• شروع
  • قبلی
  • 14 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5959 / دانلود: 2199
اندازه اندازه اندازه
مفاتیح الغيب

مفاتیح الغيب

نویسنده:
فارسی

مفتاح دوم: در بين نوع دوم استخاره است

كه بعد از عمل استخاره رجوع به قلب خود كند و آنچه در خاطرش رجحان به هم رسانيده به آن عمل نمايد.

چنانچه شيخ طوسى (قدس اللّه روحه) در كتاب اقتصاد گفته است: كه كسى كه اراده امرى كند سنت است كه غسل كند و دو ركعت نماز به جا آورد، و بعد از آن به سجده رود و صد مرتبه بگويد آستخيراللّه تعالى فى جميع امورى كلّها خيرة فى عافية پس آنچه در دلش افتد به آن عمل كند(58) .

و كلينى و شيخ و سيد و طبرسى (رحمة اللّه عليهم) به سند كالصحيح روايت كرده اند كه ابن اسباط اراده مصر داشت و در راه دريا و صحرا متردد بود، حضرت امام رضا (صلوات اللّه عليه) فرمود: كه برو به سجده در غير وقت نماز واجب، و دو ركعت نماز بكن، و صد مرتبه طلب خير خود از خدا بكن، و آنچه در دلت مى افتد به آن عمل كن(59) .

و به روايت على بن ابراهيم صد و يك مرتبه آستخيراللّه بگويد(60) و اگر آستخيراللّه برحمته خيرة فى عافية بگويد بهتر است.

و شيخ (رحمه اللّه) در مجالس به سند معتبر از حضرت امام على نقى (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه حضرت صادق (صلوات اللّه عليه) فرمود: كه هرگاه يكى از شما را حاجتى عارض شود بايد كه مشورت با پروردگار خود بكند، گفتند: چگونه مشورت كند؟ فرمود: كه بعد از نماز فريضه به سجده رود و صد مرتبه بگويد اللهمّ خرلى پس متوسل شود به ما و صلوات فرستد بر ما و ما را شفيع گرداند در درگاه خدا، پس آنچه حق تعالى به دلش مى اندازد به آن عمل كند(61) . و اين مطالب را اگر به فارسى بگويد نيز خوبست.

و اگر بگويد كه: اللهمّ انّى آتوسل اليك بنبيّك نبىّ الرحمة محمد و آهل بيته الطاهرين، و آتوجه بهم اليك آن تصلى على محمد و آل محمد، و آن تلهمنى ما هو خير لى فى دينى و دنياى و آخرتى خيرة فى عافية، برحمتك يا آرحم الراحمين ظاهرا خوب باشد.

و در فقه الرضاعليه‌السلام مذكور است كه هرگاه امرى را اراده كنى دو ركعت نماز بكن و صد مرتبه آستخيراللّه بگو پس بگو: لا اله الاّ اللّه العلىّ العظيم، لا اله الا اللّه الحليم الكريم، ربّ بحق محمد و على خرلى فيما آردت للدنيا و الاخرة خيرة من عندك لك فيه رضا ولى فيه صلاح فى خير و عافية، يا ذالمن و الطول پس آنچه رآيش بر آن قرار گيرد به عمل آورد(62) .

و سيد (رضي‌الله‌عنه ) به سندهاى صحيح و معتبر روايت كرده است كه مردى به حضرت امام محمد جواد (عليه‌السلام ) عريضه در باب فروختن ملكى نوشت، در جواب نوشتند: كه دو ركعت نماز به جا آور و بعد از آن صد مرتبه طلب خير خود از خدا بكن، و در اثناى استخاره با كسى سخن مگو تا صد مرتبه تمام شود، پس اگر در دلت بيفتد فروختن آن ملك بفروش(63) .

و ديلمى در فردوس الاخبار روايت كرده است كه حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) به انس گفت: كه هر وقت كه امرى را اراده كنى هفت مرتبه طلب خير از پروردگار خود بكن، پس آنچه در دل تو بيفتد بكن كه خير تو در آن است(64) .

