نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى0%

نردبان خوشبختى نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نردبان خوشبختى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا محبى راد (لاهيجى)
گروه: مشاهدات: 14031
دانلود: 1968

توضیحات:

نردبان خوشبختى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 69 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14031 / دانلود: 1968
اندازه اندازه اندازه
نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

سرچشمه كبر و فخر فروشى و خود برتر بينى

از آيات و روايات استفاده مى شود كه يكى از عوامل اصلى كبر و فخر فروشى همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و كيفر الهى و عدم ايمان به معاد است از اين گذشته جهل انسان به ضعف ها و آسيب پذيرى هاى خود، به آغاز پيدايش و سرانجامش ، كه نداند از كجا آمده است و براى چه هدفى آمده و به كجا خواهد رفت ، از عوامل ديگر كبر و غرور و تفاخر است

اما عامل ديگر براى كبر؛ همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكست ها است كه افراد براى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخرفروشى مى برند، فلذا امام صادقعليه‌السلام در باب كبر، مى فرمايد:

ما من رجل تكبر او تجبر الا لذله وجدها فى نفسه(٤٣٢)

هيچ كس تكبر و فخر فروشى نمى كند، مگر به خاطر ذلتى كه در نفس‍ خويش مى يابد.

و لذا هنگامى كه احساس نمايد كه به حد كمال رسيده است ، نيازى به اين تفاخر و كفر نمى بيند.

در حديث ديگرى از امام باقرعليه‌السلام مى خوانيم كه مى فرمايد:

ثلاثه من عمل الجاهليه : الفخر بالاءنساب ، و الطعن فى الحساب ، و الاستسقاء بالانواء(٤٣٣)

سه چيز است كه از عمل جاهليت است : تفاخر به نسب وطعن در شخصيت و شرف خانوادگى افراد و طلبيدن باران به وسيله ستارگان

در حديث ديگرى از اميرمؤمنان علىعليه‌السلام مى خوانيم كه :

اهلك الناس اثنان : خوف الفقر، و طلب الفخر(٤٣٤)

دو چيز مردم را هلاك كرد: ترس از فقر (كه انسان را وادار به جمع مال از هر طريق و با هر وسيله مى كند) و تفاخر و خود برتربينى

رسول مكرم اسلام محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

ما اخشى عليكم الفقر ولكن اخشى عليكم التكاثر(٤٣٥)

من از فقر بر شما نمى ترسم ، ولى از تكاثر و فخر فروشى بر شما بيم دارم

وقتى انسان به كبر مبتلا شد، ديگر به جز خود و افكارش كسى و چيزى را نمى بيند، آيات الهى و معجزات خداوند را سحر مى خواند و مصلحان را مفسد مى داند و اندرز دوستان را محافظه كارى و ضعف نفس ‍ مى شمارد.

كبر و غرور، سرچشمه گناهان بزرگ است

خودبرتربينى بلاى عظيمى است كه خميرمايه بسيارى از معاصى محسوب مى شود، غفلت از خدا، كفران نعمت ها، غرق شدن در عياشى و هوس ‍ بازى ، تحقير ديگران و استهزاى مؤمنان ، همه از آثار شوم اين صفت رذيله است

افراد كم ظرفيت همين كه به نوايى مى رسند، چنان گرفتار كبر و غرور مى شوند كه مطلقا ارزشى براى ديگران قائل نيستند و اين سبب جدايى آنها از جامعه و جدايى جامعه از آنان مى شود.

در عالمى از پندار فرو مى روند، خود را تافته اى جدا بافته از ديگران مى پندارند و حتى خود را از مقربان درگاه خدا مى دانند و همين سبب مى شود كه عرض و آبرو و حتى جان ديگران در نظر آنها بى ارزش و بى مقدار مى شود، و به «همزه» و «لمز» مشغول مى شوند و با عيب جويى و مذمت ديگران به گمان خود بر عظمت خويش مى افزايند! و جالب اينكه در بعضى از روايات ، اين گونه افراد به «عقرب» تشبيه شده اند كه كارشان نيش زدن است

جايگاه متكبران

جايگاه آنها جز در آتش جهنم نمى تواند باشد. جالب اينكه فرشتگان عذاب از ميان تمام اوصاف رذيله انسانى كه او را به دوزخ مى برد، روى مساءله تكبر تكيه مى كنند، اشاره به اين است كه سرچشمه اصلى كفر و انحراف و گناه ، بيش از همه تكبر و غرور و عدم تسليم در برابر حق تعالى است

آرى كبر است كه پرده هاى ضخيمى از غفلت بر چشم انسان مى افكند و او را از ديدن چهره تابناك حقايق محروم مى سازد، و به همين دليل در روايتى از امام صادقعليه‌السلام مى خوانيم كه حضرت مى فرمايد:

لايدخل الجنه من فى قلبه ذره من كبر(٤٣٦)

كسى كه به مقدار ذره ايى از كبر در قلبش وجود داشته باشد، داخل بهشت نمى شود.

