عوامل ديگر تكفير
مـعـتـزله مـى گـويـنـد: در صـورت اجـتـنـاب از كـبـائر، تـكـفـيـر گـنـاهـان صـغـيـره ، واجـب اسـت و تـوبـه شـرط آن نـمـى بـاشـد؛ بـا ايـن حال توبه از صغائر را واجب مى دانند.
قـاضـى عـبـدالجـبـار مـى گـويـد: «گـنـاه صـغـيـره در هـر صـورت قـبـيـح اسـت ، ولى اگـر فاعل آن به اندازه عقاب صغيره ، ثواب داشته باشد، صغيره در جنب آن ، «تكفير» مى شود». (٧١٦)
در پـاسـخ ايـنـكـه چـرا بايد از گناهان صغيره توبه كرد؟ چنين گفته اند: «چون ما گناهان صغيره را نمى شناسيم لازم است كه از تمامى گناهان توبه كنيم و از طرفى هيچ امتناعى نيست كه توبه از گناه صغيره مستحب باشد». (٧١٧)
آلوسـى از «زركـشـى» نـقـل كـرده اسـت كـه او مى گويد: «علما در اين جهت با هم اختلاف نظر دارند، گروهى گفته اند: توبه ، شرط است و گـروهـى آن را شـرط ندانسته اند، او از بعضى ديگر چنين نقل مى كند كه ، شايد اختلاف نظر علما در اين مساءله مبتنى بر اختلاف آنان در اشتراط يا عـدم اشـتـراط اجـتـناب از گناهان كبيره باشد؛ آن كه اجتناب را شرط تكفير گناهان صغيره دانسته ، توبه را شرط ندانسته و هر كه اجتناب را شرط نـدانسته ، توبه را شرط مى داند و بر اين مطلب حديثى كه در مورد «ابواليسر» وارد شده ، دلالت مى كند بر اين كه او گناهى مرتكب شد و پـشـيـمان گشت سپس خدمت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد و از كرده خويش خبر داد و حضرت فرمود: «نماز عصرى كه خوانده است گناهش را تكفير كرده است».
روايـات مـتـظـافـر اسـت بـر ايـن كـه بـراى ابـواليـسـر بـعـد از انـجـام آن گـنـاه و قـبـل از خـوانـدن نـمـاز، نـدامـت حـاصـل شـده و نـدامـت هـم تـوبـه اسـت (پـس تـوبه ، شرط تكفير مى باشد) وليكن ظاهر اطلاق حديث ، اقتضا دارد كه خود نماز مكفر بوده ، زيرا كه تـوبـه بـه تـنـهـايـى مـاقـبـلش را جـبران مى كند؛ بنابراين ، اگر توبه را شرط «تكفير» بدانيم ، در اين صورت عبادات ، مكفر نيستند؛ در صورتى كه ثابت است مكفر مى باشند، پس اعتبار شرطيت توبه ساقط مى شود.
آلوسى احتمالات ديگرى را نيز نقل مى كند كه شايد توبه «ابواليسر» صحيح نبوده و يا اينكه بعضى گفته اند كه صحيح بوده ولى مورد قـبـول واقـع نـشـده و در ايـنـكـه مـمـكـن اسـت تـوبـه ، گـنـاه را «تـكـفـيـر» نـكـنـد، محل بحث است». (٧١٨)
ظاهر تفسير عده زيادى از مفسران آن است كه توبه را «شرط تكفير گناهان صغيره» نمى دانند.
برخى از بزرگان ، دليل وجوب توبه از گناه صغيره را چنين بيان داشته اند:
«نكته وجوب توبه ، تنها رهايى از عذاب نيست تا گفته شود كه گناه صغيره كيفرى ندارد، بلكه توبه نكته ديگرى نيز دارد كه عبارت است از «نـيـكو بودن پشيمانى نسبت به انجام هر كار ناشايسته اى و ترك هر كار شايسته اى و نيز زشت بودن تصميم داشتن بر استمرار آن» و اين نكته ميان گناه صغيره و كبيره مشترك است». (٧١٩)
درباره اينكه آيا توبه «شرط تكفير» است يا نه ، چند نكته قابل توجه است :
١ - بر هر مسلمان لازم است كه تا توان دارد از كليه گناهان پرهيز كند.
٢ - اگر به هر دليلى از او گناهى صادر شد، واجب است كه توبه كند.
