نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى0%

نردبان خوشبختى نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نردبان خوشبختى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا محبى راد (لاهيجى)
گروه: مشاهدات: 14033
دانلود: 1968

توضیحات:

نردبان خوشبختى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 69 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14033 / دانلود: 1968
اندازه اندازه اندازه
نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

چهارده كلام نورانى از امير بيان عليه‌السلام

١ - العباده الخالصه اءن يرجو الرجل الا ربه ، و لايخاف الا ذنبه(٤٨٤)

عبادت خالص آن است كه مرد، اميدى به غير پروردگارش و ترسى از غير گناهش نداشته باشد.

٢ -۰ اءفضل العباده الفكر(٤٨٥)

برترين عبادت ، فكر [در آثار خلقت ] است

٣ - فكر ساعه قصيره خير من عباده طويله(٤٨٦)

لحظه كوتاهى فكر كردن ، بهتر است از عبادت طولانى

٤ - اءفضل العباده عفه البطن و الفرج(٤٨٧)

برترين عبادت ، پاك نگه داشتن شكم و فرج [از حرام ] است

٥ - افضل العباده الامساك عن المعصيه ، و الوقوف عندالشبهه(٤٨٨)

برترين عبادت ، خوددارى از گناه و توقف در كارهاى مشتبه است

٦ - نعم العباده السجود و الركوع(٤٨٩)

خوب عبادتى است ، سجود و ركوع براى خداوند.

٧ - غايه العباده الطاعه(٤٩٠)

غايت بندگى ، طاعت و فرمانبردارى است

٨. آفه العباده الرياء(٤٩١)

آفت عبادت و بندگى ، ريا [و خود نمايى ] است

٩. لاخير فى عباده ليس فيها تفقه(٤٩٢)

در عبادتى كه در آن تفقه نباشد، خيرى نيست

١٠ - السكينه زينه العباده(٤٩٣)

آرامش ، زينت عبادت و بندگى است

١١ - اذا احب الله عبدا الهمه حسن العباده(٤٩٤)

هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد، خوبى عبادت را به او الهام خواهد كرد.

١٢ - استديموا الذكر، فانه ينيرالقلب و هو افضل العباده(٤٩٥)

هميشه به ياد خدا باشيد، زيرا ياد خدا دل را روشن مى كند و برترين ، عبادت است

١٣ - فاز بالسعاده من اخلص العباده(٤٩٦)

كسى كه خالصانه خدا را پرستش كند به سعادت و رستگارى دست يابد.

١٤ - كيف يجد لذه العباده من لايصوم عن الهوى(٤٩٧)

چگونه لذت پرستش را مى چشد كسى كه از روى هواپرستى ، روزه نمى گيرد؟

فصل سيزدهم : مكارم و محاسن اخلاق

قال علىعليه‌السلام :

مكارم الاخلاق عشر خصال : السخاء، و الحياء، و الصدق ، و اءداء الامانه ، و التواضع ، و الغيره ، و الشجاعه ، و الحلم ، و الصبر، و الشكر

مكارم اخلاق ، ده خصلت (از اخلاق هاى پسنديده) است : سخاوت ، حيا، راستى ، اداى امانت ، فروتنى ، غيرت ، شجاعت ، بردبارى ، صبر و سپاس ‍ گذارى

شرح ابن ابى الحديد، ج ٢٠، ص ٢٧٥

افتخار كردن به داشتن مكارم الاخلاق

وجود نازنين حضرت زين العابدين و الساجدين امام سجادعليه‌السلام به درگاه الهى عرضه مى دارد:

وهب لى معالى الاخلاق و اعصمنى من الفخر

بارالها! به من معالى اخلاق عطا فرما و از اينكه بين مردم به دارا بودن مكارم الاخلاق مباهات و افتخار نمايم مصون و محفوظم بدار.

معالى اخلاق از سجاياى انسانى و ملكات بسيار عالى است كه خداوند دوست دارد انسانها به آن خلقيات متخلق شوند و از راه آن ملكات پسنديده به مدارج كمال انسانيت نايل گردند.

پيامبر بزرگوار اسلام مى فرمايد:

ان الله يحب معالى الاخلاق ويكره سفسافها(٤٩٨)

خداوند دوستدار معالى اخلاق است و از فرومايگى و خلقيات پست بيزار است

معالى اخلاق به معناى مكارم اخلاق است و دعايى كه از صحيفه سجاديه مورد بحث ماست به همان اسم نام گذارى شده ، زيرا حاوى بسيارى از خلقيات رفيع و سجاياى عالى انسانى است و اگر كسى آنها را به درستى فراگيرد و متخلق به آن اخلاقيات شود، داراى مكارم الاخلاق و سجاياى انسانى مى شود.

