بخش ١٩ : سيره عملى و روش شخصى امام مهدى عليه السلام
در اين گونه تعاليم چه بسا اين اصل منظور بوده است كه اگر مسلمانان امر ظهور را خيلى دور تصور كنند، اميد و حالت انتظار و آمادگى را از دست مى دهند؛ و اين خود زمينه حاكميت ياءس و بى تعهدى و بيخبرى را فراهم مى سازد، و جامعه را به نشيب گرايى مى كشاند.
امام على عليه السلام :
... لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا، و لا يطولن عليكم الامد فتقسوا قلوبكم . (٣٨٧)
-... در برپايى حكومت عدل و حق شتاب مى كند، پيش از آنكه زمان (مناسب) آن فرا رسد، كه پشيمان خواهيد شد. و زمان (آن) را دور و دراز نپنداريد كه دلهايتان سخت (و نااميد) شود.
امام على بن ابى طالب عليه السلام ، در اين سخن بر دو اصل تاءكيد مى كند: نخست اينكه هر حادثه و پديده اى ، زمانى ويژه و مناسب دارد. و اين امر يعنى ظهور و فرج نيز كه بزرگترين پديده تاريخ جهان است ، داراى زمان و شرايط ويژه خود است ، و طلب آن پيش از زمان مناسب و ويژه ، اشتباه است و مايه پشيمانى . دوم اينكه با توجه به ضرورت وجود شرايط زمين مناسب براى ظهور، نبايد زمان ظهور نيز بسيار دور تصور شود و گمان رود كه قرنها و قرنها به درازا خواهد كشيد تا اين حادثه در تاريخ زندگى انسان رخ دهد و موعود عليه السلام امتها آشكار گردد. بنابراين هر جامعه و نسلى بينديشند كه آن تحول و انقلاب به جامعه و زمان و نسل او تعلق ندارد، نه ، چنين نبايد تصور شود تا ياءس و بدبينى بر جامعه حاكم گردد، و حس اميد و حالت انتظار و آمادگى و عنصر صبر از جامعه رخت بربندد. بايد راهى ميانه برگزيد و چنين پنداشت كه در عين حال كه زمان و شرايط مناسب براى اين حادثه مهم و بى نظير ضرورى است ، ليكن اين مناسبتها و شرايط ممكن است در زمانى بس اندك پديد آيد و محيط آماده ظهور و فرج گردد، بلكه ممكن است در يك شب كار ظهور سامان يابد، و صبح آن شب امام ظاهر گردد، چنانكه در احاديث آمده است .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
المهدى منا يصلح الله له امره فى الليلة . (٣٨٨)
- مهدى ما، كارش در يك شب سامان مى يابد.
امام صادق عليه السلام :
و توقع امر صاحبك ليلك و نهارك ، فان الله كل يوم هو فى شاءن لا يشغله شاءن عن شاءن ... (٣٨٩)
- چشم به راه امر (قيام و انقلاب) امام خود باش ، در شب و هر روز زيرا كه خدا در هر روز كارى كند، و كارى ، او را از كارى ديگر باز ندارد...
ظهور به اراده الهى وابسته است ، و در هر لحظه ممكن است خواست خدا به اين امر تعلق گيرد كه داعى حق فرياد برآورد، و بشريت منحرف را به راه رهنمون شود، و خوابزدگان را بيدار كند، و آرمانهاى حق و عدل را حاكم گرداند.
امام رضا عليه السلام :
اذا رفع علمكم من بين اظهركم ، فتو قعوا الفرج من تحت اقدامكم . (٣٩٠)
- هرگاه نشانه ها از ميانتان برخاست (و امامانتان در گذشتند يا غائب شدند)، پس چشم به راه فرج (الهى) باشيد، از نزديكترين جا به خود.
مؤ لف «ميكال المكارم» مى گويد
ظاهر اين است كه اين سخن : «فتو قعوا الفرج من تحت اقدامكم» كنايه از ظهور ناگهانى و بدون مقدمات است . بنابراين در تمام زمان غيبت و در هر حالى كه احتمال ظهور مى رود، واجب است انسان آماده يارى رسانى باشد و به امام توجه داشته منتظر ظهور او باشد (٣٩١)
نيز مى گويد: «ظهور ناگهانى و يكباره با احاديثى كه براى ظهور، مقدمات و شرايط و علامتهايى معرفى كردند، چگونه كارساز مى شود. در پاسخ مى گويد: «آنچه از احاديث بسيار به دست مى آيد اين است كه تمام آن نشانه ها و شرايط (مهم) در يك سال رخ مى دهد. بنابراين واجب است هر دين باور منتظرى در هر سال آماده ظهور رهبر خويش باشد، چون هر سال احتمال وقوع آن شرايط هست .» (٣٩٢)
امام عصر عليه السلام خود در توقيعى (نامه اى)، ناگهانى بودن ظهور را بيان مى فرمايد:
...فان امرنا بيعثه فجاءة حين لا ينفعه توبة . (٣٩٣)
-... امر ما (قيام و انقلاب ما) ناگهانى است ، در هنگامى كه توبه سردى ندارد.
بنابراين ، انتظار درست و صادقانه ، چنين انتظارى است ، و ممكن است در اسرع وقت نشانه هاى ويژه آن رخ دهد، و به ظهور و قيام و انقلاب امام موعود بينجامد. پس بايد به چنين فرجى آنى و لحظه اى اميد داشت كه سرنوشت بشريت به يكباره دگرگون شود. «زيرا كه از پيدا شدن نخستين علامت از علائم حتمى - كه پياپى خواهد بود - تا رسيدن اصل فرج و بيرون آمدن امام عليه السلام فاصله اى چندان نيست . درباره «قتل نفس زكيه»، شيخ مفيد، از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:
فاصله قتل نفس زكيه و قيام قائم ، بيش از ١٥ شب نخواهد بود.
البته ، فاصله پاره اى از علائم حتمى ، با ظهور، از ١٥ شب بيشتر است ، اما چندان زياد نيست ، حدود چند ماه ... چنانكه از برخى احاديث فهميده مى شود. (٣٩٤)
بخش ١٩ : سيره عملى و روش شخصى امام مهدى عليه السلام
امام مهدى عليه السلام ، چون همه پيامبران و رهبران راستين و شايسته الهى ، بسيار ساده زيست است ، لباسهاى درشت و كم بها مى پوشد. و خوراك خشك و ناگوار مى خورد. با آسايش و تن آسايى هيچ آشنايى ندارد، با كام و كامورى بيگانه است . چون پيامبران از هرگونه تعظيم و بزرگداشت و ستايش پرهيز دارد. و به معناى واقعى كلمه ، زاهد است ، و جز به ضروريات اين زندگى - در حد بسيار پايين آن - تن نمى دهد، و در سطح پايين ترين طبقات ، بلكه دشوارتر از آنان زندگى مى كند. در زهد ورزى و وارستگى امام مهدى عليه السلام را به حضرت يحيى عليه السلام تشبيه كرده اند، زيرا كه آن پيامبر بزرگ زاهدترين و عابدترين مردم زمان خود بود. امام قائم عليه السلام نيز زاهدترين و عابدترين مردمان است . ديگر بار اخلاق و رفتار والاى پيامبران و امامان آشكار مى شود، و امام مهدى عليه السلام تجلى دوباره زندگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، و امام على عليه السلام و ديگر امامان عليه السلام است ، و لباس و خوراك و خانه و كاشانه او يادآور لباس و خوراك و خانه كوچك و بينهايت ساده پيامبر صلى الله عليه و آله و امام على عليه السلام است . (٣٩٥)
آرى ! رهبرى جامعه انسانى چنين سيره و روشى را نيز لازم دارد، و در فكر آسايش خلق بودن و لحظه اى براى آنان نياسودن ، شرط اصلى آن است . آنان كه در زندگى هاى مرفه و آسوده بسر مى برند، و با شادى و شادخوارى روزگار مى گذرانند، و دم از آسايش خلق و رفاه توده هاى رنجديده انسانى مى زنند، راهى به گزافه مى روند و سخنى ياوه مى گويند، و ادعايى پوچ و پوك دارند. در احاديث ما كه ترسيمگر وضعيت زندگى شخصى آن امام بزرگ است ، بر همانندى و همسانى زندگى وى با زندگى بسيار ساده امام على عليه السلام - و همچنين زندگى بسيار ساده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله - تاءكيد شده است .
امام صادق عليه السلام :
ما تستعجلون بخروج القائم ، فوالله لباسه الا الغليظ، و لا طعامه الا الجشب ... (٣٩٦)
- به چه جهت درباره خروج قائم عجله داريد؟ به خدا سوگند، او جامه اى درشت مى پوشد، و خوراك خشك و ناگوار مى خورد...
تعبير «نفى و استثنا» در زبان عرب «حصر» را مى رساند. يعنى روش زندگى مهدى عليه السلام منحصرا روشى زاهدانه است .
امام صادق عليه السلام :
(قال الفضل): كنت عند ابى عبدالله عليه السلام بالطواف فنظر الى و قال لى : يا مفضل ! مالى اراك مهموما متغير اللون ؟ قال : فقلت له : جعلت فداك ! نظرى الى بنى العباس و ما فى اءيديهم من هذا الملك و السلطان و الجبروت ، فلو كان ذلك لكم لكنا فيه معكم . فقال : يا مفضل اما لو كان ذلك ، لم يكن الا سياسة الليل و سياحة النار، اكل الجشب و لبس الخشن ، شبه اميرالمؤ منين عليه السلام ، و الا فالنار. (٣٩٧)
- مفضل (راوى معروف) مى گويد: سالى در حج ، به هنگام طواف ، خدمت امام جعفر صادق بودم . در اثناى طواف ، امام نگاهى به من كرد و فرمود: چرا اينگونه اندوهگينى و برافروخته اى ؟ گفتم : فدايت شوم ، بنى عباس و حكومتشان را مى بينم و اين مال و اين تسلط و اين قدرت و جبروت را. اگر اين همه در درست شما بود، ما هم با شما در آن سهيم بوديم . امام فرمود: اى مفضل ! بدان ، اگر حكومت در دست ما بود، جز سياست شب (عبادت ، اقامه حدود و حقوق الهى و حراست مردم) و سياحت روز (سير كردن و رسيدگى به مشكلات مردم و...) و خوردن خوراكهاى خشك و نامطبوع و پوشيدن جامه هاى درشت ، يعنى جز همان روش اميرالمؤ منين ، چيزى در كار نبود، كه اگر جز اين عمل شود، پاداش آن ، آتش دوزخ است .