روزى حضرت عيسىعليه‌السلام به حواريين فرمود: مرا نزد شما حاجتى است ، عرض كردند: هر چه باشد برآورده مى كنيم ، حضرت حركت كردند و پاهاى حواريين را شستشو دادند، آنان گفتند: ما به اين كار سزاوارتريم ، فرمود: شايسته ترين مردم براى خدمت ، دانشمند و عالم است

به اين طريق كه مشاهده كرديد، تواضع كردم تا شما نيز بعد از من همين طور براى مردم تواضع كنيد. فرمود: با فروتنى بنيان دانش و حكمت گذارده مى شود نه با تكبر.

تواضع و فروتنى

اما در مقابل كبر، تواضع يا فروتنى وجود دارد كه از جمله صفات پسنديده و موجب محبوبيت متواضع نزد خداوند و نزد مخلوقات خداوند مى شود.

رسول مكرم اسلام ، محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

التواضع لايزيد العبد الا رفعه فتواضعوا يرحمكم الله(٤٣٧)

فروتنى و تواضع ، مقام متواضع را در جامعه بالا مى برد، تواضع كنيد تا رحمت خداوند بزرگ شامل حالتان گردد.

تواضع امام حسن عسکرى عليه‌السلام

امام حسن عسكرىعليه‌السلام در حديث مفصلى از پاداش مردم متواضع سخن فرموده و در ضمن آن ، قضيه ايى را از حضرت علىعليه‌السلام كه حاكى از مراتب تواضع آن حضرت است نقل فرموده است كه : پدر و پسرى مهمان آن حضرت شدند، هر دو را احترام نمود و در صدر مجلس نشانيد.

دستور دادند طعام بياورند، سفره ايى گسترده شد و غذا آوردند آن دو مهمان در حضور امام غذا خورند؛ سپس قنبر براى شستن دست مهمان ها آفتابه و لگن آورد، حضرت علىعليه‌السلام از جا بلند شدند و آفتابه و لگن را به دست گرفتند و نزد پدر آمدند، كه پدر دستش را بشويد؛ آن مرد سر خجلت به زيرآورد و ابا داشت كه حضرت آب روى دستش بريزد. سرانجام به اصرار آن حضرت حاضر شد و دست را پيش آورد كه آن حضرت آب روى آن بريزد، ولى مرد براى آنكه هر چه زودتر اين وضع خجلت آور را پايان دهد، دست خود را آن طور كه بايد نمى شست حضرت او را قسم دادند و از او خواستند كه دست خود را با اطمينان آنچنان بشويد كه گويى قنبر روى دستش آب مى ريزد.

مرد دست خود را شست و سپس اميرالمؤمنينعليه‌السلام آفتابه و لگن را در اختيار فرزند خود محمد حنفيه گذاشت كه دست فرزند را بشويد و بعد فرمودند: اى فرزند! اگر اين پسر به تنهايى به منزل من مى آمد من آب روى دست پسر مى ريختم ، ولى اين پسر با پدر آمده و خداوند ابا دارد از اينكه در يك مجلس ، پدر و پسر به طور يكسان مورد معامله و احترام قرار گيرند.

بنابراين براى آنكه بين اين دو فاصله باشد، پدر به دست پدر آب ريخت و پسر هم به دست پسر آب مى ريزد و اين است تواضع وجود نازنين اميرالمؤمنينعليه‌السلام ، كه نمى گويد: من على دست مهمان را بشويم در حالى كه خادم دارم ، اما با وجود بودن قنبر و با بودن محمد بن حنفيه ، خود علىعليه‌السلام با افتخار دست مهمان را مى شويد(٤٣٨).

تواضع ممدوح و پسنديده

بايد بدانيم كه تواضع ممدوح و پسنديده آن است كه : به عز متواضع آسيب نرساند و موجب خوارى و ذلت او نشود، مثلا سبقت گرفتن در سلام ، تواضع است ؛ در مجلسى كه وارد مى شويم ، جايى بنشينيم كه آنجا از رتبه ما پايين تر باشد، تواضع است ؛ خوددارى نمودن از جدل در بحث كردن ، گرچه حق هم با او باشد، تواضع است

اما اگر كسى به عنوان تواضع ، خود را تحقير كند و كلمات ذلت بارى مثل بنده ام ، برده ام ، غلامتم ، پابوستم ، خاكسارم و غيره بگويد، يا زبان به تملق و چاپلوسى بگشايد، اين اعمال و الفاظ نه فقط تواضع ممدوح نيست ، بلكه تذلل و پستى مذموم است و ناپسند و منفور است

پس تواضع و تذلل در مجاورت هم هستند و افراد متواضع بايد مراقب باشند كه فروتنى و تواضعشان مبدل به ذلت و خوارى نگردد و دچار انحطاط نشوند. عزت نفس نسبت به تكبر داراى چنين وضعى است و افراد عزيز النفس بايد بسيار مواظب باشند كه گرفتار كبر نشوند.

