سرآغاز
واجبات و محرمات در شرع اسلام
نويسنده : آيت الله على مشكينى سرآغاز
هذه سبيلى ادعوا اليه على بصيرة
اين راه معنوى و طريق كمالات انسانى من است كه از خدا و آخرين پيامبر و دين و قرآن او بر گرفته ام ، و همه انسان هاى داراى وجدان سالم را از روى بصيرت و بينايى به سوى آن فرا مى خوانم .
اين كتاب را به انسانهاى عاقل و منصفى كه معتقدند دين اسلام از سوى مبداء اعلا و خداى رحمان ، به عنوان آخرين شريعت و برنامه دينى و حياتى ، براى هدايت و تربيت و تكامل جامعه بشرى فرود آمده و طالب وصول به اسلام نابى هستند كه از بيان رساى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به ملت اسلامى عرضه شده اهدا مى كنم .
مجموع آنچه در آن است ، برگرفته از كتاب الهى و سنت پيامبر اسلام بدون ذكر ادله و به عنوان عصاره دين و خلاصه شريعت تنظيم گرديده است .
اين كتاب به لحاظ جامعيت مسائل لازم و مورد ابتلاى عموم در زمينه اعتقادى و عملى ، و كمال اختصار در عرضه مسائل به زبان روز، در موضوع خود كم نظير است .
مقدمه
الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على رسوله محمد و آله الطاهرين ، و لعنة الله على اعدائهم اجمعين
اعمال و كردارهاى انسانى بر دو نوع است :
١ - باطنى و عقيدتى ، نظير تصديقات و اعتقادات ،
٢ - ظاهرى و بدنى مانند گفتارها و حركت هاى بدن و هر يك از دو نوع شامل واجبات و محرمات است .
عمل هاى فكرى و عقيدتى اهميت و تاءثيرش بيشتر است چه آنكه در رتبه علت است و عمل هاى بدنى در مرتبه معلول ، زيرا گفتار و كردار انسانى غالبا نشاءت يافته از عقايد و اراده او است .
اين كتاب در دو بخش تنظيم شده
١ - واجبات و محرمات باطنى تحت عنوان اعتقادات ،
٢ - واجبات و محرمات ظاهرى تحت عنوان فروع عملى ، و مناسب است به دو امر زير توجه شود:
اول) فرا گرفتن اصول عقايد و فروع عملى اسلام از ديدگاه عقل سليم و شرع مبين بر هر مكلفى ، واجب عينى مؤ كد است ، اتصاف به اصول عقايد، ايمان است و انجام فروع عملى ، عدالت ؛ و كسى كه موفق به تحصيل اين دو نعمت عظيم شود به رتبه والايى از كمالات انسانى نائل آمده و گويى همه خواسته هاى خداوند سبحان را انجام داده و تقواى اعتقادى و عملى تحقق يافته .
ترك اصول اعتقادى مستلزم كفر، و ترك فروع عملى مستلزم فسق است و هر دو، سبب شقاوت انسان و مسئوليت شديد اخروى است .
اينك به منظور انجام اين وظيفه خطير، اين اوراق معدود را با كمال اختصار تقديم جامعه كردم ، باشد طالبان سعادت بتوانند به واسطه تصحيح عقايد به كمال ايمان رسند و به وسيله انجام فروع ، راه عدالت گيرند؛ و در نتيجه مصداق الذين آمنوا و عملوا الصالحات گردند.
دوم) مسائل اعتقادى اين كتاب كه در بخش اول ذكر شده ، در ميان آيات و سور كتاب الهى و روايات اهل بيت عليهم السلام و كتاب هاى علم كلام متفرق و پراكنده بود. ما در اينجا مقدارى را كه لازم ديديم جمع آورى كرده ، تقديم داشتيم .
مسائل فرعى بخش دوم نيز در ميان كتاب هاى استدلالى و فتوايى فقهاء مخلوط با مستحبات ، مكروهات و مباحات و احكام ديگرى مانند طهارت و نجاست و غيره بود.
واجب ها و حرام ها را از ساير احكام جدا كرده ، ذكر نموديم . چون كه تكاليف مسئوليت آور و كيفرزا جز اين دو قسم نيست .
رعايت مستحبات و مكروهات سبب كمال ؛ و عدم رعايت احكام غير تكليفى نيز تا منجر به ترك واجب و فعل حرام نشود، عقاب آور نيست .
بخش اول : واجبات و محرمات اعتقادى باورهاى روا و ناروا
احكام اعتقادى
احكام اعتقادى دو گونه اند: (كه همه را تحت عنوان ما معتقديم ذكر مى كنيم .)
گروه اول : احكامى كه به محض توجه ذهن و ايجاد سؤ ال ، بر هر كسى واجب است اقدام به يافتن حقيقت كند و باقى ماندن در حال شك و ترديد حرام است ؛ اين احكام عبارتند از مسائل زير:
١ - ما معتقديم به وجود الله و خداوند واجب الوجود، مبداء آفرينش و سرچشمه هستى و معتقديم به وحدانيت و يگانگى ذات اقدس او و نداشتن شريك در ذات و صفات جمال و جلال ؛ يعنى : لا اله الا الله .
٢ - ما معتقديم به صفات جلال و جمال خداوند متعال .
صفات جلال يعنى ؛ ذات اقدسش ، از هر نقص و عيبى مبراست . صفات جمال يعنى ؛ ذات پاكش ، آراسته به همه كمال و صفت هاى نيكو و حسنه است .
٣ - ما معتقديم به نبوت و رسالت عامه ؛ بدين معنى كه خداوند تعالى پيامبرانى براى بشر از جنس خود آنها مبعوث فرموده است و به وسيله آنها كتابى از آسمان فرو فرستاده ، و دينى به منظور هدايت و تعليم و تربيت جامعه بشرى ابلاغ نموده است . به پيامبرانى كه نامشان در قرآن مجيد آمده است ، اعتقاد تفصيلى و به آنان كه نامشان ذكر نشده است اعتقاد اجمالى دارم .
٤ - ما معتقديم به نبوت و رسالت حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله ، پيامبر عربى قرشى مكى مدنى ، و نيز معتقديم به خاتم نبوت و رسالت و دين و كتاب او؛ بدين معنى كه جامعه بشرى پس از بعثت او نياز به پيامبر و دينى ديگر ندارد؛ زيرا دين او شامل و واجد تمام احكام و وظايف فردى و اجتماعى است كه بشر از نظر امور معنوى و مادى خود در طول حيات اين جهان بدان نيازمند خواهد شد. اگر هم فرضا اين مساءله در نظر ديگران اشكال عقلى داشته باشد، از نظر مذهب تشيع بى اشكال است ؛ زيرا حضرت مهدى عليه السلام پس از ظهورش همه شؤ ون پيامبر خاتم را غير از منصب نبوت خواهد داشت ؛ از آن جمله ولايت وى بر احكام الهى است ، كه مى تواند مقتضيات زمان و جامعه آنها را تغيير دهد.
٥ - ما معتقديم به عالم آخرت و معاد جسمانى ؛ بدين معنى كه همه انسان هايى كه به دنيا آمده و مرده اند، پس از انقراض اين جهان مادى ، دوباره در جهان ماوراى طبيعت زنده شده ، در محيطى به نام محشر و در زمانى به نام روز قيامت ؛ در محضر حضرت حق حضور مى يابند. در اين حادثه عظيم بى سابقه و بى لاحقه ، فرشتگان و اجنه و همه حيوانات نيز محشور خواهند شد.
٦ - ما معتقديم به خلافت و امامت تشريعى و انتصابى پس از پيامبر اسلام ؛ يعنى اينكه حضرت محمد صلى الله عليه و آله قبل از ارتحال به عالم بقا، اشخاصى را به نحو ترتيب براى خلافت و جانشينى خود و تصدى امامت امت و ولايت جامعه به امر پروردگار منصوب فرموده است . همچنين بى ترديد معتقديم كه آن حضرت بدون انجام دادن اين وظيفه خطير خلقى و خالقى رحلت نكرده است .
٧ - ما معتقديم كه پيامبر اسلام دوازده نفر معين از خاندان خويش را به امر اكيد پروردگار، به ترتيب خاصى به عنوان جانشينى و خلافت براى دوران پس از ارتحال خود تعيين فرموده است كه اول آنها على بن ابى طالب پسر عمو و داماد خود او است و يازده نفر ديگر از اولاد على و دخترش فاطمه ، به ترتيب زير: حسن بن على ، حسين بن على ، على بن حسين ، محمد بن على ، جعفر بن محمد، موسي بن جعفر ، علي بن موسي ، محمد بن علي ، علي بن محمد ، حسن بن على ، و محمد بن حسن مهدى قائم مى باشند. دوران خلافت يازده امام تا سال ٢٦٠ هجرى بود و خلافت امام دوازدهم كه فعلا در پس پرده غيبت است . تا حال ادامه دارد و آنگاه كه خداوند منان اراده كند، ظهور كرده ، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.
