در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)0%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده: دكتر على قائمى
گروه:

مشاهدات: 25038
دانلود: 3769

توضیحات:

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25038 / دانلود: 3769
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

فصل 2: مشى اقتصادى فاطمه (عليه‌السلام )

مقدمه

از مسائل مهم حيات انسان در عرصه جهان، بويژه در عصر و دوره ما دلبستگى شديد به مال و ثروت دنيا و سعى در توليد بيشتر صرفاً براى مصرف بيشتر است. در ميان اغلب مردم حرص و ولع شگفت‏آورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر ديگران از اين راه. كوشش آنهااين است كه با اسراف در مصرف و عدم رعايت مرز آن شرايطى را به ديگران عرضه نمايند كه در آن اثبات برترى آنهاست.

اين واقعيتى است كه در بسيارى از جوامع حضور دارد، به هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بيرون خود را بيارايد وبا دلبستگى به زرق و برق‏ها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آيد اين مسأله در بين مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و بر ديگران برترى نشان دادن در زنان بيشتر است. اصولاً طبيعت زن طبيعت آرايش است و عرضه، و در اين راه هر قدر زرق و برق بيشتر خرسندى احساس و موفقيت زيادتر.

تلقى از دنيا

همگان مى‏دانند كه حيات چند روزه بشرى، روزى بسر مى‏آيد و آدمى ناگزير راهى سراى ديگر مى‏شود. و همگان در عمل نيكو در يافته‏اند كه در رابطه با مال و ثروت، بويژه آنها كه غير منقولند، از خانه و باغ و مزرعه،امانتدارانى بيش نيستيم. ملكى چند صباحى در اختيار ماست و فردا در اختيار ديگران و آنچه كه در جاى خود مى‏ماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مى‏گويد انسان است.

در عين حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بيشترى را در اختيار گيرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختيار گرفتن و مالك بودن آن.

و اين همان رذيله‏اى است كه زمينه ساز اسارتهاى ماست.

چه بسيارند كسانى كه هرگز دمى نياسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و اندوخته‏اى براى خويش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشته‏اند. مال و ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خير و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قيدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و اين تزى است كه اسلام از آن دفاع مى‏كند.

فاطمه (عليه‌السلام ) و دنيا

فاطمه (عليه‌السلام ) زنى رشيده است، عوالم موجود و موقعيت انسان را در آن عوالم نيكو مى‏شناسد. خوب مى‏داند كه پديده‏ها سير فنائى واضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هيچكس مفيد و سازنده و قابل برگشت نيست، زيرا كه آنها هم زوال پذيرند. تنها خداست كه امين خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بميزانى چند برابر.

او دنيا را دار فنا مى‏شناسد و عاقبت را دار بقا، دنيا را مزرعه مى‏شناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستايش بايد كار و ذخيره كند، ضمن آنكه همين امروز هم به نعمت‏ها متنعم است. و نيز او دنيا را چون پل مى‏شناسد كه بايد از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نيست و تازه آن هم در حدى محدود.

در همه حال دنيا از ديد او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچيز معرفى كرده و سرگرمى به اين متاع را لهو و لعب كه كار كودكان است. مهم اين است سرگرمى‏ها بايد موجبات خير و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند.

موضع او در دنيا

او مى‏داند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمين و بين آنها به عدالت و مصلحت تقسيم كرده است و در اين راه هيچ موجود كوچك و ريزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قسمت الارزاق بين الحدايق فسويت بين الذرة و العصفور)(19) .

بدين سان از خداى مى‏خواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى)(20) و هرگز حرص بيش از حد نداشت و اين هوشمندى در او نبود كه ثروت بيشترى را انباشته سازد. سعى در اين داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بيرون.

