نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى0%

نردبان خوشبختى نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نردبان خوشبختى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا محبى راد (لاهيجى)
گروه: مشاهدات: 14037
دانلود: 1968

توضیحات:

نردبان خوشبختى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 69 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14037 / دانلود: 1968
اندازه اندازه اندازه
نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

از بين بردن عمل خير به واسطه منت گذاشتن

امامعليه‌السلام در اين فراز از دعا به درگاه الهى عرضه مى دارد:

ولاتمحقه بالمن

بارالها! خوبى و خيرى را كه با دست من به جريان مى اندازى با منت گذاردن ، محو و نابود منما.

از اين جمله استفاده مى شود كه افراد خير و نيكوكار اگر كار خوب خود را به منت آلوده كنند، عمل خيرشان باطل و بى اثر مى شود و خداوند آن را محو و نابود مى نمايد.

خداوند مى فرمايد:

( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ ) (٢٩٤)

اى مردم با ايمان ! صدقات خود را با منت گذاشتن و اذيت كردن باطل نكنيد. در حديثى آمده است كه حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

من اسدى الى مؤمن معروفا ثم آذاه بالكلام او عليه فقد ابطل صدقته(٢٩٥)

كسى كه به مؤمنى چيزى عطا كند و به وى صدقه ايى بدهد، سپس او را با كلام خود اذيت نمايد يا بر او منت بگذارد، با اين عمل ، صدقه خود را باطل كرده است

از امام صادقعليه‌السلام روايت شده :

المن يهدم الصنيعه(٢٩٦)

منت گذاردن عمل خير انسان را نابود مى نمايد.

اگر شخص مسلمان صدقه ايى بدهد و به كسانى كه آن را دريافت نموده اند به طور مستقيم منت نگذارد و آزارشان ندهد، ولى در غياب آنان عمل خود را به زبان بياورد و احساس خويش را به اين و آن بگويد و در نتيجه موجب هتك حرمت و تحقير دريافت كنندگان صدقه گردد، چنين شخصى مشمول آيه كريمه ابطال صدقه با من و اذى خواهد بود، چون غير مستقيم بر آنان منت گذارده و آنان را آزار داده است

امام جوادعليه‌السلام به شخصى كه در يك روز به ده نفر فقير عائله دار كمك نموده بود بدون آنكه بر آنها منت گذارد يا آنان را آزار دهد، ولى قضيه احسان و انفاق خود را براى امام جوادعليه‌السلام نقل نمود، فرمود: تو با نقل اين قضيه بر و نيكى خود به برادرانت را ابطال نمودى و از ميان بردى ، عرض كرد: چگونه از ميان بردم ؟ حضرت پاسخ دادند: كلام خدا را بخوان كه فرموده است ؟

اى مردم با ايمان ! صدقات خود را با منت گذاردن و اذيت كردن ابطال نكنيد.

عرض كرد: يابن رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله ! به كسانى كه كمك نمودم نه بر آنها منت گذاردم و نه آزارشان دادم حضرت فرمود: خداوند فرموده صدقات خود را با منت گذاردن و اذيت كردن باطل نكنيد و نفرموده است كه : صدقات خود را با اذيت دادن و منت گذاردن مستقيم بر كسى كه صدقه را دريافت مى نمايد، باطل نكنيد! همين كه مى گوييد، خودش منت گذاردن و اذيت كردن است

حضرت درسى آموزنده مى دهد: شما كه براى خدا و به نيت قربت به او به فقيرى آبرومند كمك مى كنيد، به گونه ايى باشد كه فقط خدا بداند و شما بدانيد و فقير، ديگران از آن آگاه نشوند تا آن احسان ذخيره قيامت شما گردد و اگر به ديگران بگوييد و آبروى فقير را ببريد با گفته خود، احسان خويش را ابطال نموده ايد و ممكن است بر اثر پرده درى و اهانت به فقير، در قيامت استحقاق كيفر و عذاب را داشته باشيد.

