تفسير نور (سوره حجرات)

تفسير نور (سوره حجرات)0%

تفسير نور (سوره حجرات) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره حجرات)

نویسنده: حجة الاسلام محسن قرائتي
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 23116
دانلود: 7893

تفسير نور (سوره حجرات)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23116 / دانلود: 7893
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره حجرات)

تفسير نور (سوره حجرات)

نویسنده:
فارسی

اين سوره در مدينه نازل شده وداراى هجده آيه وبه نام سوره «حجرات» يا سوره «آداب واخلاق» ناميده شده است .
«حُجرات» جمع «حُجره» است و چون در اين سوره نام حجره هاى پيامبر اكرم صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله (كه بسيار ساده و از گل و سقف آن از چوب و شاخه هاى خرما بود) برده شده ، اين سوره حجرات ناميده شده است .
آغاز سه سوره قرآن ، (مائده ، حجرات و ممتحنه) كه درباره مسائل حكومتى و اجتماعى است ، با جمله (يا ايّها الّذين آمنوا) شروع شده است .  


آيه (۱۴)

قَالَتِ الاَْعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَلَكِن قُولُوَّاْ اءَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الاِْيمَنُ فِى قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُواْ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لاَ يَلِتْكُم مِّنْ اءَعْمَلِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

باديه نشينان گفتند: ما ايمان آورده ايم ، به آنان بگو: شما ايمان نياورده ايد، ولى بگوئيد: اسلام آورده ايم و هنوز ايمان در دلهاى شما وارد نشده است و اگر خدا و رسولش را اطاعت كنيد، خداوند ذرّه اى از اعمال شما را كم نمى كند. همانا خداوند آمرزنده مهربان است .


نكته ها:

مراد از اعراب ، باديه نشينان بودند كه بعضى آنان مؤ من بودند، چنانكه در سوره توبه از آنان تجليل شده است ، (و مِن الاَعراب مَن يُؤ من بِاللّهِ و اليومِ الا خر ) (۲۴۳) ، ولى بعضى از آنان خود را بالاتر از آنچه بودند مى پنداشتند و ادّعاى ايمان مى كردند، در حالى كه يك مسلمان ساده اى بيش نبودند.


پيام ها:

۱ به هر ادّعا و شعارى گوش ندهيم (و قالتِ الاَعراب آمنّا )

۲ ادّعاهاى نابجا را مهار كنيم (قل لم تؤ منوا )

۳ هر كس بايد حريم خود را حفظ كند و خود را بيش از آنچه هست مطرح نكند. (قولوا اَسلَمنا )

۴ اسلام ، مرحله ظاهرى است ، ولى ايمان ، به دل مربوط است (فى قلوبكم )

۵ با مدّعيان كمال بايد به گونه اى سخن گفت كه از رسيدن به كمال نااميد نشوند. (و لمّا يَدخُل الايمان فى قلوبكم )

۶ راه رسيدن به كمال باز است (و ان تُطيعوا اللّه و رسوله ...)

۷ اطاعت از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در كنار اطاعت از خدا آمده است و اين نشانه عصمت حضرت است ، پس بايد او را بدون چون و چرا اطاعت كرد. (ان تُطيعوا اللّه و رسوله )

۸خداوند عادل است و ذرّه اى از پاداش عمل انسان را كم نمى كند. (مديريّت و تدبير صحيح آن است كه ذرّه اى از حقوق و مزد شخص كم نشود) (لا يَلِتكم من اعمالكم شيئا )


تفاوت اسلام با ايمان

۱ تفاوت در عمق .

اسلام رنگ ظاهرى است ، ولى ايمان تمسّك قلبى است امام صادقصلى‌الله‌عليه‌وآله به مناسبت آيه (ومَن اَحسَنُ من اللّه صِبغَة) (۲۴۴) فرمودند: رنگ الهى اسلام است ، و در تفسير آيه (فقد استَمسَك بِالعُروَة الوثقى) (۲۴۵) فرمودند: تمسّك به ريسمان محكم الهى ، همان ايمان است (۲۴۶)

۲ تفاوت در انگيزه .

گاهى انگيزه اسلام آوردن ، حفظ يا رسيدن به منافع مادّى است ، ولى انگيزه ايمان حتماً معنوى است امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

با اسلام آوردن ، خون انسان حفظ مى شود و ازدواج حلال مى شود، ولى پاداش اخروى بر اساس ايمان قلبى است (۲۴۷)

۳ تفاوت در عمل .