در روايات اولياى اسلام ، مكارم اخلاق در كنار محاسن اخلاق ذكر مى شود و هر دو مايه خشنودى و رضايت خداوند (جل واعلى) است و نبى مكرم اسلام مبعوث گرديده تا محاسن و مكارم اخلاق را در جامعه پياده كند، پيروان خود را به هر دو دسته متخلق سازد، و خصوصيات هر دو قسمت را به مردم بياموزد و به آنان برترى و امتياز مكارم اخلاق بر محاسن آن را بفهماند.

عن على بن الحسينعليه‌السلام : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها(٤٩٩)

امام سجادعليه‌السلام از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حديث نموده كه فرموده است : من از طرف بارى تعالى براى مكارم اخلاق و محاسن آن مبعوث شده ام

آمده است كه رسول مكرم اسلام ، حضرت محمد بن عبداللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى فرمايد:

انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق(٥٠٠)

من از طرف خداوند مبعوث شده ام تا مكارم اخلاق را كه جزء برنامه انبياى سلف بوده تتميم و تكميل نمايم

پس ما بايد مكارم اخلاق و محاسن اخلاق را بشناسيم تا به تفاوت اين دو گروه پى ببريم و بدانيم كه چرا مكارم اخلاق بر محاسن اخلاق تقدم و برترى دارد.

راوى حديث مى گويد: به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم : ما حد حسن الخلق ؟ حد حسن خلق چيست ؟

قال : تلين جانبك و تطيب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن(٥٠١)

فرمود: با مردم به نرمى و گرمى برخورد كنى ، پاك و منزه و در كمال ادب سخن بگويى و در مواجهه با برادرانت متبسم و گشاده روى باشى

اين روايت ، مرزى براى حسن اخلاق بيان مى كند، البته اين مطلب كه در حديث آمده به منزله نمونه ايى از حسن اخلاق است

اگر شخصى واجد اين سه مرحله باشد يا علاوه بر اين سه صفت ، داراى صفات اخلاقى خوب باشد، در برخورد با مردم سبقت سلام بگيرد، دست بدهد، دندانش مسواك زده باشد، لباسش پاكيزه باشد، مصيبت زدگان را تسليت بدهد.

تمام اين كارها از محاسن اخلاق است و مورد تاءييد شرع مقدس اسلام ، اما اگر سؤ ال شود، آيا اين صفاتى كه ذكر شد، دليل بر انسانيت است ؟ آيا اين صفات نشانه شرف انسانى است ؟ پاسخ اين سؤ ال منفى است چه بسا مردمى هستند كه على الظاهر داراى تمام اين صفات مى باشند و واقعا داراى خلقيات پسنديده اند، اما اين ظاهر فريبها، باطنى زهرآلود و سياه و درونى متجاوز به حقوق مردم ، به مال مردم ، به عرض و شرف مردم دارند؛ به قول شاعر كه مى گويد:

ظاهرش چون گور كافر پر خلل

باطنش قهر خداى عزوجل

بنابراين محاسن اخلاق ، بسيار خوب است ، اما دليل بر شرافت انسانى و كرامت نفسانى نيست

اما در مورد مكارم الاخلاق روايات بسيار است ، اما روايتى است كه امام صادقعليه‌السلام به ابن جندب فرمود:

يا بن جندب ! صل من قطعك و اعط من حرمك و احسن الى من اساء اليك و سلم على من سبك و اصف من خاصمك واعف عمن ظلمك(٥٠٢)

اى پسر جندب ! بپيوند با كسى كه از تو بريده است ، عطا كن به كسى كه تو را محروم نموده است ، نيكى كن درباره آن كسى كه به تو بدى كرده است ، سلام كن به كسى كه به تو دشنام داده است ، انصاف ده در مورد آن كسى كه با تو خصومت نموده است و ببخش كسى را كه به تو ستم كرده است

از اين مطالب معلوم مى شود كه بين مكارم اخلاق با محاسن اخلاق چقدر فاصله است و چه اندازه مكارم اخلاق داراى رفعت و عظمت است ، محاسن اخلاق به معنى خوى خوب و پسنديده است ، اما مكارم اخلاق يعنى بزرگوارى و كرامت نفس و اين دو با هم بسيار فاصله دارند. بزرگى با بزرگوارى فرق دارد.