در سخن امام صادق عليه السلام ، فلسفه پذيرش چنين زندگى دشوار و ناگوارى ، مبيين شده است ، و آن مسؤ وليت بزرگ اداره جامعه و سامان بخشيدن به وضع زندگى انسانها است . دستيابى به چنين آرمانى بزرگ ، فداكاريها و گذشتهاى فراوانى لازم دارد. و تحمل رنجها و دشواريهاى بزرگى را مى طلبد. امام مهربانى كه از پدر و مادر و برادر به انسان مهربانتر است ، و پشت خميده انسان را در زير بار دشواريهاى زندگى اعصار و قرون ديده است ، و با دردهاى آنسان بهتر از خود او آشنا است ، و تاريخ رنج آور محرومان چون تابلوى روشن در برابر ديدگان او قرار دارد، و در احساس لطيف الهى او همه اين دردها و رنجها منعكس است نمى تواند لحظه اى بياسايد و تن به راحتى و آسايش سپارد.
حضرت امام ابوالحسن الرضا عليه السلام ، در تعليمى والا و ارزنده ، ويژگيهاى آن دوران و سيره شخصى امام مهدى عليه السلام را بروشنى ترسيم كرده است :
معمر بن خلاد: ذكر القائم عند ابى الحسن الرضا عليه السلام فقال : انتم ارخى بالا منكم يومئذ قالوا: و كيف ؟ قال : لوقد خرج قائما عليه السلام لم يكن الا العلق و العرق ؛ و النوم على السروج ، و ما لباس القائم عليه السلام الا الغليظ، و ما طعامه الا الجشب . (٣٩٨)
- معمر بن خلاد مى گويد: نام (امام قائم عليه السلام در مجلس امام رضا عليه السلام به ميان آمد. امام فرمود: شما امروز سبكبال تر از آن روز هستيد. گفتند؟ چگونه چنين است ؟ فرمود: اگر قائم ما قيام كند خون است و عرق ريختن ، و خوابيدن بر مركبها در ميدانهاى مبارزه . (٣٩٩) و قائم عليه السلام ، جز جامه درشتناك نخواهد پوشيد، و جز خوراك درشتناك نخواهد خورد.
آرى اصلاح جامعه مطلبى است ، و دنبال خواسته ها رفتن و آنها را تاءمين كردن ، مطلبى ديگر... و امام مهدى عليه السلام ، چون نياكان خود به هركس هر چه خواست مى بخشد، و به سؤ ال سائلى «نه» مى گويد، و كسى دست خالى از نزد او باز نمى گردد. همه اقدام و عمل و فكر و ذكر و گفتار و كردار او الهى است و جز خدا و رضاى او خواسته اى ندارد. از اينرو در برابر زحمتها و كوششها و رنجهايى كه براى انسانها مى كشد و فداكاريهايى كه مى كند، پاداشى در نظر ندارد، حتى ستايش و تشكرى از كسى نمى خواهد.
امام مهدى عليه السلام داعى حق و گسترنده عدل است . همه كارها و برنامه هاى او بر محور اصول عدالت دور مى زند، و باطن بيكرانه و خدايى او كانون اصلى عدالت اخلاقى و تعادل و توازن معنوى است . همه دوستيها، دشمنيها، حب و بغضها، صبرها، مقاومتها، خشمها، خروشها و جود و بخششها، همه و همه ، در چارچوب قانون عدل و عدلت قرار دارد، و ذره اى در احوال شخصى پاى از حد و مرز دقيق عدالت بيرون نمى نهد، او نخست «عدل» را در درون خود پياده كرده است ، و سپس به پياده كردن آن در جامعه و جهان دست مى يازد.
بخش ٢٠ : تداوم راه پيامبر صلى الله عليه و آله
امام مهدى عليه السلام ، تداوم بخش راه پيامبران و تحقق دهنده اصول رسالتهاى الهى است . او در خط اصلى وحى آوران گام بر مى دارد، و تمام تعاليم آنان را در همه بخشهاى زندگى جامه عينيت و عمل مى پوشد. راه و روش او، راه و روش پيامبران است .
با نگرشى كلى به راه و روش پيامبران و اصول تعاليم ايشان ، بويژه تعاليم پيامبر اسلام ، به اصول و آرمانها و تعاليمى بر مى خوريم كه در دوران گذشته تاريخ نافرجام ماند، و در عينيت زندگى پديدار نگشت ، و اگر پديدار گشت چندان پايدار نماند و تداوم نيافت . يعنى انسانهاى گذشته ، يا از آن تعاليم دور ماندند، يا مستعد آنها نبودند، يا قدر آنها را ندانستند. اين تعاليم و اصول و معيارها مى رود كه در دوران رستاخيز آخرين مصلح الهى و آخرين ذخيره خدايى تحقق يابد، و در سراسر زندگيها، جامعه ها، آباديها - بدون اندك كم و كاست - عملى گردد، و همه ابعاد زندگى انسان را رنگ و جهتى خدايى بخشد، و معيارهاى بحق و انسانى را بر همه بخشهاى زندگى آدميان حاكم سازد.
تاءثير نهضتهاى انبيا، در فرهنگ بشرى انكار ناپذير است . به طورى كه مى توان گفت حركت تكاملى انسان ، و فراز گرايى اجتماعات و تمدنها، در پرتو تعاليم اديان صورت گرفته است ، و تعاليم مذاهب آسمانى ، خاستگاه اصلى همه پيشترفتهاى اخلاقى ، تربيتى ، اجتماعى و حتى علمى بشرى بوده است . نخستين روزنه ها به شناخت و كشف و مجهولات ، در برابر بشريت ، از معابد گشوده گشت ، و عظمت جهان و امكان شناخت اسرار و رموز آن به وسيله اديان شناسانده شد. سر رشته نخستين شناختها و راه رسيدن به آن نيز به دست پيامبران به بشريت ارائه گشت . اين اديان الهى بودند كه گرايش به خرافات و پندارهاى و هم گونه و باطل را كنار زدند، و حقايق سره و ناب و خالص را به بشريت آموختند، و بررسى علل و اسباب واقعى و روابط موجود ميان پديده هاى طبيعت را در آموزشهاى خويش تعليم دادند، و راه شناخت درست خدا را، از راه شناخت آيات طبيعت پديده هاى آن اعلام كردند. اديان الهى ، در حقيقت پايه گذاران مكتبهاى علمى ، حقوقى ، اخلاقى ، تربيتى ، اجتماعى و...بودند. براى محققان و انسان شناسان ، و تاريخ نگاران بسيار دشوار است كه بشريتى را ترسيم كنند كه از تعاليم اديان و كتابهاى آسمانى جدا باشد. چون بدون اين جريان نيرومند الهى و انسانى ، كه زير بناى اصلى حركت فكر و فرهنگ و تربيت در بستر تاريخ است : بيگمان به فرهنگ و تاريخى نتوان دست يافت كه قابل ذكر باشد، و صفحاتى را ويژه خويش سازد. (٤٠٠) از اين رو: بى ترديد مى توان گفت كه همه پديده هاى مثبت و سازنده و اصول مترقى و سعادت بخش در اجتماعات كنونى : زاده از تمدنها و فرهنگهايى است كه اديان و بويژه اسلام از بانيان اصلى آن بودند، و الهام از اصولى است كه پيامبران به ارمغان آوردند.
بنابر مطالب ياد شده ، و بر اساس پيوند ناگسستنى حلقات تاريخ : رشد و تكامل امروز انسان : بار و برگ درختى است كه ديروز و ديروزها كاشته شده است ، و در نگرشى به ديروز و ديروزها: كار اصولى و زير بنايى آموزشهاى وحى ، بويژه اسلام ، در طول تاريخ : انكارناپذير است .
با اين وجود: اكنون سخن بر سر اين مطلب است كه آيا كوششهاى پيامبران و تعاليم آموزگاران وحى ، و به نتيجه مطلوب و نهايى رسيد، و هدف اديان بخصوص اسلام تحقق يافت ، و شكل نهايى جامعه هايى كه در اديان و اسلام و ترسيم گشت ، به پيدايى آمد، و انسان آرمانى و اجتماع بشرى ايده آل ، در عينيتهاى ملموس و متن اجتماعات ، ديده شد يا نه ؟
پاسخ اين پرسش منفى است . چنين انسانها و اجتماعاتى كه تصويرى از آموزشهاى وحى باشد، بطور فراگير و عموميت يافته پديد نيامد، ليكن نويد پديد آمدن آنها در آينده داده شد، و زمينه هاى اساسى براى حركت نهايى و آرمانى آينده فراهم گرديد، و تجربه گسترده انسان در اعصار و قرون گذشته و تشنگى و عطش آدميان ، آمادگى لازم را براى چنين دوران و تحقق چنين آرمانهايى پديد آورد؛ بطورى كه بدون اين زمينه ها و دركها و احساسها و تجربه ها و گذشته ها، تربيت چنين انسانها و تشكيل چنين اجتماعاتى امكان نداشت . از اين رو با قاطعيت مى توان گفت كه اديان در عين حال كه در محيط و جامعه هاى خود تاثيرهايى اصولى داشتند، و هر يك حلقه اى از يك زنجير را در تداوم تاريخ ساختند، در ارتباط با آينده نيز براى رشد تمدن بشرى زمينه ساز بودند. اسلام نيز كه دنباله حركت اديان و تكامل آن بود، خود زمينه ساز حركتى عظميم تر است ، كه تحقق بخش همه اهداف و آرمانهاى اديان الهى است ، و مبشر پديد آمدن الزمان داده اند، ليكن اسلام به خاطر نزديكى زمانى و بدليل اينكه جامعه آرمانى موعود از دامن اسلام بر مى خيزد، و تعاليم و پيشوايان اسلام سازندگان حقيقى آن رستاخيز عظيم هستند، بشارات صريحتر و بيشترى به پديد آمدن آن دوران داده است . و از پيشواى موعود كه تحقيق بخش كامل همه خواسته هاى پيامبران و اسلام است فراوان سخن گفته است ، و به اين ذخيره بزرگ الهى و رسالت عظيم و جهانى او نويدها داده است .
