تحليلى اجتماعى از صله رحم

تحليلى اجتماعى از صله رحم0%

تحليلى اجتماعى از صله رحم نویسنده:
گروه: سایر کتابها

تحليلى اجتماعى از صله رحم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سيد حسين شرف الدبن
گروه: مشاهدات: 21184
دانلود: 2829

توضیحات:

تحليلى اجتماعى از صله رحم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 320 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21184 / دانلود: 2829
اندازه اندازه اندازه
تحليلى اجتماعى از صله رحم

تحليلى اجتماعى از صله رحم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مؤ منان صالح

يكى ديگر از مصاديق ارحام روحانى ، مؤ منان و عباد صالح (يا عموم مؤ منين) مى باشند كه در رتبه پس از علما، به مقتضاى ادله ، دوستى با ايشان و احسان در حد متعارف ، لازم و ارتكاب هر گونه عملى كه مايه هتك و ايذا و تضييع حقوق ايشان گردد ممنوع است

امام رضاعليه‌السلام طبق روايتى مى فرمايد:

كسى كه نمى تواند به زيارت ما اهل بيتعليهم‌السلام بيايد، پس زيارت كند نيكان از دوستان ما را، كه ثواب ما براى او ثبت مى شود و كسيكه بخواهد به ما صله نمايد و نتواند پس به يكى از نيكان از دوستان ما صله نمايد كه براى وى ثواب صله ما ثبت مى شود.(١٦١)

شهيد مطهرى (ره) دوستى و رفاقت ميان افراد را تحت شرايطى موجد حق خويشاوندى مى داند كه مراعات آن لازم و ضرورى است :

... دوستى ها و رفاقت ها و معاشرتها حق ايجاد كن است ، اما اگر رسيد به يك ماه دوستى ، اين خويشاوندى مى شود و اگر به يك سال دوستى رسيد اين ديگر در حد رحم ماسه است ؛ يعنى رحمى كه با همديگر تماس دارد؛ يعنى مثل دو تا برادر كه از يك رحم به دنيا آمده اند، اين حكم را دارد و قطع او حكم رحم پيدا مى كند.(١٦٢)

رحم بودن مؤ منان به اقتضاى پيوندهاى معنوى ميان ايشان و تفوق آن بر ساير تعلقات از اين اصل ناشى مى شود كه در مكتب هاى آسمانى همواره پيوندهاى مادى (نسب ، خويشاوندى ، دوستى ، همزبانى ، نژاد، مليت) تحت الشعاع پيوندهاى معنوى قرار مى گيرند؛ آن جا كه رابطه مكتبى وجود دارد، سلمان فارسى دور افتاده كه نه از خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، نه از اهل مكه و نه حتى از نژاد عرب شمرده مى شود، طبق حديث سلمان منا اهل البيت جزء خاندان او محسوب مى شود و فرزند واقعى و بلافصل پيامبرى چون نوح با خطاب انه ليس من اهلك براى هميشه طرد مى گردد.

گفتنى است كه مؤمنان در قبال كفار و مشركين نيز تحت شرايطى و با رعايت اصولى مكلف و موظف خواهند بود، چه آنها هر چند از نظر اعتقادى منحرف بوده و دشمن تلقى مى شوند، اما به اعتبار انسان بودن ، از كرامت ذاتى برخوردارند و با تكيه بر همين مبناى طبيعى است كه اسلام با جديت و با بهره گيرى از تمام امكانات به هدايت و ارشاد آنها اهتمام نموده است

شهيد مطهرى (ره) در توضيحى جامع در اين خصوص مى نويسد:

اسلام نمى گويد كار محبت آميز و كار نيكتان منحصرا بايد درباره مسلمين باشد. به هيچ وجه ، خيرى از شما به ديگران نرسد؛ دينى كه پيغمبرش به نص قرآن رحمة للعالمين است ، كى مى تواند چنين باشد؟ ولى يك مطلب هست و آن اين كه مسلمانان نبايد از دشمن غافل شوند، ديگران در باطن ، جور ديگرى درباره آنان فكر مى كنند... مسلمانان همواره بايد بداند كه عضو جامعه اسلامى است ، جزئى است از اين كل جزء يك كل و عضو يك پيكر بودن خواه نا خواه شرايط و حدودى را ايجاد مى كند. غير مسلمان عضو يك پيكر ديگر است عضو پيكر اسلامى روابطش با اعضاى پيكر غير اسلامى ، بايد به نحوى باشد كه لااقل با عضويتش در پيكر اسلامى ناسازگار نباشد، يعنى به وحدت و استقلال اين پيكر آسيبى نرسد. پس خواه نا خواه نمى تواند روابط مسلمان با روابط مسلمان و مسلمان يكسان و احيانا از آن نزديك تر باشد.

