فصل 2: عبادت فاطمه (عليهالسلام
)
مقدمه
در اين جهان پهناور كه قواى قاهر متعددى بر انسان تسلط دارند و در مواردى آدمى را دچار احساس ضعف و يأس مىسازند موجب تزلزل آفرينى در مسير رشد و حركت زياد مىشوند و چنين امرى بنوبه خود سبب بروز احساس پوچى و بى اصالتى، خودكشىها، تن دادن به عوامل درد آفرينى چون اعتياد، وابستگىهاى بيحساب وحتى پناه بردن به دامن آلودگىهاست.
در طريق دور ماندن از اين شرايط و چپرگى بر اين عوارض ارتباط با نيروى قويتر از آن قوا و يا قوا آفرين، خود يك اصل است. و عبادت در چنين وضع و شرايطى است كه معنى پيدا كرده و زمينه ساز آرامش و طرد پوچىها و بى اصالتىها و در كل روح زندگى مىشود.
در عبادت موجودى بسيار كوچك و ضعيف خود را با پديده آفرين قاهر و بينهايتى مربوط مىسازد و در سايه اين ارتباط احساس قدرت كرده و وجودش را از گل و لاى و عوارض گرفتار كننده نجات مىبخشد و اين از مهمترين رمز و راز عبادت است.
فاطمه (عليهالسلام
) و عبادت
در مورد فاطمه (عليهالسلام
) دختر پيامبر (ص)، رمز و راز عزت و سرافرازى، قدرت و عظمتش را بايد در عبادت جستجو كرد. او زنى بود كم سال و جوان، ولى در عبادت چون پيرى عارف، دستش به سوى خدا بلند و قامتش در راه عبادت او دائما در خم و راست.
او در عالم وجود تنها زنى است كه خداى را با تمام ذرات وجودش پرستش كرده و تنها بانوئى است كه مىتواند مظهر عبادت معناى واقعى باشد. او در سايه عبادت خود را به مقام قربى رسانده كه حاصلش چشم و گوش خدا شدن و امرش مؤثر در كون و هستى شدن بود.
فاطمه (عليهالسلام
) از ديدى چون ديگر زنان است، داراى خانواده و همسر و فرزندان، و مسؤول اداره آنان، و حتى در كارهاى جنبى ديگر مثل اشتغال به كارهاى دستى اقتصادى، و هوايت زنان و بانوان و خدمت رسانى به محرومان است كه همه آنها رنگ و حال عبادت را دارند ولى از ديدى ديگر عابده است بى مانند، آنچنانكه حتى برخى گمان كردهاند او را جز عبادت بمعناى خاص آن كار ديگرى نبود.
روزها پس از فراغت از كارهاى جارى زندگى و شبها پس از بخواب رفتن ديدگان مردم و فرزندان وارد محراب عبادت و غرق در مناجات وراز و نياز با خدا مىشد. او در اين راه مصداق خطاب خدا با موسى مىشود كه خداى به او فرموده بود يا موسى، فاعبدنى و قم بين يدى مقام العبد الحقير
و يا مصداق آيات قرآن در خطاب به پيامبر اسلام (ص) كه قم الليل الا قليلاً نصفه او انقص منه قليلا اوزد عليه
. او بواقع مصداق اين آيه قرآن بود كه والذين يبيتون لربهم سجداً و قياماً
.
عبادت و آبادى درون
فاطمه (عليهالسلام
) آن بنده پاك و خالص خداوند است كه سعى دارد حركت خود را در سير كمالى و در مسير بينهايتطلبى قرار دهد و آن انسان فهميدهاى است كه در سايه تخليص و رهائى از ثقلها و پاى بندىها به مقام انّ الى ربك الرجعى
مىرسد و آماده پذيرش خطاب يا ايتها النفس المطمئنه و براى رجوع به خدا راضيه و مرضيه
مى شود.
