس مكاسب شيخ انصارىقدس‌سره به مناسبتى فرموده است : من حواشى مرحوم حاج شيخ فضل الله نورى را برمكاسب شيخ ديده ام و حقا با حواشى آقا سيد محمد كاظم يزدى برابرى مى كرد و از آن كم نداشت

۶۶- بعد از مصلوب شدن شهيد حاج شيخ فضل الله نورى ، نوبت مصلوب شدن آخوند ملا محمد تقى آملى بود، چنان كه به نص صريح فرزندش آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملى در مكتوب دوم گفته آيد. و لكن از مصلوب شدن جناب حاج شيخ فضل الله نورى انعكاسى عجيب روى آورد كه از دار زدن آن حضرت منصرف شدند و حكم تبعيد او را به هرات افغانستان صادر كرده بودند، جز اين كه از دگرگونى اوضاع روز و اختلاف مردم تبعيدش را به هرات نيز صلاح نديدند، و براى اين كه از در حكمشان شكست سياسى نخورند، جستجو كردند كه در ايران كدام آبادى هم وزن با هرات است تا اين كه كرات نور مازنداران را يافتند و به مردم تلقين كردند كه حكم تبعيد ايشان به كرات بود نه به هرات و پنج سال در كرات نور مازندران محبوس بوده است

۶۷- بعد از شرح حال آن جناب ، نامه اى از شخصى است كه حاوى حكايت يك رويا و قصيده اى نونيه در مدح آن جناب است و آن رويا نيز درباره همين قصيده است ، و لكن چون اشعار قصيده سست به نظر آمده است از نقل آن اعراض كرده ايم و بعد از اتمام قصيده ، حضرت استاد حاج شيخ محمد تقى آملى تاريخ وفات آن جناب را اعنى والد ماجدش را با ذكر مولفاتش به قلم خودش ‍ چنين نگاشته است :

و توفىقدس‌سره و طيب الله رمسه و حشره الله مع سميه محمد خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فى صبيحه يوم الاحد اليوم الاول من شهر شعبان المعظم سنه ست و ثلاثين بعد الالف و الثلاثمائه ، و قد مضى فى عام وفاتهقدس‌سره عن عمره ثلاث و سبعون سنه ، و دفن جنب مقبره استاده الحكيم الاقا ميرزا ابوالحسن الاصفهانى الطباطبائى يعنى حكيم آقا ميرزا ابوالحسن جلوه شرف الله نفسه الزكيه فى روضه الصدوق ابن بابويهقدس‌سره .

وله مولفات رشيقه و رسائل دقيقه و حواش نميقه :

منها حواشيه على الفرائد للشيخ الاعظم الانصارىقدس‌سره .

و منها تحقيقاته فى مباحث الالفاظ.

و منها شرحه على الكلمه الشريفه : لا اله الا الله اين رساله به خط آن جناب اعنى مولى محمد آملى اكنون در تصرف اين كمترين حسن زاده آملى است

و منها حواشيه على شرح المطالع

و منها حواشيه على شرح الشمسيه ، مطبوعه

و منها رسالته الفوائيه المسماه بتلخيص الفرائض ، مطبوعه مشتمله على اعظم مسائل ابواب الفقه من العبادات و المعاملات و الاحكام

و منها حواشيه على الاسفار، لم تكن منها عندنا نسخه به من فرمود: نسخه اسفار محشاى به حواشى والدم و به خط خود آن جناب را كسى از من به رسم امانت برده است ، نه من او را در خاطر دارم و نه او كتاب را به ما در كرده است حرره الفقير محمد تقى الاملى فى يوم السبت التاسع و العشرين من ذى الحجه الحرام من سنه ۱۳۷۱ هق

۶۸- آن جناب حقا از اعاظم علماى معاصر و جامع معقول و مجتهد در فروع و اصول بود، چنان كه حائز منقبتين علم و عمل بود. هم در مراقبت حظى وافر داشت كه داراى رتبت عنديت بود، و هم در سلوك الى الله نصيب اوفى داشت كه واجد عزم و همت بود، و هم در تدريس توفيق والا داشت ، و هم در تصنيف يد طولى آن جناب را بر راقم حق عظيم است ، رفع الله درجاته و جزاه خير جزاء المعلمين

