تفسير نور (سوره حجرات)

تفسير نور (سوره حجرات)0%

تفسير نور (سوره حجرات) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره حجرات)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 23115
دانلود: 7893

تفسير نور (سوره حجرات)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23115 / دانلود: 7893
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره حجرات)

تفسير نور (سوره حجرات)

نویسنده:
فارسی

اين سوره در مدينه نازل شده وداراى هجده آيه وبه نام سوره «حجرات» يا سوره «آداب واخلاق» ناميده شده است .
«حُجرات» جمع «حُجره» است و چون در اين سوره نام حجره هاى پيامبر اكرم صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله (كه بسيار ساده و از گل و سقف آن از چوب و شاخه هاى خرما بود) برده شده ، اين سوره حجرات ناميده شده است .
آغاز سه سوره قرآن ، (مائده ، حجرات و ممتحنه) كه درباره مسائل حكومتى و اجتماعى است ، با جمله (يا ايّها الّذين آمنوا) شروع شده است .  


آيه (۶)

يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبِإِ فَتَبَيَّنُوَّاْ اءَن تُصِيبُواْ قَوْماً بِجَهَ لَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَ دِمِينَ

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر فاسقى براى شما خبرى آورد فورى تحقيق كنيد، مبادا (بخاطر زودباورى وشتابزدگى تصميم بگيريد و) ناآگاهانه به قومى آسيب رسانيد، سپس از كرده خودپشيمان شويد.


نكته ها:

سؤ ال : در اين آيه دستور تحقيق و بررسى آمده است ، ولى در آيه ۱۲ همين سوره ، تجسّس در امور مردم حرام شده است ، آيا مى شود هم تجسّس حرام باشد و هم بررسى واجب ؟

پاسخ : آنجا كه تجسّس حرام است ، درباره رفتار شخصىِ مردم است كه ربطى به زندگى اجتماعى ندارد، ولى آنجا كه بررسى واجب است ، موردى است كه به جامعه مربوط است ومى خواهيم بر اساس آن ،

اقدام و عملى انجام دهيم كه اگر به خاطر احترام فرد، تحقيق و بررسى نكنيم ممكن است امّتى در معرض ‍ فتنه و آشوب قرار گيرند.


پيام ها:

از اين آيه درس هاى مهمى مى توان گرفت كه ما به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :

۱ به هر كس دستورى مى دهيد، نام او را با احترام ببريد. (يا ايّها الّذين آمنوا...)

۲ همه اصحاب پيامبر عادل نبوده اند، بلكه در ميان آنان افراد فاسق و منافق نيز بوده اند.  (ان جاءكم فاسق)

۳ افشاگرى و رسوا كردن افرادى كه كارشان سبب فتنه است ، مانعى ندارد. (ان جاءكم فاسق ) (با توجّه به اينكه مراد از فاسق ، وليدبن عقبه است .)

۴ اسلام ، اصل در زندگى را اعتماد به مردم مى داند، امّا حساب كسى كه فسق او بر همه روشن شد، از افراد عادّى جداست (ان جاءكم فاسق)

۵زمينه حوادث دو چيز است : تلاش فاسق ، زود باورى مؤ من (آمنوا ان جائكم فاسق ...)

۶ گرچه ما بايد به سراغ خبر گرفتن از فاسق نرويم ، ولى آنان درصددند كه به سراغ ما بيايند و اخبار نادرستى را بازگو كنند. (جائكم ...)

۷ هر خبرى نياز به تحقيق ندارد. (زيرا «نباء» به خبر مهم و مفيد گفته مى شود كه بايد بررسى شود)

۸ ايمان با خوش باورى سازگار نيست (آمنوا...فتبيّنوا )

۹ تحقيق و بررسى را به تاءخير نيندازيد. (فَتبيّنوا) (حرف (فاء) نشانه اقدام سريع است)

۱۰ جامعه اسلامى در معرض هرگونه تهاجم خبرى است و مردم بايد هوشيار و اهل تحقيق باشند. (ان جائكم فتبيّنوا)

۱۱ چون گاهى فاسق راست مى گويد، بنابراين نبايد همه جا سخن او را تكذيب كرد، بلكه بايد تحقيق شود. (فتبيّنوا)

۱۲ درمان مفاسد و ناهنجارى هاى اجتماعى ، هوشيارى امّت اسلامى است (فتبيّنوا)

