در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)0%

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها) نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده: دكتر على قائمى
گروه:

مشاهدات: 25034
دانلود: 3769

توضیحات:

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 25034 / دانلود: 3769
اندازه اندازه اندازه
در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

در مکتب فاطمه (سلام الله علیها)

نویسنده:
فارسی

فصل 3: فاطمه (عليه‌السلام ) و فرزنددارى

مقدمه

مكتب فاطمه (عليه‌السلام ) مكتبى اعجازآميز است. از آن آثار درخشانى پديد آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حيرت آدمى را بر مى‏انگيزاند. از جنبه‏هاى اعجازآميز زندگى فاطمه (عليه‌السلام ) ازدواج اوست كه مصداق آيه( مرج البحرين يلتقيان ) (79) است. و از آن مهمتر از مصداق آيه( يخرج منها اللؤلؤ و المرجان ) است.(80) ابن عباس در تفسير اين آيه گويد:

- مقصود از مرج البحرين يلتقيان على و فاطمه‏اند.

- و مقصود از يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان حسن و حسين‏اند.(81)

- آرى، فاطمه (عليه‌السلام ) مادر است، مادرى كه رهبران آينده اسلام را مى‏پروراند و تحولات جهان تشيع و حتى در جامعه اسلامى از او منشأ مى‏گيرد و بسيارى از وقايع اسلامى از آنجا آغاز مى‏شوند. تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) درباره فرزندان نمايانگر روح با عظمت اين بانوى بزرگ است.

فاطمه‏شناسى

كار فاطمه‏شناسى اگر ممكن باشد يكى از راههاى مهم آن مطالعه در آثار تربيتى فاطمه (عليه‌السلام ) بويژه تربيت نسل است فاطمه (عليه‌السلام ) را مى‏توان از طريق فرزندانى كه او تربيت كرده شناخت، مخصوصاً در تربيت حسنين، زيرا فرزند آئينه تمام نماى والدين است بويژه مادر.

او در عين داشتن وظايف گوناگون فردى و اجتماعى به ايفاى نقش مادرى پرادخت و مادرى شهيد پرور بود فرزندانى تربيت كرد كه همه رهبر، تاريخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زنى است بظاهر چون زنان ديگر جامعه، ولى به تربيت نسلى پرداخت كه براى بشريت آبرو آفريدند.

فرزندانى كه فاطمه (عليه‌السلام ) تربيت كرد كسانى بودند كه امر رهبرى جامعه فرداى او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه (عليه‌السلام ) خود داشت و آنچه را كه از انبياء گذشته از كانال پدر بميراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود بميراث داد و همه تعاليم را درباره‏شان عمل كرد و اين مسأله‏اى است كه در تاريخ بشر همانند ندارد. و اينك كه قرنها از تاريخ فرزند دارى فاطمه (عليه‌السلام ) مى‏گذرد، به زحمت قابل بررسى است كه او چگونه از عهده اين وظيفه‏هاى سنگين، آن هم در آن شرايط بر آمد.

در مسير مادرى

فاطمه (عليه‌السلام ) دختر بزرگ‏ترين رجال مذهبى و سياسى زمان بود، براى او حضورها و موضعگيرى‏هائى در رابطه با حيات خانوادگى ممكن و ميسر بود و مى‏توانست چون ديگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطين راهى توأم با ناز و تنعم را در پيش گيرد ولى او اين چنين نكرد.

اوخود را در نظام تكوينى حيات قرار داد كه خداوند او را موجودى بااحساس لطيف و با عاطفه و شور آفريده بود و متحمل و او اين سرمايه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعاى من در اين راه حسن و حسين و زينب و كلثوم‏اند، با آن برنامه درخشان شان.

او مادرى موفق بود زيرا كه توانسته است به تربيت فرزندانى بپردازد كه همه رزمنده، دلير و مجاهد فى‏سبيل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حيات خود توانسته است فرزندانى چون حسن و حسين بپروراند؟ و كدام زن شجاعى را سراغ داريم كه دختر شجاع و قهرمانى چون زينب بپروراند؟

فرزندانش هر كدام الگوى كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقى و انسانى و هر كدام مجسمه فضيلت و پاكى و تقوا بودند و اگر از ما نمونه‏هاى مكتب معجزه آساى اسلام را بخواهند ناگزير بايد فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) را معرفى كنيم و اين ادعائى است كه در آن گزافه و انحرافى نيست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادرى چون فاطمه (عليه‌السلام ) موجد اين اسوه‏هاست.

