فصل 2: سخنى در ضرورت بحث
مقدمه
شايد براى عدهاى از مردم عادى، اقداماتى از اينگونه، و بحث و بررسى درباره فاطمه (عليهالسلام
) دختر پيامبر، امرى غير لازم و غير ضرور به حساب آيد و ذهنيت شان اين باشد كه مجالس وعظ و منابر دائماً از حضرات معصومينعليهمالسلام
سخن دارند وخواستاران هدايت، راه صواب را از آنها بدست مىآورند ديگر نيازى به ذكر اينگونه مباحث نيست و يا بايد به مسائلى ديگر كه در جامعه مشكل آفرينند وكمتر مورد عنايت نويسندگان و گويندگان قرار مىگيرند پرداخته شود.
اين طرز فكر اگر از ديدى درست باشد از ديدهائى ديگر به صواب نخواهد بود. زيرا سير حيات اجتماعى، با شيوههائى كه مردم در پيش گرفتهاند حكايت از عدم تكافو و يا كم اثرى آن تلاشها دارد. وجود عيب و اشكال در فرستنده و گيرنده توجه به صورت و ظاهر امور بدون پرداختن به عمقها، تكيه بر مباحثى كه از نوع تكرار مكرراتند، بدون اتكاء به جنبههاى مهم و اساسى، نخواهند توانست ديوار مقاومى در برابر سيل بنيان كن تبليغات غلط و ناصواب ايجاد نمايند و يا در جامعه تحول و تغييرى سازنده پديد آورند.
دستگاههاى متنوع ارتباط جمعى كه در خانهها و برنامه آنها در دلها استقرار يافتهاند سرعت نفوذى برق آسا دارند و برنامههاى تبليغاتى سنتى از مجالس و منابر سرعت نفوذى ابر آسا. و حاصل اين تفاوت اثرى در حد واژگونه كردن افكار و حتى پوستين وارونه پوشاندن را از خود بروز مىدهد و محصول آن چنان مىشود كه آن مستضعف فكرى و آن زن غافل و جاهل الگوى حيات زنانه را در زنى باريگر آن هم نه مسلمان خلاصه مىبيند، آنچنان كه گوئى در اين ديار و روزگار فاطمهاى و زينبى حضور نداشتهاند و يا نامى از سميه شهيد، فضه و اسماء و... بگوشش نخورده است.
بدين سان تلاشى اينگونه به هر ميزان كه بسيار و حتى مكرر باشند كى مىتوانند در مقام تأثير گذارى معادل و يا برتر آن دستگاهها باشند و از نفوذ و رنگ دهى آنها بكاهند. كار و تلاش در اين زمينهها بايد بسيار شوند و گوشها و چشمها را پر كنند و انديشهها را تحت نفوذ گيرند.
در ضرورت اين اقدام
اينكه در اين برهه از زمان و تحت اين شرايط، با وجود آن همه نوشتهها و آثار درباره فاطمه (عليهالسلام
) باز هم سخن ولو مكرر ولى در چهرهاى ديگر مطرح مىكنيم به دلايل متعددى است كه از آن جملهاند:
1- حيات مكتبى زن:
زندگى مكتبى و عقيدتى در همه اعصار و براى همه زنان ضرورى بود و در عصر ما به دلايل زير ضرورتر و لازمتر به دليل:
- تحولات سياسى عظيم و پردامنه در جامعه جهانى و مخصوصاً در جامعه ما كه در پس بيدارىهاى نشأت گرفته از تجديد حيات مكتبى پديد آمدهاند. - وجود و پيدايش تضادهاى جديد فكرى و گرايشهاى متضاد كه لازمه چنان تحول و بيدارىهاست.
- خواستارى انجام وظيفهدر اين بحران براى آنها كه در اين عصر هم بمانند ديگر اعصار رضاى خداوند را مىطلبند.