۱۳ با تحقيق و بررسى ، فاسقان را متنبّه كنيم و نگذاريم ميدان دار جامعه اسلامى باشند و عرصه را بر آنان تنگ نماييم (فتبيّنوا ان تصيبوا قوماً )

۱۴ در مديريّت ، بايد علاج واقعه را قبل از وقوع انجام داد. ابتدا تحقيق ، سپس اقدام كنيم (فتبيّنوا ان تصيبوا )

۱۵ بيان فلسفه و رمز و راز احكام الهى ، انگيزه مردم را در انجام دستورات زياد مى كند. (فلسفه و راز تحقيق ، دورى از ايجاد فتنه در جامعه بيان شده است) (فتبيّنوا ان تصيبوا )

۱۶ هدف خبرگزارى فاسق ، ايجاد فتنه و بهم زدن امنيّت نظام است (ان تصيبوا قوماً بجهالة )

۱۷ اقدام به يك گزارش بررسى نشده ، مى تواند قومى را به نابودى بكشاند. (ان تصيبوا قوماً )

۱۸ اقدام عجولانه و بدون بررسى و تحقيق ، نوعى جهالت است (تصيبوا قوماً بجهالة )

۱۹ عمل به دستورات الهى ، مانع پشيمانى است تحقيق كنيم تا مبادا پشيمان شويم (فتبيّنوا... نادمين )

۲۰ پايان كار نسنجيده ، پشيمانى است (نادمين)


فسق چيست و فاسق كيست ؟

در اين آيه (ششم سوره حجرات) سفارش مى كند كه اگر فاسقى براى شما خبر مهمى آورد، تحقيق و بررسى كنيد. در اينجا بايد بدانيم فاسق كيست و راههاى تشخيص خبر دروغ از خبر راست كدام است ؟

«فِسق» در لغت به معناى جدا شدن است و در اصطلاح قرآنى ، به جدا شدن وخارج شدن از راه مستقيم گفته مى شود. اين كلمه در برابر عدالت بكار مى رود و فاسق به كسى مى گويند كه مرتكب گناه كبيره شده و توبه نكند.

«فِسق» در قالب هاى گوناگون وموارد مختلف ، پنجاه و چهار بار در قرآن آمده است از جمله :

۱ گاهى در مورد انحرافات فكرى وعقيدتى بكار مى رود، چنانكه به فرعون و قوم او گفته شده است (انّهم كانوا قَوماً فاسقين ) (۷۸)

۲ گاهى به افراد چند چهره و منافق فاسق گفته مى شود. (انّ المنافقين همُ الفاسقون ) (۷۹)

۳ گاهى در مورد آزار دهندگان به انبيا و سركشان از دستورات آنان بكار مى رود.

(در قرآن به بنى اسرائيل كه فرمان حضرت موسىعليه‌السلام را انجام نمى دادند و حضرت را زجر مى دادند گفته شده است) (قالوا يا موسى انّا لن ندخلها... القوم الفاسقين ) (۸۰)

۴ گاهى به كسانى كه طبق قانون الهى داورى و قضاوت نمى كنند، فاسق گفته شده است (و مَن لم يحكم بما اَنزلَ اللّه فَاولئك هم الفاسقون ) (۸۱)

۵ گاهى به حيله گران فاسق گويند. (...بما كانوا يَفسقون ) (۸۲)

۶ گاهى به كسانى كه وظيفه مهم امر به معروف و نهى از منكر را رها مى كنند گفته مى شود. (اَنجَينا الّذين يَنهَونَ عن السوء و اَخَذنَا الّذين ظلموا... بما كانوا يَفسقون ) (۸۳)

۷ گاهى به كسانى كه خانه ، تجارت ، فاميل و مادّيات را بر جهاد در راه خدا ترجيح مى دهند، فاسق گفته مى شود. (ان كان آبائكم اَحبّ... واللّه لا يَهدِى القومَ الفاسقين ) (۸۴)

۸ گاهى به انحرافات جنسى و شهوت رانى هاى ناروا گفته مى شود. (قرآن به قوم لوط كه گناه لواط را در مجالس علنى و بى پروا انجام مى دادند، لقب فاسق داده است) (رِجزا من السماء بما كانوا يَفسقون ) (۸۵)

۹ گاهى به بهره گيرى از غذاهاى حرام فسق گفته مى شود. (حُرّمت عليكم المَيتَةُ و الدّم ذلكم فِسق ) (۸۶)