ديدگاههاى فاطمه (عليه‌السلام )

موفقيت فاطمه (عليه‌السلام ) را در مسير مادى كه بايد سرمشقى براى زنان جهان باشد مرهون ديدگاهى است كه اين بانوى بزرگ اسلامى با استفاده از انديشه اسلامى براى خود پديدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسى همه جانبه اين ديدگاه نيست فقط با رعايت اختصار به چند نمونه آن اشاره مى‏كنيم:

1- در مورد خانواده:

خانواده از ديدگاه فاطمه (عليه‌السلام ) كانونى مقدس است و ميزان قداست آن بحدى است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگرى محكم در جبهه كارزار جهانى بسازد.

همه چيز از خانواده آغاز مى‏گردد، حتى سعادت يا بدبختى يك ملت در خانواده رقم مى‏خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ مى‏گيرد. هم چنين اگر با ديدى وسيع‏تر نگريسته شود جنگها و صلحها در محيط و جو خانواده تكون مى‏يابد. و در آنجاست كه كودكان، يعنى پدران فرداى بشر درس‏ها مى‏آموزند بدين سان اگر بناى رشدى در جامعه‏اى است آغاز آن بايد از خانواده باشد.

فاطمه (عليه‌السلام ) به كانون خانوادگى دل بسته است، آنچنان كه وقتى مسأله تقسيم كار را پدرش با او مطرح مى‏كند و معلوم مى‏شود كه فاطمه (عليه‌السلام ) بايد در كانون خانواده به امور داخلى آن بپردازد، خداى را سپاس مى‏گذارد. و به گرمى و سر و سامان دادن خانواده مى‏پردازد و آن را چون كارگاهى براى تربيت رهبرى قرار مى‏دهد.

2- در مورد فرزند:

فاطمه (عليه‌السلام ) درباره فرزند اين تصور و انديشه را دارد كه امانتهاى خداوند در دست پدر و مادرند و والدين در برابر حفظ و رشد اين امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائى بى‏ارزش نمى‏شناسد كه او را به دست لله‏ها و دايه‏ها بسپارد بلكه آنها را وجودهائى ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتى مى‏شناسد كه بايد شخص مادر امر رسيدگى آنها را بعهده گيرد.

او فرزند دارى را شأن كوچكى نمى‏دانست كه امر اداره آن‏ها را به ديگران واگذارد. و يا با احساس حقارت از بچه‏دارى بدنبال مشاغل پر سر و صداى بيرون رود. او خانه را مركز انسان سازى مى‏شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.

او اين احساس را درباره فرزندان خود بيشتر دارد ازآن بابت كه از زبان پيامبر شنيده است خداوند ذريه پيامبران را در صلب من پيامبر قرار داده ولى نسل مرا در صلب على (عليه‌السلام ) - پس من پدر اولاد فاطمه‏ام(82) ، پس فاطمه (عليه‌السلام ) طبعاً سرمايه‏گذارى را درباره اينان لازم‏تر مى‏شناسد.

3- در مورد تربيت:

فاطمه (عليه‌السلام ) امر تربيت را امرى تحول‏انگيز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض مى‏شناسد. او مى‏داند كه رمز پيشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سايه تربيت قابل خلاصه شدن است. جامعه‏اى پيشرفته است كه تربيت آن پيشرفته باشد و قومى منحط بحساب مى‏آيند كه تربيت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه اين مادران‏اند كه زمينه را براى بهشتى شدن فرزندان فراهم مى‏سازند (الجنة تحت اقدام الامهات(83) و طبعاً رمز جهنمى شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سايه تربيت و مخصوصاً تربيت مادران است اين حقيقتى است كه ما پايه‏هاى رشد و انحراف را در سايه تربيت‏هاى صواب و يا انحراف‏آميز بدانيم و تاريخ نمونه‏هاى مستندى را از آن به ما عرضه داشته است.

