در جستجوى استاد

در جستجوى استاد0%

در جستجوى استاد نویسنده:
گروه: سایر کتابها

در جستجوى استاد

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: صادق حسن زاده
گروه: مشاهدات: 20609
دانلود: 2771

توضیحات:

در جستجوى استاد
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 124 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 20609 / دانلود: 2771
اندازه اندازه اندازه
در جستجوى استاد

در جستجوى استاد

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نمونه علم و عمل

علامه طهرانىرحمه‌الله مى فرمايد: مرحوم آقا شيخ محمد تقى آملى از علماى برجسته طهران و طراز اول بودند؛ چه از نقطه نظر فقاهت و چه از نقطه نظر اخلاق و معارف تدريس فقه و فلسفه مى نمودند، منظومه سبزوارى و اسفار را تدريس مى كردند؛ و صاحب حاشيه مصباح الهدى فى شرح العروه الوثقى و حاشيه و شرح منظومه سبزوارى هستند و با پدر حقير، سوابق علمى و آشنايى از زمان طلبگى را داشته اند. حقير محضر ايشان را مكررا ادراك كرده ام ؛ بسيار خليق و مودب و سليم النفس و دور از هوى بود؛ و تا آخر عمر متصدى فتوى نشد و رساله به طبع نرسانيد. آن مرحوم در ايام جوانى و تحصيل در نجف اشرف از محضر درس استاد قاضىرحمه‌الله در امور عرفانى استفاده مى نموده و داراى كمالاتى بوده است(٢٧)

نشانى داده اندت از خرابات

آيت الله حسن زاده مى فرمايد: چهارشنبه ٢٧ ذى حجه ، ١٣٧٤ ه ق از قم به تهران رفتم و به محضر مبارك جناب استاد آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملىرضي‌الله‌عنه مشرف شدم و خوابى كه ايشان را ديده ام كه در عالم رويا به من ، فرمود: التوحيد ان تنسى غيرالله به ايشان عرض كردم ، اين جمله توحيديه را كه از من شنيد اين بيت گلشن راز عارف شبسترى را در بيان آن برايم قرائت فرمود:

نشانى داده اندت از خرابات

كه التوحيد اسقاط الاضافات

اما مرحوم آملى ، مصرع اول را چنين قرائت فرمود:

خبر در داده اندت از خرابات(٢٨)

چگونه كلاس اخلاق تشكيل شد؟

مرحوم قاضى هميشه در ايام زيارتى ، از نجف اشرف به كربلا مشرف مى شد، هيچگاه كسى نديد كه او سوار ماشين شود و از اين سو احدى مطلع نشد جز يك نفر كسبه بازار ساعت بازار بزرگ كه به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضى را در مشهد ديدم مرحوم قاضى خيلى عصبانى شدند و گفتند: همه مى دانند كه من در نجف بوده ام و مسافرتى نكرده ام علامه طهرانى در پاورقى كتاب مهر تابان مى فرمايد: اين داستان را سابقا براى بنده ، دوست معظم حقير، جناب حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد رضا خلخالى دامت بركاته كه فعلا از علماى نجف اشرف هستند، نقل كرده اند...

نقل آقاى خلخالى اين تتمه را داشت كه : چون آن مرد كاسب از مشهد مقدس به نجف اشرف مراجعت كرد به رفقاى خود گفت : گذرنامه من دچار اشكال بود و در شهربانى درست مى شد و من براى مراجعت ، به آقایى متوسل شدم و گذرنامه را به ايشان دادم و ايشان گفتند: فردا برو شهربانى و گذرنامه ات را بگير!

من فرداى آن روز به شهربانى مراجعه كردم ، شهربانى گذرنامه مرا اصلاح كرده و حاضر نموده بود، گرفتم و به نجف برگشتم

دوستان آن مرد گفتند: آقاى قاضى آمد و داستان خود را مفصلا براى آقاى قاضى گفت و مرحوم قاضى انكار كرده و گفت : همه مردم نجف مى دانند كه من مسافرت نكرده ام

آن نزد فضلاى آن عصر نجف اشرف چون آقاى حاج شيخ محمد تقى آملى آمد و داستان را گفت آنها به نزد مرحوم قاضى آمده و قضيه را بازگو كردند و مرحوم قاضى انكار كرد و آنها با اصرار و ابرام بسيار، مرحوم قاضى را وادار كردند كه براى آنها يك جلسه اخلاقى ترتيب داده و درس اخلاق براى آنها بازگو بگويد. در آن زمان ، مرحوم قاضى بسيار گمنام بود و از حالات او احدى خبر نداشت ؛ و بالاخره قول داد براى آنها يك جلسه درس اخلاق معين كند و جلسه ترتيب داده شد و در رديف اول ، همين افراد به اضافه آقاى حاج سيد حسن مسقطى و غير هم ، در آن شركت داشتند.(٢٩)