فكر و انديشه فاطمه (عليه‌السلام ) به جهانى ديگر معطوف است، مفتون زخارف دنيا و سرمستيهاى آن نيست ضمن اينكه كار مى‏كند و تلاش به توليد بيشتر دارد. او مثل پيامبر مى‏انديشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم يك روز گرسنه باشم و يك روز سير. تا آن روز كه گرسنه‏ام ترا بخوانم وتضرح و عرض نياز كنم و آن روز كه سيرم شكرگزار نعمت تو باشم.(21)

كار فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسير عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه توليد بيشترى دست يابد، در آمد زيادترى را تحصيل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خريد تجملات و زينت آلات استفاده كند، بلكه براى دستيابى به توان بيشتر جهت خدمت به مردم.

با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مى‏شود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مى‏كوشد دقايقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. اين كار به تناسب توان فاطمه (عليه‌السلام ) و ذوق و علاقه‏اش، با شرط تائيد مذهب بود. شنيديد كه او نخ مى‏رشت، پارچه مى‏بافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى ديگران گندم آرد مى‏كرد. طبيعى است كه تنظيم برنامه‏اى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامه‏هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.

بى نيازى مادى او

اگر فاطمه (عليه‌السلام ) هم به مثل ديگران مى‏انديشيد، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطين تصور مى‏كرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قيد دين استوار مى‏كرد مى‏توانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمين مى‏شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مى‏نشست. درآمد فدك براى او چيزى اندكى نبود او مى‏توانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمه‏اى بسيار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على (عليه‌السلام ) هم مردى بيكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با آباد كردن زمين،ايجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى بدست مى‏آورد كه فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏توانست از آنها بهره گيرد.

غنائم جنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكيل مى‏داد و على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏توانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (عليه‌السلام ) اينگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سايه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسين و حساب، حجتى از دستهاى پينه بسته را عرضه بدارد.

مسأله فدك

از ممر عايدى خوب فاطمه (عليه‌السلام ) و على (عليه‌السلام ) فدك بود، مسأله‏اى كه بحثهاى موافق و مخالف بسيارى را برانگيخته و عده‏اى را جاهلانه به تكذيب يا تصديق واداشته است - بى مورد نيست كه در اين باره توضيحى داده شود. فدك مزرعه‏اى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونريزى توسط يهوديان در اختيار پيامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه اين ملك توسط يك يهودى كه مسلمان شده بود به پيامبر هديه گرديد.(22) تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونريزى بدست آمد بصريح آيه قرآن(23) از آن پيامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آيه شريفه و آت ذالقربى حقه نازل شد پيامبر فاطمه (عليه‌السلام ) را صدا كرد كه بيا حق ترا به تو بدهم وفدك را به فاطمه (عليه‌السلام ) بخشيد.(24) برخى هم نوشته‏اند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خديجه آن را به فاطمه (عليه‌السلام ) بازمانده او بخشيد.(25)

البته در برخى از روايات شيعى آمده است كه پيامبر، فاطمه (عليه‌السلام ) را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه (عليه‌السلام ) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذيرفتم(26) و البته اسناد ديگرى هم در اين رابطه وجود دارد.(27)

پيامبر مالكيت آن را با خط على (عليه‌السلام ) نوشت، رسول خدا (ص)، على (عليه‌السلام )، ام ايمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند.(28) پيامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خديجه بحساب مى‏آيد.(29) و براى محكم كارى اين اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند.(30)

درآمد فدك:

در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دينار در سال نوشت(31) سيد بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دينار در سال، و برخى هم بيشتر و گاهى كمتر از آن نوشته‏اند و همانگونه كه ملاحظه مى‏شود رقم درشتى بحساب مى‏آمد كه اگر بناى مصرف براى يك خانواده باشد، زندگى شاهانه‏اى در سايه آن بوجود مى‏آيد.

اما على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام ) از اين منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سير نخوابيدند زيرا مى‏دانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسيارند و ايتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نيستند. بدين سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مى‏شد و فاطمه (عليه‌السلام ) خود همانگونه كه مى‏دانيد با چادرى و جامه‏اى وصله‏دار زندگى مى‏كرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنيديد كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مى‏بردند.