اسلام ، بدون عمل ممكن است ، ولى ايمان بايد همراه با عمل باشد، چنانكه در حديث مى خوانيم : «الايمانُ اِقرارٌ وعَمَل و الاسلام اِقرارٌ بلاعَمَل » (۲۴۸) بنابراين در ايمان ، اسلام نهفته است ، ولى در اسلام ايمان نهفته نيست .

در حديث ديگرى ، اسلام به مسجد الحرام وايمان به كعبه تشبيه شده است.(۲۴۹) آرى ، كعبه در وسط مسجدالحرام است ، ولى مسجدالحرام در كعبه نيست .

۴ تفاوت در مسائل اجتماعى و سياسى .

از امام صادقعليه‌السلام سؤ ال شد: فرق ميان اسلام و ايمان چيست ؟ حضرت فرمودند: اسلام گفتن شهادتين و عمل به ظواهر نماز و زكات و... مى باشد، ولى ايمان آن شهادت و عمل است كه بر اساس شناخت رهبر الهى باشد. (۲۵۰)

۵تفاوت در رتبه .

در حديثى مى خوانيم : ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است و تقوى يك درجه بالاتر از ايمان است و يقين يك درجه بالاتر از تقوى است و در ميان مردم چيزى كمياب تر از يقين نيست (۲۵۱)


آيه (۱۵)

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْيَرْتَابُواْ وَجَهَدُواْ بِاءَمْوَلِهِمْ وَاءَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللّهِ اءُوْلََّئِكَ هُمُ الصَّ دِقُونَ

مؤ منين تنها كسانى هستند كه به خدا ورسولش ايمان آوردند، سپس ترديد نكردند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند. آنان همان راستگويانند.


پيام ها:

۱ قرآن ، هم ملاك و معيارهاى تكامل را بيان مى كند، (انّ اكرَمَكم عنداللّه اتقاكم) و هم الگوها را نشان مى دهد. (انّما المؤ منون الّذين ...)

۲ ايمان به پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله در كنار ايمان به خداوند است (آمنوا باللّه و رسوله )

۳ نشانه ايمان واقعى ، پايدارى و عدم ترديد در آن است (ثمّ لم يَرتابوا )

۴ ايمان امرى باطنى است كه از راه آثار آن شناخته مى شود. (انّما المؤ منون الّذين جاهدوا... )

۵ ايمان بدون عمل شعارى بيش نيست (جاهدوا باموالهم ...) (ايمان افراد بخيل و ترسو، واقعى نيست)

۶ در فرهنگ اسلام ، جهاد بايد با مال وجان ودر راه خدا باشد. (جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبيل اللّه ) (آنان كه با پرداخت مبلغى از رفتن به جبهه و يا انجام كارهاى سخت شانه خالى مى كنند، مؤ من واقعى نيستند)


سيماى مؤ من واقعى

چهار آيه قرآن با جمله «انّما المؤ منون» شروع شده كه سيماى مؤ منين واقعى را براى ما ترسيم مى كنند:

۱ (انّما المؤ منون الّذين اذا ذُكراللّه وَجِلتْ قلوبهم و اذا تُليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و على ربّهم يَتوكّلون ) (۲۵۲) يعنى مؤ منان واقعى تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خداوند برده شود دلهايشان مى لرزد وهمين كه آيات الهى بر آنان تلاوت شود، بر ايمانشان افزوده مى گردد وتنها بر خدا تكيه مى كنند.

۲ (انّما المؤ منون الّذين آمنوا باللّه و رسوله و اذا كانوا معه على امرٍ جامع لم يَذهَبوا حتّى يَستاءذِنوه ...) (۲۵۳) يعنى مؤ منان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان دارند و هرگاه در يك كار دسته جمعى با پيامبرشان هستند، بدون اجازه حضرت از صحنه خارج نمى شوند.

۳ و ۴ در همين سوره دوبار مطرح شده است ؛ يك بار در آيه دهم ، (انّما المؤ منون اخوة . ..) و بار ديگر همين آيه .