و ايضا در صحاح عامه از جابر بن عبداللّه انصارى روايت كرده اند كه حضرت رسالت پناه (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) استخاره را تعليم ما مى كرد چنانچه سوره قرآن را تعليم مى كرد و مى گفت: كه هر يك از شما كه امرى را قصد نمايد دو ركعت نماز بكند در غير وقت نماز واجب، پس ‍ بگويد:

اللهمّ انّى آستخيرك بعلمك، و آستقدرك بقدرتك، و آسالك من فضلك العظيم، فانّك تقدر و لا آقدر، و تعلم و لا آعلم، و آنت علام الغيوب. اللهمّ ان كنت تعلم آنّ هذا الامر خير لى فى دينى و معاشى و عاجل آمرى و آجله، فاقدره لى و يسره لى ثم بارك لى فيه. اللهمّ و ان كنت تعلم آنّ هذا الامر شرّ لى فى دينى و معاشى و عاجل آمرى و آجله، فاصرفه عنّى و اصرفنى عنه، واقدر لى الخير حيث كان و رضنى به و حاجت خود را نام ببرد!(65)

و شيخ مفيد در مقنعه و على بن بابويه در رساله گفته اند: كه هرگاه امرى را اراده كنى دو ركعت نماز بكن و صد و يك مرتبه آستخيراللّه برحمته بگو و اين دعا بخوان:

لا اله الّا الله العلى العظيم، لا اله الّا اللّه الحليم الكريم، ربّ بحقّ محمّد و آل محمّد صلّ على محمّد و آله، و خرلى فيما آردت للدّنيا و الآخرة خيرة منك ف عافيه پس هرچه بر آن عزم كنى به عمل آور.

و كلينى و شيخ و سيد و غير ايشان به سند معتبر روايت كرده اند كه اسحاق بن عمّار، به خدمت حضرت صادق (عليه‌السلام ) عرض كرد كه بسيار واقع مى شود كه امرى را اراده مى كنم، و بعضى مرا امر مى كنند به آن و بعضى نهى مى كنند، حضرت فرمود: كه هرگاه چنين باشد دو ركعت نماز بكن و صد و يك مرتبه طلب خير از خدا بكن، پس نظر كن كه كدم يك در دل تو راجح است، پس آن را بكن كه ان شآ الله خير تو در آن است، و بايد كه طلب خير را در عافيت بكنى، يا آن كه بگويى: آستخير اللّه برحمته خيرة فى عافية زيرا كه بسا باشد كه خير آدمى در بريدن دست او باشد، يا در مردن فرزند او، يا در رفتن مال او، يعنى: هرچند خير در اينها باشد اما چون اكثر خلق صبر بر اين بلاها نمى توانند كرد و حق تعالى قادر است بر آن كه خير را در امرى قرار دهد كه مقرون به عافيت از اين بلاها باشد، پس در دعا بايد كه شرط عافيت بكند.(66)

و سيد به سند صحيح از امام محمد باقر (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه هر بنده كه صد مرتبه طلب خير از حق تعالى بكند البته آنچه خير اوست در دلش مى افتد مى گويد: اللّهم عالم الغيب و الشّهادة ان كان ما آردت خيرا لامر دنياى و آخرتى و عاجل آمرى و آجله، فيّسره لى و افتح لى بابه و رضّنى فيه بقضائك.(67)

ودر عيون اخبار الرضا از آن حضرت (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه حضرت صادق (صلوات اللّه عليه) فرمود: در استخاره كه بعد از نماز فريضه به سجده مى رود و صد مرتبه مى گويد: اللّهم خرلى پس متوسل مى شود به رسول خدا و آئمه هدى صلوات اللّه عليهم، و صلوات برايشان مى فرستد و ايشان را شفيع خود مى گرداند، پس آنچه بعد از آن خدا او را الهام كند عمل به آن مى كند، زيرا كه البته از جانب حق تعالى است.(68)

مفتاح سوم: استخاره به جناب مقدس الهى است با مشورت كردن با مؤ منان

بدان كه مشورت كردن با برادران مؤ من عاقل، از اهمّ امور است، و تاكيد بسيار در آيات و اخبار در آن وارد شده است، چنانچه حق تعالى براى تعليم ساير بندگان و تآليف قلوب مؤ منان و امتحان منافقان حضرت رسالت پناه (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را كه صاحب عقل كل بود و خاطر مقدسش اسرار وحى الهى و مشرق انوار الهامات نامتناهى بود خطاب نمود كه(...وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ) (69) . يعنى: با صحابه، مشورت كن در امر جهاد و غير آن كه اراده مى نمايى، پس چون عزم كنى بر آنچه ما بر زبان ايشان جارى مى سازيم و به خاطر مقدس تو مى اندازيم، پس توكل كن بر خدا و كار خود را به او بگذار و اعتماد بر غير او مكن، بدرستى كه خدا دوست مى دارد آنها را كه در همه امور بر خداوند خود توكل مى كنند.