٨ - ما معتقديم كه قرآن مجيد، اين كتاب عظيم الهى ، كه فعلا در دست مسلمين است ، از طرف خداوند متعال به عنوان يگانه معجزه جاويدان بر قلب شريف پيامبر اسلام نازل شده و از زبان مبارك او به جامعه مسلمين ابلاغ گرديده است ؛ نه كلامى از غير خداوند به عنوان آيه يا سوره اى بر آن اضافه شده ؛ و نه آيه يا سوره اى از آن كم شده است و از هيچ راهى ، دست تحريف بدان راه نيافته است .
گروه دوم : احكامى كه جستجو و تحقيق درباره آنها واجب نيست ؛ بلكه مى توان در حال ترديد هم باقى ماند؛ اما اگر كسى تحقيق كرد و بر واقعيت آنها آگاه شد، واجب است باورهاى درونى خود را طبق آنها شكل دهد و انكار آنها دليل و فقط به خاطر شبهات جايز نيست ؛ اين احكام عبارتند از مسائل زير:
٩ - ما معتقديم خداوند متعال جسم نيست ، مركب از اجزا نيست ، تغيير و تحول در او راه ندارد، صفات او زائد بر ذاتش نيستند، به زمان و مكان تعلق ندارد، از چيزى زاده نشده و چيزى هم از او زاده نشده است و او واجب الوجود است . درك حقيقت ذات او از قلمروى درك هر عاقلى خارج است ؛ خواه پيامبران و خواه فرشتگان دانشمندان جهان .
١٠ - ما معتقديم به وجود ملائكه و فرشتگان و عصمت آنها، و تصرفات وسيع و گسترده آنان در جهان ، تحت اراده خداوند متعال . كتاب الهى پر از ياد، تسلط و ماءموريت آنها در تصرفات گوناگون ، در سراسر هستى است و معتقديم كه انكار آنان ، به ويژه آنهايى كه نامشان در قرآن مجيد برده شده است موجب كفر مى گردد. همچنين عقيده داريم به وجود اجنه و شياطين ، خواه هر دو يك جنس باشند و خواه دو جنس مختلف .
١١ - ما معتقديم به همه كتاب هايى آسمانى كه از جانب پروردگار به پيامبران قبل از پيغمبر خاتم ، محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله ، نازل شده است . به كتاب هايى كه نامشان در قرآن ذكر شده است ، اعتقاد تفصيلى و به آنهايى كه نامشان ذكر نشده است ، اعتقاد اجمالى داريم .
١٢ - ما معتقديم به وحى ؛ يعنى ارتباط معنوى و سرى پيامبران الهى با خداوند متعال و اينكه همه اديان الهى و كتابهاى آسمانى به وسيله آنها از سوى خدا به جامعه بشرى ابلاغ شده است . آنها احكام و علوم ديگرى را نيز از حضرت حق دريافت كرده و ابلاغ نموده اند. كيفيت وحى آنها سه گونه بوده است :
يك) القا شده كلام الهى به قلب پيامبر، از راهى غير از حواس ظاهرى .
دو) القا شدن كلام خداوند از راه قوه سامعه ، بدون رؤ يت چيزى .
سه) نازل شدن فرشته وحى بر پيامبر و القاى كلام خداوند به او به صورت روياروى .
ممكن است هر سه قسم در باره همه پيامبران تحقق يافته باشد، با اختلاف درجات آنها و تفاوت زمان ها و مكان ها و قضاياى وحى شده .
١٣ - ما معتقديم به عصمت و مصونيت همه پيامبران الهى از گناه ، خطا و اشتباه در امور دينى ؛ بدين معنى كه هيچ گاه از آنان گناه و معصيت سر نمى زند، نه در خردسالى و نه پس از بلوغ ، نه گناه صغيره و نه كبيره ، نه قبل از مبعوث شدن و نه بعد از آن . همچنين از آنها خطا و اشتباه هم سر نمى زند؛ نه در مرحله فراگيرى احكام از ناحيه حضرت حق و نه در مرحله ابلاغ آنها به مردم به وسيله گفتار يا نوشتار؛ و نه در مرحله اجرا و پياده كردن آنها در متن جامعه ، و نه در مرحله اعمال شخصى و تقواى فردى خود آنها.
١٤ - ما معتقديم به قبح عقلى و حرمت شرعى مؤ كد غلو كردن درباره پيامبر اسلام ، هر يك از ائمه معصومين ، اصحاب و نزديكان آنها، فرشتگان و ديگر مقدسات .
غلو يعنى تجاوز كردن از حد واقعى آنها در اعتقاد؛
الف - مانند اعتقاد به خدا بودن آنها همراه با نفى وجود خداوند متعال ،
ب - يا خدا بودن آنها و خداوند تعالى هر كدام به طور مستقل ،
ج - يا به نحو شركت به صورتى كه مسيحيان درباره عيسى عليه السلام گفته اند؛
د - يا قائل شده به اتصاف آنها به يكى از صفات ويژه پروردگار؛ مانند خالقيت آسمان ها و زمين ، خالقيت انسان ها و حيوانات ، رازقيت همه زنده ها، زنده كردن و ميراندن جاندارها و غيره . غلو در بيشتر موارد، موجب كفر مى شود.
١٥ - ما معتقديم به عدم تحريف قرآن مجيد و مجموعه اين كتاب مقدس آسمانى كه فعلا در دست مسلمين جهان است ؛ يعنى اين كلام موجود، درست همان است كه فرشته وحى از سوى خداوند متعال به قلب مبارك پيامبر اسلام عليه السلام نازل كرده است و از زبان آن حضرت به مسلمانان ابلاغ شده و به وسيله نويسندگان وحى و سپس ساير نويسندگان در اختيار مردم قرار گرفته و دست به دست به وسيله مجامع اسلامى ، به دور از هرگونه تحريف به ما رسيده است ؛ نه يك آيه يا سوره بدان اضافه شده و نه يك آيه يا سوره از آن كسر گرديده است .
آرى ! اين مصحف نور، همان است كه در قلب نورانى پيامبر اسلام نقش بسته بود و آن نقش اقدس همان است كه در لوح محفوظ مكتوب است و آن مكتوب انور همان است كه در علم ازلى حضرت حق ، محقق و موجود است .
١٦ - ما معتقديم امام دوازدهم محمد بن الحسن الحجة عليه السلام مهدى موعود، در عصر امامت امام حسن عسكرى از صلب شريف آن حضرت متولد شده ، و قبل از ارتحال ايشان از طرف حضرت حق ، به دستور پيامبر اسلام ، به امامت و رهبرى و حاكميت بر همه مكلفان روى زمين منصوب گرديده است و از آن زمان تا حال در پس پرده غيبت ، عهده دار مقام ولايت و امامت و متكفل شؤ ون غيبى حاكميت الهى جامعه مى باشد و آنگاه كه مشيت حضرت حق حتمى گردد، ظهور كند و جهان پر از فساد را مبدل به مدينه فاضله فرمايد.
١٧ - ما معتقديم پيامبر گرامى اسلام به وسيله تعليم الهى ، به همه احكام دين و اصول و فروع آن ، عالم بود؛ همه علوم و معارف و اسرار قرآن كريم ، همه كتاب هاى آسمانى پيامبران گذشته ، همه علوم مختلفى كه جامعه بشرى در عصر نبوتش واجد بودند و پيامبر در معرض سؤ ال بود و ساير علوم الهى و اسرار غيبى كه حدود و ثغور آنها از قلمرو تصور ما بيرون است . درباره خلفاى معصوم او نيز همين عقيده را داريم .
١٨ - ما معتقديم به حجيت كتاب خداوند و قرآن مجيد. يعنى پذيرفتن هر حكم دينى اصلى و فرعى و هر علم و حكمتى كه صريح يا ظاهر قرآن بر آن دلالت كند، با شرايط مقرر، لازم ؛ و رد آن حرام است .
١٩ - ما معتقديم به سنت پيامبر اسلام و حجيت آن . سنت عبارت است از كلمات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله غير از قرآن مجيد، كه به عنوان احكام دين و معارف الهى بيان فرموده است . همچنين معتقديم كه امامان معصوم ، حاكى و ناقل سنتند و اصل سنت و تمام و كمال آن ، از پيامبر اكرم به دست آنها رسيده است و هر چه به وسيله آنها به ديگران رسيده باشد، از همه خطاها، شبهات و تحريفات مصون است . خداوند در روز جزا همه جهانيان را به وسيله دو مدرك كتاب و سنت ، مورد محاكمه و بازپرسى قرار خواهد داد و انسان ها نيز در آن روز براى اثبات ادعاها يا تبرئه خود از خطاها به اين دو حجت تمسك خواهند نمود.
٢٠ - ما معتقديم به حجيت عقل سليم و ادراك قطعى خرد؛ بدين معنى كه ادراك قطعى هر انسانى نسبت به حسن و قبح اعتقادى و عملى او همانند كتاب كريم و سنت پيامبر، حجت بالغه و برهان قاطع است و فرداى قيامت ، در محكمه عدل الهى ، قضاوت عقل درباره همه حسنات انسان ، مدرك استحقاق ثواب و درباره همه گناهان او، سند محكوميت و مجازات خواهد بود.
٢١ - ما معتقديم به حدوث زمانى جهان هستى ؛ يعنى خداى توانا همه موجودات عالم را با اراده و مشيت بالغه خويش از كتم عدم و نيستى مطلق به وجود آورده و هستى بخشيده است ؛ پس ذات اقدس الهى ، واجب الوجود ازلى است و ماسواى او ممكن الوجود حادث است ؛ يعنى وقتى بوده كه او بوده و غير او نبوده است .
٢٢ - ما درباره افعال اختيارى انسان معتقديم به امر بين الامرين ؛ يعنى هر عملى كه از او سر مى زند، هم خود او در آن دخالت دارد و هم خداوند متعال ؛ از او اراده و حركت و از خدا يارى در مقدمات و عمل ؛ نه او مستقل است ، به طورى كه اراده اش علت تامه فعل باشد و خدا هيچ دخالت تكوينى نداشته باشد، كه اين را تفويض مى نامند؛ نه اراده خداوند علت تامه صدور فعل اوست ، به طورى كه اراده خود او دخالت تكوينى نداشته باشد، همانند حركت نقش پرده و پرچم به وسيله باد باشد كه اين را جبر مى نامند.
بنابراين امر بين الامرين ، يعنى شركت تكوينى انسان و خدا در كارهاى اختيارى او؛ در اين جهت بين كارهاى خير و شر، حلال و حرام فرقى نيست ؛ گرچه اين دو از جهات ديگر فرق دارند؛ چه آنكه خداوند به كار حلال ، راضى و از كار حرام ناراضى است ؛ به كار خير و حلال ، پاداش و به كار حرام ، كيفر خواهد داد. اين امتيازها مربوط به جنبه تشريعى افعال اختيارى انسان است .
٢٣ - ما معتقديم به عالم برزخ ؛ يعنى جهان خاصى در فاصله بين دنيا و عالم قيامت ، كه اقامتگاه موقت ارواح همه انسانهايى است كه در دنيا از قالب تن بيرون شده اند و جايگاه فرشتگانى است كه متصدى اداره امور آنجا هستند. عالم برزخ داراى بهشت و جهنم و ثواب و عقاب موقت است و ارواح كسانى كه به آنجا وارد مى شوند، سه دسته اند:
الف : ارواح مؤ منين محض و خالص كه بيدار و در نعمت اند.
ب : ارواح كفار و فساق محض كه بيدار و در عذابند.
ج : ارواح انسانهاى متوسطالحال و مستضعفان عقلى و اعتقادى كه پس از مرگ در حالتى شبيه به خوابند كه سُبات ناميده مى شود، تا آنگاه كه روز قيامت بر پا شود.
٢٤ - ما معتقديم كه در روز قيامت درباره عقايد و اعمالى يكايك مكلفين سؤ ال ، محاكمه و قضاوت خواهد شد؛ يعنى خداوند قادر همه مكلفين را در آن روز مورد حساب و محاكمه قرار خواهد داد و از عقايد و اعمال شخصى هر فردى پرس و جو خواهد نمود و نيز همه اختلافات اعتقادى و عملى آنها را از مساءله توحيد و اصول عقايد گرفته تا كوچكترين اختلاف مالى و حقى مورد بررسى قرار داده ، قضاوت عادلانه خواهد فرمود.
٢٥ - ما معتقديم به تحقق شهادت در روز قيامت و قيام شهود، در مقام سؤ ال و محاكمه ؛ يعنى تبهكاران و كسانى كه فساد عقيدتى و عملى دارند، اگر از هول محشر و ترس رستاخيز، منكر بعثت پيامبران يا ابلاغ دين از سوى آنان شوند يا مدعى نرسيدن دعوت يا تمام نشدن حجت نزد خود شوند، يا منكر صدور گناه يا تعدى به حقوق ديگران شوند، شاهدانى از طرف پروردگار يا از ناحيه پيامبران يا از طرف مدعيان خصوصى اقامه گرديده و طبق آنها قضاوت خواهد شد.
از جمله شهود آن روز، خود حضرت حق تعالى است و نيز پيامبران هر ملت ، اوصياى پيامبران ، فرشتگان موظف اعمال ، نويسندگان خيرات و شرور، علما، صالحان ، شهدايى كه از حال منكر مطلع باشند، زمان ها و مكان هايى كه گناه در آنها واقع شده است و بالاخره اعضاء و جوارح خود شخصى .
٢٦ - ما معتقديم به سنجش اعمال در آخرت ، يعنى عملاهاى خير و شر هر كسى ، چه اعتقادات باطنى و درونى و چه عمل هاى ظاهرى و بدنى و چه اخلاقى و صفت هاى روانى ، در معرض سنجش و ارزيابى معنوى و عقلانى قرار مى گيرد و طبق تشخيص متخصصين آن جهان ، پاداش يا كيفر داده مى شود. در اين سنجش ، عمل هاى نيك و پر ارج را، سنگين و عمل هاى زشت و كم ارج را، سبك مى نامند.
٢٧ - ما معتقديم كه همه كارهاى خير و شر انسان در دنيا، از هنگامى كه قدرت تمييز و ادراك پيدا مى كند، تا آخرين لحظه عمرش ، به وسيله فرشتگان ماءمور اين امر، نوشته مى شود و در عالم آخرت به صورت كتابى تدوين شده به دست راست يا چپ وى داده مى شود؛ خواه عقايد و اعمال باطنى باشد و خواه افعال بدنى ، خواه صغيره باشد و خواه كبيره . خود انسان در آن روز با مندرجات آن كتاب آشنا شده از حساب اعمال و چگونگى آن قبل از محاكمه علنى ، مطلع خواهد بود.
٢٨ - ما معتقديم به تحقق شفاعت در عالم آخرت ؛ يعنى چون برخى از گناهكاران محكوم به عذاب و جهنم شوند، خداوند به عده اى اجازه وساطت و شفاعت خواهد داد و بدين وسيله مجرمان را خواهد بخشيد.
شفاعت ، به اذن حضرت حق و به در خواست شفاعت كنندگان يا مجرمين است و شفاعت كنندگان ، از انبياى عظام ، فرشتگان ، علما، شهدا و صالحان خواهند بود.
مورد شفاعت ، گناهان فرعى و عملى است ، نه كفر و شرك .
ثمره شفاعت ، نجات مطلق يا تخفيف عذاب است . احيانا شفاعت درباره اهل بهشت هم خواهد بود؛ يعنى آن دسته از اهل بهشت كه اعمالشان نارسا و ثوابشان كم و رتبه شان پايين است ، به وسيله شفاعت ، مقام بالاتر يا پاداش بيشتر به دست خواهند آورد.
٢٩ - ما معتقديم به بهشت ابدى ، پس از انقضاى روز قيامت ؛ يعنى چون محاسبه خلق در روز جزا خاتمه يافت و عده اى به خاطر عمل يا به وسيله شفاعت ، مستحق پاداش نيك و عده اى مستحق مجازات شدند، خداوند نيكان و رستگاران را در مسكن و محلى به نام جنت و بهشت كه در حسن و زيبايى ، وصف ناپذير و در شكوه و جلال ، بغايت دلپذير است ساكن خواهد فرمود؛ بهشت مزبور ابدى و دائمى است و غرفه ها، طبقات ، باغ ها، درختان و ميوه هاى بى پايان ، و همسران ، كنيزان و خدمه فوق تصور دارد؛ كسى كه در اين محيط وارد شود، ديگر خارج نخواهد شد. پيرى ، فرسودگى ، مرض ، ناراحتى ، غصه و نيز هيچ گونه موجود مضر و هيچ نوع شر و ضرر و آفت در آنجا وجود ندارد. بهشت ، هم اكنون آفريده شده است . ٣٠ - ما معتقديم به جهنم ابدى ، پس از تمام شدن روز قيامت ، يعنى كسانى كه در محكمه قيامت ، محكوم به عذاب و كيفر شديد شدند، در محلى مملو از آتش و عذاب هاى گوناگون فوق تصور انسان ، به نام جهنم و دوزخ ، محبوس خواهند شد، جهنم براى كفار و كسانى كه فساد اعتقادى و اصولى دارند ابدى و دائمى است و وارد شدنشان ، بيرون آمدن ندارد؛ و براى كسانى كه گناهان فرعى و عملى دارند، موقت است .