اين يكى از امتيازهاى اسلام است كه از آينده اى چنين روشن و اميد بخش پرده برداشته و تحقيق آن را حتمى دانسته است . از اينرو تعاليم اسلامى بويژه تعاليم شيعه درباره آينده و امام موعود (ع)، و روشها و اقدامها و برنامه هاى او، از اميد آفرين ترين بخشهاى تعاليم اسلام است كه از فرجام خوش تاريخ و سرانجام دلپذير و آرمانى زندگى انسان ، سخن گفته و مژده آن را داده است .
برنامه ها و راه و روشهايى كه در اين كتاب ياد شد، همه و همه ، راه و روشهاى پيامبران است ، كه در دستور كار امام موعود عليه السلام قرار دارد و امام - اين «بقيه الله» و «ذخيره الله» و اين تنها يادگار همه انبيا و اوليا - و وارث اين معارف و تعاليم و مجرى سازش ناپذير آنها است . افزون بر آن نيز مسائل و امورى خواهد بود كه در دوران دعوت اسلام زمينه ارائه و اجراى آن نبوده است ، و در زمان رستاخيز امام مهدى عليه السلام زمينه ها و شرايط آن پديد مى آيد و همه به دست امام منجى مطرح مى گردد و در متن جامه ها عملى مى شود. پس اينكه امام مهدى عليه السلام خويش را وارث پيامبران و نزديكترين مردم به انبيا و اوليا مى شمارد، براى همين است كه او تنها انسانى است كه شايستگى و توان آن را دارد كه راه انبيا را دنبال كند، و آرمانهاى ايشان را عينيت و تحقق بخشد.
امام صادق عليه السلام :
ان القائم اذا خرج المسجد الحرام فيستقبل الكعبه ، و يجعل ظهره الى المقام ، ثم يصلى ركعتين ، ثم يقوم فيقول : يا ايها الناس ! انا اولى الناس بادم ، يا ايها الناس ! انا اولى الناس بابراهيم ، يا ايها الناس ! انا اولى الناس باسماعيل ، يا ايها الناس ! انا اولى الناس بمحمد (ص).... (٤٠١)
چون مهدى به در آيد، به مسجد الحرام رود، و رو به كعبه و پشت به مقام ابراهيم بايستد، و دو ركعت نماز گزارد، آنگاه فرياد بر آورد:
اى مردمان ! منم يادگار ابراهيم ، و يادگار اسماعيل ، و يادگار محمد (ص)...
امام باقر(ع):
... والقائم يومئذ بمكه عند الكعبه ... يقول فمن حاجنى فى آدم فانا اولى الناس بآدم ، و من حاجنى فى نوح فانا اولى الناس بنوح ، و من حاجنى فى ابراهيم فانا اولى الناس بابراهيم ، و من حاجنى فى محمد فانا اولى الناس بمحمد ، و من حاجنى فى النبيين فانا اولى الناس بالنبيين ... (٤٠٢)
(امام) قائم در آن روز (روز ظهور) در مكه است و در خانه كعبه ... و به مردم مى گويد: آن كس كه از آدم سخن گويد من وارث آدمم ، و آن كس كه از نوح سخن گويد من وارث نوحم ، و آن كس كه از ابراهيم سخن گويد من وارث ابراهيمم ، و آن كس كه از محمد سخن گويد من وارث محمدم ، و آن كس كه از پيامبران سخن گويد من وارث و يادگار پيامبرانم ...
از اين رو، در سلام به امام موعود آمده است : «السلام عليك يا بقيه الله فى ارضه : سلام به (يادگار پيامبران و صالحان) و ذخيره خدا در زمين». اين تعبير روشنگر راه و رسالت امام موعود(ع) است كه وارث پيامبران و يادگار رسولان الهى است ، و نتيجه نهايى آموزشها و تعاليم آنان . و اين ذخيره و يادگار همه نيكان و صالحان و اولياى الهى است كه در خطى كه خدا ترسيم كرده است گام بر مى دارد، و در سراسر زمين خواستها و آرمانهاى همه درس آموزان مدرس وحى را تحقق مى بخشد.
امام صادق (ع):
قلت جعلت فداك : كيف يسلم عليه قال : تقول : السلام عليك يا بقيه الله فى ارضه ثم قرا: بقيه الله خير لكم ان كنتم مؤ منين (٤٠٣)
راوى مى گويد به امام صادق (ع) گفتم فدايت شوم : به هنگام سلام دادن به قائم چه بگوييم ؟ امام صادق فرمود: همه بايد بگويند: «السلام عليك يا بقيه الله» سپس امام اين آيه را تلاوت كرد: بقيه الله خير لكم ان كنتم مؤ منين : بقيه الله (ذخيره الهى) براى شما مردم ، اگر مؤ من باشيد، از هر چيز و هر كس ديگر بهتر است».
پى نوشت ها 1
1- بحار، 52، 124، حديث نبوى : «كالقابض على جمر الغضا...»چون كسى كه حبه آتش درخت «شوره گز» كه در شوره زارها مى رويد و چوبى بسيار محكم و آتشى بسيار با دوام دارد را در كف گرفته باشد.
تشبيه به آتش درخت «غضا: شوره گز كويرى» در سخن حكيمانه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين نكته را مى رساند كه سختيها و دشواريهاى پياپى و فراوانى در زندگى و در راه ديندارى مردمان است در دوران پيش از ظهور منجى . از اينرو، در احاديث فراوانى اين دوران ، دوران امتحانها و آزمايشهاى بزرگ محسوب شده است . به بحار ج 52 ص 101 به بعد مراجعه شود.
2- «بحار» 6، 120.
3- «نهج البلاغه» 1213.
4- طه حسين نويسنده شهير مصرى درباره اين كلام مى گويد: «... من جوابى گيرنده تر و بهتر از اين جواب چون اين كلام ، در پاسخ به كسانى است كه گفتند: آيا مى شود طلحه و زبير و عايشه بر باطل باشند... كه كسى را در هر منزلتى باشد از خطا مصون نمى دارد، نديده و نشنيده ام ... آرى از وقتى كه وحى خاموش شد.
چنين پاسخى شنيده نشده است .
نقش وعاظ در اسلام 218 به نقل از «الفتنه الكبرى ج 2 ص 43».
5- بحار: 5/122.
6- منتخب الاثر، 244.
7- بحار، 52/126.
8- «كمال الدين»، 326.
9- بحار، 5/122.
10- از امام صادق عليه السلام روايت شده است : «هلك المستعجلون : شتاب كنندگان در امر ظهور و تشكيل دولت قرآنى هلاك گرديدند» بحار، 52/104.
11- به فصل «عدالت اجتماعى» همين كتاب مراجعه شود.
12- سوره هود، 11، 117.
13- سوره يونس ، 10.81.
14- سخن امام على بن ابيطالب عليه السلام ، الحياه ، 6/330.
15- سوره احزاب ،: (33)62.
16- رنگ باختگى و ورشكستى برخى از مكاتب و ايدئولوژيهاى مادى ، در دوران پيش از ظهور نيز اين واقعيت را بيشتر تثبيت مى كند.
17- اين چنين مبانى و اصولى كه در زندگى عينى انسان و حوزه فعاليتهاى فردى و اجتماعى او اثرى نداشته باشد، آيين خدا و راه و روش رسولان الهى نيست .
18- سوره هود (11): 87.
19- سوره حديد (57): 25.
20- سوره نحل (16): 90
21- «المفردات فى غريب القرآن» راغب اصفهانى ، المكتبة المرتضويه ، تهران ص 325 و 403.
22- «مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم» آية الله ميرزا محمد تقى موسوى اصفهانى ، مؤ سسه اصفهانى ، مؤ سسه الامام المهدى عليه السلام ، قم 1363. ج 1 ص 118-119.
23- «بحار» 52/362.
24- اين موضوع در بخش پنجم : «تصحيح انحرافهاى فكرى و توجيهى» تبيين گشته است .
25- نور الثقلين 3/78.
26- «نور الثقلين» 3/79.
27- «غرر الحكم» 330.
28- «نهج البلاغه 641.
29- «الحياة» 6/404.
30- «تحف العقول»
31- بحار 75/353.
32- «مكيال المكارم» 1/81
33- تنها در كتاب «كمال الدين» شيخ صدوق بيش از 30 حديث جمله معروف : «يملا الارض عدلا و قسطا... ذكر شده است . و در كتاب «منتخب الاثر» صفحه 478، 129 حديث درباره اجراى عدالت كامل به دست آن منجى بزرگ آمده است .
34- آية الله ميرزا محمد تقى موسوى اصفهانى در گذشته بسال 1348 هجرى .
35- مكيال المكارم 1/118 و 119
36- كمال الدين 1/257
37- كمال الدين 1/289.
38- كمال الدين 1/318.
39- بحار 52/381. «تهذيب» 6/154.
40- كمال الدين 2/372؛ خورشيد مغرب 296و297.
41- مقصود قصيده تائيه معروف است .
42- كمال الدين 2/378
43- تنها زنى از خاندان امامت - در دوران پنهانى و پوشيده داشتن اين ولادت از نااهلان كه هنگام زايمان حضرت نرگش خاتون مادر گرامى امام موعود عليه السلام داشته است .
44- كمال الدين 2/428 بحار 51/13.
45- در تعاليم والاى اسلام ، اين موضوع كاملا تبيين شده است : امام على عليه السلام در سخنى مى فرمايد: «العدل اءساس به قوام العالم : عدل پايه ايست كه جهان بر آن استوار است «بحار» 78 / 83؛ و در سخنى ديگر از سنتهاى حاكم بر جامعه انسانى پرده برداشته است . «ما عمرت البلدان بمثل العدل : آباديها (و جامعه ها) به وسيله هيچ چيز مانند عدل آباد نگشت»، «غررالحكم / 407». عدالت تنها پايه و پايگاه و ابزار قدرت و عامل بقاى دولتها است . اين اصل نيز در كلام امام على عليه السلام بروشنى آمده است : «اجعل العدل سيفك : عدالت را شمشير خود قرار ده»، «غررالحكم» 67.