بدان كه امر آن حضرت به مشوره براى تعليم ساير بندگان و تطييب خاطر مؤ منان و مصالح بسيار، ديگر باز امر فرمود به توكل و اعتماد بر جناب مقدس او، و تفويض امور خود به علم كامل و لطف شامل او، پس با ارتكاب مشورت بايد كه اعتماد بر آراى خلق نكند و خير خود را از علام الغيوب طلب كند، تا آنچه خير اوست حق تعالى بر زبان ايشان جارى گرداند.

و ايضا در جاى ديگر فرموده است(وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ) .(70) پس مدح كرده است جماعتى را كه اجابت مى كنند پروردگار خود را در هر امرى از امور دين كه ايشان را به سوى آن مى خواند و نماز را برپا مى دارند در اوقات فضيلت با شرائط و آداب آن و كار ايشان مشوره است در ميان ايشان. يعنى: مستبد به رآى خود نمى باشند، و در هر كار با يكديگر مشورت مى كنند، و از آنچه به ايشان روزى كرده ايم از مال حلال در راه رضاى ما انفاق مى كنند. و از اين آيه كريمه نهايت مبالغه در مشورت ظاهر مى شود.

و از حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) منقول است كه هر كه با كسى مشورت كند البته هدايت مى يابد به آنچه خير او در آن است(71) .

و در حديث ديگر فرمود: كه يا على كسى كه طلب خير خود از خدا مى كند در كار خود حيران نمى شود، و كسى كه در كارها با مردم مشورت مى كند پشيمان نمى شود(72) .

و از حضرت اميرالمؤ منين (صلوات اللّه عليه) مروى است كه نفس خود را به خطرها مى اندازد كسى كه مستغنى مى شود به رآى خود از رآى ديگران(73) .

و سيد و برقى و ديگران به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده اند كه مشورت نمى باشد مگر با چهار حدّ اگر كسى آنها را رعايت كند منتفع مى شود، و اگر نكند ضررش بر مشورت كننده زياده از نفع آن است:

اول: آن كه با كسى مشورت كنى كه عاقل باشد.

دوم: آن كه آزاد و دين دار و صالح باشد.

سوم: آن كه دوست و برادر مؤ من باشد.

چهارم: آن كه او را بر سرّ خود مطلع گردانى بنحوى كه چنانچه تو راز خود مى دانى او هم بداند، و اعتماد بر او داشته باشى كه افشاى راز تو نمى كند نزد مردم.

اما اول: براى آنكه اگر عاقل باشد رآى او بكار تو مى آيد و رآى احمق به كار نمى آيد.

و اما دوم: براى آن كه اگر آزاد و دين دار باشد سعى مى كند كه خير تو رت بداند و به تو بگويد، و اگر از خدا نترسد پروا ندارد از آن كه خير تو را از تو پنهان كند.

و اما سوم: زيرا كه اگر يار و برادر ايمانى نباشد، راز خود را به او نمى توانى گفت.

و اما چهارم: براى آنكه تا اسرار تو را نداند خير تو را نمى تواند دانست(74) .

مؤلف گويد: كه در عبارت حديث اجمالى هست و حاصل مضمونش آن است كه مذكور شد و دور نيست كه مراد از آزاد، آزاد مرد خوش اخلاق باشد.

چنانچه به سند معتبر از حسن بن الجهم منقول است كه حضرت امام رضا (عليه‌السلام ) فرمود: كه عقل پدرم به مرتبه اى بود كه عقلهاى ديگران را به آن نمى توانست سنجيد، و با آن مرتبه از علم و عقل بسيار بود كه با يكى از سياهان غلامان خود مشورت مى كرد، مى گفتند: با چنين كسى مشورت مى كنى؟ جواب مى فرمود كه بسا باشد كه خدا خير مرا بر زبان او جارى گرداند، پس آنچه آن سياهان مى گفتند از مصالح بساتين و مزارع آن حضرت به آن عمل مى نمود(75) .

و از حضرت صادق (عليه‌السلام ) منقول است كه از حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) پرسيدند كه حزم و دورانديشى چيست؟ فرمود: كه مشورت كردن با صاحبان عقل و رآى نيك و متابعت ايشان كردن(76) .

