فصل 3: فاطمه (عليهالسلام
) و فرزنددارى
مقدمه
مكتب فاطمه (عليهالسلام
) مكتبى اعجازآميز است. از آن آثار درخشانى پديد آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حيرت آدمى را بر مىانگيزاند. از جنبههاى اعجازآميز زندگى فاطمه (عليهالسلام
) ازدواج اوست كه مصداق آيه(
مرج البحرين يلتقيان
)
است. و از آن مهمتر از مصداق آيه(
يخرج منها اللؤلؤ و المرجان
)
است.
ابن عباس در تفسير اين آيه گويد:
- مقصود از مرج البحرين يلتقيان على و فاطمهاند.
- و مقصود از يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان حسن و حسيناند.
- آرى، فاطمه (عليهالسلام
) مادر است، مادرى كه رهبران آينده اسلام را مىپروراند و تحولات جهان تشيع و حتى در جامعه اسلامى از او منشأ مىگيرد و بسيارى از وقايع اسلامى از آنجا آغاز مىشوند. تربيت فاطمه (عليهالسلام
) درباره فرزندان نمايانگر روح با عظمت اين بانوى بزرگ است.
فاطمهشناسى
كار فاطمهشناسى اگر ممكن باشد يكى از راههاى مهم آن مطالعه در آثار تربيتى فاطمه (عليهالسلام
) بويژه تربيت نسل است فاطمه (عليهالسلام
) را مىتوان از طريق فرزندانى كه او تربيت كرده شناخت، مخصوصاً در تربيت حسنين، زيرا فرزند آئينه تمام نماى والدين است بويژه مادر.
او در عين داشتن وظايف گوناگون فردى و اجتماعى به ايفاى نقش مادرى پرادخت و مادرى شهيد پرور بود فرزندانى تربيت كرد كه همه رهبر، تاريخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زنى است بظاهر چون زنان ديگر جامعه، ولى به تربيت نسلى پرداخت كه براى بشريت آبرو آفريدند.
فرزندانى كه فاطمه (عليهالسلام
) تربيت كرد كسانى بودند كه امر رهبرى جامعه فرداى او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه (عليهالسلام
) خود داشت و آنچه را كه از انبياء گذشته از كانال پدر بميراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود بميراث داد و همه تعاليم را دربارهشان عمل كرد و اين مسألهاى است كه در تاريخ بشر همانند ندارد. و اينك كه قرنها از تاريخ فرزند دارى فاطمه (عليهالسلام
) مىگذرد، به زحمت قابل بررسى است كه او چگونه از عهده اين وظيفههاى سنگين، آن هم در آن شرايط بر آمد.
در مسير مادرى
فاطمه (عليهالسلام
) دختر بزرگترين رجال مذهبى و سياسى زمان بود، براى او حضورها و موضعگيرىهائى در رابطه با حيات خانوادگى ممكن و ميسر بود و مىتوانست چون ديگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطين راهى توأم با ناز و تنعم را در پيش گيرد ولى او اين چنين نكرد.
اوخود را در نظام تكوينى حيات قرار داد كه خداوند او را موجودى بااحساس لطيف و با عاطفه و شور آفريده بود و متحمل و او اين سرمايه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعاى من در اين راه حسن و حسين و زينب و كلثوماند، با آن برنامه درخشان شان.
او مادرى موفق بود زيرا كه توانسته است به تربيت فرزندانى بپردازد كه همه رزمنده، دلير و مجاهد فىسبيل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حيات خود توانسته است فرزندانى چون حسن و حسين بپروراند؟ و كدام زن شجاعى را سراغ داريم كه دختر شجاع و قهرمانى چون زينب بپروراند؟
فرزندانش هر كدام الگوى كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقى و انسانى و هر كدام مجسمه فضيلت و پاكى و تقوا بودند و اگر از ما نمونههاى مكتب معجزه آساى اسلام را بخواهند ناگزير بايد فرزندان فاطمه (عليهالسلام
) را معرفى كنيم و اين ادعائى است كه در آن گزافه و انحرافى نيست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادرى چون فاطمه (عليهالسلام
) موجد اين اسوههاست.