٣ - بـر طـبق ظاهر آيات مربوط به «تكفير»، امورى كه به عنوان عامل تكفير در قرآن كريم مطرح شده ، مشروط به توبه نشده است ، به جز آيه ٨ سوره تحريم كه تكفير سيئات بر توبه نصوح مترتب شده است .
٤ - آنـچـه در نـكـتـه قـبـلى بـيـان شـد، در صـورتـى اسـت كـه آيـات ، بـه صـورت مستقل از يكديگر مورد بررسى و تحقيق قرار گيرد و از آنها نتايجى گرفته شود، ولى اگر مجموع آنها با هم در نظر گرفته شود و يكى قرينه و مـبين ديگرى محسوب گردد و به اين احتمال توجه شود كه تك تك آيات مزبور در مقام بيان تمام شروط تكفير نمى باشد، بلكه بر اساس نظر بـعـضـى از بـزرگـان ، (٧٢٠) آنـهـا در مـقـام بـيـان اصـل تـشـريـع تـكـفـيـر اسـت نـه بـيـان شـروط آن ، و ايـنـكـه چـه گـنـاهـانـى مـشـمـول آن مـى شـود و چـه گـنـاهـانـى مـشـمـول آن نـمـى شـود، در ايـن صـورت ، مـمـكـن اسـت گـفـتـه شـود: تـمـامـى عـوامـل مـذكـور در آيـات ، مـشـروط بـه تـوبـه اسـت و در واقـع ايـن عـوامـل ، كـامـل كـنـنـده عـامـل اصـلى تـكـفـيـر؛ يـعـنـى ، تـوبـه مـى بـاشـد، بـخـصـوص ايـنـكـه در بـعـضـى از آيـات ، چـنـد عامل در كنار يكديگر ذكر شده ؛ پس آيات «تكفير» به هيچ وجه بر «نظريه تكفير» دلالت ندارد.
٥ - عـلى رغـم آنـچـه در نـكـتـه چهار، ذكر شد، نمى توان به آسانى از ظاهر آياتى همچون آيه ٣١ سوره نساء دست برداشت ، و علاوه بر اجتناب از گـنـاهـان كـبـيـره ، تـوبـه را نـيـز شـرط دانـسـت و بـا آنـچـه در مـورد تـوبـه بـيـان شـد ايـن مـطـلب احـراز نـمـى گـردد كـه تـوبـه در هـر عـامـل تـكـفـيـر داراى نـقـش اسـاسـى بـاشـد، بـويـژه ايـنـكـه آيـات «تـكـفـيـر» (و حداقل برخى از آنها) در مقام منت نهادن به مؤ منان است و اين با شرطيت مطلق توبه مناسبت ندارد، ولى اگر آنچه در اين نكته بيان شد، مورد پذيرش قـرار نـگـيـرد، نـتـيـجـه آن ، ايـن مـى شـود كـه آيـات «تـكـفـيـر» از جـهـت شـرطـيـت يـا عـدم شـرطـيـت تـوبـه بـراى مـا مـجـمـل و مـبـهـم بـاشـد، در ايـن صـورت نـمـى تـوان بـه ايـن آيـات بـر وجـود «تـكـفـيـر» استدلال كرد.
٦ - بـرطـبـق مـبناى «تجسم اعمال» كه از طرفى آثار سوء گناهان و افعال زشت و قبيح ، عقاب شمرده مى شود و از طرف ديگر روشن است كه عـبـادات و اعـمـال نـيـك مـوجـب مـى شـود كـه آن آثـار سـوء بـه مـرور بـر طـرف شـود؛ جـمله «ان الحسنات يذهبن السيئات» فى الجمله بر وجود «تـكـفـيـر» دلالت دارد و مـشـروط بـه تـوبـه از گـنـاه نـيـز نـمـى بـاشـد و بـه گـنـاهـان صـغـيـره و افعال مباح ، ولى بر خلاف شاءن انسان ، نيز منحصر نمى شود و شامل پاره اى از گناهان كبيره آن دسته از مؤ منان نيز مى گردد كه در مسير تقوا و پـرهـيـزكـارى قرار دارند و تا توان دارند نزديك گناه نمى شوند و در صورت ارتكاب ، توبه مى كنند و چه بسا به سبب مسائلى از برخى آنها نيز توبه نكرده اند؛ ولى اصرار بر گناه ندارند.