فاطمه (عليهالسلام
) به آن درجه از ادراك مىرسد كه در مىيابد اساس آبادانى درون، ايمان به خداست و حاصل آن رهائى از بندها و اسارتها و وابستگى به خداى حى ازلى و سرمدى است و مهم اين است كه ايمان او از سنخ ادراك است و مورد خطاب اعبد الله كانك تراه و ان كنت لا تراه فانه يرايك
.
چنين ايمانى است كه براى او امنيت پديد مىآورد و او را راضى به قضا و قدر الهى مىسازد. بگفته علامه طباطبائى، آدمى در حقيقت خود را در قبول امر مقبول در امنيت مىبيند و قلبش به آن تسكين و آرامش مىيابد.
انسان كه در آرامش وامنيت باشد مىتواند نيكو بينديشد، نيكو تصميم بگيرد و درست عمل كند و اين يكى از رموز عدم اضطراب فاطمه (عليهالسلام
) در برابر كشاكش زندگى است.
تربيت الهى فاطمه (عليهالسلام
)
او رابطه انس خود را با خداوند و عبادت و نيايش با تمام وجود را مرهون تربيت پيامبر (ص) است. در خانهاى بدنيا آمد كه در آن شيوه پرستش پروردگار دائماً در صحنه نمايش بود. از خردسالى بانگ و نواى آسمانى تكبير را مىشنيد، زمزمههاى مناجات مادر و پدر را استماع مىكرد.
آنگاه كه مادر را از دست داد، پدرى مادر سان او را در بر گرفت و به رشد و تربيت او همت گماشت، همان پدرى كه ثلث آخر شب در حال احياء و عبادت بود و فاطمه (عليهالسلام
) خردسال گاهى تماشا گر پدر در عبادت و زمانى همپاى پدر در عبادت مىشد و طبيعى است در اين بيدارى و همگامى با خلوت شب و روح سحر انس و آشنائى يافت.
از سوى ديگر او توصيههاى پدر را به ياد داشت كه مىفرمود. حلوا انفسكم الطاعة و البسوها قناع المخافة، و اجعلوا آخرتكم لا نفسكم و سعيكم لمستقركم
طاعت خداى را بر خود حلول دهيد، جامه خوف از خدا را بر خود بپوشانيد، و آخرت خود را براى وجودتان آماده سازيد و كوششتان براى محل جاويد و مستقرتان باشد.
او در عبادت تا جائى به پيش مىرود كه نوعى انقطاع از سوى الله براى او پديد مىآيد و بينش او در واگذارى نفس بدست خداوند بينش كسى مىشود كه خداى را طبيب و خود را بيمار مىداند و صلاح خويش را در اين اقدام كه خود را كاملاً در اختيار طبيب قرار دهد نه در آنچه كه خود ميل و هوس دارد (يا عباد الله، انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب فصلاح المرضى فيما يعلم الطبيب و تدبيره به، لا فيما يشتهيه المريض و يفرحه ألا فسلموا لله امره، تكونوا من الفائزين)
.
نقطه اشتراك با على (عليهالسلام
)
او بعدها به خانه شوهر رفت و زندگى گرم و نمونهاى را با او آغاز كرد. نقطه اشتراك او با على (عليهالسلام
) بيش از آنكه كفويت در ازدواج خانوادگى و زناشوئى باشد كفويت در عبادت بود. على (عليهالسلام
) آن مرد بيهمتا در فناى فىالله بدرجهاى رسيده بود كه مىفرمود خدائى را كه نبينم عبادت نمىكنم و فاطمه (عليهالسلام
) در اين اوجگيرى از على (عليهالسلام
) فروتر نبود.
اين دو در حيات مشترك بيش از اينكه بكوشند سليقههاى زندگى را از نظر زرق و برق، دكور خانه، و مزه غذا و رنگ لباس و فرم آرايش و آسايش هماهنگ كنند، كوشيدند صرفاً بنده خدا باشند و بهترين كمك كار يكديگر در راه وصول به كمال و عبادت.
براساس اسنادى كه در دست است از على (عليهالسلام
) پرسيدند همسرت فاطمه (عليهالسلام
) چگونه بود؟ گفته بود بهترين كمك كار من براى اطاعت خدا. و از فاطمه (عليهالسلام
) پرسيدند شوهرت چگونه است؟ فرمود بهترين شوهر (در همين راه)
آرى به هنگامى كه بين زن و شوهر وحدت فكرى و ايمانى باشد، و به هنگامى كه كفويتها در چارچوب بندگى خداوند استوار گردد در آن صورت است كه خانه آدمى مسكن مىشود و زمينه براى آرامش روان و احساس امنيت فراهم مىآيد و آدمى در آن به اوج كمال مىرسد اين مرد و زن در سايه همگامى و كفويت اعتقادى بدرجهاى رسيدند كه مصداق اين آيه شدند:(
رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اله
)
و هم مصداق آيه(
و ما خلقت و الجن والانس الا ليعبدون
)
و آيه(
و ان اعبدو اله و اجتنبوا الطاغوت
)
و آيه و سبحوه بكرة و اصيلاً
و سرانجام مصداق آيه عبد خالص خدا شدن و مورد خطاب خدا واقع گشتن كه يا ايتها النفس المطمئنة - ارجعى الى ربك راضية مرضية - فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى.
درجه ايمان فاطمه (عليهالسلام
)
فاطمه (عليهالسلام
) به آن درجه از ايمان مىرسد كه باورش شده است: خدا هست و شاهد اعمال است، انسان در برابر او متعهد و مسوؤل است باورش شده بود كه قيامت حق است، قبر حق است، صراط و ميزان حق است، بهشت و دوزخ راست است و... در وصيتنامهاش مىخوانيم:
- هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله: اين وصيتى است كه فاطمه (عليهالسلام
) دختر پيامبر (ص) آن را نوشته است.
- و هى تشهد ان لا اله الا الله او گواهى مىدهد كه خدائى جز الله نيست.
- و ان محمداً رسول الله و گواهى مىدهد كه محمد فرستاده خداوند است.
- و ان الجنة حق و النار حق و گواهى مىدهد بهشت حق است و دوزخ نيز حق است.
- و ان الساعة آتية لا ريب فيها و گواهى مىدهد كه قيامت آمدنى است و در آن شكى وجود ندارد.
- و ان الله يبعث من فى القبورو گواهى مىدهد كه خداى همه مردگان را بيدار و مبعوث مىكند.
- يا على انا فاطمة بنت محمد، زوّجنى الله منك لاكون لك فى الدنيا و الاخره...
اين باورها روان او را پر كرده و آثار آن در جوارح و اعضاء او ظاهر شده بود. رسول خدا (ص) در شأن ايمانش فرمود: خداوند دل و اعضاى دخترم فاطمه (عليهالسلام
) را از ايمان و يقين سرشار فرمود: ان ابنتى فاطمة ملاء الله قلبها و جوارحها ايماناً و يقيناً
او ايمان و يقينش به خدا و معاد بحدى است كه گوئى جهان غيب را مىبيند، بهشت را با همه نعمتهايش و دوزخ را با همه عذاب وشكنجههايش شهود مىكند.
او در دعا و عبادت خود، در ارتباط و مناجات با خداى خود ترسان و نگران است، در حين مناجات با خدا و سخن گفتن با او دلش مىلرزد گوئى مورد خطاب خدا با موسى (عليهالسلام
) است كه خداى فرمود: يا موسى، كن اذا دعوتنى خائفاً مشفقاً، وجلا، و ناحنى حين ناجيتنى بحسنة من قلب وجل
.
عشق او به خدا
فاطمه (عليهالسلام
) عاشق معبود بىهمتاست، همه زندگى و اهداف خود را در عشق به او خلاصه مىبيند. به همين نظر خداى را با تمام ذرات وجودش مىپرستد و بر اين اساس، مصداق افضل الناس مىشود. امام صادق (عليهالسلام
) فرمود برترين مردم كسى است كه عاشق عبادت باشد و با آن دست در آغوش باشد، و آن را از دل و جانش دوست بدارد، با بدنش آن را لمس كند، و همه اوقات را براى آن خالى كنند وچنان در آن فرو رود كه نداند امور دنيا با سختى است يا آسانى: افضل الناس من عشق العبادة فعانقها، و احبتها بقلبه، و باشرها بجسده، و تضرع لها - و هو لا يبالى على من اصبح الدنيا على عسر ام على يسر
خود در مناجاتش فرمايد:
خداوندا تو خود مىدانى كه آتش سينهام بغير تو فرود نمىنشيند، چشمم تنها به تو روشن است، جانم به تو مسرور و دلم به تو آرام است...
او عمل را براى خدا انجام مىدهد، و به عشق او كار مىكند و به همين نظر عملش از هر آلودگى وناروائى پاك است. عشق به محبوب ايجاب مىكند كه عمل براى او خالصانه باشد. تا در حين وصال براى او موجب شرمى نباشد. او كل عمل تعمله لله، فليكن نقيا من الدنس)
.
عمل او خالصانه و به دور راز ستايشگرى خلق است. ربنا الله مىگويد و در آن استقامت دارد در نتيجه مصداق اين آيه قرآن و مشمول نزول فرشتگان خدا و وعده دورى از خوف و حزن مىشود:(
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه - الا تخافوا و لا تحزنوا...
)
.
او در اين عشق عارف است و در اين عرفان پرهيزكار و زاهد و چنان بصير است كه هرگز راه را ازبيراهه گم نمىكند و چنان هشيار است كه هرگز دست ازپا خطا نمىكند. او دل به خدا سپرده و بر اثر آن خود را رها كرده، حتى به غذا و لباس و زندگى شخصى خود در راه خدا بى اعتناست. و به او دل بسته، آن چنان كه از هر چه غير و غيريت است خود را دور داشته و اين است رمز نجات از احساس پوچى و نابسامانيها.
توحيد و عبادت
محور همه افعال و افكارش توحيد است. همه چيزرابا ضابطه مىنگرد، همه افكار و اعمالش رنگ خدائى دارند او در اين راه مصداق اين آيه قرآن است كه(
قل ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله
)
. در افكار و اعمال حد خود نگه مىدارد وبر خداى پيشى نمىگيرد. زيرا كه قرآن او را به اين امر دستور داده است:(
يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدى اله و رسوله
)
.
خداى را همه گاه حاضر مىبيند و چنان در راه او از غير گسسته است كه هرگز سخط خداى را به رضاى مخلوق معامله نمىكند و هيچگاه حاضر نيست براى تقرب با خلق از خداى ببرد. لا تسخطوا برضى احد من خلقه و لا تتقربوا الى الناس بتباعد من الله.
.
او در راه خدا و عبادت او همه چيز را فدا كرده، جانش را، مالش را، عزت و همتش را، قوت پايش را، و حتى فرزندانش را. از محل كارمزدى گندم و جو تهيه مىكند، خود آن را با دستاس به آرد و خمير و نان مبدل مىنمايد تا براى عزيزان خود افطارى داشته باشد، فقيرى سر مىرسد و غذا را به او مىدهد.
چون شب مىشد براى نماز به پا مىايستاد، و دست نياز به سوى خدا مىگشود و با گريههاى نيمه شب به اعلام بندگى و ذلت خود در پيشگاه خدا مىپرداخت و در سايه آن عزت مىيافت. با تدبر در قرآن آن را تلاوت مىكرد و از محتواى آن براى درمان درد بشر نسخه شفا مىيافت.
تسليم و لذت
لذت فاطمه (عليهالسلام
) در عبادت لذت تسليم است، تا معبود واقعى او را به هر كجاى كه خواهد بكشاند و ببرد. در دعاى خود مىگويد: خداوندا: زمام اختيار مرا بدست گير، و بهر سوى و هر كجا كه مىپسندى ببر... و از آن عبادتى احساس لذت مىكرد كه در يابد در همه راه و مسير زمام امورش بدست خداست.
او در اين تسليم و اطاعت و در استقبال در عبادت چنان به پيش رفت كه حتى بدن و سلامت خود را فراموش كرد. امام باقر (عليهالسلام
) در شأن عبادتش فرمود كانت تقوم حتى تورم قدماها
در عبادت چنان قيام و ايستادگى كرد كه پاهايش ورم كرده بود. و با اين حال اين عبادت را براى رشد مادى خود انجام نمىدهد.
روزى رسول خدا به او فرمود: دخترم از خداى چيزى بخواه كه جبرئيل از جانب خداى وعده اجابت داده است فاطمه (عليهالسلام
) عرض كرد حاجتى جز توفيق در بندگى خدا ندارم آرزويم اين است ناظر جمال او باشم و به وجه كريمش نظاره كنم و خود در مناجاتش مىفرمود: اسالك لذة النظر الى وجهك
.
حسن بصرى گويد فاطمه (عليهالسلام
) عابدترين افراد امت بود و از او عابدتر در اين امت نبود. (ما كان فى هذه الامة اعبد (ازهد) من فاطمه (عليهالسلام
) و الحق از اين عمر كوتاهش چه نيكو سود جست. ولى با همه عبادات و ارادات به پروردگار بياد روز جزا خائف است و ترسان(
انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريراً
)
.
خضوع وخشوع او
او براى عبادت و راز و نياز با خدا جايگاه مخصوصى داشت، لباسى مخصوص، سجادهاى مخصوص و آداب و سبكى مخصوص. خانهاش را معبد ساخت، و در آن چنان به عبادت مىپرداخت كه فرشتگان خدا به نظاره مىايستادند. خضوع داشت و در آن چنان تواضع جسمى كه گوئى ايمان در مغز و استخوان او نفوذ كرده بود. و خشوع داشت بگونهاى كه گوئى ترس از خدا در رگها و خون او جارى شده و او را به چنان حال مىكشاند.
مهم اين است كه خود خواستار چنين خشوع و خضوع و مصداق خطاب خدا در ارتباط با موسى (عليهالسلام
) كه فرمود: يا بن عمران: هب لى من قلبك الخشوع و من بدنك الخضوع و من عينيك الدموع فى ظلم الليل، وادعنى فانك تجدنى قريباً مجيباً.
علامه طباطبائى (ره) فرمايد: خشوع اثر خاصى است كه به افراد مقهور دست مىدهد كه در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته بطورى كه همه توجه وى و همه واهمهاش معطوف او گشته و از هر جاى ديگر قطع مىشود.
و فاطمه (عليهالسلام
) اين چنين بود.
او در قيام به عبادت تنها به خدا مىانديشيد و هيچ خاطره و خيالى جز عشق و پرستش معبود در درون او پديد نمىآمد. به تعبير پيامبر (ص) دلش خالى براى عبادت بود (و تفرغ لها) فقط او بود و خدايش. اما اينكه زندگى چگونه است و چه بايد كرد انديشهاش از آن فارغ بود.
نماز و محرابش
فاطمه (عليهالسلام
) نمازى عاشقانه داشت و در آن تنها دل به محبوب مىسپرد بر آستانه خدا بر پرستش مىايستاد و چنان حالى مىيافت كه از همه چيز جز او مىگسست و حسرت فرشتگان را در عبادت بر مىانگيخت. در آن حال شگفتگى و روشنى خاصى از او درخشيدن مىگرفت (هى زهرة زهراء فى ليلة بلداء)
.
رسول خدا (ص) در وصف محرابش فرمود: به هنگامى كه دخترم فاطمه (عليهالسلام
) در محراب عبادت مىايستد نور او براى فرشتگان چنان پرتو افشانىكند كه گوئى نور ستارگان براى اهل زمين (اما ابنتى فاطمة متى قامت فى محرابها بين يدى ربّها زهر نورها للملائكة فى السماء كما ترهر نور الكواكب لا هل الارض)
و نمونه آن در اسناد ديگر اسلامى هم آمده است.
حتى برخى از روايات نشان مىدهند كه گاهى مردم در حين عبور نيمه شب از در خانهاش نورى از خانه او متجلى و ساطع مىديدند و از پيامبر (ص) علت را مىپرسيدند و فاطمه (عليهالسلام
) را در محراب عبادت مىيافتند
و هم رسول خدا (ص) فرمود به هنگامى كه فاطمه (عليهالسلام
) را در محراب عبادت است هزاران فرشته بر او دورد مىفرستند و او را سيده زنان عالم خطاب مىكنند...
او اهل سجدههاى طولانى و قيام و ركوع طولانى بود و خداى را با تمام وجودش عبادت مىكرد.
حال و شوق او
او جوان بود ولى در عبادت چون پير گدائى در برابر بارگاه خدا ايستاده و استمداد مىكرد خضوعش بسيار و خشوعش فوقالعاده بود. هر آنگاه كه به آيهاى در مورد عذاب بر مىخورد تنش از خوف خداى مىلرزد، چنانكه گوئى طوفانى بر جان نهالى افتد و او را بلرزاند. و به هنگامى كه به آيهاى از وعده و عيد خدا بر مىخورد چنان مىشد كه گوئى شيون و فرياد دوزخيان را مىشنود و يا بهشتيان را در حين بهرهگيرى از لذات بهشتى مىيابد.
او گاهى اين اخطار خدائى را بخاطر مىآورد كه اگر به فكر مال و زندگى و دوستان و عشيره خود هستيد به منازل و كسادى تجارب خود بيمناكيد و بدان خاطر از تلاش در راه خدا باز مىايستد منتظر امر نافذ و قضاى حتمى خدا باشيد كه خداى فاسقان را هدايت نخواهد كرد.
چنان مضطرب و پريشان حال مىشد كه صداى هق هق گريهاش حسنين را از خواب بيدار مىكرد.
كلاً مطالعه در حالات فاطمه (عليهالسلام
) و حتى همسرش على (عليهالسلام
) نشان مىدهد كه آنها در شوق ثواب و خوف عقاب مصداق خطبه همام على (عليهالسلام
) بودند كه فرموده بود:
- لولا الاجل الذى كتب الله عليه - اگر سخن از مرگ مقدرى كه خداى براى هر كس معين كرده است نمىبود،
- لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفة عين هرگز روح و جان در جسم شان بميزان چشم بهم زدنى پايدارى نمىماند.
- شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب و اين بخاظر اشتياق به پاداش الهى و ترس از كيفر و عقاب اوست.
-... فهم و الجنة لمن قدراها و هم فيها منعمون - در رابطه با بهشت چنانند كه گوئى آنها را مىبينند و در آن متنعمند.
- قلوبهم محزونه دلهاشان اندوهگين است،و شرور هم مأمونه ديگران از شرور و آزارشان در امانند.
- و اجسادهم نحيفه بدنهاى شان لاغر است و نحيف و حاجاتهم خفيفة نيازمندىها و حاجاتشان كوچك است و ناچيز.
و انفسهم عفيفه جان و شخصيتشان داراى عفت و خود نگهدارى است
...
در وصف عبادتش
در اين زمينه سخن بسيار است و كافى است از زبان پسر ارشدش امام مجتبى (عليهالسلام
) در اين زمينه نمونهاى را عرض كنيم:
- رايت امى فاطمةعليهاالسلام
- مادرم فاطمه را كه درود خدا بر او باد ديدم،
- قامت فى محرابها ليلة جمعة - كه شب جمعهاى در محراب عبادت ايستاده بود.
- فلم تزل راكعة ساجدة - و همه گاه در حال ركوع و سجود بود.
- حتى انفجر عمود الصبح - تا آنگاه كه روشنائى صبح پديد آمد.
- و سمعتها تدعوا للمؤمنين و المؤمنات - و شنيدم كه براى مردان و زنان مؤمن دعا مىكرد.
- و تسميهم و تكثر الدعاء آنها را نام مىبرد و يكى يك دعاى شان مىكرد.
- فقلت لها يا اماه به او گفتم مادر،
- و لم لا تدعين لنفسك كما تدعينلغيرك چرا به همانگونه كه براى ديگران دعا مىكنى براى خود دعا نمىكنى.
- فقالت يا بنىّ الجار ثم الدار
فرمود فرزندم اول همسايه سپس خانه.