ديدگاههاى فاطمه (عليهالسلام
)
موفقيت فاطمه (عليهالسلام
) را در مسير مادى كه بايد سرمشقى براى زنان جهان باشد مرهون ديدگاهى است كه اين بانوى بزرگ اسلامى با استفاده از انديشه اسلامى براى خود پديدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسى همه جانبه اين ديدگاه نيست فقط با رعايت اختصار به چند نمونه آن اشاره مىكنيم:
1- در مورد خانواده:
خانواده از ديدگاه فاطمه (عليهالسلام
) كانونى مقدس است و ميزان قداست آن بحدى است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگرى محكم در جبهه كارزار جهانى بسازد.
همه چيز از خانواده آغاز مىگردد، حتى سعادت يا بدبختى يك ملت در خانواده رقم مىخورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ مىگيرد. هم چنين اگر با ديدى وسيعتر نگريسته شود جنگها و صلحها در محيط و جو خانواده تكون مىيابد. و در آنجاست كه كودكان، يعنى پدران فرداى بشر درسها مىآموزند بدين سان اگر بناى رشدى در جامعهاى است آغاز آن بايد از خانواده باشد.
فاطمه (عليهالسلام
) به كانون خانوادگى دل بسته است، آنچنان كه وقتى مسأله تقسيم كار را پدرش با او مطرح مىكند و معلوم مىشود كه فاطمه (عليهالسلام
) بايد در كانون خانواده به امور داخلى آن بپردازد، خداى را سپاس مىگذارد. و به گرمى و سر و سامان دادن خانواده مىپردازد و آن را چون كارگاهى براى تربيت رهبرى قرار مىدهد.
2- در مورد فرزند:
فاطمه (عليهالسلام
) درباره فرزند اين تصور و انديشه را دارد كه امانتهاى خداوند در دست پدر و مادرند و والدين در برابر حفظ و رشد اين امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائى بىارزش نمىشناسد كه او را به دست للهها و دايهها بسپارد بلكه آنها را وجودهائى ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتى مىشناسد كه بايد شخص مادر امر رسيدگى آنها را بعهده گيرد.
او فرزند دارى را شأن كوچكى نمىدانست كه امر اداره آنها را به ديگران واگذارد. و يا با احساس حقارت از بچهدارى بدنبال مشاغل پر سر و صداى بيرون رود. او خانه را مركز انسان سازى مىشناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.
او اين احساس را درباره فرزندان خود بيشتر دارد ازآن بابت كه از زبان پيامبر شنيده است خداوند ذريه پيامبران را در صلب من پيامبر قرار داده ولى نسل مرا در صلب على (عليهالسلام
) - پس من پدر اولاد فاطمهام
، پس فاطمه (عليهالسلام
) طبعاً سرمايهگذارى را درباره اينان لازمتر مىشناسد.
3- در مورد تربيت:
فاطمه (عليهالسلام
) امر تربيت را امرى تحولانگيز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض مىشناسد. او مىداند كه رمز پيشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سايه تربيت قابل خلاصه شدن است. جامعهاى پيشرفته است كه تربيت آن پيشرفته باشد و قومى منحط بحساب مىآيند كه تربيت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه اين مادراناند كه زمينه را براى بهشتى شدن فرزندان فراهم مىسازند (الجنة تحت اقدام الامهات
و طبعاً رمز جهنمى شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سايه تربيت و مخصوصاً تربيت مادران است اين حقيقتى است كه ما پايههاى رشد و انحراف را در سايه تربيتهاى صواب و يا انحرافآميز بدانيم و تاريخ نمونههاى مستندى را از آن به ما عرضه داشته است.