نتيجه گيرى
از آنچه تاكنون از آغاز اين فصل گذشت ، نتايجى به دست مى آيد:
اول : گـر چـه اصـطـلاح «تـكـفـيـر» در قـرآن بـا اصـطـلاح «تـكـفـيـر» در عـلم كـلام بـى ارتـبـاط نـيـسـت وليـكـن بـه صـورت كـامـل نـيـز بـر آن مـنـطـبـق نـمـى بـاشـد، زيـرا هـمـان گـونـه كـه بـيـان شـد، دسـت كـم در مـواردى «تـكـفـيـر» در طـول تـوبـه قـرار گـرفـتـه و توبه به عنوان عامل تكفير بيان شده است و اين بر خلاف اصطلاح كلامى آن است ، كه با صرف نظر از توبه ، سخن در اين است كه كثرت ثواب ، موجب سقوط عقاب گناهان مى شود.
دوم : هـر چـنـد از آيات مربوط به «تكفير» بويژه آيه ١١٤ سوره هود و بر اساس برخى از مبانى (در مساءله ثواب و عقاب) استفاده مى شود كـه «تـكـفير» و سقوط عقاب ، فى الجمله وجود دارد، وليكن هيچيك از آيات بصراحت بر «نظريه تكفير» (كه به صورت يك قاعده كلى ، عام و لازم باشد) دلالت ندارد.
سوم : تكفيرى كه از آيات قرآن استفاده مى شود، موجب جرى شدن افراد بى مبالات و فاسد بر انجام هر چه بيشتر گناهان نمى گردد، زيرا اولا: از طـرفـى آهـنـگ ايـن آيـات ، مانند آهنگ آيات مربوط به توبه است كه گناهكاران را به توبه دعوت مى كند و به آنان اميد مى دهد كه از مغفرت الهى مـاءيـوس نـشـوند، و همچنين مانند مساءله «شفاعت» است كه مشمول واقع شدن آن ، مشروط به شرايطى است كه شخص گناهكار نمى تواند يقين بـه حـصـول آنـهـا پـيـدا كـنـد. از آيـات «تـكـفـيـر» نـيـز آنـچـه بـه طـور قـطـع اسـتـفـاده مـى شـود، اصل وجود «تكفير» است ، ولى اينكه چگونه و به چه صورت است ؟ براى ما مبهم مى باشد. (٧٢١)
ثـانـيـا: عـوامـل و اسـبـابـى كـه در آيـات مـطـرح شـده : مـانـنـد اجـتـنـاب از گـنـاهـان كـبـيـره ، تـقـوا، شـهـادت و... بـه آسـانـى قابل حصول نيست .
چـهـارم : در آيـات ، امـور مـخـتـلفـى بـه عـنـوان اسـبـاب و عـوامـل تـكـفـيـر بـيـان شـده اسـت از قبيل :
١ - ايمان و عمل صالح .
٢ - توبه نصوح .
٣ - تقوا و پرهيزكارى .
٤ - اجتناب نمودن از گناهان كبيره .
٥ - هجرت ، جهاد، شهادت و اذيت شدن در راه خدا.
٦ - صدقه پنهانى .
٧ - گذشت از حق قصاص .
٨ - طعام دادن به فقير، لباس پوشاندن بر مسكين ، آزاد كردن بنده .
٩ - بر پاداشتن نماز، پرداختن زكات و انجام ساير حسنات و طاعات .
١٠ - حج .
نـاگـفـتـه نماند كه نمى توان با ضرس قاطع اسباب تكفير را در امور ياد شده منحصر كرد و آن را به طور قطع به قرآن نسبت داد، زيرا چه بسا خـداونـد مـتـعـال از باب كرم و لطف ، تفضل و احسان ، گناهان كبيره را ولو بدون سبب خاص تكفير كند. علامه طباطبايى در مورد عفو و بخشش الهى مى گويد:
«كيفر دادن گناهكار، حق كسى است كه نافرمانيش شده است ، ولى اعمال اين حق هميشه لازم نيست ؛ البته ترك هميشگى آن نيز مستلزم لغويت ثبوت حق اعـمـال آن اسـت ، پـس اگـر چـنـين محذورى لازم نيايد، عفو از گناه تا اندازه اى صحيح است و در قرآن كريم در موارد متفرقه اى ، عفو بدون ذكر سبب ، مطرح شده است ، گر چه اگر در اين موارد تدبر شود، ملاحظه مى گردد كه مصلحتى در كار بوده و آن مصلحت دين است . (٧٢٢)
عوامل ديگر تكفير
امور ديگرى نيز در احاديث به عنوان عامل تكفير آمده است اين امور عبارتند از:
١ - اسلام
بدون شك اسلام ، گناهان كسى را كه از روى حقيقت به اين دين روى آورد و مسلمان حقيقى شود، «تكفير» مى كند و آنها را جبران مى نمايد. در اين زمينه دو روايت نقل مى شود:
در روايت مشهور آمده است :
«الاسلام يجب ما قبله». (٧٢٣)
«اسلام ، عقوبت كفر و گناهان گذشته را قطع و محو مى كند (مگر آنچه دليل بر خلاف آن باشد»).