بخش دوم : واجبات و محرمات عملى كردارهاى روا و ناروا
فصل اول : مسايل معارف دينى و علوم مختلف
٣١ - بر هر انسان بالغ و عاقلى واجب است پس از اقرار به اصول دين و تحصيل اعتقادى قلبى به اصول مذهب ، برنامه هاى عملى اسلام و واجبات و محرمات فرعى دين را فرا بگيرد.
٣٢ - كسى كه به اصول دين معتقد شود طبعا يقين اجمالى پيدا مى كند كه از ناحيه دين ، واجباتى در مرحله عمل بر عهده اوست كه بايد بجا آورد، و محرماتى بر عهده اوست كه بايد ترك كند؛ اين احكام را فروع الزامى دين نامند، و برنامه جوارحى نيز ناميده مى شود.
٣٣ - به محض عالم شدن مكلف به وجود احكام فوق ، يعنى احكام عملى واقعى و توجه به اينكه خداوند امتثال آنها را مى خواهد، حجت عقلى بر وى تمام مى شود و واجب مى شود بكوشد تا آنها را از هر راهى باشد تحصيل كند و عمل نمايد، وگرنه در آخرت مسئول بوده مجازات خواهد شد.
٣٤ -بنابر مساءله فوق واجب است بر هر مكلف ، تحصيل اجتهاد و فقاهت در مسائل عملى ، بدين معنى كه بايد همه را از كتاب الهى و احاديث و سنت پيامبر و اهل بيت معصومين عليهم السلام استنباط و استخراج كند و در ذهن خود يا در كتابى براى عمل خويش و احيانا رجوع ديگران ضبط نمايد، اين عمل را اجتهاد و فقاهت نامند و چون پيمودن اين راه طولانى ، شرايط زياد و زحمات طاقت فرسايى لازم دارد، جز براى افراد نادرى فراهم نيست .
٣٥ - كسى كه راه اجتهاد را نرود يا نتواند، واجب است تقليد كند؛ بدين معنى كه به مجتهد و فقيه واجد شرايطى كه راه فوق را پيموده و در احكام شرعى فرعى متخصص شده ، مراجعه نمايد، و احكام واقعى خود را از طريق فتواى او بدست آورد. بنابراين اجتهاد و تقليد دو راه مستقل در رسيدن مكلف به احكام عملى است ، و او بين دو راه مخير است .
٣٦ - گفته مى شود براى مكلفى كه خود مجتهد نيست و نمى خواهد تقليد كند واجب است راه سومى درباره رسيدن به احكام دينى انتخاب كند و احتياط در عمل است ، يعنى هر عملى كه حكمش را نمى داند، اگر احتمال دهد واجب است بجا آورد و اگر احتمال دهد حرام است ترك كند؛ لكن پيدا كردن راه احتياط در مسائل ، خود نياز به اجتهاد دارد، بنابراين راه رسيدن به احكام دين منحصر به اجتهاد و تقليد است .
٣٧ - محل تقليد و مورد آن ، هر عملى محل ابتلايى است كه مكلف حكم شرعى آن را نداند خواه گفتار باشد يا كردار، عبادت يا معامله يا غير اينها؛ پس بايد قبل از عمل ، مراجعه به فقيه كرده تكليف خود را روشن سازد؛ چون اگر بدون تقليد عمل كند، ممكن است در واقع واجب باشد و او ترك كند يا حرام باشد و او مرتكب شود و به گناه افتد.
٣٨ - اگر در يك زمان فقهاى متعددى وجود داشته باشند، بر كسى كه مى خواهد تقليد كند واجب است درباره آنها تحقيق كند؛ اگر همگى از نظر علمى برابر يا نزديك به هم بودند، از هر كدام كه بخواهد تقليد كند و اگر يكى از بقيه عالم تر بود بايد از او تقليد نمايد.
٣٩ - واجب است عدول كردن مقلد از شخص غير واجد شرايط تقليد به شخص واجد شرايط، چه عمدا از او تقليد كرده بوده يا اشتباها، و چه از اول واجد شرايط نبوده يا بعدا فاقد شرايط شده باشد، حتى اگر كسى بعدا بر او برترى يافته باشد.
٤٠ - واجب است رجوع كردن مقلد به مجتهد زنده در صورت فوت مجتهد اولى ، در همه مسائل ؛ در صورتى كه زنده عالم از ميت باشد. و در خصوص مساءله بقا بر تقليد ميت در صورتى كه مجتهد ميت اعلم از زنده و اگر مرده و زنده هر دو مساوى باشند، مقلد در غير مساءله بقا مى تواند بر تقليد اول خود باقى بماند يا به مجتهد زنده عدول كند و يا در بعضى از مسائل از اولى و در بعضى ديگر از دومى تقليد نمايد.
٤١ - واجب كفايى است حركت كردن و كوچ نمودن گروهى از هر منطقه ، كه داراى استعداد فكرى و تمكن مالى باشند، به سوى مراكز علمى براى اشتغال به تحصيل و تفقه در احكام اصولى و فروعى دين و علوم و معارف اسلام ، به منظور انجام وظايف مذهبى خويش ، تعليم و تربيت ديگران ، هدايت و انذار ملت ها.
٤٢ - واجب مؤ كد است اقدام مردم به تشكيل مجامع دينى و حوزه هاى علمى ، به تعيين گروهى وامتى ، كه آنها اهداف سه گانه زير تحقق بخشند:
الف) دعوت جاهلان به سوى خير يعنى دين ، اصول و فروع و اخلاق فاضله آن و علوم معارفى كه وسيله تكامل معنوى انسان و سبب رفاه مادى اوست .
ب) امر به معروف و دعوت به هر كار نيك .
ج) نهى از منكر و دور كردن از هر عمل زشت .
اين وجوب وجوب كفايى است ، و مخاطب ،همه مسلمين يا همه مكلفينند، و مراد از گروه و امت ، شاغلين حوزه هاى علوم و معارف دينى هستند. پس براى مجتمع مسلمين ، واجب كفايى است اعضاى حوزه ها را از خودشان و هزينه آنها را از اموالشان تهيه كنند؛ لكن چون جامعه ، طبعا و عقلا نيازمند ولى و سرپرست است قهرا وجوب مزبور متوجه ولى امر مخاطبين خواهد بود، مانند تسلط ولى امر ملت بر اموال عمومى آنها.
٤٣ - واجب است ارشاد جاهل ، يعنى هدايت مردم و تعليم احكام دينى به آنها، در حد امكان ، چه احكام اعتقادى باشد و چه فروع عملى و چه مقدمات آنها؛ و اين واجب از اهم آثار تشكيل حوزه هاست .
٤٤ - واجب است فحص و بررسى از خبرى كه فاسق آورده ، خواه اخبار از احكام دينى باشد، نظير آن كه حكمى يا حكمتى را از معصوم يا فتوايى را از فقيه نقل نمايد، و يا از موضوعات خارجى ، نظير آن كه وصيتى را از ميت نقل كند. و اين وجوب را وجوب شرطى گويند. يعنى شرط، عمل جستجو و اطمينان است وگرنه حجت نيست .
٤٥ - چنانچه واجب است تعلم خود احكام شرعى ، واجب است تعلم موضوعات آن يعنى عبادت هاى كه از طرف شرع اختراع شده است ، مانند نماز، روزه ، زكات ، حج ، كفارات و غيره ، همچنين واجب است ياد گرفتن اجزاء، شرائط و موانع عبادت ها، اجزاء نماز مانند تكبيره الاحرام ، ركوع ، سجود، شرايط آن مانند پاكى بدن و لباس و داشتن وضو و رو به قبله بودن ، موانع آن مانند حرف زدن ، غذا خوردن و غيره در وسط نماز. و اجزاء حج مانند احرام ، وقوف ، طواف و سعى ، همچنين اجزاء و شرايط واجبات ديگر. نيز واجب است ياد گرفتن موضوعات غير عادى ، يعنى اشياء خارجى كه حكم شرعى بر آن بار شده مانند آب قليل ، آب كر، معدن ، انفال مسافرت ، قصر، اتمام ، اقامه ، وطن ، صعيد و غيره ، كه هر يك از اين عناوين داراى حكم شرعى است .
