٢- بررسى ساختار جملات
در مباحث غير فقهى نيز مفاهيم واژه ها نقش تعيين كننده اى در معنادهى دارند، كه از نمونه هاى بارز آن واژه «ولى» است . بر اساس مدعاى متكلمان ، محدثان و مفسران شيعه ، واژه «ولى» در آيه ولايت (٦١٣) و نيز حديث غدير «من كنت مولاه فعلى مولاه» به معناى اولى در تصرف ، يا همان حكومت و امامت است ، اما عالمان اهل سنت آن را به معناى هم پيمان ، دوست ، ناصر، عاقبت و... دانسته اند (٦١٤). طبق اين تفسير نادرست نمى توان به حديث غدير، يا آيه ولايت براى اثبات امامت حضرت امير (عليه السلام) كمك گرفت .
در بررسى واژه ها مى بايست نكات ذيل مورد توجه قرار گيرد:
١-١. توجه به ريشه واژه ها
واژه ها بسان شاخ و برگ هاى يك درخت تنومنداند كه در نهايت به يك تنه و ريشه مى رسند و بر همين اساس دانش صرف شكل گرفته است ؛ زيرا در علم صرف گفته مى شود كه هر واژه يك مصدر يابن دارد كه بنابه كاركردهاى مختلف از نظر شمار انجام دهنده كار، زمان و كيفيت صدور عمل ، دفعه ، يا استمرار عمل و... به قالب هاى مختلف فعلى ، فاعلى ، اسم مفعولى ، صفت مشبهى ، اسم زمان ، اسم مكان و... تغيير مى يابد. اما وقتى به تمام شكل ها و قالب هاى متعدد آن نگريسته شود، ريشه و بن كلمه هم چنان در همه آنها وجود دارد. بر اين اساس توجه به ريشه واژه ها نقش مهمى در معنادهى آن دارد.
به عنوان مثال شيخ طوسى پس از ذكر رواياتى كه موجبات وضو را بيان كرده اين روايت را ذكر مى كند: «... راءيت اءبى - صلوات الله عليه - و قدر رعف بعد ما توضاء دما سائلا فتوضا؛ پدرم را ديدم كه پس از وضو گرفتن وقتى خون روانى از بينى او خارج شد، دوباره وضو ساخت (٦١٥)».
طبق ظاهر روايت ، خروج خون از بينى از جمله موجبات وضو عنوان شده است ، در حالى كه با روايات پيشين و با ديدگاه مشهور، بلكه اجماع فقهاء شيعه سازگار نيست . شيخ طوسى براى حل اين اشكال ، از رهگذر ريشه واژه بهره مى گيرد، به اين معنا كه مى گويد: واژه «توضا» در اين روايت به معناى وضوء اصطلاحى نيست ، بلكه به معناى شستن است ؛ زيرا ريشه آن وضائت به معناى حسن است . و به كسى كه دستش را شسته و نظيف و تميز نمايد مى گويند: «وضاها؛ دستش را نيكو ساخته است .» در حالى كه توضا اصطلاحى از ريشه وضوء به معناى شستن اعضاء به صورت خاص است (٦١٦).
٢-١. توجه به گوهر معنايى
گذشته از واژه هايى كه بخاطر اشتراك معنوى ، داراى مفهوم مشترك ، يا به تعبير ما گوهر معنايى هستند، آن دسته از واژه هايى كه از مفاهيم لاهوتى و ماوراء حس و ماده حكايت مى كنند نيز داراى گوهر معنايى هستند. و بر اين اساس هم بر مصاديق مادى قابل انطباق اند و هم بر مصاديق فرا مادى .
به عنوان مثال در آيات و رواياتى كه از چند و چون عالم قبر و قيامت سخن به ميان آورده ، واژه هايى ، هم چون سراج (=چراغ)؛ ميزان (=ترازو)؛ ظل (=سايبان)، و... بكار رفته است . يا در آيات و رواياتى كه به خداشناسى و الم ملكوت پرداخته از واژه هايى ؛ هم چون نور، سميع ، بصير، غضب ، رضايت ، عرش (= سخت)؛ جناح (= بال فرشتگان)؛ خزينه (= گنجور الهى) و... استفاده شده است . در برخورد با اين دست از واژه ها سه مكتب وجود دارد:
الف - مكتب تعطيل ، كه معتقد است ما حق هيچ گونه تفسير و تبيينى ؛ برابر مفاهيم لاهوتى كه دور از دسترس است نداريم و تنها وظيفه ما ايمان به وجود اين مفاهيم و واگذارى حقيقت آن به خداوند است . بر اين اساس ما نمى دانيم مقصود از چراغ در قبر و قيامت چيست ؟ ميزان اعمال ، يا سايبان بهشتيان ، يا جهنميان چه ماهيتى دارد؟ يا اين كه خداوند نور، سميع و بصير است ، يعنى چه ؟ يا اين كه خداوند داراى خشم ، را يا خزينه است ، يعنى چه ؟ يا اين كه فرشتگان داراى دو، سه يا چهار بال هستند به چه معناست ؟ هر چند وجود و تحقق اين مفاهيم را در عالم واقع مى پذيريم .
ب - مكتب تشبيه ، كه تمام اين واژه ها را به همان مفاهيم مادى شان حمل مى كنند. پس اگر آمده است كه خداوند نور يا سميع و بصير است به همين معناى شناخته شده نور، شنيدن و ديدن در اين نظم دنياست ، چنان كه ترازوى اعمال در قيامت نيز ترازويى از نوع ترازوى دنياست .
ج - مكتب ميان تعطيل و تشبيه [مكتب اعتدال ]، كه ضمن رد تعطيل ، به ورطه تشبيه هم نمى غلطد، يكى از اصولى كه اين كتب در تفسير اين دست او واژه هاى كمك مى گيرد، اصل گوهر معنايى در مفاهيم واژه هاست . بر اساس اين اصل ، واژه هايى مثل نور داراى مراتب وجودى متفاوت اند كه از نور شمع گرفته تا نور الهى استمرار مى يابد، اما شمع يا خورشيد بودن جزء مقوم ماهيت نور نيست تا استعمال اين واژه درباره خداوند، مفهوم مادى آن را به دست دهد. نور داراى يك گوهر معنايى است كه بدون در نظر گرفتن عناصر مادى و ماوراء مادى بر مصاديق متعدد نور صادق است . آن گوهر معنايى عبارت است از: «الظاهر لنفسه المظهر لغيره ؛ آنچه كه در ذات خود داراى روشنى و براى غير خود روشنگرى است». اين تعريف همان گونه شمع ، نور افكن هاى بزرگ و خورشيد را در عالم ماده در بر مى گيرد، نور بودن خداوند را نيز شامل مى شود، بى آن كه مفهومى مادى از آن به دست آيد. بر اين اساس خداوند حقيقتى است كه افزون ! آشكارى درونى آشكار كننده غير خود نيز هست .
هم چنين مفهوم ميزان به معناى : «مايوزن به ؛ آنچه بدان سنجش انجام مى گيرد» خواهد بود كه در دنيا بر ترازوهاى كفه دار و ديجيتالى و در قيامت بر انسان كاملى اطلاق مى شود كه به عنوان معيار سنجش انسان ها و ارزش كارهاى آنان بكار مى رود.
بنابراين اگر در روايتى آمده باشد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ميزان اعمال مردم اند، واژه ميزان به همين معنا بكار رفته است (٦١٧).
٣- ١. توجه به مفاهيم واژه ها در عصر صدور
برخى از واژه ها در گذار زمان و متاءثر از تحولات اجتماعى و فرهنگى از معانى نخستين فاصله گرفته و در مفاهيمى ديگر، يا مفاهيمى كه از نظر گستره مفهومى با معناى نخست دچار ضيق ، يا سعه است ، بكار رفته است . از اين جهت زبان را هماهنگ با فرهنگ ها داراى حيات ، پويايى و قدرت تحول دانسته اند. گذشته از خوب ، يا بد بودن اين تحول معنايى آنچه قابل اهميت است ، توجه به عصر صدور اين واژه هايى تحول يافته را بر اساس مفاهيم عصر خود معنا كنند.
اين پديده درباره واژه هاى انعكاس يافته در متون دينى ؛ اعم از قرآن و حديث كه از عصر صدور تا روزگار ماگاه با تحولات زيادى روبرو بوده ، كاملا صادق است . از اين جهت در به دست آوردن مفاهيم آنها مى بايست به مفاهيم واژهاى در همان عصر صاور كه طبعا مورد نظر صاحبان گفتار بوده توجه داشت . و به دست آوردن اين امرگاه با مراجعه به منابع لغت نيز ميسر نمى گردد، از اين جهت بايد به نوع كاركرد واژه هاى متحول را مود بررسى قرار مى دهيم :
در قرآن كريم در آيه «نفر» تفقه در دين به عنوان هدف ميانى كوچ كردن براى تحصيل علم اعلام شده است ، آنجا كه خداوند مى فرمايد:
فلو لا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا فرمود: الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون (٦١٨) و شايسته نيست مومنان همگى كوچ كنند پس چرا از هر فرقه اى از آنان ، دسته اى كوچ نمى كنند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند - باشد كه آنان بترسند؟».
هم چنين در روايت مشهور نبوى درباره انتشار چهل حديث چنين آمده است :
من حفظ من اءمتى اربعين حديثا ينتفعون بها بعثه الله يوم القيامه فقيها عالما؛ (٦١٩) هر كس از امت من چهل حديث سودمند حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت فقيه و عالم محشور مى كند».
حال وقتى به مفهوم فقه و تفقه در دوران معاصر، بلكه چند سده اخير مراجعه مى كنيم ، در مى يابيم كه مقصود از اين واژه قدرت اجتهاد و استنباط در احكام شرعى و فروع دينى است . حال اگر اين معنا مقصود آيه و روايت فوق باشد، مفهوم آنها اين خواهد بود كه خداوند هدف از كوچ كردن به مراكز علمى دينى را دستيابى به اجتهاد مصطلح دانسته و مقصود از روايت نبوى آن است كه منتشر كننده چهل حديث به صورت مجتهد اصطلاحى محشور مى گردد.
اما وقتى به مفهوم اين واژه در عصر صدور آنها مراجعه كنيم ، در مى يابيم كه مقصود از آنها بصيرت در دين بوده و فقاهت در دين ، تمام عرصه ها؛ اعم عقيده ، اخلاق و احكام را در بر مى گيرد، نه اجتهاد در خصوص احكام شرعى را.
شيخ بهاءالدين عاملى در ذيل روايت نبوى مزبور چنين آورده است :
«مقصود از فقه در گفتار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم): بعثه الله يوم القيامه فقيها عالما... علم به احكام شرعيه علميه از روى ادله تفصيلى (معاى اصطلاحى فقه) نيست ؛ زيرا اين معنا، معناى نوپيدايى است بلكه مقصود از آن بصيرت در امر دين است و فقه در اءحاديث بيشتر به همين معنا آمده است ... (٦٢٠)».
٤ - ١. توجه به اصطلاحات خاص روايات
برخى از واژه ها با صرف نظر از معناى لغوى در زبان روايات و در مفاهيم خاصى بكار رفته اند كه بخاطر كثرت اين استعمال مى توان معناى ثانوى و اصطلاحى آنها را حقيقت شرعيه دانست ، به دست آوردن چنين مفاهيمى با مراجعه به كتب لغت ، يا عرف امكان پذير نيست ، و تنها راه دستيابى به آنها مراجعه مستقيم به كاركرد اين دست از واژه ها در متن روايات است . به عنوان مثال ميان كاركرد دو واژه ايمان و نفاق در فرهنگ قرآن و روايات تفاوت وجود دارد. ايمان در قرآن به مرتبه اى فراتر از اسلام و ابراز شهادتين ؛ يعنى دستيابى به باور قلبى به غيبت اطلاق شده است ، چنان كه در اين آيه بدان تصريح شده است : قالت الا عراب آمنا قل لم تومنوا و لكن قولو اسلمنا و لما يدخل الاءيمان فى قلوبكم (٦٢١).
باديه نشينان گفتند: «ايمان آورديم»، بگو: «ايمان نياورده ايد، ليكن بگوييد: اسلام آورديم .» و هنوز در دلهاى شما ايمان داخل نشده است .» و منافق در قرآن به كسى اطلاق مى شود كه بر غم پنهان ساختن كفر در باطن ، در ظاهر خود را مؤ من معرفى مى كند. اما در اصطلاح روايات ايمان به معناى باور به امامت ائمه (عليهم السلام) است . در برابر، به كسانى كه به امامت ائمه (عليهم السلام) ايمان نداشته باشند، منافق اطلاق شده است (٦٢٢).
٢- بررسى ساختار جملات
پس از نقش اساسى كه واژه ها در معنادهى ايفاء مى كنند، نوبت به نوع چينش و نوع ارتباطى مى رسد كه واژه ها نسبت به يكديگر پيدا كرده و ساختار جملات را مى سازند. با توجه به اين كه در زبان عربى ساختار جملات از تنوع زيادى برخوردار بوده و هر يك از نوع چينش جملات در نوع معناى آنها موثر است ، دقت در اين امر كه با آگاهى گسترده از علم نحو و بكار بستن قواعد آن ميسور است امرى ضرورى مى باشد.
اين امر اختصاص به اءحاديث ندارد، بلكه درباره قرآن نيز صادق است . به عنوان مثال در ذيل آيه شريفه : و ما يعلم تاءويله الا الله و الراسخون فى العلم يقولون امنا به كل من عند ربنا (٦٢٣) و تاءويل آن را جز خدا و ريشه داران در دانش كسى نمى داند و آنان كه مى گويند: ما بدان ايمان آورديم ، همه از جانب پروردگار است .»
