تفسير نور (سوره يوسف)

تفسير نور (سوره يوسف)33%

تفسير نور (سوره يوسف) نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسير نور (سوره يوسف)
  • شروع
  • قبلی
  • 115 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12546 / دانلود: 6871
اندازه اندازه اندازه
تفسير نور (سوره يوسف)

تفسير نور (سوره يوسف)

نویسنده:
فارسی

سوره يوسف از سوره هاى مكّى و داراى يكصد و يازده آيه است. نام حضرت يوسف، ۲۷ مرتبه در قرآن آمده، كه ۲۵ مرتبه آن در همين سوره است. آيات اين سوره به هم پيوسته و در چند بخش. جذاب و فشرده، داستان زندگى يوسف را از كودكى تا رسيدن او به مقام خزانه دارى كشور مصر، عفت و پاكدامنى او، خنثى شدن توطئه هاى مختلف عليه او و جلوه هايى از قدرت الهى را مطرح مى كند.

تفسير نور (سوره يوسف)

نام نویسنده: حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

این کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام نگردیده است.


سيماى سوره ى يوسف

 سوره يوسف از سوره هاى مكّى و داراى يكصد و يازده آيه است. نام حضرت يوسف، ۲۷ مرتبه در قرآن آمده، كه ۲۵ مرتبه آن در همين سوره است. آيات اين سوره به هم پيوسته و در چند بخش. جذاب و فشرده، داستان زندگى يوسف را از كودكى تا رسيدن او به مقام خزانه دارى كشور مصر، عفت و پاكدامنى او، خنثى شدن توطئه هاى مختلف عليه او و جلوه هايى از قدرت الهى را مطرح مى كند.

داستان حضرت يوسف فقط در همين سوره از قرآن آمده، در حاليكه داستان پيامبران ديگر در سوره هاى متعدد نقل شده است.(۱)

داستان حضرت يوسف در تورات، سِفر پيدايش از فصل ۳۷ تا ۵۰ نيز نقل شده است، امّا در مقايسه با آنچه در قرآن آمده، به خوبى اصالت قرآن و تحريف تورات معلوم مى گردد.

در ميان آثار ادبى نيز داستان يوسف و زليخا، براى خود جايگاهى برگزيده است كه از آن جمله مى توان منظومه يوسف و زليخا، از نظامى گنجوى و يوسف و زليخا منسوب به فردوسى را نام برد.

قرآن در داستان يوسفعليه‌السلام بيشتر به شخصيت خود او در گذر از كوران حوادث مى پردازد، در حاليكه در داستان پيامبران ديگر، بيشتر به سرنوشت مخالفان و لجاجت و هلاكت آنان اشاره نموده است.

در برخى از روايات آموزش سوره يوسف به زنان و دختران نهى شده است، ولى به نظر برخى صاحب نظران اين روايات اسناد قابل اعتمادى ندارند.(۲) و از طرفى آنچه استناد اين نهى است طرح عشق از سوى زليخا همسر عزيز مصر است كه با بيان قرآنى، نقطه منفى در آن وجود ندارد.


بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيِمْ

 

۱ - الَّر تِلْكَ ءَايَتُ الْكِتَبِ الْمُبِينِ

ترجمه:

الف لام را. آن است آيات كتاب روشنگر.


۲- إِنَّآ اءَنْزَلْنَهُ قُرْءَناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

ترجمه:

همانا ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بيانديشيد.


نكته ها:

. قرآن به هر زبانى كه نازل مى شد، ديگران بايد با آن زبان آشنا مى شدند. امّا نزول قرآن به زبان عربى داراى مزايايى است، از جمله:

الف: زبان عربى داراى چنان گستردگى لغات و استوارى قواعد دستورى است كه در زبان هاى ديگر يافت نمى شود.

ب: طبق روايات زبان اهل بهشت، عربى است.

ج: مردم منطقه اى كه قرآن در آن نازل شد، عرب زبان بودند و امكان نداشت كه كتابِ آسمانى آنها به زبان ديگرى باشد.

 خداوند در مورد نحوه ى فرستادنِ قرآن تعبير به نزول. نموده است، همچنانكه در مورد باران نيز نزول. استفاده شده است. بين قرآن و باران، مشابهت هايى است كه ذكر مى كنيم:

الف: هر دو از آسمان نازل مى شوند.انزلنا (۳)

ب: هر دو طاهر و مطهرند.ليطهركم (۴) ،يزكيهم (۵)

ج: هر دو وسيله حياتند.دعاكم لِما يحيكم (۶) ،لنحيى به بلدة ميتا (۷)

د: هر دو مبارك و مايه بركت اند.مباركاً (۸)

ه‍: قرآن چون باران، قطره قطره و آيه آيه نازل شده است. (نزول تدريجى قرآن)

 شايد تاءكيد بر عربى بودن قرآن، ردّ كسانى باشد كه مى گفتند: قرآن را فردى عجمى به پيامبر آموخته است. (۹)


پيام ها:

 ۱- قرآن كه خود معجزه و انواع معجزات علمى، عينى و تاريخى در آن آمده، از همين الفباى عادى است كه در گفتگوى شما بكار مى رود.الَّر

۲- قرآن داراى مقامى بس والا است.تلك

۳- قرآن تنها كتابى براى تلاوت، تبّرك و حفظ نيست، بلكه وسيله ى تعقل و رشد بشر است.لعلّكم تعقلون

۴- قرآن، عربى است وترجمه آن به زبان هاى ديگر نمى تواند جايگزين آن در نماز شود.قراناً عربياً

۵- نزول قرآن به زبان عربى از يك سو و فرمان تدّبر در آن از سوى ديگر، نشانه ى آن است كه همه ى مسلمانان لازم است با زبان عربى آشنا شوند.قرآناً عربياً


۳ - نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ اءَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَآ اءَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ هَذَاالْقُرْءَانَ وَ إِن كُنتَ مِنقَبْلِهِ لَمِنَ الْغَفِلِينَ

ترجمه:

ما با اين قرآن كه به تو وحى كرديم بهترين داستان را بر تو بازگومى كنيم، در حالى كه تو پيش از آن، از بى خبران بودى.


نكته ها:

. كلمه قصص. هم به معناى داستان و هم به معناى نقل داستان است.

قصّه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايى دارد. زيرا داستان، تجسم عينى زندگى يك اُمت و تجربه عملى يك ملّت است. تاريخ آئينه ى ملّت هاست و هر چه با تاريخ و سرگذشت پيشينيان آشنا باشيم، گويا به اندازه عمر آن مردم زندگى كرده ايم. حضرت علىعليه‌السلام در نامه سى ويكم نهج البلاغه خطاب به فرزندش امام حسنعليه‌السلام جمله اى دارند به اين مضمون كه فرزندم ؛ من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه كرده ام و به آنها آگاهم، كه گويا با آنان زيسته ام و به اندازه ى آنها عمر كرده ام.

شايد يكى از دلايل اثرگذارى قصّه و داستان بر روى انسان، تمايل قلبى او به داستان باشد. معمولاً كتاب هاى تاريخى و آثار داستانى در طول تاريخ فرهنگ بشرى رونق خاصى داشته و قابل فهم و درك براى اكثر مردم بوده است، در حالى كه مباحث استدلالى و عقلانى را گروه اندكى پيگيرى مى كرده اند.

 قرآن، داستان حضرت يوسف را به عنواناحسن القصص. نام مى برد. ولى در روايات به كل قرآن احسن القصص. اطلاق شده است و البته منافاتى ندارد كه در ميان تمام كتب آسمانى، تمام قرآن احسن القصص. باشد و در ميان سوره هاى قرآن، اين سوره احسن القصص. باشد.(۱۰)

تفاوت داستان هاى قرآن با ساير داستان ها:

۱- قصّه گو خداوند است.نحن نقص

۲- هدفدار است.نقص عليك من ابناء الرّسل ما نثبت به فؤ ادك. (۱۱)

۳- حق است نه خيال.نقصّ عليك نباءهم بالحق (۱۲)

۴- بر اساس علم است نه گمان.فلنقصنّ عليهم بعلمٍ (۱۳)

۵- وسيله تفكر است نه تخدير.فاقصص القصص لعلهم يتفكّرون (۱۴)

۶- وسيله عبرت است نه تفريح وسرگرمى.لقد كان فى قصصهم عبرة (۱۵)

 داستان حضرت يوسفاحسن القصص. است، زيرا:

۱- معتبرترين داستان هاست.بما اوحينا

۲- در اين داستان، جهاد با نفس كه بزرگترين جهاد است، مطرح مى شود.

۳- قهرمان داستان، نوجوانى است كه تمام كمالات انسانى را در خود دارد. (صبر و ايمان، تقوى، عفاف، امانت، حكمت، عفو و احسان)

۴- تمام چهره هاى داستان خوش عاقبت مى شوند. مثلا يوسف به حكومت مى رسد، برادران توبه مى كنند، پدر بينايى خود را بدست مى آورد، كشور قحطى زده نجات مى يابد و دلتنگى ها و حسادت ها به وصال و محبت تبديل مى شود.

۵- در اين داستان مجموعه اى از اضداد در كنار هم طرح شده اند: فراق و وصال، غم و شادى، قحطى و پرمحصولى، وفادارى و جفاكارى، مالك و مملوك، چاه و كاخ، فقر و غنا، بردگى و سلطنت، كورى و بينايى، پاكدامنى و اتهام ناروا بستن.

 نه فقط داستان هاى الهى، بلكه تمام كارهاى خداوند اَحسن. است زيرا:

بهترين آفريدگار است.احسن الخالقين (۱۶)

بهترين كتاب را دارد.انزل احسن الحديث. (۱۷)

بهترين صورت گر است.فاحسن صوركم (۱۸)

بهترين دين را دارد.و من احسن ديناً ممّن اسلم وجهه لله (۱۹)

بهترين پاداش را مى دهد.ليجزيهم اللّه احسن ما عملوا (۲۰)

و در برابر آن بهترين ها، خداوند بهترين عمل را از انسان خواسته است.ليبلوكم ايّكم احسن عملاً (۲۱)

 غفلت در قرآن به سه معنى مطرح شده است:

الف: غفلت بد، نظير آيه ىانّ كثيراً من الناس عن آياتنا لغافلون (۲۲) همانا بسيارى مردم از آيات ما به شدت غافلند.

ب: غفلت خوب، نظير آيه ىالذين يرمون المحصنات الغافلات المؤ منات لعنوا فى الدنيا و الا خرة (۲۳) كسانى كه بر زنان پاكدامن و بى خبر از فحشا تهمت زنا مى زنند در دنيا و آخرت لعنت شده اند.

ج: غفلتِ طبيعى به معناى بى اطلاعى، نظير همين آيه ى مورد بحثو ان كنت من قبله لمن الغافلين


پيام ها:

 ۱- در داستان هاى قرآن، قصّه گو خداوند است.نحن نقصّ

۲- براى الگو دادن به ديگران، بهترين ها را انتخاب ومعرفى كنيم.احسن...

۳- قرآن احسن الحديث. وسوره ى يوسف احسن القصص. است.احسن القصص

۴- بهترين داستان، آن است كه بر اساس وحى باشد.احسن القصص بمااوحينا

۵- قرآن بازگوكننده ى داستان ها، با بهترين وزيباترين بيان است.احسن القصص

۶- پيامبر امّى قبل از نزول وحى نسبت به تاريخِ گذشته، بى خبر و ناآشنا بود.... لمن الغافلين


۴- إِذْ قَالَ يُوسُفُ لابِيهِ ياءَبَتِ إِنِّى رَاءَيْتُ اءَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَالشَّمْسَ وَ الْقَمَرَرَاءَيْتُهُمْ لِى سَجِدِينَ

ترجمه:

آنگاه كه يوسف به پدر خويش گفت: اى پدر همانا من (در خواب) يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم، آنها را در برابر خود سجده كنان ديدم.


نكته ها:

. داستان حضرت يوسف با رؤيا شروع مى شود. به گفته علامه ى طباطبايى در تفسيرالميزان، داستان يوسف با خوابى شروع مى شود كه او را بشارت مى دهد و نسبت به آينده روشن واميدوار مى سازد، تا او را در مسير تربيت الهى صابر و بردبار گرداند.

يوسف، يازدهمين فرزند حضرت يعقوب است كه بعد از بنيامين متولد شده است. به جز بنيامين، ديگر برادران او از مادر جدا بوده اند. حضرت يعقوب نيز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهيم است.(۲۴)

 خواب اولياى الهى، متفاوت است ؛ گاهى نيازمند تعبير است، مثل خوابِ حضرت يوسف و گاهى به تعبير نياز ندارد، بلكه عين واقع است. مانند خواب حضرت ابراهيم كه ماءمور مى شود تا اسماعيل را ذبح كند.

سخنى درباره ى رؤيا و خواب ديدن

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ مى فرمايد: الرؤيا ثلاثة: بشرى من اللّه، تحزين من الشيطان، والذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه.(۲۵ ) يعنى خواب بر سه قسم است: يا بشارتى از سوى خداوند است، يا غم و اندوهى از طرف شيطان است و يا مشكلات روزمره انسان است كه در خواب آنرا مى بيند.