فاطمه (عليه‌السلام ) اين ديدگاه را درباره تربيت دارد كه غفلت از آن موجب صدمه‏اى عظيم براى فرد و جامعه است و صدماتى غير قابل جبران را در پى دارد. بويژه در دوران خردسالى كه كودك همانند شاخه‏ترى قابل انعطاف است بدين نظر او خود را وقف زندگى فرزندان و سازندگى و تربيت آنها مى‏كند. هم چنين او سخن پدر را بياد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشماريد و آنها را نيكو تربيت كنيد (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم)(84) و مى‏داند نوع ادب و تربيت آنها مسؤوليت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون(85) .

در طريق تربيت

اما در طريق تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) توجه به شرايط و عوامل، اصول و ضوابطى دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسى را ايفا مى‏كنند و ما در اين زمينه هم بعنوان عوامل درس‏آموز نكاتى را ذكر مى‏كنيم.

1- محيط و شرايط:

از عوامل مهم تربيت محيط و شرايطى است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محيط در تربيت به ميزانى است كه بسيارى از صاحبنظران آن را مهمترين عامل از بين همه عوامل تربيت مى‏دانند محيط رنگ ده شخصيت و سازنده خلق و خوى آدمى است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته‏اند كه گفته‏اند انسان است و محيط او. دامنه محيط وسيع و شامل محيط خانه كه مهم است، محيط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محيط اجتماعى، شرايط و جو بيرون و... و زنى است كه محيط خانه را مدرسه مى‏سازد و در آن برنامه‏هاى تربيت اسلامى را پياده مى‏كند در كلاس خانه‏اش موضوع تربيت فرزندانند و و هدف او انسان پرورى و شهيد پرورى، برنامه‏اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و على (عليه‌السلام ) و فاطمه (عليه‌السلام )، شيوه آن مهر و محبت است و ارج گذارى به وجود فرزندان.

آرى خانه فاطمه (عليه‌السلام ) كلاس عالى تربيت است، كلاسى است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ايمان، پايه‏هاى آن، حركت، فضيلت، مقصد آن شهامت آفرينى، تحت نظارت و رهبرى مستقيم پيامبر (ص) و دامن عفيف و پر عزت فاطمه (عليه‌السلام ) طريقه آن و آموزش‏هاى صحيح، و تلاش در آن براى انتقال ميراث پيامبران، و طبيعى است كه در آن افرادى پديد آيند مهذب، بى آلايش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضاى خدا.

2- اصول و ضوابط:

در اين كلاس و مدرسه اصول و ضوابطى حاكمند كه همه آنها از جانب خدايند و پيامبر (ص) صادق و مصدق آن‏ها را ذكر كرده و فاطمه (عليه‌السلام ) و على (عليه‌السلام ) دو شاگرد مهم و دور كن اين امت آن‏ها را مورد عنايت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل مى‏گذارند.

تربيت براساس اصل توحيد است و ضابطه ايمان و باورى راستين، اصل جرأت دهى و با شهامت سازى در اين خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنى، اصل غلبه حق بر هواى نفس، ترجيح همسايه بر خانه، ترجيح معنى بر ماده...

خانه او خانه زهد است بگونه‏اى كه دنيا آنها را نفريبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنيا باشند، زرق و برق‏هاى ظاهرى در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و مى‏ارزد، رضاى خداوند است و همه افرادى كه در اين خانه‏اند بر اين اساس و در مسير اين هدف زندگى مى‏كنند.

هم چنين در اين خانه اصل هماهنگى بين زن و شوهر در تربيت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ايمان، اصل غلبه اخلاق انسانى بر خواسته‏هاى حيوانى حكومت مى‏كند و مبانى اسلام راستين مورد توجه است و سعى در اعمال اراده خداوندى و همسانى مشيت خود با مشيت خداوند.