اگر اين چهار آيه را در كنار هم بگذاريم ، سيماى مؤ منان صادق و واقعى را كشف مى كنيم همانان كه قرآن درباره شان فرموده است : (اولئك هم المؤ منون حقّا ) (۲۵۴) و  (اولئك هم الصادقون) بنابراين مؤ منان واقعى كسانى هستند كه :

۱ دلهاى آنان به ياد خدا بتپد. (نه با مال و مقام و...) (اذا ذكر اللّه وَجِلَت قلوبهم )

۲ آنان دائما در حال حركت و تكامل هستند و توقّفى در كارشان نيست و در برابر هر پيام الهى متعهّد، عاشق و عامل هستند. (و اذا تُليت عليهم آياته زادتهم ايمانا )

البتّه در مقابل بعضى همچون سنگ متوقّفند، «كالحِجارَة » (۲۵۵) ، بعضى حركت قهقرائى و روبه عقب دارند، (آمنوا ثمّ كفروا ) (۲۵۶) وبعضى حركت دورى دارند كه به حيوانى كه گرد آسياب مى چرخد، تشبيه شده اند. (۲۵۷)

۳ تنها تكيه گاه آنان ايمان به خداست (نه به قراردادها و وابستگى هاى به شرق و غرب و...) (على ربّهم يَتوكّلون )

۴ در نظام اجتماعى ، رهبر الهى را انتخاب و بدون دستور او حركتى نمى كنند و نسبت به آن وفادارند. (اذا كانوا معه على امرٍ جامع لم يَذهَبوا حتّى يَستاءذنوه )

۵ آنان خود را برتر از ديگران نمى دانند و با همه به چشم برادرى نگاه مى كنند. (انّما المؤ منون اخوة )

۶ ايمان آنان پايدار است (ايمانشان بر اساس علم ، عقل و فطرت است و به خاطر عمل به آنچه مى دانند، به درجه يقين رسيده اند و تبليغات و حوادث تلخ و شيرين آنان را دلسرد و دچار ترديد نمى كند. (ثمّ لم يَرتابوا )

۷ هر لحظه لازم باشد با مال وجان از مكتب خود دفاع مى كنند. (و جاهدوا باَموالهم و انفسهم )


پايدارى در ايمان

آنچه مهم تر از ايمان است ، استقامت وپايدارى در آن است ، چنانكه قرآن آن را با چند عبارت بيان كرده است از جمله :

۱ (قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا ) (۲۵۸) كسانى كه در ايمان استقامت كردند.

۲ (لاتَموتُنّ الاّ و انتم مسلمون ) (۲۵۹) حضرت يعقوب به فرزندانش سفارش كرد كه جز در راه تسليم او جان ندهند.

۳ (اهدنَا الصّراط المستقيم ) كه به معناى پروردگارا! راه مستقيم را براى ما تداوم بخش ، تفسير شده است .

۴ (تَوَفّنا مع الاَبرار ) (۲۶۰) پروردگارا! آنگاه كه جان مرا مى گيرى ، با نيكان باشم !

۵  (تَوَفّنى مُسلِماً ) (۲۶۱) پروردگارا! جان مرا در حالى كه تسليم تو هستم بگير!

۶ (فمُستقرّ و مُستودع ) (۲۶۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: مراد از «مستقرّ» در اين آيه ، ايمان پايدار و مراد از «مستودع»، ايمان عاريه اى است (۲۶۳)


وسيله پايدارى ايمان

عواملى باعث پايدارى ايمان مى شود از جمله :

۱ تقوى امام صادقعليه‌السلام فرمود: وَرع ، ايمان را در دل پايدار و طمع ، ايمان را از دل خارج مى كند. (۲۶۴)

۲ استمداد از خدا. آنچه براى پايدار بودن ايمان لازم است ، استمداد از الطاف الهى است زيرا خداوند به فرشتگان دستور مى دهد كه مؤ منان را در ايمانشان ثابت قدم قرار دهيد. (اذ يوحى ربّك الى الملائكة انّى مَعكم فَثَبّتوا الّذين آمنوا ) (۲۶۵) ودر جاى ديگر مى خوانيم : (و رَبَطنا على قلوبهم ) (۲۶۶) ما دل هاى آنان را حفظ كرديم .

۳ شناخت تاريخ پند گرفتن از تاريخ ، سبب پايدارى در ايمان است (و كلاًّ نَقُصّ عليك من اَنباء الرّسل ما نُثَبّت به فؤ ادك ) (۲۶۷) ما خبرهاى مهم پيامبران را بر تو بازگو مى كنيم تا به وسيله آن دل تو را محكم كنيم .


آيه (۱۶)

قُلْ اءَتُعَلِّمُونَ اللّهَ بِدِينِكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا فِى السَّمَوَتِ وَمَافِى الاَْرْضِ وَاللّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ

بگو: آيا شما خدا را از دين و ايمان خود آگاه مى كنيد، در حالى كه خداوند آنچه در آسمان ها و زمين است مى داند و او به هر چيزى دانا است !؟


نكته ها:

گروهى با سوگند به پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله گفتند كه ايمان ما صادقانه است اين آيه نازل شد كه نياز به سوگند نيست ، خداوند به همه چيز آگاه است .