تصرف فدك

پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (عليه‌السلام ) گرفتند و كار گزارانش را از مزرعه بيرون كردند و اين كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شيعيانش خليفه را رها كنند و به طمع دنيا گرد او آيند و بر اين اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (عليه‌السلام ) را از فدك اخراج كرد.(32)

فاطمه (عليه‌السلام ) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسينين، اسماء ام سلمه و ام ايمن راكه مورد تصديق رسول الله (ص) بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزير بود آن را بپذيرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنين هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!!(33) و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مى‏دهد!(34) ام سلمه هم فاطمه (عليه‌السلام ) را دوست مى‏دارد و طرفدار اوست.(35) ام ايمن هم زبانش مى‏گيرد و نمى‏تواند درست حرف بزند!!(36)

ابوبكر در برابر سخنان فاطمه (عليه‌السلام ) مجاب شده بود ولى اينكه فدك را تحويل ندارد بدان خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او يعنى عمر نمى‏گذاشت، ثانياً ابوبكر ترس از اين داشت كه فاطمه (عليه‌السلام ) فردا حقوق ديگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسليم فاطمه (عليه‌السلام ) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمى‏پسنديد. در كل او مالكيت فاطمه (عليه‌السلام ) را در فدك تكذيب نكرد ولى آن را تحويل فاطمه (عليه‌السلام ) هم نداد.(37)

موضع مقاومت فاطمه (عليه‌السلام )

اينكه فاطمه (عليه‌السلام ) درباره فدك ايستادگى مى‏كرد و با ابوبكر محاجه مى‏نمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مى‏خواست حق به حق‏دار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگيرد، و خليفه مسلمين خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.

فدك مزرعه‏اى بيشن نبود و اگر دنيائى را براى فاطمه (عليه‌السلام ) جواهر مى‏كردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نيازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرر به ايثار پرداخته بودند؟ پس ديگر جاى چه بحث و سخنى است؟

ابوبكر هم مدعى بود كه مى‏خواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند - در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (عليه‌السلام ) بود؟ پاسخ اين است كه اگر آنها قربةً الى الله چنين مى‏كردند و واقعاً حق را به حق‏دار مى‏سپردند فاطمه (عليه‌السلام ) گله‏اى نمى‏كرد، ولى داستان فدك بعنوان يك حربه سياسى بود و آنها مى‏خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشين سازند و فاطمه (عليه‌السلام ) براى اين مسأله بود كه فرياد مى‏زد.

روح قناعت فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) در مشى اقتصادى خود اين شيوه را در پيش دارد كه در توليد كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و انديشمند، سعى دارد. زياده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگيش در اغلب موارد پائين‏تر از حد متوسط بود.

آن همه درآمدى كه ازفدك نصيب او مى‏شد حتى از آن براى خود يك دست لباس تهيه نكرد و يا از جواهرات و زيورهاى دنيا چيزى براى خود تهيه نديد. آن همه غنائمى را كه على به خانه مى‏آورد در خانه بند نمى‏ماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مى‏شد.

فاطمه (عليه‌السلام ) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چيزى براى خود تهيه مى‏كرد و يا على براى او وسيله زينتى رامى خريد آنهم سريعاً در راه خدا صرف مى‏شد. و شنيديد كه پيامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (عليه‌السلام ) رفت و دستبند و گوشواره‏اى در او و پرده‏اى بر در ديد و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه (عليه‌السلام ) مسأله را دريافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقيران كند. رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه بايد بكند كرد.

- دنيا براى محمد و آل محمد نيست(38) و يا ديديد كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسير خود جامه نور را به فقير داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت.

بخشش او

كسى كه اين همه در زندگى شخصى بر خود سختگير است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذيرش و قبول ايثار است اگر چه خود بدان نيازمند باشند.(39) او در زندگى شخصى با يك پيراهن و سرانداز قناعت مى‏كند تا زندگى فقيران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مى‏خوابد تا در سر سفره يتيمان نانى باشد.