فاطمه (عليهالسلام
) اين ديدگاه را درباره تربيت دارد كه غفلت از آن موجب صدمهاى عظيم براى فرد و جامعه است و صدماتى غير قابل جبران را در پى دارد. بويژه در دوران خردسالى كه كودك همانند شاخهترى قابل انعطاف است بدين نظر او خود را وقف زندگى فرزندان و سازندگى و تربيت آنها مىكند. هم چنين او سخن پدر را بياد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشماريد و آنها را نيكو تربيت كنيد (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم)
و مىداند نوع ادب و تربيت آنها مسؤوليت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون
.
در طريق تربيت
اما در طريق تربيت فاطمه (عليهالسلام
) توجه به شرايط و عوامل، اصول و ضوابطى دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسى را ايفا مىكنند و ما در اين زمينه هم بعنوان عوامل درسآموز نكاتى را ذكر مىكنيم.
1- محيط و شرايط:
از عوامل مهم تربيت محيط و شرايطى است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محيط در تربيت به ميزانى است كه بسيارى از صاحبنظران آن را مهمترين عامل از بين همه عوامل تربيت مىدانند محيط رنگ ده شخصيت و سازنده خلق و خوى آدمى است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانستهاند كه گفتهاند انسان است و محيط او. دامنه محيط وسيع و شامل محيط خانه كه مهم است، محيط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محيط اجتماعى، شرايط و جو بيرون و... و زنى است كه محيط خانه را مدرسه مىسازد و در آن برنامههاى تربيت اسلامى را پياده مىكند در كلاس خانهاش موضوع تربيت فرزندانند و و هدف او انسان پرورى و شهيد پرورى، برنامهاش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و على (عليهالسلام
) و فاطمه (عليهالسلام
)، شيوه آن مهر و محبت است و ارج گذارى به وجود فرزندان.
آرى خانه فاطمه (عليهالسلام
) كلاس عالى تربيت است، كلاسى است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ايمان، پايههاى آن، حركت، فضيلت، مقصد آن شهامت آفرينى، تحت نظارت و رهبرى مستقيم پيامبر (ص) و دامن عفيف و پر عزت فاطمه (عليهالسلام
) طريقه آن و آموزشهاى صحيح، و تلاش در آن براى انتقال ميراث پيامبران، و طبيعى است كه در آن افرادى پديد آيند مهذب، بى آلايش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضاى خدا.
2- اصول و ضوابط:
در اين كلاس و مدرسه اصول و ضوابطى حاكمند كه همه آنها از جانب خدايند و پيامبر (ص) صادق و مصدق آنها را ذكر كرده و فاطمه (عليهالسلام
) و على (عليهالسلام
) دو شاگرد مهم و دور كن اين امت آنها را مورد عنايت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل مىگذارند.
تربيت براساس اصل توحيد است و ضابطه ايمان و باورى راستين، اصل جرأت دهى و با شهامت سازى در اين خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنى، اصل غلبه حق بر هواى نفس، ترجيح همسايه بر خانه، ترجيح معنى بر ماده...
خانه او خانه زهد است بگونهاى كه دنيا آنها را نفريبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنيا باشند، زرق و برقهاى ظاهرى در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و مىارزد، رضاى خداوند است و همه افرادى كه در اين خانهاند بر اين اساس و در مسير اين هدف زندگى مىكنند.
هم چنين در اين خانه اصل هماهنگى بين زن و شوهر در تربيت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ايمان، اصل غلبه اخلاق انسانى بر خواستههاى حيوانى حكومت مىكند و مبانى اسلام راستين مورد توجه است و سعى در اعمال اراده خداوندى و همسانى مشيت خود با مشيت خداوند.
3- شيوههاى و روش:
فاطمه (عليهالسلام
) يك مادر است و مادرى از سوئى مركب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهربانى و فاطمه (عليهالسلام
) اين هر دو را به حد كمال واجد است و اين خود زمينه را براى تربيت خوب فرزندان فراهم مىسازد. روح مادرانه فاطمه (عليهالسلام
) و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پيروى فرزندان است و فاطمه (عليهالسلام
) از اين بابت مصداق اين سخن پيامبر است كه:
- خير نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن
- بهترين زنان شما كسانى هستند كه به همسرشان لطيفتر و مهربانتر و به فزرندان خود رحيمتر باشند. يا مصداق حديث ديگر كه بهترين زنان شما كسانى هستند كه زاينده و زايا، سرپرست و والى، شيرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:
خير نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مايلات الى ازواجهن
فاطمه (عليهالسلام
) با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهاى شان را زير نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر مىدهد و يا در مورد كارشان داورى مىكند. حسنين (عليهالسلام
) خط مىنويسند نزد مادر مىآورند كه بگويد خط كدامشان بهتر است.