- وجود و پيدايش جديد اين باور كه خداى مىخواهد زن نيز همانند مرد به مرحله كمال مقدر خود برسد و توانائى انتخاب احسن را داشته باشد و سرمايههاى باطنى و ظاهرى واو بميزانى هستند كه تحقق اين خواسته را براى او ميسر سازند و او به منتهاى سير خود كه وصول به عبوديت است برسد.
- و بالاخره دريافت اين مسأله كه وصول به سعادت جز در سايه حيات
مكتبى ميسر نيست.
- بدين سان عرضه راه و رسمى از آن حيات كه عملاً سعادت آفرين بوده است مىتواند راه وصول به اين مقصد را هموار نمايد و براى جامعه زنان رهنمودى باشد.
2- خواسته زنان در رشد:
در عصر ما بر خلاف اعصار پيشين نوعى بيدارى و هشيارى براى زنان پديد آمده كه خواستار رشد خود شدهاند، چنانند كه گوئى از آن همه پاى بندىهاى اسارت بار، و از آن همه وابستگىها به ظواهر خفت آور سرخورده شده ومى خواهند خود را از آن برهانند و اوج گيرند، در كمال اوج سر بر فلك بسايند.
در طريق تحقق اين آمال و مقاصد، حركتها و نهضتهائى در گوشه و كنار جهان به راه انداختهاند و عليه جو و شرايط موجود به عصيان پرداختهاند. چه بسيار از آنان كه در اين طبقه راه عوضى رفته و از بيراهه و انحراف سر در آوردند و اين امر حتى دامنگير برخى از طرفداران مذهب نيز شده است.
ما در اين مسير كسانى را مىشناسيم كه به اسم مذهب از مذهب روى گرداندند، دچار راه و روشى شدهاند كه بى مسؤوليت است پاى بند به اسلامند ولى نه اسلامى قرآنى، بلكه اسلامى كه تفسير آياتش مبتنى بر ذوق و سليقه شخصى، نشأت گرفته از هواى نفس و براساس توجيه دستگاههاى تبليغاتى غرب است.
مسلمانند ولى خود را فارغ از هرگونه عقوبت و جزاى رفتار نامناسب مىيابند. خود را متعهد مىشناسند ولى گرفتار اشرافيتى لختى آفرينند. از آگاهى و علم كه به گفته سقراط سرچشمه فضيلتهاست دور مانده و با تصنعى كه دارند سير قهقرائى را براى خود برگزيدهاند.
اگر بحثها و بررسيها بتوانند گرهى از مشكل آنها بگشايند و راهى رابه سوى مقصدى سعادت آفرين به آنها نشان دهند خود خدمتى خواهد بود، در عين آنكه ضرورتى شرعى نيز به حساب مىآيد. قسمى از مقاصد اين بررسيها تحقق چنين خواستهاى است و البته در همه حال اثر بخشى بشرط خواهندگى زنان از خداوند است.
3- حل و رفع تعارضات:
گمان ما اين است كه بشريت امروز بيش از هر عصر ديگرى دچار تضادها و تعارضات در زمينههاى فكرى، عاطفى، اخلاقى، اقتصادى، سياسى و حتى مذهبى است و خواستار آن است خويش را از اين شرايط نامناسب رهائى بخشيده و راهى را به سوى سعادت خود برگزيند.
او در مسير رشد خواهى با عوامل متباينى روبروست كه هر كدام او را به سوئى كشانده و جهت مىدهند اين تضاد و تعارض در زندگى زن محسوستر و داراى حضور بيشتر و در نتيجه فروريختگى عقيدتى و درهمى فكرى براى او زيادتر است.
او انسانى است كه قرنها در پىنجات از اسارت خود بوده و متأسفانه راه جديد را كه براى خود برگزيده مجدداً او را به اسارت مىكشاند. او در پى آن بود كه گريبان خود را از چنگال عوامل اسارت بار دور دارد ولى مجدداً به گريبانگيرى ديگرى دچار گرديده است.