مباحث مفصلى در نوع تركيب اين آيه ارئه شده است ، برخى از مفسران و نحويان عطف «الراسخون فى العلم» بر «الله» را مطابق با قواعد نحوى دانسته گفته اند كه راسخان در علم نيز از تاءويل قرآن آگاه اند.
گروهى نيز آن را مخالف قواعد نحوى دانسته و نتيجه گرفته اند، كه آگاهى از تاءويل متشابهات منحصر به خداوند است ، يا آن كه براى اثبات آگاهى راسخان در علم از تاءويل قرآن مى بايست از دليل ديگرى كمك گرفت (٦٢٤).
در روايت معروفى آمده است : «ان الله خلق آدم على صورته» از ظاهر اين روايت - اساس بازگشت ضمير «صورته» به الله ، - چنان كه مدافعان تشبيه و تجسيم مى گويند - استفاده مى شود كه خداوند آدم را بسان صورت خود آفريده ؛ پس خداوند نيز داراى قد و قامت و قواره است . سيد مرتضى در تبيين اين روايت اين است : خداوند آدم را بر صورتى كه با آن قبض روح مى شود آفريده است ؛ يعنى صورت آدمى از آغاز تا پايان حيات ثابت است . برخى نيز گفته اند: به رغم بازگشت ضمير به الله ، اضافه ، تشريفيه است نه حقيقيه ؛ نظير اضافه در آيه : «نفخت فيه من روحى» (٦٢٥) در اين صورت نيز تجسيم استفاده نمى شود (٦٢٦).
٣- توجه به زبان روايات
چنان كه گفته شد، روايات ، منطبق با زبان عرف صادر شده و در زبان محاوره اى عرف و نيز در شعر و نثر پديده هايى ؛ هم چون مجاز، تشبيه ، استعاره ، تمثيل يا نمادگويى ، حذف بخشى از گفتار با تكيه بر قرائن و... وجود دارد، بى آن كه در فهم آنها دچار چالش جدى شويم . اگر مجموعه اى از گفتارى كه در يك روز با آن روبرو مى شويم را مورد توجه قرار دهيم مى بينيم كه حجم قابل توجهى از اين پديده ها در گفتار ما متداول است .
اين پديده ها در آيات قرآن نيز به صورت گسترده منعكس شده است . به عنوان مثال در آيه : ثم استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اءتينا طائعين (٦٢٧). سپس آهنگ [آفرينش ] آسمان كرد و آن بخارى بود، پس به آن و زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمان پذير آمديم .
شمارى از مفسران گفته اند: زبان اين آيه زبان تمثيل است ؛ يعنى مخاطبه واقعى ميان خداوند با آسمان و زمين - كه جماد و فاقد شعوراند -، صورت نگرفته است ، بلكه كرنش و اطاعت پذيرى كامل آنها به صورت زبان حال و در قالب گفت و شنود به تصوير كشيده شده است (٦٢٨).
و نيز آياتى ، نظير: «و جاء ربك و الملك صفا صفا». و (فرمان) پروردگارت و فرشته (ها) صف در صف آيند.» و «وجوه يومئذ ناضره الى ربها ناظره» (٦٢٩). در آن روز چهره هايى شاداب اند، به سوى پروردگار خود مى نگرند.» به مجاز حذف تفسير شده است (٦٣٠).
برخى از مفسران گفته اند: در اين دو آيه واژه «رحمت» حذف شده است . بدين ترتيب مقصود از آمدن خداوند آمدن رحمت اوست و منظور ازنگريستن به خداوند نگريستن به رحمت اوست . بنابراين از اين آيات جسمانيت خداوند به دست نمى آيد.
در روايات نيز پديده هاى مجاز، تشبيه ، استعاره ، تمثيل و... نيز به صورت قابل توجه راه يافته است . به عنوان مثال در روايت معروف : «لاصلاه لجار المسجد الا فى المسجد؛ براى همسايه مسجد نماز جز در مسجد روانيست .» گفته شده كه بخاطر دلالت مجاز حذف در آن راه يافته است . و صورت كامل رواى چنين است : «لا صلاه كامله لجار المسجد الافى المسجد» بنابراين مقصود از اين روايت بطلان نماز همسايه مسجد در صورتى كه در خانه نماز بخواند، بلكه به اين معناست كه نماز چنين شخصى فاقد كمال است ، نه فاقد شرط صحت (٦٣١)».
و نيز در روايت معروفى درباره آفرينش عقل چنين آمده است : لما خلق الله العقل استنطقه ، هم قال له : اقبل ، فاقبل ، ثم قال له : ادبر، فادبر...؛ هنگامى كه خداوند عقل را آفريد آن را به نطق در آورد و به او فرمود: پيش بيا و عقل پيش آمد. آنگاه فرمود: عقب رو و عقل به عقب بازگشت (٦٣٢)».
برخى از شارحان اين حديث گفته اند كه مقصود از اين روايت ، مخاطبه واقعى ميان خداوند و عقل نيست ، بلكه تصويرى از زبان حال عقل است . به عنوان مثال علامه مجلسى آورده است كه به گفت و گو پرداختن با عقل ، پشت و رو كردن عقل از باب استعاره تمثيليه است تا نشان دهد كه محور تكاليف ، كمالات و توقيات عقل است (٦٣٣).
هم چنين در برخى از روايات از گريه آسمان و زمين بر مرگ مؤ من سخن به ميان آمده است . نظير روايت امام كاظم (عليه السلام) كه در آن آمده است : اذا مات المؤ من بكت عليه الملائكه و بقاع الاءرض التى كان يعبد الله عليه (٦٣٤) هرگاه مومنى از دنيا برود، فرشتگان و بخش هايى از زمين كه بر روى آنها خداوند را عبادت كرده ، براى او مى گريند».
گريه فرشتگان ، حقيقى است ، اما گريه مناطقى از زمين كه بر روى آن عبادت كرده ممكن است از باب مجاز تمثيل باشد.
علامه شعرانى در حاشيه اين روايت چنين آورده است : «چنين گفتارى در زبان عربى و فارسى متداول است . و شاعر عربى مى گويد:
لما الى خبر الزبير تواضعت سور المدينه و الجبال الخشع (٦٣٥) هنگامى كه خبر زبير آمد، ديوار شهر و كوه ها تواضع كردند و سر به خاك ساييدند.
... و در شعر فارسى چنين آمده است :
ماتم سراى گشت سپهر چهارمين روح الامين به تعزيت آفتاب شد گردون سر محمد يحيى به باد داد محنت رقيب سنجر مالك رقابت شد (٦٣٦) هم چنين ملاصالح مازندرانى احتمال داده كه اين روايت از باب مبالغه در بزرگداشت مؤ من است ؛ زيرا عرب در مرگ انسان هاى گران قدر از باب مبالغه در شاءن آنان مى گويد كه آسمان و زمين بر او مى گريند (٦٣٧).
در برخى از روايات آمده است كه آسمان و زمين بر شهادت امام حسين (عليه السلام) چهل شبانه روز گريستنداند (٦٣٨). به نظر مى رسد اين روايت نيز بر زبان نمادين و مجاز تمثيل قابل حمل است .
٤ - نقش سياق در معنارسانى
سياق را به معناى اسلوبى كه گفتار بر اساس آن جارى مى شود، (٦٣٩) شيوه سخن ، طرز جمله بندى (٦٤٠) تسلسل و پى درپى هم آمدن گفتار (٦٤١) دانسته اند.
شهيد صدر در تعريف آن آورده است :
«سياق عبارت است از نشانه هايى كه معناى لفظ مورد نظر را كشف كند. چه اين نشانه ها، نشانه هاى لفظى باشند؛ مانند كلماتى كه با لفظ مورد نظر كلام واحدى را با اجزاء به هم پيوسته به يكديگر تشكيل مى دهند و چه اين نشانه ها قرائن حاليه اى باشند كه كلام را در بر گرفته و بر معناى خاص دلالت دارند. (٦٤٢)».
با توجه به موارد كاركرد سياق ، به نظر مى رسد كه مقصود از آن تنها نشانه هاى لفظى است و بر قرائن حاليه ، سياق اطلاق نمى گردد، هر چند ممكن است اين قرائن در نوع معنادهى گفتار موثر باشد.
هر گفتارى افزون بر واژه هاى و نوع چينش آنها با در نگريستن به مجموعه و صدر و ذيل آن در بسيارى از موارد قرائنى را به دست مى دهد كه براى فهم صحيح تر آن كمك مى رساند. اين امر در آيات قرآن كه فقرات آن از يكديگر با عنوان آيه جدا شده بيشتر مشهود است . به عبارت ديگر در موارد زيادى مراجعه به آيه بدون توجه به آيات پيشين و پسين ، معنادهى كاملى را به دست نمى دهد، اما وقتى به آيات قبل و بعد، يا حتى صدر و ذيل همان آيه توجه شود، اين معنادهى كامل شده و ابهام هاى احتمال مرتفع مى شود (٦٤٣).
سياق در روايات نيز گاه نقش تعيين كننده اى ايفاء مى كند و مانع برخى برداشته هاى ناقص ، يا نادرست مى گردد. به يك نمونه اشاره مى كنيم .
الف - به رغم تواتر حديث غدير عموم متكلمان اهل سنت زير بار دلالت آن نرفته اند.
بسيارى از آنان با اذعان به صحت روايت : «من كنت مواه فهذا على مولاه» مى گويند: مقصود از ولايت در اين حديث ، حكومت و امامت ، يا جانشينى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نيست ، بلكه مقصود دوستى و يارى است ؛ يعنى هر كس من دوست ، يا يار او هستم على نيز چنين است .
يكى از براهين محكم متكلمان شيعه در پاسخ از اين شبهه تمسك به قاعده سياق است .
آنان مى گويند: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) پيش از بيان اين جمله فرموده است : الست اولى بالمومنين من انفسهم و اموالهم ؛ آيا من نسبت به جان و مال مؤ منين از آنان اولى به تصرف نيستم ؟».
و مسلمانان همگى پاسخ آرى دادند. اين سخن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ناظر به آيه شريفه : النبى اولى بالمومنين من انفسهم (٦٤٤) - پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مومنان از خودشان سزاوارتر است»، - است و روشن است كه ولايت در گفتار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و آيه مزبور به معناى ولايت در تصرف ؛ يعنى همان حاكميت على الاطاق است و وقتى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با گفتن اين جمله به عنوان مقدمه فرموده است : «هر كسى من مولاى او هستم على مولاى اوست» مقصود، ولايت در تصرف است ؛ يعنى هر كسى من نسبت به او ولايت در تصرف دارم على (عليه السلام) نيز نسبت به او ولايت در تصرف دارد. مى بينيد كه سياق به عنوان دليلى محكم از مفهوم روايت ابهام زدايى كرده است (٦٤٥).
٥ - توجه به قرائن خارجى
روايات ائمه (عليه السلام) بسان حلقات يك زنجير به هم مرتبط و متصل است . بدين خاطر ائمه (عليهم السلام) روايات خود را از طريق پدران خود عين روايات پيامبر دانسته اند. گويا از نظر محتوا و متن ميان مجموعه روايات آنان كه طى حدود ٢٥٠ سال ارائه شده ، هماهنگى كاملى وجود دارد و اين امر نشان گر آن است كه روايات در نهايت به منشاء وحيانى متصل است .
و چنان كه در آيه : افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا (٦٤٦) آيا در قرآن نمى انديشند؟ اگر از جانب غير خداوند بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند». آمده است كه هر آنچه منتسب به خداوند باشد با تناقض و تضاد روبرو نخواهد بود.
از اين گفتار دو نكته قابل استفاده است :
الف - در مجموعه آيات و روايات بخاطر هماهنگى پيكره آن ها، اختلاف به صورت تنافى و تناقض راه ندارد. بنابراين اگر در جايى از روايات به تنافى با قرآن ، يا سنت قطعى برخورد كنيم ، در صورتى كه روايت تاءويل بردار نباشد، مردود است ؛ يعنى از ائمه (عليهم السلام) صادر نشده و منشاء آن يا جعل است ، يا اشتباه راويان در نقل و كتابت .
ب - مجموعه آيات و روايات نسبت به يكديگر جنبه تفسيرى و تبيينى دارند؛ زيرا مجموعه آنها به منزله گفتار يك گوينده است كه حق دارد در آغاز، يا وسط يا پايان گفتار خود با آوردن قرائنى ، مقصود خود را به دست دهد. سر تفسير آيات قرآن با آيات ديگر همين نكته است . روايات نسبت به قرآن و نيز نسبت به روايات ديگر چنين حالتى دارند؛ يعنى مى توانند در رفع ابهام هاى يكديگر كمك رسانده و مفسر يكديگر باشند.
بر اين اساس توجه به رابطه روايات با قرآن و به عكس و نيز رابطه روايات نسبت به يكديگر، حائز اهميت زيادى است . مفاهيمى ؛ هم چون مجمل و مبين ، عام و خاص ، مطلق و مقيد، محكم و متشابه ، ناسخ و منسوخ و... بر همين اساس شكل گرفته است كه بخش قابل توجهى از آنها در مباحث اصول فقه مورد بررسى قرار گرفته و در فقه كارآيى خود را نشان داده است .
مقصود ما از توجه به قرائن خارجى همين نكته است ؛ يعنى وقتى يك روايت را در هر يك از عرصه هاى دينى از نظر واژه ها، ساختار جمله ، سياق و... مورد بررسى قرار داده و به معنا و مفادى دست يافتيم ، نبايد شتاب زده آن را مراد جدى و نهايى ائمه معصومين (عليه السلام) دانسته و به عنوان آموزه دينى قلمداد كنيم ، بلكه لازم است در كنكاشى شايسته ، تمام يا عموم روايات و آيات مرتبط با آن موضوع را گردآورى كنيم ، آنگاه دسته بندى آنها پرداخته و پس از انجام مبانى فقه الحديث درباره هر يك از آنها، نتيجه نهايى را دنبال كنيم .