٤٦ - واجب است بر هر مكلفى فراگرفتن مسائل واجب و حرام عملى كه محل ابتلاء در زندگى اوست ، خواه مربوط به امور شخصى باشد يا مربوط به خويشان و اجتماع ، و خواه مربوط به عبادت باشد يا معاملة و غيره ؛ چنانچه واجب است فراگرفتن مسائل اصولى و اعتقادى ، لكن ياد گرفتن مسائل فروع دين ، واجب شرعى و عقلى ؛ و تعلم مسائل اصول دين ، غالبا واجب عقلى محض است .
٤٧ - حرام است احداث بدعت در دين ، يعنى انجام دادن عملى كه جزء دين نيست يا از دين بودن آن ثابت نيست ، به نام دين يا آموختن آن به ديگران ، خواه از اعتقادات باشد، يا از عبادات يا غير آنها، نظير اعتقاد به قداست درختى يا مكان خاصى يا پختن آشى مثلا در فلان روز يا فلان مكان ، يا به اسم فلان شخص ، يا گرفتن روزه وصال ، يا روزه سكوت .
٤٨ - حرام است دادن فتوا و بيان حكم شرعى بدون علم ، چه شخص اهل فتوا باشد يا نه . همچنين حرام است دادن پاسخ خلاف به سؤ ال شرعى .
٤٩ - حرام است بر عالم دينى كتمان علم خود، خواه متكلم در اصول عقايد باشد، يا فقيه در احكام فرعى ، يا عارف در فنون اخلاق ، مفسر در علوم قرآن ، محدث در نقل سنت و حديث . به عبارت ديگر واجب است اظهار نظر و بيان معلومات به وسيله زبان و قلم بر هر صاحب فنى از فنون اسلامى ، در صورت قدرت وى و نياز جامعه و نبود غير او، و در اين مساءله اگر صاحب علم منحصر به فرد باشد اظهار و بيان براى او واجب عينى و اگر متعدد باشد واجب كفايى خواهد بود.
٥٠ - حرام است بر هر متخصص فنى از فنون مختلف امور دنيوى ، كتمان كردن دانش خود در صورت نياز مبرم جامعه ، مانند پزشكى ، مهندسى در رشته هاى مختلف ، تخصص در صنايع گوناگون ، بلكه بر همه اينان واجب كفايى است اشتغال به فن خود به مقدار رفع نياز مردم ؛ چنانچه بر همه مردم واجب كفايى است اشتغال به حرفه هايى كه نياز به تخصص زيادى ندارد مانند بقالى ، عطارى ، تجارت ، نانوايى ، كشاورزى ، دامدارى و غيره در صورت احتياج مردم . و بلكه در كشور اسلامى هر نيازى كه عمومى و ضرورى است و ترك آن سبب خلل در نظام اجتماعى است ، از كارگرى و كارمندى گرفته تا تصدى پست هاى بالاى كشور، واجب كفايى و گاهى واجب عينى است . لكن مراد اين نيست كه مجانا مشغول شوند، بلكه اصل اشتغال واجب است خواه مزد بگيرد يا نه .
فصل دوم : مسايل عبادات ، نماز، زكات ، خمس ، روزه ، حج ، امر و نهى ، كفارات و مقدمات آنها
٥١ - واجب است بر كسى كه محدث يعنى بى طهارت است ، تحصيل طهارت و وضو براى چهار عمل زير:
١) نماز، ٢) طواف واجب ، ٣) تماس با خط قرآن مجيد، ٤) نماز زن مستحاضه ، روزى پنج بار براى پنج نماز روزانه ، خواه غسل هم واجب باشد يا نه .
٥٢ - واجب است بر جنب ، انجام غسل جنابت براى بجا آوردن شش عمل زير:
١) نماز ٢) طواف خانه خدا ٣) تماس با خط قرآن كريم ، ٤) خواندن آيات سجده ٥) توقف در مساجد ٦) عبور از مسجدالحرام و مسجدالنبى
٥٣ - واجب است شستن مخرج بول با آب ؛ و پاك كردن مخرج غائط با آب سه قطعه تميز كننده ، براى اقامه نماز و طواف واجب .
٥٤ - واجب است غسل حيض بر زنى كه از حيض پاك شده باشد، براى انجام دادن شش عمل گذشته .
٥٥ - واجب است غسل نفاس بر زنى كه بچه زاييده و خون نفاس ديده براى انجام شش عمل مذكور.
٥٦ - واجب است غسل استحاضه بر زنى كه خون غير حيض و نفاس ديده براى انجام اعمال گذشته .
٥٧ - واجب است غسل مس ميت بر كسى كه دست يا اعضاء بدن او به ميت انسان خورده ، به شرط آنكه بعد از سرد شدن و قبل از غسل هاى سه گانه او باشد و در غير اين صورت غسل ندارد و قطعه هاى استخوان دار بدن انسان هم حكم تمام بدن را دارد.
٥٨ - واجب است تيمم بدل از وضو و تيمم بدل از غسل ، براى هر عمل مشروط به وضو و غسل در صورت عدم تمكن از وضو و غسل .
٥٩ - واجب كفايى است رو به قبله كردن هر مسلمان در حال احتضار، مرد باشد يا زن ، بزرگ باشد يا كودك ، حتى بچه ولدالزناى مسلمين ، و رو به قبله كردن يعنى به پشت خوابانيدن به نحوى كه پاها رو به قبله باشد، و اين مساءله مورد اختلاف است .
٦٠ - واجب كفايى است بر هر مكلفى كه آگاهى از مرگ مسلمانى پيدا كند، ابتدا پاك كردن نجاست بدن او و سپس غسل دادن او به سه غسل ، اول با آب سدر يعنى آبى كه اندكى سدر در آن مخلوط باشد، دوم با آب كافور، و سوم با آب خالص .
٦٢ - واجب است كفن كردن هر مسلمان ، با سه پارچه پاك و حلال : اول لنگ ، دوم پيراهن و سوم سرتاسرى . سه امر فوق يعنى غسل و حنوط و كفن از شهيد در معركه جنگ ساقط است .
٦٣ - واجب است خواند نماز ميت بر مرده هر مسلمانى كه سنش از شش سال بالاتر باشد، هر چند زنازاده مسلمان باشد، و وقت آن پس از غسل و كفن و حنوط است .
٦٤ - واجب است دفن كردن هر ميت مسلمان در زير خاك ، به طرف قبله . بدين طريق كه بر پهلوى راست بخوابانند و رويش را به طرف قبله قرار دهند، و انجام امور پنج گانه فوق : غسل ، حنوط، نماز، دفن ، بر همه واجب كفايى و حرام است انجام دادن امور فوق درباره كافر و دفن كردن وى در قبرستان مسلمين .
٦٥ - واجب است اجازه گرفتن از اولياى ميت در تجهيزات پنج گانه ، و در صورت نبودن ولى شرعى ، اين كار بدون قيد و شرط بر همه مردم واجب كفايى است . منظور از اولياء، وارثان ميتند مانند پدر و پسر و برادر و شوهر بر حسب طبقه بندى مخصوص اين مساءله .
٦٦ - واجب است شكافتن قبر مؤ منى كه در مكان غصبى ، يا با كفن حرام و يا بدون يكى از غسل ها و يا حنوط يا كفن دفن شده باشد، يا در قبرستان كفار و يا در محل هتك حرمت يا در غير محل وصيت دفن شده باشد، در همه اين صورت ها واجب است نبش كنند و نواقص را تكميل كنند و در محل مناسب دفن نمايند.
٦٧ - واجب است نيت و قصد قربت در همه عبادات . بدين معنى كه بايد يگانه محرك انسان به سوى عمل عبادى ، قصد خدا باشد نه غير خدا ولو ضمنا و تبعا. و در حصول قصد قربت تحقق يكى از امور زير كافى است ، گرچه مراتبشان مختلف است :
١) بجا آوردن عمل براى امتثال امر خداوند.
٢) براى قربت معنوى و روحى به خدا.
٣) براى اينكه خداوند شايسته عبادت ، و سزاوار پرستش است .
٤) براى شكرانه نعمت هاى او.
٥) براى محبت و دوستى او.
٦) براى درك مصالحى كه در نفس عمل است .
٧) براى استحقاق بهشت در آخرت .
٨)براى نجات از جهنم در آخرت .
٩) براى جلب نعم دنيوى خداوند.
١٠) براى فرار از مصيبت هاى دنيوى .
افضل از همه ، پنج و سپس سوم است ؛ و كمتر از همه قصد اخير است .
٦٨ - واجب مؤ كد است بجا آوردن نمازهاى روزانه ، صبح ، ظهر، عصر، مغرب و عشاء در اوقات خود، با شرايط معين . و حرام است ترك هر يك از نمازهاى مزبور و همچنين تاءخير انداختن آنها كه موجب قضا شود.