3- شيوه‏هاى و روش:

فاطمه (عليه‌السلام ) يك مادر است و مادرى از سوئى مركب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهربانى و فاطمه (عليه‌السلام ) اين هر دو را به حد كمال واجد است و اين خود زمينه را براى تربيت خوب فرزندان فراهم مى‏سازد. روح مادرانه فاطمه (عليه‌السلام ) و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پيروى فرزندان است و فاطمه (عليه‌السلام ) از اين بابت مصداق اين سخن پيامبر است كه:

- خير نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن(86) - بهترين زنان شما كسانى هستند كه به همسرشان لطيف‏تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحيم‏تر باشند. يا مصداق حديث ديگر كه بهترين زنان شما كسانى هستند كه زاينده و زايا، سرپرست و والى، شيرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:

خير نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مايلات الى ازواجهن(87) فاطمه (عليه‌السلام ) با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهاى شان را زير نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر مى‏دهد و يا در مورد كارشان داورى مى‏كند. حسنين (عليه‌السلام ) خط مى‏نويسند نزد مادر مى‏آورند كه بگويد خط كدامشان بهتر است.

مادر براى اينكه دلها را نشكند آنها را بنزد پيامبر مى‏فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد فاطمه (عليه‌السلام ) بر مى‏گرداند. فاطمه (عليه‌السلام ) رشته گردن بند را به زمين مى‏ريزيد كه هر كدام بيشتر جمع كردند خط او بهتر است.(88)

درس‏ها

در مكتب تربيتى فاطمه (عليه‌السلام ) درس‏هاى گوناگون است درس اخلاق، درس زندگى، درس روابط با انسانها، درس حركت آفرينى، درس موج سازى و قيام، درس حمايت از مظلوم، درس مبارزه با ظالم، درس ديندارى و دين خواهى و... و ما براى نمونه از سه گونه درس او نام مى‏بريم:

1- درس اخلاق:

فاطمه (عليه‌السلام ) سعى دارد كه اخلاق اسلامى را عملاً به فرزندان بياموزد. اخلاقى كه در آن جرأت و شجاعت، عفو در عين قدرت،گذشت و ايثار باشد. فاطمه (عليه‌السلام ) به فرزندان درس محبت داد، درس نيكو كارى داد، درس وفادارى به هدف مشروع داد و هم چنين درس رشادت، خلوص، تعاون، حريت، احسان، صفا، تقوا و همه درسهائى كه انسانيت به آنها مفتخر است.

فاطمه (عليه‌السلام ) پايه‏هاى اخلاق انسانى و رشادت و جرأت را در فرزندان چنان تحكيم كرد كه حسين بن على (عليه‌السلام ) در روز عاشورا در رمز عدم قبول ذلت مى‏فرمايد، خداوند و رسول او به ذلت اين بيعت رضايت ندارند. دامن‏هائى كه در آن پرورده شدم (دامن رسول خدا (ص) على مرتضى (ع)، فاطمه زهرا (عليه‌السلام )) اجازه قبول اين ننگ را به من نمى‏دهد.

اخلاق فاطمه (عليه‌السلام ) اخلاق الهى بود، اخلاق سرافرازى و احساس غرور بخاطر بندگى خدا بود، اخلاق عزتمندى و جلال و شكوه خداوندى بود، فرزندانش همان‏ها را گرفتند و در مسير زندگى حال و آينده خود بكار بستند. در دوران اسارت خاندان فاطمه (عليه‌السلام ) بعد از واقعه كربلا ديديم كه چگونه در عين اسارت احساس سرافرازى داشتند و لقمه نانِ دونان را نخوردند و حتى اجازه نداد فرزندان و كودكان‏شان نيز در عين گرسنگى از آن صدقات استفاده كنند.

2- درس بندگى:

فاطمه (عليه‌السلام ) به فرزندان خود عملاً ياد داد كه چگونه خداى رابندگى كنند و چگونه مطيع و تسليم اوامر او باشند. و اين كار ازراه تمرين عملى عبادت بود. زيرا فاطمه (عليه‌السلام ) خود عابده‏اى بى‏مانند و در مقام بندگى در بالاترين حد و صورت ممكن بود. كسى كه خداى را با تمام ذرات وجودش پرستش كرده و فرزندانش، چه بسا كه در نيمه‏هاى شب شاهد حالات او بودند.

