فصل چهارم : يقين و مراتب آن
قال علىعليهالسلام
:
ثبات الدين بقوه اليقين
پايدارى دين به نيروى يقين است
غررالحكم ، ص ٣٢٨.
قدر و منزلت يقين در دين مقدس اسلام
در فرازى ديگر امام سجادعليهالسلام
به درگاه الهى عرضه مى دارد:
واجعل يقينى افضل اليقين
بارالها! يقين مرا از برترين و بالاترين يقين ها قرار بده
يقين نقطه مقابل شك است و به مرحله عالى ايمان ، يقين گفته مى شود؛ امام باقرعليهالسلام
فرمود: ايمان يك درجه از اسلام بالاتر است و تقوا يك درجه از ايمان بالاتر است و يقين يك درجه از تقوا بالاتر است
در جاى ديگر مى فرمايند:
ولم يقسم بين الناس شى ء اءقل من اليقين
در ميان مردم چيزى كمتر از يقين تقسيم نشده است !
راوى سؤ ال مى كند، يقين چيست ؟ مى فرمايد:
التوكل على الله ، و التسليم لله ، و الرضا بقضاء الله ، و التفويض الى الله
حقيقت يقين توكل بر خدا و تسليم در برابر ذات پاك او و رضا به قضاى الهى و واگذارى تمام كارهاى خويش به خداوند است
در اسلام روايات بسيار زيادى در مورد قدر و منزلت يقين آمده است به عنوان مثال از اميرمؤمنان حضرت على بن ابى طالبعليهالسلام
نقل شده است كه مى فرمايد:
واساءلوا الله اليقين و ارغبوا اليه فى العاقبه و خير ما دار فى القلب اليقين
از خداوند يقين را بخواهيد و راغب باشيد كه خداوند پرونده زندگى شما را با يقين ببندد، چون يقين بهترين سرمايه معنوى است كه در قلب دوران پيدا مى كند.
در رابطه با اين مطلب رسول مكرم اسلام حضرت محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايد:
خير ما القى فى القلب اليقين
بهترين ذخيره و سرمايه ايى كه در قلب افكنده مى شود، يقين و اطمينان خاطر است
اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
هم مى فرمايد:
الايمان شجره ، اصلها اليقين و فرعها التقى و نورها الحياء و ثمرها السخاء
ايمان به خدا در مثل درختى است كه ساقه آن يقين است و شاخه اش تقوا و شكوفه اش حياء و ميوه اش سخاوت است
حضرت ، ايمان به خدا را به درختى مثل زده و اصل آن (يعنى ساقه و ريشه و ذات آن درخت) مقام يقين به مبداء و معاد است ؛ به اين معنا كه بى هيچ شك و ريبى به خدا و قيامت معتقد باشد به گونه اى كه هيچ تشكيكى او را از اين عقيده بيرون نبرد.
(
الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ
)
به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است ، سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند.
و تمثال ثبات در ايمان را فرمود:
المؤمن كالجبل الراسخ لاتحركه العواصف
مؤمن مانند كوهى استوار است و هيچ باد فتنه و حوادث عالم ، او را از جاى خود نمى تواند حركت بدهد.
اما در مورد شكوفه آن درخت كه زينت و جمال اوست ، فرموده است : حياء از خود و خدا و خلق است ، كارى كه انسان آن را بالوجدان زشت مى داند، انجام ندهد و از آنچه خدا نهى كرده ، شرم نمايد و كار بد خود را از خلق مستور دارد و از تجاهر به عصيان شرم كند كه اگر فسق و گناه پنهان را آشكار نمايد، موجب پرده درى و خرابى جامعه و فساد و جراءت مردم به عصيان مى شود.
اما در مورد ميوه درخت ايمان فرمود: سخاوت نفس ، كه عالى ترين مرتبه سخاوت است كه ؛
انما نطعمكم لوجه الله
مى گويند ما شما را به خاطر خدا اطعام مى كنيم
يعنى با وجود احتياج خود به چيزى آن را براى خدا به خلق عطا نمايد. وفقنا الله تعالى ان شاء الله
اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
مى فرمايد:
يستدل على الايمان الرجل بلزوم الطاعه و التحلى بالورع و القناعه
دليل بر ايمان مرد ملازمت در طاعت خداست و آراستگى به صفت ورع و عفت نفس و قناعت است
انسان با ايمان وقتى خدا را به عظمت و اوصاف كمال يافت و به رحمت ، راءفت و مهربانى ، جود و عطاى بى حد، حسن و جمال بى نهايت ، جلال بى مثل و مانند را شناخت ، تنها به او عشق ، اشتياق و انس دارد؛ از خلق براى آنكه او را از خدا باز مى دارند، مى گريزد و جز با عاشقان و دوستان خدا ابدا با كسى انس نمى گيرد.
امام صادقعليهالسلام
به جابر جعفى مى فرمايد:
يا اخا جعفى ! ان اليقين افضل من الايمان و ما من شى ء اعز من اليقين
اى جابر! يقين از ايمان برتر و بالاتر است و چيزى گرانقدرتر و ارزشمندتر از يقين نيست
به قدرى يقين در پيشگاه الهى اهميت دارد كه در همين كتاب آمده است كه :
اذا اراد الله بعبد خيرا فقهه فى الدين و الهمه اليقين
وقتى خدا به بنده ايى اراده نيكى كند و بخواهد او را مشمول خير و رحمت خود قرار دهد، اولا او را دين شناس مى كند (و به مقررات اسلام آگاه مى نمايد) و ثانيا؛ يقين را به او الهام مى كند (و دل او را از اين نعمت مهم برخوردار مى سازد).
يقين مقامى رفيع تر و بالاتر از ايمان دارد، به همين جهت امام سجادعليهالسلام
اول از درگاه الهى درخواست مى كند: بارالها! ايمان مرا به كامل ترين مدارج آن برسان ، سپس عرض مى كند: بارالها، يقين مرا از بهترين يقينها قرار بده اينكه يقين را بعد از ايمان آورده ، مبين اين است كه يقين تقاضاى بالاترى است و اخبار هم مى گويند: يقين از ايمان بالاتر است
سؤ ال ؛ با اينكه ايمان حالت باور معنوى است كه در آن ترديد وجود ندارد، پس چگونه يقين از آن بالاتر است ؟ مگر حالت روانى ايمان با يقين چه تفاوتى دارد؟
در جواب مى گوييم : زمينه اين مطلب در سخن حضرت ابراهيم خليل الرحمنعليهالسلام
است كه در قرآن آمده : جناب ابراهيمعليهالسلام
به خداوند عرض مى كند:
(
رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ
)
پروردگارا! به من بنمايان كه چگونه مردگان را زنده مى كنى
- خطاب آمد: او لم تومن ؟
. آيا به احياء موتى از ناحيه من ايمان ندارى ؟ قال بلى
.گفت : بله ، ايمان دارم ، ولكن ليطمئن قلبى ؛ اما مى خواهم اطمينان خاطر پيدا كنم
از اين جمله حضرت ابراهيمعليهالسلام
استفاده مى شود كه يقين و اطمينان خاطر هر دو در يك مرحله در روان انسان وجود دارد. صاحبان يقين اطمينان دارند و صاحبان اطمينان خاطر يقين دارند و قرآن هم وقتى درباره مؤمنين صحبت مى كند، مى فرمايد:
(
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ
)
اى پيغمبر! مژده بده به آنان كه ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند؛ كه براى آنان جنات و بهشتهايى آماده و مهياست
اما وقتى درباره صاحبان اطمينان سخن مى گويد؛ مى فرمايد:
(
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ﴿
٢٧
﴾
ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً
﴿
٢٨
﴾
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي﴿
٢٩
﴾
وَادْخُلِي جَنَّتِ
)
اى صاحبان نفس مطمئن و اى كسانى كه واجد مقام مقدس يقين هستيد! برگرديد به سوى خدا و رجوع كنيد به حضرت حق (جل واعلى)، در حالى كه شما از خداوند راضى هستيد و خداوند هم از شما راضى و خشنود است
اى گروه مطمئن ! در عباد من وارد مى شويد (يعنى در گروه بندگان عالى مقام كه مراقب تمام دقايق و وظايف عملى خود بوده اند) و علاوه بر آنكه در گروه عباد مخلص من وارد مى شويد، به بهشت من وارد شويد.
بنابراين مؤمنين داراى عمل صالح به بهشت مى روند، اما آن كسانى كه نفس .مطمئن دارند به بهشت خدا مى روند؛ تمام بهشت ها متعلق به خداوند است ، اما اينكه بهشت افراد مطمئن را به خودش منتسب مى كند، اين نمونه و نشانه مقام عالى تر و بالاتر آنان است
در سوره واقعه هم خداوند سبحان وقتى در مورد سابقين سخن به ميان مى آورد، مى فرمايد:
(
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
﴿
١٠
﴾
أُولَـٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ
﴿
١١
﴾
فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ
﴿
١٢
﴾
ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ
﴿
١٣
﴾
وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ﴿
١٤
﴾
عَلَىٰ سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ
﴿
١٥
﴾
مُّتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ
)
و سومين گروه پيشگامان پيشگامند، آنها مقربانند، در باغهاى پرنعمت بهشت (جاى دارند). گروه زيادى از آنها از انتهاى پيشين هستند، و اندكى از انتهاى آخرين ، آنها بر تختهايى كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند، در حالى كه بر آن تكيه زدند و رو به روى يكديگرند.
مى رسد تا به آيه ٢٠ و بعد مى فرمايد:
(
وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ
﴿
٢٠
﴾
وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ
﴿
٢١
﴾
وَحُورٌ عِينٌ﴿
٢٢
﴾
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ
)
و ميوه هايى از هر نوع كه انتخاب كنند، و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند. و همسرانى از حورالعين دارند، همچون مرواريد در صدف پنهان
اما وقتى سخن از انسان هاى اهل يمين مى كند، مى فرمايد:
(
وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ
﴿
٣٢
﴾
لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ
)
و ميوه هاى فراوان ، كه هرگز قطع و ممنوع نمى شود.