٦٩ - واجب مؤ كد است بر ولى امر مسلمين يا امام جمعه منصوب از طرف او، اقامه نماز جمعه و ندا و دعوت مردم به آن ، در صورت فراهم آمدن شرايط. وجوب بين نماز جمعه و نماز ظهر تخييرى است .
٧٠ - واجب است حضور در نماز جمعه به مجرد شنيدن ندا و دعوت ، با اجتماع شرايط؛ و اين وجوب ، وجوب تخييرى است ، يعنى مكلف مخير است بين جمعه دو ركعتى ، و ظهر چهار ركعتى ، لكن جمعه افضل است . و در مساله اختلاف است .
٧١ - واجب است خواندن نماز خوف ؛ يعنى نمازى كه در جبهه جنگ ، در ساعات ترس از حمله دشمن انجام مى گيرد و دشمن در خلاف جهت قبله است ، و اين نماز در چهار ركعتى ها در صورتى كه با جماعت خوانده شود شكسته است ، گرچه رزمندگان مسافر نباشند. نماز خوف بدين صورت است كه : مثلا امام شروع به نماز ظهر مى كند، عده اى از رزمندگان ركعت اول ظهرشان را با ركعت اول امام خوانده و ركعت دوم را خود مى خوانند و به جبهه مى روند تا عده ديگر بيايند و ركعت اول ظهرشان را با ركعت دوم امام بخوانند و باقى را تنها خوانده تمام كنند.
٧٢ - واجب است خواند نماز مطارده ؛ يعنى نماز در شدت حمله دشمن در جبه جنگ ، كه توان ايستادن نباشد. در اين نماز پس از تكبير، هر اندازه از اجزاء و شرايط ممكن باشد گرچه به نحو اشاره چشم و ابرو براى ركوع و سجود، همان مقدار واجب و كافى است ، و شرطيت استقرار و قبله و ركوع و سجود متعارف و طهارت لباس و غيره ، همه ساقط است .
٧٣ - واجب است فحص و جستجو از قبله در محلى كه قبله را نشناسد، براى نماز و ساير امورى كه مشروط به قبله ، يا مربوط به قبله است ؛ نظير: رو به قبله كردن محتضر، دفن ميت به سوى قبله ، و سر بريدن يا نحر حيوانات به طرف قبله و اجتناب از تخلى به سوى قبله .
٧٤ - واجب است شكسته خواندن نمازهاى چهار ركعتى براى مسافر، يعنى هر يك از نمازهاى ظهر و عصر و عشاء را بايد دو ركعت بخواند.
٧٥ - واجب است اداء نماز آيات ؛ يعنى نماز مخصوص كه به هنگام كسوف ، خسوف ، زلزله ، هر علامت وحشت زاى زمينى يا جوى ديگر، بايد بجا آورد.
٧٦ - واجب است اداء نماز طواف پس از انجام طواف خانه كعبه . و آن دو ركعت است مانند نماز صبح كه بايد نزد مقام ابراهيم عليه السلام خوانده شود.
٧٧ - واجب است بر پسر بزرگ بجا آوردن نمازهايى كه از پدرش فوت شده و تا دم مرگ قضا نكرده باشد؛ يا خود نيابتا بجا آورد يا اجير بگيرد. همچنين واجب است قضاى روزه پدر و نماز مادر بر پسر بزرگ ، و اين مساله دوم ، مورد اختلاف است .
٧٨ - واجب است بر هر مكلفى ، قضا كردن هر نماز واجب و موقتى كه در وقت خود انجام نداده ، و هر نمازى كه به نحو باطل انجام داده ، و نمازهايى كه در حال اردتدادش فوت شده باشد، چه روزانه باشد يا آيات يا غير آنها، مگر در مورد استثناء، حرام است ترك هر نماز واجب و يا تاءخير آن از وقت معين .
٧٩ - واجب است بجا آوردن هر نمازى كه انسان به واسطه نذر و عهد و قسم يا اجير شدن براى ديگران ، بر عهده گرفته ، هر چند اصل آن نماز مستحب باشد؛ و همچنين نمازى كه به واسطه شرط و ضمن عقد بر انسان لازم شده باشد.
٨٠ - واجب است به جا آوردن هر نماز يا كار خير ديگرى كه پدر و مادر آن را از فرزند بطلبند، به طورى كه از مخالفت او، ناراحت و رنجيده شوند؛ زيرا مخالفتشان در اين صورت ، موجب عاق والدين شدن است .
٨١ - واجب است سجده كردن براى كسى كه يكى از چهار آيه سجده را بخواند و يا گوش دهد، يعنى : آيه ١٥ از سوره سجده ، آيه ٣٧ از سوره فصلت ، آيه آخر سوره نجم و آيه آخر سوره علق .
٨٢ - واجب است روزه گرفتن در ماه مبارك رمضان براى هر مكلفى كه عذر شرعى نداشته باشد. و روزه ، عبارت است از قصد خوددارى از امور زير در تمام روز، قربة الى الله :
١ و ٢) خوردن و آشاميدن .
٣) آميزش مرد با زن .
٤) استمناء يعنى انزال منى به وسيله دست و نحو آن .
٥) بقا را حدث اكبر يعنى صبح كردن عمدى بدون غسل در حالى كه غسل جنابت يا حيض يا نفاس بر عهده دارد.
٦) دروغ بستن عمدى به خداوند و پيامبران (ع) و امامان (ع).
٧) فرو بردن سر در آب عمدا.
٨) فرو بردن غبار غليظ يا دود غليظ عمدا.
٩) احتقان با مايعات ، يعنى استعمال آنها از راه مخرج غائط.
١٠) استفراغ عمدى و اختيارى .
همه اين امور علاوه بر حرمت ، سبب بطلان روزه و برخى هم سبب كفاره است . و حرام مؤ كد است ترك روزه ماه رمضان و همچنين حرام است ترك هر روزه واجب .
٨٣ - واجب است قضا كردن روزه ماه مبارك رمضان براى كسى كه از او فوت شده و قدرت قضا دارد، و همچنين ساير روزه هاى واجب معين .
٨٤ - واجب است ادامه اعتكاف از روز سوم ؛ يعنى اگر كسى دو روز در مسجد اعتكاف نمود و تا صبح روز سوم آن را باطل نكرد، از اذان روز سوم ، روزه آن روز و ادامه اعتكاف تا اول شب چهارم واجب مى شود.
٨٥ - واجب است اخراج زكات مال با شرايط مقرر، از نه قسم از اموال : دو رقم از نقود، سه نوع از حيوانات و چهار قسم از غلات ، به تفضيل زير:
طلا، نقره ، شتر، گاو، گوسفند، گندم ، جو، خرما و كشمش .
و مصرف كردن آن در هشت مورد زير:
فقرا، مساكين ، عاملين زكات ، مؤ لفة القلوب ، برده ها، بدهكارها، در راه خدا، و در راه مانده ها.
٨٦ - واجب است بيرون كردن زكات فطره از خوراك رايج ، از اول شب عيد فطر تا نماز روز عيد، و يا ظهر روز عيد، اگر نماز عيد را نخواند.
٨٧ - حرام مؤ كد است منع زكات مال و زكات فطره ؛ يعنى بيرون نكردن اين دو حق مالى يا تاءخير انداختن از وقت وجوب .
٨٨ - واجب است اخراج و پرداختن خمس آل محمد عليهم السلام كه ملك حضرت بقية الله (عج) است به عنوان امامت و ولايت ؛ و در زمان غيبت ، بايد به نواب آن حضرت برسد. خمس ، واجب مى شود از هفت رقم اموال زير، با لحاظ شرايط مقرر:
١) غنيمت هاى جنگى .
٢) معادن و كان ها.
٣) كنوز (يعنى گنج هاى پيدا شده)
٤) غوص (يعنى لؤ لؤ و جواهرات دريايى .)
٥) زمينى كه ذمى از مسلمان بخرد.
٦) مال مخلوط به حرام كه صاحب و مقدارش معلوم نباشد.
٧) هر نوع فوايد و عايدات كسبى و غير كسبى كه از مخارج زندگى ساليانه شخص اضافه باشد.
و حرام مؤ كد است ترك خمس يا تاخير آن با وجود امكان اداء.
٨٩ - واجب است بجا آوردن حجة الاسلام ، يعنى حجى كه طبق اقتضاى شرع اسلام ، از هر مكلف واجد شرايط يك بار در تمام عمر خواسته شده است ، كه بايد در ماه ذى الحجة ، در مكه مكرمه و مشاعر عظام انجام دهد. اين حج بر سه نوع است : تمتع ، افراد، و قران . و اين سه نوع در كيفيت و صورت قريب به يكديگرند، و تفاوتشان در نيت و برخى از اعمال است ؛ مقدمات و شرايط وجوب اين فريضه ده تا، و اجزاى آن سيزده تا و فهرست همه به قرار زير است :
اما مقدمات :
١) بلوغ .