بعد از رحلت آيت الله حاج حسين آقاى بروجردىقدس‌سره بسيارى از اماميه به آيت الله آقا سيد محسن حكيم -رحمه‌الله - رجوع مى نمودند و شهرت مرجعيت با آن جناب بود. در همان اوائل امر كه روى اين كمترين در محضر مبارك استاد آيت الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى در تهران تشرف داشت ، تنى چند از طلاب مدارس به حضورش رسيدند و عرض كردند ما به چه كسى رجوع كنيم ؟ در جواب فرمود: به آقاى حاج شيخ محمد تقى آملى ؛ چه اگر ايشان از آقاى حكيم بيشتر نداشته باشد كمتر ندارد.

۶۹- نسخه شريف شواهد الايات تصنيف مرحوم ملا محمد محمد معروف سيبويه هزار جريبى به دست خط مبارك آن جناب اكنون در تصرف نگارنده است و آنچه را كه مرحوم استاد آملى به دست خط مباركش در ظهر آن در ترجمه او مرقوم داشته است بدين صورت است :

بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين هذه كراديس فى شواهد الايات مطورات بيدى مولفها و جامعها الغريق فى بحار رحمه ربه الودودالمولى محمد الهزار جريبى محتدا، و الطهرانى مسكنا، و فى جورا السيد الكريم عبدالعظيم الحسنىعليه‌السلام . مدفنا. و لم يخرج منهقدس‌سره الا هذه المجموعه التى وقعت فيما بين هاتين الدفتين -رحمه‌الله - لمهارته فى النحو يدعى بسيبويه و كان جدى من طرف الام و لم تكشف لى اوفات كتابته لهذه الاوراق ، الا انهقدس‌سره كان فى القران الثالث عضر الهجرى و كان تاريخ وفاته على ما نقله الخالى الا عز ...؟ بالواء العام ، و دفن فى رواق سيدنا المكرم عبدالعظيمعليه‌السلام ، بحذاء باب المسجد الذى خصص فى هذا الاوان بالنسوان و له عند وفاته خمسه اولاد، ثلاث بنون :

احدهم شيخ الامجد الزكى المتخصص فى الهندسه و الحساب من العلوم الرياضيه ، الشيخ عبدالحسين قدس الله نفسه الزكيه و حشره مع مولاه الحسينعليه‌السلام كان عالما جليلا. و ارتحل آخر عمره بمشهد مولانا الرضا ارواحنا فداء عتبته و توفى به و دفن فى صحنه الشريف

و ثالثهم الشيخ الفقيه الشيخ على و لم ادركهرحمه‌الله .

و بنتان : احدهيما والدتى التى من اجل النساء زهدا و عباده و تقوى ، ولم اذكر منها ترك زياره العاشوراء فى ايام حياتها بوما قط. توفيت فى ليله العشرين من ذى القعده من سنه اثنين و عشرين و ثلاثمائه بعد الالف من الهجره ، و دفنت بجوار الشيخ الصدوق ابن بابويه -رحمه‌الله -.

و ثانيتهما خالتى المرحومه المغفوره امكلثوم ، و لم ادركها -رحمه‌الله -.

