در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)0%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده: دكتر على قائمى
گروه:

مشاهدات: 25031
دانلود: 3769

توضیحات:

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25031 / دانلود: 3769
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

فصل 2: سخنى در ضرورت بحث

مقدمه

شايد براى عده‏اى از مردم عادى، اقداماتى از اينگونه، و بحث و بررسى درباره فاطمه (عليه‌السلام ) دختر پيامبر، امرى غير لازم و غير ضرور به حساب آيد و ذهنيت شان اين باشد كه مجالس وعظ و منابر دائماً از حضرات معصومينعليهم‌السلام سخن دارند وخواستاران هدايت، راه صواب را از آنها بدست مى‏آورند ديگر نيازى به ذكر اينگونه مباحث نيست و يا بايد به مسائلى ديگر كه در جامعه مشكل آفرينند وكمتر مورد عنايت نويسندگان و گويندگان قرار مى‏گيرند پرداخته شود.

اين طرز فكر اگر از ديدى درست باشد از ديدهائى ديگر به صواب نخواهد بود. زيرا سير حيات اجتماعى، با شيوه‏هائى كه مردم در پيش گرفته‏اند حكايت از عدم تكافو و يا كم اثرى آن تلاش‏ها دارد. وجود عيب و اشكال در فرستنده و گيرنده توجه به صورت و ظاهر امور بدون پرداختن به عمق‏ها، تكيه بر مباحثى كه از نوع تكرار مكرراتند، بدون اتكاء به جنبه‏هاى مهم و اساسى، نخواهند توانست ديوار مقاومى در برابر سيل بنيان كن تبليغات غلط و ناصواب ايجاد نمايند و يا در جامعه تحول و تغييرى سازنده پديد آورند.

دستگاههاى متنوع ارتباط جمعى كه در خانه‏ها و برنامه آن‏ها در دلها استقرار يافته‏اند سرعت نفوذى برق آسا دارند و برنامه‏هاى تبليغاتى سنتى از مجالس و منابر سرعت نفوذى ابر آسا. و حاصل اين تفاوت اثرى در حد واژگونه كردن افكار و حتى پوستين وارونه پوشاندن را از خود بروز مى‏دهد و محصول آن چنان مى‏شود كه آن مستضعف فكرى و آن زن غافل و جاهل الگوى حيات زنانه را در زنى باريگر آن هم نه مسلمان خلاصه مى‏بيند، آنچنان كه گوئى در اين ديار و روزگار فاطمه‏اى و زينبى حضور نداشته‏اند و يا نامى از سميه شهيد، فضه و اسماء و... بگوشش نخورده است.

بدين سان تلاشى اينگونه به هر ميزان كه بسيار و حتى مكرر باشند كى مى‏توانند در مقام تأثير گذارى معادل و يا برتر آن دستگاهها باشند و از نفوذ و رنگ دهى آن‏ها بكاهند. كار و تلاش در اين زمينه‏ها بايد بسيار شوند و گوش‏ها و چشم‏ها را پر كنند و انديشه‏ها را تحت نفوذ گيرند.

در ضرورت اين اقدام

اينكه در اين برهه از زمان و تحت اين شرايط، با وجود آن همه نوشته‏ها و آثار درباره فاطمه (عليه‌السلام ) باز هم سخن ولو مكرر ولى در چهره‏اى ديگر مطرح مى‏كنيم به دلايل متعددى است كه از آن جمله‏اند:

1- حيات مكتبى زن:

زندگى مكتبى و عقيدتى در همه اعصار و براى همه زنان ضرورى بود و در عصر ما به دلايل زير ضرورتر و لازم‏تر به دليل:

- تحولات سياسى عظيم و پردامنه در جامعه جهانى و مخصوصاً در جامعه ما كه در پس بيدارى‏هاى نشأت گرفته از تجديد حيات مكتبى پديد آمده‏اند. - وجود و پيدايش تضادهاى جديد فكرى و گرايش‏هاى متضاد كه لازمه چنان تحول و بيدارى‏هاست.

