نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى0%

نردبان خوشبختى نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

نردبان خوشبختى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: رضا محبى راد (لاهيجى)
گروه: مشاهدات: 14047
دانلود: 1968

توضیحات:

نردبان خوشبختى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 69 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 14047 / دانلود: 1968
اندازه اندازه اندازه
نردبان خوشبختى

نردبان خوشبختى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

فصل هشتم : اصلاح نمودن فساد و رساندن خير به مردم

قال علىعليه‌السلام :

فاعل الخير خير منه ، و فاعل الشر شر منه

انجام دهنده كار خير از خود كار خير بهتر است و به جا آورنده ، كار بد از آن كار بد، بدتر است

نهج البلاغه ، حكمت ٣٢

اصلاح نمودن فساد و سه خواسته امام سجاد عليه‌السلام

حضرت در جمله سوم ، به درگاه الهى عرضه مى دارد:

واستصلح بقدرتك ما فسد منى

بارالها! هر چه در وجود من از وضع صحيح و مستقيمش خارج شده و به فساد گراييده است ، تو به قدرت لايزال خود آن را اصلاح فرما.

استصلاح در مقابل استفساد است استصلاح و معناى ؛ خواستن صلاح و اصلاح است و استفساد همت گماردن در افساد و از پى فساد رفتن است

امام سجادعليه‌السلام در اين جمله دعا، گويى مى خواهد عرض كند: بارالها! مرا هرگز به خودم واگذار نكن و همواره عنايت و تفضل تو در جميع شئون مادى و معنوى شامل حال من باشد.

توجه به حضرت حق (جل واعلى) براى رفع مفاسد و بلايا و اعاده نعمت ها و عطاياى الهى مخصوص ائمه طاهرينعليهم‌السلام نيست ، بلكه تمام مردم بايد رفتارى اين چنين داشته باشند و مانند پيشوايان بزرگ دينى در حل مشكلات و برطرف ساختن مصائب از خداوند كمك بگيرند. حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد:

اگر مردم در موقعى كه نقمت بر آنان وارد مى شود و نعمت از دستشان مى رود، متوجه خداوند شوند و با صدق نيت و از صميم قلب او را بخوانند خداوند نعمتهاى از دست رفته را به آنان برمى گرداند و همه مفاسدشان را اصلاح مى كند(٢٨٠).

اگر خداوند عنايت بفرمايد و دعاى ، دعاكنندگان را در اصلاح مفاسد، اجابت كند، فسادهاى واقعى از ميان مى رود و صلاح و سعادت جايگزين آنها مى شود؛ زيرا خداوند به تمامى حقايق واقف است و صلاح و فساد را مى داند. اما اگر بشر بخواهد اين مهم را بر عهده بگيرد و فساد را براندازد و صلاح را جايگزين كند، هميشه موفق نمى شود، زيرا ممكن است در پاره ايى از مواقع هواى نفس يا نارسايى علمى ، او را از درك واقع باز دارد. فساد را صلاح ببيند و جامعه را به مسير باطل سوق دهد و موجبات بدبختى آنان را فراهم آورد.

دنياى امروز در مورد زنان ، به اين انحراف گرفتار شده است ، و هم اكنون از عوارض آن رنج مى برد. بزرگان كشورهاى غرب تصور كردند كه آزادى بيش ‍ از حد به زنان بر وفق مصلحت اجتماع است ، اين كار ناروا را انجام دادند، بر اثر آن بى عفتى رواج يافت ، بيمارى هاى آميزشى شيوع پيدا كرد و روز به روز زياد و زيادتر شد و باعث تيره روزى و اختلاف خانواده ها گرديد و مردم را به مصيبت هاى مختلفى گرفتار نمود، كه عوارض ثانوى بسيار بزرگى در برداشته است كه متاءسفانه خانواده ها با آن رو به رو مى شوند و شده اند و خواهند شد.

بعضى از انسان ها در مواقع زيادى ، صلاح و فساد را تشخيص مى دهند، ولى بر اثر سوء نيت و اطاعت از هواى نفس واقعيت را وارونه جلوه مى دهند، صلاح را فساد و فساد را صلاح مى خوانند و موجب تحير مردم و احيانا گمراهى آنان مى گردند.

منافقين صدر اسلام نيز چنين بودند و براى آنكه نگذارند تعاليم الهى گسترش يابد، به اين قبيل اعمال دست مى زدند كه خداوند در اين زمينه مى فرمايد:

واذا قيل لهم لاتفسدوا فى الاءرض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون(٢٨١)

وقتى به آنان گفته مى شود در زمين افساد ننماييد، مى گويند ما اصلاح طلبيم آگاه باشيد كه اينان مفسدند، اما نمى فهمند.

نتيجه آنكه : امام سجادعليه‌السلام در سومين جمله ايى كه مورد بحث ماست ، به درگاه الهى با كمال خضوع عرضه مى دارد:

واستصلح بقدرتك ما فسد منى

بارالها! آنچه در جسم و جان من به فساد گراييده و از راه مستقيم خود خارج شده است ، تو با قدرت لايزال خود آن را اصلاح فرما.

پيروان امام سجادعليه‌السلام بايد اين روش سعادتمند را از آن حضرت بياموزند و همه روزه اين مهم را از خداوند بخواهند و هميشه به خداوند عرضه دارند: خدايا! تو به تمام عيوب و نقايص برون و درون ما واقف و آگاهى ، تفضل فرما و با قدرت خود آن عيوب را اصلاح فرما و ما را از اين نقايص نجات بخش

آمين يارب العالمين

سه درخواست ديگر امام سجادعليه‌السلام

امام سجادعليه‌السلام در ادامه عرضه مى دارد:

اللهم صل على محمد و آل محمد واكفنى ما يشغلنى الاهتمام به ، واستعملنى بما تساءلنى غدا عنه ، و استفرغ ايامى فيما خلقتنى له

امام سجادعليه‌السلام دعاى مكارم الاخلاق را با صلوات بر پيغمبر اسلام و اهل بيت گرامى اش آغاز نمود. سپس درخواستهاى خود را درباره ايمان ، يقين ، نيت و عمل به پيشگاه الهى عرضه داشت ، دوباره ذكر صلوات را تجديد نمود و از پى آن دعاهايى را به درگاه الهى عرضه داشت ، كه به خواست خداوند سه جمله بعد از صلوات ، موضوع بحث ما مى باشد.

در جمله اول عرض مى كند:

واكفنى ما يشغلنى الاهتمام به

بارالها! كفايت كن مرا در چيزى كه اگر خود به انجام آن اهتمام ورزم ، وقتم را اشغال مى كند و از كارهاى اصلى مرا باز مى دارد.

امام سجادعليه‌السلام از خداوند، اين عنايت را تقاضا مى كند كه ، پروردگارا! آن كارى را كه على القاعده من بايد انجام دهم و وقتم را مى گيرد، تو لطف كن و موجباتى فراهم نما كه بدون صرف وقتم آن قضيه حل شود و آن حاجت برآورده شود.

اين جمله امام ناظر به كارهايى است كه ؛ هدف از آنها فقط انجام آن عمل است و شخص معين در تصدى آنها مورد نظر نمى باشد.

چه بسيارند افرادى كه لايق و شايسته اعمال بزرگند، اما در طول زندگى قسمت مهمى از عمر گرانقدرشان ، در كارهايى مصرف مى گردد كه ديگرى هم مى تواند به نيابت از آنها آن كارها را انجام دهد و اين اشخاص وقت خود را در اعمالى مهم صرف نمايند. اگر اين گروه داراى ايمان واقعى به خدا باشند، مى توانند به پيروى از امام سجادعليه‌السلام دعا كنند و صميمانه از خداوند بخواهند كه مسبب الاسباب ، وسيله انجام آن امر را فراهم آورد، بدون اينكه عمر گرانقدر خود را در آن راه به كار گيرند.

اگر دعاى اينها واجد شرايط استجابت باشد و مقبول درگاه الهى واقع شود به اجابت مى رسد و قسمت مهمى از سرمايه عمرشان صرفه جويى مى شود و مى توانند آن را در راهى به كار گيرند كه موجب تعالى روح و تكامل معنوى آنان گردد و به مدارج عالى ترى دست يابند.

امام سجادعليه‌السلام در جمله دوم دعا، معيارى را براى آن قبيل اعمالى كه آدمى مسئول آنهاست و بايد خودش انجام دهد، بيان مى كند و آن را به صورت دعا در پيشگاه الهى درخواست مى نمايد:

واستعملنى بما تساءلنى غدا عنه

مرا عامل كارهايى قرار بده كه ، فرداى قيامت درباره آنها از من سؤ ال خواهى نمود.

تمام احكامى كه اسلام در شئون مختلف زندگى براى مردم مقرر فرموده و بايد عملا آن احكام را رعايت نمايند، مشمول اين معيار مى باشد.

حضرت على بن الحسينعليه‌السلام در حديث مفصلى به عنوان بيان حقوق ، حق خدا، حق اعضاى بدن ، حق والدين ، حق فرزند، حق معلم و ديگر حقوق را در مورد مختلف توضيح داده و مسئوليت مردم را درباره آنها بيان فرموده است و ما به عنوان نمونه ، يكى از آن حقوق را كه مسئله تربيت فرزندان را بيان مى كند، نقل مى كنيم :

واءما حق ولدك ، فان تعلم انه منك و مضاف اليك فى عاجل الدنيا بخيره و شره ، وانك مسؤ ول عما وليته به من حسن الادب و الدلاله على ربه (عزوجل) و المعونه له على طاعته ، فاعمل فى امره عمل من يعلم اءنه مثاب على الاحسان اليه ، معاقب على الاساءه عليه

حق فرزند به تو اين است كه بدانى او، در خير و شر دنيا، از تو و وابسته به توست و تو در ولايتى كه بر او دارى مسئول ادب و تربيت او هستى ، مسئول هدايت به خداوند و تو مسئول هستى كه او را در طاعت الهى كمك نمايى بايد عمل تو درباره فرزندت به گونه ايى باشد كه بدانى در نيكى نسبت به او ماءجورى و در بدى نسبت به وى معاقب هستى و عذاب خواهى شد.

تربيت صحيح فرزند از جمله امور مهمى است كه خداوند در قيامت از آن سؤ ال مى كند. پدر و مادر وظيفه شناس بايد به اين امر توجه كامل نمايند و قسمتى از عمر شريف خود را درباره آن صرف نمايند و فرزندى شايسته بار آورند.

متاءسفانه در جامعه كنونى پدران و مادران به اين مسئله قدرى ، يا بهتر بگويم كاملا بى تفاوت شده اند و براى تمام امور زندگى و حتى خوش گذرانى هاى خود ماهيانه بودجه ايى اختصاص مى دهند، اما غافل از اينكه مبالغى را هم براى تربيت فرزندان دلبندشان اختصاص دهند و وقتى خداى ناكرده اين عزيزان در دام اعتياد يا در دامى كه دشمنان دين ، براى جوانان و نوجوانان ما گسترده اند گرفتار مى شوند، تازه والدين به فكر اين مى افتند كه چگونه مى توانند فرزندان دلبندشان را نجات دهند و علاج بعد از حادثه را مى خواهند.

اما پدران و مادران گرامى بايد قبل از اينكه خداى ناكرده فرزندان خود را از دست بدهند، مراقب باشند تا عزيزان خود را به نحو احسن تربيت كنند، فرزندانى كه بعد از پدران و مادران وارث آنها هستند، نه تنها وارث مال ، بلكه وارث اخلاق و اعمال آنها هم هستند. اگر خداى ناكرده فرزند ناصالح از خود باقى بگذاريم ، علاوه بر اينكه مسئول اعمال بد او هستيم و مورد نفرين مردم ، تازه در قيامت هم بايد جواب گوى اين تربيت ناشايست باشيم ؛ چون همه ما در قبال فرزندان خود مسئول هستيم

فرزندان مثل گل هستند و ما پدران و مادران باغبان آنها، و تمام سعى و تلاش باغبان اين است كه گل هاى بهترى پرورش بدهد. ما نيز بايد گل هاى خودمان را خوب پرورش بدهيم تا از آفات مصون و محفوظ بمانند.

ما بايد براى امور تربيتى فرزندان خود از وقت و عمرمان خرج كنيم ، بودجه هايى را هزينه كنيم و بدانيم كه فرزندان ما با چه كسانى دوست هستند و رفت و آمد مى كنند و اصلا كجاها مى روند، پدران و مادران ! مراقب باشيم تا فرزندان خود را به دست گرگان خيابان نسپاريم ، كه فرزند صالح گلى است از گل هاى بهشت

از چيزهايى كه در قيامت مورد سؤ ال واقع مى شود، عمر و مال است ، در اين باره روايات زيادى از اولياى اسلام رسيده و در اينجا يك روايت را ذكر مى كنيم ؛ امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد:

كان فيما وعظ به لقمان ابنه : واعلم اءنك ستسال غدا اذا وقفت بين يدى الله (عزوجل) عن اءربع : شبابك فيما اءبليته ، و عمرك فيما اءفنيته ، و مالك مما اكتسبته و فيما اءنفقته(٢٨٢)

از جمله مواعظ لقمان به فرزند خود اين است كه : در قيامت وقتى در موقف حساب قرار گرفتى ، چهار چيز از تو پرسيده مى شود: اول ، جوانى ات را چگونه از ميان بردى ؟ دوم ، عمرت را در چه راهى فنا نمودى ؟ سوم ، مالت را از كجا به دست آوردى ؟ چهارم ، مالت را در چه راهى خرج كردى ؟

جوانى نعمتى است بسيار بزرگ و گرانقدر و درباره آن روايات متعدد وارد شده است ، دانشمندان جهان درباره ارزش آن بسيار سخن گفته اند.

علىعليه‌السلام مى فرمايد:

شيئان لايعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافيه (٢٨٣)

دو چيز است كه آدمى قدر آن را نمى داند، مگر آنكه آن دو نعمت را از دست داده باشد: يكى ، نعمت جوانى است و دوم ، نعمت سلامت و عافيت است

روايتى از رسول مكرم اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده كه به ابوذر غفارى فرمود: پنج چيز را بيش از پنج چيز ديگر غنيمت بشمار:

شبابك قبل هرمك ، وصحتك قبل سقمك ، وغناك قبل فقرك ، وفراغك قبل شغلك ، و حياتك قبل موتك(٢٨٤)

جوانى ات را قبل از پيرى و سلامتى ات را قبل از بيمارى و تمكنت را قبل از تهيدستى و فراغتت را قبل از گرفتارى و زندگى ات را قبل از مردن

جوانى ايام قوت و قدرت است ، جوانى دوران نيرومندى و توانايى است ، خداوند در قيامت از مردم سؤ ال مى كند كه جوانى ات را چگونه صرف كردى و در چه راهى اين نعمت بزرگ را از بين بردى ؟!

يكى از وظايف جوانان مسلمان در ايام شباب و توانايى ، فراگرفتن وظايف دينى و شناخت حلال و حرام است در اين دوران ، بايد مسائل دين را بياموزند و در تمام ايام عمر، دانسته هاى خود را به كار گيرند و رعايت كنند.

حضرت على بن موسى الرضاعليه‌السلام مى فرمايد:

لو وجدت شابا من شبان الشيعه لايتفقه لضربته عشرين سوتا(٢٨٥)

اگر جوان شيعه را بيابم كه در دين تفقه ندارد و موازين دينى را فرا نمى گيرد، او را كيفر مى دهم و به ياد گرفتن وادارش مى نمايم تا اينكه موازين دينى را كه برنامه زندگى او است بياموزد.

كسانى كه در جوانى احكام خدا را مى آموزند و آنها را عملا به كار مى بندند در ميانسالى و پيرى نيز تا حدودى طبق آنها عمل مى كنند و در نتيجه با گناهان كمترى از دنيا مى روند و در عرصه قيامت مسئوليت كمترى دارند.

جوانى كه وقت خود را در گناه و در غفلت مى كند و كمترين توجهى به فرا گرفتن احكام الهى ندارد، و تازه اگر كسى هم دنبال فراگرفتن آن مى رود او را تمسخر مى كند، موقعى كه آتش جوانى در وجودش فروكش كند و ايام غرور شباب سپرى شود و به ميانسالى و پيرى برسد، گناهش رنگ متناسب با آن زمان را مى گيرد، كه مهم ترين آن گناهان ، گناهان زبان است ؛ چون در جوانى زبانش به لغويات عادت كرده ، فلذا ديگر قادر به كنترل كردن آن نيست و اگر بتواند زبان را كنترل كند، چون احكام الهى را نمى داند، ممكن است قسمت اعظم عمر خود را با لغو گويى طى كند، كه در قيامت بلاى بزرگى براى آنان مى باشد! چون سخن لغو عمر انسان را بر باد مى دهد.

