بخش سوم : اقسام كفر - نفاق و منافقين - شرك - شرك و مسائل ديگر
در اقسام كفر
امام صادقعليهالسلام
در جواب سائلى بنام ابى عمرو كه از اقسام كفر در كتاب آسمانى قرآن سئوال نموده بود فرمودند: اقسام كفر پنج است :
١ - كفر انكارى كه آن بر دو قسم است
قسم اول انكار ربوبيت است و آن گفتار كسى است كه مى گويد: پروردگارى نيست ، بهشتى نيست ، دوزخى نيست و اين ، گفتار دو دسته از زنادقه است كه به آنها دهرى مذهب مى گويند و اينانند كه مى گويند:
و مايهلكنا الا الدهر - الجاثيه - ٢٣.
و نابود نكند ما را مگر زمان
- و اين ، دينى است از روى پسند و خوش آيند خويش بدون تحقيق و كاوش براى خويش وضع نمودند. خداى متعال درباره اين گروه مى فرمايد:
ان هم الا يظنون
يعنى اين اعتقاد آنها پايه و اساسى ندارد بلكه گمان مى كنند كه بر پايه اى استوار است و مى فرمايد:
ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم اءم لم تنذرهم لا يؤ منون - البقره - ٦.
آنان كه ربوبيت حق تعالى را منكرند، چه بترسانيشان چه نترسانى براى آنان يكسانست ، ايمان نمى آورند.
قسم دوم - انكار با معرفت است و آن اينست كه انكار نمايد با اينكه مى داند حق است و مطلب در ضمير و وجدان او ثابت است خداى متعال در اين مورد فرموده است :
(
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا
ۚ
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
)
- النحل - ١٤.
و آنرا انكار نمودند با اينكه بدان يقين دارند - از روى ظلم و بلند پروازى
و در سوره بقره آيه ٨٩ مى فرمايد:
(
وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّـهِ عَلَى الْكَافِرِينَ
)
.
يهود مدينه قبل از هجرت پيغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
به مدينه در آرزوى پيروزى بر كفار بسر مى بردند، و چون آنچه را كه شناخته بودند (يعنى وجود پيغمبر خاتمصلىاللهعليهوآلهوسلم
را كه مطابق نشانه ها و دلايلى كه در دست داشتند شناخته بودند) نزد آنها آمد، بدان كافر شدند و انكار نمودند، پس لعنت خداوند بر منكرين باد.
قسم سوم از اقسام كفر، كفر نعمتهاى خدا است كه در اصطلاح مشهور كفران نعمت مى گويند و شاهد مثال بر اينگونه كفر، گفتار خداى تعالى در حكايت حضرت سليمان در سوره نمل كه است فرمود:
(
هَـٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي
غَنِيٌّ كَرِيمٌ
.)
(اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا شكر گزارم يا كفر ورز، و هر كس شكرگزار باشد همانا براى خود شكرگزارى كرده و هر كه ناسپاسى كند، پس پروردگارم بى نياز و كريم است
و فرمود:
(
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
)
- ابراهيم - ٧
اگر شكر نعمت هاى مرا بجا آريد برايتان افزون مى كنم و اگر ناسپاسى كنيد حقا كه عذاب من سخت است
و در سوره بقره فرمود:
(
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ
)
:
مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و شكر مرا بجا آريد و ناسپاسى به من نكنيد:
قسم چهارم از اقسام كفر، ترك ما امرالله است يعنى آنچه را كه خداوند فرموده انجام دهند. ترك كنند شاهد مثال از كلام خداى متعال آيه ٨٤ و ٨٥ از سوره بقره را بيان فرموده كه خدا در مقام عتاب بر يهوديان خطاب مى فرمايد كه :
«وقتى كه از شما پيمان گرفتيم كه خونهاى يكديگر را نريزيد و نزديكان و خويشان خود را از خانه هاى خود بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد و بر اين اقرار بوديد - يعنى يقين داشتيد كه اين پيمان را از هم گرفته ايم سپس همنوعان و كسان خود را كشتيد و گروهى از آنها را از خانه هايشان بيرون كرديد، از روى نافرمانى و كينه ورزى با آنها متفق شديد... تا اينكه فرمود:
(
أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوَن
)
.
آيا به بعضى از دستورات كتاب ايمان آورده و به بعضى ديگر كه مطابق اميال نفسانى شما نيست كفر مى ورزيد، پس سزاى آنكه ايده اش چنين باشد چيست بجز رسوائى در زندگانى دنيا و روز واپسين نيز سوق دهند آنان را بسوى سخت ترين شكنجه ها و عذاب ها و خداوند از كردار شما بى خبر نيست
پس ملاحظه مى شود كه خداوند آنان را به ايمان آوردن نسبت داده ولى از آنها نپذيرفته بجهت ترك پاره اى از دستورات الهى ، و ايمان ظاهرى به آنها سود نمى بخشد.