تحويل وعرضه نمودن عقائد خود به اولياى خدا، اگر براى ارزيابى واصلاح ويا كسب اطمينان باشد، بسيار پسنديده است ، چنانكه حضرت عبدالعظيم حسنى عقائد خود را به امام هادىعليه‌السلام عرضه كرد.

امّا اگر عرضه عقائد رياكارانه باشد، (مانند مخاطبين اين آيه)، جاى سرزنش وتوبيخ است .


پيام ها:

۱ تظاهر نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در حقيقت تظاهر نزد خداست با اينكه اين گروه نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله تظاهر كردند، ولى قرآن مى فرمايد: (اءتُعلّمون اللّه ...)

۲ در برابر خداوندى كه همه چيز را مى داند، ادّعا و تظاهر نداشته باشيم (اءتعلّمون واللّه يعلم ...)

۳ خدا هم به وجود اشيا آگاه است وهم خصوصيّات هر چيزى را مى داند. (يعلم وهوبكل شى عليم ) (ممكن است انباردارى همه اجناس انبار را بشناسد، ولى نداند كه هر يك از آنها از چه تركيب شده ويا چه اثرى دارد.


آيه (۱۷)

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ اءَنْ اءَسْلَمُواْ قُل لا تَمُنُّواْ عَلَىَّ إِسْلَمَكُم بَلِاللّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ اءَنْ هَدَيكُمْ لِلاِْيمَنِ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ

آنان به خاطر اسلامى كه پذيرفتند، بر تو منّت مى گذارند. بگو: اسلام آوردنتان را بر من منّت ننهيد، بلكه اگر راست مى گوييد اين خداوند است كه به خاطر آن كه شما را به سوى ايمان هدايت كرد، بر شما منّت دارد.


نكته ها:

بعضى از مسلمانان (مثل طائفه بنى اسد)، اسلام آوردن خود را منّتى بر پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله مى دانستند و مى گفتند:

ما بدون جنگ و خونريزى اسلام آورديم و تو بايد قدر ما را داشته باشى ، كه اين آيه آنان را از اين عمل نهى فرمود.

خداوند در اين آيه ، نعمت ايمان و در آيه ۱۶۴ سوره آل عمران ، فرستادن انبيا و در آيه ۵ سوره قصص ، وارث كردن مستضعفان را منّت خود بر مردم شمرده است و اين نشان مى دهد كه مهم ترين نعمت ها، نعمت هدايت الهى ، نعمت رهبرى معصوم و نعمت حكومت حقّ مى باشد.


پيام ها:

۱ هدايت شدن به اسلام ، نعمت بزرگ الهى است و پذيرش اسلام ، منّتى از جانب خداست (بل اللّه يمنّ )

۲ خداوند به اسلام و ايمان و عبادت ما احتياج و نيازى ندارد. (لاتمنّوا علىّ)

۳ نشانه ايمان صادقانه ، خود را منّت دار خداوند دانستن است ، نه منّت گذاشتن بر او. (ان كنتم صادقين لاتمنّوا... بل اللّه يمنّ ...) (آرى ، مسلمان واقعى خود را طلبكار از خدا نمى داند)

۴ منّت نهادن بر پيامبر، در حقيقت منّت بر خداست (خداوند پاسخ منّت بر پيامبرش را آنگونه مى دهد كه گويا منّت بر او گذاشته اند) (يمنّون عليك ...بل اللّه يمنّ. ..)

آرى ، خداوند از پيامبرش حمايت مى كند و راضى نيست كه حضرتش وام دار و منّت كش ديگران باشد.

۵ شما مرحله اسلام آوردن را منّت مى گذاريد، (يمنّون عليك ان اسلموا) در حالى كه خداوند شما را به مرحله برترى هدايت فرموده است (هداكم للايمان) (با توجّه به اينكه ايمان مرحله بالاترى از اسلام است)

۶ مقصد نهايىِ تكامل انسان ، ايمان واقعى است ، (هداكم للايمان ) نه تنها تظاهر به اسلام ، زيرا منافقان نيز در ظاهر چنين مى باشند.


آيه (۱۸)

إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَاللّهُ بَصِيرُبِمَا تَعْمَلُونَ

همانا خداوند غيب و پنهان آسمان ها و زمين را مى داند و به آنچه عمل مى كنيد بصيرت دارد.


پيام ها:

۱ در مدار توحيد، ارزشها بر اساس تظاهر، منّت وشعار نيست ، بلكه بر اساس اخلاص قلبى است كه آگاهى بر آن مخصوص اوست (انّ اللّه يعلم غيب السموات و الارض ) (آرى ، خداوندى كه غيب و پنهان هستى را مى داند، چگونه ايمان درونى ما را نمى داند؟!)

