فصل هفتم : عمل و مراتب آن
قال علىعليهالسلام
:
طوبى لمن ذكر المعاد و عمل للحساب
خوشا به حال كسى كه معاد را به ياد آورد و براى حساب كار كند.
نهج البلاغه ، حكمت ٤٤
سخنى در مورد عمل
.امام سجادعليهالسلام
در دعاى چهارم خود، به درگاه الهى عرضه مى دارد:
وبعملى الى احسن الاعمال
بارالها؛ عملم را به بهترين و بالاترين و نيكوترين اعمال منتهى بفرما.
از اين جمله امام كه در مورد احسن الاعمال مى فرمايد، معلوم مى شود كه اعمال مردم نيز مانند نيت هايشان از نظر ارزش معنوى ، درجات و مراتبى دارد.
پس بحث ما اولا: درباره عمل نيك است ؛ ثانيا: در خلال بحث به اين مطلب مى پردازيم كه : اعمال نيكى كه به بدى منتهى مى شود و ارزش خود را از دست مى دهد، چگونه است ؟
اولين مطلبى كه بايد در مورد عمل نيكو عرض كنيم اين است كه عمل بايد مطابق با سنت اسلام و مطابق با برنامه شرع مقدس باشد. پس اگر از نظر گفتار و حركات و جوارح ، با شرع مقدس اسلام و با سنت پيامبر و اهل بيت منطبق نباشد، اصولا آن را نمى توان عمل نيك ناميد.
حديثى از رسول مكرم اسلام محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
روايت شده كه مى فرمايد:
لايقبل قول الا بالعمل و لايقبل قول و عمل الا بنيه و لايقبل قول و عمل و نيه الا باصابه السنه
سخنى پذيرفته نمى شود، مگر با عمل و سخن و عملى قبول نمى شود، مگر با نيت و سخن و عمل و نيتى مقبول نيست ، مگر آنكه منطبق با سنت باشد.
بنابراين انجام عمل نيك در آيين مقدس اسلام بايد هم به زبان باشد، هم به بدن و هم به نيت و تمامى اين سه قسم بايد منطبق با برنامه شرع مقدس اسلام و تعاليم مقدس حضرت رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
انجام گيرد.
خداوند در قرآن شريف مى فرمايد:
(
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)
(٢٤٦)
خداوند مرگ و حيات را آفريد براى اينكه شما را آزمايش كند تا معلوم شود كداميك از شما عمل تان بهتر است
امام صادقعليهالسلام
در ذيل اين آيه مى فرمايد:
ليس يعنى اءكثر عملا ولكن اءصوبكم عملا
خداوند كه در اين آيه مى فرمايد: احسن عملا حجم و مقدار عمل ، منظور نيست ؛ بلكه مراد اين است كه خدا شما را بيازمايد تا معلوم شود كردار كدام يك از شما به واقعيت و اصابت با حقيقت نزديك تر است پس اكثر بودن عمل معيار و ملاك نيست ، بلكه احسن بودن عمل ملاك مى باشد.
افراد بايد در دنيا طورى قدم بردارند كه بتوانند از آن كارهاى نيك و شريفى كه در اينجا انجام مى دهند در آخرت مستفيذ و بهره مند گردند.
شخصى از محضر اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
درخواست نمود كه او را موعظه كند؛ حضرت در مقام اندرز دادن به او فرمود:
از آن مردمى مباش كه اميد به پيروزى و سعادت در آخرت داشته باشند، بدون اينكه در دنيا اعمال نيك و صالحى انجام داده باشند.