برخى از دانشمندان و روان شناسان، خواب ديدن را در اثر ناكامى ها و شكست ها دانسته اند و به ضرب المثلى قديمى استشهاد كرده اند كه: شتر در خواب بيند پنبه دانه. و برخى ديگر خواب را تلقينِ ترس گرفته اند، بر اساس ضرب المثلى كه مى گويد: دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبينى. و بعضى ديگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانسته اند. امّا عليرغم تفاوت هايى كه در خواب ها و رؤياها وجود دارد. كسى اصل خواب ديدن را انكار نكرده است و البته بايد به اين نكته توجه داشت كه همه خواب ها با يك تحليل، قابل بررسى نيستند.

 مرحوم علامه در تفسير الميزان(۲۶) مى گويد: سه عالم وجود دارد؛ عالم طبيعت، عالم مثال، عالم عقل. روح انسان به خاطر تجردّى كه دارد، در خواب با آن دو عالم ارتباط پيدا مى كند و به ميزان استعداد و امكان، حقايقى را درك مى كند. اگر روح كامل باشد، در فضاى صاف حقايق را درك مى كند. و اگر در كمال به آخرين درجه نرسيده باشد، حقايق را در قالب هاى ديگر مى يابد. همانطور كه در بيدارى، شجاعت را در شير و حيله را در روباه و بلندى را در كوه مى بينيم، در خواب، علم را در قالب نور، ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانى را به صورت تاريكى مشاهده مى كنيم. ما نتيجه ى بحث را با ذكر مثال هايى بيان مى كنيم ؛ كسانى كه خواب مى بينند چند دسته اند:

دسته اول، كسانى كه روح كامل و مجردى دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس، با عالم عقل مرتبط شده و حقايقى را صاف و روشن از دنياى ديگر دريافت مى كنند. (نظير تلويزيون هاى سالم با آنتن هاى مخصوص جهت دار كه بر فراز قلّه ها و بلنديها امواج ماهواره اى را از نقاط دور دست مى گيرد.) اينگونه خوابها كه دريافت مستقيم و صاف است نيازى به تعبير ندارد.

دسته دوّم، خواب كسانى است كه داراى روح متوسط هستند كه در عالم رؤيا حقايق را ناصاف و همراه با برفك و تشبيه و تخيّل دريافت مى كنند (كه بايد مفسّرى در كنار دستگاه گيرنده ماجراى فيلم را به دور از برفك ها توضيح دهد و به عبارتى، عالمى آن خواب را تعبير كند.)

دسته سوم، خواب كسانى است كه روح آنان به قدرى متلاطم و ناموزون است كه خواب آنها مفهومى ندارد. (چنانكه آشنايانِ با فيلم هم، از صحنه هاىِ مختلف و پربرفك تلويزيونى، چيزى سردرنمى آورند.) اين نوع رؤياها قابل تعبير نيستند كه در قرآن بهاضغاث احلام. تعبير شده است.

در كتاب تعبير خواب ابن سيرين آمده كه به او گفتند، در خواب شخصى مُهر بر دهان و فرج مردم مى زند، در جواب گفت، او مؤ ذن ماه رمضان خواهد بود كه با اذان دادن، خوردن و نكاح را ممنوع اعلام مى كند!

 قرآن در سوره هاى مختلف، از رؤياهايى نام برده كه حقيقت آنها به وقوع پيوسته است. از جمله:

الف: رؤياى يوسفعليه‌السلام درباره سجده ى يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او، كه تعبير و تاءويل به قدرت رسيدن او و تواضع برادران و پدر و مادر به او گرديد.

ب: رؤياى دو يار زندانىِ يوسف كه بعداً يكى از آنها آزاد وديگرى اعدام شد.

ج: رؤياى پادشاه مصر درباره خوردن گاوِ لاغر، گاو چاق را كه تعبير به قحطى و خشكسالى بعد از فراخ شد.

د: رؤياى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ درباره عدد اندك مشركان در جنگ بدر كه تعبير به شكست مشركان شد.(۲۷)

ه‍: رؤياى پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ درباره ورود مسلمانان با سر تراشيده به مسجدالحرام، كه با فتح مكه و زيارت خانه خدا تعبير شد(۲۸)

و: رؤياى مادر حضرت موسى كه نوزادش را در صندوق گذاشته و به آب بياندازد.اوحينا الى امك ما يوحى ان اقذ فى التابوت. (۲۹) كه روايات بر اين دلالت دارند كه مراد از وحى در اين آيه، همان رؤياست.

ز: رؤياى حضرت ابراهيم در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعيل.(۳۰)

از قرآن كه بگذريم در زندگى خود افرادى را مى شناسيم كه در رؤيا از امورى مطلع شده اند كه دست انسان به صورت عادى به آن نمى رسد. سيد قطب مى گويد: در امريكا خواب ديدم كه چشم فرزند خواهرم خونريزى كرده است، نامه اى به مصر نوشتم، جواب دريافت كردم كه درست است با اينكه خونريزى در ظاهر چشم نبوده است.

از آخوند ملاعلى همدانى كه از مراجع تقليد بود، نقل شده است كه مى گفت: يكى از علما پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را در خواب ديد كه به او فرمود: حال كه از ايران پيغام فرستاده اند امسال وجوهاتى به سامرا نمى رسد، نگران مباش در دولاب، صدتومان پول است آنرا بردار. وقتى از خواب بيدار شدم نماينده ميرزاى شيرازى در خانه را زد و مرا نزد آقا احضار كرد. همين كه وارد شدم ميرزا فرمود: در دولاب، صد تومان است در را باز كن و بردار. و به من فهماند كه موضوع خواب را اظهار مكن.

حاج شيخ ‌عباس قمى صاحب مفاتيح الجنان، به خواب فرزندش. آمد وگفت: كتابى نزدم امانت بوده، آنرا به صاحبش برگردان تا من در برزخ راحت باشم. وقتى بيدار شد به سراغ كتاب رفت، با نشانه هايى كه پدر گفته بود، تطبيق داشت آنرا برداشت. وقتى مى خواست از خانه بيرون برود، كتاب از دستش افتاد و كمى ضربه ديد. او كتاب را به صاحبش برگرداند و عذرخواهى كرد. ولى دوباره پدرش به خواب او آمد و گفت: چرا به او نگفتى كتاب تو ضربه ديده است تا اگر خواست تاوان بگيرد و يا اينكه با توجه به نقص كتاب، راضى شود!.


پيام ها:

 ۱- پدر و مادر، بهترين مرجع براى حلّ مشكلات فرزندان هستند.يااَبت

۲- والدين بايد به خواب هاى فرزندانشان توجه كنند.يااَبت

۳- گاهى رؤيا وخواب ديدن، يكى از راه هاى دريافت حقايق است.انى راءيت

۴- در فرهنگِ خواب، اشياء، نماد حقايق مى شوند. (مثلاً، خورشيد نشان پدر و ماه تعبير از مادر و ستارگان نشان برادران است)راءيت احد عشر كوكباً...

۵- گاهى در نوجوان، استعدادى هست كه بزرگترها را به تواضع وامى دارد.ساجدين

۶- خواب ديدن اولياىِ خدا، ديدنِ واقعى است.راءيت

در اين آيهراءيتُ تكرار شده است تا بگويد حتماً ديدم و گمان نشود ماجرا خيالى بوده است.

۷- حضرت يوسف از ابتدا، تعبير خواب نمى دانست و لذا براى تعبير رؤيايش از پدرش استمداد كرد.يااَبت


۵ - قَالَ يَبُنَىَّ لاَ تَقْصُصْ رُءْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْداً إِنَّ الْشَّيْطَنَ لِلاِْنْسَنِ عَدُوُّ مُّبِينٌ

ترجمه:

(يعقوب) گفت: اى پسر كوچكم خوابت را براى برادرانت بازگو مكن، كه برايت نقشه اى (خطرناك) مى كشند. زيرا شيطان، براى انسان دشمنى آشكار است.


نكته ها:

. يكى از اصول زندگى، رازدارى است. اگر مسلمانان به مفاد اين آيه عمل مى كردند، اين همه سرمايه و استعداد، كتب خطى، آثار علمى، هنرى و عتيقه هاى ما، در موزه كشورهاى خارجى جاى نمى گرفت و به اسم كارشناس، ديپلمات، جهانگرد از منابع و امكانات و منافع ما آگاه نمى شدند و در اثر سادگى يا خيانت، اسرارمان در اختيار كسانى كه دائماً در حال كيد و مكر بر عليه ما هستند، قرار نمى گرفت.

حضرت يوسف، خواب خود را دور از چشم برادران به پدر گفت. كه اين خود نشانه ى تيزهوشى اوست.


پيام ها:

 ۱- لازم است والدين، از روحيات فرزندانشان نسبت به هم آگاه باشند تا بتوانند اعمال مديريت كامل نمايند.فَيَكيدُوا لَك كَيداً

۲- در پيش بينى هاى صحيح نسبت به مسايل مهم، گاهى اظهار سوءظن و يا پرده برداشتن از خصلت ها مانعى ندارد.فَيَكيدوا لَك كَيدا

۳- دانسته ها و اطلاعات، بايد طبقه بندى شود و محرمانه و غيرمحرمانه از هم جدا گردد.لا تقصص

۴- هر حرفى را به هر كسى نزنيد.لا تقصص

۵- زمينه هاى حسادت را شعله ور نكنيد.لا تقصص... فيكيدوا

۶- كيد وحيله انسان، كار شيطانى است.فيكيدوا... انَّ الشَيْطان...

۷- اگر گاهى رؤيا، قابل گفتن نيست، پس بسيارى از ديده ها در بيدارى، نبايد بازگو شود.لا تقصص

۸- در خانواده انبيا نيز، مسايل اخلاقى همچون حسد و حيله مطرح است.يا بنّى لا تقصص

۹- شيطان با استفاده از زمينه هاى درونى ما بر ما سلطه مى يابد.

حسادت برادران، زمينه را براى بروز دشمنى شيطان نسبت به انسان فراهم ساخت.فيكيدوا... انّ الشيطان للانسان عدو مبين


۶ - وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَاءْوِيلِ الاَْحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلىَّ ءَالِيَعْقُوبَ كَمَآ اءَتَمَّهَا عَلَىَّ اءَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَهِيمَ وَ إِسْحَقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

ترجمه:

و اينگونه پرودگارت تو را برمى گزيند و از تعبير خواب ها (و سرانجام امور) به تو مى آموزد و نعمت خويش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام مى كند همانگونه كه پيش از اين بر دو پدرت ابراهيم و اسحاق تمام كرد. همانا پرودگارت داناى حكيم است.


نكته ها:

. تاءويل خواب به معناى بيانِ باطن و نحوه ى تحقق خواب است. كلمه احاديث. جمع حديث. به معناى نقل ماجراست. از آنجايى كه انسان رؤياى خود را به اين و آن نقل مى كند، به خواب نيز حديث گفته اند. بنابراينتاءويل الاحاديث. يعنى تعبير خواب ها.

حضرت يعقوب در اين آيه، خواب فرزندش يوسف را براى او تعبير مى كند و از آينده اش خبر مى دهد.


پيام ها:

 ۱- اولياى خدا از يك خواب، آينده افراد را مى بينند.يَجتبيك رَبُّك ويُعَلِّمك

۲- پيامبران، برگزيدگان خداوند هستند.يَجْتبيك

۳- انبيا، شاگردان بلاواسطه خداوند هستند.يعلمك

۴- مقام نبوت و حكومت، سرآمد نعمت هاست.و يتّم نعمته

۵- انتخاب انبيا، بر اساس علم و حكمت الهى است.يجتبيك... عليمٌ حكيمٌ

۶- علم، اولين هديه الهى به برگزيدگان خود است.يجتبيك ربّك و يُعلّمك

۷- تعبير خواب، از امورى است كه خداوند به انسان عطا مى كند.يُعلّمُك من تاءويل الاحاديث

۸- علاوه بر لياقت، اصل و نسب هم در گزينش افراد مهم است.يجتبيك... و ابويك من قبل

۹- در فرهنگ قرآن، اجداد در حكم پدر هستند.اَبَويك مِن قبل ابراهيم واسحق


۷ - لَّقَدْ كَانَ فِى يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ ءَايَتٌ لِّلسَّآئِلِينَ

ترجمه:

بتحقيق در (داستان) يوسف و برادرانش نشانه هايى (از حاكم شدن اراده خداوندى) براى جويندگان است.


نكته ها:

. در داستان زندگى حضرت يوسف، آيات و نشانه هاى زيادى از قدرت نمايى خداوند به چشم مى خورد، كه هر كدام از آنها مايه ى عبرت و پند براى اهل تحقيق و جستجو است ؛ از آن جمله است: ۱خواب پر راز و رمز حضرت يوسف، ۲علم تعبير خواب، ۳تشخيص و اطلاع يافتن يعقوب از آينده فرزند خود، ۴در چاه بودن و آسيب نديدن، ۵- نابينا شدن، دوباره بينا شدن، ۶- قعر چاه و اوج جاه، ۷- زندان رفتن و به حكومت رسيدن، ۸- پاك بودن و تهمت ناپاكى شنيدن، ۹- فراق و وصال، ۱۰- بردگى وپادشاهى، ۱۱- زندان را ترجيح دادن بر آلودگى گناه، ۱۲- بزرگوارى وعفو سريع از برادران خطاكار.