روابط دوستانه و صميمانه با يكديگر بايد در حدى باشد كه عضويت در يك پيكر و جزئيت در يك كل ، ايجاب مى كند. ولاى منفى در اسلام عبارت است از اين كه يك مسلمان ، همواره در مواجهه با غير مسلمان بداند با اعضاى يك پيكر بيگانه مواجه است و معناى اين كه نبايد ولاى غير مسلمان با مسلمان باشد، اين است كه نبايد روابط مسلمان با غير مسلمان در حد روابط مسلمان با مسلمان باشد، به اين معنا كه مسلمان عملا عضو پيكر غير مسلمان قرار مى گيرد و يا به اين شكل در آيد كه عضويتش در پيكر اسلامى به هيچ وجه در نظر گرفته نشود.

پس منافاتى نيست ميان آن كه مسلمان به غير مسلمان احسان و نيكى كند و در عين حال ولاى او را نپذيرد، يعنى او را عضو پيكرى كه خود جزئى از آن است نشمارد و بيگانه وار با او رفتار كند، همچنان كه منافاتى نيست ميان ولاى منفى و اصل بشر دوستى و رحمت براى بشر بودن لازمه بشر دوستى اين است كه انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعى همه انسان ها علاقه مند باشد. به همين دليل هر مسلمانى علاقه مند است كه همه انسان هاى ديگر، مسلمان باشند و هدايت يابند، اما وقتى كه اين توفيق حاصل نشد، ديگران را، كه چنين توفيقى يافته اند، نبايد فداى آنان كه توفيق نيافته اند كرد و اجازه داد كه مرزها در هم بريزد و هر نوع فعل و انفعالى صورت گيرد.(١٦٣)

سادات

آخرين گروه از مصاديق ارحام روحانى ، سادات كرام و اولاد جسمانى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله مى باشند كه علاوه بر عموميت و اطلاق ادله صله رحم ، دلايل خاصى نيز بر وجوب اكرام و احسان به ايشان وارد شده است

شهيد دستغيب در اين خصوص مى نويسند:

... چنانچه كسانى كه از راه والدين جسمانى به شخص نسبت پيدا مى كنند مانند برادر، رحم است و صله اش واجب و قطعش حرام است ، همچنين هر كس از طرف والد روحانى به شخص نسبت پيدا كرد، رحم روحانى و صله اش واجب و قطعش حرام است كسانى كه از طريق پدر روحانى منسوبند دو طايفه اند: اول ، اولاد جسمانى آن حضرت ، يعنى سلسله جليله سادات ؛ دوم ، مؤ منين و شيعيان يعنى كسانى كه فرزند روحانى آن حضرت شده باشند كه همه با هم برادرند و در قرآن مجيد مى فرمايد: به درستى كه مؤ منين برادر يكديگرند زيرا كه همه به يك پدر روحانى مى رسند.(١٦٤)

برخى از فقها با استناد به آياتى از قرآن كه در آن ، مودت ذوى القرباى حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله به عنوان پاداش رسالت ايشان شمرده شده ، وجوب احترام و اكرام و انعام سادات را بر همگان واجب دانسته اند.

فصل چهارم : صله و قطع رحم در آيات و روايات

مقدمه

كمتر موضوعى از موضوعات حقوقى - اخلاقى مى توان يافت كه به اندازه صله و قطع رحم و نيز بر به والدين و عاق آنها، در گنجينه معارف اسلامى ، پيرامون آن سخن رفته باشد و اين خود نشانگر اهميت و جايگاه والاى اين ارزش اجتماعى در نظام ارزشى و هنجارى اسلام و نقش و تاءثير آن در ايجاد و تحكيم پيوندهاى اجتماعى در شبكه هاى خويشاوندى به عنوان زير مجموعه هاى نظام اجتماعى كل مى باشد. (پيوند ميان شبكه ها و گروه هاى مختلف در يك جامعه مرهون اعمال سياست هاى اخلاقى و حقوقى ديگرى است كه از موضوع اين نوشتار خارج است)