٢) عقل .
٣) استطاعت و قدرت مالى .
٤) استطاعت بدنى .
٥) استطاعت وقتى .
٦) آزادى راه .
٧) نداشتن ضرر بدنى .
٨) حرج و مشقت شديد نداشتن آن .
٩) مستلزم ترك واجب اهم نباشد.
١٠) مستلزم فعل حرام نباشد.
و اما اجزاى آن به قرار زير است :
١) احرام .
٢) وقوف عرفات .
٣) وقوف مشعر.
٤) رمى جمره .
٥) قربانى كردن .
٦) تراشيدن سر يا چيدن قدرى از مو يا ناخن در منى .
٧) طواف حج .
٨) نماز طواف .
٩) سعى .
١٠) دو يا سه شب در منى بودن .
١١) رمى جمرات در روزهاى منى .
١٢) طواف نساء.
١٣) دو ركعت نماز طواف .
حرام مؤ كد است ترك حج و يا تاخير آن از وقت وجوب ؛ و همچنين حرام است ترك كردن هر حج يا عمره واجب كه از هر طريق به عهده انسان ثابت شده باشد.
٩٠ - واجب است بجا آوردن عمره تمتع ؛ يعنى فريضه اى كه طبق اقتضاى اسلام يك بار در عمر واجب است ، وجوبش ملازم با وجوب حج تمتع ، و عملش توام با عمل آن ، و شروطش شروط آن است ؛ و شامل پنج عمل زير است :
١) احرام .
٢) طواف .
٣) دو ركعت نماز طواف .
٤) سعى .
٥) تقصير.
٩١ - واجب است بجا آوردن عمره مفرده ، يعنى عبادت مخصوصى كه براى ساكنان مكه و اطراف آن در محدوده خاصى ، يك بار در تمام عمر با شرايط مقرر واجب مى شود؛ اين عمره شامل هفت جزء است ؛ يعنى اجزاء عمره تمتع به علاوه طواف نساء و دو ركعت آن .
٩٢ - واجب است بجا آوردن هر حج و عمره اى كه بر عهده مكلف ثابت شده است ، از ناحيه استيجار يا فاسد شدن حجة الاسلام يا نذر يا شرط و يا غير اينها.
٩٣ - واجب است پذيرفتن حج بذلى ، بدين معنى كه اگر به كسى گفته شود: تو عازم حج شو هزينه آن بر عهده من ؛ در صورتى كه گوينده مورد اطمينان باشد، قبول آن بر مكلف واجب مى شود، و بايد در زمان مقرر حركت كند.
٩٤ - واجب است بر هر مكلفى در صورت ارتكاب برخى از گناهان و تخلفات ، كفاره آور و مقدار كفاره آنها در شرع اسلام تعيين شده است ، و چون كفاره ها از قبيل عبادات است ، بايد همه را بقصد قربت انجام داد. لازم است در اينجا اسباب كفارات و مقدار آنها را بيان كنيم .
٩٥ - واجب است بر كسى كه مسلمانى را به خطا و اشتباه بكشد، علاوه بر ديه او، كفاره مرتبه بدهد؛ يعنى اول بايد برده آزاد كند و اگر نتواند دو ماه مرتب روزه بگيرد و اگر نتواند به شصت نفر فقير، نفرى يك چارك طعام بدهد.
٩٦ - واجب است بر كسى كه يك روز از روزه ماه رمضان را عمدا و بدون عذر افطار كند، كفاره مخير بپردازد؛ يعنى يكى از سه كار ياد شده را به دلخواه اختيار كند و انجام دهد.
٩٧ - واجب است بر كسى كه روزه قضاى ماه رمضان را بعد از ظهر بدون عذر افطار كند، به ده نفر فقير طعام دهد و اگر نتواند، سه روز روزه بگيرد؛ و اين را نيز كفاره مرتبه گويند.
٩٨ - واجب است كفاره ظهار و معنى ظهار آن است كه كسى به زنش بگويد جماع با تو، براى من مانند جماع با مادر است ، به اين قصد كه او بر خود حرام كند. خود اين سخن حرام است و طلاق حساب نمى شود، ولى بايد كفاره بدهد؛ يعنى ابتدا برده آزاد كند و اگر ميسر نشد، به شصت فقير طعام دهد و اگر نتوانست ، دو ماه متوالى روزه بگيرد.
٩٩ - واجب است بر كسى كه نذر شرعى يا عهد شرعى خود را بشكند، كفاره ماه رمضان را بپردازد، آزاد كردن برده ، روزه دو ماه مرتب ، اطعام ٦٠ نفر فقير، به نحو تخيير.
١٠٠ - واجب است بر زنى كه در مصيبت ارحام و خويشانش از موى سر خود به وسيله قيچى يا چيز ديگر ببرد، كفاره ماه رمضان بدهد.
١٠١ - واجب است بر كسى كه قسم شرعى خود را بشكند، كفاره بدهد؛ يعنى يا برده آزاد كند، يا به ده فقير طعام دهد، يا به ده فقير لباس دهد؛ و اگر از همه عاجز شد، سه روز روزه بگيرد.
١٠٢ - واجب است بر زنى كه موى سر خود را در مصيبت شوهر و خويشان خود بكند، كفاره شكستن قسم بدهد؛ چون حرام است بر وى كندن مو و خراشيدن و خون آلود كردن صورت در مصيبت شوهر و اقوام .
١٠٣ - واجب است بر مردى كه لباس خود را در مرگ فرزند يا همسرش پاره كند كفاره تخلف قسم بپردازد؛ چنانچه حرام است بر وى انجام اين كارها.
١٠٤ - واجب است بر كسى كه مسلمانى را عمدا و به ظلم كشته باشد، كفاره جمع بدهد؛ يعنى هم برده آزاد كند و هم دو ماه مرتب روزه بگيرد و هم به شصت فقير طعام دهد، و اگر برده پيدا نشد باقى را عمل كند.
١٠٥ - واجب است بر كسى كه يك روز از ماه رمضان را عمدا و بدون عذر به حرام افطار كرده باشد، مانند خوردن غذاى حرام و يا نوشيدن شراب و يا عمل زنا، كفاره جمع بدهد.
١٠٦ - واجب است بر پيرمرد و پيرزن ، و كسى كه مرض تشنگى دارد، اگر روزه ماه رمضان را به جهت عدم قدرت يا مشقت زياد دارد، افطار كنند، كفاره بدهند. و واجب است بر زن آبستن و زن شيرده در جايى كه روزه ماه رمضان را به جهت ترس از مرض خود يا آسيب رسيدن به بچه بخورند، كفاره بدهند. و كفاره همه ، يك مد طعام يعنى يك چارك براى هر روز، و بيست و دو كيلو و نيم براى يك ماه است .
تذكر: مرتكب شدن اغلب محرمات احرام حج يا عمره ، يعنى كارهايى كه پرهيز از آنها بر محرم واجب است ، كفاره دارد؛ لكن همه آنها مخصوص زائران خانه خداوند است و در كتاب جداگانه به نام مناسك حج نوشته شده است ؛ لذا آنها را در اينجا ذكر نكرديم .
١٠٧ - واجب است امر به معروف (يعنى وادار كردن مردم تا حد توان به انجام فرايض و واجبات الهى) طبق مراتب مقرر و شرايط معين ؛ يعنى :
اول ؛ به وسيله گفتار نرم و سپس غير نرم ،
دوم ؛ به وسيله اجبار عملى ملايم و بعد غير ملايم ،
سوم ؛ به وسيله اعمال شديد، گرچه منجر به جرح و قتل شود.
مرتبه اول واجب مطلق است براى همه ؛ و دوم واجب است براى همه با اذن امر؛ و سوم وظيفه خود حاكم اسلامى است .
١٠٨ - واجب است نهى از منكر؛ يعنى بازداشتن مردم از ارتكاب محرمات اسلامى ، بر حسب طبقه بندى مذكور در امر به معروف . و ترك امر به معروف و نهى از منكر با وجود قدرت و عدم مانع ، حرام مؤ كد است .
١٠٩ - واجب است جلوگيرى از هر نوع بدعت در دين الهى كه در شرف تكوين است ، در صورت اطلاع و قدرت ؛ و سعى در ازاله آن اگر تحقق يافته باشد.
١١٠ - واجب است مقابله كردن با تهاجم فرهنگى و سياسى و اقتصادى دشمنان اسلام ، خواه كفار باشند يا كسانى كه به نام اسلام ، با حقيقت اسلام در مبارزه اند.