- خواستارى انجام وظيفه‏در اين بحران براى آنها كه در اين عصر هم بمانند ديگر اعصار رضاى خداوند را مى‏طلبند.

- وجود و پيدايش جديد اين باور كه خداى مى‏خواهد زن نيز همانند مرد به مرحله كمال مقدر خود برسد و توانائى انتخاب احسن را داشته باشد و سرمايه‏هاى باطنى و ظاهرى واو بميزانى هستند كه تحقق اين خواسته را براى او ميسر سازند و او به منتهاى سير خود كه وصول به عبوديت است برسد.

- و بالاخره دريافت اين مسأله كه وصول به سعادت جز در سايه حيات

مكتبى ميسر نيست.

- بدين سان عرضه راه و رسمى از آن حيات كه عملاً سعادت آفرين بوده است مى‏تواند راه وصول به اين مقصد را هموار نمايد و براى جامعه زنان رهنمودى باشد.

2- خواسته زنان در رشد:

در عصر ما بر خلاف اعصار پيشين نوعى بيدارى و هشيارى براى زنان پديد آمده كه خواستار رشد خود شده‏اند، چنانند كه گوئى از آن همه پاى بندى‏هاى اسارت بار، و از آن همه وابستگى‏ها به ظواهر خفت آور سرخورده شده ومى خواهند خود را از آن برهانند و اوج گيرند، در كمال اوج سر بر فلك بسايند.

در طريق تحقق اين آمال و مقاصد، حركت‏ها و نهضت‏هائى در گوشه و كنار جهان به راه انداخته‏اند و عليه جو و شرايط موجود به عصيان پرداخته‏اند. چه بسيار از آنان كه در اين طبقه راه عوضى رفته و از بيراهه و انحراف سر در آوردند و اين امر حتى دامنگير برخى از طرفداران مذهب نيز شده است.

ما در اين مسير كسانى را مى‏شناسيم كه به اسم مذهب از مذهب روى گرداندند، دچار راه و روشى شده‏اند كه بى مسؤوليت است پاى بند به اسلامند ولى نه اسلامى قرآنى، بلكه اسلامى كه تفسير آياتش مبتنى بر ذوق و سليقه شخصى، نشأت گرفته از هواى نفس و براساس توجيه دستگاههاى تبليغاتى غرب است.

مسلمانند ولى خود را فارغ از هرگونه عقوبت و جزاى رفتار نامناسب مى‏يابند. خود را متعهد مى‏شناسند ولى گرفتار اشرافيتى لختى آفرينند. از آگاهى و علم كه به گفته سقراط سرچشمه فضيلت‏هاست دور مانده و با تصنعى كه دارند سير قهقرائى را براى خود برگزيده‏اند.

اگر بحثها و بررسيها بتوانند گرهى از مشكل آنها بگشايند و راهى رابه سوى مقصدى سعادت آفرين به آنها نشان دهند خود خدمتى خواهد بود، در عين آنكه ضرورتى شرعى نيز به حساب مى‏آيد. قسمى از مقاصد اين بررسيها تحقق چنين خواسته‏اى است و البته در همه حال اثر بخشى بشرط خواهندگى زنان از خداوند است.

3- حل و رفع تعارضات:

گمان ما اين است كه بشريت امروز بيش از هر عصر ديگرى دچار تضادها و تعارضات در زمينه‏هاى فكرى، عاطفى، اخلاقى، اقتصادى، سياسى و حتى مذهبى است و خواستار آن است خويش را از اين شرايط نامناسب رهائى بخشيده و راهى را به سوى سعادت خود برگزيند.

او در مسير رشد خواهى با عوامل متباينى روبروست كه هر كدام او را به سوئى كشانده و جهت مى‏دهند اين تضاد و تعارض در زندگى زن محسوس‏تر و داراى حضور بيشتر و در نتيجه فروريختگى عقيدتى و درهمى فكرى براى او زيادتر است.