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده است :
الاسلام يهدم ما كان قبله . (٧٢٤)
«اسلام ، عقوبت كفر و گناهان گذشته را، از بين مى برد».
٢ - شفاعت ، ولايت و حب اهل بيت (عليهم السلام)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
شفاعة محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و شفاعتنا تحبط بذنوبكم يا معشر الشيعة . (٧٢٥)
«اى شيعيان ! شفاعت حضرت محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) و شفاعت ما، گناهان شما را از بين مى برد».
در تفسير امام حسن عسكرى (عليه السلام) در ذيل آيات ١٧٤ - ١٧٦ بقره آمده است :
انما تذوب (الذنوب) و تضمحل اذا قرن بها موالاة محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و على عليه السلام . (٧٢٦)
«فقط زمانى گناهان از بين مى رود كه مسلمان ، داراى ولايت حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و حضرت على (عليه السلام) باشد».
رسـول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت امير (عليه السلام) فرمود: شيعيان و محبانت را به ده خصلت بشارت ده و حضرت در خصلت نهم مى فرمايد:
انحطاط الذنوب والسيئات عنهم . (٧٢٧)
«ساقط شدن گناهان و سيئات از آنان».
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ان الذنوب تساقط عن ظهور شيعتنا كما تسقط الريح الورق من الشجر. (٧٢٨)
«بار گناهان از دوش شيعيان ما مى ريزد؛ همان گونه كه باد، برگ درختان را ساقط مى كند.»
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
حب على بن ابى طالب ياءكل الذنوب كما تاءكل النار الحطب . (٧٢٩)
«محبت حضرت على بن ابى طالب (عليه السلام)، گناهان را مى خورد همان طور كه آتش ، هيزم را مى بلعد».
امـام رضـا (عـليـه السـلام) از طـريـق پـدرانـش ، از پـيـامـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم) نقل مى كند:
حبنا اهل البيت يكفر الذنوب و يضاعف الحسنات . (٧٣٠)
«دوست داشتن اهل بيت عليهم السلام ، باعث تكفير (پوشاندن) گناهان و مضاعف شدن حسنات مى گردد».
تـوضـيـح : دربـاره شـفـاعـت و ولايـت ، روايـات فـراوانـى وجـود دارد و نـكـات مـهـمـى قـابـل تـوجـه اسـت . در ايـن رابـطـه دانـشـمـنـدان اسـلامـى نـيـز مـبـاحـث ارزشـمـنـدى را مـورد بـررسـى قـرار داده انـد؛ از قـبـيـل ايـنـكـه شـفـاعـت بـا شـرايـط خـاصى ، نصيب افراد مى گردد و داراى حساب و كتاب و ضوابط ويژه اى است و... مساءله ولايت نيز مانند مساءله اصل ايمان است كه از شرايط قبول شدن اعمال و پذيرفته شدن توبه مى باشد.
روشن است كه هر كسى را نمى توان شيعه و دوستدار اهل بيت عليهم السلام خواند؛ اين مباحث در مورد مساءله «تكفير» نيز جريان دارد. بدون شك مـسـلمـانـى كه به ولايت اهل بيت عليهم السلام اعتقاد نداشته است و سپس با هدايت و عنايت الهى به آن ايمان پيدا مى كند و در مسير حق قرار مى گيرد، ايـن ولايـت و محبت او نسبت به خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام همچون اصل ايمان به توحيد و نبوت ، گناهان گذشته او را تكفير مى كند، بلكه ايـن عامل ، تكميل كننده عامل ايمان مزبور است ، ولى درباره كسى كه از ابتدا به ولايت عقيده داشته و دوستدار خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سـلم) بـوده اسـت ، نـمـى تـوان بـيـان داشت كه ولايت ، عامل تكفير همه گناهان او خواهد بود و هر گناهى را كه از وى سر مى زند جبران مى كند؛ پس روايـات يـاد شـده را يـا بـايـد بـر آن مـواردى حـمـل كـرد كـه شـيـعـه و دوسـتـدار اهـل بـيـت ، از گـنـاهـى كـه انـجـام داده تـوبـه نـيـز كـرده اسـت و عامل ولايت ، موجب پذيرش توبه وى مى گردد، يا اينكه اين عامل ، مربوط به تكفير گناهان صغيره او مى شود و...