جهت آشنايى بيشتر با منطق اسلام در اين خصوص و درك ميزان اهتمام آن به اين ارزش اجتماعى نسبتا مهجور، ابتدا به استخراج و نقل (بدون اعمال هر گونه دسته بندى) آياتى كه به نوعى با موضوع صله و قطع آن مربوط مى شد پرداختيم و سپس با تتبع در مجامع روايى (تا حدى كه براى مؤ لف سطور ممكن شد) و استخراج روايات مربوط، بررسى مضامين آنها با هدف دسته بندى و تنظيم و تبويب اين مجموعه گرانسنگ در دستور كار قرار گرفت و در نتيجه همه داده هاى روايى گرد آمده ، با اعمال ملاحظاتى تحت نه عنوان ذيل رده بندى شدند: توصيف رحم ، توصيف صله رحم ، آثار و كاركردهاى صله رحم ، توصيف قطع رحم ، آثار و كاركردهاى قطع رحم ، توصيف بر به والدين ، آثار بر به والدين ، توصيف عاق والدين و آثار عاق والدين

پس از اين دسته بندى كلى ، با يك مطالعه مجدد، روايات مربوط به هر باب ، متناسب با محتوا، موضوع بندى شده و با رعايت ترتيب ، تحت عناوين جزئى تر شماره گذارى شدند. شايان توجه اين كه علاوه بر مجموع روايات مندرج تحت عناوين فوق ، مضمون يكى از ادعاهاى صحيفه سجاديه ، كه در آن امام سجادعليه‌السلام با بيانى شيوا و جامع و به گونه اى متمايز از ساير روايات به توضيح جايگاه موقعيت والدين مى پردازند، به طور جداگانه و تحت عنوانى خاص ذكر شده است

صله و قطع رحم در آيات

قرآن كريم در آيات متعدد و تحت عناوين مختلف همچون توصيه به رعايت حقوق ارحام ، احسان به والدين خصوصا مادر و دورى گزيدن از آزار آنها، انفاق به ذوى القربى ، تقدم حق ايشان بر ديگر مؤ منان ، سلسله مراتبى بودن موقعيت ارحام در مساءله ارث ، لزوم سرپيچى از متابعت ايشان در معصيت حق ، اجتناب از قطع رحم و بى توجهى به حقوق خويشان و... به تشريح مساءله صله رحم و تبيين برخى احكام و آثار آن پرداخته كه مجموعا معرف گويايى از اهميت و موقعيت برجسته اين عمل عبادى - اجتماعى در نظام ارزشى و هنجارى مكتب اسلام و نقش و تاءثير بى بديل آن در ايجاد و تحكيم همبستگى و پيوند مشترك ميان اعضاى يك جامعه عموما و شبكه خويشاوندان خصوصا به حساب مى آيد.

در اين بخش به ذكر آياتى از قرآن كريم كه به نوعى با مساءله صله و قطع رحم ارتباط مى يابد مى پردازيم :

الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما اءمر الله به اءن يوصل و يفسدون فى الاءرض اءوليك هم الخاسرون(١٦٥)؛

كسانى كه پيمان خداوند را پس از بستن مى شكنند و آنچه خداوند به پيوستن آن فرمان داده است مى گسلند و در زمين فساد مى كنند، اينان زيانكارند.

و اذ اءخذنا ميثاق بنى اسرائيل لاتعبدون الا الله و بالوالدين احسانا و ذى القربى و...(١٦٦)؛

(و ياد كنيد) زمانى كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند را نپرسيد و به پدر و مادر و خويشاوندان و... نيكى كنيد.

ليس البر اءن تولوا و جوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملائكة و الكتاب و النبيين و آتى المال على حبه ذوى القربى و...(١٦٧)؛

نيكى آن نيست كه رويتان را به سوى مشرق و مغرب آوريد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خداوند و روز باز پسين و فرشتگان و كتاب هاى آسمانى و پيامبران ايمان داشته باشد و مال را با وجود دوست داشتن به خويشاوندان و... ببخشد.

كتب عليكم اذا حضر اءحدكم الموت ان ترك خيرا الوصية للوالدين و الاءقربين بالمعروف حقا على المتقين(١٦٨)؛

بر شما مقرر گرديده است كه چون مرگ يكى از شما فرا رسد و مالى باقى گذارد، براى پدر و مادر و خويشاوندان به نيكى وصيت كند و اين بر پرهيزكاران مقرر است

يسئلونك ماذا ينفقون قل ما اءنفقتم من خير فللوالدين و الاءقربين(١٦٩)؛

از تو مى پرسند چه ببخشند، بگو هر مالى كه مى بخشيد (بهتر است) به پدر و مادر و خويشاوندان و... ببخشيد.

يا اءيها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا و نساء واتقوا الله الذى تساءلون به و الاءرحام ان الله كان عليكم رقيبا(١٧٠)؛

اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را از او پديد آورد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكند و از خدايى كه به نام او پيمان مى بنديد يا سوگند مى دهيد، همچنين از گسستن پيوند خويشاوندان پروا كنيد، چرا كه خداوند (ناظر و) نگاهبان شماست

و اذا حضر القسمة اءولوا القربى و اليتامى و المساكين فارزقوهم منه و قولوا لهم قولا معروفا(١٧١)؛

و چون خويشاوندان (غير از ورثه) و يتيمان و بينوايان بر سر تقسيم (تركه) حضور يابند، از آن به چيزى ، ايشان را بهره مند سازيد و با ايشان به زبان خوش سخن بگوييد.

و اعبدوا الله و لاتشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا و بذى القربى و اليتامى و المساكين و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و...(١٧٢)؛

و خداوند را بپرستيد و چيزى را براى او شريك نياوريد و به پدر و مادر و به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين خود و... نيكى كنيد.

يا اءيها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله ولو على اءنفسكم اءو الوالدين و الاءقربين ان يكن غنيا اءو فقيرا فالله اءولى بهما فلاتتبعوا الهوى(١٧٣)؛

اى مؤ منان به عدل و داد برخيزيد و در راه رضاى خدا شاهد باشيد (و شهادت بدهيد) ولو آن كه به زيان خودتان يا پدر و مادر و خويشاوندانتان (خواهان گواهى) چه توانگر و چه تهيدست باشد، خداوند بر آنان مهربان تر است ، پس از هواى نفس پيروى مكنيد.

قل تعالوا اءتل ما حرم ربكم عليكم اءلا تشركوا به شيئا و بالوالدين احسانا...(١٧٤)؛

بگو بياييد تا آنچه پروردگارتان بر شما حرام كرده است بر شما بخوانم (نخست اين است كه) چيزى را شريك خداوند نياوريد و در حق پدر و مادر نيكى كنيد...

... و اذا قلتم فاعدلوا ولو كان ذاقربى و بعهدالله اءوفوا ذلكم وصيكم به لعلكم تذكرون(١٧٥)؛

... و چون (به داورى يا شهادت) سخن گوييد به عدالت عمل كنيد ولو او (اصحاب دعوى) خويشاوند (شما) باشد و به عهد الهى وفا كنيد. اين چنين به شما سفارش كرده است ، باشد كه پند گيريد.

... و اءولوا الاءرحام بعضهم اءولى ببعض فى كتاب الله(١٧٦)؛

... و در حكم الهى خويشاوندان به يكديگر (براى ارث بردن) سزاوارترند.

والذين يصلون ما اءمرالله به اءن يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب(١٧٧)؛

و كسانى كه هر چند خداوند به پيوند كردن آن فرمان داده است مى پيوندند و از پروردگارشان مى ترسند و از حساب سخت و سنگين مى هراسند.

والذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما اءمرالله به ان يوصل و يفسدون فى الاءرض اءوليك لهم اللعنة و لهم سوء الدار(١٧٨)؛

و كسانى كه عهد الهى را پس از بستن مى شكنند و هر چه خداوند به پيوند كردن آن فرمان داده است ، مى گسلند و در زمين فتنه و فساد مى كنند، اينانند كه لغت و بد فرجامى دارند.

ربنا اغفر لى ولو الذى و للمؤ منين يوم يقوم الحساب(١٧٩)؛

پروردگارا در روزى كه حساب بر پا شود، مرا و پدر و مادرم و مؤ منان را بيامرز.

ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى وينهى عن الفحشاء و المنكر...(١٨٠)؛

به راستى خداوند به عدل و احسان و اداى حق خويشاوندان فرمان مى دهد و از ناشايستگى و كار ناپسند و سركشى باز مى دارد.

و قضى ربك تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر اءحدهما اءو كلاهما فلاتقل لهما اءف ولاتنهرهما و قل لهما قولا كريما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل لهما رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا(١٨١)؛

و پروردگارت امر كرده است كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و اگر يكى از آنها، يا هر دوى آنها در نزد تو به سن پيرى برسند، به آنان حتى اف مگو و آنان را مران و با ايشان به نرمى (و احترام) سخن بگو.

و آت ذاالقربى حقه(١٨٢)؛

و به خويشاوند حقش را ببخش

يا يحيى خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبيا و حنانا من لدنا و زكوة و كان تقيا و برا بوالديه ولم يكن جبارا عصيا(١٨٣)؛

(گفتيم) اى يحيى كتاب آسمانى را به جد و جهد بگير و به او در عهد صباوت نبوت بخشيدم و از سوى خويش بر او رحمت آورديم و پاكيزه اش ‍ داشتيم و او پرهيزكار بود.

... و اءوصانى بالصلوة و الزكوة مادمت حيا و برا بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا(١٨٤)؛

... و مرا مادام كه زنده باشم به نماز و زكات سفارش فرموده است و نيز مرا در حق مادرم نيكو كار گردانده و مرا زورگوى سخت دل ، نگردانده است

ولاياءتل اءولو الفضل منكم والسعة اءن يؤ توا اءولى القربى و... (١٨٥)؛

و متمكنان و توانگران شما نبايد سوگند بخورند كه به خويشاوندان و... در راه خدا بخشش نكنند...

و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا (١٨٦)؛

و او كسى است كه از آب انسانى آفريد و او را داراى پيوند نسبى و سببى گردانيد و پروردگار تو تواناست

و اءنذر عشيرتك الاءقربين(١٨٧)؛

و خاندان خويشاوندت را هشدار ده

و وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما... (١٨٨)؛

و انسان را سفارش كرده ايم كه به پدر و مادر نيكى كند و (مى گوييم) اگر تو را وا داشتند كه چيزى را كه بدان علم ندارى ، شريك من گردانى ، پس از آن دو اطاعت مكن .

و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته اءمه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتى اذا بلغ اءشده و بلغ اءربعين سنة قال رب اءوزعنى اءن اءشكر نعمتك التى اءنعمت على و على والدى و اءن اءعمل صالحا ترضيه و اءصلح لى فى ذريتى انى تبت اليك و انى من المسلمين (١٨٩)؛

و به انسان سفارش كرده ايم كه در حق پدر و مادرش نيكى كند (چرا كه) مادرش به دشوارى او را آبستن بوده و به دشوارى او را زاده است و (دوران) بار گرفتن و از شير گرفتن او سى ماه است ، تا آن كه به كمال رشدش برسد و به چهل سالگى برسد. گويد: پروردگارا مرا توفيق ده كه نعمتى را كه به من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى سپاس بگزارم و كارهاى شايسته اى كنم كه آن را بپسندى و زاد و رود مرا نيز به صلاح آور. من به درگاه تو توبه كرده ام و من از مسلمانانم

والذين آمنوا و اتبعهم ذريتهم بايمان اءلحقنابهم ذريتهم و ما اءلتناهم من عملهم من شى ء كل امرى بما كسب رهين(١٩٠)؛

و كسانى كه ايمان آورده اند و زاد و رودشان در ايمان از ايشان پيروى كرده اند، زاد و رودشان را به ايشان ملحق سازيم و چيزى از (جزاى) عملشان نكاهيم ؛ هر انسانى در گرو كار و كردار خويش است

و يمددكم باموال و بنين(١٩١)؛

و شما را با بخشيدن اموال و پسران مدد رساند...

رب اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤ منا و للمؤ منين و المؤ منات و... (١٩٢)؛

پروردگارا مرا و پدر و مادرم را و هر كس كه مؤ من به خانه من در آيد و نيز مردان مؤ من و زنان مؤ من را بيامرز و...

فآت ذالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل ذلك خير للذين يريدون وجه الله و اءولئك هم المفلحون(١٩٣)؛

پس به خويشاوند حقش را بده و نيز به بينوا و در راه مانده اين براى كسانى كه در طلب خشنودى الهى هستند بهتر است و اينانند كه رستگارانند.

و وصينا الانسان بوالديه حملته اءمه وهنا على وهن و فصاله فى عامين اءن اشكرلى و لوالديك الى المصير و ان جاهداك على اءن تشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا و اتبع سبيل من اءناب الى ثم الى مرجعكم فاءنبئكم بما كنتم تعملون (١٩٤)؛

و انسان را در حق پدر و مادرش سفارش كرديم كه مادرش او را با ضعف روزافزون ، آبستن بوده است (و شير دادن) و از شير گرفتن او دو سال به طول انجاميده براى من و پدر و مادرت سپاس بگزار كه سير و سرانجام به سوى من است و اگر تو را وادارند چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من گردانى ، از آنان فرمان مبر و با آنان در دنيا به نيكى همنشينى كن و به راه كسى برو كه به سوى من باز گشته است ، سپس باز گشت شما به سوى من است ، آن گاه از (حقيقت و نتيجه) كارتان آگاهتان مى سازيم

فهل عسيتم ان توليتم اءن تفسدوا فى الاءرض و تقطعوا اءرحامكم اءولئك الذين لعنهم الله فاءصمهم و اءعمى اءبصارهم(١٩٥)؛

چه بسا چون دست يابيد در اين سرزمين فتنه و فساد كنيد و پيوند خويشاوندانتان را بگسليد. اينان كسانى هستند كه خداوند لعنتشان كرده و (از شنيدن و ديدن حق) ناشنوا و نابينايان ساخته است