مادر براى اينكه دلها را نشكند آنها را بنزد پيامبر مىفرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد فاطمه (عليهالسلام
) بر مىگرداند. فاطمه (عليهالسلام
) رشته گردن بند را به زمين مىريزيد كه هر كدام بيشتر جمع كردند خط او بهتر است.
درسها
در مكتب تربيتى فاطمه (عليهالسلام
) درسهاى گوناگون است درس اخلاق، درس زندگى، درس روابط با انسانها، درس حركت آفرينى، درس موج سازى و قيام، درس حمايت از مظلوم، درس مبارزه با ظالم، درس ديندارى و دين خواهى و... و ما براى نمونه از سه گونه درس او نام مىبريم:
1- درس اخلاق:
فاطمه (عليهالسلام
) سعى دارد كه اخلاق اسلامى را عملاً به فرزندان بياموزد. اخلاقى كه در آن جرأت و شجاعت، عفو در عين قدرت،گذشت و ايثار باشد. فاطمه (عليهالسلام
) به فرزندان درس محبت داد، درس نيكو كارى داد، درس وفادارى به هدف مشروع داد و هم چنين درس رشادت، خلوص، تعاون، حريت، احسان، صفا، تقوا و همه درسهائى كه انسانيت به آنها مفتخر است.
فاطمه (عليهالسلام
) پايههاى اخلاق انسانى و رشادت و جرأت را در فرزندان چنان تحكيم كرد كه حسين بن على (عليهالسلام
) در روز عاشورا در رمز عدم قبول ذلت مىفرمايد، خداوند و رسول او به ذلت اين بيعت رضايت ندارند. دامنهائى كه در آن پرورده شدم (دامن رسول خدا (ص) على مرتضى (ع)، فاطمه زهرا (عليهالسلام
)) اجازه قبول اين ننگ را به من نمىدهد.
اخلاق فاطمه (عليهالسلام
) اخلاق الهى بود، اخلاق سرافرازى و احساس غرور بخاطر بندگى خدا بود، اخلاق عزتمندى و جلال و شكوه خداوندى بود، فرزندانش همانها را گرفتند و در مسير زندگى حال و آينده خود بكار بستند. در دوران اسارت خاندان فاطمه (عليهالسلام
) بعد از واقعه كربلا ديديم كه چگونه در عين اسارت احساس سرافرازى داشتند و لقمه نانِ دونان را نخوردند و حتى اجازه نداد فرزندان و كودكانشان نيز در عين گرسنگى از آن صدقات استفاده كنند.
2- درس بندگى:
فاطمه (عليهالسلام
) به فرزندان خود عملاً ياد داد كه چگونه خداى رابندگى كنند و چگونه مطيع و تسليم اوامر او باشند. و اين كار ازراه تمرين عملى عبادت بود. زيرا فاطمه (عليهالسلام
) خود عابدهاى بىمانند و در مقام بندگى در بالاترين حد و صورت ممكن بود. كسى كه خداى را با تمام ذرات وجودش پرستش كرده و فرزندانش، چه بسا كه در نيمههاى شب شاهد حالات او بودند.
روح عبادت چنان در وجود فرزندانش ريشه دوانده بود كه هيچ گامى بر نمىداشتند جز براساس قاعده و ضابطه عبادت. آنها بدرجهاى از رشد عبادى رسيده بودند كه بدنبال عبادت مرجحه مىرفتند. در حال اعتكاف و در شرف خاتمه دادن آن بودند، ولى رسيدگى به مشكل مردم را از آن مهمتر دانسته و ترك اعتكاف گفتند.