۱۰ گاهى به تهمت زدن به زنان پاكدامن گفته شده است (يَرمُونَ المحصنات اولئك هم الفاسقون ) (۸۷)


برخورد با فاسق

آيات و روايات ، مسلمانان را از دوست شدن با فاسق نهى كرده اند. امام صادق از امام باقر و او از امام سجاد عليهم السلام نقل مى فرمايد كه از دوستى با افراد فاسق پرهيز نما كه تو را به لقمه نانى يا كمتر مى فروشند (و هرگز وفا ندارند). (۸۸)

۲ حضرت علىعليه‌السلام فرمود: گواهى فاسق پذيرفته نمى شود.  (۸۹)

۳ رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: فاسقى كه گناه علنى انجام مى دهد، غيبت ندارد. (۹۰)

۴ پيامبر عزيز اسلام فرمودند: دعوت فاسق را براى مهمانى نپذيريد. (۹۱)


تحقيق ، داروى دردهاى اجتماعى

در طول تاريخ ، انبيا با مردم و اجتماعاتى روبرو بوده اند كه به انواع بيمارى هاى اجتماعى و اخلاقى مبتلا بوده اند و حتّى امروز با آن همه پيشرفت هاى مهمى كه در زندگى علمى ، اقتصادى و اجتماعى بشر شده است ، هنوز آن بيمارى ها به قوّت خود باقى است آن بيمارى ها عبارتند از:

۱ تقليد كوركورانه از نياكان ، عادات وآداب ورسوم خرافى .

۲ پيروى از خيالات ، شايعات ، پيشگوئى ها، تحليل ها و رؤ ياها.

۳ قضاوت بدون علم ، موضع گيرى بدون علم ، ستايش يا انتقاد بدون علم و نوشتن و گفتن بدون علم .

دستور تحقيق و بررسى كه در اين آيه است ، داوريى شفابخش براى همه آن بيمارى ها است .

اگر جامعه ما اهل دقّت و تحقيق و بررسى باشند، همه اين آفات و بلاهاى اجتماعى يكسره درمان مى شود.


نمونه اى تلخ

پس از جنگ خيبر، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله شخصى به نام اُسامة بن زيد را همراه گروهى از مسلمانان به سوى يهوديانى كه در يكى از روستاهاى فدك بودند فرستاد تا آنان را به اسلام يا قبول شرائط ذِمّه دعوت نمايد، يكى از يهوديان (به نام مِرداس) با شنيدن خبر، اموال و خانواده خود را در پناه كوهى قرار داد و با گفتن «لااله الاّاللّه محمّدٌ رَسولُ اللّه» به استقبال مسلمانان آمد. اُسامه به گمان اينكه او از ترس اسلام آورده و اسلام او واقعى نيست او را كشت رسول خدا پس از اطلاع از آن ، به شدّت ناراحت شدند، آيه نازل شد: اى مؤ منين ! هرگاه در راه خدا گام بر مى داريد و سفر مى كنيد، تحقيق و بررسى كنيد و به كسى كه اظهار ايمان مى كند نگوئيد تو مؤ من نيستى و بخاطر به دست آوردن غنائم بى گناهى را نكشيد. زيرا نزد خداوند غنائم فراوانى است (كه مى تواند بدون كشتن نارواى مردم به شما عطا كند). (۹۲)


محكم كارى

اسلام اصل دقّت و محكم كارى را در همه امور به شدّت مورد توجّه قرار داده است از جمله :

۱ در اصول عقائد، تقليد را ممنوع كرده و مى فرمايد: هر كس بايد با عقل خود راه فكرى خود را انتخاب كند.

۲ در رهبرى ، اصل عصمت يا عدالت را در كنار شرائط ديگر شرط لازم شمرده است .

۳ در تقليد نيز يكى از شرائط مرجع تقليد را در كنار علم و عدالت ، دورى از هوا و هوس ، و بصيرت داشتن به مسائل زمان مطرح كرده است .

۴ در قضاوت ، علاوه بر علم و عدالت ، تاءمين زندگى قاضى را شرط دانسته تا فقر و نياز قلب قاضى را به سوى گرفتن رشوه سوق ندهد.

