فصل 2: مقام و رتبت فاطمه
مقدمه
سخن از فاطمه (عليهالسلام
) است، شخصيتى كه جلالت و بزرگى او در قالب مفاهيم و الفاظ نمىگنجد. و افراد عادى بشر را توان آن نيست كه در شأن و عظمت او سخن گويند. درجه رشد او، و شأن كمالات او را خدا مىشناسد، و رسول خدا (ص) و همسر گراميش امير مؤمنان (عليهالسلام
) و بس، ديگران را نرسد از كنه معرفتش سردر آورند. در اين صورت ما را چه توان و امكانى است كه در شأن او سخن گوئيم؟ آنچه را كه ما مىگوئيم و ديگران پيش از ما درباره او گفتهاند در حد عرض ارادتى است نه تعريف واقعى، و تازه به همانگونه كه مىبينم و با تعريف ناقصى كه از او در دست است فاطمه (عليهالسلام
) را بتى ساختهاند كه بشريت بايد در برابرش زانو زند. او را فرشتهاى تصوير كردهاند كه ديگران بايد به تقديس او بپردازند.
بيان ما از شأن و جلال فاطمه (عليهالسلام
) و عظمت و فضائل او در حد فهم و ادراك محدود ماست و آن هم بدان اميد است كه باشداز آسمان ولايت او روزنهاى در انديشه و روان پديد آيد، دل مان به نور وجودش روشن گردد و درس آموزى از او ما را در برابر حوادث روزگار مقاوم سازد. و گرنه بگفته فاضلى شاعر به اين نكته واقفيم كه:
اتريدان تحصىفضائلفاطمه(عليهالسلام
)
|
|
نفدالحساب وفضلهالم ينفد
|
آيا تو مىخواهى فضائل فاطمه را بشماره در آورى
شمارش و حساب بپايان مىرسدولى فضل او پايان نمىيابد.
مظهرى از انسان كامل
اگر بخواهيم فاطمه (عليهالسلام
) را در عبارتى كوتاه معرفى كنيم، خواهيم گفت او همان انسان كاملى است كه قرآن و روايات چهره آن را تصوير كردهاند. زنى است كه مىتوان گفت مثَل اعلاى نفْس بشرى است و مظهر صفات و اسماى الهى. از معدود زنانى است كه توانسته است به مرحله كمال انسانى دست يابد. قاضى بيضاوى در تفسير خود مىنويسد:
- عن النبى عليه الصلوة و السلام: كمل من الرجال كثير و لم يكمل من النساء الا اربع: آسيه بنت مزاحم، مريم بنت عمران، خديجه بنت خويلد، فاطمه (عليهالسلام
) بنت محمد (ص)
رسول خدا كه درود و رحمت خدا بر او باد فرمود در مراحل رشد و تكامل انسانى مردان بسيارى به مرحله كمال مقدر خود رسيدهاند ولى از زنان جز چهار تن به آن مقام دست نيافتهاند و آن چهار آسيه، مريم، خديجه و فاطمه (عليهالسلام
).
او برترين بانوى اسلام و سيده زنان عالم است. گوهرى تابناك در منظومه و رشته نسل پيامبر است و فرشهاى است از ملكوت اعلى. او همسر شهيد است و امام شهيدان، تربيت كننده نسل شهيد است و خود زن شهيده، واجد كمالات انسانى است و نمونه تربيت محمد (ص).
او تنها زنى است كه از همان آغاز حيات و تشكّل، براساس اصول متعالى اسلام و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش يافته و به درجهاى رسيده است كه او را در عالم زنان همتائى و در عالم مردان كفى جز على (عليهالسلام
) نبوده است. سرمايهگذارىهاى تربيتى پيامبر (ص) درباره او ثمر داد و كوششهاى خود او نيز عاملى مهم در رشد او بحساب مىآمده است.
در وصف او
فاطمه (عليهالسلام
) را به اوصاف و القابى ستودهاند كه ما بخشى از آن را در بحث پيشين ذكر كردهايم و البته در قالب القاب و اسماء و تعابير، ولى مىتوانيم مراتبى را بشرح زير بر آن بيفزائيم و متذكر شويم كه او:
ولىّ خداست، محل اسرار ربٌ العالمين است، دختر ولىّ خدا پيامبر است و همسر ولىّ ديگر خدا اميرمؤمنان (عليهالسلام
) و مادر اولياى خدا از حضرات ائمه و معصومان است.
او ذخيره بزرگ الهى و ذخيرهدار حجت خداوند است. نور چشم رسول است، دُردانه خديجه كبرى است، معجزه تربيت محمد (ص) است و پرورنده امامان و حجتهاى الهى، مهدى (عليهالسلام
) ذخيره امت و بقية الله فى الارض از فاطمه (عليهالسلام
) پديد، فاطمه (عليهالسلام
) مظهر است، مظهر عفت، مظهر طهارت نفس، مظهر تقوا، مظهر حلم و متانت، مظهر ادب، مظهر خدمت، مظهر شجاعت، مظهر عصمت، مظهر مظلوميت، مظهر حقطلبى، مظهر مبارزه و سياست، مظهر عبادت، مظهر عشق به خدا، مظهر رحمت و مظهر اشك و آه و ناله، مظهر عصيان عليه ظلم و تجاوز و مظهر قهر عليه دشمنان خدا.