حضرت فرمود: بزرگوار باش ، انسان با فضيلت باش ، از لغزش او بگذر و عمل نارواى او را مورد عفو و اغماض خود قرار ده و اين عمل بر خلاف طبيعت آدمى و تمايل نفسانى است واعط من حرمك ؛ به آن كسى كه تو را محروم كرد عطا كن ، يعنى با كمال گشاده رويى و با ميل تمام ، مشكلش ‍ را حل كن

اگر روزى در رهگذر با شخص بى تربيتى برخورد كردى و او به شما فحش داد و با سرعت از كنار شما گذاشت ، مبادا فكر انتقام جويى در سر بپرورى و بخواهى در اولين فرصت دشنام او را با دشنام دادن تلافى كنى كه اين كار بر خلاف مكارم الاخلاق و شرافت نفس است ، بلكه بايد مراقبت كنى تا عمل بد او را با عمل خوب خود پاسخ ‌گويى و به فرموده حضرت سلامش كنى و كار زشت او را با كار زيباى خود پاسخ بدهى كه او خجل شود.

مكارم الاخلاق در قيامت به حساب گذاشته مى شود و كفه اعمال را سنگين مى كند و موجب نجات صاحبش مى شود، ولى در ضمن ، حديثى بيان شده كه صرف نظر از جنبه اخروى و جهات معنوى ، تخلق به مكارم الاخلاق در زندگى دنيا نيز مايه سعادت و رستگارى است

در طى حديثى آمده است كه اميرالمؤمنان اسدالله الغالب على بن ابى طالبعليه‌السلام مى فرمايد:

ولو كنا لانرجوا جنه ولانخشى نارا ولاثوابا ولاعقابا لكان ينبغى لنا ان نطلب مكارم الاخلاق فانها مما تدل على سبيل النجاح(٥٠٣)

اگر به فرض ما نه به بهشت رحمت اميد داشتيم و نه از عذاب الهى خائف مى بوديم و نه در انديشه ثواب و عقاب ، شايسته انسانيت آن بود كه از پى مكارم الاخلاق برويم ، زيرا كرامت خلق ، ما را به رستگارى هدايت مى كند و موجبات سعادت ما را فراهم مى آورد.

نكته شايان ملاحظه در زمينه مكارم الاخلاق ، براى اينكه همواره مورد توجه افراد كريم النفس باشد اين است كه بزرگوارى و اخلاق عالى خود را در مورد كسانى اعمال نمايند كه شايسته عفو و بخشش هستند، نه تنها از آن سوء استفاده نمى كنند، بلكه ممكن است به اصلاح خويش بپردازند و از انحراف اخلاقى خود بر كنار شوند.

اما افراد نادانى كه طبعا پست و فرومايه اند، گذشت افراد كريم النفس را حمل بر ضعف و ترس آنان مى نمايند و در نتيجه بر تجرى و جسارت خود مى افزايند. اينان نبايد مشمول عفو و اغماض واقع شوند، بلكه لازم است گناهانشان ، طبق قانون ، مورد تعقيب قرار گيرد و به كيفر عمل خود برسند، به عبارت كوتاه تر اينكه : كرامت اخلاق مانند باران رحمت است كه در مورد اشخاص شايسته ، فضيلت و پاكى به بار مى آورد، و در مورد مردم ناصالح رذيلت و ناپاكى ؛ به قول شاعر:

باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست

در باغ لاله رويد و در شوره زار خس

حضرت علىعليه‌السلام به فرزندش ، حضرت مجتبىعليه‌السلام نوشتند كه :

احمل نفسك من اخيك عند صرمه على الصله و عند صدوده على اللطف و المقاربه و عند جموده على البذل و عند تباعده على الدنو و عند شدته على اللين و اياك ان تضع ذلك فى غير موضعه او ان تفعله بغير اهله(٥٠٤)

خود را در مورد برادرت وادار كن كه وقتى از تو جدا مى شود به او بپيوندى و موقع اعراض و روگردانى اش با لطف و محبت با او برخورد نمايى و نزديك شوى و زمانى كه دچار بخل و امساك او مى شوى ، او را مورد جود و كرامت قرار دهى و چون از تو دورى كند، تو به او نزديك شوى و موقع تندى و شدتش تو با نرمى و ملايمت با او سخن بگويى و بپرهيز از اينكه تذكرات مرا نابجا و بى مورد به كار بندى و آنها را با افراد نااهل كه لايق فضيلت اخلاقى نيستند اعمال نمايى

امام سجادعليه‌السلام نيز در رساله حقوق خود مى فرمايد:

و حق من ساءك ان تعفو عنه و ان علمت ان العفو يضر انتصرت(٥٠٥)

حق آن كس كه به تو بد كرده است (از نظر كرامت اخلاق) اين است كه او را ببخشى و مورد عفو قرار دهى ، ولى اگر دانستى كه عفو و بخشش درباره او زيانبار است و اثر بد مى گذارد، استنصار مى كنى و به وسيله قانون و قضا و مردم ، بد كننده را به كيفرش مى رسانى