نه تنها منت گذاردن و آزار دادن فقير در زمينه صدقات ، ممنوع و نارواست ، بلكه اگر كيفيت پرداخت صدقات آبرومندانه و مناسب با عز و شرف مسلمان نباشد و موجب تحقير و توهين وى شود، نيز در اسلام ممنوع است

اسحاق بن عمار مى گويد: امام صادقعليه‌السلام به من فرمود: چگونه زكات مالت را مى دهى ، گفتم : محصول را به منزل مى آورم ، اهل استحقاق مى آيند و دريافت مى كنند. امام فرمود: اسحاق ! تو با اين كار مسلمانان را در معرض ذلت و خوارى قرار مى دهى ! از اين كار پرهيز كن ، پرهيز كن ، خداوند فرموده است :

هر كس دوست مرا خوار نمايد، براى جنگ با من مهيا گرديده است

چهارده كلام نورانى از امير بيان عليه‌السلام

١ - ان الخير عاده(٢٩٧)

به راستى كه خير، عادت است

٢ - لقاء اهل الخير عماره القلوب(٢٩٨)

ديدار با اهل خير، آبادانى دل هاست

٣ - من ارتقب الموت سارع الى الخيرات(٢٩٩)

كسى كه مراقب مرگ باشد به سوى خوبى ها شتاب مى كند.

٤ - خير العيش ما لايطغيك ، و لا يلهيك(٣٠٠)

بهترين زندگى آن است كه تو را به سركشى و بيهودگى نكشاند.

٥ - رضى الناس غايه لاتدرك فتهجد الخير بجهدك ، ولاتبال بسخط من يرضيه الباطل(٣٠١)

خشنودى مردم هدفى است دست نيافتنى ، پس با جديت در جستجوى كار خير باش و از خشم كسى كه باطل او را خشنود مى كند، باكى نداشته باش

٦ - لاتعمل الخير رياء، و لاتتوكه حياء(٣٠٢)

كار خير را از روى ريا و خودنمايى انجام نده و آن را به خاطر شرم ترك نكن

٧ - قولو الخير تعرفوا به ، واعلموا بالخير تكونوا من اءهله(٣٠٣)

از خير و نيكى سخن بگوييد تا بدان شناخته شويد و كار خير انجام دهيد تا از اهل آنان گرديد.

٨ - اذا عقدتم على عزائم خير، فامضوها(٣٠٤)

اگر تصميم به كارهاى مهم خير گرفتيد، آنها را انجام دهيد.

٩ - اذ راءيتم الخير فخذوا به(٣٠٥)

چنانچه خيرى را ديديد فورا آن را دريابيد.

١٠ - من لبس الخير، تعرى من الشر(٣٠٦)

كسى كه جامه خوبى به تن كرد از بدى عارى شود.

١١ - لئن تكون تابعا فى الخير لك من اءن تكون متبوعا فى الشر(٣٠٧)

اگر در كار خير، پيرو ديگران باشى ، براى تو بهتر از آن است كه در بدى پيشرو باشى

١٢ - لاتعدن شرا، ما اءدركت به خيرا(٣٠٨)

چيزى كه به آن خيرى را درك خواهى كرد، بد مشمار.

١٣ - خير الامور ماسهلت مباديه ، وحسنت خواتمه ، وحمدت عواقبه(٣٠٩)

بهترين كارها آن است كه آغازش آسان و پايانش نيكو عاقبتش ستوده باشد.

١٤ - ليسق الخير ان يكثر مالك و ولدك ، ولكن الخير ان يكثر علمك ، و اءن يعظم حلمك ، و اءن تباهى الناس بعباده ربك(٣١٠)

خوبى آن نيست كه حالت فراوان و اولادت زياد گردد، بلكه خير آن است كه عملت افزون و حلمت زياد شود، و اينكه با عبادت پروردگارت در ميان مردم مباهات كنى

فصل نهم : غنى شدن و مراتب آن

قال علىعليه‌السلام :

الغنى عن الملوك افضل ملك

برترين ملك و سلطنت ، بى نيازى از ملوك است

غررالحكم ، ص ٥٥.

غنى شدن به چيست ؟

.وجود نازنين سيد الساجدين ، على بن الحسينعليه‌السلام به درگاه الهى عرضه مى دارد:

واغننى واوسع على فى رزقك ، ولاتفتنى بالنظر

بارالها! (آنقدر) مرا غنى بنما (و از مال دنيا برخوردارم ساز كه به مردم نياز نداشته باشم) و روزى ات را بر من وسعت بخش (تا خانواده ام در گشايش ‍ باشند) و مرا با نگاه و التفات به اموال ثروتمندان آزمايش نفرما.