آيت الله حسن زاده آملى هم فرمودند: يكى از شاگردان آن مرحوم نقل كرد: من محمد تقى آملى شب در خانه به متكا تكيه داده بودم و قرآن مى خواندم ، فردا كه به درس حضرت استادم آيت الله قاضى ، حاضر شدم بدون سوال از من ، فرمودند: اين چه نوع قرآن خواندن است ؟! مدتى از اين ماجرا گذشت ، شبى ديگر كه مى خواستم در خانه پايم را دراز كنم ، كتاب ها را بالاى طاقچه گذاشتم تا رعايت ادب بشود، صبح كه به درس آمدم حضرت استاد فرمودند: حالا كتاب ها را بالا گذاشتى ، بى ادبى نيست !(٣٠)

اقتداى امام خمينى به آيت الله العظمى آملى

آيت الله آقا شيخ يحيى عابدى فرمودند: طلبه قم بودند و مى خواستم به مشهد مقدس مشرف شوم آمدم تهران بليت تهيه كنم آن موقع مركز بليت فروشى در ميدان توپخانه و اطراف آنجا بود. چون وقت مغرب بود رفتم در مسجد مجد نماز بخوانم ديدم امام خمينى كه آن زمان معروف به حاج آقا روح الله بودند در صف چهارم نماز جماعت ايستاده و به آيت الله آملى اقتداء كرده است امام خمينى به ايشان اظهار ارادت مى نمود.

تدريس آيت الله آملى

آيت الله آقا سيد رضى شيرازى فرمودند: آقاى آملى فقه و اصول تدريس مى كرد و درس اخلاق هم در مسجد مجد تدريس ‍ مى نمودند كه عده اى از مامورين شركت مى كردند. البته آيت الله آملى درس اخلاق را به روش علمى تدريس مى كردند. ولى تعهدها از گفتن درس فلسفه و معقول منصرف شدند. حالا چه پيشامدى رخ داده بود نمى دانم خود من در سال ١٣٤٢ يعنى ٣٨ سال پيش از خدمت ايشان درخواست درس معقول كردم ايشان خيلى مودبانه عذر آوردند. عرض كردم : پس درس اصول بدهيد. فرمودند: دلم مى خواهد فقه بگويم و قول مى دهم مسائل اصول را كاملا در آنجا متعرض بشوم شرح عروه و درس خارج را از كتاب مياه شروع كردند. آيت الله آملى همين مصباح الهدى فى شرح عروه الوثقى را به شكل جزوه مى نوشت و در درس خارج آنرا مى خواند و بحث مى كرد. كتاب صلات را نگفت و فرمود كه چون من صلات ميرزا نائينى را در سه جلد نوشته ام ديگر لازم نيست تدريس كنم اينجانب حدود هشت سال در درس ايشان حاضر شدم

عالم اعلم

دكتر سجادى فرمودند: ما مى خواستيم كفايه الاصول بخوانيم دنبال استاد خوب مى گشتيم لذا رفتيم خدمت آيت الله آقا شيخ محمد تقى آملى و از بيانات شيواى ايشان بهره برديم و همان جلسه اول شيفته ايشان شديم درس ايشان از همه دروس مفيدتر بود و از شهرت بسزايى هم برخوردار بود. حتى بعضى ها درس ايشان را به درس هاى حوزه ديگر مثل حوزه قم نيز ترجيح مى دادند. بارها از علماى محترم تهران شنيده بودم كه آيت الله آملى از همه علما، لااقل علماى تهران برتر بودند و خطيب نامى مرحوم راشد مى فرمود: آقا شيخ محمد تقى آملى اعلم من فى الارض هستند !

جديت در تحصيل

جناب دكتر كاظم آملى فرزند ايشان فرمودند: پدرم به تعليم و تعلم علاقه مفرطى داشتند و تمام عمرشان به همين ترتيب سپرى شد. در همان دوران جوانى پدرشان رحلت كردند و ايشان با اينكه چند فرزند داشتند برادران و خواهرانش تحت تكفل ايشان قرار گرفتند و با اين شرايط و مشكلات با جديت به تحصيل پرداختند و براى رسيدن خدمت اساتيد پياده راه هاى طولانى و نامناسبى را طى مى كردند تا استفاده علمى نمايند؛ حتى نوشته اند كه در تاريكى شب در زمستان سرد و برفى خودشان را به استاد مى رساندند و به تعلم و تلمذ مى پرداختند.

حتى ايشان به علوم جديد هم توجه داشتند و در اين خصوص مطالعاتى داشتند. مطالبى كه در هيئت و نجوم منتشر مى شد مطالعه مى نمودند.

شاگردان از خدمت ايشان استفاده مى كردند. يادم مى آيد يكى از افراد كه به طور اختصاصى از محضر پدرم درس مى گرفت مرحوم آيت الله سيد محمد طالقانى بود.

برخورد يكسان با ثروتمند و تهيدست

جناب آقاى دكتر آملى فرمودند: پدرم در خدمت به مردم و اسلام و عبادت خدا كوشا بودند و من هيچ شكى در كارشان نداشتم تلقى ايشان از مردم بر اساس قرآن بود.( إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ) سوره حجرات ، آيه ١٣ و در جاى ديگر خداوند متعال مى فرمايد( الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ) سوره ملك آيه ٢ او همان كسى است كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد....