۲ ايمان به علم وبصيرت خداوند، ضامن تقواى انسان است (اگر بدانيم از روزنه اى فيلم ما را مى گيرند و با نوارى صداى ما را ضبط مى كنند، در كلمات و حركات خود دقّت بيشترى مى كنيم)

۳ علم خداوند همراه با بصير بودن او است ؛ يعنى علم اجمالى ، سطحى ، يك جانبه ، قابل ترديد و موقّت نيست (ان اللّه يعلم واللّه بصير...)

۲۴/۴/۱۳۸۰

اميد است خداوند توفيق تلاوت ، تدّبر، عمل و ابلاغ به ديگران را به نويسنده و خوانندگان مرحمت فرمايد.


پی نوشت ها :

۱-  قمر، ۱۷.

۲- در آغاز سوره مائده مى خوانيم : (يا ايّها الّذين آمنوا اوفوا بالعقود) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به تمام پيمان هاى خود كه با خدا و پيامبر و مردم بسته ايد وفادار باشيد و در سوره ممتحنه مى خوانيم : (يا ايّها الذين آمنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم اولياء) اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خود را سرپرست خود قرار ندهيد و در اين سوره مى خوانيم : اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر حكم خدا و رسول او پيشى نگيريد.

۳- بحار، ج ۱۶، ص ۵۸.

۴- انبياء، ۲۷.

۵- كشّاف ، ج ۴، ص ۳۵۰.

۶- كشّاف ، ج ۴، ص ۳۵۰.

۷- كمال الدين صدوق ، ص ۲۰۱.

۸- صحيح بخارى ، ج ۳، ص ۱۲۳.

۹- خصال صدوق ، ج ۲، ص ۶۲.

۱۰- وسائل الشيعه ، ج ۲۳، ص ۲۴۴.

۱۱- توبه ، ۳۸.

۱۲- توبه ، ۸۱.

۱۳- آل عمران ، ۱۵۲.

۱۴- نهج البلاغه ، خطبه ۲۷.

۱۵- بقره ، ۲۱.

۱۶- بقره ، ۱۸۳.

۱۷- بقره ، ۲.

۱۸- بقره ، ۲۸۲.

۱۹- انعام ، ۱۵۵.

۲۰- مائده ، ۲۷.

۲۱- طلاق ، ۳.

۲۲- طلاق ، ۲.

۲۳- توبه ، ۳۶ و ۱۲۳.

۲۴- مريم ، ۷۲.

۲۵- اعراف ، ۱۲۸.

۲۶- تغابن ، ۱۶.

۲۷- آل عمران ، ۱۰۲.

۲۸- بحار، ج ۸، ص ۱۸۶.

۲۹- بحار، ج ۹، ص ۳۳۲.

۳۰- تفسير مجمع البيان .

۳۱- صحيح مسلم ، ج ۳، ص ۱۲۵۹.

۳۲- تفسير نمونه .

۳۳- شعراء، ۹۸.

۳۴- اعلى ، ۱.

۳۵- حجر، ۸۷.

۳۶- واقعه ، ۷۷.

۳۷- ق ، ۱.

۳۸- احزاب ، ۵۶.

۳۹- در كتب متعدّد مانند كتاب تبرّك الصحابه نوشته آية اللّه احمدى ميانجى صدها نمونه از احترام اصحاب پيامبر به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله در زمان حيات و بعد از رحلت ايشان ذكر شده است .

۴۰- بحار، ج ۲۷، ص ۲۳۸.

۴۱- بقره ، ۲۴۸.

۴۲- بقره ، ۸۳؛ نساء، ۳۸؛ انعام ، ۱۵۱؛ اسراء، ۲۳؛ احقاف ، ۱۵.

۴۳- لقمان ، ۱۴.

۴۴- طه ، ۱۲.

۴۵- توبه ، ۲۸.

۴۶- اعراف ، ۳۱.

۴۷- نساء، ۴۳.

۴۸- بقره ، ۱۲۵.

۴۹- آل عمران ، ۳۵.

۵۰- محمّد، ۳۴.

۵۱- محمّد، ۲۸.

۵۲- زمر، ۶۵ ؛ توبه ، ۶۸ ؛ هود، ۱۶ ؛ آل عمران ، ۲۴.

۵۳- بقره ، ۲۶۴.

۵۴- بحار، ج ۲۸، ص ۱۹۸.

۵۵- كافى ، ج ۲، ص ۳۸۴.