نكته قابل توجه اينكه سخنان لغو و بيهوده نه تنها عمر گوينده را تضييع مى كند، بلكه عمر شنونده را نيز به هدر مى دهد و او هم متضرر مى شود. بدبختانه در بعضى از مواقع سخنان غير ضرورى يا سئوالات بى فايده منجر به گناه مى شود و گوينده و شنوده اغلب در معرض آلودگى قرار مى گيرند و مستحق كيفر مى شوند و به فرموده امام صادقعليه‌السلام تمام اين حرف ها كه مصرف كننده عمر است در قيامت ، مورد سؤ ال واقع مى شود و از او مى پرسند، چرا عمرت را در مجارى باطل و سخنان لغو مصرف نموده ايى ؟!

سومين سؤ الى كه در قيامت مى شود و در حديث امام صادقعليه‌السلام آمده است ، راجع به مال است كه چگونه و از كجا به دست آورده ايى ؟

و چهارم مى پرسند: مال به دست آورده را چگونه صرف نموده و با آنچه عملى انجام داده ايى ؟ اين دو مطلب به نوبت خود بسيار مهم هستند و افراد متدين بايد كاملا در اين مورد دقيق باشند.

فردى كه براى اداره زندگى و حفظ آبروى خود و تاءمين مصارف زن و فرزند، دنبال تهيه مال مى رود، عملش مقدس است و دين اسلام به آن اهميت داده است و حتى در بعضى از روايات آمده است كه : انسانى كه براى زن و فرزندش زحمت مى كشد، مثل مجاهدى است كه در راه خدا شمشير مى زند.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ابوذر غفارى فرموده است ، اى اباذر! كسى كه باك ندارد كه از راه حلال كسب مال كند و مقيد به حلال و حرام آن نيست ، خدا هم باك ندارد كه او را از چه درى وارد جهنم نمايد.

صرف مال نيز مانند كسب مال در قيامت ، از موارد پرسش خداوند است شخصى مال به دست مى آورد، اما گاهى آن را در راه قمار صرف مى كند، در راه مشروب خرج مى نمايد؛ گاه گاهى خرج هاى بى مورد مى كند و اين عمل موجب تحريك دشمنى و عداوت مى شود و بر اثر دشمنى ، مفاسد اجتماعى شكل مى گيرند و گاهى حوادثى مرگبار دامن گير جامعه مى گردد.

امام سجادعليه‌السلام از خدا مى خواهد كه : خدايا مرا به كارهايى وادار نما كه فرداى قيامت از من سؤ ال خواهى نمود:

اما جمله سوم دعاى امام سجادعليه‌السلام به پيشگاه الهى اين است كه عرض مى كند:

واستفرغ ايامى فيما خلقتنى له

بارالها! توان و نيروى مرا در طول ايام زندگى به راهى قرار ده كه مرا براى آن آفريده ايى

خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ) (٢٨٦)

من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند.

مرا عبادت كنيد كه عبادت من صراط مستقيم و راه صلاح و فلاح و رستگارى است

پس خداوند انسان را نيافريد و جنيان را خلق نكرد، مگر براى پيمودن صراط مستقيم ، خواه صراط مستقيم از نظر عبادت خدا باشد و خواه از نظر اطاعت خداوند.

پيمودن صراط مستقيم مايه تعالى و تكامل است ، وسيله آشكار شدن كمالات معنوى و استعدادهاى درونى است ، پيمودن صراط مستقيم آدمى را به اعلى عليين مى برد. به قول شاعر كه مى گويد:

طيران مرغ ديدى ، تو ز پايبند شهوت

بدر آى تا ببينى طيران آدميت

رسد آدمى به جايى كه به جز خدا نبيند

بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت

خداوند در موضعى ديگر از قرآن كريم مى فرمايد:

( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ) (٢٨٧)

ما انسان را در بهترين سازمان آفريده ايم

اگر اين سازمان قابل و لايق در مسير مستقيم به كار افتد، حتما به عالى ترين مقام مى رسد، اما اگر از صراط مستقيم منحرف گردد و به كجروى گرايش ‍يابد، زبان از صراط مستقيم خارج شود، قلم و قدم بيرون رود، آدمى از نظر گفتار و رفتار منحرف شود، خداوند مى فرمايد:

( ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ) (٢٨٨)

پس او را به اسفل سافلين برگردانيديم

به پست ترين وضعيت و بدترين جريان ، سقوط مى كند و راه نابودى و تباهى را در پيش مى گيرد.

حضرت عرضه مى دارد: بارالها! در تمام ايام عمر، توان مرا در صراط مستقيم خودت به كاربر! (يعنى در عبادتت)، زيرا عبادت خدا و اطاعت از او صراط مستقيم خدا است كه اگر انسانى آن را درست بپيمايد به تمام كمالات انسانى مى رسد و هدفى كه خداوند در آفرينش انسان دارد، تعالى و تكامل اين موجود، در ظل اطاعت بى قيد و شرط از ذات اقدس الهى است

رساندن خير به مردم

امام سجادعليه‌السلام در اين فراز از دعاى مكارم الاخلاق به درگاه الهى عرضه مى دارد:

واجر للناس على يدى الخير و لاتمحقه بالمن

بارالها! خير و خوبى را به دست من براى مردم جريان ده و آن را با منت گذاردن بر سرشان محو و باطل منما.

دو مطلب در اين عبارت آمده :

١ - خير انسان بايد به مردم برسد.

٢ - خير را با منت گذاردن به آنان نابود نكند و از بين نبرد.

اگر كسى يك يا چند بار در طول يك ماه صدقه بدهد، عمل خيرى انجام داده است ، ولى آن را صدقه جاريه نمى گويند. صدقه جاريه تاءسيس يك اثر خيرى است كه نفعش جريان داشته باشد و خيرش پيوسته عايد مردم گردد.

كسى كه ملك پرقيمتى را وقف كند كه از درآمد آن همه روزه صد گرسنه فقير را سير كنند يا درمانگاهى تاءسيس نمايد كه مريض هاى بى بضاعت در آن معالجه شوند و به آنان داروى رايگان داده شود، يا قناتى حفر نمايد كه اهالى محل به طور مستمر از آب آن استفاده نمايند و از اين قبيل كارها كه پيوسته منفعتش عايد مردم مى شود، به اين صدقات در اسلام «صدقه جاريه» گفته مى شود.

امام سجادعليه‌السلام كه از خداوند جريان خير را براى مردم به دست خود تمنا مى كند، شايد از اين نظر باشد كه مى خواهد بگويد: بارالها! در طول زندگى ام وسايل را به گونه ايى مهيا فرما كه خير من به طور مستمر عايد مردم شود و هرگز منقطع نگردد.

ما قبل از اينكه درباره خير و نيكوكارى نسبت به مردم و ارزش انسانى و اسلامى آن توضيح بدهيم ، لازم است براى تبيين و تشريح مطلب مقدمه ايى را بيان كنيم ، و آن اينكه : تمايلاتى كه در ما وجود دارد دو گروه است : يك گروه تمايلات انسانى است و يك گروه هم تمايلات حيوانى

اما تمايلات حيوانى عبارت است از: اوصاف مشترك ميان حيوان و انسان ، مانند تمايل به غذا، خواب ، بازى ، تمايلات جنسى ، تمايل به غضب و انتقام جويى ، حب اولاد و امثال اينها، اين تمايلات را هم حيوانات و هم انسان ها دارند، با اينكه اينها براى زندگى ضرورت دارد، اما افتخار بشر نيست تمايل به غذا ضرورت دارد، اما موجب افتخار انسانيت نيست ، خوابيدن و استراحت براى رفع خستگى ضرورت دارد و فقدان آن منجر به مرگ انسان مى شود، اما افتخار انسانيت نيست

بنابراين گروه تمايلات حيوانى در وجود انسان براى گذران زندگى لازم و ضرورى است ، اما معيار بزرگى و بزرگوارى نخواهد بود. در كنار اين تمايلات حيوانى ، تمايلات انسانى هم وجود دارد؛ اين تمايلات عالى انسانى هر چه پيشروى كند و محقق شود، انسانيت بشر بيشتر شكوفا مى شود و مايه افتخار بيشترى براى انسان خواهد بود.