٣ - روزه
از امـيـرمـؤ مـنـان (عـليـه السـلام) نـقـل شـده اسـت كـه رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم) مـاه شـعـبـان و رمـضـان را متصل به هم روزه مى گرفت و مى فرمود:
هما شهرا الله ، هما كفارة ما قبلهما وما بعدهما. (٧٣١)
«اين دو ماه ، ماه خداوند متعالند و كفاره گناهان ما قبل و ما بعدشان مى باشند».
در مورد روز ٢٧ ماه رجب وارد شده است كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
فمن صام ذلك اليوم كان كفارة ستين سنة . (٧٣٢)
«هر كس اين روز را روزه بدارد، كفاره شصت سال گناه اوست».
در مـورد روزه روز ترويه ، عرفه ، عاشورا، بيست و پنجم ذى القعده و... از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، اميرالمؤ منين (عليه السلام )، امـام صـادق (عـليـه السـلام)، امـام كـاظـم (عـليـه السـلام) و ابـوجـعـفـر (عـليـه السـلام) روايـات ديـگـرى نـيـز نقل شده است . (٧٣٣)
٤ - عبادت و دعا
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
اذكروا الله كثيرا يكفر سيئاتكم . (٧٣٤)
«زياد به ياد خدا باشيد تا اينكه گناهان شما تكفير (پوشيده) شود».
هـمـچـنـيـن دربـاره «زيـاد به ياد خدا بودن»، در روايتى از امير مؤ منان آمده است كه «فانه كفارة للذنوب ؛ (٧٣٥) زياد به ياد خدا بودن ، كفاره گناهان است».
در روايـتـى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده است كه دعاى مؤ من در هر صورت مستجاب مى شود يا در دنيا، يا در آخرت و يا اينكه واما ان يكفر عنه من ذنوبه موجب تكفير بعضى از گناهانش مى شود. (٧٣٦)
سلمان مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به من فرمود: چون صبح كردى بگو:
اللهم انت ربى لا شريك لك اصبحنا واصبح الملك لله لا شريك له .
«خداوندا! تو پروردگار منى ؛ شريكى براى تو نيست ؛ ما صبح كرديم و تمامى ملكها از آن خداست كه شريك ندارد».
سـه بـار ايـن را بـگـو و بـه هنگام شب نيز همين را بگو كه اين كلمات ، كفاره گناهانى است كه در فاصله ميان آنها انجام شده است فانهن يكفرن ما بينهن من خطيئة . (٧٣٧)
امـام صـادق (عـليـه السـلام) فـرمـود: كـسـى خـدمـت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد و عرض كرد گناهانم زياد شده است و عملم ضعيف مى باشد، حضرت فرمود:
اكثر السجود فانه يحط الذنوب كما تحط الريح ورق الشجر. (٧٣٨)
«بسيار سجده كن ! زيرا آن ، باعث سقوط گناهان مى شود، آنچنانكه باد، برگ درخت را ساقط مى كند».
امام رضا (عليه السلام) فرمود:
من لم يقدر على ما يكفر به ذنوبه فليكثر من الصلاة على محمد و آله فانها تهدم الذنوب هدما. (٧٣٩)
«هـر كـه بـر انـجـام آنـچـه گـنـاهـانـش را تـكفير كند (بپوشاند)، قادر نباشد پس بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و آلش فراوان صلوات فرستد، زيرا موجب منهدم شدن و از بين رفتن گناهانش مى گردد».
در روايـتـى آمـده اسـت كـه پـيـامـبـر اكـرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ضمن تشويق به شب زنده دارى مى فرمايد كه آن ، وسيله قرب الهى است و «منهاة عن الاثم وتكفيرالسيئات ؛ (٧٤٠) بازدارنده از گناه و پوشاننده سيئات مى باشد».