در كنار اين نشانه ها، سؤ ال هايى نيز قابل طرح است كه پاسخ هر كدام نيز روشنگر راه زندگانى است ؛

- چگونه حسادت، انسان را به برادركشى مى كشاند؟!

- چگونه ده نفر در يك خيانت، هم راءى و هم داستان مى شوند؟!

- چگونه يوسف با بزرگوارى از مجازات برادران خيانتكار خود، صرف نظر مى كند؟!

- چگونه انسان با ياد خدا، زندان را بر آلودگى ولذت گناه ترجيح مى دهد؟!

 اين سوره، در زمانى نازل شد كه پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در محاصره شديد اقتصادى و اجتماعى قرار گرفته بود و اين داستان براى حضرت، مايه ى دلدارى مى شد كه اى پيامبر! اگر بعضى از بستگانت ايمان نياوردند ناراحت مباش، برادران يوسف او را به چاه انداختند!.

مهم ترين آيات اين سوره، غلبه ى قدرت الهى بر توطئه هاست (توطئه هاى بشرى با اراده ى الهى خنثى مى شود.) يوسف را به چاه انداختند تا نزد پدر محبوب شوند، مبغوض شدند. درها را بستند تا او را با شهوت آلوده كنند، عصمت او به اثبات رسيد. نه چاه وبردگى و نه زندان ونه كاخ ونه توطئه ها هيچكدام بر اراده الهى غالب نگشتند.


پيام ها:

 ۱- قبل از بيان داستان، شنونده را براى شنيدن و عبرت گرفتن آماده كنيد.لقد كان فى يوسف...

۲- تا تشنه ى شنيدن و عاشقِ آموختن نباشيم، از درسهاى قرآن استفاده كامل نمى بريم.لِلسّائلين

۳- داستان يكى است، امّا نكات و درسهايى كه از آن استفاده مى شود بسيار است.آيات

۴- داستان هاى قرآن، پاسخ سؤ ال هاى زندگى مردم را مى دهد.للسائلين

۵- حسد، مرز خانواده و عواطف خويشاوندى را نيز درهم مى شكند.لقد كان فى يوسف و اخوته


۸ - إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَاءَخُوهُ اءَحَبُّ إِلَىَّ اءَبِينَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ اءَبَانَا لَفِى ضَلَلٍ مُّبِينٍ

ترجمه:

آنگاه كه (برادران او) گفتند: همانا يوسف و برادرش (بنيامين) نزد پدرمان از ما كه گروهى نيرومند هستيم محبوب ترند. همانا پدرمان (در اين علاقه به آن دو) در گمراهى روشنى است.


نكته ها:

. حضرت يعقوب دوازده پسر داشت كه دو نفر از آنان (يوسف و بنيامين) از يك مادر و بقيه از مادرى ديگر بودند. علاقه پدر به يوسف، (به دليل خردسال بودن يا بدليل كمالاتى كه داشت) موجب حسادت برادران شده بود. آنها علاوه بر حسادت با گفتن: و نحن عصبة. معلوم مى كنند كه روحيه ى غرور و تكبر را نيز داشته اند و در اثر اين غرور و حسد، پدر را نيز متهم به اشتباه و انحراف در مهرورزى به فرزندان مى كنند.

افرادى در جامعه هستند كه به جاى آنكه خود را بالا ببرند، افراد بالا را پايين مى آورند. چون خود محبوب نيستند، محبوب ها را مى شكنند.

 فرق است ميان تبعيض و تفاوت. تبعيض ؛ برترى دادن بدون دليل است. ولى تفاوت ؛ بر اساس لياقت ها و شرائط است. مثلاً نسخه هاى يك پزشك و نمره هاى يك معلم، تفاوت دارد. ولى اين تفاوت حكيمانه است نه ظالمانه، علاقه ى حضرت يعقوب به يوسف، حكيمانه بود نه تبعيض و ظالمانه. ولى برادران يوسف، اين علاقه را بى دليل مى پنداشتند.


پيام ها:

 ۱- اگر فرزندان احساس تبعيض كنند، آتش حسادت در ميان آنان شعله ور مى شود.احبّ الى ابينا منّا

۲- تفاوت گذاشتن ميان فرزندان، عشق و محبت آنان را نسبت به پدر كم مى كند.انّ ابانا لفى ضلال مبين

۳- زور و قدرت، محبت نمى آورد.احبّ الى اءبينا منّا و نحن عصبة

۴- حسادت، مرز نبوّت واُبوّت (پيامبرى وپدرى) را نيز مى شكند وفرزندان نسبت انحراف وبى عدالتى، به پيامبرى كه پدرشان است، مى دهند.انّ ابانا لفى ضلال مبين

۵- عشق وعلاقه به محبوب شدن، در نهاد هر انسانى وجود دارد. انسان ها از كم توجهى وبى مهرى به خود، رنج مى برند.احبّ الى ابينا


۹ - اقْتُلُواْ يُوسُفَ اءَوِ اطْرَحُوهُ اءَرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ اءَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْماًصَلِحِينَ

ترجمه:

(برادران به يكديگر گفتند) يوسف را بكشيد يا او را به سرزمينى دور بيافكنيد تا توجّه پدرتان مخصوص شما شود و پس از انجام طرح (با توبه) گروهى شايسته باشيد.


نكته ها:

. انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ايثار، غبطه.

اگر فكر كرد؛ حال كه ما فلان نعمت را نداريم، ديگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از اين نعمت باشيم ولى ديگران نه، اين بُخل است. اگر گفت: ديگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قيمتى كه ما محروم باشيم، اين ايثار است. اگر گفت: حالا كه ديگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهره مند مى شديم، اين غبطه است.

 امام باقرعليه‌السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبت مى كنم و آنها را روى زانوانم مى نشانم در حالى كه استحقاق اين همه محبت را ندارند، تا مبادا عليه ساير فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى يوسف تكرار شود.(۳۱)


پيام ها:

 ۱- فكر خطرناك، انسان را به كار خطرناك مى كشاند.ليوسف... احب... اقتلوا

۲- حسادت، انسان را تا برادركشى سوق مى دهد.اقتلوا يوسف

۳- انسان خواهان محبوبيت است و كمبود محبت مايه بزرگترين خطرات و انحرافات است.يخل لكم وجه ابيكم

۴- با اينكه قرآن راه محبوبيت را ايمان و عمل صالح معرفى مى كند؛ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا ، امّا شيطان راه محبوب شدن را برادركشى ترسيم مى كند.اقتلوا... يخل لكم وجه ابيكم

۵- حسود خيال مى كند با نابود كردن ديگران، نعمت ها به او داده مى شود.اقتلوا... يخل لكم وجه ابيكم

۶- شيطان با وعده ى توبه در آينده، راه گناه امروز را باز مى كند.و تكونوا من بعده قوماً صالحين

۷- علم وآگاهى، هميشه عامل دورى از انحراف نيست. برادران با آنكه قتل يا تبعيد يوسف را بد مى دانستند،تكونوا من بعده قوماً صالحين اقدام كردند.


۱۰ - قَالَ قَآئِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَاءَلْقُوهُ فِى غَيَبَتِ الْجُبِّيَ لْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَعِلِينَ

ترجمه:

گوينده اى از ميان آنان گفت: يوسف را نكشيد و (اگر اصرار به اين كار داريد لااقل) او را به نهان خانه چاه بيفكنيد تا بعضى از كاروان ها (كه از آنجا عبور مى كنند) او را برگيرند.


نكته ها:

. كلمه جُبّ به معناى چاهى است كه سنگ چين نشده باشد. كلمه غَيابت. نيز به طاقچه هايى مى گويند كه در ديواره ى چاه نزديك آب قرار مى دهند كه اگر از بالا نگاه شود ديده نمى شود.

نهى از منكر داراى بركاتى است كه در آينده روشن مى شود. نهى لاتقتلوا يوسف را نجات داد و در سالهاى بعد او مملكت را از قحطى نجات داد. همانگونه كه آسيه با نهى لاتقتلوا به فرعون در آن روز، جان موسى را نجات داد و او در سال هاى بعد بنى اسرائيل را از شر فرعون نجات داد. اين نمونه روشن وعده الهى است كه مى فرمايد: من احياها فكانّما اَحْيى الناس. جميعاً(۳۲ ) هر كس يك نفر را زنده كند پس گويا همه مردم را زنده كرده است.


پيام ها:

 ۱- اگر نمى توان جلو منكر را به كلى گرفت، هر مقدارى كه ممكن است بايد آنرا پايين آورد.لا تقتلوا... والقوه


۱۱ - قَالُواْ يََّاءَبَانَا مَالَكَ لاَ تَاءْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَنَ صِحُونَ

ترجمه:

گفتند: اى پدر تو را چه شده كه ما را بر يوسف امين نمى دانى درحاليكه قطعاً ما خيرخواه او هستيم؟!


پيام ها:

 ۱- كسانى كه پوچ ترند، ادّعا وتبليغات بيشترى مى كنند.انّا له لناصحون

۲- حتى به هر برادرى نمى توان اطمينان كرد. (گويا يعقوب بارها از اينكه يوسف همراه برادرانش برود جلوگيرى كرده است كه برادران با گفتنمالك لا تاءمنّا انتقاد مى كنند.)

۳- فريب هر شعارى را نخوريد و از اسم هاى بى مسمّى بپرهيزيد. (خائن نام خود را ناصح مى گذارد.)لناصحون

۴- دشمن براى برطرف كردن سوءظن، هرگونه اطمينانى را به شما ارائه مى دهد.انّا له لناصحون

۵- خائن، تقصير را به عهده ى ديگران مى اندازد.مالك

۶- از روز اوّل، بشر به اسم خيرخواهى فريب خورده است. شيطان نيز براى اغفال آدم و حوا گفت: من خيرخواه شما هستم.و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين (۳۳) انّا له لناصحون

۷- حسد، آدمى را به گناهانى همانند؛ دروغ گفتن و نيرنگ زدن حتى به محبوب ترين نزديكانش، وادار مى سازد.انّا له لناصحون


۳۲ - قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِى لُمْتُنَّنِى فِيهِ وَلَقَدْ رَوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَّمْ يَفْعَلْ مَآ ءَامُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّغِرِينَ

ترجمه:

(همسر عزيز مصر به زنانى كه دست خود را بريده بودند) گفت: اين همان كسى است كه مرا درباره او ملامت مى كرديد. و البته من از او كام خواستم ولى او پاكى ورزيد. و اگر آنچه را به او دستور مى دهم انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و قطعاً ازخوارشدگان خواهد بود.


نكته ها:

. شرايط اجتماعى و روانى، در نوع عكس العمل افراد تاءثير دارد. همسر عزيز آنگاه كه از افشاى كار زشت خود مى ترسد، غلقّت الابواب. درها را مى بندد، امّا هنگامى كه زنان مصر را همراه و همداستان خود مى بيند، علناً مى گويد: اءنا راودته. من او را فرا خواندم. در جامعه نيز وقتى حساسيت به زشتى از بين برود، گناه آسان مى شود. شايد براى جلوگيرى از همين اخلاق است كه در دعاى كميل مى خوانيم: اللّهم اغفر لى الذنوب التى تهتك العصم. خداوندا؛ گناهانى كه پرده حيا را پاره مى كند برايم بيامرز. زيرا گناه در ابتدا انجامش براى انسان سنگين است، امّا همينكه پرده ها برافتاد آسان مى شود.


پيام ها:

 ۱- ديگران را ملامت نكنيد كه خود گرفتار مى شويد.فذالك الذى لمتننّى فيه

۲- عشق گناه آلود، سبب رسوائى مى شود.لقد راودته

۳- دروغگو رسوا مى شود. كسى كه ديروز گفت: يوسف قصد سوء داشتهاراد باهلك سوء امروز مى گويد:اءنا راودته من قصد كام گرفتن از او را داشتم.

۴- گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل، گواهى مى دهد.فاستعصم

(وجدان مجرم نيز گاهى بيدار مى شود.)

۵- سوء استفاده از قدرت، حربه ى طاغوتيان است.ليسجننّ

۶- تهديد به حبس وتحقير، حربه وشيوه ى طاغوتيان است.ليسجنن، الصاغرين

۷- عاشقِ شكست خورده، دشمن مى شود.ليسجنّن وليكوناً من الصاغرين

۸- روحيه كاخ ‌نشينى، غيرت را مى ميراند. (با آنكه عزيز خيانت همسر را فهميد و از او خواست كه توبه كند، ولى باز هم ميان او و يوسف فاصله نيانداخت.)

۹- پاكى لازمه ى نبوت است.فاستعصم...

