• شروع
  • قبلی
  • 71 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17628 / دانلود: 2583
اندازه اندازه اندازه
ريشه هاى گريز از دين در قرآن

ريشه هاى گريز از دين در قرآن

نویسنده:
فارسی

ريشه هاى گريز از دين در قرآن

نویسنده : قاسم سبحانى

۱

مقدمه

نوشته حاضر، فشرده اى ، درباره روشن بودن راه دين است .

آن كس كه در جستجوى حقيقت است به آسانى به مقصد مى رسد. كسانى كه دين را انكار مى كنند و يا از عمل به برنامه هاى آن مى گريزند از منطق به دورند. از اين رو طرح براهين فلسفى بر اثبات وجود خدا، نبوت و هدفدارى جهان و...، براى بسيارى بى فايده است زيرا آنها با فلسفه دين را رها نكرده اند تا با فلسفه به دين برگردند.

از نظر قرآن كريم ، ريشه دين گريزى به خلق و خوى انسان مربوط است . راه دين روشن و هموار است ولى چشمى كه بيمار است آن را تيره و ناهموار مى بيند. در اين نوشته ، ما برخى عوامل و ريشه هاى دين گريزى را از نظر قرآن كريم آورده ايم .

اميد است گامى براى فحص و جستجوى بيشتر، در اين زمينه باشد.

قم شهرك مهديه

جمعه ۸/۱۲/۱۳۷۶ شمسى

قاسم سبحانى

راه روشن

چرا بيشتر انسانها، به راه راست نمى روند؟ پيامبران خدا آن گونه كه شايسته است در دعوت خود توفيق نيافتند؛ اكثريت ، يا اصل دعوت آنها را نپذيرفتند و يا در عمل ، راه آنان را نپيمودند.

۲

از نظر قرآن كريم ، اين شيوه برخورد با دعوت انبيا هيچ گونه استدلال منطقى ندارد. پيامبران با نشانه هاى روشن و برنامه خردپسند و سعادت بخش به سوى مردم آمدند و مردم ، بايد پس از انديشه ، به اين دعوت پاسخ مثبت مى دادند.

آيات قرآن ، درباره روشنى دعوت دين فراوان است . اين آيات به سه دسته تقسيم مى شوند:

انديشه در آفاق

۱. دسته اى از آيات ، دلالت دارند بر اينكه انسان ، با انديشه در هستى به هستى بخش و هدف دارى آفريننده آن و در نهايت به حقانيت دعوت انبيا پى مى برد. پيام اصلى اين آيات ، تفكر، تعقل و تذكر در نشانه هاى آفاقى و انفسى خدا است . صدها آيه در اين باره وجود دارد كه در برخى از آنها از برخورد و عمل كرد انسان در برابر نشانه هاى توحيد انتقاد شده است ؛ آيات زير از اين قبيل است :

 الف أَ وَ لَمْ يَنظرُوا فى مَلَكُوتِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شىْءٍ وَ أَنْ عَسى أَن يَكُونَ قَدِ اقْترَب أَجَلُهُمْ فَبِأَى حَدِيثِ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ(۱)

«آيا به ملكوت آسمان ها و زمين و آنچه خدا آفريده نظر نكردند و آيا نظر نكردند به اينكه مرگشان نزديك شده پس به كدام سخن بعد از قرآن ايمان مى آورند.»

_________________________

۱- اعراف / ۱۸۵.

۳

آيه كريمه ، انسان را توبيخ مى كند كه چرا به وابستگى آسمان و زمين و ساير موجودات اين جهان توجه نمى كند و چرا از مرگ خود كه روز به روز نزديك مى شود غافل است و چرا به صادق ترين سخن ، يعنى قرآن ، ايمان نمى آورد. انديشه در آفرينش جهان و وابستگى آن و فقر انسان ، او را به خالق حكيم مدبر رهنمون مى سازد و او را به جستجوى راه فرا مى خواند.

 ب قُلِ انظرُوا مَا ذَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا تُغْنى الاَيَت وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ (۲)

«بگو: بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست ، البته نشانه ها و بيم دهندگان براى قومى كه ايمان نمى آورند بى نيازكننده نيست .»

 ج أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ *

وَ مَا ذَلِك عَلى اللَّهِ بِعَزِيزٍ (۳)

«آيا نديدى كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريد اگر بخواهد شما را مى برد و آفريده اى نو مى آورد و اين كار بر خدا سخت نيست .»

آيه كريمه ، عظمت جهان و خالق آن را و فقر و ضعف انسان را به او ياد آورى مى كند تا از اين راه به هدف دارى جهان برسد. اگر انسان به اين اندازه هم توجه كند، به دنبال راهنما مى گردد و با ديدن نشانه هاى نبوت ، آن را با جان و دل مى پذيرد.

_________________________

۲- يونس / ۱۰۱.

۳- ابراهيم / ۲۰ ۱۹.

۴

د وَ كَأَيِّن مِّنْ ءَايَةٍ فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيهَا وَ هُمْ عَنهَا مُعْرِضونَ(۴)

«چه بسيار نشانه ها در آسمانها و زمين كه بر آن مى گذرند و از آن ، رو مى گردانند.»

 ى سنرِيهِمْ ءَايَتِنَا فى الاَفَاقِ وَ فى أَنفُسِهِمْ حَتى يَتَبَينَ لَهُمْ أَنَّهُ الحَْقُّ ...(۵)

«به زودى نشانه هاى خود را در آفاق و در وجودشان به آنها نشان مى دهيم تا برايشان روشن شود كه او حق است .»

مقصود اين است كه دلائل و براهين بر توحيد و لوازم آن در آفاق عالم و در خود انسان است ؛ آسمان ، زمين ، خورشيد، ماه ، ستارگان ، كوهها، درياها، درختان و حيوانات همه ، آيات آفاقى هستند كه آدمى با انديشه در آنها به توحيد و هدف دارى جهان پى مى برد. وجود انسان با ويژيگيهايش آيات انفسى است كه تفكر در آن ، انسان را به توحيد و صفات خدا كه محور دعوت انبيا است ، مى رساند.

اين معنى ، موافق با ظاهر آيه شريفه است و با آيات قبل و بعدش ‍ ناهماهنگى ندارد و در تفسير صافى هم اين معنى ذكر شده كه دور از ذهن است ،(۶) اما در تفسير الميزان آيه شريفه ، به گونه اى ديگر تفسير شده كه دور از ذهن است .(۷)

_________________________

۴- يوسف / ۱۰۵.

۵- فصلت / ۵۳.

۶- تفسير صافى ج ۲ ص ۵۰۵ دو جلدى .

۷- الميزان ج ۱۷ ص ۴۳۰.

۵

انديشه در راهنما

۲. يك سلسله از آيات ، ويژگيهاى انبيا و راه و برنامه آنان را ذكر مى كند.

در اين آيات ، نورانيت ، شفابخش بودن و حقانيت برنامه انبيا و رشد يافتن انسان به واسطه آن بيان شده است .

در واقع ، اين آيات ، انسان را به تدبر در انتخاب راه و برنامه زندگى فرا مى خواند و كسانى را كه در جستجوى حقيقتنتد به آسانى به مقصد مى رساند. ما در اينجا به بيان اندكى از آيات بسيار در اين زمينه ، اكتفا مى كنيم .

قرآن كريم درباره ابراهيم خليل عليه السلام مى فرمايد:

 وَ كَذَلِك نُرِى إِبْرَهِيمَ مَلَكُوت السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (۸)

«ما اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم و تا اينكه ابراهيم در زمره يقين كنندگان باشد.»

و نيز مى فرمايد:

 وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا إِبْرَهِيمَ رُشدَهُ مِن قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عَلِمِينَ (۹)

«ما از پيش به ابراهيم رشدى در خور او عطا كرديم و به او دانا بوديم .»

ابراهيم عليه السلام با مشاهده ملكوت به آنجا رسيد كه پى برد هيچ موجودى از خود استقلال ندارد و حتى حالات انسان مثل شادى و اندوه ، خنده و گريه ، بيمارى و شفا و خوف و رجا، بدون اراده خدا نيست و جهان با همه تنوعش از راه مشيت او اداره مى شود و در يك جمله مى توان گفت ، ابراهيم به راز هستى پى برد.

_________________________

۸- انعام / ۷۵.

۹- انبيا/ ۵۱.

۶

كسى كه به چنين مقامى برسد شايسته رهبرى است و برنامه اش خردمندانه خواهد بود.

عمل به آئين چنين شخصيتى ، در نظر عقل ، نشانه رشد و گريز از آن ، نشانه بى خردى است به همين جهت ، قرآن كريم درباره رهاكنندگان آئين ابراهيم مى فرمايد:

 وَ مَن يَرْغَب عَن مِّلَّةِ إِبْرَهِيمَ إِلا مَن سفِهَ نَفْسهُ وَ لَقَدِ اصطفَيْنَهُ فى الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فى الاَخِرَةِ لَمِنَ الصلِحِينَ (۱۰)

«چه كسى جز آن كس كه سفيه است از آئين ابراهيم رو مى گرداند. به راستى او را در دنيا برگزيديم و او را در آخرت از صالحان است .»

در آيه كريمه ، بر حق بودن دين ابراهيم عليه السلام به اندازه اى روشن فرض شده كه رهاكردن آن ، حماقت و بى عقلى به حساب آمده است .

همچنين قرآن كريم ، در وصف كتاب موسى عليه السلام مى فرمايد:

 وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسى وَ هَرُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِيَاءً وَ ذِكْراً لِّلْمُتَّقِينَ (۱۱)

«ما به موسى و هارون فرقان داديم و آن را چراغ و ذكرى براى تقوا پيشگان ، قرار داديم .»

فرقان به معنى جداكننده است و مقصود جداكننده حق از باطل است . كتاب موسى عليه السلام حق از باطل را در زمينه هاى اعتقادى و عملى جدا مى كند و ابهامى ندارد و اهل تقوا از روشنى آن بهره مى گيرند.

و نيز در اين باره مى فرمايد:

_________________________

۱۰- بقره / ۱۳۰.

۱۱- انبيا/ ۴۸.

۷

وَ كتَبْنَا لَهُ فى الاَلْوَاح مِن كلِّ شىْءٍ مَّوْعِظةً وَ تَفْصِيلاً لِّكلِّ شىْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَك يَأْخُذُوا بِأَحْسنهَا سأُورِيكمْ دَارَ الْفَسِقِينَ (۱۲) «براى موسى در تورات موعظه اى از هر چيز و تفصيلى براى هر چيز نوشتيم و به موسى گفتيم با جديت تمام ، آن را بگير و قومت را وادار كن تا بهترينش را بگيرند. به زودى منزلگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد.»

آيه شريفه اشاره اى به برنامه موسى عليه السلام دارد و اينكه هرچه آن قوم براى هدايت و به سعادت رسيدن لازم داشتند در تورات آمده است .

در برخى آيات مثل آيه ۹۱ از سوره انعام ، از تورات به نور تعبير شده كه روشنى دستورات و برنامه آن را گوشزد مى كند.

نيز در قرآن كريم ويژگيهائى براى عيسى عليه السلام و رسالت او بيان شده كه هر انسان عاقل را به حقانيت دين و تسليم در برابر آن وا مى دارد؛ تولد اعجاب آورش ، سخن گفتنش در گهواره درباره رسالت آينده خود، معجزات بزرگش مثل خبر دادن از زندگى مردم ، شفا دادن بيماران و زنده كردن مردگان ، گفتار حكيمانه اش در دعوت به حق و رفتار خردمندانه اش ‍ همه ، نشانه هاى رشد آئين خدائى است .

آن كس كه در جستجوى حقيقت است اگر به بخشى از ويژگيهاى اين پيام آور خدا و رسالت او آشنا شود، به دور افتادگى مسيحيت از آئين عيسى (عليه السلام) پى مى برد.

_________________________

۱۲- اعراف / ۱۴۵.

۸

نگاهى به قرآن

تا اينجا آياتى از قرآن كريم را پيرامون روشنى و عقلانيت دعوت انبياء بزرگ و راه دين ذكر كرديم . اكنون به بحث مختصرى درباره ويژگيهاى قرآن مى پردازيم تا روشن شود كه زندگى در پرتو دين نشانه خردمندى و گريز از آن نشانه بى خردى است و گفتار آنان كه دين را به بهانه عدم عقلانيتش كنار زده اند، تكيه گاه عقلانى ندارد و ريشه هاى ديگرى دارد كه در آينده بيان خواهد شد.

آيات قرآن در اين باره بسيار است و بيان همه آنها به نوشتارى مستقل نيازمند است ، ما در اينجا به ذكر چند آيه اكتفا مى كنيم :

 الف - أَمْ يَقُولُونَ افْترَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسورَةٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ استَطعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ (۱۳)

«بلكه مى گويند قرآن ساخته خود اوست . بگو اگر راست مى گوئيد شما سوره اى مثل قرآن بياوريد و غير خدا هر كس را كه توان داريد براى كمك بخوانيد.»

پيام آيه به منكران قرآن اين است كه پيامبر اسلام ، اين قرآن را با اين سوره هاى بزرگ آورد، شما اگر در آن ترديد داريد همه جمع شويد و با استعانت از يكديگر يك سوره دو سطرى همانند آن بياوريد. اين پيام ، به عصر نزول قرآن ، اختصاص ندارد بلكه براى همه زمانها و مكانها است . پيام آيه به بشر متمدن كه به بهانه علم و دانش از دين گريخته ، اين است كه اى اهل دانش ،

_________________________

۱۳- يونس / ۳۸.

۹

همگى افكار خود را روى هم بگذاريد و با تبادل نظر يك سوره مثل قرآن بياوريد. حال كه قدرت بر اين كار را نداريد، بدانيد كه آورنده دين ، عالم تر از شما است و در برابرش خاضع باشيد و به برنامه اش اهتمام ورزيد.

 ب - تَنزِيلاً مِّمَّنْ خَلَقَ الاَرْض وَ السمَوَتِ الْعُلى (۱۴)

«قرآن از ناحيه كسى كه زمين و آسمانهاى افراشته را آفريد، نازل شده است.»

 ج قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِى يَعْلَمُ السرَّ فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ إِنَّهُ كانَ غَفُوراً رَّحِيماً (۱۵)

«بگو آن كس كه دانا به نهان آسمانها و زمين است ، قرآن را فرستاد. به راستى او غفور و رحيم است .»

پيام مجموع اين دو آيه اين است كه فرستنده قرآن ، از قدرت ، علم و رحمت بى پايان برخوردار است و از آن جهت كه داراى چنين علم و قدرت و رحمتى است ، احكام و معارفى كه در قرآن براى انسان فرستاده است بسيار دقيق ، حساب شده و سودمند است . اگر انسان اندكى در اين باره انديشه كند به لزوم متابعت از دين متابعت از دين خدا اعتراف مى كند.

 د إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ ...(۱۶)

«به راستى اين قرآن به استوارترين راه هدايت مى كند...» قرآن فرد را به زندگى دور از اضطراب و نگرانى مى رساند كه سعادتى بالاتر از آن براى دنياى انسان نيست و

_________________________

۱۴- طه / ۴.

۱۵- فرقان / ۶.

۱۶- اسراء / ۹.

۱۰

جامعه را به جامعه سالم ، با عدالت و دور از فسق و فجور مى رساند كه در آن، معنويت شكوفا مى گردد و سرانجام زندگى در پرتو قرآن نعمتهاى ابدى در جهان ديگر خواهد بود.

 ر يَأَيهَا النَّاس قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِّمَا فى الصدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ (۱۷)

«اى مردم ! موعظه اى و شفائى براى دردهاى درونى شما از ناحيه پروردگارتان آمده و آن ، هدايت و رحمتى ويژه براى مؤ منان است .»

طبق آيه شريفه ، قرآن ، موعظه و شفاى بيماريهاى درون سينه هاست ؛ معناى موعظه بودن قرآن اين است كه بايد دلها از پيامش متاثر گردند و از غفلت رها شوند و معناى شفا بودن قرآن اين است كه صفات پليد روحى را از بين مى برد و زمينه سعادت دنيا و آخرت انسان را فراهم مى سازد و او به حياتى طيب مى رسد.

 س وَ إِذْ صرَفْنَا إِلَيْك نَفَراً مِّنَ الْجِنِّ يَستَمِعُونَ الْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضىَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ *

قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ يهْدِى إِلى الْحَقِّ وَ إِلى طرِيقٍ مُّستَقِيمٍ *

يَقَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ *

_________________________

۱۷- يونس / ۵۷.

۱۱

وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولَئك فى ضلَلٍ مُّبِينٍ (۱۸)

«ياد كن وقتى را كه گروهى از جنيان را متوجه تو كرديم تا به قرآن گوش ‍ فرا دهند. آنگاه كه نزد قرآن حاضر شدند (و صداى تلاوتش به گوش ‍ مى رسيد) به يكديگر گفتند سكوت كنيد، وقتى تلاوت قرآن به پايان رسيد به صورت انذارگر به سوى قوم خود برگشتند و گفتند: اى قوم ! كتابى شنيديم كه پس از موسى نازل گشته و تصديق كننده تورات است . اين كتاب به سوى حق و به راه راست راهنمائى مى كند. اى قوم ! دعوت خدا را اجابت كنيد و به او، ايمان آوريد تا از گناهانتان بگذرد و شما را از عذاب دردناك پناه دهد. آن كس كه به دعوت كننده از جانب خدا، جواب ندهد قدرت را از خدا در زمين سلب نمى كند و غير او هم ياورى ندارد. چنين كسانى در گمراهى آشكار بسر مى برند.»

و نيز قرآن در اين رابطه مى فرمايد:

 قُلْ أُوحِىَ إِلىَّ أَنَّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الجِْنِّ فَقَالُوا إِنَّا سمِعْنَا قُرْءَاناً عجَباً *

يهْدِى إِلى الرُّشدِ فَئَامَنَّا بِهِ وَ لَن نُّشرِك بِرَبِّنَا أَحَداً (۱۹)

«بگو خدا به من وحى كرده كه گروهى از جن به آيات قرآن گوش دادند و بعد به يكديگر گفتند ما قرآن شگفتى شنيديم ، قرآنى كه به رشد هدايت مى كند، بنابراين ما به آن ايمان آورديم و هرگز به پروردگار خود شرك نمى ورزيم .»

_________________________

۱۸- احقاف / ۲۹ ۳۲.

۱۹- جن / ۱ ۲.

۱۲

اين آيات ، بسيار روشن گر است ؛ ظاهر اين است كه طائفه جن مخاطب مستقيم پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نبودند بلكه پيامبر مشغول تلاوت قرآن بود، وقتى آنها پيام قرآن را با جذابيت خاصش شنيدند به عظمت و رشد آن پى بردند و دريافتند كه آن كس كه به فرستاده خدا ايمان نياورد و دين خدا را رها سازد، راه را گم كرده است . حقانيت دين خدا آن اندازه روشن است كه حق جويان به آسانى به آن گرايش پيدا مى كنند.

سرشت دينى

۳. دسته سوم از آيات قرآن كه به روشن بودن راه دين دلالت دارد آيات فطرت است طبق اين آيات ، دين خدا با سرشت انسان هماهنگ است . ما ابتدا برخى از اين آيات را ذكر مى كنيم و سپس توضيح كوتاهى در معناى فطرت بيان مى كنيم .

طبق فحص و جستجوى ما، قرآن كريم حداقل از ۴ راه ، فطرى بودن دين را اثبات مى كند:

۱ تصريح به فطرى بودن دين : خداوند مى فرمايد:

 فَأَقِمْ وَجْهَك لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَت اللَّهِ الَّتى فَطرَ النَّاس عَلَيهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِك الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ أَكثرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (۲۰)

«رويت را به دين حقيقت گرا راست نگه دار، همان سرشت خدائى كه مردم را بر آن آفريد، دگرگونى در آفرينش خدا راه ندارد. اين است دين استوار ولى بيشتر مردم نمى دانند.»

_________________________

۲۰- روم / ۳۰.

۱۳

از اين آيه بدست مى آيد كه قيم و استوار بودن دين ، به جهت هماهنگى آن با آفرينش است ؛ چون خدا انسان را دين دار آفريده و اين آفرينش ‍ تغييرپذير نيست ، دين الهى پابرجا و استوار است . انتخاب هر راه ديگرى جز راه دين ، مانند اتومبيل رانى در جاده ناهموار است .

آيات سوره تين نيز مشابه آيه فوق است و بر فطرى بودن دين و آفرينش ‍ انسان بر سرشت دينى نظر دارد؛ مى فرمايد:

 لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ فى أَحْسنِ تَقْوِيمٍ *

ثُمَّ رَدَدْنَهُ أَسفَلَ سفِلِينَ *

إِلا الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ ...(۲۱)

«بى شك ما انسان را در بهترين صورت آفريديم سپس او را به پايين ترين درجه پستى برگردانديم مگر كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند...»

با دقت در اين آيات ، روشن مى شود كه منظور از لَقَدْ خَلَقْنَا الانسنَ فى أَحْسنِ تَقْوِيمٍ اين است كه ما انسان را به بهترين صورت از جهت درك ، ايمان و عمل صالح آفريديم . عده اى را از اين آفرينش برگردانديم و عده اى كه اهل ايمان و عمل صالحند بر اين آفرينش ثابت ماندند.

۲ درك خير و شر: نفس انسان به الهام الهى از خير و شر بودن كار خويش ‍ آگاه است . قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

 وَ نَفْسٍ وَ مَا سوَّاهَا *

_________________________

۲۱- تين / ۴ ۶.

۱۴

فَأَلهَْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (۲۲)

«سوگند به نفس و كسى كه آن را متعادل آفريد و پس از آفرينش خير و شرش را به او الهام كرد.»

از اين آيه چنين استفاده مى شود كه نفس انسان به الهام الهى مى يابد كه كارى را كه انجام داده يا مى خواهد انجام دهد، شايسته انجام دادن هست يا نيست و اين ، بخش عمده اى از پيام دين است . پس نفس انسانى كه سازنده حقيقت انسان است با سرشت دينى آفريده شده است .

نيز قرآن مى فرمايد: و هديناه النجدين (۲۳)

«او را به راه خير و شر راهنمايى كرديم .»

مقصود از هدايت ، هدايت تكوينى است نه تشريعى ، يعنى دست آفرينش ، درك خير و شر را در نهاد انسان قرار داد و شاهد اين معنى هماهنگى با آيات قبل است .

در اين باره در تفسير الميزان چنين آمده است :

يعنى راه خير و شر را به او الهام نموديم ، پس او خير را مى فهمد و آن را از شر جدا مى سازد بنابراين ، آيه با سخن خدا وَ نَفْسٍ وَ مَا سوَّاهَا * فَأَلهَْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا ، هم معنى است .(۲۴)

_________________________

۲۲- شمس / ۷ ۸.

۲۳- بلد / ۱۰.

۲۴- الميزان ج ۲۰ ص ۲۹۲.

۱۵

۳. ياد آور خواندن پيامبران : قرآن كريم پيامبران را مذكر و كتاب آنان را تذكره مى خواند مذكر به معناى ياد آورنده و تذكره به معنى يادآورى است .

اين كه قرآن ، پيامبران را يادآور و برنامه آنان را يادآورى براى انسان ناميده، دليل بر اين است كه انسان اينها را مى داند ولى غافل است . در تفسير الميزان در اين باره چنين آمده است :

انسان حقائق كلى دين مثل وجود و يگانگى خدا، الوهيت و ربوبيت او، نبوت و معاد را با فطرت خود درك مى كند. پس اين حقائق در سرشت انسان هست ولى روآورى به دنيا و سرگرم شدن به زينت هاى آن ، كه خواست دل است ، اين حقايق فطرى را از ياد او مى برد. بيان اين حقايق فطرى و توجه دادن نفس به آنها، ياد آورى بعد از فراموشى است .(۲۵)

برخى از آيات قرآن در اين باره چنين است :

 فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنت مُذَكرٌ *

لَّست عَلَيْهِم بِمُصيْطِرٍ (۲۶)

«يادآورى كن كه تو فقط يادآورنده اى و بر آنها تسلط ندارى »

 مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْقُرْءَانَ لِتَشقَى *

إِلا تَذْكرَةً لِّمَن يخْشى (۲۷)

«ما قرآن را بر تو نفرستاديم كه خودت را به زحمت اندازى ، ما قرآن را يادآورنده براى خداترسان فرستاديم .»