تاءثير عمل در اخلاق
دين برنامه اى عملى است كه از جانب خداوند براى پرورش مردم معين شده تا اينكه مردم مطابق آن برنامه رفتار كنند و عقايد پاك و اخلاق نيك و اعمال شايسته كسب نمايند. فلذا دستورهاى دينى بر سه گونه است يا به عبارت ديگر داراى سه فصل است :
١ - فصل عقايد؛
٢ - فصل اخلاق ؛
٣ - فصل عمل ؛ كه اين فصل از ديگر فصل ها مهم تر مى باشد، چون عمل خوب منشاء پيدايش عقايد پاك و نيكو گشتن اخلاق مى باشد؛ چرا كه انسان موجودى است عملى ، بايد عمل كند تا عالم شود و بايد عمل كند تا اخلاقش نيكو شود.
البته آن گونه كه عمل منشاء پيدايش عقايد است منشاء پيدايش اخلاق نيست و منشاء پيدايش اخلاق دو چيز است : اول ، وراثت و دوم ، محيط و عمل ناشى از اخلاق ؛ يعنى انسان هر گونه خلقى داشته باشد مطابق آن عمل مى كند، اما با اين حال عمل نيز منشاء پيدايش بعضى از خلقيات در انسان مى شود.
مايه خوشبختى انسان اين است كه موجودى زنده و داراى فكر و اراده است انسان مانند سنگ و فلز نيست كه اگر آن را در نقطه اى بگذارند، خودش نتواند جاى خود را عوض كند؛ يا اگر فرضا آن را خم كنند نتواند راست شود. انسان خود مى تواند جابه جا شود و مى تواند قامت خود را راست و خم كند و در طول زندگى از اين خم و راست شدن ها زياد براى او اتفاق مى افتد، خيلى از ناملايمات كه باعث افسردگى او مى شود و او بعد از اندك زمانى آن ناملايمات را تحمل مى كند و به حيات خود ادامه مى دهد.
انسان زنده است ؛ پس داراى حركت و حس است و اخلاق انسان به مقتضاى فهمى كه دارد، رشد پيدا مى كند.
اگر چه عمل انسان تابع اخلاق اوست ، يعنى انسان هر گونه خلقى داشته باشد مطابق آن عمل مى كند، پس عمل انسان در پيدا شدن اخلاق مؤ ثر است فلذا دين دستورهاى عملى داده است تا انسان آن دستورات را به كار گيرد و در نتيجه بتواند اخلاق بد خود را ضعيف و اخلاق نيكويش را قوى كند.
سليمان و عمل صالح
حضرت سليمانعليهالسلام
با داشتن قدرت و حكومت بى نظير تقاضايش از خداوند اين است كه عمل صالح را به طور مداوم انجام دهد و از آن بالاتر در زمره بندگان صالح خدا باشد.
از اين داستان روشن مى شود كه : براى اينكه ارزش عمل ، هرچه بهتر و عالى تر در نظرمان روشن شود بايد توجه كنيم كه در زندگى چگونه قدم برداريم و با چه كيفيتى عمر شريف خود را سپرى كنيم
روايتى را كه از رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
ذكر شده ، بيان مى كنيم ، حضرت مى فرمايد: براى هر يك از شما سه دوست وجود دارد:
منهم من يمتعه بما ساءله فذلك ماله
يكى از دوست ها كه تو را از تمنيات و خواهش هايت بهره مند مى كند و خواسته هاى تو را جامه عمل مى پوشاند، كه دارايى و ثروت توست
منهم خليل ينطلق معه ، حتى يلج القبر ولايعطيه شيئا ولايصحبه بعد ذلك ، فاولئك قريبه
دوست ديگر تو كه با تو همقدم و همراه است تا هنگامى كه به خانه قبر وارد شوى و پس از دفن از تو جدا مى شود، نه به تو چيزى مى دهد و نه با تو مصاحبت مى كند كه اقربا و بستگانت مى باشند.
ومنهم خليل يقول : والله اءنا ذاهب معك حيث ذهبت ولست مفارقك فذلك عمله ، ان كان خيرا و ان كان شرا
اما دوست سوم كه همراه انسان مى ماند، عمل انسان است ؛ عمل مى گويد: به خدا سوگند هر جا بروى من با تو همراهم و هرگز از تو جدا نمى شوم ، خواه عمل خوب باشد و خواه زشت و ناپسند.