۱۰- چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مى روند.فاستعصم... ليسجنن يوسف از دامان پاك خود به زندان مى رود


۳۳ - قَالَ رَبِّ السِّجْنُ اءَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِىَّ إِلَيْهِ وَإِلا تَصْرِفْعَنِّى كَيْدَهُنَّ اءَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَاءَكُن مِّنَ الْجَهِلِينَ

ترجمه:

(يوسف) گفت: پرودگارا؛ زندان براى من از آنچه مرا به سوى آن مى خوانند محبوب تر است. و اگر حيله آنها را از من باز نگردانى من به سوى آنها تمايل مى كنم و از جاهلان مى گردم.


پيام ها:

 ۱- توجه به ربوبيت خدا، از آداب دعا مى باشد.ربّ

۲- اولياى خدا، فشار زندگى شرافتمندانه را، از رفاه در گناه بهتر مى دانند.ربّالسجن احبّ الىّ

۳- هر آزادبودنى ارزش نيست وهر زندان بودنى عيب نيست.رب السجن احبّ

۴- انسان با استمداد از خداوند، مى تواند در هر شرايطى از گناه فاصله بگيرد.ربّ السجن احبّ (هجرت از محيط گناه لازم است)

۵- رنج و سختى نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد.رب السجن...

۶- دعا و نيايش و استمداد از خداوند، راه مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است.رب السجن...

۷- شخصيت انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مى شود.السجن احبّ

۸- يا همه زنان عاشق يوسف شدند و پيغام دادند و يا او را براى پذيرش درخواست همسر عزيز تشويق كردند.كيدهن، يدعوننى

۹- راضى كردن مردم به قيمت ناخشنودى خدا، جهل است.ربّ... يدعوننى

۱۰- هيچ كس بدون لطف خداوند، محفوظ نمى ماند.الاّتصرف عنى... در شرايط بحرانى تنها راه نجات، اتكا به خداوند است.

۱۱- آزمايش هاى الهى هر لحظه سخت تر ميشود. (يوسف قبلاً گرفتار يك زن بود، حال گرفتار چندين زن شده است.)كيدهنّ اليهنّ

۱۲- گناه، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتى است.اتيناه علما و حكما... اكن من الجاهلين

۱۳- جهل تنها بيسوادى نيست، انتخاب لذت آنى و چشم پوشى از رضاى خداوند، جهل محض است.اكن من الجاهلين


۳۴ - فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

ترجمه:

پس پرودگارش (در خواست) او را اجابت كرد و حيله زنان را از اوبرگرداند، زيرا كه او شنواى داناست.


پيام ها:

 ۱- مردان خدا مستجاب الدعوة هستند.فاستجاب له

۲- هر كس به خداوند پناه ببرد، محفوظ مى ماند.فصرف عنه كيدهنّ

۳- استجابت دعا، دليل بر قدرت شنوايى و بينايى و علم خداوند است.فاستجاب... هو السميع العليم


۳۵ - ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَاءَوُاْ الاَْيَتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ

ترجمه:

سپس بعد از آن همه نشانه ها و شواهدى كه (براى پاكى يوسف) ديدند، اينگونه برايشان جلوه كرد كه او را تا مدتى زندانى كنند.


پيام ها:

 ۱- زيبايى هميشه خوشبختى آور نيست، دردسر هم دارد.ثم بدالهم... ليسجننّه

۲- يك ديوانه سوزنى را در چاه مى اندازد، صد نفر عاقل نمى توانند آنرا در آورند. يك زن عاشق شد، مردان متعدد و رجال مملكتى نتوانستند اين رسوايى را، چاره انديشى كنند.بدالهم بعد ما راءوا

۳- در دربارها و كاخهاى طاغوتيان، دادگاه و محاكمه غيابى و تشريفاتى است، تا بى گناهان محكوم شوند.ليسجننّه

۴- كاخ ‌نشينى معمولاً با بى پروايى و پررويى همراه است.من بعد ما راءوا الايات ليسجننه با اين همه دليل بر پاكى يوسف، باز هم محكوم به زندان مى شود.


۳۶- َمَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ اءَحَدُهُمَآ إِنِّىَّ اءَرَيَنِى اءَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الاَْخَرُ إِنِّىَّ اءَرَيَنِىَّ اءَحْمِلُ فَوْقَ رَاءْسِى خُبْزاً تَاءْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَاءْوِيلِهِ إِنَّا نَرَيَكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

ترجمه:

وبا يوسف دو جوان ديگر وارد زندان شدند. يكى از آن دو (نزد يوسف آمد و) گفت: من در خواب خود را ديدم كه براى شراب (انگور) مى فشارم و ديگرى گفت: من خود را در خواب ديدم كه بر سرم نانى مى برم و پرندگان از آن مى خورند ما را از تعبير خوابمان آگاه ساز، كه ما ترا از نيكوكاران مى بينيم.


نكته ها:

. در حديث مى خوانيم: دليل آنكه يوسف را نيكوكار ناميدند اين بود كه به افراد مريض در زندان رسيدگى مى كرد و براى نيازمندان تلاش مى نمود و براى سايرين، جا باز مى كرد.(۴۴)


پيام ها:

 ۱- زندان و زندانى در تاريخ، سابقه ى طولانى دارد.دخل معه السجن

۲- زندان يوسف، عمومى بوده است.معه السجن

۳- احترام افراد را حفظ كنيد. قرآن از زندانى ها به فتيان. ياد مى كند.

۴- خواب ها را ساده نگيريم، در بعضى از آنها اسرارى نهفته است.ارانى اعصر خمراً (ممكن است انسان هاى عادى نيز خواب هاى مهمى ببينند.)

۵- اگر مردم اعتماد به كسى پيدا كنند، تمام رازهاى خود را با او در ميان مى گذارند.انّا نريك من المحسنين

۶- انسان هاى وارسته، در زندان نيز روى افراد تاءثير مى گذارند.انا نريك من المحسنين

۷- حتى مجرمان و گناهكاران نيز براى نيكوكاران، جايگاه شايسته اى قايلند.انانريك من المحسنين


۳۷ - قَالَ لاَ يَاءْتِيْكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلا نَبَّاءْتُكُمَا بِتَاءْوِيلِهِ قَبْلَ اءَن يَاءْتِيَكُمَاذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِى رَبِّىَّ إِنِّى تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالاَْخِرَةِ هُمْ كَفِرُونَ

ترجمه:

(يوسف به آن دو نفر كه خواب ديده بودند) گفت: من قبل از آنكه جيره غذايى شما برسد، تاءويل خوابتان را خواهم گفت. اين تعبير از چيزهايى است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئين قومى را كه به خدا ايمان نمى آورند و به قيامت كفرمى ورزند، رها كرده ام.


نكته ها:

. درترجمه بخش اوّل آيه، اين احتمال نيز وجود دارد كه معناى آيه اينگونه باشد: من از جانب خداوند مى دانم غذايى كه براى شما خواهند آورد چيست؟ پس. مى توانم خواب شما را هم تعبير كنم يعنى يوسف علاوه بر تعبير خواب از چيزهاى ديگر نيز خبر مى داده است. مثل حضرت عيسىعليه‌السلام كه از غذاى ذخيره شده در منازل و يا آنچه مى خوردند، خبر مى داد.

سؤ ال: چرا حضرت يوسفعليه‌السلام خواب آنان را فورى تعبير نكرد و آن را به وقت ديگر، و ساعتى بعد موكول كرد؟

پاسخ اين سؤ ال را از فخر رازى مى شنويم:

۱- مى خواست آنها را در انتظار قرار دهد تا كمى تبليغ و ارشاد كند، شايد شخص اعدامى ايمان آورد و با حسن عاقبت از دنيا برود.

۲- مى خواست با بيان نوع غذايى كه نيامده، اعتماد آنان را جلب كند.

۳- مى خواست آنها را تشنه تر كند، تا بهتر بشنوند.

۴- چون تعبير خواب يكى از آنها اعدام بود، كمى طفره مى رفت تا قالب تهى نكند.


پيام ها:

 ۱- گاهى براى تاءثيرگذارى بيشتر، لازم است انسان قدرت علمى و كمالات خود را به ديگران عرضه كند.نبّاتكما بتاءويله

۲- از فرصت ها، بهترين استفاده را بكنيد.نبّاتكما بتاءويله... انى تركت ملة

(يوسف قبل از تعبير خواب، كار فرهنگى و اعتقادى خود را شروع كرد.)

۳- معلومات و دانسته هاى خود را از خداوند بدانيم.علّمنى ربّى

۴- هدف از آموزشها نيز پرورش است.علّمنى ربّى

۵- خداوند حكيم است و بى جهت درى را به روى كسى باز نمى كند.علّمنى ربّى زيرا من ؛تركت ملّة قوم لايؤ منون

۶- كسى كه از ظلمات كفر فرار كند، به نور علم مى رسد.علمنى ربى انى تركت. (دليل علم من ترك كردن كفر است.)

۷- در تمام اديان، عقيده به توحيد و معاد در كنار يكديگر لازم است.قوم لايؤ منون باللّه و هم بالاخرة كافرون

۸- اساس ايمان، تبرّى و تولّى است. در اين آيه برائت از كفار و در آيه بعد ولايت اولياى الهى مطرح است.انى تركت - واتّبعت


۳۸ - وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ ءَابَآءِىَّ إِبْرَهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَآ اءَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِنشَىْءٍ ذَ لِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ

ترجمه:

و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كرده ام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خداوند قرار دهيم. اين از فضل خدا بر ما وبر مردم است ولى بيشتر مردم سپاس گزارى نمى كنند.


نكته ها:

. اصالت خانوادگى، همچنانكه در ساختار شخصيت افراد مؤ ثر است، در پذيرش مردم نيز اثر دارد. لذا حضرت يوسف براى معرفى خود، به پدران خود كه انبياى الهى هستند تكيه مى كند، تا هم اصالت خانوادگيش را ارائه دهد و هم قداست دعوت خود را. اين همان روشى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نيز در معرفى خود به كار مى برد و مى فرمود: من همان پيامبر امّى هستم كه نام ونشانم در تورات و انجيل آمده است. حضرت سيدالشهدا حسين بن على عليهماالسلام وامام سجادعليه‌السلام نيز در كربلا و شام در برابر مردم خود را چنين معرفى كردند: اَنا بن فاطمة الزّهرا.

كلمه ملّة. در قرآن به معناى آيين بكار رفته است. و در آيه ۷۸ سوره حج سيماى ملّة ابراهيم. اينگونه ترسيم شده است ؛ با تمام قُوا در راه خدا جهاد كنيد و اهل نماز و زكات و اعتصام به خدا باشيد. در دين سختى و حرجى نيست، تسليم خدا باشيد، اين است ملّت پدرتان ابراهيم


پيام ها:

 ۱- رسيدن به حق، در گرو شناخت باطل و ترك آن است.تركت ملة قوم لا يومنون و اتبعت ملة...

۲- جدّ انسان، در حكم پدر انسان است و كلمه اءب. به او نيز اطلاق شده است.ملّة ابائى ابراهيم و اسحق ويعقوب

۳- انبيا بايد از خاندان پاك باشند.ابائى ابراهيم و...

۴- پيامبران الهى از يك وحدت هدف برخوردارند.ملة ابائى ابراهيم واسحق و...

۵- نبوت و هدايت، توفيق وفضل الهى براى همه است.علينا و على الناس

۶- در كنار راههاى منفى، راه مثبت را نيز نشان دهيم.تركت ملّة... واتبعت ملّة...

۷- پرهيز از شرك و گرايش به توحيد، توفيق الهى مى خواهد.ذلك من فضل اللّه

۸- شرك در تمام ابعادش (ذات وصفات و عبادت)، منفور است.من شىء

۹- اكثريت، معيار شناخت صحيح نيست.اكثرهم لا يشكرون

۱۰- پشت كردن به راه انبيا، بزرگترين كفران نعمت است.لايشكرون

۱۱- شرك ورزى، ناسپاسى در برابر خداوند است.لايشكرون


۳۹ - يَصَحِبَىِ السِّجْنِ ءَاءَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ اءَمِ اللّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ

ترجمه:

اى دو يار زندانى من، آيا خدايان متعدد و گوناگون بهتر است ياخداوند يكتاى مقتدر.


نكته ها:

. انسان ها سه دسته اند: گروهى قالب پذيرند، مثل آب و هوا كه از خود شكلى ندارند و در هر ظرفى به شكل همان ظرف در مى آيند. گروهى نفوذ ناپذير و مقاوم هستند، همچون آهن و فولاد كه در برابر فشار بيرونى ايستادگى مى كنند. اما گروهى امام و راهبرند كه ديگران را به رنگ حق درمى آورند. يوسف نمونه اى از انسان هاى دسته سوّم است كه در زندان نيز از مشرك، موحّد مى سازد.

