تَوَفّى كننده، خدا يا ملك الموت و يا دستياران او هستند
خدا فرموده است:(
اللَّهُ يَتَوَفَّى اْلاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها
)
و در آن «توفى» را به خود نسبت داده. و در آيه(:
قُلْ يَتَوفَّيكُمْ مَلَكَ الْمَوْتِ الَّذى وكِّلَ بِكُمْ
)
، «توفّى» را به ملك الموت و در آيه:(
حَتَّى اِذا جاءَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا يُفَرِّطُون
)
، «توفّى» را به «ملائكه فرستاده شده» نسبت داده است. البته مرجع همه اينها يكى است؛ زيرا همانطور كه خوانندگان در محلّش فرا گرفته اند، همه افعال از آن خداست و با اين حال اين افعال داراى مراتبى هستند كه نسبت به هر مرتبه اى، طايفه اى از موجودات بر حسب مراتب وجودشان، اقدام به انجام آن مى كنند.
اخبار نيز شاهد به همين مطلبند: در «توحيد» از امام صادقعليهالسلام
نقل شده است كه فرمود:
«از ملك الموت پرسيده شد چگونه در يك لحظه ارواح را قبض مى كنى، در حالى كه بعضى از آنها در مغرب است و بعضى در مشرق؟ ملك الموت پاسخ داد كه من اين ارواح را به خود مى خوانم و آنها اجابت مى كنند. سپس حضرت ادامه داد: و ملك الموت گفت كه دنيا در ميان دستان من همچون ظرفى است در ميان دستان شما، هرآنچه كه مى خواهيد از آن مى خوريد. و نيز دنيا پيش من همچون درهمى است نزد شما، هرآنگونه كه مى خواهيد آن را به گردش درمى آوريد».
در فقيه آمده است:«كه از حضرت صادقعليهالسلام
راجع به اين آيات سؤال شد:(
اللَّهُ يَتَوَفَّى اْلاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها
)
.
(
و:قُلْ يَتَوفَّيكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذى وُكِّلَ بِكُمْ
)
(
و:الَّذين تَتَوفيَّهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِبّينَ
)
(
و:الَّذينَ تَتَوَفيَّهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمى اَنْفُسِهِمْ
)
0(
و:تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا
)
(
و:وَلَوْتَرى اِذْ يَتَوَفىَّ الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ
)
سئوال شد كه چگونه ممكن است اين آيات صحيح باشد در عين اينكه مى دانيم گاهى در سرتاسر دنيا، در يك لحظه واحد آنقدر مى ميرند كه شمارش آنها بجز از جانب خود خدا، ممكن نيست؟
حضرت پاسخ داد: خداوند تبارك و تعالى براى ملك الموت، دستيارانى از ملائكه قرار داده است كه آنان ارواح را قبض مى كنند همانگونه كه رئيس نگهبانان براى خود دستيارانى دارد و آنان را براى حوايج مختلف به كار مى گيرد. بنابراين، ملائكه اين اشخاص مختلف را توفّى مى كنند و ملك الموت علاوه بر آنهايى كه خود قبض مى كند، افرادى را كه ملائكه دستيارش توفّى كرده بودند، تحويل مى گيرد و خداوند عزَّوجَل نيز آنها را از ملك الموت، «توفّى» مى نمايد».
در «توحيد» از حضرت اميرالمؤمنينعليهالسلام
عين همين مطلب نقل شده است و در پايان چنين افزوده است:«اين طور نيست كه هر عالم به علمى، بتواند آن علم را براى همه مردم تفسير نمايد؛ چه اينان ضعيف دارند و قوى. و علم هم يك گونه نيست؛ بعضى علوم را توان حمل كرد و بعضى ديگر را طاقت حمل نيست مگر اين كه خداوند براى اولياى خاصّش آن را سهل گرداند و او را در تحصيل چنان علمى يارى دهد. براى تو كافى است كه تنها بدانى خداوند مُحيى، مُميت نيز هست و اين كه او نفسها را به دست هر كه بخواهد، چه ملائكه و چه غير ملائكه «توفّى» خواهد كرد».
آنچه از ظاهر عبارت «غير ملائكه» در كلام حضرت، برمى آيد اين است كه خداوند سبحان، گاهگاهى نفسها را به دست غيرملائكه نيز «توفّى» خواهد كرد. اين چنين معنايى غريب به نظر مى رسد. ممكن است مراد از «غيرملائكه» بعضى از اولياى مقرّب باشد كه از لحاظ رتبه از ملائكه نيز بالاترند. و هم ممكن است مراد آنهايى باشند كه خود خداوند، بدون هيچ گونه واسطه اى از ملائك، توفّى مى نمايد، اگرچه مرجع هردو[ى ] اين احتمال يكى است.
«در كافى» از حضرت باقرعليهالسلام
نقل شده است كه:«على بن الحسينعليهماالسلام
همواره مى گفت اين كلام خداوند(
:اَوَلَمْ يَرَوْا اَنَّا نَأْتِى اْلاَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ اَطْرافِها
)
كه مراد رفتن علماست، نفس را در سرعتِ موت و قتل ما اهل بيت، سخى مى سازد».
همانطور كه بعضى از علما گفته اند، ظاهراً حضرتعليهالسلام
«اطراف» راجمع «طَرْف» معنا نموده كه عبارت است از علما و اشراف، همانگونه كه مؤلف كتاب «الغريبين» نيز گفته است.
بالجمله، همانطور كه «نفسها» از نظر قرب به خداوند داراى مراتب حقيقى هستند، متوفاى آنها نيز به حسب مراتبشان تفاوت مى كنند؛ بعضى نفسها را خود خداوند تعالى «توفّى» مى نمايد و بنابراين، نفس شخص، غير از خدا را درك مى كند. و بعضى ديگر را ملك الموت «توفّى» مى كند و [در]نتيجه نفسِ شخص، ملائكه پايين تر را درك نمى كند، همانگونه كه حضرت صادقعليهالسلام
در ضمن اين كلامش «علاوه بر آنهايى كه خود قبض مى نمايد» بدان اشاره مى كند و بالأخره بعضى ديگر را ملائكه اى كه دستياران ملك الموت هستند «توفّى» مى نمايند.
در هرحال، همانطور كه گذشت، آن چيزى كه «متوفّى» مى شود همانا «نَفْس» است نه بدن. خداوند به «نَفْس» از خود نفس، نزديكتر است و ملائك او نيز از عالم امرند و به امر او انجام وظيفه مى نمايند.
«نفس» نيز از عالم امر است و هيچ گونه حجابى از زمان و مكان در عالم امر وجود ندارد. بنابراين، «توفّى» در باطن و داخل نفس صورت مى گيرد، نه در خارج نفس يا بدن. خداوند سبحان فرموده است:
(
اِذْفَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَاُخِذُوا مِنْ مَّكانٍ قَريبٍ
)
.
(
و:فَلَوْلآ اِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَاَنْتُمْ حينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلكِنْ لا تُبْصِرُونَ
)
.