تسبيح و دعاى فاطمه (عليهالسلام
)
فاطمه (عليهالسلام
) اهل تسبيح است آن هم بصورت مداوم، همان تسبيحى كه رسول خدا (ص) به او آموخت و امروز در نزد همه فرق مسلمين رايج است، پس از هر نماز 34 تكبير، 33 الحمدلله و 33 سبحان الله. و فاطمه (عليهالسلام
) آن را بعنوان هديهاى گرانقدر از پدر قبول كرده بود.
او اهل دعاست و در مسير ذكر، ورد، نياز خواهى، استمداد. درب دعا را به روى خود گشوده مىيابد و حجاب را از ميان برداشته: يا من بابه مفتوح لداعيه و حجابه مفتوح لراجيه.
- در دعا و مناجاتش با خد فرمايد: اى پوشاننده كژيها و زشتيها، اى مرهم گذار دلهاى مجروح، مرا در قيامت در برابر دادگاه عدالت و شهود رسوا مساز، نظر لطف و كرامت خود از من بر مگردان.
- اى خداى رحمان، چراغى از لطف و مرحمت خويش پيش روى من روشن گردان، نورى بر دلم بتابان كه آن را نگهدارد و عذر مرا ثابت و آشكار سازد. نورى كه چهرهام را سفيد سازد و مرا به ريسمان ناگسستنى رحمت تو اعتصام بخشد.
- پروردگارا من به رحمت تونيازمندم و تو از عقوبت من بى نياز، خدايا مرا در جائى بنشان كه زيرا ابر رحمت تو باشد و از دل من ريشه كبر و ريا و حسد و بخل و شك و ضعف و سستى تزلزل را بيرون آور...
اين دعاهاست كه پيوند او را با خداى محكم و ناگسستنى مىسازد و روحيه او را مقاوم و او را در برابر مصائب و دشوارىها شكيبا مىسازد. رمز آبرومندى در پيشگاه خداوند دعاست، البته بدان شرط كه با شرايط دعا و زمينه سازىهاى آن هماهنگ و همگام باشيم.
مقام او در پيشگاه خدا
فاطمه (عليهالسلام
) در مسير عبادت بدرجهاى مىرسد كه حتى خود را فراموش و فانى فى الله مىكند. جان خود را سپر محبت خدا قرار داده و حتى آن را در راه دين مايه مىگذارد و مصداق اين سخن مىشود كه جان خود را سپر دين قرار دهيد فاجعلوا انفسكم دون دينكم.
در سير و سلوك و در معرفت بدرجهاى مىرسد كه جز خواست خدا خواستى ندارد و مشيت خود را همگام با مشيت الهى مىسازد -(
و ما تشاوؤن الا ان يشاء الله رب العالمين
)
.
.
او از كسانى است كه از همه چيز گسسته و بخدا پيوسته است و طبيعى است كه خداى را بر چنين بندهاى نظر باشد تا حدى كه علاوه بر نفوذ دادن امرش در جهان كون بر او مائده آسمانى نازل گرداند.
على (عليهالسلام
) از خانه بيرون مىرود كه قرضى كند و غذائى براى اهل خانه تهيه ببيند - در بين راه مقداد را از خود پريشانتر مىيابد مبلغ قرض شده را به مقداد مىدهد و به مسجد مىرود. در مسجد، رسول خدا (ص) علاقهاى پيدا مىكند به خانه على (عليهالسلام
) رود و با هم راهى منزل مىشوند در حضور فاطمه (عليهالسلام
) غذائى فوقالعاده مهم مىبينند و از او مىپرسند از كجاست؟ فرمود هو من عندالله - از جانب خدا. و اين مقام فاطمه (عليهالسلام
) و آبروى او را در بارگاه خداوند نشان مىدهد.
تو نيز چون فاطمه (عليهالسلام
) بنده خدا باش، بر تو هم مائده آسمان نازل خواهد شد و اين نكتهاى است كه مصداقهاى متعددى آن براى دنياى امروز نيز حضور پيدا كرده و خواهد كرد.