در پاره ايى از موارد، شخصى كه مرتكب بدى شده ، ناشناخته و مجهول الحال است و معلوم نيست كه شايسته عفو اغماض است يا سزاوار مجازات ، انسان كريم النفس اگر بتواند به گونه ايى او را آزمايش كند، وظيفه اخلاقى و انسانى او روشن مى گردد، براى حضرت علىعليه‌السلام موردى اين چنين پيش آمد و كسى كه اسائه ادب نموده بود، توسط اميرالمؤ منينعليه‌السلام آزمايش شد، سرانجام امام او را بخشيد و از گناهان در گذشت

امام باقرعليه‌السلام مى فرمايد: حضرت علىعليه‌السلام نماز صبح را در وقت فضيلت مى خواند و تا اول آفتاب به تعقيب نماز مشغول مى شد. موقعى كه خورشيد طلوع مى كرد، عده ايى از افراد فقير و غير فقير گردش‍ جمع مى شدند و به آنان احكام دين و قرآن مى آموخت و در ساعت معين به كار تعليم خاتمه مى داد و حركت مى كرد.

روزى از مجلس درس خارج شد، بين راه با مرد جسورى برخورد نمود كه درباره آن حضرت كلمه قبيحى گفت : راوى حديث مى گويد:

امام باقرعليه‌السلام نفرمود كه آن مرد چه كسى بود و چه گفت ، حضرت علىعليه‌السلام با شنيدن آن سخن دوباره به مسجد برگشت ، به منبر رفت و دستور داد مردم را خبر كنند تا در مسجد حضور يابند، جمعيت به قدر كافى آمد و آن مرد بى ادب نيز در مسجد حضور يافت

حضرت پس از حمد خداوند فرمود: محبوب تر از هر چيز نزد خداوند و نافع تر از هر چيز براى مردم ، پيشواى بردبار و عالم به تعاليم الهى است و چيزى مبغوض تر نزد خدا و زيانبارتر براى مردم از نادانى و بى صبرى رهبر نيست

بعدا چند جمله ايى درباره انصاف و اطاعت الهى سخن گفتند، سپس ‍ فرمودند: كسى كه ساعت قبل سخنى به زبان آورد كجاست ؟ گفت : يا اميرالمؤمنين ! اين منم كه در مجلس حاضرم حضرت فرمود: اما من ، اگر بخواهم گفتنى ها را با حضور مردم مى گويم مرد بلافاصله گفت : اگر بخواهى عفو مى كنى و مى بخشى ؛ چه ، تو شايسته چشم پوشى و گذشتى ، حضرت فرمود: بخشيدم و عفو نمودم

آن مرد با سخنى كه گفت و از علىعليه‌السلام درخواست عفو و اغماض ‍ نمود، صلاحيت خود را براى آنكه مشمول كرامت خلق آن حضرت واقع شود و مورد گذشت و چشم پوشى قرار گيرد، اثبات نمود و حضرت بلافاصله او را بخشيد و از مجازات محفوظ ماند.

نتيجه آنكه : مكارم اخلاق و سجاياى شايسته انسان از عوامل تعالى و تكامل است اگر كسى متخلق به آن خلقيات گردد به پيروزى بزرگ دست يافته است

امام صادقعليه‌السلام فرموده است :

اءن الله (عزوجل) خص رسله بمكارم الاخلاق ، فامتحنوا انفسكم ، فان كانت فيكم ، فاحمدوا الله و اعلموا ان ذلك من خير و ان لم تكن فيكم ، فاساءلو وارغبوا اليه فيها(٥٠٦)

خداوند، پيغمبران را از مكارم اخلاق برخوردار فرموده ، آنان را متخلق به اين صفات ساخته است ، پس شما خويشتن را آزمايش نماييد، اگر آن صفات در شما وجود دارد، خداوند را شاكر باشيد و حمد او را بنماييد و بدانيد كه با تخلق به مكارم اخلاق به خير بزرگى نايل گرديده ايد، و اگر آن صفات در شما نيست ، از خدا درخواست نماييد و نسبت به آن ابراز علاقه كنيد تا موفق گرديد.

چهارده كلام نورانى از امير بيان عليه‌السلام

١ - حسن الخلق خير قرين(٥٠٧)

اخلاق پسنديده بهترين همراه است

٢ - حسن الخلق يبلغ درجه الصائم القائم(٥٠٨)

خلق نيكو، انسان را به درجه روزه دار شب زنده دار مى رساند.