نعمت ها متفاوت مى شود، آنجا هر چه اشتها داشتند بود، اما اينجا ميوه هاى زيادى است فرق دنيا با آخرت با مراتب بهشت با همديگر در اينجاست كه يك وقت انسان يكى از دوست هاى بسيار نزديك خود را دعوت مى كند و به او مى گويد: از هر ميوه ايى كه دوست دارى بگو تا برايت فراهم كنم اما در جاى ديگر مهمانى مى آيد، او هم با دو با سه نوع ميوه ايى كه دارد از او پذيرايى مى كند. روايتى از حضرت علىعليهالسلام
وارد شده است كه مى فرمايد:
ان الاسلام هو التسليم و التسليم هو اليقين
اسلام عبارت است از تسليم و تسليم همان يقين واقعى و اطمينان خاطرى است كه در ضمير مسلمانان راستين پديد مى آيد.
در جاى ديگر مى فرمايد:
اءصل الايمان [حسن ] التسليم لاءمرالله
اصل و اساس ايمان به خدا تسليم امر خدا شدن است
يعنى اينكه حقيقت ايمان به خداوند اين است كه : انسان در اثر عبادات و طاعات و مجاهدات با نفس به مقام تسليم و رضا نائل گردد. لذا حضرت در حديث كميل بعد از فنا و بقا كه عالى ترين مقامات نفس است ، مى فرمايد:
لها خاصيتان : الرضا و التسليم
مقام رضا و تسليم خاصيت نفس كليه الهيه است
كه اين نفس الهيه اشرف و اعلاى نفوس قدسيه است ، پس بنابراين اصل ايمان در اينجا مراد كمال و حقيقت ايمان است كه براى نفوس كليه الهيه حاصل مى شود و ملازم مقام رضا و تسليم است كه انسان عارف پس از طى جميع مقامات سلوك به مقام رفيع رضا و تسليم مى رسد. برخى چون حكيم سبزوارى مقامات كلى سلوك را به ترتيب چنين ذكر كرده اند:
١ - مقام ايمان ؛
٢ - مقام توبه ، (توبه عام ، توبه خاص و توبه اخص) توبه از گناه ، توبه از ترك اولى و توبه از توجه به غير خدا؛
٣ - مقام تقوا؛ كه سه مرتبه دارد: تقواى از حرام ، تقواى از لذات مباح و تقواى از غير لذات شهود حق ؛
٤ - مقام صدق و انابه ؛
٥ - مقام مراقبه ؛
٦ - مقام محاسبه ؛
٧ - مقام توكل ؛
٨ - مقام رضا
٩ - مقام تسليم ؛ كه عارف در اين مقام ابدا بر خود يا بر غير چيزى از حق نخواهد و هرگز اعتراض بر فعل حق ندارد و به هرچه پيش آيد، خوش است ؛ چون كه در كار حكمت ازلى ، چون و چرا، خلاف مقام است
در ابتداى سوره بقره خداوند مى فرمايد:
(
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
)
مؤمنين راستين كسانى هستند كه به تمام آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده ، ايمان دارند و به آنچه قبل از تو بر ديگر پيغمبران نازل شده ، مؤمن و معتقد هستند.
و بعد درباره آخرت مى فرمايد: اين افراد با ايمان به آخرت يقين و اطمينان قلبى دارند. خداوند امر معاد را با يقين آورده است ، براى اينكه عامل مؤ ثر در بازداشتن مردم از گناه و واداشتن آنان به اطاعت اوامر الهى همان يقين به معاد و مطمئن بودن به پاداش و كيفر الهى در روز حشر است
اين حالت است كه اگر در دنيا براى كسى پديد آمد، تمام اعمالش منظم مى گردد و كوچك ترين تخلفى از امر الهى نمى كند.
اين حالت اگر پديد آمد، آن انسان سرمايه هاى خود را در راه خدا انفاق مى كند، براى اينكه به سعادت و خوبى برسد. خداوند متعال در قرآن مجيد در اين باره فرموده است :
(
لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ
)
هرگز به مقام بر و نيكوكارى نمى رسيد، تا وقتى كه انفاق كنيد در راه خدا، آن چيزهايى كه خود به آنها علاقه داريد.
انجام چنين عمل مقدسى ناشى از يقين درونى و اطمينان خاطر است اصلا نشانه ايمان همين است ، حضرت رسولصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايد:
لايستكمل عبد الايمان حتى يحب للغير ما يحب لنفسه
ايمان بنده كامل نمى گردد تا اينكه براى ديگران همان پسندد كه براى خود مى پسندد.
براى يقين هم مراتبى وجود دارد كه خداوند متعال مى فرمايد:
(
إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ
)
اين مطلب حق و يقين است
كه اشاره به مراحل يقين دارد.