۵ در تنظيم اسناد تجارى بزرگ ترين آيات قرآن كه در سوره بقره است ، مربوط به تنظيم اسناد داد و ستد و معاملات است اسلام محكم كارى را حتّى در دفن مرده به ما سفارش كرده است ، زيرا مسلمانان ديدند پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله قبر يكى از مسلمانان را بسيار محكم مى سازد، پرسيدند: او كه مرده است اين همه دقّت در چيدن خشت هاى قبر براى چيست ؟ فرمود: خداوند دوست دارد مسلمان دست به هر كارى مى زند، محكم كارى كند.

قرآن درباره سخن گفتن نيز مى فرمايد: حرف محكم و منطقى بزنيد، (قولوا قَولاً سَديداً) (۹۳) بعد از اين نگاه اجمالى ، به سراغ مسئله خبر در اسلام برويم ؛


خبر در اسلام

اسلام درباره خبر تاءكيدهاى فروانى كرده است از جمله :

الف : در قرآن به ما فرمان داده شده كه هر چه را به آن علم ندارى ، دنبال نكن زيرا در قيامت از چشم و گوش و دل شما بازخواست مى شود. (۹۴)

ب : قرآن از كسانى كه هر خبرى را مى شنوند نسنجيده آن را نشر مى دهند، به شدّت انتقاد كرده و فرموده است : خبر را به اهل استنباط عرضه كنيد و اگر كارشناسى و حقّانيّت آن ثابت شد پخش كنيد. (۹۵)

ج : قرآن براى كسانى كه با پخش اخبار دروغ ، در جامعه دغدغه ايجاد مى كنند، كيفرى سخت معيّن فرموده است (۹۶)

د: پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله در سال آخر عمر شريف خود در سفر حج فرمودند: كسانى كه خبرهاى دروغى از من نقل مى كنند زيادند و در آينده زيادتر خواهند شد، هر كس آگاهانه به من نسبت دروغ بدهد، جايگاهش دوزخ است و هر چه از من شنيديد به قرآن و سنّت من عرضه كنيد، پس اگر موافق آن دو بود بپذيريد وگرنه ردّ كنيد. (۹۷)

ه‍ : امام صادقعليه‌السلام بر كسى كه خبرهاى دروغى را به پدرش امام باقرعليه‌السلام نسبت مى داد لعنت كردند و فرمودند: هر چه از ما شنيديد، اگر شاهد و گواهى از قرآن يا ساير سخنان ما بر آن پيدا كرديد بپذيريد وگرنه نپذيريد. (۹۸)

و: امام رضاعليه‌السلام فرمودند: سند سخنان ما قرآن و سنّت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله است (۹۹)

ز: يكى از مهم ترين علوم اسلامى ، علم رجال است كه براى شناخت خبر صحيح از غير صحيح ، افرادى را كه حديث نقل مى كنند مورد ارزيابى و بررسى قرار مى دهد.


شيوه تحقيق

آنچه مهم است تحقيق و بررسى و كسب علم است تا اقدامى جاهلانه صورت نگيرد، امّا اسلام كه دين جامعى است براى شناخت صحيح از ناصحيح ، راههايى را نيز نشان داده است از جمله :

۱ مراجعه به كتب و اسناد محكم و قابل قبول تا آنجا كه پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله نيز تورات و انجيل را شاهد براى خود آورد و فرمود: نام و نشان مرا در تورات و انجيل مى يابيد. (مَكتُوباً عندهم فى التوراة و الانجيل ) (۱۰۰)

۲ پرسش از دانشمندان با تقوى (فَسئلوا اهل الذّكر ) (۱۰۱)

۳ گواهى دادن دو شاهد عادل (ذَوا عَدلٍ منكم ) (۱۰۲)

۴ بررسى شخصى ، كه انسان خود به بررسى صحّت و سقم آن مى پردازد. نظير تحقيق و بررسى شخص نجاشى درباره مسلمانانى كه به حبشه هجرت كرده بودند.

۵ جمع آورى قرائن گاهى انسان از مجموع آثار و قرائن و نوع سخن ، همكار، زمان ، مكان و شيوه كار، حقّانيّت آن را مى فهمد. مثلاً براى شناخت پيامبر اسلام از اينكه او فردى درس ناخوانده در مركز بت پرستى بر ضد بت پرستى قيام كرده و سخن او قرآن است و در ميان دوست و دشمن به امين شناخته شده ، خلق او كريم ، يارانش باوفا، رفتارش حتّى روز فتح مكه عفو و گذشت ، دستوراتش جهان شمول و شيوه كارش بر اساس حقّ و... كه اين قرائن نشان دهنده حقّانيّت پيامبر اسلام مى شود.