براى توضيح بيشتر به كتاب «الحياة» جلد ششم و رساله فارسى : الحياة (گزارشى درباره جلد سوم تا ششم) مراجعه شود.
46- سوره احزاب (33): 62.
47- كمال الدين 2/372
48- بحار 52/374؛ كافى 4/427.
49- بحار 52/362؛ خورشيد مغرب 36.
50- در نگرش نخست چنين انگاشته مى شود كه نظام بردگى مدتهاست ملغى شده است : و ديگر و بردگانى نيست كه امام منجى آنان را آزاد سازد. براى روشن شدن محتواى اين كلام مى گوييم :
1) اين حديث درباره جريان كلى بهسازى و سامان بخشى به كار همه انسانها است و برداشته شدن همه بندها و زنجيرها از پاى يكايك آدميان .
2) بردگى در زمان ما با رنگهاى تازه و رسمها و ايسمهاى نو و مدرنى در جريان است . همه كارگران و كشاورزان استثمار شده ، و همه انسانهايى كه زير تحميل فكر و فرهنگ و هنر و اقتصاد و سياست و...، اسير و در بندند، بردگانند كه در صورت انسانهاى آزاد به شمار مى آيند.
3) با مطالعه آمار و ارقام روشن مى شود كه بردگى به معناى سلب اختيار كلى از انسانها و خريد و فروش آنان نيز در دنياى كنونى كاملا پايدار است ، و مجامع بين المللى و قوانين ملى ، در نفى و طرد آن از همه كشورها چندان موفقيتى نداشته است . برده دارى در آسيا، آفريقا و آمريكاى لاتين همچنان ادامه دارد. براى روشن شدن اين موضوع به اين آمارها توجه كنيد.
«... عهدنامه تكميلى سال 1956 سازمان ملل درباره بردگى ، هر كس را كه به ميل خود نتواند دست از كار بكشد، در رديف بردگان محسوب مى دارد. موارد زير در حوزه اين طبقه بندى قرار مى گيرد:
كارگران اجير شده كه بدون دريافت مزد و تنها براى باز پرداخت ديون خود نزد نزولخواران كار مى كنند.
كشاورزان بدون زمينى كه قادر نيستند املاكى را كه در آن كار مى كنند، ترك نمايند.
كودكان استثمار شده اى كه از كانون خانواده خود جدا شده و در برابر مقررى ناچيز و يا اغلب بدون هيچ مزدى ساعات طولانى به كار گرفته مى شوند.
در سرتاسر جهان حداقل 200 ميليون نفر از اينگونه بردگان وجود دارند، احتمالا تعداد واقعى از اين رقم بسيار بيشتر است . اكثريت اين بردگان در چنان شرايط ذلت بارى بسر مى برند، كه فرق چندانى بانكبت بارترين دوران برده دارى گذشته ندارد.
برده دارى به مفهوم خاص تملك انسانها، به طور پراكنده ... هنوز وجود دارد... گزارشهاى تكان دهنده اى از منطقه آمازن مى رسد كه در آنجا سرخپوشان امريكا توسط گله داران و يا معدن چيان به بردگى گرفته شده اند.
در سودان ، در نتيجه جنگ داخلى بين مسيحيان و مشركان جنوب كشور از يك سو و مسلمانان عرب زبان شمال از سوى ديگر، برده دارى به مفهوم تملك انسانها به سرعت گسترش مى يابد. نيرى ميلشياى عرب كه توسط دولت حاكم بر شمال كشور سازماندهى و مسلح شده است دست به تجارت بردگانى مى زند كه از قبيله دينكا به غنيمت گرفته است . كودكان و زنان قبيله دينكا مورد هجوم ناگهانى واقع شده ، و به اسارت گرفته مى شوند... در فوريه 1988 يك كودك دينكايى در مقابل 90 دلار قابل خريدارى بود. در حال حاضر تعداد برده ها به اندازه اى افزايش يافته كه اين نرخ تا 15 دلار كاهش پيدا كرده است ...
زمانى كه شخصى موافقت مى كند كه وامى با نرخ بهره بسيار گزاف را با كار تاءديه كند، غالبا تنها خود را در موقعيت يك مقروض مادام العمر قرار مى دهد، و به دنبال آن اجبارا به بندگى دايمى تن خواهد داد. حداقل 8 ميليون نفر از اينگونه كارگران اجير شده در آمريكاى لاتين وجود دارند.
در آفريقا اين رقم ميليونها نفر بيشتر است . اما مركز اين فاجعه در آسيا و بويژه در هند واقع است . دولت هند به وجود اندكى كمتر از 200 هزار نفر از كارگران اجير شده اعتراف كرده است . اين رقم را بيش از 5 ميليون نفر بر آورد كرده اند... كارگران اجير شده اغلب متعلق به گروههاى اقليت جامعه هستند. هشتاد درصد از كارگران بى مزد هند از قبايل ياكاست هاى موروثى «نجس ها» هستند كه عقده خود كم بينى و حقارت در آنها به بردگى مادام العمر شان كمك كرده است .
كارگران تاميل مالزى ... هم اكنون در مزارع روغن نخل و كائوچو مشغول بكارند. نزولخورانى كه سر رشته طرحهاى برده سازى در دست آنها است ، اغلب ملاكان محلى ، رؤ ساى پليس ، و صاحبان منابع مالى احزاب سياسى هستند.
«جبهه آزادى بخش اجير شدگان هند» تعداد كودكان اجير شده را در هندوستان ، پاكستان ، بنگلادش ، نپال و سريلانكا، معادل 25 ميليون نفر تخمين مى زند. فقط در هندوستان بيش از 50 ميليون كودك در شرايط كار مى كنند كه غالبا با بردگى تفاوتى ندارد.
در سرتاسر جهان سوم ، در مراكز فحشاى فيليپين ، در كارخانه هاى فرشبافى مراكش و تركيه ، در فعاليتهاى مربوط به مواد مخدر آمريكاى لاتين ، در داد و ستد فواحش سريلانكا و... كارگران خردسال و ارزان و قابل استثمار و بآسانى قابل جايگزينى هستند.
وضعيت بردگان خردسال هندى ... در 55000 كارگاه بافندگى ، بيش از يك ميليون كودك به كار گرفته شده اند...15 درصد از اين عده ، كارگران اجير شده اى هستند كه توسط والدينشان به صاحبان كارگاههاى بافندگى فروخته شده اند... اين كودكان تا هفت روز و روزى 12 ساعت در ازاى چيزى معادل 40 سنت در هفته كار مى كنند و در كارگاههايشان مى خوابند. آنها از سوء تغذيه ، بينايى ضعيف ، غير طبيعى شدن استخوان بندى بدن ... رنج مى برند...
اجير كردن به بهانه پرداخت وام و برده دارى خردسالان ، به عنوان سيمايى زشت اما پرهيزناپذير اقتصاد در حال توسعه در نظر گرفته مى شود. مدافعان اين نظريه چنين استدلال مى كنند كه نيروى كار ارزانى كه به وسيله كودكان و كارگران اجير شده تدارك مى شود، به توسعه اقتصادى كمك مى كند اما كودكان كارگر در حالى به مرحله بلوغ مى رسند كه از نعمت سلامت و سواد بى بهره اند.
پايان دادن به بردگى فراتر از وضع قوانين است . الغاى بردگى به معناى دست و پنجه نرم كردن با فقرى است كه والدين را به فروش بچه هايشان وادار مى كند. و همچنين به معناى ايجاد امكانات آموزشى ، بخصوص در مناطقى است كه برده دارى از پشت سنگر فرهنگ و اقتصاد محلى و گاهى از طريق عقده خود كم بينى و حقارت خود قربانيان بردگى به حيات خود ادامه مى دهد...»
مجله : گزيده مسائل اقتصادى - اجتماعى ، شماره مسلسل 102 - 103، سال هفتم ، شماره 4 و 5، مرداد 69 از: مركز مدارك اقتصادى - اجتماعى و انتشارات سازمان برنامه و بودجه .
از اين بررسى هاى سودمند نيز روشن مى شود: غرب كه خود مدعى الغاى قانون بردگى است ، بوجود آورنده بدترين و شرم آورترين نظام هاى برده سازى و استثمار است كه نظير آنها در گذشته تاريخ بردگى نبوده است .
51- «بحار» 52/224 و 225.
52- در حديث اشاره به راه خاصى ندارد شايد منظور شاهراههاى ميان شهرها باشد. اهميت توسعه اين شاهراههاى بزرگ روشن است .
53- «بحار» 52 / 333.
54- شايد يكى از علل ضرورت حضور 313 تن انسانهاى ساخته شده و تربيت يافته ، براى ظهور، همين باشد كه برنامه ها درست و دقيق اجرا شود و دين خدا عملى گردد.
55- «نهج البلاغه» 425؛ «خورشيد مغرب»35.
56- «بحار» 51 / 120.
57- رشوه بگيران ، تباه كنندگان و ساخت و پاخت كنان .
58- «المهدى الموعود المنتظر» 1 / 277؛ «خورشيد مغرب»30.
59- «احتجاج» 1/134
60- «بحار» 10/104، «تحف العقول» /76.
61- در شيوه هاى اخلاقى و تربيتى نيز نبايد از اين نكته غفلت كرد كه عامل ترس و بيم خود از راههاى اساسى تربيت و تهذيب نفس و اصلاح اخلاق فرد و جامعه است . در بسيارى از انسانها بشارت و تشويق ، انگيزه هدايت و اصلاح اخلاقى است و در بسيارى ديگر عامل ترس و هراس از كيفر و مجازات باز دارنده و هدايتگر است . انسانها با عامل ترس در صورتى كه جدى و واقعى باشد، نخست با نوعى الزام خارجى ناهنجاريها و ديو سيرتيها را ترك مى كنند و با ادامه آن كم كم به فرشته خويى و درستكارى مى رسند، و پس از مدتى كردار و رفتار ايشان در راستاى صلاح و سعادت قرار مى گيرد و خصلتهاى زشت را فراموش مى كنند. از اين رو، «قرآن كريم» كه كتاب بزرگ تربيت و اخلاق است ، همراه با مژده و نويدها، از بيمهاى بزرگ و كوبنده سرنوشتها و كيفرهاى هراسناك سخن گفته است كه تا ژرفاى دلها را مى لرزاند و آدميان را به خود مى آورد و به راه وا مى دارد.