٣ - حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق(٥٠٩)

اخلاق نيكو، نشانه كرامت خانوادگى است

٤ - حسن الخلق اءفضل الدين(٥١٠)

خوش خلقى بالاترين [درجه ] ديندارى است

٥ - حسن الاخلاق يدر الارزاق ، و يونس الرفاق(٥١١)

اخلاق نيكو، روزيها را فرود آورد دوستان را با هم ماءنوس و همدم سازد.

٦ - من حسن خلقه ، سهلت له طرقه(٥١٢)

آن كه خلق نيكو دارد راهها [زندگى ] همواره برايش آسان است

٧ - من حسنت خليقته ، طابت عشرته(٥١٣)

هر كه اخلاقش نيكو شود، زندگانيش گوارا گردد.

٨ - لاقرين كحسن الخلق(٥١٤)

هيچ همنشينى بهتر از اخلاق خوب نيست

٩ - اكرم الحسب حسن الخلق(٥١٥)

بالاترين حسب و نژاد، اخلاق پسنديده است

١٠ - استر خلل خلقك بحملك(٥١٦)

عيب هاى اخلاقى ات را با حلم و بردبارى بپوشان

١١ - اذا حسن الخلق لطف القول(٥١٧)

هرگاه اخلاق آدمى نيكو گردد، سخنش لطيف و خوشايند خواهد شد.

١٢ - الخلق المحمود من شمار العقل(٥١٨)

اخلاق پسنديده از شايع خرد است

١٣ - راءس الايمان حسن الخلق ، والتحلى بالصدق(٥١٩)

اساس ايمان ، نيكى اخلاق ، آراستگى به صداقت و راستى است

١٤ - ان الله تعالى جعل مكارم الاخلاق وصله بينه و بين خلقه ، فحسب احدكم اءن يتمسك بخلق متصل بالله (عزوجل)

خداوند متعال اخلاق عالى و پسنديده ، را سبب ارتباط ميان خود و بندگانش قرار داده ، پس شما كافى است كه به اخلاقى كه متصل به خداى (عزوجل) است ، چنگ زنيد(٥٢٠) .

فصل چهاردهم : هدايت صالح و ولايت

.قال علىعليه‌السلام :

هدى من سلم مقادمه الى الله سبحانه و رسوله و ولى اءمره

هدايت از آن كسى است كه زمام امورش را به خدا و پيامبرش و امام زمانش ‍ واگذار نمود.

غررالحكم ، ص ٣١١

هدايت صالح

حضرت در پيشگاه الهى عرض مى كند:

اللهم صلى على محمد و آله و متعنى بهدى صالح لا استبدل به

خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از هدايتى شايسته و بر وفق صلاح ، بهره مند فرما، هدايتى كه آنقدر مفيد و سعادت بخش باشد كه من آن را با هيچ چيز عوض نكنم و بدلى به جاى آن انتخاب ننمايم

براى روشن شدن معناى سخن امامعليه‌السلام لازم است درباره كلمه «هدايت» و كلمه «صالح» توضيح داده شود:

تمام آفريده هاى جهان هستى عموما و انواع حيوانات روى كره زمين خصوصا از هدايت تكوينى الهى برخوردارند و در پرتو آن هدايت حكيمانه است كه هر موجودى مسير صحيح خود را مى پيمايد و نظم حيرت زاى جهان بر اثر آن باقى و برقرار است

زنبور عسل ، اين موجود زنده كوچك و نافع ، با هدايت تكوينى ، زندگى جمعى خود را اداره مى كند، با هم كندو مى سازند، مقررات داخلى كندو را مى دانند و عملا رعايت مى نمايند. كارگران كندو از پى شيره گل مى روند، غذاى اعضاى كندو را ذخيره مى كنند و اصول بهداشتى را در آن محيط كاملا رعايت مى كنند و اگر يكى از اعضاى كندو از برنامه خود تخلف كند، مورد موآخذه و كيفر قرار مى گيرد.

تمام انواع حيوانات براى تاءمين زندگى خود و فرزندان خويش از هدايت تكوينى برخوردارند و با همان هدايت ، صلاح و فساد را مى شناسند و به زندگى خويشتن ادامه مى دهند.

انسان نيز در بعد حيوانى داراى هدايت تكوينى است ، معده و روده با هدايت تكوينى الهى غذا را هضم مى كنند، اعصاب حركتى با هدايت تكوينى ، وظايف دقيق حركتى را سامان مى دهد، رحم با هدايت تكوينى مايه رشد جنين انسان و تكون او مى شود.