او انسانى است كه قرنها در پى‏نجات از اسارت خود بوده و متأسفانه راه جديد را كه براى خود برگزيده مجدداً او را به اسارت مى‏كشاند. او در پى آن بود كه گريبان خود را از چنگال عوامل اسارت بار دور دارد ولى مجدداً به گريبانگيرى ديگرى دچار گرديده است.

- او مى‏خواهد آزاد باشد ولى نمى‏داند از چه چيز؟ خواستار مدنيت است ولى در عمل گرفتار جاهليت، راه مدنيت مسرفان، عياشان و طاغوتيان را تعقيب مى‏كند، در عين اينكه احساس مى‏كند با شريعت و فطرت او سازگار نيست.

- زن امروز در پى رهائى از اسارت است ولى در نهايت اسير آزادى ريائى ديگرى است. درگير پيله‏هاى اوهام و در زير پرده‏هاى رنگارنگ آن محجوب مانده و نمى‏داند چگونه از اين جهل‏ها، فريب‏ها، و پرده‏ها خود را نجات بخشد و چگونه از اين بى‏هويتى بيرون آيد. بحث و بررسى حيات فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏تواند در اين زمينه راهگشا باشد و آن دشوارى‏ها و موانع رشد را از سر راه بردارد و زن را بيدار كرده و بخود آورد.

4- زدودن آثار منفى تبليغاتى:

دستگاههاى تبليغاتى امروز جهان در قالب آگاه كردن، متمدن ساختن و آزاد كردن زنان از قيدها و بندهاى بشر ساخته، سعى دارند زن را در جهل و غفلت جديدى غوطه دهند و او را چون گذشته ولى بگونه‏اى ديگر تحت استعمار خود نگه دارند. و در اين راه ترفندهائى را به كار مى‏بندند از آن جمله:

- عوامل و منابع هشيار كننده را مخدوش عرضه مى‏نمايند

- اسلام را بعنوان آئينى قديمى و غير قابل استفاده براى دنياى امروز معرفى مى‏نمايند.

- ارزش‏هاى شريف و رشد دهنده را به زير سؤال مى‏برند.

- در قالب تحريك عواطف مى‏كوشند الگوهاى ناصوابى را در اذهان جاى دهند.

- و در نهايت انديشه‏هاى سطحى ورزيده نشده را در مسير خلاف قرار مى‏دهند.

در چنين شرايط و احوال: احساس مسؤوليت آگاهان در پيشگاه خدا و وجدان بايد نيرومند و بيدار باشد و خواستارى نجات از عوامل اسارت آورو دورى از شرايط انحطاط ايجاب مى‏كند كه به دنبال راه و شيوه‏اى روند كه انسانها را در مقابل آن تبليغات مقاوم سازد.

اينكه دستگاههاى تبليغاتى جهان مسأله نهضت و آزادى زن را مطرح كنند براى ما مسأله‏اى نيست و اينكه نهضتى براى آزادى زن پديد آيد امرى خلاف عقل و شريعت نخواهد بود. ولى بدان شرط كه اين حركت در مجراى وقار و عفاف باشد، و هم با اين قيد كه زن را كلفتى جديد با كمربندى زرين نسازند و بعيد است كه گردانندگان نهضت‏هاى موجود جهان با رعايت چنان قيود و شرايط به پيش روند و عمل آنها گمان و استبعاد را تأييد مى‏كند.

عرضه و معرفى راه و روش فاطمه (عليه‌السلام ) و نوع مواضع او در رابطه با شرايط و عوامل زندگى به نظر ما بيدارى آفرين و تبليغ سوز است و مى‏تواند نقش و اثر نفوذهاى فاسد را بر اندازد و بدين نظر مفيد و راهگشا و پيشگيرى آن وظيفه هر انسانى است.