در قرآن كريم در جاهاى مختلف، از روش مقايسه و پرسش. استفاده شده است كه به نمونه هايى از آن درباره خداوند اشاره مى كنيم:

 هل من شركائكم من يبداء الخلق ثمّ يعيده. (۴۵ ) ؛ آيا از شركايى كه براى خدا گرفته ايد كسى هست كه بيافريند و سپس آنرا برگرداند؟

 هل من شركائكم من يهدى الى الحق (۴۶ ) ؛ آيا از شركايى كه براى خدا قرار داده ايد كسى هست كه به حق راهنمايى كند؟

 اءغير اللّه اَبغى ربّاً و هو ربّ كلّ شى ء (۴۷ ) ؛ آيا غير خداى يكتا پروردگارى بپذيرم در حاليكه او پروردگار همه چيز است؟

 ءَاَّللّه خيرٌ امّا يشركون (۴۸ ) ؛ خداوند بهتر است يا آنچه (او را) شريك مى گردانيد؟


پيام ها:

 ۱- مردم را با محبت و عاطفه، صدا بزنيد.ياصاحبى

۲- از مكان ها وزمان هاى حساس براى تبليغ استفاده كنيد.ياصاحبى السجن ءارباب متفرّقون.. (يوسف در زندان همينكه مى بيند به تعبير خواب او نياز دارند، فرصت را غنيمت شمرده و تبليغ مى كند.)

۳- پرسش ومقايسه يكى از راه هاى ارشاد وهدايت است.ءارباب متفرّقون خير...


۴۰- ِن دُونِهِ إِلاَّ اءَسْمَآءً سَمَّيْتُتُموهَآ اءَنتُمْ وَ ءَابَآؤُكُم مَّآ اءَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَنٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ اءَمَرَ اءَلا تَعْبُدُوَّاْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَ لِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

شما غير از خداوند چيزى را عبادت نمى كنيد مگر اسم هايى (بى مسمّا) كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده ايد (و) خداوند هيچ دليلى (برحقانيت) آن نفرستاده است. كسى جز خداوند حق فرمانروايى ندارد، او دستور داده كه او را نپرستيد. اين دين پا برجاى و استوار است ولى اكثر مردم نمى دانند.


پيام ها:

 ۱- معبودهايى غير او واقعى نيستند، بلكه ساخته خيال شما و نياكان شماست.ماتعبدون الا اسماء سمّيتموها انتم و اباؤ كم

۲- عقايد آدمى بايد متكى بر دليل وبرهان عقلى يا نقلى باشد.من سلطان

۳- در برابر هيچ فرمانِ غير الهى، كرنش نكيند. زيرا فرمان دادن تنها حق خداوند است.ان الحكم الاّ للّه

۴- هر قانونى جز قانون الهى، متزلزل است.ذلك الدين القيّم

۵- جهل و نادانى، زمينه ساز پيدايش شرك است.لا يعلمون

۶- بيشتر مردم جاهلند.اكثر النّاس لايعلمون (يا جاهل بسيط كه به جهل خود آگاه است يا جاهل مركب كه خيال مى كند مى داند ودر واقع نمى داند)

۷- بسيارى از قدرت ها، سازمان ها، مؤ سسات، سمينارها، قطعنامه ها، ملاقات ها وحمايت ها ومحكوميت ها وعناوين والقاب ديگر، اسمهاى بى مسمّى وبت هاى مدرن روزگار ما هستند كه خود ساخته ايم و به جاى خدا، دنباله رو آنان شده ايم.ما تعبدون... اسماء سمّيتموها


۴۱ - يَصَحِبَىِ السِّجْنِ اءَمَّآ اءَحَدُكُمَا فَيَسْقِى رَبَّهُ خَمْراً وَاءَمَّا الاَْخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَاءْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّاءْسِهِ قُضِىَ الاَْمْرُ الَّذِى فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ

ترجمه:

اى دوستان زندانيم، امّا يكى از شما (آزاد مى شود) و به ارباب خود شراب مى نوشاند و ديگرى به دار آويخته مى شود (و آنقدر بالاى دار مى ماند) كه پرندگان (با نوك خود) از سر او مى خورند، امرى كه درباره آن از من نظر خواستيد حتمى و قطعى است.


نكته ها:

. كلمه ى ربّ به حاكم، مالك و ارباب نيز اطلاق مى شود. مثل، ربّ الدار يعنى صاحب خانه. پس. جمله ى فيسقى ربّه خمرا يعنى به ارباب خود شراب مى دهد.


پيام ها:

 ۱- بعضى از رؤياها اگر چه از شخص غير موّحد باشد، مى تواند تعبير مهمّى داشته باشد.فيسقى ربّه خمراً

۲- كرامت افراد را رعايت كنيد هر چند در خط فكرى شما نباشند.يا صاحبى

۳- تعبير خواب يوسف پيش بينى و حدس نيست، بلكه خبر قطعى از جانب خداست.قضى الامر

۴- نوبت مراعات شود.اما احدكما... (اوّل كسى كه زودتر خوابش. را گفته است)


۴۲ - وَقَالَ لِلَّذِى ظَنَّ اءَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِى عِنْدَ رِبِّكَ فَاءَنسَهُ الشَّيْطَنُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ

ترجمه:

و (يوسف) به آن زندانى كه مى دانست آزاد مى شود گفت: مرا نزد ارباب خود بياد آور (ولى) شيطان يادآورى به اربابش را از ياد او برد، در نتيجه (يوسف) چند سالى در زندان ماند.


نكته ها:

. كلمه ى ظنّ به معناى اعتقاد و علم نيز استعمال شده است. زيرا در آيه قبل يوسف به صراحت وقاطعيت از آزادى يكى واعدام ديگرى خبر داده است. بنابراين ظنّ در اينجا به معناى گمان همراه با شك نيست.

كلمه ى بضع. به عدد زير ده گفته مى شود و اكثر مفسرين مدت زندان حضرت يوسف را هفت سال گفته اند. (واللّه اعلم)

 در بعضى تفاسير جمله فانسيه الشيطان. را اينگونهترجمه كرده اند كه شيطان ياد پروردگار را از ذهن يوسف برد و او به جاى استمداد از خداوند به ساقى شاه توجه كرد و اين براى يوسف ترك اولى بود و لذا سال هاى ديگرى را نيز در زندان ماند. امّا صاحب الميزان مى نويسد: اينگونه روايات خلاف قرآن است چون قرآن يوسف را از مخلصين دانسته و شيطان به مخلصين نفوذ ندارد. به علاوه در دو آيه بعد آمده كهقال الذى نجا منهما وادّكر بعد امّة فراموش كننده بعد از مدتها يوسف را به خاطر آورد، از اين معلوم مى شود كه فراموشى مربوط به ساقى بوده است نه يوسف.


پيام ها:

 ۱- انبيا نيز از طرق معمول، براى حل مشكلات خود اقداماتى را انجام مى داده اند، و اين با توحيد و توكل منافاتى ندارد.اذكرنى عند ربك

۲- هر تقاضايى رشوه نيست.اذكرنى عند ربك. يوسف براى ارشاد وتعبير خواب، مزد و رشوه اى درخواست نكرد، بلكه گفت: به شاه مظلوميتم برسان.

۳- معمولاً افراد بعد از رسيدن به پست و مقام و رفاه، دوستان قديمى را به فراموشى مى سپارند.فانسيه الشيطان

۴- خروج يوسف از زندان و رفع اتهام از او، با اهداف شيطان ناسازگار بود، لذا دسيسه نمود.فانساه الشيطان


۴۳ - وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّىَّ اءَرَى سَبْعَ بَقَرَ تٍ سِمَانٍ يَاءْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ اءُخَرَ يَابِسَتٍ يََّاءَيُّهَا الْمَلاَ اءَفْتُونِى فِى رُءْيَ ىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبُرُونَ

ترجمه:

و (روزى) پادشاه (مصر) گفت: من هفت گاو فربه كه هفت گاو لاغر آنها را مى خورند وهفت خوشه ى سبز و (هفت خوشه ى) خشكيده ى ديگر را (در خواب) ديدم، اى بزرگان قوم! اگر تعبير خواب مى كنيد درباره ى خوابم به من نظر دهيد.


نكته ها:

. تاكنون در اين سوره، سه خواب مطرح شده است ؛ خواب خود يوسف، خواب دو رفيق زندانى و خواب پادشاه مصر.

در تورات آمده ؛ پادشاه يك نوبت در خواب ديد گاوهاى لاغر گاوهاى فربه را مى خورند و نوبت ديگر، خوشه ى سبز در كنار خوشه هاى خشكيده را ديد.(۴۹)

 درباره ى اينكه عزيز مصر همان پادشاه مصر است يا دو نفر هستند، گفتگو واختلاف نظر است كه ما از آن مى گذريم، زيرا نقشى در بحث ندارد.

در كتاب روضه ى كافى آمده ؛ خواب ديدن سه نوع است: گاهى بشارت الهى، گاهى ايجاد وحشت از شيطان و گاهى خواب هاى بى سروته وپريشان.(۵۰)


پيام ها:

 ۱- خداوند با خواب ديدن يك شاه ظالم، (به شرطى كه تعبير كننده اش يوسف باشد) ملّتى را از قحطى نجات مى دهد.قال الملك انى ارى

۲- پادشاه مصر، روياى شگفت خويش را به طور مكرر ديده بود.ارى

۳- روسا و قدرتمندان با اندك خاطره ى ناگوارى، احساس خطر مى كنند كه مبدا قدرت از آنها گرفته شود.قال الملك انى ارى... افتونى

۴- براى تعبير خواب، بايد به اهل آن مراجعه كرد و نبايد به تعبير هركس توجه نمود.اءفتونى.... ان كنتم للرؤيا تعبرون


۴۴ - قَالُوَّاْ اءَضْغَثُ اءَحْلَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَاءْوِيلِ الاَْحْلَمِ بِعَلِمِينَ

ترجمه:

(اطرافيان پادشاه) گفتند: خواب هايى پريشان است و ما به تعبيرخواب هاى آشفته دانا نيستيم.


نكته ها:

. كلمه ى اضغاث. جمع ضَغث. به معناى مخلوط كردن و ضِغْث. به معناى دسته چوب مختلط است.

كلمه ى احلام. جمع حلم. به معناى خواب پريشان است. اضغاث احلام. يعنى خواب هاى پراكنده ودرهمى كه معّبر نمى تواند سرنخى از آنرا به دست آورد.


پيام ها:

 ۱- ندانستن و جهل خود را توجيه نكنيد. (اشراف چون تعبير صحيح خواب را نمى دانستند گفتند: خواب شاه پريشان است)قالوا اضغاث احلام

۲- كار را بايد به كاردان سپرد. (كارشناس تعبير مى كند، ولى غير كارشناس مى گويد خواب پريشان و غير قابل تعبير است)ما نحن بتاءويل الاحلام بعالمين


۴۵ - وَ قَالَ الَّذِى نَجَا مِنْهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ اءُمَّةٍ اءَنَاْ اءُنَبِّئُكُم بِتَاءْوِيلِهِ فَاءَرْسِلُونِ

ترجمه:

و آن كس از آن دو (زندانى) كه نجات يافته بود، پس از مدتى (يوسف را) به خاطر آورد، و (به عزيز مصر) گفت: مرا (به سراغ يوسف) بفرستيد تا (از تعبير خواب) شما را با خبر كنم.


نكته ها:

. اُمّة. گرچه به معناى اجتماع مردم است، ولى در اينجا به اجتماع روزها (مدّتها) اطلاق شده است.(۵۱)


پيام ها:

 ۱- خوبى ها دير يا زود اثر خود را نشان مى دهند.وادّكر بعد اُمة

۲- آگاهان را به جامعه معرفى كنيد تا مردم از آنان بهره مند شوند.فارسلون

۳- بعضى از كارشناسان در انزوا به سرمى برند از آنان غافل نشويد.فارسلون


۴۶ - يُوسُفُ اءَيُّهَا الصِّدِّيقُ اءَفْتِنَا فِى سَبْعِ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَاءْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ اءُخَرَ يَابِسَتٍ لَّعَلِّىَّ اءَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

(فرستاده شاه وارد زندان شد و گفت:) اى يوسف، اى مرد راستگوى درباره ى (اين خواب كه) هفت گاو فربه هفت گاو لاغر مى خورند و هفت خوشه ى سبز و (هفت خوشه ى) خشكيده ديگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان (از اسرارخواب) آگاه شوند.


نكته ها:

. صدّيق. به كسى گفته مى شود كه گفتار و رفتار و اعتقادش، همديگر را تصديق كنند. دوست يوسف چون رفتار و كلام يوسف را در زندان ديده بود و از سوى ديگر، تعبيرهاى خواب او نسبت به خودش و دوستش را مطابق واقع ديده بود يوسف را صدّيق صدا زد.

صدّيق. از القابى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به حضرت علىعليه‌السلام داده است.(۵۲)

 جمله لعلهم يعلمون. احتمال دارد به معنى واقف شدن مردم به وجود ارزشى يوسف باشد. يعنى ؛ به سوى مردم برگردم تا آنها بدانند كه تو چه گوهرى هستى.