بنابراين اعمال ما در دنيا از ما صادر مى شود، ولى از ما جدا نمى شود، در عالم برزخ همراه ماست ، در عالم قيامت با ماست همان اعمال است كه اگر خوب باشد ما را به بهشت سعادت مى برد و اگر بد باشد، ما را به جهنم مى راند و به عذاب سنگين قيامت معذب مى سازد.
سخن خوب گفتن و حرف صحيح زدن آسان است ، همه مى توانند به يكديگر توصيه كنند كه راست بگوييد و درستكار باشيد و حقوق مردم را حفظ كنيد و حق همسايگان را رعايت نماييد، اما اين حرف ها، زمانى ارزش دارد كه ، گوينده خودش به اين حرف هاى زيبا عمل نمايد و حرف و عملش با هم منطبق باشد.
يكى از امتيازات رسول مكرم اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ائمه معصومينعليهمالسلام
اين بود كه وقتى سخن مى فرمودند، اول خودشان به آن عمل مى كردند. اميرمؤمنان حضرت علىعليهالسلام
مى فرمايد: من بزرگ تر از آن هستم كه چيزى را بگويم و خودم قبلا بر طبق آن رفتار نكرده باشم
خداوند در قرآن مى فرمايد:
(
إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
)
كلام طيب به سوى خدا مى رود، [سخنان پاكيزه و طاهر در درجه اول كلمه توحيد است ، اين كلمه به سوى خدا صعود مى كند،] اما صعود دهنده آن ، اعمال صالحه توحيدى مى باشد.
اگر كسى به زبان «لا اله الا الله» بگويد و به توحيد تكلم نمايد، اما در مقام عمل مشركانه رفتار نمايد، عمل او برخلاف قول اوست و اين عمل مشركانه نمى تواند آن كلمه طيبه را به سوى خدا صعود دهد و مورد قبول خداوند گرداند. پيغمبر خاتم محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى فرمايد:
ان لكل قول مصداقا من عمل يصدقه او يكذبه فاذا قال ابن آدم و صدق قوله بعمله رفع قوله بعمله الى الله تعالى (عزوجل)، و اذا قال و خالف عمله رد قوله على عمل خبيث و هوى به النار
براى هر قول و گفته ايى ، مصداقى از عمل است ، كه آن قول را تصديق يا تكذيب مى نمايد. اگر فرزند آدم سخنى بگويد و گفتار او در رفتار او مصدق شود و عملش با گفته اش منطبق باشد، قول او به وسيله عملش بالا مى رود و به پيشگاه الهى مى رسد، ولى اگر سخنى بگويد و گفته او برخلاف عملش باشد، گفتارش رد مى شود و عمل خبيث و آلوده او را در آتش سرنگون مى گرداند.
بنابراين عمل داراى اهميت فوق العاده است ، تنها گفتن و به سخن خوب تكلم كردن براى گوينده آن نتيجه معنوى ندارد. اعمال صالحه ، مرضى خداوند سبحان است و مايه محبوبيت عامل آن نزد خداوند مى گردد؛ لكن بايد توجه داشت كه گاهى انسان عمل صالحى را انجام مى دهد، ولى عمل شايسته ترى كه نزد خداوند محبوبيت بيشترى دارد پيش مى آيد، افراد با ايمان بهتر است كه آن عمل صالح را موقتا ترك گويند و از پى انجام كارى كه نزد خدا محبوب تر است بروند و سپس به ادامه عمل صالح خود برگردند.
چندين روايت ، با تعبيرات مختلف وارد شده است كه ، اگر فردى در حال طواف است و در بين طواف ، مسلمانى نياز به كمك او دارد، و براى استمداد و كمك او مى آيد و در حين طواف ، از او تمناى كمك فورى نمايد، در چنين موردى امامعليهالسلام
مكررا دستور فرموده است كه طواف كننده طواف را ترك كند و از پى قضاى حاجت آن برادر مسلمان برود، زيرا قضاى حاجت او نزد خداوند محبوب تر و اجرش از پاداش آن عمل صالح بيشتر است ، بعد از آن كه مشكل مسلمان را حل نمود و دل او را شاد كرد، برگردد و به طواف خود ادامه دهد.
روايتى از حضرت على بن الحسينعليهالسلام
آمده كه حضرت مى فرمايد:
ان احبكم الى الله احسنكم عملا و ان اعظمكم فيما عندالله رغبه
محبوب ترين شما نزد خداوند كسانى هستند كه عملشان نيكوتر و رفتارشان پسنديده تر است ، امام بدانيد كه اعظم شما در نزد خدا در مقام عمل ، و بزرگ ترين شما در پيشگاه الهى ، كسانى هستند كه نسبت به عملى بيشتر مراقبت مى كند كه در نزد خدا مورد رغبت بيشتر باشد و خدا به آن اهميت زياد مى دهد.
روايتى از امام صادقعليهالسلام
نقل شده كه مربوط به يكى از عباد بنى اسرائيل در دوران قبل از اسلام است ، آن حضرت مى فرمايد: در گذشته پيرمرد مقدسى در بنى اسرائيل بود كه خدا را عبادت مى نمود؛ در يكى از مواقع در حالى كه به عبادت مشغول بود، نگاه كرد و ديد كه دو كودك ، خروسى را گرفتند و پر و بال او را مى كنند و خروس فرياد مى زند، ولى اين پيرمرد عابد، همچنان به عبادت خود ادامه داد و به اين امر توجه نكرد و آن دو كودك را از اين عمل ناروا منع نكرد؛ خداوند او را مجازات نمود و به زمين وحى فرستاد كه ، اين مرد پير را در خود فرو ببرد و زمين او را در خود فرو برد
پس روشن شد كه به موجب آيات و روايات ، اعمال صالحه در دنيا تا چه حد ارزش و اهميت دارد و چگونه مى تواند آدمى را در عرصه قيامت از عذاب و مهالك رهايى بخشد. بى گمان اساسى ترين شرط عمل خوب و عمل خوب تر، خلوص نيت است و در مورد نيت خالص از امام صادقعليهالسلام
آمده ، كه مى فرمايد:
والعمل الخالص الذى لاتريد ان يحمدك عليه احد الا الله تعالى
عمل خالص آن است كه ، در انجام آن متوقع نباشد كه احدى غير از خدا تو را سپاس گويد و تحسين و تمجيد نمايد.
پس اگر كسى در عبادت از همه خلق منقطع شود و فقط و فقط متوجه خدا باشد و براى اطاعت امر او عبادت نمايد، خداوند آن عمل خالص را مى پذيرد و به عمل كننده پاداش مى دهد.
عمل خالص تا آن حد در اسلام مورد اهميت است كه در حديثى از پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى خوانيم :
من اخلص لله اءربعين يوما فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه على لسانه
كسى كه چهل روز اعمال خود را براى خدا خالصانه انجام دهد، خداوند چشمه هاى حكمت و دانش را از قلبش بر زبانش مى گشايد.
روايتى از امام محمد باقرعليهالسلام
است كه مى فرمايد:
لايكون العبد عابدا لله حق عبادته حتى ينقطع عن الخلق اليه فحينئذ يقول هذا خالص لى فيقبله بكرمه
بنده نمى تواند به شايستگى و چنانكه بايد خدا را عبادت كند، تا از جميع مخلوق منقطع گردد و از همه مردم چشم پوشى نمايد، در اين موقع خداوند مى فرمايد: اين عمل خالص براى من است ، و به منظور من انجام گرفته و من نيز به كرم خود آن را مى پذيرم و پاداش مى دهم
پس اگر مسلمانى نماز را به قصد قربت و براى اطاعت امر الهى اقامه نمود، در صورتى كه انگيزه او در باطن ، نيل به رحمت ابدى يا مصون ماندن از عذاب شديد قيامت باشد، چنين عبادتى خوب و حسن است ، اما اگر عبادت كننده به پاداش و كيفر الهى نظر نداشته باشد و نماز را فقط براى شكرگزارى و تعظيم مقام الوهيت به پا داشته باشد، اين عبادت خوب تر و احسن است و اولياى گرامى خدا خواهان چنين خلوصى بودند و عبادت هايشان را بدين منظور انجام مى دادند.
