خلاصه اى از اصول كافى

خلاصه اى از اصول كافى0%

خلاصه اى از اصول كافى نویسنده:
گروه: متون حدیثی

خلاصه اى از اصول كافى

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد بن يعقوب كلينى
گروه: مشاهدات: 11669
دانلود: 2517

توضیحات:

خلاصه اى از اصول كافى
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 83 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11669 / دانلود: 2517
اندازه اندازه اندازه
خلاصه اى از اصول كافى

خلاصه اى از اصول كافى

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

بخش دوم : آفت هاى ايمان

اگر بر او ستم شود صبر كند تا خدا انتقام او را از ستمكار بستاند. دورى او از كسى كه از وى كناره گرفته با اغماض و پاكدامنى است و نزديكيش به وى از روى نرمى و مهربانى است دورى گزيدنش از مردم از جهت تكبر و بزرگ منشى نيست و نزديك شدنش به مردم از روى نيرنگ و خدعه نباشد، بلكه براى پيروى اهل خير از گذشتگان باشد و اوست پيشرو نيكان بعد از خود.

راوى گفت : همام پس از شنيدن بيانات اميرالمؤمنينعليه‌السلام نعره اى زد و بيهوش شد. اميرالمؤمنينعليه‌السلام فرمود: بخدا قسم ، من از اين حال بر وى مى ترسيدم ، و فرمود: پند و اندرز بليغ با اهلش چنين كند.

شخصى عرض كرد: يا اميرالمؤمنين ، شما كه مى دانستى حال وى چنين است و از بيان و توصيف مؤمنين بر او بيمناك بودى ، پس چرا بيان فرمودى ؟

آن حضرت فرمود: بدانكه براى هر كسى اجلى مقدر است كه از آن در نگذرد و آن اجل را سببى است كه از آن تجاوز ننمايد. آرام باش و ديگر اين حرف را تكرار مكن ، زيرا كه اين اعتراض را شيطان بر زبان تو القاء نمود.

در حديث پنجم ، امام باقر يا صادقعليهما‌السلام فرمايد: اميرالمؤمنينعليه‌السلام به مجلسى از مردم قريش گذشت و بر خلاف انتظار ديد همه لباسهاى سفيد در بر دارند و رنگ رخسارشان روشن و صاف ، بسيار مى خندند و با اشاره انگشت هر كه را كه از برابرشان مى گذرد نشان مى دهند. سپس به انجمنى از اوس و خزرج يعنى انصار مدينه گذر نمود و ديد مردمى هستند كه بدنهايشان فرسوده ، گردنهايشان لاغر، و رنگ رخسارشان زرد شده و در سخن گفتن متواضعند. حضرت از اين ماجرا در شگفت شد و خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيد و گفت : پدر و مادرم بقربانت ، من به انجمنى از آل فلان گذشتم - و حال آنها را براى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شرح داد - و به انجمنى از اوس و خزرج نيز عبور نمودم - و حال آنها را نيز شرح داد - سپس عرض ‍ كرد: همه اين مردم در شمار مؤمنين مى باشند، پس يا رسول الله صفات مؤمن را براى من بيان فرما.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سربزير افكند و سپس سر برداشت و فرمود: «مؤمن داراى بيست خصلت است كه اگر داراى آنها نباشد ايمانش كامل نيست اى على از اخلاق مؤمنين آنست كه :

(١) همه وقت آماده نمازند (يعنى در انتظار فرا رسيدن وقت نماز باشند و يا در نماز جماعت حاضر شوند)

(٢) براى اداى زكات مالشان شتاب كنندگانند.

(٣) مستمندان را اطعام نمايند.

(٤) دست نوازش بر سر ايتام مى كشند.

(٥) لباسهايشان را دائما پاكيزه مى دارند و آنان پاكدامنانند.

(٦) كمر همت به خدمت برادران دينى خود را محكم مى بندند.

(٧) كسانى هستند كه اگر سخن گويند دروغ نگويند.

(٨) و اگر وعده دهند تخلف نكنند.

(٩) و هر گاه مورد اعتماد قرار گيرند و امانتى نزد آنان بسپارند خيانت در امانت ننمايند.

(١٠) و هر گاه سخن گويند راست گويند.