۶ هماهنگى گفتار اوبا سخنان قبلى وتضاد نداشتن سخنان .

۷ هماهنگى گفتار او با گفتار ديگران مثلا شخصى مطلبى را از حديث پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله برداشت مى كند، همين كه ديد مطلبى كه فهميده بزرگان ديگرى نيز آن را براداشت كرده اند، به فهم خود مطمئن مى شود.

۸ شناسايى از طريق فرستادن بازرسى مخصوص چنانكه حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: «عَينى بِالمغرب» يعنى كسى كه در منطقه مغرب چشم و ناظر مخصوص من است ، چنين گزارش داده است .

۹ اطلاعات مردمى نيز مى تواند سند اعتماد و تحقيق باشد. حضرت علىعليه‌السلام مى فرمايد: «بَلَغَنى انّك» مردم به من اين گونه گزارش داده اند.

۱۰ اعتماد ديگران مثلاً اگر علما و مراجع تقليد به حديثى اعتماد كردند و طبق آن فتوى دادند و يا اگر مردم متديّن در نماز به شخصى اقتدا كردند، اين نوع اعتمادها را مى توانيم تكيه گاه تحقيق خود قرار دهيم .

۱۱ سابقه كار نيز مى تواند راهى براى تحقيق باشد. پيامبراسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله به مردم مى فرمود: چرا در من شك داريد؟ من كه عمرى را در ميان شما زندگى كرده ام و شما همه حالات مرا ديده ايد. (فقد لَبِثتُ فيكم عُمراً) (۱۰۳)


دروغ

از آنجا كه در آيه مورد بحث (آيه ۶) فرمان تحقيق و بررسى اخبار صادر شده ، لازم است نگاهى به مسئله دروغ داشته باشيم ؛

 دروغ يك نوع نفاق است ، زيرا انسان چيزى را به زبان مى گويد كه خود نيز در دل آن را باور ندارد. (يَقولون بِاَلسِنَتهم ما ليسَ فى قُلوبِهم ) (۱۰۴)

 دروغ گاهى در سيماى يك تهمت در مى آيد و نسبت ناحقّى به شخصى پاك داده مى شود. (اَرادَ بِاَهلِك سُوء ) (۱۰۵)

 دروغ گاهى در قالب سوگند در مى آيد، يعنى سوگند دروغ ياد مى كنند. (يَحلِفونَ بِاللّه ...) (۱۰۶)

 دروغ گاهى در قالب گريه ظاهر مى شود. چنانكه برادران يوسف شبانه و اشك ريزان نزد پدر آمدند كه يوسف را گرگ پاره كرد. (و جاؤ ا اءباهُم عِشاءً يَبكون ) (۱۰۷)

 دروغ تنها با زبان نيست ، بلكه گاهى با عمل است برادران يوسف پيراهن يوسف را با خون آميختند و با دروغِ عملى مطلب خود را اظهار داشتند. (بِدَمٍ كَذِب ) (۱۰۸)

 اسلام مردم را حتّى از دروغ شوخى نهى فرموده است (۱۰۹)

 دروغ ، كليد بسيارى از گناهان است (۱۱۰)

 دروغ ، انسان را از چشيدن مزه ايمان محروم كرده (۱۱۱) وسبب خرابى ايمان مى شود. (۱۱۲)

 امام باقرعليه‌السلام فرمود: چيزى بدتر از دروغ نيست .

 حضرت علىعليه‌السلام فرمود: از دوستى با دروغگو بپرهيز كه او همچون سراب است .


آيه (۷ و ۸)

وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِى كَثِيرٍ مِّنَ الاَْمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الاِْيمَنَ وَزَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الرَّ شِدُونَ

و بدانيد كه تنها در ميان شما رسول خداست كه اگر در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى و مشقّت خواهيد افتاد، ولى خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است آنها همان رشد يافتگان هستند.

فَضْلاً مِّنَ اللّهِ وَنِعْمَةً وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

 (اين علاقه به ايمان و تنفّر از كفر،) از طرف خداوند فضل ونعمتى بزرگ است و خداوند آگاه و حكيم است .


