داستان : مقام عبادى مريض
روزى پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
سرش را به سوى آسمان بلند كرد و خنديد. شخصى پرسيد: ديدم سر مباركتان را به آسمان بلند كرديد و خنديديد، علتش چه بود؟ فرمود: خنده ام از اين جهت بود كه تعجب نمودم از دو فرشته اى كه در آسمان به سوى زمين آمدند و در جستجوى مومن صالح بودند كه هميشه او را در مصلا (محل نماز) خود مى ديدند، تا اعمال او را بنويسند، و به سوى آسمان ببرند. اين بار او را در محل نماز خودش نديدند. به سوى آسمان عروج كردند و به خدا عرض كردند:
پروردگارا! بنده تو، فلانى را در محل نمازش نديديم تا اعمال نيكش را بنويسيم ، بلكه او را در بستر بيمارى ديديم
خداوند به آنها فرمود: براى بنده ام تا وقتى بيمار است ، مثل همان كارهاى نيكى كه در شبانه روز انجام مى داد بنويسيد. بر ماست كه تا هنگامى كه بيمار است پاداش اعمال خيرى كه هنگام صحت انجام مى داد، بنويسيم
٩ - توجه دادن مومن به خداوند و زنگ بيدار باش
گاهى انسانها در طول حيات مادى از هدف اصلى (رسيدن به مقام قرب الهى و كسب بهشت) غافل و به دنياى مادى و ناز و نعمتهاى آن مشغول مى شوند؛ مانند كسى كه ماموريتى را در كشورى به عهده او گذارده اند كه نتيجه درست آن ماموريت ، پاداش بالا و هميشگى و نتيجه غلط آن زندان و تنبيه است ، اما فرد وقتى پا در پايتخت آن كشور مى گذارد پاركها و سينماها و بازار توجهش را جلب مى كند، به پاركها سر مى زند، به سينما مى رود و خلاصه به گشت و گذار مى گذراند و ناگهان روزى به خود مى آيد كه ماموريت تمام شده است در اين صورت بايد سرافكنده باز گردد و منتظر مجازات باشد.
اما كسى كه تمام حواس او به ماموريت بود و از امكانات امور رفاهى به اندازه لازم و در جاى خود استفاده كرد سرافراز باز مى گردد و نتيجه آن پاداش و راحتى دايمى است در اين دنيا، زن و بچه ، مال و منال ، لذتها و، مقامها و...همه جاذبه هايى هستند كه ما را از ماموريتمان باز مى دارد و سبب مى شود آخرت را فراموش كنيم و در خواب فرو رويم ، اما هنگامى كه مرگ فرا مى رسد، چشم باز مى كنيم و مى بينيم كه دستمان خالى است و هيچ كارى نكرده ايم خدايى كه بندگانش را دوست دارد مى خواهد آنها را به خود آورد و بيدار نمايد و بلا و مصايب زنگ بيدار باش است چطور طبيبى كه مى خواهد مريض بيهوش خود را به هوش آورد به آن سيلى مى زند، همين طور خداوند گاه سيلى رحمت خويش را بر صورت جامعه بشرى مى نوازد و آنها را دچار مصيبت و بلا مى كند: مرگ ، بيمارى ، سيل ، زلزله ، سرما، گرما، آفات كشاورزى ، فقر و...
براى اين سختيها و مصيبت ها دو نتيجه مترتب است :
١ - انسان به هنگام بلا و مصيبت ذاتا و فطرتا متوجه ذات اقدس الهى مى شود. آن جا كه از همه كس نا اميد مى شود در اوج بلا و نا اميدى در ته دلش نورى مى درخشد و اميدى زنده مى شود و او را صدا مى زند و آن كسى نيست جز خدا.
٢ - انسان مغرور كه تا ديروز گمان مى كرد همه چيز خودش است و داراى قدرتى است و هر كارى كه دلش بخواهد مى كند و به هيچ كس احتياجى ندارد در موقع بلا و مصيبت متوجه ضعف و ناتوانى خود مى شود و مى فهمد كه او
چقدر ضعيف و ناتوان است و قوى و قادر و تواناى مطلق و واقعى ذات اقدس الهى است
(
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ
)
هيچ پيامبرى را در هيچ شهرى نفرستاديم مگر آن كه مردم آن جا را به شدت و سختى دچار نموديم تا شايد (بيدار) و به ما متوجه شوند.