اما انسان براى وظايف انسانى و شئون معنوى نياز به هدايت تشريعى و قوانين موضوعه دارد و از اين رو خداوند در هر زمان پيامبرانى را مبعوث فرموده تا مقررات الهى را كه هدايت تشريعى ذات اقدس اوست به مردم بگويند و آنان را به اطاعت از آن قوانين سعادت بخش دعوت نمايند.

پيروان مكتب پيامبران الهى و همچنين اكثريت قريب به اتفاق جامعه شناسان و دانشمندان بزرگ بشر وجود قوانين و مقررات موضوعه را براى حفظ نظم و تعيين حدود و حقوق افراد بشر ضرورى و لازم دانسته اند.

حضرت على بن موسى الرضاعليه‌السلام مى فرمايند:

انا لانجد فرقه من الفرق ولامله من الملل بقوا وعاشوا الا بقيم و رئيس ولما لابد لهم منه فى امر الدين والدنيا(٥٢١)

ما در طول تاريخ بشر طايفه اى از طوايف بشرى و ملتى از ملل جهان نمى يابيم كه باقى و پايدار مانده و به زندگى اجتماعى خويش ادامه داده باشند، مگر آنكه داراى حكومت و سرپرستى بوده اند و از ناحيه آن سرپرست ضروريات دينى و دنيوى آنان كه مربوط به شاءن حكومت بوده تاءمين گرديده است

حضرت اميرالمؤمنينعليه‌السلام مى فرمايد:

جوامع بشرى ناگزيرند از اينكه امير و فرمانروايى داشته باشند(٥٢٢).

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايند:

جوامع بشرى به سه گروه نياز دارند و براى دنيا و آخرت خود بايد از اين سه گروه يارى بخواهند:

اول : به فقيهى احتياج دارند كه از علم دين آگاهى داشته و همچنين از ورع و تقوا برخوردار باشد.

دوم : به فرمانروا و حكومتى نياز دارند كه خير خواه جامعه باشد و مردم اوامرش را مورد اطاعت و اجرا قرار دهند.

سوم : به طبيب نيازمندند كه در امر پزشكى بصير و آگاه بوده و مورد وثوق مردم باشد(٥٢٣).

اگر خداوند حكيم ، انسان ها را خودكفا و بى نياز از قوانين تشريعى و حكومت مجرى قانون خلق كرده بود، حتما آنان را در زندگى به حال خودشان واگذار و هرگز پيامبران را مبعوث نمى نمود و كتب سماوى را، كه حاوى قوانين تشريعى است ، نازل نمى فرمود و براى نظارت در حسن اجراى آن قوانين انبيا را ماءمور نمى ساخت ارسال رسل و نزول كتب آسمانى از طرف خالق حكيم ، خود دليل واضحى بر نياز انسان ها به قوانين تشريعى و حكومت مجرى قانون است

امام سجادعليه‌السلام در دعاى مكارم الاخلاق از هدايت صالح سخن گفته و درخواست اين هدايت صالح از پيشگاه الهى از محتواى قوانين تشريعى خداوند است

سرچشمه قانون

از روزگاران گذشته تا امروز سرچشمه قوانين و مقررات در بعضى از جوامع بشرى آداب و رسومى بوده كه از نسل هاى قبل به نسل هاى بعد منتقل شده و در نسل كنونى به جاى مانده است

در هر عصرى مردم بر طبق رسوم آن عصر عمل مى كردند، در اين قبيل جوامع ممكن است قسمت مهمى از آن رسوم به صلاح زندگى مادى مردم باشد، اما قسمتى از آنكه بر اثر جهل و نادانى پايه گذارى گرديده و مردم گرفتار آن شده اند، قطعا ناروا و مذموم است ، مثل زنده به گور كردن نوزادان دختر در عصر جاهليت كه مردم اين عمل را پذيرفته بودند، اما اين عمل از نظر انسانى و وجدانى عملى ظالمانه بوده و از نظر اجتماعى نيز بر هم زدن موازنه و تعادل وجود مرد و زن در اجتماع بوده و اين دو ضرر و زيان بزرگ دربردارد و آدمى را از هدايت صالح و راهنماى سعادت بخش نمى تواند برخوردار نمايد.

قانون گذار در اسلام ، ذات اقدس الهى ، خداوندى كه بشر را آفريده است ، مى داند كه چه آفريده و مخلوقش داراى چه مزايا و خصوصياتى است او به تمام پنهان و آشكار مخلوق خود عالم است ، خير و شر او را مى شناسد و به صلاح و فسادش احاطه و آگاهى كامل دارد.