پيداست كه هر قدر اين مراحل با دقت بيشترى انجام گيرد، منظر نهايى ارائه شده با منظر واقعى دينى هماهنگ تر خواهد بود و به عكس كوتاهى در چنين كاوشى نگاهى يك سويه از پيكره دين به دست خواهد داد. بدون ترديد يكى از مهم ترين عوامل انحرافات و پيدايش مذاهب و فرق در ميان مسلمانان همين يكسو نگرى و عدم توجه به قرائن بيرونى براى به دست آوردن نتيجه نهايى از يك متن دينى ؛ اعم از قرآن و روايات است .
به عنوان مثال نگاه جبرگرايانه كه در طيف گسترده اى از متفكران اسلامى پديد آمد و به پيدايش فرقه هايى ؛ هم چون مجبره انجاميد، ناشى از يكسو نگرى به آن دسته از آيات و رواياتى است كه از ظاهر بدوى آنها جبر فهميده مى شود.
و يا متصوفه به مجموعه اى از آيات و روايات در نگريسته اند كه در آنها از دنيا و محبت به آن نكوهش شده و به گرايش به زهد و آخرت ترغيب شده است .
بدون ترديد اگر اين دو دسته به بخشى ديگر از آموزه هاى دينى توجه مى كردند، كه در آنها به صراحت به آزادى و اختيار انسان و نيز نكوهش عزلت و گوشه گزينى تاكيد شده ، به چنين ورطه هاى خطرناكى نمى غلتيدند.
بر اين اساس ائمه (عليهم السلام) هماره از كسانى كه بدون اطلاع و احاطه به همه آموزه هاى دينى و چگونگى عرضه آنها به يكديگر به كار داورى ، يا تفسير يا فقاهت مى پردازند، به شدت نكوهش كرده و آنان را از اين كار بر حذر داشته اند. (٦٤٧)
والحمدلله رب العالمين
پى نوشت ها ۱
۱- اصول كافى ، ج ۱.
۲- اصول كافى ، ج ۲.
۳- كافى ، ج ۱، ص ۳۲. براى آگاهى بيشتر از تبيين اين روايت ر.ك : شرح اصول كافى از صدرذ المتاءلهين ، ج ۲، ص ۳۷؛ التعليقه على كتاب الكافى ، ص ۶۶ - ۶۷.
۴- مسند احمد بن حنبل ، ج ۴، ص ۱۳۱؛ فتح القدير، ج ۲، ص ۲ ۱۱۸.
۵- العين ، ج ۳، ص ۱۱۷.
۶- مفردات راغب ، ص ۱۱۰.
۷- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.
۸- مفردات راغب ، ص ۱۱۰.
۹- المصباح المنير، ج ۱، ص ۱۲۴.
۱۰- مجمع البحرين ، ج ۱، ص ۳۷۱.
۱۱- سوره تحريم ، آيه ۳.
۱۲- سوره نساء، آيه ۷۸.
۱۳- سوره طور، آيه ۳۴.
۱۴- سوره نجم ، آيه ۵۹.
۱۵- علم الحديث و دراية الحديث ، ص ۹.
۱۶- فوح البلدان ، ص ۳۹.
۱۷- سوره غاشيه ، آيه ۱.
۱۸- مفردات راغب ، ص ۱۱۰.
۱۹- سوره سباء، آيه ۱۹.
۲۰- فتح البارى فى شرح صحيح البخارى ، ج ۱، ص ۱۷۳.
۲۱- تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۲۳.
۲۲- مقباس الهداية ، ج ۱، ص ۵۷.
۲۳- قوانين الاصول ، ص ۴۰۹.
۲۴- الحديث و المحدثون ، ص ۱۹ - ۹.
۲۵- القاموس المحيط، ج ۲، ص ۵۴؛ مختار الصحاح ، ص ۱۶۹.
۲۶- لسان العرب ، ج ۱۳، ص ۲۲۵.
۲۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : المختصر الوجيز فى علوم الحديث ، ص ۱۸ - ۱۵.
۲۸- المختصر الوجيز فى علوم الحديث ، ص ۱۶؛ وسائل الشيعه ، ج ۱، ص ۴۳۱.
۲۹- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۱۹.
۳۰- اين ديدگاه ما عكس نظريه اى است كه صبحى صالح ارائه كرده است ، او معتقد است كه حديث ، اعم از سنت است و سنت مخصوص افعال و سيره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است . علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۱۱۶.
۳۱- الصحاح ، ج ۶، ص ۲۳۶۴؛ لسان العرب ، ج ۱۴، ص ۳۴۷.
۳۲- الصحاح ، ج ۶، ص ۲۳۶۴؛ لسان العرب ، ج ۱۴، ص ۳۴۷.
۳۳- لسان العرب ، ج ۴، ص ۲۲۶؛ مجمع البحرين ، ج ۳، ص ۲۸۱؛ النهاية فى غريب الاثر، ج ۲، ص ۶.
۳۴- تاج العروس ، ج ۳، ص ۱۶۶.
۳۵- المصباح المنير، ج ۱، ص ۱۲۲.
۳۶- المنطق ، ص ۵۲.
۳۷- المنطق ، ص ۵۳.
۳۸- مجمع البحرين ، ج ۲، ص ۲۶۶؛ المختصر الوجيز فى علوم الحديث ، ص ۲۰ - ۱۹؛ الرعاية فى علم الدرايد، ص ۵۸.
۳۹- تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۴۲؛ مختصر مقباس الهداية ، ص ۱۱؛ علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۱۲۱.
۴۰- المختصر الوجيز فى علوم الحديث ، ص ۱۹؛ مختصر مقباس الهدايه ، ص ۱۲.
۴۱- تاج العروس ، ج ۱۰، ص ۱۳.
۴۲- الصحاح ، ج ۲، ص ۵۷۵؛ تاج العروس ، ج ۳، ص ۵.
۴۳- سوره يس ، آيه ۱۲.
۴۴- الصحاح ، ج ۲، ص ۵۷۵.
۴۵- الرعاية فى علم الدراية ، ص ۵۱.
۴۶- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۱۲۲؛ اصول الحديث ، علومه و مصطلحه ، ص ۲۸.
۴۷- براى نمونه ر.ك : مناقب امير مؤ منان ، ج ۱، ص ۱۴۲ و ۲۶۶؛ الا حاد و المثانى ، ج ۱، ص ۳۶؛ تنوير الحوالك ، ص ۱۴۷؛ فتح البارى ، ج ۶، ص ۳۵۵، مقدمه ابن صلاح ، ص ۱۸۲.
۴۸- الجواهر السنيه فى الاحاديث القدسيه ، ص ۱۷۵.
۴۹- دراية الحديث ، ص ۱۳؛ معجم لغة الفقهاء، ص ۱۷۷؛ فيض القدير، ج ۴، ص ۶۱۵.
۵۰- الرواشح السماويه ، ص ۲۰۵؛ فيض القدير، ج ۴، ص ۶۱۵.
۵۱- دراية الحديث ، ص ۱۴ - ۱۳.
۵۲- براى تفصيل بيشتر ر.ك : قوانين الاصول ، ص ۴۰۹؛ دراسات فى علم الدراية ، ص ۱۳؛ معجم الفاظ الفقه الجعفرى ص ۱۵۵؛ اصطلاحات الاصول ، ص ۱۴۱؛ علم حديث ، ص ۲۳.
۵۳- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كشف المراد، ص ۳۴۸؛ الشفاء، ص ۴۴۱ - ۴۴۳.
۵۴- براى آگاهى بيشتر از دلايل عصمت پيامبر عليهم السلام ر.ك : كشف المراد، ص ۳۴۹ - ۳۵۰؛ الالهيات ، ج ۲، ص ۱۴۴ - ۱۸۸.
۵۵- سوره بقره ، آيه ۲۱۳.
۵۶- سوره نور، آيه ۵۱.
۵۷- سوره احزاب ، آيه ۳۶.
۵۸- سوره نساء، آيه ۶۵.
۵۹- سوره نساء، آيه ۸۰.
۶۰- سوره نساء، آيه ۵۹.
۶۱- سوره احزاب ، آيه ۳۶.
۶۲- سوره حجرات ، آيه ۱.
۶۳- سوره نجم ، آيه ۳.
۶۴- سوره آل عمران ، آيه ۳۱.
۶۵- سوره شورى ، آيه ۵۲ و ۵۳.
۶۶- سوره احزاب ، آيه ۲۱.
۶۷- البته قرآن در سوره توبه آيه ۱۴ توضيح مى دهد كه استغفار ابراهيم (عليه السلام) تا زمانى بود كه براى پدرش تعيين كرده بود و همينكه به دشمن بودن او با خداوند اطمينان يافت از او تبرى جست براى تفصيل بيشتر ر.ك : تفسير الصافى ، ج ۵، ص ۱۶۲؛ التبيان ، ج ۹، ص ۵۸۰.
۶۸- سوره حشر، آيه ۷.
۶۹- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الاحكام ، ج ۴، ص ۵۵۴ ۵۶۴؛ المستصطفى ، ج ۱، ص ۲۰۳.
۷۰- براى تفصيل بيشتر ر.ك : فرائد الاءصول ، ج ۱، ص ۷۵ - ۱۰۱؛ كفاية الاصول ، ج ۲، ص ۶۸ - ۷۷.
۷۱- كافى ، ج ۱، ص ۹۶.
۷۲- بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۳۳۵؛ السنن الكبرى ، ج ۲، ص ۳۴۵.
۷۳- فتح البارى ، ج ۱، ص ۱۹۳؛ فيض القدير، ج ۱، ص ۱۰۰.
۷۴- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كافى ، كتاب الحجة ، باب هاى معرفة الامام و الرد اليه ، فرض طاعة الائمة ؛ ان الائمه ولاة اءمر الله و خزنة علمه و...
۷۵- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كشف المراد، ص ۳۶۴.
۷۶- كافى ، ج ۸، ص ۱۰۷، معانى الاخبار، ص ۷۴.
۷۷- سوره مائده ، آيه ۵۵.
۷۸- سوره مائده آيه ۶۷.
۷۹- سوره نساء، آيه ۵۹.
۸۰- تبيان ، ج ۳، ص ۲۳۶؛ مجمع البيان ، ج ۳، ص ۱۱۴، الميزان ، ج ۴، ص ۳۹۱ - ۳۹۲.
۸۱- جامع البيان ، ج ۵، ص ۲۰۲؛ الجامع لاءحكام القرآن الكريم ، ج ۵، ص ۲۵۹ - ۲۶۰.
۸۲- الميزان ، ج ۴، ص ۳۹۴ - ۴۰۰.
۸۳- كافى ، ج ۱، ص ۱۸۷.
۸۴- سوره بقره ، آيه ۱۴۳.
۸۵- كافى ، ج ۱، ص ۱۹۰.
۸۶- كافى ، ج ۱، ص ۱۹۰.
۸۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الميزان ، ج ۱۶، ص ۳۰۹ - ۳۱۳؛ مجمع البيان ، ج ۸، ص ۱۵۶ - ۱۵۸.
۸۸- كافى ، ج ۸، ص ۱۰۵؛ معانى الاخبار، ص ۷۴.
۸۹- در روايتى كه با طرق و مضامين نزديك به هم ، از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده چنين آمده است : عن جابر بن سمرة قال : سمعت النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) يقول : «اءلا ان الاسلام لايزال عزيزا الى اثنى عشر خليفة ، ثم قال كلمة لم اءفهمها. فقلت لاءبى : ما قال ؟ قال : كلهم من قريش . جابر بن سمرة مى گويد: از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه فرمود: «بدانيد اسلام هماره سرافراز خواهد بود تا زمانى كه دوازده جانشين باشد». آنگاه كلمه اى فرمود كه من نفهميدم و به پدرم گفتم : چه فرمود؟ گفت : پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: همه آنان از قريش اند. اين روايت در بسيارى از منابع اهل سنت آمده است و از ديدگاه هر محقق منصفى جز بر ائمه عليهم السلام قابل انطباق نيست . براى تفصيل بيشتر ر.ك : صحيح بخارى ، ج ۸، ص ۱۲۷؛ صحيح مسلم ، ج ۶، ص ۴۰۳، مسلم اين روايت را به شش طريق آورده است ؛ مسند احمد بن حنبل ، ج ۵، ص ۸۷ - ۱۰۸. در اين كتاب طرق و مضامين مختلف اين حديث به طور مفصل آمده است . براى آگاهى از توجيهات عالمان اهل سنت درباره اين حديث ر.ك : فتح البارى ، ج ۱۳، ص ۱۸۱ - ۱۸۶؛ شرح مسلم ، ج ۱۲، ص ۲۰۱ - ۲۰۳.
۹۰- الارشاد، ص ۲۳۳، براى تفصيل بيشتر ر.ك : عسكرى ، نجم الدين ، حديث الثقلين ؛ محمدى رى شهرى ، محمد، اهل البيت فى الكتاب و السنة .
۹۱- مسند احمد بن حنبل ، ج ۳، ص ۴ و ۱۷؛ سنن دارمى ، ج ۲، ص ۴۳۲؛ المستدرك على الصحيحين ، ج ۳، ص ۱۴۸. صحيح مسلم ، ج ۴، ص ۳۶ - ۳۷، براى (آگاهى بيشر از ساير منابع ر.ك : اهل البيت فى الكتاب و السنة ، ص ۱۲۶.)
۹۲- سوره علق ، آيه ۵ - ۱.
۹۳- گفتار معروف پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در اين باره چنين است : اطلبوا العلم و لو بالصين ؛ دانش را حتى اگر در چين باشد، فراگيريد». شرح اصول كافى ، ج ۱، ص ۱۵۷؛ وسائل الشيعه ، ج ، ص ۲۷، استاد معروف هاشم حسنى معتقد است : «رفتن به چين در عصر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از رفتن به ماه در دوران ما سخت تر بوده است». دراسات فى الحديث و المحدثين ، ص ۱۹.
۹۴- امام صادق (عليه السلام) فرمود: «طلب العمل فريضة على كل حال ؛ طلب دانش در هر حالى واجب است». وسائل الشيعه ، ج ۲۷، ص ۲۷.
۹۵- تعليم كتابت ، قرآن و... در برخى از روايات جزء حقوق فرزندان برشمرده شده است . كافى ، ج ۶، ص ۴۹؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۸۰.
۹۶- طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۲۲.
۹۷- سوره توبه ، آيه ۱۲۲. براى آگاهى از تفسير اين آيه ر.ك : جامع البيان ، ج ۱۱، ص ۸۹ - ۹۲؛ التبيان ، ج ۵، ص ۳۲۱ - ۳۲۳.
۹۸- تاريخ ابن خلدون ، ج ۲، ص ۲۲۲؛ تاريخ طبرى ، ج ۲، ص ۲۹۳ - ۲۹۵.
۹۹- سوره صف ، آيه ۹.
۱۰۰- سوره نساء، آيه ۷۹.
۱۰۱- سوره انبياء، آيه ۱۰۷.
۱۰۲- علامه مجلسى پس از نقل روايات مختلف در اين زمينه مى نويسد: «اين مضمون مشهور و مستفيض ميان خاصه و عامه است ، بلكه گفته شده كه متواتر است». بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۶؛ شيخ بهايى نيز نظير چنين گفتارى را در ضمن شرح اين روايت آورده است . الاربعين ، ص ۵۰۶. ۱۰۳- الخصال ، ص ۵۴۱ - ۵۴۳؛ علامه مجلسى ده روايت با مضامين مختلف در اين باره نقل كرده است . بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۳ - ۱۵۶.
۱۰۴- براى آگاهى بيشتر از مفهوم حديث ر.ك : اربعين شيخ بهايى ، ص ۵۰۳ - ۵۰۷.
۱۰۵- شيخ آغا بزرگ تهرانى ، پس از نقل گفتار علامه مجلسى و تاكيد بر اين نكته كه روشن ترين مصداق حفظ، كتابت حديث است ، مى نويسد: «بدين سبب بسيارى از بزرگان با پيروى از اين سيره به تاليف كتابى كه در آن چهل حديث گرد آمده باشد، روى آوردند». آنگاه ايشان ۹۰ مورد از اءربعين نويسى را برشمرده است . ر.ك : الذريعة ، ج ۱، ص ۴۰۹ - ۴۳۳.
۱۰۶- كافى ، ج ۱، ص ۲۹۱، تحف العقول ، ص ۳۴.
۱۰۷- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۴۶؛ مسند اءحمد، ج ۵، ص ۱۸۳.
۱۰۸- سوره انعام ، آيه ۱۹.
۱۰۹- تقييد العلم ، ص ۷۲.
۱۱۰- بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۳۹؛ المستدرك على الصحيحين ، ج ۱، ص ۱۰۶.
۱۱۱- صحيح بخارى ، ج ۳، ص ۹۵، ج ۸، ص ۳۸؛ صحيح مسلم ، ج ۴، ص ۱۱۰.
۱۱۲- به نقل از تدوين السنة الشريفه ، ص ۸۸.
۱۱۳- امام محمد باقر (عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نقل كرده است : «پيامبر اكريم (صلى الله عليه و آله و سلم) به امير مؤ منان (عليه السلام) فرمود: آنچه بر تو املاء مى كنم بنويس . على (عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا، آيا از فراموشى من بيم داريد؟ پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: من بر و از فراموشى هراسى ندارم . چه ، براى تو از خداوند درخواست كردم كه به تو حافظه فراموش ناپذير عطا كند، ليكن براى شريكان خود بنويس . على (عليه السلام) عرض كرد: شريكان من كيستند اى رسول خدا؟ حضرت فرمود: فرزندان امامت ...». امالى صدوق ، ص ۳۲۷؛ بصائر الدرجات ، ص ۱۴۷.
۱۱۴- صحيح بخارى ، ج ۱، ص ۳۷؛ و ج ۷، ص ۹؛ مسند احمد بن حنبل ، ج ۱، ص ۳۳۶.
۱۱۵- الحديث و المحدثون ، ص ۱۲۴.
۱۱۶- امام صادق (عليه السلام) فرمود: «على (عليه السلام) در دستگيره شمشير رسول خدا نوشته اى يافت ...» كافى ، ج ۷، ص ۲۷۴.
۱۱۷- بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۳۳.
۱۱۸- فؤ اد سزگين اين صحيفه را جزء نگاشته هاى حديثى عصر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برشمرده است . ر.ك : تاريخ نگارش هاى عربى ، ص ۱۲۳.
۱۱۹- التشريع والفقه فى الاسلام تايخا و منهجا، ص ۲۷۵؛ به نقل از مقاله تدوين حديث (۳)، فصلنامه علوم حديث ش ۳، ص ۳۱.
۱۲۰- معرفة النسخ و الصحف الحديثيه ، ص ۱۷۹، به نقل از مقاله تدوين حديث (۳).
۱۲۱- مسند احمد بن حنبل ، ج ۲، ص ۱۵۸ به بعد.
۱۲۲- تقييد العلم ، ص ۸۴؛ المحدث الفاصل ، ص ۳۶۶.
۱۲۳- فؤ اد سزگين از صحيفه جابر عبدالله انصارى به عنوان نگاشته هاى عصر اموى و سده نخست ياد كرده است . ر.ك : تاريخ نگارش هاى عربى ، ص ۱۲۳.
۱۲۴- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مقدمه معجم بحارالانوار، ج ۱، ص ۳۱ - ۳۲؛ مقدمه وسائل الشيعه ، ج ۱ ص ۶ - ۸؛ تاءسيس الشيعه ، ص ۲۸۰ - ۲۸۵.
۱۲۵- بصائر الدرجات ، ص ۱۸۷.
۱۲۶- عمار، با يكى ديگر از راويان مى گويد: به امام صادق (عليه السلام) گفتم : به هنگام داورى مستند شما چيست ؟ امام فرمود: «حكم خدا و حكم داود و حكم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و هرگاه با چيزى روبه رو شويم كه در كتاب على (عليه السلام) نيست ، روح القدس به ما القاء مى كند و خداوند الهام مى نمايد». بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۵۶.
۱۲۷- مختلف الشيعه ، ج ۹، ص ۲۹.
۱۲۸- بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳۴.
۱۲۹- به نقل از دروس فى فقه الاماميه ، ص ۱۹۰.
۱۳۰- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الخلاف ، ج ۱، ص ۱۳۲؛ المهذب ، ج ۲، ص ۳۱؛ السرائر، ج ۳، ص ۵۶۰؛ المعتبر، ج ۱، ص ۵۰ و ۹۹؛ و...
۱۳۱- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مجمع الفائده ، ج ۱۲، ص ۵۱۳؛ زبدة البيان ، ص ۴۸۵؛ كافى ، ج ۱، ص ۴۱؛ ج ۲، ص ۱۳۶ و ص ۲۵۹ و ۳۴۷؛ ج ۸، ص ۳۹۵؛ و... .
۱۳۲- رجال نجاشى ، ص ۳۰۶.
۱۳۳- بصائر الدرجات ، ص ۱۷۳.
۱۳۴- دراسات فى الحديث و المحدثين ، ص ۳۰۲.
۱۳۵- معالم المدرستين ، ج ۲، ص ۳۲.
۱۳۶- بصائر الدرجات ، ص ۱۷۳.
۱۳۷- بصائر الدرجات ، ص ۱۷۳.
۱۳۸- معالم المدرستين ، ج ۲، ص ۳۱۲.
۱۳۹- معالم المدرستين ، ج ۲، ص ۳۶۴.
۱۴۰- مناقب آل ابى طالب ، ج ۳، ص ۳۷۴؛ بصائر الدرجات ، ص ۱۸۱.
۱۴۱- الفهرست ، ص ۳۰، هم چنين ر.ك : بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۲۶۶. شگفت آن كه ابن نديم افزوده است : «اين است ترتيب سوره ها در آن مصحف» اما اين بخش از كتاب حذف شده است !
۱۴۲- الاتقان فى علوم القرآن ، ج ۱، ص ۵۷.
۱۴۳- التمهيد فى علوم القرآن ، ج ۱، ص ۲۹۰، به نقل از التسهيل علوم التنزيل ، ج ۱، ص ۴.
۱۴۴- المسائل السرويه ، ص ۷۹.
۱۴۵- مناقب آل ابى طالب ، ج ۱، ص ۳۱۹؛ بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۵۵.
۱۴۶- تفسير عياشى ، ج ۱، ص ۱۴؛ تفسير صافى ، ج ۱، ص ۱۹.
۱۴۷- ر.ك : مقدمه سيد رضى بر نهج البلاغه .
۱۴۸- براى تفصيل بيشتر نك : حسينى عبدالزهراء، مصادر نهج البلاغه و اسانيده ؛ جعفرى ، محمد مهدى ، پژوهشى در اسناد و مدارك نهج البلاغه ؛ دانشنامه امام على (عليه السلام)، ج ۱۲، مقاله : اسناد نهج البلاغه ، ص ۹۳ - ۱۱۷.
۱۴۹- الذريعه ، ج ۱۳، ص ۳۴۵ و ج ۱۵، ص ۱۸؛ الصحيفه السجادية ، تحقيق : ابطحى ، ص ۶۵۷؛ فتح الابواب ، ص ۷۶.
۱۵۰- اءعيان الشيعه ، ج ۱، ص ۶۳۸. هم چنين ر.ك : فتح الابواب ، ص ۷۶.
۱۵۱- براى آگاهى بيشتر ر.ك : الرسائل الرجاليه ، ص ۵۶۱ - ۶۲۰. آقاى محمد على ابطحى در پايان صحيفه سجاديه به صورت مسبوط اسناد و اجازات صحيفه را آورده است . ر.ك : الصحيفه السجاديه ، ص ۶۳۰ - ۶۸۶.
۱۵۲- الذريعه ، ج ۱۳، ص ۳۴۶ - ۳۵۹.
۱۵۳- مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۴۷، به نقل از قاموس الرجال ، ج ۱، ص ۶۵.
۱۵۴- مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۴۷، به نقل از قاموس الرجال ، ج ۱، ص ۴۶ - ۴۷.
۱۵۵- الذريعة ، ج ۲، ص ۱۲۶.
۱۵۶- وسائل الشيعة ، ج ۱۸، ص ۵۹، ۶۰، ۷۱، ۷۳؛ و... .
۱۵۷- الذريعه ، ج ۲، ص ۱۲۹.
۱۵۸- الذريعه ، ج ۲، ص ۱۲۹.
۱۵۹- الذريعه ، ج ۲، ص ۱۲۹.
۱۶۰- مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۴۸، به نقل از القواميس ، ص ۷۳.
۱۶۱- الذريعه ، ج ۲، ص ۱۳۴ - ۱۳۵.
۱۶۲- الذريعه ، ج ۲، ص ۱۳۵ - ۱۶۷.
۱۶۳- به نقل از پژوهشى در تاريخ حديث شيعه ، ص ۱۹۵.
۱۶۴- اين روستا در ۳۸ كيلومترى جنوب غربى رى قرار دارد. ر.ك : معجم البلدان ، ج ۴، ص ۳۰۳، به نقل از مدقمه كافى ، ج ۱، ص ۹.
۱۶۵- رجال نجاشى ، ص ۲۶۶.
۱۶۶- مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۶۳.
۱۶۷- الكلينى و الكافى ، ص ۵۲؛ علم حديث ، ص ۲۶۱ - ۲۶۳.
۱۶۸- الفهرست ، ص ۲۱۰د الكنى و الالقاب ، ج ۳، ص ۱۲۱.
۱۶۹- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الكلينى و الكافى ، ص ۱۶۳.
۱۷۰- براى شمار روايات كافى ارقام ديگرى مانند: ۱۶۱۲۱، يا ۱۶۰۰۰، يا ۱۵۱۷۶ نيز گفته شده است ، اما رقم ۱۶۱۹۹ مورد پذيرش بيشتر صاحب نظران است . ر.ك : مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۶۵.
۱۷۱- براى شمار روايات كافى ارقام ديگرى مانند: ۱۶۱۲۱، يا ۱۶۰۰۰، يا ۱۵۱۷۶ نيز گفته شده است ، اما رقم ۱۶۱۹۹ مورد پذيرش بيشتر صاحب نظران است . ر.ك : مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۶۵. به نقل از لؤ لؤ ة البحرين ، ص ۳۹۴؛ مرآة العقول ، ج ۲، ص ۴۳۷؛ گزيده كافى ، ج ۱، ص ۲۱؛ الذريعة ، ج ۱۷، ص ۲۴۵.
۱۷۲- مقدمه كافى ج ۱، ص ۹.
۱۷۳- پژوهشى در تايخ حديث شيعه ، ص ۴۷۰.
۱۷۴- مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۶۳.
۱۷۵- پژوهشى در تاريخ حديث شيعه ، ص ۴۷۰.
۱۷۶- مقدمه كافى ، ج ۱، ص ۹.
۱۷۷- وافى ، ج ۱، ص ۵.
۱۷۸- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الكلينى و الكافى ، ص ۴۰۸ - ۴۱۵؛ الذريعه ، ج ۱۱، ص ۳۰۲.
۱۷۹- مقدمه معانى الاخبار، ص ۷۲ - ۷۳.
۱۸۰- الكنى و الاءلقاب ، ج ۱، ص ۲۲۲.
۱۸۱- مقدمه معانى الاخبار، ص ۳۶.
۱۸۲- پژوهشى در تاريخ حديث شيعه ، ص ۴۹۹ - ۵۰۰.
۱۸۳- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مقدمه معانى الاخبار، ص ۶۸ - ۷۲. در اين كتاب نام ۲۷ تن از شاگردان و راويان شيخ آمده است .
۱۸۴- مقدمه معانى الاخبار، ص ۸۲.
۱۸۵- مقدمه معانى الاخبار، ۷۵.
۱۸۶- شمار روايات من لا يحضر در چاپ جديد با تحقيق استاد على اكبر غفارى ۵۹۲۰ روايت است ، مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۶۸.
۱۸۷- من لا يحضره الفقيه ، ج ۱، ص ۲.
۱۸۸- من لا يحضره الفقيه ، ج ۱، ص ۵.
۱۸۹- مقدمه النهايه ، به قلم : شيخ آغا بزرگ تهرانى ، ص ۶.
۱۹۰- خلاصة الاقوال ، ص ۱۴۸؛ مقدمه النهايه ، ص ۶.
۱۹۱- مقدمه الخلاف ، ج ۱، ص ۸ ۹.
۱۹۲- الكنى و الالقاب ، ج ۲، ص ۳۹۵.
۱۹۳- الكنى و الالقاب ، ج ۲، ۳۹۵ - ۳۹۶.
۱۹۴- اين رقم بر اساس چاپ جديد است . اما سيد محسن جبل عاملى و شيخ آغا بزرگ تهرانى شمار روايات تهذيب را ۱۳۵۹۰ روايت دانسته اند. ر.ك : اعيان الشيعه ، ج ۹، ص ۱۶۱؛ الذريعة ، ج ۴، ص ۵۰۴.
۱۹۵- مقدمه معجم بحارالانوار، ص ۶۹.
۱۹۶- تهذيب الاحكام ، ج ۱، ص ۲ - ۳.
۱۹۷- الاستبصار، ج ۴، ص ۴۵۰.
۱۹۸- الاستبصار، ج ۴، ص ۴۵۱، شيخ طوسى پس از ذكر ابواب و روايات هر باب و جلد و مجموع آنها مى گويد: من ا نها را شمارش كردم تا فزونى و كاستى در آن ها رخ ندهد.
۱۹۹- الاستبصار، ج ۱، ص ۴۳ و ۴۴.
۲۰۰- الاستبصار، ج ۱، ص ۴۳ و ۴۴.
۲۰۱- الاستبصار، ج ۱، ص ۴۴ و ۴۵.
۲۰۲- مقدمه معجم بحار الاءنوار، ج ۱، ص ۷۱.
۲۰۳- الفوائد المدنيه ، ص ۱۸۱.
۲۰۴- وافى ، ج ۱، ص ۱۱.
۲۰۵- سائل الشيعة ، ج ۲۰، ص ۹۶ - ۱۰۴.
۲۰۶- الحدائق الناضرة ، ج ۱ ص ۱۵ - ۲۴.
۲۰۷- هداية الاءبرار، ص ۸۳ - ۸۴؛ الفوائد المدنيه ، ص ۱۷۶.
۲۰۸- هداية الابرار، ص ۵۶.
۲۰۹- الفوائد المدنيه ، ص ۱۸۳. براى آگاهى بيشتر از دلايل اخباريون بر قطعيت روايات اربعة ر.ك : مصادر الاستنباط بين الاءصوليين و الاءخباريين ، ص ۱۱۱ - ۱۱۹.
۲۱۰- اختيار معرفة الرجال ، ج ۲، ص ۴۹۱؛ بحار الاءنوار، ج ۶۴، ص ۲۰۲.
۲۱۱- بحار الاءنوار، ج ۹۶ ص ۲۶۴.
۲۱۲- براى تفصيل بيشتر ر.ك : تلخيص مقباس الهداية ، ص ۲۶۶ - ۲۶۹، اصول الحديث ، ص ۱۴۳.
۲۱۳- معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۱۰۳ - ۱۰۴.
۲۱۴- براى آگاهى بيشتر از نقد دلائل اخباريون ر.ك : مصادر الاستنباط بين الاصوليين و الاءخباريين ، ص ۱۱۹ب ۱۲۴.
۲۱۵- الكنى و الاءلقاب ، ج ۳، ص ۱۴۸ - ۱۴۹.
۲۱۶- كتاب مفاخر اسلام . (علامه مجلسى بزرگمرد علم و دين)، ص ۱۴ - ۱۵. براى آگاهى از ماخذ شرح حال علامه مجلسى ر.ك : همين كتاب ، ص ۱۴ ۱۵.
۲۱۷- علامه مجلسى بزرگمرد علم و دين ، ص ۱۵.
۲۱۸- همان ، ۳۶۰ - ۴۲۵.
۲۱۹- همان ، ۳۶۰ - ۴۲۵.
۲۲۰- الفيض القدسى ، ضمن بحار الاءنوار، ج ۱۰۵، ص ۲۹.
۲۲۱- مقدمه معجم الاءنوار، ص ۹۹؛ زندگى نامه علامه مجلسى ، ج ۲، ص ۲۶۶. استاد على دوانى پس از نقل اين ادعا از سوى برخى كه گفته اند: بحار الانوار حاصل تلاش شاگردان علامه است نه خود او، با استناد به گفتار برخى از شاگردان علامه مجلسى ، از جمله سيد نعمة الله جزائرى به نقد آن پرداخته است . ر.ك : علامه مجلسى بزرگمرد علم و دين ، ص ۱۷۵ - ۱۸۲.
۲۲۲- مقدمه معجم بحار الاءنوار، ص ۸۷ - ۹۸.
۲۲۳- هداية الامة ، ج ۱، ص ح ؛ وسائل الشيعة ، ج ۱، ص ۷۵.
۲۲۴- وسائل الشيعة ، ج ۱، ص ۷۷.
۲۲۵- به احتمال زياد تعظيم شاهان صفويه نسبت به عالمان شيعى و نيز دامنه اختلافات فرقه اى ميان شيعه و سنى كه در اثر اختلاف ميان دولت عثمان و صفوى در شهرهاى مختلف ايجاد شد، كه منجر به شهادت شهيد ثانى در سال ۹۶۶ هجرى گرديد، از جمله عوامل مسافرت شيخ حر عاملى به ايران بوده است ، چنان كه پيش از او فرزند شهيد ثانى و صاحب مدارك الاءحكام (نوه شهيد)، محقق كركى صاحب جامع المقاصد و شيخ بهايى به ايران هجرت كرده بودند.
۲۲۶- همان ، ص ط؛ وسائل الشيعه ، ج ۱، ص ۷۹.
۲۲۷- شيخ در امل الامل در شرح حال خود عناوين اين كتاب ها را بر شمرده است . ج ۱، ص ۱۴۲ - ۱۴۵.
۲۲۸- وسائل الشيعه ، ج ۱، ص ۸۸. مرحوم استاد مدير شانه چى با استناد به مقدمه وسائل چاپ اسلاميه تهران ، آورده است كه شيخ حر عاملى در تاءليف اين كتاب از ۱۸۰ كتاب استفاده كرده است . علم الحديث ، ص ۸۶.
۲۲۹- علم الحديث ، ص ۸۸.
۲۳۰- همان ، ص ۸۷، وسائل الشيعة ، ج ۱، ص ۹۵.
۲۳۱- وسائل الشيعة ، ج ۱، ص ۹۵.
۲۳۲- وسائل الشيعة ، ج ۱، ص ۹۵.
۲۳۳- همان ، ص ۷.
۲۳۴- علامه طباطبايى در اين باره مى گويد: «فقهاء شيعه سيصد سال است كه به اتفاق به اين كتاب مراجعه كرده و روايات آن را نقل و بدان استناد مى كنند و اين نيست مگر بخاطر حسن ترتيب كتاب و خوبى تبويب و گستره احاطه او به حديث از منابع روايى اهل بيت (عليه السلام»)، به نقل از مستدرك الوسائل ، ج ۱، ص ۳۳.
۲۳۵- الوائد الرضويه ، ج ۱ ص ۱۴۹ - ۱۵۳.
۲۳۶- مستدرك الوسائل ج ۱ ص ۲.
۲۳۷- الفائد الرضويه ، ج ۱، ص ۱۵۲. براى محدث نورى ۳۰ اثر شمرده شده است .
۲۳۸- همان .
۲۳۹- الكنى و الالقاب ، ج ۲ ص ۴۴۵.
۲۴۰- الذريعة ، ج ۲۱، ص ۸.
۲۴۱- همان .
۲۴۲- شيخ آغا بزرگ ، تهرانى معتقد است خاتمه مستدرك خود مستقلا نفيس ترين كتاب به شمار مى رود كه مى تواند ما را از ساير كتب علم دراية الحديث و رجال بى نياز سازد. ر.ك : الذريعه ، ج ۲۱، ص ۸.
۲۴۳- براى آگاهى بيشتر از شرح حال آية الله بروجردى ر.ك : عباس عابدى ، زندگينامه آية الله بروجردى ؛ فروغ فقاهت (يادنامه آية الله بروجردى).
۲۴۴- جامع احاديث الشيعه ، ج ۱، ص ف - ث .
۲۴۵- وافى ، ج ۱، ص ۱۸.
۲۴۶- مقدمه تفسير الصافى ، ج ۱، ص ۵؛ الكنى و الالقاب ، ج ۳، ص ۳۹ - ۴۱.
۲۴۷- الكنى و الالقاب ، ج ۳ ص ۴۱.
۲۴۸- الذريعة ، ج ۲۵، ص ۱۳.
۲۴۹- وافى ، ج ۱، ص ۱۹ - ۲۰.
۲۵۰- الذريعة ، ج ۱۳، ص ۱۰.
۲۵۱- امل الامل ، ج ۱، ص ۵۷؛ روضات الجنات ، ج ۲، ص ۲۹۶.
۲۵۲- نتقى الجمان فى الاءحاديث الصحاح و الحسان ، ج ، ص ۱۴.
۲۵۳- همان ، ص ۱۵.
۲۵۴- همان ، ص ۱۲ و ۱۳.
۲۵۵- همان ، ص ۶.
۲۵۶- منتقى الجمان ، ج ۱، ص ۲.
۲۵۷- بحار الانوار، ج ۵۷، ص ۲۳۳.
۲۵۸- وافى ، ج ۱، ص ۱۰.
۲۵۹- علم الاصول تاءريخا و تطورا، ص ۱۶۹.
۲۶۰- نظير محمود ابوريه در اضواء على السنة المحمدية ، ص ۱۲۱.
۲۶۱- براى آگاهى بيشتر درباره گلدزيهر ر.ك : فرهنگ خاورشناسان ، ص ۳۲۸ - ۳۳۶.
۲۶۲- صحيح بخارى ، ج ۱، ص ۵۴؛ صحيح مسلم ، ج ۲، ص ۱۶؛ مسند احمد بن حنبل ، ج ۱، ص ۳۵۵.
۲۶۳- تذكرة الحفاظ، ج ۱، ص ۵، تاريخ الاسلام الثقافى و السياسى ، ص ۳۶۲ - ۳۶۳.
۲۶۴- تذكرة الحفاظ، ج ۱، ص ۳؛ معالم المدرسين ، ج ۲، ص ۴۴.
۲۶۵- تقييد العلم ، ص ۵۰.
۲۶۶- طبقات ابن سعد، ج ۵، ص ۱۴۰.
۲۶۷- تقييد العلم ، ص ۵۲.
۲۶۸- تذكرة الحفاظ، ج ۱، ص ۷۵؛ تدوين السنة الشريفه ، ص ۴۳۶.
۲۶۹- تاريخ مدينة دمشق ، ج ۴، ص ۵۰۰، كنز العمال ، ج ۱۰، ص ۲۹۳.
۲۷۰- سنن ابن ماجه ، ج ۱، ص ۱۲؛ المستدرك على الصحيحين ، ج ۱، ص ۱۰۲.
۲۷۱- تاريخ مدنية دمشق ، ج ۶۷، ص ۳۴۴؛ البداية و النهاية ، ج ۸، ۱۵۵.
۲۷۲- از او نقل است كه گفت : هيچ كس را روا نيست كه حديثى را كه به روزگار ابوبكر و عمر نشنيده است ، گزارش كند الطبقات الكبرى ، ج ۲، ص ۳۳۶.
۲۷۳- الطبقات الكبرى ، ج ۲، ص ۳۳۶. براى آگاهى بيشتر از اقدام خلفاء در اين زمينه ر.ك : تدوين السنة الشريفه ، ص ۴۲۳ - ۴۳۶.
۲۷۴- توثيق السنة ، ص ۴۶، به نقل از مقاله تدوين حديث ۲ فصلنامه علوم حديث ، ش ۲، ص ۳۵.
۲۷۵- دراسات فى الحديث النبوى و تايخ تدوينه ، ج ۱، ص ۸۰، به نقل از همان .
۲۷۶- المستدرك ، ج ۱، ص ۱۲۷، مسند احمد بن حنبل ، ج ۳، ص ۱۲ و ۲۱. براى تفصيل بيشتر ر.ك : تدوين السنة الشريفه ، ص ۲۸۸ - ۲۸۹.