آمده است كه ، امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد:
الابقاء على العمل حتى يخلص اءشد من العمل
باقى نگاهداشتن عمل و ابقاى خلوص نيت از خود عمل مشكل تر است
چه بسا افرادى با نيت خالص نماز را آغاز مى كنند و يك يا دو ركعت آن را با توجه به پروردگار مى خوانند، بين نماز شخص محترمى وارد مسجد مى شود كه حسن نظر او نسبت به نمازگزار، در جميع شئون زندگى وى اثر مى گذارد، در اين موقع او بر اذكار مستحبى خود مى افزايد، طماءنينه را اهميت مى دهد و در چگونگى نماز خود تغييراتى ايجاد مى كند تا با اين اعمال ، توجه آن مرد محترم را به خوبى و پاكى خود جلب كند! اين شخص نصف نماز خود را با خلوص نيت خوانده و نصف ديگرش را آلوده به ريا نموده است
امام صادقعليهالسلام
مى فرمايد: ادامه دادن خلوص نيت در عمل از خود عمل مشكل تر و سخت تر است ؛ گاهى از اوقات ، افراد اعمال شايسته ايى در ايام زندگى خود انجام مى دهند كه اگر آن اعمال محفوظ بماند و از ميان نرود، سرمايه بسيار بزرگى براى روز قيامت او خواهد شد. اما بدبختانه بسيارى از انسانها پس از آن اعمال نيك مرتكب گناهان بزرگى مى شوند كه باعث حبط اعمال خوب آنان مى گردد و آن كارهاى پسنديده را از ميان مى برد. اولياى اسلام در پاره ايى از مواقع اين خطرات بزرگ را تذكر مى دادند و مسلمانان را از سقوط اعمالشان آگاه مى كردند.
امام محمد باقرعليهالسلام
از رسول مكرم اسلام محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
نقل مى فرمايد: هر كس بگويد: سبحان الله ، خداوند در بهشت براى او درختى غرس مى نمايد، و هر كس بگويد: الحمدلله ، خداوند در بهشت براى او درختى مى نشاند، و هر كس بگويد: لا اله الا الله ، خداوند درختى در بهشت براى او مى كارد، و هر كس بگويد: الله اكبر، خداوند درختى در بهشت براى او مى نشاند.
در واقع رسول مكرم اسلامصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى خواهد بفرمايد: ذكر سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر؛ آنقدر ارزشمند و گران قيمت است ، كه هر جمله آن يعنى هر يك از اذكار چهارگانه آن مى تواند درختى را براى گوينده آن به امر الهى در بهشت غرس نمايد. يكى از افراد قريش كه در مجلس حاضر بود عرض كرد؛ يا رسول اللهصلىاللهعليهوآلهوسلم
پس درختان ما در بهشت بسيار زياد است ، زيرا ما بسيار اين ذكر را مى گوييم
حضرت فرمودند: بله بسيار است ، ولكن بپرهيزيد از اينكه آتشى را از پى اين اذكار بفرستيد كه آن درختها را آتش بكشد و نابود كند.