برترى او از فرشتگان و انبياء گذشته
فاطمه (عليهالسلام
) انسان است ولى تعبيرات ديگران، از جمله رسول خدا (ص) درباره او تعبير فرشتهاى است در صورت انسان. رسول خدا (ص) فرمود: فاطمة خلقت حوريه فى صورة انسية
و براساس پارهاى از ديگر روايات او فوق فرشته است و حتى فرشتگان در خدمت او بودند، و از انفاس قدسيهاش بهره مىگرفتند.
كدام فرشته است كه خداى را چون فاطمه (عليهالسلام
) با تمام وجود پرستيده باشد؟ و با آن همه علم و ايمان و اخلاص در پيشگاه او به خضوع و خشوع بايستد؟ و كدام فرشته است كه پيك الهى در ورود به آستانش از او اجازه بطلبد؟ روايات و اسناد ما نشان مىدهند كه از حتى از فرشتگان مقرّب خداى هم برتر است و حتى فرشته مرگ در زمان رحلت رسول خدا (ص) بايد از او اجازه ورود بطلبد.
به نص بسيارى از احاديث و روايات فاطمه (عليهالسلام
) از بسيارى از انبياى گذشته افضل بود، و حتى روايات ما در اين زمينه استثنائى قائل نشدهاند. پارهاى از روايات گويند كه پيامبران حتى همشأن و همتاى فاطمه (عليهالسلام
) در ازدواج نبودند و اگر على نبود براى فاطمه (عليهالسلام
) كفوى نبود.
كوشش و تلاش انسانها زمينهساز او جهاست و انسان در سايه آن تلاشها مىتواند قدرت توان گيرد. به پرواز در آيد در آدمى قدرت سيرى است از منهاى بينهايت تا باضافه بينهايت. آنجا كه جاى رشد است اگر آدمى در آن گام نهد تا اعلى عليين به پيش مىرود، و به جائى مىرسد كه فرشته وحى گويد لودنوت انملة لا حترقت اگر به ميزان گام مورچهاى قدم فراتر گذارم خواهم سوخت (به جايگاه بلند(
ثمّ دنى فتدلى فكان قاب قوسين اوادنی
)
برسد).
و آنجا كه جاى سقوط است اگر در آن افتند تا اسفل سافلين سقوط خواهند كرد (ثم رددناه اسفل سافلين) و در گزينش دو مسير حق انتخاب با خود انسان است.
فاطمه (عليهالسلام
) راه اول را برگزيد و همسر نوح طريق دوم را و ديگر انسانها هم در بين دو مسيرند يا به اين نزديكترند و يا به آن.
در حسب و نسب
فاطمه (عليهالسلام
) از تبار پاكان و نيكان است، از اصلاب شامخة و مطهرهاى پديد آمده كه هرگز آلودگىهاى جاهليت آن را نيالوده است، از نطفهاى پديد آمد كه مايه اوليه آن را غذاى بهشتى تشكيل مىداد و در رحمى پرورش يافت كه هرگز وسوسه غذاى شبه ناك در جريان خون او وارد نشد.
من مثل فاطمه الزهراء فى نسب
|
|
وفى فخار وفى فضل و فى حسب
|
والله فضلها حق و شرفها
|
|
اذ كانت ابنة خير العجم و العرب
|
در جنبه حسب و نسل و فضل و افتخار چه كسى مىتواند چون فاطمه (عليهالسلام
) باشد. او دختر بهترين افراد عرب و عجم است و خداوند است كه او را اشرف و افضل قرار داده است و او را حقاً چنين برترى و شرافتى بر ديگران است و دختر بهترين افراد عجم و عرب است.
او وارث انبياء، از سلاله ابراهيم، آن پيامبر بت شكن و از نسل اسمعيل ذبيح آن قربانى راه صفا و اخلاص و از نسل خاتم انبياء سيد رسولان و هم انس و همسر سيد اوصياست، پدر سر سلسله انبياى الهى و مصداق و شأن لولاك لما خلقت الافلاك است و وضع مادر را هم ديدهايم كه سيدة نساء العالمين بود. و خود هم اولين بانوى اسلام است.
در شأن خاندانش پيامبر فرمود:
- يا فاطمة منا خير الانبياء و هو ابوك اى فاطمه (عليهالسلام
) بهترين پيامبران از ماست و آن پدر تست.
- و منا خير الاوصياء و هو بعلك بهترين اوصياء از ماست و آن شوهر تست.
- و منا خير الشهداء و هو حمزة عم ابيك بهترين شهيدان از ماست كه آن حمزه سيدالشهداء عموى پدر تست.