پيام ها:

 ۱- قبل از درخواست، سزاوار است از كمالات شخص تجليل شود.ايّهاالصديق

۲- سؤ الات و مشكلات خود را از افراد خوش سابقه و صدّيق بپرسيد.ايّها الصديق اءفتنا


۴۷ - قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَاءَباً فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِى سُنبُلِهِ إِلا قَليلاً مِّمَّاتَاءْكُلُونَ

ترجمه:

(يوسف در جواب) گفت: هفت سال پى درپى كشت كنيد و آنچه را درو كرديد، جز اندكى را كه مى خوريد، در خوشه اش كنار بگذاريد.


نكته ها:

. يوسفعليه‌السلام بدون گلايه و شكوه از رفيق كه چرا او را فراموش كرده و بدون آنكه قيد و شرطى براى تعبير خواب پادشاه تعيين كند، فورى به تعبير خواب پرداخت، زيرا كتمان دانش. به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن، امرى به دور از شاءن انسان هاى پاك و نيكوكار است.

يوسف به جاى تعبير خواب، راه مقابله با قحطى را با برنامه اى روشن بيان كرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبير خواب، قدرت برنامه ريزى و مديريت دارد.

 علم كشاورزى و سياست ذخيره سازى و لزوم صرفه جويى در مصرف از اين آيه استفاده مى شود.


پيام ها:

 ۱- مردان خدا بايد براى رفاه مردم، فكر كنند و طرح دراز مدت و كوتاه مدت داشته باشند.تزرعون سبع سنين

۲- گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه مى شود.ذروه فى سنبله

۳- مى توان با برنامه ريزى، خود را براى مقابله با حوادث طبيعى همچون قحطى، زلزله و سيل آماده كرد.فذروه فى سنبله

۴- برنامه ريزى و تدبير براى آينده، منافاتى با توكل و تسليم در برابر امر خدا ندارد.فذروه فى سنبله (با تدبير به استقبال تقدير برويم)

۵- طرحها بايد قابليت عملى داشته باشند.فذروه فى سنبله (بهترين شيوه عملى در آن زمانِ بدون سيلو و تكنولوژى، واگذاردن گندم در خوشه بود.)

۶- هر تلخى بد نيست. همين قحطى مقدمه ى حاكميت يوسف شد وهمچنين مقدمه صرفه جويى وكار بيشتر در ميان مردم گشت.تزرعون، فذروه، الاّقليلا

۷- صرفه جويى امروز خودكفايى فردا و اسراف امروز نيازمند شدن فردا را به دنبال دارد.قليلاً ممّا تاءكلون

۸- آينده نگرى وبرنامه ريزى بلندمدت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمه مديريت كشور است.تزرعون... فذروه... الاّ قليلا

۹- كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع، در شرايط بحرانى امرى ضرورى است.تزرعون... فذروه...

۱۰- روياى كافران نيز مى تواند بيانگر واقعيت ها و حاوى دستورالعمل هايى براى حفظ جامعه باشد.


۴۸ - ثُمَّ يَاءْتِى مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَاءْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ

ترجمه:

سپس بعد از آن، هفت سال سخت مى آيد كه مردم آنچه را برايشان از پيش ذخيره كرده ايد خواهند خورد جز اندكى كه (براى بذر) حفظ مى كنيد.


۴۹ - ثُمَّ يَاءْتِى مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ

ترجمه:

سپس بعد از آن سالى فرا مى رسد كه به مردم در آن سال باران مى رسد (ومشكل قحطى تمام مى شود) ودر آن سال مردم (بخاطر وسعت وفراوانى، از ميوه ها ودانه هاى روغنى) عصاره مى گيرند.


نكته ها:

. يغاث الناس. يا از غوث. است يعنى مردم از جانب خداوند يارى مى شوند و مشكلات ۱۴ ساله تمام مى شود و يا از غيث. است يعنى باران مى بارد و حوادث تلخ پايان مى پذيرد.(۵۳)

هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشك كه در خواب آمده بود، توسط يوسف به ۱۴ سال نعمت و قحطى تعبير شد، امّا سال پانزدهم كه سال نزول باران و فراوانى بود و در خواب پادشاه نيامده بود، خبر از غيب است كه يوسف از جانب خداوند مطرح كرد، تا زمينه براى اعلام نبوتش فراهم باشد.ثمّ ياتى من بعد ذلك عام...

 شرايط يك مديريت كارآمد در جامعه:

۱- اعتماد مردم.انا لنريك من المحسنين

۲- صداقت.يوسف ايها الصديق

۳- علم و دانايى.علّمنى ربّى

۴- پيش بينى صحيح.فذروه فى سنبله

۵- اطاعت مردم. زيرا مردم طرح يوسف را اجرا كردند.


پيام ها:

 ۱- پس انداز وبرنامه ريزى براى ايام ناتوانى ارزشمن است.سبع شداد ياءكلن ماقدمتم

۲- در مصرف مقدارى را براى بذر وسرمايه ذخيره كنيد.(۵۴) الاّ قليلاً ممّاتحصنون

۳- روياها مى تواند بازگو كننده ى رخدادهاى آينده و رموز راهگشا براى انسان باشد.يغاث الناس و فيه يعصرون


۳۲ - قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِى لُمْتُنَّنِى فِيهِ وَلَقَدْ رَوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَّمْ يَفْعَلْ مَآ ءَامُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّغِرِينَ

ترجمه:

(همسر عزيز مصر به زنانى كه دست خود را بريده بودند) گفت: اين همان كسى است كه مرا درباره او ملامت مى كرديد. و البته من از او كام خواستم ولى او پاكى ورزيد. و اگر آنچه را به او دستور مى دهم انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و قطعاً ازخوارشدگان خواهد بود.


نكته ها:

. شرايط اجتماعى و روانى، در نوع عكس العمل افراد تاءثير دارد. همسر عزيز آنگاه كه از افشاى كار زشت خود مى ترسد، غلقّت الابواب. درها را مى بندد، امّا هنگامى كه زنان مصر را همراه و همداستان خود مى بيند، علناً مى گويد: اءنا راودته. من او را فرا خواندم. در جامعه نيز وقتى حساسيت به زشتى از بين برود، گناه آسان مى شود. شايد براى جلوگيرى از همين اخلاق است كه در دعاى كميل مى خوانيم: اللّهم اغفر لى الذنوب التى تهتك العصم. خداوندا؛ گناهانى كه پرده حيا را پاره مى كند برايم بيامرز. زيرا گناه در ابتدا انجامش براى انسان سنگين است، امّا همينكه پرده ها برافتاد آسان مى شود.


پيام ها:

 ۱- ديگران را ملامت نكنيد كه خود گرفتار مى شويد.فذالك الذى لمتننّى فيه

۲- عشق گناه آلود، سبب رسوائى مى شود.لقد راودته

۳- دروغگو رسوا مى شود. كسى كه ديروز گفت: يوسف قصد سوء داشتهاراد باهلك سوء امروز مى گويد:اءنا راودته من قصد كام گرفتن از او را داشتم.

۴- گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل، گواهى مى دهد.فاستعصم

(وجدان مجرم نيز گاهى بيدار مى شود.)

۵- سوء استفاده از قدرت، حربه ى طاغوتيان است.ليسجننّ

۶- تهديد به حبس وتحقير، حربه وشيوه ى طاغوتيان است.ليسجنن، الصاغرين

۷- عاشقِ شكست خورده، دشمن مى شود.ليسجنّن وليكوناً من الصاغرين

۸- روحيه كاخ ‌نشينى، غيرت را مى ميراند. (با آنكه عزيز خيانت همسر را فهميد و از او خواست كه توبه كند، ولى باز هم ميان او و يوسف فاصله نيانداخت.)

۹- پاكى لازمه ى نبوت است.فاستعصم...

۱۰- چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مى روند.فاستعصم... ليسجنن يوسف از دامان پاك خود به زندان مى رود


۳۳ - قَالَ رَبِّ السِّجْنُ اءَحَبُّ إِلَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنِىَّ إِلَيْهِ وَإِلا تَصْرِفْعَنِّى كَيْدَهُنَّ اءَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَاءَكُن مِّنَ الْجَهِلِينَ

ترجمه:

(يوسف) گفت: پرودگارا؛ زندان براى من از آنچه مرا به سوى آن مى خوانند محبوب تر است. و اگر حيله آنها را از من باز نگردانى من به سوى آنها تمايل مى كنم و از جاهلان مى گردم.


پيام ها:

 ۱- توجه به ربوبيت خدا، از آداب دعا مى باشد.ربّ

۲- اولياى خدا، فشار زندگى شرافتمندانه را، از رفاه در گناه بهتر مى دانند.ربّالسجن احبّ الىّ

۳- هر آزادبودنى ارزش نيست وهر زندان بودنى عيب نيست.رب السجن احبّ

۴- انسان با استمداد از خداوند، مى تواند در هر شرايطى از گناه فاصله بگيرد.ربّ السجن احبّ (هجرت از محيط گناه لازم است)

۵- رنج و سختى نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد.رب السجن...

۶- دعا و نيايش و استمداد از خداوند، راه مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است.رب السجن...

۷- شخصيت انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مى شود.السجن احبّ

۸- يا همه زنان عاشق يوسف شدند و پيغام دادند و يا او را براى پذيرش درخواست همسر عزيز تشويق كردند.كيدهن، يدعوننى

۹- راضى كردن مردم به قيمت ناخشنودى خدا، جهل است.ربّ... يدعوننى

۱۰- هيچ كس بدون لطف خداوند، محفوظ نمى ماند.الاّتصرف عنى... در شرايط بحرانى تنها راه نجات، اتكا به خداوند است.

۱۱- آزمايش هاى الهى هر لحظه سخت تر ميشود. (يوسف قبلاً گرفتار يك زن بود، حال گرفتار چندين زن شده است.)كيدهنّ اليهنّ

۱۲- گناه، موجب سلب علوم خدادادى و موهبتى است.اتيناه علما و حكما... اكن من الجاهلين

۱۳- جهل تنها بيسوادى نيست، انتخاب لذت آنى و چشم پوشى از رضاى خداوند، جهل محض است.اكن من الجاهلين


۳۴ - فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

ترجمه:

پس پرودگارش (در خواست) او را اجابت كرد و حيله زنان را از اوبرگرداند، زيرا كه او شنواى داناست.


پيام ها:

 ۱- مردان خدا مستجاب الدعوة هستند.فاستجاب له

۲- هر كس به خداوند پناه ببرد، محفوظ مى ماند.فصرف عنه كيدهنّ

۳- استجابت دعا، دليل بر قدرت شنوايى و بينايى و علم خداوند است.فاستجاب... هو السميع العليم


۳۵ - ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَاءَوُاْ الاَْيَتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ

ترجمه:

سپس بعد از آن همه نشانه ها و شواهدى كه (براى پاكى يوسف) ديدند، اينگونه برايشان جلوه كرد كه او را تا مدتى زندانى كنند.


پيام ها:

 ۱- زيبايى هميشه خوشبختى آور نيست، دردسر هم دارد.ثم بدالهم... ليسجننّه

۲- يك ديوانه سوزنى را در چاه مى اندازد، صد نفر عاقل نمى توانند آنرا در آورند. يك زن عاشق شد، مردان متعدد و رجال مملكتى نتوانستند اين رسوايى را، چاره انديشى كنند.بدالهم بعد ما راءوا

۳- در دربارها و كاخهاى طاغوتيان، دادگاه و محاكمه غيابى و تشريفاتى است، تا بى گناهان محكوم شوند.ليسجننّه

۴- كاخ ‌نشينى معمولاً با بى پروايى و پررويى همراه است.من بعد ما راءوا الايات ليسجننه با اين همه دليل بر پاكى يوسف، باز هم محكوم به زندان مى شود.


۳۶- َمَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ اءَحَدُهُمَآ إِنِّىَّ اءَرَيَنِى اءَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الاَْخَرُ إِنِّىَّ اءَرَيَنِىَّ اءَحْمِلُ فَوْقَ رَاءْسِى خُبْزاً تَاءْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَاءْوِيلِهِ إِنَّا نَرَيَكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

ترجمه:

وبا يوسف دو جوان ديگر وارد زندان شدند. يكى از آن دو (نزد يوسف آمد و) گفت: من در خواب خود را ديدم كه براى شراب (انگور) مى فشارم و ديگرى گفت: من خود را در خواب ديدم كه بر سرم نانى مى برم و پرندگان از آن مى خورند ما را از تعبير خوابمان آگاه ساز، كه ما ترا از نيكوكاران مى بينيم.


نكته ها:

. در حديث مى خوانيم: دليل آنكه يوسف را نيكوكار ناميدند اين بود كه به افراد مريض در زندان رسيدگى مى كرد و براى نيازمندان تلاش مى نمود و براى سايرين، جا باز مى كرد.(۴۴)


پيام ها:

 ۱- زندان و زندانى در تاريخ، سابقه ى طولانى دارد.دخل معه السجن

۲- زندان يوسف، عمومى بوده است.معه السجن

۳- احترام افراد را حفظ كنيد. قرآن از زندانى ها به فتيان. ياد مى كند.