(١١) شبانگاهان ، چون راهبان ، به عبادت گذرانند.

(١٢) و در روز چون شيران دلير در تلاش و كوشش باشند.

(١٣) روزها روزه دارند.

(١٤) شبها قيام به عبادت نمايند.

(١٥) همسايگان را نيازارند.

(١٦) و هيچيك از همسايگان از آزار آنان در رنج و رحمت نباشند.

(١٧) كسانى هستند كه راه رفتنشان بر روى زمين به نرمى و آرامى است

(١٨و١٩) قدمهايشان براى سركشى به خانه بيوه زنان و تشييع جنازه ها روان است

(٢٠) خداوند ما و شما را از پرهيزكاران قرار دهد.

نشانه هاى ديگر مؤمنين

ديگر از نشانه ها و صفات مؤمنين كه از چند روايت ديگر استفاده مى شود نكات ذيل است :

از امام صادقعليه‌السلام :

- هر كس كار خوب و پسنديده او را شاد نمايد و از كارهاى زشت بدش آيد مؤمن است

- هرگاه خشمگين شود، خشمش او را از حق به در نبرد، و هر گاه از امرى خشنود شود، آن رضايت و خشنودى او را به باطل نكشاند و هر گاه بر چيزى دست يافت بيش از آنچه حق اوست برنگيرد.

امام سجاد على بن الحسينعليه‌السلام فرمود: از اخلاق مؤمنين آنست كه : در موقع تنگدستى به قدر توانائى انفاق مى كنند و در موقع گشايش و وسعت نيز به قدر وسع و توانائى و با مردم به انصاف رفتار مى كنند و در سلام كردن بدانها پيشى مى گيرند.

از امام صادقعليه‌السلام : مؤمن ، دستگيريش نيكو است ، كم خرج و كم زحمت است ، زندگانيش را خوب مى چرخاند، از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود.(٢٣)

حضرت امام رضاعليه‌السلام مى فرمود: مؤمن واقعا مؤمن نباشد مگر اينكه سه خصلت در او جمع شود: يك خصلت از پروردگارش يك خصلت از پيامبرش و يك خصلت از امامش : و اما خصلتى كه از پروردگارش بايد دارا باشد، راز دارى و سر نگهدارى است چنانكه خداى تعالى مى فرمايد:

( عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا الامن ارتضى من رسول) - الجن - (٢٥ - ٢٦):

يعنى داناى غيبت و نهان است واحدى را بر اخبار غيبى مطلع نسازد. مگر رسولى را كه بپسندد.

و اما خصلتى كه از رسول خدا بايد داشته باشد، مدارا و سازش با مردم است زيرا خداى تعالى پيامبرش را به مدارا كردن با مردم دستور داده و فرموده است :

( خذالعفو و امر بالعرف) - الاعراف (١٩٩)

راه گذشت و مدارا پيش گير و به نيكى حكم فرما.

و اما خصلتى كه بايد از امامش اخذ كند، صبر و شكيبائى در سختى ها و فشارهاى زندگى است

مؤمنين حقيقى بسيار كم اند

امام صادقعليه‌السلام مى فرمود:

المؤمنه اعز من المؤمن ، و المؤمن اعز من الكبريت الاحمر، فمن راى منكم الكبريت الاحمر؟:

زن مؤمنه از مرد مؤمن كمتر است ؛ و مرد با ايمان از كبريت احمر كه نوعى كيمياست كمياب تر است ، كداميك از شما كبريت احمر را ديده است ؟

در حديث ديگر امام صادقعليه‌السلام به ابا بصير فرمود: اى ابابصير اگر من سه نفر از شماها را مؤمن واقعى مى دانستم كه گفتار مرا نهان مى داشتند روا نمى دانستم كه حديثى را از آنان نهان دارم

بعضى امورى كه مؤمن با آن روبرو مى شود

از جمله امورى كه مؤمن با آن روبرو مى شود، سخنان ناروا و نسبتهاى نامناسبى است كه مردم بى بندوبار و نادان به مؤمنين مى دهند و بدين مناسبت ائمه اطهارعليهم‌السلام طى روايت بسيارى مؤمنين را به تحمل و بردبارى در برابر اينگونه نسبتها و سرزنشها توصيه فرموده اند كه بعضى از آن روايات بنظر خواننده محترم مى رسد.

امام باقرعليه‌السلام در روايتى به عبدالواحد (يكى از شيعيان) فرموده است : اى عبد الواحد، كسى كه مؤمن است ، هر چه درباره اش بگويند به او ضرر نمى رساند هر چند كه بگويند ديوانه است

امام صادقعليه‌السلام فرمود: سزاوار نيست مؤمنى از ترس و ناراحتى به برادر مؤمنى يا غير مؤمنى پناه برد. زيرا مؤمن بخاطر ايمانش عزيز است

در روايت ديگر به فضيل بن يسار در زمانى كه به بيمارى مبتلا بوده فرمود: اى فضيل ، من اكثر اوقات پيش خود مى گويم ، هيچ مانعى نيست كسى را كه خداوند نعمت ايمان باو ارزانى داشته ، بر سر كوهى بماند تا مرگش فرا رسد. اى فضيل ، مردم به مشرق و مغرب زدند و ما و شيعيان ما براه راست هدايت شديم

اى فضيل ، اگر مؤمن از مشرق تا مغرب در تصرف او باشد براى او خير است و اگر تمام اعضايش را هم قطعه قطعه نمايند باز هم برايش خير است

اى فضيل ، خداى متعال هر چه بر سر مؤمن بياورد آن چيز براى او خير است اى فضيل ، اگر دنيا بقدر بال پشه اى نزد خداى متعال ارزش داشت ، بدشمن خود از متاع آن شربت آبى نمى داد. آى فضيل ، هر كس هم او منحصر بيك هم باشد كه آن پيروى از دين حق است ؛ خداوند هم او را كفايت كند، و هر كس همش متوجه همه جا باشد خداوند اهميت ندهد كه او در چه پرتگاهى نابود مى شود.

امام باقرعليه‌السلام فرمود: خداى متعال بخاطر يك مؤمن از اهل يك شهر و يا يك ده فساد را برطرف مى فرمايد.

در خبر ديگر فرمود: در هر شهرى يا دهى كه هفت مؤمن وجود داشته باشد خداوند در آن شهر و يا ده عذاب نازل نمى كند.

از امام صادقعليه‌السلام پرسيدند: هنگامى كه بلا نازل مى شود، آيا به مؤمنين هم مى رسد؟ آن حضرت فرمود: بلى ، امام مؤمنين از آن بلا نجات مى يابند.

مؤمنان دو گونه اند.

امام صادقعليه‌السلام فرمود: مؤمن دو گونه است يكى مؤمنى كه پيمان خدا را تصديق و به شرايط پيمانش وفا نموده چنانكه در سوره احزاب در مورد آنان فرموده :

( رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ ) :

(مردانى كه به پيمان خويش با خدا صديق و راستگويند). اين همانست كه نه هراسهاى دنيا و نه هراسهاى آخرت به او نمى رسد، و از زمره آنانست كه از ديگران شفاعت كنند و خود نيازى به شفاعت ندارند.

ديگر مؤمنى كه چون زراعت نورس است كه گاهى كج مى شود و گاهى راست ؛ و اين از كسانيست كه از او شفاعت كنند و او از كسى شفاعت نكند.

امام باقرعليه‌السلام فرمود: مردى در بصره خدمت اميرالمؤمنينعليه‌السلام رسيد و گفت : يا اميرالمؤمنين ، برادران را براى ما توصيف فرما. آنحضرت فرمود: برادران دو گونه اند: برادران مورد اعتماد و برادران خنده رو. برادران مورد اعتماد براى انسان دست و بال و اهل و مالند. پس ‍ هرگاه به برادرت اعتماد و وثوق حاصل نمودى مال و جانت را به او ببخش و با هر كه صفا دارد تو هم صفا كن ؛ و با هر كه دشمن است تو هم دشمنى كن اسرار و عيوب او را بپوشان و نيكيهايش را بنمايان ، و بدان اى پرسنده كه اين برادران از كبريت احمر كمترند.

و اما برادران خنده رو، پس تو همان لذتى را كه در معاشرت با آنها مى برى آنرا از آنها قطع مكن ، و وفا و صفائى بيش از اين هم از آنها مخواه ؛ آنچه را كه آنها به تو مى بخشند از خوشروئى و شيرين زبانى ، تو هم مثل آنرا بآنها ببخش

شدت گرفتارى مؤمن

سى روايت در اين باب از ائمه اطهارعليهم‌السلام وارد شده كه دلالت دارند مؤمنين نسبت بدرجات ايمانشان در معرض گرفتارى و آزمايش قرار مى گيرند. هر كه ايمانش بيشتر و قويتر است گرفتارى و ابتلائاتش زيادتر و هر كس ايمانش ضعيفتر است گرفتاريش كمتر است براى اينكه چيزى از مباحث كتاب در مورد خصايص مؤمنين فروگذار نشود دو روايت را در معرض مطالعه خوانندگان قرار مى دهيم :

١ - امام صادقعليه‌السلام فرمود:

ان اشد الناس بلاء الانبياء ثم الذين يلونهم ثم الامثل فالامثل :

سخت ترين مردم در بلا، پيغمبرانند؛ سپس كسانيكه پهلوى آنانند و پس از آن ، بترتيب مقام و منزلتى كه نزد خدا دارند(٢٤).

٢ - نزد امام صادقعليه‌السلام نام بلاء و آنچه خداى تعالى مؤمنين را مخصوص آن گردانيده است برده شد، فرمود از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پربلاترين و گرفتارترين مردم را پرسيدند، در پاسخ فرمود:

پيامبرانند، سپس هر كس بيشتر به آنها مانند است بترتيب درجات ايمانشان ، و مؤمن هم گرفتار مى شود باندازه ايمانش و نيكى كردارش ، پس ‍ هر كس ايمانش درست تر و كردارش بهتر باشد گرفتاريش زيادتر و هر كس ‍ ايمانش سست تر و كردارش نادرست تر است گرفتاريش كمتر است

در فضل و ثواب فقراء مسلمانان

در خبرى از امام صادقعليه‌السلام نقل شده كه فقرا مسلمانان چهل سال قبل از توانگران ايشان در باغهاى بهشت مى خرامند. آنگاه فرمود: مثلى براى شما بزنم همچنانكه دو كشتى بر گمرك وارد شوند: گمركچى به يكى از آن دو كشتى كه خالى است و مال التجاره اى ندارد نگاه كند و بگويد رها كنيد برود و به ديگرى نگاه كند و به بيند پر از بار و مال التجاره است و بگويد نگهداريد و بازرسى كنيد.

در خبر ديگرى امام صادقعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده كه آن حضرت به علىعليه‌السلام فرمود: يا على ، خداى متعال فقر را نزد آفريدگانش امانت قرار داده كسى كه فقير است و فقر خود را مكتوم بدارد بمانند اجر كسى دارد كه روزها روزه بدارد و شبها به عبادت مى گذراند و هر كه فقر خود را نزد كسى كه توانائى برآوردن حاجت او را دارد اظهار نمايد و او حاجتش را برنياورد، او را كشته است امام نه با شمشير و نيزه بلكه با زخمى كه بدل آن فقير و حاجتمند زده است

داستان مرد توانگر و فقير:

در خبر ديگرى از امام صادقعليه‌السلام فرمود:

مرد توانگرى كه لباس پاكيزه اى بر تن داشت نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و پهلوى آنحضرت نشست سپس مرد فقيرى با لباسى چركين وارد شد و پهلوى مرد توانگر نشست مرد توانگر دامن خود را از زير زانوى مرد فقير جمع كرد. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اين عمل خاطر مباركش آزرد و با حال اعتراض به مرد توانگر فرمود:

- ترسيدى از فقر او چيزى بتو بچسبد؟!

مرد توانگر گفت : نه

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

- ترسيدى از دارائى تو چيزى به او برسد؟!

آن مرد گفت : نه

حضرت فرمود: ترسيدى جامه ات چركين شود؟!

توانگر گفت : نه

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: پس چه انگيزه اى تو را باين عمل واداشت ؟

مرد توانگر عرض كرد: يا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، مرا همنشينى است كه هر عمل زشتى را براى من خوب نمايش مى دهد و هر عمل خوبى را بد جلوه مى دهد حال در برابر اين عمل زشتى كه از من سر زده نيمى از دارائيم را به او بخشيدم

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به مرد فقير نمود و فرمود: آيا تو مى پذيرى ؟

مرد فقير گفت : نه ، هرگز.

مرد توانگر از او پرسيد: چرا نمى پذيرى ؟

در پاسخ گفت : مى ترسم آنچه در دل تو پيدا شد (تكبر) در دل من هم رخنه كند.

در خبر ديگرى از امام صادقعليه‌السلام وارد است كه مردى خدمت آنحضرت آمد و عرض كرد: يابن رسول الله ، من مردى هستم كه فقط از جهت دوستى و مودتى كه به شما دارم خدمت شما آمده ام احتياج ضرورى مرا بطرف خويشان و نزديكانم كشيد ولى جز دورى و نااميدى فايده اى بحالم نبخشيد.

حضرت فرمود: بدانكه آنچه خداوند (از دوستى و ولايت ما) به تو عطا فرموده بهتر از آنست كه (از درهم و دينار) از تو باز پس گرفته است

آن مرد گفت : يابن رسول الله ، از خدا بخواه كه مرا از مخلوق خود بى نياز گرداند. آنحضرت فرمود: خداوند روزى هر كسى را بدست كسى كه مصلحتش اقتضاء نموده قرار داده است ، ولى تو از خدا اين را بخواه كه از ضرورتى كه تو را مجبور نمايد به در خانه مردمان پست بروى ، بى نياز گرداند.

گفتارى درباره قلب

از حضرت صادقعليه‌السلام : هيچ دلى نيست جز آنكه براى او دو گوش ‍ است بر يكى فرشته اى است راهنما و بر ديگرى شيطانى است آشوبگر. اين يكى فرمان مى دهد، آن ديگرى باز مى دارد.: شيطان به ارتكاب معاصى فرمان مى دهد و فرشته از آن باز مى دارد، و همين است گفته خداى تعالى :

( إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿ ١٧ ﴾ مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ) (٢٥).

از جانب راست و از جانب چپ نشسته ايست ، زبان بگفته اى نگشايد جز آنكه نزد اوست رقيب و عتيد. آيه ١٧ ق

در خبر ديگر فرموده است : براى قلب دو گوش است كه هرگاه بنده اى قصد گناه كند روح ايمان از يكى به او گويد مكن ، و شيطان از ديگرى گويد بكن و چون وارد عمل گناه شد و به بطن آن افتاد روح ايمان از او جدا شود.

در خبر ديگر فرموده : هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه براى دلش دو گوش ‍ است ، در يك گوشش وسواس خناس يعنى شيطان وسوسه كن دور شونده و باز آينده مى دمد و در گوش ديگرش فرشته اى مى دمد و خداوند بوسيله فرشته مؤمن را كمك مى كند و اينست معنى گفته خداوند:( و ايدهم بروح منه ) : كمك كند آنرا بوسيله روحى از جانب خود «المجادله - ٢».

بخش دوم : آفت هاى ايمان

گناهان يا آفتهاى دل

امام صادقعليه‌السلام فرمود: پدرم مى فرمود:

ما من شى ء افسد للقلب خطيئه

چيزى بدتر از گناه براى تباه كردن دل نيست زيرا گناهان پى در پى بر قلب مى نشينند تا دل را تسخير نموده و آنرا منقلب مى گردانند (بمانند دل كافر كه واژگونه شده و هيچ سخنى و اثرى در آن قرار نمى گيرد).

چنانكه خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد:

( ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ ) - الروم (١٠):

سرانجام آن كسانى كه زشتكارى را بحد افراط رسانند بجائى رسد كه آيات خدا را دروغ پندارند و آنها را بمسخره گيرند.

امام صادقعليه‌السلام در خبر ديگر فرمود: رگى زده نشود و نكبتى و سردردى و مرضى به كسى عارض نمى گردد مگر بسبب ارتكاب گناهى ؛ و اينست معناى گفتار خداى متعال :( وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ ) : (و آنچه از مصائب گوناگون بشما مى رسد بجهت اعمال ناپسندى است كه مرتكب آن مى شويد، و از بسيارى از لغزشهايتان خداى مى گذرد - شورى - ٣٠) يعنى تعداد آنچه از لغزشهاى شما مى گذرد بيش از آنهاست كه شما را به آنها مؤ اخذه مى فرمايد.