اين فراز از دعا محور و موضوع بحث ما مى باشد كه به حول و قوه الهى به آن مى پردازيم :

اولا، چون در عبارت دعا، كلمه «غنا» و كلمه «وسعت رزق» آمده ، قهرا بحث فقر و غنا به ميان خواهد آمد، پس لازم است رواياتى را كه درباره خوبى يا بدى فقر و همچنين خوبى يا بدى غنا وارد شده است ، مورد بررسى قرار دهيم

فقر و غناى ممدوح در اسلام

قبل از خوض در اين بحث ، بايد گفت كه : اسلام دين كار و فعاليت و آيين سعى و عمل است و تمام مردم براى تاءمين زندگى با عزت و شرافت مندانه بايد در پى كار و تلاش باشند و در جامعه ، وجودى مؤ ثر باشند و اگر كسانى از كار، شانه خالى كنند و براى تاءمين مايحتاج زندگى خود دنبال كار نروند، در اسلام مورد نكوهش و انزجار هستند.

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: حضرت موسى بن عمران به پيشگاه الهى عرض كرد:

اى عبادك ابغض اليك ؟ قال : جيفه بالليل وبطال بالنهار(٣١١)

بارالها! كداميك از بندگانت نزد تو بيشتر مورد بغض و بدبينى هستند؟ فرمود: آن كسانى كه در شب مثل مردارى در رختخواب افتاده و در روز، عمرشان را در جامعه به بطالت مى گذرانند. (و كار نمى كنند و مى خواهند از دسترنج ديگران ارتزاق نمايند).

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

ان يكن الشغل مجهده فاتصال الفراغ مفسده(٣١٢)

اگر تن دادن به شغل مايه زحمت و تعب است ، بى كارى دائم نيز باعث نادرستى و فساد خواهد بود.

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

ملعون من القى كله على الناس(٣١٣)

رانده و مطرود درگاه الهى است كسى كه بار زندگى خود را بر دوش ديگران بيفكند و بخواهد از دسترنج مردم ارتزاق نمايد.

ائمه معصومينعليهم‌السلام خود، كار مى كردند و در اراضى زراعى سعى و كوشش مى نمودند تا نانى ، از راه كشاورزى به دست آورند. علاوه بر اينكه خودشان به كار اهميت مى دادند، كارگران زحمت كش را نيز بسيار احترام مى نمودند و آنان را مورد تقدير و تشويق قرار مى دادند.

انس بن مالك مى گويد: موقعى كه رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جنگ تبوك مراجعت مى كردند، سعد انصارى به استقبال آمد، حضرت با او مصافحه نمودند و دست سعد را زبر و خشن ديدند؛ فرمودند: چه آسيبى به دستت رسيده است ؟

عرض كرد: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله ! من با وسايل كشاورزى كار مى كنم و درآمدم را خرج معاش خانواده ام مى نمايم حضرت دست او را بوسيدند و فرمودند: اين دستى است كه آتش با آن تماس پيدا نمى كند.

اگر كسى آماده كار كردن است ، لكن به علت فرسودگى و ضعف ، قدرت كار كردن را ندارد و حداقل امرار معاش و سد جوع در دسترس او نيست ، او فقير است و گرسنه ، و اين فقر بى اندازه مذموم است ؛ زيرا ممكن است آدمى را به گناه و ناپاكى ، به دزدى و تجاوز به اموال مردم ، يا به كفر گويى و اسائه ادب به ساحت قدس خداوند سبحان سوق دهد! اين فقر در اسلام بسيار مذموم است در اين باره روايات بسيارى رسيده است كه از آن جمله مى فرمايد:

الفقر سواد الوجه فى الدارين(٣١٤)

فقر، روسياهى در دنيا و آخرت را به دنبال دارد.

كاد الفقر ان يكون كفرا(٣١٥)

اين قبيل فقرها، ممكن است به كفر و بى دينى منجر گردد.

رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

انى اعوذبك من الكفر و الفقر، فقال رجل : ايعدلان ؟ قال : نعم (٣١٦)

بارالها! من از كفر و فقر به تو پناه مى برم ، مردى (كه اين جمله را از حضرت شنيد) عرض كرد: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله ! آيا كفر و فقر، معادل يكديگرند؟ حضرت فرمودند: بله

پس فقرى كه در آن آدمى ، فاقد حداقل زندگى باشد و نتواند امرار معاش ‍ كند، بسيار مذموم است و آدمى را به طرف گناهان دنيوى و اخروى سوق مى دهد.