قسم پنجم از اقسام كفر، كفر برائت است يعنى بيزارى جستن از عمل قومى يا شخصى ، چنانكه خداوند در حكايت حضرت ابراهيمعليهالسلام
مى فرمايد:
(
كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ
)
- ٤.
ما به شما كافريم يعنى از كردار و اعمال شما بيزاريم - و ميان ما و شما دشمنى و بغض هميشه برقرار است تا اينكه ايمان بخداى يكتا بياوريد.
در آيه ٢٢ از سوره ابراهيم حكايت بيزارى جستن شيطان را از دوستداران خود شاهد مى آورد كه شيطان مى گويد:
(
إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ
)
يعنى من بيزارم بدانچه پيش از اين - يعنى در دنيا - مرا شريك بارى - تعالى قرار داديد و بخاطر اينكه بارى تعالى را اطاعت مى كرديد، مرا اطاعت كرديد و از اطاعت حق تعالى سرپيچى كرديد...
و امام معنى لغوى كفر = راغب در مفردات مى گويد: كفر در لغت پوشيدن چيزى است شب را كافر گويند كه اعيان اشخاص را مى پوشد و زارع را كافر خوانند كه دانه را در خاك نهان سازد. كفر و كفران نعمت ، نهان كردن آنست در برابر شكر كه اظهار آنست - تا آنكه گويد: كافر يعنى ساتر و نهان كننده حق و از اين رو كافر فاسق باشد و كفر مطلق بزرگترين فسق است و مقصود از آن كسى است كه انكار حق خدا كرده و از فرمان او رو برتافته باشد. و هر كار خوبى از ايمان و هر كار بدى از كفر باشد...
كفر از شرك پيشتر و پليدتر و بزرگتر است
زراره از امام باقرعليهالسلام
روايت كرده كه آن حضرت فرمود:
بخدا سوگند كه كفر از شكر پيشتر و پليدتر و بزرگتر است
سپس كفر ابليس را كه خداوند امر كرد بر آدم سجده كند و او ابا كرد بيان نمود و فرمود: پس كفر اعظم از شرك است ، و هر كه ديگرى را بر خدا گزيند و از اطاعت او سر باز زند و مرتكب گناهان كبيره شود او كافر است و كسى كه دينى بجز دين مؤمنان علم كند پس او مشرك است مجلسىرحمهالله
در شرح اين حديث گفته است آنچه از اخبار بدست مى آيد غرض بيان كفر كسى است كه امامت اميرالمؤمنين علىعليهالسلام
را انكار نموده و بر او پيشى گرفته و با او جنگيده و چنين كسى از مشرك پليدتر است و شرك آنست كه براى خدا از خلق او شريكى بتراشد در عبادت يا طاعت اعم از اينكه از راه عناد باشد يا از نادانى و گمراهى ، و فرموده ترك طاعت خدا دانسته و فهميده از روى عناد و تكبر از شرك پليدتر است زيرا همان گناه ابليس است كه نخستين گناه و خلاف است كه ظاهر شد.
زراره گويد از امام صادقعليهالسلام
از معنى قول خداى متعال كه مى فرمايد:
(
وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ
)
مائده - ٥.
(هر كس به ايمان كفر ورزد به تحقيق عملش محو و باطل گردد)، پرسيدم ، فرمود: يعنى عملى كه بدان اعتراف و اقرار كرده است ترك كند، از اين قبيل است كسى كه نماز را بدون عذر و بيمارى و گرفتاريى ترك كند.
اطلاق كافر بر زانى جايز نيست ، اما بر تارك الصلاه جايز است
امام صادقعليهالسلام
در پاسخ سائلى كه پرسيد: علت چيست كه زناكار را كافر نمى نامى ولى تارك الصلاه را كافر مى خوانى و دليل اين فرق چيست ؟
فرمود: براى آنكه زناكار و امثال آن ، اين كارهاى ناشايسته را بخاطر غلبه شهوت مرتكب مى گردند ولى تارك الصلاه نماز را ترك نمى كند جز از روى استخفاف و سبك شمردن آن بنابراين زناكارى را نمى يابى كه با زنى نزديكى كند جز آنكه از نزديك شدن به او لذت مى برد ولى هر كس نماز را ترك كند، ترك نماز براى او لذتى ندارد.
پس چون لذت نباشد استخفاف به حكم واقع شود چون استخفاف به ميان آمد كفر واقع شود