با توجه به اين مسائل - با واقع بينى دقيق - نيز افرادى را مى يابيم كه ترس و بيم و مژده و نويد، هيچيك چاره ساز كجرويهاى ايشان نيست و به هيچ سخنى گوش فرا نمى دهند و از هيچ وعظ و اندرزى پند نمى گيرند. در اين موارد كه در اجتماعات بشرى بويژه در فرمانروايان و ديگر قدرتمندان اندك نيست جز عامل قدرت و ابزار جنگ و شيوه خونريزى و قتل چيزى كارساز نيست ، و بوته وجود اينگونه افراد را جز داس مرگ چيزى از ميان بر نمى دارد.
62- سوره بقره (2): 193.
63- «امالى صدوق» /517؛ «وسائل» 11/5.
64- «وسائل» 11/9
65- «غيبت نعمانى» 229
66- «كمال الدين» 1 / 327.
67- سوره سجده (32): 21.
68- «بحار» 51 / 59.
69- سوره الرحمن (55): 41.
70- «غيبت نعمانى» / 242.
71- خورشيد مغرب / 38، چاپ ششم 1368.
72- «غيبت نعمانى» / 284؛ «بحار» 52 / 358؛ «خورشيد مغرب» / 299.
73- «غيبت نعمانى» / 284.
74- از اينرو، بودن دو گانگى در تفسير خطوط اصلى ايدئولوژى اسلامى در همه زمينه ها، به اجراى احكام و قوانين اسلام مى پردازند، و امام هر بخشى از عالم را به فردى از آنان مى سپارد، و در برنامه و عمل كاملا مطمئن است كه آنچه اسلام راستين است و خواسته و هدف اوست ، عملى مى شود و دو گانگى و تضاد و ناهماهنگى در معيارها و اصول مكتب در نهادهاى مختلف اجتماعى پديد نمى آيد، و با تفسيرهاى گونه گون كه از برداشتهاى شخصى ريشه مى گيرد جامعه به سر گردانى كشانده نمى شود، و ناساز گارى ميان ابعاد. مختلف حيات اجتماعى پديد نمى آيد، و مانع پيشرفت و تكامل جامعه و فرد نمى گردد، و افكار ارتجاعى جايى براى نفوذ نمى يابد.
75- سوره اسراء (17): 5.
76- «بحار» 51 / 57.
77- «موسوعة الامام المهدى - ع -»، الكتاب الثالث ، 417، سيد محمد صدر، مكتبة الامام اميرالمومنين العامة اصفهان .
78- سوره هود (11): 80.
79- «منتخب الاثر» / 486.
80- «بحار» 52 / 317؛ «خورشيد مغرب» / 294.
81- «كمال الدين» 1 / 331.
82- «كمال الدين» 2/654؛ «بحار» 52/323.
83- «بحار» 51/157.
84- «بحار» 52 / 323.
85- «منتخب الاثر» / 468.
86- «غيبت نعمانى 320؛ «بحار» 52/366 «خورشيد مغرب» 274.
87- تفسير عياشى 1/65 «بحار» 52/223 «خورشيد مغرب» 292.
88- غيبت نعمانى /233
89- غيبت نعمانى /240
90- يعنى خود از مسولان است .
91- موسوعة الامام المهدى ع الكتاب الثالث 454 به نقل از بحار.
92- «(نهج البلاغه») / 1137.
93- «بحار» 51/120.
94- «كمال الدين» 2/369.
95- شناسايى بيشتر اين افراد البته ناممكن نيست ، به شرط اين كه دقتهاى فراوان به كار رود و معيارها و ضوابط دقيق انقلابى در دست باشد و به دست افرادى دلسوز و قاطع و كاردان اجرا شود.
96- با قضاوت درست و حساب شده و با وجود بصير و مؤ من پيشگيرى از اين ترفندها - بطور اكثر - نيز امكان پذير است .
97- «بحار» 52/319، «كافى» 1/397.
98- «خورشيد مغرب» / 35 به نقل از «ارشاد مفيد» / 365 - 366.
99- امام مهدى (ع) به ياران طراز اول خود علومى را مى آموزد كه با كمك آن مى توانند از چنين شيوه هايى استفاده كنند.
100- در «عدم پذيرش توبه» در زمان امام مهدى عليه السلام حرفهايى گفته اند. در اين نوشته قدر مسلم آن كه توبه رياكارانه صورى است مطرح گرديد. علامه مجلسى در اين مورد مى گويد: «توبه كسانى را قبول نمى كند كه مى داند در باطن كافرند...»، «بحار» 52/349.
101- «بحار» 52/354.
102- «بحار» 52/353؛ «غيبت نعمانى» / 231، با اندكى اختلاف .
103- «بحار» 52/338؛ مكيال المكارم 1/147.
104- در احاديث آمده است : اصحاب المهدى شباب لاكهول قيهم الا العين مثل كحل فى الزاد و اقل الزاد الملح ياران امام مهدى جوانان هستند كه سالخورده اى ميان آنان نيست ، مگر به مقدار سرمه در چشم و نمك در غذا، و كمترين بخش غذا كمك است . «منتخب الاثر» / 484.
105- البته براى تخدير توده هاى انسانى و تحميل سكوت بر آنان در برابر حقوقهاى پايمال شده شان ، نه براى ايجاد حس مقاومت و پايدارى در آنان .
106- در بخش «آيين و روش نو» تفسير خواهد شد.
107- «نهج البلاغه» / 424؛ «خورشيد مغرب» / 35.
108- «نهج البلاغه» / 425.
109- «غيبت نعمانى» / 297.
110- «غيبت نعمانى» / 297.
111- تاءويل قرآن از طرف طبقه عالم است .
112- موضوعهاى ديگر نيز در اين زمينه عرضه شده است : چون وحدت نژادى ، وحدت زبانى ، وحدت جغرافيايى و... اين امور گرچه در وحدت اجتماعى بى تاءثير نيست ، ليكن عامل اساسى و ماندگار و خلل ناپذير وحدت اجتماعى نيست . وحدت و يكپارچگى اصولى و پايدار بر پايه عقيده و ايمان و ايدئولوژى استوار است ، حتى موضوعهاى ديگر آنگاه در وحدت اجتماعى تاءثير دارد كه به صورت اصلى عقيدتى و مرامى در آيد.
113- به اين جهت است كه طبق تعاليم اسلام ، اصل توحيد و ديگر اصول اساسى ، در ايدئولوژيها و مسلكهاى اجتماعى تاءثير ژرف و بنيادى دارد و اين اصول همه حركتها و جهت گيريهاى اجتماعى را در چارچوب خود قرار مى دهد، و «به همين جهت است كه اگر چنين اعتقادى بر اجتماع حاكم شود، هر چه كاستى و تجاوز و تعدى و افراط و تفريط است از آن برمى افتد، و خودخواهى و تمايز طبقاتى از آن رخت برمى بندد و از مردمان امت ميانه اى فراهم مى آيد كه بنياد اجتماعى آن بر سنتهاى عادلانه بنا شده است ... آموزگاران مدرسه يكتاپرستى اختلاف طبقاتى و تفاوتها و امتياز طلبيهاى صنفى را از ميان برده و آن را با اين اصل كه «يك خدا همگان را آفريده است» باطل كرده اند اين پيشوايان از روى برابرى افراد در آفرينش ، بر برابرى آنان در حقوق استدلال كرده اند و گفته اند كه همان گونه كه همه يك خدا دارند پس همه از يك گونه حقوق (حقوق مساوى) برخوردارند. و هيچ كس و طبقه اى را بر كسى و طبقه ديگر مزيتى نيست . از اينجا براى ما قطعى مى شود كه اصل اساسى براى يكسان شدن طبقه ها و نابود شدن خودخواهى و امتياز، به صورتى واقعى و... تنها اعتقاد به توحيد است نه جز آن ...». «الحياة» 1/278 - 280؛ ترجمه فارسى آن 1/305 - 360.
114- غيب نعمانى»/ 206.
115- غيب نعمانى»/ 206.
116- «بحار»53/4.
117- «منتخب الاثر»/ 485.
118- طبق برآوردهاى دقيق آمارى و فنى ، عامل اصلى عقب ماندگى بخشهاى عظيمى از جامعه بشرى ، كشورهاى پيشرفته و ثروتمند است ، زيرا كه اگر عقب ماندگى ، عقب ماندگى فرهنگى است اين كشورهاى پيشرفته اند كه مانع پيشرفت فكر و فن و فرهنگند در اجتماعات عقب مانده ، زيرا كه رشد فرهنگ و تكنولوژى را در ميان اجتماعات عقب افتاده ، مانع سلطه سياسى و نظامى و اقتصادى خود مى دانند. علت عقب افتادگى اقتصادى در كشورهاى عقب مانده نيز كشورهاى پيشرفته است ، زيرا نياز به واردات صنعتى كشورهاى پيشرفته اگر از ميان برود، توليدات اين كشورها بدون مشترى و بازار مى ماند. عقب افتادگى نظامى نيز وضعش روشن است و چون پديده شوم عقب افتادگى در همه بخشها به هم مربوط است ، بنابراين درمان دردبزرگ عقب ماندگى و حذف عنوان جهان سوم و... از پهنه زمين ، راهى ندارد جز از ميان برداشتن عامل اصلى آن يعنى متلاشى كردن مراكز قدرت و سلطه ، اين آرمان بزرگ و الهى در آن دوران سعادت آفرين تحقق مى يابد؛ و مراكز سلطه و قدرت و زور و سرمايه دارى در عالم متلاشى مى گردد، و توده هاى انسانى از يوغ فشار و سلطه جويى كامروايان تاريخ آسوده مى گردند.
119- به كتابهاى : ديكتاتورى كارتلها، ترجمه و اقتباس دكتر همايون الهى ، 1363 امير كبير و «جهان مسلح ، جهان گرسنه» ويليبرانت ، ترجمه همايون پور، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى چاپ اول 1365 و «چگونه نيمى ديگر مى ميرند» ، سوزان جرج ، ترجمه مهدى قراجه داغى ، پژمان ، 1363. و «امپرياليسم و عقب ماندگى» ، دكتر همايون الهى ، شركت آموزش فرهنگى انديشه ، 1367. و «اقتصاد سياسى سرمايه دارى» و... مراجعه شود.
120- كمكهاى جهانى و مؤ سسات بين المللى سازمانهاى خوار بار و ديگر سازمانهاى جهانى تنها براى ايجاد وابستگى و بازار مصرف و سلطه اقتصادى بيشتر است . براى توضيح بيشتر به كتابهاى : «(چگونه نيمى ديگر مى ميرند» و «(امپرياليسم و عقب ماندگى» و «(سيطره جهانى» و به خصوص «(ديكتاتورى كارتلها» و ديگر كتابها در اين زمينه مراجعه شود.
121- «... پاسخ اين سوال كه مسند نشين هاى غرب چه اقدامى براى از ميان بردن گرسنگى مى توانند انجام دهند؟ تنها يك چيز است و آن اينكه ... فقرا را به حال خودشان بگذارند...» «چگونه نيمى ديگر مى ميرند!»، 213. «وقتى امروزه از كميابى سخن مى گوييم بايد آن را در متن سياست مللى جستجو كنيم كه عرضه فعلى غذايى جهان را كنترل مى كنند و شركتهاى عظيمى كه بر تجارت غذا مسلط هستند...( و به اين نتيجه مى رسيم كه) تنها انسان خالق «كميابى» است ، مدرك سابق ، 175- 176.
«مصرف كنندگان بازيچه غولهاى كشاورزى تجارتى هستند»، مدرك سابق ، 213.
«در حقيقت صاحبان اين كارتلهاى چند مليتى هستند كه سرنوشت اقتصاد و در نتيجه سياست كشورهاى جهان را در دست دارند... تسلط كارتلها.... برجهان جز ازدياد فقر علمى و اقتصادى براى ملتها و حتى مردم كشورهاى صنعتى حاصلى به بار نمى آورد....»، «ديكتاتورى كارتلها»، 19 و 68.
122- كافى 3/568.
123- كافى 1/542
124- «كافى» 8/32؛ «مستدرك نهج البلاغه» / 31؛ «الحياة» 2/493.
125- بحار 51/78.
126- بحار 51/88.
127- بحار 51/123.
128- «تفسير عياشى» 1/66؛ «بحار» 52/224.
129- «بحار» 52/390؛ «غيبت نعمانى» /237، با اندك اختلاف .
130- «بحار» 52/337.
131- مطالعه آمار و ارقام منتشره از طرف سازمانهاى خواروبار و توليد و مصرف جهانى و آمارهاى اقتصادى كشورها، اين موضوع را ثابت مى كند، كه تنها از اضافه غذايى را كه در برخى كشورهاى سرمايه دارى در ظرفهاى زباله مى ريزند يا مصرفى افزون از حد دارند و مواهب طبيعى را اسراف مى كنند مى توان برخى كشورهاى پرجمعيت جهان را به خوبى تغذيه كرد. در اينجا به چند نمونه آمارى اشاره مى شود: «... تفاوت مصرف غذايى در جهان قابل توجه است . در تئورى مى توان مطرح كرد كه مصرف عظيم غير ضرورى كشورهاى غنى ممكن است به كشورهاى فقير انتقال يابد، اما حتى اگر چنين انتقالى امكان پذير يا قابل قبول باشد فقط باعث بهبود سطح تغذيه كشورهاى فقير تا حد رضايت بخش خواهد بود». «فاصله عقب ماندگى»، 125. بى . پى . كول . ترجمه ذوالفقارپور و محمود رياضى امير كبير 1365 «در جهان امروز تمام منابع عملى و مهارتهاى فنى لازم را براى تغذيه كره زمين و حتى جمعيتى بيشتر را در اختيار دارد. اما مشكل گرسنگى و فقر از اين ناشى مى شود كه در هر جامعه ابتدا اغنيا تغذيه مى كنند و مقدار نامتناسبى از غذاى موجود را مصرف مى كنند». «چگونگى نيمى ديگر مى ميرند»، 8 و 10. «در سالهاى اخير دنيا، سالانه حدود 250 ميليون تن غله و دانه هاى غذايى توليد كرده و كشورهاى توسعه يافته با داشتن فقط ربع جمعيت جهان ، نيمى از اين توليدات را مصرف مى كنند. حيوانات آنها يك چهارم تمام غله دنيا را مى خورند كه معادل است با غذاى مصرفى 3/1 ميليارد مردم چين و هند.» «چگونگى نيمى ديگر مى ميرند»، 8و10. «در...آمريكا سالانه به تنهايى براى سر سبز نگاهداشتن زمينهاى گلف ، چمنها و قبرستانها بيش از 2 ميليون تن كود شيميايى از بين مى رود و اين مقدار معادل است با كمبود كود مصرفى در كشورهاى عقب نگهداشته شده . اگر اين مقدار كود در كشورهاى جهان سوم مصرف مى شد مى توانست اضافه توليدى برابر 15 تا20 ميليون تن غله داشته باشند». «ديكتاتورى كارتلها»، 224. نمونه ديگر: مصرفهاى اضافى و اسرافى هزينه هاى سرسام آور نظامى است : «اكنون همه كارشناسان سرشناس ، و حتى كارشناسان محافظه كار، به اين نتيجه رسيده اند كه تنها راه چيرگى بر بحران مالى جهان ، جا به جا كردن اعتباراتى است كه به هزينه هاى نظامى اختصاص يافته است ...بر باد دادن بى حساب اعتبارات دولتى در راه سياستهاى تسليحاتى از عوامل مهم بر انگيزنده مشكلات كنونى اقتصاد جهان است اين حرف را حتى مى توان به شكل صريحترى بيان كرد: مسابقه تسليحاتى راه را بر بهبود رشد اقتصادى جهان مى بندد». «... با هزينه توليد يك هواپيماى جنگى مى توان حدود 000/40 داروخانه روستايى بر پا كرد... هزينه توليد زير دريايى هسته اى مساوى است با مجموعه بودجه هاى آموزشى 23 كشور رو به رشد با 160 ميليون كودك كه در سنين مدرسه رفتن هستند». «جهان مسلح ، جهان گرسنه»، 56و92. موضوع مهم ديگرى كه در اين ارتباط قابل دقت است گرسنگيها و كمبودها و قحطيهاى مصنوعى است كه توسط سرمايه داران و كارتلها و تراسها پديد مى آيد. اين نيز نقش مهمى در كمبودها دارد زيرا كه «در زمينه بحران گرسنگى جهانى «شركتهاى كشاورزى تجارتى»نقش مهمى ايفا مى كنند اين شركتها از زمين و نيروى كار كشور ميزبان براى توليد غذا... جهت صدور به كشورهاى توسعه يافته اى كه بيشترين بها را براى محصول مى پردازند، استفاده مى كنند و بدينگونه در قحطى عمدى آن كشورها بنحو مؤ ثرى مشاركت دارند». «چگونه نيمى ديگر مى ميرند»، 205.
132- عدالت اجتماعى ص 23 - 57.
133- «بحار»52 / 390.
134- ولو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض اگر مردم آباديها ايمان آورده و تقوا پيشه ساخته بودند، بركات آسمان و زمين را به رويشان مى گشوديم ...»اعراف 7/ 96.
135- «بحار»51/83.
136- سوره نوح (71): 10 - 12.
137- «بحار»10/104.
138- «كمال الدين» 1/331.
139- «موسوعة الامام المهدى»، (الكتاب الثالث)، 780، به نقل از اعلام الورى / 413.
140- «نهج البلاغه» / 425.
141- «كمال الدين» 1/ 331.
142- به كتاب «ديكتاتورى كارتلها» و «امپرياليسم و عقب ماندگى» و «چگونه نيمى ديگر مى ميرند» و «جهان مسلح ، جهان گرسنه» و... رجوع شود تا معلوم گردد كه چگونه سرمايه ها و كالاها و همه منافع و منابع انسانهاى مظلوم در سراسر جهان به جيب عده اى بسيار اندك (در مقايسه با افراد جامعه بشرى) روانه مى گردد.
تنها در اينجا به يك اعتراف اشاره مى شود: «يكى از نتايج بارز پيشرفت علم و توسعه اقتصادى در جهان كنونى ، حاكميت يك گروه كوچك بر زندگى مادى جهان از يك سو و از سوى ديگر فقر، گرسنگى و عقب افتادگى بيش از سه چهارم از انسانهاى روى زمين است ... يكى از علل اصلى توسعه اين بى عدالتيهاى اجتماعى را مى توان در وجود كارتلهاى چند مليتى جستجو كرد.» «ديكتاتورى كارتلها»، 19.
143- «خورشيد مغرب» / 31، به نقل از «المهدى الموعود المنتظر» 1 / 279.
144- «بحار» 52 / 309؛ «در فجر ساحل» / 39.
145- «غيبت نعمانى» / 237.
146- «خورشيد مغرب» / 33.
147- «الحياة» 4/186.
148- «وسائل» 6/ 382.
149- مالكيت امام به عنوان منصب است يعنى مالكيت دولت اسلامى ، از اين رو اين مالكيت در اسلام در اشكال مالكيت عمومى و اجتماعى شمرده مى شود، زيرا كه امام و دولت اسلامى ، اموال را در راه اسلام سازى اقتصاد جامعه و ايجاد تعادل و توازن اقتصادى و رفع نيازهاى عمومى ، صرف مى كند. براى توضيح بيشتر به «الحياة» ج 6 ص 223 و ج 2 ص 484 - 490 مراجعه شود و همچنين «اقتصادنا» بخش : «نظرية توزيع ما قبل الانتاج : نظريه توزيع قبل از توليد» ص 433 به بعد و بخش : «مسؤ ولية الدولة فى الاقتصاد الاسلامى : مسؤ وليت دولت در اقتصاد اسلامى» ص 697 به بعد، ديده شود.
150- سوره انبياء (21): 12 و 13.
151- «تفسير عياشى» 2 / 60؛ «آيات الباهرة» 97.
152- سوره توبه (9): 34.
153- «تفسير عياشى» 2/87؛ «وسايل» 6/ 381 و 382 با اندكى اختلاف .
154- براى روشن شدن اين موضوع به «الحياة» ج 4 ص 160 به بعد رجوع شود.