۵۶- كافى ، ج ۲، ص ۲۷۸.

۵۷- من لايحضر، ج ۳، ص ۴۴۰.

۵۸- وسائل الشيعه ، ج ۲، ص ۴۲۷.

۵۹- مائده ، ۵.

۶۰- بحار، ج ۳۵، ص ۳۴۸.

۶۱- وسائل الشيعه ، ج ۲۷، ص ۴۰.

۶۲- به آيات سوره هاى بقره ، ۲۱۴ ؛ طلاق ، ۵ ؛ تغابن ، ۹ ؛ تحريم ، ۸ ؛ نساء، ۳۱ ؛ هود، ۱۱۴ ؛ مائده ، ۱۲ ؛ آل عمران ، ۱۹۵ و فرقان ، ۷۰ مراجعه شود.

۶۳- هود، ۱۱۴.

۶۴- لقمان ، ۱۹.

۶۵- صف ، ۲.

۶۶- نمل ، ۲۲.

۶۷- حج ، ۲۴.

۶۸- نساء، ۶۳.

۶۹- طه ، ۴۴.

۷۰- اسراء، ۲۳.

۷۱- اسراء، ۲۸.

۷۲- بقره ، ۸۳.

۷۳- اسراء، ۵۳.

۷۴- حج ، ۳۰.

۷۵- مؤ منون ، ۳.

۷۶- تفسير روح المعانى از كتاب طبقات ابن سعد.

۷۷- غررالحكم .

۷۸- نمل ، ۱۲.

۷۹- توبه ، ۶۷.

۸۰- مائده ، ۲۴ ۲۶.

۸۱- مائده ، ۴۷.

۸۲- اعراف ، ۱۶۳.

۸۳- اعراف ، ۱۶۵.

۸۴- توبه ، ۲۳.

۸۵- عنكبوت ، ۳۴.

۸۶- مائده ، ۳.

۸۷- نور، ۴.

۸۸- كافى ، ج ۲، ص ۳۷۶.

۸۹- وسائل الشيعه ، ج ۲۷، ص ۳۹۴.

۹۰- مستدرك الوسائل ، ج ۱، ص ۱۳۸.

۹۱- من لايحضر، ج ۴، ص ۳.

۹۲- نساء، ۹۴.

۹۳- احزاب ، ۷۰.

۹۴- اسراء، ۳۶.

۹۵- نساء، ۸۳.

۹۶- احزاب ، ۶۰.

۹۷- بحار، ج ۲، ص ۲۲۵.

۹۸- بحار، ج ۲، ص ۲۵۰.

۹۹- بحار، ج ۲، ص ۲۵۰.

۱۰۰- اعراف ، ۱۵۷.

۱۰۱- نحل ، ۴۳ ؛ انبياء، ۷.

۱۰۲- مائده ، ۹۵.

۱۰۳- يونس ، ۱۶.

۱۰۴- فتح ، ۱۱.

۱۰۵- يوسف ، ۲۵.

۱۰۶- توبه ، ۷۴.

۱۰۷- يوسف ، ۱۶.

۱۰۸- يوسف ، ۱۸.

۱۰۹- كافى ، ج ۲، ص ۳۳۸.

۱۱۰- كافى ، ج ۲، ص ۳۳۷.

۱۱۱- كافى ، ج ۲، ص ۳۴۰.

۱۱۲- كافى ، ج ۲، ص ۳۳۹.

۱۱۳- كافى ، ج ۲، ص ۱۲۶.

۱۱۴- كافى ، ج ۱، ص ۴۲۶.

۱۱۵- بحار، ج ۷۴، ص ۱۵۸.

۱۱۶- انبياء، ۵۱.

۱۱۷- غافر، ۳۸.

۱۱۸- كهف ، ۶۶.

۱۱۹- بقره ، ۱۸۶.

۱۲۰- جن ، ۲.

۱۲۱- هود، ۹۷.

۱۲۲- آل عمران ، ۱۱۸.

۱۲۳- وسائل الشيعه ، ج ۱۲، ص ۲۱۲.

۱۲۴- كافى ، ج ۵، ص ۵۶.

۱۲۵- بحار، ج ۳۲، ص ۱۷۵.

۱۲۶- بحار، ج ۳۳، ص ۴۹۳.

۱۲۷- حديد، ۲۵.

۱۲۸- آثارالصادقين ، ج ۱۲، ص ۴۳۵.

۱۲۹- جامع السعادات ، ج ۲، ص ۲۲۳.

۱۳۰- وسائل الشيعه ، ج ۷، ص ۱۰۸.