- او مىخواهد آزاد باشد ولى نمىداند از چه چيز؟ خواستار مدنيت است ولى در عمل گرفتار جاهليت، راه مدنيت مسرفان، عياشان و طاغوتيان را تعقيب مىكند، در عين اينكه احساس مىكند با شريعت و فطرت او سازگار نيست.
- زن امروز در پى رهائى از اسارت است ولى در نهايت اسير آزادى ريائى ديگرى است. درگير پيلههاى اوهام و در زير پردههاى رنگارنگ آن محجوب مانده و نمىداند چگونه از اين جهلها، فريبها، و پردهها خود را نجات بخشد و چگونه از اين بىهويتى بيرون آيد. بحث و بررسى حيات فاطمه (عليهالسلام
) مىتواند در اين زمينه راهگشا باشد و آن دشوارىها و موانع رشد را از سر راه بردارد و زن را بيدار كرده و بخود آورد.
4- زدودن آثار منفى تبليغاتى:
دستگاههاى تبليغاتى امروز جهان در قالب آگاه كردن، متمدن ساختن و آزاد كردن زنان از قيدها و بندهاى بشر ساخته، سعى دارند زن را در جهل و غفلت جديدى غوطه دهند و او را چون گذشته ولى بگونهاى ديگر تحت استعمار خود نگه دارند. و در اين راه ترفندهائى را به كار مىبندند از آن جمله:
- عوامل و منابع هشيار كننده را مخدوش عرضه مىنمايند
- اسلام را بعنوان آئينى قديمى و غير قابل استفاده براى دنياى امروز معرفى مىنمايند.
- ارزشهاى شريف و رشد دهنده را به زير سؤال مىبرند.
- در قالب تحريك عواطف مىكوشند الگوهاى ناصوابى را در اذهان جاى دهند.
- و در نهايت انديشههاى سطحى ورزيده نشده را در مسير خلاف قرار مىدهند.
در چنين شرايط و احوال: احساس مسؤوليت آگاهان در پيشگاه خدا و وجدان بايد نيرومند و بيدار باشد و خواستارى نجات از عوامل اسارت آورو دورى از شرايط انحطاط ايجاب مىكند كه به دنبال راه و شيوهاى روند كه انسانها را در مقابل آن تبليغات مقاوم سازد.
اينكه دستگاههاى تبليغاتى جهان مسأله نهضت و آزادى زن را مطرح كنند براى ما مسألهاى نيست و اينكه نهضتى براى آزادى زن پديد آيد امرى خلاف عقل و شريعت نخواهد بود. ولى بدان شرط كه اين حركت در مجراى وقار و عفاف باشد، و هم با اين قيد كه زن را كلفتى جديد با كمربندى زرين نسازند و بعيد است كه گردانندگان نهضتهاى موجود جهان با رعايت چنان قيود و شرايط به پيش روند و عمل آنها گمان و استبعاد را تأييد مىكند.
عرضه و معرفى راه و روش فاطمه (عليهالسلام
) و نوع مواضع او در رابطه با شرايط و عوامل زندگى به نظر ما بيدارى آفرين و تبليغ سوز است و مىتواند نقش و اثر نفوذهاى فاسد را بر اندازد و بدين نظر مفيد و راهگشا و پيشگيرى آن وظيفه هر انسانى است.
5- هشيارى براى ظلم زدائى:
در نگاهى كلى و عميق مىتوان گفت زن مظلومه تاريخ است. در طول قرنها بر او ستم بسيار راندهاند و او را به سختترين و گاهى پستترين كارها واداشتهاند، نه او را قدرت تن و توانى جسمى بود كه از خود به دفاع بپردازد و نه توان علمى كه به مبارزه فكرى در اثبات و كسب حقانيت خود اقدام نمايد. و بدين سان حيات شان حياتى توأم با استضعاف بود.
در روزگاران ما نيز بسيارى از آنان به آرزوى دستيابى به آزادى به اسم تمدن و حقوق زن بازيچه دست استعمار شدند، گروهى از آنها به اسم استقلال اسير و برده گشتند، جمعى از آنان ناخودآگاه در خدمت تبليغات سرمايهدارى و كسب درآمد براى ديگران درآمدند و برخى از آنها هم در گوشه و كنار اين جهان وسيع در رديف كالاى مصرفى در كابارهها و دانسينگها بساط عيش مطربان را رونق بخشيدند.
امروزه در بسيارى از نقاط جهان بعلت جهل و غفلت بعضى از زنان شرافت انسانى و معنويت او زير سؤال است و متجاوزان و آلودگان در قالب آزادى زن در پى به يغما بردن شرافت او هستند در تبليغ براى همرنگ كردن آنها براساس مدلى كه خود ساخته و بدان دلبستهاند همه تلاش خود را به كار مىبرند. بدين سان ستمى كه در گذشته براى زنان بود بيشتر و خطرناكتر شد. آرى آن روز ستمها اغلب بصورت جسمى بودند و امروز به صورت فكرى و معنوى، و طبيعى است كه آثار اين ستم گرانتر و سنگينتر باشد.
زن امروز در پى نجات خود از اين مخمصهها، در مبارزه به اين ستم عظيم الگوئى براى ظلم ستيزى مىطلبد و در اين راه چه الگوئى برترى از فاطمه (عليهالسلام
)، زن امروزه با بهرهگيرى از راه و رسم حقطلبىها و مبارزههاى فاطمه (عليهالسلام
) مىتواند عليه نظامات فاسد موجود عصيان كند و در برابر آنانكه حيات او را به بازيچه گرفتهاند بايستد و زندگى خود را در نهايت در مسير رضاى خدا قرار دهد، بويژه كه موضعگيرىهاى فاطمه (عليهالسلام
) در مسير رشد معصومانه و بدور از خلل است، آگاهى از شيوه زندگى او درسآموز و جرأت آفرين است و سعى در بكارگيرى آن موجد رشد و جاودانگى است.
6- رهائى از سرخوردگىها:
و بالاخره وضع زن در دنياى امروز چنان است كه گوئى از اين همه تبليغات و آوازهگرىها، از اين همه مكتب سازىها و نغمه پراكنىها، و از اين همه تلاشها در عين بىثمرىها خسته و فرسوده شده و خواستار راه رسمى بى دغدغهتر است، راهى كه هم شرور و مفاسد را از او دور دارد و هم فطرت و وجدانش را قانع سازد.
زن امروز نه تنها در ايران، بلكه در همه جاى جهان الگو مىخواهد، نمونه موفق در زندگى سعادتمندانه را جستجو مىكند، اسوهاى در خور تبعيت را مىطلبد، تا در سايه آن چگونه شدن و چگونه ماندن را دريابد و البته شرايط جو، و نسيمهاى ملايم كه در عرصههاى ملّى و بينالمللى در حال وزيدناند، امكان وصول به چنين اغراضى را نويد مىدهند. و عظمت و جلال زن در گرد بهرهگيرى از اين فرصت و قرار گرفتن در مسير وزش اين نيسم ملايم است.
در اين بحران جهانى و در اين عصر پر از آشفتگى و تضاد و تعارض، در ميان انبوهى از اين درهمى و آشوب، معرفى فاطمه (عليهالسلام
) و راه او مىتواند پويندگان حق را اقناع كند و آرزوها و مقاصدى را كه زن قرنها در جستجوى آن بود تحقق بخشد.
ارزش معرفى شخصيتها:
علاوه بر توجه به موارد فوق به اين نكته نيز توجه كنيم كه اصولاً در راهيابى به يك مكتب و شيوههاى حيات مكتبى به غير از مطالعه در ابواب و فصول تعاليم مكتب ضرورى است به مطالعه جوانب و ابعاد حيات شخصيتهاى آن مكتب نيز بپردازيم. اين اقدام از آن بابت است كه آنان نمونههاى عملى مكتب خويشند و راه و رسم عملى آنان درسآموز و هدايت كنندهاند.