و لقد اءخذنا آل فرعون بالسنين و نقص من الثمرات لعلهم يذكرون (٣٤) و ما خاندان فرعون را به خشكسالى و كمبود محصول گرفتار كرديم تا متذكر شوند.
چرا مرگ ؟
اين يك سؤ ال اساسى است كه چرا موجودات پس از آن كه به وجود آمدند و طعم حيات را چشيدند مى ميرند؟
جواب : جواب تفصيلى اين سؤ ال در اين جا نمى گنجد لذا به اختصار بدان پاسخ داده مى شود: بايد بگوييم كه مرگ عين رحمت و لطف الهى است كه اگر انسانها نميرند و بخواهند در اين دنيا بمانند مى ميرند؛ يعنى همان گونه كه عالم جنين مقدمه اى است براى اين دنيا و قسمت هاى مختلف بدن در آن ايام شكل مى گيرند: ريه ها، دستگاه هاضمه ، قلب و... در آن ايام از هيچ كدام از آنها استفاده نمى كنيم ، اما آن جا به وجود مى آيند و در آن جا انسان براى زندگى در اين دنيا آماده مى شود و از دنياى كوچك به اين دنياى بزرگ پا مى نهد. بله ، جنين بايد آن عالم جنينى و رحم را رها كند و در حقيقت در دنياى رحم بميرد تا بتواند بدين دنيا پا بگذارد و به حيات برتر دست يابد. اگر جنين در رحم مادر بعد از نه ماهگى نميرد؛ به عبارتى خارج نشود و به اين دنياى مادى نيايد در آن جا از بين خواهد رفت و مى گندد، ولى وقتى كه از آن جا خارج شد وارد عالمى برتر و بزرگ تر از آن مى شود و اين مرگ در حقيقت ، براى جنين پلى است كه او را به دنياى برتر و بهتر انتقال مى دهد؛ يعنى ديگر آن عالم رحم ، ظرفيت نگه دارى طفل را ندارد و اين انتقال ، عين لطف و رحمت الهى است تخم مرغ بعد از مدتى كه جوجه درون آن تشكيل شد ديگر ظرفيت تحمل جوجه را ندارد در نتيجه جوجه آن پوسته را مى شكند و از آن دنياى تخم مرغى و پوسته مى ميرد و وارد دنياى بزرگ تر مى شود. اگر از آن خارج نشود حتما از بين خواهد رفت پس جنين وارد اين دنيا مى شود و اين دنيا براى او عالمى گسترده تر است و اين نوع مرگ براى جنين ، در حقيقت مرگ نيست ، بلكه گسترش و ادامه حيات است اين دنيا هم مثل عالم رحم است و مقدمه اى براى دنياى آخرت است ؛ محل آمادگى انسان براى درك حيات برتر. انسان به مرحله اى مى رسد؛ مثل نه ماهگى در رحم ، كه بايد از اين دنيا برود چون دنيا ديگر ظرفيت وجود انسان را ندارد از اين رو مرگ بر او عارض مى گردد و اگر نميرد و وارد آن دنيا نشود مانند جنين از بين خواهد رفت لذا اين ، عين لطف و رحمت الهى است و آخرت ادامه اين حيات : (انا لله و انا اليه راجعون).
امام حسينعليهالسلام
فرمود: فما الموت الا قنطره
؛ مرگ پلى است كه شما را از دردسرهاى دنيا به رفاه و لطف خدا مى رساند، همان گونه كه براى دشمنان خدا، انتقال از كاخ به زندان است
پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرمودند: خروج مومن از دنيا همچون بيرون آمدن طفل از شكم مادر است كه از تاريكى ها تنگى ها و فشارها به فضاى روشن و بزرگ وارد مى شود
.
علاوه بر اينها عدل الهى اقتضا مى كند عالمى با ظرفيت تر از اين دنياى خاكى براى حساب و عقاب و ثواب بيافريند، چرا كه اين دنيا ظرفيت دادن ثواب و عقاب به طور كامل را ندارد؛ مثلا كسى كه تعداد زيادى را كشته و جنايات زيادى را مرتكب شده است ، چطور در مقابل اين همه جنايت عقاب مى شود؟ حداكثر مى توان او را يك مرتبه كشت نه بيشتر، يا فردى مثل پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
با اين خدمت بزرگ به بشر، كه همان هدايت است ، چگونه در دنيا ممكن است پاداشش داده شود.(
وَلِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُون
َ
)
؛ جزا داده مى شود به هر كسى به آن چه انجام داده است