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
صلاة الليل تكفر ما كان من ذنوب النهار. (٧٤١)
«نماز شب كفاره گناهان روز است».
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) به سلمان فرمود:
عليك بقراءة القرآن فان قراءته كفارة للذنوب . (٧٤٢)
«بر توباد خواندن قرآن ، زيرا كه آن ، كفاره گناهان است».
همچنين رواياتى در مورد قرائت سوره توحيد، جمعه ، كهف و... وارد شده است . (٧٤٣)
در روايتى از امام صادق (عليه السلام) آمده است :
فان الاستغفار توبة و كفارة لكل من لم يجد السبيل الى شى ء من الكفارة . (٧٤٤)
«استغفار كردن ، توبه و كفاره است براى كسى كه هيچ راهى براى انجام دادن كفاره ندارد».
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
من ظلم احدا ففاته فليستغفر الله عز و جل له فانه كفارة له . (٧٤٥)
«هـر كـه بـه ديـگـرى ظـلمـى كـنـد و ديـگـر او را نـيـابـد (و وى از دنـيـا بـرود)، پـس بـراى وى از خـداونـد عـز و جل طلب مغفرت نمايد و اين ، كفاره آن ستم خواهد بود».
نبى گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
كفارة الاغتياب ان تستغفر لمن اغتبته . (٧٤٦)
«كفاره غيبت كردن آن است كه براى غيبت شونده ، از خداوند متعال طلب مغفرت كنى».
٥ - غسل جمعه ، وضو و آشكارا سلام گفتن
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
من اغتسل يوم الجمعة محيت ذنوبه و خطاياه . (٧٤٧)
«هر كه در روز جمعه غسل كند، گناهان و خطاهايش محو مى شود».
از ابوالحسن (عليه السلام) نقل شده است :
ان من توضاء للمغرب كان وضوؤ ه ذلك كفارة لما مضى من ذنوبه فى يومه الا الكبائر ومن توضاء للصبح كان وضوؤ ه ذلك كفارة لما مضى من ذنوبه فى ليلته الا الكبائر. (٧٤٨)
«هـر كـس كـه بـراى نـمـاز مـغـرب وضـو بـگـيـرد، ايـن وضـوى او كـفـاره گـنـاهـان اوسـت كـه در طول روز از وى صادر شده است ، مگر گناهان كبيره (كه آن را تكفير نمى كند) و هر كه براى نماز صبح وضو سازد اين وضويش ، كفاره هر گناهى است كه در شب از وى صادر شده ، مگر گناهان كبيره (كه كفاره آن نمى باشد»).
پـيـامـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سلم) به اصحاب فرمود: آيا از آنچه خطاها را محو مى سازد با خبرتان نسازم ؟ آنان جواب دادند: بله ، و ايشان فرمود:
اسباغ الوضوء على المكاره و كثرة الخطا الى المساجد وانتظار الصلاة بعد الصلاة . (٧٤٩)
«شـاداب وضـو گـرفـتـن (و امـور مـستحبى شستن دست و صورت را رعايت كردن) در سختيها (زمانى كه هوا سرد است) و زياد گام برداشتن بسوى مساجد و بعد از نماز منتظر نماز بعدى بودن».
از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده است :
من مشى الى مسجد من مساجد الله فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع الى منزله عشر حسنات و يمحى عنه عشر سيئات . (٧٥٠)
«هـر كـس به سوى مسجدى از مسجدهاى خدا گام بردارد، به هر قدمى كه برداشته تا به منزلش بازگردد، ده حسنه پاداش دارد و ده گناه از نامه عملش پاك شود».
در روايتى نبى گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم)، كفارات را چنين توضيح مى دهند:
واما الكفارات فافشاء السلام واطعام الطعام والتهجد بالليل والناس نيام . (٧٥١)
«و اما كفاره هاى گناهان ، آشكارا سلام گفتن ، غذا دادن (به برادران دينى)، شب زنده دارى و عبادت در حالى كه مردم خواب هستند».
امام باقر (عليه السلام) فرمود: سه چيز كفاره گناهان است :
اسباغ الوضوء فى السبرات والمشى بالليل والنهار الى الصلوات والمحافظة على الجماعات . (٧٥٢)
«شاداب وضو گرفتن در سرماى شديد (صبح زود)، گام برداشتن در شب و روز به سوى نمازگزاردن و محافظت نمودن بر نماز جماعت».