و انا الحقير الفقير، كثر الزلل قليل العمل طويل الامل ، المبتلى بسوء الخاتمه ، و الواقع فى زمان لم تر عين مثله ، ولم تذهب الى خاطر محنه و شدائده ، زمان المحن و الخزان ، زمان الصص و سوء الاقران ، زمان قهر الله عل عباده بظوره مقته و قهره ، زمان ذهب عن الاسلام رسمه و لم يبق منه حتى اسمه ، زمان ابتلاء الناس بسوء صناء هم و استحيا نساء هم بدوله رضاخان البهلوى الذى اخذهم من فوتهم و من تحت ارجلهم ، و ذبح ابناء هم و استحيا نساء هم ، وامر برفع الحجاب فى البلاد، و جعل نساء المسلمين بعد الستر مكشوفات ، و بعد العز مذللات ، و غير اخلاقهم و مسالكهم و شعائرهم و كل ذلك لما كفروا بنعمه الله و غيروا ما بانفسهم فان الله سبحانه لا يغير ما بقوم من نعمه حتى يغيروا ما بانفسهم و نسال الله العافيه من البلاء، و ان لا ياخذنا بسوء صنائعنا، و رحم على ضعفنا و عجزنا و ضرنا و فقرنا فانا فقراء الى رحمته و هو الغنى الودود. و كان تاريخ كتابه هذه الصحيحه فى صبيحه يوم الخميس الحادى عشر من شهر ذى الحجه الحرام من سنه ۱۳۵۴ من الهجره ، و انا الحقير الفقير محمد تقى بن محمد آملى غفر الله لهما فى بلده طهران فى محله سنگلج

اين بود آنچه را كه آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملىقدس‌سره در ظهر نسخه شواهد الايات ملامحمد هزار جريبى در شرح حال آن جناب نوشته است و جاى تاريخ وفات بياض بوده است كه ما نيز بدان تاسى كرديم

آن كه از خالش مرحوم عبدالحسين وصف فرموده است كه متخصص در حساب و هندسه از علوم رياضى بوده است ، راقم را خاطره اى شيرين در اين موضوع است ، و آن اين كه پس از خواندن فارسى هيات قوشچى و شرح چغمينى در هيات در محضر استاد علامه شعرانى شرف الله نفسه الزكيه ايشان فرمودند حالا بايد اصول اقليدس در حساب و هندسه به تحرير خواجه نصيرالدين طوسى را بخوانيد، و اين بنده آن كتاب را نداشته است تا اين كه در يكى از كتابفروشى هاى طهران نسخه اى مطبرع از آن كه از بدو تا ختم به حواشى مرحوم عبدالحسين نامبرده و به دست خط مبارك و امضاء آن جناب است به دست آمد. و حضرت استاد شعرانى آن مرحوم را مى شناخت و از ديدن نسخه تحرير اصول اقليدس ايشان شگفتى نمود. قال امامنا ابوعبدالله الصادقعليه‌السلام : ابى الله ان يجرى الاشياء الا باسبابها... حديث ۷، باب ۷، كتاب حجت كافى ج ۱ ص ۱۴۰ معرب

۷۰- از جناب استاد آملىقدس‌سره سوال كردم آن سه نفر روحانيون آن عصر چه كسانى بودند؟ در جواب فرمود: آخوند خراسانى صاحب كفايه الاصول و حاج ميرزا حسين طهرانى ، و شيخ مازندرانى ، رضوان الله عليهم

۷۱- ازجناب استاد آملىقدس‌سره سوال كردم آن سه نفر روحانيون آن عصر چه كسانى بودند؟ در جواب فرمود: آخوند خراسانى صاحب كفايه الاصول و حاج ميرزا حسين طهرانى ، و شيخ عبدالله مازندرانى ، رضوان الله عليهم

۷۲- يعنى پس از پنج سال تبعيدى در كرات نور مازندران به طهران مراجعت كردند.

۷۳- به شمه اى از مقام علمى آن جناب در پاورقى صفحه ۷۷ همين كتاب اشاراتى شده است

۷۴- از بركات ادراك آن محضر جلدين تقريرات نائينى بر مكاسب شيخ انصارى است كه بدين عنوان به طبع رسيده است : التفليقه على مكاسب المرحوم العلامه الانصارىقدس‌سره من تقريرات بحث المرحوم الاستاد الاعظم الميرزا محمد حسين الغروى النائينى طاب مضجعه للحاج الشيخ محمد تقى الاملى عفى عنه

و هم چنين سه جلد كتاب صلوه بدين عنوان : كتاب الصلوه من تقريرات بحث العلامه الفذ الميرزا محمد حسين النائينى الغروىقدس‌سره للحاج الشيخ محمد تقى الاملى عفى عنه به طبع رسيده است ۷۵- از افادات ادراك آن محضر كتاب ديگرش بدين عنوان است : كتاب منتهى الاصول الى غوامص كفايه الاصول من افادات سيدنا العلامه الربانى السيد ابوالحسن الاصفهانىقدس‌سره للحاج الشيخ محمد تقى الاملى عف عنه به طبع رسيده است

