فلسفه و حكمت بلاها و مصايب و اختلافات
سؤ ال شد كه چرا اختلاف ها، كمبودها، نقص ها و...در جهان وجود دارد؟ چرا خداوند هر چيز را يك جور و بى اختلاف نيافريد؟
جواب : به دو صورت مى توان مسئله را فرض كرد:
الف) جهان با همين صورت و خصوصياتى كه دارد با اختلافها و كمبودها و شرور و...، خود نظام احسن باشد و بهتر از اين تصور نشود، كه اين جا ديگر اشكالى نيست
ب) جهان را طور ديگرى تصور و فرض نمود؛ يعنى هيچ گونه اختلاف ، كمبود و شرى در آن نباشد و پر از كاميابى و لذت بدون رنج و ناكامى و مصيبت باشد كه در اين جا دو سؤ ال پيش مى آيد:
١ - آيا در نظام هستى مى توان اين شرور، كمبودها، مصايب و...را حذف كرد؟ و آيا جهان بدون شرور ممكن است ؟
٢ - آيا اين شرور، مصيبت ها و ناكامى ها و...تنها ضرر و زيان مى رسانند يا نه ، اين ظاهر آنهاست ، بلكه آثار مثبت و فايده هم دارند و زيان و ضرر آنها در مقابل بعد مثبت و منفعت آنها هيچ است ؟
همان طور كه گفتيم در جهان هستى شرور و خيرات با همند و جدا ناشدنى ، و لازمه جهان با اين خصوصيات ، اين شرور، كمبودها و...است
اين مطلب را خوب تصور نماييد: اگر بنا بود هيچ يك از اين تفاوتها و شرور و اختلافات نبود و از كثرت و تنوع خبرى نبود و همه چيز مثل هم بود، ديگر موجودات گوناگون وجود نداشتند و نظام هستى معنا و مفهوم نداشت كه در اين صورت لازمه آن ، اين بود كه تمام عالم بسيط باشد و از يك چيز تشكيل شود؛ مثلا همه سنگ باشد، يا آب ، يا...
تمام زيبايى ، كمال و لذت هستى به همين اختلافها و گوناگونى و تفاوت هاست كه اين كثرت ها و اختلاف ها و موجودات مختلف با آثار خاص خود، از قدرت ذات اقدس الهى به عنوان آفريننده آنها حكايت مى كنند و اين كه از آيات و نشانه هاى او هستند:
(
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
)
به راستى در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز و گردش كشتى در دريا به طورى كه مردم بهره مند مى شوند و بارانى كه از آسمان فرو مى فرستد پس زمين را بعد از مرگش با آن زنده مى گرداند و در زمين هر نوع جنبنده اى پراكنده ساخت و بادها و ابرهايى كه در بين آسمان و زمين تسخير شده اند، جابه جا كرد، آياتى براى متفكران هست
اگر هميشه نور باشد و روشنايى ، آيا روشنايى ، معنا مى دهد؟ يا با تاريكى است كه ما روشنايى را درك مى نماييم كه به قول سعدى : اگر همه شب ها شب قدر بودى ، شب قدر، بى قدر بود. اگر همه قوى باشند آيا ديگر قهرمانى و اين همه فعاليت و حركت براى آن و لذت رسيدن به آن معنا مى دهد؟ اگر همه چيز هميشه يك جور باشد، آن موقع ما لذتى را درك نخواهيم كرد. اگر همه جا آب باشد و اگر همه موجودات انسان باشند و حيوانى وجود نداشته باشد، اگر همه ، عالم و دانشمند باشند و اگر همه دارا باشند، ديگر حركت و فعاليت وجود نخواهد داشت و در نتيجه كمال و پيشرفتى به وجود نخواهد آمد.
اگر همه جا بلندى باشد و پستى نباشد، ديگر زيبايى و شكوه كوه را درك نمى كنيم با گرسنگى است كه ما لذت سيرى و غذا را مى چشيم اگر همه زيبا باشند ديگر زيبايى معنا و مفهومى ندارد. با وجود زشتى است كه زيبايى معنا و مفهومى پيدا مى كند. زيبا رويان مديون زشت رويانند. زشت ها بزرگ ترين حق را بر زيبايان دارند و زيبايى آنها مديون وجود زشت هاست
اگر همه يكسان بودند ديگر تحركى نبود؛ نه كمالى ، نه لذتى ، نه عشقى و نه. اين گمان باطلى است كه بعضى مى گويند اگر همه چيز يكسان بود جهان بهتر بود و خيال مى كنند عدل و حكمت ، يعنى اين كه همه اشيا هم سطح و هم اندازه باشند. از اين روست كه حضرت علىعليهالسلام
مى فرمايد:
لا يزال الناس بخير ما تفاوتوا فاذا استووا هلكوا
تا مردم با هم تفاوت دارند در خير و رفاه هستند، ولى هنگامى كه بخواهند از هر نظر يكسان باشند نظام زندگى آنها از هم مى پاشد.
در اينجا ممكن است كسى اعتراض بكند و بگويد: پس چرا من را زشت آفريد و ديگرى را زيبا و چرا برعكس نشد؟ يا چرا من كم هوش و كم عقل هستم و ديگرى پر هوش و پر علم ؟
جواب : ممكن است كه شما در يك صفت ، مثلا زيبايى يا هوش از ديگرى پايين تر باشيد، اما در صفات ديگر، مثلا شجاعت يا قدرت و...بر او برترى داشته باشيد كه در اين صورت ، آن كمبود جبران مى شود. يا اينكه با اين كمبود، از تو وظيفه و مسئوليت كمترى مى خواهند تا ديگرى همان طور كه پيامبران و عالمان وظيفه و مسئوليت بيشترى دارند تا ديگر مردم از آنها خيلى چيزها خواسته شده كه از ديگران نخواسته اند. يا خداوند اين كمبود را در آخرت جبران مى كند چنان كه فردى زشت رو خدمت پيامبر رسيد و از زشتى خود و دخترانش شكايت كرد. كه در اين هنگام پيامبر چهره بهشتى اش را به او نشان داد كه فرد با ديدن آن ، به همين زشتى راضى شد.
١ - بلاها و مصيبت ها مادر خوشبختى ها
اين كمبودها و بلاها و مصيبت ها ما در خوشبختى ها و خوبى ها و كامروايى ها و كمالاتند. اين كه مى گويند: پايان شب سيه سفيد است ، درست است لازمه خوشبختى و كمال ، تحمل رنج ها و سختى ها و مصايب است :
(
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
)
؛ با هر سختى آسانى هست
اگر انسان مى خواهد به كمال و خوشبختى برسد بايد سختى ها را بپذيرد و برتابد و حتى خود را به رنج و تلاش بيندازد.
(
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
)
)؛
براى انسان نيست مگر آن چه سعى مى كند.
پس اين مصيبت ها و سختى ها براى تكامل بشر لازم است و بشر اين گونه آفريده شده است تا به كمال وجودى خود برسد:
(
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ
)
؛
همانا انسان را در رنج و سختى آفريديم