و در مكارم از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه حضرت رسول خدا (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) فرمود: كه مشورت كردن با عاقل ناصح خيرخواه موجب ميمنت و مباركى و رشد و صلاح و توفيق حق تعالى است، پس هرگاه خيرخواه داناى عاقل رآيى براى تو اختيار كند زنهار و مخالفت او مكن كه باعث هلاك تو مى گردد(77) .

و در حديث ديگر فرمود: كه هيچ معاونتى بهتر از مشورت كردن نيست، و هيچ عقلى بهتر از تدبير نيست(78) .

و از حضرت اميرالمؤ منين (صلوات اللّه عليه) منقول است كه مشورت كن با جماعتى كه از خدا ترسند، و دوست دار برادران مؤ من را بقدر پرهيزكارى ايشان، و بپرهيز از زنان بد و از نيكان ايشان در حذرباش، اگر تو را به نيكى امر كنند مخالفت كن ايشان را تا طمع نكنند در آن كه موافقت كنى ايشان را در بديها(79) .

و در حديث ديگر فرمود كه من بيزارم از كسى كه مسلمانى با او مشورت كند و آنچه خير او را در آن داند به او نگويد(80) .

و از حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مروى است كه هر گروهى كه با يكديگر مشورت كنند، و در ميان ايشان كسى باشد كه نامش محمد يا حامد يا محمود يا احمد باشد و در مشورت ايشان داخل باشد البته آنچه خير ايشان است بر ايشان ظاهر مى شود(81) .

و از حضرت صادق (عليه‌السلام ) منقول است كه مشورت كن با مردان عاقل پرهيزكار، زيرا كه امر نمى كنند تو را مگر به نيكى، و زنهار كه مخالفت ايشان مكن كه مخالفت داناى پرهيزكار باعث فساد دين و دنياست(82) .

و به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) منقول است كه اگر خواهى نعمت الهى براى تو مستقيم باشد و مروت و مردى تو كامل و تمام باشد و زندگانى تو نيكو باشد، پس در امور خود با برده و با مردم دنى و دون مشورت مكن(83) .

و از حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) مروى است كه مشورت مكن با جبان و ترسان كه راه بدر شد را بر تو تنگ مى كند، و بسبب جبنى كه دارد راه گشاد را به تو نمى نمايد، و مشورت مكن با بخيل كه مانع مى شود تو را از رسيدن به نهايت مقصود خود، و مشورت مكن با كسى كه حرص دنيا داشته باشد، زيرا كه زينت مى دهد براى تو بدترين رآيها را(84) .

و به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) منقول است كه هر كه برادر مؤ منش با او مشورت كند و آنچه محض خير او را در آن داند نگويد حق تعالى عقل و رآيش را از او سلب كند(85) .

و در محاسن و معانى الاخبار و فتح الابواب به سندهاى معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) منقول است كه هرگاه يكى از شما كارى را اراده كند با كسى مشورت نكند تا آنكه پيش از آن با خداوند خود مشورت كند. راوى گفت: چگونه با خدا مشورت كند؟ فرمود: كه اول از حق تعالى طلب خير خود بكند، بعد از آن با مؤ منان مشورت كند، تا خدا آنچه خير در آن است بر زبان ايشان جارى گرداند(86) .

و در مكارم از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه هرگاه امرى را اراده كنى، پس با كسى مشورت مكن تا با خدا مشورت كنى، پرسيدند كه چگونه با پروردگار خود مشورت كند؟ فرمود: كه صد مرتبه بگويد آستخيراللّه پس با مردم مشورت كند تا خدا خير او را بر زبان هر كه خواهد جارى كند(87) .

و سيد، به سند معتبر از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه چون احدى از شما يعنى شيعيان اراده كند كه چيزى بخرد يا بفروشد يا داخل امرى بشود، پس اول خير خود را از خداى عزوجل سؤ ال كند به آن كه بگويد:

اللّهمّ انى آريد آمرا، فان كان خيرا لى فى دينى و دنياى و آخرتى و عاجل آمرى و آجله فيسّره لى، و ان كان شرّا لى فى دينى و دنياى فاصرفه عنّى، ربّ اعزم لى على رشدى و ان كرهته و آبته نفسى

پس با ده نفر از مؤ منان مشورت كند در آن امر كه اراده كرده است، و اگر ده كس نيابد با پنج نفر مشورت كند، با هر يك دوبار، و اگر نيابد مگر دو نفر از مؤ منان با هر يك پنج مرتبه مشورت كند، و اگر نيابد مگر يك مرد با او ده نوبت مشورت كند(88) .