و يا داستان نماز شب زينب در شب يازدهم ماه محرم، آنهم در حاليكه برادران و عزيزان، و حتى فرزندان خود را در واقعه كربلا از دست داده، يكه و تنهاست در برابر آن همه مصائب، خيمههاى آتش زده ولى صاحب را شاهد است و ماجرا خود چيزى شبيه به افسانه است. مصائب و اتفاقات او را از نماز شب باز نمىدارند او توان جسمى نداشته ولى به صورت نشسته آن را انجام داد.
3- درس زندگى سازى:
و بالاخره فاطمه (عليهالسلام
) به فرزندان مفهوم حيات و رمز و راز زندگى را آموخت. و به آنها ياد داد كه گاهى زندگى و عزتمندى آن پس از مرگ است و زمانى در دوران آن. اصل برداشتن هدف معقول در زندگى است كه بفهمد چرا بايد كار كرد و چرا بايد جنگيد و چرا صلح؟ و اصولاً رمز و ملاك انديشيده زيستن در چيست؟
او كوشيد محيط خانه را ميدانى سازد براى عمل كردن تعاليم اسلام و تحقق بخشيدن به آرمانهاى مقدس نبى اكرم (ص). به فرزندان آمادگى فكر و تعقلى داد و كوشيد حيات شان را عقيدتى سازد. درس متانت در عين جهاد، درس قناعت، در عين وفور، درس تحمل در عين توان پيشروى، درس ايثار در عين نيازمندى شخصى، درس نظم در عين دشوارى و گرفتارى، درس حق دوستى و حقطلبى در عين تحمل مرارتهاى ناشيه از آن... اينها همه از مسائلى هستند كه فاطمه (عليهالسلام
) آنها را به فرزندان خود آموخت.
اينكه در خانوادهها شخصيتهاى اصلى پديد مىآيند بدان خاطر است كه نظامات اصلى درباره آنها پياده و اعمال مىگردد. فاطمه (عليهالسلام
) نظام اسلامى تربيت را درباره فرزندان پياده كرد و در نتيجه هر كدام چون دنيائى شدند كه در زندگى آينده و تاريخى اسلام نقشهاى مفيد و مثمر ثمرى را پياده كردند.
تربيت در عين كار
اين همه كوشش دقت گذارى فاطمه (عليهالسلام
)درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغى و آسايشى فوقالعاده بود. او اين خدمات را در كنار ديگر مشاغل شخصى و اجتماعى، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصويرى از وضع حيات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانى كه فقر و نادارى هم حكومت كند خود عظمت كار او را بيشتر نشان مىدهد.
او زنى است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانهاى زندگى مىكند كه محقر است، آب را از بيرون بايد به خانه بياورد و از مسافتى نسبتاً دور، گندم يا جو را بايد شخصاً با دستاس آرد كند، خود بايد آنرا خمير كند، و نان بپزد، خود بايد لباس خود و فرزندان را بشويد، با هيزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعلهور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشير خونين على (ع) را بشويد، محيط را براى آرامش على (عليهالسلام
) ساكت سازد. به زنان مدينه درس و مسأله دينى بياموزد، گاهى هم به زخم بندى مجروحان جنگى بپردازد، كارهاى دستى چون پشم ريسى را انجام دهد تا كمكى براى زندگى مشترك باشد، به حقطلبى برود، به مبارزه بپردازد و...
فاطمه (عليهالسلام
) نشان داد كه انجام وظايف مادرى با آن امور متناقض نيست، در عين كثرت مشغله مىتوان فرزندانى شايسته تربيت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطىء مىتوان چون چشمهاى شد كه از سينه كوهى بجوشد و با خود هزاران گوى و گوهر زرين و سيمين بيرون بريزد، پذيرش خدمات خانوادگى مانع از خدمات اجتماعى و سياسى نيست و بالعكس.
حاصل تربيت
حاصل تربيت فاطمه (عليهالسلام
) در محيط خانه، فرزندان است صاحب فضيلتهاى بسيار و متعدد و در محيط بيرون،زنانى است عفيفه و كم نظير كه هر كدام چراغ و مشعل هدايتى براى ديگر زنان در دنياى اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط مىشود اصل تربيت فاطمه (عليهالسلام
) را لااقل از سه ديد بررسى مىكنيم.
1- در جنبه شخصيت:
او فرزندانى تربيت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصيتى انسانهائى آزاد، مستقل، با روحيه، و داراى سلوك و رفتارى هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمى رابه ياد آيه آيههاى قرآن مىاندازد. به دست نورانى فاطمه (عليهالسلام
) شير مردان و شير زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پديد آمدند، كه داراى عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومايگى و تن دادن به ذلتها بودند.
فرزندان فاطمه (عليهالسلام
) همگى شجاع، با اراده، از نظر روحى قوى، فدائى اسلام و قرآن بودند. اين درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به يارى انسانهاى مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانى بودند كه آخرين قطره خون را دادند ولى در برابر ناحقى و ستم سرفرود نياوردند.
2- در جنبه حركت آفرينى:
حاصل تربيت فاطمه (عليهالسلام
) پرورش نسلى بود حركت آفرين و زندگى ساز، نسلى كه هر كدام مشعل هدايتند وچراغ فرا راه حيات همه انسانهاو سياستمداران راستين هستند. فرزندان فاطمه (عليهالسلام
) در تاريخ حيات اسلامى مردم موجها آفريدند و كشتى اسلام را كه گاهى شديداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.
- حسن بن على (عليهالسلام
) را ببينيد كه در چه شرايطى و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاريخى خود زحمت صلح را بخود خريد ولى نابودى اسلام و فناى توان مسلمين را پذيرا نشد. صلحى تاريخى كرد كه زمينه ساز قيامهاى بعدى بود و خود شهيد صلح به نفع اسلام شد.
- حسين بن على (عليهالسلام
) را بنگريد كه قيام جانانه خويش از خون دل خود گذشت تا در رگهاى مسلمانان خمود و جامد خونى جديد وارد سازد و آنها عليه ستمگران و عياشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ويران كند والحق كه با اين قيام چه نصيبى وافر براى اسلام فراهم آورد.
- زينب (عليهالسلام
) را ببينيد كه زبانش چون جلادى براى ابن زياد و يزيد بود و هم چون شمشير على (عليهالسلام
) برّائى داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنياى دشمن را بحركت و عصيان عليه نظام خودشان وا داشت. و به همين گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربيت فاطمه (عليهالسلام
).
3- درخدمت به اسلام:
فاطمه (عليهالسلام
) خادمانى ارزنده و راستين براى اسلام تربيت كرد. كه بقاى اسلام را تضمين كردند و جمله معروف الاسلام نبوىّ الحدوث و حسينى البقاء خود نمونهاى از آن است. اينان به گونهاى پرورش يافته بودند كه دشمنى اسلام را نمىپذيرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهى مىكردند از سر و جان مايه مىگذارند تا اسلام زنده بماند.
در تاريخ اسلام ديديد كه چگونه با معاويه ستيز مىكرد، آن ديگرى با پسرش يزيد، آن سومى حامل پيام شهادت شد، آن چهارمى افشاگر مفاسد بنى اميه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامى پيامبر (ص) كه كوشيدند اركان فسادو آلودگى را متزلزل سازند و مردم را به حقايق پشت پرده حكومت آشنا نمايند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه مىدارند اسلام نيست.
فاطمه (عليهالسلام
) بانوى بزرگى بود كه توانست نسل امام تربيت كند و فرزندانى شهادت طلب و فدائى اين كه در مواقع حساس و لازم از جان خود براى اسلام مايه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگيرند. نسل فاطمه (عليهالسلام
) نسل شهيد است. زيرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنيم فاطمه (عليهالسلام
) خود شهيده اسلام است و شوهرش نيز شهيد مسجد و محراب.