و آن جناب را علاوه بر جزوات چندى در توحيد و مسائل اخلاقى ، يك دوره تعليقه بر شرح حكمت منظومه متاله سبزوارىقدس‌سره و يك دوره شرح بر العروه الوثقى آيت الله سيد محمد كاظم يزدى رضوان الله عليه در دوازده مجلد است كه همگى به طبع رسيده اند، و آثار ديگر نيز دارد از قبيل متفرقات در فقه : رهن ، وقف ، وصيت و رسائلى در رضاع و قائده لاضرر و اصاله الصحه در سد و صحيحه لا تعاد و غيرها.

۷۶- از جنابش پرسيدم كه اين سالك ژنده پوش چه كسى بود؟ در جوابم نام او را به زبان نياورد بلكه همين قدر فرمود كه آدم خوبى بود و لكن جوابگوى ما نبود.

۷۷- از حضرتش پرسيدم اين انسان كامل كدام بزرگوار بوده است كه سركار عالى در محضرش زانو زده ايد و تسليم او شديد و آن همه او را به عظمت ياد مى فرماييد؟ فرمودند: جناب حاج سيد على آقاى قاضى طباطبائى تبريزىقدس‌سره .

۷۸- تاريخ وفات آن جناب روز شنبه ۲۹ شوال سنه ۱۳۹۱ هق مطابق ۰۲۷/۹/۱۳۵۰ هش است جنازه وى از تهران به ارض اقدس رضوى حمل شد، و در جوار ثامن الائمه حضرت على بن موسى الرضاعليه‌السلام در باغ رضوان در مقبره فقيه سبزوارى حاج ميرزا حسين رحمه الله عيله به خاك سپرده شد رضوان الله عليه

پس از مراجعتش از نجف اشرف به تهران تا زمان ارتحالش كه در حدود ۳۸ سال است ، بيت الشرف آن جناب در تهران همواره بيت المعمور تدريس و تصنيف و تكميل نفوس مستعده بوده است انسان معنى واقعى عشق به علم و معارف را از سيرت حسنه او مشاهده مى كرد. و او را از مصاديق بارز حديث شريف : قالت الحواريون لعيسى : يا روح الله من نجالس ؟ قال : من يذكر كم الله رويته ، و يزيد فى علمكم منطقه ، و ير غبكم فى الاخره علمه مى يافت و فى ذللك فلينافس المتنافسون و اين فرموده حضرت عيسى روح اللهعليه‌السلام حديث هيجدهم اربعين علامه شيخ بهائى عليه الرحمه است كه به استنادش از حضرت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت كرده است

۷۹- التوبه /۳۵/

۸۰- اين صورت اجازه در نسخه اصل به همين گونه ناتمام مكتوب بوده است هزار و يك كلمه ۲/۳۶-۵۹، كلمه ۲۲۱. ادامه اين اجازه نامه و چند نامه ديگر را از خانواده محترم ايشان دريافت كرده و اينك در متن كتاب تقديم مى شود. صادق حسن زاده

۸۱- الميزان ذيل سوره مائده ، آيه ۱۰۵.

۸۲- سوره اسراء ۱۷، آيه ۶۲.

۸۳- سوره مومنون ۲۳، آيه ۱۴.

۸۴- سوره اسراء ۱۷، آيه ۷۰.

۸۵- سوره بقره ۲، آيه ۲۸۴.

۸۶- سوره نساء ق ، آيه ۹ ۳.

۸۷- الكافى ۲/۲۷۸.

۸۸- سوره نساء ۴، آيه ۱۱۶.

۸۹- ر.ك : بحار الانوار ۷۳/۲۵۶.

۹۰- الكافى ۲/۲۸۷.

۹۱- مستدرك الوسائل ۱/۱۳۱.

۹۲- سروه نجم ۵۳، آيه ۳۲.