۱۳۱- كافى ، ج ۳، ص ۵۶۹.

۱۳۲- كافى ، ج ۱، ص ۵۴۱.

۱۳۳- كافى ، ج ۷، ص ۲۷۴.

۱۳۴-  من لا يحضر، ج ۳، ص ۵۶۷.

۱۳۵- نهج البلاغه ، نامه ۲۵.

۱۳۶-  وسائل الشيعه ، كتاب الحج .

۱۳۷- توضيح المسائل .

۱۳۸- بقره ، ۱۹۹.

۱۳۹- هود، ۲۹.

۱۴۰- سفينة البحار، ج ۲، ص ۳۴۸.

۱۴۱- وسائل الشيعه ، ج ۱۵، ص ۱۰۷.

۱۴۲- نهج البلاغه ، خطبه ۱۵.

۱۴۳- نهج البلاغه ، خطبه ۱۲۶.

۱۴۴- ميزان الحكمة .

۱۴۵- ميزان الحكمه .

۱۴۶- محجّة البيضاء.

۱۴۷- يونس ، ۶۵.

۱۴۸- بقره ، ۱۶۵. ۱۴۹- بحار، ج ۳۸، ص ۳۳۵.

۱۵۰- شرح ابن الحديد، ج ۱۴، ص ۲۱۴ ؛ بحار، ج ۲۰، ص ۱۲۱.

۱۵۱- مؤ منون ، ۱۰۱.

۱۵۲- حجر، ۴۷.

۱۵۳- نساء، ۱۷۶.

۱۵۴- بحار، ج ۷۴، ص ۱۶۷.

۱۵۵- زخرف ، ۶۷.

۱۵۶- بحار، ج ۷۸، ص ۷۱.

۱۵۷- ميزان الحكمه .

۱۵۸- ميزان الحكمة (اخوة )

۱۵۹-  كافى ، ج ۲، ص ۱۳۳.

۱۶۰- بحار، ج ۷۴، ص ۲۳۶.

۱۶۱- تفسير قمى ، ج ۱، ص ۷۳.

۱۶۲- تحف العقول ، ص ۱۷۱.

۱۶۳- بحار، ج ۱۰، ص ۱۲۳.

۱۶۴- هود، ۴۶.

۱۶۵- ميزان الحكمه .

۱۶۶- نساء، ۱۲۸.

۱۶۷- انفال ، ۱.

۱۶۸- آل عمران ، ۱۰۳.

۱۶۹- نساء، ۳۵.

۱۷۰- بقره ، ۲۰۸.

۱۷۱- آل عمران ، ۱۰۳. ۱۷۲- نساء، ۱۲۹.

۱۷۳- نساء، ۸۵.

۱۷۴- بحار، ج ۶۹، ص ۲۴۲.

۱۷۵- مجادله ، ۱۰.

۱۷۶- نساء، ۱۱۴.

۱۷۷- بقره ، ۲۲۴.

۱۷۸- بقره ، ۱۸۲.

۱۷۹- حجرات ، ۹.

۱۸۰- بقره ، ۲۰۸.

۱۸۱- مائده ، ۹۱.

۱۸۲- نساء، ۱۲۸.

۱۸۳- آل عمران ، ۱۳۲.

۱۸۴- انعام ، ۱۵۵.

۱۸۵- نور، ۵۶.

۱۸۶- نمل ، ۴۶.

۱۸۷- اعراف ، ۲۰۴.

۱۸۸- وسائل الشيعه ، ج ۲، ص ۴۱۵.

۱۸۹- مستدرك ، ج ۹، ص ۵۴.

۱۹۰- وسائل الشيعه ، ج ۷، ص ۳۱.

۱۹۱- كافى ، ج ۲، ص ۲۰۶.

۱۹۲- كتاب العين .

۱۹۳- لسان العرب .

۱۹۴- بقره ، ۱۶۰.

۱۹۵- همزه ، ۱ ۲.

۱۹۶- غافر، ۸۳.

۱۹۷- فصّلت ، ۱۵.

۱۹۸- هود، ۲۷.

۱۹۹- توبه ، ۵۸.

۲۰۰- بقره ، ۶۷.

۲۰۱- مستدرك ، ج ۹، ص ۱۰۵.

۲۰۲- توبه ، ۶۵. ۲۰۳- وسائل الشيعه ، ج ۱۲، ص ۲۷۰.

۲۰۴- مطففين ، ۳۴

۲۰۵- هود، ۳۸.

۲۰۶- يس ، ۳۰.

۲۰۷- بحار، ج ۷۲، ص ۱۴۵.

