۱۰ - تفاوت قوانین الهى و بشرى
(
ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم و یبشر المؤمنین
)
.
قرآن كریم
اسلام و پاره اى از روش هاى غرب
یكى از مسائلى كه افكار بسیارى از جوانان مسلمان را به خود معطوف داشته و گاهى به صورت پرسش به زبان مى آورند و با بى صبرى انتظار پاسخ دارند این است كه چرا پاره اى از اعمال، در كشورهاى پیشرفته و متمدن غرب جایز و روا شناخته شده و در آن سرزمین متداول و معمول است، ولى مقررات اسلامى آن ها را ممنوع نموده و در نظر خانواده هایى كه پابند به مقررات مذهبى هستند، قبح و مذموم است؟
به عبارت دیگر، مى پرسند چرا جوانان غیرمسلمان یا مسلمانانى كه به انجام وظایف دینى مقید نیستند، آزادى بیشترى دارند و از لذایذ گوناگونى كامیاب و برخوردارند، ولى جوانان مسلمان و متشرع باید از آن آزادى ها محروم و از آن لذایذ بى نصیب باشند؟ آیا اسلام با آزادى مسلمین و كامیابى آنان مخالف است؟ آیا اسلام نمى خواهد پیروانش در زندگى، از آزادى بیشتر و لذایذ فزون تر بهره مند گردند؟
روابط دختران و پسران
مثلا مى گویند در كشورهاى غرب، دختران و پسران مجازند با یكدیگر رفیق شوند. مدت ها با هم به سر برند. روزها و شب ها با هم باشند. یكدیگر را در آغوش بگیرند و اگر مایل باشند، بدون ازدواج قانونى، با هم بیامیزند و كامیاب گردند و پس از چندى از هم جدا شوند و یا در صورت تمایل ازدواج نمایند.
بعضى از كشورها قدم را از این مرحله هم فراتر گذارده و ارضاى غریزه جنسى را در تمام صورت ها و كیفیت ها كه دلخواه اشخاص باشد، روا و قانونى شناخته اند، خواه به صورت طبیعى و بروفق نظام خلقت باشد و خواه به صورت غیرطبیعى و انحراف از مسیر فطرت باشد.
محدودیت هاى مذهبى
چرا مقررات اسلامى مراوده و معاشرت دختران و پسران را آزادانه و بدون قید و شرط اجازه نمى دهد؟ چرا بوسیدن و در آغوش گرفتن اجنبیه را ممنوع نموده و آمیزش زن و مرد را، اگر چه با رضایت طرفین باشد، زنا و عمل غیرمشروع مى داند؟ چرا اسلام ارضاى غریزه جنسى را تنها در كادر طبیعى روا مى دارد و روش هاى انحرافى را ممنوع نموده است؟ خلاصه، چرا اسلام كامجویى و لذت یابى جوانان و بزرگسالان را تنها در چهارچوبه قانون اجازه داده و خارج از حدود مقررات را گناه و ناروا مى داند؟
اسلام و معیار خوب و بد
پاسخ این پرسش ها همان است كه در فصل گذشته به طور اجمال خاطرنشان گردید و آن این كه در دنیاى كنونى غرب، خوب و بد اخلاق و اعمال، یا قبول و رد مردم سنجیده مى شود، و چون افكار عمومى مراوده دختران و پسران و آمیزش زنان و مردان را پذیرفته و آن را با حسن قبول تلقى نموده است، این قبیل اعمال در آن مناطق ممضى و مجاز است. ولى در اسلام، معیار خوب و بد صلاح و فساد واقعى مردم است و روا و ناروا با مصلحت و سعادت جامعه اندازه گیرى مى شود و چون این اعمال بر خلاف مصلحت واقعى و مضر به سعادت و خوش بختى مردم است، در اسلام ناروا و ممنوع شناخته شده است.
روش دنیاى غرب، هم آهنگ با غرایز طبیعى و موافق با تمایلات نفسانى بشر است، ولى به طور قطع مفاسد و زیان هاى بزرگى از پى دارد. روش اسلام مخالف با آزادى نامحدود غرایز و منافى كامجویى هاى بى حساب آدمى است، ولى به یقین، این محدودیت، انسان را از بسیارى از ضررهاى سنگین فردى و اجتماعى از پاره اى از آزادى ها چشم پوشى نماید و به بعضى از ناكامى ها و محدودیت ها تن دردهد تا دچار مصائب سنگین و عوارض خطرناك ناشى از آن ها شود. به عبارت دیگر، چشم پوشى از آزادى وسیع و بى نصیب ماندن از پاره اى از لذایذ، در نظر ما بد و نامطلوب است، ولى عوارض و خطرات فردى و اجتماعى ناشى از آن ها به مراتب بدتر و زیان بارتر است. انسان عاقل ضرر و زیان كمتر را تحمل مى كند تا از ضرر بزرگ تر و شر سنگین تر بركنار بماند.
(
قال على
عليهالسلام
: لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لكن العاقل من یعرف خیر الشرین
)
.
علىعليهالسلام
فرموده: عاقل آن كس نیست كه خوب را از بد بشناسد، بلكه عاقل و خردمند آن كسى است كه دو بد را كه با آن ها مواجه است، بسنجد و بدى كه شرش كمتر است، تحمل نماید تا از خطر بد بزرگ تر مصون باشد.
نفوذ روش هاى غرب در شرق
اكنون، بخواهیم یا نخواهیم، روش هاى دنیاى غرب در مورد مسائل جنسى، بیش و كم به دنیاى شرق سرایت نموده و نسل جوان را تحت تأثیر قرار داده است. همین امر زنان و مردانى را كه دل بسته به مقررات دینى و علاقه مند به آداب و رسوم ملى هستند، به شدت نگران ساخته و مشكلات بزرگى به بار آورده است و در پاره اى از موارد سبب اختلالات خانوادگى شده و روابط والدین و فرزندان را بر هم زده است.
خواسته هاى جوانان
پدران و مادران مسلمان مى خواهند فرزندان جوانشان پیرو مقررات اسلامى باشند و پیرامون معاشرت هاى غیرمشروع و خلاف عفت نگردند و باعث بدنامى خویش و ننگ خانواده خود نشوند. برعكس، دختران و پسران كه در بحبوحه جوانى به سر مى برند و مجذوب كشش هاى غریزه جنسى هستند، مایل اند مقررات قانونى و اخلاقى اسلام را نادیده انگارند و آداب و رسوم ملى را به دست فراموشى بسپارند و در راه ارضاى غریزه خود، از روش هاى غرب پیروى كنند. دختران با پسران و پسران با دختران طرح دوستى و رفاقت بریزند، آزادانه با یكدیگر معاشرت نمایند، و موجبات كامیابى خویش را فراهم آورند.