۹۳- سوره كهغف ۱۸، آيه ۱۰۴.

۹۴- المجججه البيضاء ۷۱/۱۰۱.

۹۵- سوره يوسف ۱۲، آيه ۵۳.

۹۶- سوره ذاريات ۵۱، آيه ۵۵.

۹۷- المحجه البيضاء ۷/۱۳۵.

۹۸- نفحه : نسيم

۹۹- سوره تحريم ۶۶، آيه ۶.

۱۰۰- المحجه البى ۱ضاء ۷/۱۴۲.

۱۰۱- سوره هود ۱۱، آيه ۷۸.

۱۰۲- سوره هد ۱۱، آيه ۷۹.

۱۰۳- سوره هود ۱۱، آيه ۸۰.

۱۰۴- ر.؟: تفسير مجمع البيان ذيل آيه ۸۰ سوره هود.

۱۰۵- سوره يوسف ۱۲، آيه ۴۲. مرا نزد پادشاه ياد آورد پس از رفتن او، جبرئيل نازل شد و اعتراش كرد به حضرت يوسفعليه‌السلام و پرسيد كه تو را چه كسى از اين مهالك و خطرات نجات بخشيد؟ فرمود: خدا. عرض كرد: پس چرا اينجا خدا را فراموش كردى و به جرم همين غفلت بايد ساله ها در انى زندان بمانى

پس مى گويييم : يكى حضرت لوطعليه‌السلام مى شود و يكى حضرت يوسفعليه‌السلام و يكى هم حضرت ابراهيم خليلعليه‌السلام مى وشد كه چون نمرود آن اات تش عظيم را بر.مى افروزد دسته دسته از ملائكه موكلين بر آب و باد مى آيند و مى گويند: به ما امر كن آتش را خاموش كنيم ، حضرت ابراهيمعليه‌السلام مى فرمايد: به شما حاجتى ندارم ! پس جبرئيل در حيتن افتادن او؛ در آتش ،

۱۰۶- سوره بقره ۲، آيه ۲۹.

۱۰۷- سوره سباء ۳۴، آيه ۳.

۱۰۸- سوره غافر ۴۰، آيه ۱۹.

۱۰۹- سوره بقره ۲، آيه ۲۵۵.

۱۱۰- سوره فاطر ۳۵، آيه ۱۵.

۱۱۱- سوره بقره ۲، آيه ۳۴.

۱۱۲- سوره اعراف ۷، آيه ۱۴،.

۱۱۳- الكافى ۲/۳۵۲.

۱۱۴- سوره روم ۳۰، آيه ۴۲.

۱۱۵- سوره روم ۳۰، آيه ۵۰.

۱۱۶- سوره حشر ۵۹، آيه ۲.

۱۱۷- سوره ابراهيم ۱۴، آيه ۳۴.

۱۱۸- سوره دهر، آيه ۳.

۱۱۹- سوره نور، آيه ۴۲.

۱۲۰- سوره آل عمران ، آيه ۱۸۰.

۱۲۱- سوره نساء، آيه ۱۲۶.

۱۲۲- سوره ابراهيم ، آيه ۳۴.

۱۲۳- صحيفه سجاديه دعاى اول

۱۲۴- المحجه البيضاء ۷/۲۲۰.

۱۲۵- من لا يحضره الفقيه ۱/۳۲۷.

۱۲۶- محجه البيضاء ۸/۵۸. ۱۲۷- مسكن الفواد ص ۲۷.

۱۲۸- بحار الانوار ۶۷/۲۶.

۱۲۹- بحار الانوار ۶۷/۲۶.

۱۳۰- المحجه البيضاء ۸/۵۹.

۱۳۱- المحجه البيضاء ۸/۵۸/۶۱.

۱۳۲- (نهج البلاغه) ترجمه شهيدى ص ۱۳، خطبه ۵.

۱۳۳- التحصين ابن فهد حلى ص ۳۴، چاپ لاهيجى

۱۳۴- المحجه البيضاء ۸/۸۰.

۱۳۵- نهج البلاغه ترجمه شهيدى ، ص ۳۸۸.