ميزان بخشش او گاهى رقم‏هاى درشتى را تشكيل مى‏داد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هديه دختر حمزه سيدالشهداء به او بود به پيرى بخشيد كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از پيامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه (عليه‌السلام ) اعزام داشته بود. و يا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى‏نشست. گاهى دستبند خود را هديه مى‏كرد،زمانى گشواره‏اش را، گاهى هديه‏هاى گرانقيمتى را كه براى او مى‏آوردند و رقم‏هاى نقدى بخشش او را برخى حيرت آور ذكر كرده‏اند. تا چهل هزار دينار(40) (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعيد مى‏نمايد فاطمه (عليه‌السلام ) چنين رقمى را تنها به يك فرد اختصاص دهد).

فصل 3: ترجيحات فاطمه (عليه‌السلام )

مقدمه

مطالعه در حيات فاطمه (عليه‌السلام ) و خاندانش نكته‏هائى را به آدمى مى‏آموزد كه با استفاده از آنها مى‏توان زندگى را روح و معنى بخشيد. اين مسأله بدان خاطر است آنچه را كه فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏انديشيد ديگران يا نمى‏انديشيدند و يا كم‏تر بدان عنايت داشتند. او نيك مى‏دانست كه سرورى و سالارى دو جهان در سايه چه كار و تلاشى پديد مى‏آيد.

او در بين مسائل گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجيحاتى را در نظر مى‏گرفت و براساس آن به پيش مى‏رفت و بدين خاطر توانست رشد و كمالى را بدست آورد كه ديگران در اكتساب آن وامانده بودند واصولاً در كمال‏طلبى، توان و استعداد زن زياد است ولى توان موفقيت در آن كمتر است و اين بعلت وابستگى‏هاى بسيار، احياناً حسادتها، و دلبستگى‏هاى شديد مادى است. در روايتى آمده است:

كمل من الرجال كثيراً و لم يكمل من النساء الا مريم ابنة عمران، و آسية بنت مزاحم و امرة فرعون و خديجه بنت خويلد و فاطمة بنت محمدا (ص):(41)

مردان زيادى به درجه كمال رسيدند ولى از زنان جز چهار تن به مرحله كمال واقعى دست نيافتند و آنها عبارتند از مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (ص).

رمز و راز كمال

در رمز و راز كمال او موارد بسيارى را مى‏توان ذكر كرد كه اساس همه آنها ترجيح دادن خدا بر ديگر افراد و امور است. فاطمه (عليه‌السلام ) بنده خالص خداست و هيچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمى‏دهد. هيچ چيز در نزد فاطمه (عليه‌السلام ) عزيزتر از رضاى خداوند نيست.

او انسان است و به سائقه انسانيت ذوق‏ها و تمايلاتى دارد ولى در اعمال اين ذوق و خواسته در پى آن است دريابد آيا خداى را هم بدان رضايت است يا نه؟ اصل را بر اين قرار مى‏دهد كه خواست و مشيت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق آيه( و ما تشاؤن الا ان يشاء الله ) (42) باشد.

چه بسيار بودند شرايط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه (عليه‌السلام ) پديد مى‏آمدند و دل به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فرو خوابانده و به دنبال مسير ديگرى رفت. اين خطاست كه فكر كنيم غذاى چرب و شيرين به كام فاطمه (عليه‌السلام ) تلخ مى‏آمد و يا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنين نبوده است - زيرا كه او انسان است و طبيعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سايه خودسازى و مديريت خود به درجه‏اى رسيد كه مى‏توانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر بگذارد.