۲۷۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : تدوين السنه الشريفه ، ص ۲۹۵.
۲۷۸- سنن . بى داود، ج ۲، ص ۱۷۶.
۲۷۹- تقييد العلم ، ص ۳۵.
۲۸۰- تقييد العلم ، ص ۳۵.
۲۸۱- مسند احمد بن حنبل ، ج ۳، ص ۱۳.
۲۸۲- تقييد العلم ، ص ۳۵.
۲۸۳- براى آگاهى از اين نقدها ر.ك : تدوين السنة الشريفه ، ص ۳۰۰ - ۳۰۲.
۲۸۴- براى آگاهى از اين نقدها ر.ك : تدوين السنه الشريفه ، ص ۳۱۸، به نقل از تيسير الوصول ، ج ۳، ص ۱۷۷.
۲۸۵- المستدرك على الصحيحين ، ج ۱، ص ۱۰۶.
۲۸۶- تدريب الراوى ، ج ۲، ص ۶۲.
۲۸۷- تدوين السنة الشريفه ، ص ۸۸.
۲۸۸- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۴۸.
۲۸۹- سنن ترمذى ، ج ۴، ص ۱۴۶؛ كنز العمال ، ج ۱۰، ص ۲۴۵.
۲۹۰- نهج البلاغه ، خطبه ۲۲.
۲۹۱- السنة قبل التدوين ، ص ۳۰۶.
۲۹۲- السنة قبل التدوين ، ص ۳۰۶.
۲۹۳- به نقل از: اضواء على السنة المحمدية ، ص ۴۹ - ۴۸.
۲۹۴- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۷ - ۹.
۲۹۵- تذكرة الحفاظ، ج ۱، ص ۵.
۲۹۶- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۳۹.
۲۹۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : السنة و مكانتها من التشريع الاسلامى ، ص ۷۵؛ السنة قبل التدوين ، ص ۱۷۸ - ۱۸۹؛ الحديث و المحدثون ص ۴۸۰؛ لمحات من تاريخ السنة المشرفه ، ص ۳۶. برخى از اين نويسندگان آغاز اختلاف و فرقه فرقه شدن مسلمانان را سال ۳۵ هجرى و پس از كشته شدن عثمان دانسته اند و برخى همزمان با جنگ صفين و برخى نيز سال ۴۰ هجرى پس از شهادت حضرت على (عليه السلام) را آغاز پراكندگى مسلمانان دانسته اند.
۲۹۸- شرف اصحاب الحديث ، ص ۹۷ - ۹۸، به نقل از مقاله تدوين حديث (۵)، فصلنامه علوم حديث ، ش ۶، ص ۲۳.
۲۹۹- مسند احمد، ج ۳، ص ۱۲ - ۱۳.
۳۰۰- تقييد العلم ، ص ۴۹.
۳۰۱- براى تفصيل بيشتر ر.ك : تدوين السنة الشريفه ، ص ۳۱۷.
۳۰۲- مقدمه ابن صلاح ، ص ۱۱۹.
۳۰۳- تقييد العلم ، ص ۵۷.
۳۰۴- اءدب الاملاء و الاستملاء، ص ۱۴۶.
۳۰۵- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۲۰.
۳۰۶- اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۵۳ - ۵۴.
۳۰۷- تاريخ الحديث و مناهج المحدثين ، ص ۲۷.
۳۰۸- سوره شعرا، آيه ۲۱۴.
۳۰۹- براى تفصيل بيشتر ر.ك : شيره حلبى ، ج ۱، ص ۳۲۱؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۶۳.
۳۱۰- بهترين و جامع ترين منبع در بررسى ماجراى غدير كتاب گرانسنگ الغدير نگاشته علامه نستوه امينى است .
۳۱۱- المراجعات ، ص ۳۵۶.
۳۱۲- براى آگاهى از اين ستايش ها ر.ك : موسوعة الامام على بن اءبى طالب ، ج ۸، فصل هاى على از زبان قرآن ، از زبان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و از زبان خود.
۳۱۳- درباره شجاعت و از خودگذشتگى آن حضرت در جنگ ها ر.ك : همان ، ج ۹، ص ۴۲۱ - ۴۳۹.
۳۱۴- الغدير، ج ۳، ص ۱۸۴؛ كنز العمال ، ج ۱۱، ص ۶۲۲.
۳۱۵- قرب الاسناد، ص ۲۶؛ المستدرك على الصحيحين ، ج ۳، ص ۱۲۹؛ المعجم الاوسط، ج ۲، ص ۳۲۸.
۳۱۶- شرح نهج البلاغه ، ج ۹، ص ۳۱۰؛ تاريخ يعقوبى ، ج ۲، ص ۱۸۱.
۳۱۷- شرح نهج البلاغه ، ج ۱، ص ۲۳۳، امالى شيخ طوسى ، ص ۱۳۷.
۳۱۸- قرب الاسناد، ص ۸، خلاصه عبقات الانوار، ج ۴، ص ۴۴.
۳۱۹- سوره مائده ، آيه ۶۷.
پى نوشت ها ۲
۳۲۰- صحيح مسلم ، ج ۸، ص ۲۵.
۳۲۱- شرح نهج البلاغه ، ج ۶، ص ۲۸۹؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۱۴۷.
۳۲۲- مسند اءحمد بن حنبل ، ج ۴، ص ۴۲۱.
۳۲۳- و ما جعلنا الرويا التى اءربناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن ... (سوره اسراء، آيه ۶۰) پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با نزول اين آيه و پس از آگاهى از قتل و غارت هاى بنى اميه ، تا پايان عمر هرگز خندان ديده نشد ر.ك : المستدرك على الصحيحين ، ج ۴، ص ۴۸.
۳۲۴- المستدرك على الصحيحين ، ج ۴، ص ۴۸۱.
۳۲۵- مسند اءحمد بن حنبل ، ج ۲، ص ۱۶۲؛ المستدرك على الصحيحين ، ج ۱، ص ۱۰۶.
۳۲۶- معالم الفتن ، ج ۱، ص ۳۳۲، به نقل از مقاله تدوين حديث (۶)، فصلنامه علم حديث ، س ۸، ص ۲۸ - ۹. ۲
۳۲۷- از اين مصحف در فصل سوم سخن خواهيم گفت .
۳۲۸- منع تدوين الحديث ، ص ۳۵۷ - ۳۵۹.
۳۲۹- دروس فى فقه الاماميه ، ج ۱، ص ۱۱۱.
۳۳۰- موسوعة فقه ابراهيم النخعى ، ج ۱، ص ۸۵، به نقل از مقاله تدوين حديث ۷ فصلنامه علوم حديث ، ش ۹ت ص ۳۳.
۳۳۱- فجر الاسلام ، ص ۲۳۶ - ۲۳۷.
۳۳۲- من له رواية فى كتب السته ، ج ۱، ص ۵۲۷؛ تهذيب التهذيب ، ج ۵، ص ۷۱.
۳۳۳- المدخل الى علوم الحديث ، ص ۱۲ - ۱۳.
۳۳۴- تدوين السنة الشريفه ، ص ۵۲۸ - ۵۳۲.
۳۳۵- المجروحين ، ج ۱، ص ۶۲؛ كتاب الموضوعات ، ج ۱، ص ۱۸.
۳۳۶- كتاب الموضوعات ، ج ۱، ص ۲۰.
۳۳۷- كتاب الموضوعات ، ج ۱، ص ۳۷، اءحاديث اءم المومنين عائشه ، ج ۲، ص ۳۲۷.
۳۳۸- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الوضع فى الحديث ، ج ۱، ص ۲۶۵ - ۲۸۰؛ اءصول الحديث ، ص ۱۳۲ - ۱۳۳.
۳۳۹- موسوعة الاحاديث و الاثار الضعيفه و الموضوعة ، ج ۱، ص ۲۰۹ - ۲۱۱.
۳۴۰- سوره بقره ، آيه ۲۸۲.
۳۴۱- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مناهل العرفان ، ج ۱، ص ۲۶۰؛ التمهيد فى علوم القرآن ، ج ۱، ص ۳۳۸ - ۳۵۴.
۳۴۲- اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۱۲۱.
۳۴۳- تاريخ الاسلام ، ج ۱۱، ص ۳۱۸.
۳۴۴- سير اعلام انبلاء، ج ۸، ۴۹، در اين ميان ابوبكر عبدالله بن يزيد معروف به ابن هرمز (م ۱۴۸) بيشترين تاءثير در تربيت علمى او داشته است . ر.ك : موطا مالك ، ج ۱، ص ۲۰.
۳۴۵- اماى صدوق ، ص ۱۳۴؛ الخصال ، ج ۱ت ص ۱۶۷.
۳۴۶- حلية الاولياء، ج ۶، ص ۳۲۴ - ۳۲۶.
۳۴۷- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۳.
۳۴۸- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۰ - ۳۱۱.
۳۴۹- راويان مشترك ، ج ۲، ص ۷۷۷. به نقل از شرح زرقانى بر موطا، ج ۱، ص ۱۲.
۳۵۰- مقدمه موطا، ج ۱، ص ۴؛ الحديث و المحدثون ، ص ۲۴۶.
۳۵۱- اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۱. شمار روايات كنونى موطا به مراتب بيش تر اين رقم است .
۳۵۲- تاريخ عمومى حديث ، ص ۱۲۴. برخى از دانشمندان ؛ همچون دار قطنى و ابو الوليد باجى ، كتابى با عنوان «اختلاف الموطا» نگاشتند.
۳۵۳- براى تفصيل بيشتر ر.ك : موطا مالك ، ج ۱، ص ۱۰ - ۱۶.
۳۵۴- براى تفصيل بيشتر، ر.ك : موطا مالك ، ج ۱، ص ۱۶.
۳۵۵- براى تفصيل بيشتر ر.ك : موطا مالك ، ج ۱، ص ۴؛ اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۰.
۳۵۶- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۰.
۳۵۷- علم حديث ، ص ۳۶.
۳۵۸- سير اعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۱۸۰.
۳۵۹- ذهبى شمار زيادى از اساتيد او را نام برده است . ر.ك : همان ، ص ۱۸۰ ۱۸۱.
۳۶۰- الفهرست ، ص ۲۸۵؛ الاعلام ، ج ۱، ص ۲۰۳.
۳۶۱- سير اعلام النبلاء، ج ۱۱، ص ۲۲۲؛ تاريخ الاسلام ، ج ۱۸، ص ۱۶.
۳۶۲- مسند نويسى ، ص ۳۳۳ - ۳۳۴ به نقل از ابن جزرى و سفارينى .
۳۶۳- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مسند نويسى ، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
۳۶۴- اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۴۵؛ خصايض المسند، ص ۲۱.
۳۶۵- ر.ك : مسند نويسى ، ص ۳۳۴ - ۳۳۵.
۳۶۶- اضواء عى السنة المحمديه ، ص ۳۴۴.
۳۶۷- تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۷۱؛ القول المسدد، ص ۳ - ۴.
۳۶۸- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۴۷.
۳۶۹- تاريخ مدنية دمشق ، ۵۲، ص ۵۰؛ تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۵۵؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۳۹۲.
۳۷۰- تاريخ مدنية دمشق ، ج ۵۲، ص ۵۰! ۵۲؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۳۹۴! ۳۹۶.
۳۷۱- تاريخ مدنية دمشق ، ج ۵۲، ص ۵۶.
۳۷۲- سير اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۴۰۱؛ مقدمه فتح البارى ، ص ۵.
۳۷۳- تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۵۵۶.
۳۷۴- مقدمه فتح البارى ، ص ۵.
۳۷۵- مقدمه فتح البارى ، ص ۷! ۸؛ اصول الحديث ، ص ۳۱۲! ۳۱۳.
۳۷۶- علم حديث ، ص ۳۴، به نقل از مقدمد التاج ، ج ۱، ص ۱۵؛ مقدمه جامع الاءصول ، ج ۱، ص ۱۸۶.
۳۷۷- الحديث ، و المحدثون ، ص ۳۷۸.
۳۷۸- الحديث و المحدثون ، ص ۳۷۸.
۳۷۹- مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۰.
۳۸۰- مقدمه ابن صلاح ، ص ۷! ۸.
۳۸۱- شرح مسلم ، ج ۱، ص ۱۴.
۳۸۲- سير اعلام النبلاء، ج ۱۲، ص ۴۷۰.
۳۸۳- مقدمه فتح البارى ، ص ۳۸۱؛ الكشف الحثيث ، ص ۱۱۲؛ الصحيح من السيرة ، ج ۱، ص ۲۶۰.
۳۸۴- علم حديث ، ص ۳۵۲ - ۳۵۳.
۳۸۵- اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۲۷، به نقل از الفصول المهمة فى تاليف المه ، ص ۱۵۹ و ۱۶۸. همچنين ر.ك : المراجعات ، ص ۴۱۵؛ النص و الاجتهاد، ص ۵۲۷؛ معالم المدرسين ، ج ۲، ص ۳۹؛ دراسات الحديث و المحدثين ، ص ۱۶۱! ۱۹۱.
۳۸۶- علم حديث ، ص ۳۵۳.
۳۸۷- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۷، به نقل از فتح البارى ، ج ۲، ص ۸۱.
۳۸۸- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۷، به نقل از فتح البارى ، ج ۲، ص ۳۲۵.
۳۸۹- اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۱۷، به نقل از فتح البارى ، ج ۲، ص ۳۲۵.
۳۹۰- علم حديث ، ص ۳۵۶، براى آگاهى بيشتر از اين دست از روايات ر.ك : نجمى ، محمد صادق ، سيرى در صحيحين .