٦ - صفات حسنه
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ان الخلق الحسن يميث الخطيئة كما تميث الشمس الجليد. (٧٥٣)
«خلق نيكو، گناه را آب كند، چنانكه خورشيد يخ را آب مى كند».
امـام كـاظـم (عـليـه السـلام) بـه عـلى بـن يـقـطـيـن كـه از ايـشـان خـواسـتـه بـود، اجـازه دهـد كـه از دربـار سـلطـان كـنـاره گـيـرى كـنـد و در آنـجـا مشغول نباشد، اجازه نداد و فرمود:
كفارة عمل السلطان قضاء حوائج الاخوان . (٧٥٤)
«كفاره كار كردن براى سلطان ، برآوردن حاجت هاى برادران دينى است».
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
يا على ! من لم ياءنف من خدمة العيال فهو كفارة للكبائر. (٧٥٥)
«اى على ! هر كه از خدمت كردن به عيالش ، ننگ نداشته باشد، پس آن ، كفاره گناهان كبيره وى خواهد شد».
در نهج البلاغه آمده است :
من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف والتنفيس عن المكروب . (٧٥٦)
«از جمله كفاره هاى گناهان بزرگ ، به فرياد مصيبت زدگان رسيدن و تسلى دادن به رنجديدگان است».
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
من مشى فى حاجة اءخيه المسلم اءظله الله بخمسة وسبعين الف ملك ولم يرفع قدما الا كتب الله له حسنة وحط عنه بها سيئة . (٧٥٧)
«هـر كـس در راه حـاجـت بـرادر مـسـلمـانش گام بردارد، خدا او را در زير سايه هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد و هر گامى بردارد، خدا برايش يك حسنه نويسد و گناهى از او بزدايد».
ابو جعفر (عليه السلام) فرمود:
ان المؤ من اذا صافح المؤ من تفرقا عن غير ذنب . (٧٥٨)
«زمانى كه مؤ منى با برادر مؤ من خويش ، مصافحه كند بدون گناه از هم جدا مى شوند (مصافحه آنان موجب ريختن گناهانشان مى گردد»).
در روايتى از پيامبر گرامى اسلام آمده است :
... و من مشى زائرا لاخيه فله بكل خطوة حتى يرجع الى منزله عتق مائة الف رقبة و يرفع له مائة الف درجة ويمحى عنه مائة الف سيئة . (٧٥٩)
«هـر كـس بـراى ديـدار بـرادر مـؤ مـنـش گـام بردارد به هر قدمى كه برداشته تا بازگردد، ثواب آزاد كردن يكصد هزار برده براى او باشد و يكصدهزار درجه ، رتبه اش را بالا برند و يكصد هزار گناه از او محو سازند».
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
... ومن عاد مريضا فله بكل خطوة خطاها حتى يرجع الى منزله سبعون الف الف حسنه ومحى عنه سبعون الف الف سيئة . (٧٦٠)
«هر كس مريضى را عيادت كند به هر گامى كه بردارد تا به منزلش باز گردد، هفتاد هزار هزار حسنه پاداش يابد و هفتاد هزار هزار گناه از نامه عملش پاك گردد».
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
... و من شيع جنازة فله بكل خطوة حتى يرجع الى منزله مائة الف الف حسنه و يمحى عنه مائة الف الف سيئة . (٧٦١)
«هـر كـس جـنـازه مـسـلمـانـى را مـشـايـعـت و بـدرقـه كـنـد، بـه هـر قـدمـى كـه هـمـراه آن بـردارد تـا بـه منزل بازگردد، يكصد هزار هزار حسنه خواهد داشت و يكصد هزار هزار گناه از نامه عملش پاك كنند».
٧ - بيمارى و اندوه
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«حمى ليلة كفارة سنة». (٧٦٢)
«تب يك شب ، كفاره گناه يك سال است».
در روايـتـى امـيـرمـؤ مـنـان (عـليـه السـلام) بـه سـلمـان مـى فرمايد: «اگر شيعه اى از شيعيان ما به دردى مبتلا شود، اين به سبب گناهى است كه قبل از آن مرتكب شده است»، (٧٦٣) سپس در مورد آن مى فرمايد:
فاءما الوجع خاصة فهو تطهير وكفارة . (٧٦٤)
«ولى درد، به خصوص گناه را پاك مى كند و كفاره آن است».
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: