در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)0%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده: دكتر على قائمى
گروه:

مشاهدات: 25033
دانلود: 3769

توضیحات:

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25033 / دانلود: 3769
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

فصل 3: روحيّه فاطمه (عليه‌السلام )

مقدمه

سخنى از رسول خدا (ص) درباره فاطمه (عليه‌السلام ) آمده است كه سخنى بس مهم و نكته‏آموز است. پيامبر درباره او فرمود: اگر حسن و نيكوئى در قالب يك شخص و يك چهره در مى‏آمد آن شخص فاطمه (عليه‌السلام ) بود و بلكه از آن هم بزرگتر بود. مطمئناً دختر من فاطمه (عليه‌السلام ) بهترين افراد روى زمين از نظر شخصيت، شرافت و كرامت است (و لو كان الحُسْن شخصاً لكان فاطمة، بل هى اعظم، ان فاطمة ابننى و خير اهل الارض عنصراً و شرفاً و كرماً)(62) .

فاطمه (عليه‌السلام ) زنى است كه براساس اصول و ارزش‏هاى اسلامى رشد و پرورش يافته و نمونه عالى يك بانوى اسلامى است. بزرگى و قدر و مقام فاطمه (عليه‌السلام ) در حدى است كه پيروان همه مذاهب اسلامى در برابر شأن و مقام او عرض ادب و اظهار تواضع دارند و كتب و مقالاتى درباره او نوشته‏اند فضائل و نيكوئى‏هاى او در حد تواتر است و حتى آنها كه به دلايل سياسى مى‏خواسته‏اند بر آن سرپوش بگذارند باز هم ناگزير به معرفى عظمت او شده‏اند.

زندگى و رشد او

فاطمه (عليه‌السلام ) در خانه وحى دنيا آمد، در كانونى كه كانون عصمت و تقوا بود و در جايگاهى كه جايگاه فضيلت و شرافت است. او از پستان ايمان و اخلاق و ايثار شير نوشيده و در سايه تلاوت قرآن و زمزمه‏هاى او بخواب رفته است. او دختر مكه و مَنى است، زائيده زمزم و صفاست. دختر دلايل واضح و آيات بينات است، او فرزند صاحب معجزات آشكار است.

بدين سان وراثت از انبياء الهى دارد، و محيط حيات را در وحى، وارث اشرافيت جديدى است كه اسلام بر آن صحه گذارده و در اين اشرافيت بر خلاف آنچه كه در جاهليت بود كار و تلاش است، بندگى و تواضع در پيشگاه خداوند است، خضوع و خشوع است.

مركز رشد اين اشراف زاده در كوخ است نه در كاخ، و زندگى او در محروميت و فقر اختيارى است نه در ثروت و تنعم و خور و خواب، و كلمات و عبادات مورد استفاده در اين خانه از كلمات وحى و آيات قرآن است نه سخنان گزاف و سرمستانه و گذران اوقاتش درخدمت به انسانيت و اخلاق و آئين است نه در شور بيخبرى و سرمستى‏هاى عاشقانه و آلوده مادى. بدين سان در چنين شرايط و امكانى گلى مى‏رويد كه عطر وجودش جهانى را معطر كند و خود او مدل ونمونه گلهاى موجود جهان انسانيت باشد.

صفات فاطمه (عليه‌السلام )

ما را توان شماره كردن همه صفات او نيست كه ذكر و تشريح آنها را دفترى جداگانه لازم است. در اين زمينه كافى است به حديثى از رسول خدا (ص) در اين مورد بسنده كنيم. پيامبر (ص) فرمود: خداوند ده زن را به ده صفت ستوده است: حوا را به قبول توبه‏اش، ساره را به جمال و زيبائى، رحمه زن ايوب را به حجاب فطرى، آسيه را به حشمت و حرمت، زليخا را به دانش و حكمت، بلقيس را به عقل و اصالت رأى، يوحيد مادر موسى (عليه‌السلام ) را به صبر و بردبارى، مريم را به صفوت، خديجه را به خلوص و فاطمه (عليه‌السلام ) را به علم به آنچه بوده و هست و خواهد بود.(63)

از صفات مهم و فوق‏العاده سازنده فاطمه (عليه‌السلام ) عظمت روحى اوست كه در جهان بشريت زنى را مانند او نمى‏يابيم. او در جنبه روحى چنان ساخته و پرداخته است كه همانند على (عليه‌السلام ) حركت مى‏كند و اوج مى‏گيرد و چنان قوى و قدرتمند است كه در برابر كوهى از مشكلات صبورانه پيش مى‏رود. كيست كه چون فاطمه (عليه‌السلام ) صبور و متحمل باشد؟ و كيست كه در برابر اين همه دشوارى‏ها و مصائب بتواند بايستد وكمر خم نكند. (ما در سخن بعدى از صبر و تحمل او بحث خواهيم كرد).

اجزاء روحى فاطمه (عليه‌السلام )

اينكه روحيه فاطمه (عليه‌السلام ) از چه اجزائى تشكيل يافته است بايد گفت كه از اجزائى كه هر كدام آن ركنى سازنده در حيات سعادتمندانه انسانند و در رأس آنها:

- آگاهى وسيع و پر دامنه‏اى است كه زمينه ساز بصيرت فاطمه (عليه‌السلام ) در تصميم‏گيرى‏هاست.

- ايمان راستينى است كه در خون و رگهاى او جارى و در اعضاى او پخش شده است.

- عملى است كه از آگاهى و ايمان او نشأت گرفته و توأم با اخلاص است و صدق و تلاش.

از ديگر اجزائى كه تشكيل دهنده روحيه فاطمه (عليه‌السلام ) است، عقلى است كه بوسيله آن خداى را عبادت مى‏كند و رضاى خدا را مى‏جويد، عشق است به معبود كه عطش دلش را جز به لقاى رحمت حق سيراب نمى‏سازد، رقت قلب است كه نشأت گرفته از عاطفه الهى است، مديريت و تدبير و كياست است كه علاوه بر سرشتى بودن، بخشى از آن آموخته از مكتب اسلام، از رسول گرامى و از خديجه مرضيه است.

ديگر اجزاء تشكيل دهنده روحيه فاطمه (عليه‌السلام ) صبر است، استقامت است، آزادى خواهى مشروع است، آزاد منشى و حريت است، استقلال در رأى و نظر است، جرأت و شجاعت است، اعتماد به نفس است، سرعت عمل است، صفوت ذهنى است، خلوص است، تقوا است، ورع است، عفت است و... و اين جنبه‏هاست كه فاطمه (عليه‌السلام ) را ممتاز كرده و برتر از مردانش مى‏سازد.

جنبه سرشتى اين روحيه

روحيه فاطمه (عليه‌السلام ) روحيه سره و خالصى است بر مبناى فطرت اسلامى. خديجه را از سوى رسول خدا (ص) و فرزندان متعددى بود. اما به فرموده امام سجاد (عليه‌السلام ) تنها فاطمه (عليه‌السلام ) بود كه بر فطرت اسلام خالص و سره بدنيا آمد. و لم يولد لرسول الله (ص) من خديجهعليها‌السلام على فطرة الاسلام، الا فاطمهعليها‌السلام .(64) روحيه‏اى كه از اين منبع ارتزاق كرده باشد روحيه احساس است، عشق است، روحيه گذشت است، نرم خوئى است. فاطمه (عليه‌السلام ) بر اثر آن مبنا و هم در سايه تلاش خالصانه و خواهندگى شخصى داراى سعه صدر است. ديد و بينشى وسيع، جهان نگرى عظيم. در او وجود دار د و مى‏تواند آينده و عواقب امور را آنچنان كه واقع خواهد شد ببيند و اين خود سبب آن مى‏شود كه بتواند مسائل را با سعه صدر ببينند.

فاطمه (عليه‌السلام ) را روحى لطيف است، طورى كه با اشاره‏اى كوچك و در سايه لطيفه‏اى ناچيز از حقايق و اسرار سر در مى‏آورد. از نگاه سرد پدر مى‏فهمد كه فلان عملش مورد موافقت او نيست و با يك نگاه على (عليه‌السلام ) در مى‏يابد كه در ذهن او چه چيز خطور كرده است و چگونه بايد موضع بگيرد.

روح عبادت و اخلاص او

از زيباترين جلوه‏هاى روحى فاطمه (عليه‌السلام ) جلوه عبادت اوست كه توأم با اخلاص است. ما در بحثى از عبادت او مستقلاً سخن گفته‏ايم ولى باز هم جمله‏اى را از آن تجلى ذكر كنيم. مصداق آيه( انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريراً ) (65) است خوف الهى سراسر وجودش را فرا گرفته رهبة و رغبة به عبادت او مى‏پردازد. در عبادت عاشقى است بى مانند. با او راز و نياز مى‏كند ملتمسانه حرف مى‏زند، به او متوسل مى‏شود.

در اره خدااطعام دارد، ولى در آن جز رضاى او را نمى‏جويد.( انما نطعمكم لوجه اله لا نريد منكم جزاء و لا شكوراً. ) (66) سجده‏هاى طولانى دارد، اشك و آه و ناله دارد، صداى گريه نيمه شبش گاهى حسنين را از خواب بيدار مى‏كند؛ سر پاى مى‏ايستد تا حدى كه پاهايش ورم مى‏كند، خضوع دارد، خشوع دارد و...

در دعايش مى‏گويد خداوندا وجودم را در نظرم خوار گردان كه از بلند پروازى سر در نياورد، شأن خودت را در جانم بزرگ گردان راه و رسم طاعت خود را به من بياموز، توفيقم به عملى ده كه تو را راضى سازد، و از همه آنچه كه موجب سخط تست مرا دور دارد. (اللهمّ ذلّ نفسى، و الهمنى طاعتك، و العمل بما يرضيك، و التجنب لما يسخطك يا ارحم الراحمين)(67) .

روح دوستدارى خدا در او بحدى قوى است كه براى درخواست خدمتكار بنزد پدر مى‏رود، رسول خدا (ص) ذكر تسبيحات پس از نماز را به او مى‏آموزد (تسبيح حضرت زهرا) و فاطمه (عليه‌السلام ) از اين بابت با دستى پر بر مى‏گردد و خداى را بر اين نعمت سپاسگذار است به فرموده على (عليه‌السلام ) براى طلب دنيا نزد پيامبر (ص) رفتيم ولى ثواب آخرت نصيب ما شد.(68)

روح وظيفه‏شناسى:

فاطمه (عليه‌السلام ) را روح وظيفه‏شناسى بسيار نيرومند است. ميداند كه زندگى با همه تب و تابش، با همه شرايط و امكان محدود و نامحدودش يك وظيفه است و سعادتمند كسى است كه وظيفه زندگى را نيكو بشناسد و آن را مورد رعايت و عمل قرار دهد. در بينش اسلامى كار ما، عبادت ما، خور و خوراك و خواب ما، ازدواج ما، جنگ و صلح بمورد ما، حتى تولاّ و تبرّاى ما صورت وظيفه دارند.

مهم اين است كه در هر لحظه‏اى از زندگى ببينيم اينكه وظيفه چيست و چه بايد كرد؟ اين شناخت، و به دنبالش آن عمل به وظيفه نيازمند به هشيارى، آگاهى و بصيرت است. مراقبت و مواظبت دارد تا در مواردى سرمستى و غفلت سبب آن نگردند كه آدمى نتواند راه را از چاه و حق را از باطل تشخيص دهد.

او وظيفه و رسالت خود را در اين عرصه جهانى نيكو فهميده و دريافته بود. بدين نظر همه كوشش و تلاش خود را در راه آن مصروف مى‏داشت. او مى‏توانست هم چون راهبه‏اى در گوشه‏اى بنشنيد و سرگرم عبادت خود باشد. اما خوب مى‏دانست كه شأن يك انسان مكلف و مسئول فراتر از اين حد است و آدمى علاوه بر نجات خود وظيفه معاضدت و همراهى با ديگران را هم دارا است. اين خطاست كه آدمى تنها به فراهم كردن موجبات رضايت نفس خود بپردازد و از ديگر امور و جريانات غافل باشد وظيفه انسان بسى سنگين‏تر از آن است كه همه چيز را تنها براى حفظ منافع شخصى و آرامش خويش بخواهد. مستضعفان و محرومان هم چشم به راه معاونت غير دارند، افتادگان هم نيازمند به دستگيرى هستند.

روحيه مقاومت

فاطمه (عليه‌السلام ) را روحيه‏اى مقاوم است. در برابر شدت بادهاى حوادث خود را نمى‏بازد و نمى‏لر زد. از شرايط سخت و نامطلوبى كه در جامعه پديد مى‏آيد ناراحت و در اضطراب نيست. ممكن است واقعه‏هايى دل آدمى را بلرزاند و يا حادثه نامطلوبى او را تكان دهد. ولى مهم اين است كه آدمى در برابر چنان شرايط از جاى كنده شود.

خط فكرى روشنى دارد و هدفى روشنتر. مى‏داند براى چه مبارزه مى‏كند، براى چه درگيرى پديد مى‏آورد و چرا و به چه علتى خصم را به احتجاج و مخاصمه مى‏طلبد. بدين‏سان آن روز و ساعتى كه به امرى اقدام مى‏كند از پى آمد آن هم خبر دارد و بدين خاطر با تمام وجود در آن راه مى‏ايستد و ميدان را خالى نمى‏كند.

فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏داند كه مبارزه كردن كتك خوردن هم دارد، محروم شدن هم دارد، به بستر افتادن هم در آن وجود دارد. با قبول همه آنها و با بجان خريدن همه زجرها به چنان اقدامى مى‏پردازد و طبيعى است كه در آن صورت صدمه‏ها را بپذيرد و دم بر نياورد.

شما كتك خوردن فاطمه (عليه‌السلام ) را شنيده‏ايد، از ورم كردن بازويش اطلاع داريد، از شكستن پهلو و دنده‏اش، از سقط فرزندش در آن فاجعه دردناك خبر داريد. و هم شنيده‏ايد كه فاطمه (عليه‌السلام ) پس از آن واقعه به مسجد رفت و سخنان غرائى ايراد كرد. اما او حتى يك كلمه از درد پهلويش سخن نگفت، لحظه‏اى درباره صدمات جسمى خود حرف نزد در حاليكه بفرموده امام صادق (عليه‌السلام ) فاطمه (عليه‌السلام ) بر اثر آن ضربات و جراحات وارده از دنيا رفت.(69)

روحيه اطاعت

فاطمه (عليه‌السلام ) مطيع خداست، تسليم حق است، پذيراى حكم الهى است و در اين راه كارى به اين ندارد كه آيا آن اطاعت بنفع اوست يا به زيان او، او على (عليه‌السلام ) را امام و خليفه بر حق پيامبر مى‏شناسد. اطاعت از او را كه ولى امر است بر خود لازم مى‏شناسد ناگزير تسليم اوست اگر چه به خلاف آن تصميم گرفته باشد.

شيخين بر سر او بلا وارد آورده‏اند، او را به بستر كشانده‏اند، حال براى حفظ وجهه خود و دفع اين اتهام كه دختر پيامبر را آزار داده‏اند قصد عيادت او مى‏كنند.

فاطمه (عليه‌السلام ) اجازه عيادت نمى‏دهد. به اين و آن متوسل مى‏شوند، سودى نمى‏بخشد، ناگزير از على (عليه‌السلام ) كمك مى‏طلبند، همان على (عليه‌السلام ) كه مظلوم است، و او را جبراً براى بيعت به مسجد برده‏اند، على (عليه‌السلام ) از فاطمه (عليه‌السلام ) درخواست مى‏كند، فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏پذيرد كه اَلبيت ُبَيتُكَ، خانه خانه تست...

او در اين مقاومت مصداق اين سخن است كه مؤمن چون كوهى استوار است كه تند بادهاى حوادث او را نمى‏لرزاند. (المؤمن كالجبل الراسخ، لا تحركه العواصف.)(70) در برابر شرايط نامساعد مى‏ايستد، در مسجدسخنان او را بى اعتبار مى‏كنند، به در خانه صحابه مى‏رود، از آنجاها هم نوميد مى‏شود، با جمع زنان مهاجر و انصارمسأله را در ميان مى‏نهد و...

روحيه سازگارى

فاطمه (عليه‌السلام ) دختر بزرگترين شخصيت جهان است. اگر بخواهد مى‏تواند در بهترين شرايط زندگى كند، بويژه كه ثروتمندان بزرگ و مالداران عظيم از او خواستگارى كرده و قول زندگى او را در قصرى نو بنياد كه به اسم او ساخته خواهد شد داده‏اند ولى او تابع و مطيع حق است به خواستگارى على (عليه‌السلام ) پاسخ مثبت مى‏دهد اگر چه على (عليه‌السلام ) فقير باشد.

او با على (عليه‌السلام ) سازگار است. فقر و نادارى او را تحمل مى‏كند، به تنها زيراندازى كه از پوست گوسفند است قانع مى‏شود. پوست گوسفندى كه روزها علوفه شتر را روى آن مى‏ريختند كه حيوان از آن استفاده كند و شبها پس از تميز كردن فرش بستر على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام ) را تشكيل مى‏داد.

او سازگار است با زندگى بسيار ساده‏اى كه حتى بر در خانه آن پرده‏اى نيست. و گاهى اتفاق مى‏افتاد چند روزى در خانه‏شان دودى براى پختن غذا بر نمى‏خاست. خود گرسته مى‏ماند و از آن مهمتر و دردناك‏تر فرزندان خردسالش نيز گرسنه بودند و فاطمه (عليه‌السلام ) بايد آن‏ها را هم بنحوى آرام كند.

تازه روزى كه غذائى براى شما فراهم مى‏شد از نوع نان جوين وگاهى گندم بود، نانى كه خورش نداشت و با آب و گاهى با نمك افطار مى‏شد.

او با قناعت انس گرفته و با نادارى همدم است. مى‏تواند از محل فدك براى خوراك و نان گوارائى فراهم آورد ولى ترجيح مى‏دهد ازمحل پشم ريسى و گاهى كارمزد على (عليه‌السلام ) مقدارى جو تهيه كرده، آن را با دستاس آرد كند و با روشن كردن تنور از آن نانى براى عزيزانش تهيه كند. و با چنين آب و نان و زندگى و نادارى، واجد اعتماد به نفس، پافشارى در راه حق، و روح همكارى است.

روحيه ايثار

فاطمه (عليه‌السلام ) اهل جود است، اهل سخاوت است، اهل مواسات است و از آن مهمتر اهل ايثار است. فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) بر اثر نذرى كه شامل سه روز روزه بود از بيمارى رهائى يافتند. ايفاى به نذر لازم بود و فاطمه (عليه‌السلام ) و فرزندان او همسر و روزه گرفتند و شنيديد كه سه روز افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و اين در راه حب خدا بود.(71)

اين ايثار مال است و شايد كسانى باشند كه به چنين اقدامى تن در دهند و گرچه عده‏شان بسيار اندك است. آنچه كه در امروز جهان مطرح است در گذشته هم مطرح بوده احسان بوده نه ايثار، بخشش بوده است و عطا. هم خود ميخورده‏اند و هم به ديگران مى‏دادند اما در ايثار خود نخوردن و به ديگران خوراندن است و فاطمه (عليه‌السلام ) اين چنين كرد.

او به ايثارى فراتر از حد مال اقدام كرد كه آن ايثار جان و ايثار سلامت خود بود، اگر مسأله اسلام نبود فاطمه (عليه‌السلام ) را با كتك خوردن چه كار؟ و اگر دفاع از مقام ولايت و خلافت حقه اسلام نبود او را در بستر افتادن و درد كشيدن چكار؟ او براى اسلام جان خود را از دست داد فرزند دلبندش را از دست داد.

با دور نمائى كه فاطمه (عليه‌السلام ) ازآينده دارد مى‏توان گفت حتى فاطمه (عليه‌السلام ) فرزندانش را براى ايثار در راه اسلام پرورش مى‏داد. مگر نه اين است كه او از شهادت حسين خبر دارد؟ از مسموميت حسن و از اسارت زينبين مطلع است؟ پس او آنها را نيكو مى‏پروراند تاايثار گرانى خوب براى اسلام باشند و اين ايثار از همه ايثارهاى ديگر مهمتر است.

روحيه مديريت بر خود

فاطمه (عليه‌السلام ) مدير خوبى براى خويشتن است، بر خود مسلط است، جو زمان او را از خود بيخود نمى‏سازد، خواسته‏هاى طبيعى و مادى او را به زانو در نمى‏آورند و اسير خود نمى‏سازند. كشاكش زندگى و موجهاى هائل حوادث بسى فروتر از آنند كه بتوانند فاطمه (عليه‌السلام ) را در كام خود گيرند. براى آنكه نمونه‏اى از اين تسلط بر خود را درباره او ببينيم به اين نكته اشاره كنيم:

شنيديد كه او را علاقه‏اى شگفت نسبت به پيامبر (ص) بود. تا حدى كه بگفته دحلان مفتى مذهب شافعى، پس از وفات پيامبر (ص) هرگز خنده بر لب نياورد تا از دنيا رفت.(72) پس از فوت پدر آن همه دشوارى‏ها و صدمه‏ها بر او وارد آمد و مصائبى را متحمل شد كه اگر بر كوه وارد مى‏آمدند آن را مى‏لرزاندند. اما اين مصائب فاطمه (عليه‌السلام ) را نلرزاندند و دليل آن:

سخنرانى دفاعيه او در مسجد است. كه در آن با ديدى حق بينانه به پيش مى‏رود، چنان برخود مسلط است كه كلمه‏اى بى حساب از دهان او خارج نمى‏شود. و سخنان او لغزش و انحرافى ديده نمى‏شود. فاطمه (عليه‌السلام ) در مسجد با شور و احساس حرف زد ولى بعد تعقل آن سخنان شگفت آور و عظيم است. اظهار نظرش منطقى و مستدل است واين عظمت روح فاطمه (عليه‌السلام ) را نشان مى‏دهد.

بدان اميد كه جرقه‏اى از روح فاطمه (عليه‌السلام ) كانون دل ما را روشن كند. و السلام عليكم و رحمة الله