دامنه ترجيحات او

ذكر همه آنچه را كه در اين مقاله قابل ذكرند از عهده ما خارج است بويژه كه ما در اين مجموعه اصل رابر رعايت اختصار قرار داده‏ايم تنها به عنوان فهرست مباحث عرضه مى‏داريم كه ترجيحات او در زندگى عبارت بودند از:

- ترجيح رضاى خداوند بر رضاى خود و ديگران

- ترجيح آخرت بر دنيا ضمن توجه به دنيا و مواهب آن

- ترجيح معنويت بر ماديت ضمن توجه به ماده

- ترجيح گرسنگى بر سيرى براى باز بودن در حاجت‏

- ترجيح سادگى بر تجمل ضمن پذيرش محدود آن

- ترجيح‏كار و تلاش مستمر بر بيكارى و تن آسائى،

- ترجيح سخنگوئى به حق در برابر سكوت

- ترجيح مبارزه بر سكوت در برابر بيداگرى‏ها

- ترجيح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حيات خانوادگى

- ترجيح جامعه بر فرد، و ديگران بر خود.

- ترجيح شب زنده‏دارى بر خواب و غفلت

- ترجيح سختگيرى بر خود در دنيا براى رعايت آخرت.

- و نمونه اين ترجيحات در زندگى فاطمه (عليه‌السلام ) بسيار بودند. او در اين زمينه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خويشتن خود را فراموش كرده و مصداق فناى فى الله شده است. و حاصل چنين ترجيحاتى است كه فاطمه (عليه‌السلام ) را زنى اسوه و نمونه مى‏سازد.

ترجيحات در رابطه با مذهب

در آنچه كه به جنبه‏هاى صرفاً مذهبى مربوط مى‏شود فاطمه (عليه‌السلام ) را مى‏يابيم كه در آن كمال رشد خود رانشان مى‏دهد. او مؤمن به مذهب است، عاشق پروردگار خويش است و در اين راه همه چيز را فدا كرده است جانش را، مالش را، عزت و آبرويش را، همتش را، پيكر و پهلويش را، بازويش را، قوت پايش را، فرزندان را و... مصداق اين آيه قرآن شد:( قل ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله ) .(43)

براى او رنج‏ها و دشوارى‏هاى بسيار در مسير زندگى پديد آمدند كه هر كدام در حدى بودند كه آدمى را ذوب مى‏كنند. از رنج نادارى، و فقر و گرسنگى فرزندان، و درگيرى با افراد ناباب و سرزنش‏ها و جهل‏ها و ناديده گرفتن‏ها و... اما همه آنها قابل تحمل بودند، جز مصيبت دين.

او مذهب را بر همه امور ترجيح مى‏دهد، به همين نظر در دعاهاى او اين جمله مهم را مى‏يابيم كه اللهم لا تجعل مصيبتى فى دينى(44) خداوندا مصيبت مرا در دينم قرار مده اصل بر اين است آدمى سالم بماند و اگر خود در مسير آن دچار دشوارى شد مشكلى در سر راه نخواهد بود.

ترجيح تسبيح بر خادم

فاطمه (عليه‌السلام ) زنى جوان بود و در انجام وظايف زندگى و سرپرستى فرزندان و اداره كانون، مشقات بسيارى را متحمل مى‏شد. روزى على بر او وارد شد و ديد فاطمه (عليه‌السلام ) خيلى دچار رنج و زحمت شده، از يك سو سرگرم آسياب كردن و تهيه آرد است و از سوى ديگر سر گرم رسيدگى به فرزندان و شايد شيردادن يكى از آنها...

گفت: فاطمه! خود را به زحمت انداختى، و دلم را بدرد آوردى. خداوند خدمتكاران بسيارى را نصيب پدرت كرد. چرا از او خادمى طلب نكنى؟ با على (عليه‌السلام ) بنزد پيامبر رفتند. على (عليه‌السلام ) از زحمات فاطمه (عليه‌السلام ) سخن گفت، و درخواست خادم كرد. رسول خدا (ص) خطاب به فاطمه (عليه‌السلام ) فرمود مى‏خواهى ترا به چيزى دلالت كنم كه از خادم بهتر باشد؟ فاطمه (عليه‌السلام ) گفت آرى، رسول خدا (ص) تسبيحات پس از نماز به او آموخت.(45)

در اهميت تسبيحات روايات بسيارى آمده كه از جمله آن اين روايت از امام باقر (عليه‌السلام ) است: ما عبد الله بشيى افضل من تسبيح فاطمة كل يوم دبر كل صلوة - ولو كان شيى افضل منه لنحله رسول الله (ص) فاطمه (عليه‌السلام )(46) هيچ چيزى بمانند تسبيحات فاطمه (عليه‌السلام ) كه در هر روز پس از هر نماز انجام مى‏شد خداى عبادت نشده است و اگر چيزى از آن برتر وجود مى‏داشت رسول خدا (ص) آن را به فاطمه (عليه‌السلام ) اهداء مى‏كرد.

آن تسبيحات شامل 34 تكبير (الله اكبر) 33 تحميد (الحمد الله) و 33 تسبيح (سبحان الله) است. فاطمه(عليه‌السلام ) از دريافت اين پيام خداى را سپاس گفت و فرمود:

رضيت عن الله و عن رسوله...(47) از خداى و از رسول خداى راضى شدم.

در جنبه خانوادگى

فاطمه (عليه‌السلام ) در زندگى خود همه گاه پدر را بر خود ترجيح مى‏داد. ما در بحثهاى گذشته، از جمله در بحث فاطمه (عليه‌السلام ) و پدر(48) اشارات بسيارى در اين زمينه داشتيم و متذكر شديم كه او چگونه خود را سپرى بلاى پدر قرار مى‏داد. اسناد ما حكايت دارند كه او گاهى حايل بين خود و سنگ دشمن قرار مى‏گرفت، حاضر بود كه سنگ بر بدن او وارد شود ولى بر پدر وارد نشود.

رسول خدا (ص) بر او وارد شد و از او غذائى خواست. فاطمه (عليه‌السلام ) عرض كرد خانه از آذوقه خالى است و خود و فرزندانش گرسنه‏اند. پيامبر بر گشت، و لحظاتى بعد زنى دو نان و كمى گوشت بعنوان هديه آورد. فاطمه (عليه‌السلام ) در عين گرسنگى خود و فرزندان كل آن را براى پدر فرستاد.

او هم چنين على را برخود و فرزندان مقدم مى‏داشت. بسيارى از اسناد نشان مى‏دهند كه او گاهى در تنگناها و نادارى‏ها، غذاى خود را براى على ذخيره مى‏كرد.(49) على بر او وارد شد و اظهار گرسنگى كرد. فاطمه (عليه‌السلام ) اظهار داشت غذائى ندارد و اين براى مدت دو روز است. و در اين دو روز مختصر غذا همان بود كه در اختيار او گذاشته بود.(50) دل على به درد آمد كه چرا از اين امر بى‏خبر بوده است.

در آن روز كه ماجراى سقيفه پديد آمد و فاطمه (عليه‌السلام ) را كتك زدند شك نيست كه در اثر آن ضربه‏ها احساس درد مى‏كرد، و شنيديد كه به غشوه افتاد و فرزند خود را سقط كرد. ولى باور من اين است كه او بيش از اينكه از اين ضربه‏ها براى خود ناراحت باشد براى على ناراحت است كه او از تماشاى اين صحنه چقدر ناراحت است - زيرا به حساسيت روح على كاملاً آگاه است.

در جنبه اخلاقى

ترجيحات فاطمه (عليه‌السلام ) در اين جنبه بسيارند. چه فراوانند حالات و روحياتى كه جزو ملكه فاطمه‏اند و او در هيچ شرايطى آن را ازدست نمى‏دهد. مثلاً در صدق و راستى كار او به جائى مى‏رسد كه عايشه همسر پيامبر درباره او مى‏گويد: پس از پيامبر كسى را از فاطمه (عليه‌السلام ) راستگوتر نديدم(51) و او صداقت را بر كذب مرجح مى‏داند.

- او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جبنى را در خود راه نداد از واقعه‏اى هر چند زحمت آفرين وحشتى بخود راه نداد آن روز كه خصم بر در خانه‏اش هجوم آورد، او دست از هدف بر نداشت، آن روز كه در مسجد دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهديد را روا داشت فاطمه (عليه‌السلام ) هرگز دم فرو نكشيد و حق سخن را ادا كرد.

در دعاى فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏بينيم كه اين مناجات را دارد كه خداوندا عُجب و ريا، كيد و تجاوز، حسد و ضعف، شك و وهن، درد و مرض، خوارى و ذلت، مكر و خدعه، گرفتارى و فساد را از من دور ساز، و آنها را از چشم و گوش و جميع اعضايم بر كن زمام امور را بدست گير و بهر سوئى كه مورد محبت و رضاى تست ببر.(52)

او هم چنين زهد را بر دلبستگى به دنيا ترجيح مى‏داد و در طهارت روحى كارش به جائى رسيد كه چيزى نمى‏خواست، جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمى‏داشت جز آنچه را كه خداى دوست بدارد. اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام بود.

در حيات اقتصادى

در حيات اقتصادى فاطمه (عليه‌السلام ) هم ترجيحات فوق‏العاده‏اى بچشم مى‏خورند. اصولاً مال و منال، دارائى و ثروت در پيش چشم فاطمه (عليه‌السلام ) آنقدر عزيز نيستند تا او به خاطر آنها از معنويت وطهارت چشم نپوشد. آنجا كه ماديات نتوانند وسيله وصول به معنويات باشند در برابر ديدگان فاطمه (عليه‌السلام ) بى‏بهايند.

به همين نظر است كه فاطمه (عليه‌السلام ) جامه كهنه را خود بر تن مى‏پوشد و در شب عروسى پيراهن نو را به فقيرى مستمند مى‏دهد و خود جامه وصله‏دار مى‏پوشد و جامه حرير را براى ديگران در نظر مى‏گيرد. بررسيهاى تاريخى در مورد حيات اقتصادى نشان دادند او چگونه گرسنگى در راه رضاى خداوند را بر سيرى و شكمپارگى ترجيح داد و چگونه فقر را بر مالدارى ترجيح داد و چگونه شرافت اقتصادى و تقواى مالى را بر بيحسابى و بى بند و بارى، و لباس كهنه را بر نو(53) . كدام عروس است كه در شب عروسى چنين كند؟ آيا واقعاً فاطمه (عليه‌السلام ) از جامه نو بدش مى‏آمد؟ - آيا در اين عطا جز اين مى‏خواست كه انفاقش مصداق آيه( ليس البر حتى تنفقوا مما تحبون ) (54) باشد؟ آيا عطاى دستبند و گردن بند و پرده براى پيغمبر كه در روايات آمده(55) و درخواست آن كه براى فقيران صرف كند براى اين بود كه دستنبد بر دست او سنگينى مى‏كرد؟

مى‏دانيد كه او هم از داشتن زيور بد حال نمى‏شد، بويژه كه نوجوان بود و همسر او هم جوان - مى‏توانست براى خود لذتى و جمالى فراتر فراهم آورد و در سبك زنان اشراف باشد. اما او ترجيح داد كه سيد نساء العالمين باشد. - مى‏توانست براى خود منصبى در جامعه فراهم آورد اما منصب آسمانى را بر آن ترجيح داد.

او چون همسرش على بود. زهد را بر دنيا پرستى رجحان داد، قناعت را بر اسراف در مصرف ترجيح داد، ايثار را بر بخود رسيدن، خدا بينى را بر خود - بينى، سيرى مستمندان را بر سيرى خود مرجح دانست و در كل در برابر زخارف دنيا قامت بر افراشت و به ديگران درس داد چگونه بايد با فضيلت شد.