- و منها من له جناحان يطير بهما فى الجنة حيث شاء و هو جعفر ابن عم ابيك. و از ما شهيدى است كه او را در بهشت دو بال است كه به وسيله آن در بهشت بهر كجاى كه بخواهد پرواز مىكند و آن جعفر پسر عموى پيامبر تست.
و منا سبطا هذه الامة و سيد شباب اهل الجنة الحسن و الحسين و هما ابناك از ما دو سبط پيامبر اين امتند كه سيد جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسين دو پسر تواند.
و اللذى نفسى بيده منا مهدى هذه الامه و هو من ولدك و قسم به آنكس كه جانم در دست اوست مهدى اين امت از ماست و او از فرزند تست.
جايگاهش نزد پيامبر:
فاطمه (عليهالسلام
) را نزد پيامبر احترامى عظيم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و اين بگونهاى بود كه حيرت ديگران را بر مىانگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مىبوسيد و به گفته عايشه هرگاه كه فاطمه (عليهالسلام
) بر پيامبر وارد مىشد رسول خدا به احترامش از جاى بر مىخاست و پيشانى او را مىبوسيد.
و يا در حين ورود از او جداً استقبال مىكرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش مىفرمود.
در شأن وصف فاطمه (عليهالسلام
) و در انتساب او بخودش پيامبر كلمات والا و عجيب بكار مىبرد. گاهى مىفرمود فاطمه (عليهالسلام
) يك شاخه گل است (ريحانه)؛ زمانى مىفرمود فاطمه (عليهالسلام
) پاره تن من است (بضعة مِنّى)، و گاهى مىفرمود فاطمه (عليهالسلام
) عزيزترين مردم به نزد من است.
يا مىفرمود هر كه فاطمه (عليهالسلام
) راشادان كند مرا شادان كرده است، و هر كه فاطمه (عليهالسلام
) را بيازارد مرا آزرده است، با اين اضافه كه شادى و غضب من، يا محبت و آزارم،همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه (عليهالسلام
) و على از پيامبر كه كدام محبوبتر و عزيزترند فرمود فاطمة احبُّ الىَّ منك و انت يا علىُّ اعزّ علىّ منها
فاطمه (عليهالسلام
) از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه (عليهالسلام
) نزد من عزيزترى.
و اين گونه سخنان از يك سو شأن فاطمه (عليهالسلام
) را نشان مىدهد و از سوئى ديگر درس تربيتى است براى پدران و مادران در رابطه با دخترشان كه او را بحساب آورند و وزن و قدر او را كمتر از پسر ندانند، تعصبهاى ناروا را درباره دختران ناديده گيرند و... ضمن اينكه اين سخن انسان مىتواند نوعى پيشگيرى از جرأت خصم بر فاطمه (عليهالسلام
) باشد تا به او جسارتى نكنند و يا شأن او را نزد همسر بالا برند و...
فاطمه (عليهالسلام
) مصداق آيات
براساس اسنادى كه در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است فاطمه (عليهالسلام
) مصداق آيات متعدد قرآن است كه ما را توان آن نيست همه آنها را احصاء كرده و به شرحش بپردازيم. ذيلاً به چند مورد آن اشاره مىكنيم و اين جمله را هم مىافزائيم كه نكتهاى ظريف است. فاطمه (عليهالسلام
) مصداق آيات قرآن است و نسل و ذريهاش مصداق تفسيرى آنها و اين پيوندى ملكوتى بين قرآن و فاطمه (عليهالسلام
) و ذريه اوست.
اما آن آيات
1- مصداق آيه قدر:
امام صادق (عليهالسلام
) در تفسير و معنى آيه(
انا انزلنا فى ليلة القدر
)
،
فاطمه (عليهالسلام
) را معنى آن دانسته و مصداق كسى مىداند كه در شب قدر نازل شده.
2- مصداق خير كثير:
خداى در قرآن او را كوثر يا خير كثير ناميدو اساس نزول آن كوتاه كردن شر سخن مشركان از سر پيامبر بود. او مصداق آيه(
انا اعطيناك الكوثر
)
است و شماتت كنندگان پيامبر مصداق ابترند، فاطمه خير كثير است و مجسمه خير، استوانه بركت است و اسطوره بالندگى.
3- مصداق آيه نسائنا:
در داستان مباهله كه بين پيامبر (ص) و مسيحيان نجران پديد آمد، سرانجام قرار شد طرفين ادعا، خود با زنان و فرزندان خويش براى نفرين متقابل حاضر گردند تا ناحق در معرض خشم و لعن خدا قرار گيرد. در آن روزگار زنان گرانقدرى در دنياى اسلام حضور داشتند مثل صفيه عمه پيامبر، اسماء همسر ابوبكر، ام هانى و ديگران، ولى هيچكدام مصداق نسائنا قرار نگرفتند.
رسول خدا (ص) فاطمه (عليهالسلام
) را بعنوان الگوى زن و مصداق و نماينده كلى زنان اسلام و بر اين اساس نام او را در قرآن در قالب(
نسائنا
)
ثبت داد. و هم بر اين بنيان جايگاه قربى براى زن معين كرد كه بر خلاف طرز فكر معهود بود.