والدین و فرزندان
این تفاوت نظر بین والدین و فرزندان باعث كشمكش و تشاجر گردیده و در خانواده ها ناسازگارى و اختلاف به بار آورده است و به طورى كه گاه به گاه از خلال اخبار جراید استفاده مى شود، در بعضى از موارد، چگونگى لباس پوشیدن دختران در كوچه و خیابان و رفت و آمد آنان با پسران، آن چنان والدین را ناراحت و خشمگین ساخته كه به شدت فرزندان را مورد تعرض و توبیخ قرار داده اند و گاهى فرزندان از شدت ناراحتى خانه را ترك كرده اند و یا دست به خودكشى زده اند.
براى آن كه جوانان و بزرگسالان منشاء تفاوت قوانین الهى و مقررات بهتر بشناسند و به ارزش هاى واقعى تعالیم آسمانى اسلام بیشتر واقف گردند و در راه خوش بختى و بدبختى خود را به خوبى تشخیص دهند، در این فصل، پیرامون قانونگزارى در اسلام، بر اساس سعادت و مصلحت مردم، قانون گزارى در جوامع بشرى، بر پایه رغبت و خواسته مردم گفت وگو مى شود. به منظور روشن شدن مطلب، موضوع بحت با ذكر مثلى آغاز مى گردد.
شباهت فرد و اجتماع
جامعه مانند یك انسان است و این دو از جهات متعدد با هم شباهت دارند. از آن جمله این كه گاهى فرد خواهان چیزى است كه به خیر و مصلحت اوست و گاهى به چیزى تمایل دارد كه براى او مضر و زیان بخش است. همچنین، جامعه نیز گاهى به چیزى ابراز علاقه مى كند كه مطابق سعادت و موافق مصلحت اوست و گاهى چیزى را مى خواهد كه خیر و صلاحش در آن نیست.
مثال: یك انسان خسته به طور طبیعى علاقه به خواب و استراحت دارد و اعمال این تمایل به مصلحت او نیز هست، زیرا خواب، سموم ناشى از كار و فعالیتش را دفع مى كند و به وى نشاط و نیرو مى بخشد و براى فعالیت هاى تازه آماده اش مى سازد.
هم آهنگى خواسته و مصلحت
جامعه نیز تمایل دارد كه محیط زندگى اش امن و آرام باشد تا بتواند در رفاه و آسایش زندگى كند. این تمایل به مصلحت او نیز هست، زیرا اعضاى جامعه، با وجود ایمنى و آرامش قادرند به كار و فعالیت خویش ادامه دهند و موجبات پیشرفت و تعالى خود را فراهم آورند.
یك انسان، به كشش غریزه التذاذ، میل دارد از نشئه هروئین بهره مند شود و در زندگى از لذت بیشترى كامیاب گردد، ولى ارضاى این تمایل به مصلحت او نیست، زیرا این كامیابى و مسرت خاطر به قیمت سرمایه هاى حیاتى و عز و شرفش تمام مى شود و سرانجام باعث فساد و تباهى او مى گردد.
اعضاى جامعه نیز به تمایل طبیعى و كشش فطرى میل دارند از هر جهت آزاد باشند. هر چه مى خواهند بكنند. شهوات خویش را آن طور كه مایل اند اعمال نمایند، و بى قید و شرط به تمنیات خود جامه عمل بپوشانند، ولى ارضاى این تمایل به مصلحت جامعه نیست، زیرا آزادى نامحدود و بى حساب، مفاسد گوناگونى به بار مى آورد و باعث تیره روزى اجتماع مى گردد.
صلاح و فساد واقعى
قانون گزارى در اجتماع، به معنى تمیز خوب از بد و تعیین مرزهاى روا از نارواست. اگر قانون گزاران خوب و بدها را با معیار صلاح و فساد واقعى مردم اندازه گیرى كنند، آن چه خیر و سعادت جامعه در آن است، به موجب قانون اجازه دهند و آن چه باعث شر و بدبختى است، ممنوع نمایند، آن قانون گزاران مایه سعادت و صلاح مردم است و جامعه را به راه كمال و تعالى سوق مى دهد.
قبول و رد اجتماع
اگر قانون گزاران خوب و بدها را با قبول و رد جامعه اندازه گیرى كنند و روا و ناروا را با میزان موافقت و مخالفت مردم بسنجند و به صلاح و فساد واقعى آنان توجهى ننمایند، ممكن است آن قوانین در موارد بسیارى باعث زیان و ضرر جامعه گردد و سرانجام براى مردم فساد و بدبختى به بار بیاورد.
قانون گزار، در دین مقدس اسلام، ذات اقدس الهى است.
خداوندى كه آفریننده جهان و خالق انسان است و به تمام حقایق احاطه كامل دارد. پروردگارى كه از مردم و بى نیاز است. نه از اطاعت مردم نفعى عایدش مى گردد و نه معصیت مردم ضررى به ذات مقدسش مى رساند.
(
غنیا عن طاعتهم آمنا من معصیتهم لانه لا تضره معصیة من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه
)
.
علىعليهالسلام
ضمن خطبه همام فرموده: خداوند از اطاعت مردم بى نیاز است و از معصیت مردم ایمنى دارد، زیرا نه معصیت گناهكاران به او ضرر مى زند و نه اطاعت فرمانبرداران به وى نفعى مى رساند.
قانون گزارى در اسلام
قانون گزار در اسلام خداوندى است كه خیر و شر انسان را مى داند و از صلاح و فساد بشر آگاه است و هیچ حقیقتى بر ذات اقدسش پوشیده و پنهان نیست. او بر اساس صلاح و فساد واقعى، قانون گزارى مى كند. آن چه خیر و سعادت مردم در آن است، آن را به موجب قانون، روا معرفى مى كند و آن چه باعث شر و ضرر مردم است، به حكم قانون، ناروا مى خواند و این خود از بزرگ ترین امتیازات قرآن شریف است.
(
ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم
.)
این قرآن شریف مردم را به استوارترین راه سعادت هدایت مى كند.
محمد بن سنان نامه اى براى حضرت رضاعليهالسلام
فرستاد و سئوال كرد كه بعضى از مسلمین تصور مى كنند كه مقررات روا و نارواى اسلام بر پایه مصلحت و مفسده مردم نیست و علتى جز تعبد و اطاعت از بارى تعالى ندارد و درخواست پاسخ داشت.
حضرت در جواب نوشت:
(
قد ضل من قال ذلك ضلالا بعیدا
.)
كسى كه درباره احكام الهى چنین تصورى داشته باشد، سخت در گمراهى و ضلالت است.
ضمن نامه درباره محرمات اسلام چنین فرمود:
محرمات اسلامى
و وجدنا المحرم من الاشیاء الاحاجة للعباد الیه و وجدناه مفسدا داعیا الى الفناء و الهلاك
مى یابیم چیزهایى را كه خداوند بر مردم حرام كرده، نه تنها در زندگى مورد احتیاج مردم نیستند، بلكه مایه فسادند و بشر را به تباهى و هلاكت مى خوانند.