١١١ - حرام است سكوت مؤ منان ، خاصه علماء، در برابر محو شدن احكام دين ، حدوث بدعت در دين ، رواج قوانين ضد اسلام ، اهانت به مقدسات ، رواج منكرات ، هر چند اقدام و حركت ، ضررهاى جانبى و مالى داشته باشد؛ مگر آنكه مفسده بزرگترى در ميان باشد.
١١٢ - حرام است بر هر مكلفى رو به قبله يا پشت به قبله نشستن در حال تخلى ، چه در آبادانى باشد يا صحرا.
١١٣ - حرام است دست زدن و تماس بدنى جنب و حائض و زن نفاس دار و شخص بى وضو، به خط قرآن مجيد و اسم مبارك الله و صفات مختص خداوند؛ نظير: مقلب القلوب و الابصار، خالق السموات و الارض و بارى النسمات ؛ و همچنين دست زدن به اسم مبارك پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اسماء شريفه ائمه اطهار عليهم السلام ، و اين مساءله مورد اختلاف است .
١١٤ - حرام است نشستن و هر نوع توقف شخص جنب در مسجد و همچنين زن حائض و نفاس دار؛ و همه مساجد در اين حكم يكسانند، ولكن عبور از ميان مساجد عيب ندارد.
١١٥ - حرام است حرام است حتى عبور كردن گروهاى ياد شده فوق ، از دو مسجد عظيم الشاءن يعنى مسجدالحرام در مكه مكرمه و مسجدالنبى صلى الله عليه و آله در مدينه منوره .
١١٦ - حرام است خواندن آيات چهارگانه سجده (آيه ١٥ از سوره حم تنزيل ، و آيه ٣٧ سوره سجده ، و آيه آخر سوره النجم و آيه آخر سوره علق) و بر جنب و حائض و نفاس دار، و اما حرمت خواندن خود اين سوره ها مورد اختلاف است .
١١٧ - حرام است نماز خواندن و روزه گرفتن و به اعتكاف نشستن زن حائض و نفاس دار.
١١٨ - حرام است روزه گرفتن در روز عيد فطر و عيد قربان .
١١٩ - حرام است روزه گرفتن ايام تشويق ، يعنى روز ١١ و ١٢ و ١٣ ذى حجه در منى براى حج كننده و غير آن .
١٢٠ - حرام است روزه روزى كه معلوم نيست آخر شعبان است يا اول رمضان ، به قصد روز اول رمضان .
١٢١ - حرام است روزه مستحبى زن ، در صورتى كه مزاحم حق شوهر باشد.
١٢٢ - حرام است روزه اولاد در موردى كه سبب آزار و عقوق والدين باشد.
١٢٣ - حرام است روزه واجب يا مستحب ، در حال سفر؛ مگر آنكه نذر كند كه فلان روزه را در سفر بگيرد. و نيز حرام است روزه در حال مرض كه ضرر قابل توجه به مزاج داشته باشد. و در هر مورد كه روزه حرام باشد، باطل هم خواهد بود.
١٢٤ - حرام است تكتف در نماز، يعنى دو تا دست را روى هم بر سينه نهادن ، در صورتى كه به قصد تشريع و جزء آداب نماز انجام دهد؛ و فرقى نيست بين نماز يوميه و غير يوميه و نماز واجب و مستحب ، و آيا با اين عمل نماز باطل مى شود يا نه ، مورد اختلاف است .
١٢٥ - حرام است آمين گفتن ماءمومين بعد از قرائت حمد امام ، اگر به قصد تشريع و تعبد باشد؛ و همچنين آمين گفتن خود امام يا منفرد پس از حمد در نماز فرادى . و بطلان نماز با اين كلام ، مورد اختلاف است .
١٢٦ - حرام است باطل كردن نمازهاى يوميه عمدا و بدون عذر شرعى ، گرچه بعدا اعاده نمايد. خواه باطل كردن با حدث اصغر يا اكبر باشد، يا به وسيله انحراف از قبله ، يا حرف غير نماز زدن ، يا قهقهه عمدى ، يا گريه صدادار براى دنيا، يا عملى كه صورت نماز را بر هم زند، يا خوردن و آشاميدن ، يا امثال اينها، مگر در موارد ضرورت .
١٢٧ - حرام است اجرت گرفتن براى انجام عملى كه بر خود عامل واجب عينى يا كفايى است ؛ مانند غسل دادن و نماز خواندن و انجام ساير تجهيزات واجب ميت ، چه از ولى او بگيرد يا از ديگران ؛ و مساءله مورد اختلاف است .
١٢٨ - حرام است ريا در عبادات واجب و مستحب ، بدين معنى كه عمل عبادى را به قصد جلب توجه مردم بجا آورد، خواه فقط بدان قصد باشد، يا به دو انگيزه خدا و مخلوق باشد. و خواه ريا در اصل عمل باشد يا در اجزاى آن ، مثل شستن دست يا مسح سر در وضو و مثل قرائت يا سجده در نماز؛ و يا در صفات آن ، مانند خواندن نماز با جماعت يا در مسجد. و خواه از اول عمل باشد يا در وسط عمل ؛ ريا در تمام اين صور حرام است و نماز را هم باطل مى كند.
١٢٩ - حرام است شكستن و باطل كردن اعتكاف پس از دو روز، يعنى از اول طلوع صبح روز سوم تا اول شب چهارم ، چه آنكه اعتكاف در هر سوم واجب مى شود مثل روز ششم و نهم و همين طور.
١٣٠ - حرام است انجام هر يك از محرمات بيست و چهارگانه ، در حال احرام و حج و عمره ، كه محرمات احرام ناميده مى شوند؛ و آنها عبارتند از:
١) صيد حيوان وحشى غير دريايى ، زمينى باشد يا هوايى .
٢) تماس از روى شهوت يا زن ، حتى نگاه شهوت آميز.
٣) اجراى عقد ازدواج دائم يا موقت ، براى خود يا ديگران ، و نيز شاهد شدن براى اجراى عقد.
٤) استمناء كه مستقيما هم ذكر شده است .
٥) استعمال عطر.
٦) پوشيدن لباس دوخته شده ، براى مرد.
٧) سرمه سياه به چشم كشيدن .
٨) در آينه نگاه كردن .
٩) پوشيدن جوراب و كفش هايى كه روى پا را مى پوشاند، براى مردان .
١٠) دروغ گفتن ، فحش دادن و مفاخره كردن .
١١) مجادله يعنى قسم خوردن به كلمه لا و الله و بلى و الله يعنى نفيا و اثباتا، چه قسم راست باشد يا دروغ .
١٢) كشتن حيوانات بدن ، گرچه شپش و كك باشد.
١٣) انگشترى به دست كردن براى زينت .
١٤) آرايش كردن زن .
١٥) استعمال جنس روغنى براى بدن ، مثل كرم و مانند آن .
١٦) زايل كردن موهاى بدن ، به وسيله تراشيدن و غير آن ، هر چند كم باشد.
١٧) پوشاندن مرد سر خود را، توسط لباس و مانند آن .
١٨) پوشاندن زن صورت خود را، توسط لباس و مانند آن .
١٩) زير سايه قرار گرفتن مرد، در حال حركت و پيمودن مسير سفر، چه كجاوه باشد يا ماشين يا هواپيما.
٢٠) بيرون آوردن خون از بدن ، گرچه به وسيله مسواك يا كشيدن دندان .
٢١) گرفتن تمام يا برخى از ناخن دست يا پا.
٢٢) كشيدن دندان ، گرچه خون هم نيايد.
٢٣) كندن علف ها و درخت هاى حرم .
٢٤) مسلح بودن به سلاح گرم يا سرد در حال احرام . و اغلب امور مذكور، علاوه بر حرمت ، كفاره هم دارد كه در فقه اسلامى ذكر شده است .
١٣١ - حرام است نجس كردن عمدى مساجد به هر قسم از نجاسات ؛ و نيز حرمهاى مطهر معصومين عليهم السلام ، جلد يا ورق قرآن مجيد و نيز تربت گرفته شده از قبور ائمه معصومين عليهم السلام ، در صورتى كه هتك حرمت محسوب شود. و واجب فورى است پاك كردن نجاست از موارد بالا به هر طريقى نجس شده باشد.
١٣٢ - حرام است تخريب مساجد و تعطيل آنها و منع مردم از استفاده از آنها؛ مگر در مورد تبديل به احسن يا نحو آن .
١٣٣ - حرام است راه دادن كافر مشرك و غير مشرك به مساجد مسلمين ، اگر برداشت اهانت شود يا آنكه آنان جنب باشند.