۱۳۶- ر.ك : مفاتيح الجنان

۱۳۷- مسكن الفواد شهيد ثانى ص ۶۸.

۱۳۸- الاحتجاج طبرسى ۲/۱۴۹.

۱۳۹- اثبات الوصيه مسعودى ص ۱۷۴، چاپ انصاريان ، قم

۱۴۰- المحجه البيضاء ۲/۸۲.

۱۴۱- بحار الانوار ۸۷/۳۴۴.

۱۴۲- سوره بينه ، آيه ۸.

۱۴۳- سوره توبه ، آيه ۷۲.

۱۴۴- سوره توبه ، آيه ۷۲.

۱۴۵- سوره عنكبوت ، آيه ۴۵.

۱۴۶- سوره همزه ، آيه ۶.

۱۴۷- ر.ك : مفاتيح الجنان

۱۴۸- سوره انعام ، آيه ۶۰.

۱۴۹- سوره ق ، آيه ۳۵.

۱۵۰- سوره يونس ، آيه ۲۶.

۱۵۱- سوره سجده ، آيه ۱۷.

۱۵۲- المحجه البيضاء ۸/۸۷.

۱۵۳- همان

۱۵۴- همان

۱۵۵- سوره يوسف ، آيه ۳۱.

۱۵۶- المحجه البيضاء ۸/۸۹.

۱۵۷- سوره يوسف ، آيه ۸۷.

۱۵۸- اشارات ۸/۳۲۸، چاپ بلاغت ، قم

۱۵۹- المحجه البيضاء ۸/۸۹.

۱۶۰- المحجه البيضاء ۸/۸۹، با مختصر تفاوت

۱۶۱- الكافى ۲/۳۵۲.

۱۶۲- المحجه البيضاء ۸/۶۹.

۱۶۳- المحجه البيضاء ۸/۶۹.

۱۶۴- سوره حشرت ، آيه ۹.

۱۶۵- سوره مائده ، آيه ۵۷.

۱۶۶- سوره نساء، آيه ۴۴.

۱۶۷- تنبيه الخواطر ۱/۲۵۹.

۱۶۸- المحجه البيضاء ۸/۷۰.

۱۶۹- المحجه البيضاء ۸/۷۲.

۱۷۰- همان

۱۷۱- المحجه البيضاء ۸/۷۱.

۱۷۲- المحجه البيضاء ۸/۷۱.

۱۷۳- نهج البلاغه ترجمه شهيدى ، ص ۲۲۵، خطبه ۱۲۳.

۱۷۴- سوره زمر، آيه ۵۳.

۱۷۵- نهج البلاغه ترجمه شهيدى ، ص ۲۲۵.

۱۷۶- سوره فتح ، آيه ۲۹.

۱۷۷- محجه البيضاء ، ۸/۷۳.

۱۷۸- سوره مطفين ، آيه ۲۸.

۱۷۹- سوره مطفين ، آيه ۲۲ تا ۲۷.

۱۸۰- سوره نساء، آيه ۴۰. ۱۸۱- سوره يس ، آيه ۵۶.

۱۸۲- سوره قمر، آيه ۵۵.

۱۸۳- الاشارات ۷/۳۷۷، نمط

۱۸۴- سوره هود، آيه ۹۵.

۱۸۵- سوره هود، آيه ۱۱۲.

۱۸۶- المحجه البيضاء ۵/۷۸:

۱۸۷- المحجه البيضاء ، ۸/۲۵.

۱۸۸- المحجه البيضاء ، ۸/۷۵.

۱۸۹- المحجه البيضاء ، ۹/۷۶.

۱۹۰- المحجه البيضاء ۸/۷۷.

۱۹۱- المحجه البيضاء ۷/۲۳۶.

۱۹۲- سوره ق ، آيه ۱۶.

۱۹۳- شرح ديوان امام علىعليه‌السلام ص ۶۴۱.

۱۹۴- شرح ديوان منسوب به امام علىعليه‌السلام ص ۶۴۲.

۱۹۵- شرح ديوان منسوب به امام علىعليه‌السلام ميبدى ، ص ۶۴۲.