مضل بن عمر مى گوید: از امام صادقعليهالسلام
سئوال كردم چرا خداوند شراب و میته و خون و گوشت خوك را بر مردم حرام كرده است؟
فرمود: تحریم و تحلیل خداوند بر پایه رغبت و زهد نبوده است.
(
ولكنه خلق الخلق فعلم ما تقوم به ابدانهم و ما یصلحهم فاحله لهم و اباحه تفضلا منه علیهم لمصلحتهم و علم ما یضرهم فنهاهم عنه و حرمه علیهم
)
.
خداوند بشر را آفریده و مى داند چه چیز مایه قوام بدن و مصلح وجود مردم است، آن را از روى تفضل و مصلحت بر آنان حلال نموده و مباح ساخته است، و چه چیز براى مردم مضر است، آن را نهى فرموده و حرام كرده است.
روا و ناروا بر معیار صلاح و فساد
از این روایات و احادیث دیگرى كه در این باره از اولیاى گرامى اسلام رسیده است، صریحا استفاده مى شود كه مقررات اسلامى بر اساس صلاح و فساد واقعى استوار است. هر آن چه حاوى خیر و مصلحت مادى و معنوى مردم بوده، اسلام آن را روا اعلام نموده است و هر چه باعث شر و ضرر مردم است، اسلام آن را ممنوع شناخته و جامعه را از آن برحذر داشته است.
رسول اكرمصلىاللهعليهوآله
، براى آن كه ارزش قانون الهى را از نظر سعادت و صلاح واقعى مردم توضیح دهد و حلال و حرام اسلام را، كه بر پایه خیر و شر حقیقى بنیان گذارى شده است، به مردم بفهماند، قانون گزارى خداوند را به دستورهاى عالمانه پزشك تشبیه كرده و فرموده است:
طیب و مصلحت مریض
(
یا عبادالله انتم كالمرضى و رب العالمین كالطبیب، فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیر، به لافیما یشتهیه المریض و یقترحه، الا فسلموا لله امره تكونو من الفائزین
)
.
اى بندگان خدا، شما هم مانند بیمارانید و خداوند طبیب، مصحلت مرضى در دانسته طبیب و مآل اندیشى اوست نه در چیزى كه مریض مى خواهد و نسبت به آن اظهار تمایل مى كند. تسلیم امر الهى شوید و از فرمانش اطاعت نمایید تا به گروه نجات یافتگان بپیوندید و به خیر و سعادت دست یابید.
این تشبیه بهترین مثلى است كه مى تواند خواسته هاى مردم را از مصلحت هاى مردم جدا كند و روش اسلام را از روش هاى جهان غرب تفكیك نماید و منشاء بسیارى از آزادى هاى افراطى و خلاف مصلحت دنیاى امروز را آشكار سازد و به پرسش هاى جوانان پاسخ گوید.
یك بیمار، بر اثر بالا رفتن قند خون، در ضعف عمیق فرو مى رود و بسترى مى شود. او به خواهش طبیعى خود میل دارد از غذاهاى قندى و میوه هاى شیرین تغذیه كند، به این امید كه نیرویى به دست آورد و ضعف خویش را جبران نماید. نوكر مطیع و فرمانبردارش آماده است كه خواهش هاى آقاى خود را برآورده سازد و هر قسم غذا و میوه شیرین را كه میل دارد در اختیارش بگذارد.
خواسته هاى خلاف مصلحت
طبیب معالج، كه با آزمایش هاى دقیق و معاینات لازم، مرض را شناخته و منشاء ضعف بیمار را تشخیص داده است با اعمال تمایلات مریض جدا مخالفت مى كند و در كمال صراحت به مریض مى گوید كه خواسته هاى شما بر خلاف مصلحت مزاج شماست. خوردن غذا و میوه شیرین، نه تنها به شما نیرو نمى بخشد، بلكه عارضه قند را تشدید مى كند و بر ضعف كنونى مى افزاید و ممكن است به حیات شما خاتمه دهد. مصلحت این است كه از خوردن هر قسم غذاى شیرین و میوه قندى پرهیز نمایى و تنها از غذاهاى مفید و مناسب استفاده كنى تا تدریجا نیرومند شوى و بهبود یابى.
روش بیمار
مریض، اگر از غذاهاى مضر و لذایذ زیان بخش اجتناب نماید، خواهش ها و تمایلات نارواى خود را واپس زند، و از آزادى هاى خلاف مصلحت چشم پوشى كند، مى تواند سلامت خویش را به دست آورد و از سعادت و خوش بختى برخوردار گردد. برعكس، اگر خواستار لذایذ و كامیابى هاى خلاف مصلحت باشد و از پى غذاهاى مضر و خواسته هاى زیان بار خویش برود، باید از سلامت و سعادت خود چشم پوشى نماید و خویشتن را در معرض انواع بدبختى و خطر قرار دهد.
قانون گزارى در آیین اسلام بر اساس مصلحت مردم است، و خداوند قانون گزار، مانند طبیب معالج، صلاح و فساد و خیر و شر مردم را به صورت مقررات دینى تعیین مى كند و به وسیله پیامبر خود به آنان ابلاغ مى نماید.
اطاعت از طبیب
مى دانیم با آن كه معمولا مریض و اطرافیانش علل بسیارى از دستورهاى پزشك را نمى فهمند و از جهات واقعى آن آگاه نیستند، مع ذلك بى چون و چرا از اوامر او اطاعت مى كنند و تمام برنامه هایش را صمیمانه به كار مى بندند، زیرا عقیده دارند كه طبیب به مقتضیات مزاج مریض واقف است و دستورهایى را كه داده، بر اساس مصلحت و به منظور درمان بیمار است.
مردان باایمان نیز با آن كه علل بسیارى از احكام الهى را نمى فهمند و از جهات واقعى آن آگاهى ندارند، با این حال تسلیم فرمان خدا هستند.
اوامرش را بى چون و چرا به كار مى بندند، و از نواهى اش بى قید و شرط اجتناب مى نمایند، زیرا عقیده دارند كه دستورهاى آسمانى اسلام حاوى مصلحت و مایه خوشبختى و سعادت آنان است.
اطاعت از خدا
(
عن الرضا
عليهالسلام
انه قال: اعلم ان راءس طاعة الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و ما لم نعقله
)
.
حضرت رضاعليهالسلام
فرموده است: بدان كه تسلیم اوامر الهى بودن در راءس اطاعت از حضرت بارى تعالى قرار دارد، خواه سر امر الهى را بفهمیم و به عمق آن پى ببریم، خواه نفهمیم و از درك آن عاجز باشیم.