لاتجد قوما يؤ منون بالله و اليوم الآخر يوادون من حادالله و رسوله ولو كانوا آباءهم اءو اءبناءهم اءو اخوانهم اءو عشيرتهم اءولئك كتب فى قلوبهم الايمان و اءيدهم بروح منه و يدخلهم جنات تجرى من تحت الاءنهار خالدين فيها رضى الله عنهم و رضوا عنه اءولئك حزب الله اءلا حزب الله هم المفلحون(١٩٦)؛

قومى نيابى كه به خداوند و روز باز پسين ايمان داشته باشند و با كسانى كه با خداوند و پيامبر او مخالفت مى ورزند، دوستى كنند، ولو آن كه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا خاندانشان باشند. اينانند كه (خداوند) در دل هايشان (نقش) ايمان نگاشته است و به فيضى از جانب خويش ‍ استوارشان داشته است و (ايشان را) به بوستان هايى در آورد كه جويباران از فردوست آن جارى است ، جاودانه درآنند؛ خداوند از آنان خشنود است و آنان هم از او خشنودند؛ اينان خداخواهانند، بدانيد كه خدا خواهان رستگارانند.

توصيف رحم در روايات

رحم و خويشاوندى ، هر چند در نگاه سطحى ما، چيزى جز نوعى قرابت و تعلق معنوى نيست ، اما در روايات به صورت يك واقعيت عينى مورد خطاب حق تعالى ، برخوردار از زبان گويا جهت دادن شهادت له يا عليه كسانى كه به او حرمت نهاده يا بى حرمتى روا داشته اند، قدرت شفاعت و... معرفى شده كه به شمه اى از آن در ذيل اشاره شده است :

١. مشتق از نام خداوند:

قال اميرالمومنينعليه‌السلام : سمعت رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله يقول : قال الله عزوجل : انا الرحمن و هى الرحيم ، شققت لها اسما من اسمى ، من وصلها وصلته ، و من قطعها قطعته(١٩٧)؛

حضرت علىعليه‌السلام به نقل از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: خداوند تعالى خطاب به رحم فرموده است : من رحمان هستم و نام رحم را از اسم خودم مشتق نموده ام ، پس هر كس صله رحم كند و با بستگان خود پيوند نمايد من او را با رحمت خود صله خواهم كرد و هر كس قطع رحم كند من رحمت خود را از او قطع خواهم نمود.

٢. پرتوى از رحمت حق :

قال نبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : الرحم شجنة من الله عزوجل(١٩٨)؛

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: رحم پرتو و نشانه اى از رحمت خداوند است

... فانى لااءقبل الا الطيب يراد به وجهى ، اءقرن مع ذلك صلة الاءرحام ، فانى اءنا الرحمن الرحيم ، و الرحم خلقتها فضلا من رحمتى ؛ ليتعاطف بها العباد و لها عندى سلطان فى معاد الآخرة ، و اءنا قاطع من قطعها، و واصل من وصلها، و كذلك اءفعل بمن ضيع اءمرى(١٩٩)؛

خداوند طبق حديثى مى فرمايد: به درستى كه من جز عمل پاكيزه كه براى من انجام يافته باشد نمى پذيرم و صله رحم را از جمله آن اعمال پاكيزه قرار داده ام به درستى كه من خداى بخشنده و مهربانم و رحم را به اقتضاى رحمت خويش آفريدم تا مردم از طريق آن با يكديگر عطوفت ورزند و در روز قيامت در پيشگاه من از حجت قاطع برخوردار خواهند بود و من قطع مى كنم كسى كه او را قطع كرده باشد و وصل مى كنم با كسى كه با او وصل كرده باشد، اين گونه عمل خواهم كرد با كسى كه امر مرا ضايع كرده باشد.

٣. اولين ناطق در روز قيامت :

عن اءبى عبداللهعليه‌السلام قال : اءول ناطق يوم القيامة من الجوارح الرحم ، يقول : يا رب من وصلنى فى الدنيا فصل اليوم ما بينك و بينه ؛ و من قطعنى فى الدنيا فاقطع اليوم ما بينك و بينه(٢٠٠)؛

امام صادقعليه‌السلام فرمود: اولين عضو سخنگو از اعضا و جوارح انسان در روز قيامت رحم است كه خطاب به خداوند مى گويد: خدايا كسى كه با من در دنيا وصل كرد، در اين روز با او وصل كن و كسى كه در دنيا مرا قطع كرد، در اين روز با او قطع من (او را از رحمت خود محروم كن)

عن على بن الحسينعليه‌السلام قال : فان الرحم لها لسان يوم القيامة ذلق ، يقول : يا رب صل من وصلتى ، واقطع من قطعنى ، و الرجل ليرى بسبيل خير اذا اءتته الرحم التى قطعها فتهوى به الى اءسفل قعر فى النار(٢٠١)؛

امام سجادعليه‌السلام فرمود: رحم در روز قيامت از زبانى رسا برخوردار است و خطاب به خداوند مى گويد: خدايا وصل كن با هر كه در دنيا با من وصل كرده بود و قطع كن هر كه را با من قطع كرده بود و انسان خود به عيان ، رحمى كه با او قطع كرده بود مى بيند و به سبب او در پايين ترين دركات سقوط مى كند.

٤. شافع روز جزا:

عن اءبى هريرة ، قال النبىصلى‌الله‌عليه‌وآله : الشفعاء خمسة : القرآن و الرحم ، و الاءمانة ، و نبيكم ، و اءهل بيت نبيكم(٢٠٢)؛

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله طبق نقل ابوهريره فرمود: در قيامت پنج شفيع وجود دارد: قرآن ؛ رحم ؛ امانت (امانت دارى) ؛ پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ؛ اهل بيت آن حضرتعليهم‌السلام

٥. انطباق كامل با اراده حق :

قال اءبوعبداللهعليه‌السلام : ان رحم الاءئمةعليهم‌السلام من ال محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ليتعلق بالعرش يوم القيامة و تتعلق بها اءرحام المؤ منين تقول : يا رب صل من وصلنا، واقطع من قطعنا، قال : فيقول الله تبارك و تعالى : اءنا الرحمن و اءنت الرحم ، شفقت اسمك من اسمى ، فمن وصلك وصلته ، و من قطعك قطعته ، و لذلك قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله الرحم شجنة من الله تعالى عزوجل(٢٠٣)؛

امام صادقعليه‌السلام فرمود: رحم ائمه معصومينعليهم‌السلام از آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله در روز قيامت به عرش آويزان مى شود (احتمالا از باب تشبيه معقول به محسوس) و ارحام مؤ منان به آن آويزان مى گردند و خطاب خداوند متعال مى گويد: خدايا وصل كن هر كه با من وصل كرد و قطع كن هر كه مرا قطع كرد. خداوند در پاسخ مى فرمايد: من رحمانم و تو رحم ، اسم تو را از اسم خود بر گرفتم ، وصل مى كنم با هر كه تو را وصل كرد و قطع مى كنم هر كه تو را قطع كرد و به همين جهت است كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: رحم پرتوى از (رحمت) خداوند است

٦. داراى حق بلامعارض :

قلت لاءبى عبداللهعليه‌السلام : يكون لى القرابة على غير اءمرى اءلهم على حق ؟ قال : نعم حق الرحم لايقطعه شى ء(٢٠٤)؛

راوى مى گويد به امام صادقعليه‌السلام عرض كردم : كسانى با من قرابت رحمى دارند اما با من هم عقيده نيستند، آيا براى آنان به عهده ام حقى است ؟ فرمود: بلى ، حق رحميت را چيزى قطع نمى كند.

توصيف صله رحم

بخشى از روايات باب در مقام معرفى صله ارحام و تبيين جايگاه و منزلت آن در نظام رفتارى دين وارد شده است روشنى و وضوح اوصاف و ويژگى هاى متعدد مذكور در روايات ، هر گونه ابهام در دريافت معانى مقصود را از ميان برده است و بدون كمترين نياز به توضيح و تفسير اضافى مى توان منطق شفاف اسلام را در اين خصوص به دست داد. روايات ذيل ، تنها نمونه اى از مجموع رواياتى است كه در اين ارتباط گزينش شده است :

١. خداوند به رعايت آن فرمان داده است :

فآت ذاالقربى حقه و المسكين و ابن السبيل ذلك خير للذين يريدون وجه الله و اءولئك هم المفلحون (٢٠٥)

ساءلت اءبا عبداللهعليه‌السلام عن قول الله : الذين يصلون ما اءمرالله به اءن يوصل(٢٠٦) قال : من ذلك صلة الرحم ، و غاية تاءويلها صلتك ايانا(٢٠٧)؛

از امام صادقعليه‌السلام راجع به آيه و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش ‍ فرمان داده مى پيوندند سؤ ال شد. حضرت فرمود: مراد از امر خدا صله رحم است و تاءويل ديگر آيه ارتباط شما با ائمه معصومينعليهم‌السلام است

٢. از جمله واجبات الهى است :

براى اطلاع بيشتر به آيه ٢٥ از سوره رعد و آيه ٢٧ از سوره بقره و آيات و روايات متعددى كه در جاى خود به آن اشاره خواهد شد رجوع كنيد.

٣. خداوند از آن باز خواست مى كند:

عن اءبى عبداللهعليه‌السلام قال : ساءلته عن قول الله : اتقواالله الذى تساءلون به و الاءرحام(٢٠٨) قال : هى اءرحام الناس ، اءمرالله تبارك و تعالى بها و عظمها، اءلا ترى اءنه جعلها معه(٢٠٩)؛

راوى مى گويد: از امام صادقعليه‌السلام راجع به آيه درباره خدا و ارحام كه در روز قيامت از آن باز خواست مى شويد، تقوا پيشه كنيد پرسيدم حضرت در جواب فرمود: مراد از ارحام در آيه ، خويشاوندان مردمند كه خداوند به صله و بزرگداشت ايشان امر نموده و از آنها در رديف خود نام برده است

٤. پرتوى از عنايت حق تعالى :

در دعاها وارد شده است :

اءسالك باسمك يا واحد يا مولى كل اءحد يا من هو على العرش واحد اءسالك باسمك يا من لاينام و لايرام و لايضام ، و يا من به تواصلت الاءرحام(٢١٠)؛

تو را به اسمت اى يگانه معبود سوگند مى دهم ، اى آقا و سرور همگان ، اى كسى كه در فرمانروايى يگانه و بى همتايى تو را به اسمت سوگند مى دهم اى كسى كه خواب او را در نمى ربايد، به چيزى محتاج نمى شود، خاموشى بر او عارض نمى گردد، ارحام به عنايت او با يكديگر ارتباط مى يابند...

٥. از سنت هاى كهن در اديان الهى است :

عن اءبى عبداللهعليه‌السلام قال : ان العرب لم يزالوا على شى ء من الخيفية يصلون الرحم و يقرون الضيف و يحجون البيت(٢١١)؛

امام صادقعليه‌السلام فرمود: عرب(٢١٢) همواره از برخى سنت هاى مطلوب و پسنديده برخوردار بود: صله رحم ، اكرام ميهمان و زيارت خانه خدا از آن جمله اند.

قارون نيز در برخورد با حضرت موسىعليه‌السلام او را به خويشاوندى ميان خود و حضرت سوگند مى دهد: اءساءلك بالرحم التى بينى و بينك و اين خود نشانه اهميت اين پديده در آن فرهنگ مى باشد.(٢١٣)

٦. پيامبران الهى بدان سفارش كرده اند:

حضرت مسيحعليه‌السلام خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد:

اءلم تسمعوا اءنه قيل لكم فى التوراة صلوا اءرحامكم ، و كافوا اءرحامكم ؟ و اءنا اءقول لكم : صلوا من قطعكم و اءعطوا من منعكم(٢١٤)؛

آيا شنيديد كه در تورات شما را به صله ارحام و كمك به ايشان سفارش ‍ كرده اند، من نيز به شما توصيه مى كنم كه به كسانى كه از شما بريده اند و اعطا كنيد به كسانى كه از كمك به شما دريغ كرده اند.

٧. پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله و ائمه اطهار عليهم‌السلام بدان سفارش كرده اند:

اءوصانى رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اءن اصل رحمى و ان اءدبرت(٢١٥)؛

ابوذر غفارى به نقل از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله مى گويد: حضرت مرا به صله رحم توصيه كرد، هر چند ارحام از من بريده باشند.

عن اءبى جعفرعليه‌السلام قال : قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : اءوصى الشاهد من اءمتى و الغائب منهم ، و من فى اءصلاب الرجال و اءرحام النساء الى يوم القيامة اءن يصل الرحم و ان كانت منه على مسيرة سنة ، فان ذلك من الدين(٢١٦)؛

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به حاضر و غايب امتم و آنانى كه از پشت پدران و رحم مادرانشان ، تا روز قيامت ، به دنيا مى آيند سفارش ‍ مى كنم صله رحم كنند اگر چه به فاصله يك سال راه باشد، زيرا صله رحم جزء دين است

٨. سيره حضرت صلى‌الله‌عليه‌وآله بر آن استقرار يافته است

علامه مجلسى به نقل از امية بن الصلت ، شاعر عرب ، در وصف حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله مى نويسد:

نبى الهدى طيب صادق

رحيم رؤ وف بوصل الرحم(٢١٧)

پيامبر هدايت ، نيكومنش و صادق القول بود، در به جا آوردن صله رحم از راءفت و رحمت خاصى برخوردار بود.