تمايلات انسانى از قبيل : اداى امانت ، وفاى به عهد، انصاف ، عدالت ، احسان ، دگر دوستى و امثال اين امور كه خيلى هم معدود و محدودند هر كدام از اين صفات ، يك پايه اصولى در تعالى بشر مى باشد. در مسئله دگر دوستى كه در مقابل خوددوستى است ، تمام حيوانات حتى حشرات نيز مشترك هستند مثلا مگس ، پشه ، اين دو حشره ناچيز هم خود دوستى دارند، در تابستان به صورت انسان مى نشيند، همين كه انسان دستش را تكان مى دهد، احساس خطر مى كند و فورا فرار مى كند، چرا؟ چون به خودش و زندگى اش علاقه دارد. اينها خوددوستى دارند و اين خوددوستى را ما انسان ها هم داريم ، ولى هيچيك از اين تمايلات حيوانى معيار عظمت و بزرگى انسان نيست

معيار بزرگى و عظمت انسان ، دگر دوستى است و به هر نسبت كه دگر دوستى در يك جامعه تقويت شود و علاقه به مردم و حفظ لزوم خدمت گزارى به مردم تقويت شود، نشانه اين است كه انسانيت رشد بيشترى كرده و بشر قدمهاى بلندى به سوى تعالى و تكامل برداشته است امام موسى بن جعفرعليه‌السلام فرموده :

ان اءهل الاءرض لمرحومون ما تحابوا و ادوا الاءمانه و عملوا الحق(٢٨٩)

مردم روى زمين تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، اداى امانت كنند و بر طريق حق قدم بردارند و عمل نمايند، مورد ترحم و تفضل ذات اقدس الهى هستند.

حضرت از اهل كره زمين صرف نظر از عقايد مذهبى و روش هاى دينى سخن مى گويد؛ يعنى اگر اين سه مطلب كه شاءن انسانيت است : دگر دوستى ، اداى امانت و قدم برداشتن در راه حق و درستى ، در جامعه بشرى موجود باشد، استحقاق تفضل و عنايت الهى را دارند و همواره مورد رحمت هستند و اگر اين سه صفت به فراموشى سپرده شود، آن جامعه به انحطاط و انحراف كشيده مى شود.

بشر دوستى ، آدمى را وادار مى كند كه به بيماران بى بضاعت كمك كند، از افتادگان دستگيرى نمايد، انسان گرسنه را سير كند و افراد يتيم را مورد نوازش قرار دهد.

حضرت مولى الكونين اسدالله الغالب على بن ابى طالبعليه‌السلام موقعى كه مالك اشتر را ماءمور مصر مى نمايد و حكومت آن كشور پهناور را به او مى سپارد، دستورهاى لازم را ضمن عهدنامه مبسوطى كه مرقوم فرمودند، به وى گوشزد مى نمايد و در اوايل نامه از بشر دوستى و محبت سخن مى فرمايد و توصيه مى كند كه اين سجيه انسانى را درباره تمامى مردم از مسلمان و غير مسلمان رعايت نمايد.

واشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم و لاتكونن عليهم سبعا تغتنم اءكلهم ، فانهم صنفان : اما اخ لك فى الدين ، او نظير لك فى الخلق(٢٩٠)

مالك ! دلت را مهيا كن تا با رحمت و مهربانى با مردم برخورد نمايى ، مبادا همچون درنده ايى كه خوردن شكار خويش را مغتنم مى شمارد، با آنان مواجه گردى ! چه آنكه مردم مصر دو گروه هستند: يا از نظر دينى برادر تو هستند، يا از جهت آفرينش و خلقت همانند تو، و در هر دو صورت ، انسان هستند و بايد با روش انسانى با آنان معامله نمايى

از امام صادقعليه‌السلام در كتاب اصول كافى وارد شده است كه مى فرمايد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است :

الخلق عيال الله ، فاحب الخلق الى الله من نفع عيال الله و ادخل على اءهل بيت سرورا(٢٩١)

مردم رزق خوار خداوند هستند و مؤونه آنان به عهده خداست ، محبوب ترين خلق كسى است كه به روزى خواران خداوند نفعى برساند و اهل بيتى را خوشحال و مسرور نمايد.

