فصل 3: روحيّه فاطمه (عليهالسلام
)
مقدمه
سخنى از رسول خدا (ص) درباره فاطمه (عليهالسلام
) آمده است كه سخنى بس مهم و نكتهآموز است. پيامبر درباره او فرمود: اگر حسن و نيكوئى در قالب يك شخص و يك چهره در مىآمد آن شخص فاطمه (عليهالسلام
) بود و بلكه از آن هم بزرگتر بود. مطمئناً دختر من فاطمه (عليهالسلام
) بهترين افراد روى زمين از نظر شخصيت، شرافت و كرامت است (و لو كان الحُسْن شخصاً لكان فاطمة، بل هى اعظم، ان فاطمة ابننى و خير اهل الارض عنصراً و شرفاً و كرماً)
.
فاطمه (عليهالسلام
) زنى است كه براساس اصول و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش يافته و نمونه عالى يك بانوى اسلامى است. بزرگى و قدر و مقام فاطمه (عليهالسلام
) در حدى است كه پيروان همه مذاهب اسلامى در برابر شأن و مقام او عرض ادب و اظهار تواضع دارند و كتب و مقالاتى درباره او نوشتهاند فضائل و نيكوئىهاى او در حد تواتر است و حتى آنها كه به دلايل سياسى مىخواستهاند بر آن سرپوش بگذارند باز هم ناگزير به معرفى عظمت او شدهاند.
زندگى و رشد او
فاطمه (عليهالسلام
) در خانه وحى دنيا آمد، در كانونى كه كانون عصمت و تقوا بود و در جايگاهى كه جايگاه فضيلت و شرافت است. او از پستان ايمان و اخلاق و ايثار شير نوشيده و در سايه تلاوت قرآن و زمزمههاى او بخواب رفته است. او دختر مكه و مَنى است، زائيده زمزم و صفاست. دختر دلايل واضح و آيات بينات است، او فرزند صاحب معجزات آشكار است.
بدين سان وراثت از انبياء الهى دارد، و محيط حيات را در وحى، وارث اشرافيت جديدى است كه اسلام بر آن صحه گذارده و در اين اشرافيت بر خلاف آنچه كه در جاهليت بود كار و تلاش است، بندگى و تواضع در پيشگاه خداوند است، خضوع و خشوع است.
مركز رشد اين اشراف زاده در كوخ است نه در كاخ، و زندگى او در محروميت و فقر اختيارى است نه در ثروت و تنعم و خور و خواب، و كلمات و عبادات مورد استفاده در اين خانه از كلمات وحى و آيات قرآن است نه سخنان گزاف و سرمستانه و گذران اوقاتش درخدمت به انسانيت و اخلاق و آئين است نه در شور بيخبرى و سرمستىهاى عاشقانه و آلوده مادى. بدين سان در چنين شرايط و امكانى گلى مىرويد كه عطر وجودش جهانى را معطر كند و خود او مدل ونمونه گلهاى موجود جهان انسانيت باشد.
صفات فاطمه (عليهالسلام
)
ما را توان شماره كردن همه صفات او نيست كه ذكر و تشريح آنها را دفترى جداگانه لازم است. در اين زمينه كافى است به حديثى از رسول خدا (ص) در اين مورد بسنده كنيم. پيامبر (ص) فرمود: خداوند ده زن را به ده صفت ستوده است: حوا را به قبول توبهاش، ساره را به جمال و زيبائى، رحمه زن ايوب را به حجاب فطرى، آسيه را به حشمت و حرمت، زليخا را به دانش و حكمت، بلقيس را به عقل و اصالت رأى، يوحيد مادر موسى (عليهالسلام
) را به صبر و بردبارى، مريم را به صفوت، خديجه را به خلوص و فاطمه (عليهالسلام
) را به علم به آنچه بوده و هست و خواهد بود.
از صفات مهم و فوقالعاده سازنده فاطمه (عليهالسلام
) عظمت روحى اوست كه در جهان بشريت زنى را مانند او نمىيابيم. او در جنبه روحى چنان ساخته و پرداخته است كه همانند على (عليهالسلام
) حركت مىكند و اوج مىگيرد و چنان قوى و قدرتمند است كه در برابر كوهى از مشكلات صبورانه پيش مىرود. كيست كه چون فاطمه (عليهالسلام
) صبور و متحمل باشد؟ و كيست كه در برابر اين همه دشوارىها و مصائب بتواند بايستد وكمر خم نكند. (ما در سخن بعدى از صبر و تحمل او بحث خواهيم كرد).