4- مصداق آيه تطهير:
او مصداق آيه(
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً
)
در قرآن است. در كتاب صواعق المحرقه، تفسير طبرى، و كتب ديگر از رسول خدا نقل شد كه اين آيه درباره من و على (عليهالسلام
) و حسن و حسين و فاطمه
(عليهالسلام
) نازل شده است
و طبرى در تفسير خود 15 روايت به سندهاى مختلف در اين باره ذكر مىكند.
5- مصداق اهلبيت:
او مصداق كامل اهلبيت رسول خداست.
كه در دامان وحى پرورش يافته و اهل عصمت و تقوا مصون از لغزش، و كاملترين افراد اهلبيت و عزيزترين آنها در نزد رسول خدا (ص) است.
6- مصداق آيه ايثار و اطعام:
او مصداق آيه شريفه قرآن است كه:(
و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة
)
و مصداق آيه(
و يطعمون الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً
)
.
اوست كه به همراه على و فرزندان خود و فضه افطارى خود را در راه خدا داد و با آب روزه را افطار كرد و اين عمل تا سه روز پى در پى ادامه يافت.
7- مصداق نگهدارى خود از آتش:
فاطمه (عليهالسلام
) براساس نامش و طبق سنى كه ذكر شد از آتش دوزخ دور و بر كنار معرفى شد: (فصلمت عن النار.) اما آيه قرآن در اين مورد صريحتر است زيرا به اتفاق فريقين او مصداق آيه(
فوقيهم الله شر ذلك اليوم
)
است. و اين نشان مىدهد كه دورى از عذاب خدا لياقت، انسانيت و عبادت مىخواهد و ربطى به زن يا مرد بودن ندارد. و اين برخلاف انديشه رايج بود كه زن همكار شيطان است و اهل دوزخ است.
8- مصداق ذى القربى:
او از نظر خويشاوندى دختر پيامبر و نزديكترين خويشاوند اوست. پس مصداق همان ذى القربائى است كه در قرآن مودت او درخواست شده(
قل لا اسالكم عليه اجراً الا المودة فى القربى
)
جز فاطمه (عليهالسلام
) چه كسى است كه خون پيامبر را در رگهاى خود داشته باشد و بضعه رسول و پاره تن او باشد؟ از او خويشاوندتر كيست؟
9- آيات ديگر
او هم چنان براساس روايات متعدد ديگر مصداق آيات زير است:
- آيه شريفه(
والقمر اذا تليها
)
آيه و جمع الشمس و القمر در امر ازدواجش
آيه(
ان الابرار يشربون من كأس كان مزاجها كافوراً
)
مصداق آيه(
مرج البحرين يلتقيان
)
و...
نظرى به روايات
روايات ما كه در شأن و مقام فاطمه (عليهالسلام
) آمده و از نظر كثرت به حد تواتر رسيدهاند چنان بسيارند كه احصاء آنها خود مجلداتى را مىطلبد و اين روايات تنها از يك منبع و راوى ذكر نشده و يا تنها از سوى شيعيان نيستند كه اهل سنت نيز در اين زمينه داد سخن دادهاند و كتب آنها پر است از اينگونه روايات.
اگر بناى اظهار و بررسى باشد مىتوان آنها را بدستههائى تقسيم كرد از آن جمله رواياتى كه از سوى پيامبر در شأن فاطمه (عليهالسلام
) ذكر شدهاند در يك گروه، و رواياتى كه از سوى على (عليهالسلام
) يا ديگر امامان ذكر شدهاند هر كدام در يك گروه، و رواياتى كه از سوى صحابه و موافق و مخالف ذكر شدهاند هر يك در دستهاى و گروهى ديگر. و در اين بحث ما را توان ذكر آنها نيست.
رسول خدا (ص) فرمود فاطمه (عليهالسلام
) بهترين زنان اهل بهشت است.
و هم به او فرمود: يا فاطمه، ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين
اى فاطمه (عليهالسلام
) خداى ترا برگزيد و مطهرت گردانيد و ترا بر زنان جهان برترى داده و گزينش و انتخاب كرده است.
و هم فرمود: دخترم فاطمه (عليهالسلام
)، سيده زنان ازگذشتگان و آيندگان است. فأمّا انبنتى فاطمه فانها سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين.و يا در سخن ديگرى فرمود او از همه زنان جهان برتر است.
و يا فرمود كه او سيده نساء اهل الجنه است و اين تعريفها نوعى درس آموزى هستند به مردم كه ديگران دريابند به چه كسانى متوسل شوند و از چه كسانى براى زندگى الگو گيرند.
سخن ديگران درباره فاطمه (عليهالسلام
)
ما از زبان حضرات معصومانعليهمالسلام
درباره فاطمه (عليهالسلام
) بحث نكنيم كه آنها جاى خود دارند از ديگران بگوئيم و از جمله از عايشه همسر پيامبر (ص) كه مىگفت كسى را نديدم از فاطمه (عليهالسلام
) راستگوتر باشد جز پدرش.
ابن ملقن گويد عايشه سر فاطمه (عليهالسلام
) را بوسيد و گفت اى كاش من موئى بر سر تو بودم.
ابوبكر پس از وفات پيامبر در برابر سخنان و احقاق حق فاطمه (عليهالسلام
) از او، در مقام پاسخ گفت: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة، و ركن الدين و عين الحجة
تو معدن حكمتى، مركز هدايت و رحمتى، ركن و اساس دين و عين محبت خدائى...
(البته ما فعلاً وارد اين بحث نمىشويم كه اگر فاطمه (عليهالسلام
) براستى چنين بود پس چرا در رابطه با سخنان در خواستهاى او موضع خلاف در پيش گرفتند؟ چرا كتك زدن او را دستور داده و يا لااقل در برابر صدمه و آزارش سكوت كردند و دم بر نياوردند آرى آنجا كه پاى مطامع و منافع در ميان باشد، درخت شرف را مىسوزانند و حتى تنها يادگار رسول خاتم سيلى مىخورد و ديگران خاموش مىمانند...)
تعبيرها از فاطمه (عليهالسلام
)
تعبيراتى كه از فاطمه (عليهالسلام
) در دست است بگونهاى است كه حكايت از مقام و عظمت والاى او دارند.براساس روايات متعدد عبارات و كلماتى در شأن او بسيار و از آن جمله است:
او فاضله است، عليمه است، محدثه است (يعنى فرشته سخن مىگويد) معصومه است و محصوره از گناه، رشيده است، شهيده است بمعناى خاص و عامش، كنيز خداست،واجد بوى بهشت است، مدافع حق است و حق طلب، مادر امامان است،ادامه شجره نبوت است تقيه و نقيه است، پاره تن پيامبر، يا بضعة رسول است، سيده زنان است، و...
فاطمه (عليهالسلام
) رابرتر از مريم دانستهاند زيرا كه مريم مادر يك عيسى است و فاطمه (عليهالسلام
) مادر 11 امام معصوم، كه عيسى فرزند مريم در عين نبوت بايد در پشت سر مهدى او نماز بگذارد. امام صادق (عليهالسلام
) فرمود خداوند فرمود از نور فاطمه (عليهالسلام
) امامانى پديد آوردم كه به امر من قيام كنند و افراد را بحقم هدايت نمايند.
و از اينگونه تعبيرات درباره او بسيارند، كه برخى از آنها صفات موهبتى هستند و برخى ديگر صفات مكتب و زنان ما با بهرهگيرى از جنبه الگوئى او مىتوانند بسيارى از صفات مورد انتساب فاطمه (عليهالسلام
) را بدست آورند و يا لااقل قدم در جاى قدم او بگذارند. او طاهره است و از هر آلودگى و ناپاكى به دور است. و زن مىتواند طاهره باشد بشرطى كه راه فاطمه (عليهالسلام
) را طى كند، در برابر وقايع و جريانات و در مشىها و حركتها و در برخورد با نامحرم چون فاطمه (عليهالسلام
) موضع گيرد.
شرف و افتخار فاطمه (عليهالسلام
):
شرف و افتخار فاطمه (عليهالسلام
) در اين است كه از همه گسسته و به خدا پيوسته است، بنده حق است و تسليم او، عابدهاى است بى مانند كه با تمام وجود به پرستش خداى پرداخته است. در پيشگاه حكم و فرمان الهى كالميت بين يدى الغسال است تنها و تنها در پى آن است دريابد كه خداوند از چه چيز خرسند است، چه امرى به نظر او مبغوض است، رضايتش در چيست؟ سخطش در كدام عمل و رفتار؟ و او همان را مورد عنايت قرار دهد.
فاطمه (عليهالسلام
) در سايه بندگى خدا خير نساء اهل الجنة
شد، و به همين خاطر افضل نساء اهل الارض بحساب
و در سايه چنين امرى است كه نور او از نور عظمت خدا مشتق مىشود.
و رهيابىها در سايه ادامه راه اوست و افضليت در سايه بهرهمندى از هدايت او، و بهترين زن بودن در سايه پذيرش جنبه الگوئى او.
فاطمه (عليهالسلام
) در سايه بندگى خدا به درجهاى رسيده كه مىتواند عزيز خدا باشد و ميوه دل پيامبر به حساب آيد، همتا و همراز على باشد و همپرواز با سيد اوصيا و سرانجام، ميزان و معيار سنجش حق و باطل، و كفر و ايمان براى ديگران گردد. فاطمه (عليهالسلام
) يك محك انسانيت و فضيلت است و زنان ملاك اعتلاء و انحطاط خود را براساس او بايد در نظر گيرند. رمز عظمت را در او بايد بجويند و سعادتمندى را در گروه ادامه راهش بدانند.