۲۰۸- وسائل الشيعه ، ج ۱۲، ص ۲۷۰.

۲۰۹- اسد الغابة ج ۳، ص ۷۶ و ج ۴، ص ۳۶۲.

۲۱۰- بحار، ج ۴۲، ص ۱۱۲ ؛ الغارات ، ج ۲، ص ۳۸۰.

۲۱۱- نور، ۱۲.

۲۱۲- طه ، ۱۱۴.

۲۱۳- آل عمران ، ۱۵۹.

۲۱۴- شرح ، ۷.

۲۱۵- وسائل الشيعه ، ج ۸، ص ۶۰۰ و ۶۰۴.

۲۱۶- نهج الفصاحه ، جمله ۲۶۴.

۲۱۷- مستدرك ، ج ۹، ص ۱۱۷.

۲۱۸- بحار، ج ۷۲، ص ۲۵۶.

۲۱۹- بحار، ج ۷۲، ص ۲۵۸.

۲۲۰- بحار، ج ۷۲، ص ۲۵۹.

۲۲۱- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد، ج ۹، ص ۶۲.

۲۲۲- بحار، ج ۷۲، ص ۲۶۰.

۲۲۳- محجة البيضاء، ج ۵، ص ۲۵۲ از سنن ابى داود ج ۲، ص ۵۶۸.

۲۲۴- محجة البيضاء، ج ۵، ص ۲۵۴.

۲۲۵- بحار، ج ۷۲، ص ۲۲۲.

۲۲۶- كافى ، ج ۲، ص ۳۵۷.

۲۲۷- من از حضرت آية اللّه العظمى گلپايگانى قدس سره پرسيدم : آيا لازم است به مردم بگوييم كه ما غيبت شما را كرده ايم تا ما را حلال كنند؟ فرمود: نه ، زيرا اگر به او گفتيم كه غيبت تو را كرده ايم ، ناراحت مى شود و ناراحت كردن مسلمان خود گناه ديگرى است بنابراين جبران غيبت ، استغفار است و حلاليّت خواستن از غيبت شونده در همه جا لازم نيست .

۲۲۸- وسائل الشيعه ، ج ۸، ص ۶۰۵.

۲۲۹- (انّ الّذين يحبّون ان تشيع الفاحشة لهم عذاب اليم ). نور، ۱۹.

۲۳۰- بحار، ج ۷۲، ص ۲۴۹.

۲۳۱- بحار، ج ۷۵، ص ۲۵۷.

۲۳۲- كافى ، ج ۲، ص ۳۵۸.

۲۳۳- محجّة البيضاء، ج ۵، ص ۲۶۵.

۲۳۴- غررالحكم .

۲۳۵- وسائل الشيعه ، ج ۸، ص ۶۰۷.

۲۳۶- وسائل الشيعه ، ج ۸، ص ۶۰۶.

۲۳۷- كنزالعمّال ، ج ۲، ص ۸۰.

۲۳۸- بحار، ج ۷۲، ص ۲۲۶.

۲۳۹- نهج البلاغه ، خطبه ۱۴۰.

۲۴۰- بحار، ج ۱، ص ۱۹۱.

۲۴۱- همزه ، ۱.

۲۴۲- نساء، ۱۴۸.

۲۴۳- توبه ، ۹۹.

۲۴۴- بقره ، ۱۳۸.

۲۴۵- بقره ، ۲۵۶.

۲۴۶- كافى ، ج ۲، ص ۱۴.

۲۴۷- كافى ، ج ۲، ص ۲۴.

۲۴۸- كافى ، ج ۲، ص ۲۴. ۲۴۹- كافى ، ج ۲، ص ۵۲.

۲۵۰- كافى ، ج ۲، ص ۲۴.

۲۵۱- كافى ، ج ۲، ص ۵۱.

۲۵۲- انفال ، ۲.

۲۵۳- نور، ۶۲.

۲۵۴- انفال ، ۴ و ۷۴.

۲۵۵- بقره ، ۷۴.

۲۵۶- نساء، ۱۳۷.

۲۵۷- بحار، ج ۱، ص ۲۰۸.

۲۵۸- فصّلت ، ۳۰.

۲۵۹- بقره ، ۱۰۲.

۲۶۰- آل عمران ، ۱۹۳.

۲۶۱- يوسف ، ۱۰۱.

۲۶۲- انعام ، ۹۸.

۲۶۳- ميزان الحكمه .

۲۶۴- ميزان الحكمه .

۲۶۵- انفال ، ۱۲.

۲۶۶- كهف ، ۱۴.

۲۶۷- هود، ۱۲۰.