نكته ها:

در آيات قبل خوانديم كه شخصى (وليدبن عَقبه) به دروغ خبر مخالفت مردم قبيله اى را به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و مردم داد. مردم عصبانى و آماده هجوم شدند و توقّع داشتند كه پيامبر اسلام نيز آنان را حمايت كند. آيه نازل شد كه اوّلاً هرگاه فاسقى خبرى آورد تحقيق كنيد و ثانياً مردم بايد تابع پيغمبر باشند، نه آنكه رهبر الهى تابع هيجان هاى ناپخته اى كه برخاسته از گزارشات افراد فاسق است قرار گيرد.

در روايات مى خوانيم : كليد شناخت خود را علاقه به مؤ منين بدانيد؛ اگر اهل ايمان نزد شما محبوب بودند، در راه خير هستيد، امّا اگر به گنهكاران علاقمند باشيد، در شما خيرى نيست (۱۱۳)

در روايات مى خوانيم : مراد از ايمان در جمله (حَبّبَ اليكم الايمان ) محبّت على ابن ابى طالب عليهما السلام است و مراد از كفر و فسوق و عصيان ، افرادى هستند كه در برابر اهل بيت عليهم السلام قيام كرده اند. (۱۱۴)

امام صادقعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مى كند كه هر كس نعمت هاى الهى را تنها در خوراك و پوشاك و... بداند عملش كوتاه و عذابش نزديك است .

در حديث ديگرى مى خوانيم : كسانى كه علاقه به معنويات و تنفّر از گناه را نعمت نمى دانند، نعمت هاى الهى را كفران كرده ، عملشان كم بوده و تلاشهاى آنان نابود است (۱۱۵)

رشد، هديه الهى است كه به انبيا داده شده ؛ (آتَينا ابراهِيم رُشدَه ) (۱۱۶) ووظيفه

آنها رشد دادن انسان مى باشد؛ (يا قوم اتّبِعون اَهدِكم سَبيلَ الرّشاد ) (۱۱۷) و خود آنان نيز بدنبال رشد بوده اند، چنانكه حضرت موسى در بيابان ها بدنبال حضرت خضر مى رود تا به رشد برسد؛ (هل اتّبعك على اءن تُعلّمَن ممّا عُلّمتَ رُشدا ) (۱۱۸) و ايمان زمينه رشد، (وليؤ منوا بى لعلّهم يَرشُدون ) (۱۱۹) و كتب آسمانى وسيله رشد انسان مى باشند، (يَهدى اِلىَ الرُّشد) (۱۲۰) . به هر حال مراد از رشد در قرآن ، رشد معنوى است ، و اين كوته فكرى انسان است كه رشد را تنها در كاميابى هاى دنيوى مى داند.

در مديريّت و سياست گذارى جامعه ، اگر تصميم گيرنده معصوم يا عادل نباشد، از استبداد سر در مى آورد كه در آن رشدى نيست ، (و ما اَمرُ فِرعونَ بِرَشيد ) (۱۲۱) ولى اگر تصميم گيرنده معصوم يا عادل باشد، زمينه رشد فراهم است. (اولئك هم الرّاشِدون )


پيام ها:

۱ اگر مى خواهيم پشيمان نشويم بايد به انبيا مراجعه كنيم (در آخر آيه قبل ، سخن از ندامت و پشيمانى بود و در اين آيه مى فرمايد: شما كه پيامبر داريد به او مراجعه كنيد تا از كارهاى شتاب زده ندامت آور بيمه شويد) (نادِمين و اعلموا انّ فيكم رسول الله )

۲ حضور پيامبر ورهبران الهى ، امتياز خاصّى براى جامعه ها است «  (فيكم رسول اللّه»، نه «رسول اللّه فيكم »)

۳ رهبر بايد در دسترس مردم باشد و مردم نيز حضور آن حضرت را جدّى بگيرند. (انّ فيكم رسول اللّه )

۴ توقّع مشورت كردن پيغمبر با مردم مانعى ندارد، امّا اطاعت پيامبر از مردم انتظارى نابجاست (لو يطيعكم لَعَنتّم ...)

۵ مشكلات مردم به خاطر دورى از مكتب انبيا وعمل به سليقه ها وهوسهاى مختلف و شخصى است(لو يطيعكم لَعَنتّم ...)