در دنیاى امروز، روا و ناروا را با موفقیت و مخالفت مردم مى سنجند و خوب و بد را با معیار قبول و رد جامعه اندازه گیرى مى كنند. در كشورهاى پیشرفته، كه با اصول آزادى و حكومت مردم بر مردم اداره مى شود، منشاء قدرت مردم هستند و قانون گزاران، برگزیدگان مردم و یا به قبول غربى ها نوكران مردم اند.
نوكر موظف است مطیع و فرمانبردار آقاى خود باشد و دستور او را بى چون و چرا به كار بندد. اگر نماینده اى از خواسته رأی دهندگان خود سرپیچى و تخلف نماید، در دوره بعد به او رأی نمى دهند و از وى سلب قدرت و اختیار مى نمایند.
بسط خاك و انبوه كشورهاى متحده آمریكا، استقرار حكومتى را به معنى تحت اللفظى حكومت مردم بر مردم غیرممكن مى ساخت. بنابراین شق عملى دیگر را اتخاذ كردند و حكومتى را پى ریختند كه در آن اختیارات و قوا، به نمایندگان ملت تفویض شده بود.
رضایت مردم
رأی دهندگان، عده اى را كه داوطلب انتخابات هستند، به عنوان نماینده خویش انتخاب مى كنند و اینان نماینده ملت اند و به این نمایندگان منتخب اختیاراتى داده مى شود. مأمورین نامبرده مادامى مى توانند از اختیارات خویش، كه از طرف مردم اعطا شده است استفاده كنند كه مردم از طرز كار ایشان راضى باشند. وسایل گوناگونى در دست مردم است كه با آن قدرت و كنترل خود را بر نمایندگان منتخب اعمال مى كنند و به ایشان یادآور مى سازند كه در عین حالى كه زعما و قائدین قوم اند، نوكر مردم نیز هستند. طرز رسمى ابراز قدرت و كنترل، همانا انتخاب است. كاندیداهاى مشاغل عمومى، معمولا به مردمى كه از ایشان توقع پشتیبانى و دادن رأی دارند، برنامه اى تقدیم مى نمایند و سیاست خویش را شرح دهند. نماینده اى كه مجددا داوطلب مى شود نیز همان كار را مى كند و علاوه بر آن خدمات سابق خود را بیان مى نماید. بنابراین مأمورین نمى توانند از این نكته غفلت ورزند كه در انتخابات آینده با یك نوع یوم الحساب سیاسى مواجه خواهند شد و این امر بر اعمال ایشان تأثیر فراوان دارد.
تصویب خواسته مردم
در كشورهاى متمدن امروز، قانون گزاران، برگزیدگان مردم و در واقع مجرى منویات مردم اند و ناگزیرند مانند نوكران، خواسته هاى آقایان خود را به صورت قانون درآورند و كار ندارند كه خواسته هاى مردم صحیح و مایه سعادت اجتماع است یا آن كه ناصحیح و به ضرر مردم است. به عبارت دیگر، قانون گزارى در دنیاى غرب، تابع صلاح و فساد حقیقى و خیر و شر واقعى نیست، بلكه طرح هاى قانونى بر اساس مقبولات و خواسته هاى مردم تهیه مى شود و مورد تصویب قرار مى گیرد و اگر در موردى قانون گزاران قبول و رد مردم را نادیده انگارند و بر خلاف تمایل جامعه، یك امر واقعى و ثمربخشى را به صورت قانون تصویب كنند، با عكس العمل اجتماع مواجه مى گردند و سرانجام آن قانون وازده و مطرود مردم خواهد شد.
در جامعه هاى متمدن، سنن و رسوم را در قالب قانون مى ریزند.
بنابراین، براى آن كه قوانین مؤثر واقع شوند، باید به سنن و رسوم و آداب جارى مطابقت داشته باشد، در غیر این صورت محكوم به شكست خواهد بود.
بهترین گواه بر این حقیقت، قانون منع تبعیض نژادى در آمریكاست. این قانون در برخى از ایالات، كه هنوز افكار همگانى براى پذیرفتن این قانون مستعد نبوده، نتیجه معكوس بخشیده است. زیرا قبل از آن كه بتوان فكر تبعیضات نژادى را از ذهن برخى از مردم كوته نظر ریشه كن ساخت، باید زمینه آن را فراهم كرد. با وجود این، وضع قوانین علیه برخى از رسوم ممكن است مؤثر واقع شود، به شرطى كه این مراسم در حال انحطاط باشد و اكثریت مردم، دیگر بدان ها پاى بند نباشند. در این صورت قانون موجب آن مى گردد كه مخالفین تدریجا به راه قانونى، نوین تن دردهند. نمونه یك چنین قانون، تصمیم اخیر دادگاه عالى آمریكا براى منع آموزشگاه هاى سفیدپوستان و سیاه پوستان در آمریكاست.
جامعه شناسان و حكومت دموكراسى
به نظر جامعه شناسان، حكومت هاى دموكراتیك، با شكل هاى مختلفى كه اكنون در كشورهاى پیشرفته جهان مجرى و معمول به است، بهترین و عالى ترین وضع حكومت در جهان بشر است. زیرا در این نوع حكومت، منشاء قدرت مردم اند، و اختیارات صاحبان قدرت، از اراده و آراى مردم سرچشمه مى گیرد. مردم اند كه نمایندگانى را انتخاب مى كنند و به مجلس قانون گزارى مى فرستند و برگزیدگان مردم اند كه طبق خواسته مردم براى مردم وضع قانون مى نمایند. در واقع، در حكومت هاى دموكراتیك، این مردم اند كه خودشان بر خودشان حكومت مى كنند.
این نوع حكومت نخست در انگلستان، متعاقب انقلاب سال ۱۶۸۸، ظهور كرد، سپس در مستعمرات آمریكا پرورش یافته و آن گاه در آمریكا، در دوران حكومت اندریوجاكسن، به صورت كامل اجرا گردیده است.
این نوع حكومت، كه بر پایه هاى متین و استوارى در آمریكا و كشورهاى بزرگ باختر اروپا، مانند انگلستان و فرانسه و اسكاندیناوى، برقرار گردیده و سپس در سایر كشورها تدریجا گسترش یافته است، اینك به منزله نوع ایده آل حكومت به شمار مى رود. نوعى كه دنیا به سوى آن مى شتابد و دیر یا زود كلیه ملل جهان آن را اتخاذ خواهند كرد.
حكومت در روزگار گذشته
بدون تردید، حكومت هاى دموكراسى امروز كه بر مبناى آراى عمومى و خواسته هاى مردم پایه گذارى شده است، با حكومت هاى خودسرانه ستمكاران، كه در ادوار گذشته رایج و معمول بوده، قابل مقایسه نیست. در روزگار پیشین، مردم در دست بعضى از حكومت ها مانند بردگان و حیوانات اسیر بودند. از خود اراده و اختیارى نداشتند. احساس ایمنى و آرامش نمى كردند، و هر لحظه جان و مال خود را در معرض خطر مى دیدند. ولى امروز، در حكومت هاى دموكراسى، منشاء قدرت، مردم اند و اختیار عزل و نصب حكومت ها در دست آنان است. مردم اند كه مى توانند با رأی خود اشخاصى را بر كرسى قدرت بنشانند و اختیاراتى را به آنان تفویض نمایند. مردم اند با رأی خود اشخاصى را از كرسى قدرت به زیر آورند و از آنان سلب اختیارات نمایند، ولى با این همه محسنات نباید تصور كرد كه حكومت هاى دموكراسى از هر نقص و كمبودى منزه و مبرى است.