فاطمه (عليهالسلام
) آبرومند درگاه خداوند است، و اين آبرو را در سايه اطاعت و تسليم خود به خدا پديد آورده و دانسته است كه عزت از آن خداست.(
ان العزة لله جميعا
)
و هم اوست كه بشرط زمينه سازى ما، عزت را براى ما مقدر مىسازد تعز من تشاء
و فاطمه (عليهالسلام
) كوشيد خود را در مسير عزت خدائى قرار دهد و عزيز گردد.
او دريافته است كه حكومت بر دلها در سايه سازش با خدا و پيوند با او حاصل مىشود، نه در سايه خود آرائى و نه در سايه فريب و نيرنگ. دلها را خداى مىگرداند نه مردم، صفاى باطن و رشد در سايه بندگى خدا بدست مىآيد نه در سايه دلقكى و موى افشانى و رنگ كارى و اين دريافت درسى مهم براى همه زنان در طول تاريخ است. و اگر زنى چون فاطمه (عليهالسلام
) با خدا بسازد و در نزدش آبرويى پيدا كند، چنان خواهد شد كه پيامبر بجاى او بنشيند و گندم او را آسياب كند. و از او بوى بهشت استشمام كند.
مقام عصمت او
فاطمه (عليهالسلام
) داراى مقام عصمت است
بدين معنى كه معصومه است، يعنى محصوره از گناه، يعنى ممنوع و محفوظ از لغزش و انحراف و از اين ديد مىتواند الگو باشد. عصمت يك سبب شعورى است كه به هيچ وجه مغلوب نمىشود و از انواع شعور و ادراكى نيست كه ما با آن آشنائيم و از سنخ علوم و ادراكات متعارضى نيست كه قابل اكتساب و تعلم باشد.
پس در راه و روش فاطمه (عليهالسلام
) اشتباه و لغزشى نيست. آيه تطهير هم او را از رجس و خطا دور معرفى مىكند و حديث معروف ان الله اصطفاك و طهرك...نيز آن را تأييد مىنمايد. البته مقام بصيرتش و ادراكش از جهان و ماسواى آن خود عامل ديگرى براى دورى او از لغزش است.
عصمت موجد صورت علمى ريشهدارى است كه پديد آورند. آثارى از اخلاق چون شجاعت، عفت و سخاوت است و مانع پديد آمدن جبن، خمود و شره، بخل، تبذير، تدبر و براين اساس فاطمه (عليهالسلام
) داراى فضايل اخلاقى است به صورت كامل و مطلق و به دور از رذايل اخلاقى است آن هم در صورت كلى آن، او نه تنها تن به گناه نمىدهد، بلكه حتى ترك اولائى از او سر نمىزند. هرگز قول و فعلى را مرتكب نمىشود كه در آن شائبه ترك اولى و يا گناه باشد. بدين سان او در خورتر از هر كس در داشتن جنبه الگوئى است.
مقام علم او
فاطمه (عليهالسلام
)زنى عالمه است، عالمهاى كه بلا معلمه است
، معلم او خداست و علم موهبتى به او عنايت كرده در عين اينكه رسول خدا (ص) در مسؤوليت پدرى بالاى سر او بوده و راه رشد و آگاهى را براى او هموار كرده است. چه بسيارند سؤالات و پرسشهائى كه فاطمه (عليهالسلام
) در طول مدت حياتش از پدر پرسيده و براى آنها پاسخ مناسب و عملى يافته است.
مقام علمى فاطمه (عليهالسلام
) را در نحوه برخورد او نسبت به خود و ديگران، و نسبت به خداى جهان و پديدههاى آفرينش مىتوان يافت، هم چنين در عرصه الهيات و در عرصه ادب و سخن تنها خطبه او در مسجد، آن هم در چنان حال و هوائى، كافى است كه او را فردى نمونه و زبده قلمداد كند و برترى و علو فكرى او را نسبت به ديگران نشان دهد.
- او در مقام دانش بجائى رسيد كه رسول خدا (ص) دربارهاش فرمود فطمها اله تبارك و تعالى بالعلم و او در اين مقام همانند مقام عصمتش از انبياى پيشين پيشتر رفته است. چنين امرى نبايد استبعادى را پديد آورد زيرا آدمى در سايه بندگى خدا مىتواند به جائى رسد كه واجد سمع و بصر الهى گردد. كنت سمعه اللذى يسمع به و بصره اللذى يبصربه و براى انسانى واجد چشم و گوش خدائى سر در آوردن از حقايق و اسرار امرى عادى و طبيعى است.
مقام تقواى فاطمه (عليهالسلام
)
فاطمه (عليهالسلام
) داراى ملكه تقواست و بدين خاطر همه گاه هشيار است كه معصيتى پديد نيايد و جز در مسير فضايل حركت نكند. هواى حق را بر هواى دل ترجيح مىدهد و در اين راه به جائى مىرسد كه براى افراد عادى جامعه قابل تعليل نيست. هم چون فردى عادى از پدر تقاضاى خدمتكارى مىكند، و بر خلاف آن درخواست پيامبر خدا به او تسبيح ويژهاى براى تكبير و ستايش خدا مىآموزد، و فاطمه (عليهالسلام
) خدا را بر اين عطاى پيامبر سپاس مىگذارد.