_________________________

۲۵- الميزان ج ۱۴ ص ۱۲۹.

۲۶- غاشيه / ۲۱ ۲۲.

۲۷- طه / ۲ ۳.

۱۶

فَمَا لهَُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ (۲۸)

«چرا آنها از يادآورنده روگردانند.»

در مورد اين قبيل آيات ، توجه به دو نكته لازم است .

نكته اول : مخاطب پيامبر اسلام همه مردم بودند، چه در آن زمان و چه در زمانهاى بعد، نه فقط اهل كتاب . بنابراين ، جا براى اين گفته نمى ماند كه پيامبر اسلام و قرآن ، يادآورنده براى كسانى هستند كه سابقه دين دارى دارند و اين آيات ارتباطى با فطرى بودن دين ندارند.

نكته دوم : الفاظ قرآن كريم ، در جائى كه قرينه برخلاف نباشد بنحو دقيق بر معناى لغوى حمل مى شود. پس جا ندارد كه گفته شود تذكره به معناى تعليم و امثال آن است .

۴. توجه هنگام خطر: انسان هنگام خطر به موجودى كه بر نجات او قادر است توجه مى كند و از او نجات خود را مى خواهد. پس در سرشت انسان ، ايمان به قادر متعال هست و معناى فطرت الهى همين است .

آياتى چند از قرآن كريم ، گوياى اين حقيقت است كه برخى را ذكر مى كنيم:

در سوره عنكبوت مى فرمايد: فَإِذَا رَكبُوا فى الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نجَّاهُمْ إِلى الْبرِّ إِذَا هُمْ يُشرِكُونَ (۲۹)

«آنگاه كه سوار كشتى شوند با اخلاص خدا را مى خوانند و دين را براى او مى دانند. وقتى آنها را با رساندن به خشكى نجات مى دهد به او شرك مى ورزند.»

_________________________

۲۸- مدثر/ ۴۹.

۲۹- عنكبوت / ۶۵.

۱۷

در سوره لقمان مى فرمايد: وَ إِذَا غَشِيهُم مَّوْجٌ كالظلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نجَّاهُمْ إِلى الْبرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مَا يجْحَدُ بِئَايَتِنَا إِلا كلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (۳۰)

«هرگاه موجى مانند ابرها آنها را محاصره مى كند، با اخلاص خدا را مى خوانند و دين را براى او مى دانند اما آنگاه كه آنها را به خشكى مى رساند، بعضى به راه ميانه و مستقيم مى روند و جز حيله گر ناسپاس ‍ آيات ما را انكار نمى كند.» طبق آيه شريفه انسان ها هنگام خطر جدى خدا را مى خوانند و از او استمداد مى جويند اما پس از احساس امنيت ، اندكى بر آن حال باقى مى مانند و سبب اينكه بيشتر آنها به حال انكار و جحد باقى مى مانند خوى حيله گرى و ناسپاسى است .

و در سوره اسراء مى فرمايد: وَ إِذَا مَسكُمُ الضرُّ فى الْبَحْرِ ضلَّ مَن تَدْعُونَ إِلا إِيَّاهُ فَلَمَّا نجَّاكُمْ إِلى الْبرِّ أَعْرَضتُمْ وَ كانَ الانسنُ كَفُوراً (۳۱)

«وقتى در دريا گرفتار مى شويد، جز خدا، همه كسانى كه مى خوانيد، از نظرتان محو مى شوند، آنگاه كه شما را به خشكى رو برمى گردانيد. انسان بسيار ناسپاس است .»