امتیاز دموكراسى
دسته اى از جامعه شناسان هستند كه موضوع را بیشتر از لحاظ علمى تحلیل و تجزیه كرده و تاءیید مى كنند كه دموكراسى تنها با مقایسه با سایر مرام ها بهتر است و كسانى كه در تمجید آن راه افراط مى پیمایند، علاقه و ذوق شخصى را نیز در قضاوت دخالت مى دهند. چنان كه گیدینگز عقیده دارد تنها امتیاز دموكراسى در این است كه نظر و عقیده دسته معدود افراد مقننه از تصمیم هاى زمامداران سایر رژیم ها كمتر خودخواهانه و مستبدانه است و روح مسئولیت در آن بیشتر رعایت گردیده و به همین جهت، كمتر ظالمانه است و بیشتر از طرف افراد مورد احترام قرار مى گیرد.
رابرت كندى، رئیس جمهور اسبق آمریكا مى گوید: به قول چرچیل، رژیم دموكراسى فرم بسیار بدى در حكومت است، ولى مع ذلك از تمام رژیم هایى كه بشر تاكنون امتحان كرده، بهتر است.
با توجه به این مطلب، كه در انواع حكومت هاى دموكراسى قانون گزارى برگزیدگان مردم اند و باید به مقبولات و خواسته هاى مردم شكل قانونى بدهند، این سئوال پیش مى آید كه آیا این چنین قانون گزاران مى تواند ضامن سعادت همه جانبه مردم باشد، و قادر است موجبات خوشبختى واقعى آنان را از هر جهت فراهم آورد؟
البته پاسخ این پرسش منفى است، زیرا مى دانیم سعادت مردم مانند سلامت مردم یك امر واقعى و حقیقى است و تابع خواسته ها و تمایلات آنان نیست. هیچ مرضى بى حساب درمان نمى شود و هیچ انسانى بى حساب به سعادت نمى رسد.
تأمین صلاح اجتماع
همان طور كه خوش بختى و كمال یك طبیب عالم و خیرخواه در این كشور است كه واقع بینى از مقررات تكوینى مزاج مریض پیروى نماید، دستورهاى لازم را بدهد، به خواهش هاى ضدمصلحت بیمار اعتنا نكند، تا بتواند به سلامت مریض دست یابد و او را درمان نماید، همچنین، سعادت و كمال رهبران و قانون گزاران اجتماع در این است كه با واقع بینى، مقرراتى را به اصلاح و سعادت مردم وضع كنند و موجبات تعالى و تكامل آنان را فراهم آورند و به خواسته هاى ضدمصلحت جامعه اعتنا نكنند.
(
قال على
عليهالسلام
: من كمال السعادة السعى فى اصلاح الجمهور
)
.
علىعليهالسلام
فرموده: از كمال سعادت این است كه آدمى در راه اصلاح جامعه سعى و مجاهده نماید.
رفتار پیامبران با مردم
پیروزى هاى بزرگى كه در طول تاریخ بشر نصیب پیامبران الهى شده و اصلاحات عظیمى كه به دست آنان صورت گرفته است، براى آن بوده كه فرستادگان خدا با امتان خود هم مانند اطبا با مرضاى خویش رفتار مى كردند. خیر و صلاح جامعه را در كمال صراحت مى گفتند. در اجراى آن پافشارى مى كردند. خواسته هاى ضدمصلحت مردم را طرد مى نمودند، و آنان را از انجام آن تمایلات زیان بخش برحذر مى داشتند.
اگر پیامبران خدا مى خواستند مانند قانون گزاران كشورهاى دموكراسى امروز، پیرو خواسته هاى مردم باشند و مصلحت هاى جامعه را نادیده انگارند، ناچار بودند تمام گمراهى هاى اعتقادى و جرایم و جنایات عملى مردم را امضا كنند و همه افكار و اعمال نادرستشان را مورد قرار دهند.
مبارزه با انحراف ها
اگر ابراهیم خلیلعليهالسلام
مى خواست پیرو افكار عمومى بت پرستان باشد، باید تمام بت ها و بتكده ها را به حال خود ابقا نماید و پرستش هاى احمقانه مردم را ببیند و لب به اعتراض نگشاید.
اگر پیامبر گرامى اسلام مى خواست پیرو تمایلات عمومى باشد، باید بت ها را همچنان در خانه كعبه نگاه دارد، قربانى بچه ها را براى معبودهاى چوبى و سنگى امضا نماید، باید دختر زنده به گور كردن را كه مقبول جامعه بود، یك عمل صحیح تلقى كند، و فروش زنان را، مانند گوسفندان، اجازه دهد و همه آن ها را قانونى نماید. واضح است كه چنین روشى، جز ادامه تیره روزى و بدبختى مردم نخواهد بود.
عوارض شرابخوارى
میگسارى و مشروبخوارى از عادات بسیار مضر و خطرناك در زندگى بشر است. الكل، عقل را تیره مى كند. فساد اخلاق مى آورد. روى اعضاى بدن اثر مى گذراد و سلامت را تهدید مى كند. نظم اجتماع را بر هم مى زند. آدمى را به جرایم و جنایت وامى دارد. خلاصه، نوشابه هاى الكلى مفاسد بزرگ در زندگى فردى و اجتماعى به بار مى آورند.
گناه دائم الخمر
(
قال الصادق
عليهالسلام
: مدمن الخمر كعابد وثن، یورثه الارتعاش، و یذهب بنوره، و یهدم مروته و یحمله على ان یجسر على المحارم من سفك الدماء و ركوب الزناء و الخمر لایزداد شاربها الا كل شر
)
.
امام صادقعليهالسلام
فرمود: دائم الخمر در گناه مانند بت پرست است. ادامه شرب خمر بیمارى ارتعاش مى آورد. نورانیت انسانى را مى برد. مردانگى را ویران مى كند. آدمى را در ارتكاب گناهان بزرگ، مانند خونریزى و زنا جرى و جسور مى سازد. شراب براى شرابخوار باعث افزایش شر و بدبختى است.
قبل از اسلام، در محیط جزیرة العرب، میگسارى معمول بوده و مردم، علنا در مجالس شراب مى خوردند. بسیارى از خانواده ها در منازل وسایل مشروب سازى داشتند و مصارف سالانه خود را در خانه ها تهیه مى كردند. شراب براى مردم جنبه اقتصادى داشت و بعضى از راه تهیه و فروش آن ارتزاق مى نمودند. خلاصه، شرابخوارى در آن زمان مورد قبول افكار عمومى بوده و در ردیف آداب و رسوم مهم اجتماعى قرار داشت.