155- در بخش «مساوات» اين موضوع به مناسبتى مشروحتر آمده است .
156- اقتصاد دانان چنين مى گويند: «...بايد درباره مكانيزمهايى به سازگارى رسيد كه ايجاد و توزيع يك پول بين المللى جهت تسويه حساب بانكهاى مركزى را ممكن كند. اين پول ، به عنوان ذخيره اعتبار اصلى بين المللى ، جايگزين پولهاى ملى خواهد شد...»، «دنيا نمى تواند اميدى به كاميابى اقدامات بلند مدت داشته باشد، مگر آنكه به انجام يك برنامه عمل فورى تن در دهد... در اين برنامه اضطرارى بايد به چهار زمينه اصلى و گسترده توجه داشت ... چهارم : انجام اصلاحات بنيادى در نظام اقتصادى بين المللى ... برپايى يك نظام كارآمد مالى و پولى بين المللى به صورتى كه تمام كشورها بتوانند با حقوقى برابر در آن مشاركت داشته باشند...» «جهان مسلح ، جهان گرسنه» / 185 و 351 و 352.
157- «موسوعة الامام المهدى»، الكتاب الثالث ، 770 محمد الصدر، مكتبة الامام اميرالمؤ منين العامه ، اصفهان .
158- سوره حجرات (49):13.
159- «اختصاص» / 337.
160- «كافى» 8/230؛ «الحياة» 2/222.
161- سوره آل عمران (3): 64.
162- «الحياة» 2 / 477؛ فارسى آن 2 / 469.
163- «وسائل» 18 /155.
164- «الحياة» 2 / 266؛ فارسى آن 2 / 225 و 226.
165- «كافى» 2 / 671؛ «الحياة» 1 / 422.
166- «وسائل» 11/119.
167- سوره بقره ، (2): 22.
168- سوره بقره ، (2): 29.
169- سوره اعراف ، (7): 10.
170- سوره طه (20): 53 و 54.
171- براى توضيح بيشتر اين اصل قرآنى به «الحياة» ج 4، ص 371 تا 375 مراجعه شود.
172- «بحار» 3/61؛ «الحياة» 1/390 و 391؛ فارسى آن 1/420.
173- «كافى» 8 / 60 - 61.
174- «نهج البلاغه»، 389 - 390؛ «الحياة» 2/255.
175- «مناقب» 2/108.
176- «نهج البلاغه» /1013.
177- «نهج البلاغه» /1013.
178- نهج البلاغه ، 1072
179- كافى 8/360 و 361؛ الحياة 2/262 و 263؛ فارسى آن 263 و 264.
180- 1) مساوات در نظام تكوين .
2) مساوات در برابر قانون .
3) مساوات در بهره بردارى از مواهب طبيعى
4) مساوات در تقسيم بيت المال .
181- «نهج البلاغه» / 52.
182- تحف العقول /172؛ الحياة 2/307 و 308
183- تحف العقول /140؛ الحياة 4/392
184- امالى طوسى 2/136؛ الحياة 4/391
185- نهج البلاغه 1242
186- وسائل 6/150؛ وافى 2/ (م 6) 25
187- «كافى» 2/688
188- خصال 1/103
189- اگر در اين سه مورد از امتحان خوب در آمدند شيعه هستند، و گرنه ، نه .
190- ظاهرا مراد از اين «اسرار» مطالبى بوده است مربوط به سازماندهيهايى مخفى كه از ائمه عليه السلام گاه گاهى تدارك مى ديده اند براى قيام عليه نظامهاى جور و ظلم .
191- «كافى» 2/367 وسائل 11/599
پى نوشت ها 2
192- «بحار» 74/227؛ «الحياة» 2/243
193- البته در اين موارد هم نبايد از آموختن آنها به كسانى كه مستعدند مضايقه كرد، و از قرار دادن آنها در اختيار جامعه دريغ شود.
194- وسائل 6/159
195- «الاسلام يقود الحياة»، 45
196- «بحار» 68/191.
197- «بحار» 68/191
198- «كافى» 2/178
199- «بحار» 78/185
200- «بحار» 74/231 و 232.
201- سوره حجرات (49): 10
202- «الغدير» 3/113؛ «حضرت معصومه و شهر قم» /96
203- براى توضيح بيشتر به «الحياة» ج 5، فصل 45؛ «الاخوة الاسلاميه و الاقتصاد» ص 99) - 106 و فصل 46: «المواساة ، اصل عظيم»، ص 111 - 120، فصل 47: «مبداء المساواة فى الاسلام»، ص 123 - 165، مراجعه شود.
204- «بحار» 51 / 81.
205- «بحار» 51 / 29.
206- «بحار» 51 / 390.
207- اين موضوع چون در كتابها و رساله ها و مقاله ها نسبة تبيين شده است در اين نوشته فشرده و كوتاه مطرح مى گردد.
208- «كمال الدين» 1/280.
209- «كمال الدين» 2/28.
210- صاحب نظران ، مشكل اساسى راه انسان را اين چنين بيان مى كنند:
«عامل قدرتمند سياسى كه توزيع دوباره جمعيت يا درآمد را بين كشورها هماهنگ سازد وجود ندارد». «فاصله عقب ماندگى» /71. و اين مشكل در آن دوران برطرف مى شود.
211- از مستضعف سخن گفتن آسان است ، حتى بزرگترين پايگاههاى محكم مستكبران و سرمايه داران ، در طول تاريخ از محرومان سخن گفتند. ليكن در هنگامه ظهور كه دوران تحقق وعده ها و عملى شدن گفته ها است ، حاكميت مستضعفان و تسلط آنان بر تمامى مراكز قدرت جامعه به عينيت تحقق مى پيوندد و در كمترين زمان ممكن اين وعده بزرگ الهى تحقق مى يابد. و بايد دقت شود كه آرمان قرآن حاكميت مستضعفان و تشكيل دولت محرومان است ، نه صدقه دادن به اين محروم و آن بينوا و...
212- سوره سباء (34): 34 و 35.
213- «الحياة»، (گردانيده فارسى) 2/65.
214- «عدة الداعى» /111، ابن فهد الحلى .
215- سوره اعراف (7): 137.
216- سوره انفال (8): 26.
217- سوره كهف (18): 28.
218- «بحار» 72/2؛ «الحياة» 2/54؛ فارسى آن 2/56 - 57.
219- «بحار» 14/252؛ الحياة» 2/52؛ فارسى آن 2/57.
220- سوره نور (24): 55.
221- سوره مزمل (73): 11.
222- «مجمع البيان» 7/392.
223- «مجمع البيان» 7/152؛ به نقل «خورشيد مغرب» /117.
224- سوره قصص (28): 5.
225- «بحار» 51/54.
226- «اين موضوع در بخش «تحريف ص 97 - 89» روشن گشت .
227- «بيان الفرقان» 5/197.
228- «مصادقة الاخوان» / 8، شيخ صدوق ؛ «وسائل» 8/414، با اندكى اختلاف .
229- «بحار» 52/325.
230- «وسائل» 12/294.
231- «نهج البلاغه»/424.
232- «نهج البلاغه»/425.
233- «بحار» 102/113؛ «مفاتيح الجنان»، 542 از دعاهايى كه در سرداب مبارك خوانده مى شود.
234- «بحار» 85/232.
235- «نهج البلاغه»/425.
236- «بحار» 52/332.
237- «غيبت نعمانى»/231.
238- «غيبت نعمانى»/253.
239- «عيبت نعمانى»/134؛ «الحياة»2/149.
240- «نهج البلاغه»/33.
241- كمال الدين 1/260
242- «بحار» 52/336.
243- شناخت عمق اينگونه احاديث جز با هدايت خود امامان معصوم عليه السلام امكان پذير نيست .
244- «بحار» 52/336؛ «در فجر ساحل» / 45.
245- «غيبت نعمانى» / 239؛ «بحار» 52/352؛ «خورشيد مغرب» / 32.
246- «منتخب الائر» / 171.
247- «غيبت نعمانى» /318.
248- سوره ملك (68): 30.
249- «كمال الدين» 1/325 و 326؛ «بحار» 51/52.
250- «كافى» 1/406؛ «الحياة» 2/490؛ فارسى آن 2/482
251- «كافى» 7/167؛ «الحياة» 2/487؛ فارسى آن 2/479.
252- براى توضيح بيشتر به «الحياة» 2/484 به بعد مراجعه شود.
253- «الحياة» 2/487 و 488.
254- «نهج البلاغه» /1021؛ «الحياة» 2/475.
255- عواملى اصلى گسترش ترس و هراس در جامعه چند دسته اند: سرمايه داران كه اقتصاد جامعه را به صورت عامل فشارى بر گرده انسانهاى محروم در مى آورند و توده هاى محروم را نسبت به تاءمين معاش خود، در نگرانى عميقى فرو مى برند و خود در امنيت و آسايش زندگى مى كنند. سياسيون كه از اهرم قدرت و سلطه سياسى خود ابزارى براى ارعاب و ترساندن توده هاى محروم مى سازند. نظاميان كه از سلاح براى تسليم كردن گروههاى انسانى بهره مى گيرند. روحانى نمايان كه از ابزار فكر و فن و تحريف تعاليم مذهب ، زمينه نگرانى و تشويش خاطر توده هاى مردم را فراهم مى سازند و با تزوير و نيرنگ و فرو پوشى حقايق و نگفتن تعاليم ناب و سره مذهب ، آنان را به تسليم در برابر قدرتهاى مسلط زمانه وا مى دارند، و آزادى و امنيت عمومى را با اين شيوه ها سلب مى كنند يا به مخاطره مى اندازند.
اين طبقات همه با شمشير انتقام مهدى عليه السلام نابود مى شوند.
256- سوره نور (24): 55.
257- «غيبت نعمانى» / 240.
258- «كمال الدين» 2/646.
259- «منتخب الاثر» / 474.
260- «منتخب الائر» /474.
261- «بحار» 51/84.
262- «بحار» 51/123.
263- «بحار» 52/336.
264- «اختصاص» /19؛ «در فجر ساحل» / 46.
265- بايد نبودن چنان مربيان انسان سازى را كه امام مهدى عليه السلام ، تربيت مى كند نيز جزء موانع بشارت آورد.