عمل و رفتار فاطمه (عليهالسلام
) بر خلاف مقتضاى تقوا نيست و بدين خاطر هرگز مرتكب امرى خلاف تقوى نيست، و هرگز اسير حرص و طمع نيست، از شأن و موقعيت خود، پدر، و همسر سوء استفاده نمىكند. در مسير خود دچار گمراهى و سردرگمى نمىشود.
- او راه تقوا را در پيش مىگيرد و در خور شأنى مىگردد كه خداى براى او راه در رُو و نجات از مشكل را كه در قرآن وعده داده است فراهم مىسازد(
و من يتق الله يجعل له مخرجا
)
شما در عالم انسانى كدام زن را سراغ داريد كه در تقوا بتواند همدوش و همگام فاطمه (عليهالسلام
) باشد؟ پس وعده الهى درباره او محقق مىگردد.
- او سعى به هدايتطلبى و رهيابى مىكند و مىكوشد اهل هدايت و در معرض راهنمائى خدا واقع گردد. در نتيجه خداوند عوامل زيان و ضرر بخشى گمراهان را از ساحت او دور مىدارد.(
عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذ اهتديتم
)
.
و اين هم وعده ديگر خداوند است كه فاطمه (عليهالسلام
) خود را در معرض آن قرار مىدهد.
- و بالاخره او خود را با سر منشأ عزت و سرافرازى همگام مىكند و در نتيجه پيوند عزت براى او پديد آمده و مصداق اين آيه قرآن مىشود ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين در جنبه ايمان و باور داشت چه كسى در عالم زنان چون فاطمه (عليهالسلام
) است؟ پس حق است كه عزت و آبرومندى از آن او باشد.
بخاطر عصمتش و مقام علميش همه حركات و مواضعش براساس حكمت بالغه الهى و خود در اين جنبه نيز الگويى تام و تمام است. ديگران هم وظيفه تبعيت از راه و رسم او را دارند و هم خود موظفند در مسيرى قرار گيرند كه حاصل آن رشد و كمال و دستيابى به بصيرتى براى يافتن راه خود باشد.
آبرويش نزد خدا
فاطمه (عليهالسلام
) آن بندهاى است كه در نزد خدا آبروئى عظيم و پردامنه پيدا مىكند. تا حدى كه خداى به رضاى فاطمه (عليهالسلام
) خرسند و به غضب فاطمه (عليهالسلام
) غضبناك مىشود، ان الله يرضى لرضاء فاطمة و يغضب لغضبها
و نمونه همين سخن در آثار ديگر روايات از اهل شيعه و سنت زياد بچشم مىخورد.
به امام صادق (ع) گفتند كه برخى اين حديث را باور ندارند - آيا قابل قبول است كه خداى از خشم فاطمه (عليهالسلام
) بخشم آيد؟ امام فرمود چرا باور نمىداريد؟ آيا شما باور نداريد كه خداى از خشم بنده مؤمن بخشم مىآيد؟ فاطمه (عليهالسلام
) نيز زنى با ايمان است و طبيعى است خداى از خشمش بخشم مىآيد.
فاطمه (عليهالسلام
) در پيشگاه خدا و در سايه عبادت قرب و آبرو پيدا كرده و در مثال آبرومنديش اين بس كه براى او مائدهاى آسمانى نازل مىشد آن هم، نه يكبار و دوبار، بلكه بصورتى مكرر. رسول خدا (ص) بهمراه على مرتضى بر او وارد شدند در حاليكه هر دو بمانند فاطمه (عليهالسلام
) گرسنه بودند. ظرف غذائى گوارا در كنار او يافتند.
پرسيدند أنّى لكِ هذا؟ اين غذا از كجا پديد آمد؟ پاسخ داد من عندالله - از جانب خدا.
هم چنين اين سخن از سلمان است كه گفت به هنگامى كه فاطمة (عليهالسلام
) در مسجد قصد نفرين كردن كرد و غضبناك شد. ديدم ديوارهاى مسجد مىلرزد. و امام باقر (عليهالسلام
) فرمود به خدا سوگند اگر فاطمه (عليهالسلام
) گيسو مىگشود و لب به نفرين باز مىكرد زمين اهل خود را فرو مىبرد و يا عذاب بر مردم نازل مىشد و اين حقيقتى است كه پيامبر (ص) به فاطمه (عليهالسلام
) فرمود: يا فاطمه ان اله عزوجل يغضب لغضبك و يرضى لرضاك
.
مقام شفاعت
بخاظر آبرومنديش در پيشگاه خداوند فاطمه (عليهالسلام
) داراى مقام شفاعت است، و اين سخنى است كه پيامبر دربارهاش فرموده بود: جعل الله مهر فاطمة الزهراء شفاعة المذنبين من ام ابيها
خداوند مهر فاطمه زهرا (عليهالسلام
) را شفاعت گنهكاران امت پدرش قرار داد. (البته بدان شرط كه لايق و در خور شفاعت گردند).
امام باقر (عليهالسلام
) فرمود: در قيامت كنار آتش دوزخ، براى مادر ما فاطمه (عليهالسلام
) جايگاهى بلند است كه به منظور شفاعت و نجات دوستان مىايستد و گنهكاران به دختر پيامبر پناه مىبرند - و امام صادق (عليهالسلام
) هم در تأييد اين سخن فرمود معنى خير كثير همين است و او نفع بسيارى را بخاطر آبرومنديش در پيشگاه خدا متوجه امت مىسازد.
در اين ادعا جاى تعجب و استبعادى نيست. خداوند اين چنين مىكند كه به بندهاى مقام عزت و شفاعت مىبخشد، بدون اينكه بندهاى را در آن امر مستقل و يا خود را در اين جنبه خلع يد كند. بر خلاف تصور گروهى كه آن را محال مىدانند اين دعوى مبناى قرآنى دارد بدينگونه كه:
جانها بدست خداست(
الله يتوفى الانفس حين موتها
)
ولى آن را در اختيار فرشته مرگ قرار مىدهد بدون اينكه آن حق را از خود سلب كند(
قل يتوفيكم ملك الموت اللذى و كل بكم
)
- در امر شفاعت(
قل لله الشفاعة جميعا
)
.
در عين حال به اين آيات توجه كنيد:(
من ذاللذى يشفع عنده الا باذنه
)
(
ولا يشفعون الا لمن ارتضى
)
.
ديگر مقامات
ما را توان آن نيست كه همه كمالات او را در اين محدوه فكر كنيم. اوج رتبت و مقام او بحدى است كه هيچ پرنده تيزبالى به درك مقامش دست نمىيابد و چند بعدى بودن حياتش سبب مىشود كه اگر يك جنبه آن را مورد عنايت قرار دهيم از ديگر جنبهها باز مىمانيم. ناگزير به صورت اشارهاى به مواردى از آنها را به صورت گذرا متذكر مىشويم:
- او از نور عظمت خدا خلق شده لان الله تعالى خلقها من نور عظمته،
حوارء انسيه است و نطفه او از ميوه بهشتى است. و پيامبر بوى بهشت را از فاطمه (عليهالسلام
) مىشنيد
شب قدر هزار ماه و فاطمه (عليهالسلام
) تأويل شب قدر است
، و محور اهلبيت است
و از زنان برگزيده جهان است (سيدة نساء اهل الارض)
.
زهرا از صابرين است
و بهشت براى فاطمه (عليهالسلام
) خلق شده.
و داراى مقام شفاعت است
، با جبرئيل مراوده داشت، و براى او مائده نازل مىشد، خدا پيش از خلقت دنيويش امتحانش كرد و موفقش يافت، آبرومند نزد خداست، امانتدار خلفاى الهى است، مادر مهدى است و...
همانگونه كه ذكر شد ريشه و منشأ كمالات او عبادت، اطاعت و تسليم است. زهد و تقوا و امانت دارى تكليف و رعايت آن است. متعهد و مسؤول است، داراى وقار و استقامت است. غضب دارد و بى باك نيست، زبان دارد و اهل همز و لمز نيست او زنى است كه موقعيت خود را در عرصه تكليف يافته و آگاهانه و فضيلت مندانه در راه وصول به آن به پيش مىرود و هدفى جز جلب رضاى الهى ندارد.
درود بر فاطمه (عليهالسلام
)
شأن و مقام او را از سخنانى كه ديگر اين درباره او گفتهاند، مخصوصاً حضرات معصومان (عليهالسلام
) مىتوان دريافت مثل درودهائى كه مرحوم مجلسى از زبان معصوم (عليهالسلام
) درباره او گفته است
السلام على نفس الله القائمة بالسنن السلام على نفس الله العليا، و شجرة طوبى، و سدرة المنتهى و المثل الاعلى و...
اما در اين قسمت مىخواهيم از زبان فردى غير معصوم درود را درباره فاطمه نقل كنيم. محيى الدين عربى در كتاب مناقب براى هر يك از چهارده معصوم (عليهالسلام
) خطبهاى دارد كه در آن شؤونى را از آن معصومان نقل مىكند. درباره فاطمهعليهالسلام
چنين مىسرايد:
و صلّ على الجوهرة القدسية فى تعيّن الانسيّةِ - صورة النفس الكلية - جواد العالم العقلية - بضعة الحقيقة النبوية مطلع الانوار العلوية - عين عيون الاسرار الفاطمية - الناجية المنجية لمحبيها عن النار، ثمرة شجرة اليقين، سيدة نساء العالمين، المعروفة بالقدر، المجهولة بالقبر، قرة عين الرسول، الزهراء البتول، عليها الصلوات و السلام.