اسلام و تحریم شراب
اسلام به منظور تأمین سعادت مردم باید این عمل ضد مصلحت را ممنوع كند و شرب خمر را تحریم نماید و جامعه را از بدبختى هاى ناشى از آن رهایى بخشد، ولى این كار احتیاج به فرصت مناسب و شرایط مساعد دارد تا تحریم مشروب عملا مؤثر واقع شود و نتیجه مطلوب به دست آید. آن فرصت مناسب تدریجا فرا رسید. اسلام رفته رفته نیرومند شد و تعالیم الهى جان مردم را مسخر كرد و خلاصه زمینه تحریم شرب خمر آماده و مهیا گردید.
روزى سعد بن ابى وقاص، یكى از مردان انصار را كه با او عنوان برادرى داشت، به مهمانى دعوت كرد. با هم غذا و مشروب خوردند و هر دو مست شدند. در حالى مستى، روى افتخارات دوره جاهلیت آغاز سخن كردند و كم كم كار به اختلاف و تشاجر كشید.
مرد انصارى استخوان فك شتر را كه در سفره بود، برداشت و به روى سعد كوبید و بینى اش را شكافت. از پى این حادثه آیه نازل شد و شرب خمر ممنوع گردید.
(
یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون. انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون
)
.
با نزول آیه تحریم، راه و رسم مى سازى و مى خوارى از میان رفت و مردم با علاقه مندى عجیبى از فرمان الهى استقبال كردند. شراب هایى را كه در منزل داشتند، به كوچه ها ریختند.
استقبال مردم از فرمان الهى
خمره هاى مشروب سازى را در رهگذرها خالى كردند، به طورى كه تا چند روز بوى مشروب تمام شهر را گرفته بود. جوانى كه جزء جمعیت مردم، در محضر رسول اكرمصلىاللهعليهوآله
حاضر بود، وقتى فرمان حرمت مشروب را شنید، با شتاب به منزل آمد تا این خبر را به سمع والدین و اهل خانه برساند. اتفاقا موقعى وارد منزل شد كه پدرش با چند مهمان در كنار سفره شراب نشسته بودند و پدر جام خود را به طرف دهان مى برد. پسر فریاد مى زد پدر دیگر نباید شراب بنوشى، زیرا خداوند شرب خمر را حرام كرد. پدر فورا اطاعت نمود. ظرف شراب را به زمین گذارد و بزم مشروب براى همیشه از آن خانه و از سایر خانه هاى مسلمین برچیده شد.
تفاوت انبیا و قانون گزاران بشرى
آیا در كشورهاى دموكراسى امروز، قانون گزاران مى توانند مانند پیامبران به نفع مردم قدم بردارند؟ آیا قادرند این چنین به صلاح و سعادت واقعى آنان وضع قانون كنند و مردم را از بدبختى رهایى بخشند؟ البته پاسخ این پرسش منفى است. زیرا انبیا برگزیدگان خداوند و اطباى مردم اند و طبیب حافظ مصلحت مریض است نه مجرى خواسته هاى بیمار. ولى قانون گزاران، در كشورهاى غرب، برگزیدگان جامعه و نوكران مردم اند و نوكر موظف است همواره خواسته هاى آقاى خود را برآورده سازد.
جایى كه خواسته آقا بر وفق مصلحتش باشد، با تحقق یافتن خواسته، مصلحت نیز خودبه خود تحقق مى یابد، ولى در مواردى كه خواسته بر خلاف مصلحت باشد، نوكر موظف است مصلحت را نادیده انگارد و به خواسته آقاى خود جامه عمل بپوشاند.
مثال: آیا در شرایط كنونى فرانسه، قانون گزاران و هیئت حاكمه مى توانند میگسارى را تحریم كنند و ملت فرانسه را از این بلاى خانمانسوز رهایى بخشند؟ براى پاسخ به این پرسش، باید لااقل سه نكته را در نظر داشت.
كشور فرانسه و میگسارى
اخلاق و رسوم: در فرانسه وقایع بزرگ و كوچك زندگى باید با صرف نوشابه هاى الكلى توأم باشد (نامزدى، عروسى، مهمانى، و موفقیت). در فرانسه هیچ جشنى بدون نوشابه الكلى برگزار نخواهد شد.
افكار عمومى: در نظر اكثریت عظیم فرانسویان، اكتفا به نوشابه هاى غیرالكلى مسخره آمیز است.
منافع: چهارمیلیون نفر فرانسوى (از هفده میلیون نفر مردم فعال) از راه تولید یا فروش نوشابه هاى الكلى زندگى مى كنند.
قانون گزاران و منویات مردم
در این شرایط، قانون گزاران نمى توانند نوشابه هاى الكلى را تحریم كنند، زیرا مردم خواستار مشروب الكلى هستند و آنان باید مجرى منویات مردم باشند و بر فرض اگر چنین قانونى از تصویب مجلس قانون گزارى بگذرد، اجرا نخواهد شد. چه، رئیس جمهور كه در راءس قوه مجریه قرار دارد، خود نیز برگزیده مردم است و اگر بخواهد بر خلاف تمایل مردم چنین قانونى را اجرا نماید، به طور قطع با عكس العمل شدید آنان مواجه مى گردد. به گفته ماكیاول این چنین حكومت مطرود و محكوم به سقوط است.
از سال ۱۸۲۸، در بعضى از ایالات متحده آمریكا، فعالیت هایى بر ضد نوشابه هاى الكلى آغاز گردید و رفته رفته گسترش یافت، تا در سال ۱۸۶۹، سیزده ایالت قانونى تصویب كردند و به موجب آن استعمال نوشابه هاى الكلى را در سراسر ایالات خود تحریم نمودند. این امر موجب شد كه ۳۳ ایالت از ۳۸ ایالت، فورا قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را تصویب كنند.
تحریم نوشابه هاى الكلى در آمریكا
تصویب این قوانین موجب گردید كه مبارزه جدى بین موافقان و مخالفان درگیر شدند و چندین بار دعوا به دیوان عالى كشیده شود و سرانجام در سراسر اتازونى، افكار عمومى بیش از پیش آماده قبول تحریم ملى نوشابه هاى الكلى شده بود.
اصلاحیه اى در این زمینه انشا شد و در دسامبر ۱۹۱۷ در مجلس كنگره به عنوان اصلاحیه قانون اساسى به این شرح به تصویب رسید:
بخش اول: یك سال پس از تصویب این ماده، ساختن، فروش یا حمل نوشابه هاى الكلى، صادرات آن از اتازونى یا واردات آن به داخل اتازونى و یا سرزمین هایى كه تحت اداره اتازونى است، ممنوع خواهد بود.