پدرم اين ديد را نسبت به مردم داشتند و به غنى و فقير فرقى نمى گذاشتند و با هر دو گروه سروكار داشتند ولى با اين همه كاملا اين ديد را پاس مى داشتند و من شاهد بودم كه هيچ فرقى بين آنها قائل نبودند.

من يك دوست خيلى صميمى داشتم و ايشان مورد علاقه پدرم بودند با اينكه ايشان كارگر بودند و يك گارى داشتند و با آن كار مى كردند ولى چون اهل تقوى بودند و شخصى پارسا و خوش عملى بودند لذا ايشان هر وقت خدمت پدرم مى رسيدند پدرم احترام خاصى به آن دوستم مى گذاشتند.

اخلاق شايسته

آيت الله حاج آقا سيد محمد على آل احمد طالقانى نوه آيت الله آقا شيخ محمد تقى آملى فرمودند: اينجانب خيلى به آيت الله آملى نزديك بودم با اينكه در قم مشغول تحصيل بودم ولى مرتب به خدمتشان شرفياب مى شدم و علاقه وافرى به ايشان داشتم ايشان نيز همه نوه هايشان را دوست مى داشتند و مورد تفقد و مهربانى قرار مى دادند و هيچ سراغ ندارم كه ايشان كوچكترين برخوردى با كسى داشته باشد. بسيار بزرگوار بودند كه ايشان كوچكترين برخوردى با كسى داشته باشد. بسيار بزرگوار بودند و من با خود فكر مى كردم كه ايشان رحلت كنند من چه خواهم كرد و چگونه اين مصيبت بزرگ را تحمل خواهم نمود. آيت الله آملى اخلاق بسيار بى نظيرى داشت و همه خويشاوندان دور و نزديك دوستش داشتند. در كارهايشان بسیار منظم بودند حتى در جزئى ترين مساله نظم را رعايت مى كردند. خواب و خوراك ، درس و بحث و دعا و عبادت همه روى نظم و حساب بود. بعضى شبها كه در اتاقش مى خوابيدم مى ديدم بسيار آرام از رختخواب بلند مى شود و به مناجات و عبادت مى پردازند. ديدار با ايشان غم و قصه را از دلها مى زدود و هر وقت برايم ناراحتى پيش مى آمد خدمتش مى رسيدم و سر كيف مى آمدم مثل اينكه غم و قصه جرات وارد شدن به اتاق ايشان را نداشت همان دم در مى ايستاد و من بدون غم و غصه وارد ايشان مى شدم

دعوت به دانشگاه تهران

حاج آقا آل احمد طالقانى فرمودند: يكى از چيزهايى كه بسيار مهم بود اين بود كه آقاى فروزان فر رئيس دانشگاه تهران بارها ايشان را جهت تدريس فلسفه و عرفان به دانشگاه دعوت كرد ولى آيت الله آملى نپذيرفتند و چون آيت الله آملى هم معلومات گسترده و قوى در اين خصوص داشتند و هم بيان بسيار قوى و قشنگى داشتند و خودمان هم تنديس تقوى و وارستگى و فرزانگى بودند. ولى دعوت آقاى فروزان فر را رد كردند و بهانه آوردند كه طلبه ها مى آيند منزل يك مباحثه اى با هم داريم و حال آمدن به دانشگاه ندارم و چون اصرار فروزان فر را ديدند فرمودند: مردم مراجعاتى به من دارند و فرصت اين معنا نيست فقط لطف كنيد يكى از جوانان فاميل كه پدر و مادرش فوت كرده برايش كارى فراهم نماييد. آقاى فروزان فر هم گفت : چشم ! آن جوان را در دانشگاه به كارگيرى كرد و همانجا مشغول بود و تازگى فوت كردند.

نذر چهارده هزار صلوات

استاد بزرگوار حضرت آيت الله جوادى آملى فرمودند:

يك وقت يادم هست مرحوم آيت الله شيخ محمد تقى آملى فرمودند: ممكن است يك مسافرتى بروم و چند روزى درس تعطيل شود. به ايشان عرض شد: چرا؟ فرمودند: آقاى بديع الزمان فروزان فر آمده ما را براى تدريس در دانشكده معقول و منقول دعوت كرده است اين جملات از استاد جوادى آملى است شايد نظر سوئى نداشت ولى رفتن روحانيون مخصوصا روحانيون عظيم الشان ، معروف و بزرگوار به دستگاه رژيم گذشته ، به سود آن رژيم طغيانگر بود و به زبان اسلام و مسلمانان ، چون تقويت آن نظام را برداشت مرحوم آقاى آملى فرمودند كه من گفتم مقدور نيست سن ام زياد است آنها گفتند: ما دانشجويان را به منزل شما مى فرستيم شما هفته اى يك يا دو ساعت يا بيشتر تدريس كنيد. ما ديديم آن بهانه و آن عذر اثر نكرد، متوسل شديم به اهل بيتعليه‌السلام و از طريق آنها به ذات اقدس اله ، براى اين منظور چهارده هزار صلوات نذر كرديم هديه به پيشگاه تابناك چهارده معصومعليه‌السلام ، اگر اين چهارده هزار صلوات اثر كرد و از اين شر نجات پيدا كرديم كه بسيار خوب ، اين درس ادامه پيدا مى كند و اگر امتحان الهى بر اين شد كه باز آنها فشار بياورند، من ناچارم كه مسافرت بكنم و درسم تعطيل بشود. به لطف الهى توانستيم از پذيرش اين درخواست رژيم طاغوت سر، باز زنيم و از آن نجات يابيم