۳۹۱- تاريخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۶۱؛ البداية و النهاية ، ج ۱۱، ص ۴۱.
۳۹۲- تاريخ بغداد، ج ۱۳، ص ۱۰۱؛ تاريخ مدنية دمشق ، ج ۵۸، ص ۸۶! ۸۷.
۳۹۳- شرح مسلم ، ج ۱، ص ۸.
۳۹۴- شرح مسلم ، ج ۱، ص ۸.
۳۹۵- تاريخ بغداد، ج ۱۳، ص ۱۰۲؛ البدايه و النهايه ، ج ۱۱، ص ۴۰.
۳۹۶- البداية و النهاية ، ج ۱۱، ص ۴۰؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۰.
۳۹۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : شرح مسلم ، ج ۱، ص ۱۱، و ۲۲؛ اصول الحديث ، ص ۳۱۶! ۳۱۸؛ اضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۲۲! ۳۳۹.
۳۹۸- تاريخ مدنية دمشق ، ج ۲۲، ص ۱۹۶؛ الاعلام ، ج ۳، ص ۱۲۲؛ البداية و النهاية ، ج ۱۱، ص ۶۵.
۳۹۹- تاريخ مدنية دمشق ، ج ۱، ص ۱۹۱؛ سير اعلام النبلاء، ص ۱۳، ص ۲۰۳؛ تهذيب التهذيب ، ج ۴، ص ۱۵۰.
۴۰۰- تاريخ مدينة دمشق ، ج ۱، ص ۱۹۲ و ص ۱۹۷؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۰۵.
۴۰۱- تاريخ مدينة دمشق ، ج ۱، ص ۱۹۴.
۴۰۲- سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۰۹؛ البداية و النهاية ، ج ۱۱، ص ۶۴.
۴۰۳- سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۰۹.
۴۰۴- به نقل از علم حديث ، ص ۴۱.
۴۰۵- تاريخ عمومى حديث ، ص ۱۴۸.
۴۰۶- ترمذ از شهرهاى قديم ماوراء النهر و شمال بلخ و جزء جمهورى تاجيكستان است . علم حديث ، ص ۴۷. ۳
۴۰۷- تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۶۳۶؛ تهذيب الكمال ، ج ۲۶، ص ۲۵۲، سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۷۱.
۴۰۸- سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۷۰.
۴۰۹- اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۳۴؛ اصول الحديث ، ۳۳۱.
۴۱۰- ضعيف سنن الترمذى ، ص ۱۸.
۴۱۱- ضعيف سنن الترمذى ، ص ۱۷.
۴۱۲- تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۳۶۴؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۷۴.
۴۱۳- تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۶۳۴؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۷۴.
۴۱۴- تذكرة الحفاظ، ج ۲، ص ۷۰۱، سير اعلام النبلاء، ج ۱۴، ص ۱۲۵. ذهبى ولادت او سال ۲۱۰ هجرى دانسته است .
۴۱۵- تهذيب التهذيب ، ج ۱، ص ۳۶؛ البداية و النهايه ، ج ۱۱، ص ۱۲۳.
۴۱۶- براى تفصيل بيشتر ر.ك : خصائص اميرالمومنين ، ص ۳۲ - ۳۴. از جمله مدعيان تشيع نسايى علامه سيد محسن جبلى عاملى است . ر.ك : اعيان الشيعه ، ج ۸، ص ۴۴۸. به نقل از همان .
۴۱۷- سير اعلام النبلاء، ج ۱۴، ص ۱۲۹.
۴۱۸- سير اعلام النبلاء، ج ۱۴، ص ۱۳۳.
۴۱۹- به نقل از مقدمه سنن نسايى ، ص ۵.
۴۲۰- به نقل از اءضواء على السنة المحمديه ، ص ۳۳۵.
۴۲۱- علم الحديث ، ص ۵۴.
۴۲۲- اصول الحديث ، ص ۳۲۵.
۴۲۳- سير اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۲۷۷ - ۲۷۸ الاعلام ، ج ۷، ص ۱۴۴.
۴۲۴- الاعلام ، ج ۷، ص ۱۴۴.
۴۲۵- كتابخانه ابن طاووس ، ص ۳۲۲.
۴۲۶- اصول الحديث ، ص ۳۲۷؛ تاريخ عمومى حديث ، ص ۱۴۷.
۴۲۷- اصول الحديث ، ص ۳۲۷؛ تاريخ عمومى حديث ، ص ۱۴۷.
۴۲۸- به نقل از تاريخ عمومى حديث ، ص ۱۴۷.
۴۲۹- الاعلام ، ج ۶، ص ۷۸.
۴۳۰- هدية العارفين ، ج ۱، ص ۶۸۳.
۴۳۱- براى تفصيل بيشتر ر.ك : المستدرك على الصحيحين ، ج ۱، ص ۷! ۱۰.
۴۳۲- براى تفصيل بيشتر، ر.ك : مقدمه مصابيح السنة ، ج ۱، ص ۱۱۰.
۴۳۳- براى تفصيل بيشتر ر.ك : تمسند نويسى ، ص ۴۵۷ - ۴۶۷.
۴۳۴- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كنز العمال ، ج ۱، ص ۳! ۴.
۴۳۵- ر.ك : كافى ، ج ۱، ص ۵۲.
۴۳۶- از محمد بن سيرين نقل شده است : «مسلمانان از سند احاديث پرسش نمى كردند، اما هنگامى كه فتنه (در سال چهلم هجرى) رخ نمود، مى گفتند: نام رجال روايات را بگوييد». لمحات من تاريخ السنة المشرفة ، ص ۳۶.
۴۳۷- تدريب الراوى ، ص ۱۶۳؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۷۵.
۴۳۸- براى تفصيل بيشتر ر.ك : اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۹۲.
۴۳۹- براى تفصيل بيشتر ر.ك : منهج النقد فى علوم الحديث ، ص ۳۳۵- ۳۳۷.
۴۴۰- منهج النقد فى علوم الحديث ، ص ۶۹.
۴۴۱- منهج النقد فى علوم الحديث ، ص ۶۹ - ۷۰.
۴۴۲- تاريخ الحديث و مناهج المحدثين ، ص ۵۷.
۴۴۳- تلخيص مقباس الهدايه ، ص ۸.
۴۴۴- اصول الحديث و احامه ، ص ۱۴.
۴۴۵- سوره شورى ، آيه ۵۲.
۴۴۶- بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۸۴؛ معانى الاخبار، ص ۲.
۴۴۷- به نقل از: النهايه فى شرح البديه ، ص ۴۵.
۴۴۸- الوجيزه فى علم الدرايه ، ص ۶.
۴۴۹- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۴۴.
۴۵۰- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۴۵.
۴۵۱- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۴۵. تدريب الراوى ، ص ۲۲.
۴۵۲- اصول الحديث و احكامه ، ص ۱۵ و ۱۷.
۴۵۳- تدريب الراوى ، ص ۳۳.
۴۵۴- براى تفصيل بيشتر ر.ك : اصول الحديث ، ص ۲۰.
۴۵۵- المنطق ، ص ۲۸۶.
۴۵۶- سوره مومنون ، آيه ۴۴.
۴۵۷- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۸۷ - ۸۹؛ اصول الحديث و احكامه ، ۲۳- ۲۴.
۴۵۸- مقباس الهدايه ، ج ۱، ۸۹ - ۹۰.
۴۵۹- البدايه فى علم الدريه ، ص ۱۳.
۴۶۰- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۱۴۸، به نقل از نزهه النظر فى شرح نخبه الفكر، ص ۳.
۴۶۱- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۰۳- ۱۱۱.
۴۶۲- براى تفصيل بيشتر ر.ك : معالم الدين و ملاذالمجتهدين ، ص ۱۸۵- ۱۸۶.
۴۶۳- من لا يحضره الفقيه ، ج ۴، ص ۳۶۴؛ مسند احمدبن حنبل ، ج ۱، ص ۷۸.
۴۶۴- به نقل از اصول الحديث ، ص ۷۹.
۴۶۵- براى آگاهى بيشتر از اين روايات ر. ك : الغيبه ، شيخ طوسى ؛ معجم احاديث المهدى ، على كورانى ؛ بحار الانوار، ح ۵۱ و ۵۲.
۴۶۶- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مقباس الهدايه : ج ۱، ص ۱۱۵- ۱۱۷.
۴۶۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مقباس الهدايه : ج ۱، ص ۱۲۵
۴۶۸- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۳۷- ۱۳۸.
۴۶۹- مشرق الشمسين ، ص ۳.
۴۷۰- البدايه فى علم الدريه ، ص ۱۹؛ الوجيزه فى علم الدرايه ، ص ۵؛ مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۴۵- ۱۴۶.
۴۷۱- نخبه الفكر، ص ۱۲؛ فتح المغيث ، ج ۱، ص ۱۸؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۴۳.
۴۷۲- الوجيزه فى علم الدرايه ، ص ۵؛ الدردايه فى علم الدرايه ، ص ۲۱؛ مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۶۰- ۱۶۱.
۴۷۳- علوم الحديث و مصطلحه ، ص ۱۵۸.
۴۷۴- مقدمه ابن صلاح (علوم الحديث)، ص ۳۱- ۳۲؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۲۶- ۱۲۹.
۴۷۵- البدايه فى علم الدرايه ، ص ۲۳؛ مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۶۸.
۴۷۶- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۷۷- ۱۷۸.
۴۷۷- مقدمه ابن صلاح ، ص ۴۱؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۴۴- ۱۴۵.
۴۷۸- به عنوان نمونه ر.ك : مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۰۱- ۲۰۲؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۶۵.
۴۷۹- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۰۲- ۲۰۳؛ تدريب الراوى ، ج ۱ ص ۱۴۷.
۴۸۰- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۰۶؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۴۴.
۴۸۱- الرواشح السماويه ، ص ۱۲۶؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۵۵.
۴۸۲- مقباس الهدايه ، حج ۱، ص ۳۳۲.
۴۸۳- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۱۸.
۴۸۴- مقباس الهدايه ، ج ۱۱۱ ص ۳۲۱- ۳۲۲؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۵۹.
۴۸۵- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۳۰.
۴۸۶- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۴۷؛ تدريب الراوى ، ص ۱۵۹.
۴۸۷- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۵۴؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۶۵.
۴۸۸- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۱۲۸- ۱۲۹؛ البدايه فى علم الدرايه ، ص ۱۶.
۴۸۹- مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۷۰.
۴۹۰- مقباس الهدايه ، ج ، ۱ ص ۲۵۳؛ الرواشح السماويه ، ص ۱۶۳.
۴۹۱- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۵۴؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۸۰.
۴۹۲- الرواشح السماويه ، ص ۱۲۸؛ مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۱۵.
۴۹۳- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۳۵- ۳۳۷؛ مقدمه اين صلاح ، ص ۵۹.
۴۹۴- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۰۷- ۲۰۸.
۴۹۵- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۳۸- ۳۴۱؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ۱۰۷- ۱۰۸.
۴۹۶- مقباس الهدايه ، ج ۱ ص ۳۷۶؛ تدريب الراوى ، ج ۱، ص ۱۸۶.
۴۹۷- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۹۹- ۴۰۰.
۴۹۸- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۸۳؛ الرواشح السماويه ، ص ۱۶۴.
۴۹۹- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۰۲.
۵۰۰- الوجيزه فى علم الدرايه ، ص ۹؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۳۰۹.
۵۰۱- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۰۰- ۳۰۱؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۳۰۹.
۵۰۲- الوجيزه فى علم الدرايه ، ص ۹؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۳۰۷.
۵۰۳- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۹۷.
۵۰۴- رجال نجاشى ، ص ۱۹۲.
۵۰۵- رجال نجاشى ، ص ۱۹۲.
۵۰۶- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۹۷؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۱۱۸.
۵۰۷- تاريخ آل زراره ، ج ۱، ص ۹۶ و ج ۲، ص ۸۱ (پاورقى).
۵۰۸- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۸۸.
۵۰۹- همان ، ص ۲۸۹.
۵۱۰- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۸۴؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۹۲.
۵۱۱- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۸۴؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۹۲.
۵۱۲- همان ، ص ۳۱۶ - ۳۱۷.
۵۱۳- من لابحضره الفقيه ، ج ۱، ص ۳۷۶.
۵۱۴- همان ، ص ۲۰۰.
۵۱۵- همان ص ۳۱۸؛ اصوال الحديث و اءحكامه ، ص ۹۷.
۵۱۶- مقباس الهدايه ، ۱، ص ۳۱۶- ۳۱۷.
۵۱۷- بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۳۲.
۵۱۸- براى تفصيل بيشتر ر.ك : البيان فى تفسير القرآن ، ص ۲۷۷؛ التمهيد فى علوم القرآن ، ج ۲، ص ۲۷۷- ۲۷۸.
۵۱۹- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۸۴- ۲۸۵؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۹۲.
۵۲۰- شرح اصول الكافى ، ج ۴، ص ۲۷۰.
۵۲۱- مقباس الهدايه تج ۱، ص ۳۱۶.
۵۲۲- مصابيح الانوار، ج ۸، ص ۲۴.
۵۲۳- مقباس الهدايه ، ص ۲۳۱- ۲۳۲؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۷۲.
۵۲۴- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۷۹- ۲۸۱؛ البدايه فى علم الدرايه ، ص ۴۴.
۵۲۵- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۸۲؛ اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۹۱.
۵۲۶- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۱۴- ۳۱۵.
۵۲۷- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۳۶۶- ۳۶۸؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۸۹.
۵۲۸- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۱۹- ۲۲۳؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۹۵.
۵۲۹- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۳۷۸، پاورقى .
۵۳۰- مقباس الهدايه ، ج ۱ ص ۲۳۷- ۲۳۸.