هدف خداوند در قانون گذارى هدايت مردم و ارائه راه سعادت به آنان است ، مى خواهد با تعاليم خود، بشر را انسان بسازد و استعدادهاى نهفته اش را از قوه به فعليت برساند؛ او را از بندگى هوى و هوس شهوات نفسانى آزاد نمايد و به اخلاق انسانى و سجاياى بزرگ متخلقش گرداند و راه تعالى و تكامل را به روى او بگشايد.

قرآن بهترين و محكم ترين هدايت گر

در قانون گذارى الهى نه آداب و رسوم پدران و اجداد مردم اثرى دارد نه تصميمات مستبدانه افراد خودسر و زورگو مى تواند در تشريع قانون تحولى به وجود آورد و نه هوى و خواهش هاى نفسانى اكثريت جامعه مى تواند در آن اثرى بگذارد. مقررات تشريعى پروردگار حكمى بر اساس حكمت و به منظور اتمام حجت است ؛ خدا مى خواهد با وضع قوانين و مقررات دينى مردم را هدايت نمايد، راه حق و باطل را به آنان ارائه كند و موجبات تعالى و تكاملشان را از جميع جهات فراهم سازد.

رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين واقعيت سعادت بخش ‍ و انسان ساز را كه در قانون گذارى اسلام نهفته است ، با عبارتى كوتاه و جامع بيان فرموده است

يا عبادالله انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب ، فصلاح المرضى فيما يعلمه الطبيب و تدبيره به لافيما يشتهيه المريض و يفترحه ، الا فتسلموا لله امره تكونوا من الفائزين(٥٢٤)

اى بندگان خدا! شما همانند بيمارانيد و خداوند مانند طبيب ! خير و صلاح بيماران در آن چيزى است كه طبيب مى داند و دانسته هاى پزشكى خود را در راه درمان بيمار به كار مى بندد نه آن چيزى كه مريض ميل دارد و آن را براى خود انتخاب مى نمايد، تسليم امر الهى شويد تا از گروه نجات يافتگان باشيد و پيروز گرديد.

در اين حديث ، مصلحت انديشى طبيب در مقابل تمايلات مريض قرار داده شده است ، اگر برنامه ريزى دوا و غذا و پرهيز بيمارى در اختيار طبيب عالم و آينده نگر قرار گرفته باشد، نتيجه آن بهبود و نجات يافتن بيمار مى باشد؛ زيرا طبيب در همه دستورهاى عالمانه خود، چه دستورهاى منفى و چه مثبت به مصلحت بيمار و سلامت او توجه دارد و او را از هر نوع غذا و ميوه اى كه براى او مضر باشد، منع مى نمايد، هر چند كه طبع مريض به آنها ميل داشته باشد.

اگر بيمار برنامه عمل و پرهيز را خود در دست گيرد و بخواهد آن را طبق ميل خودش طرح نمايد، نتيجه كار منفى خواهد بود! چون او مرض را نمى شناسد، از صلاح و فساد مزاج خودش آگاهى ندارد، خودسرانه از پى هواهاى نفسانى و تمايلات درونى خويشتن مى رود، از خوردنى ها و نوشيدنى هاى مضر پرهيز نمى كند و بر اثر آن مرض تشديد مى شود و ادامه مى يابد.

در تعاليم دينى ، قانون گذار، خداوند حكيم است ، خداوندى كه آفريدگار مردم و مالك واقعى آنان است ، پروردگارى كه همه بندگان او هستند و خواهش هاى نفسانى آنان كمترين اثرى در ذات اقدس او ندارد.

عنايت الهى در وضع قوانين تشريعى آن است كه حجت بر مردم تمام شود و آنها بتوانند راه هدايت را از گمراهى تمييز دهند. راه صلاح و رستگارى را بشناسند و با پيمودن آن موجبات تعالى خويش را فراهم آورند و براى آنكه در اين مسير با موانع منحرف كننده مواجه نشوند و مسير را به سلامتى طى كنند، قانون گذار از هر قسم كاميابى و لذتى كه موافق هواى نفس و مخالف صلاح و سعادت باشد، ترسيم نموده و آنان را از اقناع آن تمايلات از هر راهى جدا برحذر داشته و تاءكيد فرموده كه : آنچه دستور داده شده است عمل كنيد و در مقابل آن دستور اظهار نظر نكنيد.

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

قال الله (عزوجل): يابن آدم اطعنى فيما امرتك ولا تعلمنى ما يصلحك(٥٢٥)

اى فرزند آدم ! آنچه را كه به تو امر كرده ام ، اطاعت كن و چيزى كه تو را اصلاح مى كند و مايه سعادتت مى شود به من اعلام نكن (كه خداوند به آنچه مايه خوشبختى و بدبختى انسان هاست آگاه و با خبر است).