5- هشيارى براى ظلم زدائى:

در نگاهى كلى و عميق مى‏توان گفت زن مظلومه تاريخ است. در طول قرنها بر او ستم بسيار رانده‏اند و او را به سخت‏ترين و گاهى پست‏ترين كارها واداشته‏اند، نه او را قدرت تن و توانى جسمى بود كه از خود به دفاع بپردازد و نه توان علمى كه به مبارزه فكرى در اثبات و كسب حقانيت خود اقدام نمايد. و بدين سان حيات شان حياتى توأم با استضعاف بود.

در روزگاران ما نيز بسيارى از آنان به آرزوى دستيابى به آزادى به اسم تمدن و حقوق زن بازيچه دست استعمار شدند، گروهى از آنها به اسم استقلال اسير و برده گشتند، جمعى از آنان ناخودآگاه در خدمت تبليغات سرمايه‏دارى و كسب درآمد براى ديگران درآمدند و برخى از آنها هم در گوشه و كنار اين جهان وسيع در رديف كالاى مصرفى در كاباره‏ها و دانسينگ‏ها بساط عيش مطربان را رونق بخشيدند.

امروزه در بسيارى از نقاط جهان بعلت جهل و غفلت بعضى از زنان شرافت انسانى و معنويت او زير سؤال است و متجاوزان و آلودگان در قالب آزادى زن در پى به يغما بردن شرافت او هستند در تبليغ براى همرنگ كردن آنها براساس مدلى كه خود ساخته و بدان دلبسته‏اند همه تلاش خود را به كار مى‏برند. بدين سان ستمى كه در گذشته براى زنان بود بيشتر و خطرناك‏تر شد. آرى آن روز ستم‏ها اغلب بصورت جسمى بودند و امروز به صورت فكرى و معنوى، و طبيعى است كه آثار اين ستم گرانتر و سنگين‏تر باشد.

زن امروز در پى نجات خود از اين مخمصه‏ها، در مبارزه به اين ستم عظيم الگوئى براى ظلم ستيزى مى‏طلبد و در اين راه چه الگوئى برترى از فاطمه (عليه‌السلام )، زن امروزه با بهره‏گيرى از راه و رسم حق‏طلبى‏ها و مبارزه‏هاى فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏تواند عليه نظامات فاسد موجود عصيان كند و در برابر آنانكه حيات او را به بازيچه گرفته‏اند بايستد و زندگى خود را در نهايت در مسير رضاى خدا قرار دهد، بويژه كه موضعگيرى‏هاى فاطمه (عليه‌السلام ) در مسير رشد معصومانه و بدور از خلل است، آگاهى از شيوه زندگى او درس‏آموز و جرأت آفرين است و سعى در بكارگيرى آن موجد رشد و جاودانگى است.

6- رهائى از سرخوردگى‏ها:

و بالاخره وضع زن در دنياى امروز چنان است كه گوئى از اين همه تبليغات و آوازه‏گرى‏ها، از اين همه مكتب سازى‏ها و نغمه پراكنى‏ها، و از اين همه تلاش‏ها در عين بى‏ثمرى‏ها خسته و فرسوده شده و خواستار راه رسمى بى دغدغه‏تر است، راهى كه هم شرور و مفاسد را از او دور دارد و هم فطرت و وجدانش را قانع سازد.

زن امروز نه تنها در ايران، بلكه در همه جاى جهان الگو مى‏خواهد، نمونه موفق در زندگى سعادتمندانه را جستجو مى‏كند، اسوه‏اى در خور تبعيت را مى‏طلبد، تا در سايه آن چگونه شدن و چگونه ماندن را دريابد و البته شرايط جو، و نسيم‏هاى ملايم كه در عرصه‏هاى ملّى و بين‏المللى در حال وزيدن‏اند، امكان وصول به چنين اغراضى را نويد مى‏دهند. و عظمت و جلال زن در گرد بهره‏گيرى از اين فرصت و قرار گرفتن در مسير وزش اين نيسم ملايم است.