ترجيحات او در رابطه با جامعه

حيات اجتماعى فاطمه (عليه‌السلام ) نيز از اين بابت درآموز است. با آن همه عشق و علاقه‏اى كه به عبادت و بندگى خدا دارد زندگى اجتماعى را بر رهبانيت ترجيح مى‏دهد. مى‏خواهد در جامعه باشد، از درد افراد جامعه سر در آورد، به امور مسلمين اهتمام ورزد.

اما در عين حضور اجتماعى سعى دارد او مردى رانبيند و مردى هم او را نبيند و مى‏داند كه اين خود يك تضاد است. پيامبر در منبر اين مسأله را طرح كرد كه بگوئيد چه چيزى براى زنان از همه چيز بهتر است (اخبرونى اىّ شى خير للنساء) و مردم ندانستند و فاطمه (عليه‌السلام ) فرمود مى‏دانم (ولكنى اعرفه) براى زنان اين بهتر است كه مردم را نبيند و مردم هم او را نبينند (خير للنساء ان لا يرين الرجال ولا يراهن الرجال)(56) .

در حيات اجتماعى، او وجود ضوابط را براى روابط انسانى بر بى‏بند و بارى و آزادى بى قيد و شرط ترجيح مى‏دهد، اخلاق نشأت گرفته از مذهب را بر خوى طبيعى مرجح مى‏داند، اهتمام به امور مسلمين را بر بيغمى ترجيح مى‏دهد، داورى و قضاوت در راه خدا بر سهل‏گيرى و بى تعادلى ترجيح مى‏دهد، حق‏طلبى را بر ناديده گرفتن، تحرك را بر در جازدن، وحدت را بر تفرقه، مبارزه در برابر باطل را بر سكوت و خاموشى مرجح مى‏داند.

ريشه اين ترجيحات

همانگونه كه از تاريخ حيات فاطمه (عليه‌السلام ) آگاهيد ريشه و اساس اين ترجيحات جهان بينى فاطمه (عليه‌السلام ) است. اين جهان بينى كه از قرآن و تعاليم اسلامى نشأت مى‏گيرد و القاء شده از سوى پيامبر و مركز وحى است تلقى‏هائى خاص براى فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏آورد كه حاصل آن چنان ترجيحاتى مى‏شود. نوع تلقى‏هاى او.

1- تلقى از دنيا: بعنوان سراى عاريت و امانت، صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل، ميدان كشت، صحنه مبارزه، محيط آزمايش، مدرسه يا دارالتكميل، و در كل وسيله و معبرى براى ورود به جهان باقى.

2- تلقى از مال: بعنوان يك فتنه و وسيله آزمايش، ابزارى براى گذران زندگى، وسيله‏اى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع دردمندى‏هاى رفع مشكلات و حاجات وابزارى براى خدمت به انسانيت و كسب رشد.

3- تلقى از خوشبختى: وسيله‏اى براى اقناع درون، رضاى خاطر، وجدان آرام، در سايه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت آور چون لوكس و تجمل، سازندگى خود براى شناى در ميان امواج...

4- تلقى از انسان: بعنوان يك دعوت شده در دنيا،موجودى متعهد، مسوؤل، مكلف، داراى عقل و بصيرت و ادارك و زندگى براى نشان دادن ماهيت خود، رشد و تكامل خويش، عرضه راه بندگى

5- تلقى از آفريدگار: بعنوان خالق و آمر، عزت بخش و ذلت ده، مالك مقتدر، شاهد و ناظر، محيط بركون، حسابرس و حسابگر، كيفر و پاداش ده، صندوقدارى امين، عفو كننده در عين قدرت، عزيز ذوالنتقام...

6- تلقى از مرگ: بعنوان يك پل، يك وسيله انتقال، يك امر ناگزير،عامل سرور مؤمن، و نارحتى منافق.

7- تلقى از آخرت: بعنوان دار قرار، دار حساب، دار كيفر و پاداش، سراى جاودانى كه در آن همه كشته‏هاى دنيوى از نيك و بد بايد درو شوند و در پيشگاه عدل خدا پس از حسابرسى بهشتى‏اند و يا دوزخى.