انسان ، نه تنها، هنگام خطر جدى به ياد خدا مى افتد و او را مى خواند بلكه نوعى توبه در او پديد مى آيد و با زبان حال به خدا مى گويد: اگر نجاتم دهى از اعمال گذشته ام كناره مى گيرم و بنده شاكر خواهم شد، چنانكه قرآن مى فرمايد: قُلْ مَن يُنَجِّيكم مِّن ظلُمَتِ الْبرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضرُّعاً وَ خُفْيَةً لَّئنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشكِرِينَ *

_________________________

۳۰- لقمان / ۳۲.

۳۱- اسراء/ ۶۷.

۱۸

قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنهَا وَ مِن كلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشرِكُونَ (۳۲) «بگو چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا مى رهاند آنگاه كه او را در حال تضرع و پنهانى مى خوانيد كه اگر ما را از اين خطر نجات دهد از شاكران خواهيم شد. بگو خدا، شما را از اين خطر و از هر بلاى اندوه زا نجات مى دهد اما شما پس از نجات شرك مى ورزيد.»

حاصل مجموعه اين آيات اين است كه انسانها خدا آشنا هستند و به او اعتقاد دارند ولى توجه به اسباب ظاهرى و محسوس ، آنها را از او غافل كرده و هنگامى كه اميدشان از اسباب ظاهرى قطع شد، غفلت كنار مى رود و به خدا پناه مى برند.

انسان در همه گرفتاريها و خطرهائى كه او را به زوال تهديد مى كند، به خدا پناه مى برد و از او استمداد مى جويد و ذكر گرفتارى در دريا به اين جهت است كه در آن زمانها، مردم بيشتر با خطر دريا آشنا بودند.

تاكنون چهار راه قرآنى براى اثبات فطرى بودن دين خدا بيان شد. به نظر ما دلالت آيات ياد شده ، بر سرشت دينى انسان ، بى اشكال است .

برخى محققان بزرگ مثل استاد مطهرى ، آيات ديگرى را براى دينى بودن سرشت انسان ذكر كرده اند،(۳۳) آيات زير از اين قبيل است :

 أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَبَنى ءَادَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشيْطنَ إِنَّهُ لَكمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ *

وَ أَنِ اعْبُدُونى هَذَا صِرَطٌ مُّستَقِيمٌ (۳۴)

_________________________

۳۲- انعام / ۶۳ ۶۴.

۳۳- مجموعه آثار ج ۳ ص ۶۰۰ ۶۰۴.

۳۴- ياسين / ۶۰.

۱۹

«بنى آدم ! آيا به شما سفارش نكرديم كه شيطان را پرستش نكنيد زيرا او دشمن آشكار شماست و مرا پرستش كنيد كه راه راست همين است ؟»

 وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّك مِن بَنى ءَادَمَ مِن ظهُورِهِمْ ذُرِّيَّتهُمْ وَ أَشهَدَهُمْ عَلى أَنفُسِهِمْ أَ لَست بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلى شهِدْنَا ...(۳۵) «و آنگاه كه پروردگار تو، فرزندان بنى آدم را از پشت آنها گرفت و آنها را بر خود گواه گرفت كه آيا من پروردگارتان نيستم ، گفتند آرى ، گواهى مى دهيم ....»

 ذَلِك الْكتَب لا رَيْب فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ (۳۶) «قرآنى كه ترديد در آن نيست هدايت براى تقواپيشگان است .»

بحث درباره اين آيات مجال بيشترى مى خواهد كه با موضوع اصلى اين نوشتار سازگار نيست .

معناى سرشت دينى

اكنون جاى اين سؤ ال است كه فطرت دينى به چه معنى است و چه اندازه از دين براساس فطرت است .

براى فطرى بودن دين دو معنى به ذهن مى آيد:

۱. انسان به گونه اى آفريده شده كه وقتى واقعيات و معارف دين به او عرضه شود مى پذيرد؛ انسان قبل از بيان دين ، نسبت به آن واقعيات و معارف بى اعتقاد است ولى گرايش به پذيرفتن آنها در او هست نظير اينكه نوعى ميوه در نقطه اى از زمين وجود دارد كه بشر از آن بى خبر است ولى بعد از آگاهى ، به آن ميل دارد.

_________________________

۳۵- اعراف / ۱۷۲.

۳۶- بقره / ۲.

۲۰