266- فرهنگ و هنر و آموزش و پرورش و ابزارهاى ديگر نشر انديشه و فكر از دست سرمايه داران و حكومتهاى وابسته بيرون مى آيد.
267- به «الغدير» و ديگر كتابهاى مربوط مراجعه شود.
268- «منتخب الائر» 469.
269- اشراف زادگان و اميران و شاهان و شاهزادگان كمربندهاى زرين مى بستند. و امام در بيعت خويش پيمان مى گيرد كه كارگزاران حكومت و يارانش از اين شيوه هاى طاغوتى و غير اسلامى و اشرافيگرى بپرهيزند.
270- مشكلى كه همه حكومتگران گرفتار آنند، و با گماردن ماءموران و نگهبانان از مردم فاصله مى گيرند، و كمترين زيان آن ، بيخبرى از واقعيات روزمره جامعه و بى اطلاعى از ستم ستم پيشگان و زور زورداران بر طبقات محروم است .
271- در بخش «انتظار» اين موضوع بررسى مى شود.
272- «كمال الدين» 1 / 251.
273- «تفسير قمى» 2 / 305.
274- «بحار» 52/337. اينگونه تعبير براى بيان فزونى و كثرت است .
275- «بحار» 52/339.
276- «بحار» 52/338.
277- در اين باره از جمله مى توان به كارهاى امثال «داوينچى»، «ميكلانژ» و «رافائيل» براى معابد مسيحى اشاره كرد، و همچنين كارهاى سنگين هزينه اى كه در ديگر معابد در سراسر دنيا و مساجد در كشورهاى اسلامى شده است . كه شرح حتى فهرست وار آنها از حوصله اين كتاب خارج است .
278- «وسائل» 3/488.
279- «بحار» 52/323.
280- «بحار» 74/222.
281- «كافى» 2/170.
282- «مكيال المكارم» 1/327 به نقل از «بحار» 67/65.
283- در احاديث ما حق مؤ من از دائره مسائل مادى فراتر رفته است و در مسائل تربيتى ، روحى ، غمها و شاديها و...مؤ من حقوقى لازم و واجب دارد.
284- كافى» 3/368؛ «بحار» 52/374.
285- در جامعه اى كه مدرسه نداريم و نو باوگان ما در مدارسى سه شيفته و چهار شيفته درس مى خوانند، خوابگاه براى دانشجويان به اندازه لازم وجود ندارد، بيمارستان و درمانگاه به اندازه كافى نيست ، در بسيارى از مناطق راههاى لازم روستايى وجود ندارد، كار براى همه نيروهاى واجد شرايط نيست و بالاتر از همه ، زندگى توده هاى مردم دچار كمبود و نبود ضرورى ترين مسائل و كالاها و مواد زندگى است ، و فقر و فحشاء و اعتياد كه لازم و ملزوم يكديگرند در قشرهايى بيداد مى كند؛ با اين شرايط و اين چگونگيهاى مرگبار، كسانى مساجد مجلل بسازند و گلدسته ها و گنبدها بر بام سراى آنها افراشته دارند؟ اين چگونه ترويج دين خدا است ؟! و در نظر انسانهاى شريفى كه دست بگريبان مشكلات و نابسامانيها و كمبود داريهاى طاقت فرسا هستند اين دين چگونه ممكن است ناجى انسانها جلوه كند؟ و جاذبه اى در دلها پديد آورد؟!
286- براى اين موضوع مهم : (ارتباط دو بعد حيات)، به «الحياة» 3/221 به بعد مراجعه شود.
287- كافى» 5/73 و 6/288.
288- سوره حديد (75): 17.
289- «بحار» 51/54.
290- «كمال الدين» 1/317.
291- «غيبت نعمانى» /25.
292- «مفاتيح الجنان» /531.
293- «بحار» 5/49.
294- سوره ملك (67): 30.
295- سوره ملك (67): 30.
296- «بحار» 52/256- 260
297- «بحار» 52/380
298- «منتخب الاثر» /433.
299- «بحار» 52/256 - 260.
300- «بحار» 52/256 - 260.
301- «بحار» 52/256 - 260
302- «نهج البلاغه» /324
303- «منتخب الاثر» /432
304- «مكارم الاخلاق» /527
305- «نهج البلاغه» /324.
306- «غيبت نعمانى» /235
307- «بحار» 52/259.
308- «مستدرك الوسائل» 2/322
309- مسائلى كه هر روز و هر لحظه شاهد آن هستيم .
310- «بحار» 52/263
311- «بحار» 52/260
312- «منتخب الاثر» /314
313- «مكارم الاخلاق» /529
314- «منتخب الاثر» /429 و 431.
315- «منتخب الاثر» /429
316- «بحار» 52/263
317- «منتخب الاثر» /430.
318- «بحار» 52/260.
319- «بحار» 52/259.
320- در داخل جامعه هاى اسلامى نيز از اين نمونه فراوان است .
321- «بحار» 52/257
322- «مكارم الاخلاق»/526
323- «بحار» 52/257
324- «منتخب الاثر» /314
325- «بحار» 52/258
326- «مكارم الاخلاق» /529
327- يعنى احساست الهى و فضيلت دوستانه را از دست مى دهند
328- «مكارم الاخلاق /526 و 527.
329- نمونه خيلى روشن آن سقوط ماركسيسم و واژگونى نظامهاى سوسياليستى است .
330- بحار، 51/122.
331- بحار، 51/122.
332- «مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم» 2/152.
333- «بحار» 53/178.
334- «تحف العقول» / 324.
335- «مكيال المكارم» 1/94 و 53.
336- «ميكال المكارم» 1/94 و 53.
337- «ميكال المكارم» 1/454.
338- «بحار» 53/178. و در «ميكال المكارم» 1/52، «ساءنا» آمده است .
339- «نهج البلاغه»، 95؛ «الحياة» 2/258.
340- «نهج البلاغه» / 971.
341- «تحف العقول» / 172؛ «الحياة» 2/32.
342- «بحار» 85/232 چاپ : مكتبة الاسلاميه ، تهران ؛ «ميكال المكارم» 2/90 - 91.
343- «(مكيال المكارم») 1/218.
344- «الصحيفة المهدية» / 35 - 36.
345- «مكيال المكارم» 1/218.
346- «الصحيفة المهدية» / 35 - 36.
347- «بحار» 85/233؛ «الصحيفة المهدية»، / 52 - 53؛ «ميكال المكارم» 2/21. با اختلاف اندكى در پاره اى از كلمات .
348- «الصحيفة المهدية» / 115.
349- «الصحيفة المهدية»/ 115 .
350- سوره يوسف (12): 87.
351- «مكيال المكارم» 1/186.
352- «نفس المهموم» / 87، حاج سيخ عباس قمى ، چاپ حاج عبدالرحيم .
353- «نفس المهموم» / 87، حاج سيخ عباس قمى ، چاپ حاج عبدالرحيم .
354- «مكيال المكارم»2/81.
355- «مكيال المكارم»2/81.
356- «كافى»2/189؛ «مكيال »2/419.
357- «كافى» 2/196؛ «مكيال» 2/420.
358- «بحار» 52 130.
359- به فكر ديگران بودن و بخشى از مال خويش را به ديگران دادن «مواسات» است . در «السان العرب» آمده است : «يقال : يواءسى فى ماله اى يساوى» كه «يواءسى» به معناى «يساوى » آمده است . بنابراين «مواسات»، بخشش مال تا سطح همسانى با ديگران است . «السان العرب» ابن منظور، 14/36، «ادب الحوزة» قم 1405.
360- «نورالثقلين»5/666.
361- «مكيال» 2/265.
362- «مكيال»2/419.
363- «كافى» 8/381؛ «مكيال» 2/423.
364- «مكيال»2/424.
365- «مكيال»2/425.
366- سوره آل عمران (2): 200.
367- «تفسير قمى»1/129.
368- «تفسير برهان»1/343؛ 2/425 و 426.
369- «تفسير برهان»1/335؛ «مكيال»2/426.
370- «مكيال»2/424.
371- «ارشاد»/ 4، شيخ مفيد، چاپ مكتبة بصيرتى ، قم .
372- «تفسير برهان»1/335؛ «مكيال»2/427.
373- «مكيال»2/427.
374- سوره انفال (8): 60.
375- «مكيال» 2/425.
376- «مكيال» 2/195
377- «بحار» 52/122.
378- «بحار» 52/129.
379- «مكيال»2/222؛ به نقل از «غيبت شيخ طوسى»، باب «علائم الظهور».
380- «بحار»52/123.
381- «تحار» 52/. 122
382- «كافى» 8/37؛ «مكيال»2/290.
383- بايد همه جامعه هاى اسلامى داراى چنين وضعى باشند. نه تنها شيعه ، زيرا مسئله مهدى عليه السلام و ظهور او امرى اسلامى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خبر آن را داده است ، و در دهها كتاب از كتب معتبر اهل سنت ، در آن باره احاديثى مهم و فراوان رسيده است .
384- «تحف العقول»/ 229 - 230.
385- «مفاتيج الجنان»/ 527.
386- «مفاتيح الجنان» / 527.
387- «بحار» 52/123.
388- «ميكال» 2 / 160.
389- «ميكال» 2 / 157.
390- «ميكال» 2/ 160 به نقل از كافى 1/341.
391- «ميكال» 2 / 160.
392- «ميكال» 2 / 160 و 161.
393- «ارشاد» /360.
394- «خورشيد مغرب» / 107.
395- مطالعه در زندگى اين دو پيشواى بزرگ ، بخوبى روشن مى سازد كه امام موعود عليه السلام در اخلاق و احوال شخصى چگونه است . براى توضيح اين چگونگيها به الحياة 2 / 227 تا 237 و 266 رجوع شود.
396- «غيبت نعمانى» / 233.
397- «بحار» 52 / 359.
398- «غيبت نعمانى» /285.
399- كنايه است از نبود وقت براى استراحت و خواب راحت .
400- متخصصان رشته هاى گوناگون تاريخ و فرهنگ و علوم بشرى بر اين جمله گواهى مى دهند، و به اين موضوع اعتراف دارند.
401- «بحار» 51/59، «خورشيد مغرب» /341.
402- «بحار» 52/305.
403- «نور الثقلين» 2/390، «خورشيد مغرب»، 120.