در اين بحران جهانى و در اين عصر پر از آشفتگى و تضاد و تعارض، در ميان انبوهى از اين درهمى و آشوب، معرفى فاطمه (عليه‌السلام ) و راه او مى‏تواند پويندگان حق را اقناع كند و آرزوها و مقاصدى را كه زن قرنها در جستجوى آن بود تحقق بخشد.

ارزش معرفى شخصيت‏ها:

علاوه بر توجه به موارد فوق به اين نكته نيز توجه كنيم كه اصولاً در راهيابى به يك مكتب و شيوه‏هاى حيات مكتبى به غير از مطالعه در ابواب و فصول تعاليم مكتب ضرورى است به مطالعه جوانب و ابعاد حيات شخصيت‏هاى آن مكتب نيز بپردازيم. اين اقدام از آن بابت است كه آنان نمونه‏هاى عملى مكتب خويشند و راه و رسم عملى آنان درس‏آموز و هدايت كننده‏اند.

در آشنائى به اسلام به غير از مطالعه در كتب و ابواب فقهى ضرورى است به مطالعه زندگى سران و بزرگان، مخصوصاً حضرات معصومانعليهم‌السلام و شاگردان و پيروان راستين آنها از صحابه و تابعين بپردازيم و بكوشيم كشف كنيم، آنان چگونه تربيت شدند؟ چگونه زيستند؟ و در عرصه حيات مكتبى خود چه كردند؟ و چرا چنان كردند؟ و هم در طول مدت زندگى‏شان از فكر و بينش و عمل، در موضعگيرى‏ها و مقابله‏ها چه آثارى را از خود بر جاى گذاردند؟ و...

در سايه چنين بررسى‏ها است كه مى‏توان مايه‏هاى اوليه زندگى را بدست آورده، درس چگونه زيستن را از آنها آموخت و نيز با تكيه بر عمل به دستورات و راه و روش آنها جلوى بسيارى از سقوطها و انحطاطها را سد كرد و اين شيوه شايد از مهمترين و بهترين شيوه‏هاى رشد و تربيت باشد ضمن اينكه جداً مورد سفارش اسلام نيز هست.

امروزه كه خطر سقوط فكرى دامن عده‏اى را گرفته و به گروهى ديگر هم نزديك گرديده است به نظر ما با اتكاى به چنين شيوه‏اى مى‏توان از خطر جست و سنگرى محكم براى حفظ و صيانت از خود و دفاعى جانانه از عقيده و فكر پديد آورد و اين امر خود رسالت و مسووليت آگاهان را بيشتر مى‏سازد.

در كار معرفى فاطمه (عليه‌السلام )

درباره فاطمه (عليه‌السلام ) چه بگوئيم كه ديگران گفتنى‏ها را گفته و در شأن و موقعيت او داد سخن داده‏اند. مؤلف كتاب فاطمه الزهراء، بيش از 250 جلد كتاب چاپى و حدود 50 جلد كتاب خطى را كه در معرفى او نوشته شده‏اند ذكر كرده است. مطالعه اين كتب و آثارى از اينگونه، عقول را مى‏پروراند، افكار و نفوس را به سوى عالَم برتر جهت مى‏دهد و در درون انسان روشنائى و صفائى پديد مى‏آورد.

در عصرى كه ابرهاى ماديت مى‏روند تا جلو نور حققت را بگيرند، و در دوره‏اى كه بشريت جز لذت مادى و غريزى چيزى را لذت نمى‏شناسد، نور و فروغ فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏تواند راه ما را روشن و انسانيت را كه مصداقش غريب و خود در تبعيد است حيات نو و حضورى ببخشد و اين بشرطى است كه در درون ذهن خود دريچه‏اى را به سوى شناخت فاطمه (عليه‌السلام ) بگشائيم.

اگر به لذتى كه فاطمه (عليه‌السلام ) در سايه حيات مكتبى بدست آورد دست يابيم چنان خواهيم شد كه ديگر لذات موجود را لذات نخواهيم خواند و اگر نور و پرتو درخشان فاطمه (عليه‌السلام ) را در جانها و دلها روشن سازيم ديگر به درخشندگى هاو نورافشانيهاى اين جهان دل را خوش نخواهيم ساخت. درترك لذات اين جهان لذتى است كه ادراك آن را زاهدان و پاكان و آنها كه تحت اسارت و تملك دنيا قرار نگرفته‏اند ادراك مى‏كنند. تعمق در حيات فاطمه (عليه‌السلام ) و شيوه و سيرت او زمينه چنان ادراكى را در آدمى فراهم خواهد ساخت.

درسها از فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) را معرفى مى‏كنيم و تاريخ حيات او را از نظر مى‏گذرانيم، با اين باور و اعتماد كه سراسر زندگى او درس است، درس چگونه زيستن است، چگونه زن بودن، چگونه مبارزه كردن، درس هدفدارى و ايده‏دارى و بدنبال هدف ارزنده تا پاى جان دويدن و ضربات دردانگيز غلاف شمشير را تحمل كردن و از دفاع دست برنداشتن، درس مسؤوليت و تعهد، درس وظيفه‏شناسى، درس نيايش و بندگى خدا، درس همسرى و همسردارى، درس مادرى و فرزند پرورى، درس سنگر سازى خانه، درس مديريت و هدايت، درس رشد و اعتلاء، درس اوج‏گيرى و پيشرفت، از خاك سر بر آوردن و در خاك فانى نشدن، درس صيرورت و شدن، درس جهد جدى براى وصول به مقام قرب،و پا بر فرق همه ماديات نهادن و ورود به مقام قربى كه در آن ديدار بى‏پرده يار ابدى ميسر گشتن و در خوان رضوان و جنت او در عين راضيه و مرضيه بودن داخل شدن.

در اين دوران گيجى و بهت‏زدگى و حيرت فكرى، در اين دوران تصادمات و تعارضات فكرى و بالاخره در عصر جاهليت نو، كه همگان را نياز به شركت در درس و كلاس و تعليم خداوندى است فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏تواند معلمى درس‏آموز و كتاب درسى بانوان ما تاريخ زندگى فاطمه (عليه‌السلام ) و تصميم جدى شان در اين راه عامل رشد و سعادت باشد.

بهره‏گيرى‏ها از درس‏هاى فاطمه (عليه‌السلام )

درس‏هاى فاطمه (عليه‌السلام ) براى همه انسانهاست، مخصوصاً براى زنان جهان، و اين بدليل زن بودن فاطمه (عليه‌السلام ) و قابليت تطابق مسائل زنان با اوست و هم به دليل چند بعدى بودن حياتش، و حضور او در عرصه‏هاى گوناگون، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى است.

اين دروس جامع و همه جانبه و در نهايت بصورت مكتبى قابل عرضه‏اند و اين مسأله‏اى نيست كه تنها ما مدعى آن باشيم توصيه‏هاى رسول خدا (ص) در دوستى فاطمه (عليه‌السلام ) و انتساب آن دوستى به دوستى خود و سرانجام به دوستى خداوند خود رمزى براى الگوگيرى از اوست.

آرى، فاطمه (عليه‌السلام ) زنى است كه در چهارده قرن قبل مى‏زيسته ولى بعلت خاتم بودن مكتبش امروز هم مى‏تواند نقش راهبرى و هدايت انسانها، بويژه زنان را داشته باشد. او در دنيائى منهاى صنعت مى‏زيسته است ولى شيوه زندگى و راه و رسم تكامل او چنان است كه گوئى زنان امروزى در دنياى صنعت بيش از ديگران به درس آموزى از او نياز دارند.

مرا در اين زمينه شكى نيست كه اگر دنياى غرب، با همه فرورفتگى‏ها در ماديت و لذات مادى، تصوير صحنه‏هاى حيات فاطمه (عليه‌السلام ) را آنچنان كه بود ببيند، متحول مى‏گردد، در اندرونش دگرگونى ايجاد مى‏شود، و به سوى راه و رسم او روى مى‏آورد و ما مواردى بسيار از اين تجارب را در طول زمان به آزمايش گذارده‏ايم و اثراتش را ديده‏ايم اين توفيق بدان خاطر است كه انسان را فطرتى الهى و خدا آشناست و اگر با حقايق سره و خالص برخورد و آشنائى پيدا كند تسليم جاذبه‏هاى آن مى‏شود.

جنبه الگوئى فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) الگوست، الگوى كار، الگوى عالى انسانيت، الگوى عشق و پرستش، الگوى خود آگاهى مستمر، الگوى تقوا و شرف و عفت، الگوى بيدارى وجدان، الگوى عصمت و كرامت، الگوى عقل و كياست، الگوى زنان مسلمان و در همه آنها اسوه‏اى شاهد و نمونه‏اى عالى و درخشان از تربيت محمد (ص).

الگوگيرى از فاطمه (عليه‌السلام ) موجب فطام از شر و فطام از آتش است زيرا كه خود او بدان خاطر فاطمه (عليه‌السلام ) ناميده شد كه از شر و آتش باز داشته شد. (و انما سميت فاطمه (عليه‌السلام ) لانها فطمت عن الشر، و انما سميت فاطمه (عليه‌السلام ) لانها فطمت عن النار.»(1)

اين مايه افتخار جامعه اسلامى زنان است كه الگوئى چون فاطمه (عليه‌السلام ) دارند كه معصومه است و محصوره از گناه و مايه ننگ است براى آنها كه با وجود فاطمه (عليه‌السلام ) بدنبال الگوئى ديگرند و از او سر بر تافته و يا قدرش را نشناخته‏اند.

زنان و فاطمه (عليه‌السلام )

فاطمه (عليه‌السلام ) زنى است كه وجود او منشأ خير بسيار و سببى براى برهم زدن شيوه‏ها باورهاى نادرست گذشته درباره زنهاست. او موجد راه و روشى جديد در حيات زنان و خود عامل بدان است. به شيوه‏هائى پرداخت كه براى همه زنان و براى هميشه مى‏توان درس‏آموز باشد.

فاطمه (عليه‌السلام ) بدليل معصومه بودنش الگوئى قابل اعتماد است، راه و سير او مى‏تواند بر جانها و روانها حاكم گردد. وجودش در سراسر عمر با هيچ بدى نياميخته و راه و رسمش بى هيچ مشكلى در همه اعصار و د رهمه جوامع قابل اجرا و عمل است، عملى كه مايه نجات زن در شرايط ناگوارى كه براى او ايجاد شده و مى‏رود كه او را تا سر حد سقوط به پيش براند.

اگر در جامعه بشرى امروز سر درگمى‏هاست، و اگر در بين نسل نورسيده بى‏بند و بارى وجود دارد، و اگر در بين جمعى و نسلى لغزش و انحرافى بچشم مى‏خورد بدان خاطر است كه زنان امروزى به مكاتبى وابسته شده‏اند كه در آن‏ها نارسائى‏هاى عميق بچشم مى‏خورد، به الگوهائى دلبسته‏اند كه در خور اعتنا نيستند، و چهره‏هايى از خود پديد آورده‏اند كه هويت و اصالت آنها را به زير سؤال مى‏برد.