۴- خواب ها را ساده نگيريم، در بعضى از آنها اسرارى نهفته است.ارانى اعصر خمراً (ممكن است انسان هاى عادى نيز خواب هاى مهمى ببينند.)

۵- اگر مردم اعتماد به كسى پيدا كنند، تمام رازهاى خود را با او در ميان مى گذارند.انّا نريك من المحسنين

۶- انسان هاى وارسته، در زندان نيز روى افراد تاءثير مى گذارند.انا نريك من المحسنين

۷- حتى مجرمان و گناهكاران نيز براى نيكوكاران، جايگاه شايسته اى قايلند.انانريك من المحسنين


۳۷ - قَالَ لاَ يَاءْتِيْكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلا نَبَّاءْتُكُمَا بِتَاءْوِيلِهِ قَبْلَ اءَن يَاءْتِيَكُمَاذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِى رَبِّىَّ إِنِّى تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالاَْخِرَةِ هُمْ كَفِرُونَ

ترجمه:

(يوسف به آن دو نفر كه خواب ديده بودند) گفت: من قبل از آنكه جيره غذايى شما برسد، تاءويل خوابتان را خواهم گفت. اين تعبير از چيزهايى است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئين قومى را كه به خدا ايمان نمى آورند و به قيامت كفرمى ورزند، رها كرده ام.


نكته ها:

. درترجمه بخش اوّل آيه، اين احتمال نيز وجود دارد كه معناى آيه اينگونه باشد: من از جانب خداوند مى دانم غذايى كه براى شما خواهند آورد چيست؟ پس. مى توانم خواب شما را هم تعبير كنم يعنى يوسف علاوه بر تعبير خواب از چيزهاى ديگر نيز خبر مى داده است. مثل حضرت عيسىعليه‌السلام كه از غذاى ذخيره شده در منازل و يا آنچه مى خوردند، خبر مى داد.

سؤ ال: چرا حضرت يوسفعليه‌السلام خواب آنان را فورى تعبير نكرد و آن را به وقت ديگر، و ساعتى بعد موكول كرد؟

پاسخ اين سؤ ال را از فخر رازى مى شنويم:

۱- مى خواست آنها را در انتظار قرار دهد تا كمى تبليغ و ارشاد كند، شايد شخص اعدامى ايمان آورد و با حسن عاقبت از دنيا برود.

۲- مى خواست با بيان نوع غذايى كه نيامده، اعتماد آنان را جلب كند.

۳- مى خواست آنها را تشنه تر كند، تا بهتر بشنوند.

۴- چون تعبير خواب يكى از آنها اعدام بود، كمى طفره مى رفت تا قالب تهى نكند.


پيام ها:

 ۱- گاهى براى تاءثيرگذارى بيشتر، لازم است انسان قدرت علمى و كمالات خود را به ديگران عرضه كند.نبّاتكما بتاءويله

۲- از فرصت ها، بهترين استفاده را بكنيد.نبّاتكما بتاءويله... انى تركت ملة

(يوسف قبل از تعبير خواب، كار فرهنگى و اعتقادى خود را شروع كرد.)

۳- معلومات و دانسته هاى خود را از خداوند بدانيم.علّمنى ربّى

۴- هدف از آموزشها نيز پرورش است.علّمنى ربّى

۵- خداوند حكيم است و بى جهت درى را به روى كسى باز نمى كند.علّمنى ربّى زيرا من ؛تركت ملّة قوم لايؤ منون

۶- كسى كه از ظلمات كفر فرار كند، به نور علم مى رسد.علمنى ربى انى تركت. (دليل علم من ترك كردن كفر است.)

۷- در تمام اديان، عقيده به توحيد و معاد در كنار يكديگر لازم است.قوم لايؤ منون باللّه و هم بالاخرة كافرون

۸- اساس ايمان، تبرّى و تولّى است. در اين آيه برائت از كفار و در آيه بعد ولايت اولياى الهى مطرح است.انى تركت - واتّبعت


۳۸ - وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ ءَابَآءِىَّ إِبْرَهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَآ اءَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِنشَىْءٍ ذَ لِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ

ترجمه:

و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كرده ام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خداوند قرار دهيم. اين از فضل خدا بر ما وبر مردم است ولى بيشتر مردم سپاس گزارى نمى كنند.


نكته ها:

. اصالت خانوادگى، همچنانكه در ساختار شخصيت افراد مؤ ثر است، در پذيرش مردم نيز اثر دارد. لذا حضرت يوسف براى معرفى خود، به پدران خود كه انبياى الهى هستند تكيه مى كند، تا هم اصالت خانوادگيش را ارائه دهد و هم قداست دعوت خود را. اين همان روشى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ نيز در معرفى خود به كار مى برد و مى فرمود: من همان پيامبر امّى هستم كه نام ونشانم در تورات و انجيل آمده است. حضرت سيدالشهدا حسين بن على عليهماالسلام وامام سجادعليه‌السلام نيز در كربلا و شام در برابر مردم خود را چنين معرفى كردند: اَنا بن فاطمة الزّهرا.

كلمه ملّة. در قرآن به معناى آيين بكار رفته است. و در آيه ۷۸ سوره حج سيماى ملّة ابراهيم. اينگونه ترسيم شده است ؛ با تمام قُوا در راه خدا جهاد كنيد و اهل نماز و زكات و اعتصام به خدا باشيد. در دين سختى و حرجى نيست، تسليم خدا باشيد، اين است ملّت پدرتان ابراهيم


پيام ها:

 ۱- رسيدن به حق، در گرو شناخت باطل و ترك آن است.تركت ملة قوم لا يومنون و اتبعت ملة...

۲- جدّ انسان، در حكم پدر انسان است و كلمه اءب. به او نيز اطلاق شده است.ملّة ابائى ابراهيم و اسحق ويعقوب

۳- انبيا بايد از خاندان پاك باشند.ابائى ابراهيم و...

۴- پيامبران الهى از يك وحدت هدف برخوردارند.ملة ابائى ابراهيم واسحق و...

۵- نبوت و هدايت، توفيق وفضل الهى براى همه است.علينا و على الناس

۶- در كنار راههاى منفى، راه مثبت را نيز نشان دهيم.تركت ملّة... واتبعت ملّة...

۷- پرهيز از شرك و گرايش به توحيد، توفيق الهى مى خواهد.ذلك من فضل اللّه

۸- شرك در تمام ابعادش (ذات وصفات و عبادت)، منفور است.من شىء

۹- اكثريت، معيار شناخت صحيح نيست.اكثرهم لا يشكرون

۱۰- پشت كردن به راه انبيا، بزرگترين كفران نعمت است.لايشكرون

۱۱- شرك ورزى، ناسپاسى در برابر خداوند است.لايشكرون


۳۹ - يَصَحِبَىِ السِّجْنِ ءَاءَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ اءَمِ اللّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ

ترجمه:

اى دو يار زندانى من، آيا خدايان متعدد و گوناگون بهتر است ياخداوند يكتاى مقتدر.


نكته ها:

. انسان ها سه دسته اند: گروهى قالب پذيرند، مثل آب و هوا كه از خود شكلى ندارند و در هر ظرفى به شكل همان ظرف در مى آيند. گروهى نفوذ ناپذير و مقاوم هستند، همچون آهن و فولاد كه در برابر فشار بيرونى ايستادگى مى كنند. اما گروهى امام و راهبرند كه ديگران را به رنگ حق درمى آورند. يوسف نمونه اى از انسان هاى دسته سوّم است كه در زندان نيز از مشرك، موحّد مى سازد.

در قرآن كريم در جاهاى مختلف، از روش مقايسه و پرسش. استفاده شده است كه به نمونه هايى از آن درباره خداوند اشاره مى كنيم:

 هل من شركائكم من يبداء الخلق ثمّ يعيده. (۴۵ ) ؛ آيا از شركايى كه براى خدا گرفته ايد كسى هست كه بيافريند و سپس آنرا برگرداند؟

 هل من شركائكم من يهدى الى الحق (۴۶ ) ؛ آيا از شركايى كه براى خدا قرار داده ايد كسى هست كه به حق راهنمايى كند؟

 اءغير اللّه اَبغى ربّاً و هو ربّ كلّ شى ء (۴۷ ) ؛ آيا غير خداى يكتا پروردگارى بپذيرم در حاليكه او پروردگار همه چيز است؟

 ءَاَّللّه خيرٌ امّا يشركون (۴۸ ) ؛ خداوند بهتر است يا آنچه (او را) شريك مى گردانيد؟


پيام ها:

 ۱- مردم را با محبت و عاطفه، صدا بزنيد.ياصاحبى

۲- از مكان ها وزمان هاى حساس براى تبليغ استفاده كنيد.ياصاحبى السجن ءارباب متفرّقون.. (يوسف در زندان همينكه مى بيند به تعبير خواب او نياز دارند، فرصت را غنيمت شمرده و تبليغ مى كند.)

۳- پرسش ومقايسه يكى از راه هاى ارشاد وهدايت است.ءارباب متفرّقون خير...


۴۰- ِن دُونِهِ إِلاَّ اءَسْمَآءً سَمَّيْتُتُموهَآ اءَنتُمْ وَ ءَابَآؤُكُم مَّآ اءَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَنٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ اءَمَرَ اءَلا تَعْبُدُوَّاْ إِلاَّ إِيَّاهُ ذَ لِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

شما غير از خداوند چيزى را عبادت نمى كنيد مگر اسم هايى (بى مسمّا) كه شما و پدرانتان نامگذارى كرده ايد (و) خداوند هيچ دليلى (برحقانيت) آن نفرستاده است. كسى جز خداوند حق فرمانروايى ندارد، او دستور داده كه او را نپرستيد. اين دين پا برجاى و استوار است ولى اكثر مردم نمى دانند.


پيام ها:

 ۱- معبودهايى غير او واقعى نيستند، بلكه ساخته خيال شما و نياكان شماست.ماتعبدون الا اسماء سمّيتموها انتم و اباؤ كم

۲- عقايد آدمى بايد متكى بر دليل وبرهان عقلى يا نقلى باشد.من سلطان

۳- در برابر هيچ فرمانِ غير الهى، كرنش نكيند. زيرا فرمان دادن تنها حق خداوند است.ان الحكم الاّ للّه

۴- هر قانونى جز قانون الهى، متزلزل است.ذلك الدين القيّم

۵- جهل و نادانى، زمينه ساز پيدايش شرك است.لا يعلمون

۶- بيشتر مردم جاهلند.اكثر النّاس لايعلمون (يا جاهل بسيط كه به جهل خود آگاه است يا جاهل مركب كه خيال مى كند مى داند ودر واقع نمى داند)

۷- بسيارى از قدرت ها، سازمان ها، مؤ سسات، سمينارها، قطعنامه ها، ملاقات ها وحمايت ها ومحكوميت ها وعناوين والقاب ديگر، اسمهاى بى مسمّى وبت هاى مدرن روزگار ما هستند كه خود ساخته ايم و به جاى خدا، دنباله رو آنان شده ايم.ما تعبدون... اسماء سمّيتموها


۴۱ - يَصَحِبَىِ السِّجْنِ اءَمَّآ اءَحَدُكُمَا فَيَسْقِى رَبَّهُ خَمْراً وَاءَمَّا الاَْخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَاءْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّاءْسِهِ قُضِىَ الاَْمْرُ الَّذِى فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ

ترجمه:

اى دوستان زندانيم، امّا يكى از شما (آزاد مى شود) و به ارباب خود شراب مى نوشاند و ديگرى به دار آويخته مى شود (و آنقدر بالاى دار مى ماند) كه پرندگان (با نوك خود) از سر او مى خورند، امرى كه درباره آن از من نظر خواستيد حتمى و قطعى است.


نكته ها:

. كلمه ى ربّ به حاكم، مالك و ارباب نيز اطلاق مى شود. مثل، ربّ الدار يعنى صاحب خانه. پس. جمله ى فيسقى ربّه خمرا يعنى به ارباب خود شراب مى دهد.


پيام ها:

 ۱- بعضى از رؤياها اگر چه از شخص غير موّحد باشد، مى تواند تعبير مهمّى داشته باشد.فيسقى ربّه خمراً

۲- كرامت افراد را رعايت كنيد هر چند در خط فكرى شما نباشند.يا صاحبى

۳- تعبير خواب يوسف پيش بينى و حدس نيست، بلكه خبر قطعى از جانب خداست.قضى الامر

۴- نوبت مراعات شود.اما احدكما... (اوّل كسى كه زودتر خوابش. را گفته است)


۴۲ - وَقَالَ لِلَّذِى ظَنَّ اءَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِى عِنْدَ رِبِّكَ فَاءَنسَهُ الشَّيْطَنُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ

ترجمه:

و (يوسف) به آن زندانى كه مى دانست آزاد مى شود گفت: مرا نزد ارباب خود بياد آور (ولى) شيطان يادآورى به اربابش را از ياد او برد، در نتيجه (يوسف) چند سالى در زندان ماند.