يك انسان با ايمان و عاقل براى اينكه به عزت نفس متخلق گردد و از ذلت و زبونى بركنار بماند به انسانيت خود فكر مى كند و درباره مقام انسان مى انديشد و با خود مى گويد: من انسانم و انسان در كره زمين بزرگ ترين و شريف ترين مخلوقات الهى است و خداوند درباره خلقت انسان فرموده :

( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ) (٤٣٩)

ما انسان را در بهترين و عالى ترين سازمان آفريده ايم

و بعد پروردگار خود را بهترين آفريننده خوانده و فرموده است :

( فَتَبَارَكَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ) (٤٤٠)

و انسان آنقدر بزرگ است كه درباره او فرموده است :

( خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ) (٤٤١)

من همه محتويات زمين را و تمام موجودات كره خاكى را براى تو آفريده ام .آيا سزاوار است كه اين انسان بزرگ ، بنده طلا و نقره باشد؟! انسان عزيزالنفس شرافت معنوى و برترى مقام انسانى خود را با هيچ چيز معامله نمى كند و هر امرى كه به عزت او ضربه بزند، از آن مى گريزد و فرار مى كند و عمر خود را با شرافت نفس و سربلندى مى گذراند.

انسان هاى عزيز النفس خود را از نظر شرافت بزرگ مى دانند، اما به مردم هم احترام مى كنند، مردم را با ديده ذلت و خوارى نمى نگرند و آنان را پست و ناچيز نمى دانند، اين عزت نفس است كه هم خود را از نظر عظمت حفظ مى كند و هم مردم را از نظر تواضع محترم مى شمرد.

اما اگر يك نفر انسان عزيز النفس از واقع بينى غافل شود و از مسير حقيقت منحرف گردد، ممكن است آن حالت عزت نفس موجب شود كه مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببيند و خود را بزرگ و عظيم بپندارد و احساس بزرگى كند. در اين صورت است كه عزت نفس به حالت تكبر و خود بزرگ بينى مبدل مى شود و اين همان معنايى است كه امام سجادعليه‌السلام در پيشگاه الهى عرض مى كند:

پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگوارى روح مرحمت بفرما. ولى خدايا من مبتلا به كبر نشوم ، آلوده به بيمارى خودبزرگ بينى نگردم و بندگان خدا را با ديده حقارت ننگرم و اگر كسى چنين شود يعنى دچار حالت كبر گردد مسلما از صراط مستقيم ، منحرف شده و گناهى بسيار بزرگ مرتكب گرديده و همين كبر و خودبزرگ بينى مى تواند موجب سقوط او در دنيا و عذاب او در عالم آخرت گردد.

حضرت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

اجتنبوا الكبر، فان العبد لايزال يتكبر حتى يقول الله (عزوجل): اكتبوا عبدى هذا فى الجبارين(٤٤٢)

از كبر و خود بزرگ بينى اجتناب كنيد كه بنده ممكن است آنچنان مغرور به خود بينى و بزرگ بينى خود شود تا كار به جايى برسد كه خداوند مى فرمايد: نام اين بنده متكبر را در صف جباران و در گروه مردم ستمكار و زورگو بنويسيد.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

من تكبر للناس ذل(٤٤٣)

هر كس به مردم تكبر كند، در بين مردم ، ذليل و خوار مى شود.

خداوند سه صفت از اوصاف متكبران را بيان مى فرمايد:

اولا مى فرمايد:

( وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا ) (٤٤٤)

آن ها اگر تمام آيات و نشانه هاى الهى را ببينند، ايمان نمى آورند.

ثانيا مى فرمايد:

( وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ) (٤٤٥)

اگر راه راست و طريق درست را مشاهده كنند، انتخاب نخواهند كرد.

و در مرحله سوم خداوند مى فرمايد:

(وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلً) (٤٤٦)

اگر راه منحرف و نادرست را ببينند، راه خود را انتخاب مى نمايد.

بعد از ذكر اين صفات سه گانه كه همگى حكايت از انعطاف ناپذيريشان در برابر حق مى باشد، اشاره به دليل آن كرده و مى فرمايد:

( ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ ) (٤٤٧)

اينها همه به خاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند؛ اى انسان چه چيز تو را مغرور ساخته است ؟

خداوند مى فرمايد:

( يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ) (٤٤٨)

اى انسان چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است ؟!

در حديثى از رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مجمع البيان ، مى خوانيم كه هنگام تلاوت اين آيه فرمود:

غره جهله

جهل و نادانيش او را مغرور ساخته است

از فضيل بن عياض نقل شده كه از او سؤ ال كردند اگر در روز قيامت خداوند تو را به حضور بطلبد و از تو بپرسد: ما غرك بربك الكريم ؛ در جواب چه مى گويى ؟ گفت : در جواب مى گويم : غرنى ستورك المرخاه ؛ پرده هايى كه بر گناهان من افكنده بودى مرا غافل و مغرور ساخت !

اى انسان ! چه چيز تو را بر گناهت جراءت داده ؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟ آيا اين بيمارى تو بهبودى ندارد؟ و آيا اين خوابت بيدارى ندارد؟

چرا لااقل آن مقدار كه به ديگران رحم مى كنى ، هرگاه كسى را در ميان آفتاب سوزان مى بينى بر او سايه مى افكنى ، هرگاه بيمارى را مى بينى كه درد او را سخت ناتوان ساخته ، از روى ترحم بر او گريه مى كنى ، پس چه چيز تو را بر بيمارى ات صبور ساخته و بر مصيبتت شكيبا نموده ، و از گريه بر خويشتن تسليت داده است ؟ در حالى كه عزيزترين افراد نزد تو خودت هستى ؟!

بيا و اين بيمارى غرور را با داروى تواضع و خضوع مداوا كن ! بيا مطيع خداوند باش ! و به ياد او انس بگير كه شيطان بر اثر غرور از سجده بر آدم ابا كرد و مطرود درگاه الهى شد.

ان شاء الله خداوند به همه ما عزت نفس مرحمت بفرمايد و همه ما را از كبر و خودبزرگ بينى محفوظ و مصون بدارد؛ «آمين»!

چهارده كلام نورانى از امير بيان عليه‌السلام

١ - التواضع سلم الشرف(٤٤٩)

فروتنى نردبان بزرگى و شرف است

٢ - التواضع يكسبك السلامه(٤٥٠)

فروتنى برايت سلامتى به دنبال دارد.

٣ - التواضع راءس العقل ، و التكبر راءس الجهل(٤٥١)

فروتنى اساس خردمندى و تكبر و غرور اساس جهل و نادانى است

٤ - التواضع مع الرفعه كالعفو مع القدره(٤٥٢)

فروتنى و تواضع در حال رفعت و بلندى ، مانند گذشت در حال قدرت است

٥ - تواضع لله يرفعك(٤٥٣)

در برابر خداوند فروتن و متواضع باش ، كه تو را سربلند مى كند.

٦ - تواضعوا لمن تتعلمون منه العلم و لمن تعلمونه و لاتكونوا من جبابره العلماء فلايقوم جهلكم بعلمكم(٤٥٤)

در برابر كسى كه از او دانش مى آموزيد و يا به او دانش مى آموزيد، متواضع و فروتن باشيد، مبادا از دانشمندان جبار و گردنكش از كار درآييد كه در اين صورت جهلتان به پايه دانشتان نخواهد رسيد و در شمار نادانان هستيد.

٧ - من تواضع قلبه لله لم يساءم بدنه طاعه الله(٤٥٥)

كسى كه دلش براى خداوند متواضع و فروتن باشد، بدنش از فرمانبردارى خداوند خسته و كسل نمى گردد.

٨ - حاصل التواضع الشرف(٤٥٦)

حاصل تواضع و فروتنى ، شرافت و بزرگوارى است

٩ - ما تواضع اءحد الا زاده الله تعالى جلاله(٤٥٧)

هيچ كس فروتنى و تواضع نكرد، جز آنكه خداوند متعال بر جلال و بزرگى اش افزود.

١٠ - زينه الشريف التواضع(٤٥٨)

زينت فرد بزرگوار و شريف ، فروتنى و تواضع است

١١ - ثمره التواضع المحبه(٤٥٩)

نتيجه فروتنى ، مهر و محبت است

١٢ - وجيه الناس من تواضع مع رفعه ، و ذل مع منعه(٤٦٠)

آبرومند نزد مردم كسى است كه باداشتن رفعت و مقام فروتنى كند و با بزرگى و ارجمندى كوچكى نمايد.

١٣ - الق الناس عند حاجتهم بالبشر و التواضع ، فان نابتك نائبه ، و حالت بك حال ، لقيتهم و قد اءمنت ذله التنصل اليهم و التواضع(٤٦١)

با آنانى كه دست نياز به سويت دراز مى كنند با خوشرويى و فروتنى برخورد كن كه اگر بر تو مصيبت و ناراحتى پديد آمد، در ديدار با آنها از خوارى رفتن به نزدشان و فروتنى در برابرشان آسوده و راحت باشى

١٤. اءعظم الناس رفعه من وضع نفسه(٤٦٢)

بلندترين مردم كسى است كه نفس خود را كوچك و متواضع قرار دهد.