امام باقرعليه‌السلام درباره گناهان كبيره فرموده : گناهان همه بزرگند بزرگتر و پر آفت ترين آنها گناهى است كه بر اثر آن گوشت و خون بيفزايد، جز اين نيست كه گناه يا بايد بخشوده شود و يا مباشر آن معذب گردد و كسى را به بهشت راه نيست مگر زمانى كه از گناه پاك گردد.

و فرمود: بنده اى گناهى مرتكب مى گردد، در نتيجه روزى او تنگ مى شود.

در خبر ديگر ابوبصير مى گويد از امام باقرعليه‌السلام شنيدم مى فرمود: از گناهان صغيره كه بنظر ناچيز مى آيد بپرهيزيد، زيرا آنها را هم طالبى است يعنى ماءمورى از جانب خداوند پى گيرى مى كند. فردى از شما مى گويد: نافرمانى مى كنم و بعد توبه مى كنم ، ولى خداى متعال مى فرمايد:( إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ ) و مى نويسيم آنچه را پيش داشتند براى آينده شان و آثارى را كه باقى مانده و همه چيز را در امام مبين - كه كتاب ظاهرى يا نامه اعمال است - بشمار آوريم(٢٦) (يس ١٢).

و مى فرمايد:

( يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّـهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ ).

(محققاشاءن اينست كه اگر (گناهى) به وزن دانه خردلى در زير سنگى و يا بالاى آسمانها و يا در زير زمين باشد، خداوند آنرا به معرض بازخواست در آورد. زيرا خداوند باريك بين و آگاه است (لقمان - ١٦).

ابوبصير گفت از امام صادقعليه‌السلام شنيدم مى فرمود: چون مردى گناهى مرتكب شود نقطه سياهى در دلش پديد آيد. اگر توبه كند آن سياهى محو گردد و اگر گناه تكرار شود، سياهى زيادتر شود تا بر دل چيره شود. آنوقت ديگر آن مرد هرگز رستگار نگردد.

امام باقرعليه‌السلام فرمود: بنده اى از خداى متعال حاجتى مسئلت مى نمايد. و از شاءن خداوند اينست كه حاجت آن بنده را روا كند يا به فوريت و يا ديرتر، در اين ميان آن بنده گناهى مرتكب مى شود و خداوند به فرشته موكل قضاى حاجت وى مى فرمايد حاجتش را روا مكن و محرومش نما، زيرا خود را در معرض غضب من درآورد و مستوجب حرمان از رحمت من شد.

امام باقرعليه‌السلام در خبر ديگر فرمود: هيچ سالى كم باران تر از سال هاى قبل و بعدش نمى شود منتها خداوند هر كجا اراده اش تعلق بگيرد آنجا مى بارد در اين ميان هرگاه قومى مرتكب معاصى شوند، خداى متعال بارانى را كه در آن سال مقدر بود در آن سرزمين ببارد به نقاط ديگر سوق مى دهد و در بيابانها و كوهها فرو مى ريزد؛ و خداوند جعل را در سوراخش ‍ بواسطه حبس باران در اثر نافرمانى مردم آن محل معذب مى كند ولى راه فرجى براى آن قرار داده كه از آن زمين اهل معاصى بمحل ديگرى كوچ مى كند.

راوى گفت امام باقرعليه‌السلام فرمود فاعتبروا يا اولى الابصار(٢٧) (عبرت گيريد اى صاحبان ديده هاى بينا).

امام صادقعليه‌السلام فرمود، شخصى مرتكب گناهى مى گردد و توفيق نماز شب خواندن از او سلب مى شود. زيرا اثر كردار بد در صاحبش سريعتر اثر كارد است در گوشت

در خبر ديگرى فرمود: كسى كه نيت انجام كار بدى را كرد نبايد آن كار را انجام دهد زيرا بسا بنده اى گناهى مى كند و پروردگار متعال خطاب مى فرمايد: بعزت و جلالم قسم كه هرگز تو را نيامرزم

حضرت ابى الحسنعليه‌السلام در خبرى فرمود: بر خداى تعالى سزاوار است كه معصيت نشود در خانه اى مگر آنكه خداوند آن خانه را آفتابش ‍ دهد (يعنى خراب كند) تا آنرا از آلودگى گناه پاك گرداند.