مؤلف گويد: كه اگر صد مرتبه آستخيراللّه را با اين حديث ضم كند اتم و اكمل خواهد بود انشآاللّه تعالى.

مفتاح چهارم: در بيان استخاره به قرآن مجيد است

كلينى (رحمه اللّه) از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده است كه تفآل مكن به قرآن(89) .

مشايخ ما (رحمة اللّه عليهم) اين حديث را تآويل مى كردند كه مراد نهى از فال گشودن از قرآن است كه احوال آينده را از آيات مناسبه استنباط كنند، چنانچه بعضى از جهّال اين را وسيله روزى خود كرده به اين نحو مردم را فريب مى دهند.

و به خاطر قاصر فقير مى رسد كه ممكن است كه مراد نهى از تفآل و تطيرى باشد كه اكثر خلق از ديدن و شنيدن بعضى امور مى كنند، و بعضى را بر خود مبارك و بعضى را شوم مى گيرند، مانند صداى كلاغ و جغد و ديدن بعضى از حيوانات و غير آن در افتتاح سفر و احوال ديگر. يعنى از شنيدن بعضى از آيات كريمه فال نيك و فال بد مى گيرند، و شايد يك حكمتش اين باشد كه باعث كم اعتقادى مردم به قرآن كريم نگردد اگر موافق نيفتد.

و استخاره به قرآن مجيد به چندين طريق معروف است و در بعضى از كتب مذكور است:

اول: آن كه بعد از طلب خير از جناب مقدس ربانى مصحف را بگشايد و آيه اول صفحه دست راست را ملاحظه نمايد، اگر آيه رحمتى يا امر به خيرى باشد خوب است، و اگر آيه غضبى يا نهى از شرّى يا عقوبتى باشد بد است، و اگر ذوجهتين باشد يا مشتبه باشد ميانه است.

چنانچه شيخ طوسى در تهذيب و صاحب كتاب(90) الغايات و سيد بن طاووس (رضي‌الله‌عنه ) به سند معتبر روايت كرده اند كه يسع بن عبداللّه قمى به حضرت صادق (عليه‌السلام ) عرض كرد كه من اراده مى كنم كارى را و طلب خير از حق تعالى مى كنم و رآيم بر يك طرف قرار نمى گيرد، حضرت فرمود: كه نظر كن در هنگامى كه به نماز برمى خيزى، زيرا كه دورترين احوال شيطان از آدمى حالتى است كه به نماز مى ايستد، پس ببين كه چه چيز در دلت مى افتد و اخذ كن به آن، و بگشا مصحف را پس نظر كن به سوى اول چيزى كه مى بينى در مصحف، پس به آن عمل كن انشآاللّه.

مؤلف گويد: كه ظاهر آن است كه مراد آن باشد كه يا بگشا، و آن حضرت دو طريق بجهت استخاره و تشخيص خير بيان فرموده باشد، و همچنين مراد از اول چيزى كه مى بينى اول صفحه باشد، زيرا كه غالب آن است كه اول نظر بر آن مى افتد.

و مؤ يد اين معنى است آنچه روايت كرده است ابن ادريس (رحمه اللّه) در كتاب سرائر از شخصى از اصحاب كه گفت: در خدمت حضرت امام زين العابدين (صلوات اللّه عليه) بودم و عادت آن حضرت اين بود كه چون نماز صبح مى كرد با كسى سخن نمى گفت تا آفتاب طلوع مى كرد، و روزى كه زيد فرزند آن حضرت متولد شد بعد از نماز صبح آن حضرت را بشارت به ولادت او دادند، پس رو به اصحاب خود كرد و گفت: چه نام كنم اين فرزند را؟ هر يك از حاضران نامى گفتند.

حضرت مصحف طلبيد و در دامن خود گذاشت و گشود در اول صفحه اين آيه بود(...وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا) (91) .

پس مصحف را بر هم گذاشت و بار ديگر گشود اين آيه در اول صفحه بود(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) .(92) پس حضرت دوبار فرمود: كه واللّه زيد است و او را زيد نام كرد(93) .

مؤلف گويد: كه چون حضرت سجاد (عليه‌السلام ) مى دانستند كه يكى از فرزندان او كه مسمّى به زيد خواهد بود در جهاد مخالفان شهيد خواهد شد و در اين دو آيه كه در استخاره ظاهر شد اشاره به شهادت او بود به اين سبب دانستند كه اين همان فرزند است، پس او را به زيد مسمى گردانيدند،و دلالت مى كند بر استخاره به اين نحو كه مذكور شد، بلكه ايمائى به جواز تفآل به قرآن نيز دارد.

و ايضا سيد (رحمة اللّه عليه) در فتح الابواب گفته است كه خطيب مستغفرى در دعوات خود ذكر كرده است كه هرگاه خواهى تفآل نمائى به كتاب خدا، پس سه مرتبه سوره قل هو اللّه آحد را بخوان و سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرست، پس بگو اللّهمّ تفآلت بكتابك و توكّلت عليك فآرنى من كتابك ما هو المكتوم من سرك المكنون فى غيبك پس مصحف مجيد را بگشا و عمل كن به آنچه در سطر اول صفحه دست راست ظاهر مى شود بى آن كه اوراق و سطور را بشمارى، و اين را از حضرت رسول (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) روايت كرده است(94) .

مؤلف گويد: كه اين حديث اگرچه از طرق عامه روايت شده است اما مؤ يد استخاره صفحه اول مى تواند شد.

طريق دوم استخاره قرآن مجيد: آن است كه به صفحه اولى عمل نكنند و آن چند قسم است:

اول: آن است كه فقير ديدم به خط شيخ جليل شيخ شمس الدين محمد صاحب الكرامات و المقامات جدّ شيخ الاسلام و المسلمين شيخ بهآ الدين محمد (قدس اللّه روحهما)، كه از خط شيخ سعيد شهيد، محمد بن مكى (رفع اللّه درجته) نقل كرده كه او به سند معتبر از مفضل بن عمر روايت كرده است كه گفت: با جمعى از اصحاب در خدمت حضرت امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) نشسته بوديم، پس يكى از ايشان به خدمت آن حضرت عرض كرد كه گاه هست اراده كارى و قصد حاجتى مى كنيم، پس ‍ مصحف مجيد را بر مى داريم و حاجت خود را به خاطر مى آوريم و قرآن را مى گشائيم و بعد از آن به ورق اول نظر مى كنيم و به آن استدلال بر نيك و بد حاجت خود مى كنيم.

حضرت فرمود: كه مى دانيد به چه نحو بايد كرد؟ واللّه كه نمى دانيد، گفتم فداى تو شوم چگونه بايد كرد؟ فرمود: كه هرگاه يكى از شما را حاجتى باشد و قصد آن داشته باشد نماز جعفر را به جا آورد و دعايش را بخواند، و چون فارغ شود مصحف را بردارد و نيت كند فرج آل محمد را كه ظهور حضرت صاحب الامر (عليه‌السلام ) در اين نزديكى خواهد شد و بگويد: اللّهمّ ان كان فى قضائك و قدرك آن تفرج عن وليّك و حجّتك فى خلقك فى عامنا هذا آوفى شهرنا هذا فآخرج لنا آية من كتابك نستدلّ بها على ذلك

پس مصحف را بگشايد و هفت ورق بگرداند، و از پشت ورق هفتم ده سطر بشمارد و نظر كند به سطر يازدهم كه در آنجا امرى بر او ظاهر خواهد شد در آن مطلبى كه براى آن گشوده، پس مصحف را برهم مى گذارد و بار ديگر براى حاجت خود قصد مى كند و مصحف مجيد را مى گشايد و به همان نحو كه مذكور شد عمل مى كند تا حاجت او ظاهر شود.

و سيد بن طاووس (قدس سره) نيز همين عمل را مرسل نقل كرده و گفته است كه در كتب اصحاب ما ديده ايم، و اين احتمال استخاره و فال هر دو دارد(95) .

دوم: استخاره جلاله مشهور است كه قرآن را بگشايد و در صفحه دست راست نظر كند و عدد لفظ اللّه هر چه باشد بشمارد و بعدد آن از طرف چپ ورق بشمارد، و بعد از آن به همان عدد از صفحه دست چپ سطر بشمارد و آنچه از سطر آخر ظاهر شود عمل كند، و اگر در مرتبه اول استخاره لفظ جلاله در صفحه اول نباشد بار ديگر نيت كند و بگشايد تا جلاله ظاهر شود.

و اين طريق را اگرچه از سيد بن طاووس نقل مى كنند، اما در كتاب او نيست و در غير آن از كتب معتبره فقه و دعا به نظر فقير نرسيده.

و ليكن به خط يكى از فضلاى بحرين ديدم كه نوشته بود كه ديدم در يكى از تآليفات علماى اماميه (رضوان اللّه عليهم) كه مرسلا از حضرت صادق (عليه‌السلام ) روايت كرده بود كه آن حضرت فرمود: كه هرگاه بر احدى از شما كار تنگ شود مصحف را بدست گيرد و عزم كند بر عمل كردن به آنچه ظاهر شود بر او از جانب حق تعالى.

پس سوره حمد و سوره قل هو اللّه آحد و آية الكرسى و آيه و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الاّ هو و يعلم ما فى البرّ و البحر و ما تسقط من ورقة الاّ يعلمها و لاحبّة فى ظلمات الارض و لارطب و لا يابس الاّ فى كتاب مبين و سوره انا آنزلناه، و سوره قل يا آيها الكافرون، و سوره قل آعوذ بربّ الفلق، و سوره قل آعوذ برب الناس، هر يك از اينها را سه مرتبه بخواند، پس متوجه شود به قرآن مجيد و بگويد:

اللّهمّ انّى آتوجّه اليك بالقرآن العظيم من فاتحته الى خاتمته، و فيه اسمك الاكبر و كلماتك الثامّات، يا سامع كلّ صوت، و يا جامع كلّ فوت، و يا بارى ء النّفوس بعد الموت، يا من لاتغشاه الظّلمات، و لاتشتبه عليه الاصوات، آسآلك آن تخيرلى بما آشكل علىّ به، فانّك عالم بكلّ معلوم غير معلّم، بحقّ محمد و علىّ و فاطمة و الحسن و الحسين و علىّ بن الحسين و محمد الباقر و جعفر الصّادق و موسى الكاظم و علىّ الرضا و محمد الجواد و علىّ الهادى و الحسن العسكرىّ و الخلف الحجّة من آل محمد عليه و عليهم السّلام.

پس مصحف را بگشايد و جلالات صفحه راست را بشمارد و به عدد آن اوراق از جانب چپ بشمارد، پس بعد از آن از صفحه دست چپ به همان عدد سطر بشمارد، پس به سطر آخر نظر كند كه آن به منزله وحى است در مطلبى كه دارد انشآ اللّه تعالى(96) .

و به خط بعضى از فضلا همين استخاره به اين طريق به نظر رسيده، كه آية الكرسى تا هم فيها خالدون و آية و عنده مفاتح الغيب تا كتاب مبين بخواند، و ده مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس اين دعا بخواند:

اللّهمّ انّى توكّلت عليك و تفآلت بكتابك، فآرنى ما هو المكنون فى سرّك النحزون فى علم غيبك، برحمتك يا آرحم الراحمين. اللّهمّ آرنى الحقّ حقّا حتى آتّبعه، و آرنى الباطل باطلا حتّى آجتنبه بعد از آن مصحف را مى گشايد و به همان نحو كه مذكور شد عمل مى كند.

و در تآليف بعضى از فضلا به همين نحو نقل كرده است، اما در دعا چنين است:

المحزون فى غيبك يا ذاالجلال و الاكرام، اللّهمّ آنت الحقّ و منزل الحق بمحمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اللّهمّ آرنى الحقّ حقّا حتى آتبعه، و آرنى الباطل باطلا حتى اجتنبه يا آرحم الرّاحمين.

سوم: آن است كه سيد (رضي‌الله‌عنه ) در فتح الابواب ذكر كرده است كه از بدر بن يعقوب آعجمى (رضوان اللّه عليه) در روضه حضرات كاظمين (صلوات اللّه عليهما) شنيدم كه گفت مصحف را برمى دارى و مى گوئى: اللّهمّ ان كان فى قضائك و قدرك آن تمنّ على آمّة نبيّك بظهور وليّك و ابن بنت نبيّك، فعجّل ذلك و سهّله و يسره و كمّله، و آخرج لى آية آستدلّ بها على آمر فآءتمر آو نهى فآنتهى فى عافية و اگر تواند حاجت خود را بگويد، پس هفت ورق بگرداند، پس از روى دوم ورق هفتم هفت سطر بشمارد، و در سطر هفتم تفآل كند براى مطلب خود(97) .