احسان نمودن و نفع رساندن به بندگان خدا لازمه دگردوستى و انسانيت است معلى بن خنيس كه از اصحاب امام صادقعليه‌السلام است از آن حضرت سؤ ال كرد كه حق مسلمان بر مسلمان چيست ؟ حضرت فرمودند: من بر تو خائفم ، مى ترسم حقوق را بدانى و عمل نكنى ! معلى اظهار اميدوارى كرد كه به قوه الهى عمل مى كنم آنگاه حضرت فرمود: آسان ترين حق مسلمان اين است كه آن را كه براى خود دوست مى دارى ، براى او نيز دوست بدارى و آن را كه خود ميل ندارى ، براى او بى ميل باشى و اينكه او را خشمگين نكنى ، رضايش را جلب كنى و دستورش را به كار بندى و اينكه او را با نفست و با مالت و زبانت و با دست و پايت يارى نمايى و اينكه تو به منزله چشم او، راهنماى او و آيينه او باشى ، چنين نباشد كه تو سير باشى و او گرسنه ، تو سيراب باشى و او تشنه و تو پوشيده باشى و او برهنه

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است : اگر مسلمان متمكن نسبت به همسايه خود كه تهيدست و فقير است ، بى تفاوت باشد، از اسلام واقعى برخوردار نيست و آن كس كه خودش با لباس باشد و شب را پوشيده بگذراند و همسايه او برهنه باشد به من ايمان نياورده است

مردى به حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض كرد: دوست دارم كه بهترين مردم باشم ، حضرت فرمودند:

خير الناس من ينفع الناس ، فكن نافعا لهم(٢٩٢)

بهترين مردم كسى است كه نفعش بيشتر عايد مردم گردد، پس تو در راه نفع رساندن به مردم كوشا و جدى باش تا از بهترين مردم باشد.

امام سجادعليه‌السلام دعا مى كند:

واجر للناس على يدى الخير

بارالها! به دست من براى مردم خير و خوبى جارى كن

با توجه به اينكه خير رساندن به مردم داراى معناى وسيع و گسترده ايى است و افراد خير مى توانند به شكلهاى مختلف به آنان نفع و خير برسانند، امامعليه‌السلام از خداوند مى خواهد كه او را در طول ايام زندگى به انواع خوبى ها و خيرات نسبت به انسانها مؤ فق و مؤ يد بدارد.

البته ناگفته نماند كه نه تنها احسان و نيكى به مردم باعث جلب رحمت خداوند است ، بلكه احسان به حيوان نيز مى تواند آدمى را مشمول رحمت الهى نمايد و بر اثر آن گناهانش مورد عفو قرار گيرد، به طور نمونه يك مورد را كه در حديثى آمده است ، عرض مى كنيم :

عن النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اطلعت ليله اسرى على الجنه فرايت امراه زانيه ، فقيل انها مرت بكلب يلهث من العطش ، فارسلت ازارها فى بئر فعصرته فى حلقه حتى روى ، فغفر الله لها(٢٩٣)

حضرت فرمود: در شب معراج به بهشت اشراف يافتم ، در آنجا زن زانيه ايى را ديدم ، پرسيدم اين آلوده دامن چه عملى كرده است كه بهشتى شده است ؟ پاسخ دادند: او به سگى گذر كرده است كه زبانش بر اثر شدت عطش از دهانش درآمده و پيوسته نفس مى زد، آن زن روپوش بلند سرتاسرى خود را از برگرفت و در چاهى كه در آن نزديك بود آويخت ، روپوش به آب رسيد مقدارى از آب را به خود گرفت ، پارچه را بالا كشيد، نقطه پر آب را در گلوى سگ تشنه فشرد و حيوان را سيراب نمود.

خداوند بر اثر اين خدمت ، گناهانش را بخشيد و او را بهشتى نمود. شاعر نامى ، سعدى مى گويد:

يكى در بيابان سگى تشنه يافت

برون از رمق در حياتش نيافت

كله دلو كرد آن پسنديده كيش

چو حبل اندر آن بست دستار خويش

به خدمت ميان بست و باز و گشاد

سگ ناتوان را دمى آب داد

خبر داد پيغمبر از حال مرد

كه داور گناهان او را عفو كرد

الا گر جفا كارى انديشه كن

وفا پيش گير و كرم پيشه كن

كسى با سگى نيكويى گم نكرد

كجا گم كند خير با نيك مرد

كرم كن چنان كن برآيد ز دست

جهانبان در خير بر كس نبست