اما فقر ممدوح و پسنديده : در روايات آمده است كه ، فقر ممدوح فقرى است كه انسان به قدر كفاف و مقدارى كه براى خود و خانواده اش لازم است ، داشته باشد و اين زندگى آنقدر محبوب رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود كه دعا مى كرد:

اللهم اجعل قوت آل محمد كفافا(٣١٧)

بارالها! قوت و غذاى آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به اندازه كفاف قرار بده

۱۰ - غناى ممدوح

يعنى آن مقدارى كه زندگى اداره شود، ولى آل پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در صف سرمايه داران و ثروتمندان نباشند. رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

طوبى لمن اسلم و كان عيشه كفافا(٣١٨)

خوشا به حال آن كسى كه اسلام آورده و معاش او به قدر كفاف باشد.

يعنى درآمدش براى زندگى او وافى و كافى باشد. رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با جمعى در بيابان به كسى كه شترانى را به چراگاه برده بود و تحت مراقبت داشت گذر نمود، حضرت از او درخواست شير نمود، آن مرد جواب داد؛ شيرى كه در پستان شتران است براى صبح است و آنچه دوشيده ام و در درون ظرف است براى امشب ، و به حضرت شير نداد. پيغمبر درباره او دعا نمود:

اللهم اءكثر ماله و ولده(٣١٩)

بارالها! مال و فرزندان او را بسيار گردان

بعد از آنجا گذشتند و به كسى كه به چراندن گوسفندان مشغول بود رسيدند، از او درخواست شير نمودند، آن مرد رفت و آنچه شير در پستان هاى گوسفندان بود، دوشيد و آنچه را هم كه در دست داشت ، آورد و به حضرت تقديم نمود و بعد هم گوسفندى آورد و گفت : اينها چيزى بود، كه در دستم بود، اگر ميل داريد باز زيادتر كنم

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اللهم ارزقه الكفاف

بارالها! به او بقدر كفاف عنايت بفرما.

وقتى اصحاب شنيدند، گفتند: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله ! درباره آن مرد كه به شما شير نداد، دعا كرديد كه تمام ما آن دعا را دوست داريم ، اما در مورد اين انسان كه هر چه داشت به شما داد، چنين دعا نموديد كه هيچيك از ما به آن دعا ميل نداريم

حضرت فرمود: آنچه كم باشد و امر زندگى را كفاف كند، بهتر است از مال زيادى كه آدمى را غافل نمايد و انسان را از مسير فضيلت منحرف نمايد.

غناى ممدوح

يكى از رواياتى كه غنا را ممدوح شناخته ، حديث رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه مى فرمايد:

نعم العون على تقوى الله الغنى(٣٢٠)

غنا براى پيمودن راه تقوا، يار و مددكار خوبى است

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

خمس من لم تكن فيه لم يتهنا بالعيش : الصحه و الامن و الغنى و القناعه و الانيس الموافق(٣٢١)

پنج چيز است كه اگر در كسى نباشد، عيش و زندگى گوارا نمى تواند داشته باشد: سلامت تن ، امنيت ، غنا و تمكن ، قناعت و همسر موافق

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

سلوا الله الغنى فى الدنيا و العافيه ، و فى الاخره المغفره و الجنه(٣٢٢)

از خدا در دنيا غنا و عافيت را بخواهيد، و در آخرت مغفرت و بهشت را.

غناى مذموم

تمكن و ثروتى كه آدمى را به سركشى و طغيان وا دارد، غرور و مستى بياورد، انسان را به مقدسات الهى بى اعتنا كند و باعث تكبر به بندگان تهيدست خدا شود و خلاصه اينكه سير مسير انسانى را از آدمى سلب نمايد، غناى مذموم است قرآن مى فرمايد:

كلا، ان الانسان ليطغى ان رآه استغنى(٣٢٣)

آدمى وقتى خود را مستغنى و بى نياز ببيند و تمكن مالى در خويشتن بيابد، به سركشى و طغيان مى گرايد.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

استعينوا بالله من سكره الغنى ، فان له سكره بعيده الافاقه(٣٢٤)

از مستى غنا و ثروت به خدا پناه ببريد! كه مستى ثروت بسيار دير بر طرف مى شود.

چهارده كلام نورانى از امير بيان عليه‌السلام

١ - اءشرف الغنى ترك المنى(٣٢٥)

شريف ترين بى نيازى ، ترك آرزو است

٢ - اءغنى الغنى العقل(٣٢٦)

گرانمايه ترين بى نيازى ، خرد است

٣ - الغنى الاءكبر الياءس عما فى اءيدى الناس(٣٢٧)

بزرگترين بى نيازى آن است كه به آنچه در دست مردم است بى اعتنا باشى

٤ - لاكنز اءغنى من القناعه(٣٢٨)

هيچ گنجى غنى تر از قناعت نيست

٥ - شاركوا الذى قد اءقبل عليه الرزق ، فانه اءخلق للغنى ، و اءجدر باقبال الحظ عليه(٣٢٩)

با كسى شراكت كنيد كه روزى به او روى آورده ، زيرا شركت با افراد روزى دار براى تحصيل ثروت شايسته تر و براى به دست آوردن اقبال ، سزاوارتر است

٦ - الحرفه مع العفه خير من الغنى مع الفجور(٣٣٠)

كسب با عفت و پاكدامنى از توانگرى با گناه بهتر است

٧ - من سره الغنى بلامال ، فليتق الله(٣٣١)

كسى كه بى نيازى بدون مال شادش نمود، بايد تقواى الهى پيشه كند.

٨ - خير الدنيا و الاخره فى خصلتين : الغنى ، و التقى و شر الدنيا و الاخره فى خصلتين : الفقر و الفجور(٣٣٢)

خير دنيا و آخرت در دو خصلت است : بى نيازى و پرهيزكارى و شر دنيا و آخرت هم در دو خصلت است : فقر و گناهكارى

٩ - الغنى بغير الله اءعظم الفقر و الشقاء(٣٣٣)

توانگرى بدون توجه به خداوند، بزرگترين فقر و بدبختى است

١٠ - الغنى و الفقر يكشفان جواهر الرجال و اءوصافها(٣٣٤)

توانگرى و فقر، پرده از باطنهاى مردان و اوصاف آنها برمى دارد.

١١ - اظهار الغنى من الشكر(٣٣٥)

آشكار كردن بى نيازى از سپاس گزارى است

١٢ - استعيذوا بالله من سكره الغنى ، فان له سكره بعيده الافاقه(٣٣٦)

از مستى ثروت ، به خدا پناه ببريد! زيرا به هوش آمدن از مستى آن بعيد است

١٣ - شيئان لايعرف قدرهما الا من سلبهما: الغنى و القدره(٣٣٧)

دو چيز است كه قدر آنها را نمى شناسد مگر كسى كه آن دو، از او گرفته شده : ثروت و قدرت

١٤ - من استغنى عن الناس ، اءغناه الله سبحانه(٣٣٨)

كسى كه اظهار بى نيازى از مردم كند، خداوند سبحان او را بى نياز خواهد كرد.

امام سجادعليه‌السلام به درگاه الهى عرضه مى دارد: خدايا! غنا و تمكن مالى به من عنايت بفرما، از خدا غنا طلب مى كند تا به خانواده هاى بى بظاعت كمك كند، غنا مى خواهد تا يتيمان بى سرپرست را كفايت نمايد، تمكن مالى تقاضا مى كند تا در پرتو آن موجبات رضاى الهى را فراهم آورد، غنا مسئلت مى كند تا به زندگى خانواده خود بهبود بخشد و گشايشى در گذران آنان فراهم آورد؛ پس ما شيعيان هم اگر غنا و توانگرى مى خواهيم بايد در اين مسير باشد و اگر فقر مى خواهيم فقرى را بخواهيم كه در مسير كمال و سير الهى باشد.

وسعت رزق

امام سجادعليه‌السلام به درگاه الهى عرضه مى دارد:

واوسع على فى رزقك

بارالها! رزق خود را كه به من عطا مى فرمايى وسيع گردان

رزق در لغت به معنى بخشش مستمر و متداوم آمده است ؛ اعم از اينكه مادى باشد يا معنوى بنابراين هر گونه بهره ايى را كه خداوند نصيب بندگان مى كند از مواد غذايى و پوشاك و مسكن و يا علم ، عقل ، فهم ، ايمان و اخلاص ، به همه اينها رزق مى گويند.

گاهى خيال مى شود كه روزى فقط امور مادى را در بر مى گيرد و به موارد استعمال آن دقيقا توجه نمى شود، خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:

( بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ) (٣٣٩)

آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند.

روشن است كه روزى شهيدان ، آن هم در جهان برزخ ، نعمتهاى مادى نيست ، بلكه همان مواهب معنوى است كه حتى تصور آن نيز براى ما در اين دنياى مادى مشكل است

در روايات وارده از اولياى گرامى اسلام بر اين نكته تاءكيد شده كه افراد غنى و متمكن در زندگى خانواده خود سختگير نباشند و از تاءمين رفاه و آسايش ‍آنان خوددارى ننمايند.

ابى حمزه مى گويد: امام سجادعليه‌السلام مى فرمايد:

اگر من داخل بازار شوم و با من چند درهم باشد و به وسيله آن براى خانواده خود گوشت ، تهيه نمايم كه به آن نياز بسيار دارند، براى من اين عمل محبوب تر است از اينكه بنده ايى را آزاد نمايم(٣٤٠).

عبد الله بن عباس مى گويد: رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمود:

من دخل السوق فاشترى تحفه ، فحملها على عياله ، كان كحامل صدقه الى قوم محاريف وليبدء بالاناث قبل الذكور، فانه من فرح ابنته ، فكانما اعتق رقبه من ولد اسمعيل(٣٤١)

هر كس داخل بازار شود و تحفه ايى ، (مثلا ميوه ايى)، بخرد و آن را براى خانواده خود بياورد، همانند صدقه ايى است كه انسانى براى جمعيت محتاجى ببرد، (و سپس مى فرمود:) وقتى وارد منزل مى شود، اول ، پيش از پسر بچه ها، از دختر بچه ها شروع كند (و تحفه را به آنها بدهد. بعد از آن فرمود): هر كس دختر خود را در منزل شاد نمايد، همانند اين است كه بنده ايى را از فرزندان اسماعيل آزاد كرده باشد.

خلاصه اينكه اگر كسى قدرت مالى دارد و بخواهد پيوستگى خود را با مكتب اسلام و تعاليم قرآن محفوظ بدارد، حتما بايد زندگى عائله خود را توسعه دهد و آنان را در تنگنا و مضيقه نگذارد و رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اين باره فرموده است :

ليس منا من وسع عليه ثم قتر على عياله(٣٤٢)

كسى كه وسعت مالى دارد (و داراى تمكن است) ولى بر خانواده خود سخت بگيرد (و آنان را از زندگى مرفه محروم نمايد) از ما نيست

معيار گستردگى و تنگى روزى

هرگز نبايد، تصور نمود كه وسعت رزق دليل بر محبت خداوند و يا تنگى معيشت دليل بر غضب خداوند است ؛ زيرا خداوند گاهى انسان را به وسعت روزى آزمايش مى كند و اموال سرشارى در اختيار او قرار مى دهد و گاهى با تنگى معيشت ميزان مقاومت و پايمردى او را روشن مى سازد و آنها را از اين طريق پرورش مى دهد. گاهى ثروت زياد مايه بلا و عذاب جان صاحبان آنها است و هر گونه آرامش و استراحت را از آنها مى گيرد.

روايتى است از معاويه بن عمار كه مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام خواستم كه به من دعايى براى روزى بياموزد. آن حضرت به من دعايى آموخت كه چيزى را نديدم براى روزى از آن جالب تر باشد، فرمود: بگو:

اللهم ارزقنى من فضلك الواسع الحلال الطيب ، رزقا واسعا حلالا طيبا بلاغا للدنيا و الاخره ، صبا صبا، هنيئا مرئيا، من غير كد ولا من من اءحد خلقك الا سعه من فضلك الواسع فانك قلت : (واساءلوا الله من فضله) فمن فضلك اساءل ، ومن عطيتك اءساءل ، و من يدك الملاى اءساءل(٣٤٣)

بار خدايا! به من روزى بده از فضل واسع و حلال و پاك خود، روزى واسع و حلال و پاك رسان به كار دنيا و آخرت ، فرو ريز، فرو ريز، گوارا و خوشگوار و بى رنج و منت از احدى جز از فضل وسيع خودت ، زيرا تو گفتى : «از خدا خواهش كنيد از فضل او» من از فضلت خواستارم و از عنايتت خواستارم ، و از آنچه پر دست دارى خواستارم

روايتى است از امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: حضرت على بن الحسينعليه‌السلام اين دعا را مى خواندند:

اللهم انى اءساءلك حسن المعيشه اتقوى بها على جميع حوائجى و اءتوكل بها فى الحياه الى آخرتى من غير ان تترفنى فيها فاءطغى اءو تقتر بها على فاءشقى ، اءوسع على من حلال رزقك و اءفض على من سبب فضلك نعمه منك سابعه و عطاء غير ممنون ثم لاتشغلنى عن شكر نعمتك باكثار منها تلهينى بهجته و تفتنى زهرات زهوته ، ولاباقلال على منها يقصر بعملى كده ويملا صدرى همه اءعطنى من ذلك يا الهى من شر الدنيا و شر ما فيها، لاتجعل الدنيا على سجنا و لافراقها على حزنا. اللهم انى اءعوذبك من اءزلها و زلزالها و سطوات شياطينها و سلاطينها و نكالها و من بغى على فيها، اللهم من كادنى فكده و من اءرانى فارده ، وفل عنى حد من نصب لى حده واءطف عنى نار من شب لى وقوده والفنى مكر المكره وافقاء عنى شر الحسده واعصمنى من ذلك بالسكينه و اءلبسنى درعك الحصينه واخباءنى فى سترك الواقى و اءصلح لى حالى و صدق قولى بفعالى و بارك لى فى اءهلى و مالى(٣٤٤)

خدايا! از تو مى خواهم معيشت خوبى كه در همه حوائجم از آن نيرو گيرم و بدان در دوران زندگى اين جهان براى آخرتم وسيله سازم ، بى آنكه مرا بدان به خوش گذرانى بى جا وادارى تا سركشى كنم يا به من آنقدر تنگ بگيرى كه بدبخت شوم از رزق حلالت به من بده و از باران فضلت به من تفضل فرما، نعمت بخشى شايانى باشد و عطايى پيوسته و بى منت ، سپس به واسطه بسيارى نعمت مرا از شكرش بازمدار و به خرمى اش سرگرم مساز و به شكوفايى و زيبايى اش به آشوب مكش ، و چندان مكاه كه رنج تحصيل آن دست مرا از كردار و عبادت كوتاه سازد و سينه و دلم را از هم و تشويش آن پر كند، به من درباره روزى آنچه را عطا كن كه وسيله بى نيازى از شرار خلقت گردد و تا آنجا به زندگى من رسا باشد كه به رضوانت برسم و به تو پناه مى برم ، معبودا! از شر دنيا و شر آنچه در دنيا است ، دنيا را زندان من نساز و جدايى از آن را مايه اندوه من نكن ، مرا از گرفتارى و آشوب آن چنان برآور كه مورد پسند باشم و كردارم در آن پذيرفته باشد و به سرمنزل زندگى جاويدم برسان و با نيكانم همنشين كن به جاى دنياى فناپذير، نعمت خانه پاينده ام بده ، بار خدايا! من به تو پناه مى برم از تنگدستى و پريشانى دنيا و از يورش شياطين و سلاطين و شكنجه آنان و از ستم و دست اندازى هر كه در آن به من دست اندازى كند، بار خدايا! هر كه به من نيرنگ كند، نيرنگش بزن و هر كه آهنگ من كند، آهنگ او كن و هر كه به من تيغ كشد، تيغش را كند كن و هر كه به من آتش افروزد، شعله اش را خاموش ساز و كفايت كن از من مكر مكاران و بدر آور از براى من ديده كافران را و كفايت كن مرا از هم و غم هر كس كه هم و غمى به من وارد مى كند و دفع كن از من شر حسودان را و مرا از آن نگهدار به آرامى و وقار، و زره استوار خود را به اندامم بپوشان و مرا در حفظ حفيظ خود پنهان دار و حالم را اصلاح كن و كردارم را مصدق گفتارم بنما و به اهل و مالم بركت بده