آرى، اگر الگوها از نوع الگوهاى ظاهرى و تصنعى نبودند، اگر لذايذ منحصر به لذايذ نشأت گرفته از ماديات نبود،و اگر رشد آدمى تنها در چهار چوب رشد مادى مورد توجيه نبود شايد براى جامعه زنان مهجوريت كمتر بود و يا اسارت و تسليم محدودتر بود. مشكل اساسى زنان در همه جاى جهان و از جمله در جامعه اسلامى‏مان در اين است كه از تنه اصلى خود جدا شدند از خود گسستند و به غير پيوستند، و اين نابسامانيها فرياد و انعكاسى شكوه‏آميز از آن جدائى‏هاست.

در همه حال

فراموش نكنيم كه سخن درباره فاطمه (عليه‌السلام ) است، فاطمه‏اى كه لقب زهرا دارد، يعنى درخشان و درخشنده، در ميان امت اسلام او چون گوهرى تابان است و بر تارك زنان جهان چون افسرى پرتو افكن در سرى مباحث بعدى ما سعى بعمل خواهد آمد گوشه‏هائى از پرده‏هاى حيات او را بالا زنيم و در رفع اين محجوبيت در حدود امكان اقدامى كرده باشيم. اقدام ما نيز در اين مسير كامل نخواهد بود كه زيرا به تناسب فرصت و جو محض انس و سخن مطالب گرد آمده‏اند.

اللهم صلى على فاطمه (عليه‌السلام ) بنت نبيك و زوجة وليك و ام السبطين، الحسن و الحسين سيد شباب اهل الجنه و السلام عليهم و عليكم و رحمة الله و بركاته.

پاورقى:

1- ص 15 ج 43 بحار.

بخش دوم - در معرفى فاطمه (عليه‌السلام )

اين بخش دربرگيرنده سه بحث است و هر كدام در حد خود بحثى مستقل و كامل ولى جمع آن بهم پيوسته و مكمل هم.

فصلى از آن در مورد خانواده و تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) است. در اين بحث سعى داشتيم فاطمه (عليه‌السلام ) را از نظر حسب و نسب معرفى كنيم درباره پدرش حضرت ختمى مرتبت (ص) سخن كم گفته‏ايم اما درباره مادرش خديجه چون كتب و آثار اندك است بحث بيشترى داشته‏ايم از ازدواج خديجه با پيامبر از تكون جنين فاطمه (عليه‌السلام ) و ولادتش سخن گفته و پس از بررسى كوتاه در تاريخ ولادت او به توجيه اسامى و القاب او پرداخته و تربيت او را در دوران خردسالى مطرح كرده‏ايم. فصل دوم آن درباره مقام و رتبت فاطمه (عليه‌السلام ) است در آن سعى كرده‏ايم به وصف او اگر چه ناقص است بپردازيم و برترى او را از فرشتگان و فضل او را در حسب و نسب بر ديگران بيان داريم - آنگاه كوشيده‏ايم براساس اسناد و روايات نشان دهيم كه فاطمه (عليه‌السلام ) مصداق آيات بسيارى از قرآن كريم است و نيز سخن ديگران و تعبيراتى كه درباره او ذكر كرده‏اند بيان داريم. از شرافت و عصمت فاطمه (عليه‌السلام ) سخن گفته‏ايم و هم از مقام علم و تقوايش، از آبروى او نزد خدا بحث كرده‏ايم و از مقام شفاعتش در روز حشر و در نهايت و با درود بر فاطمه (ص) اين فصل را به پايان آورده‏ايم.

فصل سوم بحث ما درباره محوريت فاطمه (عليه‌السلام ) است. در آن سعى كرده‏ايم نشان دهيم فاطمه (عليه‌السلام ) در خاندان پيامبر نقش محورى مهمى را ايفا كرده است. او محور عصمت و رسالت، محور اهلبيت، محور امامت و خلافت راستين پيامبر و حتى محور خلقت و آفرينش است او براى امروز بشريت هم مى‏تواند محورى باشد و شيوه زندگى او و رفتار و عملكردش محور حيات زنان امروزى ما گردد. البته بدان شرط كه آنان طالب سعادتى جاودانه باشند.