كفاره اقامت در تهران

آيت الله حاج شيخ يحيى عابدى امام جماعت مسجد مجد فرمودند: يكى از علماى بزرگ تهران كه حالا هم در قيد حيات هستند و در تهران زندگى مى كنند، مى گفتند: من وقتى تصميم گرفتم از قم به تهران بيايم رفتم خدمت امام خمينى و هجرت خود را با ايشان در ميان نهادم امام فرمودند: مانعى ندارد ولى كفاره اقامت در تهران اين است كه هفته اى يك بار خدمت آيت الله آقا شيخ محمد تقى آملى برسيد و از محضرش استفاده نماييد.

سفر آموزنده

حاج آقا عابدى فرمودند: سفر اولى كه به عتبات عاليات مشرف شدم ، سفر سارم را در خدمت آيت الله آملى بودم دو سه روزى آنجا بوديم و از آنجا به كاظمين رفتيم در اين سفر تمام حركات و سكنات ايشان درس بود. السفر ميزان الاخلاق نوعا تا سوالى نمى كردى چيزى نمى گفت و از آن قيافه هاى آن چنانى هم نداشت كه نشان دهد كه حضرت آيت الله العظمى است ! محاسن معمولى داشت

فروتنى

حاج آقا عابدى فرمودند: در سال ١٣٤٢ كه مبارزات شروع شد و امام خمينى قيام كرد. چهار نفر از علماى طراز اول تهران جلسه اى گذاشتند تا مطالبى را به وزير دربار ابلاغ كنند تا به شاه آن مسائل را منتقل نمايند. آن چهار بزرگوار عبارت بودند از: آيت الله العضمى خوانسارى ، آيت الله العظمى آقا شيخ محمد رضا تنكابنى پدر آقاى فلسفى ، آيت الله العظمى آقا شيخ محمد تقى آملى و آيت الله العظمى آقا ميرزا احمد آشتيانى اين چهار نفر بودند و نمى خواستند نفر پنجمى در آن جلسه باشد و چون آقاى آشتيانى ناتوانى جسمانى داشتند لذا قرار شد در منزل ايشان بروند جلسه را تشكيل دهند. نكته مهم و ارزنده اى كه مى خواهم از اين جلسه نقل كنم اين است كه وقتى جلسه تمام شد چون كسى در آنجا غير از آقايان حضور نداشتند سريعا آقا آملى نعلين همه آقايان را جفت كرده بود! ايشان اين قدر متواضع بودند.

آيت الله آقا سيد رضى شيرازى هم فرمودند: آيت الله العظمى آملى در حدى متواضع بودند كه مثل يك طلبه رفتار مى كردند اصلا خودش را استاد به شمار نمى آورند.

رو به سوى خدا

جناب آقاى ثبوت فرمودند: آيت الله آقا شيخ محمد تقى آملى در خصوص مشكلات و مصائب مى فرمودند: هر چقدر اين مصائب به ما بيشتر وارد مى شد احساس مى كرديم كه بهتر ساخته مى شويم و بعد هم اين شعر مولوى را مى خواندند:

اين جفاى خلق با تو در جهان

گر بدانى گنج زر آمد نهان

خلق را با تو چنين بدخو كند

تا تو را ناچار رو آن سو كند

مثنوى مولوى دفتر پنجم ، ابيات ، ١٥٢١-١٥٢٢

آيت الله آملى فرمودند: هر چه كه پيش مى آمد مى ديديم كه همه اين مشكلات براى پيش بردن و پيشرفت معنوى ماست

درس علمى و عملى

آقاى دكتر مهدى محقق از شاگردان آيت الله آملى مى فرمايند: استاد بزرگوارم در مسجد مجد واقع در خيابان سپه آن زمان نماز جماعت اقامه مى كردند و منزلشان در چهار راه حسن آباد در يك كوچه باريك قرار داشت شاگردان ساعت هفت صبح در آنجا حضور مى يافتند و از ايشان استفاده مى كردند. آيت الله آملى يك درس فلسفه و يك درس فقه مى دادند. فلسفه را از شرح منظومه مى گفتند.

ايشان نه تنها تبحر داشتند در آن موضوعاتى كه درس مى دادند بلكه سعى مى كردند شاگردان را وارد آن كتاب نمايند تا آنان بعد از تمام كردن آن درس بتوانند خودشان آن را تدريس نمايند.