۵۳۱- همان ، ص ۲۶۵- ۲۶۶؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۲۸۶.
۵۳۲- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۵۸ - ۵۹؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۱۲۸.
۵۳۳- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۶۶ - ۶۷؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۱۳۲.
۵۳۴- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۶۹.
۵۳۵- همان ، ص ۸۳ - ۸۵؛ تدريب الراوى ، ج ۲، ص ۲۸.
۵۳۶- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۱۱۴- ۱۱۵.
۵۳۷- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۱۳۵؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۱۶۵.
۵۳۸- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۱۳۶.
۵۳۹- مقباس الهدايه ، ص ۱۳۶- ۱۴۶.
۵۴۰- مقباس الهدايه ، ص ۱۵۲؛ تدريب الراوى ، ج ۲، ص ۶۱.
۵۴۱- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۱۵۸- ۱۵۹؛ مقدمه ابن صلاح ، ص ۱۷۵.
۵۴۲- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۱۶۲- ۱۶۳. تدريب الراوى ، ج ۲، ص ۵۶.
۵۴۳- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۱۷۱.
۵۴۴- ادب الا ملاء و الاستملاء، ص ۱۱؛ الجامع الصغير، ج ۱، ص ۱۲۹.
۵۴۵- كافى ، ج ۱، ص ۵۲؛ وسائل الشيعه ، ج ۲۷، ص ۸۱.
۵۴۶- براى تفصيل بيشتر ر.ك : ضحى الاسلام ، ج ۲، ص ۱۳۱؛ جهود المحدثين فى نقد الحديث النبوى الشريف ، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
۵۴۷- كافى ج ۱، ص ۳۰- ۳۱.
۵۴۸- كافى ، چج ۱، ص ۵۲؛ وسائل الشيعه ، ج ۲۷، ص ۸۱.
۵۴۹- براى تفصيل بيشتر ر.ك : مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۲۴۵- ۲۴۶؛ تدوين السنه الشريفه ، ص ۵۱۶ - ۵۱۸.
۵۵۰- مقباس الهدايه ، ج ۳، ص ۲۵۶- ۲۵۷، پاورقى .
۵۵۱- سوره حجرات ، آيه ۶.
۵۵۲- سوره هود، آيه ۱۱۳.
۵۵۳- مقباس الهدايه ، ج ۲، ص ۱۳- ۱۴؛ البدايه فى علم الدرايه ، ص ۶۴.
۵۵۴- مقباس الهدايه ، ج ۲، ص ۱۹- ۲۰؛ نووى در تقريب و سيوطى در تدريب الراوى و هطيب در الكفايه بر اين شرط تاكيد كرده اند. ر.ك : همان ، پاورقى .
۵۵۵- مقباس الهدايه ، ج ۱، ص ۲۱- ۲۲.
۵۵۶- مقباس الهدايه ، ج ۱ ص ۲۵- ۲۶.
۵۵۷- همان .
۵۵۸- وسائل الشيعه ، ج ۱۸، ص ۶۴.
۵۵۹- وسائل الشيعه ، ج ۱۸، ص ۶۴.
۵۶۰- همان ، ص ۴۳ - ۴۹.
۵۶۱- كافى ، ج ۱، ص ۳۲۷.
۵۶۲- امام صادق (عليه السلام) در سال ۱۱۴ هجرى پس از شهادت امام باقر (عليه السلام) به امامت رسيد و در سال ۱۴۸ هجرى به شهادت رسيد.
۵۶۳- اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۱۵۵.
۵۶۴- مقباس الهدايه ، ج ۲، ص ۱۴۴- ۱۴۵.
۵۶۵- همان ، ص ۱۴۲.
۵۶۶- مقباس الهدايه ، ج ۲، ص ۱۴۶- ۱۴۷.
۵۶۷- مقباس الهدايه ، ج ۲، ص ۱۶۲.
۵۶۸- مقباس الهدايه ، ج ۲، ص ۱۷۰- ۱۷۱.
۵۶۹- اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۱۶۲- ۱۶۳.
۵۷۰- معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۴۵.
۵۷۱- رجال كشى ، ص ۴۹۶.
۵۷۲- براى تفصيل بيشتر ر.ك : فرائد الاصول ، ج ۱، ص ۷۷ - ۱۰۴.
۵۷۳- معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۵۹.
۵۷۴- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كليات ء علم الرجال ، ص ۱۷۰- ۱۶۸.
۵۷۵- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كليات فى علم الرحال ، ص ۱۶۸- ۱۷۹.
۵۷۶- براى تفصيل بيشتر ر.ك : رجال نجاشى ، ص ۳۲۶؛ فهرست شيخ طوسى ، ص ۱۶۸.
۵۷۷- كليات فى علم الرجال ، ص ۲۵۱- ۲۵۸.
۵۷۸- رجال نجاشى ، ص ۷۵.
۵۷۹- به نقل از كليات فى علم الرجل ، ص ۲۵۹.
۵۸۰- معجم رجال الديث ، ج ۳، ص ۲۳- ۲۴.
۵۸۱- براى تفصيل بيشتر ر.ك : كليات فى علم الرجال ، ص ۲۶۳- ۲۵۹.
۵۸۲- خلاصه الاقوال ، ص ۱۴؛ و نيز ر.ك : معجم رال الحديث ، ج ۱، ص ۷۰ - ۶۹؛ كليات فى علم الرجال ، ص ۲۷۵.
۵۸۳- رجال خاقانى ، ص ۲۱۵. فطحيه فرقه اى از شيعه هستند كه به جاى امامت امام كاظم (عليه السلام) به امامت عبدالله افطح يكى ديگر از فرزندان امام صادق (عليه السلام) باور دارند. ر.ك : اصول الحديث و اءحكامه ، ص ۲۱۷، به نقل از فرق الشيعه ، ص ۸۸ - ۸۹.
۵۸۴- خاتمه المستدرك ، ج ۴، ص ۲۶۹ و ص ۴۵۰؛ معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۶۷.
۵۸۵- رجال نجاشى ، ص ۱۲۳.
۵۸۶- كامل الزيارات ، ص ۴،
۵۸۷- رجال نجاشى ، ص ۲۶۰.
۵۸۸- معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۵۴.
۵۸۹- براى تفصيل بيشتر ر.ك : معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۵۴؛ كليات فى علم الرجال ، ص ۳۱۳- ۳۱۶.
۵۹۰- معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۷۳.
۵۹۱- فهرست شيخ طوسى ، ص ۳۱.
۵۹۲- رجال شيخ طوسى ، ص ۴۲۵.
۵۹۳- رجال ابن غضائرى تص ۱۵- ۱۶.
۵۹۴- سماء المقال ، ص ۲۲.
۵۹۵- فهرست شيخ منتجب الدين ، ص ۵ - ۶.
۵۹۶- براى تفصيل بيشتر ر.ك مقدمه معالم العلماء به قلم سيد محمد صادق آل بحر العلوم ، ص ۱- ۶.
۵۹۷- براى آگاهى بيشتر از شرح حال ابن داوود ر.ك : مقدمه رجال ابن داوود به قلم سيد محمد صادق آل برح العلوم ، ص ۵ - ۱۲.
۵۹۸- مجمع الرجال ، ج ۱، ص ۲-۳.
۵۹۹- براى تفصيل بيشتر ر،ك : الذريعه ، ج ۲۰، ص ۲۹.
۶۰۰- نقد الرجال ، ج ۱، ص ۳۳-۳۴.
۶۰۱- الفوائد الرجاليه ، ج ۱، ص ۸-۹.
۶۰۲- تنقيح المقال فى علم الرجال ، ج ۱، ص ۱.
۶۰۳- قاموس الرجال ، ج ۱، ص ۸-۹.
۶۰۴- همان ، ص ۱۲.
۶۰۵- مولف در مقدمه كتاب مزايا و ويژگى كتاب خود را بر شمرده است .ر.ك : معجم رجال الحديث ، ج ۱، ص ۱۲-۱۵.
۶۰۶- ر.ك : الصحاح ، ج ۶، ص ۲۲۴۳؛ النهايه فى غريب الحديث ، ج ۳، ص ۴۶۵؛ الفروق اللغويه ، ص ۴۱۲.
۶۰۷- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۴۶؛ مسند احمدبن حنبل ، ج ۵، ص ۱۸۳.
۶۰۸- مفردات الفاظ قرآن ، ص ۶.
۶۰۹- سوره مائده ، آيه ۳۸.
۶۱۰- براى تفصيل بيشتر ر.ك : معالم الدين و ملاذ المجتهدين ، ص ۱۵۷-۱۵۸.
۶۱۱- سوره جن ، آيه ۱۸.
۶۱۲- ر.ك : نور الثقلين ، ج ۵، ص ۴۳۹.
۶۱۳- سوره مائده ، آيه ۵۰.
۶۱۴- براى تفصيل بيشتر ر.ك : الهدايه ، ص ۱۵۲؛ معانى الاخبار، ص ۶۹-۷۰؛ رسائل المرتضى ، ج ۴، ص ۱۳۱.
۶۱۵- تهذيب الاحكام ، ج ۱، ص ۱۳.
۶۱۶- همان ، ص ۱۴.
۶۱۷- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۹۱؛ المزار، ص ۱۸۵.
۶۱۸- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۹۱؛ المزار، ص ۱۸۵.
۶۱۹- عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج ۱، ص ۴۱؛بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۵۳.
۶۲۰- اربعين شيخ بهايى ، ص ۱.
۶۲۱- سوره حجرات ، آيه ۱۴.
۶۲۲- مصباح الفقاهه ، ج ۵، ص ۹۵؛بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۳۳.
۶۲۳- سوره آل عمران ، آيه ۷.
۶۲۴- براى آگاهى بيشتر ر.ك : الاتقان فى علوم القرآن ، ج ۳، ص ۵، مفاتيح الغيب ، ج ۷، ص ۱۸۸- ۱۸۹؛ التمهيد فى علوم القرآن ، ج ۳، ص ۳۸- ۴۲؛ الميزان ، ج ۳، ص ۵۶.
۶۲۵- سوره حجر، آيه ۲۹.
۶۲۶- براى تفصيل بيشتر ر.ك : التوحيد، ص ۱۰۳- ۱۰۴؛ شرح ملاصالح مازندرانى ، ج ۳، ص ۱۹۶- ۱۹۸؛بحارالانوار، ج ۴، ص ۱۱- ۱۵.
۶۲۷- سوره فصلت ، آيه ۱۱.
۶۲۸- براى آگاهى بيشتر از ديدگاه مفسران در اين زمينه ر.ك : اطيب البيان ، ج ۱۱، ص ۴۱۶؛ مخزن العرفان ، ج ۷، ص ۳۱۵؛ مجمع البيان ، ج ۵ ص ۶؛ التبيان ، ج ۹، ص ۱۰۹؛ الميزان ، ج ۱۷، ص ۳۸۷؛ تفسير نمونه ، ج ۲، ص ۲۲۷.
۶۲۹- سوره قيامت ، آيه ۲۲ و ۲۳.
۶۳۰- براى تفصيل بيشتر ر.ك : التمهيد فى علوم القرآن ، ج ۳، ص ۹۲ - ۹۷ و ص ۱۱۲.
۶۳۱- ر.ك : تذكره الفقهاء، ج ۱، ص ۱۷۰؛ ذكرى الشيعه ، ص ۲۶۷؛ عده الاصول ، ج ۳، ص ۱۰.
۶۳۲- كافى ، ج ۱، ص ۱۰.
۶۳۳- مرآه العقول ، ج ۱، ص ۲۷.
۶۳۴- كافى ، ج ۱، ص ۳۸.
۶۳۵- اين شعر از جرير است . ابن عساكر مى نويسند: «هنگامى كه خبر كشته شدن زبير را براى على (عليه السلام) آوردند، آن حضرت و فرزندانش گريستند و ايشان فرمود: كشته شدن زبير ما را غصه دار كرد». آن گاه افزوده كه جرير چنين سرود:...»ر.ك : تاريخ مدنيه دمشق ، ج ۱۸، ص ۴۲۸، الطبقات الكبرى ، ج ۳، ص ۱۱۳.
۶۳۶- شرح ملا صالح مازندرانى ، ج ۱، ص ۹۱، پاورقى .
۶۳۷- شرح ملا صالح مازندرانى ، ج ۱، ص ۹۱، پاورقى .
۶۳۸- ر.ك : مناقب آل ابى طالب ، ۲، ص ۲۱۲؛ العمده ، ص ۴۰۵؛ مدينه المعاجز، ج ۴، ص ۱۴۶.
۶۳۹- معجم لغه الفقها، ص ۲۵۲.
۶۴۰- فرهنگ معين ، ج ۲، ص ۱۹۶۷.
۶۴۱- معجم الفاظ الفقه الجعفرى ، ص ۲۳۶.
۶۴۲- روش علامه طباطبايى در تفسير الميزان ، ص ۲۰۲ به نقل از دروس فى علم الاصول ، ج ۱، ص ۱۳۰.
۶۴۳- به عنوان نمونه ر.ك : الميزان ، ج ۲۰، ص ۳۷۰.
۶۴۴- سوره احزاب ، آيه ۶.
۶۴۵- براى تفصيل بيشتر ر.ك : خلاصه عبقات الانوار، ج ۹، ص ۸۷ - ۹۳.
۶۴۶- سوره نساء آيه ۸۲.
۶۴۷- براى تفصيل بيشتر ر.ك : وسائل الشيعه ، ج ۱۷، ابواب صفات القاضى ، باب وجوب الجمع بين الاحاديث المختلفه و باب عدم جواز استنباط الاحكام النظريه من ظواهر القرآن .