۶ رهبر بايد استقلال راءى داشته باشد. (اگر امواج فتنه ها، سليقه ها وخواسته ها، راءى او را سست كند، جامعه گرفتار مشكلات مى شود) (لو يطيعكم لَعَنتّم ...) دشمن نيز براى ما همين نوع مشكلات را كه برخاسته از سستى راءى رهبر است مى خواهد، چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : (ودّوا ما عَنِتّم ...) (۱۲۲)

۷ انعطاف دربرخى موارد لازم است (فى كثيرمن الامر )

۸ در مواردى كه حكمى از طرف خدا و رسول نيست و جاى مشورت است، پيروى از مردم و هم سليقه شدن با آنها مانعى ندارد. (فى كثيرٍ من الامر ) (بنابراين مواردى يافت مى شود كه پيروى مشكل زا نيست)

۹ گرايش به مذهب ، امرى فطرى است كه خداوند در انسان به وديعه گذاشته است (حَبّبَ اليكم الايمان ...) (در روايات مى خوانيم : دوست داشتن حقّ و علاقه به اولياى خدا و مؤ منين ، از الطاف ويژه خداوند است)

۱۰ محبّت به ايمان هست ، ولى جبر و تحميل ايمان نيست (حَبّبَ اليكم الايمان . ..)

۱۱ ايمان ، زينت دلهاست ، (و زَيّنَه فى قلوبكم) همان گونه كه كوه ها، درياها، معادن ، گل ها وآبشارها وهمه آنچه روى زمين است ،

زينت زمين است. (انّا جَعلنا ما على الارض زينةً لها ) (آرى ، زينت انسان ، كمالات معنوى اوست و جلوه هاى مادّى ، زينت زمين هستند)

۱۲ تولّى و تبرّى بايد در كنار هم باشد، اگر ايمان را دوست داريم بايد از كفر، فسق و عصيان نيز بيزار باشيم (حَبّبَ اليكم الايمان كَرّهَ اليكم الكفر ...)

۱۳ انكار قلبى و انگيزه فاسد، مقدّمه طغيان انسان است ابتدا فرمود: «الكفر» وسپس «الفسوق والعصيان »

۱۴ كفر، تغيير فطرت انسانى است (حَبّبَ اليكم الايمان كَرّهَ اليكم الكفر... )

۱۵ آفات ايمان ، كفر، فسوق و عصيان است (حَبّب اليكم الايمان كرّه اليكم الكفر... )

۱۶ تنفّر از بدى ها، فطرى است (كَرّهَ اليكم الكفر و الفسوق و العصيان ...) و اين تنفّر، مايه رشد انسان است (اولئك هم الرّاشدون )

۱۷ كسانى كه از كفر، فسق و عصيان تنفّرى ندارند، رشد معنوى ندارند. (كَرّهَ... اولئك هم الرّاشدون )

۱۸ نعمت تنها نعمت هاى مادّى نيست ، از نعمت هاى بزرگ الهى ، دوست داشتن ايمان و بيزارى از كفر، فسق و عصيان است (حَبّبَ... كَرّهَ... فَضلاً من اللّه و نِعمة )

۱۹ گرايش قلبى به ايمان ، لطف الهى است (حَبّبَ اليكم الايمان فَضلا من اللّه و نعمة )


رابطه ايمان و علم

حساب ايمان از علم جداست ، ايمان برتر و فراتر از علم است ، زيرا ايمان از مقوله محبّت است ، چنانكه حساب ولايت از حساب رئيس ، حاكم ، شاه و سلطان جداست و همان گونه كه حساب خمس و زكات از ماليات جداست .

توضيح آنكه انسان مؤ من به بسيارى از چيزها علم دارد، ولى به آنها عشق نمى ورزد. مثلاً به ارتفاع كوهها و عمق اقيانوس ها و تاريخ حكومت پادشاهان و هزاران مسئله ديگر علم دارد و يا به بسيارى از آمار و ارقام آگاه است ، ولى به آنها عشق نمى ورزد، لكن آنجا كه پاى خدا، اعتقاد وايمان در كار است ، به آن عشق مى ورزد و اين عشق و ايمان هديه الهى است كه در درون انسان قرار داده شده است بنابراين كفّار در حقيقت با كفر و لجاجت ، فطرت خود را تغيير داده اند. (حَبّبَ اليكم الايمان ...)

چنانكه در خمس و زكات ، قداست ، اعتماد، انتخاب و قرب به خداوند مطرح است كه در ماليات نيست لذا مردم تمام دنيا ماليات مى دهند، امّا به گيرنده ماليات عشق نمى ورزند، امّا مردم با ايمان به هنگام پرداخت خمس ‍ و زكات ، به مرجع تقليد عشق مى ورزند.