در آشنائى به اسلام به غير از مطالعه در كتب و ابواب فقهى ضرورى است به مطالعه زندگى سران و بزرگان، مخصوصاً حضرات معصومانعليهمالسلام
و شاگردان و پيروان راستين آنها از صحابه و تابعين بپردازيم و بكوشيم كشف كنيم، آنان چگونه تربيت شدند؟ چگونه زيستند؟ و در عرصه حيات مكتبى خود چه كردند؟ و چرا چنان كردند؟ و هم در طول مدت زندگىشان از فكر و بينش و عمل، در موضعگيرىها و مقابلهها چه آثارى را از خود بر جاى گذاردند؟ و...
در سايه چنين بررسىها است كه مىتوان مايههاى اوليه زندگى را بدست آورده، درس چگونه زيستن را از آنها آموخت و نيز با تكيه بر عمل به دستورات و راه و روش آنها جلوى بسيارى از سقوطها و انحطاطها را سد كرد و اين شيوه شايد از مهمترين و بهترين شيوههاى رشد و تربيت باشد ضمن اينكه جداً مورد سفارش اسلام نيز هست.
امروزه كه خطر سقوط فكرى دامن عدهاى را گرفته و به گروهى ديگر هم نزديك گرديده است به نظر ما با اتكاى به چنين شيوهاى مىتوان از خطر جست و سنگرى محكم براى حفظ و صيانت از خود و دفاعى جانانه از عقيده و فكر پديد آورد و اين امر خود رسالت و مسووليت آگاهان را بيشتر مىسازد.
در كار معرفى فاطمه (عليهالسلام
)
درباره فاطمه (عليهالسلام
) چه بگوئيم كه ديگران گفتنىها را گفته و در شأن و موقعيت او داد سخن دادهاند. مؤلف كتاب فاطمه الزهراء، بيش از 250 جلد كتاب چاپى و حدود 50 جلد كتاب خطى را كه در معرفى او نوشته شدهاند ذكر كرده است. مطالعه اين كتب و آثارى از اينگونه، عقول را مىپروراند، افكار و نفوس را به سوى عالَم برتر جهت مىدهد و در درون انسان روشنائى و صفائى پديد مىآورد.
در عصرى كه ابرهاى ماديت مىروند تا جلو نور حققت را بگيرند، و در دورهاى كه بشريت جز لذت مادى و غريزى چيزى را لذت نمىشناسد، نور و فروغ فاطمه (عليهالسلام
) مىتواند راه ما را روشن و انسانيت را كه مصداقش غريب و خود در تبعيد است حيات نو و حضورى ببخشد و اين بشرطى است كه در درون ذهن خود دريچهاى را به سوى شناخت فاطمه (عليهالسلام
) بگشائيم.
اگر به لذتى كه فاطمه (عليهالسلام
) در سايه حيات مكتبى بدست آورد دست يابيم چنان خواهيم شد كه ديگر لذات موجود را لذات نخواهيم خواند و اگر نور و پرتو درخشان فاطمه (عليهالسلام
) را در جانها و دلها روشن سازيم ديگر به درخشندگى هاو نورافشانيهاى اين جهان دل را خوش نخواهيم ساخت. درترك لذات اين جهان لذتى است كه ادراك آن را زاهدان و پاكان و آنها كه تحت اسارت و تملك دنيا قرار نگرفتهاند ادراك مىكنند. تعمق در حيات فاطمه (عليهالسلام
) و شيوه و سيرت او زمينه چنان ادراكى را در آدمى فراهم خواهد ساخت.