روح عبادت چنان در وجود فرزندانش ريشه دوانده بود كه هيچ گامى بر نمى‏داشتند جز براساس قاعده و ضابطه عبادت. آنها بدرجه‏اى از رشد عبادى رسيده بودند كه بدنبال عبادت مرجحه مى‏رفتند. در حال اعتكاف و در شرف خاتمه دادن آن بودند، ولى رسيدگى به مشكل مردم را از آن مهمتر دانسته و ترك اعتكاف گفتند.(89) و يا داستان نماز شب زينب در شب يازدهم ماه محرم، آنهم در حاليكه برادران و عزيزان، و حتى فرزندان خود را در واقعه كربلا از دست داده، يكه و تنهاست در برابر آن همه مصائب، خيمه‏هاى آتش زده ولى صاحب را شاهد است و ماجرا خود چيزى شبيه به افسانه است. مصائب و اتفاقات او را از نماز شب باز نمى‏دارند او توان جسمى نداشته ولى به صورت نشسته آن را انجام داد.

3- درس زندگى سازى:

و بالاخره فاطمه (عليه‌السلام ) به فرزندان مفهوم حيات و رمز و راز زندگى را آموخت. و به آنها ياد داد كه گاهى زندگى و عزتمندى آن پس از مرگ است و زمانى در دوران آن. اصل برداشتن هدف معقول در زندگى است كه بفهمد چرا بايد كار كرد و چرا بايد جنگيد و چرا صلح؟ و اصولاً رمز و ملاك انديشيده زيستن در چيست؟

او كوشيد محيط خانه را ميدانى سازد براى عمل كردن تعاليم اسلام و تحقق بخشيدن به آرمانهاى مقدس نبى اكرم (ص). به فرزندان آمادگى فكر و تعقلى داد و كوشيد حيات شان را عقيدتى سازد. درس متانت در عين جهاد، درس قناعت، در عين وفور، درس تحمل در عين توان پيشروى، درس ايثار در عين نيازمندى شخصى، درس نظم در عين دشوارى و گرفتارى، درس حق دوستى و حق‏طلبى در عين تحمل مرارتهاى ناشيه از آن... اينها همه از مسائلى هستند كه فاطمه (عليه‌السلام ) آن‏ها را به فرزندان خود آموخت.

اينكه در خانواده‏ها شخصيت‏هاى اصلى پديد مى‏آيند بدان خاطر است كه نظامات اصلى درباره آنها پياده و اعمال مى‏گردد. فاطمه (عليه‌السلام ) نظام اسلامى تربيت را درباره فرزندان پياده كرد و در نتيجه هر كدام چون دنيائى شدند كه در زندگى آينده و تاريخى اسلام نقش‏هاى مفيد و مثمر ثمرى را پياده كردند.

تربيت در عين كار

اين همه كوشش دقت گذارى فاطمه (عليه‌السلام )درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغى و آسايشى فوق‏العاده بود. او اين خدمات را در كنار ديگر مشاغل شخصى و اجتماعى، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصويرى از وضع حيات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانى كه فقر و نادارى هم حكومت كند خود عظمت كار او را بيشتر نشان مى‏دهد.

او زنى است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانه‏اى زندگى مى‏كند كه محقر است، آب را از بيرون بايد به خانه بياورد و از مسافتى نسبتاً دور، گندم يا جو را بايد شخصاً با دستاس آرد كند، خود بايد آنرا خمير كند، و نان بپزد، خود بايد لباس خود و فرزندان را بشويد، با هيزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله‏ور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشير خونين على (ع) را بشويد، محيط را براى آرامش على (عليه‌السلام ) ساكت سازد. به زنان مدينه درس و مسأله دينى بياموزد، گاهى هم به زخم بندى مجروحان جنگى بپردازد، كارهاى دستى چون پشم ريسى را انجام دهد تا كمكى براى زندگى مشترك باشد، به حق‏طلبى برود، به مبارزه بپردازد و...

فاطمه (عليه‌السلام ) نشان داد كه انجام وظايف مادرى با آن امور متناقض نيست، در عين كثرت مشغله مى‏توان فرزندانى شايسته تربيت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطى‏ء مى‏توان چون چشمه‏اى شد كه از سينه كوهى بجوشد و با خود هزاران گوى و گوهر زرين و سيمين بيرون بريزد، پذيرش خدمات خانوادگى مانع از خدمات اجتماعى و سياسى نيست و بالعكس.