در اينجا امام باقرعليهالسلام
فرموده رسول اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
را بيان مى كند تا اينكه به مؤمنين بفهماند كه ذكر خدا گفتن و تسبيح نمودن مهم است ، اما اگر ما از پى آن آتشى نفرستيم و نابودش نكنيم ، مهم تر است
معيار سعادت در آيين مقدس اسلام اين است كه انسان با سعادت از مرز دنيا بگذرد و به عالم برزخ وارد شود. هرگاه كسى در طول زندگى خود اعمال صالحى را با خلوص نيت انجام دهد و بتواند آنها را تا لحظه مرگ نگه دارد و با خود به عالم بعد از حياتش ببرد، اين انسان سعادتمند خواهد بود. اما اگر اعمال خوبى را با خلوص انجام داد، ولى نتوانست آن را در باقيمانده ايام زندگى خود محافظت نمايد، با همه آن اعمال نيك ، بدبخت و تهيدست از دنيا مى رود و در حالى به صحنه محشر وارد مى شود كه فاقد اعمال شايسته و عوامل نجات بخش است
وجود نازنين اسدالله الغالب على بن ابى طالبعليهالسلام
اين مطلب را در ضمن روايتى بيان فرمودند تا به مردم بفهمانند كه خطرات نابود كننده خلوص عمل ، بيش از خطراتى است كه اصل عمل را تهديد مى كند. حضرت مى فرمايد:
الدنيا كلها جهل الا مواقع العلم ، و العلم كله حجه الا ما عمل به ، و العمل كله رياء الا ما كان مخلصا، و الاخلاص على خطر حتى ينظر العبد بما يختم له
جميع شئون دنيا براى ما مجهول و ناشناخته است ، الا مواردى كه به آنها عالم شده باشيم تمام عمل ها (بين ما و خدا براى خداوند) حجت است (و با آن علم در قيامت با ما احتجاج مى كند) مگر آن علمى كه بر طبق آن عمل شده باشد، و عمل را خطر بزرگى تهديد مى كند تا روزى كه انسان ببيند كه چگونه حيات ختم مى شود و عمرش پايان مى پذيرد.
گاهى حس خودخواهى و خودپسندى ، اعمال بسيار پاك و مقدس انسان را آلوده مى كند و آن چنان او را به راه بدبختى سوق مى دهد كه به جاى دريافت پاداش از آن كارهاى نيك ، دچار عذاب و كيفر مى شود.
حديثى از امام باقرعليهالسلام
نقل شده كه بسيار آموزنده و راهنماست و اگر انسان مراقبت كند كه آلوده نشود و اين حديث را عملا به كار ببندد، نفع زيادى عايدش مى شود:
عن ابى جعفرعليهالسلام
اءنه قال : الابقاء على العمل اءشد من العمل قال يصل الرجل بصله و ينفق نفقه لله وحده لاشريك له ، فكتب له سرا، ثم يذكرها فتمحى وتكتب له علانيه ، ثم يذكرها فتمحى و تكتب له رياء
حضرت مى فرمايد: ابقاء بر عمل نيك ، مشكل تر از خود عمل است (راوى مى گويد: پرسيدم ، مراد از ابقاء بر عمل چيست و چگونه است ؟) امام مى فرمايد: يك انسان مسلمان كه محرمانه به ديدار يك مسلمان مى رود و براى خدا و خالصانه به او انفاق مى كند، اين عمل او چون مخفيانه بوده به عنوان يك عبادت سرى در نامه عملش نوشته مى شود و عبادت سرى اجر بسيار بزرگى دارد.
چندى نمى گذرد اين مرد انفاق كننده از خدمت و انفاق خود نام مى برد و به ديگرى مى گويد؛ من از آن شخص ديدار كردم و به او رسيدگى نمودم در نتيجه اين اظهار، جنبه سرى بودن عمل را از بين مى برد و به جاى آن ، اعلانيه نوشته مى شود، بعدا چندى نمى گذرد كه باز با ديگرى صحبت مى كند كه من نيمه شب براى رسيدگى به او به منزلش سرى رفتم ، پرده او را مى درد، آبروى او را مى برد فتكتب له رياء؛ به جاى عمل خالصانه و سرى ، عمل ريايى علنى براى او نوشته مى شود و عمل ريا كيفر و مجازات دارد.