بخش دوم: كنگره و هر یك از ایالات متحده مى توانند متفقا با تصویب قانون خاص، براى تحقق بخشیدن به این ماده اقدام نمایند.
در بخش سوم پیش بینى شده بود كه طبق قانون اساسى، این اصلاحیه در مدت ۷ سال باید به تصویب تعدادى از ایالات، كه قانون اساسى مقرر داشت، برسد و الا فاقد اعتبار خواهد بود.
در ژانویه ۱۹۱۹، سه چهارم از ایالات متحده اصلاحیه مذكور را تصویب كردند و این همان حد نصابى است كه قانون اساسى آمریكا براى اصلاح قانون اساسى لازم مى داند. ده ایالت دیگر آمریكا نیز بعدا اصلاحیه هجدهم را تصویب نمودند. به این ترتیب، ۴۶ ایالت از ۴۸ ایالت متحده آمریكا اصلاحیه هجدهم را تصویب كردند.
افكار عمومى در آمریكا
در آن زمان افكار عمومى ملت آمریكا در مسیر صحیح و موافق مصلحت جامعه جریان داشت. بیشتر افراد با واقع بینى طرفدار منع نوشابه هاى الكلى بودند و تقاضا داشتند كه قانون تحریم آن تصویب شود. بر اثر حمایت اكثریت مردم، نمایندگان كنگره و قانون گزاران مجلس ایالتى به خود جراءت دادند كه قانون منع مشروبات الكلى را تصویب نمایند و به این بدبختى عمومى و خانمان برانداز خاتمه دهند.
جالب آن كه قانون تحریم به قدرى مفید و سودمند واقع شد كه در آن مدت كوتاهى نتایج بسیار درخشانى به بار آورد، تا جایى كه بعضى از افراد، با آن كه خود از مخالفین قانون تحریم بودند، ناچار شدند فواید و ثمرات آن قانون را صریحا اعتراف نمایند.
رئیس دانشگاه هاروارد، كه از مخالفین تحریم بود، مى گوید: شهود و مدارك فراوانى راجع به حسن تأثیر تحریم در همه جا و از همه سو به چشم مى خورد: به سلامت عمومى، به خوشبختى عمومى، به كار و صنعت كمك زیادى نموده و به همه این عوامل رونق شایانى بخشید.
صاحبان صنایع، پزشكان، پرستاران از هر طبقه (آموزشگاه ها، كارخانه ها، بیمارستان ها) و مددكاران اجتماعى همگى شاهد حسن تأثیر تحریم نوشابه هاى الكلى در مناطق مربوط به خود مى باشند. این نتایج، على رغم اجراى ناقص همین اصلاحیه، در تمام اجتماعات بروز كرده است.
در كتاب گوردن مدارك و شواهد فراوانى راجع به نتایج تحریم ملى نوشابه هاى الكلى گردآورى شده است. طبق گزارش این محققان، نتایج فورى تحریم چنین بوده است.
افزایش قدرت خرید توده مردم، بهترین راندمان در كارخانه ها، تقلیل حوادث ناشى از كار، كاهش جمعیت در زندان ها، پایین آمدن شماره كودكان بدرفتار، و تقلیل مرگ و میر عمومى.
فعالیت بر ضد تحریم
با تمام این آثار و نتایج مفید، مخالفین آرام ننشستند.
مشروب سازان و مشروب فروشان و كسانى كه از این راه نفع سرشارى داشتند، با طرفداران آزادى نوشابه هاى الكلى همدست شدند و فعالیت هاى حاد و همه جانبه اى را بر ضد قانون تحریم آغاز كردند و با كمك بعضى از جراید مزدور، به تبلیغات وسیع و دامنه دارى دست زدند. از طرق مختلف در مردم نفوذ كردند و مسیر افكار عمومى را تدریجا برگرداندند و سرانجام شرایطى به وجود آوردند كه مجلس كنگره، قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را لغو نمود.
الغاى قانون تحریم
الغاى هیجدهمین اصلاحیه: مجلس كنگره در بیستم فوریه ۱۹۳۳، بیست و یكمین اصلاحیه قانون اساسى آمریكا را به این شرح تدوین و تصویب كرد.
بخش ۱: هیجدهمین اصلاحیه قانون اساسى ممالك متحده آمریكا به موجب این قانون ملغى است.
نادیده گرفتن حقیقت
یك روز مجلس كنگره و مجالس قانون گزارى استان ها با پشتیبانى افكار عمومى، نوشابه هاى الكلى را تحریم كنند و در سراسر آمریكا ساختن، فروختن، خریدن، واردكردن و صادركردن آن را منع مى نمایند و روز دیگر، باز به اتكاى افكار عمومى، مجلس كنگره قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را لغو مى كند و آن را روا اعلام مى دارد. آیا وضع قانون و لغو قانون واقعیت مشروب الكلى را عوض مى كند؟ آیا موافقت و مخالفت مردم روى سم الكل اثرى مى گذارد و خاصیت طبیعى آن را دگرگون مى سازد؟ آیا قبول و رد مردم را معیار خوب و بد دانستن، به معنى نادیده گرفتن حقیقت و استهزاى واقعیت نیست؟
مى گویند مردى در پایان دوره مشروبات الكلى اقرار كرد كه آبجو ساخته و فروخته است و پیش از آن كه قرار محكومیت او صادر شود، قانون فسخ شد. او را به پرداخت غرامتى محكوم كردند، ولى از او قول گرفته و آزادش نمودند تا بتواند پول درآورد و غرامت خود را بپردازد.
قصد او این بود كه با تهیه آبجو و فروش آن پول به دست آورد و جریمه آبجوسازى را بپردازد.
پیروى از قانون خلقت
حقیقت این است كه الكل روى انساج بدن آدمى آثار بد و خطرناك دارد و این یك واقعیت طبیعى و یك اصل انكارناپذیر در نظام آفرینش است. مردم بخواهند یا نخواهند و مجلس كنگره رأی بدهد یا ندهد، مشروبخوارى به صلاح و سعادت انسان نیست و كسى كه مى خواهد از عوارض بد و خطرناك آن بركنار بماند، باید واقع بین باشد، از قانون خلقت پیروى كند، و خود را به این سم مهلك آلوده نسازد.
تقص بزرگ در حكومت هاى دموكراسى این است كه خوب و بدها با قبول و رد مردم سنجیده مى شود و روا و ناروا با موافقت و مخالفت جامعه تعیین مى گردد و مصلحت هاى واقعى، كه هم آهنگ با مقررات تكوینى و نداى عقلى است، كمتر مورد توجه واقع مى شوند.
در كشورهاى دموكراسى، خواسته ها و تمایلات جامعه معیار اخلاق نسبى و اعمال خوب و بد است و بدبختانه بیشتر تمایلات مردم از هواى نفس و شهواتشان سرچشمه مى گیرد و پیروى از هواى نفس، مخالفت با عقل و مایه تیره روزى و هلاكت است.