حاصل تربيت

حاصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) در محيط خانه، فرزندان است صاحب فضيلت‏هاى بسيار و متعدد و در محيط بيرون،زنانى است عفيفه و كم نظير كه هر كدام چراغ و مشعل هدايتى براى ديگر زنان در دنياى اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط مى‏شود اصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) را لااقل از سه ديد بررسى مى‏كنيم.

1- در جنبه شخصيت:

او فرزندانى تربيت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصيتى انسانهائى آزاد، مستقل، با روحيه، و داراى سلوك و رفتارى هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمى رابه ياد آيه آيه‏هاى قرآن مى‏اندازد. به دست نورانى فاطمه (عليه‌السلام ) شير مردان و شير زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پديد آمدند، كه داراى عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومايگى و تن دادن به ذلت‏ها بودند.

فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) همگى شجاع، با اراده، از نظر روحى قوى، فدائى اسلام و قرآن بودند. اين درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به يارى انسانهاى مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانى بودند كه آخرين قطره خون را دادند ولى در برابر ناحقى و ستم سرفرود نياوردند.

2- در جنبه حركت آفرينى:

حاصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ) پرورش نسلى بود حركت آفرين و زندگى ساز، نسلى كه هر كدام مشعل هدايتند وچراغ فرا راه حيات همه انسانهاو سياستمداران راستين هستند. فرزندان فاطمه (عليه‌السلام ) در تاريخ حيات اسلامى مردم موجها آفريدند و كشتى اسلام را كه گاهى شديداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.

- حسن بن على (عليه‌السلام ) را ببينيد كه در چه شرايطى و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاريخى خود زحمت صلح را بخود خريد ولى نابودى اسلام و فناى توان مسلمين را پذيرا نشد. صلحى تاريخى كرد كه زمينه ساز قيامهاى بعدى بود و خود شهيد صلح به نفع اسلام شد.

- حسين بن على (عليه‌السلام ) را بنگريد كه قيام جانانه خويش از خون دل خود گذشت تا در رگهاى مسلمانان خمود و جامد خونى جديد وارد سازد و آنها عليه ستمگران و عياشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ويران كند والحق كه با اين قيام چه نصيبى وافر براى اسلام فراهم آورد.

- زينب (عليه‌السلام ) را ببينيد كه زبانش چون جلادى براى ابن زياد و يزيد بود و هم چون شمشير على (عليه‌السلام ) برّائى داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنياى دشمن را بحركت و عصيان عليه نظام خودشان وا داشت. و به همين گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربيت فاطمه (عليه‌السلام ).

3- درخدمت به اسلام:

فاطمه (عليه‌السلام ) خادمانى ارزنده و راستين براى اسلام تربيت كرد. كه بقاى اسلام را تضمين كردند و جمله معروف الاسلام نبوىّ الحدوث و حسينى البقاء خود نمونه‏اى از آن است. اينان به گونه‏اى پرورش يافته بودند كه دشمنى اسلام را نمى‏پذيرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهى مى‏كردند از سر و جان مايه مى‏گذارند تا اسلام زنده بماند.

در تاريخ اسلام ديديد كه چگونه با معاويه ستيز مى‏كرد، آن ديگرى با پسرش يزيد، آن سومى حامل پيام شهادت شد، آن چهارمى افشاگر مفاسد بنى اميه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامى پيامبر (ص) كه كوشيدند اركان فسادو آلودگى را متزلزل سازند و مردم را به حقايق پشت پرده حكومت آشنا نمايند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه مى‏دارند اسلام نيست.

فاطمه (عليه‌السلام ) بانوى بزرگى بود كه توانست نسل امام تربيت كند و فرزندانى شهادت طلب و فدائى اين كه در مواقع حساس و لازم از جان خود براى اسلام مايه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگيرند. نسل فاطمه (عليه‌السلام ) نسل شهيد است. زيرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنيم فاطمه (عليه‌السلام ) خود شهيده اسلام است و شوهرش نيز شهيد مسجد و محراب.