امام صادقعليه‌السلام فرمود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده : بنده اى براى خاطر يك گناه از گناهانش صد سال در بازداشت باشد و بچشم خود ببيند كه اقران و امثالش در بهشت در نعمتند.

امام رضاعليه‌السلام نيز از اميرالمؤمنينعليه‌السلام روايت نموده كه آن حضرت فرمود: مبادا لب بخنده بگشائى با اينكه با عملهاى رسوا كننده هم آغوشى ، و از بلاى شبگير آسوده خيال مباش با اينكه در ارتكاب گناهان غوطه ورى

امام صادقعليه‌السلام فرمود، پدرم مى فرمود: خداى تعالى حكم حتمى فرموده است ، نعمتى را كه به بنده اش عطا فرموده ، باز نگيرد مگر آنكه آن بنده گناهى كند كه مستحق سلب آن نعمت گردد و سزاوار نقمت شود.

از امام رضاعليه‌السلام ، فرمود: خداى تعالى بيكى از پيامبرانش وحى فرمود كه هرگاه من اطاعت كرده شوم راضى شوم و چون راضى شوم بركت دهم و براى بركتم پايانى نيست ، و هرگاه نافرمانى شوم غضبناك شوم لعنت كنم و لعنتم تا هفت پشت را فرا مى گيرد.

اميرالمؤمنين علىعليه‌السلام فرموده : هيچ دردى براى دلها دردناكتر از گناهان نيست و هيچ ترسى سخت تر از مرگ نيست ، و بس است بدانچه گذشته است براى انديشه و تفكر و بس است مرگ از حيث پند گرفتن

امام رضاعليه‌السلام فرموده : هر چه بندگان گناهان تازه و ناكرده مرتكب شوند خداوند هم بلاهاى ناديده و ناشناخته براى آنها پديد مى آورد.

امام صادقعليه‌السلام فرموده : هرگاه كسى كه مرا شناخته است نافرمانيم كند مسلط مى گردانم بر او كسى را كه مرا نشناسد.

حضرت ابوالحسنعليه‌السلام فرمود: براستى كه براى خدا در هر شب و روز مناديى هست كه ندا مى كند اى بندگان خدا، بپائيد، بپائيد خود را از نافرمانى هاى خدا؛ اگر نبودند چرندگان زبان بسته و كودكان شيرخوار و پيران قد خميده ، هر آينه مى باريد بر شما عذاب ، چنان باريدنى كه خوب بدان نرم و كوبيده شويد.

گناهان كبيره ؟

امام صادقعليه‌السلام در تفسير آيه مباركه :

( إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا ) :

(اگر كناره كنيد از كبائر آنچه نهى شديد بپوشانيم و در گذريم از شما بدكرداريهايتان را و شما را به مكان ارجمندى وارد كنيم - ٣١ - النساء) فرمودند: كبائر آن گناهانى است كه خداى تعالى بر آنها آتش دوزخ را واجب كرده است

در حديث ديگر يكى از اصحاب از ابى الحسنعليه‌السلام از گناهان كبيره پرسيده بود كه آنها كدامند و چندند در پاسخ نوشتند: كبائر آنهائى هستند كه خداوند وعده آتش داده و آنها هفت است :

١ - كشتن انسانى كه حرام است كشتن آن ٢ - عقوق والدين (يعنى ناسپاسى حق پدر و مادر) ٣ - خوردن ربا ٤ - تعرب بعد از هجرت(٢٨) ٥ - تهمت زنا زدن به زنان پارسا و پاكدامن ٦ - خوردن مال يتيم ٧ - فرار از جنگ و جبهه جهاد.

در حديث ديگر از امام صادقعليه‌السلام ، علاوه از هفت گناه نامبرده ، نااميدى از رحمت خدا و ايمن بودن از عذاب او را نيز از كبائر شمرده اند و روايت شده كه اكبر كبائر يعنى بزرگترين كبيره شرك بخدا است

نعمان رازى گفت : از امام صادقعليه‌السلام شنيدم كه فرمود: هر كس زنا كند از ايمان بدر شود، و هر كس شرب خمر كند از ايمان خارج شود، و هر كس يكروز از ماه رمضان را عمدا افطار كند از ايمان برون رود: