امتحان با نظر كردن به اموال مردم
امام سجادعليهالسلام
به درگاه الهى عرضه مى دارد:
ولا تفتنى بالنظر
خدايا! با توجه و التفات به اموالى كه در دست ثروتمندان است ، من را مورد آزمايش و امتحان قرار نده
اين دعا ناظر به غناى نفس و بى اعتنايى به دارايى و اموال سرمايه داران و مال اندوزان دنياست و اين همان چيزى است كه خداوند در قرآن به پيامبر گرامى خود محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
فرموده و او را مخاطب ساخته است :
ولا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربك خير وابقى
اى رسول معظم ! چشمان خود را به اموال و زينتهاى دنيوى كه به اصناف كفار اعطا نموده ايم مگشاى كه اين ثروت و سرمايه را به منظور آزمايش و امتحان داده ايم و رزق و روزى پروردگارت (كه براى اهل ايمان مقرر گرديده) به مراتب بهتر (و عالى تر) است و همواره باقى (و برقرار) خواهد بود.
در ذيل همين آيه حديثى از رسول مكرم اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل شده است كه فرمود:
من اتبع بصره بما فى ايدى الناس طال همه و لم يشف غيظه
كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت ديگران بگشايد، اندوهش طولانى خواهد بود و غيظ و غضبش هرگز شفا نمى يابد.
طبع بشر حريص و افزون طلب است ، هر قدر ثروت بياندوزد و مال جمع نمايد، حرص و طمع او بيشتر مى شود و همواره در باطن با خود در جنگ و ستيز است ؛ از نظر دارايى احساس كمبود مى كند و سرانجام با ناكامى از دنيا مى رود، مگر آنكه خود را اصلاح نمايد و عنان حرص را به دست عقل واقع بين بسپارد و خويشتن را از سركشى و طغيان آن برهاند.
مردى به شكايت نزد امام صادقعليهالسلام
آمد و عرض كرد: من از پى مال مى روم و آن را به دست مى آورم ، اما از درآمد خودم قانع نمى شوم و همواره با نفس خود در جنگم و از آن بيشتر مى خواهم ، به من چيزى بياموزيد كه از آن منتفع شوم و درمانم نماييد.
حضرت فرمود: اگر آن مقدار از درآمد كه امر تو را كفايت مى كند و بى نيازت مى سازد، چيز جزئى از مال دنيا تو را غنى مى نمايد و اگر درآمدى براى تو كافى است ، ولى بى نيازت نمى كند، تمام آنچه در دنيا است ، بى نيازت نخواهد نمود.
در واقع امام صادقعليهالسلام
مى خواهد بفرمايد: اگر مايلى از جنگ درونى خلاص شوى ، هدف خود را از كسب مال ، اداره زندگى شرافت مندانه قرار بده ، در اين صورت مال كمى تو را غنى و بى نياز مى سازد، اما اگر هدفت ثروت اندوزى و سرمايه دارى باشد، تمام اموال جهان براى تو كافى نخواهد بود.
ابى بصير مى گويد: از امام صادقعليهالسلام
شنيدم كه فرمود: عثمان به وسيله دو نفر از غلامان خود دويست دينار طلا براى ابوذر فرستاد و گفت : نزد او ببريد و سلام مرا به او برسانيد و بگوييد: اين دويست دينار است كه عثمان براى شما فرستاده كه نياز خود را برطرف نمايى و حوائج خويشتن را تاءمين كنى
ابوذر گفت : آيا به هيچيك از مسلمانان چنين مبلغى را داده است ؟ گفتند: نه ، ابوذر گفت : من يكى از مسلمانان هستم ، گشايشى كه براى من است ، بايد براى همه مسلمين باشد.
ابوذر گفتند: عثمان اين مبلغ را از مال شخصى خود فرستاده و قسم ياد كرده كه من آن را به حرام نيالوده ام و براى شما جز حلال نفرستاده ام
ابوذر گفت : من احتياجى به اين پول ندارم و امروز صبح نموده ام و از غنى ترين مردم هستم غلامان گفتند: خداوند به شما عافيت بدهد، ما كه در اطاق شما كم يا زياد چيزى كه از آن بهره مند شوى نمى بينيم
ابوذر گفت : در اين سفره من دو قرص نان جو است و من به اين پول احتياجى ندارم و به خدا هرگز آن را نمى گيرم
امام جوادعليهالسلام
نيز در موضوع غناى نفس و بى نيازى روح مى فرمايد: غنا عبارت است از كمى تمنيات درونى و راضى بودن به همان چيزى است كه زندگى انسان را كفايت مى كند.
فقر نفسانى عبارت از حدت و شدت نوميدى از لياقت خود و ياءس از اموالى است كه در دست مردم است در عصر جاهليت ، ثروتمندى و تمكن مالى داراى ارزش انسانى بود و مردم تصور مى كردند كه افراد مال دار، گروه برتر و ممتاز اجتماع هستند و خواسته هاى خود را به اين گروه مى سپردند و تا اين حد به اينها اعتقاد داشتند كه وقتى وحى الهى بر رسول گرامى اسلام ، محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
نازل شد و آن حضرت به رسالت مبعوث گرديد، لب به اعتراض گشودند، كه خداوند مى فرمايد:
وقالوا لو لانزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم
گفتند: چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكه و طائف) نازل نشده است ؟
گفتند: اگر خداوند اراده فرموده است كه پيغمبرى از جانب خود بين مردم بفرستد، چرا به وليد بن مغيره ، مال دار نامى مكه محول نفرمود؟ يا آنكه چرا عروه بن مسعود ثقفى ، ثروتمند مشهور طائف را براى اين كار ماءموريت نداد و اين امر را به عهده شخصى سپرده كه در كودكى يتيم بوده و در بزرگ سالى تهيدست و بى بضاعت است !؟
چنان در اشتباه بودند كه گمان مى كردند معيار صلاحيت رهبرى و نمايندگى خداوند بين مردم ، تمكن مالى و سرمايه دارى آن كسى است كه خداوند، او را به رسالت انتخاب مى نمايد و اين خود نمونه روشنى است از اينكه چقدر در آن زمان سرمايه دارى و ثروت مهم بوده و تا چه اندازه ، تمكن در نظر آنان جلوه داشته و معيار احراز شخصيت و مقام بوده است
گردآورى مال ، براى مردم عصر جاهليت ، آنقدر ارزشمند و گرانبها بود كه تا دم مرگ در پى آن بودند و براى آن تلاش مى نمودند. ثروتمندان بر اثر غرور مال ، مردم تهيدست را به باد مسخره مى گرفتند و حتى در زمان بعثت رسول اكرم محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
مؤمنين را استهزاء مى نمودند و به آنان طعنه مى زدند و اين عمل ناروا را بر اثر داشتن ثروت ، انجام مى دادند و گمان مى كردند كه ثروت موجب حيات ابدى آنان مى گردد و اينان را براى هميشه نگه مى دارد.
اسلام افكار مردم را در مورد ثروت دگرگون ساخت و به آنان فهماند كه مال براى گذراندن زندگى و رفع نيازمندى است نه مايه افتخار و مباهات و ضمنا خاطرنشان ساخت كه خداوند مردم را به وسيله مال امتحان مى كند.
مراقب باشيد كه تمكن مالى حجاب نفس شما نشود و شما را از ياد خداوند و انجام وظايف دينى باز ندارد كه نه تنها مال دارى ، امتحان خداوند است ، بلكه مال ديگران را با ديده تمنا نگريستن نيز امتحان است ، و مردان الهى خود را از آن بر كنار مى دارند. امام سجادعليهالسلام
به درگاه الهى عرضه مى دارد:
ولا تفتنى بالنظر
خدايا! با توجه و التفات به اموالى كه در دست ثروتمندان است ، مرا مورد آزمايش و امتحان قرار نده
آمين يا رب العالمين
چهارده كلام نورانى از امير بيان
عليهالسلام
١ - استنزلوا الرزق بالصدقه
روزى را با صدقه دادن فرود آوريد.
٢ - [الى عبدالله بن العباس ] فانك لست بسابق اءجلك ، و لامرزوق ما ليس لك
نه بر مرگ پيشى مى گيرى و نه از آنچه روزى تو نيست خواهى خورد.
٣ - يا ابن آدم ، الرزق رزقان : رزق تطلبه ، و رزق يطلبك ، فان لم تاءته اءتاك ، فلاتحمل هم سنتك على هم يومك ، كفاك كل يوم على ما فيه ، فان تكن السنه من عمرك فان الله تعالى سيؤ تيك فى كل غد جديد ما قسم لك ، و ان لم تكن السنه من عمرك فما تصنع بالهم فيما ليس لك ، و لن يسبقك الى رزقك طالب ، و لن يغلبك عليه غالب ، و لن يبطى عنك ما قد قدر لك
اى فرزند آدم ! روزى دو نوع است : يكى روزى كه در جستجوى آن هستى و ديگر آنكه او در جستجوى توست كه اگر به دنبال آن نروى او به سراغت مى آيد، بنابراين غصه سال را بر اندوه امروز اضافه نكن ! زيرا براى تو اندوه همان روزى كه در آن هستى كافى است پس اگر سال آينده جزو عمرت باشد خداوند هر روز تازه روزى تازه مى دهد، و اگر جزو عمرت نباشد. پس چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست ؟! آگاه باش كه كسى پيش از تو به روزى تو نخواهد رسيد و آن را از دست تو بيرون نتواند آورد، و آنچه برايت مقدر شده ، هرگز تاءخير نخواهد افتاد.
٤ - ياابن آدم ، لاتحمل هم يومك الذى لم ياءتك على يومك الذى قد اءتاك ، فانه ان يك من عمرك ياءت الله فيه برزقك
اى پسر آدم ! غصه رزق آن روزى كه نيامده بر آن روزى كه آمده ، اضافه نكن چرا كه اگر عمرت باشد، روزيت را خداوند در آن روز خواهد داد.
٥ - من رضى برزق الله لم يحزن على ما فاته ! (٣٥٢)
هر كس به روزى خدادادى راضى شود، نسبت به آنچه از دستش رفته است غمناك نگردد.
٦ - شاركوا الذى قد اءقبل عليه الرزق ، فانه اءخلق للغنى و اءجدر باقبال الحظ عليه
با كسى كه روزى به او روى آورده شريك شويد، زيرا او به بى نيازى خليق تر و در روى آوردن سود به جانبش سزاوارتر است
٧. وسئلعليهالسلام
: كيف يحاسب الله الخلق على كثرتهم ؟! فقالعليهالسلام
: كما يرزقهم على كثرتهم فقيل : كيف يحاسبهم و لايرونه ؟! فقالعليهالسلام
: كما يرزقهم و لايرونه
از امامعليهالسلام
سؤ ال شد: خداوند چگونه از بندگانش با كثرتشان محاسبه مى كند؟
فرمود: همان گونه كه آنان را با كثرتشان روزى مى دهد. سپس پرسيده شد: چگونه آنها را محاسبه مى كند در حالى كه آنها را نمى بيند؟ فرمود: همان طور كه آنها را روزى مى دهد در حالى كه او را نمى بينند.
٨ - وقيل لهعليهالسلام
: كيف الرزق و الاجل ؟ فقالعليهالسلام
: ان لك عندالله رزقا، و له عندك اءجلا، فاذا وفاك ما لك عنده اءخذ ماله عندك
به امامعليهالسلام
گفته شد: روزى و اجل چگونه اند؟ فرمود: براى تو نزد خداوند رزقى است و براى او نزد تو مهلتى ، پس هرگاه آنچه را براى تو نزد اوست ، وفا كند، آنچه را كه از آن او نزد توست ، مى ستاند. يعنى همين كه روزيت تمام شد، مهلت تو هم به پايان مى رسد.
٩ - من اءجمل فى الطلب اءتاه رزقه من حيث لايحتسب
هر كه آهسته در جستجوى روزى رود، روزى او از جايى كه گمان نمى كند به او خواهد رسيد.
١٠ - كم من متعب نفسه مقتر عليه ، و كم من مقتصد فى الطلب قد ساعدته المقادير
چه بسيار افرادى كه خود را به زحمت انداخته ، ولى روزگار بر آنها تنگ شد، و چه بسيار افرادى كه در جستجوى روزى ، ميانه رو بودند، اما مقدرات آنها را يارى كرد.
١١ - ان الله سبحانه اءبى اءن يجعل اءرزاق عباده المؤمنين الا من حيث لايحتسبون
خداوند سبحان ابا دارد كه روزى بندگان مؤمنش را قرار دهد جز از جايى كه گمان نمى كنند. (اين براى آن است كه تنها توجهشان به خدا باشد)
١٢ - رزق كل امرى مقدر كتقدير اءجله
روزى هر كس (در لوح محفوظ) تعيين شده است ، همان طور كه مرگش تعيين شده است
١٣ - كلكم عيال الله ، و الله سبحانه كافل عياله
همه شما خانواده (و روزى خور) خداوند هستيد و خداوند سبحان هم ضامن روزى خانواده خويش است
١٤ - من اهتم برزق غد، لم يفلح اءبدا
هر كه براى روزى فردايش اهتمام ورزد، رستگار نخواهد شد. (زيرا از فكر آخرت غافل خواهد ماند).