۱۹۶- سوره مائده ، آيه ۵۴.

۱۹۷- شرح ديوان منسوب به امام علىعليه‌السلام ص ۶۴۳.

۱۹۸- همان ، ص ۶۴۴.

۱۹۹- همان

۲۰۰- سوره بقره ، آيه ۲۲۲.

۲۰۱- سوره آل عمران ، آيه ۳۲.

۲۰۲- سوره صف ، آيه ۴.

۲۰۳- المحجه البيضاء ، ۸/۶۳.

۲۰۴- المحجه البيضاء ، ۳/۶۳

۲۰۵- المحجه البيضاء ۸/۶۴.

۲۰۶- الكافى ۲/۳۵۲.

۲۰۷- سوره مائده ، آيه ۵۴.

۲۰۸- سوره نساء، آيه ۷۹.

۲۰۹- بحالر الاورا ۱۸/۸۳۲.

۲۱۰- شرح ديوان امام علىعليه‌السلام ميبدى ، ص ۱۳۵.

۲۱۱- بحار الانوار ۸۷/۳۴۴.

۲۱۲- مستدرك الوسائل ۲/۵۲.

۲۱۳- المحجه البيضاء ۸/۶۷.

۲۱۴- المحجه البيضاء ۸/۶۷.

۲۱۵- المحجه البيضاء ۸/۶۷.

۲۱۶- المحجه البيضاء ۷/۱۸۶.

۲۱۷- سوره يوسف ، آيه ۶۲.

۲۱۸- همان

۲۱۹- مستراح همان توالت است

۲۲۰- المحجه البيضاء ۵/۳۴۳.

۲۲۱- سوره كهف ، آيه ۱۰۴.

۲۲۲- الكافى

۲۲۳- الكافى ۲/۳۰۴.

۲۲۴- الكافى ۲/۳۰۳.

۲۲۵- الكافى ۲/۳۰۳.

۲۲۶- الكافى ۲/۳۰۳.

۲۲۷- سفينه البحار ۲/۱۲۹، چاپ آستانه قدس رضوى

۲۲۸- الكافى ۲/۳۰۵.

۲۲۹- همان

۲۳۰- الكافى ۳/۳۹۲.

۲۳۱- الكافى ۲/۳۰۳.

۲۳۲- همان

۲۳۳- سوره قمر، آيه ۱۰.

۲۳۴- الكافى ۲/۳۰۳.

۲۳۵- همان

۲۳۶- الكافى ۲/۳۰۳.

۲۳۷- الكافى ۲/۳۰۴.

۲۳۸- المحجه البيضاء ۵/۳۱۱.

۲۳۹- همان

۲۴۰- همان

۲۴۱- همان

۲۴۲- المحجه البيضاء ۵/۳۱۲.

۲۴۳- المحجه البيضاء ۵/۳۱۳.

۲۴۴- همان

۲۴۵- الكافى ۲/۱۱۲.

۲۴۶- المحجه البيضاء ۵/۳۱۳.

۲۴۷- الكافى ۲/۱۱۲.

۲۴۸- همان

۲۴۹- همان

۲۵۰- همان

۲۵۱- همان

۲۵۲- الكافى ۲/۱۱۱.

۲۵۳- المحجه البيضاء ۵/۳۱۱.

۲۵۴- سوره آل عمران ، آيه ۱۳۴.

۲۵۵- الكافى ۲/۱۱۰.

۲۵۶- همان

۲۵۷- همان

۲۵۸- المحجه البيضاء ۵/۳۱۰.

۲۵۹- المحجه البيضاء ۵/۳۱۰.

۲۶۰- المحجه البيضاء ۵/۳۱۰.

۲۶۱- همان

۲۶۲- همان

۲۶۳- المحجه البيضاء ۵/۳۱۳.

۲۶۴- همان

۲۶۵- المحجه البيضاء ۵/۳۱۵، به جاى بالحلم ، بالخير ضبط كرده است

۲۶۶- سوره نحل ، آيه ۱۲۶.

۲۶۷- سوره بقره ، آيه ۱۴۹.

۲۶۸- سوره مائده ، آيه ۴۵.