درسها از فاطمه (عليهالسلام
)
فاطمه (عليهالسلام
) را معرفى مىكنيم و تاريخ حيات او را از نظر مىگذرانيم، با اين باور و اعتماد كه سراسر زندگى او درس است، درس چگونه زيستن است، چگونه زن بودن، چگونه مبارزه كردن، درس هدفدارى و ايدهدارى و بدنبال هدف ارزنده تا پاى جان دويدن و ضربات دردانگيز غلاف شمشير را تحمل كردن و از دفاع دست برنداشتن، درس مسؤوليت و تعهد، درس وظيفهشناسى، درس نيايش و بندگى خدا، درس همسرى و همسردارى، درس مادرى و فرزند پرورى، درس سنگر سازى خانه، درس مديريت و هدايت، درس رشد و اعتلاء، درس اوجگيرى و پيشرفت، از خاك سر بر آوردن و در خاك فانى نشدن، درس صيرورت و شدن، درس جهد جدى براى وصول به مقام قرب،و پا بر فرق همه ماديات نهادن و ورود به مقام قربى كه در آن ديدار بىپرده يار ابدى ميسر گشتن و در خوان رضوان و جنت او در عين راضيه و مرضيه بودن داخل شدن.
در اين دوران گيجى و بهتزدگى و حيرت فكرى، در اين دوران تصادمات و تعارضات فكرى و بالاخره در عصر جاهليت نو، كه همگان را نياز به شركت در درس و كلاس و تعليم خداوندى است فاطمه (عليهالسلام
) مىتواند معلمى درسآموز و كتاب درسى بانوان ما تاريخ زندگى فاطمه (عليهالسلام
) و تصميم جدى شان در اين راه عامل رشد و سعادت باشد.
بهرهگيرىها از درسهاى فاطمه (عليهالسلام
)
درسهاى فاطمه (عليهالسلام
) براى همه انسانهاست، مخصوصاً براى زنان جهان، و اين بدليل زن بودن فاطمه (عليهالسلام
) و قابليت تطابق مسائل زنان با اوست و هم به دليل چند بعدى بودن حياتش، و حضور او در عرصههاى گوناگون، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى است.
اين دروس جامع و همه جانبه و در نهايت بصورت مكتبى قابل عرضهاند و اين مسألهاى نيست كه تنها ما مدعى آن باشيم توصيههاى رسول خدا (ص) در دوستى فاطمه (عليهالسلام
) و انتساب آن دوستى به دوستى خود و سرانجام به دوستى خداوند خود رمزى براى الگوگيرى از اوست.
آرى، فاطمه (عليهالسلام
) زنى است كه در چهارده قرن قبل مىزيسته ولى بعلت خاتم بودن مكتبش امروز هم مىتواند نقش راهبرى و هدايت انسانها، بويژه زنان را داشته باشد. او در دنيائى منهاى صنعت مىزيسته است ولى شيوه زندگى و راه و رسم تكامل او چنان است كه گوئى زنان امروزى در دنياى صنعت بيش از ديگران به درس آموزى از او نياز دارند.
مرا در اين زمينه شكى نيست كه اگر دنياى غرب، با همه فرورفتگىها در ماديت و لذات مادى، تصوير صحنههاى حيات فاطمه (عليهالسلام
) را آنچنان كه بود ببيند، متحول مىگردد، در اندرونش دگرگونى ايجاد مىشود، و به سوى راه و رسم او روى مىآورد و ما مواردى بسيار از اين تجارب را در طول زمان به آزمايش گذاردهايم و اثراتش را ديدهايم اين توفيق بدان خاطر است كه انسان را فطرتى الهى و خدا آشناست و اگر با حقايق سره و خالص برخورد و آشنائى پيدا كند تسليم جاذبههاى آن مىشود.
جنبه الگوئى فاطمه (عليهالسلام
)
فاطمه (عليهالسلام
) الگوست، الگوى كار، الگوى عالى انسانيت، الگوى عشق و پرستش، الگوى خود آگاهى مستمر، الگوى تقوا و شرف و عفت، الگوى بيدارى وجدان، الگوى عصمت و كرامت، الگوى عقل و كياست، الگوى زنان مسلمان و در همه آنها اسوهاى شاهد و نمونهاى عالى و درخشان از تربيت محمد (ص).
الگوگيرى از فاطمه (عليهالسلام
) موجب فطام از شر و فطام از آتش است زيرا كه خود او بدان خاطر فاطمه (عليهالسلام
) ناميده شد كه از شر و آتش باز داشته شد. (و انما سميت فاطمه (عليهالسلام
) لانها فطمت عن الشر، و انما سميت فاطمه (عليهالسلام
) لانها فطمت عن النار.»
اين مايه افتخار جامعه اسلامى زنان است كه الگوئى چون فاطمه (عليهالسلام
) دارند كه معصومه است و محصوره از گناه و مايه ننگ است براى آنها كه با وجود فاطمه (عليهالسلام
) بدنبال الگوئى ديگرند و از او سر بر تافته و يا قدرش را نشناختهاند.
زنان و فاطمه (عليهالسلام
)
فاطمه (عليهالسلام
) زنى است كه وجود او منشأ خير بسيار و سببى براى برهم زدن شيوهها باورهاى نادرست گذشته درباره زنهاست. او موجد راه و روشى جديد در حيات زنان و خود عامل بدان است. به شيوههائى پرداخت كه براى همه زنان و براى هميشه مىتوان درسآموز باشد.
فاطمه (عليهالسلام
) بدليل معصومه بودنش الگوئى قابل اعتماد است، راه و سير او مىتواند بر جانها و روانها حاكم گردد. وجودش در سراسر عمر با هيچ بدى نياميخته و راه و رسمش بى هيچ مشكلى در همه اعصار و د رهمه جوامع قابل اجرا و عمل است، عملى كه مايه نجات زن در شرايط ناگوارى كه براى او ايجاد شده و مىرود كه او را تا سر حد سقوط به پيش براند.
اگر در جامعه بشرى امروز سر درگمىهاست، و اگر در بين نسل نورسيده بىبند و بارى وجود دارد، و اگر در بين جمعى و نسلى لغزش و انحرافى بچشم مىخورد بدان خاطر است كه زنان امروزى به مكاتبى وابسته شدهاند كه در آنها نارسائىهاى عميق بچشم مىخورد، به الگوهائى دلبستهاند كه در خور اعتنا نيستند، و چهرههايى از خود پديد آوردهاند كه هويت و اصالت آنها را به زير سؤال مىبرد.
آرى، اگر الگوها از نوع الگوهاى ظاهرى و تصنعى نبودند، اگر لذايذ منحصر به لذايذ نشأت گرفته از ماديات نبود،و اگر رشد آدمى تنها در چهار چوب رشد مادى مورد توجيه نبود شايد براى جامعه زنان مهجوريت كمتر بود و يا اسارت و تسليم محدودتر بود. مشكل اساسى زنان در همه جاى جهان و از جمله در جامعه اسلامىمان در اين است كه از تنه اصلى خود جدا شدند از خود گسستند و به غير پيوستند، و اين نابسامانيها فرياد و انعكاسى شكوهآميز از آن جدائىهاست.
در همه حال
فراموش نكنيم كه سخن درباره فاطمه (عليهالسلام
) است، فاطمهاى كه لقب زهرا دارد، يعنى درخشان و درخشنده، در ميان امت اسلام او چون گوهرى تابان است و بر تارك زنان جهان چون افسرى پرتو افكن در سرى مباحث بعدى ما سعى بعمل خواهد آمد گوشههائى از پردههاى حيات او را بالا زنيم و در رفع اين محجوبيت در حدود امكان اقدامى كرده باشيم. اقدام ما نيز در اين مسير كامل نخواهد بود كه زيرا به تناسب فرصت و جو محض انس و سخن مطالب گرد آمدهاند.
اللهم صلى على فاطمه (عليهالسلام
) بنت نبيك و زوجة وليك و ام السبطين، الحسن و الحسين سيد شباب اهل الجنه و السلام عليهم و عليكم و رحمة الله و بركاته.
پاورقى:
1- ص 15 ج 43 بحار.