علىعليه‌السلام در اين باره حديثى را از رسول گرامى اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت نموده و در ذيل حديث ، خود حضرت با عبارتى كوتاه حديث پيامبر اسلام را توضيح داده است

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كان يقول : ان الجنه حضت بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات واعلموا انه ما من طاعه الله شى ء الا ياءتى فى كره وما من معصيه الله شى ء الا ياءتى فى شهوه(٥٢٦)

رسول گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بهشت جاودان محفوف به ناملايمات و كارهايى است كه خوشايند طبع آدمى نيست ، اما گرد دوزخ را شهوات حيوانى و لذايذ كامرانى احاطه نموده است ، سپس خود آن حضرت فرمود: هيچ يك از اوامر الهى اطاعت نمى شود، مگر با كراهت طبع و بى ميلى و هيچ يك از معاصى بارى تعالى انجام نمى پذيرد، مگر با رغبت و ميل و خشنودى و شهوت .مردم به طبع حيوانى و كشش غرايز كور و بى شعور در جلب لذايذ و اقناع خويش طالب آزادى مطلق و بى قيد و شرطند و مى خواهند اميال شهوانى خود را آن طور كه ميل دارند، اقناع نمايند و از تمامى لذايذ برخوردار گردند؛ اما آيين الهى در برنامه انسان سازى ، غرايز را تعديل نموده و لذت خواهى و اعمال شهوانى را محدود ساخته و مردم را از كاميابى هاى زيانبار بر حذر داشته است

در اين تضاد درونى و كشمكش هاى باطنى در اغلب موارد، كم و بيش ، طبيعت بر مصلحت غلبه مى كند، افراد زيادترى از پى ارضاى تمنيات خود مى روند و از اطاعت حضرت حق سرباز مى زنند و عده معدودى مطيع كامل حضرت حقند و دين خدا را به تمام معنا به كار مى بندند.

پس كلام امام سجادعليه‌السلام كه در مقام دعا در پيشگاه الهى عرض ‍ كرده بود: ومتعنى بهدى صالح ؛ بارالها مرا از هدايتى كه صالح و شايسته و از هر نقص و عيبى مبرى باشد، برخوردار فرما، روشن مى شود؛ هدايتى كه متكى بر مفردات ناشى از آداب و رسوم است ، شايستگى و صلاحيت را در نظر مى گيرد و به سعادت واقعى و صلاح حقيقى منجر مى گردد و قانون گذارش ذات اقدس الهى است چون كه آن ذات مقدس به تمام تمايلات انسان واقف است و تمام مصلحت آدمى را مى داند و تحت تاءثير هوى و تمايلات اين و آن نيست خداوند كه وضع قانون مى كند متوجه جميع مصالح بشر است و هدايت صالح را به مردم ارائه مى نمايد.

هدايت قرآن شريف و همچنين هدايت رسول گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همان هدايت صالحى است كه امام سجادعليه‌السلام درخواست دارد و خداوند با كلمات خاصى صالح بودن هدايت قرآن و هدايت نبى معظم را خاطر نشان ساخته است

در يك جا مى فرمايد:

( إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ ) (٥٢٧)

اين كتاب مردم را به استوارترين قوانين و محكم ترين اساس ، هدايت و راهنمايى مى نمايد.

در جاى ديگر فرموده است :

( هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ ) (٥٢٨)

اوست خدايى كه پيغمبر خود را براى هدايت مردم و ارائه دين حق فرستاده است

دين حق دينى است كه مقدراتش بر وفق عقل و مصلحت و مايه تكامل تمام انسان هاست انسان آگاه و بيدار براى نيل به هدايت صالح بايد در درجه اول مجاهده كند و با سعى و كوشش راه كمال خود را بشناسد و به وظايف خويش در پيمودن آن و رسيدن به پيروزى و موفقيت كامل عمل كند.

حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

قلت يا رسول الله اوصينى ، قال : قل ربى الله ثم استقم(٥٢٩)

به رسول گرامى عرض كردم به من توصيه و سفارش بنماييد، فرمود: بگو مالك من ذات اقدس الهى است و از پى اين گفته پايدارى و استقامت كن

كسانى كه در صدر اسلام دعوت رسول گرامىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را استجابت نمودند و به هدايت صالح و پاك الهى دست يافتند و عقيده پاك و مقدس خويش را با شرك و انحراف تعويض ننمودند، سرانجام به پيروزى بزرگ نايل گرديدند و در پرتو استقامت و پايدارى خويش بسيارى از مردم جهان را به تعالم حيات بخش اسلام متوجه ساختند و موجبات رستگارى و سعادت آنان را فراهم آوردند.