نكته ها:

. كلمه ى ظنّ به معناى اعتقاد و علم نيز استعمال شده است. زيرا در آيه قبل يوسف به صراحت وقاطعيت از آزادى يكى واعدام ديگرى خبر داده است. بنابراين ظنّ در اينجا به معناى گمان همراه با شك نيست.

كلمه ى بضع. به عدد زير ده گفته مى شود و اكثر مفسرين مدت زندان حضرت يوسف را هفت سال گفته اند. (واللّه اعلم)

 در بعضى تفاسير جمله فانسيه الشيطان. را اينگونهترجمه كرده اند كه شيطان ياد پروردگار را از ذهن يوسف برد و او به جاى استمداد از خداوند به ساقى شاه توجه كرد و اين براى يوسف ترك اولى بود و لذا سال هاى ديگرى را نيز در زندان ماند. امّا صاحب الميزان مى نويسد: اينگونه روايات خلاف قرآن است چون قرآن يوسف را از مخلصين دانسته و شيطان به مخلصين نفوذ ندارد. به علاوه در دو آيه بعد آمده كهقال الذى نجا منهما وادّكر بعد امّة فراموش كننده بعد از مدتها يوسف را به خاطر آورد، از اين معلوم مى شود كه فراموشى مربوط به ساقى بوده است نه يوسف.


پيام ها:

 ۱- انبيا نيز از طرق معمول، براى حل مشكلات خود اقداماتى را انجام مى داده اند، و اين با توحيد و توكل منافاتى ندارد.اذكرنى عند ربك

۲- هر تقاضايى رشوه نيست.اذكرنى عند ربك. يوسف براى ارشاد وتعبير خواب، مزد و رشوه اى درخواست نكرد، بلكه گفت: به شاه مظلوميتم برسان.

۳- معمولاً افراد بعد از رسيدن به پست و مقام و رفاه، دوستان قديمى را به فراموشى مى سپارند.فانسيه الشيطان

۴- خروج يوسف از زندان و رفع اتهام از او، با اهداف شيطان ناسازگار بود، لذا دسيسه نمود.فانساه الشيطان


۴۳ - وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّىَّ اءَرَى سَبْعَ بَقَرَ تٍ سِمَانٍ يَاءْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ اءُخَرَ يَابِسَتٍ يََّاءَيُّهَا الْمَلاَ اءَفْتُونِى فِى رُءْيَ ىَ إِن كُنتُمْ لِلرُّءْيَا تَعْبُرُونَ

ترجمه:

و (روزى) پادشاه (مصر) گفت: من هفت گاو فربه كه هفت گاو لاغر آنها را مى خورند وهفت خوشه ى سبز و (هفت خوشه ى) خشكيده ى ديگر را (در خواب) ديدم، اى بزرگان قوم! اگر تعبير خواب مى كنيد درباره ى خوابم به من نظر دهيد.


نكته ها:

. تاكنون در اين سوره، سه خواب مطرح شده است ؛ خواب خود يوسف، خواب دو رفيق زندانى و خواب پادشاه مصر.

در تورات آمده ؛ پادشاه يك نوبت در خواب ديد گاوهاى لاغر گاوهاى فربه را مى خورند و نوبت ديگر، خوشه ى سبز در كنار خوشه هاى خشكيده را ديد.(۴۹)

 درباره ى اينكه عزيز مصر همان پادشاه مصر است يا دو نفر هستند، گفتگو واختلاف نظر است كه ما از آن مى گذريم، زيرا نقشى در بحث ندارد.

در كتاب روضه ى كافى آمده ؛ خواب ديدن سه نوع است: گاهى بشارت الهى، گاهى ايجاد وحشت از شيطان و گاهى خواب هاى بى سروته وپريشان.(۵۰)


پيام ها:

 ۱- خداوند با خواب ديدن يك شاه ظالم، (به شرطى كه تعبير كننده اش يوسف باشد) ملّتى را از قحطى نجات مى دهد.قال الملك انى ارى

۲- پادشاه مصر، روياى شگفت خويش را به طور مكرر ديده بود.ارى

۳- روسا و قدرتمندان با اندك خاطره ى ناگوارى، احساس خطر مى كنند كه مبدا قدرت از آنها گرفته شود.قال الملك انى ارى... افتونى

۴- براى تعبير خواب، بايد به اهل آن مراجعه كرد و نبايد به تعبير هركس توجه نمود.اءفتونى.... ان كنتم للرؤيا تعبرون


۴۴ - قَالُوَّاْ اءَضْغَثُ اءَحْلَمٍ وَمَا نَحْنُ بِتَاءْوِيلِ الاَْحْلَمِ بِعَلِمِينَ

ترجمه:

(اطرافيان پادشاه) گفتند: خواب هايى پريشان است و ما به تعبيرخواب هاى آشفته دانا نيستيم.


نكته ها:

. كلمه ى اضغاث. جمع ضَغث. به معناى مخلوط كردن و ضِغْث. به معناى دسته چوب مختلط است.

كلمه ى احلام. جمع حلم. به معناى خواب پريشان است. اضغاث احلام. يعنى خواب هاى پراكنده ودرهمى كه معّبر نمى تواند سرنخى از آنرا به دست آورد.


پيام ها:

 ۱- ندانستن و جهل خود را توجيه نكنيد. (اشراف چون تعبير صحيح خواب را نمى دانستند گفتند: خواب شاه پريشان است)قالوا اضغاث احلام

۲- كار را بايد به كاردان سپرد. (كارشناس تعبير مى كند، ولى غير كارشناس مى گويد خواب پريشان و غير قابل تعبير است)ما نحن بتاءويل الاحلام بعالمين


۴۵ - وَ قَالَ الَّذِى نَجَا مِنْهُمَا وَ ادَّكَرَ بَعْدَ اءُمَّةٍ اءَنَاْ اءُنَبِّئُكُم بِتَاءْوِيلِهِ فَاءَرْسِلُونِ

ترجمه:

و آن كس از آن دو (زندانى) كه نجات يافته بود، پس از مدتى (يوسف را) به خاطر آورد، و (به عزيز مصر) گفت: مرا (به سراغ يوسف) بفرستيد تا (از تعبير خواب) شما را با خبر كنم.


نكته ها:

. اُمّة. گرچه به معناى اجتماع مردم است، ولى در اينجا به اجتماع روزها (مدّتها) اطلاق شده است.(۵۱)


پيام ها:

 ۱- خوبى ها دير يا زود اثر خود را نشان مى دهند.وادّكر بعد اُمة

۲- آگاهان را به جامعه معرفى كنيد تا مردم از آنان بهره مند شوند.فارسلون

۳- بعضى از كارشناسان در انزوا به سرمى برند از آنان غافل نشويد.فارسلون


۴۶ - يُوسُفُ اءَيُّهَا الصِّدِّيقُ اءَفْتِنَا فِى سَبْعِ بَقَرَتٍ سِمَانٍ يَاءْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَتٍ خُضْرٍ وَ اءُخَرَ يَابِسَتٍ لَّعَلِّىَّ اءَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ

ترجمه:

(فرستاده شاه وارد زندان شد و گفت:) اى يوسف، اى مرد راستگوى درباره ى (اين خواب كه) هفت گاو فربه هفت گاو لاغر مى خورند و هفت خوشه ى سبز و (هفت خوشه ى) خشكيده ديگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان (از اسرارخواب) آگاه شوند.


نكته ها:

. صدّيق. به كسى گفته مى شود كه گفتار و رفتار و اعتقادش، همديگر را تصديق كنند. دوست يوسف چون رفتار و كلام يوسف را در زندان ديده بود و از سوى ديگر، تعبيرهاى خواب او نسبت به خودش و دوستش را مطابق واقع ديده بود يوسف را صدّيق صدا زد.

صدّيق. از القابى است كه پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ به حضرت علىعليه‌السلام داده است.(۵۲)

 جمله لعلهم يعلمون. احتمال دارد به معنى واقف شدن مردم به وجود ارزشى يوسف باشد. يعنى ؛ به سوى مردم برگردم تا آنها بدانند كه تو چه گوهرى هستى.


پيام ها:

 ۱- قبل از درخواست، سزاوار است از كمالات شخص تجليل شود.ايّهاالصديق

۲- سؤ الات و مشكلات خود را از افراد خوش سابقه و صدّيق بپرسيد.ايّها الصديق اءفتنا


۴۷ - قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَاءَباً فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِى سُنبُلِهِ إِلا قَليلاً مِّمَّاتَاءْكُلُونَ

ترجمه:

(يوسف در جواب) گفت: هفت سال پى درپى كشت كنيد و آنچه را درو كرديد، جز اندكى را كه مى خوريد، در خوشه اش كنار بگذاريد.


نكته ها:

. يوسفعليه‌السلام بدون گلايه و شكوه از رفيق كه چرا او را فراموش كرده و بدون آنكه قيد و شرطى براى تعبير خواب پادشاه تعيين كند، فورى به تعبير خواب پرداخت، زيرا كتمان دانش. به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن، امرى به دور از شاءن انسان هاى پاك و نيكوكار است.

يوسف به جاى تعبير خواب، راه مقابله با قحطى را با برنامه اى روشن بيان كرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبير خواب، قدرت برنامه ريزى و مديريت دارد.

 علم كشاورزى و سياست ذخيره سازى و لزوم صرفه جويى در مصرف از اين آيه استفاده مى شود.


پيام ها:

 ۱- مردان خدا بايد براى رفاه مردم، فكر كنند و طرح دراز مدت و كوتاه مدت داشته باشند.تزرعون سبع سنين

۲- گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه مى شود.ذروه فى سنبله

۳- مى توان با برنامه ريزى، خود را براى مقابله با حوادث طبيعى همچون قحطى، زلزله و سيل آماده كرد.فذروه فى سنبله

۴- برنامه ريزى و تدبير براى آينده، منافاتى با توكل و تسليم در برابر امر خدا ندارد.فذروه فى سنبله (با تدبير به استقبال تقدير برويم)

۵- طرحها بايد قابليت عملى داشته باشند.فذروه فى سنبله (بهترين شيوه عملى در آن زمانِ بدون سيلو و تكنولوژى، واگذاردن گندم در خوشه بود.)

۶- هر تلخى بد نيست. همين قحطى مقدمه ى حاكميت يوسف شد وهمچنين مقدمه صرفه جويى وكار بيشتر در ميان مردم گشت.تزرعون، فذروه، الاّقليلا

۷- صرفه جويى امروز خودكفايى فردا و اسراف امروز نيازمند شدن فردا را به دنبال دارد.قليلاً ممّا تاءكلون

۸- آينده نگرى وبرنامه ريزى بلندمدت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمه مديريت كشور است.تزرعون... فذروه... الاّ قليلا

۹- كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع، در شرايط بحرانى امرى ضرورى است.تزرعون... فذروه...

۱۰- روياى كافران نيز مى تواند بيانگر واقعيت ها و حاوى دستورالعمل هايى براى حفظ جامعه باشد.


۴۸ - ثُمَّ يَاءْتِى مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَاءْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلا قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ

ترجمه:

سپس بعد از آن، هفت سال سخت مى آيد كه مردم آنچه را برايشان از پيش ذخيره كرده ايد خواهند خورد جز اندكى كه (براى بذر) حفظ مى كنيد.


۴۹ - ثُمَّ يَاءْتِى مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ

ترجمه:

سپس بعد از آن سالى فرا مى رسد كه به مردم در آن سال باران مى رسد (ومشكل قحطى تمام مى شود) ودر آن سال مردم (بخاطر وسعت وفراوانى، از ميوه ها ودانه هاى روغنى) عصاره مى گيرند.


نكته ها:

. يغاث الناس. يا از غوث. است يعنى مردم از جانب خداوند يارى مى شوند و مشكلات ۱۴ ساله تمام مى شود و يا از غيث. است يعنى باران مى بارد و حوادث تلخ پايان مى پذيرد.(۵۳)

هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشك كه در خواب آمده بود، توسط يوسف به ۱۴ سال نعمت و قحطى تعبير شد، امّا سال پانزدهم كه سال نزول باران و فراوانى بود و در خواب پادشاه نيامده بود، خبر از غيب است كه يوسف از جانب خداوند مطرح كرد، تا زمينه براى اعلام نبوتش فراهم باشد.ثمّ ياتى من بعد ذلك عام...

 شرايط يك مديريت كارآمد در جامعه:

۱- اعتماد مردم.انا لنريك من المحسنين

۲- صداقت.يوسف ايها الصديق

۳- علم و دانايى.علّمنى ربّى

۴- پيش بينى صحيح.فذروه فى سنبله

۵- اطاعت مردم. زيرا مردم طرح يوسف را اجرا كردند.


پيام ها:

 ۱- پس انداز وبرنامه ريزى براى ايام ناتوانى ارزشمن است.سبع شداد ياءكلن ماقدمتم

۲- در مصرف مقدارى را براى بذر وسرمايه ذخيره كنيد.(۵۴) الاّ قليلاً ممّاتحصنون

۳- روياها مى تواند بازگو كننده ى رخدادهاى آينده و رموز راهگشا براى انسان باشد.يغاث الناس و فيه يعصرون


4

5

6

7

8

9