چهارم: آن است كه باز سيد (رحمه اللّه) از شيخ بدر مذكور روايت كرده است كه بعد از خواندن دعائى كه مذكور شد مصحف را بگشايد و هفت ورق بگرداند و از صفحه دوم ورق هفتم و صفحه اول ورق هشتم عدد جلاله آنچه باشد بشمارد، و بعدد جلاله هاى هر دو صفحه باز ورق بگرداند، پس از صفحه دوم ورق آخر سطر به عدد جلاله بشمارد و در سطر آخر آنچه بر او ظاهر شود عمل كند(98) .

پنجم: باز سيد (رضي‌الله‌عنه ) از شيخ بدر مذكور (رحمه اللّه) روايت كرده است كه دعاى سابق را بخواند و مصحف شريف را بگشايد و هشت ورق بعد از آن بشمارد، و از صفحه اول ورق هشتم ده سطر بشمارد، و به سطر يازدهم تفآل كند(99) .

مؤلف گويد: كه اقسام طريق دوم استخاره مصحف، هيچ يك مستند معقولى ندارد، خصوصا سه قسم آخر كه هيچ يك را به معصومين (عليهم السلام) نسبت نداده اند. و چون در بعضى از اين استخارات وارد شده است كه بعد از نماز حضرت جعفر (عليه‌السلام ) به عمل آورند مناسب است كه مختصرى از كيفيت آن مذكور شود.

بدان كه مشهورترين طرقش آن است كه چهار ركعت بكند بدو سلام، و در ركعت اول بعد از فاتحه سوره اذا زلزلت، و در دوم سوره عاديات، و در سوم اذا جآ نصراللّه، و در چهارم قل هواللّه آحد بخواند، و در هر ركعت بعد از فراغ از قرآت پانزده مرتبه بگويد سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر پس در ركوع و سر برداشتن از آن و در سجود اول و بعد از سربرداشتن و در سجده دوم و بعد از سربرداشتن در هر يك ده مرتبه اين تسبيحات را بخواند.

و اگر در سجده آخر بعد از تسبيحات اين دعا را بخواند بهتر است: سبحان من لبس العزّ و الوقار، سبحان من تعطّف بالمجد و تكرّم به، سبحان من لاينبغى التّسبيح الاّ له، سبحان من آحصى كلّ شى ء علمه، سبحان ذى المنّ و النّعم، سبحان ذى القدرة و الكرم، سبحان ذى العزّة و الفضل، سبحان ذى القوة و الطّول، اللّهمّ انّى آسآلك بمعاقد العزّ من عرشك، و منتهى الرّحمة من كتابك، و اسمك الاعظم الاعلى و كلماتك التّامّة الّتى تمّت صدقا و عدلا آن تصلّى على محمد و آل محمّد پس حاجت خود را بطلبد، و اگر نتواند بگويد و آن تقضى لى حاجتى

و بعد از سلام بگويد يا ربّ يا ربّ بقدر آن كه يك نفس وفا كند، و باز يا ربّاه يا ربّاه همانقدر، و باز يا ربّ يا ربّ همانقدر، و باز يا اللّه يا اللّه به همانقدر، و باز يا رحيم يا رحيم به همانقدر، پس هفت مرتبه يا رحمن يا رحمن پس هفت مرتبه يا آرحم الراحمين پس ‍ بگويد:

اللّهمّ انّى أفتح القول بحمدك، و أنطق بالثّنآ عليك، و آمجّدك و لاغاية لمجدك [لمدحك خ ل] و آثنى عليك، و من يبلغ غاية ثنائك و آمد مجدك، و أنّى لخليقتك كنه معرفة مجدك، و أىّ زمن لم تكن ممدوحا بفضلك، موصوفا بمجدك، عوّدا على المذنبين بحلمك، تخلّف سكّان آرضك عن طاعتك، فكنت عليهم عطوفا بجودك، جوادا بفضلك، عوّدادا بكرمك، يا لا اله الاّ آنت المنّان ذو الجلال و الاكرام. و اگر آن سوره ها را نداند هر سوره كه بخواند خوب است، و اين دعاها نيز شرط نماز نيستند بلكه از مكملات نمازند، و ساير آداب و ادعيه را در ربيع الاسابيع(100) ذكر كرده ايم.

و چون راوى آن استخاره و اين دعا هر دو مفضل بن عمر است دور نيست كه دعائى كه در حديث استخاره وارد شده است اشاره به اين دعا باشد، لهذا اين دعا را در اينجا اختيار كرديم.