عقل در زمینه شهوت
(
قال على
عليهالسلام
: ذهاب العقل بین الهوى و الشهوة
)
.
علىعليهالسلام
فرموده: عقل آدمى در زمینه كشش هاى هواى نفس و شهوات از میان مى رود.
(
و عنه
عليهالسلام
: اذا غلبت علیكم اهوائكم اوردتكم موارد الهلكة
)
.
و نیز فرموده است: موقعى كه هواى نفس بر وجودتان حاكم و غالب گردد، شما را به پرتگاه تباهى مى كشاند و هلاكتان مى سازد.
خطر آزادى بى حساب
دنیاى امروز بر اثر پیروى از هوى و تمایلات نفسانى با مصائب سنگینى مواجه شده است. آزادى هاى بى حساب و خلاف مصحلت براى مردم، بدبختى هاى گوناگونى به بار آورده و در كشورهاى پیشرفته، روز به روز بر آمار جرایم و جنایات افزوده مى شود. به فرموده علىعليهالسلام
، هواى نفس، جوامع بشرى را به پرتگاه تباهى و هلاكت سوق داده است.
در گزارشى كه ادگار هوور، رئیس اف. بى. آى (سازمان دولتى آمریكا) منتشر ساخته، ذكر شده است كه تعداد جنایات در آمریكا در سال ۱۹۶۷ به میزان ۳/۱۵ درصد افزایش یافته است.
ادگار هوور در گزارش خود مى گوید: شاید هیچ گاه در تاریخ كشور ما تمایل به جنایت تا این میزان نرسیده باشد. ارقام و آمار این جنایات، كه از پرونده ها و بایگانى هاى پلیس هاى محلى و پلیس دولتى اخذ شده، حاكى از آن است كه در سال ۱۹۶۷ بیش از ۳۸ میلیون مورد جنایت جدى و شدید در آمریكا اتفاق افتاده است.
افزایش جرایم
جنایات اشاره شده به دو دسته تقسیم مى شوند: ۱. قتل و غارت و تجاوزات جنسى و حمله با اسلحه. ۲. سرقت اموال و پول با استفاده از اسلحه. در این گزارش تأکید شده كه شایع ترین اسلحه مورد استعمال در این جنایات، اسلحه گرم (هفت تیر و تفنگ) بوده است. با استفاده از هفت تیر، تعداد ۷۶۰۰ مورد قتل، ۵۲۰۰۰ مورد حمله و تجاوز و ۷۳۰۰۰ مورد سرقت، در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاده است.
از سال ۱۹۶۴ تاكنون، استفاده از هفت تیر براى ارتكاب قتل ۴۷ درصد، براى ارتكاب سرقت ۵۸ درصد، براى ارتكاب حملات به دگران ۷۶ درصد افزایش یافته است.
بنابه ارقام گزارش مزبور، احتمال قربانى شدن یك آمریكایى متوسط (فرد عادى اجتماع)، كه در سال ۱۹۶۶ میزان تقریبى یك در پنجاه نفر بود، به ۱۵ درصد افزایش پیدا كرده و در جاى دیگرى گزارش ذكر شده است كه میزان جنایات در شهرهایى با جمعیت بیش از ۲۵۰۰۰۰ نفر، ۱۷ درصد، در حومه شهرها ۱۶ درصد، و در نواحى روستایى نشین ۱۲ درصد افزایش یافته است.
میزان جنایات به نسبت زمان به طریق زیر محاسبه شده است: هر ۴۳ دقیقه یك قتل، هر ۱۹ دقیقه یك تجاوز جنسى، هر دو دقیقه یك حمله و تهدید با اسلحه، هر ۵/۲ دقیقه یك سرقت معمولى، هر ۲۰ ثانیه یك سرقت در خانه مردم، هر ۴۸ ثانیه یك مورد اتومبیل دزدى، و هر ۳۰ ثانیه یك مورد جیب برى.
تصور مى رود با آن چه در این فصل مورد گفت وگو قرار گرفت، پاسخ سئوالات مذهبى جوانان، كه در آغاز بحث بدان ها اشاره شد، واضح گردید و ضمنا روشن شد كه چرا پاره اى از مقررات اخلاقى و عملى اسلام، برخلاف روش هاى معمول دنیاى غرب است و چرا آیین اسلام، برخلاف روش هاى معمول دنیاى غرب است و چرا آیین اسلام ارضاى خواهش هاى نفسانى پیروان خود را اندازه گیرى كرده و آزادى آنان را محدود نموده است.
پرسش جوانان
جوانان مسلمان مى پرسند چرا افراد غیرمسلمان آزادى بیشتر دارند و از لذایذ زیادترى كامیاب مى شوند، ولى جوانان مسلمان و متسرع باید از آن آزادى ها محروم و از آن لذایذ بى نصیب باشند؟
چرا در كشورهاى غرب، دختران و پسران جوان مجازند با هم رفیق شوند، مشروب بخورند، یكدیگر را در آغوش بگیرند و ببوسند، اگر مایل باشند بدون ازدواج قانونى با هم بیامیزند و كامروا گردند، ولى مقررات اسلامى مراوده دختران و پسران را بدون مجوز قانونى اجازه نداده و بوسیدن و در آغوش گرفتن و آمیختن با زن اجنبیه را ممنوع نموده است؟ و سئوالات دیگرى نظایر این ها.
پاسخ پرسش ها
پاسخ همه سئوالات آن است كه دنیاى غرب، خوب و بدهاى اخلاقى و عملى را با معیار قبول و در جامعه مى سنجد و اسلام، خوب و بد را با مصلحت و سعادت واقعى مردم اندازه گیرى مى كند. دنیاى غرب موافقت و مخالفت مردم را به میزان شناخت روا و ناروا مى داند و اسلام، صلاح و فساد مردم را میزان حلال و حرام مى شناسد.
قانون گزاران غرب، برگزیدگان مردم اند و باید عملا، مانند نوكران، مجرى خواسته ها و هواى نفس مردم باشند و تمایلات آنان را به شكل قانونى درآورند، ولى پیامبران الهى برگزیدگان خداوند و طبیبان جامعه هستند. اطبا، حافظ سلامت و مجرى مصلحت هاى مردم اند و به خواسته هاى ضدمصلحت آنان، اعتنا نمى كنند.
نتیجه برنامه پیامبران، خوش بختى و سعادت، آسایش و امنیت، رفاه و آرامش جسم و جان است و نتیجه هوى پرستى ها و شهوت رانى هاى جهان غرب، نگرانى و ناامنى، قتل و غارت، و فساد و تباهى است. نمونه آن آمار وحشتناكى است كه رئیس سازمان تحقیقات دولتى آمریكا (اف. بى. آى) جمع آورى نموده و در دسترس جهان گذارده است.