واقعا در بيان مطالب و مسائل هم سنگ تمام مى گذاشتند. صحبت از حكمت خسروانى و فلسفه اى كه ايرانيان پيش از اسلام داشتند شد و شيخ شهاب الدين سهروردى هم بر آن فلسفه تاكيد مى كند و از آنها تعبير به فهليون مى نمايد و قطب الدين شيرازى هم در شرح حكمه الاشراق گفته كه ايرانيان از قديم الايام داراى فلسفه آزاد و مستقل بودند. آيت الله آملى نيز به همين كيفيت آن مطلب را در درس فلسفه شرح و بسط دادند. نه تنها عظمت اسلام كه اين فلسفه ساخته و پرداخته حكماى اسلام است توجه به اين امر داشتند كه اين مملكت در انديشه و تفكر ريشه دار بوده حتى قبل از آن كه فلسفه يونان به عربى ترجمه شود، ايرانيان داراى فلسفه و انديشه مستقلى بودند. به هر حال ، وقتى ما در درس چنين استادى حاضر مى شديم در حقيقت دو كتاب در برابر خود داشتيم

يكى كتاب تدوين درسى و ديگرى كتاب تكوين ، كه وجود شريف خود آن بزرگوار باشد بود كه سراسر آموزنده بود و بزرگوارى

ما وظيفه داريم از آن استاد گرامى ذكر خير نماييم ، چرا كه يكى از وظايف شاگردان نسبت به استادشان اين است كه حتى اگر فقط يك كلمه از ايشان آموخته اند، باز ذكر خير بكنند و همين ذكر خير به جاودانه شدن آن اساتيد كمك مى كند. مرحوم شيخ محمد تقى آملى يكى از همان استادان هستند كه نام و يادشان بايد جاويدان بماند. آيت الله آملى نه تنها يك عالم متبحر و بزرگوارى بودند بلكه در مراحل سير و سلوك و رياضت هم سرآمد بودند، يعنى به قول سهروردى : حكمت ذوقيه را با حكمت نظريه آميخته بودند آن مرحوم نه تنها يك فقيه بودند بلكه يك فيلسوف درجه يك هم بودند و آن زمانى كه ما نزد ايشان شرح حكمت منظومه سبزوارى را مى خوانديم ايشان همان موقع مشغول نوشتن يك حاشيه بر شرح منظومه سبزوارى بودند كه چاپ شده است

عارف وارسته

آيت الله سيد رضى شيرازى مى فرمودند: آيت الله آملى مرد وارسته و شايسته اى بود. مردى خاكى و در اوج تواضع و اخلاق بود. طلبه ها نه فقط استفاده علمى از ايشان مى كردند بلكه استفاده اخلاقى به مراتب بيشتر بوده است بسيار مودب بود. به نام دارالفوائد را نوشت نمى خواست اسم آيت الله يا القاب ديگر روى كتاب بيايد. مى گفت همان اسم محمد تقى آملى كافى است شرح ايشان از خيلى از شرح عروه ها واضح تر و جامع تر است من دوبار با دقت حاشيه بر شرح منظومه ايشان را مطالعه كرده ام انصافا بسيار جالب و روان نوشته است و براى طلبه ها بسيار مفيد است ما هم خيلى از آن حاشيه استفاده كرده ايم و الان نيز درس ‍ شرح منظومه ها از راديو معارف پخش مى شود.

تمام ملاهاى تهران ايشان را به فضيلت و بزرگى قبول داشتند. مرد سالك و عارفى بود و شاگردان خوبى تربيت كردند از جمله آنها آقاى حسن زاده آملى ، آقاى جوادى آملى ، آقاى انوارى ، آقاى شيخ محمد تقى شريعتمدارى ، آقاى مسجد جامعى و علماى ديگر كه الان در تدريس و تاليف و خدمت به مردم موفق اند. درس ايشان در اتاق كوچكى برگزار مى شد و اتاق پر مى شد كه حدود بيست نفر مى شديم خانه اش هم خيلى ساده بود. خانه و زندگى ساده اى در كوچه كلانترى حسن آباد سابق داشت اهل محل اين خانه را براى ايشان تدارك ديده بودند و ايشان نيز همانجا اقامت فرمود: از طرف آيت الله آقا سيد محمود شاهرودى وكالت داشت و مردم را به ايشان ارجاع تقليدى مى داد هر چند خودش اگر بالاتر از شاهرودى نبود كمتر از ايشان نيز نبود.

درس فلسفه و عرفان

آيت الله سيد رضى شيرازى فرمودند: چند نفر از علما در تهران معاصر بودند كه از اركان علمى به شمار مى آمدند كه عبارت بودند از: آيت الله شيخ محمد تقى آملى ، آيت الله ميرزا احمد آشتيانى ، آيت الله شيخ محمد رضا تنكابنى ، مرحوم استاد عصار و اين اواخر آيت الله رفيعى قزوينى و مرحوم آقا شيخ على مدرس

آيت الله آملى در ميان علماى برجسته تهران فرد شاخصى بودند، اهل سير و سلوك و عرفان بود و از شاگردان برجسته ميرزا على آقا قاضى به شمار مى آمد. البته قبل از مشرف شدن به نجف دروس فلسفه و عرفان را در تهران خوانده و بيشترش نيز در محضر ميرزا حسن كرمانشاهى بوده است حكيم كرمانشاهى استاد مسلم فلسفه بود و گويا در مدرسه سپهسالار قديم تدريس مى كردند. شايان ذكر است كه دو تا سپهسالار داشتيم يكى مدرسه سپهسالار قديم كه امروز به نام مدرسه شهيد بهشتى معروف است و پشت حوزه علميه مروى واقع شده و ديگرى مدرسه سپهسالار جديد كه همان مدرسه شهيد مطهرى است كه در كنار مجلس شوراى اسلامى قرار دارد. متاسفانه الان اسم ها را عوض مى كنند و اين تغيير اسم ، عوض كردن تاريخ است و اين كار اشتباه است بايد اسم ها باشد به هر حال اين سپهسالار قديم مركز تدريس فحول از علماى تهران بوده است و آقا ميرزا حسن كرمانشاهى هم در آنجا تدريس ‍ داشتند.

حل اختلاف

حاج آقا آل احمد طالقانى فرمودند: من اختلاف مختصرى با جد پدرى پيدا كرده بودم وقتى آيت الله آملى در جريان امر قرار گرفت فرمود: شما در اين مساله كوتاه بيايید چون انت و مالك من ابيك و من نيز چنين كردم و همين مساله باعث شد خيرات بسيارى نصيب من گردد.

اخلاق در خانواده

صبيه محترمه مرحوم آيت الله آملى فرمودند: در مورد اخلاقيات ايشان در محيط خانواده ، اين نكته ها قابل اشاره مى باشد كه پدر هيچگاه سخت گيرى و ترش رويى نداشتند. علاقه خاصى به فرزندان و نوه ها خصوصا نوه هاى سيد خود داشتند. اصلا در مورد مسائل منزل مداخله نمى كردند و اكثر وقتشان به نوشتن كتاب و مطالعه سپرى مى باشد و در غير اين اوقات ، يا ملاقات داشتند و يا مشغول ذكر و عبادت بودند. با همسايگان و اهل محل بسيار خوش برخورد بودند. بسيار وقت شناس و منظم بودند. از توصيه ها و نصيحتهايى كه مى فرمودند اين بود كه نماز اول وقت را ترك نكنيد و خوش اخلاق برخورد باشيد و از مال حرام بپرهيزيد.

چيزى از عمر ما باقى نيست

زندگى ما در نجف يك زندگى متوسطى بود. يك منزل اجاره اى داشتيم و امورات زندگى هم از يك سرى مبالغى كه از تهران مى آمد و مبالغى كه در نجف به دست ايشان مى رسيد مى گذشت در اواخر عمرشان اتاق ايشان در تهران پرده نداشت ما خيلى اصرار كرديم كه آقا اجازه بدهيد يك پرده تهيه كنيم و در اين جا آويزان كنيم اصلا اجازه نمى دادند و بسيار ناراحت مى شدند كه ديگر چيزى از عمر خدا باقى نيست در نهايت ما گفتيم كه آقا يك استخاره نماييد و نگفتيم براى چه از قضا استخاره هم بد آمد و ما هم از تهيه پرده منصرف شديم

آمادگى كامل براى ارتحال

پدر در اواخر عمر بسيار ناتوان شده بودند و چند وقتى بود كه حمام نرفته بودند و خيلى وقت بود كه براى نماز تيمم مى نمودند. روز قبل از وفات ايشان به منزلشان رفتم و ديدم كه خادم حمام را گرم نموده و پدر مى خواهند به حمام بروند بسيار خوشحال شدم كه خدا را شكر حالشان مساعد است بعد از استحمام تب لرز شديدى ايشان را فرا گرفت و در حدود ٣ ساعت به همين حالت بودند بعد لرزش كمتر و حالشان بهتر شد كمى استراحت نمودند و كمى آب خواستند تا وضو بگيرند بعد از وضو مشغول ذكر و زيارت شدند و زيارت حضرت ابا عبدالله الحسينعليه‌السلام كه در بالاسر حضرت علىعليه‌السلام وارد شده به صورت زيبايى قرائت نمودند و در رختخواب دراز كشيدند و لبهاى مباركشان را تكان مختصرى دادند و جان به جان آفرين تسليم نمودند.

سه يا چهار روز قبل از فوت پدر، شب در منزل ايشان بودم و در اتاق مجاور اتاق آقا خوابيده بودم نيمه شب بود كه ديدم پدرم با يك حالت عجيبى وارد اتاق من شد، بيدار شدم و گفتم آقا جان چيزى لازم داريد. فرمودند كه اين خادم چرا نيامده ، اين بخارى را روشن كند. مى خواهم نوشته هايم را تكميل كنم گفتم كه آقا الان نصف شب است و خادم به اين زودى نمى آيند و بعد ايشان را به اتاقشان بردم تا دوباره استراحت نمايند تا اينكه در روز تشييع جنازه ايشان حاج آقا اشرفى كه از خطباى تهران بودند رو به مردم كرده و گفته بودند كه شما گمان نكنيد كه شخص عادى را از دست داده ايم ايشان حضرت آيت الله آملى از اولياء الله بودند، بنده چند روز پيش خدمت ايشان رسيدم تا از احوالشان جويا شوم فرمودند: حاج آقا ديشب خواب ديدم كه حضرت بقيه اللهعليه‌السلام مرا خواندند و فرمودند كه مقدمات را فراهم كن كه چند روز ديگر بيشتر در اين دنيا نخواهى بود. بعد من متوجه شدم كه پدر همان شب كه سراسيمه از اتاق بيرون آمدند و خواستند نوشته هاى خود را به اتمام برسانند همان شبى بود كه حضرت بقيه اللهعليه‌السلام خبر وفاتشان را داده بودند.

پدر هيچگاه نماز شب را ترك نمى كردند. هر شب دو ساعت قبل از اذان صبح بيدار مى شدند و مشغول عبادت و تهجد مى شدند در زمانى هم كه در نجف اشرف بوديم دو ساعت قبل از آن به حرم مطهر حضرت على بن ابى طالبعليه‌السلام مشرف مى شدند و مشغول عبادت مى شدند.

در اوج ادب

آيت الله طبرستانى فرمودند: در مورد تواضع حضرت آيت الله محمد تقى آملى اين كافى است كه روزى در محضر ايشان بوديم يكى از حاضرين گفت كه آقا شما رساله هم نوشته ايد؟ آقا فرمودند: مطالبى و بحثهايى براى طلاب نوشته ايم و حاضر نبودند كه اظهار فضل نمايند در حالى كه اعلم علماى زمان ايشان مرحوم آيت الله سيد احمد خوانسارى در درس خارجشان كتاب مصباح الهدى فى شرح عروه الوثقى ايشان را مطرح مى نمودند.

حضرت آيت الله آملى در آخرين روزهاى زندگيشان بسيار ناتوان و ضعيف شده بودند. روزى با جمعى به عيادت ايشان رفته بوديم وقت صبحانه بود و براى آقا دو عدد تخم مرغ آماده نموده بودند. آقا بعد خطاب به ما فرمود كه از موقعى كه آمديد هر چه قدر فعاليت كردم كه عبا را به دوش خود بكشم نتوانستم ايشان به قدرى مودب بودند كه با اينكه ناتوان شده بودند باز هم احترام و ادب را رعايت مى نمودند.

يا على ادركنى

يك چيزى كه براى بنده قابل توجه بود اين است كه مرحوم آيت الله آملى در تمامى صفحات تاليفات خود كلمه يا على ادركنى را در گوشه صفحه مى نوشتند در بعضى از كتابها نيز يا مهدى ادركنى مى نوشتند آقا بسيار متواضع و فروتن بود، چهره بسيار آرام داشتند.

تجليل از روش فقهى آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى

آيت الله جعفرى همدانى كه از هم دوره هاى آيت الله محمد تقى آملى در نجف اشرف بودند مى فرمايد: مرحوم آقا ضياء عراقى ، بيان فوق العاده اى داشت يك مطلب را به چند بيان مى گفت ايشان هم فقه مى گفت و هم اصول ، ولى عمده ، درس اصول ايشان بود. اصول فقه ايشان خيلى قوى بود. شاگردان ايشان از جمله آيت الله محمد تقى آملى در كوشايى ضرب المثل بودند. نوعا در درس ايشان كسانى شركت مى كردند كه عشق به تحقيق و علم داشتند. چون ايشان شهريه اى به شاگردان نمى داد، تنها علاقه به تحقيق و درس ، موجب جذب شاگردان شده بود. مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى ، فقه بسيار خوبى داشت مرحوم آقا محمد تقى آملى ، فقه ايشان را بر فقه آقاى نائينى ترجيح مى داد.

معرفى استادان برجسته

(٣١)

آيت الله حسن زاده آملى مى فرمايد: رفتم خدمت حضرت آقاى شيخ محمد تقى آملى ، البته آن وقت به عنوان شاگردى در محضر شريف ايشان تشرف حاصل نكردم يعنى لايق شاگردى ايشان نبودم به ايشان گفتم : آقا، اين كتاب ها را خوانده ام و خيلى از درس ها را رفته ام ، آقايان را نمى شناسم ، الان مى خواهم رسائل و مكاسب بخوانم و اگر به محضر درس بروم ، درس مورد قبول نباشد، بيرون بيايم ، باعث اهانت و جسارت مى شود، خوب نيست ، خلاف ادب است بعضى جاهاى ديگر هم درس ها به دل نمى نشيند و آقايان شهر ما آمل قوى تر بودند. ايشان ، جناب آقاى شعرانى را اسم بردند و گفتند: اگر شما بتوانيد به محضر شريف ايشان تشرف پيدا كنيد و اگر شما را بپذيرند، ايشان شما را اشباع خواهند كرد و شما راضى خواهيد بود. گفتم : اگر ايشان قبول نكردند؟ آيت الله محمد تقى آملى گفتند: ايشان قبول است ؛ مى توانيد از جناب آقاى ميرزا مهدى الهى قمشه اى هم استفاده كنيد. اين دو بزرگوار را ايشان معرفى كردند. نشانى آقاى شعرانى را هم ايشان دادند...(٣٢)

آيت الله نگوييد!

يكى از نوادگان محترم آيت الله محمد تقى آملى فرمودند: بنده جوانى حدود بيست ساله بودم كه در اتاق منزل مرحوم آقا، در محضر ايشان خدمت مى كردم ، يعنى جواب تلفن ها را مى دادم و پذيرايى آقايانى كه به ديدن آقا مى آمدند را مى كردم روزهاى اولى كه افتخار خدمت آقا را داشتم ، به من فرمودند: عزيزم : تكيه كلام ايشان به نزديكان خود هرگز در جواب تلفن يا مراجعه آقايان و... مرا آيت الله يا جناب يا القاب ديگر مگو! فقط به آقاى آملى اكتفا كن !(٣٣)

آماده باش

هم ايشان فرمودند: حدود دو سال در خدمت آقا بودم روزى شخصى حدود پنجاه ساله ، حضور آقا آمد و گفت : ديشب مرحوم صاحب عروه را خواب ديدم ، به من فرمود: به آقا محمد تقى آملى بگو شرح عروه الوثقى را زودتر تمام كند. آقا به آن شخص فرمود: شما مى دانى كه من مشغول مصباح هستم ؟ او در جواب گفت : اصلا اطلاعى نداشتم و ندارم من ، اين روز را فراموش نكردم تا زمانى كه كتاب مصباح به آخر رسيد. ساعتى بعد، در حال وضو گرفتن جهت نماز شب ، دار فانى را وداع كرد.(٣٤) صبيه محترمه آيت الله آملى فرمودند: وضو گرفتند و زيارت امام حسينعليه‌السلام را خواندند و سپس در رختخواب دراز كشيدند و جان بر جان آفرين تسليم نمودند.

دشمن درونى

آيت الله جوادى آملى فرمودند: امور عامه اسفار را خدمت مرحوم آقاى شعرانى خوانديم و سفر نفس را خدمت آقاى الهى از نظر فقه و اصول ، چون سطح تمام شد، خدمت مرحوم آقاى آقا شيخ محمد تقى آملى رفتيم ايشان آن وقت مصباح الهدى را داشتند و مى نوشتند و هنوز چاپ نكره بودند. ايشان يك خارج فقه مى خواندند و يك خارج اصول در خارج فقه و اصولشان شركت مى كرديم و اسفار را هم خدمت آن دو بزرگوار مى خوانديم ، كم كم به صورت رسمى درآمد كه ١٠-١٥ جلدش چاپ شد و حل بسيارى از مشكلات شرح منظومه به وسيله مرحوم آقا شيخ محمد تقى آملى انجام شد. ايشان سعى مى كردند هر وقت حضورش مى رفتيم مجلس شان آموزنده باشد. گاهى داستانى ذكر مى كردند كه حكايت از آن مى كرد كه انسان راهى جز تهذيب نفس ندارد.

گاهى مى فرمودند به اين كه من خواب ديدم دشمن به من حمله كرده است و به من پرخاش مى كند، من ناچار شدم كه دست او را بگيرم و دستش را گاز گرفتم و از شدت درد بيدار شدم ، ديدم دستم در دهان خودم قرار دارد. فهميدم دشمن من ، خودم هستم ! و كسى به سراغ من نمى آيد. اين نفس است كه دشمن من است ما از بيرون آسيب نمى بينم هر چه مى بينم از درون است

بار ديگر فرمودند: من خواب ديدم به اين كه دشمنى به من حمله كرده است و من هم به او پرخاش كرده ام و دست برده ام چشم او را بكنم و از شدت درد بيدار شدم ، ديدم دستم در چشم خودم است باز من در عالم رويا آموختم كه دشمن انسان خود انسان است اعدى عدوك نفسك التى بين جنيك مرحوم آقا شيخ محمد تقى آملىرحمه‌الله سعى مى كردند به اين كه مجلس شان ، مجلس تعليم و تربيت و زهد و فضيلت باشد. تا آخرين لحظه هم سعى مى كردند كه با بيان و بنان خدمت كنند و چيز بنويسند.(٣٥)

روش درس خواندن در حوزه

آيت الله جوادى آملى فرمودند: با اين كه درس فقه و اصول مرحوم خوب بود اما آن چنان كه حوزه علميه قم رونق داشت ، در تهران رونقى نداشت ؛ با مشورت ايشان ، از ايشان اجازه خواستيم كه به قم برويم ، فرمودند: كار خوبى است قم برويد، فقه و اصول و معقول بخوانيد.

بعد، مطلبى به من فرمودند، منتها به طور مختلف اين داستان نقل شده است ايشان فرمودند: در كنار قبر مطهر حضرت فاطمه معصومهعليه‌السلام و قبور علما و بزرگانى كه آنجا هستند، بركت هست اين قصه را نقل كرد كه : شاگردان افلاطون هر وقت مساله علمى بر ايشان مشكل مى شد مى رفتند كنار قبر افلاطون و بحث مى كردند و بسيارى از مشكلات حل مى شد. اين وصيت و نصيحت ايشان يعنى آيت الله محمد تقى آملى بود كه با اجازه ايشان در سال تحصيلى ٣٥-١٣٣٤ هجرى شمسى وارد قم شديم(٣٦)