اجزاء روحى فاطمه (عليهالسلام
)
اينكه روحيه فاطمه (عليهالسلام
) از چه اجزائى تشكيل يافته است بايد گفت كه از اجزائى كه هر كدام آن ركنى سازنده در حيات سعادتمندانه انسانند و در رأس آنها:
- آگاهى وسيع و پر دامنهاى است كه زمينه ساز بصيرت فاطمه (عليهالسلام
) در تصميمگيرىهاست.
- ايمان راستينى است كه در خون و رگهاى او جارى و در اعضاى او پخش شده است.
- عملى است كه از آگاهى و ايمان او نشأت گرفته و توأم با اخلاص است و صدق و تلاش.
از ديگر اجزائى كه تشكيل دهنده روحيه فاطمه (عليهالسلام
) است، عقلى است كه بوسيله آن خداى را عبادت مىكند و رضاى خدا را مىجويد، عشق است به معبود كه عطش دلش را جز به لقاى رحمت حق سيراب نمىسازد، رقت قلب است كه نشأت گرفته از عاطفه الهى است، مديريت و تدبير و كياست است كه علاوه بر سرشتى بودن، بخشى از آن آموخته از مكتب اسلام، از رسول گرامى و از خديجه مرضيه است.
ديگر اجزاء تشكيل دهنده روحيه فاطمه (عليهالسلام
) صبر است، استقامت است، آزادى خواهى مشروع است، آزاد منشى و حريت است، استقلال در رأى و نظر است، جرأت و شجاعت است، اعتماد به نفس است، سرعت عمل است، صفوت ذهنى است، خلوص است، تقوا است، ورع است، عفت است و... و اين جنبههاست كه فاطمه (عليهالسلام
) را ممتاز كرده و برتر از مردانش مىسازد.
جنبه سرشتى اين روحيه
روحيه فاطمه (عليهالسلام
) روحيه سره و خالصى است بر مبناى فطرت اسلامى. خديجه را از سوى رسول خدا (ص) و فرزندان متعددى بود. اما به فرموده امام سجاد (عليهالسلام
) تنها فاطمه (عليهالسلام
) بود كه بر فطرت اسلام خالص و سره بدنيا آمد. و لم يولد لرسول الله (ص) من خديجهعليهاالسلام
على فطرة الاسلام، الا فاطمهعليهاالسلام
.
روحيهاى كه از اين منبع ارتزاق كرده باشد روحيه احساس است، عشق است، روحيه گذشت است، نرم خوئى است. فاطمه (عليهالسلام
) بر اثر آن مبنا و هم در سايه تلاش خالصانه و خواهندگى شخصى داراى سعه صدر است. ديد و بينشى وسيع، جهان نگرى عظيم. در او وجود دار د و مىتواند آينده و عواقب امور را آنچنان كه واقع خواهد شد ببيند و اين خود سبب آن مىشود كه بتواند مسائل را با سعه صدر ببينند.
فاطمه (عليهالسلام
) را روحى لطيف است، طورى كه با اشارهاى كوچك و در سايه لطيفهاى ناچيز از حقايق و اسرار سر در مىآورد. از نگاه سرد پدر مىفهمد كه فلان عملش مورد موافقت او نيست و با يك نگاه على (عليهالسلام
) در مىيابد كه در ذهن او چه چيز خطور كرده است و چگونه بايد موضع بگيرد.
روح عبادت و اخلاص او
از زيباترين جلوههاى روحى فاطمه (عليهالسلام
) جلوه عبادت اوست كه توأم با اخلاص است. ما در بحثى از عبادت او مستقلاً سخن گفتهايم ولى باز هم جملهاى را از آن تجلى ذكر كنيم. مصداق آيه(
انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريراً
)
است خوف الهى سراسر وجودش را فرا گرفته رهبة و رغبة به عبادت او مىپردازد. در عبادت عاشقى است بى مانند. با او راز و نياز مىكند ملتمسانه حرف مىزند، به او متوسل مىشود.
در اره خدااطعام دارد، ولى در آن جز رضاى او را نمىجويد.(
انما نطعمكم لوجه اله لا نريد منكم جزاء و لا شكوراً.
)
سجدههاى طولانى دارد، اشك و آه و ناله دارد، صداى گريه نيمه شبش گاهى حسنين را از خواب بيدار مىكند؛ سر پاى مىايستد تا حدى كه پاهايش ورم مىكند، خضوع دارد، خشوع دارد و...
در دعايش مىگويد خداوندا وجودم را در نظرم خوار گردان كه از بلند پروازى سر در نياورد، شأن خودت را در جانم بزرگ گردان راه و رسم طاعت خود را به من بياموز، توفيقم به عملى ده كه تو را راضى سازد، و از همه آنچه كه موجب سخط تست مرا دور دارد. (اللهمّ ذلّ نفسى، و الهمنى طاعتك، و العمل بما يرضيك، و التجنب لما يسخطك يا ارحم الراحمين)
.
روح دوستدارى خدا در او بحدى قوى است كه براى درخواست خدمتكار بنزد پدر مىرود، رسول خدا (ص) ذكر تسبيحات پس از نماز را به او مىآموزد (تسبيح حضرت زهرا) و فاطمه (عليهالسلام
) از اين بابت با دستى پر بر مىگردد و خداى را بر اين نعمت سپاسگذار است به فرموده على (عليهالسلام
) براى طلب دنيا نزد پيامبر (ص) رفتيم ولى ثواب آخرت نصيب ما شد.
روح وظيفهشناسى:
فاطمه (عليهالسلام
) را روح وظيفهشناسى بسيار نيرومند است. ميداند كه زندگى با همه تب و تابش، با همه شرايط و امكان محدود و نامحدودش يك وظيفه است و سعادتمند كسى است كه وظيفه زندگى را نيكو بشناسد و آن را مورد رعايت و عمل قرار دهد. در بينش اسلامى كار ما، عبادت ما، خور و خوراك و خواب ما، ازدواج ما، جنگ و صلح بمورد ما، حتى تولاّ و تبرّاى ما صورت وظيفه دارند.
مهم اين است كه در هر لحظهاى از زندگى ببينيم اينكه وظيفه چيست و چه بايد كرد؟ اين شناخت، و به دنبالش آن عمل به وظيفه نيازمند به هشيارى، آگاهى و بصيرت است. مراقبت و مواظبت دارد تا در مواردى سرمستى و غفلت سبب آن نگردند كه آدمى نتواند راه را از چاه و حق را از باطل تشخيص دهد.
او وظيفه و رسالت خود را در اين عرصه جهانى نيكو فهميده و دريافته بود. بدين نظر همه كوشش و تلاش خود را در راه آن مصروف مىداشت. او مىتوانست هم چون راهبهاى در گوشهاى بنشنيد و سرگرم عبادت خود باشد. اما خوب مىدانست كه شأن يك انسان مكلف و مسئول فراتر از اين حد است و آدمى علاوه بر نجات خود وظيفه معاضدت و همراهى با ديگران را هم دارا است. اين خطاست كه آدمى تنها به فراهم كردن موجبات رضايت نفس خود بپردازد و از ديگر امور و جريانات غافل باشد وظيفه انسان بسى سنگينتر از آن است كه همه چيز را تنها براى حفظ منافع شخصى و آرامش خويش بخواهد. مستضعفان و محرومان هم چشم به راه معاونت غير دارند، افتادگان هم نيازمند به دستگيرى هستند.
روحيه مقاومت
فاطمه (عليهالسلام
) را روحيهاى مقاوم است. در برابر شدت بادهاى حوادث خود را نمىبازد و نمىلر زد. از شرايط سخت و نامطلوبى كه در جامعه پديد مىآيد ناراحت و در اضطراب نيست. ممكن است واقعههايى دل آدمى را بلرزاند و يا حادثه نامطلوبى او را تكان دهد. ولى مهم اين است كه آدمى در برابر چنان شرايط از جاى كنده شود.
خط فكرى روشنى دارد و هدفى روشنتر. مىداند براى چه مبارزه مىكند، براى چه درگيرى پديد مىآورد و چرا و به چه علتى خصم را به احتجاج و مخاصمه مىطلبد. بدينسان آن روز و ساعتى كه به امرى اقدام مىكند از پى آمد آن هم خبر دارد و بدين خاطر با تمام وجود در آن راه مىايستد و ميدان را خالى نمىكند.
فاطمه (عليهالسلام
) مىداند كه مبارزه كردن كتك خوردن هم دارد، محروم شدن هم دارد، به بستر افتادن هم در آن وجود دارد. با قبول همه آنها و با بجان خريدن همه زجرها به چنان اقدامى مىپردازد و طبيعى است كه در آن صورت صدمهها را بپذيرد و دم بر نياورد.
شما كتك خوردن فاطمه (عليهالسلام
) را شنيدهايد، از ورم كردن بازويش اطلاع داريد، از شكستن پهلو و دندهاش، از سقط فرزندش در آن فاجعه دردناك خبر داريد. و هم شنيدهايد كه فاطمه (عليهالسلام
) پس از آن واقعه به مسجد رفت و سخنان غرائى ايراد كرد. اما او حتى يك كلمه از درد پهلويش سخن نگفت، لحظهاى درباره صدمات جسمى خود حرف نزد در حاليكه بفرموده امام صادق (عليهالسلام
) فاطمه (عليهالسلام
) بر اثر آن ضربات و جراحات وارده از دنيا رفت.
روحيه اطاعت
فاطمه (عليهالسلام
) مطيع خداست، تسليم حق است، پذيراى حكم الهى است و در اين راه كارى به اين ندارد كه آيا آن اطاعت بنفع اوست يا به زيان او، او على (عليهالسلام
) را امام و خليفه بر حق پيامبر مىشناسد. اطاعت از او را كه ولى امر است بر خود لازم مىشناسد ناگزير تسليم اوست اگر چه به خلاف آن تصميم گرفته باشد.
شيخين بر سر او بلا وارد آوردهاند، او را به بستر كشاندهاند، حال براى حفظ وجهه خود و دفع اين اتهام كه دختر پيامبر را آزار دادهاند قصد عيادت او مىكنند.
فاطمه (عليهالسلام
) اجازه عيادت نمىدهد. به اين و آن متوسل مىشوند، سودى نمىبخشد، ناگزير از على (عليهالسلام
) كمك مىطلبند، همان على (عليهالسلام
) كه مظلوم است، و او را جبراً براى بيعت به مسجد بردهاند، على (عليهالسلام
) از فاطمه (عليهالسلام
) درخواست مىكند، فاطمه (عليهالسلام
) مىپذيرد كه اَلبيت ُبَيتُكَ، خانه خانه تست...
او در اين مقاومت مصداق اين سخن است كه مؤمن چون كوهى استوار است كه تند بادهاى حوادث او را نمىلرزاند. (المؤمن كالجبل الراسخ، لا تحركه العواصف.)
در برابر شرايط نامساعد مىايستد، در مسجدسخنان او را بى اعتبار مىكنند، به در خانه صحابه مىرود، از آنجاها هم نوميد مىشود، با جمع زنان مهاجر و انصارمسأله را در ميان مىنهد و...
روحيه سازگارى
فاطمه (عليهالسلام
) دختر بزرگترين شخصيت جهان است. اگر بخواهد مىتواند در بهترين شرايط زندگى كند، بويژه كه ثروتمندان بزرگ و مالداران عظيم از او خواستگارى كرده و قول زندگى او را در قصرى نو بنياد كه به اسم او ساخته خواهد شد دادهاند ولى او تابع و مطيع حق است به خواستگارى على (عليهالسلام
) پاسخ مثبت مىدهد اگر چه على (عليهالسلام
) فقير باشد.
او با على (عليهالسلام
) سازگار است. فقر و نادارى او را تحمل مىكند، به تنها زيراندازى كه از پوست گوسفند است قانع مىشود. پوست گوسفندى كه روزها علوفه شتر را روى آن مىريختند كه حيوان از آن استفاده كند و شبها پس از تميز كردن فرش بستر على (عليهالسلام
) و فاطمه (عليهالسلام
) را تشكيل مىداد.
او سازگار است با زندگى بسيار سادهاى كه حتى بر در خانه آن پردهاى نيست. و گاهى اتفاق مىافتاد چند روزى در خانهشان دودى براى پختن غذا بر نمىخاست. خود گرسته مىماند و از آن مهمتر و دردناكتر فرزندان خردسالش نيز گرسنه بودند و فاطمه (عليهالسلام
) بايد آنها را هم بنحوى آرام كند.
تازه روزى كه غذائى براى شما فراهم مىشد از نوع نان جوين وگاهى گندم بود، نانى كه خورش نداشت و با آب و گاهى با نمك افطار مىشد.
او با قناعت انس گرفته و با نادارى همدم است. مىتواند از محل فدك براى خوراك و نان گوارائى فراهم آورد ولى ترجيح مىدهد ازمحل پشم ريسى و گاهى كارمزد على (عليهالسلام
) مقدارى جو تهيه كرده، آن را با دستاس آرد كند و با روشن كردن تنور از آن نانى براى عزيزانش تهيه كند. و با چنين آب و نان و زندگى و نادارى، واجد اعتماد به نفس، پافشارى در راه حق، و روح همكارى است.
روحيه ايثار
فاطمه (عليهالسلام
) اهل جود است، اهل سخاوت است، اهل مواسات است و از آن مهمتر اهل ايثار است. فرزندان فاطمه (عليهالسلام
) بر اثر نذرى كه شامل سه روز روزه بود از بيمارى رهائى يافتند. ايفاى به نذر لازم بود و فاطمه (عليهالسلام
) و فرزندان او همسر و روزه گرفتند و شنيديد كه سه روز افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و اين در راه حب خدا بود.
اين ايثار مال است و شايد كسانى باشند كه به چنين اقدامى تن در دهند و گرچه عدهشان بسيار اندك است. آنچه كه در امروز جهان مطرح است در گذشته هم مطرح بوده احسان بوده نه ايثار، بخشش بوده است و عطا. هم خود ميخوردهاند و هم به ديگران مىدادند اما در ايثار خود نخوردن و به ديگران خوراندن است و فاطمه (عليهالسلام
) اين چنين كرد.
او به ايثارى فراتر از حد مال اقدام كرد كه آن ايثار جان و ايثار سلامت خود بود، اگر مسأله اسلام نبود فاطمه (عليهالسلام
) را با كتك خوردن چه كار؟ و اگر دفاع از مقام ولايت و خلافت حقه اسلام نبود او را در بستر افتادن و درد كشيدن چكار؟ او براى اسلام جان خود را از دست داد فرزند دلبندش را از دست داد.
با دور نمائى كه فاطمه (عليهالسلام
) ازآينده دارد مىتوان گفت حتى فاطمه (عليهالسلام
) فرزندانش را براى ايثار در راه اسلام پرورش مىداد. مگر نه اين است كه او از شهادت حسين خبر دارد؟ از مسموميت حسن و از اسارت زينبين مطلع است؟ پس او آنها را نيكو مىپروراند تاايثار گرانى خوب براى اسلام باشند و اين ايثار از همه ايثارهاى ديگر مهمتر است.
روحيه مديريت بر خود
فاطمه (عليهالسلام
) مدير خوبى براى خويشتن است، بر خود مسلط است، جو زمان او را از خود بيخود نمىسازد، خواستههاى طبيعى و مادى او را به زانو در نمىآورند و اسير خود نمىسازند. كشاكش زندگى و موجهاى هائل حوادث بسى فروتر از آنند كه بتوانند فاطمه (عليهالسلام
) را در كام خود گيرند. براى آنكه نمونهاى از اين تسلط بر خود را درباره او ببينيم به اين نكته اشاره كنيم:
شنيديد كه او را علاقهاى شگفت نسبت به پيامبر (ص) بود. تا حدى كه بگفته دحلان مفتى مذهب شافعى، پس از وفات پيامبر (ص) هرگز خنده بر لب نياورد تا از دنيا رفت.
پس از فوت پدر آن همه دشوارىها و صدمهها بر او وارد آمد و مصائبى را متحمل شد كه اگر بر كوه وارد مىآمدند آن را مىلرزاندند. اما اين مصائب فاطمه (عليهالسلام
) را نلرزاندند و دليل آن:
سخنرانى دفاعيه او در مسجد است. كه در آن با ديدى حق بينانه به پيش مىرود، چنان برخود مسلط است كه كلمهاى بى حساب از دهان او خارج نمىشود. و سخنان او لغزش و انحرافى ديده نمىشود. فاطمه (عليهالسلام
) در مسجد با شور و احساس حرف زد ولى بعد تعقل آن سخنان شگفت آور و عظيم است. اظهار نظرش منطقى و مستدل است واين عظمت روح فاطمه (عليهالسلام
) را نشان مىدهد.
بدان اميد كه جرقهاى از روح فاطمه (عليهالسلام
) كانون دل ما را روشن كند. و السلام عليكم و رحمة الله